Mohamad
03-19-2011, 02:22 AM
نگاه شيعه به بحث نجات بخش جهان، نگاهي فرامكتبي است به اين ترتيب كه در همة امّتها، مردم، منتظر برقراري نظام مهدوي در سراسر گيتياند؛ از امام علي(ع) در اين باره نقل شده است: «در هيچ يك از امّتها، منتظر مهدياي غير از او نبودهاند.» جداي از سخن مشترك اديان از وجود يك نجات بخش در پايان دنيا، اديان مختلف به خصوص اديان الهي براي آمادگي هر چه بيشتر پيروان خود، با پيشگويي نسبت به آينده، آنان را از خطرات و مشكلات فرا رو بر حذر داشتهاند.
اشاره:
يكي از نقاط مشترك در اديان ابراهيمي، وجود يك نجات دهنده در آخرالزّمان است كه بر اساس آن شاهد استيلاي حكومت صالحان در جهان خواهيم بود. با بررسي آثار و منابع اديان آسماني به علائم و نشانههايي مشترك براي فرا رسيدن زمان اين رويداد بزرگ، پي ميبريم كه يكي از آنها ظهور دجّال با عنوان اسلامي و آنتي كرايست يا ضدّمسيح با عنوان مسيحي آن است.
اگرچه تصوّر هر يك از دو مكتب در پيشينه و پسينة اين عنوان در بعضي موارد متفاوت است، امّا ميتوان به نقاط مشتركي دربارة حضور دجّال در جامعه پيبرد كه مهمترين آنها رويارويي با مصلح، در برپايي حكومت عدالت محور است.
در اين مقاله، ضمن بررسي پيشينة موضوع آنتي كرايست در مسيحيّت به عملكرد وي در منابع اسلامي اشاره خواهد شد تا نقاط مشترك و غير مشترك معلوم گردد.
طرح مسئله
به اعتقاد اديان الهي و بشري، جهان در پايان عمر خود، «نجات بخشي» را تجربه خواهد كرد كه با سامان بخشيدن به مشكلات انسان، روزگاري همراه با آسايش را براي او رقم خواهد زد كه در پي آن، عدل در پهنة گيتي گسترش مييابد و ايمان در جاي جاي جهان رخ مينمايد.
در آيين هنديان باستان، [كالكي] پيرامون بشارت ظهور منجي آمده است: ويشنو ـ مظهر دهم ـ سوار بر اسبي سفيد خواهد شد و شمشير درخشان در دست خواهد گرفت و عصر طلايي را آغاز خواهد كرد.1 سوشيانس2 در آيين زرتشت و اوستاي جديد، جهان مطلوب آينده و شهرستان نيكويي را ميسازد3 كه او آخرين آفريدة هرمزدي و از تبار فروهرش 4 ستودني است. در آيين يهود، جهان مطلوب آينده را ماشيح (مسيح) خواهد ساخت كه نمونهاي از اين پيشگوييها را ميتوان در منابع اين دين مطالعه كرد.5
در مسيحيّت، پسر انسان نشاني از همان نجات بخش وعده داده شده است كه با بازگشت مسيح به صحنة هستي همراه است. مستر هاكس در «قاموس كتاب مقدّس» بين اصطلاح پسر و باور بازگشت مسيح تفاوت قائل شده و ميگويد: اصطلاح پسر انسان هشتاد بار در «عهد جديد» به كار رفته كه فقط سي مورد آن با حضرت عيسي(ع) قابل تطبيق است و پنجاه مورد ديگر از مصلح و نجات دهندهاي سخن ميگويد كه در آخرالزّمان ظهور خواهد كرد.6 او در ادامه به معرفي منجي نميپردازد يا به عبارت بهتر توانايي اين معرفي را ندارد؛ اگر چه با مراجعه به منابع اسلامي به رهيافتي مناسب در اين زمينه خواهيم رسيد. در منابع و متون اسلامي به ظهور موعودي، از نسل آخرين پيامبر خدا در زمين، به نام حضرت مهدي(ع) با عنوان مصلح و رهبر جهان در پايان روزگار بشري اشاره شده است.7
نگاه شيعه به بحث نجات بخش جهان، نگاهي فرامكتبي است به اين ترتيب كه در همة امّتها، مردم، منتظر برقراري نظام مهدوي در سراسر گيتياند؛ از امام علي(ع) در اين باره نقل شده است: «در هيچ يك از امّتها، منتظر مهدياي غير از او نبودهاند.»8
جداي از سخن مشترك اديان از وجود يك نجات بخش در پايان دنيا، اديان مختلف به خصوص اديان الهي براي آمادگي هر چه بيشتر پيروان خود، با پيشگويي نسبت به آينده، آنان را از خطرات و مشكلات فرا رو بر حذر داشتهاند.
اگر چه كتاب مقدّس دستخوش تحريف شده است،9 امّا با واكاوي و دقّت نظر ميتوان با مقايسة صحيح اديان با اسلام، در گام اوّل به نقاط مشتركي از آموزهها و باورهاي آنان با اسلام پي برد و در گام بعدي به تكامل اسلام نسبت به ساير اديان آسماني اذعان داشت.
يكي از عنوانهاي مشترك بين منابع اسلامي و مسيحي، اصطلاح دجّال يا آنتي كرايست است كه بر اساس هر دو مكتب در آيندة حيات بشري پديدار خواهد شد. اگرچه نام دجّال در «قرآن» بر خلاف عهد جديد به صراحت نيامده است، امّا با جستوجو در آثار اسلامي ميتوان به اين مفهوم در اخبار مربوط به آينده از زبان پيشوايان دين دست يافت.
نكتة مهم در بررسي نقل قولها دربارة آيندة بشر اين است كه ماهيّت اين اخبار چون پيشگويي است، وقوع و عدم آن امري ممكن است؛ به عبارت ديگر ظهور منجي در قرآن و روايات به عنوان موضوع ضروري دين مطرح شده است، امّا پيشگوييها نسبت به آينده، بداء پذير است.10
دجّال در لغت
دجّال معادل دروغگو و كسي است كه حق را كتمان ميكند؛ ازهري ميگويد:
كلّ كَذَّاب فهو دجّال و جمعه دجّالون و قيل: سُمّي بذلك لأَنه يستر الحقّ بكذبه.11
فراهيدي، مفهوم دجّال را دقيقاً در برابر حضرت عيسي(ع) معرفي ميكند:
الدّجّال: هو المسيح الكذّاب و إِنّما دَجْلُه سِحْره و كَذِّبُه.12
ابن منظور به نقل از ابن سيّده، دجّال را مردي از يهود معرفي ميكند كه در آخرالزّمان با هدف برخورد با حق و جايگزين كردن باطل خروج ميكند؛ عدّهاي نيز او را مدّعي ربوبيّت معرفي ميكنند.
در اصطلاح علم حديث، راوياني كه دربارة آنها تعابيري به كار رفته كه مبالغه در دروغگويي آنان باشد به (يكذّب دجّال) خوانده ميشوند؛ اين دسته از روايات فاقد اعتبارند و ارزش نقل و احتجاج ندارند.13
دجّال در اصطلاح روايات اسلامي
با بررسي آنچه از روايات اسلامي برميآيد، ميتوان گفت: دجّال عبارت از كسي است كه با انكار منجي آخرالزّمان و رويارويي با وي درصدد شكست حكومت جهاني مصلح است.
پيشينة اعتقاد به ضدّمسيح
مستر هاكس در قاموس كتاب مقدّس در سرتاسر «اناجيل اربعه» و ملحقات آن براي واژة دجّال جايي جز رسالة يوحنّا 14 پيدا نميكند و مقصود از دجّال را كسي ميداند كه با مسيح(ع) مخالفت و ضدّيت ميكند و مدّعي جايگاه اوست.15
محتواي مكاشفات يوحنّا را ميتوان بر اساس هر يك از رؤياهاي اصلي يوحنّا به چهار قسمت تقسيم نمود:
1. رؤياي اوّل: كه مسيح را در حال سخن گفتن با كليساها ميبيند؛
2. رؤياي دوم: مسيح بر كائنات تسلّط مييابد؛
3. رؤياي سوم: طيّ آن مسيح بر همة قدرتهاي شرير پيروز ميشود؛
4. رؤياي چهارم: كه در آن شاهد سلطنت مسيح در كرة زمين است.
آنچه در اين تقسيم بندي مشخّص ميشود، اين است كه بيشتر رؤياهاي يوحنّا مربوط به آينده است؛ با اين سخن روشن ميشود كه چرا بيش از هر جايي ردّپاي ضدّمسيح را بايد در مكاشفات يوحنّا جست. با اين حال بايد توجّه داشت كه ادبيّات يوحنّا، استعاري و سمبوليك است كه بسياري براي فهم آن به استفاده از عهد عتيق روي ميآورند.16
در رسالة اوّل يوحنّاي رسول آمده است: اي بچّهها، اين ساعت آخر است و چنان كه شنيدهايد دجّال ميآيد، اكنون هم دجّالان بسيار ظاهر شدهاند و از اين رو ميدانيم كه ساعت آخر است.17
بر اين اساس يكي از نشانههاي ساعت آخر يا به تعبير اسلامي آن، آخرالزّمان، ظهور دجّال است؛ اگر چه در ادامه به اين مطلب اشاره شده كه در هر زمان دجّال ميتواند مصداقي پيدا كند؛ با اين بيان ميتوان اين طور نتيجه گرفت كه دجّال ممكن است فرد خاصّي نباشد؛ بلكه ميتواند جريان خاصّي باشد، چنانچه در ادامة نامه تعريف دقيقي از دجّال ارائه ميشود: دروغگو كيست؟ جز آنكه مسيح بودن عيسي را انكار كند. آن دجّال است كه پدر و پسر را انكار مينمايد، كسي كه پسر را انكار كند، پدر را هم ندارد و كسي كه اعتراف به پسر نمايد، پدر را نيز دارد.18
فرد يا جريان خاصّ دجّال در پي انكار حضرت عيسي(ع) هستند كه بر اساس آموزههاي «انجيل» چنين شخصي از خدا نيست و هر روحي كه عيسي مسيح مجسّم شده را انكار كند، از خدا نيست و اين است روح دجّال كه شنيدهايد كه او ميآيد و الآن هم در جهان است.19
به اين ترتيب در موارد مختلفي در ملحقات اناجيل شاهد منكران حضرت عيسي(ع) با عنوان دجّال هستيم؛ زيرا گمر اه كنندگان بسيار پديد آمدند كه عيسي مسيح ظاهر شدة در جسم را اقرار نميكنند. اينانند گمراه كننده و دجّال.20
تقريباً همة مفسّران اناجيل به دجّال در ضمن استفاده از مكاشفة يوحنّا اشاره ميكنند؛ با اين حال اختلاف اصلي آنان را بايد در مورد باب خاصّي كه در آن از وي ياد شده، دانست كه نظرات آنان به قرار زير است:
1. برخي به وحش؛
2. برخي به اژدهاي آتشگون؛
3. برخي به وحشي كه ده شاخ و هفت سر دارد؛
4. بسياري از محققان، دجّال را بر وحشي كه دو شاخ مثل شاخهاي برّه داشت و مانند اژدها سخن ميگفت يا بز وحشي قرمزي كه «هفت سر و ده شاخ داشت» يا در پايان به شيطاني كه از زندان خود خلاصي خواهد يافت و امّتها را گمراه خواهد كرد، منطبق ميدانند.21
پولس نيز دربارة ظهور آنتي كرايست خبر داده است، امّا تعبير او مرد شرير و فرزند هلاكت است؛ بدين ترتيب براي رسيدن به روز مسيح اين مرد ظاهر ميشود و گروهي را مرتد ميكند.22
ظهور ضدّمسيح حدّاقل با سه رويداد در ملحقات اناجيل ترسيم ميشود كه به شرح زير است:
1. سرّ بي ديني كه حمايتكنندة اصلي قدرتهاي شرير در حال حاضر در سرتاسر جهان است، آشكار ميشود.23 اوج اين حركت در بي حرمتي به معيارهاي مقدّس كلام الهي است؛ اگر چه عدّهاي وفادار باقي ميمانند؛24
2. در روزهاي آخر، بسياري از مدّعيان كليسا از حقيقت كتاب مقدّس دور شده و مرتد خواهند شد؛
3. برداشته شدن يك مانع يا شخصي است كه با اين اتّفاق، روز خدا آغاز ميگردد.25
بنا بر نظر برخي، طرح اعتقاد به ضدّمسيح را بايد همزمان با زندگي حضرت عيسي(ع) دانست؛ مذهبي كه مقارن ظهور اين پيامبر خدا پديد آمد، «گنوسي» يا «عرفان ثنوي» نام داشت. گنوس از كلمة گنوسيس، گرفته شده كه واژهاي يوناني و به معناي عرفان و معرفت و دانش است. دورة شكوفايي اين مذهب از قرن اوّل تا سدة سوم ميلادي است؛ گنوسيها در درون خود دانشمندان كلامي در «فلسطين»، «سوريه»، «بين النّهرين» و «مصر» را پرورش دادند. برخي عرفان يهودي را در پيدايش اين مكتب بي تأثير نميدانند.26 بيشتر پيروان فرق گنوسي از پيروان حضرت عيسي(ع) بودند و او را منجي بشر ميدانستند؛ آنان بر اين باور بودند كه حضرت عيسي(ع)، شيطان را از اين جهان رانده و در دايرة آتش سياه به زنجير كشانده است ولي شيطان در آخرالزّمان فرزندي از زني ناپاك به وجود خواهد آورد كه دشمن عيسي(ع) است و دجّال نام دارد. او نژاد بشر را يكسره به ژرفناي سقوط رهبري خواهد كرد، ولي سرانجام عيسي(ع) بر دجّال پيروز خواهد شد.27
پولس كه از افراد مورد نظر كليساست به آنتيكرايست معجزاتي نسبت ميدهد و معتقد است او به قدرت شيطان، كارهاي خارق العادّهاي انجام خواهد داد.28
همچنين بنا بر باور گنوسيها، دجّال كسي بوده كه بعد از اقامة دعوي عليه مسيح(ع) او را به دست يهوديان سپرده است كه در پي آن مسيح(ع) را برصليب ميخكوب كردند، امّا مسيح توانست خود را از صليب برهاند و دركوه «مورا» پنهان كند.29
در اين زمينه اگر چه در قرآن صحبت از صليب است، امّا بحث از صليب نقل ادّعاهاي يهود است؛ وگرنه موضع قاطع قرآن حاكي از اين است كه عيسي(ع) آن شب به اذن الهي به آسمان برده شد30 و هرگز دست يهوديان به وي نرسيد.31
انگاشتة امروزي جامعة مسيحيّت به آنتي كرايست
پيروان كليساي انجيلي آمريكا كه حدود يك چهارم جمعيّت اين كشور؛ يعني هفتاد ميليون نفر را تشكيل ميدهند، مهمترين خاستگاه نظري راستگرايان مسيحي است. بر اساس باور آنان بشر همواره در دنيا شاهد نبرد خير و شر است و بازگشت دوم مسيح در آخرالزّمان طيّ هفت مرحله صورت ميگيرد كه در حال حاضر ما در مرحلة ششم يا مرحلة كليسا هستيم؛ مرحلة بعد «آخرالزّمان» خوانده ميشود كه طيّ آن حضرت عيسي(ع) به سوي زمين رو ميكند و مؤمنان را حيات دوباره ميبخشد. سپس ضدّ مسيح در زمين ظاهر خواهد شد و خود را به دروغ منجي يهوديان ميخواند. برخي معتقدند آنچه موجب باور برخي به او ميشود اين است كه او قادر به اعادة صلحي ظاهري در «خاورميانه» خواهد شد. حكومت ضدّمسيح، هفت سال به طول ميانجامد و دورة «رنج يا آزمايش بزرگ» خوانده خواهد شد كه بر اساس آن در نيمة اوّل اين دوره، آنتي كرايست صلح ظاهري را برقرار و در نيمة دوم عليه اسرائيل اقدام خواهد كرد كه به اين ترتيب مجموعة گناهان بشر كامل شده و دورة بيسابقهاي براي آزار يهود آغاز ميشود تا صحنه براي «نبرد نهايي» يا «آرمگدون» مهيّا شود32 و ايشان را به موضعي كه آن را در عبراني «حارمَجِدّون»، ميخوانند، فراهم آورند.33
با اين حال بر اساس باور برخي مسيحيان امروزي شكل گيري حكومت ضدّمسيح نزديك است كه در اثر آن يك ديكتاتوري سياسي و اقتصادي شديد حاكم خواهد شد به گونهاي كه حتّي براي خريد و فروش معمولي نيز احتياج به كسب اجازه است. اينان اعتقاد دارند كه براي تقويت چنين نظامي يك پيامبر دروغين توانا و يك مذهب جهاني به وجود خواهد آمد.34
در روزگار كنوني به خصوص در آستانة هزارة سوم بسياري از پيروان كليسا از افراد ديكتاتور كه عامل بسياري ازجنگها و ويرانيهاي دوران معاصرند، به عنوان آنتي كرايست يا ضدّمسيح سوم ياد كردهاند. اين باور از آنجايي شكل گرفته است كه در متون كتاب مقدّس شاهد اين عبارات هستيم: جنگها و اخبار جنگها را خواهيد شنيد...
... زيرا قومي با قو مي و مملكتي با مملكت ديگر درگير خواهد شد.35
ملاحظه ميشود در حالي كه كتاب مقدّس، مشخّصّات آنتي كرايست را دقيقاً بيان نكرده است، شوراي كليسا سعي داشتهاند با تعيين مصداق، ذهن جامعه را به سمت اين قسمت از عبارت ببرند كه: اكنون هم دجّالان بسيار ظاهر شدهاند.36
امّا با دقّت در ابتدا و انتهاي كلام و با توجّه به آموزهاي اسلامي به خصوص بحث آخرالزّمان ميتوان به جمع بندي زير رسيد:
1. دجّال، حقيقتي انكارناپذير در باورمسيحيان است.
2. هنوز او در اجتماع ظاهر نشده است؛ چرا كه ميگويد: شنيدهايد كه او ميآيد.37
3. ظهور آنتي كرايست در ساعت آخر است: اي بچّهها، اين ساعت آخر است و چنان كه شنيدهايد، دجّال ميآيد.38
دجّال در منابع مأثور
1. اعتقاد به ظهور دجّال
شيعه و اهل سنّت در منابع خود از دجّال ياد كردهاند. در خطبهاي اختصاص يافته به دجّال، صعصـة بن صوحان، از امام علي(ع) از زمان ظهور وي در جامعه پرسش ميكند كه حضرت با ارائة كامل شرايط زماني و مكاني وي، سيماي روشني از آينده ارائه ميكند.39
نزد اهل سنّت، اعتقاد به خروج دجّال، همسنگ باور مهدويّت دانسته شده و منكر آن در شمار كافران معرفي ميشود؛ جابر بن عبدالله انصاري از پيامبر(ص) نقل ميكند: «كفر و من كذّب بالمهدي فقد كفر»40 و در نقلي ديگر از رسول خدا(ص)، سه باور مهدويّت، خروج دجّال و نزول حضرت عيسي(ع) امري ضروري در اعتقاد اسلاميترسيم ميشود.
در منابع شيعي، ظهور دجّال از جانب شرق و از «سجستان» پيشگويي شده است، آنجا كه رسول خدا(ص) در حديثي طولاني با اشاره به حوادث آينده ميفرمايد: «و ظهور الدّجال، يخرج بالمشرق من سجستان»41 بنابر باور شيعي آنچه دربارة آينده بيان ميشود، بنا بر ارادة الهي امكان تغيير دارد.
2. نشانههاي ظهور دجّال
در قرآن مجيد آمده است:
«هَلْ يَنظُرُونَ إِلاَّ أَن تَأْتِيهُمُ الْمَلآئِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ رَبُّكَ أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لاَ يَنفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرًا قُلِ انتَظِرُواْ إِنَّا مُنتَظِرُونَ؛42 آيا جز اين انتظار دارند كه فرشتگان به سويشان بيايند يا پروردگارت بيايد يا پارهاي از نشانههاي پروردگارت بيايد [امّا] روزي كه پارهاي از نشانههاي پروردگارت [پديد] آيد كسي كه قبلاً ايمان نياورده يا خيري در ايمان آوردن خود به دست نياورده، ايمان آوردنش سود نميبخشد. بگو منتظر باشيد كه ما [هم] منتظريم.»
اشارة روايات تفسيري نقل شده زير اين آيه را ميتوان در چهار موضوع خلاصه كرد:
1. موضوع ميثاق فطري خداوند با مردم: هشام بن حكم از امام باقر(ع) نقل ميكند دربارة فرمودة خداوند، «لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْل يَعْنِي فِي الْمِيثَاقِ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمانِها خَيْراً قَالَ الْإِقْرَارُ بِالْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْصِيَاءِ وَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(ع) خَاصَّةً قَالَ لَا يَنْفَعُ إِيمَانُهَا لِأَنَّهَا سُلِبَت؛43 سود ندهد كسي را ايمانش در صورتي كه پيش از آن ايمان نداشته (يعني در ميثاق) يا در دوران ايمانش كار خير نكرده است».
پرسش كردم، فرمود: «مقصود اقرار به انبياء و اوصياء است و به خصوص اميرالمؤمنين(ع) فرمود: «ايمانش سود ندهد براي آنكه سلب شود و بيايمان از دنيا برود.»
2. نشانههاي قيامت كه در برخي از روايات فقط به طلوع خورشيد از مغرب اشاره دارد. «و هو طلوع الشّمس من مغربه»44
3. ظهور امام زمان(ع): مانند نقل ابوبصير از امام صادق(ع) ذيل آية كه فرمود: «يعني خروج قائم منتظر ما»، سپس فرمود: اي ابا بصير! خوشا به حال شيعيان قائم ما، كساني كه در غيبتش منتظر ظهور او هستند و در حال ظهورش نيز فرمانبردار اويند، آنان اولياي خدا هستند كه نه خوفي بر آنهاست و نه اندوهگين ميشوند.»45
در روايتي ديگر از علي بن رئاب نقل ميكند: امام باقر(ع) در تفسير اين آيه «روزي كه بعضي از آيات پروردگارت بيايد، ايمان هيچ نفسي كه پيشتر ايمان نياورده است، به وي فايده نميرساند» فرمودند: «آيات عبارت از ائمه است و آيت منتظره، حضرت قائم(ع) است و در روز ظهورش كه با شمشير به پاخيزد، ايمان كسي كه پيشتر ايمان نياورده باشد، به وي سود نرساند؛ گرچه به پدران گذشتة وي ايمان آورده باشد.»46
4. بيان برخي نشانههاي ظهور كه آنچه مورد نظر ماست، اشاره به دجّال است.
مانند روايتي كه عيّاشي از زراره، حمران و محمّد بن مسلم نقل ميكند:
مقصود از اين آيات، طلوع آفتاب از مغرب و خروج جنبده از زمين و دجّال است كه اگر انسان به گناه اصرار بورزد و عمل ايماني به جا نياورد و اين آيهها ظاهر شود، ايمانش سودي نخواهد داشت.47
3. سرانجام دجّال
عاقبت جنگ ميان دجّال و امام زمان(ع) با غلبه و پيروزي ياران منجي حقيقي همراه است؛ روايات فريقين دربارة موضوع از ميان بردن دجّال را ميتوان به دو دسته تقسيم نمود:
1. دستهاي از روايات، امام عصر(ع) را از ميان برندة دجّال معرفي ميكند، به عنوان مثال از امام صادق(ع) نقل شده است كه فرمودند:
«القائم الّذي يقوم غيبته فيقتل الدّجّال»48 يا از حضرت سجّاد(ع) نقل است كه فرمودند: «المهدي الّذي يقتل الدجّال»،49 در خطبهاي كه از امام علي(ع) در صدر كلام اشاره شد، حضرت زمان و مكان دقيق اين رويداد را مشخّص ميكنند: «يقتله(الدّجال) الله عزوّجلّ بالشّام علي عقبه تعرف بعقبه افيق لثلاث ساعات مضت من يوم الجمعه علي يد من يصلّي عيسي بن مريم خلفه»50
2. دستهاي ديگر از روايات فاعل قتل را به حضرت عيسي(ع) نسبت دادهاند. در شيعه در «تفسير فرات» كوفي در حديث معنعني51 از امام باقر(ع) نقل شده است:
«سيأتي علي النّاس لا يعرفون والله ما هو التوحيد حتّي يكون خروج الدّجال و حتّي ينزل عيسي بن مريم من السّماء و يقتل الله الدّجال علي يده»52
در منابع اهل سنّت اين دسته روايات بيشتر ديده ميشود؛ مانند: «ينزّل عيسي فيقتله»؛53 «فبيّنت هو كذلك اذ بعث الله المسيح بن مريم فينزّل ... فيقتله ثم يأتي عيسي بن مريم قوم عصمهم الله عنه»54
در جمع اين روايات با توجّه به اعتقاد مسلمانان به بازگشت حضرت عيسي(ع) و مقام وزارت وي در حكومت آيندة جهان به رهبري امام زمان(ع) بايد گفت كه هر دو دسته روايات قابل اعتنا و پذيرفتني است؛ به عبارت ديگر دستة اوّل روايات از ميان بردن دجّال را به رهبر اين حكومت جهاني و دستة دوم به وزير اين حكومت نسبت ميدهد.
عبّاس همامي؛ احسان پوراسماعيل
پينوشتها:
1. شايگان، داريوش، اديان و مكتبهاي فلسفي هند، ج1، ص 274.
2. واژة سوشيانس در اوستاي جديد به صورت مفرد و جمع داراي معاني مختلفي است كه همگي حاكي از نجات بخشي در آيندة بشر دارد. نك: راشد محصّل، نجات بخشي در اديان، ص6.
3. مقدّم، محمّد، جستار دربارة مهر و ناهيد، ص 11.
4. فروهر يا فرموشي كه در اوستا Farvasi و در فارسي باستان: Fravarti و در فارسي ميانه: Frawaher و در فارسي نو همان فروردين است كه بازماندة حالت اضافه جمع آن در فارسي باستان است. نك: راشد محصّل، اندرساخت مردمان.
5. نك: كهن، آبراهام، گنجينهاي از تلمود، صص 351ـ352.
6. همان، ص 219.
7. پور اسماعيل، احسان، آيندة بشريت از ديدگاه قرآن و عهد جديد، صص 203ـ275.
8. طبري، محمّد بن جرير طبري، دلائل الامامه، ص 256.
9. آيندة بشريت از ديدگاه قرآن و عهد جديد، ص 26.
10. همان، ص 54.
11. ابن منظور، لسان العرب، ج 11، ص 237.
12. همان، ج 6، ص 80.
13. معارف، مجيد، شناخت حديث، ص 358.
14. انجيل يوحنّا در حدود سال 140 م. توسط يوحنّا در آسياي صغير (تركيه كنوني) نوشته شده است.
نويسندگان قديم، انجيل يوحنّا را آخرين انجيل دانستهاند و كليساي قرن اوّل عقيده داشت كه اين انجيل توسط يوحنّاي رسول نوشته شده، گرچه شهادت ايرينيوس كه شاگرد پليكارپ و او هم شاگرد يوحنّا بود، نشان ميدهد، انجيل مزبور بعد از انتشار ساير اناجيل در «افسس» منتشر شد. (براي اطّلاع بيشتر نك: قاموس كتاب مقدّس، ص 941؛ رويكرد اسلام به عهد جديد، ص 51.)
15. شناخت حديث، ص 375.
16. هلي، هنري، راهنماي كتاب مقدّس، ص 740.
17. همان، ج 2، ص 18.
18. همان، ج 2، صص 22ـ 24.
19. همان، ج4، صص 3 و 4.
20. رسالة دوم يوحنّا، ص 7.
21. دائرة المعارف كاتوليك، مدخل دجّال.
22. رسالة دوم پولس به تسالونيكيان، 2: 1ـ 4.
23. همان، 2: 7.
24. مكاشفة يوحنّا، 7: 2.
25. رسالة دوم پولس تسالونيكيان، 2: 7.
26. خلاصة اديان در تاريخ دينهاي بزرگ، ص 191.
27. همان، ص 194.
28. آشتياني، جلال الدّين، تحقيقي در دين مسيح، ص 92.
29. خلاصة اديان در تاريخ دينهاي بزرگ، ص 223.
30. سورة نساء (4)، آية 157.
31. سرانجام عيسي(ع) در مقارنة ميان قرآن و عهد جديد، ص 53.
32. فهيم دانش، علي، مقالة «مسيحيان صهيونيسم را بهتر بشناسيم»، پيشگوييها و آخرالزّمان، ص 168.
33. مكاشفة يوحنّا، 16، 16.
34. مقالة مسيحيان صهيونيسم را بهتر بشناسيم»، پيشگوييها و آخرالزّمان، ص 171.
35. انجيل متّي، 24، 6؛ انجيل لوقا، 10،19 و 21 و 9 ـ 11.
36. رسالة اوّل يوحنّا، 2: 18.
37. همان، 4: 3 و 4.
38. همان، 2: 18.
39. نوري، ميرزا حسين، مستدرك الوسائل، ج 12، ص 326.
40. مقدّسي سلمي، يوسف بن يحيي، عقدالدّر في اخبار المنتظر، ص 157.
41. شيخ صدوق، كمالالدّين، ج 1، ص 250.
42. سورة انعام (6)، آية 158.
43. كليني، محمّد بن يعقوب، ج 1، ص 412.
44. تفسير العسكري، ص 465.
45. كمال الدّين، ج 2، ص 357.
46. همان، ج 2، ص 336.
47. همان، ج 1، ص 353.
48. كمال الدّين، ج 2، ص 335.
49. همان.
50. همان، ص 525.
51. حديثي كه زنجيرة سند آن مرتّب باشد. (لغتنامة دهخدا)
52. همان، ص 44.
53. احمد بن حنبل، مسند، ج 6، ص 75.
54. نيشابوري، ج4، ص 2250.
اشاره:
يكي از نقاط مشترك در اديان ابراهيمي، وجود يك نجات دهنده در آخرالزّمان است كه بر اساس آن شاهد استيلاي حكومت صالحان در جهان خواهيم بود. با بررسي آثار و منابع اديان آسماني به علائم و نشانههايي مشترك براي فرا رسيدن زمان اين رويداد بزرگ، پي ميبريم كه يكي از آنها ظهور دجّال با عنوان اسلامي و آنتي كرايست يا ضدّمسيح با عنوان مسيحي آن است.
اگرچه تصوّر هر يك از دو مكتب در پيشينه و پسينة اين عنوان در بعضي موارد متفاوت است، امّا ميتوان به نقاط مشتركي دربارة حضور دجّال در جامعه پيبرد كه مهمترين آنها رويارويي با مصلح، در برپايي حكومت عدالت محور است.
در اين مقاله، ضمن بررسي پيشينة موضوع آنتي كرايست در مسيحيّت به عملكرد وي در منابع اسلامي اشاره خواهد شد تا نقاط مشترك و غير مشترك معلوم گردد.
طرح مسئله
به اعتقاد اديان الهي و بشري، جهان در پايان عمر خود، «نجات بخشي» را تجربه خواهد كرد كه با سامان بخشيدن به مشكلات انسان، روزگاري همراه با آسايش را براي او رقم خواهد زد كه در پي آن، عدل در پهنة گيتي گسترش مييابد و ايمان در جاي جاي جهان رخ مينمايد.
در آيين هنديان باستان، [كالكي] پيرامون بشارت ظهور منجي آمده است: ويشنو ـ مظهر دهم ـ سوار بر اسبي سفيد خواهد شد و شمشير درخشان در دست خواهد گرفت و عصر طلايي را آغاز خواهد كرد.1 سوشيانس2 در آيين زرتشت و اوستاي جديد، جهان مطلوب آينده و شهرستان نيكويي را ميسازد3 كه او آخرين آفريدة هرمزدي و از تبار فروهرش 4 ستودني است. در آيين يهود، جهان مطلوب آينده را ماشيح (مسيح) خواهد ساخت كه نمونهاي از اين پيشگوييها را ميتوان در منابع اين دين مطالعه كرد.5
در مسيحيّت، پسر انسان نشاني از همان نجات بخش وعده داده شده است كه با بازگشت مسيح به صحنة هستي همراه است. مستر هاكس در «قاموس كتاب مقدّس» بين اصطلاح پسر و باور بازگشت مسيح تفاوت قائل شده و ميگويد: اصطلاح پسر انسان هشتاد بار در «عهد جديد» به كار رفته كه فقط سي مورد آن با حضرت عيسي(ع) قابل تطبيق است و پنجاه مورد ديگر از مصلح و نجات دهندهاي سخن ميگويد كه در آخرالزّمان ظهور خواهد كرد.6 او در ادامه به معرفي منجي نميپردازد يا به عبارت بهتر توانايي اين معرفي را ندارد؛ اگر چه با مراجعه به منابع اسلامي به رهيافتي مناسب در اين زمينه خواهيم رسيد. در منابع و متون اسلامي به ظهور موعودي، از نسل آخرين پيامبر خدا در زمين، به نام حضرت مهدي(ع) با عنوان مصلح و رهبر جهان در پايان روزگار بشري اشاره شده است.7
نگاه شيعه به بحث نجات بخش جهان، نگاهي فرامكتبي است به اين ترتيب كه در همة امّتها، مردم، منتظر برقراري نظام مهدوي در سراسر گيتياند؛ از امام علي(ع) در اين باره نقل شده است: «در هيچ يك از امّتها، منتظر مهدياي غير از او نبودهاند.»8
جداي از سخن مشترك اديان از وجود يك نجات بخش در پايان دنيا، اديان مختلف به خصوص اديان الهي براي آمادگي هر چه بيشتر پيروان خود، با پيشگويي نسبت به آينده، آنان را از خطرات و مشكلات فرا رو بر حذر داشتهاند.
اگر چه كتاب مقدّس دستخوش تحريف شده است،9 امّا با واكاوي و دقّت نظر ميتوان با مقايسة صحيح اديان با اسلام، در گام اوّل به نقاط مشتركي از آموزهها و باورهاي آنان با اسلام پي برد و در گام بعدي به تكامل اسلام نسبت به ساير اديان آسماني اذعان داشت.
يكي از عنوانهاي مشترك بين منابع اسلامي و مسيحي، اصطلاح دجّال يا آنتي كرايست است كه بر اساس هر دو مكتب در آيندة حيات بشري پديدار خواهد شد. اگرچه نام دجّال در «قرآن» بر خلاف عهد جديد به صراحت نيامده است، امّا با جستوجو در آثار اسلامي ميتوان به اين مفهوم در اخبار مربوط به آينده از زبان پيشوايان دين دست يافت.
نكتة مهم در بررسي نقل قولها دربارة آيندة بشر اين است كه ماهيّت اين اخبار چون پيشگويي است، وقوع و عدم آن امري ممكن است؛ به عبارت ديگر ظهور منجي در قرآن و روايات به عنوان موضوع ضروري دين مطرح شده است، امّا پيشگوييها نسبت به آينده، بداء پذير است.10
دجّال در لغت
دجّال معادل دروغگو و كسي است كه حق را كتمان ميكند؛ ازهري ميگويد:
كلّ كَذَّاب فهو دجّال و جمعه دجّالون و قيل: سُمّي بذلك لأَنه يستر الحقّ بكذبه.11
فراهيدي، مفهوم دجّال را دقيقاً در برابر حضرت عيسي(ع) معرفي ميكند:
الدّجّال: هو المسيح الكذّاب و إِنّما دَجْلُه سِحْره و كَذِّبُه.12
ابن منظور به نقل از ابن سيّده، دجّال را مردي از يهود معرفي ميكند كه در آخرالزّمان با هدف برخورد با حق و جايگزين كردن باطل خروج ميكند؛ عدّهاي نيز او را مدّعي ربوبيّت معرفي ميكنند.
در اصطلاح علم حديث، راوياني كه دربارة آنها تعابيري به كار رفته كه مبالغه در دروغگويي آنان باشد به (يكذّب دجّال) خوانده ميشوند؛ اين دسته از روايات فاقد اعتبارند و ارزش نقل و احتجاج ندارند.13
دجّال در اصطلاح روايات اسلامي
با بررسي آنچه از روايات اسلامي برميآيد، ميتوان گفت: دجّال عبارت از كسي است كه با انكار منجي آخرالزّمان و رويارويي با وي درصدد شكست حكومت جهاني مصلح است.
پيشينة اعتقاد به ضدّمسيح
مستر هاكس در قاموس كتاب مقدّس در سرتاسر «اناجيل اربعه» و ملحقات آن براي واژة دجّال جايي جز رسالة يوحنّا 14 پيدا نميكند و مقصود از دجّال را كسي ميداند كه با مسيح(ع) مخالفت و ضدّيت ميكند و مدّعي جايگاه اوست.15
محتواي مكاشفات يوحنّا را ميتوان بر اساس هر يك از رؤياهاي اصلي يوحنّا به چهار قسمت تقسيم نمود:
1. رؤياي اوّل: كه مسيح را در حال سخن گفتن با كليساها ميبيند؛
2. رؤياي دوم: مسيح بر كائنات تسلّط مييابد؛
3. رؤياي سوم: طيّ آن مسيح بر همة قدرتهاي شرير پيروز ميشود؛
4. رؤياي چهارم: كه در آن شاهد سلطنت مسيح در كرة زمين است.
آنچه در اين تقسيم بندي مشخّص ميشود، اين است كه بيشتر رؤياهاي يوحنّا مربوط به آينده است؛ با اين سخن روشن ميشود كه چرا بيش از هر جايي ردّپاي ضدّمسيح را بايد در مكاشفات يوحنّا جست. با اين حال بايد توجّه داشت كه ادبيّات يوحنّا، استعاري و سمبوليك است كه بسياري براي فهم آن به استفاده از عهد عتيق روي ميآورند.16
در رسالة اوّل يوحنّاي رسول آمده است: اي بچّهها، اين ساعت آخر است و چنان كه شنيدهايد دجّال ميآيد، اكنون هم دجّالان بسيار ظاهر شدهاند و از اين رو ميدانيم كه ساعت آخر است.17
بر اين اساس يكي از نشانههاي ساعت آخر يا به تعبير اسلامي آن، آخرالزّمان، ظهور دجّال است؛ اگر چه در ادامه به اين مطلب اشاره شده كه در هر زمان دجّال ميتواند مصداقي پيدا كند؛ با اين بيان ميتوان اين طور نتيجه گرفت كه دجّال ممكن است فرد خاصّي نباشد؛ بلكه ميتواند جريان خاصّي باشد، چنانچه در ادامة نامه تعريف دقيقي از دجّال ارائه ميشود: دروغگو كيست؟ جز آنكه مسيح بودن عيسي را انكار كند. آن دجّال است كه پدر و پسر را انكار مينمايد، كسي كه پسر را انكار كند، پدر را هم ندارد و كسي كه اعتراف به پسر نمايد، پدر را نيز دارد.18
فرد يا جريان خاصّ دجّال در پي انكار حضرت عيسي(ع) هستند كه بر اساس آموزههاي «انجيل» چنين شخصي از خدا نيست و هر روحي كه عيسي مسيح مجسّم شده را انكار كند، از خدا نيست و اين است روح دجّال كه شنيدهايد كه او ميآيد و الآن هم در جهان است.19
به اين ترتيب در موارد مختلفي در ملحقات اناجيل شاهد منكران حضرت عيسي(ع) با عنوان دجّال هستيم؛ زيرا گمر اه كنندگان بسيار پديد آمدند كه عيسي مسيح ظاهر شدة در جسم را اقرار نميكنند. اينانند گمراه كننده و دجّال.20
تقريباً همة مفسّران اناجيل به دجّال در ضمن استفاده از مكاشفة يوحنّا اشاره ميكنند؛ با اين حال اختلاف اصلي آنان را بايد در مورد باب خاصّي كه در آن از وي ياد شده، دانست كه نظرات آنان به قرار زير است:
1. برخي به وحش؛
2. برخي به اژدهاي آتشگون؛
3. برخي به وحشي كه ده شاخ و هفت سر دارد؛
4. بسياري از محققان، دجّال را بر وحشي كه دو شاخ مثل شاخهاي برّه داشت و مانند اژدها سخن ميگفت يا بز وحشي قرمزي كه «هفت سر و ده شاخ داشت» يا در پايان به شيطاني كه از زندان خود خلاصي خواهد يافت و امّتها را گمراه خواهد كرد، منطبق ميدانند.21
پولس نيز دربارة ظهور آنتي كرايست خبر داده است، امّا تعبير او مرد شرير و فرزند هلاكت است؛ بدين ترتيب براي رسيدن به روز مسيح اين مرد ظاهر ميشود و گروهي را مرتد ميكند.22
ظهور ضدّمسيح حدّاقل با سه رويداد در ملحقات اناجيل ترسيم ميشود كه به شرح زير است:
1. سرّ بي ديني كه حمايتكنندة اصلي قدرتهاي شرير در حال حاضر در سرتاسر جهان است، آشكار ميشود.23 اوج اين حركت در بي حرمتي به معيارهاي مقدّس كلام الهي است؛ اگر چه عدّهاي وفادار باقي ميمانند؛24
2. در روزهاي آخر، بسياري از مدّعيان كليسا از حقيقت كتاب مقدّس دور شده و مرتد خواهند شد؛
3. برداشته شدن يك مانع يا شخصي است كه با اين اتّفاق، روز خدا آغاز ميگردد.25
بنا بر نظر برخي، طرح اعتقاد به ضدّمسيح را بايد همزمان با زندگي حضرت عيسي(ع) دانست؛ مذهبي كه مقارن ظهور اين پيامبر خدا پديد آمد، «گنوسي» يا «عرفان ثنوي» نام داشت. گنوس از كلمة گنوسيس، گرفته شده كه واژهاي يوناني و به معناي عرفان و معرفت و دانش است. دورة شكوفايي اين مذهب از قرن اوّل تا سدة سوم ميلادي است؛ گنوسيها در درون خود دانشمندان كلامي در «فلسطين»، «سوريه»، «بين النّهرين» و «مصر» را پرورش دادند. برخي عرفان يهودي را در پيدايش اين مكتب بي تأثير نميدانند.26 بيشتر پيروان فرق گنوسي از پيروان حضرت عيسي(ع) بودند و او را منجي بشر ميدانستند؛ آنان بر اين باور بودند كه حضرت عيسي(ع)، شيطان را از اين جهان رانده و در دايرة آتش سياه به زنجير كشانده است ولي شيطان در آخرالزّمان فرزندي از زني ناپاك به وجود خواهد آورد كه دشمن عيسي(ع) است و دجّال نام دارد. او نژاد بشر را يكسره به ژرفناي سقوط رهبري خواهد كرد، ولي سرانجام عيسي(ع) بر دجّال پيروز خواهد شد.27
پولس كه از افراد مورد نظر كليساست به آنتيكرايست معجزاتي نسبت ميدهد و معتقد است او به قدرت شيطان، كارهاي خارق العادّهاي انجام خواهد داد.28
همچنين بنا بر باور گنوسيها، دجّال كسي بوده كه بعد از اقامة دعوي عليه مسيح(ع) او را به دست يهوديان سپرده است كه در پي آن مسيح(ع) را برصليب ميخكوب كردند، امّا مسيح توانست خود را از صليب برهاند و دركوه «مورا» پنهان كند.29
در اين زمينه اگر چه در قرآن صحبت از صليب است، امّا بحث از صليب نقل ادّعاهاي يهود است؛ وگرنه موضع قاطع قرآن حاكي از اين است كه عيسي(ع) آن شب به اذن الهي به آسمان برده شد30 و هرگز دست يهوديان به وي نرسيد.31
انگاشتة امروزي جامعة مسيحيّت به آنتي كرايست
پيروان كليساي انجيلي آمريكا كه حدود يك چهارم جمعيّت اين كشور؛ يعني هفتاد ميليون نفر را تشكيل ميدهند، مهمترين خاستگاه نظري راستگرايان مسيحي است. بر اساس باور آنان بشر همواره در دنيا شاهد نبرد خير و شر است و بازگشت دوم مسيح در آخرالزّمان طيّ هفت مرحله صورت ميگيرد كه در حال حاضر ما در مرحلة ششم يا مرحلة كليسا هستيم؛ مرحلة بعد «آخرالزّمان» خوانده ميشود كه طيّ آن حضرت عيسي(ع) به سوي زمين رو ميكند و مؤمنان را حيات دوباره ميبخشد. سپس ضدّ مسيح در زمين ظاهر خواهد شد و خود را به دروغ منجي يهوديان ميخواند. برخي معتقدند آنچه موجب باور برخي به او ميشود اين است كه او قادر به اعادة صلحي ظاهري در «خاورميانه» خواهد شد. حكومت ضدّمسيح، هفت سال به طول ميانجامد و دورة «رنج يا آزمايش بزرگ» خوانده خواهد شد كه بر اساس آن در نيمة اوّل اين دوره، آنتي كرايست صلح ظاهري را برقرار و در نيمة دوم عليه اسرائيل اقدام خواهد كرد كه به اين ترتيب مجموعة گناهان بشر كامل شده و دورة بيسابقهاي براي آزار يهود آغاز ميشود تا صحنه براي «نبرد نهايي» يا «آرمگدون» مهيّا شود32 و ايشان را به موضعي كه آن را در عبراني «حارمَجِدّون»، ميخوانند، فراهم آورند.33
با اين حال بر اساس باور برخي مسيحيان امروزي شكل گيري حكومت ضدّمسيح نزديك است كه در اثر آن يك ديكتاتوري سياسي و اقتصادي شديد حاكم خواهد شد به گونهاي كه حتّي براي خريد و فروش معمولي نيز احتياج به كسب اجازه است. اينان اعتقاد دارند كه براي تقويت چنين نظامي يك پيامبر دروغين توانا و يك مذهب جهاني به وجود خواهد آمد.34
در روزگار كنوني به خصوص در آستانة هزارة سوم بسياري از پيروان كليسا از افراد ديكتاتور كه عامل بسياري ازجنگها و ويرانيهاي دوران معاصرند، به عنوان آنتي كرايست يا ضدّمسيح سوم ياد كردهاند. اين باور از آنجايي شكل گرفته است كه در متون كتاب مقدّس شاهد اين عبارات هستيم: جنگها و اخبار جنگها را خواهيد شنيد...
... زيرا قومي با قو مي و مملكتي با مملكت ديگر درگير خواهد شد.35
ملاحظه ميشود در حالي كه كتاب مقدّس، مشخّصّات آنتي كرايست را دقيقاً بيان نكرده است، شوراي كليسا سعي داشتهاند با تعيين مصداق، ذهن جامعه را به سمت اين قسمت از عبارت ببرند كه: اكنون هم دجّالان بسيار ظاهر شدهاند.36
امّا با دقّت در ابتدا و انتهاي كلام و با توجّه به آموزهاي اسلامي به خصوص بحث آخرالزّمان ميتوان به جمع بندي زير رسيد:
1. دجّال، حقيقتي انكارناپذير در باورمسيحيان است.
2. هنوز او در اجتماع ظاهر نشده است؛ چرا كه ميگويد: شنيدهايد كه او ميآيد.37
3. ظهور آنتي كرايست در ساعت آخر است: اي بچّهها، اين ساعت آخر است و چنان كه شنيدهايد، دجّال ميآيد.38
دجّال در منابع مأثور
1. اعتقاد به ظهور دجّال
شيعه و اهل سنّت در منابع خود از دجّال ياد كردهاند. در خطبهاي اختصاص يافته به دجّال، صعصـة بن صوحان، از امام علي(ع) از زمان ظهور وي در جامعه پرسش ميكند كه حضرت با ارائة كامل شرايط زماني و مكاني وي، سيماي روشني از آينده ارائه ميكند.39
نزد اهل سنّت، اعتقاد به خروج دجّال، همسنگ باور مهدويّت دانسته شده و منكر آن در شمار كافران معرفي ميشود؛ جابر بن عبدالله انصاري از پيامبر(ص) نقل ميكند: «كفر و من كذّب بالمهدي فقد كفر»40 و در نقلي ديگر از رسول خدا(ص)، سه باور مهدويّت، خروج دجّال و نزول حضرت عيسي(ع) امري ضروري در اعتقاد اسلاميترسيم ميشود.
در منابع شيعي، ظهور دجّال از جانب شرق و از «سجستان» پيشگويي شده است، آنجا كه رسول خدا(ص) در حديثي طولاني با اشاره به حوادث آينده ميفرمايد: «و ظهور الدّجال، يخرج بالمشرق من سجستان»41 بنابر باور شيعي آنچه دربارة آينده بيان ميشود، بنا بر ارادة الهي امكان تغيير دارد.
2. نشانههاي ظهور دجّال
در قرآن مجيد آمده است:
«هَلْ يَنظُرُونَ إِلاَّ أَن تَأْتِيهُمُ الْمَلآئِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ رَبُّكَ أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لاَ يَنفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرًا قُلِ انتَظِرُواْ إِنَّا مُنتَظِرُونَ؛42 آيا جز اين انتظار دارند كه فرشتگان به سويشان بيايند يا پروردگارت بيايد يا پارهاي از نشانههاي پروردگارت بيايد [امّا] روزي كه پارهاي از نشانههاي پروردگارت [پديد] آيد كسي كه قبلاً ايمان نياورده يا خيري در ايمان آوردن خود به دست نياورده، ايمان آوردنش سود نميبخشد. بگو منتظر باشيد كه ما [هم] منتظريم.»
اشارة روايات تفسيري نقل شده زير اين آيه را ميتوان در چهار موضوع خلاصه كرد:
1. موضوع ميثاق فطري خداوند با مردم: هشام بن حكم از امام باقر(ع) نقل ميكند دربارة فرمودة خداوند، «لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْل يَعْنِي فِي الْمِيثَاقِ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمانِها خَيْراً قَالَ الْإِقْرَارُ بِالْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْصِيَاءِ وَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(ع) خَاصَّةً قَالَ لَا يَنْفَعُ إِيمَانُهَا لِأَنَّهَا سُلِبَت؛43 سود ندهد كسي را ايمانش در صورتي كه پيش از آن ايمان نداشته (يعني در ميثاق) يا در دوران ايمانش كار خير نكرده است».
پرسش كردم، فرمود: «مقصود اقرار به انبياء و اوصياء است و به خصوص اميرالمؤمنين(ع) فرمود: «ايمانش سود ندهد براي آنكه سلب شود و بيايمان از دنيا برود.»
2. نشانههاي قيامت كه در برخي از روايات فقط به طلوع خورشيد از مغرب اشاره دارد. «و هو طلوع الشّمس من مغربه»44
3. ظهور امام زمان(ع): مانند نقل ابوبصير از امام صادق(ع) ذيل آية كه فرمود: «يعني خروج قائم منتظر ما»، سپس فرمود: اي ابا بصير! خوشا به حال شيعيان قائم ما، كساني كه در غيبتش منتظر ظهور او هستند و در حال ظهورش نيز فرمانبردار اويند، آنان اولياي خدا هستند كه نه خوفي بر آنهاست و نه اندوهگين ميشوند.»45
در روايتي ديگر از علي بن رئاب نقل ميكند: امام باقر(ع) در تفسير اين آيه «روزي كه بعضي از آيات پروردگارت بيايد، ايمان هيچ نفسي كه پيشتر ايمان نياورده است، به وي فايده نميرساند» فرمودند: «آيات عبارت از ائمه است و آيت منتظره، حضرت قائم(ع) است و در روز ظهورش كه با شمشير به پاخيزد، ايمان كسي كه پيشتر ايمان نياورده باشد، به وي سود نرساند؛ گرچه به پدران گذشتة وي ايمان آورده باشد.»46
4. بيان برخي نشانههاي ظهور كه آنچه مورد نظر ماست، اشاره به دجّال است.
مانند روايتي كه عيّاشي از زراره، حمران و محمّد بن مسلم نقل ميكند:
مقصود از اين آيات، طلوع آفتاب از مغرب و خروج جنبده از زمين و دجّال است كه اگر انسان به گناه اصرار بورزد و عمل ايماني به جا نياورد و اين آيهها ظاهر شود، ايمانش سودي نخواهد داشت.47
3. سرانجام دجّال
عاقبت جنگ ميان دجّال و امام زمان(ع) با غلبه و پيروزي ياران منجي حقيقي همراه است؛ روايات فريقين دربارة موضوع از ميان بردن دجّال را ميتوان به دو دسته تقسيم نمود:
1. دستهاي از روايات، امام عصر(ع) را از ميان برندة دجّال معرفي ميكند، به عنوان مثال از امام صادق(ع) نقل شده است كه فرمودند:
«القائم الّذي يقوم غيبته فيقتل الدّجّال»48 يا از حضرت سجّاد(ع) نقل است كه فرمودند: «المهدي الّذي يقتل الدجّال»،49 در خطبهاي كه از امام علي(ع) در صدر كلام اشاره شد، حضرت زمان و مكان دقيق اين رويداد را مشخّص ميكنند: «يقتله(الدّجال) الله عزوّجلّ بالشّام علي عقبه تعرف بعقبه افيق لثلاث ساعات مضت من يوم الجمعه علي يد من يصلّي عيسي بن مريم خلفه»50
2. دستهاي ديگر از روايات فاعل قتل را به حضرت عيسي(ع) نسبت دادهاند. در شيعه در «تفسير فرات» كوفي در حديث معنعني51 از امام باقر(ع) نقل شده است:
«سيأتي علي النّاس لا يعرفون والله ما هو التوحيد حتّي يكون خروج الدّجال و حتّي ينزل عيسي بن مريم من السّماء و يقتل الله الدّجال علي يده»52
در منابع اهل سنّت اين دسته روايات بيشتر ديده ميشود؛ مانند: «ينزّل عيسي فيقتله»؛53 «فبيّنت هو كذلك اذ بعث الله المسيح بن مريم فينزّل ... فيقتله ثم يأتي عيسي بن مريم قوم عصمهم الله عنه»54
در جمع اين روايات با توجّه به اعتقاد مسلمانان به بازگشت حضرت عيسي(ع) و مقام وزارت وي در حكومت آيندة جهان به رهبري امام زمان(ع) بايد گفت كه هر دو دسته روايات قابل اعتنا و پذيرفتني است؛ به عبارت ديگر دستة اوّل روايات از ميان بردن دجّال را به رهبر اين حكومت جهاني و دستة دوم به وزير اين حكومت نسبت ميدهد.
عبّاس همامي؛ احسان پوراسماعيل
پينوشتها:
1. شايگان، داريوش، اديان و مكتبهاي فلسفي هند، ج1، ص 274.
2. واژة سوشيانس در اوستاي جديد به صورت مفرد و جمع داراي معاني مختلفي است كه همگي حاكي از نجات بخشي در آيندة بشر دارد. نك: راشد محصّل، نجات بخشي در اديان، ص6.
3. مقدّم، محمّد، جستار دربارة مهر و ناهيد، ص 11.
4. فروهر يا فرموشي كه در اوستا Farvasi و در فارسي باستان: Fravarti و در فارسي ميانه: Frawaher و در فارسي نو همان فروردين است كه بازماندة حالت اضافه جمع آن در فارسي باستان است. نك: راشد محصّل، اندرساخت مردمان.
5. نك: كهن، آبراهام، گنجينهاي از تلمود، صص 351ـ352.
6. همان، ص 219.
7. پور اسماعيل، احسان، آيندة بشريت از ديدگاه قرآن و عهد جديد، صص 203ـ275.
8. طبري، محمّد بن جرير طبري، دلائل الامامه، ص 256.
9. آيندة بشريت از ديدگاه قرآن و عهد جديد، ص 26.
10. همان، ص 54.
11. ابن منظور، لسان العرب، ج 11، ص 237.
12. همان، ج 6، ص 80.
13. معارف، مجيد، شناخت حديث، ص 358.
14. انجيل يوحنّا در حدود سال 140 م. توسط يوحنّا در آسياي صغير (تركيه كنوني) نوشته شده است.
نويسندگان قديم، انجيل يوحنّا را آخرين انجيل دانستهاند و كليساي قرن اوّل عقيده داشت كه اين انجيل توسط يوحنّاي رسول نوشته شده، گرچه شهادت ايرينيوس كه شاگرد پليكارپ و او هم شاگرد يوحنّا بود، نشان ميدهد، انجيل مزبور بعد از انتشار ساير اناجيل در «افسس» منتشر شد. (براي اطّلاع بيشتر نك: قاموس كتاب مقدّس، ص 941؛ رويكرد اسلام به عهد جديد، ص 51.)
15. شناخت حديث، ص 375.
16. هلي، هنري، راهنماي كتاب مقدّس، ص 740.
17. همان، ج 2، ص 18.
18. همان، ج 2، صص 22ـ 24.
19. همان، ج4، صص 3 و 4.
20. رسالة دوم يوحنّا، ص 7.
21. دائرة المعارف كاتوليك، مدخل دجّال.
22. رسالة دوم پولس به تسالونيكيان، 2: 1ـ 4.
23. همان، 2: 7.
24. مكاشفة يوحنّا، 7: 2.
25. رسالة دوم پولس تسالونيكيان، 2: 7.
26. خلاصة اديان در تاريخ دينهاي بزرگ، ص 191.
27. همان، ص 194.
28. آشتياني، جلال الدّين، تحقيقي در دين مسيح، ص 92.
29. خلاصة اديان در تاريخ دينهاي بزرگ، ص 223.
30. سورة نساء (4)، آية 157.
31. سرانجام عيسي(ع) در مقارنة ميان قرآن و عهد جديد، ص 53.
32. فهيم دانش، علي، مقالة «مسيحيان صهيونيسم را بهتر بشناسيم»، پيشگوييها و آخرالزّمان، ص 168.
33. مكاشفة يوحنّا، 16، 16.
34. مقالة مسيحيان صهيونيسم را بهتر بشناسيم»، پيشگوييها و آخرالزّمان، ص 171.
35. انجيل متّي، 24، 6؛ انجيل لوقا، 10،19 و 21 و 9 ـ 11.
36. رسالة اوّل يوحنّا، 2: 18.
37. همان، 4: 3 و 4.
38. همان، 2: 18.
39. نوري، ميرزا حسين، مستدرك الوسائل، ج 12، ص 326.
40. مقدّسي سلمي، يوسف بن يحيي، عقدالدّر في اخبار المنتظر، ص 157.
41. شيخ صدوق، كمالالدّين، ج 1، ص 250.
42. سورة انعام (6)، آية 158.
43. كليني، محمّد بن يعقوب، ج 1، ص 412.
44. تفسير العسكري، ص 465.
45. كمال الدّين، ج 2، ص 357.
46. همان، ج 2، ص 336.
47. همان، ج 1، ص 353.
48. كمال الدّين، ج 2، ص 335.
49. همان.
50. همان، ص 525.
51. حديثي كه زنجيرة سند آن مرتّب باشد. (لغتنامة دهخدا)
52. همان، ص 44.
53. احمد بن حنبل، مسند، ج 6، ص 75.
54. نيشابوري، ج4، ص 2250.