mohamad.s
03-16-2011, 10:50 AM
آیا میان عشق و نفرت فاصلهای هست؟
آیا میان عشق و نفرت فاصلهای هست؟
در مغز مدارهای واحدی برای این دو احساس نهایی شرکت دارند، هرچند نفرت برای خودش ظاهری از خردمندی را حفظ میکند. دانشمندان امروزه به این نتیجه رسیدهاند که میان عشق و نفرت تقریباً فاصلهای نیست.
بر اساس مطالعات جدیدی که مبنای زیست شناختی را برای این دو شدیدترین احساسات انسان کشف کرده است، عشق و نفرت در درون مغز انسان به طور کاملاً نزدیکی با هم در ارتباط هستند.
پژوهشگرانی که طبیعت مادی نفرت را مورد بررسی قرار دادهاند به این نتیجه رسیدهاند که بعضی از مدارهای عصبی در مغز که مسئول این حالت هستند در واقع همان مدارهایی نیز میباشند که برای احساس عشق رمانتیک در انسان به کارمی آیند آنهم علی رغم این حقیقت که عشق و نفرت ظاهراً دو قطب مخالف یکدیگرند.
در یک بررسی علمی توسط استفاده از اسکنر مغزی جهت مطالعهی آن مدارهای عصبی که به هنگام نگاه کردن انسان به تصویرشخصی که از او بدش میآید فعال میشود این نتیجه به دست آمده که « مدار نفرت » با مدار عشق در بعضی موارد مشترک است.
پروفسور سمیر زکی (Semir Zeki) از University College London و کسی که رهبر تحقیقاتی است که نتایج آن اخیراً در نشریه اینترنتی PloS ONE منتشر شده میگوید این یافته میتواند توضیح دهد که چرا نفرت و عشق رمانتیک ممکن است به رفتاری که از نظر شدت با هم مشابه هستند ختم شوند.
به عقیده پروفسور زکی: « غالباً نفرت به عنوان یک میل شریرانه تلقی میشود که میبایست در صورت امکان در جهانی بهتر از دنیای خود ما سربه راه شده، به زیر نظارت درآمده و بالاخره ریشه کن شود. هرچند برای زیست شناسان نفرت گرایشی است که دارای ارزشی مشابه با عشق برای بررسیهای علمی است. نفرت نیز مانند عشق غالباً به نظر میرسد که میلی نابخردانه است و میتواند فرد را به اعمال شریرانه و دلاورانه وادارد. اما چگونه دو احساس مقابل هم میتوانند به رفتار مشابهی ختم شوند؟»
در پی درخواست مسئولین این پروژه تحقیقاتی ۱۷ نفر از مراجعه کنندگانی انتخاب شدند که بنا بر اظهارات خود از فرد بخصوصی به شدت متنفر بودند. بیشتر آنها کسی را که پیشتر با او روباط عاشقانه داشتند و یا یک رقیب در محل کار خود را انتخاب کردند، در حالی که یکی از خانمهای شرکت کننده نفرت بیش از اندازهای نسبت به یک چهره مشهور سیاسی را ابراز کرد.
پروفسور زکی و جان رومایا از مرکز تحقیقاتی خود (Wellcome Laboratory of Neurobiology) فعالیت مدارهای عصبی مغز را در همان هنگامی که داوطلبان مشغول نگریستن به عکسهایی از افرادی بودند که از آنها بدشان میآمد مورد تجزیه و تحلیل قرار دادند.
آنها به این نتیجه رسیدند که مدارهای نفرت شامل بخشی از مغز هستند که به آنها پوتامن و اینسولا (putamen and the insula) گفته میشود که در قشر مخ تهتانی مغز یافت میشوند. مدتها است که دانشمندان میدانند بخش پوتامن در ادراک احساس انزجار و بیزاری نقش دارد و ممکن است همچنین بخشی از نیروی محرک نظامی باشد که در حرکت و عمل فعال است.
پروفسور زکی میگوید: « پوتامن و اینسولا هر دو در احساس عشق رمانتیک به طور معنا داری شرکت دارند که این البته ما را به تعجب نمیآورد. پوتامن همچنین میتواند در آمادگی اعمال پرخاشگرانه در زمینه و شرایطی رمانتیک سهیم باشد. مثلاً در شرایطی که در آن انسان یک رقیب عشقی خود را به عنوان یک خطر احساس کند. مطالعاتی که قبلاً انجام شده است این فرض را تقویت میکند که اینسولا شاید در واکنش به محرکهایی که باعث ایجاد احساس غم و اندوه میشود نقش داشته باشد و نگریستن هم به چهرهای که آن را دوست داریم و هم به چهرهای که از آن بدمان میآید میتواند یک چنین پیام ناراحت کننده را ایجاد کند. »
به نظر میرسد که یک تفاوت اصلی میان عشق و نفرت در این واقعیت قرار داد که بخشهای بزرگی از قشر مخ در مغز که با داوری و استدلال سروکار دارد طی دوره عاشقانه از فعالیت میافتد، حال آن که در حالتهای احساس نفرت فقط بخش کوچکی از آن کارکرد خود را از دست میدهد.
به نظر پروفسور زکی «این میتوان اعجاب برانگیز باشد زیرا نفرت نیز مانند عشق گرایشی بسیار شدید است. اما در حالی که در عشق رمانتیک، عاشق غالباً کمتر به شخصی که آن را دوست دارد دیدگاهی انتقادی و داورانه دارد، احتمال بیشتری وجود دارد که در شرایط نفرت، شخصی که از کسی متنفر است ارزیابی انجام اعمالی را مورد بررسی قرار دهد که ممکن است به آن شخص دیگر صدمه رسانده و او را زخمی کند. آنچه بسیار جالب توجه است این که فعالیت بعضی از این ساختارها در واکنش به چهرهای که از آن متنفر هستیم از جهت نیرو متناسب است با شدت تنفر اظهار شده و بنابراین این امکان را فراهم میکند که بتوان وضعیت نفرت را به شکلی عینی مورد ارزیابی کمی (quantified) قرار داد. این یافته جدید عملی میتواند در پروندههای جنایی دارای فوایدی باشد. »
آیا میان عشق و نفرت فاصلهای هست؟
در مغز مدارهای واحدی برای این دو احساس نهایی شرکت دارند، هرچند نفرت برای خودش ظاهری از خردمندی را حفظ میکند. دانشمندان امروزه به این نتیجه رسیدهاند که میان عشق و نفرت تقریباً فاصلهای نیست.
بر اساس مطالعات جدیدی که مبنای زیست شناختی را برای این دو شدیدترین احساسات انسان کشف کرده است، عشق و نفرت در درون مغز انسان به طور کاملاً نزدیکی با هم در ارتباط هستند.
پژوهشگرانی که طبیعت مادی نفرت را مورد بررسی قرار دادهاند به این نتیجه رسیدهاند که بعضی از مدارهای عصبی در مغز که مسئول این حالت هستند در واقع همان مدارهایی نیز میباشند که برای احساس عشق رمانتیک در انسان به کارمی آیند آنهم علی رغم این حقیقت که عشق و نفرت ظاهراً دو قطب مخالف یکدیگرند.
در یک بررسی علمی توسط استفاده از اسکنر مغزی جهت مطالعهی آن مدارهای عصبی که به هنگام نگاه کردن انسان به تصویرشخصی که از او بدش میآید فعال میشود این نتیجه به دست آمده که « مدار نفرت » با مدار عشق در بعضی موارد مشترک است.
پروفسور سمیر زکی (Semir Zeki) از University College London و کسی که رهبر تحقیقاتی است که نتایج آن اخیراً در نشریه اینترنتی PloS ONE منتشر شده میگوید این یافته میتواند توضیح دهد که چرا نفرت و عشق رمانتیک ممکن است به رفتاری که از نظر شدت با هم مشابه هستند ختم شوند.
به عقیده پروفسور زکی: « غالباً نفرت به عنوان یک میل شریرانه تلقی میشود که میبایست در صورت امکان در جهانی بهتر از دنیای خود ما سربه راه شده، به زیر نظارت درآمده و بالاخره ریشه کن شود. هرچند برای زیست شناسان نفرت گرایشی است که دارای ارزشی مشابه با عشق برای بررسیهای علمی است. نفرت نیز مانند عشق غالباً به نظر میرسد که میلی نابخردانه است و میتواند فرد را به اعمال شریرانه و دلاورانه وادارد. اما چگونه دو احساس مقابل هم میتوانند به رفتار مشابهی ختم شوند؟»
در پی درخواست مسئولین این پروژه تحقیقاتی ۱۷ نفر از مراجعه کنندگانی انتخاب شدند که بنا بر اظهارات خود از فرد بخصوصی به شدت متنفر بودند. بیشتر آنها کسی را که پیشتر با او روباط عاشقانه داشتند و یا یک رقیب در محل کار خود را انتخاب کردند، در حالی که یکی از خانمهای شرکت کننده نفرت بیش از اندازهای نسبت به یک چهره مشهور سیاسی را ابراز کرد.
پروفسور زکی و جان رومایا از مرکز تحقیقاتی خود (Wellcome Laboratory of Neurobiology) فعالیت مدارهای عصبی مغز را در همان هنگامی که داوطلبان مشغول نگریستن به عکسهایی از افرادی بودند که از آنها بدشان میآمد مورد تجزیه و تحلیل قرار دادند.
آنها به این نتیجه رسیدند که مدارهای نفرت شامل بخشی از مغز هستند که به آنها پوتامن و اینسولا (putamen and the insula) گفته میشود که در قشر مخ تهتانی مغز یافت میشوند. مدتها است که دانشمندان میدانند بخش پوتامن در ادراک احساس انزجار و بیزاری نقش دارد و ممکن است همچنین بخشی از نیروی محرک نظامی باشد که در حرکت و عمل فعال است.
پروفسور زکی میگوید: « پوتامن و اینسولا هر دو در احساس عشق رمانتیک به طور معنا داری شرکت دارند که این البته ما را به تعجب نمیآورد. پوتامن همچنین میتواند در آمادگی اعمال پرخاشگرانه در زمینه و شرایطی رمانتیک سهیم باشد. مثلاً در شرایطی که در آن انسان یک رقیب عشقی خود را به عنوان یک خطر احساس کند. مطالعاتی که قبلاً انجام شده است این فرض را تقویت میکند که اینسولا شاید در واکنش به محرکهایی که باعث ایجاد احساس غم و اندوه میشود نقش داشته باشد و نگریستن هم به چهرهای که آن را دوست داریم و هم به چهرهای که از آن بدمان میآید میتواند یک چنین پیام ناراحت کننده را ایجاد کند. »
به نظر میرسد که یک تفاوت اصلی میان عشق و نفرت در این واقعیت قرار داد که بخشهای بزرگی از قشر مخ در مغز که با داوری و استدلال سروکار دارد طی دوره عاشقانه از فعالیت میافتد، حال آن که در حالتهای احساس نفرت فقط بخش کوچکی از آن کارکرد خود را از دست میدهد.
به نظر پروفسور زکی «این میتوان اعجاب برانگیز باشد زیرا نفرت نیز مانند عشق گرایشی بسیار شدید است. اما در حالی که در عشق رمانتیک، عاشق غالباً کمتر به شخصی که آن را دوست دارد دیدگاهی انتقادی و داورانه دارد، احتمال بیشتری وجود دارد که در شرایط نفرت، شخصی که از کسی متنفر است ارزیابی انجام اعمالی را مورد بررسی قرار دهد که ممکن است به آن شخص دیگر صدمه رسانده و او را زخمی کند. آنچه بسیار جالب توجه است این که فعالیت بعضی از این ساختارها در واکنش به چهرهای که از آن متنفر هستیم از جهت نیرو متناسب است با شدت تنفر اظهار شده و بنابراین این امکان را فراهم میکند که بتوان وضعیت نفرت را به شکلی عینی مورد ارزیابی کمی (quantified) قرار داد. این یافته جدید عملی میتواند در پروندههای جنایی دارای فوایدی باشد. »