mohamad.s
03-16-2011, 11:26 AM
محك تشخیص عشق از هوس
محك تشخیص
چگونه بفهمیم كه عاشق مدعى از رهروان عشق آگاهانه است یا هوسبازى لذتجو و خوشخیال كه بر اساس توهم و تخیّل پیش آمده است؟
اگر مدعى عاشق آگاهانه باشد، علاوه بر زیبایىها و مزایاى محبوب، از معایب و نقایص او هم اطلاع دارد. وقتى از او بخواهیم علت دلبستگى و عشقش را بیان كند و ویژگىهاى مثبت و منفى محبوب را بشمارد، از تعریف و بیان او مىتوانیم حقیقى یا تخیلى بودن عشقش را تشخیص دهیم. اگر علتهایى كه ارائه مىدهد منحصر در مزایاى جسمى و جنسى نبود و علاوه بر آن به معنویات هم توجه داشت و توانست در جنب مزایا و محاسن، معایب چندى هم از محبوب بشمارد، و در شمارش و تبیین محاسن نیز اغراق نكرد، معلوم مىشود كه عشق او آگاهانه است. وقتى مدعى با علم به واقعیت و حدود محاسن و آگاهى از معایب و نقایص فردى، به او علاقهمند گشته باشد، بعد از وصال در یافتههایش تخلفى نمىبیند و نمىیابد كه پشیمان گردد.
او در محبوب خود محاسنى بیش از آنچه داشت تصور نكرده بود و از معایب او نیز بىخبر نبود تا پس از ازدواج خلاف آن را بیابد و ایدهآل خیالىاش را با واقعیت مطابق نبیند بلكه چه بسا وقتى با واقع مواجه شود، او را زیباتر و والاتر از آنچه مىدانست و معایب و نقایصش را كمتر ببیند و علاقهاش مستحكمتر شود.
اگر محبوب از مدعى عشق توصیف و تصویر خود را بخواهد و آن را همهجانبه و مطابق با واقع ببیند، مىتواند به صداقت و واقعبینى او اطمینان یافته و به دوام زندگى با او مطمئن شود.
مطلب دیگر اینكه مدعى عشق چنانچه فقط به جنبههاى جسمى و زیبایىهاى جنسى توجه داشته باشد، این هم عشق نیست بلكه هوس شعلهور است و نمىتواند مبناى زندگى باشد زیرا عشق و علاقه به جسمانیات كمدوام است چون خودِ زیبایىهاى جسمى كمدوامند و بعد از چند سال كمرنگ مىشوند و از بین مىروند و عشق مبتنى بر آنها هم به همین منوال.
عاشقى مىتواند مدعى عشق پاك باشد كه در جنب ویژگىهاى جسمى و مادى، با آنها یا بیشتر به ویژگى روحى، اخلاقى و اعتقادى محبوب توجه داشته باشد زیرا این ویژگىها دائم هستند و عشق مبتنى بر آنها نیز دوام مىیابد. كسى كه فقط به چشم و ابروى دخترى یا قد و بالاى جوانى دلبسته باشد، چه بسا با دیدن چشم و ابروى زیباتر و قد و بالاى رساتر بدو دل مىبندد و از اولى دل مىكَند؛ ولى دلبسته به روحیات و معنویات، اگر با معنویت بالاتر مواجه شود، از معنویت قبلى دل نمىكند بلكه سعى مىكند او را به این حد ارتقا دهد و از خداوند تعالى محبوبش را طلب مىكند.
علاوه بر آن، دلبسته به جسم محبوب، اگر اهل ارزشهاى دینى و اخلاقى نباشد، بعد از مدتى وصال، شعله هوسش فروكش مىكند و دیگر جاذبه و علتى براى تداوم زندگى نمىیابد.
اگر تصویرى كه مدّعى عشق ارائه مىكند، خیالى، موهوم، نامطابق با واقع و تكبُعدى بود، این عشق موهوم و خیالى است و اگر فقط به ابعاد جسمى و مادى توجه شده بود، این هوس شعلهور است و این مدعى را نه عاشق بلكه هوسبازى دلداده ی توهمات و تخیلات باید دانست و دست رد به سینه ی او زد.
محك تشخیص
چگونه بفهمیم كه عاشق مدعى از رهروان عشق آگاهانه است یا هوسبازى لذتجو و خوشخیال كه بر اساس توهم و تخیّل پیش آمده است؟
اگر مدعى عاشق آگاهانه باشد، علاوه بر زیبایىها و مزایاى محبوب، از معایب و نقایص او هم اطلاع دارد. وقتى از او بخواهیم علت دلبستگى و عشقش را بیان كند و ویژگىهاى مثبت و منفى محبوب را بشمارد، از تعریف و بیان او مىتوانیم حقیقى یا تخیلى بودن عشقش را تشخیص دهیم. اگر علتهایى كه ارائه مىدهد منحصر در مزایاى جسمى و جنسى نبود و علاوه بر آن به معنویات هم توجه داشت و توانست در جنب مزایا و محاسن، معایب چندى هم از محبوب بشمارد، و در شمارش و تبیین محاسن نیز اغراق نكرد، معلوم مىشود كه عشق او آگاهانه است. وقتى مدعى با علم به واقعیت و حدود محاسن و آگاهى از معایب و نقایص فردى، به او علاقهمند گشته باشد، بعد از وصال در یافتههایش تخلفى نمىبیند و نمىیابد كه پشیمان گردد.
او در محبوب خود محاسنى بیش از آنچه داشت تصور نكرده بود و از معایب او نیز بىخبر نبود تا پس از ازدواج خلاف آن را بیابد و ایدهآل خیالىاش را با واقعیت مطابق نبیند بلكه چه بسا وقتى با واقع مواجه شود، او را زیباتر و والاتر از آنچه مىدانست و معایب و نقایصش را كمتر ببیند و علاقهاش مستحكمتر شود.
اگر محبوب از مدعى عشق توصیف و تصویر خود را بخواهد و آن را همهجانبه و مطابق با واقع ببیند، مىتواند به صداقت و واقعبینى او اطمینان یافته و به دوام زندگى با او مطمئن شود.
مطلب دیگر اینكه مدعى عشق چنانچه فقط به جنبههاى جسمى و زیبایىهاى جنسى توجه داشته باشد، این هم عشق نیست بلكه هوس شعلهور است و نمىتواند مبناى زندگى باشد زیرا عشق و علاقه به جسمانیات كمدوام است چون خودِ زیبایىهاى جسمى كمدوامند و بعد از چند سال كمرنگ مىشوند و از بین مىروند و عشق مبتنى بر آنها هم به همین منوال.
عاشقى مىتواند مدعى عشق پاك باشد كه در جنب ویژگىهاى جسمى و مادى، با آنها یا بیشتر به ویژگى روحى، اخلاقى و اعتقادى محبوب توجه داشته باشد زیرا این ویژگىها دائم هستند و عشق مبتنى بر آنها نیز دوام مىیابد. كسى كه فقط به چشم و ابروى دخترى یا قد و بالاى جوانى دلبسته باشد، چه بسا با دیدن چشم و ابروى زیباتر و قد و بالاى رساتر بدو دل مىبندد و از اولى دل مىكَند؛ ولى دلبسته به روحیات و معنویات، اگر با معنویت بالاتر مواجه شود، از معنویت قبلى دل نمىكند بلكه سعى مىكند او را به این حد ارتقا دهد و از خداوند تعالى محبوبش را طلب مىكند.
علاوه بر آن، دلبسته به جسم محبوب، اگر اهل ارزشهاى دینى و اخلاقى نباشد، بعد از مدتى وصال، شعله هوسش فروكش مىكند و دیگر جاذبه و علتى براى تداوم زندگى نمىیابد.
اگر تصویرى كه مدّعى عشق ارائه مىكند، خیالى، موهوم، نامطابق با واقع و تكبُعدى بود، این عشق موهوم و خیالى است و اگر فقط به ابعاد جسمى و مادى توجه شده بود، این هوس شعلهور است و این مدعى را نه عاشق بلكه هوسبازى دلداده ی توهمات و تخیلات باید دانست و دست رد به سینه ی او زد.