topleecher
03-20-2011, 04:52 PM
گله كار:
تزيين و پوشش ديوار و كف اطاق خانه هاي گيلان چنين نبود كه هست، هر خانواده( حتي مستاجر هر اطاق ) در يك روز اسفند ماه حصيرهاي خانه را به حياط مي ريخت، زنبيل خاك رس ( خاك بعضي از زمينها رسي بود و چون زير قيمت نداشت هركس از هر جا مي توانست خاك رس بردارد) در حياط خانه مي ريخت و مقداري آب ( پوست شلتوك) به آن مي پاشيد و لگد مي زد (پا برهنه شبيه درجا زدن سربازان ) تا حالت ارتجاعي پيدا كند. آنگاه لايه اي از گل را با ماله ي چوبي به كف اطاق مي كشيد كه پوشش آن صاف و تميز شود چون هواي گيلان مرطوب است، «گل كار» در چند ساعت خشك نمي شد و حداقل سالي يك بار در اسفند ماه « گل كار » مي كردند تا پستي و بلندي خاك كف اطاق همطراز شود.
عروسه كوله:
از شب چهارشنبه سوري به بعد، در رشت و حومه هاي شهر، شخصي را كه عروس كوله مي گفتند لباسهاي قشنگ محلي (كه داراي زينتهاي فراواني بوده) مي پوشاندندو با عده اي از كودكان همراهش به رقص و پايكوبي ودست فشاني مي پرداختند، شادي كرده و مي گفتند :
« عروس كوله باورديم جان دله باورديم »
(يعني عروس قشنگ و خوب و زيبا آورديم. عروسي كه محبوب و مطلوب دلهاست.) عروس كوله از كارهاي نمايشي بسيار جالب و دوست داشتني محلي براي همه است كه نمايشگران آن عبارتند از:
1ـ عروس2ـ پير بابو 3ـ غول 4ـ دياره زن ( دايره زنگي
نوروز خواني در گيلان:
نخستين روزهاي اسفند ماه نوروزخوانها به در حالي كه خسته هستند، ولي با چهره ي گشاد و روحيه ي بسيار خوب. اينان بيشتر از مناطق رودبار به ويژه( جلگه ي سرسبز گيلان و مناطق كوهستاني ديلم مي روند و لهجه ي خاص خود را دارند كه اين لهجه شباهت بيشتر به لهجه ي مردمان مناطق «شهر خورشيد»(خورگام)، ديلمان، امام كجيد، شوييل، كليشم، اشكور بالا و پايين، سيار ستاق دارد كه در كوچه ها شنيده مي شود. نوروزخوانها سراسر خاك سرزمين گيل و ديلم را زير پا مي گذارند و نيز نيمي از بخش هاي مناطق كوهستاني و جنگلي استان مازندران را، بخش هاي عمارلو و تا مناطق كجور را كه از لحاظ فرهنگي در يك خطه قرار گرفته اند درمي نوردند.آنها به ترجيع كه مي رسند، آن را دو نفري تكرار مي كنند مي خوانند.
در نوروزخواني، كه ترجيعش با باد بهاران آمده آغاز مي شود، سطرهايي در ستايش يا نكوهش «صاحبخانه » مي سرايند و گاه مقداري پول برنج، چاي يا تخم مرغي را كه مي خواهند در شعر قيد مي كنند و چنين مي خوانند:
«بخوانم من امام اولين را شه كشور اميرالمؤمنين را
وصي جانشين يعني علي را به ياسين و الف لام و به فيروز
دهيد مژده كه آمد عيد نوروز امام دومين هم دسته ي گل
شفاعت مي كند او بر سر پل اما سومين شاه جهان است
بود نامش حسين شاه يگانه و . . . . »
آنها اين اشعار را تا امام دوازدهم تكرار مي كنند.
«امام دوازدهم مهديش نام است تمامي كل عالم را امام است
بدانيد حضرت صاحب الزمان است به ياسين و الف و لام و به فيروز
دهيد مژده كه آمد عيد نوروز خدايا صاحبخانه را خوشحال گردان
جوانان را داماد گردان عروسش صاحب اولاد گردان
به ياسين و الف و لام و فيروز دهيد مژده كه آمد عيد نوروز
هوا سرد است و بگرفته صدايم كه چند تا تخم مرغ باشد دوايم
ايا همشيره ي فرخ لقايم بكش زحمت بيار عيدي برايم
جوانب خير ببينيد از دعايم و . . . . »
http://www.magiran.com/ppic/3360/1577/29-1.jpg
نوروزخوانها كه در گذشته خبردهندگان و پيام آوردن نوروز بودند، امروزه در بسياري از مناطق روستايي و كوهستاني گيل و ديلم كار خود را ادامه مي دهند. نوروزخوانها معمولاً در شب حركت مي كنند و فانوس و چراغي همراه دارند. از فانوس براي ديدن راه و از چماق براي زدن حيواناتي نظير سگها و شغالها استفاده مي كردند و از محله اي به محله ي ديگر و از خانه اي به خانه ي ديگر سر مي زدند بنابراين نوروزخوانها در جلوي هر خانه شعرهايي براي خوشامد صاحبخانه مي خواندند. مثلاً دعا مي كردند پسرهاي خانه داماد شوند و روزي سعادت و نيكبختي براي اهل خانه آرزو مي كردند كه صاحب خانه ها هم هديه اي مانند تخم مرغ، برنج، شيريني، پول و . . . به نوروزخوانها مي دادند.
كاشتن سبزه
ماه اسفند، ماه كاشتن دانه، غله هاست.در استان سر سبز گيلان همانند ساير استانهاي كشور، كاشتن سبزه صورتي نمادين دارد امروزه در تمامي خانه ها رسم است كه ده يا پانزده روز مانده به نوروز، در ظرف هاي كوچك و بزرگ و كاسه ها و بشقاب و كوزه ها، ابتدا گندم يا عدس و تخم شاهي و . . . را در ظرفي خيس مي كنند. پس از آنكه اين دانه ها جوانه زد، آن را در ظرف جداگانه اي مي ريزند و روي آن را با پارچه هاي نازكي مي پو شانند و اعتقاد دارند كه اگر چشم ناپاكي بر آن افتد، سبزه رشد نمي كند و سبز نمي شود. سبزه هنگام تحويل سال نو به خوبي رشد كرده و به سفره ي «هفت سين زيبايي و طراوت خاصي مي بخشد. مردمان سرزمين گيل و ديلم همانند ساير هموطنان كشورمان سبزه را تا آخرين روزهاي تعطيلات نوروز (يعني سيزده بدر) نگه مي دارند و بعد آن را به آب روان رودخانه مي سپارند.
شيريني پزان نوروز
10 الي 15 روز مانده به سال نو، اهالي ساكنين مناطق كوهستاني گيلان، شروع به پختن شيريني هاي رنگي مي كنند، ابتدا آرد را تفت مي دهند و روغن به آرد اضافه مي كنند و سپس شيره را هم به آن اضافه كرده و سپس با رنگ بر روي شيريني(حلوا) مي كوبند. شيريني(حلوا) را به صورت دايره هاي كوچك درست مي كنند و شكر، گردو و دارچين را نيز در آنم مي ريزند. در اين مرحله دايره ي كوچك ديگري از حلوا را بر روي اين مواد مي گذارند و آن را مي كوبند. سپس حلوا را به چهار قسمت تقسيم مي كنند. در منطقه ي ضيابر «شكري حلوا» درست مي كنند و آن را به صورت بقچه تا مي كنند، اما در مناطق تالش، به جاي شكر، از عسل استفاده مي كنند.
چهار شنبه سوري
يكي از رسوم ديرينه ي گذشته ما ايرانيان، مراسم «چهارشنبه سوري» است كه آخرين چهارشنبه ي سال انجام مي گيرد و مقدمه ي نوروز است.
چهارشنبه سوري در گيلان، آخرين چهارشنبه ي هر سال شمسي است. در عصر امروز، بوته هاي خار را، كلوش ها و هيزمهايي كه از مناطق جنگلي جمع آوري كرده اند، مشعل مي كنند و از روي آن مي پرند و مي گويند: «سرخي تواز من، زردي من از تو» و اين عمل را بشگون مي گيرند. در كوهستانهاي تالش، ماسال و در مناطق جنگلي، چهارشنبه سوري را «كولي كولي چهارشنبه» مي نامند و در شب چهارشنبه سوري، در هفت نقطه و به طرف قبله، دسته هاي كاه مي گذارند و هنگام غروب آتش مي زنند و با پريدن از روي آتش مي گويند:
«كولي كولي چهارشنبه» و عده اي نيز با تفنگ شليك مي كنند و بعد در كنار سفره ي شام مي نشينند. در سفره ي شام معمولاً هفت نوع خورشت و خوراكي مي گذارند. از جمله ماهي و ترش تره، فسنجان، سبزي و سير و سركه و شروع به خوردن مي كنند. صبح «چهارشنبه سوري» مردم منطقه ي كوه نشين، يك نفر را به همراه يك بره ي كوچك به عنوان «خوش قدم» (پا سبك) يا «پا دموج» به خانه مي آورند. عده ي زيادي از مردم گيلان اعتقاد دارند كه در شب چهارشنبه سوري، دختران دم بخت را با جارو از خانه بيرون كنند و سپس يكي از بستگان ميانجيگري مي كند تا دختر را به خانه راه دهند. هدف از اين كار به خاطر اين است كه دختر در سال جديد به خانه ي بخت برود.
لباس عيد
http://img.tebyan.net/big/1389/03/11820023352822201049973179581423215148181.jpg
در گذشته در سرزمين گيل و ديلم، از فرا رسيدن عيد نوروز معمولاً مردم لباسهاي نو تهيه مي كردند و هنگام تحويل سال نو، لباس نو مي پوشيدند. زنان ثروتمند، بزاز مورد نظر خود را خبر مي كردند و بزاز انواع پارچه ها را در چند بقچه مي بست و به خانه ي آنان مي رفت تا زنان پولداران و بزرگان شهر، هر چه را كه مي خواهند انتخاب كنند. ولي پدران فرزندان خود را به بازار مي بردند و لباس دوخته و چاروق (كفش دوخته شده) براي آنان مي خريدند. آنها سعي مي كردند «تازه رخت دكونن» يعني لباس نو بپوشند.
سفره ي هفت سين
يكي از آيين هاي نوروزي گيلان گسترده ي سفره ي هفت سين است. درباره ي اين كه چرا عدد «هفت» و همچنين حرف «سين» براي سفره ي نوروز انتخاب شده سخن بسيار گفته شده است.
بطور كلي عدد «هفت» عددي است مقدس به همين دليل از اين عدد در سفره ي نوروز استفاده مي كنند. در سفره ي «هفت سين» هفت نوع رويدني و فرا ورده هاي كشاورزي مي گذارند و اعتقاد دارند گذاشتن روييدنيها بر سر سفره بركت را زياد مي كند و در واقع نوعي تبرك است. اين فراورده ها با حرف سين آغاز مي شود. مانند: سيب، سركه، سبزه، سير، سكه، سمنو، سماق، علاوه بر اينها، قرآن كريم، آينه، شمع، تخم مرغ رنگ كرده، شيريني، نقل، ماهي قرمز را نيز دور سفره مي چينند.معمولاً اين سفره در خانه هاي مردم گيل و ديلم، تا روز سيزده بدر گسترده است.
اهالي ماسال و تالش بر سر سفره ي هفت سين «قيچي» هم مي گذارند. در اين مناطق هر كس كه به ديدن اقوام و آشنايان ديگر مي روند، قدري از سر سبزه ي سفره ي نوروزي را مي چيند تا بركت زياد كند و هنگام چيدن اعتقاد دارند كه آن نين برآورده مي شود. در ميان خانواده هاي عزادار، رسم است كه سفره ي هفت سين نمي چينند؛ بلكه از مهمانان با چاي و خرما پذيرايي مي كنند.
معمولاً در گيلان (بخصوص در منطقه ي تالش) حنا و لوازم سفره ي ختم را به عنوان هديه اي براي سوگواران مي برند و بر سر سفره شمع روشن مي كنند تا سوگواران را از عزا در بياورند.
تحويل سال
در سرزمين گيل و ديلم هنگام تحويل سال مردم بيشتر در زيارتگاه ها و مكانهاي مقدس و مساجد جمع مي شوند و بعضي برسر مزار عزيزان خود مي مانند تا حضور آنها را در زمان تحويل سال احساس كنند و با خواندن قرآن به استقبال نوروز بروند معمولاً كساني كه جواني از دست داده باشند بر سر مزار جوان سفره ي هفت سين مي چينند.
مردم گيلان هنگام تحويل سال لباس نو مي پوشند. اگر تحويل سال در شب بود معمولاً افراد خانواده در داخل خانه مي مانند و زن خانه با پارچ آب و شاخه ي درخت شمشاد و قرآن به دست در ايوان خانه منتظر تحويل سال مي شود و بعد از اينكه سال تحويل شد، آياتي از كلام ا. . . مجيد مي خواند بعد روي تمامي پاشنه ي درهاي خانه شاخه اي از درخت شمشاد و مقداري آب مي ريزد كه اين نشان دهنده ي سلامت و پاكيزگي است. اين رسم بيشتر در مناطق كوهستاني اشكورات رودسر، كجيد املش و نواحي لنگرود و لاهيجان بوده است.
در هنگام تحويل سال، تمامي چراغهاي منزل و شمع سفره ي «هفت سين» روشن است و در بسياري از نقاط گيلان اعتقاد به خوشقدم و «سبك پا» دارند و از قبل شخصي را كه مي شناسند انتخاب مي كنند و آن شخص پس از تحويل سال اولين فردي است كه با گل و شكوفه و شاخه اي از شمشاد و آينه قرآن و آب به خانه ي تك تك روستاييان مي رود و گل شكوفه را بر طاقچه اي از خانه مي گذارد و شمشاد را بر در خانه نصب مي كند و آبي نيز در كنار در مي ريزد و قرآن و آينه و آب را بر سر سفره ي هفت سين مي گذارد.
اگر تحويل سال در نيمه ي شب باشد، همه بيدار مي نشينند و اگر تحويل سال نزديك صبح شد، معمولاً بچه ها با لباس نو مي خوابند. مردم گيل و ديلم اعتقاد دارند كه در موقع تحويل سال بايد از غم و اندوه دور بود تا تمام سال غم و اندوه از آنها دور باشد.
ديد و بازديد در نوروز
ديدارهاي نوروزي در سرزمين گيل و ديلم، از صبح اولين روز بهار آغاز مي شود. در مناطق شرق گيلان در اولين روز معمولاً كودكان به طور دسته جمعي به ديدن بزرگان مي روند. البته در حدود چهل و پنجاه سال پيش، هر كودكي كيسه اي (بمنظور جمع آوري هدايا) به گردن مي انداخت و با چوبدستي كه در دست داشت با دوستان ديگر به خانه ي بزرگان مي رفت و عيد را تبريك مي گفت و هدايايي نظير تخم مرغ رنگ كرده، شيريني، نقل، پول عيدي مي گرفت و در كيسه اي كه به اين منظور، مادر يا خواهر او برايش دوخته بودند به گردن مي انداخت. كودكان معمولاً پس از گرفتن تخم مرغهاي رنگي با يكديگر بازي مي كردند و هر كس برنده مي شد، تخم مرغ ديگري را مي گرفت بازي با تخم مرغ از رونق خوبي برخوردار بود. ( اين رسم همچنان در برخي روستاهاي جنوب گيلان و حتي مركز اين استان پا بر جاست.) هنگام نوروز، مردان در روز اول و زنان در روز دوم به ديدن بزرگان مي رفتند. معمولاً سفره ي ناهار در تمام خانه ها آماده ي پذيرايي از مهمانان است كه اگر هنگام ساعت ظهر به خانه اي مي رسند، (همان جا مهمان اند) و چون دسته جمعي به ديدن بزرگان مي روند، عده اي بسيار به عنوان مهمان در خانه ي همسايه اي براي صرف ناهار جمع مي شوند.
معمولاً در اولين روز عيد بزرگان محل و اكثر مردان بطور دسته جمعي به تك تك خانه ها سركشي مي كردند و در هر خانه حدود 5 الي 30 دقيقه توقف داشتند در سرزمين گيل و ديلم اگر افراد با همديگر كدورت و كينه اي به دل داشته باشند معمولاً كينه و كدورت را كنار مي گذارند و با هم آشتي مي كنند. در ايام عيد مردم به زيارت امامزاده ها هم مي روند و ديد و بازديدهاي نوروز، نوعي صميميت و يكرنگي را در ميان آنان ايجاد مي كند، كدورت ها را از بين مي برد و باعث مي شود افرادي را كه نيز طي سال به ديدن هم نمي روند، حداقل سال نو (يك بار) هم ديگر را ببينند. تازه عروسها نيز در صبح نوروز براي ديدن پدر و مادر همسر آينده خود مي روند و عيد را تبريك مي گويند. اهل خانه در اين هنگام، گلاب مي پاشند و تازه عروس عيدي خود را مي گيرد و با هم سن و سالهاي خود راهي مي شود.
سيزده بدر
از روز دوازدهم فروردين مردمان سرزمين گيل و ديلم خود را براي برگزاري مراسم «سيزده بدر» آماده مي كنند كه تهيه ي غذا به عهده ي زنان خانواده است. در روز سيزده بدر به دشت و صحرا و كوههاي اطراف مي روند و معتقدند كه به اين وسيله نحسي سيزده را بدر مي كنند و يا به بياني ديگر، با رفتن به دشت و دمن و كوه و جنگل به استقبال بهار و سبزه و شادي مي روند.
در روز «سيزده بدر» مردم سرزمين گيل و ديلم به صورت گروهي، چند خانوار غذاي ظهر را آماده مي كنند و آجيل و خوردني هاي سفره ي هفت سين را با خود برداشته و به دامان صحرا و طبيعت مي روند و سبزه ي هفت سين را با خود برداشته و به آب روان رودخانه ها مي سپارند. و به بازي كردن و دويدن، تاب خوردن، شوخي كردن و گره زدن سبزه مي پردازند. (بعضي اعتقاد دارند «گره زدن سبزه» براي دختران جوان دم بخت شگون دارد و بخت آنها را باز مي كند.) همچنين اعتقاد دارند كه اگر 13 عدد سنگ را در روز «سيزده بدر» به رودخانه بياندازند، حاجت آنها برآورده مي شود.
در روستاهاي ليل، خرما، اطاقور، حاجي سر لنگرود و بسياري از روستاهاي جنگلي، صبح روز سيزده بدر مردم و جوانان غذاي ناهار خود را برداشته و با تفنگ و داس، تبر و سگهاي شكاري در ميدان ده جمع مي شدند و با هم به شاليزارها مي رفتند و با سر و صداي شليك گلوله گرازها را از اطراف روستاها دور مي كردند. در روستاها تعدادي از افراد، موسيقي محلي را با سرنا و نقاره مي نواختند و بدين ترتيب جشن وشادماني را به روستاها مي آوردند كه هنوز در بعضي از مناطق اين آداب تا حدودي اجرا مي شود ولي بطور كلي تعداد آنها نسبت به گذشته كم شده است.
http://khalvat2.persiangig.com/image/foroogh/ferdosi/oqdc3o.jpg
تزيين و پوشش ديوار و كف اطاق خانه هاي گيلان چنين نبود كه هست، هر خانواده( حتي مستاجر هر اطاق ) در يك روز اسفند ماه حصيرهاي خانه را به حياط مي ريخت، زنبيل خاك رس ( خاك بعضي از زمينها رسي بود و چون زير قيمت نداشت هركس از هر جا مي توانست خاك رس بردارد) در حياط خانه مي ريخت و مقداري آب ( پوست شلتوك) به آن مي پاشيد و لگد مي زد (پا برهنه شبيه درجا زدن سربازان ) تا حالت ارتجاعي پيدا كند. آنگاه لايه اي از گل را با ماله ي چوبي به كف اطاق مي كشيد كه پوشش آن صاف و تميز شود چون هواي گيلان مرطوب است، «گل كار» در چند ساعت خشك نمي شد و حداقل سالي يك بار در اسفند ماه « گل كار » مي كردند تا پستي و بلندي خاك كف اطاق همطراز شود.
عروسه كوله:
از شب چهارشنبه سوري به بعد، در رشت و حومه هاي شهر، شخصي را كه عروس كوله مي گفتند لباسهاي قشنگ محلي (كه داراي زينتهاي فراواني بوده) مي پوشاندندو با عده اي از كودكان همراهش به رقص و پايكوبي ودست فشاني مي پرداختند، شادي كرده و مي گفتند :
« عروس كوله باورديم جان دله باورديم »
(يعني عروس قشنگ و خوب و زيبا آورديم. عروسي كه محبوب و مطلوب دلهاست.) عروس كوله از كارهاي نمايشي بسيار جالب و دوست داشتني محلي براي همه است كه نمايشگران آن عبارتند از:
1ـ عروس2ـ پير بابو 3ـ غول 4ـ دياره زن ( دايره زنگي
نوروز خواني در گيلان:
نخستين روزهاي اسفند ماه نوروزخوانها به در حالي كه خسته هستند، ولي با چهره ي گشاد و روحيه ي بسيار خوب. اينان بيشتر از مناطق رودبار به ويژه( جلگه ي سرسبز گيلان و مناطق كوهستاني ديلم مي روند و لهجه ي خاص خود را دارند كه اين لهجه شباهت بيشتر به لهجه ي مردمان مناطق «شهر خورشيد»(خورگام)، ديلمان، امام كجيد، شوييل، كليشم، اشكور بالا و پايين، سيار ستاق دارد كه در كوچه ها شنيده مي شود. نوروزخوانها سراسر خاك سرزمين گيل و ديلم را زير پا مي گذارند و نيز نيمي از بخش هاي مناطق كوهستاني و جنگلي استان مازندران را، بخش هاي عمارلو و تا مناطق كجور را كه از لحاظ فرهنگي در يك خطه قرار گرفته اند درمي نوردند.آنها به ترجيع كه مي رسند، آن را دو نفري تكرار مي كنند مي خوانند.
در نوروزخواني، كه ترجيعش با باد بهاران آمده آغاز مي شود، سطرهايي در ستايش يا نكوهش «صاحبخانه » مي سرايند و گاه مقداري پول برنج، چاي يا تخم مرغي را كه مي خواهند در شعر قيد مي كنند و چنين مي خوانند:
«بخوانم من امام اولين را شه كشور اميرالمؤمنين را
وصي جانشين يعني علي را به ياسين و الف لام و به فيروز
دهيد مژده كه آمد عيد نوروز امام دومين هم دسته ي گل
شفاعت مي كند او بر سر پل اما سومين شاه جهان است
بود نامش حسين شاه يگانه و . . . . »
آنها اين اشعار را تا امام دوازدهم تكرار مي كنند.
«امام دوازدهم مهديش نام است تمامي كل عالم را امام است
بدانيد حضرت صاحب الزمان است به ياسين و الف و لام و به فيروز
دهيد مژده كه آمد عيد نوروز خدايا صاحبخانه را خوشحال گردان
جوانان را داماد گردان عروسش صاحب اولاد گردان
به ياسين و الف و لام و فيروز دهيد مژده كه آمد عيد نوروز
هوا سرد است و بگرفته صدايم كه چند تا تخم مرغ باشد دوايم
ايا همشيره ي فرخ لقايم بكش زحمت بيار عيدي برايم
جوانب خير ببينيد از دعايم و . . . . »
http://www.magiran.com/ppic/3360/1577/29-1.jpg
نوروزخوانها كه در گذشته خبردهندگان و پيام آوردن نوروز بودند، امروزه در بسياري از مناطق روستايي و كوهستاني گيل و ديلم كار خود را ادامه مي دهند. نوروزخوانها معمولاً در شب حركت مي كنند و فانوس و چراغي همراه دارند. از فانوس براي ديدن راه و از چماق براي زدن حيواناتي نظير سگها و شغالها استفاده مي كردند و از محله اي به محله ي ديگر و از خانه اي به خانه ي ديگر سر مي زدند بنابراين نوروزخوانها در جلوي هر خانه شعرهايي براي خوشامد صاحبخانه مي خواندند. مثلاً دعا مي كردند پسرهاي خانه داماد شوند و روزي سعادت و نيكبختي براي اهل خانه آرزو مي كردند كه صاحب خانه ها هم هديه اي مانند تخم مرغ، برنج، شيريني، پول و . . . به نوروزخوانها مي دادند.
كاشتن سبزه
ماه اسفند، ماه كاشتن دانه، غله هاست.در استان سر سبز گيلان همانند ساير استانهاي كشور، كاشتن سبزه صورتي نمادين دارد امروزه در تمامي خانه ها رسم است كه ده يا پانزده روز مانده به نوروز، در ظرف هاي كوچك و بزرگ و كاسه ها و بشقاب و كوزه ها، ابتدا گندم يا عدس و تخم شاهي و . . . را در ظرفي خيس مي كنند. پس از آنكه اين دانه ها جوانه زد، آن را در ظرف جداگانه اي مي ريزند و روي آن را با پارچه هاي نازكي مي پو شانند و اعتقاد دارند كه اگر چشم ناپاكي بر آن افتد، سبزه رشد نمي كند و سبز نمي شود. سبزه هنگام تحويل سال نو به خوبي رشد كرده و به سفره ي «هفت سين زيبايي و طراوت خاصي مي بخشد. مردمان سرزمين گيل و ديلم همانند ساير هموطنان كشورمان سبزه را تا آخرين روزهاي تعطيلات نوروز (يعني سيزده بدر) نگه مي دارند و بعد آن را به آب روان رودخانه مي سپارند.
شيريني پزان نوروز
10 الي 15 روز مانده به سال نو، اهالي ساكنين مناطق كوهستاني گيلان، شروع به پختن شيريني هاي رنگي مي كنند، ابتدا آرد را تفت مي دهند و روغن به آرد اضافه مي كنند و سپس شيره را هم به آن اضافه كرده و سپس با رنگ بر روي شيريني(حلوا) مي كوبند. شيريني(حلوا) را به صورت دايره هاي كوچك درست مي كنند و شكر، گردو و دارچين را نيز در آنم مي ريزند. در اين مرحله دايره ي كوچك ديگري از حلوا را بر روي اين مواد مي گذارند و آن را مي كوبند. سپس حلوا را به چهار قسمت تقسيم مي كنند. در منطقه ي ضيابر «شكري حلوا» درست مي كنند و آن را به صورت بقچه تا مي كنند، اما در مناطق تالش، به جاي شكر، از عسل استفاده مي كنند.
چهار شنبه سوري
يكي از رسوم ديرينه ي گذشته ما ايرانيان، مراسم «چهارشنبه سوري» است كه آخرين چهارشنبه ي سال انجام مي گيرد و مقدمه ي نوروز است.
چهارشنبه سوري در گيلان، آخرين چهارشنبه ي هر سال شمسي است. در عصر امروز، بوته هاي خار را، كلوش ها و هيزمهايي كه از مناطق جنگلي جمع آوري كرده اند، مشعل مي كنند و از روي آن مي پرند و مي گويند: «سرخي تواز من، زردي من از تو» و اين عمل را بشگون مي گيرند. در كوهستانهاي تالش، ماسال و در مناطق جنگلي، چهارشنبه سوري را «كولي كولي چهارشنبه» مي نامند و در شب چهارشنبه سوري، در هفت نقطه و به طرف قبله، دسته هاي كاه مي گذارند و هنگام غروب آتش مي زنند و با پريدن از روي آتش مي گويند:
«كولي كولي چهارشنبه» و عده اي نيز با تفنگ شليك مي كنند و بعد در كنار سفره ي شام مي نشينند. در سفره ي شام معمولاً هفت نوع خورشت و خوراكي مي گذارند. از جمله ماهي و ترش تره، فسنجان، سبزي و سير و سركه و شروع به خوردن مي كنند. صبح «چهارشنبه سوري» مردم منطقه ي كوه نشين، يك نفر را به همراه يك بره ي كوچك به عنوان «خوش قدم» (پا سبك) يا «پا دموج» به خانه مي آورند. عده ي زيادي از مردم گيلان اعتقاد دارند كه در شب چهارشنبه سوري، دختران دم بخت را با جارو از خانه بيرون كنند و سپس يكي از بستگان ميانجيگري مي كند تا دختر را به خانه راه دهند. هدف از اين كار به خاطر اين است كه دختر در سال جديد به خانه ي بخت برود.
لباس عيد
http://img.tebyan.net/big/1389/03/11820023352822201049973179581423215148181.jpg
در گذشته در سرزمين گيل و ديلم، از فرا رسيدن عيد نوروز معمولاً مردم لباسهاي نو تهيه مي كردند و هنگام تحويل سال نو، لباس نو مي پوشيدند. زنان ثروتمند، بزاز مورد نظر خود را خبر مي كردند و بزاز انواع پارچه ها را در چند بقچه مي بست و به خانه ي آنان مي رفت تا زنان پولداران و بزرگان شهر، هر چه را كه مي خواهند انتخاب كنند. ولي پدران فرزندان خود را به بازار مي بردند و لباس دوخته و چاروق (كفش دوخته شده) براي آنان مي خريدند. آنها سعي مي كردند «تازه رخت دكونن» يعني لباس نو بپوشند.
سفره ي هفت سين
يكي از آيين هاي نوروزي گيلان گسترده ي سفره ي هفت سين است. درباره ي اين كه چرا عدد «هفت» و همچنين حرف «سين» براي سفره ي نوروز انتخاب شده سخن بسيار گفته شده است.
بطور كلي عدد «هفت» عددي است مقدس به همين دليل از اين عدد در سفره ي نوروز استفاده مي كنند. در سفره ي «هفت سين» هفت نوع رويدني و فرا ورده هاي كشاورزي مي گذارند و اعتقاد دارند گذاشتن روييدنيها بر سر سفره بركت را زياد مي كند و در واقع نوعي تبرك است. اين فراورده ها با حرف سين آغاز مي شود. مانند: سيب، سركه، سبزه، سير، سكه، سمنو، سماق، علاوه بر اينها، قرآن كريم، آينه، شمع، تخم مرغ رنگ كرده، شيريني، نقل، ماهي قرمز را نيز دور سفره مي چينند.معمولاً اين سفره در خانه هاي مردم گيل و ديلم، تا روز سيزده بدر گسترده است.
اهالي ماسال و تالش بر سر سفره ي هفت سين «قيچي» هم مي گذارند. در اين مناطق هر كس كه به ديدن اقوام و آشنايان ديگر مي روند، قدري از سر سبزه ي سفره ي نوروزي را مي چيند تا بركت زياد كند و هنگام چيدن اعتقاد دارند كه آن نين برآورده مي شود. در ميان خانواده هاي عزادار، رسم است كه سفره ي هفت سين نمي چينند؛ بلكه از مهمانان با چاي و خرما پذيرايي مي كنند.
معمولاً در گيلان (بخصوص در منطقه ي تالش) حنا و لوازم سفره ي ختم را به عنوان هديه اي براي سوگواران مي برند و بر سر سفره شمع روشن مي كنند تا سوگواران را از عزا در بياورند.
تحويل سال
در سرزمين گيل و ديلم هنگام تحويل سال مردم بيشتر در زيارتگاه ها و مكانهاي مقدس و مساجد جمع مي شوند و بعضي برسر مزار عزيزان خود مي مانند تا حضور آنها را در زمان تحويل سال احساس كنند و با خواندن قرآن به استقبال نوروز بروند معمولاً كساني كه جواني از دست داده باشند بر سر مزار جوان سفره ي هفت سين مي چينند.
مردم گيلان هنگام تحويل سال لباس نو مي پوشند. اگر تحويل سال در شب بود معمولاً افراد خانواده در داخل خانه مي مانند و زن خانه با پارچ آب و شاخه ي درخت شمشاد و قرآن به دست در ايوان خانه منتظر تحويل سال مي شود و بعد از اينكه سال تحويل شد، آياتي از كلام ا. . . مجيد مي خواند بعد روي تمامي پاشنه ي درهاي خانه شاخه اي از درخت شمشاد و مقداري آب مي ريزد كه اين نشان دهنده ي سلامت و پاكيزگي است. اين رسم بيشتر در مناطق كوهستاني اشكورات رودسر، كجيد املش و نواحي لنگرود و لاهيجان بوده است.
در هنگام تحويل سال، تمامي چراغهاي منزل و شمع سفره ي «هفت سين» روشن است و در بسياري از نقاط گيلان اعتقاد به خوشقدم و «سبك پا» دارند و از قبل شخصي را كه مي شناسند انتخاب مي كنند و آن شخص پس از تحويل سال اولين فردي است كه با گل و شكوفه و شاخه اي از شمشاد و آينه قرآن و آب به خانه ي تك تك روستاييان مي رود و گل شكوفه را بر طاقچه اي از خانه مي گذارد و شمشاد را بر در خانه نصب مي كند و آبي نيز در كنار در مي ريزد و قرآن و آينه و آب را بر سر سفره ي هفت سين مي گذارد.
اگر تحويل سال در نيمه ي شب باشد، همه بيدار مي نشينند و اگر تحويل سال نزديك صبح شد، معمولاً بچه ها با لباس نو مي خوابند. مردم گيل و ديلم اعتقاد دارند كه در موقع تحويل سال بايد از غم و اندوه دور بود تا تمام سال غم و اندوه از آنها دور باشد.
ديد و بازديد در نوروز
ديدارهاي نوروزي در سرزمين گيل و ديلم، از صبح اولين روز بهار آغاز مي شود. در مناطق شرق گيلان در اولين روز معمولاً كودكان به طور دسته جمعي به ديدن بزرگان مي روند. البته در حدود چهل و پنجاه سال پيش، هر كودكي كيسه اي (بمنظور جمع آوري هدايا) به گردن مي انداخت و با چوبدستي كه در دست داشت با دوستان ديگر به خانه ي بزرگان مي رفت و عيد را تبريك مي گفت و هدايايي نظير تخم مرغ رنگ كرده، شيريني، نقل، پول عيدي مي گرفت و در كيسه اي كه به اين منظور، مادر يا خواهر او برايش دوخته بودند به گردن مي انداخت. كودكان معمولاً پس از گرفتن تخم مرغهاي رنگي با يكديگر بازي مي كردند و هر كس برنده مي شد، تخم مرغ ديگري را مي گرفت بازي با تخم مرغ از رونق خوبي برخوردار بود. ( اين رسم همچنان در برخي روستاهاي جنوب گيلان و حتي مركز اين استان پا بر جاست.) هنگام نوروز، مردان در روز اول و زنان در روز دوم به ديدن بزرگان مي رفتند. معمولاً سفره ي ناهار در تمام خانه ها آماده ي پذيرايي از مهمانان است كه اگر هنگام ساعت ظهر به خانه اي مي رسند، (همان جا مهمان اند) و چون دسته جمعي به ديدن بزرگان مي روند، عده اي بسيار به عنوان مهمان در خانه ي همسايه اي براي صرف ناهار جمع مي شوند.
معمولاً در اولين روز عيد بزرگان محل و اكثر مردان بطور دسته جمعي به تك تك خانه ها سركشي مي كردند و در هر خانه حدود 5 الي 30 دقيقه توقف داشتند در سرزمين گيل و ديلم اگر افراد با همديگر كدورت و كينه اي به دل داشته باشند معمولاً كينه و كدورت را كنار مي گذارند و با هم آشتي مي كنند. در ايام عيد مردم به زيارت امامزاده ها هم مي روند و ديد و بازديدهاي نوروز، نوعي صميميت و يكرنگي را در ميان آنان ايجاد مي كند، كدورت ها را از بين مي برد و باعث مي شود افرادي را كه نيز طي سال به ديدن هم نمي روند، حداقل سال نو (يك بار) هم ديگر را ببينند. تازه عروسها نيز در صبح نوروز براي ديدن پدر و مادر همسر آينده خود مي روند و عيد را تبريك مي گويند. اهل خانه در اين هنگام، گلاب مي پاشند و تازه عروس عيدي خود را مي گيرد و با هم سن و سالهاي خود راهي مي شود.
سيزده بدر
از روز دوازدهم فروردين مردمان سرزمين گيل و ديلم خود را براي برگزاري مراسم «سيزده بدر» آماده مي كنند كه تهيه ي غذا به عهده ي زنان خانواده است. در روز سيزده بدر به دشت و صحرا و كوههاي اطراف مي روند و معتقدند كه به اين وسيله نحسي سيزده را بدر مي كنند و يا به بياني ديگر، با رفتن به دشت و دمن و كوه و جنگل به استقبال بهار و سبزه و شادي مي روند.
در روز «سيزده بدر» مردم سرزمين گيل و ديلم به صورت گروهي، چند خانوار غذاي ظهر را آماده مي كنند و آجيل و خوردني هاي سفره ي هفت سين را با خود برداشته و به دامان صحرا و طبيعت مي روند و سبزه ي هفت سين را با خود برداشته و به آب روان رودخانه ها مي سپارند. و به بازي كردن و دويدن، تاب خوردن، شوخي كردن و گره زدن سبزه مي پردازند. (بعضي اعتقاد دارند «گره زدن سبزه» براي دختران جوان دم بخت شگون دارد و بخت آنها را باز مي كند.) همچنين اعتقاد دارند كه اگر 13 عدد سنگ را در روز «سيزده بدر» به رودخانه بياندازند، حاجت آنها برآورده مي شود.
در روستاهاي ليل، خرما، اطاقور، حاجي سر لنگرود و بسياري از روستاهاي جنگلي، صبح روز سيزده بدر مردم و جوانان غذاي ناهار خود را برداشته و با تفنگ و داس، تبر و سگهاي شكاري در ميدان ده جمع مي شدند و با هم به شاليزارها مي رفتند و با سر و صداي شليك گلوله گرازها را از اطراف روستاها دور مي كردند. در روستاها تعدادي از افراد، موسيقي محلي را با سرنا و نقاره مي نواختند و بدين ترتيب جشن وشادماني را به روستاها مي آوردند كه هنوز در بعضي از مناطق اين آداب تا حدودي اجرا مي شود ولي بطور كلي تعداد آنها نسبت به گذشته كم شده است.
http://khalvat2.persiangig.com/image/foroogh/ferdosi/oqdc3o.jpg