king 2011
03-10-2011, 11:29 PM
http://img.tebyan.net/big/1389/11/217147125249253204478494169207219976217240.jpg
آیه 40 سوره احزاب گرچه براى اثبات خاتمیت پیامبر اسلام (صلى اللَّه علیه و آله) كافى است، ولى دلیل خاتمیت آن حضرت منحصر به آن نمىباشد، چرا كه هم آیات دیگرى در قرآن مجید به این معنى اشاره مىكند، و هم روایات فراوانى در این باره وارد شده است.
« ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ وَ كانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَیْءٍ عَلِیماً ؛ محمّد (صلى اللَّه علیه و آله)، پدر هیچ یك از مردان شما نبوده و نیست، بلكه رسول خدا و خاتم پیامبران است و خداوند به همه چیز آگاه است.» (احزاب ، 40)
در این آیه هم كلمه «رسول» و هم كلمه «نبىّ» آمده است . «رسول» صاحب كتاب و «نبىّ» خبر دهنده است ، یا آنكه «رسول» پیامآور و «نبىّ» انجام دهنده رسالت است. (معجم الفروق اللغویة)
«خاتم» به معناى نگین انگشتر است كه در قدیم با حك كردن نام خود بر روى آن ، پایان نامهها و دستورات را با آن مُهر مىكردند ، خاتم و در اینجا كنایه از آخرین پیامبر بودن است.
گرچه در قرآن آیات فراوانى بیانگر جهان شمولى و جاودانگى آیین حضرت محمّد صلى اللَّه علیه و آله است ، مانند: «لِلْعالَمِینَ نَذِیراً» (فرقان، 1)، «لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ» (انعام، 19)، «كَافَّةً لِلنَّاسِ» (سبأ، 28) و در روایات ، حدیث متواتر «لا نبى بعدى» و حدیث معروف «حلال محمد حلال ابدا الى یوم القیامة» (كافى، ج 1، ص 58) و دهها حدیث دیگر بر این مطلب تأكید كردهاند ، ولى این آیه روشنترین دلیل بر خاتمیّت پیامبر اسلام است .
این آیه تنها آیهاى است كه هم نام پیامبر(صلى اللَّه علیه و آله) و هم رسالت او را در قالب دو عنوان ذكر كرده است : «مُحَمَّدٌ» ...، «رَسُولَ اللَّهِ» ...، «خاتَمَ النَّبِیِّینَ»
چند سؤال مهم :
1ـ چرا پس از اسلام انسانها به پیامبر جدید نیاز ندارند؟
پاسخ:
دلیل اصلىِ تجدید نبوّتها و آمدن پیامبران جدید ، دو چیز بوده است : یكى تحریف دین سابق ، به گونهاى كه از كتاب خدا و تعالیم پیامبر پیشین امور بسیارى تحریف شده باشد و دیگرى تكامل بشر در طول تاریخ كه مقتضى نزول قوانین جامعتر و كاملتر بود.
امّا پس از پیامبر اسلام(صلى اللَّه علیه و آله)، این دو امر واقع نشده است ؛ زیرا اوّلًا : قرآن، بدون آنكه كلمهاى از آن تحریف شود، در میان مردم باقى است و ثانیاً : جامعترین و كاملترین قوانین در آن مطرح شده و بر اساس علم خداوند ، تا روز قیامت هیچ نیازى براى بشر نیست، مگر آنكه حكمش در اسلام بیان شده است .
وحى نازل نمىشود ولى رابطه با غیب هم چنان باقى است ، امام معصوم علیه السلام حضور دارد و فرشتگان الهى بر او نازل مىشوند، امدادهاى غیبى به انسانهاى شایسته مىرسد حتّى افراد عادى اگر متّقى باشند نور الهى پیدا مىكنند و خداوند راه حقّ را به نحوى به آنان نشان مىدهد : «اتَّقُوا اللَّهَ ... یَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً»
2ـ چگونه نیازهاى متغیّر انسان با خاتمیّت دین سازگار است؟
پاسخ:
انسان در مراحل تحصیلى خود تا درجهى اجتهاد و دكترى به استاد نیاز دارد، پس از آن به مرحلهاى مىرسد كه مىتواند بدون استاد ، نیازهاى خود را از مطالبى كه آموخته به دست آورد . باب اجتهاد باز است و مىتوان قوانین مورد نیاز را از قواعد كلّى استنباط كرد ، البتّه بر اساس اصولى كه فقها براى استخراج احكام تدوین نمودهاند .
3ـ چرا رابطه بشر با عالم غیب قطع شد؟
http://img.tebyan.net/big/1389/11/229217143239520126152422321381768163172222.jpg
پاسخ:
وحى نازل نمىشود ولى رابطه با غیب هم چنان باقى است ، امام معصوم علیه السلام حضور دارد و فرشتگان الهى بر او نازل مىشوند ، (به اصول كافى بحث امامت مراجعه كنید) امدادهاى غیبى به انسانهاى شایسته مىرسد حتّى افراد عادى اگر متّقى باشند نور الهى پیدا مىكنند و خداوند راه حقّ را به نحوى به آنان نشان مىدهد : «اتَّقُوا اللَّهَ ... یَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً» (حدید، 28)
پیام مهم آیه :
خاتمیّت پیامبر اسلام(صلى اللَّه علیه و آله)، بر اساس علم و حكمت الهى است :«خاتَمَ النَّبِیِّینَ ... اللَّهُ بِكُلِّ شَیْءٍ عَلِیماً»
دلائل خاتمیت پیامبر اسلام (صلى اللَّه علیه و آله)
آیه فوق گرچه براى اثبات این مطلب كافى است ، ولى دلیل خاتمیت پیامبر اسلام (صلى اللَّه علیه و آله) منحصر به آن نمىباشد ، چرا كه هم آیات دیگرى در قرآن مجید به این معنى اشاره مىكند ، و هم روایات فراوانى در این باره وارد شده است .
از جمله در آیه 19 سوره انعام مىخوانیم : « وَ أُوحِیَ إِلَیَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ: این قرآن بر من وحى شده تا شما و تمام كسانى را كه این قرآن به آنها مىرسد ، انذار كنم (و به سوى خدا دعوت نمایم).»
وسعت مفهوم تعبیر و من بلغ (تمام كسانى كه این سخن به آنها مىرسد) رسالت جهانى قرآن و پیامبر اسلام (صلى اللَّه علیه و آله) را از یك سو و مسأله خاتمیت را از سوى دیگر روشن مىسازد.
آیات دیگرى كه عمومیت دعوت پیامبر اسلام (صلى اللَّه علیه و آله) را براى جهانیان اثبات مىكند مانند : « تَبارَكَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى عَبْدِهِ لِیَكُونَ لِلْعالَمِینَ نَذِیراً ؛ جاوید و پر بركت است خداوندى كه قرآن را بر بندهاش نازل كرد تا تمام اهل جهان را انذار كند .» (فرقان ، آیه 1).و مانند « وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِیراً وَ نَذِیراً ؛ ما تو را جز براى عموم مردم به عنوان بشارت و انذار نفرستادیم .» (توبه ،آیه 28) ، و آیه « قُلْ یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْكُمْ جَمِیعاً ؛ بگو: اى مردم! من فرستاده خدا به همه شما هستم » (اعراف آیه 158).
با توجه به وسعت مفهوم " عالمین" و " ناس" و " كافة" نیز مؤید این معنى است ، از این گذشته اجماع علماء اسلام از یك سو و ضرورى بودن این مسأله در میان مسلمین از سوى دیگر، و روایات فراوانى كه از پیامبر و دیگر پیشوایان اسلام رسیده از سوى سوم مطلب را روشن تر مىسازد كه به عنوان نمونه به ذكر چند روایت زیر قناعت مىكنیم :
1- در حدیث معروفى از پیامبر (صلى اللَّه علیه و آله) مىخوانیم كه فرمود: «حلالى حلال الى یوم القیامة و حرامى حرام الى یوم القیامة ؛ حلال من تا روز قیامت حلال است و حرام من تا روز قیامت حرام .» (بحار الانوار ، جلد دوم ، صفحه 260 ، باب 31 ، حدیث 17) این تعبیر بیانگر ادامه این شریعت تا پایان جهان مىباشد.
مثل من در مقایسه با انبیاء پیشین همانند مردى است كه بنائى بسیار زیبا و جالب بسازد، مردم گرد آن بگردند و بگویند بنائى زیباتر از این نیست جز اینكه جاى یك خشت آن خالى است و من همان خشت آخرینم!
2- حدیث معروف" منزله" كه در كتب مختلف شیعه و اهل سنت در مورد على (علیه السلام) و داستان ماندن او به جاى پیامبر در مدینه به هنگام رفتن رسول خدا (صلى اللَّه علیه و آله)، به سوى جنگ تبوك آمده نیز كاملاً مسأله خاتمیت را روشن مىكند ، زیرا در این حدیث مىخوانیم : پیامبر(صلى اللَّه علیه و آله) به على (علیه السلام) فرمود :«انت منى بمنزلة هارون من موسى الا انه لا نبى بعدى ؛ تو نسبت به من ، به منزله هارون نسبت به موسى هستى ، جز اینكه بعد از من پیامبرى نیست .» (بنا بر این تو همه منصب هاى هارون را نسبت به موسى دارى جز نبوت) ( اصول كافى ، جلد اول ، باب البدع و الرأى و المقاییس ، حدیث 19)
http://img.tebyan.net/big/1389/12/16147107236371231241131641001411355185173212.jpg
3- این حدیث نیز مشهور است و در بسیارى از منابع اهل سنت نقل شده كه فرمود :« مثلى و مثل الانبیاء كمثل رجل بنى بنیانا فاحسنه و اجمله، فجعل الناس یطیفون به یقولون ما رأینا بنیانا احسن من هذا الا هذه اللبنة، فكنت انا تلك اللبنة ؛ مثل من در مقایسه با انبیاء پیشین همانند مردى است كه بنائى بسیار زیبا و جالب بسازد، مردم گرد آن بگردند و بگویند بنائى زیباتر از این نیست جز اینكه جاى یك خشت آن خالى است و من همان خشت آخرینم !»
این حدیث در صحیح مسلم به عبارات مختلف و از روات متعدد نقل شده ، حتى در یك مورد در ذیل آن ، این جمله آمده است : «و انا خاتم النبیین».
و در حدیث دیگرى در ذیل آن مىخوانیم : « جئت فختمت الانبیاء ؛آمدم و پیامبران را پایان دادم .» (صحیح مسلم ، جلد 4 ، صفحه 1790 و 1791)
4- در بسیارى از خطبههاى نهج البلاغه نیز خاتمیت پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله صریحاً آمده است ؛ از جمله در خطبه 173 در توصیف پیامبر اسلام (صلى اللَّه علیه و آله) چنین مىخوانیم : « امین وحیه و خاتم رسله و بشیر رحمته و نذیر نقمته ؛ او (محمد) امین وحى خدا ، و خاتم پیامبران ، و بشارت دهنده رحمت و انذار كننده از عذاب او بود .»
و در خطبه 133 چنین آمده است : « ارسله على حین فترة من الرسل، و تنازع من الالسن، فقفى به الرسل و ختم به الوحى ؛ او را پس از یك دوران فترت بعد از پیامبران گذشته فرستاد به هنگامى كه میان مذاهب مختلف نزاع در گرفته بود به وسیله او سلسله نبوت را تكمیل كرده و وحى را با او ختم نمود .»
و در خطبه نخستین نهج البلاغه بعد از شمردن برنامههاى انبیاء و پیامبران پیشین مىفرماید:
« الى ان بعث اللَّه سبحانه محمدا رسول اللَّه (صلى اللَّه علیه و آله) لانجاز عدته و اتمام نبوته ؛تا زمانى كه خداوند سبحان محمد (صلى اللَّه علیه و آله) رسولش را براى تحقق بخشیدن به وعدههایش و پایان دادن سلسله نبوت مبعوث فرمود .»
در حدیث معروفى از پیامبر (صلى اللَّه علیه و آله) مىخوانیم كه فرمود: «حلالى حلال الى یوم القیامة و حرامى حرام الى یوم القیامة ؛ حلال من تا روز قیامت حلال است و حرام من تا روز قیامت حرام»
http://img.tebyan.net/big/1388/12/8140217591576524317231170190641011311627.jpg
5- و در پایان خطبه حجة الوداع همان خطبهاى كه پیامبر اسلام (صلى اللَّه علیه و آله) در آخرین حج و آخرین سال عمر مباركش به عنوان یك وصیت نامه جامع براى مردم بیان كرد نیز مسأله خاتمیت صریحاً آمده است آنجا كه مىفرماید :« الا فلیبلغ شاهد كم غائبكم لا نبى بعدى و لا امة بعدكم ؛ حاضران به غائبان این سخن را برسانند كه بعد از من پیامبرى نیست، و بعد از شما امتى نخواهد بود ، سپس دستهاى خود را به سوى آسمان بلند كرد آن چنان كه سفیدى زیر بغلش نمایان گشت و عرضه داشت : " اللهم اشهد انى قد بلغت : خدایا گواه باش كه من آنچه را باید بگویم گفتم" » .( بحار الانوار ، جلد 21 ، صفحه 381)
6- در حدیث دیگرى كه در كتاب كافى از امام صادق (علیه السلام) آمده است چنین مىخوانیم : « ان اللَّه ختم بنبیكم النبیین فلا نبى بعده ابدا و ختم بكتابكم الكتب فلا كتاب بعده ابدا ؛ خداوند با پیامبر شما سلسله انبیاء را ختم كرد ، بنا بر این هرگز بعد از او پیامبرى نخواهد آمد و با كتاب آسمانى شما كتب آسمانى را پایان داد پس كتابى هرگز بعد از آن نازل نخواهد گشت .» (اصول كافى ، جلد اول)
حدیث در این زمینه در منابع اسلامى بسیار زیاد است به طورى كه در كتاب " معالم النبوة ، 135 " حدیث از كتب علماء اسلام از شخص پیامبر (صلى اللَّه علیه و آله) و پیشوایان بزرگ اسلام در این زمینه جمع آورى شده است . (معالم النبوة- بخش نصوص خاتمیت)
آیه 40 سوره احزاب گرچه براى اثبات خاتمیت پیامبر اسلام (صلى اللَّه علیه و آله) كافى است، ولى دلیل خاتمیت آن حضرت منحصر به آن نمىباشد، چرا كه هم آیات دیگرى در قرآن مجید به این معنى اشاره مىكند، و هم روایات فراوانى در این باره وارد شده است.
« ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ وَ كانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَیْءٍ عَلِیماً ؛ محمّد (صلى اللَّه علیه و آله)، پدر هیچ یك از مردان شما نبوده و نیست، بلكه رسول خدا و خاتم پیامبران است و خداوند به همه چیز آگاه است.» (احزاب ، 40)
در این آیه هم كلمه «رسول» و هم كلمه «نبىّ» آمده است . «رسول» صاحب كتاب و «نبىّ» خبر دهنده است ، یا آنكه «رسول» پیامآور و «نبىّ» انجام دهنده رسالت است. (معجم الفروق اللغویة)
«خاتم» به معناى نگین انگشتر است كه در قدیم با حك كردن نام خود بر روى آن ، پایان نامهها و دستورات را با آن مُهر مىكردند ، خاتم و در اینجا كنایه از آخرین پیامبر بودن است.
گرچه در قرآن آیات فراوانى بیانگر جهان شمولى و جاودانگى آیین حضرت محمّد صلى اللَّه علیه و آله است ، مانند: «لِلْعالَمِینَ نَذِیراً» (فرقان، 1)، «لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ» (انعام، 19)، «كَافَّةً لِلنَّاسِ» (سبأ، 28) و در روایات ، حدیث متواتر «لا نبى بعدى» و حدیث معروف «حلال محمد حلال ابدا الى یوم القیامة» (كافى، ج 1، ص 58) و دهها حدیث دیگر بر این مطلب تأكید كردهاند ، ولى این آیه روشنترین دلیل بر خاتمیّت پیامبر اسلام است .
این آیه تنها آیهاى است كه هم نام پیامبر(صلى اللَّه علیه و آله) و هم رسالت او را در قالب دو عنوان ذكر كرده است : «مُحَمَّدٌ» ...، «رَسُولَ اللَّهِ» ...، «خاتَمَ النَّبِیِّینَ»
چند سؤال مهم :
1ـ چرا پس از اسلام انسانها به پیامبر جدید نیاز ندارند؟
پاسخ:
دلیل اصلىِ تجدید نبوّتها و آمدن پیامبران جدید ، دو چیز بوده است : یكى تحریف دین سابق ، به گونهاى كه از كتاب خدا و تعالیم پیامبر پیشین امور بسیارى تحریف شده باشد و دیگرى تكامل بشر در طول تاریخ كه مقتضى نزول قوانین جامعتر و كاملتر بود.
امّا پس از پیامبر اسلام(صلى اللَّه علیه و آله)، این دو امر واقع نشده است ؛ زیرا اوّلًا : قرآن، بدون آنكه كلمهاى از آن تحریف شود، در میان مردم باقى است و ثانیاً : جامعترین و كاملترین قوانین در آن مطرح شده و بر اساس علم خداوند ، تا روز قیامت هیچ نیازى براى بشر نیست، مگر آنكه حكمش در اسلام بیان شده است .
وحى نازل نمىشود ولى رابطه با غیب هم چنان باقى است ، امام معصوم علیه السلام حضور دارد و فرشتگان الهى بر او نازل مىشوند، امدادهاى غیبى به انسانهاى شایسته مىرسد حتّى افراد عادى اگر متّقى باشند نور الهى پیدا مىكنند و خداوند راه حقّ را به نحوى به آنان نشان مىدهد : «اتَّقُوا اللَّهَ ... یَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً»
2ـ چگونه نیازهاى متغیّر انسان با خاتمیّت دین سازگار است؟
پاسخ:
انسان در مراحل تحصیلى خود تا درجهى اجتهاد و دكترى به استاد نیاز دارد، پس از آن به مرحلهاى مىرسد كه مىتواند بدون استاد ، نیازهاى خود را از مطالبى كه آموخته به دست آورد . باب اجتهاد باز است و مىتوان قوانین مورد نیاز را از قواعد كلّى استنباط كرد ، البتّه بر اساس اصولى كه فقها براى استخراج احكام تدوین نمودهاند .
3ـ چرا رابطه بشر با عالم غیب قطع شد؟
http://img.tebyan.net/big/1389/11/229217143239520126152422321381768163172222.jpg
پاسخ:
وحى نازل نمىشود ولى رابطه با غیب هم چنان باقى است ، امام معصوم علیه السلام حضور دارد و فرشتگان الهى بر او نازل مىشوند ، (به اصول كافى بحث امامت مراجعه كنید) امدادهاى غیبى به انسانهاى شایسته مىرسد حتّى افراد عادى اگر متّقى باشند نور الهى پیدا مىكنند و خداوند راه حقّ را به نحوى به آنان نشان مىدهد : «اتَّقُوا اللَّهَ ... یَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً» (حدید، 28)
پیام مهم آیه :
خاتمیّت پیامبر اسلام(صلى اللَّه علیه و آله)، بر اساس علم و حكمت الهى است :«خاتَمَ النَّبِیِّینَ ... اللَّهُ بِكُلِّ شَیْءٍ عَلِیماً»
دلائل خاتمیت پیامبر اسلام (صلى اللَّه علیه و آله)
آیه فوق گرچه براى اثبات این مطلب كافى است ، ولى دلیل خاتمیت پیامبر اسلام (صلى اللَّه علیه و آله) منحصر به آن نمىباشد ، چرا كه هم آیات دیگرى در قرآن مجید به این معنى اشاره مىكند ، و هم روایات فراوانى در این باره وارد شده است .
از جمله در آیه 19 سوره انعام مىخوانیم : « وَ أُوحِیَ إِلَیَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ: این قرآن بر من وحى شده تا شما و تمام كسانى را كه این قرآن به آنها مىرسد ، انذار كنم (و به سوى خدا دعوت نمایم).»
وسعت مفهوم تعبیر و من بلغ (تمام كسانى كه این سخن به آنها مىرسد) رسالت جهانى قرآن و پیامبر اسلام (صلى اللَّه علیه و آله) را از یك سو و مسأله خاتمیت را از سوى دیگر روشن مىسازد.
آیات دیگرى كه عمومیت دعوت پیامبر اسلام (صلى اللَّه علیه و آله) را براى جهانیان اثبات مىكند مانند : « تَبارَكَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى عَبْدِهِ لِیَكُونَ لِلْعالَمِینَ نَذِیراً ؛ جاوید و پر بركت است خداوندى كه قرآن را بر بندهاش نازل كرد تا تمام اهل جهان را انذار كند .» (فرقان ، آیه 1).و مانند « وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِیراً وَ نَذِیراً ؛ ما تو را جز براى عموم مردم به عنوان بشارت و انذار نفرستادیم .» (توبه ،آیه 28) ، و آیه « قُلْ یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْكُمْ جَمِیعاً ؛ بگو: اى مردم! من فرستاده خدا به همه شما هستم » (اعراف آیه 158).
با توجه به وسعت مفهوم " عالمین" و " ناس" و " كافة" نیز مؤید این معنى است ، از این گذشته اجماع علماء اسلام از یك سو و ضرورى بودن این مسأله در میان مسلمین از سوى دیگر، و روایات فراوانى كه از پیامبر و دیگر پیشوایان اسلام رسیده از سوى سوم مطلب را روشن تر مىسازد كه به عنوان نمونه به ذكر چند روایت زیر قناعت مىكنیم :
1- در حدیث معروفى از پیامبر (صلى اللَّه علیه و آله) مىخوانیم كه فرمود: «حلالى حلال الى یوم القیامة و حرامى حرام الى یوم القیامة ؛ حلال من تا روز قیامت حلال است و حرام من تا روز قیامت حرام .» (بحار الانوار ، جلد دوم ، صفحه 260 ، باب 31 ، حدیث 17) این تعبیر بیانگر ادامه این شریعت تا پایان جهان مىباشد.
مثل من در مقایسه با انبیاء پیشین همانند مردى است كه بنائى بسیار زیبا و جالب بسازد، مردم گرد آن بگردند و بگویند بنائى زیباتر از این نیست جز اینكه جاى یك خشت آن خالى است و من همان خشت آخرینم!
2- حدیث معروف" منزله" كه در كتب مختلف شیعه و اهل سنت در مورد على (علیه السلام) و داستان ماندن او به جاى پیامبر در مدینه به هنگام رفتن رسول خدا (صلى اللَّه علیه و آله)، به سوى جنگ تبوك آمده نیز كاملاً مسأله خاتمیت را روشن مىكند ، زیرا در این حدیث مىخوانیم : پیامبر(صلى اللَّه علیه و آله) به على (علیه السلام) فرمود :«انت منى بمنزلة هارون من موسى الا انه لا نبى بعدى ؛ تو نسبت به من ، به منزله هارون نسبت به موسى هستى ، جز اینكه بعد از من پیامبرى نیست .» (بنا بر این تو همه منصب هاى هارون را نسبت به موسى دارى جز نبوت) ( اصول كافى ، جلد اول ، باب البدع و الرأى و المقاییس ، حدیث 19)
http://img.tebyan.net/big/1389/12/16147107236371231241131641001411355185173212.jpg
3- این حدیث نیز مشهور است و در بسیارى از منابع اهل سنت نقل شده كه فرمود :« مثلى و مثل الانبیاء كمثل رجل بنى بنیانا فاحسنه و اجمله، فجعل الناس یطیفون به یقولون ما رأینا بنیانا احسن من هذا الا هذه اللبنة، فكنت انا تلك اللبنة ؛ مثل من در مقایسه با انبیاء پیشین همانند مردى است كه بنائى بسیار زیبا و جالب بسازد، مردم گرد آن بگردند و بگویند بنائى زیباتر از این نیست جز اینكه جاى یك خشت آن خالى است و من همان خشت آخرینم !»
این حدیث در صحیح مسلم به عبارات مختلف و از روات متعدد نقل شده ، حتى در یك مورد در ذیل آن ، این جمله آمده است : «و انا خاتم النبیین».
و در حدیث دیگرى در ذیل آن مىخوانیم : « جئت فختمت الانبیاء ؛آمدم و پیامبران را پایان دادم .» (صحیح مسلم ، جلد 4 ، صفحه 1790 و 1791)
4- در بسیارى از خطبههاى نهج البلاغه نیز خاتمیت پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله صریحاً آمده است ؛ از جمله در خطبه 173 در توصیف پیامبر اسلام (صلى اللَّه علیه و آله) چنین مىخوانیم : « امین وحیه و خاتم رسله و بشیر رحمته و نذیر نقمته ؛ او (محمد) امین وحى خدا ، و خاتم پیامبران ، و بشارت دهنده رحمت و انذار كننده از عذاب او بود .»
و در خطبه 133 چنین آمده است : « ارسله على حین فترة من الرسل، و تنازع من الالسن، فقفى به الرسل و ختم به الوحى ؛ او را پس از یك دوران فترت بعد از پیامبران گذشته فرستاد به هنگامى كه میان مذاهب مختلف نزاع در گرفته بود به وسیله او سلسله نبوت را تكمیل كرده و وحى را با او ختم نمود .»
و در خطبه نخستین نهج البلاغه بعد از شمردن برنامههاى انبیاء و پیامبران پیشین مىفرماید:
« الى ان بعث اللَّه سبحانه محمدا رسول اللَّه (صلى اللَّه علیه و آله) لانجاز عدته و اتمام نبوته ؛تا زمانى كه خداوند سبحان محمد (صلى اللَّه علیه و آله) رسولش را براى تحقق بخشیدن به وعدههایش و پایان دادن سلسله نبوت مبعوث فرمود .»
در حدیث معروفى از پیامبر (صلى اللَّه علیه و آله) مىخوانیم كه فرمود: «حلالى حلال الى یوم القیامة و حرامى حرام الى یوم القیامة ؛ حلال من تا روز قیامت حلال است و حرام من تا روز قیامت حرام»
http://img.tebyan.net/big/1388/12/8140217591576524317231170190641011311627.jpg
5- و در پایان خطبه حجة الوداع همان خطبهاى كه پیامبر اسلام (صلى اللَّه علیه و آله) در آخرین حج و آخرین سال عمر مباركش به عنوان یك وصیت نامه جامع براى مردم بیان كرد نیز مسأله خاتمیت صریحاً آمده است آنجا كه مىفرماید :« الا فلیبلغ شاهد كم غائبكم لا نبى بعدى و لا امة بعدكم ؛ حاضران به غائبان این سخن را برسانند كه بعد از من پیامبرى نیست، و بعد از شما امتى نخواهد بود ، سپس دستهاى خود را به سوى آسمان بلند كرد آن چنان كه سفیدى زیر بغلش نمایان گشت و عرضه داشت : " اللهم اشهد انى قد بلغت : خدایا گواه باش كه من آنچه را باید بگویم گفتم" » .( بحار الانوار ، جلد 21 ، صفحه 381)
6- در حدیث دیگرى كه در كتاب كافى از امام صادق (علیه السلام) آمده است چنین مىخوانیم : « ان اللَّه ختم بنبیكم النبیین فلا نبى بعده ابدا و ختم بكتابكم الكتب فلا كتاب بعده ابدا ؛ خداوند با پیامبر شما سلسله انبیاء را ختم كرد ، بنا بر این هرگز بعد از او پیامبرى نخواهد آمد و با كتاب آسمانى شما كتب آسمانى را پایان داد پس كتابى هرگز بعد از آن نازل نخواهد گشت .» (اصول كافى ، جلد اول)
حدیث در این زمینه در منابع اسلامى بسیار زیاد است به طورى كه در كتاب " معالم النبوة ، 135 " حدیث از كتب علماء اسلام از شخص پیامبر (صلى اللَّه علیه و آله) و پیشوایان بزرگ اسلام در این زمینه جمع آورى شده است . (معالم النبوة- بخش نصوص خاتمیت)