PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : دانستن قوانين مطالعه



mohamad.s
03-12-2011, 05:17 PM
دانستن قوانين مطالعه

شناخت قانون هر چيزي شما را به آن علاقمند مي کند. اگر خيلي ها از تماشاي تنيس لذت نمي برند به خاطر آن است که از قانون شمارش امتيازها در آن آگاهي ندارند.
قانون ورزشها، قانون بازيها، قانون برقراري يک ارتباط مؤثر، مقررات اجتماعي و قانون کتاب را کشف کنيد.

قبل از شروع مطالعه کشف کنيد محوري که مطالب کتاب حول آن دور مي زند چيست؟ اين کتاب بر چه موضوعي تأکيد مي کند؟ چه سبک و ساختاري دارد؟ چگونه مي خواهيد به من ياد بدهيد؟

يکي از موارد بسيار مهم که شما معمولاً ناديده مي گيريد، قانون و روش مطالعه است. در خواندن هر کتاب و مطالعه نيز براي آن که تمرکز عالي پيدا کنيد و روش و قانوني وجود دارد که آن را بعداً بررسي خواهيم کرد. اکنون فقط به اين نکته توجه کنيد که براي يک مطالعه متمرکز بايد به روش صحيح مطالعه کرد. اگر شما ندانيد قانون بازي واليبال چيست نمي توانيد آن را بازي کنيد. در مورد مطالعه هم همين طور است. ابتدا بايد روش مطالعه را فرا بگيريد.

زبان گرداني

وقتي شما چند دوست داريد، دوستي را که به شما بيشتر شبيه است، عاطفه و روحيه شما را دارد و به زبان شما سخن مي گويد، بيشتر دوست داريد. به حرفهايش بيشتر توجه مي کنيد و حتي بيشتر او را به خاطر مي سپاريد. زبان کتاب، بک زبان ساده، عمومي و همگاني است و بايد همچنين باشد. اين شما هستيد که بايد پس از مطالعه، کتاب و متن و نمودار فرمولها را به زبان خود بيان کنيد. "زبان گرداني"، يکي از اصول مطالعه است. فرمول انيشتين را به زبان خود تعريف کنيد. ببينيد که آن در زبان شما چه مفهومي دارد؟ يادتان مي آيد که وقتي سال اول دبستان بوديد، باران را چگونه براي خود زبان گرداني کرديد؟ نعلبکي را در لوله کتري برگردانديد و براي خود ابر و باران ساختيد. پيچيده ترين مطالب علمي را همين طور که مطالعه مي کنيد و جلو مي رويد به زبان ساده، قابل فهم و بيان خوشايند خودتان برگردانيد. از خود مثال بزنيد و حتي آن متن را يک بار ديگر به زبان ساده خودتان بنويسيد. اگر بخواهيد عيناً مطالب کتاب را بخوانيد و حفظ کنيد عملاً نمي توانيد يادگيري عميقي داشته باشيد. اما اگر با زبان گرداني مطالب را ياد بگيريد، خيلي راحتتر عين مطالب کتاب را بيان خواهيد کرد و به خاطر خواهيد سپرد. پس يادتان باشد:

"زبان گرداني" يعني بيان مطالب دشوار کتاب به زبان ساده و خوشايند خودتان.

با کتاب شوخي کنيد

وقتي تلويزيون تماشا مي کنيد يا با دوستتان صحبت مي کنيد، لبخندي بر لب داريد و راحتيد، اما وقتي از کتاب و مطالعه صحبت مي شود و به سراغ درسها مي رويد جدي و محکم و اخمو مي شويد.

در روان شناسي حافظه و يادگيري گفته مي شود: مطالبي که بار هيجاني بيشتري دارند، بيشتر در حافظه مي مانند و بهتر به خاطر آورده مي شوند چرا که هيجان، علاقه، تمرکز، و ورود مطلب به حافظه را موجب مي شود. مثالي بزنيم: من به شما مي گويم: همسايه 18 سال قبلتان يادتان مي آيد؟ شما مي گوييد: نه. مي گويم: همان که دو بچه کوچک داشت. مي گوييد: نه، به خاطر نمي آورم. مي گويم: همان که پدرش فروشنده لباس بود و شما باز هم به خاطر نمي آوريد. مي گويم: همان که خانه شان آتش گرفت. يک مرتبه همه چيز در ذهنتان زنده مي شود چرا که آتش گرفتن، بار هيجاني مؤثري داشته است. اگرچه آتش گرفتن، يک هيجان منفي در شما ايجاد کرده بود، در هر حال هيجان انگيز بود و همين هيجان باعث شده بود که شما خاطره آن را به خوبي به خاطر بسپاريد.

با کتاب خود شوخي کنيد. مثالهايي مهيج، شادي آفرين و حتي خنده دار بزنيد. اين موضوع به علاقه و تمرکز شما کمک زيادي مي کند. بعد از اين که خوانديد الکترون در سيم حرکت مي کند و به مقاومتي مثل لامپ برخورد مي کند و لامپ را روشن مي نمايد، به زبان خودتان بگوييد: موتور سوار (الکترون) در خياباني خلوت (سيم) به سرعت حرکت مي کند که ناگهان به ديواري (مقاومت) برخورد مي کند و آن وقت احساس مي کند که پروانه ها دور سرش مي چرخند (روشن مي شود).

هرچه مي توانيد به سخت ترين مطالب کتاب بار هيجاني مثبت بدهيد و آن را بخوانيد. وقتي که سديم روي آب شناور است، به شدت حل مي شود و اگر کبريتي بزنيم، بالاي آن شعله ور مي شود. تصور کنيد اگر کسي در حال آب خوردن باشد و سديمي در آب بيندازيم و به آن کبريت بزنيم، سبيلهايش مي سوزد. اگر بخواهيد مي توانيد با زبان خوشايند خودتان با تمام مفاهيم کتاب شوخي کنيد. اگر در بحث گشتاور مثالي از الاکلنگ مي آورند فقط به خاطر آن است که بازي مهيج الاکلنگ، گشتاور را در ذهن شما وارد کند. شما بايد زرنگي کنيد و مثالي مهيج بزنيد.

با کتاب آنچنان شاد و مهيج برخورد کنيد که گويي به دوست داشتني ترين دوست خود رسيده ايد.

توجه به لذتهاي نهايي، نه دشواري مسير

براي شروع هر کار بايد اين را بپذيريد که دشواريهاي در مسير وجود دارد و تلاش لازم است. پذيرش دشواري مسير و رنج راهي که در پيش داريد شما را براي مقابله با اين دشواريها و پيشرفت آماده مي کند. عدم پذيرش اين که هر مسيري با دشواري رو بروست به ويژه در آغاز راه، شما را افسرده و ناراحت مي کند.

همين تمرينات تمرکز را در نظر بگيريد. ممکن است در ابتدا برايتان خيلي مشکل باشد ولي به تدريج که جلوتر مي رويد، تمرينات، ساده تر و قابل قبول تر مي شود. براي ميل پيدا کردن به انجام هر کار، بايد به لذتهاي پايان کار توجه کنيد و به هيچ عنوان به دشواريهاي مسير فکر نکنيد.

اگر بايد روزي بيست صفحه مطالعه کنيد، فکر خود را به رنج روزي بيست صفحه مطالعه متمرکز نکنيد. بلکه به لذتهاي نهايي که نصيبتان مي شود توجه کنيد. آنچه شما را به تلاش پيگير و مستمر وا مي دارد، ميل به جذب لذتهاست. کساني از کوه بالا مي روند و قله را فتح مي کنند که لذت رسيدن به قله را در ذهن مي پرورانند. اين افراد در طول مسير هرگز به دشواري راه نمي انديشند بلکه خود را در آن بالا مجسم مي کنند و به اين فکر مي کنند که از آن بالا همه چيز زيباست. همين شوق ذهني باعث مي شود که آنها به راحتي، دشواري مسير را بپذيرند و پيش بروند. حال آنکه اگر آنان تمام ذهنشان را معطوف به دشواري مسير مي کردند و مدام به اين فکر مي کردند که چقدر تا پايان راه باقي است، اين رنج که در ذهنشان مجسم مي شد، به سرعت آنها را خسته مي ساخت.

همين که فکر خود را بر اين متمرکز کنيد که در پايان امتحانات چه نمرات درخشاني مي گيريد و به لذت شکوه آن لحظه فکر کنيد، اين قدرت را پيدا مي کنيد که سختيهايي را که از ساعتها مطالعه و درس خواندن متحمل مي شويد، به راحتي پشت سر بگذاريد.

مدام در ذهن خود موفقيتهاي نهايي را مجسم کنيد. همچون ورزشکاري که به شوق لذتِ داشتن بدني ورزيده و جسمي آماده در پايان کار، رنج زود بيدار شدن و سختي تمرينات را متحمل مي شود. يادتان باشد هميشه اين توجه به لذتهاست که تمرکز و علاقه ايجاد مي کند.
اشتباه در برنامه ريزي

همين جا لازم است که به برنامه ريزي غلط و پيگيري نادرست برنامه هاي درسي اشاره کنيم. برنامه هايي که براي يک روز حجم زيادي از مطالب را در بر مي گيرد، عملاً به خاطر همين حجم زياد، تنفر ايجاد مي کند. عده اي، وقتي برنامه ريزي مي کنند که مثلاً از فلان کتاب، روزي يک صفحه مطالعه کنند، به جاي آن که برنامه همان روز را اجرا کنند، مدام کتاب را ورق مي زنند که چه راه زيادي باقي مانده است و همين توجه به دشواري مسير طولاني بودن راه، شوق و علاقه و تمرکز را در آنها از بين مي برد. از اجراي برنامه هاي روزانه فقط برنامه همان روز را انجام دهيد و مطلقاً به اين که "چند صفحه مانده" فکر نکنيد. اشتباه بيشتر داوطلبان کنکور که بايد تمام کتابهاي چهار سال دبيرستان را بخوانند اين است که پس از مدتي در ذهن خود به طولاني بودن راه فکر مي کنند. بايد هميشه به خاطر داشته باشيد که هر روز فقط برنامه همان روز را اجرا کنيد.
تعيين هدف

يکي از عوامل مهم در ايجاد تمرکز حواس و افزايش دقت در هنگام مطالعه، آگاهي از هدف مطالعه است. حتماً پيش از مطالعه براي خود مشخص کنيد که هدفتان چيست. گفتن "هدف من يادگيري اين فصل است." يا "هدفم اين است که نمره خوبي بگيرم." و . . . بسيار نادرست است. چرا که اينها هيچ کدام هدف نيستند. اهداف، وقتي قابل دسترسي اند که مشخص، دقيق، روشن و واضح باشند. شما بايد هدفها را از داخل فصلها استخراج کنيد. مثلاً بگوييد: هدف من اين است که بدانم چرا انقلاب مشروطه شکست خورد. هدف من اين است که بدانم فرق توندرا و تايگا چيست. هدف من اين است که بدانم در آينه هاي مقعر، افزايش فاصله کانوني چه تغييراتي در تصوير ايجاد مي کند. و . . .

همه اين اهداف مشخص، جزيي و روشن هستند و به ذهن، برنامه مي دهند. اشخاصي که قبل از مطالعه با طرح پرسشهايي براي خود، ذهنشان را مشتاق و جستجوگر مي کنند. در تمام لحظات مطالعه به دنبال جواب هستند و اين هدفمندي ذهن باعث مي شود که به راحتي تمرکز حواس داشته باشيد. بايد هميشه به خاطر داشته باشيد که هر روز فقط برنامه همان روز را دنبال کنيد. هنگامي که شما در جستجوي يک هدف هستيد، به اهداف ديگر نيز دست پيدا مي کنيد.

شايد خيلي از شما نگران باشيد که اگر با يک هدف مشخص و جزيي پيش برويد، از مطالب ديگر که بايد ياد بگيريد، باز بمانيد. اما چنين اتفاقي نمي افتد. شما چند سؤال طرح مي کنيد تا ذهن خود را مشتاق و جستجوگر و متمرکز کنيد. اهداف ديگر، خود به خود جذب شما مي شود.

هدفدار بودن ذهن، هنگام مطالعه خيلي مهم است. آن قدر که ما مي گوييم: يا مطالعه نکنيد يا قبل از آن براي ايجاد تمرکز حواس در مطالعه، هدف خود را تعيين كنيد































کلیات روش مطالعه

از يکي از فيلسوفان و مرتاضان هندي پرسيدند: آيا پس از اين همه دانش و فرزانگي و رياضت هنوز هم به رياضت مشغولي؟ گفت: آري. گفتند: چگونه؟ گفت: وقتي غذا مي خورم صرفاً غذا مي خورم و وقتي مي خوابم فقط مي خوابم.

اين شايد بزرگترين ثمره تمرکز است. آيا شما هم هنگام غذا خوردن مي توانيد تمام توجهتان را روي غذا خوردن و لذت و مزه غذا معطوف کنيد، يا اينکه معمولاً از افکار مربوط به گذشته و آينده آشفته ايد و چون به خود مي آييد مي بينيد غذايتان تمام شده و جز امتلا و پري معده هيچ نفهميده ايد. تمرکز واقعي يعني اينکه اگر شما در طول روز به پنج فعاليت مختلف مشغوليد، در هر فعاليت صرفاً به آن فکر کنيد و از افکار مربوط به کارهاي ديگر آسوده باشيد. موفقيت زندگي روزانه ما تماماًً به ميزان تمرکز ما بر امور روزانه ارتباط دارد. اگر شما قادر باشيد به هنگام کار فقط روي کار خود، به هنگام ورزش صرفاً روي انجام حرکات، در هنگام مطالعه فقط روي موضوع کتاب و به هنگام انجام فعاليت هنري از قبيل موسيقي، نقاشي، خطاطي و... به فعاليت هنري خود توجه و تمرکز کنيد، عملاً موفقيت شما به ميزان چشمگيري افزايش مي يابد. تمام نوابغ جهان کساني بودند که از قدرت تمرکز فوق العاده اي برخوردار بودند. آشفتگي و شوريدگي ذهني، عملاً شما را به هيچ عنوان موفق نمي کند. وقتي کار مي کنيد به خانواده مي انديشيد، وقتي در خانواده به سر مي بريد از شغل خود نگرانيد و وقتي ورزش مي کنيد در انديشه تحصيل هستيد و وقتي درس مي خوانيد فکرتان هزار سو مي رود. اين عملاً اتلاف وقت و مؤثر نبودن است.

موفقيت يعني تمرکز، تمرکز و تمرکز

خواننده عزيز همه فعاليتهاي انسان براي توفيق، نيازمند تمرکز است. اما از سلسله فعاليتهاي نيازمند تمرکز، مطالعه، جدي ترين فعاليتي است که تمرکز در آن نقش اساسي و محوري دارد. خود شما بارها متوجه شده ايد که پس از مدتي که از مطالعه تان گذشت چشمانتان روي کلمات و خطوط مي دود بي آنکه حواستان به آن باشد و همين طور شايد چند خط و يا چند صفحه را دنبال کنيد و يکباره متوجه شويد حرکت چشمانتان صرفاً از روي غريزه و عادت بوده، فوراً به عقب بر مي گرديد و شروع به خواندن دوباره مي کنيد، اما کمي جلوتر مشکل تکرار مي شود. اين موضوع شما را بسيار خسته و کسل مي کند، وقت زيادي را از شما مي- گيرد و کم کم ميل به مطالعه در شما کم مي شود. گاهي اوقات هم به کلمه اي از کتاب خيره مي شويد و در افکار خود غوطه مي خوريد. پيش از هر چيز مطمئن باشيد که اين مشکل و مسأله شما نيست و همه افرادي که به نوعي با مطالعه و کتاب سر و کار دارند از اين موضوع در رنجند. بر همين اساس بخش عمده اي از اين کتاب به راههاي بهبود تمرکز در هنگام مطالعه و هنگام حضور در کلاس مي پردازد که صد البته مطالعه و عمل به آن براي تمرکز، آرامش و شادماني و موفقيت به همراه خواهد داشت. در آخر ذکر اين نکته ضروري است که تمرکز حواس يک مهارت بي چون و چراست که نياز به فراگيري تکنيکها و تمرين مستمر دارد.

اينکه شما روشهاي کاربردي اين کتاب را چند روزي تمرين کنيد و بعد رهايش کنيد نتيجه همان مي شود که اکنون به آن گرفتاريد: "عدم تمرکز حواس". تمرينات را با صبر و حوصله و متانت کافي انجام دهيد. شتاب زده عمل نکنيد و منظم و آرام به پيش برويد. "لرد بايرون" مي گويد: براي پيشرفت و پيروزي سه چيز لازم است: اول پشتکار، دوم پشتکار و سوم پشتکار. اين کتاب را بخوانيد اگر: مصمم هستيد و اراده راسخ کرده ايد تمرکزتان بهتر شود. تمرينها را انجام مي دهيد و به پيشرفت خود يقين داريد. فصل اول واقعيتها در: تمرکز حواس تمرکز چيست؟ مهمترين علت عدم دستيابي به يک تمرکز فکر عالي، تعاريف نادرستي است که در ذهن شما براي تمرکز حواس وجود دارد. بيشتر شما تمرکز را فکر کردن به يک موضوع ويژه به صورت مطلق و کامل و صد درصد مي دانيد در حالي که چنين چيزي نه تنها براي شما که براي هيچ انساني در هيچ شرايطي به هيچ عنوان ممکن نيست. شما ابداً قادر نيستيد تمام ذهن خود را به طور کامل و مطلق در اختيار يک موضوع بگذاريد و بقيه افکار را در آن زمان از ذهن خود کاملاً حذف کنيد.

زماني که يک انسان مي تواند چنين تمرکزي داشته باشد، حداکثر سه الي چهار ثانيه است. يعني تا کنون کسي نبوده که پنج ثانيه متوالي به طور مطلق، تنها و تنها به يک چيز بيانديشد.

بنابراين، منطقي نيست که شما تعريف بالا را براي تمرکز حواس قبول کنيد. چنين تعريفي، سطح توقع شما را بالا مي برد. وقتي که فکر ديگري به جز موضوع اصلي به ذهنتان راه مي يابد و يا کوچکترين عامل حواس پرتي را از محيط اطراف خود دريافت مي کنيد. احساس سرخوردگي مي کنيد و گمان مي کنيد که قدرت تمرکز نداريد. حال آنکه اين تصور فقط ناشي از برداشت اوليه نادرستي است که از تمرکز داشته ايد و همين تصور عملاً شما را در تلاش براي بهبود تمرکز ناکام مي سازد. پس، اولين و مهم ترين قدم را در راه افزايش تمرکز ذهني خود برداريد: تعريف نادرستي را که از تمرکز حواس در ذهن خود داريد دگرگون کنيد.

اما تعريف درست تمرکز
حواس همان قدرمي تواند واقعي باشد که عوامل حواس پرتي واقعيت دارند.
يعني: شما بايد بپذيريد که به هر حال، هميشه عواملي حواس شما را پرت مي کنند که بعضي از آنها منشأ ذهني و دروني دارند و از انديشه خود شما ناشي مي شوند و بعضي ديگر منشأ محيطي و بيروني دارند و از محيط اطراف شما نشأت مي گيرند. عواملي مثل يادآوري خاطرات و تخيلات گوناگون و تجزيه و تحليل مسائلي خارج از چارچوب موضوع مطالعه، از عوامل حواس پرتي دروني و عواملي مانند سر و صدا، حضور مزاحم ديگران و آشفتگي مکان مطالعه از عوامل بيروني به حساب مي آيند. شايد بتوان ذهن انسان را به يک سيستم ارتباطي بسيار پيچيده تشبيه کرد. در هر لحظه هزاران پيام از محيط داخلي بدن و از محيط اطراف به آن مخابره مي شود و در عين حال هزاران پيام از اين مرکز به محيط داخلي بدن و محيط اطراف ارسال مي گردد. اگر چه بسياري از اين مبادله ها درحوزه ناخودآگاه ما صورت مي گيرد، بعضي از اين پيامها وارد حوزه آگاهي ما مي شوند و ذهن ما را از موضوع مطالعه منحرف مي کنند. گفتيم که براي دستيابي به تمرکز حواس عالي، بايد آن را درست تعريف کرد. براي تعريف درست هم ابتدا بايد حواس پرتي را به عنوان يک واقعيت انکار نشدني بپذيريم و بعد بگوييم: تمرکزحواس يعني "عوامل حواس پرتي را به حداقل رساندن". با تمرينهايي که جلوتر شرح خواهيم داد، شما مي توانيد عوامل حواس پرتي خود را کمتر و در نتيجه تمرکز حواس خود را بيشتر کنيد. تمرکز حواس نسبي است.

در تعريفي که براي تمرکز حواس ارائه داديم نسبي بودن تمرکز، کاملاً نشان داده شده است. گفتيم که تمرکز هر شخص به نسبت کاهش عوامل حواس پرتي او افزايش مي يابد و بنا به تغييرات موقعيت ذهني و محيطي او تغيير مي کند. در نتيجه شما هيچ گاه از يک ميزان مشخص و ثابت تمرکز برخوردار نيستند. به محض آنکه محيط شما عوض شود و يا شرايط ذهني شما تغيير کند، ميزان تمرکز شما بر يک مطلب تغيير مي کند. همچنين تمرکز حواس افراد مختلف نسبت به يکديگر، کاملاً فرق مي کند. بنابراين شما هرگز نبايد خود را فرد حواس پرت و فاقد تمرکزي بدانيد يا معرفي کنيد، چرا که چنين چيزي حقيقت ندارد. درست تر آن است که بگوييد در اين لحظه، با ذهنيت کنوني و در محيط فعلي عوامل حواس پرتي من بيشتر و ميزان تمرکزم کمتر است.

گفتن "من کاملاً آدم حواس پرتي هستم" و عباراتي از اين دست، کاملاً نادرست است. اين قضاوت شما درباره تمرکز حواستان به هيچ وجه منصفانه نيست چرا که خود شما بارها و بارها در شرايط متفاوت تمرکزهاي عالي گوناگوني را تجربه کرده ايد. هميشه به خاطر داشته باشيد که به هنگام قضاوت در مورد خودتان يا ديگران، واقع بين بودن با بدبين بودن خيلي فرق مي کند. کسي که واقع بين است همه جنبه ها چه خوب و چه بد را در نظر مي گيرد؛ به سرعت داوري نمي کند. جزئيات را مي بيند و کلي گويي نمي کند. پس: در مورد تمرکز حواس خود واقع بينانه قضاوت کنيد و واقع بينانه حرف بزنيد يعني هميشه توجه کنيد که: تمرکز حواس نسبي است.

تمرکز حواس اکتسابي است. بسياري از شما در مواردي که نمي توانيد تمرکز حواس عالي داشته باشيد، مي گوييد: "من ذاتاً آدم حواس پرتي هستم". همين ذهنيت نادرست باعث مي شود که نتوانيد از چنين تمرکزي برخوردار گرديد.

تمرکز حواس به هيچ وجه ذاتي نيست. ما، ژن مشخصي براي تمرکز در مغز نداريم و هيچ يک از ما با تمرکز مادرزاد به دنيا نيامده ايم. اگر چه برخي از والدين، رفتار نوزاد خود را هنگامي که محکم شيشه شير را در دست گرفته، به آن نگاه مي کند و شير را مي مکد، تمرکز حواس تلقي مي کنند و مي پندارند که کودکشان از تمرکز ذاتي برخوردار است. رفتار کودک صرفاً پاسخي بازتابي به محرک که شيشه شير يا سينه مادر است، مي باشد و هيج نوع تفکري در آن صورت نمي گيرد چرا که هنوز مراکز عالي مغز، کنترل رفتار کودک را به دست نگرفته اند و بنابراين تعبير رفتار کودک به تمرکز حواس کاملاً بي اساس است. آنچه مسلم است استعداد بالقوه تمرکز حواس در همگان وجود دارد و مانند هر استعداد ديگر مي توان آن را در خود رشد داد و پروراند. شما به راحتي مي توانيد اين خصلت همگاني را در خود تربيت کنيد و به عالي ترين مراتب خويش برسانيد.

همه تواناييهاي همگاني را به عضله اي تشبيه مي کنند. قويترين و عضلاني ترين افراد را هم که در نظر بگيريد، وقتي به دنيا آمدند از عضلاتي ساده و نرم و طبيعي مانند ديگران برخوردار بودند اما تمرين و ممارست و به کار گرفتن عضلات باعث شده که آنها به مرور در رشد عضلاني خود پيشرفت کنند و به بالاترين مرتبه آن که مهارتهاي ويژه در استفاده از عضلات است، برسند.

تمام استعدادهاي بالقوه انساني را مي توان به صورت بالفعل در آورد و پرورش داد و به عالي ترين درجه خود رساند. مثلاً يک بند باز ماهر را در نظر بگيريد. او هم وقتي متولد شد مانند همه کودکان طبيعي ديگر، توانايي حفظ تعادل را به دست نياورده بود. مدتها طول کشيد تا او بتواند بنشيند و در وضعيت نشسته تعادل به دست آورد، بايستد و در وضعيت ايستاده تعادل به دست بياورد. راه برود و در حال راه رفتن تعادل خود را حفظ کند، درست مانند همه کودکان طبيعي ديگر. اما او با تمرينات مداوم و مکرر، استعداد حفظ تعادل خود را آن قدر پرورش داد که به يک مهارت تبديل کرد. حالا او آن قدر توانايي حفظ تعادل دارد که مي تواند به راحتي روي يک بند حرکات پيچيده انجام دهد و تعادل خود را حفظ کند و ما را به وجد بياورد.

حافظه و تمرکزهم دو استعداد همگاني هستند که مي توانند پرورش پيدا کنند و به مهارت هاي ويژه تبديل شوند. کساني که قادرند ضرب و تقسيم اعداد چند رقمي را در کوتاهترين زمان ممکن انجام دهند، کساني که مي توانند با يک بار ديدن، شنيدن، حس کردن يا خواندن، آنچه را که آموخته اند، تا زنده اند به خاطر داشته باشند و همه کساني که ما آنها را استثنائي و عجيب و غريب مي دانيم، افرادي کاملاً معمولي هستند که يک يا چند استعداد طبيعي و همگاني خود را تا اين سطح پرورش داده اند. امروز حتي خلاقيت، که حدود صد سال پيش يک استعداد کاملاً ذاتي تصور مي شد، يک استعداد کاملاً پرورش يافته محسوب مي شود.

دکتر "اسبورن" در کتاب "پرورش استعداد همگاني ابداع و خلاقيت" بر اين موضوع بسيار تأکيد مي کند و تمرينات زيادي را براي پرورش اين استعداد بالقوه به خوانندگان کتاب خود مي آموزند.

علت رشد روز افزون مؤسسه هاي پرورش نيروهاي ذهني در دنيا همين قابليت پرورش يافتن نيروهاي ذهني و اکتسابي بودن آنهاست. پس کاملاً ايمان بياوريد و باور کنيد که به راحتي قادريد استعداد خدادادي تمرکز فکر را در خودتان پرورش دهيد و نسبت به وضعيت کنوني، آن را بهبود بخشيد. حتي اگر امروز فکر مي کنيد که سن شما بيشتر شده و يا در زندگي خود مشکلات جسمي، عاطفي و محيطي فراوان داريد، باز هم مطمئن باشيد که مي توانيد از قدرت تمرکز عالي برخوردار شويد به شرط آنکه روش به کارگيري صحيح اين استعداد بالقوه را فرا گيريد. به خاطر داشته باشيد که اگر از يک کليد مدتي استفاده نکنيد، زنگ مي زند ولي تا هنگامي که کليد در قفلِِِ ِ در مي چرخد و به کار گرفته مي شود، هر روز براقتر و درخشانتر مي شود.

تمام استعدادهاي ما مصداق اين کليد را دارند. بايد آنها را به کار اندازيم تا به استعداد هاي درخشان تبديل شوند؛ در غير اين صورت به مرور زنگ خواهند زد.