mozhgan
03-18-2011, 05:06 AM
در سردر کاروانسرایی /تصویر زنی به گچ کشیدند
ارباب عمایم این خبر را /از مخبر صادقی شنیدند
گفتند که وا شریعتا، خلق /روی زن بی نقاب دیدند
آسیمه سر از درون مسجد /تا سردر آن سرا دویدند
ایمان و امان به سرعت برق /میرفت که مومنین رسیدند
این آب آورد و آن یکی خاک /یک پیچه ز گل بر او بریدند
ناموس به باد رفتهای را /با یک دو سه مشت گل خریدند
چون شرع نبی از این خطر جست /رفتند و به خانه آرمیدند
(اگر)غفلت شده بود خلق وحشی /چون شیر درنده میجهیدند
بی پیچه زن گشاده رو را /پاچین عفاف می دریدند
لبهای قشنگ خوشگلش را /مانند نبات می مکیدند
بالجمله تمام مردم شهر /در بحر گناه می تپیدند
درهای بهشت بسته میشد /مردم همه میجهنمیدند
می گشت قیامت آشکارا /یکباره به صور می دمیدند
طیر از وکرات و وحش از جحر /انجم ز سپهرمی رمیدند
این است که پیش خالق و خلق /طلاب علوم رو سفیدند
با این علما هنوز مردم /از رونق ملک ناامیدند
ارباب عمایم این خبر را /از مخبر صادقی شنیدند
گفتند که وا شریعتا، خلق /روی زن بی نقاب دیدند
آسیمه سر از درون مسجد /تا سردر آن سرا دویدند
ایمان و امان به سرعت برق /میرفت که مومنین رسیدند
این آب آورد و آن یکی خاک /یک پیچه ز گل بر او بریدند
ناموس به باد رفتهای را /با یک دو سه مشت گل خریدند
چون شرع نبی از این خطر جست /رفتند و به خانه آرمیدند
(اگر)غفلت شده بود خلق وحشی /چون شیر درنده میجهیدند
بی پیچه زن گشاده رو را /پاچین عفاف می دریدند
لبهای قشنگ خوشگلش را /مانند نبات می مکیدند
بالجمله تمام مردم شهر /در بحر گناه می تپیدند
درهای بهشت بسته میشد /مردم همه میجهنمیدند
می گشت قیامت آشکارا /یکباره به صور می دمیدند
طیر از وکرات و وحش از جحر /انجم ز سپهرمی رمیدند
این است که پیش خالق و خلق /طلاب علوم رو سفیدند
با این علما هنوز مردم /از رونق ملک ناامیدند