PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : نظام جنسيت در گفتمان حديثي تشيع



Mohamad
03-19-2011, 02:20 AM
نظام جنسيت در گفتمان حديثي تشيع(قسمت اول)


چکيده
اين مقاله به دنبال توصيف و بازنمايي نظام جنسيت (سکسواليته) شيعي است و براي اين منظور از رويکرد ميشل فوکو در کتاب تاريخ جنسيت بهره گرفته و آن را در بستر متون مقدس شيعي به کار برده است. از نظر نويسنده، نظام جنسيت را مي توان يک مفهوم ديني تلقي کرد و آن را نظامي گفتماني دانست که در يک بستر زيست ـ فرهنگ مطرح شده است. براي اين تحليل، قرآن کريم (همراه با تفاسير ائمه معصومين عليهم السلام و علماي شيعي) و کتاب النکاح وسايل الشيعه به عنوان مبناي کار تعيين شدند و از ديگر کتب حديثي براي تکميل دامنه نمونه هاي تحقيق استفاده شد. نتايج اين تحقيق، چنين نشان مي دهد: 1. نظام جنسيت شيعه، اهميتي بلامنازع در آيين شيعه دارد؛ 2. نگاه مثبت شيعه به روابط جنسي، زمينه آشکاري در تشويق اين نوع ارتباط غير کلامي و روش هاي آن پديد آورده است؛ 3. در بينش شيعي، تولد انسان نشانه اي از حکمت و قدرت پروردگار است؛ 4. مذهب شيعه در متون مقدس خود به تعريف الگوها و مرزهاي نظام جنسيت پرداخته و استراتژي هاي گوناگوني را براي محافظت از هر کدام تعيين نموده است.
کليد واژه ها: نظام جنسيت، شيعه، قرآن، وسايل الشيعه.

نظام جنسيت (سکسواليته)

در برداشت واژه نامه اي از حوزه سکسواليته، دو تمايز همواره تعريف و رعايت مي گردد. در فرهنگ هاي فارسي، واژه «s e x» به بُعد زيست شناختي جنسيت (آريان پور، 1377، ص 1315/حييم، 1377، ص 417) و کلمه «Gender» به سطح و تعريف فرهنگ جنسيت، مردانگي و زنانگي (آريان پور، همان، ص 590/ حييم، همان، ص 156) ترجمه مي گردد؛ اما مفهوم نظام جنسيت (s e x uality)ـ که در اين مقاله طرح مي شود ـ معنايي متمايز و فرالغت نامه اي را به دوش مي کشد. اين مفهوم برگرفته از تلقي ميشل فوکو (فوکو، 1383) در اثر مشهورش، تاريخ جنسيت است که بر خلاف رويکرد تاريخي فوکو، نگاهي ديني دارد.
فوکو در کتاب تاريخ جنسيت، به تحليل تاريخي تحولات نظام جنسيت فرانسوي در دوران مدرنيته مي پردازد. وي مي گويد: «هدف من، تعيين عملکرد و علل وجودي نظام قدرت دانش لذت است؛ نظامي که نزد ما پايه ي گفتمان سکسواليته ي انساني است...»؛ در اين ميان، نکته ي اساسي اين است که: «چه چيزي درباره ي روابط جنسي گفته مي شود، چه کساني و از چه منظري درباره ي اين مورد سخن مي گويند، واقعيت گفتماني سکس چگونه بازنمايي مي شود و قدرت از چه مجراها و گفتمان هايي به ظريف ترين و فردي ترين رفتارها و لذت هاي روزمره دست مي يابد و به کنترل آن دست مي زند» (همان، ص 18-19). فوکو در نهايت سه حوزه را محور مطالعه ي خويش مي خواند: نهادهاي توليد گفتمان که سکوت را هم شامل مي شوند، نهادهاي توليد قدرت که منع را هم کنترل مي کنند، و نهادهاي توليد دانش که خطاها و ناديده گيري را هم منتشر مي کنند (همان، ص 20). در همين راستا، وي سکسواليته (نظام جنسيت) را سامانه اي تاريخي و همچون يک شبکه بزرگ سطحي مي داند که در آن، برانگيختن بدن ها، تشديد لذت ها، تحريک به گفتمان، شکل گيري شناخت ها و تقويت کنترل ها و مقاومت ها به طور زنجيروار مطابق با چند استراتژي دانش و قدرت به يکديگر متصل مي شوند (همان، ص 123)
اين نوشتار بر همين اساس تلاش دارد ارتباط ميان گفتمان حديثي تشيع و نظام جنسيت شيعي را مشخص نمايد؛ در واقع ما به دنبال فهم نظام دين ـ لذت در اين آيين مي باشيم تا اهداف، تعاريف، تقسيم بندي ها، ميزان اهميت و انتظاراتي را که تشيع از نظام جنسيت دارد، درک نماييم؛ لذا در اين مقاله، نظام جنسيت، سامانه اي ديني است که برانگيختن بدن ها، تشديد لذت ها، تنظيم روابط، تعريف سکوت ها و منع ها، شکل گيري شناخت ها، ارائه استروتاپ ها و تعريف استراتژي ها را بر عهده دارد تا زندگي جنسي مؤمنان خويش را تبيين نمايد.
از طرف ديگر، از نظر نويسندگان اين مقاله، نظام جنسيت را مي توان يک مفهوم ديني و يک نظام گفتماني تلقي کرد که در يک بستر زيست ـ فرهنگ (Biocultural Context) به سر مي برد و هر چهار کارکرد مدل آجيل پارسونزي را نيز شامل مي شود. اين سيستم خود را با استفاده از زنان و مردان فرهنگي محيط اجتماعي اش «تطبيق» مي دهد. قوانين ديني، اجتماعي و حقوقي بر جزء جزء نظام جنسيت نظارت و اعمال نظر مي کنند. خانواده به عنوان مرکز حوزه نهفتگي، فرايند اجتماعي شدن نقش هاي جنسي را بازتوليد مي کند تا مجموعه گفتماني نظام جنسيت نسبت به اهداف فرهنگي، اقتصادي، سياسي و اجتماعي جامعه، حرکت مقبولي داشته باشد؛ اما نفوذ دين در اين سيستم، فراتر از تعريف پارسونزي است؛ چرا که دين هم در فرايند تطبيق شرکت مي کند، هم در تعيين اهداف گوناگون نظام مداخله مي نمايد و هم در حوزه تعريف و تبيين خانواده و قواعد کنترل کننده ي نظام جنسيت وارد مي شود؛ بر همين اساس، نگارندگان با ترکيب نگاه کارکردگراي پارسونز و رويکرد پسامدرن فوکو به سراغ تبيين آيات و احاديث کليدي مرتبط با نظام جنسيت در آيين شيعه رفته، سعي نموده اند توصيفي دقيق از آنها ارائه نمايند.

روش شناسي

براي بررسي نظام جنسيت شيعي، مبناي کار، الگوي ميشکل فوکو در کتاب پر اهميتش، تاريخ جنسيت تعيين گرديد؛ اما براي استخراج روش شناسي اين اثر، ابتدا موضوعات و سوژه هاي منظور، با استفاده از مجموعه تاريخ جنسيت برداشت شد و بعد در مجموعه هاي روايي مشخص تحقيق، اعمال گرديد؛ از طرف ديگر همان طور که در بالا ذکر شد، براي يافتن و احاديث مربوط به اين موضوعات، دو متن به عنوان اساس پژوهش تعريف گرديد: قرآن کريم و کتاب «النکاح» وسايل الشيعه که داراي اهميتي بلامنازع در جريان روايي شيعه هستند؛ البته از آنجايي که قرآن مجيد هم در ميان اهل تسنن و هم در ميان تشيع به عنوان کتاب مقدس پذيرفته شده است، در اين مقاله آيات قرآن، در کنار تفسيرهاي اهل بيت(ع) آمده و حضور روايي آيات در ميان احاديث ائمه معصومين(ع) نيز مورد بررسي قرار گرفته است. بدين ترتيب، قرآن کريم و وسايل الشيعه در جايگاه مؤثرترين منابع شيعي وارد تحقيق شدند. در اين راستا، تمام آيات و احاديث مرتبط، از اين دو کتاب استخراج گرديد و احاديثي که داراي مضمون تکراري بود، از دايره ي نمونه هاي تحقيق حذف شد؛ در اين ميان براي جلوگيري از محدوديت دامنه ي نمونه تحقيق، ديگر کتاب هاي حديثي همچون الکافي، من لا يحضره الفقيه، تهذيب الاحکام، علل الشرايع، طب الائمه و ... نيز مورد توجه قرار گرفتند. در نهايت، نمونه ي تحقيق به دست آمده، عبارت بود از: 75 آيه قرآن کريم و 288 حديث شيعي که داراي مضاميني مجزا و غيرتکراري بودند.
پس از آن، پژوهشگران به دسته بندي دقيق اين نمونه هاي پژوهش بر مبناي حوزه هاي گوناگون نظام جنسيت پرداخته و مجموعه ي ايشان را بررسي نمودند. روش مؤلفان در تحليل اين متون مقدس، ترکيبي گزينشي از روش هاي تحليل محتوا و تحليل گفتمان است که براي توصيف نمونه هاي تحقيق به طور همزمان به بررسي ميزان تأکيدات و توجهات خالق اثر و همچنين اهداف نقل گفتماني مي پردازد. اين روش براي اولين بار در اين پژوهش به کار رفته و مسلماً هنوز در عنفوان جواني به سر مي برد و ميزان موفقيت آن را بايد در قدرت نفوذ آن در متون مقدس ذيل جستجو کرد.

داستان آفرينش و پديدار شدن انسان جنسي

در قرآن، روايت آفرينش انسان و هبوط او به زمين، مبنايي ترين گفتمان ديني درباره نظام جنسيت است؛ در واقع، اين مذهب با تعريف اولين لحظات زندگي آدم و حوا، نگاه ويژه ي خويش را هم، در باب نظام جنسيت به مؤمن خود القا مي نمايد. در اين داستان، هدف خالق از خلق انسان، ارزش گذاري موجود جديد، همراهي جنس مونث، ميوه ممنوعه، تأثير آن و علت هبوط، همه و همه سوژه هاي مهمي هستند که به خوبي با تعريف تشيع از نظام جنسيت انساني گره خورده اند.
در قرآن کريم، داستان خلقت آدم شش بار در سوره هاي بقره (30-38)، اعراف (11-27)، طه (116-124)، حجر (27-43)، اسراء (61-70) و ص (71-85) با ساختاري مشابه و تفاوت هاي اندک تکرار شده است که آنها را مي توان چنين خلاصه کرد: اولاً قرآن جنس انسان را خاک مي داند که با روح خداوند ممزوج شده است (حجر: 28-29)؛ ثانياً خداوند هدف از خلق انسان را قرار دادن نماينده اي در زمين مي خواند (بقره: 30)؛ ثالثاً خداوند به انسان، «اسماء» را مي آموزد و بعد به ملائکه عرضه مي کند (بقره: 31)؛ رابعاً ملائکه به جز شيطان، به انسان سجده مي کنند (اسراء :61) و اما داستان هبوط... .
در ميان اين روايات شش گانه ي خلقت انسان، تنها سه سوره به هبوط آدم و حوا نيز اشاره مي کنند که از ميان آنها، جزئيات سوره اعراف کامل تر است: پس از آنکه شيطان از سجده بر آدم طفره رفت (طه: 116) و قسم به گمراه سازي او خورد (حجر: 40) و از جانب خداوند تا روز معلوم مهلت يافت (حجر: 36-38)، خداوند به انسان دو هشدار موازي داد: 1- «و اي آدم! تو و همسرت در بهشت ساکن شويد! و از هر جا که خواستيد، بخوريد! اما به اين درخت نزديک نشويد که از ستمکاران خواهيد بود» (اعراف: 2)؛ 2- «پس گفتيم: اي آدم! اين [ابليس] دشمن تو و [دشمن] همسر توست! مبادا شما را از بهشت بيرون کند که به زحمت و رنج خواهي افتاد!» (طه: 117). با نيم نگاهي به نتيجه ماجرا مي توان متوجه شد که خداوند در گزاره دوم نيز باز به آن درخت اسرارآميز اشاره کرده است؛ چرا که توطئه شيطان، خورده شدن ميوه آن درخت بوده است؛ اما بسيار جالب است که خداوند در آيه 19 اعراف نتيجه را قرار گرفتن در دسته ي ظالمان و در آيه 117 طه، خروج از بهشت و گرفتاري به زحمت و رنج مي خواند. علامه طباطبايي در تفسير الميزان، آن ظلم را هم از نوع ظلم به نفس دانسته و معناي آيه دوم را براي نتيجه اول توصيف نموده است (الميزان، 1374، ج8، ص 39). سخن خداوند در آيه بعد سوره طه، امکان صحت اين تأويل را تقويت مي کند: «اما تو در بهشت راحت هستي! و مزيتش براي تو اين است که در آن گرسنه و برهنه نخواهي شد» (طه: 118).
در اين ميان، انگيزه شيطان در فريب دادن آدم و حوا نيز با نظام جنسيت گره خورده است: «شيطان آن دو را وسوسه کرد تا آنچه را از اندامشان (عورات) پنهان بود، آشکار سازد» ( اعراف: 20). بيان السعاده در تفسير اين آيه اظهار مي دارد: سوات (عورات) آدميان پيش از اين، نه بر خودشان ظاهر بود و نه بر ديگران (خاني و راضي، 1372، ج5، ص 253). مجمع البيان نيز مي گويد: اين خواست شيطان بدين دليل بود که وي مي دانست «هر کس عورتش ظاهر باشد، نبايد در بهشت بماند، براي ظاهر شدن عورت و تنها راه، خوردن از شجره ممنوعه بود» (طبرسي، 1360، ج9، ص 69)؛ اما ابن عربي ـ عارف قرن هفتم ـ سخن بسيار جالب تري دارد. او اگرچه دقيقاً در دامنه تشيع قرار نمي گيرد، اما جايگاه موثر او بر عارفان و فيلسوفان تشيع و همچنين اين اظهار نظر بسيار هوشمندانه اش، اهميت وي را به خوبي نشان مي دهد. او بر اين باور است که چنين خواستي به ظاهرسازي اندام جنسي بر نمي گردد، بلکه شيطان به دنبال بيدار کردن ميل انسان به طبيعت و لذات آن و خروج وي از تجرد از آن بوده است (ابن عربي، 1422ق، ج1، ص 230).
به نظر مي رسد تفسير نادر سوم درست تر باشد و مسئله ي پنهاني نظام جنسيت از نظر آدم و حوا، نه در ساحت ظاهر که بر جايگاه ميل و تحريک جنسي بوده و در واقع شيطان به دنبال بيدار کردن ميل جنسي انسان ها بوده است. او براي ترغيب انسان به خوردن ميوه ممنوعه، سه اثر را در خوردن آن براي ايشان ذکر مي کند: جاودان شدن، فرشته گشتن (اعراف: 20) و کسب ملکي هميشگي (طه: 120)، مجموعه اين دسيسه ها در نهايت آدم و حوا را به خوردن ميوه ي ممنوعه وا مي دارد؛ اما روايت قرآن از آثار اين خوراک در آيه 22 سوره اعراف شنيدني است: «و به اين ترتيب، آنها را با فريب [از مقامشان] فرود آورد و هنگامي که از آن درخت چشيدند، اندامشان (عورتشان) بر آنها آشکار شد و شروع کردند به قرار دادن برگ هاي [درختان] بهشتي بر خود، تا آن را بپوشانند». چيدمان گفتماني اين آيه به ما خاطرنشان مي کند که خورده شدن ميوه ممنوعه، ابتدا سبب سقوط انسان شده است؛ چرا که انسان غير جنسي را به انسان جنسي تبديل کرد و به همين دليل، احساس شرم ـ که به طور واضح بخشي از نظام زيست فرهنگي جنسيت انساني است ـ بديشان القاء گشت؛ در واقع اين خوراک ويژه، آگاهي و ميل جنسي را در آدم و حوا بيدار کرد و موجبات تحريک جنسي ايشان را پديد آورد و متعاقباً شرم جنسي را نيز به آنها اعطا نمود و پس از آن، خود خداوند به منظور رفع اين شرم، براي آدم و حوا لباس هايي فرستاد: «لباسي براي شما فرستاديم که اندام شما را مي پوشاند و مايه زينت شماست» (اعراف: 26).
علي(ع) در اين باره مي فرمايد: «پس آدم يقين را از دست داد و به شک و ترديد گراييد و تصميمي را که داشت، به سستي و کوتاهي تبديل نمود و به جاي فرح و شادي به خوف و ترس مبتلا گرديد و چون اظهار پشيماني نمود، پس حق تعالي راه توبه را به او ياد داد و کلمه ي رحمت را به وي تعليم نمود و وعده داد که دوباره به بهشت بازگردد؛ پس او را به درياي پر محنت و بلا و محل تناسل و زايشگاه فرزندان فرستاد» (نهج البلاغه، 1365ق، ج1، ص 24). آدم و حوا در طي اين فرايند تحولي، مجبور به ترک بهشت شده و وارد دنياي پردردسر نظام جنسيت گشتند. بسيار جالب است، بهشتي که آدم از آن بيرون رانده شد، محلي بود که تحريک و بيداري جنسي را مانع مي گشت، چنان که علي(ع) خروج از بهشت را با ورود به محل تناسل (دنيا) همزمان مطرح مي کند(همان)، اما بهشتي که آدم «خوب» پس از مرگ بدان خواهد رفت، محيطي است که نيازهاي گوناگون انساني و از جمله نياز جنسي را به خوبي پاسخ مي دهد؛ چنان که در توصيف آن از حوريان و غلمان هاي متعددي براي ارضاي مردان و زنان در آيات قرآن ياد شده است (رحمن: 72-70/ واقعه 22-24).

الگوهاي مطلوب نظام جنسيت
1. ازدواج دائم

اصلي ترين الگوي نظام جنسيت شيعه، ازدواج دائم است که ميان يک زن و مرد تعريف مي گردد. جوانب مختلف اين نوع ازدواج در احاديث شيعه و آيات قرآن مورد توجه قرار گرفته و تحت توصيه هاي گوناگون تحليل شده است؛ اما از آنجا که اکثر مسائل اين نوع نظام جنسي با ديگر الگوهاي مشروع، مشترک مي باشد، ما نيز سعي مي کنيم موضوعات آن را در بخش هاي مربوطه مطرح نماييم.

2. چندهمسري

مسئله ازدواج هاي متعدد در اسلام، راهکاري است که حداقل در سطح آيات مقدس با تحديد همراه است. در ميان سور قرآن، دو آيه در سوره نساء (3و 129) به موضوع ازدواج هاي دو الي چهارگانه مي پردازند. در آيه سوم نساء، خداوند دو توصيه درباره زنان مي کند و در ميان آن دو، به مردان حق چندهمسري اعطا مي نمايد؛ اما توصيه ي اول، رعايت عدالت در مورد دختران يتيم است که اگر مردان بدين کار توانايي نداشتند، در عوض از زنان غير يتيم، دو سه، الي چهار همسر اتخاذ کنند؛ و توصيه ي دوم، ضرورت رعايت عدالت درباره همان همسرهاي چندگانه است که اگر باز مردان بدين مسئوليت قدرت ندارند. در عوض تنها يک زن آزاد و يا کنيز را به همسري برگزينند؛ اما آيه 129 سوره نساء در اولين جمله خود، به بسط توصيه دوم مي پردازد: «شما هرگز نمي توانيد در ميان زنان، عدالت برقرار کنيد؛ هر چند کوشش نماييد!» و در گزاره بعدي خويش، طريق عدالت را تقسيم تمايلات و توجهات در ميان همسران مي خواند.
از طرف ديگر، امامان شيعه در تبيين مسئله چندهمسري دو کار انجام داده اند: اولاً علت اجتماعي امکان وجود حق چند همسري براي مردان و عدمش را براي زنان توضيح داده اند؛ در همين راستا، محمدبن سنان از امام رضا(ع) نقل مي کند که ايشان در توضيح چند همسري مردان مي گويند: «هنگامي که يک مرد با چهار زن وصلت مي کند، وضعيت نسبي فرزندان کاملاً روشن است و به پدر وابسته است، اما هنگامي که يک زن با دو مرد و يا بيشتر ازدواج مي کند، مشخص نيست که فرزند متولد شده متعلق به کدام يک از طرفين است» (محدث عاملي، 1409ق، ج20، ص 517).
و ثانياً، شيعيان را به چندهمسري تشويق مي کنند؛ چنان که معمربن خلاد از امام رضا(ع) نقل مي کند که سنت پيامبران سه چيز است: استفاده از عطر و بوي خوش، کوتاه کردن مو و زيادي همسر. يا در حديث ديگر يونس عبد رحمان از امام صادق(ع) نقل مي کند: «در هر چيزي حدي براي اسراف وجود دارد جز در بهره گيري از زنان که خداوند مي فرمايد با هر تعداد از زنان دو و سه و چهار و آنان که در مالکيت شما هستند، ازدواج کنيد» (همان، ص 245).

3. ازدواج موقت

ازدواج موقت نوعي همسر گزيني است که در شيعه ابتدا بر اساس سنت پيامبر(ص) و بعد بر مبناي آيه 24 سوره نساء مهر تأييد خود را گرفته است. خداوند در بخشي از اين آيه مي فرمايد: «و زنان شوهردار بر شما حرام اند، مگر آنها را که از راه اسارت مالک شده ايد. اينها احکامي است که خداوند بر شما مقرر داشته است، اما زنان ديگر غير از اينها، براي شما حلال است که با اموال خود، آنان را اختيار کنيد، در حالي که پاکدامن باشيد و از زنا، خودداري نماييد؛ و زناني را که متعه [ازدواج موقت] مي کنيد، واجب است مهر آنها را بپردازيد و گناهي بر شما نيست در آنچه بعد از تعيين مهر، با يکديگر توافق کرده ايد. خداوند، دانا و حکيم است» (النساء: 24/ ترجمه مکارم شيرازي، 1373، ج1، ص 82). خداوند در آيه 23 سوره نساء و ابتداي همين آيه، به تحريم ازدواج با محارم و زنان شوهردار پرداخته است و پس از آن زنان ديگر را بر مسلمانان حلال مي خواند؛ اما در بخش سوم آيه، مسئله وجوب پرداخت مهريه را در ازدواج موقت و دائم مطرح مي کند (خاني و رياضي، 1372، ج4، ص 38/ طباطبايي، 1374، ج4، ص 428). اين لحن دو مسئله را به خوبي خاطر نشان مي سازد: اولاً مسئله ازدواج موقت، در زمان نزول آيه امري رايج بوده است که خداوند با اين آيه، در مورد پرداخت مهر آن هم توصيه کرده است؛ ثانياً اين گونه ازدواج از منظر قرآن، کاملاً پذيرفته شده بوده است.
پس از وفات پيامبر(ص) ، خليفه دوم در اواخر عمرش به تحريم دو قرارداد موقت (متعه) پرداخت: يکي ازدواج موقت و ديگري متعه ي حج (اميني نجفي، [ بي تا]، ج3، ص 332). همين تحريم بود که در طولاني مدت سبب تبديل ازدواج موقت از حالت يک گزينه قراردادي به يک مسئله ي ماهيتي و تمايز بخش ميان شيعه و سني گرديد.
مجموعه احاديث شيعه در موضوع متعه را مي توان به سه دسته ي تعريفي، تشويقي و تحديدي تقسيم کرد؛ به علاوه حوزه تعريفي را هم مي توان در سه بخش دسته بندي نمود: اولاً احاديثي که به ذکر تفاوت هاي متعه با ازدواج دائم مي پردازند، همچون روايتي که حسن بن زيد درباره تفاوت اقتصادي ازدواج ها از امام صادق(ع) نقل مي کند: «خداوند زنان را به سه طريق بر شما حلال کرد: زناني که ارث مي برند و ايشان همسران دائم شما هستند و زناني که ارثي نمي برند و آنها همسران موقت شما مي باشند و دسته سوم کنيزان هستند» (محدث عاملي، همان، ج20، ص 86-87)؛ ثانياً احاديثي که به بررسي مسئله ي چرايي جواز ازدواج موقت در شيعه مي پردازند، همانند روايتي که ابي بصير از امام باقر(ع) نقل مي کند: «ابا جعفر درباره [علت حليت] متعه فرمود: به درستي که خداوند متعال در قرآن فرمود: زناني را که متعه مي کنيد، واجب است مهر آنها را بپردازيد و گناهي بر شما نيست در آنچه بعد از تعيين مهر، با يکديگر توافق کرده ايد» (همان، ج21، ص5). ثالثاً رواياتي که حلال شدن متعه را حقي در قبال حرمت مسکرات مي خوانند؛ در اين باره، محمدبن مسلم از امام باقر(ع) نقل مي کند: «به درستي که خداوند با شما مهربان است و متعه را در عوض حرمت مسکرات براي شما حلال کرد»؛ يا رواياتي که عبدالله بن سنان از امام صادق(ع) نقل مي کند: «به درستي که خداوند تبارک و تعالي بر شيعيان ما هر نوع مسکري را حرام کرد و به جاي آن حليت متعه را ارزاني داشت» (همان، ص 7).
اما حوزه ي تشويقي احاديث متعه را تنها در دو دسته مي توان قرار داد: اولاً رواياتي که به تأثيرات اجتماعي متعه اشاره دارند، همچون حديثي که عبدالله بن سليمان از امام باقر(ع) نقل مي کند: «اگر عمربن خطاب متعه را حرام نمي کرد، هيچ کسي جز افراد شقي مرتکب زنا نمي شدند» (همان، ج 21، ص 5)؛ ثانياً احاديثي که به ثواب هاي اخروي متعه توجه مي کنند، همانند روايتي که از امام باقر(ع) نقل شده است: « جبرئيل در هنگام معراج پيامبر(ع) به او گفت: خداوند تبارک و تعالي مي گويد: به درستي که من متعه کنندگان (زنان) امت تو را مي بخشم». در همين رابطه علي بن همداني از امام صادق(ع) نقل مي کند: «هيچ مردي نيست که به ازدواج موقت بپردازد، مگر آنکه خداوند به ازاي هر قطره ي غسل او، هفت فرشته را قرار مي دهد که تا روز قيامت براي او استغفار کنند» (همان، ص 13).
اما حوزه ي تحديد متعه، در احاديث شيعه يا به زمان حضرت علي(ع) مربوط مي شود و يا رواياتي را در بر مي گيرد که امام به خاطر حيثيت اجتماعي خود، به برخي از ياران نزديکش دستور دوري از متعه را داده است؛ از جمله احاديث دسته ي اول، مي توان به نقل فتح بن يزيد از حضرت علي(ع) اشاره کرد: «به درستي که متعه براي کساني که خداوند بديشان نعمت ازدواج دائم را ارزاني نداشته، حلال است، اما کساني که همسر دائم دارند، در شرايطي که از او دور مي شوند (مانند مسافرت) مي توانند از متعه بهره برند» ( همان، ص 22). به نظر مي رسد اين جهت گيري حديثي که در زمان حضرت علي(ع) و پس از حکم عمر در ممنوعيت متعه صورت گرفته است، در راستاي کمرنگ کردن تفاوت ها و تقويت وحدت جامعه مخاطب خلافت علي(ع) بوده باشد.
از جمله احاديث مربوط به مسئله دوم، روايتي است که عمار از امام صادق(ع) نقل مي کند که ايشان به من و سليمان بن خالد فرمودند: «تا وقتي که در اين شهر هستيد، متعه بر شما حرام است؛ چرا که شما دو نفر مرتب پيش من مي آييد و من مي ترسم که با دست زدن به چنين کارهايي بگويند ببينيد آنها ياران جعفر هستند» ( همان، ص 23).

Mohamad
03-19-2011, 02:20 AM
نظام جنسيت در گفتمان حديثي تشيع(2)
(http://www.gtalk.ir/thread90507.html#post647416)

ابعاد نظام مطلوب جنسيت شيعي
1. ختنه کردن: دادن شکلي خاص به اندام هاي جنسي

در ميان آيات قرآن، هيچ اشاره اي به وجوب ختنه شدن مؤمنان نشده است؛ اما سنت نبوي و شيعي اين احساس نياز را در جامعه اسلامي پديد آورد. ختنه کردن جايگاهي چند پهلو در نظام جنسيت شيعي دارد: اولاً توجه به اندام جنسي ديگران، از منظر ديني حرام تلقي شده است؛ ولي در همين ميان، اهميت شکل بخشي به اندام جنسي آنقدر مورد تأکيد مذهب واقع شده که اگر کسي بخواهد تن بدين کار ندهد، از نظر اجتماعي طرد مي گردد، چنان که انگار همه وي را زير نظر دارند؛ به همين دليل از حضرت امام جعفر صادق(ع) منقول است: «کسي که ختنه نکرده باشد، پيشنمازي مردم نکند و گواهي اش مقبول نيست و اگر بميرد، بر او نماز نکنند؛ زيرا بزرگ ترين سنت هاي پيغمبر(ص) را ترک کرده است، مگر آنکه از ترس مردن ترک کرده باشد» (صدوق، 1367، ج1، ص 378)؛ ثانياً ختنه کردن نوعي تمايز بخشي است که دين براي متمايز کردن مبناي نظام جنسيت خود به کار مي گيرد و بدين ترتيب از مؤمن به مثابه ي يک بدن جنسي شيعي، تعريفي خاص نشان مي دهد. حضرت اميرالمؤمنين(ع) فرمود: «کسي که مسلمان شود، ختنه اش مي کنند، حتي اگر هشتاد سال داشته باشد» (کليني، 1365، ج6، ص 38).
احاديث شيعه در بيان علت ختنه دو مسئله را مطرح مي کنند: اولاً آن را خواست خدا و سنت پيامبر(ص) مي خوانند، چنان که در دعاي هنگام ختنه آمده است: «خدايا اين سنت تو و سنت پيامبر توست؛ و نشاني از اطاعت و تبعيت ما از تو و دين تو مي باشد. اين آداب به خاطر خواست و اراده ي تو انجام مي گيرد، قضاي تو حتمي است و امر تو نافذ است...» (محدث عاملي، 1409ق، ج21، ص 444)؛ ثانياً بر اين باورند که زمين از ادرار کسي که ختنه نکرده است، به خدا شکايت مي کند.
از حضرت امام صادق(ع) منقول است: «فرزندان خود را در روز هفتم ختنه کنيد که بدن طفل را پاکيزه مي کند و زمين از بول کسي که ختنه نکرده باشد، به خدا شکايت مي کند...» (همان، ص 433).
در ميان شيعيان، ختنه کردن بيشتر در مورد مردان به کار مي رود، اما ائمه شيعه، اهميت ختنه شدن زنان را نيز در حد استحباب بيان نموده اند؛ چنان که مسعده بن صدقه از امام صادق(ع) نقل مي کند: «ختنه کردن موجب کرامت زنان است، ولي از جمله امور مؤکد در سنت و واجبات نيست، ولي چه چيزي برتر از کسب کرامت است» ( همان، ص 441). در حديث معتبر ديگري منقول است: «چون زنان به خدمت حضرت رسول(ع) هجرت کردند، زني آمد که او را ام حبيب مي گفتند و زنان را ختنه مي کرد، حضرت فرمود: اي ام حبيب! آن کاري که داشتي، هنوز داري؟ گفت: بلي يا رسول الله مگر آنکه نهي فرمايي و من ترک کنم! حضرت فرمود: نه! بلکه حلال است. بيا تا تو را بياموزم که چه بايد کرد. چون ختنه کني زنان را، بسيار به ته مبر و اندکي بگير که رو را نوراني تر و رنگ را صاف تر مي گرداند و نزد شوهر عزيزتر مي دارد» (طوسي، 1365، ج6، ص 361).
اين رسم ديني، اگرچه در ظاهر تنها مشتمل بر حذف بخش کوچکي از آلت تناسلي است، اما در بطن خود، نوعي طهارت و پاکيزه سازي از پليدي و آلودگي به حساب مي آيد؛ بر همين اساس، در احاديث شيعه، امامان معصوم(ع) از چنين آلودگي اي کاملاً مبرا خوانده شده اند؛ همان طور که ابي عمير از امام موسي بن جعفر(ع) نقل مي کند: «هيچ کدام از ائمه معصومين متولد نشدند، مگر آنکه پيش از تولد، ختنه شده و پاک و پاکيزه بودند» (محدث عاملي، همان، ص 438).

2. روش هاي درمان ناباروري و يا ديرباروري

ابعاد دايره ي عبوديت شيعه آنقدر وسيع است که از ريزترين جزئيات زندگي اشخاص تا کلان ترين سياستگذاري هاي اجتماعي را در بر مي گيرد؛ در اين ميان، نظام جنسيت همواره يکي از اصلي ترين حوزه هاي پر بسامد ارتباط ميان مؤمنان و ايمان شيعي بوده است؛ در ضمن آنکه نياز به فرزنددار شدن، انگيزه ي بسيار پيچيده اي است که انسان ها در جايگاه همسران، پيوسته در مجموعه هاي خانوادگي و ... آن را دنبال کرده اند؛ اما هنگامي که اين خواست به دشواري مي گراييد و رسيدن بدان خارج از فعاليت صرف جنسي تلقي مي شد، رنگ و بوي دين بيشتر به مشام مي رسيد و مؤمنان با توسل به تعليمات و آموزه هاي ديني، سعي در رفع اين اختلال بيولوژيک مي کردند؛ بر همين اساس، پاسخ ها و راهنمايي هاي ائمه شيعه به مؤمنانشان بسيار تأمل برانگيز است. اهل بيت(ع) در پاسخ به پدران فرزندخواه شيعه از سه روش بهره گرفتند: دعا، توصيه به استغفار و تصبيح، نصيحت به نامگذاري طفل پيش از انعقاد نطفه.
دعا: فرايند به کارگيري ادعيه در فرزنددار شدن، سه بار در قرآن و در موضوع يکي از انبياي بني اسرائيل، حضرت زکريا(ع)! آمده است. اين سه روايت که به دعاي حضرت زکريا(ع) و نهايتاً تولد يحيي اشاره دارند، تا حدودي از يکديگر متفاوتند، دعاي زکريا(ع) در سوره مريم(ع) چنين آمده است: «و إني خفت الموالي من وراءي و کانت امرأتي عاقراً فهب لي من لدنک وليا. يرثني و يرث من ءال يعقوب و اجعله رب رضيا»: و من پس از خويشتن از بستگانم بيمناکم و زنم نازاست، پس از جانب خود ولي [و جانشيني] به من ببخش که از من ارث برد و از خاندان يعقوب [نيز] ارث برد، و او را ـ اي پروردگار من ـ پسنديده گردان (مريم: 5-6). همين مطلب در سوره انبياء بدين صورت بازتاب شده است: «و زکريا إذ نادي ربه رب لا تذرني فرداً و أنت خير الوارثين»: و زکريا را [ياد کن] هنگامي که پروردگار خود را خواند: پروردگارا، مرا تنها مگذار و تو بهترين ارث برندگاني (انبياء: 89)؛ اما خداوند در سوره آل عمران، از دعاي زکريا(ع) چنين ياد کرده است: «هنالک دعا زکريا ربه قال رب هب لي من لدنک ذريه طبيه إنک سميع الدعاء»: آنجا [بود] که زکريا پروردگارش را خواند [و] گفت: پروردگارا! از جانب خود، فرزندي پاک و پسنديده به من عطا کن که تو شنونده ي دعايي (آل عمران: 38)؛ در نتيجه مي بينيم قرآن درباره ي يکي از حساس ترين نيازهاي خانوادگي، ماجرايي را نقل مي کند که آن خواست، يعني تولد فرزند، از طريق دعا ممکن شده است؛ اما بازتاب اين قضيه در سه سوره قرآن، متفاوت است. اين تفاوت نه تنها سبب ساز ضعفي نمي شود، بلکه يک پتانسيل گفتماني قوي هم براي رهبران شيعي ايجاد مي کند. ايشان هنگامي که مي خواهند براي مسئله اي چون طلب فرزند، راهکاري ارائه دهند، از همين سه گزاره مقدس بهره مي گيرند و آنها را يا به صورت تنها يا به شکل ترکيبي و يا در وضعيت بسط يافته به کار مي برند؛ براي مثال به اين حديث توجه کنيد و در نظر داشته باشيد که ساختارش از ترکيب ادعيه زکريا(ع) در سوره هاي انبياء و آل عمران شکل گرفته است: حارث پسر مغير مي گويد: «نزد امام صادق(ع) مشرف شدم و عرض کردم: اي پسر رسول خدا! من از مواليان اهل بيت هستم، ولي فرزندي ندارم، چه بايد بکنم؟ فرمودند: در سجده آخر نماز عشاء اين دعا را بخوان. در همان شب با زنت همبستر شو که به اذن خدا صاحب فرزند مي شوي. آن دعا اين است: "رب هب لي من لدنک ذريه طيبه انک سميع الدعاء (آل عمران: 38) رب لا تذرني فردا و أنت خير الوارثين"» (انبياء: 89) (بسطام نيشابوري، 1384، ص 218).
علامه مجلسي در حليه المتقين از حضرت امام زين العابدين(ع) حديث ديگري نقل مي کند که ايشان مي فرمايند: «هر که اين دعا را بسيار بخواند، هرچه خواهد از مال و فرزند، خدا به او عطا فرمايد: "رب لا تذرني فردا و أنت خير الوارثين (آل عمران: 38) واجعل لي من لدنک وليا يرثني (مريم: 5-6) في حيوتي و يستغفرلي بعد موتي واجعله خلقا سويا و لا تجعل للشيطان فيه نصيبا اللهم اني اءستغفرک و اتوب اليک انک انت الغفور الرحيم" و براي فرزند دار شدن هفتاد مرتبه اين دعا را بخواند» (مجلسي، 1362، ص 76). همان طور که مشاهده مي شود، امام زين العابدين(ع) براي راهنمايي شيعه خود، ابتدا به ترکيب دو روايت سوره هاي آل عمران و مريم از ادعيه زکريا پرداخته، در ادامه، خود به بسط آنها مي پردازد.
اين راهکارهاي تعويذي، بر اساس اين منطق صورت مي گيرد که هر کدام از آيات قرآن، راهگشاي دردي خاص هستند و طبقه بندي اين داروها هم بر اساس محتواي گفتمان هاي محاط بر آيات قرآني صورت مي گيرد؛ پس براي درمان آن درد، به نمونه درمان شده آن در قرآن ـ که لزوماً نبايد با مسئله شباهت کامل داشته باشد ـ رجوع مي شود و در اين ميان تفاوت هاي روايي هم تنها موجب تقويت چارچوب گفتماني احاديث مي گردد؛ به بيان ديگر معصوم و به تبع او، شيعيان، چنين آياتي را همچون نسخه هاي ويژه اي تلقي مي کنند که حکم درمان قطعي آن دردهاي خاص را دارد.
استغفار و تسبيح: راه حل دومي که برخي از ائمه در درمان ناباروري يا ديرباروري شيعيانشان به کار برده اند، بهره گيري از ذکر «استغفرالله ربي و اتوب اليه» و «سبحان الله» بوده است، اما اين اذکار ساده براي تبديل شدن به عامل درماني، به سه عامل متصل مي شوند: تعداد خاص، زمان خاص و يا وضعيت خاص؛ البته اين مواد گاهي با تکرار ذکر گونه آيات و يا سوره هايي از قرآن نيز همراه مي گردند؛ براي نمونه به اين روايت توجه کنيد: در کتاب طب الائمه روايت شده است که شخصي از کمي فرزند به خدمت حضرت امام محمدباقر(ع) شکايت کرد، آن حضرت فرمود: «سه روز بعد از نماز صبح و نماز خفتن، هفتاد مرتبه سبحان الله و هفتاد مرتبه استغفرالله بگو و بعد از آن، اين آيه را بخوان: "استغفرو اربکم انه کان غفاراً يرسل السماء عليکم مدرارا و يمدّکم باموال و بنين و يجعل لکم جنات و يجعل لکم انهارا" (نوح: 10-12)، پس در شب سوم با زن خود جماع کن که خدا پسري که خلقتش درست باشد، به تو عطا مي فرمايد» (بسطام نيشابوري، 1411ق، ص 129).
حضرت امام محمدباقر(ع) در اين حديث، تعداد خاص را با هفتاد مرتبه براي استغفار و تسبيح مشخص نموده اند و زمان خاص آن را پس از نماز صبح و نماز عشاء تعيين نموده اند؛ به علاوه اين ذکرگويي را با بخشي از موعظه حضرت نوح(ع) به قومش که در آيه دهم سوره نور آمده است، ترکيب نموده اند.
نامگذاري طفل پيش از انعقاد نطفه: اين روش نوعي ماهيت بخشي است که پدر و مادر پيش از حتي انعقاد نطفه کودکشان به سفارش امام معصوم(ع) درباره او انجام مي دهند؛ اما اين ماهيت بخشي يک راه حل دو لبه است. به نمونه هايي از اين حاديث توجه کنيد: «شخصي به حضرت امام جعفر صادق(ع) شکايت کرد که مرا فرزند نمي شود، ايشان فرمودند: چون اراده جماع کني، بگو: خدايا اگر کودکي نصيبم کني، آن را محمد نام مي نهم» (کليني، همان، ج6، ص 9). در حديث ديگر، امام رضا(ع) فرمودند: «هر که را فرزند نشود، نيت کند که اگر مرا فرزند بشود، علي نام خواهم کرد و اگر چنين کند، خدا او را پسري روزي کند» (همان، ص 11) .
جدا از تأثيرات درماني اين روش هاي بهبود ناباروري، چه در توصيه امام صادق(ع) به فرد اول و چه در بيان حديث دوم، هدفي دو گانه دنبال شده است: از طرفي اين کار موجب آرامش رواني والدين مي گردد و از طرف ديگر ارزش هاي شيعي از طريق نامگذاري، در جامعه گسترش مي يابند.

3. بايدها و نبايدهاي زماني

نظام جنسيت شيعي، ابعاد گوناگوني دارد: از يک طرف، هدف خود را تکثير کميت شيعيان قرار مي دهد و از طرف ديگر، براي رسيدن به بهترين کيفيت ممکن نطفه و فرزند، به گزينش زماني، مکاني و موقعيتي شکل گيري روابط جنسي مي پردازد. از منظر احاديث شيعه، زمان رابطه جنسي به معني هنگامه بسته شدن نطفه تعبير مي شود که در اين ساختار گفتماني تأثيري قاطع در سرنوشت نطفه (کودک) دارد؛ به بيان ديگر مجموعه رفتار جنسي که مشتمل بر زمان و مکان رفتار و حالات طرفين در اين کنش و واکنش زيست ـ فرهنگي است، اثري مستقيم بر سرنوشت نتيجه رفتار (تولد انسان) دارد.
در احاديث شيعي، زمان مطلوب روابط جنسي يا از مواضع قمر برداشت مي شود و يا تعريفي جديد از ايام ارائه مي گردد. در مورد اول مي توان به روايتي اشاره کرد که در مجموعه ي شريف طب الرضا(ع) از حضرت رضا(ع) نقل شده است: «مواضع قمر در عمل جماع بي اثر نيست. در آن شب ها که ماه به برج دلو يا حمل قرار گرفته، نزديکي با زنان ستوده است و ستوده تر از اين دو برج، برج ثور است که شرف قمر ناميده مي شود. قرار قمر در برج ثور به تکوين نطفه در رحم، قدرت و حيات مؤثري خواهد بخشيد» (فاضل، 1340، ص 193).
اما بعضي ديگر به ارائه تعريفي نوين از ايام مي پردازند که برخي در رابطه جنسي، خوش يمن و برخي ديگر بديمن هستند؛ براي نمونه، در اين حديث که ابوسعيد خدري از حضرت محمد(ص) نقل مي کند، پيامبر(ص) در وصيت به علي(ع) مي فرمايند: «يا علي! در شب دوشنبه جماع کن که اگر فرزندي به هم رسد، حافظ قرآن و راضي به قسمت خدا باشد. يا علي! اگر در شب سه شنبه جماع کني و فرزندي به هم رسد، سعادت اسلام او را روزي شود و دهانش خوشبو و دلش رحيم و دستش جوانمرد و زبانش از غيبت و بهتان پاک باشد. يا علي! اگر در شب پنجشنبه جماع کني و فرزندي به هم رسد، حاکمي از حکام شريعت يا عالمي از علما باشد. اگر در روز پنجشنبه وقتي که آفتاب در ميان آسمان باشد، با زن خود نزديکي کني و فرزندي به هم رسد، شيطان نزديک او نشود تا پير شود و خدا سلامتي در دنيا و دين را روزي او مي کند. يا علي! اگر در شب جمعه جماع کني و فرزندي به هم رسد، خطيب و سخنگو باشد. اگر در روز جمعه بعد از عصر جماع کني و فرزندي به هم رسد، از دانايان مشهور باشد. اگر در شب جمعه بعد از نماز خفتن جماع کني، اميد هست آن فرزند از ابدال باشد» (صدوق، [بي تا]، ص 514-517).
منطق اين حديث، کاملاً سرنوشت انگارانه است؛ به زبان ديگر حافظان قرآن نسل بعدي، کساني هستند که نطفه شان در شب دوشنبه بسته شده باشد يا حاکمان و عالمان شريعت را کساني تشکيل مي دهند که نطفه شان در شب پنجشنبه شکل گرفته شده باشد و ...؛ حتي اگر اين بيان پيامبر(ص) را تنها حاکي از فراهم شدن استعداد و شرايط حافظ شدن و عالم شدن و ... تلقي کنيم و اختيار فرد را در چارچوب اين مجموعه شرايط بپذيريم، باز هم بايد اذعان کنيم که احاديث شيعه تا ميزان بسيار زيادي، نظام جنسيت را در سرنوشت فرد موثر قلمداد مي کند. اين اهميت فوق العاده ـ که يک آيين به نظام جنسيت مي دهد، و آن را در عاقبت دنيايي و اخروي فرد موثر مي داند ـ کاملاً قابل توجه و تأمل
است؛ از طرف ديگر برخي از احاديث شيعه گزينش زماني خود را بر اساس يک معيار ديگر نيز تعريف مي کنند و آن مکانيسم بيولوژيک بدن است (فاضل، همان، ص 191).
اين سير در نبايدهاي زماني نيز دنبال مي شود. در اين حوزه، تعريفي ويژه از روزهاي تقويم صورت مي گيرد و خصوصيات منفي خاصي براي آينده نطفه ملحق به آن ايام مشخص مي گردد ( محدث عاملي، همان، ج20، ص 125-127).
در نگاهي جامع تر، شيعه همواره به زمان و مکان، اهميت بسيار زيادي داده است. روز و شب يک شيعه با يک مجموعه پنجگانه از نمازهاي کاملاً زمان بندي شده تقسيم گشته است. ايام سال او پر است از روزها و ماه هاي مقدس که مناسک و عبادات ويژه اي مي طلبند؛ افزون بر آنکه او همواره رو به يک مکان خاص به نام قبله مي ايستد و عبادات شخصي اش، معماري خانه اش و حتي نظام جنسيت(1) آن را بر مبناي آن تنظيم مي کند؛ بر همين اساس، ائمه ي شيعه براي نظام جنسيت نيز زمان و مکان مشخصي تعيين کرده، چارچوب مطلوب خود را در قالب مستحبات و مکروهات بيان نموده اند. در گفتمان نظام جنسيت شيعي، بعد زماني و مکاني از قدرت تأثيرگذاري بسيار بالايي برخوردار است و شوم شدن، ظالم شدن، منافق شدن، خون ريز شدن يک فرزند و حتي مسئله بيولوژيکي چون داشتن انگشت اضافه او، وابسته به زمان و مکان لقاح نطفه اوست (صدوق، [بي تا]، ص 514-517).

4. ادعيه هنگام ارتباط جنسي

شروع ارتباط جنسي در شيعه، همانند بسياري ديگر از مناسبات شيعيان، آداب ويژه اي دارد که در ميانه اش، ادعيه اي خاص خوانده مي شود و آن را به مناسکي عبادي تبديل مي کند. خواندن اين اذکار که در هنگام چنين فرايند ارتباطي اي توصيه مي شود، حامل پيام هايي مهم براي خواننده و شنونده ي آن مي باشد؛ اما نوع سفارش هاي تعويذي سبب مي شود حوزه هاي متفاوتي در اين فرايند مورد توجه قرار گيرد. گروهي از ادعيه بر عواطف خانوادگي تأکيد مي نمايند؛ چنان که امام محمدباقر(ع) مي فرمايد: «چون عروس را به نزد تو بياورند، بگو پيش از آن، وضو بسازد و تو هم وضو بساز و دو رکعت نماز بکن و بگو که او را نيز امر کنند که دو رکعت نماز بگذارد؛ پس حمد الهي بگو و صلوات بر محمد و آل محمد بفرست؛ پس دعا کن و آن زنان را که با او آمده اند امر کن آمين بگويند و اين دعا را بخوان: خدايا! محبت، رأفت و رضايت او را بر من روزي کن و مرا نيز به وي راضي کن و بين ما را با بهترين وجه جمع کن و انس برقرار فرما؛ به درستي که تو دوستدار حلال و دشمن حرام هستي. بعد از آن فرمود: بدان الفت از جانب خداست و دشمني از جانب شيطان است و مي خواهد آنچه را که خدا حلال گردانيده، مکروه طبع مردم گرداند» (کليني، 1365، ج3، ص 481).
اما در دسته ي ديگر اين نوع از ادعيه، مسئله تولد فرزند مورد توجه قرار مي گيرد و از خداوند متعال خواسته مي شود در پي اين ارتباط جنسي، فرزند مبارکي متولد شود؛ چنان که از حضرت امام محمدباقر(ع) منقول است که: چون اراده ي جماع کني، اين دعا را بخوان: خدايا! فرزندي به من ارزاني فرما و او را باتقوا و صالح قرار ده و در خلقش نقص و يا زيادي قرار نده و عاقبتش را ختم به خير بفرما» (طوسي، 1365، ج7، ص 411).
گروه ديگري از اذکار به يک مسئله کاملاً ماوراء الطبيعي اشاره کرده اند: ورود و تأثير شيطان بر طرفين جنسي و نطفه. از حضرت اميرالمؤمنين(ع) نقل است: هر گاه کسي بخواهد جماع کند، بگويد: «به نام خدا و قسم به او. خدايا مرا از شيطان دور کن. شيطان را از آن چيزي که به ما روزي مي کني نيز دور فرما. پس اگر فرزندي به وجود آيد، شيطان هرگز به او ضرر نرساند» (کليني، همان، ج5، ص 503).
در حديث ديگري از امام صادق(ع) منقول است که حضرت شريک شدن شيطان را در نطفه آدمي بيان کردند و بسيار آن را عظيم شمردند. راوي مي پرسد: چه بايد کرد که اين مسئله واقع نشود؟ حضرت مي فرمايد: هر گاه اراده ي جماع کردي، بگو: «بسم الله الرحمن الرحيم. خدايي که هيچ خدايي جز او نيست، خالق آسمان ها و زمين است. خدايا! اگر در اين شب، فرزندي نصيب من مي کني، در او شريک، نصيب و يا خشنودي براي شيطان قرار نده و وي را مومن خالصي قرار ده که از شيطان و آلودگي هايش دور باشد، که ستايش مخصوص توست» (همان). در روايت ديگر، امام صادق(ع) تأثير شيطان را چنين توصيف مي کند: «هر کس ما را دوست مي دارد، شيطان در او شريک نشده و هر که دشمن ماست، شيطان در وي شريک شده است» (صدوق، 1367، ج3، ص 402).
چنان که پيداست، هدف اصلي ارتباط جنسي در گفتمان روايات شيعي، تولد فرزند است و مهم ترين دغدغه عاملان آن نيز تنظيم مجموعه اي است که محصول نهايي آن، با ارزش هاي طبيعي و فراطبيعي انسان شيعي همخوان باشد. ادعيه ي هنگام رابطه جنسي ـ که حکم پيام هاي خودخوان را دارندـ انس و الفت زناشويي، طلب فرزند و دوري شيطان را دنبال مي کند و در اين ميان تنها اختلالات ممکن در نوزاد، يا نقص طبيعي آن است و يا تأثير ماوراء طبيعي شيطان.
شيطان که جايگاه طالب شر را در روايات شيعي دارد، در هنگام بسته شدن نطفه تنها يک قدم منفي بر مي دارد: دوستي اهل بيت(ع) را به دشمني ايشان بدل مي کند؛ در واقع در چنين تقسيم بندي اي مرز ميان فرزند خوب و فرزند بد، بين پذيرش و عدم پذيرش تشيع کشيده شده، و حاصل شر شيطان و يا لطف خدا، پيدايش انساني است که در يکي از اين دو ****و، زيست خواهد کرد.

Mohamad
03-19-2011, 02:20 AM
نظام جنسيت در گفتمان حديثي تشيع(3)


الگوهاي نظام جنسيت شيعي
1. رابطه جنسي عادي

نگاه مثبت شيعه به روابط جنسي، زمينه آشکاري در تشويق اين نوع ارتباط غير کلامي پديد آورده است. اهل بيت(ع) در توصيه هاي خود، جوانب گوناگون اين نوع ارتباط انساني را پوشش داده اند. رضايت طرفين در شروع اين فراگرد ارتباطي، از اهميت به سزايي برخوردار است و اين چنين در گفتمان روايات شيعي بازتاب داده مي شود؛ از حضرت رسول(ص) نقل است: «هنگامي که کسي مي خواهد با زن خود جماع کند، به روش مرغان به نزد او نرود، بلکه اول با او دست بازي و خوش طبعي کند و بعد از آن جماع کند» (کليني، همان، ج5، ص 497). در روايت ديگري، امام رضا(ع) مي فرمايند: «براي عمل جماع، مقدمات و مقرراتي مقرر است و بايد اين مقدمات و مقربات پيش از آغاز عمل انجام شود. تا با جفت خويش بازي نکرده ايد، به جماع مبادرت مورزيد. با وي بازي کنيد. پستان هايش را به آرامي بفشاريد و شهوتش را تحريک کنيد. در آن وقت که به اشتها آمده و آبش جمع شده و آثار ميل در چشمان و چهره اش جلوه کرد، به جماع بپردازيد.
در اين هنگام، جفت شما همچون شما، از نزديکي لذت خواهد برد و آن چنان که نشوه ي جماع شما را برخوردار مي سازد، او را نيز برخوردار خواهد ساخت» (فاضل، همان، ص 192).
جدا از مسئله ي دخول، جزئيات گوناگون ارتباط جنسي نيز مورد اشاره روايات شيعي قرار گرفته است؛ چنان که از حضرت امام موسي(ع) پرسيدند: «اگر در حالت جماع جامه از روي مرد و زن دور شود، [حکم] چيست؟ فرمود: باکي نيست. باز پرسيدند: اگر کسي فرج زن را ببوسد چگونه است؟ فرمود باکي نيست» (محدث عاملي، همان، ج20، ص 110).
ابوسعيد خدري از پيامبر(ص) نقل مي کند که ايشان در وصيت خود به حضرت علي(ع) در موضوع نحوه زناشويي فرمودند: يا علي! در وقت جماع سخن مگو که اگر فرزندي حاصل شود، ايمن نيستي که لال باشد. نگاه نکند احدي به فرج زن خود و چشم بپوشد در آن حالت که نظر کردن به فرج در آن حالت، باعث کوري فرزند مي شود. يا علي! به شهوت و خواهش زن ديگري با زن خود جماع مکن که اگر فرزندي به هم رسد، مخنث يا ديوانه باشد. يا علي! جماع مکن با زن خود، مگر آنکه تو دستمالي از براي خود داشته باشي و او دستمالي از براي خود داشته باشد و هر دو خود را به يک دستمال پاک نکنيد که دشمني در ميان شما پيدا مي شود و آخر به جدايي مي کشد. يا علي! ايستاده با زن خود جماع مکن! آن فعل خران است و اگر فرزندي به هم رسد، مانند خران بر رختخواب بول مي کند» (صدوق، [بي تا]، ص 514-517).

2. روابط جنسي جايگزين (Anal S e x)

واقعيت آن است که در ارتباطات جنسي، الگوهاي رفتاري متفاوتي ميان دو جنس با يک جنس وجود دارد. يکي از اين الگوها، نزديکي از راه مقعد است. احاديث شيعي در برابر اين روش ارتباط جنسي مرد و زن، واکنش هاي متفاوتي ابراز داشته اند. شيخ حر عاملي در مجموعه ي حديثي وسايل الشيعه، دو باب را به اين موضوع اختصاص داده و به ذکر بيش از بيست حديث مي پردازد. از ميان اين احاديث، شش روايت در حرمت يا اکراه ارتباط جنسي از راه مقعد سخن گفته اند که در اين بين، استدلال دو حديث چنين بوده است: «زنان، اسباب بازي شما هستند، پس اذيتشان نکنيد» (محدث عاملي، همان، ج20، ص 143-144) و امام محمدباقر(ع) براي اثبات حرمت اين نوع ارتباط جنسي، به اين سخن پيامبر(ص) اشاره کرده است: «پشت هاي زنان امت من، بر مردان امت من حرام است» (همان، ص 143).
امام صادق(ع) در تفسير آيه 223 بقره، محل بذرافشاني مردان را تنها فرج زنان دانسته و به همين دليل، ارتباط جنسي را تنها در اين موضع تأييد نموده است (همان). حضرت علي(ع) نيز در پاسخ به سوال يکي از يارانش، اين روش جنسي را با سخن حضرت لوط در برابر قومش توصيف مي کند: «آيا عمل بسيار زشتي انجام مي دهيد که هيچ يک از جهانيان، پيش از شما انجام نداده است؟» (اعراف: 80) ( همان، ص 144) و در نهايت، يک حديث نيز بدون ابراز هر گونه دليلي، حکم به حرمت سکس مقعدي داده است (همان، ص 143).
اما در مقابل، پانزده حديث به اين روش جنسي رأي مثبت داده اند که در اين ميان، شش حديث، جواز خود را بر اساس آيه 223 سوره بقره صادر کرده اند (همان، ص 142-148). خداوند در اين آيه مي فرمايد: «زنان شما، محل بذرافشاني شما هستند، پس هر طور که بخواهيد، مي توانيد با آنها آميزش کنيد؛ و اثر نيکي براي خود، از پيش بفرستيد! و از خدا بپرهيزيد و بدانيد او را ملاقات خواهيد کرد و به مؤمنان، بشارت ده» (بقره: 223). ائمه شيعه در بيان آن شش حديث، اين آيه را تفسير به آزادي کامل روش هاي جنسي مردان با همسران نموده اند و در اين ميان، ارتباط جنسي از راه مقعد را در اين مجموعه پذيرفته اند؛ براي مثال عبدالله ابن ابي يغفور نقل مي کند: «از امام صادق(ع) درباره حکم ارتباط جنسي از راه مقعد پرسيدم، ايشان فرمودند: اشکالي ندارد و بعد اين آيه را تلاوت کردند: زنان شما، محل بذرافشاني شما هستند، پس هر طور که بخواهيد، مي توانيد با آنها آميزش کنيد و تأکيد کردند هر طور که خواهيد» (همان، ص 148) که در حديثي از معصوم، اين کار منوط به رضايت زن شده است (همان، ج 20، ص 146).
دو مورد ديگر از احاديث، استدلال خود را با اختصاص شوهر به امتياز بهره گيري از همسر پيش برده اند؛ براي نمونه علي بن حکم نقل مي کند: «از صفوان شنيدم که مي گفت: به امام رضا(ع) اظهار داشتم يکي از ياران شما، خواسته است سؤالي کنم که خود از پرسيدن آن حيا مي کند. ايشان فرمودند آن سؤال چيست و من بيان داشتم: آيا [از نظر شرعي] امکان دارد که يک مرد با زن خود از راه مقعد به ارتباط جنسي بپردازد، و ايشان پاسخ دادند: «بله، آن (اندام هاي جنسي زن) براي اوست» ( همان، ص 145).
امام رضا(ع) در حديث ديگري براي تأييد اين روش ارتباط جنسي، به يکي از اقدامات حضرت لوط اشاره مي کند: «موسي بن عبدالملک نقل مي کند: مردي به طرف حضرت رضا(ع) آمد و از ايشان درباره مسئله ي ارتباط جنسي مرد و زن از راه مقعد پرسيد، حضرت در پاسخ فرمودند: آيه اي از کتاب خدا در زبان لوط اين مسئله را حلال کرده است: اينها دختران من هستند که براي شما پاکيزه ترند و او مي دانست که ايشان به دنبال فرج آنها نيستند» (همان، ص 146).
افزون بر آن، از آيه 223 سوره بقره و تفسيرهاي گوناگوني که ائمه معصومين عليهم السلام درباره آن کردند، مشخص مي شود روش هاي گوناگون ارتباط جنسي، همچون بوسيدن مواضع جنسي و ... تا حد زيادي از منظر شيعه پذيرفته شده است؛ در واقع به نظر مي رسد احاديث شيعه بيش از آنکه به مسير ارتباط جنسي توجه نمايند، به ضرورت ارضاي طرفين در روابط جنسي تأکيد داشته اند.

حاملگي و فراغت از آن

در بينش شيعي، تولد انسان جزئي از فضاي خلقت و نشانه اي از حکمت و قدرت پروردگار است که در کنار آيات ديگري چون شب و روز، خورشيد و ماه، آسمان و دريا و ... قرار مي گيرد. قرآن در آيات متعددي و در توصيف تولد شخصيت هاي گوناگون روايي خود، به وضعيت حاملگي زنان اشاره مي کند، اما ميزان عمق و بسط اين گزاره هاي توصيفي در ماجراي حضرت مريم(ع) به اوج خود مي رسد. خداوند در آيات اوليه سوره مريم (16-26)، نحوه ي حامله شدن مريم(ع) توسط روح خدا، دوران حاملگي او و نحوه ي فراغت از آن را چنين توضيح مي دهد: «و در اين کتاب [آسماني]، مريم را ياد کن! آن هنگام که از خانواده اش جدا شد و در ناحيه ي شرقي بيت المقدس قرار گرفت ... سرانجام [مريم] به او باردار شد و او را به نقطه دوردستي برد. درد زايمان او را به کنار تنه درخت خرمايي کشاند و گفت: اي کاش پيش از اين مرده بودم، و بکلي فراموش مي شدم! (23) ناگهان از طرف پايين پايش او را صدا زد که غمگين مباش! پروردگارت زير پاي تو چشمه آبي [گوارا] قرار داده است! (24) و اين تنه نخل را به طرف خود تکان ده، رطب تازه اي بر تو فرو مي ريزد! (25)».
در تفکر شيعي، تولد کودک و ورود او به دنيا، شباهت بسياري با ماجراي قيامت و خروج انسان ها از قبر دارد؛ افزون بر آن از نگاه احاديث شيعه، متافيزيک، چه در جايگاه منفي خود، يعني شياطين و جنيان و چه در جايگاه مثبتش، يعني خدا و اولياء الله، نقش به سزايي در سلامت يا نافرجامي يک وضع حمل دارند؛ بنابراين براي جلوگيري از حوادث ناگوار، يعني سقط جنين و درد شديد مادر، بايد از راه حل هاي ويژه اي نيز بهره برد.
هر کدام از اين چهار مؤلفه (فضاي عالم آفرينش، ماجراي حضرت مريم، شباهت تولد و قيامت و همچنين تأثير نيروهاي مثبت و منفي متافيزيک) تشکيل دهنده ي يکي از ابعاد رويکرد شيعه در باب وضع حمل زنان مي باشد. از نگاه ديگر، توصيه هاي ائمه شيعه درباره مسئله وضع حمل را مي توان به سه بخش خوراکي ها، تعويذها و ادعيه ي تسکين دهنده درد دسته بندي کرد که محتويات آنها کاملاً بر مبناي چهار بُعد مذکور شکل گرفته اند.

1. خوراک زن حامله

ائمه شيعه با تجزيه داستان روايي قرآن از وضع حمل مريم(ع) مسائل گوناگون حاملگي زنان را پوشش دادند. حضرت مريم(ع) پس از آنکه از روح خدا، عيسي(ع) را باردار شد و نشانه ها و درد جدي حاملگي بر وي آشکار گشت، به روايت قرآن، درد زايمان او را به کنار تنه درخت خرمايي کشاند و آنچنان اين درد بر وي شديد شد که او گفت: «اي کاش پيش از اين مرده بودم و بکلي فراموش مي شدم!» (مريم: 23) خداوند در پاسخ به اين ناراحتي و براي آرام کردن درد مريم(ع)، خوراکي اي به او داد: رطب (مريم: 25).
بر همين اساس، از جانب پيامبر و ائمه معصومين(ع)، احاديث بسيار متعددي در فوايد خرما يا رطب براي زنان حامله و فارغ، صادر شده است؛ چنان که حضرت رسول(ص) فرموده اند: «اول چيزي که بايد زن زائو بخورد، رطب باشد؛ چنانچه حق تعالي به حضرت مريم(ع) فرمود بعد از زاييدن حضرت عيسي(ع) رطب بخورد. گفتند اگر وقت رطب نباشد، چه کند؟ فرمود: نه دانه خرما از خرماهاي مدينه بخورد و اگر نباشد نه دانه از خرماهايي که باشد بخورد؛ به درستي که حق تعالي مي فرمايد: به عزت و جلال خودم سوگند که هر زن تازه زاييده اي که رطب بخورد، فرزند او را بردبار گردانم» (کليني، 1365، ج6، ص 22)، يا در حديث ديگري، از حضرت اميرالمؤمنين(ع) منقول است که: زنان را بعد از ولادت فرزند، خرماي برني بخورانيد تا آنکه فرزند زيرک و بردبار شود( همان).
البته اهل بيت(ع) به غير از خرما، گاهي ميوه هايي چون به و کندر را هم سفارش کرده اند. منطق وراي اين توصيه ها کاملاً با خصوصيات جسمي و رواني مورد نظر کودک گره خورده است؛ چنان که در دو حديث گذشته، بردبار يا زيرک شدن فرزند با خرما خوردن مادر مربوط است، يا در روايت ديگري از حضرت صادق(ع) منقول است که زن حامله به بخورد تا فرزندش خوشبوتر و رنگ فرزند صاف تر باشد (همان، ص 22-23)، يا حضرت رسول(ص) مي فرمايد: «به زنان حامله کندر بخورانيد، زيرا طفلي که در شکم مادر، کندر غذاي او شود، دلش محکم و عقلش زياد مي گردد و اگر پسر باشد، شجاع مي شود و اگر دختر باشد، سرينش بزرگ و به سبب اين، نزد شوهر عزيز مي گردد» (طوسي، 1365، ج 7، ص 440)؛ همان طور که آشکار است، هم خصوصيات رواني چون شجاعت و مشخصات جسماني همچون روشني صورت و بزرگي سرين، در تفکر شيعي کاملاً با خوراک هنگام حاملگي و فراغت مادر گره خورده است.

2. تعويذ

احاديث شيعه براي پيشيگري از درد زايمان، سقط جنين و ديگر مصائب حاملگي، ادعيه خاصي تجويز کرده اند که متشکل از تمام مؤلفه هاي چهارگانه بينش شيعي (فضاي آفرينش، شباهت قيامت و تولد و ...) در باب وضع حمل است؛ براي نمونه مفضل بن عمر از امام صادق(ع) روايت کرده است: «اين آيات را براي زن حامله که ماهش رسيده است، در کاغذي نوشته و آن کاغذ را تا کند، ولي نپيچاند و آن را نزد زن حامله بگذارد تا از سقط حمل و درد زايمان و چشم زخم و مانند آن در امان باشد. وقتي آن زن زايمان کرد، آن تعويذ را بريده و از زن دور گرداند....» (بسطام نيشابوري، 1384، ص 159). اين دعا به ترتيب، ترکيبي از آيه 30 سوره انبياء، آيات 37 تا 44 سوره يس، آيه 51 سوره يس و در نهايت آيه 46 سوره نازعات است.
اگر به اين مجموعه نظري دقيق افکنديد، متوجه مي شويد بخش اول اين دعا، از مؤلفه دوم، يعني هنگامه آفرينش آغاز مي کند و به توصيف آيات عظمت خدا همچون شب، روز، حرکت ماه و سيارات و ... مي پردازد. پس از آن با آيه 51 سوره يس، وارد بحث مؤلفه سوم، يعني شباهت قيامت و تولد مي گردد: «در صور دميده مي شود و آنها از قبرهايشان بيرون مي آيند و شتابان به سوي پروردگارشان مي روند». به علاوه آن دو آيه اي که قرار است پشت کاغذ نوشته شوند، آخرين آيات سوره هاي احقاف و نازعات است که کاملاً اين قرابت را يادآور مي سازند؛ چرا که بيش از هر چيز به تفاوت زماني قيامت و دنيا پس از خروج، تأکيد مي کنند. اين امر دقيقاً همان نقطه مشابه قضيه است؛ نسبت به عمر دنيايي فرد، به نظر مي رسد زمان توقف جنين در رحم مادر نيز همچون صبح يا شامگاهي بيشتر نباشد.
اين ادعيه که همچون نسخه هايي براي ناراحتي هاي احتمالي آينده پيچيده مي شوند، صورت هاي بسيار متفاوتي دارند و سوژه هاي گوناگوني در مباحث خود دنبال مي کنند. گاهي براي تضمين سلامت يک وضع حمل، مجموعه گزاره هايي را توصيه مي کنند که تنها به جايگاه فرايند تولد انسان در عالم آفرينش و همچنين شباهت آن با اوضاع قيامت اشاره دارند (همان روايت بالا)؛ گاهي علاوه بر آن، کل آيات مربوط به وضع حمل مريم(ع) و تولد عيسي(ع) را در چارچوب تعويذ خود وارد مي نمايند ( همان، ص 166-169) و گاهي نيز براي رسيدن به نتيجه ي مطلوب، ابتدا به دور کردن شياطين و خنثي سازي قدرت اجنه پرداخته و بعد به سراغ متافيزيک مثبت، يعني خدا و دوستانش مي روند (همان، ص 161-164).
اما هنگامي که درد هم ظاهر مي گردد، اين رويکرد همچنان حفظ مي شود؛ براي نمونه مي توان به حديث ذيل اشاره کرد: مولف کتاب طب الائمه روايت کرده است: «شخصي خدمت امام محمد باقر(ع) آمد و گفت: زن من از درد زاييدن مشرف به مردن شده است. حضرت فرمود: برو اين دعا را بر او بخوان...» (مجلسي، 1362، ص 79). اين نسخه، يک مجموعه سه قسمتي است که بخش اول آن شامل آيات مربوط به درد زايمان حضرت مريم(ع) (مريم: 23-25)، بخش دوم مرتبط با بحث فاعليت خدا در خروج اطفال از رحم مادر (نحل: 78) و بخش سوم، دستور خروج به طفل، از رحم است؛ در واقع امام باقر(ع) در اين دعا، ابتدا يک نمونه ي تحقق يافته ي استعانت به خدا را در مسئله وضع حمل ذکر مي کند و بعد با آيه 78 سوره نحل، منظور خود را صريح تر بيان مي نمايد و در نهايت، در جمله ي دستور آخر به طفل مي گويد: «بدين صورت و به اذن خدا، خارج شو».

تحريم نظام هاي جايگزين جنسيت
1. زنا

در گفتمان شيعي، ارتباطات جنسي زن و مرد يا درون خانواده پوشش داده مي شود و يا ميان همسران موقت صورت مي گيرد. در خارج از اين دو ****و، شريک جنسي مرد، اگر يک زن متأهل باشد، زناي محصنه صورت گرفته و اگر زن مجرد باشد، زنا شکل گرفته است. در قرآن کريم، آيات متعددي به مبحث زنا اشاره کرده و از چگونگي شناسايي زنا کار تا مجازات ايشان را پوشش داده اند. خداوند در آيه 32 سوره اسراء، زنا را کاري زشت و راهي بد خوانده و مؤمنان را از نزديکي به آن بر حذر داشته و در دومين آيه سوره نور، مجازات زنا را صد ضربه شلاق تعيين نموده است.
در گفتمان شيعه، مرز ميان ازدواج و زنا در چند مسئله ترسيم شده است: تمايز ميان محارم و ديگران، اجازه پدر يا جد پدري در عقد ازدواج دختر، در بند عقد نبودن زن، هنگام ازدواج و مسئله ي مهريه. در متن صيغه ي عقد ازدواج نيز تنها به دو مورد اشاره شده است: رضايت طرفين و مهريه و چنانچه عقد از نوع موقت باشد، مدت زمان آن هم ذکر مي شود.
بر همين اساس، براي شکل گيري زنا يا ارتباط جنسي نامشروع، بايد يکي از اين پيش شرط ها ناديده انگاشته شود: يا رضايت يکي از طرفين و موضوع مهريه خدشه دار گردد ـ که در اين صورت تجاوز رخ داده است ـ يا زن در عقد کس ديگري باشد، پس زناي محصنه صورت گرفته است و يا آن ارتباط جنسي بين محارم به انجام رسيده باشد.
احاديث شيعه در موضوع زنا، يا به تبيين حرمت اين مسئله مي پردازند و يا با شمردن عقوبت هاي فردي، اجتماعي و معنوي آن، سعي در توجيه و توضيح چرايي علت تحريم زنا دارند. دلايل فردي حرمت زنا در ميراث مقدس شيعي عبارتند از: مخدوش شدن اصل و نسب، ترک تربيت کودکان، تباه شدن موضوع ارث، از بين بردن آبرو، کم شدن روزي و کاهش عمر (ري شهري، 1381، ج5، ص 2213)؛ اما علل اجتماعي تحريم زنا در منطق شيعه مي توان چنين شمرد: باز توليد زنا در خانواده (نهج الفصاحه، 1385، ص 320)، نابودي جامعه (همان، ص 317)، زلزله، فقر و قتل نفس (ري شهري، همان)؛ اما عواقب معنوي ارتباط جنسي نامشروع در رويکرد شيعي چنين است: نورانيت چهره را از بين مي برد، خداي مهربان را خشمگين مي کند و فرد گناهکار را در آتش جهنم مي سوزاند (نهج الفصاحه، همان) .

2. ارتباط جنسي مردانه

خداوند در سوره هاي هود (77-83)، شعراء (160-175)، نمل (54-59)، قمر (33-40)، اعراف (80-84)، انبياء (74)، عنکبوت (28-35)، حجر (58-75) از لوط و قومش ياد مي کند و به ذکر گوشه هاي متفاوتي از ماجراي پيدايش اين نوع نظام جنسيت در ميان انسان ها مي پردازد. روايت قرآن در اين موضوع، از دو بخش تشکيل شده است: موعظه ي لوط و عذاب قومش.
خداوند در معرفي پيامبرش مي گويد: «و لوط را [به يادآور] که ما به او دانش و بينش داديم» (انبيا: 74)، اما خود لوط از ابتداي موعظه اش چنين مي گويد: «من براي شما پيامبري امين هستم! (162)، پس تقواي الهي پيشه کنيد و مرا اطاعت نماييد! (163) من در برابر اين دعوت، اجري از شما نمي طلبم، اجر من فقط بر پروردگار عالميان است! (شعراء: 162-164) و من دشمن سرسخت اعمال شما هستم!» (شعراء :168). وظيفه لوط در دعوت دوباره مردم به نظام جنسيت معمول انساني، اين امر را خاطر نشان مي کند که آن دانش و بينشي که خداوند به لوط اعطا کرده و آن دشمني اي که وي با اعمال قومش دارد، مربوط به همين ماجراست؛ به بيان ديگر وي به نظام جنسيت معمول انساني آگاهي و ايمان کامل دارد و با اين نوع نظام جنسيت نوظهور، دشمني سرسختي دارد.
مجموعه کل موعظه هاي لوط نسبت به قومش را مي توان در سه بخش تقسيم کرد: در ابتدا وي، قومش را اولين کساني مي خواند که به همجنس گرايي تن داده اند: «آيا عمل بسيار زشتي انجام مي دهيد که هيچ يک از جهانيان، پيش از شما انجام نداده است؟» (اعراف:80) و بعد به مقايسه ي دو نظام جنسيت مذکور مي پردازد: «آيا در ميان جهانيان، شما به سراغ جنس ذکور مي رويد؟ ( 165) و همسراني را که پروردگارتان براي شما آفريده است رها مي کنيد؟» (شعراء: 165-166) خود لوط از چنين مقايسه اي، نتيجه اي خاص مي گيرد که قرآن در آيات گوناگونش، چهار صورت آن را نقل کرده است: «شما قومي نادان هستيد (نمل:55)؛ شما قوم اسرافکاري هستيد (اعراف: 81)؛ شما قوم تجاوزگري هستيد (شعراء: 166)؛ راه تداوم نسل انسان را قطع مي کنيد (عنکبوت: 29).
اما در مقابل، هيچ گفت و گويي بين اين چهره هاي استروتايپ نظام جنسيت شکل نمي گيرد؛ چنان که انگار دايره فهم مشترکي بين ايشان وجود ندارد؛ چرا که بازخورد موعظه لوط چنين است: «اي لوط! اگر [از اين سخنان] دست برنداري، به يقين از اخراج شدگان خواهي بود!» (شعراء: 167) گفتند: «خاندان لوط را از شهر و ديار خود بيرون کنيد که اينها افرادي پاکدامن هستند!» (نمل: 56)؛ گفتند: «اينها را از شهر و ديار خود بيرون کنيد که اينها مردمي هستند که پاکدامني را مي طلبند» (اعراف: 82)؛ گفتند: «اگر راست مي گويي، عذاب الهي را براي ما بياور» (عنکبوت: 29). چنان که پيداست، قوم لوط براي دفاع از خود و نقض سخنان لوط، هيچ کلام يا استدلالي به کار نمي برند، بلکه تنها به دنبال بيرون راندن و يا تمسخر وي مي باشند.
پس از اين، خداوند به حذف اين قوم اراده مي کند، يا به زبان ديگر، اين نوع نظام جنسيت را حذف مي کند. اين همان برخوردي است که فقه شيعي همواره در مقابل مسئله ي همجنس بازي مردان داشته است (حجر: 61-72/هود: 79).
اما جنبه فيزيکي عذاب قوم لوط در قرآن به سه طريق بيان شده است: صيحه ي آسماني (حجر:73)، زير و رو کردن زمين زندگي قوم و بارش سنگ هاي خاصي از آسمان (هود: 82). اين سنگ هاي خاص، بعدها در گفتمان احاديث شيعي به نشانه ي عذاب قوم لوط بدل شدند؛ از طرف ديگر در ميان احاديث شيعه، همجنس بازان تشکيل دهنده جمعيتي هستند که از نظر معرفتي زير مجموعه قوم لوط به حساب مي آيند. واژگان گفتمان احاديث، اين ادعا را به خوبي نشان مي دهد؛ چه اينکه اولاً اين نوع نظام جنسيت در زبان شيعه با نام منتسب به آن قوم، مفهوم مي يابد: لواط، ثانياً در اين چشم انداز، قرار است ايشان توسط همان سنگ هاي عذاب کننده قوم لوط مورد مجازات قرار گيرند (محدث عاملي، 1409، ج20، 330-331)؛ ثالثاً تبيين مسئله ي حرمت همجنس بازي در ميان شيعيان، با نمونه ي لوط فهم و درک مي شود و عقوبتش لمس مي گردد.
از ديگر سو، رهبران شيعه در جامعه خود، خطر رواج اين نظام جنسيت تک جنسي را بسيار زياد حس مي کردند؛ چنان که از رسول خدا(ص) روايت شده است: «فتنه جوان زيباي مرد، از فتنه ي دختر باکره بيشتر است»؛ و هم ايشان در حديث ديگري مي فرمايند: «بيشتر از هر چيز، بر امت خود از عمل قوم لوط مي ترسم» (نهج الفصاحه، همان، ص 465).
برخي از روايات شيعي، به تحليل فيزيولوژيک همجنس بازي پرداخته اند؛ براي نمونه علي(ع) مي فرمايد: «به درستي که خداوند بندگاني دارد که در پشت هايشان رحم هايي مانند رحم زنان دارند. پس از ايشان سوال شد: چرا ايشان حامله نمي شوند؟ فرمودند: به درستي که آن رحم ها وارونه است و آنها در پشت هايشان غده اي ماننده غده ي شتر دارند که اگر تحريک شود، آنها نيز به غليان مي آيند و اگر آرام شود، ايشان نيز آرام مي شوند» (محدث عاملي، همان، ص 334-335)؛ حتي اين مسير تحليلي در ميان برخي از احاديث شيعي به جايي مي رسد که ائمه ي شيعه براي درمان همجنس باز نيز راه حل ارائه مي دهند: عمربن يزيد نقل مي کند: «کنار امام صادق(ع) نشسته بودم. نزد ايشان هم مردي بود که رو به امام(ع) کرد و گفت: من دختران را دوست دارم، پس حضرت پاسخ دادند: خب بچه دار شو و او جواب داد: پس، از پشت مرا حامله کنيد. امام صادق(ع) دستش را بر پيشاني گذاشت و از آن مرد رو برگرداند، پس مرد شروع به گريه کرد، امام(ع) به او نگريست و گفت: «وقتي به شهرت بازگشتي، کمي روغن بخر و آن را به خوبي داغ کن؛ پس شمشيرت را بردار و بلنداي آن را يکبار در روغن بگذار و بعد غلافش را بر روي شمشير بکش و در همان حالي که گرم است، روي آن بنشين. مرد گفت: وقتي به شهرم بازگشتم، آن کار را انجام دادم، پس، از من آن نياز دفع شد» (همان، ص 343).
از منظر شيعه، نتيجه نامطلوب همجنس بازي، قطع نسل بشر و خراب شدن دنياي انسان هاست (همان، ص 333)؛ به همين دليل، از طريق تبيين انواع مجازات هاي مرگبار به مقابله با اين نوع نظام جنسيت مي پردازد (کنگره امام رضا(ع) ، 1406 ق، ص 278).
امام رضا(ع) مجازات دنيوي لواط را مرگ مي داند که درون آتش يا زير ديوار و يا با ضربه شمشير صورت مي گيرد و مجازات اخروي را عذاب در طبقات گوناگون جهنم به دست خداي تبارک و تعالي مي خواند و در نهايت، به مقايسه دو ارتباط جنسي نامشروع مي پردازد که اولي در همان چارچوب نظام جنسيت معمول انساني، ولي به صورت نامشروع شکل مي گيرد و دومي اساساً از حوزه ي آن نوع نظام جنسيت بيرون مي رود، و به همين دليل حکم به ترجيح زنا مي دهد و لواط را بدتر از آن مي خواند (همان).

3. ارتباط جنسي زنانه

قرآن هيچ اشاره اي به همچنس بازي زنان نمي کند؛ اما ائمه شيعه در نگاه ريشه شناختي خود، شروع اين نوع نظام جنسيت را هم در قوم لوط مي دانند؛ چنان که امام صادق(ع) مي فرمايد: «نخستين کسي که اين عمل را مرتکب شد، قوم لوط بود؛ زيرا مردها به يکديگر پرداختند و زنان بي مرد ماندند و در نتيجه آنها نيز همانند مردانشان به هم روي آوردند» (ري شهري، همان، ص 2419).
تعداد احاديثي که به مسئله ي «مساحقه» مي پردازند، بسيار کمتر از موضوع لواط است. اين امر نشان مي دهد حساسيت اين نوع ارتباط تک جنسي زنانه، کمتر از نمونه مردانه اش است؛ چرا که مخاطبان اصلي ائمه ي شيعه را مردان جامعه تشکيل مي دادند و همين مردان بودند که به عنوان فاعلان اصلي فضاي نظام جنسيت اجتماعي، مطرح بودند. بر اساس چنين چشم اندازي بود که رخنه ي چنين الگويي در ميان ايشان به نظر، عواقب بسيار خطرناک تري به همراه داشت؛ به همين دليل، مجازات دنيوي مساحقه، بسيار کمتر از لواط تلقي شد و همانند زنا، صد ضربه شلاق تعيين گرديد؛ اما عقوبت اخروي آن، صورتي متفاوت دارد. امام صادق(ع) درباره مساحقه کنندگان مي فرمايد: «جايگاهشان آتش است. روز قيامت اين گونه زنان آورده مي شوند و بالاپوشي از آتش و پاي افزاري از آتش و روبندي از آتش بر آنان پوشانده مي شود» (همان، ص 2419).

نتيجه

1. نظام جنسيت را مي توان يک مفهوم ديني تلقي کرد و آن را نظامي گفتماني دانست که داراي يک بستر زيست ـ فرهنگ، و هر چهار کارکرد مدل آجيل پارسونزي مي باشد. اين سيستم، خود را با استفاده از چهار کارکرد مدل آجيل پارسونزي مي باشد. اين سيستم، خود را با استفاده از زنان و مردان فرهنگي محيط اجتماعي اش «تطبيق» مي دهد. قوانين ديني، اجتماعي و حقوقي بر جزء جزء نظام جنسيت نظارت و اعمال نظر مي کنند. خانواده به عنوان مرکز حوزه نهفتگي، فرايند اجتماعي شدن نقش هاي جنسي را باز توليد مي کند تا مجموعه ي گفتماني نظام جنسيت نسبت به اهداف فرهنگي، اقتصادي، سياسي و اجتماعي جامعه حرکت مقبولي داشته باشد؛ اما نفوذ دين در اين سيستم، فراتر از تعريف پارسونزي است.
2. خوردن ميوه ي ممنوعه به وسيله ي آدم و حوا، سبب سقوط انسان از بهشت شد و انسان غيرجنسي را به انسان جنسي تبديل کرد.
3. اهل بيت(ع) در پاسخ به پدران فرزند خواه شيعه از سه روش بهره گرفتند: دعا، توصيه به استغفار و تسبيح، نصيحت به نامگذاري طفل پيش از انعقاد نطفه.
4. نظام جنسيت شيعي، ابعاد گوناگوني دارد: از يک طرف هدف خود را تولد و تکثير مؤمنان قرار مي دهد و از طرف ديگر، براي رسيدن به بهترين نطفه و فرزند ممکن، به گزينش زماني، مکاني و موقعيتي شکل گيري روابط جنسي مي پردازد.
5. از جمله روش هايي که اديان نو ظهور براي رساندن خود به اکثريت اجتماعي و کسب جايگاه هژمونيک به کار مي برند، افزايش جمعيت معتقدان خويش است. اين امر به دو طريق ممکن است: 1. تبليغ و ترويج الگوهاي مذهب جديد؛ 2. تشويق مؤمنان به باروري کثير. پس از ظهور اسلام و دستيابي زودهنگامش به قدرت سياسي، هر دوي اين روش ها به کار گرفته شد تا اين آيين جديد بتواند در طولاني مدت به موقعيتي هژمونيک و برتر در منطقه دست بيابد.


منابع:
* قرآن کريم؛ ترجمه ناصر مکارم شيرازي؛ قم: دارالقرآن الکريم، 1373.
1. آريان پور کاشاني، منوچهر؛ فرهنگ يک جلدي پيشرو آريان پور؛ تهران: جهان رايانه، 1377.
2. ابن عربي، ابوعبدالله محيي الدين محمد؛ تفسير ابن عربي؛ ج1، بيروت: داراحياء التراث العربي، 1422ق.
3. ادريس حلي، محمد؛ مستطرفات السرائر؛ قم: جامعه مدرسين، 1411ق.
4. امين نجفي، عبدالحسين؛ الغدير؛ بنياد بعثت (انتشار الکترونيکي در آدرس اينترنتي: http://www.islamicfeqh.com/Al-gadir/Al-gadirf.htm
5. بسطام نيشابوري، حسين و عبدالله؛ طب الائمه؛ ترجمه انتشارات چاف، قم: چاف، 1384.
6. طب الائمه، قم: شريف رضي، 1411ق.
7. حصوري، حسن؛ رفتار جنسي؛ تهران: طهوري، 1374.
8. حييم، سليمان؛ فرهنگ معاصر فارسي- انگليسي و انگليسي- فارسي؛ تهران: فرهنگ معاصر، 1377.
9. خاني، رضا و حشمت الله رياضي؛ ترجمه بيان السعاده في مقامات العباده؛ ج 5، تهران: دانشگاه پيام نور، 1372.
10. رضي، ابوالحسين محمد؛ نهج البلاغه؛ ترجمه و شرح علي نقي فيض الاسلام، ج1، تهران: آذربادگان، 1365ق.
11. ري شهري، محمد؛ ميزان الحکمه؛ ترجمه حميدرضا شيخي؛ ج5، 7، 11و 13، قم: دارالحديث، 1381.
12. صدوق؛ علل الشرايع؛ ج 2، قم: مکتبه الداوري، [بي تا].
13.معاني الاخبار؛ قم: جامعه مدرسين، 1361.
14.من لايحضره الفقيه؛ ترجمه علي اکبر غفاري؛ ج 1 و 3، تهران: صدوق، 1367.
15. طباطبائي، سيدمحمدحسين؛ تفسير الميزان؛ ترجمه سيد محمدباقر موسوي همداني، ج8، قم: جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1374.
16. طبرسي، فضل بن حسن؛ مجمع البيان في تفسير القرآن، ج9، تهران: فراهاني، 1360.
17. طوسي؛ تهذيب الاحکام؛ ج 6و7، تهران: دارالکتب الاسلاميه، 1365.
18. فاضل، جواد؛ طب الرضا (از مجموعه طب و بهداشت در اسلام)؛ تهران: کتابفروشي ادبيه، 1340.
19. فوکو، ميشل؛ تاريخ جنسيت: اراده به دانستن (جلد اول تاريخ جنسيت)؛ ترجمه نيکو سرخوش و افشين جهانديده؛ تهران: ني، 1383.
20. کليني؛ الکافي؛ ج 3، 5و 6، تهران: دارالکتب الاسلاميه، 1365.
21. کنگره امام رضا(ع) ؛ فقه الرضاء (علي بن موسي الرضاء) مشهد، 1406ق.
22. مجلسي، محمدباقر؛ حليه المتقين؛ تهران: محمد، 1362.
23. محدث عاملي؛ تفصيل وسائل الشيعه إلي تحصيل مسائل الشريعه؛ ج 20 و 21، قم: مؤسسه آل البيت، 1409ق.
24. نهج الفصاحه؛ ترجمه علي اکبر ميرزايي: قم: عصر جوان، 1385.