mohamad.s
03-19-2011, 04:55 PM
جبهه اي براي جدال علوم تجربي و انساني
دکتر مسعود دلخواه، کارگردان تئاتر و استاد دانشگاه و صادق رشيدي دوم شهريور ماه مهمان سراي اهل قلم بودند. موضوع اين نشست «پست مدرنيسم و تئاتر» بود که به همت دکتر رحمت اميني اجرا مي شد. در اين جلسه تعدادي از دانشجويان تئاتر نيز حضور داشتند و متني پست مدرن نيز اجرا شد.
دکتر مسعود دلخواه، موضوع تئاتر و پست مدرنيسم را موضوع سختي براي صحبت کردن دانست و گفت: البته اين موضوع به نظر بسياري از دانشجويان ما ساده به نظر مي رسد، چرا که در ۲ سال اخير دانشجويان زيادي به من مراجعه کرده اند که موضوع مورد مطالعه شان به گونه اي به پست مدرنيسم مربوط مي شده و گاهي به موضوعاتي عجيب چون بازيگري در تئاتر پست مدرن يا طراحي صحنه پست مدرن ناظر بوده است.
وي اين مراجعات را نشاندهنده اين دانست که پست مدرنيسم دغدغه نسل جوان است که بايد هم باشد و اشاره کرد که نمي توان بدون تعريف هنر پست مدرن از تئاتر آن صحبت کرد و ادامه داد نمي توان به هنر پست مدرن اشاره کرد بدون اين که شناختي از فرهنگي داشت که نتيجه رويکرد فلسفي، سياسي، جامعه شناختي و زيبايي شناختي، فرهنگ عامه و روانکاوي پست مدرن است. اين گستردگي باعث شده است پست مدرنيسم در همه اين حوزه ها حاضر باشد و اين حضور در حوزه هايي که با هم تلاقي ندارد، تعريف پست مدرنيسم را دشوار مي سازد.
● تعريف پست مدرنيسم
به گفته دکتر دلخواه، براي اين که بتوان تعاريف مختلف پست مدرنيسم و پست مدرنيته را ارائه کرد، ابتدا بايد به تعريف مدرنيسم و مدرنيته پرداخت. ريشه واژه مدرن کلمه اي به معناي امروزي است؛ بنابراين داراي مفهومي نسبي است. به اين معنا که چيزي اکنون امروزي است و سپس به سنت مي پيوندد. به همين دليل پرداختن به تمدن مدرن و منتقدان آن که کم هم نيستند مطالعه بسيار گسترده اي را مي طلبد و اگر قصد رصد همه تحولات و نوآوري هاي منجر به مدرنيته را داشته باشيم تقريبا غيرممکن است که بتوان به تمام آنها پرداخت، زيرا در حوزه هاي بسيار متفاوت و مختلفي ايجاد شده است.
از نظر اين استاد تئاتر، حتي نمي توان تاريخ مشخصي را براي آغاز مدرنيته بيان کرد؛ زيرا در فلسفه در قرن هفدهم با حضور دکارت و از نظر هنري، هنر مدرن پس از رئاليسم متولد مي شود. اين گونه است که حتي تاريخ تولد مدرنيته در حوزه هاي مختلف متفاوت است، اما دستاورد عمده و مهمي که مدرنيته براي نسل هاي مختلف در چند قرن اخير داشته است نگاه تازه به جهان و انسان و جايگاه انسان در آن است. در اين دستاورد انسان از نگاه سنتي اي که به انسان و جهان مي شد جدا شده و نور جديدي به آنها تابانده مي شود.
به گفته اين استاد دانشگاه، دنياي مدرن با اصلاحات لوتري آغاز مي شود که پروتستان ها در مقابله با سنت گرايان کاتوليک اين نهضت را در قرن شانزدهم آغاز کرده اند، سپس با انقلاب علمي سده ۱۷ ادامه مي يابد که نتيجه آن نگاه تازه به جهان از حيث فلسفي و علمي و رويکردهاي تازه هنري بود. دکارت در قرن هفدهم به عنوان پدر مدرنيته تلاش کرد وحدتي بين علم و دين ايجاد کند و مي خواست به بنياني مطلقا يقيني برسد.
در قرن هجدهم نيز کانت به عنوان بزرگ ترين فيلسوف مدرن عقل محوري را مطرح مي کند و نهضت روشنگري آغاز مي شود.
در اين نهضت که نياز به آزادي فکر و خرد مطرح شده و هر چيز غيرعقلاني کنار مي رود و عقل در تمام شوون به صحنه مي آيد که بعد ها تاثير اين فلسفه را در رئاليسم و ناتوراليسم شاهديم که واجد انتظارات مردم آن زمانند که هنر را منطبق با عقل مي خواستند. انقلاب فرانسه نيز گام بعدي بود که در آن برخي ديگر از آرمان هاي آزاديخواهانه مجسم شد. پس از آن نيچه است که نقش بسيار مهمي هم در دوران مدرن و هم به عنوان پدر انديشه پست مدرن به عهده دارد.
او موضعي بسيار انتقادي نسبت به فرهنگ مسيحيت و يهود دارد و منتقد سر سخت مابعدالطبيعه است، بنابراين مدرنيته از ۱۸۶۰ تا ۱۹۵۰ به اوج مي رسد که اين دوران، دوران علم زدگي و اوج منطق گرايي است که خود با موج دومي از علم گرايي با ظهور رايانه و پيشرفت هاي فيزيک، شيمي و زيست شناسي روبه رو مي شود.
دلخواه افزود: در اين دوران است که رابطه مذهب سنتي تقريبا با زندگي روزمره در حال قطع شدن است، سپس جنگ هاي جهاني آغاز مي شود و واکنش هايي را نسبت به مدرنيته دامن مي زند. پس از اين جنگ ها با گسترش دموکراسي و مبارزات آزاديخواهانه عليه فاشيسم و کمونيسم روبه روييم که واکنش هايي عليه مدرنيته بودند. در همين حال واکنشي فرهنگي نيز عليه شرايط زندگي برانگيخته شد و برخي از انديشمندان و هنرمندان عليه اين دنياي جديد موضع گرفتند.
اين گونه است که بحران فرهنگي غرب آغازيدن مي گيرند و اگزيستانسياليسم و در سياست پراگماتيسم مطرح مي شود.
وي با نقل قولي از نويسنده پست مدرن هابنر مولر بيان کرد که مي گويد: «من هيچ کس را پست مدرن نديده ام و نمي شناسم. تنها کسي که پست مدرن است آقاي يوهانس است که مدرنيسم بوده و در اداره پست کار مي کند.»
به گفته دکتر دلخواه، نخستين بار بودلر لفظ مدرنيته را در نقاشي و شعر فرانسه به کار برد.
دکتر مسعود دلخواه، کارگردان تئاتر و استاد دانشگاه و صادق رشيدي دوم شهريور ماه مهمان سراي اهل قلم بودند. موضوع اين نشست «پست مدرنيسم و تئاتر» بود که به همت دکتر رحمت اميني اجرا مي شد. در اين جلسه تعدادي از دانشجويان تئاتر نيز حضور داشتند و متني پست مدرن نيز اجرا شد.
دکتر مسعود دلخواه، موضوع تئاتر و پست مدرنيسم را موضوع سختي براي صحبت کردن دانست و گفت: البته اين موضوع به نظر بسياري از دانشجويان ما ساده به نظر مي رسد، چرا که در ۲ سال اخير دانشجويان زيادي به من مراجعه کرده اند که موضوع مورد مطالعه شان به گونه اي به پست مدرنيسم مربوط مي شده و گاهي به موضوعاتي عجيب چون بازيگري در تئاتر پست مدرن يا طراحي صحنه پست مدرن ناظر بوده است.
وي اين مراجعات را نشاندهنده اين دانست که پست مدرنيسم دغدغه نسل جوان است که بايد هم باشد و اشاره کرد که نمي توان بدون تعريف هنر پست مدرن از تئاتر آن صحبت کرد و ادامه داد نمي توان به هنر پست مدرن اشاره کرد بدون اين که شناختي از فرهنگي داشت که نتيجه رويکرد فلسفي، سياسي، جامعه شناختي و زيبايي شناختي، فرهنگ عامه و روانکاوي پست مدرن است. اين گستردگي باعث شده است پست مدرنيسم در همه اين حوزه ها حاضر باشد و اين حضور در حوزه هايي که با هم تلاقي ندارد، تعريف پست مدرنيسم را دشوار مي سازد.
● تعريف پست مدرنيسم
به گفته دکتر دلخواه، براي اين که بتوان تعاريف مختلف پست مدرنيسم و پست مدرنيته را ارائه کرد، ابتدا بايد به تعريف مدرنيسم و مدرنيته پرداخت. ريشه واژه مدرن کلمه اي به معناي امروزي است؛ بنابراين داراي مفهومي نسبي است. به اين معنا که چيزي اکنون امروزي است و سپس به سنت مي پيوندد. به همين دليل پرداختن به تمدن مدرن و منتقدان آن که کم هم نيستند مطالعه بسيار گسترده اي را مي طلبد و اگر قصد رصد همه تحولات و نوآوري هاي منجر به مدرنيته را داشته باشيم تقريبا غيرممکن است که بتوان به تمام آنها پرداخت، زيرا در حوزه هاي بسيار متفاوت و مختلفي ايجاد شده است.
از نظر اين استاد تئاتر، حتي نمي توان تاريخ مشخصي را براي آغاز مدرنيته بيان کرد؛ زيرا در فلسفه در قرن هفدهم با حضور دکارت و از نظر هنري، هنر مدرن پس از رئاليسم متولد مي شود. اين گونه است که حتي تاريخ تولد مدرنيته در حوزه هاي مختلف متفاوت است، اما دستاورد عمده و مهمي که مدرنيته براي نسل هاي مختلف در چند قرن اخير داشته است نگاه تازه به جهان و انسان و جايگاه انسان در آن است. در اين دستاورد انسان از نگاه سنتي اي که به انسان و جهان مي شد جدا شده و نور جديدي به آنها تابانده مي شود.
به گفته اين استاد دانشگاه، دنياي مدرن با اصلاحات لوتري آغاز مي شود که پروتستان ها در مقابله با سنت گرايان کاتوليک اين نهضت را در قرن شانزدهم آغاز کرده اند، سپس با انقلاب علمي سده ۱۷ ادامه مي يابد که نتيجه آن نگاه تازه به جهان از حيث فلسفي و علمي و رويکردهاي تازه هنري بود. دکارت در قرن هفدهم به عنوان پدر مدرنيته تلاش کرد وحدتي بين علم و دين ايجاد کند و مي خواست به بنياني مطلقا يقيني برسد.
در قرن هجدهم نيز کانت به عنوان بزرگ ترين فيلسوف مدرن عقل محوري را مطرح مي کند و نهضت روشنگري آغاز مي شود.
در اين نهضت که نياز به آزادي فکر و خرد مطرح شده و هر چيز غيرعقلاني کنار مي رود و عقل در تمام شوون به صحنه مي آيد که بعد ها تاثير اين فلسفه را در رئاليسم و ناتوراليسم شاهديم که واجد انتظارات مردم آن زمانند که هنر را منطبق با عقل مي خواستند. انقلاب فرانسه نيز گام بعدي بود که در آن برخي ديگر از آرمان هاي آزاديخواهانه مجسم شد. پس از آن نيچه است که نقش بسيار مهمي هم در دوران مدرن و هم به عنوان پدر انديشه پست مدرن به عهده دارد.
او موضعي بسيار انتقادي نسبت به فرهنگ مسيحيت و يهود دارد و منتقد سر سخت مابعدالطبيعه است، بنابراين مدرنيته از ۱۸۶۰ تا ۱۹۵۰ به اوج مي رسد که اين دوران، دوران علم زدگي و اوج منطق گرايي است که خود با موج دومي از علم گرايي با ظهور رايانه و پيشرفت هاي فيزيک، شيمي و زيست شناسي روبه رو مي شود.
دلخواه افزود: در اين دوران است که رابطه مذهب سنتي تقريبا با زندگي روزمره در حال قطع شدن است، سپس جنگ هاي جهاني آغاز مي شود و واکنش هايي را نسبت به مدرنيته دامن مي زند. پس از اين جنگ ها با گسترش دموکراسي و مبارزات آزاديخواهانه عليه فاشيسم و کمونيسم روبه روييم که واکنش هايي عليه مدرنيته بودند. در همين حال واکنشي فرهنگي نيز عليه شرايط زندگي برانگيخته شد و برخي از انديشمندان و هنرمندان عليه اين دنياي جديد موضع گرفتند.
اين گونه است که بحران فرهنگي غرب آغازيدن مي گيرند و اگزيستانسياليسم و در سياست پراگماتيسم مطرح مي شود.
وي با نقل قولي از نويسنده پست مدرن هابنر مولر بيان کرد که مي گويد: «من هيچ کس را پست مدرن نديده ام و نمي شناسم. تنها کسي که پست مدرن است آقاي يوهانس است که مدرنيسم بوده و در اداره پست کار مي کند.»
به گفته دکتر دلخواه، نخستين بار بودلر لفظ مدرنيته را در نقاشي و شعر فرانسه به کار برد.