mehraboOon
03-17-2011, 10:52 AM
ناگفته های خواندنی محمدخانی از روزهای آشنایی با لاله و زندگی با شهلا جاهد!!
درآستانه نوروز ،هشت پوش سیاه فرجام فوتبال ایران هنوز روی ویرانه ای خاطرات دیروزش با روزگار مدارا میکند.ناصر محمدخانی هرچند میگوید بااجرای حکم شهلا خیالش راحت شده است اما آنچه بر زبان میآورد همه آن چیزی نیست که روزهای کبود برسرش آوردند وتنهایی اش ضرب در هزارشد.
ناصردرگفتگویی با ویژه نامه نوروزی جام جم از روزهای آشنایی اش بالاله، شهلا و... میگوید ودر این بین فرضیه تازه ای را مطرح میکند. به گزیده ای از جدیدترین حرفهای او توجه کنید:
1. تیریامرداد 69با لاله ازدواج کردم. وقتی در قطر بازی میکردم با او آشنا شدم. او علاقه عجیبی به پرسپولیس داشت و پدرش مرحوم هوشنگ خان هم عاشق فوتبال بود. یک شب با پدرش به هتل آمد. من وحمیددرخشان را به شام دعوت کردند. سال65بود ومن خانه آنها رفت وآمد میکردم تا این که یک روز مادر لاله با من حرف زد وگفت:لاله تورا دوست دارد وپیراهن تو را میپوشد. اگر تصمیم به ازدواج داری او زوج مناسبی برای توست.بعداز آن به تهران زنگ زدم وماجرا را به مادرم گفتم وایشان هم به من اجازه داد.بعد هم در هتل شرایتون عروسی گرفتیم ومن خانه ای را درمیرداماد،میدان کتابی خریدم که قربانگاه لاله شد.
2. من چوب صداقتم را خوردم. تا زنده ام لاله در دلم جا دارد. بسیاری بدون آن که از من شناخت داشته باشند مرا نزد خود محاکمه کردند وبرایم حکم بریدند. خانواده لاله مرا بخشیده اند. مادرش میگوید:ناصر!تو قربانی صداقتت شده ای واز تو سوءاستفاده کرده اند. با بچه هایم هم مشکلی ندارم. علی پسر بزرگم حالا برای خودش مردی شده وچندروز پیش به من میگفت ازدواج کن.با این وضعیت نمیتوانی به زندگی ادامه دهی.لاله هم آنقدر بزرگوار بود که حالا من را بخشیده. مطمئنم.
3. خانواده شهلا میدانستند او با من زندگی میکند.
4. پدر و مادر لاله به شهلا قول داده بود که بیا حرف بزن تخفیف میدهیم. چه تخفیفی من نمیدانم.
5. من عقیده دارم شهلا به تنهایی نمیتوانست قاتل باشد. چون لاله از او قوی تر بود و به راحتی میتوانست از خود دفاع کند. لاله ورزشکار بود و جثه شهلا کوچک. او همدست داشت اما تا لحظه آخر نخواست اسمیاز همدستانش بیاورد. نمیدانم چرا اما او رازش را به گور برد و اصرار های من برای معرفی همدستانش بی نتیجه بود.
6. وحید قلیچ دروغ نمیگفت. او وقتی در هواپیما به من خبر مرگ لاله را داد گفتم بالاخره نامردها کار خودشان را کردند. راستش را بخواهید سه روز قبل از رفتنم به آلمان یک خودرو پراید یا پژو را دیدم که به فاصله نزدیکی، خانه مرا تحت نظر دارند.2 بار آنها را دیدم. حتی موضوع را با مادرخانمم هم در میان نهادم.او ولاله هم حرفهای من را تایید کردند و گفتند که آنها هم چندبار این زن ومرد را دیده اند.منظورم از نامردها آنها بود.
7. مگر شهلا چه کسی بود که بخواهد لحظه آخر به من نگاه کند یا نکند؟ او به خاطر خجالتی که داشت به من نگاه نکرد. او با قتل همسر ناصر محمدخانی معروف شد.همین.
گردآوری:گروه سرگرمی سیمرغ
درآستانه نوروز ،هشت پوش سیاه فرجام فوتبال ایران هنوز روی ویرانه ای خاطرات دیروزش با روزگار مدارا میکند.ناصر محمدخانی هرچند میگوید بااجرای حکم شهلا خیالش راحت شده است اما آنچه بر زبان میآورد همه آن چیزی نیست که روزهای کبود برسرش آوردند وتنهایی اش ضرب در هزارشد.
ناصردرگفتگویی با ویژه نامه نوروزی جام جم از روزهای آشنایی اش بالاله، شهلا و... میگوید ودر این بین فرضیه تازه ای را مطرح میکند. به گزیده ای از جدیدترین حرفهای او توجه کنید:
1. تیریامرداد 69با لاله ازدواج کردم. وقتی در قطر بازی میکردم با او آشنا شدم. او علاقه عجیبی به پرسپولیس داشت و پدرش مرحوم هوشنگ خان هم عاشق فوتبال بود. یک شب با پدرش به هتل آمد. من وحمیددرخشان را به شام دعوت کردند. سال65بود ومن خانه آنها رفت وآمد میکردم تا این که یک روز مادر لاله با من حرف زد وگفت:لاله تورا دوست دارد وپیراهن تو را میپوشد. اگر تصمیم به ازدواج داری او زوج مناسبی برای توست.بعداز آن به تهران زنگ زدم وماجرا را به مادرم گفتم وایشان هم به من اجازه داد.بعد هم در هتل شرایتون عروسی گرفتیم ومن خانه ای را درمیرداماد،میدان کتابی خریدم که قربانگاه لاله شد.
2. من چوب صداقتم را خوردم. تا زنده ام لاله در دلم جا دارد. بسیاری بدون آن که از من شناخت داشته باشند مرا نزد خود محاکمه کردند وبرایم حکم بریدند. خانواده لاله مرا بخشیده اند. مادرش میگوید:ناصر!تو قربانی صداقتت شده ای واز تو سوءاستفاده کرده اند. با بچه هایم هم مشکلی ندارم. علی پسر بزرگم حالا برای خودش مردی شده وچندروز پیش به من میگفت ازدواج کن.با این وضعیت نمیتوانی به زندگی ادامه دهی.لاله هم آنقدر بزرگوار بود که حالا من را بخشیده. مطمئنم.
3. خانواده شهلا میدانستند او با من زندگی میکند.
4. پدر و مادر لاله به شهلا قول داده بود که بیا حرف بزن تخفیف میدهیم. چه تخفیفی من نمیدانم.
5. من عقیده دارم شهلا به تنهایی نمیتوانست قاتل باشد. چون لاله از او قوی تر بود و به راحتی میتوانست از خود دفاع کند. لاله ورزشکار بود و جثه شهلا کوچک. او همدست داشت اما تا لحظه آخر نخواست اسمیاز همدستانش بیاورد. نمیدانم چرا اما او رازش را به گور برد و اصرار های من برای معرفی همدستانش بی نتیجه بود.
6. وحید قلیچ دروغ نمیگفت. او وقتی در هواپیما به من خبر مرگ لاله را داد گفتم بالاخره نامردها کار خودشان را کردند. راستش را بخواهید سه روز قبل از رفتنم به آلمان یک خودرو پراید یا پژو را دیدم که به فاصله نزدیکی، خانه مرا تحت نظر دارند.2 بار آنها را دیدم. حتی موضوع را با مادرخانمم هم در میان نهادم.او ولاله هم حرفهای من را تایید کردند و گفتند که آنها هم چندبار این زن ومرد را دیده اند.منظورم از نامردها آنها بود.
7. مگر شهلا چه کسی بود که بخواهد لحظه آخر به من نگاه کند یا نکند؟ او به خاطر خجالتی که داشت به من نگاه نکرد. او با قتل همسر ناصر محمدخانی معروف شد.همین.
گردآوری:گروه سرگرمی سیمرغ