mehraboOon
03-22-2011, 07:28 PM
داریوش سوم و اسکندر مقدونی
با ورود اسکندر در سال ۳۳۴ ق.م برای اولین بار بعد از ۲۲۰ سال شاهنشاهی پارسیان با یک هجوم خارجی روبه رو شدند. ارتش پارسیان به سال ۳۳۳ ق.م در ایسوس از قشون ورزیده و باانگیزه اسکندر شکست خورد و داریوش فرار کرد و دم و دستگاه او توسط قشون اسکندر مصادره شد.
توصیف مورخان اسکندر از ورود ارتش شاه پارس به این قرار است: «کمی بعد از آنها خویشاوندان شاه می آمدند که پانزده هزار نفر می شدند حدود دویست نفر از نزدیکترین خویشاوندان او در سمت راست و چپ او حرکت می کردند. در پشت این دسته سی هزار سرباز پیاده و سپس چهارصد سواره نظام سپس کجاوه سی سی گامبیس مادر شاه و در کجاوه دیگری همسر شاه می آمدند. گروهی از زنان خانواده ملکه سوار بر اسب بودند. در پی آنها پانزده ارابه بچه های شاه و زنان معلم سرخانه آنها را حمل می کردند. و نیز گروهی از خواجه سرایان بودند که در بین این قوم اصلا مورد تنفر نیستند. در پس آنها ۳۶۵ کنیز شاه که همگی جامه های شاهانه به تن داشتند. سپس ششصد قاطر و سیصد شتر پول شاه را حمل می کردند. که بر سر هر کدام کمانداری نشسته بود. در پی ایشان همسران خویشاوندان و دوستان شاه و واحدهای آشپزخانه و آشپزها و خدمتکاران. مردان سبک اسلحه و افسران ایشان در عقب.... ظرف های طلا و لگام های زرین و زیورآلات و چادر های آراسته همه جا به چشم می خورد. ارابه هایی که توسط صاحبانشان جا گذاشته بودند انباشته از گنجینه هایی بود که حتی برای تاراجگران نیز منظره ای اندوهبار بود. به هر حال این به خود داریوش مربوط می شود اما به نظر من اگر کمی سبکتر به این پیک نیک می آمد خیلی بهتر بود.
لااقل راحت تر می توانست فرار کند. بعد از این جنگ پارمنین Parmenio از دوستان و افسران ارشد اسکندر خود را به دمشق رساند و آنجا را تسخیر کرد و محمولات شاهی و خانواده داریوش و مادر و فرزندان وی به دست اسکندر افتادند. او نسبت به آنها با احترامی که شایسته یک خانواده شاهی بود رفتار کرد. پارمنیون در دمشق غنایمی به دست آورد که برای مقدونی ها چیزی فراتر از رویا بود.
آتنائوس نامه ای از پارمنیو به اسکندر را نقل می کند که توصیف خدمتکاران داریوش که در دمشق به حضور او رسیدند است: کشف کردم تعداد کنیزان شاه که آلات موسیقی می نوازند ۳۲۹ نفر، مردانی که تاج گل درست می کنند ۴۶ نفر، پیشخدمت و غذارسان ۲۷۷ نفر، آشپز ۲۹ نفر، شیرینی پز ۱۳ نفر، پیاله دار ۱۷ نفر، شراب صاف کن ۷۰ نفر و عطر ساز ۴۰ نفر بود. محققا تشکیلات شوش و تخت جمشید عریض و طویل تر از دمشق بوده است. از قضا سفرای آتن و اسپارت و تبس هم که برای عقد معاهده با شاه پارس به دمشق آمده بودند به دست اسکندر اسیر شدند. همین امر نشان می دهد که جنبه یونانی گری و غزوه فتوحات اسکندر تا چه حد پررنگ بوده است. به هر صورت ما قصد نداریم در کار دانشمندان دخالت کنیم. هرچه بود آسیای صغیر از سرزمین های شاهی جدا شد.
بعد از این فتوحات، اسکندر داریوش را تعقیب نکرد و مستقیما به سوی پایتخت نراند. بلکه به فتوحات در همان نواحی پرداخت و با فتح سوریه و فلسطین و مصر و فینیقیه اقدام جاه طلبانه ای برای محاصره شاه به عمل آورد. به طوری که پارس را از ثروتمندترین و حاصلخیزترین ایالاتش جدا کرد.
روزنامه شرق
با ورود اسکندر در سال ۳۳۴ ق.م برای اولین بار بعد از ۲۲۰ سال شاهنشاهی پارسیان با یک هجوم خارجی روبه رو شدند. ارتش پارسیان به سال ۳۳۳ ق.م در ایسوس از قشون ورزیده و باانگیزه اسکندر شکست خورد و داریوش فرار کرد و دم و دستگاه او توسط قشون اسکندر مصادره شد.
توصیف مورخان اسکندر از ورود ارتش شاه پارس به این قرار است: «کمی بعد از آنها خویشاوندان شاه می آمدند که پانزده هزار نفر می شدند حدود دویست نفر از نزدیکترین خویشاوندان او در سمت راست و چپ او حرکت می کردند. در پشت این دسته سی هزار سرباز پیاده و سپس چهارصد سواره نظام سپس کجاوه سی سی گامبیس مادر شاه و در کجاوه دیگری همسر شاه می آمدند. گروهی از زنان خانواده ملکه سوار بر اسب بودند. در پی آنها پانزده ارابه بچه های شاه و زنان معلم سرخانه آنها را حمل می کردند. و نیز گروهی از خواجه سرایان بودند که در بین این قوم اصلا مورد تنفر نیستند. در پس آنها ۳۶۵ کنیز شاه که همگی جامه های شاهانه به تن داشتند. سپس ششصد قاطر و سیصد شتر پول شاه را حمل می کردند. که بر سر هر کدام کمانداری نشسته بود. در پی ایشان همسران خویشاوندان و دوستان شاه و واحدهای آشپزخانه و آشپزها و خدمتکاران. مردان سبک اسلحه و افسران ایشان در عقب.... ظرف های طلا و لگام های زرین و زیورآلات و چادر های آراسته همه جا به چشم می خورد. ارابه هایی که توسط صاحبانشان جا گذاشته بودند انباشته از گنجینه هایی بود که حتی برای تاراجگران نیز منظره ای اندوهبار بود. به هر حال این به خود داریوش مربوط می شود اما به نظر من اگر کمی سبکتر به این پیک نیک می آمد خیلی بهتر بود.
لااقل راحت تر می توانست فرار کند. بعد از این جنگ پارمنین Parmenio از دوستان و افسران ارشد اسکندر خود را به دمشق رساند و آنجا را تسخیر کرد و محمولات شاهی و خانواده داریوش و مادر و فرزندان وی به دست اسکندر افتادند. او نسبت به آنها با احترامی که شایسته یک خانواده شاهی بود رفتار کرد. پارمنیون در دمشق غنایمی به دست آورد که برای مقدونی ها چیزی فراتر از رویا بود.
آتنائوس نامه ای از پارمنیو به اسکندر را نقل می کند که توصیف خدمتکاران داریوش که در دمشق به حضور او رسیدند است: کشف کردم تعداد کنیزان شاه که آلات موسیقی می نوازند ۳۲۹ نفر، مردانی که تاج گل درست می کنند ۴۶ نفر، پیشخدمت و غذارسان ۲۷۷ نفر، آشپز ۲۹ نفر، شیرینی پز ۱۳ نفر، پیاله دار ۱۷ نفر، شراب صاف کن ۷۰ نفر و عطر ساز ۴۰ نفر بود. محققا تشکیلات شوش و تخت جمشید عریض و طویل تر از دمشق بوده است. از قضا سفرای آتن و اسپارت و تبس هم که برای عقد معاهده با شاه پارس به دمشق آمده بودند به دست اسکندر اسیر شدند. همین امر نشان می دهد که جنبه یونانی گری و غزوه فتوحات اسکندر تا چه حد پررنگ بوده است. به هر صورت ما قصد نداریم در کار دانشمندان دخالت کنیم. هرچه بود آسیای صغیر از سرزمین های شاهی جدا شد.
بعد از این فتوحات، اسکندر داریوش را تعقیب نکرد و مستقیما به سوی پایتخت نراند. بلکه به فتوحات در همان نواحی پرداخت و با فتح سوریه و فلسطین و مصر و فینیقیه اقدام جاه طلبانه ای برای محاصره شاه به عمل آورد. به طوری که پارس را از ثروتمندترین و حاصلخیزترین ایالاتش جدا کرد.
روزنامه شرق