PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : پیدا کردن عشق در مکان مناسب



mohamad.s
03-16-2011, 09:14 AM
پیدا کردن عشق در مکان مناسب

تعريف "عشق حقيقي" : عشق مطلق به خويشتن که بي اختيار و به صورت خودجوش در فضاي خارجي منتشر شده و به سوي افراد ديگر جاري مي شود و مجدداً به سمت خودتان باز مي گردد.

عشق واقعي چگونه ابراز مي شود؟ عشق واقعي تنها به واسطه ي عشقي مي تواند منتشر شود که هيچ گونه **********ي در آن وجود نداشته باشد و در ازاي خود چيزي را از ديگران طلب نکند. اگر عشق همراه با ترس، حسد، کمبود و يا ساير نيازها باشد، ماهيت اصلي عشق حقيقي در آن گنجانده نشده است و تنها سايه اي محو از آنچه که بايد باشد را به تصوير کشيده. عشق حقيقي را تنها مي توان از راه يک کانال روشن انتقال داد.

چگونه مسيري روشن براي ابراز عشق باشم؟

آن زمان را به خاطر مي آوريد که تلويزيون ها آنتن هاي مناسب نداشتند و تصاوير را به صورت برفکي نشان مي دادند. افراد بعد از يک مدت خسته مي شدند و حتي اگر برنامه مورد علاقه شان هم در حال پخش بود باز هم تلويزيون را خاموش مي کردند. هر چيزي جز عشق حقيقي هم يک چنين احساسي را در وجود افراد ايجاد مي کند. اگر عشق خالص نباشد مثل اين است که مي خواهد پيام خود را از طريق يک شبکه برفکي به طرف مقابل انتقال دهد. زماني مي توانيد عشق حقيقي را بروز دهيد که از يک دريچه ي ارتباطي شفاف استفاده کنيد. زمانيکه با ايجاد **********هاي مختلف بخواهيد عشق خود را ********** کنيد عشق خود به خود از بين مي رود و تکه هاي آن از هم پاشيده مي شوند. عشق حقيقي از همه نظر کامل است. اگر تکه تکه شده باشد و در ابراز آن مضايقه وجود داشته باشد، ديگر عشق حقيقي نخواهد بود و تنها ظاهر عشق را به خود مي گيرد.

زمانيکه در مقابل عشقي که به ديگران مي دهيم از آنها انتظار داريم که کاري در قبال ما انجام دهند در حقيقت با اين عمل خود عشق را محدود و تکه تکه مي کنيم. مثلاً انتظار داريم که چون کسي را دوست داريم و به او عشق مي ورزيم او هم در مقابل ما را دوست بدارد. که آنوقت با اين توقع خود عشق را خدشه دارد مي کنيم. اين هم يکي ديگر از دلايلي است که چرا برخي روابط شروع گرمي دارند اما پس از مدتي شعله هاي عشق افراد فروکش مي کند. در ابتدا هر دو نفر عشق زيادي را نثار هم مي کنند، اما به محض اينکه از ديگري اين توقع را پيدا مي کنند که در قبال اين عشقي که به طرف مقابل مي دهند او هم خواسته هاي آنها را برآورده سازد آنوقت است که عشق شرطي مي شود و ديگر قدرت آن را از دست مي دهد که بال و پر بگيرد. هنگاميکه يکي از طرفين به ديگري اينطور نکاه مي کند که او موظف است نيازهايش را برآورده سازد، يک قرار داد غير کلامي بين آنها بسته مي شود. به عبارت ديگر:

من تو را دوست دارم به شرطي که تو از من حمايت کني و نيازهاي مرا برآورده سازي و اگر اين کار را نکني معلوم مي شود که تو واقعاً مرا دوست نداري. اگر من بدانم که تو واقعاً من را دوست نداري آنوقت مجبور مي شوم که عشقم را نسبت به تو دريغ کنم تا به اين وسيله از خودم محافظت نمايم. در حقيقت اگر تو آنطور که من مي خواهم عمل نکني، مي فهمم که دوستم نداري بنابراين چرا من بايد به دوست داشتن تو ادامه دهم؟

به راحتي مي توان مشاهده نمود که وقتي کسي متوجه مي شود که طرف مقابل برايش اهميت قائل نيست و نيازهايش را برآورده نمي کند، او هم عشق خود نسبت به طرف مقابل را مسدود مي کند و هر کس با خودش و طرف مقابل مي جنگد؛ و اين به هيچ وجه شمايل عشق خالص را ندارد.

اگر احساس مي کنيد که عشق ميان شما رشد نمي کند، مطمئن باشيد که خودتان مانعي را بر سر راه آن ايجاد کرده ايد و همين موانع هستند که به عناوين مختلف سد راه عشق شما مي شوند. يکي از اصليترين اين موانع مي تواند خود شما باشد.

تنها در صورت فراموش کردن و بخشيدن است که عشق رشد مي کند.

چگونه مي توانم به طرف مقابل عشق بدهم؟

شما عشق را به کسي نمي دهيد. اين خود يکي از تصورات غلط است که از رشد و پرورش عشق جلوگيري بعمل مي آورد. حقيقت اينجاست که بايد ابتدا خودتان را بدون هيچ گونه قيد و شرطي دوست بداريد. اگر خودتان را از هر لحاظ و بدون هيچ تعلل، بهانه، و وقفه اي دوست بداريد آنوقت حتي ترس هاي وجوديتان هم تبديل به عشق مي شوند؛ در يک چنين حالتي است که ماهيت اصليتان عشق مي شود و آنوقت به راحتي مي توانيد به ديگران عشق هديه دهيد.

خودتان تبديل به همان معشوقه اي مي شويد که مدت ها به دنبال او مي گشتيد. زمانيکه ماهيت وجودي شما تبديل به عشق مي شود آنوقت هر کجا که مي رويد و هر کاري که انجام مي دهيد ناخودآگاه و به صورت طبيعي عشق را در فضا منتشر مي کند. وقتي عشق بدون هيچ تلاشي و بدون مضايقه از جانب شما در فضا متساعد گردد ديگران هم مي توانند بدون هيچ گونه تلاشي آنرا دريافت کرده، و عميقاً درک و احساس نمايند و حتي اگر ديگران بخواهند حالت بسته اي نسبت به عشق شما بگيرند باز هم عشقتان به صورت ناخودآگاه وارد جسم و روحشان مي شود و آنها را از خواب بيدار مي کند. مي توان اظهار داشت که در سطوح عميق تر کسانيکه به اين عشق خالصانه دسترسي پيدا مي کنند قادر مي شوند تا خود حقيقي شان را کشف کنند. زمانيکه اين ماهيت دروني بيدار شود، نيرويي عظيم آنها را به سمت مسيري سوق مي دهد که بتوانند عشق را کاملتر تجربه کنند و با اين تجربه موفق به شناسايي هر چه بهتر خودشان مي شوند. شما تنها به واسطه عشق است که مي توانيد خودتان را به طور کامل بشناسيد. بدون وجود عشق واقعي به خودتان تنها گيج و گنگ مي شويد و هيچ مسير درستي را نمي توانيد تشخيص دهيد.

زماني که خودتان را بدون وجود هيچ گونه قيد و شرطي دوست بداريد و به قدرت خود با اتکا به شناختي که از خودتان پيدا مي کنيد، برسيد عشق حقيقي احساس مي شود. زمانيکه شما خودتان را نپذيريد (حتي اگر يک قسمت کوک باشد) آنوقت خودتان را به طور کامل نپذيرفته ايد و اگر هم عشقي را احساس کنيد اين تنها نماي خارجي عشق است که مي بينيد. هر چقدر بيشتر خودتان را انکار کنيد همان قدر عشق را حاشا کرده ايد. هر چقدر بيشتر خودتان را دوست بداريد و خودتان را به خاطر شخص حقيقي که هستيد و همانگونه که هستيد در آغوش بگيريد، عشق بيشتري احساس مي شود و تجربه شده و ابراز مي گردد.

زمانيکه عشق حقيقي بي قيد و شرطي نسبت به خودتان پيدا مي کنيد، هر موجودي در جهان مي تواند آنرا احساس کند و عشق را در سطوح عميق تر از شما دريافت نمايد. زمانيکه به طور اخص به کسي عشق مي دهيد عشق شما به طرز باور نکردني زياد مي شود و زمانيکه که گيرنده آن عشق شما را با قلبي باز و بدون هيچ گونه **********ي مي پذيرد چه بسا همان عشق چند برابر شده و به سوي شما باز مي گردد و عشق وجودي خودتان هم بزرگ مي شود و هميشه در همه راهي مي توانيد آنرا بيش از پيش احساس کنيد.

و اين هم نمونه هايي از مشخصات عشق مطلق

- عشق حقيقي محبت خود را نثار هر کس و هر چيز مي کند و در همه حال قدردان و سپاسگزار است.

- عشق حقيقي به راحتي قادر به ديدن و لمس احساسات حقيقي و عميق ديگران است و ميداند که همه ما بخشي از يک بدنه بزرگتر هستيم.

- عشق حقيقي مي داند که تنها يک کل وجود دارد و هر گونه کثرتي هم نهايتاً به وحدت ختم خواهد شد.

- عشق حقيقي شک و ترديد و پرسش و يا تعللي در دوست داشتن به خود راه نمي دهد.

- عشق حقيقي رو راست است و هيچ چيزي براي پنهان کردن ندارد و خودش هم از چيزي پنهان نمي شود.

- عشق حقيقي شفاف است

- عشق حقيقي مي داند که تنها چشم هايي که شما مي توانيد به آن نگاه کنيد چشم هاي خودتان است.

- عشق حقيقي تا بي نهايت افزايش مي يابد هيچ پاياني براي آن نيست.

چگونه مي توان عشق حقيقي را تشخيص داد؟

اگر عشقي را مشاهده کرديد که در مسير خود متوقف شد بايد بدانيد که اين واقعاً عشقي نبوده که بتوانيد با آن به جايي برسيد و يا اينکه چيزي را شروع کنيد. بلکه فقط ترسي بوده که خود را در نقاب عشق نمايش داده، زمانيکه مهماني تمام شود و نقاب ها از چهره ها برداشته شود عشق دروغين نيز از بين مي رود. عشق مطلق تا بيکران ها ادامه دارد، هيچ گونه ترديد و دودلي در خود جاي نمي دهد ندارد، توقف و دودلي هم در آن معنايي ندارد، همان چيزي است که مي بينيد و از طريق شما بدون هيچ واپس زني و سرکوب شدني منتشر مي شود.

آيا دهندگي نشانگر آن است که داراي عشق حقيقي هستيم؟

آيا اين بخشش ها رابه نيت چشم داشت انجام مي دهيد؟ و پس از آن نااميد مي شويد. اگر پاسخ شما به اين پرسش مثبت باشد بايد بگوييم که شما عشق حقيقي را تجربه نکرده ايد. شايد بزرگترين قلب دنيا را داشته باشيد و فرد بخشنده اي باشيد، اما اگر از عشق فردي لبريز نباشيد نمي توان گفت که عشق شما حقيقي است. بسياري از افراد ديگران تنها به اين دليل به خود ارجعيت مي دهند که در درون وجود خود احساس خلاً مي کنند و مي خواهند با اين کار خلا دروني خود را پر کنند.

عشق مطلق خودخواهي نيست – تکامل است

زمانيکه خودتان به تکامل رسيده باشيد آنوقت است که مي توانيد در قبال ديگران بخشنده باشيد، در غير اينصورت توقعات و انتظاراتي نسبت به سايرين پيدا مي کنيد که شايد به زبان نياوريد اما در ذهن خود آنها را مي پرورانيد، و از طرف مقابل توقع داريد که نيازهاي شما را برآورده سازد. به خاطر داشته باشيد زمانيکه شما چيزي را از کسي طلب مي کنيد به عنوان مثال حتي اگر به او عشق مي دهيد تا در مقابل بتوانيد از او عشق دريافت کنيد، باز هم اسم اين امر را نمي توان عشق گذاشت. عشق خالص آن است که شما هيچ انتظاري از طرف مقابل نداشته باشيد. ابتدا بايد قادر شويد که خودتان را بدون وجود هيچ گونه قيد و شرطي بپذيريد و بدون در نظر گرفتن هيچ گونه محدوديتي دوست بداريد.

فقط تنها زمانيکه خودتان را بي قيد و شرط دوست بداريد ديگران هم مي توانند شما را دوست بدارند. در غير اينصورت آنها به طور ناخودآگاه متوجه نيازمندي و تهي بودن شما مي شوند و اين بخشش شما را به عنوان قرارداد غير کلامي براي برآورده کردن نيازهايتان تلقي مي کنند. به عبارت ديگر آنها تصور مي کنند که اگر عشق شما را بپذيرند شما از آنها توقع پيدا مي کنيد. به همين دليل است که ديگران گاهي اوقات درها را به روي برخي افراد بخشنده مي بندند. آنها با اين کار تنها مي خواهند خودشان را در مقابل خفاش هاي احساسي و کسانيکه نقاب بالماسکه به چهره زده اند در امان بدارند. سنگدلي است؟ شايد، اما حقيقت دارد.

زمانيکه سراسر وجودتان مملو از عشق شود شما خود به خود عشق زيادي را نيز از ديگران دريافت خواهيد کرد. زمانيکه کمبود عشق داريد شايد به آن خاطر باشد که به دليل نيازها فردي ديگران را مجبور مي کنيد که عشق ********** شده به شما بدهند. زمانيکه از عشق براي پر کردن نيازهاي خود بهره مي گيريد، هيچ گاه قادر به تجربه عشق حقيقي نخواهيد شد. تنها زماني مي توانيد عشق را به طور کامل جذب کنيد که کليه خلاهاي درونيتان را پر کرده باشيد؛ چراکه عشق تنها از طريق عشق جذب شود. زمانيکه عشق به بيهودگي و خلا برخورد کند خودش هم خالي مي شود. زمانيکه عشق به عشق برخورد مي کند آنوقت است که عشق بيشتري بوجود مي آيد.



چگونه مي توانم خودم را بدون هيچ گونه قيد و شرطي دوست بدارم؟

عشق حقيقي في نفسه مي داند که به هر کجا که ما مي نگريم فقط خودمان را مي بينيم و اگر نتوانيم آنچه را که مي بينيم دوست بداريم به اين دليل است که شايد واقعاً خودمان را دوست نداريم. تا زمانيکه خودتان را به طور کامل دوست نداشته باشيد، نمي توانيد ديگران را خالصانه دوست بداريد. اگر هر گونه شرطي براي دوست داشتن فردي خود بگذاريد، آنوقت عشق توانايي رشد و گسترش خود را از دست مي دهد. تا زمانيکه با خود بگوييد تا وقتي او مرا نبخشد، وزنم کم نشود، پول بيشتري کسب نکنم و يا صحبت هاي از اين قبيل مطمئن باشيد که عشق فردي شما شرطي است. و اين عشق شرطي هيچ وجه تشابهي به عشق خالص ندارد. عشق مطلق يعني هيچ چيز (و دقيقاً هيچ چيز) نمي تواند مانع عشق ورزيدن شما به خودتان شود. شما الان بدون توجه به شرايطي که در آن قرار داريد، قابل دوست داشتن هستيد، فرد جذاب و محبوبي هستيد. گاهي اوقات که برخي خواسته هايتان نمي رسيد ممکن است خودتان را کمتر دوست بداريد و براي خودتان شرايط سخت تري را قائل شويد اما کار درستي نمي کنيد. سعي کنيد خودتان را همانگونه که هستيد بپذيريد؛ با تمام حسن ها و با تمام نقص ها.

اين مسائل شما را از مسير اصلي منحرف مي کنند و نشات گرفته از سيستم عقيدتي هستند که بر اساس ترس هاي فردي بنا نهاده شده اند. فکر مي کنيد با دوست داشتن خودتان دچار چه دردسري مي شويد؟ از اين مي ترسيد که بيش از اندازه در نظر خود و ديگران قدرتمند جلوه کنيد؟! خوب شايد درست باشد چرا که با اين عشق محدودي که در حال حاضر نسبت به خودتان داريد قادر نخواهيد بود قدرت بي دريغي که از عشق واقعي عايدتان مي شود را هضم و کنترل نماييد. به محض اينکه عشق حقيقي به خويشتن را روز به روز و ساعت به ساعت براي خودتان انتخاب کنيد، آنوقت تبديل به فردي مي شويد که قابليت کنترل و ابراز نيروهاي غريزي خود را دارد و اين تنها راز خلق يک زندگي غني، مطبوع، مهيج، و کامل است. اين زندگي انتظار شما را مي کشد، بنابراين به آن پاسخ مثبت دهيد.

عشق خالص نسبت به ديگران نيازمند سوختي است که هر لحظه آنها را تغذيه کند. منبع تامين اين سوخت از اينجا حاصل مي شود که شما خودتان را به خوبي بشناسيد. اين قدرت بدون وجود عشق هيچ است و عشق بدون وجود اين قدرت هيچ مي شود. تنها زمانيکه عشق و قدرت با يکدلي و اتحاد در کنار يکديگر به شکوفايي برسند عشق مي تواند به طور چشمگيري رشد پيدا کند و شما هديه ي شگرف آن را تجربه نماييد.

آرزوي من براي شما تواناي پذيرش اين هديه با آغوشي باز است.

برايتان آرزويي جز عشق و آرامش ندارم.