PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مجموعه اشعار مریم حیدرزاده



tina
03-01-2011, 11:57 PM
غرور
غرور نذاشت بهت بگم قد خدا دوست دارم

حالا نشستم یه گوشه دارم ستاره میشمارم
تنهایی عین یه تبر شکسته برگ و ریشه مو
سوزونده آفت غرور از حالا تا همیشه مو
اگر بهت گفته بودم حالا تو مال من بودی
من تو خیال تو بودم ٬ تو تو خیال من بودی
کاشکی میون من و تو تو اون روزا حصار نبود
هیچی میونمون به جز دلای بی قرار نبود
انگار که تقدیر نمیخواست تو در کنار من باشی
منم بهار تو باشم تو هم بهار من باشی
یه خلوت ساکت و سرد انگار اسیرمون شده
نمیشه فکر دیگه کرد ٬ ما خیلی دیرمون شده
تو رفتی و حالا دیگه اونور دنیا خونته
انگار نه انگار که کسی اینور آب دیوونته
تقصیر هردومون بوده ما عشقو نشناخته بودیم
فقط یه قصر کاغذی تو رویامون ساخته بودیم
باید یکی از ما دوتا غرورو میگذاشت زیر پا
آروم به اون یکی می گفت یه عاشق واقعی باش
جدایی دستای ما یه اتفاق ساده نیست
سواره هرگز با خبر از غصه ی پیاده نیست
توی مسیر عاشقی باید هوای دل و داشت
حرف دل و عین قسم رو طاقی چشما گذاشت
حالا که من تنها شدم قدر چشاتو میدونم
ولی نمیشه کاری کرد همیشه تنها میمونم
کاش توی دنیا هیچکسی قربونی غرور نشه
راه دوتا پرنده کاش هیچ روزی از هم دور نشه

tina
03-01-2011, 11:59 PM
روی هرچی دس گذاشتم یکی زودتر اونو برده
روی سرنوشتم انگار مهر این حادثه خورده
همیشه بهم میگفتن تو دوباره دیر رسیدی
دوباره شکست و تاخیر با یه دنیا ناامیدی
گلی رو که من میخواستم یکی قبلا چیده بودش
قبل من یکی به مقصد همیشه رسیده بودش
نیمکت رو به بلوطا شد مال یه کس دیگه
آخه دیر رسیده بودم اینو یه پرنده میگه
قبل من یکی طلسم قلعه ی دورو شکسته
حالا رفته توی قلعه خوش و بی غصه نشسته
هدیه ای که دیده بودم قبل من یکی خریده
من همون مسافرم که به ترن باز نرسیده
همیشه دیر میرسیدم حتی موقع قرارم
حالا هم واسه همینه که تو دنیا تو رو دارم
تو رو هرگز نمیدیدم اگه زود رسیده بودم
اگه اون گل و به موقع از تو صحرا چیده بودم
توی بازی زمونه خیلی وقته دیگه دیره
یکی اما پیدا میشه که دس تو رو میگیره
نکنه هنوز همونم یه مسافر توی بن بست
که رو جاده های حسرت با نگاهش میکشه دست
راس بگو حقیقتی تو ؟ یا تو خواب و رویاهامی
بگو که دیر نرسیدم تو تا آخرش باهامی
بگو چون که دیر رسیدم تو مال منی همیشه
قصه ی ما رو اگر چه هیچکی باورش نمیشه

tina
03-02-2011, 12:00 AM
کجا بودی وقتی برات شکستم
یخ زده بود شاخه گلم تو دستم
کجا بودی وقتی غریبی و درد
داشت من تنها رو دیوونه می کرد
کجا بودی وقتی که از پنجره
میپرسیدم این چندمین عابره
کجا بودی وقتی تو رو میخواستم
که دستات آروم بشینه تو دستم
کجا بودی وقتی که گریه کردم
از تو به آسمون گلایه کردم
کجا بودی وقتی کنار عکسات
شبا نشستم به هوای چشمات
کجا بودی تو لحظه ی نیازم
وقتی میخواستم دنیامو بسازم
کجا بودی ببینی من میسوزم
عین چشات سیاهه رنگ روزم
کجا بودی تشنه ی چشمات بودم
نبودی من عاشق دنیات بودم
کجا بودی وقتی دیوونت بودم
وقتی که بی قرار شونت بودم
کجا بودی وقتی چشام به در بود
ترانه هام شکایت سفر بود
نبودی پیش من بی ستاره
ترک می خورد دلم با یه اشاره
کجا بودی وقتی که مینوشتم
ترانه هام همه مال فرشته م
کجا بودی وقتی که پرپر شدم
سوختم و از غمت خاکستر شدم
کجا بودی ببینی فصل بهار
همه می گفتن تو گذاشتیم کنار
سرزنشای مردمو شنیدم
هرچی که باورت نمیشه دیدم
کنایه هاشونو به جون خریدم
نبود ستاره م شبا گریه چیدم
کجا بودی وقتی بهم خندیدن
رد شدن و همدیگه رو بوسیدن
کجا بودی ببینی خستگیمو
آب شدن شمعای زندگیمو
همه سراغ تو رو می گرفتن
زیر لبی یه چیزایی می گفتن
میخندیدم اما تنم میلرزید
کجا بودی وقتی چشام میترسید
کجا بودی وقتی سحر نداشتم
سیاهی بود از تو خبر نداشتم
کجا بودی وقتی که اشکام می ریخت
خون جای گریه از تو چشمام می ریخت
کجا بودی وقتی باید می موندی
غصه مو از لحن صدام می خوندی
کجا بودی نگام به در سفید شد
هرکی به جز من از تو ناامید شد
کجای بودی وقتی دعای داغم
میزد به سقف کوچیک اتاقم
کجا بودی وقتی صدات میکردم
به آسمون رسید صدای دردم
کجا بودی من از خودم گذشتم
هرجا بگی رو دنبال تو گشتم
کجا بودی ببینی آبروم مرد
اما به خاطر چشات قسم خورد
خنده واسه همیشه از لبام رفت
رسیدن از مرمر رویاهام رفت
کوچه ی انتظار رسید به بن بست
دلم می گفت اون سر وعده هاش هست
کجا بودی که از نفس افتادم
روزی یه بار زنده شدم جون دادم
وقتی که این بازیا رو میکردی
من میدونستم داری برمیگردی
پاهای خسته تو بذار رو چشمام
بگو که دیگه نمیذاری تنهام
بگو هنوز دوسم داری با منی
بگو محاله قلبمو بشکنی
کجا بودی ببینی بی ستاره م
ببینی جز تو کسی رو ندارم
غم نبودنت مث آتیشه
تو این دو خط ترانه جا نمیشه

tina
03-02-2011, 12:00 AM
به خاطر من نرو به شونه هام تکیه کن
بغضتو بشکن آروم بشین پیشم گریه کن
خسته نشو که اینجا آدم مهربون نیس
ستاره ی بختمون تو اوج کهکشون نیس
به خاطر من بمون به خاطرت می مونم
خودم ستارت میشم تو میشی آسمونم
با پر کشیدن تو چیزی عوض نمیشه
فقط یه غم میمونه تو قلب من همیشه
به خاطر من بخون صدات شبیه دریاس
لحن طلایی تو خودش برام یه دنیاس
تحملت کجا رفت چاره ی تو سفر نیس
تو دنیامون هیچکسی از من دیوونه تر نیس
به خاطر من بخواب ٬ چشماتو رو هم بذار
تو گلدون سفالیت گلای مریم بذار
بذار که عطر این عشق بیفته دست نسیم
بذار همه بدونن آخر به هم می رسیم
به خاطر من بخند تا دوباره بهار شه
دختر قلعه ی نور اسب طلا سوار شه
با رفتنت زندگی چیزی به جز قفس نیس
هوای بی تو بودن خالیه ٬ توش نفس نیس
به خاطر من بیا که من برات میمیرم
بیا و فریاد بزن حرفمو پس میگیرم
به خاطر من بگو ٬ بگو جایی نمیری
بگو که موندگاری ٬ حرفتو پس میگیری
منم به خاطر تو خط میکشم رو دنیا
یا تو یا هیچکس میشه قرار آخر ما

tina
03-02-2011, 12:02 AM
همه میگن تو منو دوس نداری
همشون پشت سر تو بد میگن
نمیدونن تو از آسمون میای
خودشون اهل یه دنیای دیگن
همه میگن اسمشه تو با منی
توی قلب تو یه کم جا ندارم
روی اسم تو باید خط بکشم
برم و چشماتو تنها بذارم
اونا از چشمای تو بی خبرن
نمیدونن که نگات نفس داره
اونا غافلن که چشم روشنت
توی نور ماه نقره دس داره
همه دوس دارن ازت دس بکشم
همشون بهم میگن دیوونه ای
نمیدونن تو برام بهانه ای
معنی شعرای عاشقانه ای
همه میگن پیش اون کسی برو
که یه کم قدر نگاتو بدونه
همه با دس هی منو نشون میدن
میگن این دیوونه سا این همونه
تو رو با خیلیا دیدن همشون
هی میگن تو بی وفایی میکنی
به منم میگن داری محبت و
از چشای اون گدایی می کنی
ولی من به اونا گوش نمیکنم
تو تمام هستی و بهانمی
توی سایه روشنای شعر و درد
تو اهورایی ترین ترانمی
همه میگن یکی از همین روزا
واسه ی همیشه از پیشم میری
جلوی چشمای بی قرار من
یکی دیگه رو تو آغوش میگیری
اما من باورشون نمی کنم
اونا از عمق دلت بی خبرن
تو روی ابرای آسمونی و
اونا اینجا تو زمین پشت درن
راز چشماتو ولی من میدونم
میشینم تا تو مال خودم بشی
میمیرم تا از یه راه دور بیای
باز بهونه ی تولدم بشی

tina
03-02-2011, 12:04 AM
آخر یه روز دق می کنم فقط به خاطر تو

دنیا رو عاشق می کنم فقط به خاطر تو
شب به بیابون می زنم فقط به خاطر تو
رو دست مجنون میزنم فقط به خاطر تو
تو نمی خوای بیای پیشم فقط به خاطر من
من دلم و خون می کنم فقط به خاطر تو
از دور تماشا می کنی فقط به خاطر من
من دل و رسوا می کنم فقط به خاطر تو
از خوبیات کم می کنی فقط به خاطر من
رشته رو محکم می کنم فقط به خاطر تو
تو خودت رو گم می کنی فقط به خاطر من
من خودم و گم می کنم فقط به خاطر تو
شعله رو خاموش می کنی فقط به خاطر من
شب رو فراموش می کنم فقط به خاطر تو
تو خنده هات غم می زنی فقط به خاطر من
دنیا رو بر هم میزنم فقط به خاطر تو
یه روز میشم بی آبرو فقط به خاطر تو
قربونی یه جست و جو فقط به خاطر تو
تو هم یه روز میری سفر فقط به خاطر من
خیره میشن چشام به در فقط به خاطر تو
به من تو میگی دیوونه فقط به خاطر من
جملت به یادم میمونه فقط به خاطر تو
تو من و بیرون میکنی فقط به خاطر من
قلبم و ویرون می کنم فقط به خاطر تو
میگی که از سنگ دلت فقط به خاطر من
یه عمره که تنگه دلم فقط به خاطر تو
تو گفتی عاشقی بسه فقط به خاطر من
دنیا واسم یه قفسه فقط به خاطر تو
میری سراغ زندگیت فقط به خاطر من
من میسوزم تو تشنگیت فقط به خاطر تو
تو میگی عشق یه عادته فقط به خاطر من
دلم پر از شکایته فقط به خاطر تو
میگیری از من فاصله فقط به خاطر من
دست میکشم از هر گله فقط به خاطر تو
تو میگی از اینجا برو فقط به خاطر من
رفتم به احترام تو فقط به خاطر تو
رد میشی از مقابلم فقط به خاطر من
مونده سرقرار دلم فقط به خاطر تو
ناز میکنی برای من فقط به خاطر من
من میشینم به پای تو فقط به خاطر تو
نیستی کنار پنجره فقط به خاطر من
دل نمیتونه بگذره فقط به خاطر تو
تو من رو یادت نمیاد فقط به خاطر من
دلم کسی رو نمیخواد فقط به خاطر تو
میگذری از گذشته ها فقط به خاطر من
میرم توی نوشته ها فقط به خاطر تو
تو منو تنها میذاری فقط به خاطر من
من خودم و جا میذارم فقط به خاطر تو
دل رو گذاشتی بی جواب فقط به خاطر من
یه عمر میکشم عذاب فقط به خاطر تو
دلت شکسته میدونم فقط به خاطر من
منم یه خسته میدونی فقط به خاطر تو
آخر ازم جدا شدی فقط به خاطر من
من مشغول دعا شدم فقط به خاطر تو

tina
03-02-2011, 12:06 AM
حافظ کنار عکس تو من باز نیت می کنم
انگار حافظ با من و من با تو صحبت می کنم
وقت قرار ما گذشت و تو نمیدانم چرا
دارم به این بدقولیت دیریست عادت می کنم
چه ارتباط ساده ای بین من و تقدیر هست
تقدیر ویران می کنم من هم مرمت می کنم
در اشتباهی نازنین تو فکر کردی این چنین
من دارم از چشمان زیبایت شکایت می کنم
نه مهربان من بدان بی لطف چشم عاشقت
هرجای دنیا که روم احساس غربت می کنم
بر روی باغ شانه ات هر وقت اندوهی نشست
در حمل بار غصه ات با شوق شرکت می کنم
یک شادی کوچک اگر از روی بام دل گذشت
هرچند اندک باشد آن را با تو قسمت می کنم
خسته شدی از شعر من زیبا اگر بد شد ببخش
دلتنگ و عاشق هستم اما رفع زحمت می کنم

tina
03-02-2011, 12:07 AM
من میگم بهم نگاه کن
تو میگی که جون فدا کن
من میگم چشمات قشنگه
تو میگی دنیا دو رنگه
من میگم دلم اسیره
تو میگی که خیلی دیره
من میگم چشمات و وکن
تو میگی من و رها کن
من میگم قلبم رو نشکن
تو میگی من می شکنم من ؟
من میگم دلم رو بردی
تو میگی به من سپردی ؟
من میگم دلم شکسته است
تو میگی خوب میشه خسته است
من میگم بمون همیشه
تو میگی ببین نمی شه
من میگم تنهام می ذاری
تو میگی طاقت نداری
من میگم تنهایی سخته
تو میگی این دست بخته
من میگم خدا به همرات
تو میگی چه تلخه حرفات
من میگم که تا قیامت
برو زیبا به سلامت
من میگم خدا به همرات
تو میگی چه تلخه حرفات
من میگم که تا قیامت
برو زیبا به سلامت

tina
03-02-2011, 12:09 AM
لالالا دونه های سرخ گیلاس

چه چشمایی داری تو رنگ الماس
لالالا عاشقونه زیر بارون
به یاد زلفای بی تاب مجنون
لالالا عاشقای خیس گریه
دروغی خنده و راستی گلایه
لالالا عاشقی از بی حواسی
جای مهر و محبت ناسپاسی
لالالا رفتنای تا همیشه
تموم شد قصه ی فرهاد و تیشه
لالالا قصه ی درد کلاغه
که عمرش رو گذاشت پای علاقه
لالالا قایق و دریا و پارو
یه تخت راحت از چوبای گردو
لالالا فال قهوه توی فنجون
همش می پرسم از برگشتن اون
لالالا خوابای آروم و رنگی
کنار بوته های توت فرنگی
لالالا رویاهای پرتقالی
هزار تا آرزو اما خیالی
لالالا با تو بودن تا قیامت
نگو نه خوندم از چشمات ندامت
لالالا خواب من آشفته تر شد
تو رفتی و دل من در به در شد
لالالا خواب بدون تو حرومه
دیگه کار من و قلبم تمومه
دم آخر نوشتم به لالایی
شاید پیغام بدی این بار کجایی
لالالا بی وفا چشماتو تر کن
یه بار موند و هزار بارم سفر کرد
لالالا موقع رفتن به من گفت
واسه برگشتنش کلی خبر کرد
لالالا خوش باشی رویای نازم
دیگه نیستم واست شعری بسازم
فدای اون چشای بی وفات شم
دیگه رفتم که راس راسی فدات شم
لالالا شمع و شمعدون و شکایت
میمیرم من واست تا بی نهایت

tina
03-02-2011, 12:10 AM
به من او گفت فردا می رود اینجا نمی ماند
و پرسد دلم دلم او گفت : نه تنها نمی ماند
به او گفتم که چشمان تو جادو کرده این دل را
و گفت این چشم ها که تا ابد زیبا نمی ماند
به او گفتم دل دریایی ام قربانی چشمت
ولی او گفت این دل دائما دریا نمی ماند
به او گفتم که کم دارم تو را رویای کمرنگم
و پاسخ داد او در عصر ما رویا نمی ماند
به او گفتم که هرشب بی نگاه تو شب یلداست
ولی گفت او کمی که بگذرد یلدا نمی ماند
به او گفتم قبولم کن که رسوایت شوم او گفت
کسی که عشق را شرطی کند رسوا نمی ماند
و حق با اوست عاشق شو همین و هرچه بادا باد
چرا که در مسیر عاشقی اما نمی ماند
خدایا خط بکش بر دفتر این زندگی اما
به من مهلت بده تا بشنوم آن جا نمی ماند

tina
03-02-2011, 12:11 AM
بذار یواش شروع کنم ٬ همنفس گلم ٬ سلام

آرزوهام راضی شدن ٬ دیگه بهت نمیرسم
گفتم چیا گفتی بهم ٬ گفتی که آینده داری
دنیا همش عاشقی نیس٬ گریه داری ٬ خنده داری
گفتم که گفتی من باشم ٬ به لحظه هات نمیرسی
به قول دل شاید دلت گرو باشه پیش کسی
خلاصه گفتم که چشات قصد رسیدن نداره
رویاها کاله و دسات خیال چیدن نداره
گفتم که گفتی زتدگیت غصه داره ٬ سفر داره
هم واسه من هم واسه تو با هم بودن خطر داره
گفتم تو گفتی رویاها مال شبای شاعراس
شهامتو کسی داره که شاعر مسافراس
مسافرا اون آدمان که با حقیقت می مونن
تلخیاشو خوب می چشن ٬ غصه هاشو خوب میدونن
گفتم فقط میخوای واست یه حس محترم باشم
عاشقیمو قایم کنم ٬ تو طالع تو کم باشم
گفتم که گفتی ما دو تا به درد هم نمیخوریم
ولی یه جا مثل همیم ٬ هردومون از غصه پریم
گفتم تو گفتی میتونیم یادی کنیم از همدیگه
اما کسی به اون یکی لیلی و مجنون نمیگه
گفتم تو گفتی سهممون از زندگی جدا جداست
حرف تو رو چشم منه اما اینام دست خداس
هرچی که تو گفته بودی گفتم به دل بی کم و بیش
حال خودم ؟ نه راه پس مونده برام نه راه پیش
این حرفای خودت بوده ٬ از من دیوونه تر دیدی ؟
اصلا نگفتم اینا رو خودت دیدی یا شنیدی
دلم که حرفاتو شنید اول که باورش نشد
ولی نه ٬ بهتره بگم ٬ نفهمیدش ٬ سرش نشد
یه جوری مات و غم زده فقط به دورا خیره شد
رنگ از رخش ٬ نه نپرید ٬ شکست و مرد و تیره شد
بلور رویاهام ولی چکید مث خواب تگرگ
آرزوهام از هم ٬ رسید ته کوچه ی مرگ
راستش ازم چیزی نموند به جز همین جسم ظریف
خوب میدونی چی میکشه غریب تو خونه ی حریف
نگی چرا نوشته هام لطیف و عاشقونه نیست
رویا و آرزوم که هیچ ٬ حتی دل دیوونه نیست
زیبا باید تنهایی من این نامه رو سیا کنم
رسم گذشته ها میگه باید به تو نگا کنم
حرفاتو گفتم به خودت ٬ ببینی راستی تو زدی
اصلا توی ذات تو هست ٬ یه همچی چیزی بلدی ؟
اگر تو بیداری بودم ٬ بشین میادش خبرم
اگر نگفتی بنویس ٬ من میخوام از خواب بپرم
دوست دارم ٬ چه توی خواب چه توی مرگ و بیداری
فدای یه تار موهات ٬ که تو منو دوس نداری
مواظب آدما باش ٬ زندگی گرگه زیبا جون
خدای رویای منم ٬ هنوز بزرگه زیباجون

tina
03-02-2011, 12:11 AM
غصه نخور مسافر ٬ اینجا ما هم غریبیم

از دیدن نور ماه یه عمره بی نصیبیم
فرقی نداره بی تو بهارمون با پاییز
نمیبینی که شعرام همه شدن غم انگیز
غصه نخور مسافر اونجا هوا که بد نیست
اینجا ولی آسمونم باریدنم بلد نیست
غصه نخور مسافر ٬ فدای قلب تنگت
فدای برق ناز اون چشمای قشنگت
غصه نخور مسافر تلخه هوای دوری
من که خودم میدونم که تو چقدر صبوری
غصه نخور مسافر بازم میای به زودی
ما رو بگو چه کردیم از وقتی تو نبودی ؟
غصه نخور مسافر ٬ غصه اثر نداره
از دل تو میدونم هیچکس خبر نداره
غصه نخور مسافر رفتیم تو ماه اسفند
اردیبهشت که میشه تو برمیگردی ٬ لبخند
غصه نخور مسافر همیشه اینجوری نیست
همیشه که عزیزم راهت به این دوری نیست
غصه نخور مسافر ٬ غصه نخور ستاره
غصه نخور مگه تو کنار دریا نیستی ؟
من چشم به رات میمونم ٬ ببین تو تنها نیستی
غصه نخور مسافر ٬ غصه کار گلا نیست
سفر یه امتحانه ٬ به جون تو بلا نیست
غصه نخور مسافر تو خود آسمونی
در آرزوی روزی که بیای و بمونی

tina
03-02-2011, 12:12 AM
شاکی پرونده سلام ٬ درسته من متهمم

حتی برای متهم شدن پیش تو هم کمم
چه ذوقی کردم شنیدم گفتی شکایت میکنی
اما دلم گرفت که گفتی منو اذیت میکنی
من تو رو اذیت میکنم ٬ منی که میمیرم برات
من که به تندی میشکنم زیر تولد نگات
تو حکم من نوشته بود طبق مواد بیست و یک
تو روزگار من و تو این کارا عاقلانه نیست
معلومه عاقلانه نیست ٬ عاشق که عاقل نمیشه
ولی با این جواب من که حکمی باطل نمیشه
شاکی محترم ٬ گلم ٬ بگو که زندونیم کنن
بگو پیش پای چشات ٬ یک شبه قربونیم کنن
بگو به افتخار تو ۲ بیان منو دار بزنن
علت دیوونگیمو ٬ تو کوچه ها جار بزنن
بگو که از رو قصمون کلی لالایی بسازن
عکسای زیبا رو ولی ٬ اینجا و اونجا نندازن
آ]ه حسودی میکنم بفهمن این رازو همه
فردا تقلب کنن از جنون این متهمه
دوس ندارم زیبای من از هرکسی شاکی باشه
متهم اون نباید تو کره ی خاکی باشه
شاکی من ٬ قانون میگه : به هرکی رو کنه جنون
چون قانونو نمیشناسه ٬ دیگه نه تنبیه و نه اون
متهمت اما میخواست شامل این بندا نشه
به خاطر همین داره بارای عقلو میکشه
نشسته تنها این گوشه ٬ بدون حامی و وکیل
کلی خوشش اومده از عشق تو و جرم و دلیل
خوب میدونه اگه وکیل ببنده این پرونده رو
میچینه از لبای تو ٬ گلای سرخ خنده رو
درسته که عاشقتم ٬ اما مگه من دیوونم
خنده رو از تو بگیرم که بی چشات نمیتونم
خلاصه که شاکی ما ٬ صاحب پرونده ی من
خاطره ی گذشته هام ٬ مالک آینده ی من
متهمت قصدی نداشت ٬ عاشقیشو به دل نگیر
فقط اونو قبول بکن به چشم مجرمی اسیر
اینجا وکیلی نمیاد که بگه من جنون دارم
چون اگه آزادم کنن باز سرتو درد میارم
شاکی نازنین من ٬ مزاحمت شدم ٬ ببخش
مثل تمام لحظه ها بتاب و آروم بدرخش
متهمت قول میده که دیگه به تو نامه نده
درسته دیوونس ولی موندن رو قولو بلده
فک نکنی نامه ی من شده مث دفاعیه
شاکی گل نشون ندی این مدرکو به قاضیه
نشون بدی اونم میگه به خاطر درد جنون
متهمت گناه داره بگذر از اتهام اون
ولی تو این کارو نکن ٬ میخوام اسیری بکشم
تابلوی چشمای تو رو ناز و کویری بکشم
فدای چشمات که تو نور هزار و صد رنگ میشه
زرد پاییزی میپوشی ٬ چشات چه خوش رنگ میشه
راحت شدی از دست من با شعر و عشق و التماس
نمیگم اما نمیام بیرون از این رخت و لباس
یادت باشه لحظه ی صدور حکم تو محکمه
دلت نسوزه ٬ نگذری از تقصیر متهمه
شاکی هیچ کسی نشو ٬ فقط اینو ازت میخوام
فدای شاکی گل و جرم و جنون و اتهام
الهی دروازه ی بخت به روت همیشه وا بشه
دست به خاکستر بزنی ٬ الهی که طلا بشه
متهم هرچی ردیف ٬ ردیف پنج و دو و سه
نمیذارم تو عاشقی کسی به گردم برسه

tina
03-02-2011, 12:13 AM
هیچکی از رفتن من غصه نخورد
هیچکی با موندن من شاد نشد
وقتی رفتم کسی قلبش نگرفت
بغض هیچ آدمی فریاد نشد
وقتی رفتم کسی گریش نگرفت
اشکشو کسی نریخت پشت سرم
راستی که بی کسی درد بدیه
منم انگار همیشه تو سفرم
وقتی رفتم کسی غصش نگرفت
وقتی رفتم کسی بدرقم نکرد
دل من میخواس تلافی بکنه
پس چش هیچکسی عاشقم نکرد
وقتی رفتم نه که بارون نگرفت
هوا صاف و خیلی هم آفتابی بود
اگه شب می رفتم و خورشید نبود
آسمون خوب می دونم مهتابی بود
چشمی با رفتن من خیره نموند
به در و به آسمون و پنجره
میدونم خیلیا گفتن چیزی نیست
ماتمم نداره که ٬ بذار بره
وقتی رفتم کسی اشکش نیومد
نیومد هیچ جا صدای گریه ای
توی این دنیای بد هیچکی نداشت
از سفر رفتن من گلایه ای
هیچ کسی نگاش برام ابری نشد
زلزله هیچ دلی رو تکون نداد
راس راسی ٬ واسه کسی مهم نبود
نه که فک کنی بود و نشون نداد
چهره ی هیچ کسی پژمرده نبود
گلا اما همه پژمرده بودن
کسایی که واسشون مهم بودم
همه شاید یه جوری مرده بودن
کی میرم ؟ کجا میرم ؟ میام یا نه ؟
کسی لا اقل اینو سوال نکرد
انگاری میخوام برم خرید کنم
هیچ کسی چیزی نگفت ٬ حلال نکرد
دم رفتن کسی حرفی نمیزد
همه ساکت بودن و بی سر صدا
یه نگهبان که ما رو نگا میکرد
زیر لب گفت ٬ به سلامتی کجا ؟
اشک و خندم دو تایی کنار هم
با یه لحن مهربون جواب دادن
انگاری یه عالمه کوه های سخت
از رو شهر شونه ی من افتادن
این سوال مهربون و بی ریا
پرسش ساده یه غریبه بود
کسی که اسم منم نمیدونست
زیر چشماش غمی بود ٬ داغ و کبود
شعرمو باید یه جور عوض کنم
یا بذارمش همینجور بمونه
ته قلبم میخوام این حقیقتو
هر کسی دوس داره شعرو بخونه
دم رفتن کسی گفت سفر به خیر
که واسم غریب و ناشناخته بود
اما اون وقتی رسید که قلب من
همه ی آرزو هاشو باخته بود
بهتره اهالی رویامونو
بدون توقعی جواب کنیم
نباید حتی رو بهترین کسا
توی بدترین جاها حساب کنیم . . .

tina
03-02-2011, 12:14 AM
همنفس گلم سلام ٬ دیگه یه گوله آتیشم
مضحکه دوستم نداری ٬ دلم میخواد بیای پیشم
عجیبه ٬ وقتی نمیخوای من یکی دیوونه ترم
منتظرم ناز کنی و فقط بشینم بخرم
یکی می گفت که آدما بیشترشون اینجورین
بر عکس آرزوهاشون ٬ عاشق هم تو دورین
ولی تو چی ٬ نه دوری و ٬ نه نزدیکی دلت میخواد
اولش اینجور نبودی ٬ خوب یادمه ٬ یادت میاد ؟
باز که مث قبلیا شد ٬ باز که میذارمش کنار
چشات چه برقی میزنه تو قاب عکست رو دیوار
راستی یه چیزی رو بگم ٬ پشت سرم حرف میزنن
میگن که جادو کردنش ٬ دوستن اونا یا دشمنن ؟
همش می پرسن اون چی شد ؟ آره دیگه تو رو میگن
یکی میگفت اینجور کسا فکر یه آدم دیگن
چیکار کنم ٬ خودت بیا ٬ جواب حرفا رو بده
به قول جویا هوا ٬ بهمنه ٬ نا مساعده
به تو نمیشه راس نگم ٬ از این خیالا ترسیدم
از تو چه پنهون یه کمی پنهونی از تو رنجیدم
به اونا چیزی نمیگم ٬ به هیچکی حرفی نزدم
هرچیه من مال توام این کارا رو خوب بلدم
اما تا کی ؟ باید تا کی این نقشا رو بازی کنم ؟
حالا که راضین همه ٬ باید تو رو راضی کنم ؟
راستی عجب دنیاییه ٬ کاراش عجیب و وارونس
دیوونه کم بود ٬ خودشم از همه بیشتر دیوونس
ببین گلم ٬ بهش من ٬ طاقت شونه هام کمه
عین یاس همسایمون شاخه ی آرزوم خمه
زخم زبون آدما هر ثانیه زیاد تره
همش میگن کجاس ؟ چی شد ؟ تو رو نمیخواد ببره ؟
مادربزرگ میگفت برو طالعتو یه جا ببین
منم آوردم عکستو ٬ گفتم تو فالم اینه ٬ این . . .
همه بهم میخندیدن ٬ تو هم بودی میخندیدی؟
کاش خودتو به جای من میذاشتی و میفهمیدی
خب دیگه دردا خیلی شد ٬ به درد آوردم سرتو
گفتم شاید دریابی این دیوونه ی پرپرتو
یه سر بزن ٬ یه کار بکن ٬ اینجا یه کم آروم بشه
منم اگه دوس نداری بگو ٬ بذار تموم بشه
یه نامه ی تابستونی ٬ تو یک شب ابری تیر
تکلیفمو روشن کن و حق دل منو بگیر
دوست دارم تکراریه ٬ خیلی بهت نیاز دارم
قلبمو با هرچی توشه ٬ واست٬ تو نامت میذارم
اگه دوسم داشتی که هیچ ٬ فقط رو نامه دس بکش
اگر نه راحت بگو و بدون من نفس بکش
فقط حقیقتو بگو ٬ هرچی تو قلبت میگذره
به حرف قلبت گوش بده ٬ اینجوری خیلی بهتره

tina
03-02-2011, 12:14 AM
باید به فکر غصه گل ها بود

فکر غروب ساکت یک خورشید
باید ز درد آینه ویران شد
از غصه ی سپیده به خود لرزید
باید به فکر کوچ پرستو ها بود
در فکر یک کبوتر بی پرواز
باید به جای یک دل تنها بود
آرام و ارغوانی و بی آغاز
باید به حرمت غم یک گلدان
آشفته بود و خم شد و ویران شد
وقتی دلی ز غربت غم تنهاست
باید شکسته گشت و پریشان شد
باید میان خاطر یک کودک
چیزی شبیه لطف عروسک بود
باید برای پنجره ای تنها
یک سایبان ز ساقه ی پیچک بود
باید برای تشنگی یک گل یاس
زیباتر از تصور باران شد
باید برای تازه شدن ٬ گل داد
تسکین روح خسته ی یاران شد
باید فضای نیلی رویا را
گاهی برای پونه مهیا کرد
باید هوای سرخی رز را داشت
از آسمان ستاره تمنا کرد
باید ترانه های رهایی را
در کوچه های عاطفه قسمت کرد
باید فدای خنده ی یک گل شد
در خواب های آینه شرکت کرد
باید به خاطر گل یخ پژمرد
فکر پرنده های طلایی بود
باید سکوت آینه را فهمید
در انتظار صبح رهایی بود
باید به فکر حسرت شبنم بود
فکر سپیدی غزل یک گل یاس
فکر پناه دادن یک لاله
فکر غریب ماندن یک احساس
باید میان خواب گلی گم شد
آیینه بود و عاشق بارانی
باید شبی ز روی صداقت رفت
در کلبه ی نسیم به مهمانی
باید برای پونه دعایی کرد
زیر عبور تند زمان تنهاست
باید شنید قصه ی دریا را
تا دید او برای چه در غوغاست
باید به فکر عمر شقایق بود
فکر نیاز آبی نیلوفر
فکر هجوم ممتد یک اندوه
فکر هوای ابری چشمی تر
باید به فکر زردی دل ها بود
فکر حضور دائمی پاییز
فکر غریب بودن شمتی برف
باریدنی عجیب و کم و یکریز
باید برای عاطفه فکری کرد
پشت حصار فاصله ها مانده
آیا کسی به تازگی از احساس
شعری برای تازه شدن خوانده ؟
باید به فکر رسم نوازش بود
آرام و مهربان و تماشایی
باید برای عاطفه شعری ساخت
با خانه های آبی و رویایی
باید فشرد دست محبت را
آن گاه آسمانی و زیبا شد
نوشید شهد عشق ز یک چشمه
که با احترام دریا شد
باید پناه و پر از احساس
باید دلی به وسعت دریا داشت
باید به اوج رفت و برای دل
یک خانه هم همیشه همانجا داشت

tina
03-02-2011, 12:15 AM
می خوام یه قصری بسازم پنجره هاش آبی باشه
من باشم و تو باشی و یک شب مهتابی باشه
امشب میخوام از آسمون یاس های خوشبو بچینم
امشب میخوام خواب تو رو تو خواب گل ها ببینم
کاشکی بدونی چشمات رو به صدتا دنیا نمیدم
یه موج گیسوی تو رو به صدتا دریا نمیدم
کاش تو هوای عاشقی همیشه پیشم بمونی
از تو کتاب زندگی حرفای رنگی بخونی
حتی اگه دلت نخواد اسم تو ٬ تو قبل منه
چهره تو یادم میاد ٬ وقتی که بارون میزنه
امشب میخوام برای تو یه فال حافظ بگیرم
اگه که خوب درنیومد به احترامت بمیرم
امشب میخوام رو آسمون عکس چشاتو بکشم
اگر نگاهم نکنی ناز چشاتو بکشم
میخوام تو رو فسم بدم به جون هرچی عاشقه
به جون هرچی قلب صاف رنگ گل شقایقه
یه وقتی که من نبودم بی خبر از اینجا نری
بدون یه خداحافظی پرنزنی تنها نری
وقتی که اینجا بمونی بارون قشنگ و نم نمه
هوای رفتن که کنی مرگ گلای مریمه

tina
03-02-2011, 12:15 AM
دیگر مرا به معجزه دعوت نمیکنی

با من ز درد حادثه صحبت نمیکنی
دیریست پشت شنجره ماندم که رد شوی
اما تو مدتی ست که اجابت نمیکنی
قولی که داده ای به من از یاد برده ای
گفتی ز باغ پنجره هجرت نمیکنی
بیمار عشق توست پرستوی روح من
از این مریض خسته عیادت نمیکنی
باشد برو ولی همه جا غرق عطر توست
گرچه تو هیچ خرج صداقت نمیکنی
یکبار از مسیر نگاهم عبور کن
آنقدر دور گشته که فرصت نمیکنی
گل های باغ خاطره در حال مردنند
به یاس های تشنه محبت نمیکنی
رفتی بدون آن که خداحافظی کنی
دیگر به قاب پنجره دقت نمیکنی
امروز سیب سرخ رفاقت دلش گرفت
این سیب را برای چه قسمت نمیکنی
یعنی من از مقابل چشم تو رفته ام ؟
این کلبه را دوباره مرمت نمکنی
زیبا قرارمان همه جا هر زمان که شد
گرچه تو هیچ وقت رعایت نمیکنی

tina
03-02-2011, 12:16 AM
و حدس میزنم شبی مرا جواب میکنی
وقصر کوچک دل مرا خراب میکنی
سر قرار عاشقی همیشه دیر کرده ای
ولی برای رفتنت عجب شتاب میکنی
من از کنار پنجره تو را نگاه میکنم
و تو به نام دیگری مرا خطاب میکنی
چه ساده در ازای یک نگاه پاک و ماندنی
هزار مرتبه مرا ز خجالت آب میکنی
به خاطر تو ٬ من همیشه با همه غریبه ام
تو کمتر از غریبه ای مرا حساب میکنی
و کاش گفته بودی از همان نگاه اولت
که بعد من دوباره دوست انتخاب میکنی

tina
03-02-2011, 12:16 AM
به روی گونه تابیدی و رفتی
مرا با عشق سنجیدی و رفتی
تمام هستی ام نیلوفری بود
تو هستی مرا چیدی و رفتی
کنار انتظارت تا سحرگاه
شبی همپای پیچک ها نشستم
تو از راه آمدی با ناز و آنوقت تمنای مرا دیدی و رفتی
شبی از عشق تو با پونه گفتم
دل او هم برای قصه ام سوخت
غم انگیز است ٬ تو شیدایی من را
به چشم خویش فهمیدی و رفتی
چه باید کرد این هم سرنوشتی ست
ولی دل را به چشمت هدیه کردم
سر راهت که میرفتی تو آن را
به یک پروانه بخشیدی و رفتی
صدایت کردم از ژرفای یک یاس
به لحن آب نمناک باران
نمیدانم شنیدی برنگشتی
و یا این بار نشنیدی و رفتی
نسیم از جاده های دور آمد
نگاهش کردم و چیزی به من گفت
تو هم در انتظار یک بهانه
از این رفتار رنجیدی و رفتی
عجب دریای غمناکی ست این عشق
ببین با سرنوشت من چها کرد
تو هم این رنجش خاکستری را
میان یاد پیچیدی و رفتی
تمام غصه هایم مال باران
فضای خاطرم را شستشو داد
و تو به احترام این تلاطم
فقط یک لحظه باریدی و رفتی
دلم پرسید از پروانه یک شب
چرا عاشق شدی چیز عجیبی ست
و یادم هست تو یک بار این را
ز یک دیوانه پرسیدی و رفتی
تو را به جان گل سوگند دادم
فقط یک شب نیازم را ببینی
ولی در پاسخ این خواهش من
تو مثل غنچه خندیدی و رفتی
دلم گلدان شب بو های رویاست
پر است از اطلسی های نگاهت
تو مثل یک گل سرخ وفادار
کنار خانه روییدی و رفتی
تمام بغض هایم مثل یک رنج
شکست و قصه ام در کوچه پیچید
ولی تو از صدای این شکستن
به جای غصه ترسیدی و رفتی
غروب کوچه های بی قراری
حضور روشنی را از تو میخواست
تو یک آن آمدی این روشنی را
بروی کوچه پاشیدی و رفتی
کنار من نشستی تا سپیده
ولی چشمان تو جای دگر بود
و من می دانم آن شب تا سحرگاه
نگاران را پرستیدی و رفتی
نمیدانم چه میگویند گل ها
خدا میداند و نیلوفر و عشق
به من گفتند گل ها تا همیشه
تو از این شهر کوچیدی و رفتی
جنون در امتداد کوچه عشق
مرا تا آسمان با خودش برد
و تو در آخرین بن بست این راه
مرا دیوانه نامیدی و رفتی
شبی گفتی نداری دوست من را
نمیدانی که من آن شب چه کردم
خوشا بر حال آن چشمی که آن را
به زیبایی پسندیدی و رفتی
هوای آسمان دیده ابریست
پر از تنهایی نمناک هجرت
تو تا بیراهه های بی قراری
دل من را کشانیدی و رفتی
پریشان کردی و شیدا نمودی
تمام جاده های شعر من را
رها کردی ٬ شکستی ٬ خرد گشتم
تو پایان مرا دیدی و رفتی

tina
03-02-2011, 12:17 AM
چقدر فاصله اینجاست بین آدم ها

چقدر عاطفه تنهاست بین آدم ها
کسی به حال شقایق دلش نمیسوزد
و او هنوز شکوفاست بین آدم ها
کسی به خاطر پروانه ها نمیمیرد
تب غرور چه بالاست بین آدم ها
و از صدای شکستن کسی نمیشکند
چقدر سردی و غوغاست بین آدم ها
میدان کوچه دلها فقط زمستانست
هجوم ممتد سرماست بین آدم ها
ز مهربانی دل ها دگر سراغی نیست
چقدر قحطی رویاست بین آدم ها
کسی به نیست دل ها دعا نمیخواند
غروب زمزمه پیداست بین آدم ها
و حال آینه را کسی نمیپرسد
همیشه غرق مداراست بین آدم ها
غریب گشتن ٬ احساس درد سنگینی ست
و زندگی چه غم افزاست بین آدم ها
مگر که کلبه دلها چقدر جا دارد
چقدر راز و معماست بین آدم ها
چه ماجرای عجیبی ست این تپیدن دل
و اهل عشق چه رسواست بین آدم ها
چه میشود همه از جنس آسمان باشیم
طلوع عشق چه زیباست بین آدم ها
میان این همه گل های ساکن اینجا
چقدر پونه شکیباست بین آدم ها
تمام پنجره ها بی قرار بارانند
چقدر خشکی و صحراست بین آدم ها
و کاش صبح ببینم که باز مثل قدیم
نیاز و مهر و تمناست بین آدم ها
بهار کردن دلها چه کار دشواریست
و عمر شوق چه کوتاست بین آدم ها
میان تک تک لبخند ها غمی سرخ ست
و غم به وسعت یلداست بین آدم ها
به خاطر تو سرودم چرا که تو تنها
دلت به وسعت دریاست بین آدم ها

tina
03-02-2011, 12:17 AM
تو مثل راز پاییزی و من رنگ زمستانم
چگونه دل اسیرت شد ٬ قسم به شب نمیدانم
تو مثل شمعدانی ها پر از رازی و زیبایی
و من در پیش چشمان تو مشتی خاک گلدانم
تو دریایی ترینی ٬ آبی و آرام و بی پایان
و من موج گرفتاری اسیر دست طوفانم
تو مثل آسمانی مهربان و آبی و شفاف
و من در آرزوی قطره های پاک بارانم
نمیدانم چه باید کرد با این روح آشفته
به فریادم برس ای عشق ٬ من امشب پریشانم
تو دنیای منی ٬ بی انتها و ساکت و سرشار
و من تنها در این دنیای دور از غصه مهمانم
تو مثل مرز احساسی قشنگ و دور و نا معلوم
و من در حسرت دیدار چشمت رو به پایانم
تو مثل مرهمی بر بال بی جان کبوتر
و من هم یک کبوتر تشنه ی باران در مانم
بمان امشب کنار لحظه های بی قرار من
ببین با تو چه رویایی ست رنگ شوق چشمانم
شبی یک شاخه نیلوفر به دست آبیت دادم
هنوز از عطر دستانت پر از شوق است دستانم
تو فکر خواب گل هایی که یک شب باد ویران کرد
و من خواب تو را میبینم و لبخند پنهانم
تو مثل لحظه ای هستی که باران تازه میگیرد
و من مرغی که از عشقت فقط بی تاب و حیرانم
تو می آیی و من گل می دهم در سایه چشمت
و بعد از تو منم با غصه های قلب سوزانم
تو مثل چشمه اشکی که از یک ابر می بارد
و من تنها ترین نیلوفر رو به گلستانم
شبست و نغمه ی مهتاب و مرغان سفر کرده
و شاید یک مه کمرنگ از شعری که میخوانم
تمام آرزو هایم زمانی سبز میگردد
که تو یک شب بگویی دوستم داری تو میدانم
غروب آخر شعرم پر از آرامش دریاست
و من امشب قسم خوردم تو را هرگز نرنجانم
به جان هر چه عاشق توی این دنیای پرغوغاست
قدم بگذار روی کوچه های قلب ویرانم
بدون تو شبی تنها و بی فانوس خواهم مرد
دعا کن بعد دیدار تو باشد وقت پایانم

tina
03-02-2011, 12:18 AM
نرو زیبا رفتنت واسه دلم ضرر داره
اونورا آدم بد فراوونه ٬ خطر داره
سایه روشن چشات داد میزنه میخوای بری
شب ناز مژه هات علامت سفر داره
نرو زیبا همیشه وحشت من از این بوده
که یکی یه جایی به چشمای تو نظر داره
تو مراقب تمام لحظه هامی ٬ میدونی
نباشی هر کی تو دستاش ٬ دو سه تا تبر داره
منم این دیار و این آدما رو دوس ندارم
ولی هرچی که باشه ٬ دنا داره ٬ خزر داره
نرو زیبا ٬ لااقل به خاطر دخترکی
که یه دل از همه عاشقا دیوونه تر داره
تو بمون حتی اگه مال کس دیگه بشی
بودنت رو خط به خط زندگیم اثر داره
نرو زیبا بسمه هرچی که پیشم نبودی
به خدا این دخترک یه قلب در به در داره
میری اونجا چه کنی ٬ دل منو بسوزونی ؟
یکی مشکل توئه ٬ عاشقی دردسر داره
نرو زیبا به خدا از این دیوونه تر میشم
واسه اون چشمای تو تفاوتی اگر داره
تو فقط نمیدونی چقدر دوست دارم ٬ همین
خدا اما شاید از این عاشقی خبر داره
تو نباشی میمیرم ٬ اما چی گفتم مردنم
واسه ی تو و خیالات فرقی ام مگر داره ؟
زندگی سازیه که ما همه کوکش میکنیم
زیر داره ٬ بالا داره ٬ پایین داره ٬ زبر داره
گاهی تلخه ٬ مث جام شوکرانه رفتنت
گاهی ام مثل خیال موندنت شکر داره
بال پرواز ندارم اما بری باهات میام
دل واسه بودن با تو ٬ هزار تا بال و پر داره

tina
03-02-2011, 12:19 AM
روی عکسا گرد و خاکه
بیشتر دلا هلاکه
قحطی گلای پونه ست
تقدیرا دست زمونه ست
عهد و پیمونا شکسته
رشته ی دلا گسسته
تقویما رو ماه تیره
زندونا پر اسیره
آدما یا همه مردن
یا که مات و دل سپردن
عصر ما عصر فریبه
عصر اسمای غریبه
عصر پژمردن گلدون
چترای سیاه تو بارون
مرگ آواز قناری
مرگ عکس یادگاری
تا دلت بخواد شکایت
غصه ها تا بی نهایت
دلای آدما تنگه
غصه هم گاهی قشنگه
چشما خونه ی سواله
مهربون شدن محاله
هک شده رو هر دیواری
که چرا دوسم نداری
خونه هامون پر نرده
پشت هر پنجره پرده
تا دلت بخواد مسافر
تا بخوای عاشق و شاعر
شبا سرد و بی عروسک
دلای شکسته از شک
زلفای خیلی پریشون
خط زدن رو اسم مجنون
شهری که سرش شلوغه
وعده هاش همه دروغه
چشمای خیره به جاده
عشوه های نخریده
آسمونا پر دوده
قلب عاشقا کبوده
گونه ی گلدونا زرده
رفته و برنمیگرده
آدما بی سرگذشتن
آهوا بدون دشتن
دفترا بدون امضا
ماهیان بدون دریا
تشنه ها هلاک آبن
همه حرفا بی جوابن
نصف زندگی نگاهه
بقیش همش گناهه
خدا رو انگار گذاشتن
رو زمین و برنداشتن
در و دیوارا سیاهه
آدرسامون اشتباهه
شب و روزا پر عادت
وقت که شد شاید عبادت
خدا مال غصه هاته
وقتی غم داری خداته
روی آینه ها غباره
شیشه ی پنجره تاره
بغضا بی صدا و کاله
همه از فکر و خیاله
قلک خوبیا خالی
مهربونیا خیالی
قفسا پر پرنده
لبای بدون خنده
نه شنیدنی نه گوشی
نه گلی نه گلفروشی
مرگ جشنای تولد
مرگ اون دلی که گم شد
خستگی ٬ بی اعتمادی
شک و تردید زیادی
امتحانای مکرر
لونه های بی کبوتر
مشقامون بدون امضا
اسممون همیشه رسوا
نمره های عشقمون تک
بامامون بدون لک لک
همه غایب توی دفتر
مث بالای کبوتر
خونه ها بدون باغچه
بدون حافظ و طاقچه
نه برای عشق میلی
نه کسی به فکر لیلی
دیگه پشت در بسته
کسی بیدار ننشسته
نه کسی ٬ نه انتظاری
نه صدای بی قراری
واسه عاشقی که دیره
لااقل دلت نگیره
کاش تو قحطی شقایق
باز بشیم سوار قایق
بشینیم بریم تو دریا
من و تو تنهای تنها
ماهیا خیلی امینن
نمیگن اگه ببینن
انقدر میریم که ساحل
از من و تو بشه غافل
قایق رو با هم میرونیم
میریم اونجاها میمونیم
جایی که نه آسمونش
نه صدای مردمونش
نه غمش نه جنب و جوشش
نه صدای گلفروشش
مث اینجا آهنی نیست
خوبه اما گفتنی نیست
پس ببین یادت بمونه
کسی ام اینو ندونه
زنده بودیم اگه فردا
وعده ی ما لب دریا
صبح پاشو بدون ساعت
که فراموش بشه عادت
نره از یاد تو زیبا
وعده ی ما لب دریا

tina
03-02-2011, 12:19 AM
خیلی سخته چیزی رو که تا دیشب بود یادگاری
صبح بلند شی و ببینی که دیگه دوسش نداری
خیلی سخته که نباشه هیچ جایی برای آشتی
بی وفا شه اون کسی که جونتو واسش گذاشتی
خیلی سخته تو زمستون غم بشینه روی برفا
می سوزونه گاهی قلب و زهر تلخ بعضی حرفا
خیلی سخته اون کسی که اومد و کردت دیوونه
هوساش وقتی تموم شد بگه پیشت نمیمونه
خیلی سخته اگه عمر جادوی شعرت تموم شه
نکنه چیزی که ریختی پای عشق اون حروم شه
خیلی سخته اون که میگفت واسه ی چشات میمیره
بره و دیگه سراغی از تو و نگات نگیره
خیلی سخته تا یه روزی حرفای اون باورت شه
نکنه یه روز ندامت راه تلخ آخرت شه
خیلی سخته که عزیزی یه شب عازم سفر شه
تازه فردای همون روز دوست عاشقش خبر شه
خیلی سخته بی بهونه میوه های کال رو چیدن
به خدا کم غصه ای نیست ٬ چند روزی تو رو ندیدن
خیلی سخته که دلی رو با نگات دزدیده باشی
وسط راه اما از عشق یه کمی ترسیده باشی
خیلی سخته که بدونه واسه چیزی نگرانی
از خودت میپرسی یعنی میشه اون بره زمانی ؟
خیلی سخته توی پاییز با غزیبی آشنا شی
اما وقتی که بهار شد یه جوری ازش جدا شی
خیلی سخته یه غزیبه به دلت یه وقت بشینه
بعد به اون بگی که چشمات نمیخواد اون رو ببینه
خیلی سخته که ببینیش توی یک فصل طلایی
کاش مجازات بدی داشت توی قانون بی وفایی
خیلی سخته که ببینی کسی عاشقیش دروغه
چقدر از گریه اون شب چشم تو سرش شلوغه
خیلی سخته و قشنگه آشنایی زیر بارون
اگه چتر نداشته باشی توی دستا هردوتاشون
خیلی سخته تا همیشه پای وعده ها نشستن
چقدر قشنگه اما واسه ی کسی شکستن
خیلی سخته واسه ی اون بشکنه یه روز غرورت
اون نخواد ولی بمونه همیشه سنگ صبورت
خیلی سخته بودن تو واسه ی اون بشه عاتد
دیگه بوسیدن دستات واسه اون نشه عبادت
خیلی سخته چشمای تو واسه ی اون کسی خیسه
که پیام داده یه عمر واسه تو نمی نویسه
خیلی سخته که دل تو نکنه قصد تلافی
تا که بین دو پرستو نباشه هیچ اختلافی
خیلی سخته اون که دیروز تو واسش یه رویا بودی
از یادش رفته که واسش تو تموم دنیا بودی
خیلی سخته بری یک شب واسه چیدن ستاره
ولی تا رسیدی اونجا ببینی روز شد دوباره
خیلی سخته که من و تو همیشه با هم بمونیم
انقدر عاشق که ندونن دیوونه کدوممونیم ؟

tina
03-02-2011, 12:20 AM
وقتی رفت دلبسته ی چشمای همدیگه بودیم
یه چیزی مثل اونی که مولوی میگه بودیم
وقتی رفت حاشیه درختامون طلایی بود
ماه تو آسمون بود و قحطی روشنایی بود
وقتی رفت هردوی ما بدجوری دیوونه بودیم
از اونهایی که به یاد هرکی میمونه بودیم
وقتی رفت یه تیکه از گنبد نیلی کنده شد
سرنوشت بازم توی مسابقه برنده شد
وقتی رفت به روش نیاورد اشک من داره میاد
بست چشاش و گفت به من گریه نکن خیی زیاد
وقتی رفت هردومون رو گذاشت توی ناباوری
من بهش گفتم حالا اینبار نمیشه که نری ؟
وقتی رفت یه عالمه سوالا بی جواب شدن
ماهیا تو تنگای بلورمون عذاب شدن
وقتی رفت دو تا ستاره افتادن روی زمین
من ازش پرسیدم آخرش چیه اون گفت همین
وقتی رفت پاییز بود و خدا بود و طاق کبود
من نبودم زیر طاق آسمون اونم نبود
وقتی رفت غبار نشست رو رویاهای اطلسی
دیگه هیچکسی نشد عاشق چشمای کسی
وقتی میرفت درا به روی هردوی ما بسته بود
یه چیزی مثل یه دل تو این میون شکسته بود
وقتی رفت دریا دیگه به ماهیا نگا نکرد
ماه دیگه درنیومد ستاره ادعا نکرد
وقتی رفت لونه ی هیچ پرنده ای چراغ نداشت
واسه درددل ٬ دلم هیچ کسی رو سراغ نداشت
وقتی رفت فهمیدم این کارا همش کار دله
خط زدم رو آرزوم گفتم نه دیگه باطله
وقتی رفت اشکامو ریختم تا پشیمونش کنم
اما اون گفت نباید اینجوری حیرونش کنم
وقتی رفت پرنده های کوچه بی دونه شدن
عاقلا رفتنش رو دیدن و دیوونه شدن
آخرین لحظه گذاشتم سرمو رو شونه هاش
تا شاید یادش بره دلیلا و بهونه هاش
اما اون تصمیم ارغوانیشو گرفته بود
پیش من بود ولی انگار که از اینجا رفته بود
وقتی رفت یه قطره اشک از شهر چشماش جاری بود
همونو ازش گرفتم آخه یادگاری بود
وقتی رفت ٬ هیچی دیگه رفته و من بی خبرم
نامش و نوشتم اما کجا باید ببرم ؟
بهتر اینه که بریزم اشکامو پشت سرش
تا شاید نباشه واسه ی همیشه سفرش
کاش بیاد مسافرش هرکی سفر کرده داره
کاش بیاد و یه دلو از دلهره در بیاره
خداحافظ تمامی سفر کرده هامون
کاش خدا بفرسته اونا رو دوباره برامون

tina
03-02-2011, 12:21 AM
به چشمای خودت قسم

دیگه بهت نمیرسم
وصال تو خیالیه
وای که دلم چه حالیه
بازیای عروسکی
آخ که چه حیف شد کودکی
یه کم برس باز به خودت
میخوام بیام تولدت
اون وقتا اینجوری نبود
راهت به این دوری نبود
حالا که عاشقت شدم
نیستی دیگه مال خودم
پاییز چه فصل زردیه
عاشقیم چه دردیه
گم شده باز بادبادکم
تو نمیای به کمکم ؟
میخوام دستاتو بگیرم
تو بمونی ٬ من بمیرم
عاشقی ام نوبتیه ؟
آخ که چه بد عادتیه
من نگرانم واسه تو
قبله ی دیگران نشو
اشکم به این زلالیه
دل تو از من خالیه
تو مه عشق تو گمم
هلاک یه تبسمم
تو شدی مال دیگری
چه جور دلت اومد بری
قفلا که بی کلید شدن
چشا به در سفید شدن
چه امتحان خوبیه
دوریت عجب غروبیه
بارون شدیده نازنین
از تو بعیده نازنین
خاطره رو جا نذاری
باز من و تنها نذاری
اون وقتا مهمونت بودم
دنیا رو مدیونت بودم
اون وقتا مجنونم بودی
کلی پریشونم بودی
قصه حالا عوض شده
صحبت یه تولده
قلبت رو دادی به کسی
یه کم واسم دلواپسی
می ترسی که من بشکنم
پشت سرت حرف بزنم
من ٬ منی که بوسیدمت
تو اون غروب که دیدمت
تو واسه من ناز میکنی
ناز می کشم باز میکنی ؟
این رسمشه نیلوفرم ؟
من که ازت نمیگذرم
ستارمون یادت میاد ؟
دلواپسم خیلی زیاد
فقط تماشم میکنی
بعد عشقو حاشا میکنی
میگی گذشت گذشته ها
چه راحتن فرشته ها
سر به سرم که نذای
بگو یه کم دوسم داری ؟
نمیمونی ٬ من میمونم
میری یه روزی میدونم
اولا مهربون ترن
اونایی که همسفرن
اشک منم که جاریه
نگه دار ٬ یادگاریه
میسپرمت دست خدا
یه کم دوسم داشتی بیا

tina
03-02-2011, 12:21 AM
همیشه عکس نازت روبرویم
نگاه تو دلیل جستجویم
چرا باید تمام حرف ها را
بدون تو به تصویرت بگویم . . . ؟

tina
03-02-2011, 12:22 AM
اين روزا عادت همه رفتن ودل شكستنه
درد تموم عاشقا پاي كسي نشستنه

اين روزا مشق بچه ها يه صفحه آشفتگيه
گرداي رو آينه ها فقط غم زندگيه

اين روزا درد عاشقا فقط غم نديدنه
مشكل بي ستاره ها يه كم ستاره چيدنه

اين روزا كار گلدونا از شبنمي تر شدنه
آرزوي شقايقا يه شب كبوتر شدنه

اين روزا آسمونمون پر از شكسته باليه
جاي نگاه عاشقت باز توي خونه خاليه

اين روزا كار آدما دلهاي پاك رو بردنه
بعدش اونو گرفتن و به ديگري سپردنه

اين روزا كار آدما تو انتظار گذاشتنه
ساده ترين بهانشون از هم خبر نداشتنه

اين روزا سهم عاشقا غصه و بي وفاييه
جرم تمومشون فقط لذت آشناييه

اين روزا توي هر قفس يكي دو تا قناريه
شبها غم قناريها تو خواب خونه جاريه

اين روزا چشماي همه غرق نياز شبنمه
رو گونه هر عاشقي چند قطره بارون غمه

اين روزا ورد بچه ها بازي چرخ و فلكه
قلباي مثل دريامون پر از خراش و تركه

اين روزا عادت گلها مرگ و بهونه كردنه
كار چشماي آدما دل رو ديونه كردنه

اين روزا كار رويامون از پونه خونه ساختنه
نشونه پروانگي زندگي ها رو باختنه

اين روزا تنها چارمون شايد پرنده مردنه
رو بام پاك آسمون ستاره رو شمردنه

اين روزا آدما ديگه تو قلب هم جا ندارن
مردم ديگه تو دلهاشون يه قطره دريا ندارن

اين روزا فرش كوچه ها تو حسرت يه عابره
هر جا يكي منتظر ورود يه مسافره

اين روزا هيچ مسافري بر نمي گرده به خونه
چشاي خسته تا ابد به در بسته مي مونه

اين روزا قصه ها همش قصه دل سوزوندنه
خلاصه حرف همه پر زدن و نموندنه

اين روزا درد آدما فقط غم بي كسيه
زندگيشون حاصلي از حسرت و دلواپسيه

اين روزا خوشبختي ما پشت مه نبودنه
كار تموم شاعرا فقط غزل سرودنه

اين روزا درد آدما داشتن چتر تو بارونه
چشماي خيس و ابريشون همپاي رود كارونه

اين روزا دوستا هم ديگه با هم صداقت ندارن
يه وقتا توي زندگي همديگر و جا مي ذارن

جنس دلاي آدما اين روزا سخت و سنگيه
فقط توي نقاشيا دنيا قشنگ و رنگيه

اين روزا جرم عاشقي شهر دل و فروختنه
چاره فقط نشستن و به پاي چشمي سوختنه

اسم گلا رو اين روزا ديگه كسي نمي دونه
اما تو تا دلت بخواد اينجا غريب فراوونه

اين روزا فرصت دلا براي عاشقي كمه
زخماي بي ستاره ها تشنه ياس مرهمه

اين روزا اشك مون فقط چاره ي بي قراريه
تنها پناه آدما عكساي يادگاريه

اين روزا فصل غربت عشق و يبدهاي مجنونه
بغضاي كال باغچه منتظر يه بارونه

اين روزا دوستاي خوبم همديگر رو گم ميكنن
دلاي پاك و ساده رو فداي مردم ميكنن

اين روزا آدما كمن پشت نقاب پنجره
كمتر ميبيني كسي رو كه تا ابد منتظره

مردم ما به همديگه فقط زود عادت مي كنن
حقا كه بي وفايي رو خوب هم رعايت ميكنن

درسته كه اينجا همه پاييزا رو دوست ندارن
پاييز كه از راه ميرسه پا روي برگاش مي ذارن

اما شايد تو زندگي يه بغض خيس و كال دارن
چند تا غم و يه غصه و آرزوي محال دارن

اين روزا بايد هممون براي هم سايه باشيم
شبا يه كم دلواپس كودك همسايه باشيم

اون وقت دوباره آدما دستاشون رو پل ميكنن
درداي ارغواني رو با هم تحمل مي كنن

اگه به هم كمك كنيم زندگي ديدني ميشه
بر سر پيمان مي مونن دوستاي خوب تا هميشه

اما نه فكر كه ميكنم اين كار يه كار ساده نيست
انگار براي گل شدن هنوز هوا آماده نيست

tina
03-02-2011, 12:22 AM
نه!نمي شود رفت و گذشت و نديد!
هنوز چشمي پشت پنجره منتظر هست
و نگاهش به ان سو دو دو مي زند
و صداي تپ تپ دلي را نشنيد
كه بي تاپ و بي قرار دل دل مي كند
براي سير ديدنش ...
خدايا، خدايا ان روز مباد!
ان روز بي عشق، هرگز مباد!
__________________

tina
03-02-2011, 12:23 AM
از اولین نگاه تو بودی در کنار من
با قلب من همیشه کمی راه آمدی
در راههای سخت عبورم ز زندگی
تا ساحل امید تو همراه آمدی
ای مهربانترین تپش قلب زندگی
ای قصه صبوری گل های عاطفه
ای امتداد اینه عشق تا ابد
ای معنی تولد زیبای عاطفه
زیباتر از تولد گلهای ارغوان
آبی تر از شکفتن روح حقایقی
دستان تست سایه صدها گل غریب
تو شرح حال سوختن شمع عاشقی
یادم نمی رود که چه کردی برای من
گلدان آرزوی مرا آب داده ای
در سایه روشنی که پر از عطر یاس بود
من را به روی ثانیه ها تاب داده ای
پرواز کن به کشور اینه های پک
شاید مرا ز برکه غم ها رها کنی
شاید مرا و عاطفه را آشتی دهی
دل را به نغمه های وفا آشنا کنی
ای شعر بی مثال نگاه و طلوع و عشق
رفتی و بی تو واژه احساس تیره شد
رفتی و چشم های من از کشور افق
سوی غروب سرخ و غریب تو خیره شد
غربت حضور سکت امواج اشک هاست
رفتی و مانده خاطره هایت برای من
یادش به خیر چشم تو و آسمان عشق
با رفتنت شکست دل اشک های من
روزی که چشم های تو از مرز دل گذشت
گم شد میان کلبه رویا بهار من
دل ها فدای چشم پر از هجرت تو شد
پیوندهای آبی تو یادگار من
گرچه گذشت سالی و دل ها ز غم شکست
در دل غم است تا تو بیایی ستاره ام
برگرد و عطر عاطفه را با خودت بیار
در انتظار رویش عشقی دوباره ام
ای اولین حکایت بی انتها ی عشق
رفتی و بی تو نام نجابت غریب شد
بی تو به وسعت عطش سرخ لاله ها
دل مرد و سرزمین شکفتن عجیب شد
رفتی و بی تو ترجمه تلخ زندگی
در جای جای شهر وجودم سروده شد
رفتی و بی تو دفتر کمرنگ یک غروب
در کوچه های آبی چشمم گشوده شد
پیش تو عشق هجی سبز بهار بود
با رفتنت بلور غزلهای من شکست
ای معنی طراوت باران عاطفه
بی تو غمی غریب به شهر دلم نشست
در پاسخ سوال سراسر نیاز من
گفتی که چشم های مرا جا گذاشتی
بعد از عبور ساده خود مهربان چه زود
دل را میان حادثه تنها گذاشتی
این بود پاسخ تپش قلب عاشقم
این بود پاسخ غزل سرخ انتظار
کردی دریغ از دل من یک نگاه را
این بود رسم مهر و وفای تو ای بهار
نورت چه شد ستاره من پرتوت کجاست
باور نمی کنم که تو از یاد برده ای
باور نمی کنم که پس از مدتی غروب
دل را به شهر آبی دیگر سپرده ای
رفتی و بغض کرد بدون تو شهر چشم
بی تو غروب می کند از دیده ام بهار
تا آن زمان که بگذری از کوچه دلم
ما غرق حسرتیم و هیاهو و انتظار

tina
03-02-2011, 12:24 AM
كاش مي شد سرزمين عشق را
در ميان گامها تقسيم كرد
كاش مي شد با نگاه شاپرك
عشق را بر اسمان تفهيم كرد

كاش مي شد با دو چشم عاطفه
قلب سرد اسمان را ناز كرد
كاش مي شد با پري از برگ ياس
تا طلوع سرخ گل پرواز كرد

كاش مي شد با نسيم شامگاه
برگ زرد ياسها زا زنگ كرد
كاش مي شد با خزان قلبها
مثل دشمن عاشقانه جنگ كرد

كاش مي شد با محبت خانه ساخت
يك اطاقش را به مرواريد داد
كاش مي شد بر تمام مردمان
پيشوند نام انسان را گذاشت

كاش مي شد با تمام حرفها
يك دريچه يه صفا را وا كنم
كاش مي شد در نهايت راه عشق
ان گل گم گشته را پيدا كنم

tina
03-02-2011, 12:24 AM
عاشق و معشوقها ای کاش بهم انقد شک نداشتن
سقف اعتمادامون کاش انقدر ترک نداشتن
چی می شد دست من و تو همیشه تو دست هم بود
از ما هرچی که می گفتن واسه ی عاشقی کم بود
چی می شد بی التماسم تو می اومدی به خونه
چی می شد دلت می دونست که باید پیشم بمونه
چی می شد می سوخت دلامون واسه التماس سیبا
چی میشد دنیا رو یک شب بسپاریم دست غریبا
چی می شد من رو تو یک شب ببری به زیر بارون
حتی به قیمت مرگ عزت و آبروهامون
کاش برای کشتی عشق یکی از ما ناخدا بود
که می رفتیم اونجا غیر ما فقط خدا بود
چشمای ناز تو ای کاش یه ضریحی داشت طلایی
انقد دورش می گشتم که نشه پیداش جدایی
کاشکی یادمون نمی رفت عهدامون بدون علت
واسه ی دفاع از خود دست نمی زدیم به تهمت
کاشکی عهدامون نمی شکست با یه اتفاق ساده
به دلیل اینکه آدم توی این دنیا زیاده
کاش برای اون مهم بود چشام از خاطره خیسه
گفته بودم که دل من برای اون می نویسه
یادته واست نوشتم روی صفحه های رنگی
حیفه که پیشم نمونن چشای به این قشنگی
گفتی تنها راهه پرواز ولی آسمون چه دوره
واسه تو کاری نداره که دسات مثل بلوره
کی میگه سرمای بهمن واسه باریدن برفه
ایراد از عشق من و توست که همش اسیر حرفه
نگرانم واسه اون روز که بازم تازه شه داغم
ونم یه روز نزدیک نمی یای دیگه سراغم
من خودم دیدم ستاره نور نداره بی فروغه
تو اصن دوسم نداشتی هر چی که گفتی دروغه
هنوزم عاشقتم جون چشات جون دریا
ولیکن یادت بمونه خوب من و گذاشتی تنها
می خواد دعاهای ما واسه همدیگه بگیره
یکی از ما با شهامت واسه اون یکی بمیره
قدر بین دلا و حرفهای ما اختلافه
این روزها درد غریبی می کنه ما رو کلافه
چی میشه با هم بسازیم یه روزی یه شهر تازه
بدون اینکه بگیریم از کسی حتی اجازه
یادگاری بنویسیم کاش رو گلبرگای قرمز
بنویسیم که عزیزم هر جا باشم بی تو هرگز
کاش نشه زندگیامون یه روزی اسیر تکرار
و یادت می یاد عزیزم گفتی به امید دیدار ؟

tina
03-02-2011, 12:24 AM
ای کاش من خورشید بودم
روی علف ها می نشستم
با مهربانی قفل غم را
از روی در ها می شکستم
ای کاش من آلاله بودم
لاله ای خوش رنگ و زیبا
آلاله ای که دوست دارد
نجوای سرخ شاپرک را
ای کاش من احساس بودم
مفهوم سبز زنده بودن
مضمون باران بهاری
در دفتر سرخ سرودن
ای کاش من لبخند بودم
بر روی لبهای کویری
ای کاش غم را می زدودم
لز چشم نمنک اسیری
ای کاش من پرواز بودم
پرواز تا اوج رسیدن
پرواز تا اعماق رویا
نبض شقایق را شنیدن
ای کاش من مهتاب بودم
مهتاب با نوری طلایی
همدرد با مرغان عاشق
با بی دلان درد آشنایی
ای کاش من ایینه بودم
یا انعکاس نور بودم
با نقره هایم گرد غم را
از صفحه دل می زدودم
ای کاش من یک قطره بودم
یک قطره اشک پک و جاری
اشکی به روی گونه ای سرخ
یا در دل چشم انتظاری
ای کاش من یک یاس بودم
تا بیکران می رسیدم
دست پر از احساس خود را
بر قلب باران میکشیدم
ای کاش من یک قلب بودم
شب تا سحرگاه می تپیدم
آن قدر می رفتم فراتر
تا آه شب را می شنیدم
ای کاش من دیدار بودم
آن شوق نیلی رنگ دیدن
از خوشه های زرد خورشید
گل دسته های یاد چیدن
ای کاش با شعر رهایی
در قلب ها غوغا نماییم
و با ورود حضرت عشق
این کلبه را دریا نماییم

tina
03-02-2011, 12:25 AM
روزای خیلی طلایی یادته؟

روزای خیلی طلایی یادته؟ روز ترس از جدایی، یادته؟

روز تمرین اشاره یادته؟ شب چیدن ستاره یادته؟

شعرای کتاب درسی یادته؟ یادته گفتی می ترسی ،یادته؟

عکسمون تو قاب عکس و ، یادته؟ بله بدون مکث و یادته؟


دستمون تو دست هم بود یادته؟ غصه هامون کم کم بود، یادته؟

چشم نازت مال من بود یادته؟ دیدن من غدغن بود یادته؟

روزگار قهر و آشتی یادته؟ هیج کس و جز من نداشتی ، یادته؟


رویاهای آسمونی ،یادته؟ قول دادی پیشم بمونی، یادته؟

روزای بی غم و غصه یادته؟ ببینم اول قصه یادته؟


عصر ابراز علاقه یادته؟ خبر خوش کلاغه ،یادته

دست گرمت تو زمستون یادته؟ شونه من زیر بارون یادته؟

واسه خنده اجازه یادته؟ اونا که می گفتی رازه ؛ یادته؟


یادته فال های حافظ تو حیاط ؟ یادته قسم جون شاخه نبات؟

گل سرخا رو نچیدیم یادته؟ یه روزی هم و ندیدیم ؛ یادته؟

حرفامون سر صداقت یادته؟ تو ، تو مجازات خیانت ، یادته؟

پنهونی سر قرارا ، یادته؟ تأخیرات توی بهارا یادته؟

گوش ندادیم به نصیحت، یادته؟ گشتنت دنبال فرصت یادته؟

دستات و میخوام بگیرم یادته؟ راستی تو ، بی تو می میرم یادته؟



دونه دادن به کبوتر یادته؟ خاطرات توی دفتر یادته؟

فال با نیت رسیدن یادته؟ طعم قهوه رو چشیدن یادته؟

واسه فال قهوه رو خوردن یادته؟ روزی صد بار بی تو مردن ، یادته؟

یادته دعا، یادته دعای زیر طاقیا ؟ کنار بوته های عقاقیا ؟

زیر اون درخت گیلاس، یادته؟ با دوتا شاخه گل یاس؛ یادته؟

یادته گفتن راز ،به قاصدک ؟ یادته، چه قدر به هم گفتیم، کمک ؟

فکر بودن توی قایق یادته؟ تو به من گفتی شقایق، یادته؟

پیش هم بودیم نذاشتن، یادته؟ اونا ما رو دوست نداشتن ،یادته؟

نامه بدون امضاء یادته؟ اسم مستعار رویا ، یادته؟

طرح اون انگشتر من یادته؟ پاسخ مختصر من یادته؟

فال حافظ شب یلدا ، یادته؟ اسمم و گذاشتی شیدا یادته؟

چیزی خواستیم از خدامون یادته؟ مستجاب نشد دعامون، یادته؟

چشمون زدن حسودا یادته؟ چشامون شد مثل رودا ، یادته؟

گفتی ما باید جداشیم یادته؟

گفتی ما باید جداشیم یادته؟ گفتی باید بی وفاشیم ، یادته؟

یه دفه ازم بریدی ؛ یادته؟ خط رو اسم من کشیدی ؛یادته؟

گفتی عشق تو هوس بود یادته؟ گفتی خوب بود ولی، بس بود یادته؟

حلقه من دست تو دیدم؛ یادته؟

حلقه من دست تو دیدم یادته؟ کلی سرزنش شنیدم ؛ یادته؟

چشم من به چشمت افتاد یادته؟کاری که دست دلم داد ؛ یادته؟



حالا اومدم، همون جا وایسادم؛

حالا اومدم همون جا وایسادم که تقاضای تو رو جواب دادم

دراوردم از دسم انگشتر و، جا گذاشتمش همونجا ، دفتر و

اما قول دادم به قلبم و خدا، دیگه دل ندم به عشق آدما

حیف شعری که نوشتم یادته ؛ شعر من بدم باشه، زیادته، حیف شعری که نوشتم یادته

شعر من بده ولی، زیادته

tina
03-02-2011, 12:26 AM
نشد یه قصری بسازم پنجرهاش ابی باشه
من باشم و اون باشه و یک شب مهتابی باشه
نشد یه جا بمونه و آخر بشه ماله خودم
حتی یه بار یادش نموند ماه و روز تولدم
با همه التماس من نشد دیگه نره سفر
شعرام بجز اون روی هر دیوونه ای گذاشت اثر
نشد برم بغل بغل واسش شقایق بچینم
نه این که من نخوام برم نزاشت گلهارو ببینم
نشد همه دعا کنن همیشه اون باشه پیشم
یکی میگفت خواب دیده که اون گفته عاشقش میشم
اما نشد ، اما نشد قسمت ما یه لحظه ی روشن و خوش
پیغام واسش فرستادم بیا بازم منو بکش
نسد که نشکنه بازم این چینی شکستنی
هیچ جای دنیا ندیدم هیچ جای دنیا ندیدم
عجب چشای روشنی
باور نکرد یه موژشو به صدتا دریا نمیدم
یه تار مو خواستم نداد گفت به تو دنیا نمیدم
راست میگه هر چی اون بگه راست میگه هر چی اون بگه
من کجا و دیوونگی
چه جوری به حرفش گوش کنم
اون گفت بچسب به زندگی
خلاصه آخرش نشد ما گل سرخ رو بو کنیم
اون گفت برو که بتونیم خوب حفظ آبرو کنیم
نشد یه بار برسم به آرزوهای محال
یه خاطره مونده برام با یه سبد میوه کال
نشد منم واسه یه بار به آرزوهام برسم
گذشته کار از کارمون
دیر شده به خدا قسم
نشد به موقع این کویر ابری بشه بارون بگیره
نشد خودش آینه که هست بیاد و شمعدون بگیره
نشد بپاچم زیر پاش عطر گل محمدی
نشد بهم جواب بده
حتی بهم بگه بدی
نشد دوستت دارم بگه
به من که نه به دیگری
نشد یه بارم رد بشه
از روی شعرا سرسری
نشد یه کاری بکنه
که بدونم دوستم داره
آتیش گرفتم و یه بار
نگام نکرد بگه آره
نشد یه بار حرف بزنه
نزاره پای سرنوشت
نشد یه شب نگم خدا الهی که بره بهشت
نشد بشه یه بار واسش یه فال حافظ نگیرم
نشد تو رویاهام براش روزی هزار بار نمیرم
نشد بره
نشد نره
نشد بخواد
نشد بیاد
نشد ولی
شاید بشه
واسم دعا کنید
زیاد
از شما پنهون نکنم
یه حرفهایی بهم زده
گفته همین روزا میاد
اما هنوز نیومده
قصه داره تموم میشه
مثل تموم قصه ها
فقط واسم دعا کنید
اول خدا بعدا شما
قصه داره تموم میشه
مثل تموم قصه ها
فقط واسم دعا کنید
اول خدا بعدا شما

tina
03-02-2011, 12:27 AM
دلم مي خواد يه چيزي رو بدوني
ديگه نه عاشقي نه مهربوني
منم ديگه تصميمم رو گرفتم
اصلا نمي خوام كه پيشم بموني
ديشب كه داشتم فكرام و مي كردم
ديدم با تو تلف شده جووني
يه جا يه جمله ي قشنگي ديدم
عاشقو بايد از خودت بروني
چه شعرايي من واسه تو نوشتم
تو همه چيز بودي جز آسموني
يادت مياد منتم رو كشيدي ؟
تا كه فقط بهت بدم نشوني ؟
يادت مي اد روي درخت نوشتي
تا عمر داري براي من مي خوني ؟
يادت مياد حتي سلام من رو
گفتي به هيچ كس نمي رسوني
حالا بيار عكسامو تا تموم شه
اگر كه وقت داري اگه مي توني
نگو خجالت مي كشي مي دونم
تو خيلي وقته ديگه مال اوني
خوش باشي هر جا كه مي ري الهي
واست تلافي نكنه زموني

tina
03-02-2011, 12:27 AM
نامه ی تو چقدر زیبا بود
نامه ی تو چقدر زیبا بود
هر خطش را سه مرطبه خواندم
بعد آنرا به روی یک دفتر
تا نخورده قشنگ چسباندم
نامه ی تو چقدرخوشبو بود
بوی گلهای رازقی می داد
حرفهایت هنوزهم طعم عطر پاییز عاشقی میداد
گفته بودی عجیب دلتنگی
دل من هم برای تو تنگ است
پیش من هم غروب غمگین است
پیش من هم طلوع کم رنگ است
خوشم آمد چقدر دانایی
خوشم آمد چقدر دانایی
حالی از حال من نپرسیدی
ولی از پشت قاب دلتنگی
زردیم را چه زود فهمیدی
یاس زرد دو خانه آنورتر
داشت دیشب تو را دعا میکرد
تشنه بود و نبودی و او داشت التماس پرنده ها میکرد
گفته بودی ز غیبت باران باز هم درد مشترک داری
تا بخواهی شقایق تشنه
گل سرخ پر از ترک داری
دوریت کار دست من داده
فاصله که میان ما کم نیست
هیچکس روزگار و اقبالش مثل ما بی نشان و مبهم نیست
فکرت اینجا میان گلدان است
جلوی چشم آرزوهایم
تو خودت را به جای من بگذار
تو خودت را به جای من بگذار
تو دلت سوخت من چه تنهایم
سالها میشود که با عکست توی این شهر زندگی کردم
با یکی دو تماس کوتاهت ماهها رفع تشنگی کردم ولی آخر چقدر بنشینم
نامه ای حرف روشنی چیزی
گل خشکی میان این کاغذ که به آن وعده ای بیاویزی
بنویس از خودت از این نامه
دو سه خط مختصر فقط فهرست
فقط اینبار خواهشی دارم
عکس تازه برای من بفرست
بنویس از خودت از این نامه
دو سه خط مختصر فقط فهرست
فقط اینبار خواهشی دارم
عکس تازه برای من بفرست

minaj64
03-07-2011, 02:39 PM
شعرای از مریم حیدر زاده
اگه تو مال من بودي
اگه تو مال من بودي ماه از چشات طلوع مي كرد
پرستو از رو دست تو نغمه هاشو شروع مي كرد
اگه تو مال من بودي كلاغ به خونش مي رسيد
مجنون به داد اون دل زرد و ديوونش مي رسيد
اگه تو مال من بودي همه خبردار مي شدن
ترانه هاي عاشقي رو سرم آوار مي شدن
اگه تو مال من بودي قدم رو پاييز ميزديم
پاييز مي فهميد كه ماها زبونشو خوب بلديم
اگه تو مال من بودي انقد غريب نمي شدم
من چي مي خواستم از خدا ديگه اگه پيشت بودم
اگه تو مال من بودي دور خوشي نرده نبود
دل من اون آواره اي كه شبا مي گرده نبود
اگه تو مال من بودي چشام به چشمات شك نداشت
تنگ بلور آرزوم مثل حالا ترك نداشت
اگه تو مال من بودي جهنمم بهشت مي شد
قصه ي عشق ما دو تا ، عبرت سرنوشت مي شد
اگه تو مال من بودي مي بردمت يه جاي دور
يه جا كه تو ديده نشي نباشه حتي كمي نور
اگه تو مال من بودي ،‌ مي ذاشتمت روي چشام
بارون مي خواستي مي باريد ، ابر سفيد گريه هام
اگه تو مال من بودي برگا تو پاييز نمي ريخت
شمعي كه پروانه داره ، اشك غم انگيز نمي ريخت
اگه تو مال من بودي قفس ديگه اسير نداشت
آدما دارا مي شدن ، دنيا ديگه فقير نداشت
اگه تو مال من بودي خيال نمي كنم باشي
پس مي رم و مي كشمت پيش خودم تو نقاشي

minaj64
03-07-2011, 02:39 PM
اگر شود
من منتظرت شدم ولي در نزدي
بر زخم دلم گل معطر نزدي
گفتي كه اگر شود مي آيم اما
مرد اين دل و آخرش به او سر نزدي


ازم گرفت
سرنوشت بديه اول جاتو ازم گرفت
صبح فردا شد ديدم رد پاتو ازم گرفت
تا مي خواستم به چشماي روشنت نگا كنم
مال ديگري شدي و چشاتو ازم گرفت
تو رو جادو كرد يكي با يه چيزي مثل طلسم
اثرش زياد بود و خنده هاتو ازم گرفت
تو با من حرف مي زدي نگات يه جاي ديگه بود
خدا لعنتش كنه ، اون ، نگاتو ازم گرفت
لحظه هات يه وقتايي مال دوتامون مي شدن
اون حسود ، اون دو سه تا لحظه ها تو ازم گرفت
خيلي وقته سختمه ديگه تنفس بكنم
يه جور عجيبي انگار هواتو ازم گرفت
خدا دوس نداشت بيام پيشت كنار تو باشم
باورت نمي شه حس دعاتو ازم گرفت
دست روزگار چه قدر با من و آرزوم بده
لحن فيروزه اي مريماتو ازم گرفت
سلامت ، خداحافظيت عزيزماي نقره ايت
حرف آخر ، به امون خداتو ازم گرفت
تو حواس واسم نذاشتي چه كنم از دست تو
اشتباهم بهترين جمله هاتو ازم گرفت
نمي خواد بپرسي چي ، خودم دارم بهت مي گم
تو يه خط خوردگي دنيا ،‌ صداتو ازم گرفت
يه كم از برگشتن قشنگتو وقتي گذشت
يكي اومد و يه ذره وفاتو ازم گرفت
هفتم اردي بهشت نزديكاي تولدت
جمعه كه قد تموم زندگيم دلم گرفت

minaj64
03-07-2011, 02:40 PM
روزا
اين روزا عادت همه رفتن ودل شكستنه
درد تموم عاشقا پاي كسي نشستنه
اين روزا مشق بچه ها يه صفحه آشفتگيه
گرداي رو آينه ها فقط غم زندگيه
اين روزا درد عاشقا فقط غم نديدنه
مشكل بي ستاره ها يه كم ستاره چيدنه
اين روزا كار گلدونا از شبنمي تر شدنه
آرزوي شقايقا يه شب كبوتر شدنه
اين روا آسمونمون پر از شكسته باليه
جاي نگاه عاشقت باز توي خونه خاليه
اين روزا كار آدما دلهاي پاك رو بردنه
بعدش اونو گرفتن و به ديگري سپردنه
اين روزا كار آدما تو انتظار گذاشتنه
ساده ترين بهانشون از هم خبر نداشتنه
اين روزا سهم عاشقا غصه و بي وفاييه
جرم تمومشون فقط لذت آشناييه
اين روزا توي هر قفس يكي دو تا قناريه
شبها غم قناريها تو خواب خونه جاريه
اين روزا چشماي همه غرق نياز شبنمه
رو گونه هر عاشقي چند قطره بارون غمه
اين روزا ورد بچه ها بازي چرخ و فلكه
قلباي مثل دريامون پر از خراش و تركه
اين روزا عادت گلها مرگ و بهونه كردنه
كار چشماي آدما دل رو ديونه كردنه
اين روزا كار رويامون از پونه خونه ساختنه
نشونه پروانگي زندگي ها رو باختنه
اين روزا تنها چارمون شايد پرنده مردنه
رو بام پاك آسمون ستاره رو شمردنه
اين روزا آدما ديگه تو قلب هم جا ندارن
مردم ديگه تو دلهاشون يه قطره دريا ندارن
اين روزا فرش كوچه ها تو حسرت يه عابره
هر جا يكي منتظر ورود يه مسافره
اين روزا هيچ مسافري بر نمي گرده به خونه
چشاي خسته تا ابد به در بسته مي مونه
اين روزا قصه ها همش قصه دل سوزوندنه
خلاصه حرف همه پر زدن و نموندنه
اين روزا درد آدما فقط غم بي كسيه
زندگيشون حاصلي از حسرت و دلواپسيه
اين روزا خوشبختي ما پشت مه نبودنه
كار تموم شاعرا فقط غزل سرودنه
اين روزا درد آدما داشتن چتر تو بارونه
چشماي خيس و ابريشون همپاي رود كارونه
اين روزا دوستا هم ديگه با هم صداقت ندارن
يه وقتا توي زندگي همديگر و جا مي ذارن
جنس دلاي آدما اين روزا سخت و سنگيه
فقط توي نقاشيا دنيا قشنگ و رنگيه
اين روزا جرم عاشقي شهر دل و فروختنه
چاره فقط نشستن و به پاي چشمي سوختنه
اسم گلا رو اين روزا ديگه كسي نمي دونه
اما تو تا دلت بخواد اينجا غريب فراوونه
اين روزا فرصت دلا براي عاشقي كمه
زخماي بي ستاره ها تشنه ياس مرهمه
اين روزا اشك مون فقط چاره ي بي قراريه
تنها پناه آدما عكساي يادگاريه
اين روزا فصل غربت عشق و يبدهاي مجنونه
بغضاي كال باغچه منتظر يه بارونه
اين روزا دوستاي خوبم همديگر رو گم ميكنن
دلاي پاك و ساده رو فداي مردم ميكنن
اين روزا آدما كمن پشت نقاب پنجره
كمتر ميبيني كسي رو كه تا ابد منتظره
مردم ما به همديگه فقط زود عادت مي كنن
حقا كه بي وفايي رو خوب هم رعايت ميكنن
درسته كه اينجا همه پاييزا رو دوست ندارن
پاييز كه از راه ميرسه پا روي برگاش مي ذارن
اما شايد تو زندگي يه بغض خيس و كال دارن
چند تا غم و يه غصه و آرزوي محال دارن
اين روزا بايد هممون براي هم سايه باشيم
شبا يه كم دلواپس كودك همسايه باشيم
اون وقت دوباره آدما دستاشون رو پل ميكنن
درداي ارغواني رو با هم تحمل مي كنن
اگه به هم كمك كنيم زندگي ديدني ميشه
بر سر پيمان مي مونن دوستاي خوب تا هميشه
اما نه فكر كه ميكنم اين كار يه كار ساده نيست
انگار براي گل شدن هنوز هوا آماده نيست

minaj64
03-07-2011, 02:40 PM
پيش بيني
را همان نيلوفري كه تو بچيني مي كينم
بسم نيستم چون نازنيني مي كنم
من مي نشينم با تو و تنها صبوري مي كنم
يك روز عاشق مي شوي من پيش بيني مي كنم

minaj64
03-07-2011, 02:40 PM
بيا ، باشه
مي خوام يكي رو بكشم ، چشاش مث شما باشه
قاش چشم شما ، فقط بايد خدا باشه
من مي دونم نمي دونيد چقدر شما رو دوس دارم
كم كمش فكر مي كنم قد ستاره ها باشه
من شنيدم مي خواين از عشقتون دس بكشم
واسه يه عاشق مي تونه اين بدترين بلا باشه
من مي دونم اونكه مي خواين بايد چيا داشته باشه
چشاش بايد سبز و موهاش رنگ خود طلا باشه
اما مي خوام واسه يه بار جاي شما نظر بدم
كاش به جاي اينا يه كم عاشق و مبتلا باشه
من هميشه تو رؤياهام سوالي از شما دارم
چرا مي خواين دساي من از دساتون جدا باشه ؟
راستش مي ترسم وليكن ، شما كسي رو دوس دارين ؟
الهي كه تصورم واسه آره ، خطا باشه
الهي كه يه روز بگيد دوسم داريد حتي يه كم
تنها تقاضام از خدا ،‌شايد همين دعا باشه
انقد دلم مي خواد يه بار بهم بگيد كجا بودي ؟
بگم كه جز پيش شما دل مي تونه كجا باشه
آخر يه شب جواب داديد به نامه هاي بارونيم
مثل شما فقط مي شه تو شهر قصه ها باشه
شاهزاده ي روياهاي نقره اي و خيس شبام
شما سفيديد ، همه ي دنيا بايد سيا باشه
كوه بلند بيستون ،‌ با هفت تا طاق آسمون
بايد پيش چشم شما بشكنه ، خم شه ، تا باشه
صداي نازتون داره ، قلب منو مي لرزونه
مگه مي شه اين لرزيدن فقط مال صدا باشه ؟
يه جور تو قلبم اومديد كه راه برگشت نداريد
فكر مي كنم اين اومدن فقط كار خدا باشه
يه عصر پاييز بذاريد سر بذارم رو شونتون
بذايد اين ديوونتون مثل پرنده ها باشه
ديگه گذشته از جنون ، رد شدم از ديوونگي
يقين دارم كه جام بايد توي بيابونا باشه
پشت در قلب شما ،‌ نشستم و در مي زنم
خدا كنه واسه من ، ديوونه اونجا باشه
به چشماي درياييتون ، يه كم دقيق نگا كنيد
شايد يه ماهي اونجاها تو عالم شنا باشه
نگاتون آخر منو كشت به هر كي كه ديديد بگيد
بذاريد اسمم لااقل جز ديوونه ها باشه
ديوونه اي كه واستون عمرشو ، جونشو گذاشت
تا كه يه بار بهش بگيد من مي خوامت بيا باشه

minaj64
03-07-2011, 02:40 PM
برگرد
برگرد بي تو بغض فضا وا نمي شود
يك شاخه ياس عاطفه پيدا نمي شود
در صفحه دلم تو نوشتي صبور باش
قلبم غبار دارد و معنا نمي شود
بي تو شكست و پنجره رو به آسمان
غم در حريم آبي دل جا نمي شود
درياي تو پناه نگاه شكسته است
هر دل كه مثل قلب تو دريا نمي شود
مي خواستم بچينم از آن سوي دل گلي
اما بدون تو كه گلي وا نميشود
درديست انتظار كه درمان آن تويي
اين درد تلخ بي تو مداوا نمي شود
زيباترين گلي كه پسنديده ام تويي
گل مثل چشمهاي تو زيبا نمي شود
بي تو شكسته شد غزل آشناييم
اين رسم مهرباني دنيا نمي شود
گفتي صبور باش و به آينده بنگر
پروانه كه صبور و شكيبا نمي شود
شبنم گل نگاه مرا بار شسته است
دل در كنار ياد تو تنها نمي شود
گلدان ياس بي تو شكست و غريب شد
گلدان بدون عشق شكوفا نمي شود
باران كوير روح مرا مي برد به اوج
اما دلم بدون تو شيدا نمي شود
رفتي و بي تو نام شكفتن غريب شد
ديگر طلوع مهر هويدا نمي شود
روياي من هميشه به ياد تو سبز بود
رفتي و حرفي از غم رويا نمي شود
رفتي و دل ميان گلستان غريب ماند
ديگر بهار محو تماشا نمي شود
يك قاصدك كنار من آمد كمي نشست
گفتم كه صبح اين شب يلدا نمي شود
دل هاي منتظر همه تقديم چشم تو
امروز بي حضور تو فردا نمي شود

minaj64
03-07-2011, 02:40 PM
به خاطر تو
آخر يه روز دق مي كنم فقط به خاطر تو
دنيا رو عاشق ميكنم فقط به خاطر تو
شب به بيابون مي زنم فقط به خاطر تو
رو دست مجنون مي زنم فقط به خاطر تو
عشقت رو پنهون مي كني فقط به خاطر من
من دلم رو خون ميكنم فقط به خاطر تو
تو گفتي عاشقي بسه
دنيا برام يه قفسه
گفتي كه عشق يه عادته
دلم پر از شكايته
گفتي مي خواي بري سفر
خيره شدن چشام به در
من مي شينم به پاي تو فقط به خاطر تو
من مي شينم به پاي تو فقط به خاطر تو
به من تو گفتي ديوونه فقط به خاطر من
حرفت به يادم مي مونه فقط به خاطر تو
از خوبيات كم ميكني
قلبم رو پر پر مي كني
گفتي كه از سنگه دلت
از من و دل تنگه دلت
از خوبيات كم ميكني
قلبم رو پر پر مي كني
گفتي كه از سنگه دلت
از من و دل تنگه دلت
ازم گرفتي فاصله فقط به خاطر من
دست كشيدم از هر گله فقط به خاطر تو
گفتي كه از اينجا برو فقط به خاطر من
مي رم به احترام تو فقط به خاطر تو

minaj64
03-07-2011, 02:41 PM
یه دورغ ساده
شب مهتابه و چشمام بازم از یاد تو خیسه
دیگه عادت شده با بغض واسه ی تو می نویسم
کاش می فهمیدی که قلبم خونه ی آرزوهات بود
یه نفس تنها نبودی همیشه دلم باهات بود
آسمون و ماه نقرش با یه عالمه ستاره
شاهدن که این بریدن دیگه برگشتی نداره
رفتی بی اونکه بدونی دل من مال خودت بود
حال بغضای شبونم به خدا مال خودت بود
سهم چشمای تو بودن توی دنیا هر چی داشتم
واسه ی خاطر نازت جونمو گرو گذاشتم
یه دروغ ساده اما قصه ی ما را بهم زد
تو پشیمون شدی و من حالا صندوقچه ی دردم
سخته اما باورش کن من دیگه برنمی گردم
اما یادت باشه حرفا مث گوله های برفن
خیلیا قربونی یای بی گناه دو تا حرفن
تو ترانه های شرجیم می درخشی تو همیشه
اما من هر کاری کردم که ببخشمت نمیشه

minaj64
03-07-2011, 02:41 PM
غصه نخور مسافر
غصه نخور مسافر اينجا ما هم غريبيم
از ديدن نور ماه يه عمره بي نصيبيم
فرقي نداره بي تو بهار مون با پاييز
نمي بيني كه شعرام همه شدن غم انگيز
غصه نخور مسافر اونجا هوا كه بد نيست
اينجا ولي آسمون باريدنم بلد نيست
غصه نخور مسافر فداي قلب تنگت
فداي برق ناز اون چشماي قشنگت
غصه نخور مسافر تلخه هواي دوري
من كه خودم مي دونم كه تو چقدر صبوري
غصه نخور مسافر بازم مي آي به زودي
ما رو بگو چه كرديم از وقتي تو نبودي
غصه نخور مسافر غصه اثر نداره
ز دل تو مي دونم هيچ كس خبر نداره
غصه نخور مسافر رفتيم تو ماه اسفند
بهار تو بر مي گردي چيزي نمنونده بخند
غصه نخور مسافر تولد دوباره
غصه نخور مسافر غصه نخور ستاره
غصه نخور مسافر غصه كار گلا نيس
سفر يه امتحانه به جون تو بلا نيس
غصه نخور مسافر تو خود آسموني
در آرزوي روزي كه بياي و بموني

minaj64
03-07-2011, 02:41 PM
ديشب كلام نقره ي نازت عجيب بود
با من كه آشناي تو بودم ، غريب بود
بود و ميهمان و تو و ماه و آسمان
زيبا خيال مي كنم او يك رقيب بود

لحظه به تو رسیدن
لحطه به تو رسیدن یه تولد دوباره س
شهر چشم تو رو داشتن یه غروب پرستاره س
خواستن دستای گرمت مث ماجرا می مونه
برق الماسهای چشمت مث کیمیا می مونه
اگه تو قسمت من شی می زنم یه رنگ تازه
اسم من کنار اسمت قصر خوشبختی می سازه
تو رو هر کی داشته باشه می ره تا قله خورشید
با تو می شه غصه ها رو به زلال چشمه بخشید
زیر چتر لمس دستات می شه تا خدا رها شد
می شه رفت تا آسمونا شاید اون بالا خدا شد
با تو غم رنگی نداره زندگی شهر فرنگه
از تو قله ی نگاهت رنگ غصه ام قشنگه
سهم هر کسی که باشی خوش به حالا روزگارش
پاییز و زمستوناشم می شه هم رنگ بهارش
شعله آتیش چشمات یه چراغونی زیباس
لحظه به تو رسیدن بهترین لحظه ی دنیاس
با یه لبخند طلاییت همه ی زمین می لرزه
آرزوی تو رو داشتن به هزار دنیا می ارزه
روی انگشتر شعرم قیمتی ترین نگینی
دوست دارم واسه همیشه روی چشم من بشینی
می شه تو هوای پاکت تا سحر نفس نفس زد
تا تو باشی می شه آسون چهره ی آفتابو پس زد

minaj64
03-07-2011, 02:41 PM
بهانه
گفتی که به احترام دل باران باش
باران شدم و به روی گل باریدم
گفتی که ببوس روی نیلوفر را
از عشق تو گونه های او بوسیدم
گفتی که ستاره شو دلی روشن کن
من همچو گل ستاره ها تابیدم
گفتی که برای باغ دل پیچک با ش
بر یاسمن نگاه تو پیچیدم
گفتی که برای لحظه ای دریا شو
دریا شدم و ترا به ساحل دیدم
گفتی که بیا و لحظه ای مجنون باش
مجنون شدم و ز دوریت نالیدم
گفتی که شکوفه کن به فصل پاییز
گل دادم و با ترنمت روییدم
گفتی که بیا و از وفایت بگذر
از لهجه بی وفاییت رنجیدم
گفتم که بهانه ات برایم کافیست
معنای لطیف عشق را فهمیدم

minaj64
03-07-2011, 02:42 PM
سارا
سارا چشات یه دنیا حرف و رازه
قصه ی من به اسم تو می نازه
دلم می خواد تنفست کنم باز
عین هوای دلنشین و تازه
سارا ترانه ساز زندگیم باش
تو بمونوعشق همیشگیم باش
متانت از راه رفتنت می ریزه
خاطر تو خیلی برام عزیزه
تو بوی بارون شب بهاری
تو هفت تا آسمون نظیر نداری
سارا ترانه ساز زندگیم باش
توبمونو عشق همیشگیم باش
عطر تو عطر باغای بهشته
تو قصه ها سارا یعنی فرشته
تو سایه روشن سفید تقدیر
اسم تو رو خدا با من نوشته
سارا ترنه ساز زندگیم باش
تو بمونو عشق همیشگیم باش
از گلای زنبق و سرخ و پونه
رو ابرا می سازم یه آشیونه
می برمت تا شهر گرم خورشید
اونجایی که فقط خدا می دونه
سارا ترنه ساز زندگیم باش
تو بمونو عشق همیشگیم باش
الهه ی صبر و قراری سارا
مثل تولدت بهاری سارا
من می دونم با قدمای پاکت
شادی تو زندگیم می یاری سارا
سارا ترنه ساز زندگیم باش
تو بمونو عشق همیشگیم باش
مثل پری تو شهر قصه هایی
مثل نسیم عاشقی و رهایی
تو اهل آسمونای بلندی
سارای من تو هدیه خدایی
سارا ترانه ساز زندگیم باش
تو بمونو عشق همیشگیم باش
با تو می شه تا کهکشون سفر کرد
خورشیدو ماهو می شه دس به سر کرد
تا تو بهونه واسه موندن باشی
شبو می شه با عشق تو سحر کرد
سارا ترانه ساز زندگیم باش
تو بمونو عشق همیشگیم باش

minaj64
03-07-2011, 02:42 PM
منو ببخش
اگه تو رو دوست دارم خیلی زیاد منو ببخش
اگه تویی اون که فقط دلم می خواد منو ببخش
اگه دلم تنگ می شه خیلی برات منو ببخش
اگه نگام گم می شه تو شهر چشات منو ببخش
منو ببخش اگه شبا ستاره ها را می شمارم
اگه همش پیش همه بهت می گم دوست دارم
منو ببخش اگه برات سبد سبد گل می چینم
منو ببخش اگه شبا فقط تو را خواب می بینم
اگه دلم تنگ می شه خیلی برات منو ببخش
اگه نگام گم می شه تو شهر چشات منو ببخش
منو ببخش اگه فقط اسمتو تکرار می کنم
عشق تو رو بهانه ی گریه ی گیتار می کنم
منو ببخش اگه واسه چشمای تو خیلی کمم
تو یه فرشته ای و من خیلی باشم یه آدمم
اگه دلم تنگ می شه خیلی برات منو ببخش
اگه نگام گم می شه تو شهر چشات منو ببخش
منو ببخش اگه برات می میرم و زنده می شوم
اگه با دیوونگیام پیش تو شرمنده می شم
منو ببخش اگه تو رو می سپرمت دست خدا
اگه پیش غریبه ها به جای تو می گم شما
اگه دلم تنگ می شه خیلی برات منو ببخش
اگه نگام گم می شه تو شهر چشات منو ببخش
منو ببخش اگه بهت زیادی لبخند می زنم
برای چش نخوردنت همیشه اسفند می زنم
منو ببخش اگه می خوام فقط بشی مال خودم
ببخش اگه کمم ولی زیادی عاشقت شدم
اگه دلم تنگ می شه خیلی برات منو ببخش
اگه نگام گم می شه تو شهر چشات منو ببخش
منو ببخش اگه شبا تو رو به ماه نشون می دم
از روی قله ها اگه واسه تو دست تکون می دم
منو ببخش اگه نخواست با من بمونی سرنوشت
قرار ما پشت یه بید یه روزی تو اردیبهشت
اگه دلم تنگ می شه خیلی برات منو ببخش
اگه نگام گم می شه تو شهر چشات منو ببخش

minaj64
03-07-2011, 02:42 PM
وقتی می بینی عاشقی
صحبت عاشقی بشه ستاره رو خواب می کنی
دریا را آتیش می زنی، ابرا رو بی تاب می کنی
وقتی فقط اون می خوای ماهو نشونه می کنی
می ری تو قلب آسمون صبرو دیونه می کنی
وقتی می بینی عاشقی دنیارو می ریزی به پاش
طلا را قیمت می ذاری با برق ناز خنده هاش
وقتی می فهمی عاشقی می ری سراغ پنجره
قلبتو می سپاری دس قصه و عشق و خاطره
وقتی می فهمی عاشقی سوار رویاها می شی
می ری تا جاده های دور، اون بالاها خدا می شی
وقتی می بینی عاشقی، ماهو می خوای شکار کنی
می خوای که خورشید خانمو، یه شب بری شکار کنی
وقتی می فهمی عاشقی سنگو با شیشه می شکنی
گمشده تو مال خودت واسه همیشه می بینی
وقتی می بینی عاشقی با آیینه خونه می سازی
رنگین کمونو میاری تو گردن ماه می ندازی
وقتی می بینی عاشقی می خوای همه خبر بشن
گلا به خاطر شما تازه و تاره تر بشن
وقتی می فهمی عاشقی می بینی پادشاه شدی
از همه ی مردم شهر یه آسمون جدا شدی
وقتی می بینی عاشقی خودت می مونی و خودت
جونتوحاضری بدی به خاطر تولدش

minaj64
03-07-2011, 02:42 PM
اوني كه گفته بود پيشم مي مونه
كسي كه من دلم مي خواد همونه
اوني كه تو پاييز واسم قسم خورد
فقط با من هميشه مهربونه
اون كسي كه با ذوق و شوق به من گفت
بايد كه وايساد جلوي زمونه
اوني كه گفت قسمت همش دروغه
يه چيزيه درست مث بهونه
اوني كه ماجراي عاشقيشو
گلدون اطلسي مونم مي دونه
اون كسي كه مي گفت ستاره هامون
تو بهترين نقطه ي كهكشونه
اون كه مي گفت توكل دوتامون
به لطفاي خداي آسمونه
اون كه مي گفت دق مي كنه اگر كه
پاي كس ديگري در ميونه
اون كه مي گفت چاره فقط سكوته
واسه جواب حرف عاشقونه
نمي دونم چي شد كه رفت و آخر
پيغام فرستاد من مي رم ديوونه

minaj64
03-07-2011, 02:42 PM
وقتي به عشق مي رسم از لذت نگاه

غم را به حرمت تو فراموش ميکنم


آن لادني که کاشته اي در دلم هنوز

گاهي دلش براي دلت شور مي زند

minaj64
03-07-2011, 02:43 PM
تو پیش از آنکه در دل پا گذاری
تمام فالهایم رنگ غم داشت
ولی تو آمدی و بعد از آن دل
بدون چشم تو نیت نمی کرد

minaj64
03-07-2011, 02:43 PM
سیم ناز مژه هات یه عمره گیتار می زنم

نگاه تو کوک نکنی من خودمو دار می زنم

چشات اگه رو پنجره م طرح ستاره نزنن

دست خودمو نیست دلمو به در و دیوار می زنم

تو نباشی من مث اون دخترکی که گمشده

گوشه ی کوچه می شینم از غم تو زار می زنم

minaj64
03-07-2011, 02:43 PM
تو مث یه اتفاقی که میخواد یه روز بیفته
مث اون شعر تری که هیچکسی هنوز نگفته
مث قاب عکس زردی که نشسته روی دیوار
مث اشکائی که آروم میچکن رو سیم گیتار
دس تو حسیه مثل چیدن سیبای قرمز
مث سینه ریز که روش می نویسن بی توهرگز
مث ذوق یه کویری بعد یه دعای بارون
مث نقش فال قهوه توی کوچه های فنجون
مث بیشتر بهارا دوباره من از تو دورم
بیا و نذار بریزه آخرین برگ غرورم

minaj64
03-07-2011, 02:43 PM
تا قیامت

من میگم بهم نگاه کن
تو میگی که جون فدا کن
من میگم چشمات قشنگه
تو میگی دنیا دو رنگه
من میگم دلم اسیره
تو میگی که خیلی دیره
من میگم چشمات و وکن
تو میگی من و رها کن
من میگم قلبم رو نشکن
تو میگی من می شکنم من ؟
من میگم دلم رو بردی
تو میگی به من سپردی ؟
من میگم دلم شکسته است
تو میگی خوب میشه خسته است
من میگم بمون همیشه
تو میگی ببین نمی شه
من میگم تنهام می ذاری
تو میگی طاقت نداری
من میگم تنهایی سخته
تو میگی این دست بخته
من میگم خدا به همرات
تو میگی چه تلخه حرفات
من میگم که تا قیامت
برو زیبا به سلامت
من میگم خدا به همرات
تو میگی چه تلخه حرفات
من میگم که تا قیامت
برو زیبا به سلامت

minaj64
03-07-2011, 02:43 PM
رفع زحمت

حافظ کنار عکس تو من باز نیت میکنم
انگار حافظ با من و من با تو صحبت میکنم
وقت قرار ما گذشت و تو نمی دانم چرا
دارم به این بد قولیت دیریست عادت میکنم
چه ارتباط ساده ای بین من و تقدیر هست
تقدیر و ویران میکند من هم مرمت می کنم
در اشتباهی نازنین تو فکر کردی این چنین
من دارم از چشمان زیبایت شکایت می کنم
نه مهربان من بدان بی لطف چشم عاشقت
هر جای دنیا که روم احساس غربت می کنم
بر روی باغ شانه ات هر وقت اندوهی نشست
در حمل بار غصه ات با شوق شرکت میکنم
یک شادی کوچک اگر از روی بام دل گذشت
هر چند اندک باشد آن را با تو قسمت میکنم
خسته شدی از شعر من زیبا اگر بد شد ببخش
دلتنگ و عاشق هستم اما رفع زحمت میکنم

minaj64
03-07-2011, 02:44 PM
مريم حيدر زاده


Maryam Heidarzadeh

مريم حيدر زاده گر چه شاعر است، اما برخي از موفق ترين و محبوبترين ترانه هاي پاپ ايران طي دو سه سال گذشته بر اساس اشعار زيباي او ساخته و عرضه شده است. « مثل هيچكس » از جمله كارهاي اوست كه با صداي خشايار اعتمادي ساخته شده و يا ترانه « فقط به خاطر تو ». مريم حيدر زاده، شاعر روشندل ايراني از احساساتي پاك و لطيف برخوردار است و از همين روست كه شعرهايش به رغم سادگي، بر دل ها مي نشيند و با مخاطب ارتباط برقرار مي كند.

شعری از مريم حيدرزاده از کتاب پروانه ات خواهم ماند
ماجراي يك عشق :

به روي گونه تابيدي و رفتي
مرا با عشق سنجيدي و رفتي
تمام هستي ام نيلوفري بود
تو هستي مرا چيدي و رفتي
كنار اتظارت تا سحر گاه
شبي همپاي پيچك ها نشستم
تو از راه آمدي با ناز و آن وقت تمناي مرا ديدي و رفتي
شبي از عشق تو با پونه گفتم
دل او هم براي قصه ام سوخت
غم انگيزست توشيداييم را
به چشم خويش فهميدي و رفتي
چه بايد كرد اين هم سرنوشتي ست
ولي دل رابه چشمت هديه كردم
سر راهت كه مي رفتي تو آن را به يك پروانه بخشيدي و رفتي
صدايت كردم از ژرفاي يك ياس
به لحن آب نمناك باران
نمي دانم شنيدي برنگشتي
و يا اين بار نشنيدي و رفتي
نسيم از جاده هاي دور آمد
نگاهش كردم و چيزي به من نگفت
توو هم در انتظار يك بهانه
از اين رفتار رنجيدي و رفتي
عجب درياي غمناكي ست اين عشق
ببين با سرنوشت من چها كرد
تو هم اين رنجش خاكستري را
ميان ياد پيچيدي و رفتي
تمام غصه هايم مقل باران
فضاي خاطرم را شستشو داد
و تو به احترام اين تلاطم
فقط يك لحظه باريدي و رفت ي
دلم پرسيد از پروانه يك شب
چرا عاشق شدي در عجيبي ست
و يادم هست تو يك بار اين را
ز يك ديوانه پرسيدي و رفتي
...

minaj64
03-07-2011, 02:44 PM
تا قیامت

من میگم بهم نگاه کن
تو میگی که جون فدا کن
من میگم چشمات قشنگه
تو میگی دنیا دو رنگه
من میگم دلم اسیره
تو میگی که خیلی دیره
من میگم چشمات و وکن
تو میگی من و رها کن
من میگم قلبم رو نشکن
تو میگی من می شکنم من ؟
من میگم دلم رو بردی
تو میگی به من سپردی ؟
من میگم دلم شکسته است
تو میگی خوب میشه خسته است
من میگم بمون همیشه
تو میگی ببین نمی شه
من میگم تنهام می ذاری
تو میگی طاقت نداری
من میگم تنهایی سخته
تو میگی این دست بخته
من میگم خدا به همرات
تو میگی چه تلخه حرفات
من میگم که تا قیامت
برو زیبا به سلامت
من میگم خدا به همرات
تو میگی چه تلخه حرفات
من میگم که تا قیامت
برو زیبا به سلامت

minaj64
03-07-2011, 02:44 PM
گفت و گو

من میگم بهم نگاه کن
تو میگی که جون فدا کن
من میگم چشات قشنگه
تو میگی دنیا دو رنگه
من میگم چه قدر تو ماهی
تو میگی اول راهی
من میگم بمون همیشه
تو میگی ببین نمیشه
من می گم خیلی غریبم
تو میگی نده فریبم
من میگم خوابت رو دیدم
تو میگی دیگه بریدم
من می گم هدف وصاله
تو ولی میگی محاله
من میگم یه عمره سوختم
تو میگی قلبم رو دوختم
من میگم چشمات و وا کن
تو میگی من و رها کن
من میگم خیلی دیوونم
تو میگی آره می دونم
من میگم دلم شکسته ست
تو میگی خوب میشه خسته ست
من میگم بشین کنارم
تو میگی دوستت ندارم
من میگم بهم نظر کن
تو ولی میگی سفر کن
من میگم واسم دعا کن
تو میگی نذر رضا کن
من میگم قلبم رو نشکن
تو میگی من می شکنم من ؟
من میگم واست می میرم
تو میگی نمی پذیرم
من میگم شدم فراموش؟
تو میگی نه ، رفتم از هوش
من میگم که رفتم از یاد ؟
تو میگی نه مرده فرهاد
من میگم باز شدی حیروون ؟
تو میگی بیچاره مجنون
من میگم ازم بریدی ؟
تو می پرسی نا امیدی ؟
من میگم واسم عزیزی
تو میگی زبون میریزی؟
من میگم تو خیلی نازی
تو میگی غرق نیازی
من میگم دلم رو بردی
تو میگی به من سپردی ؟
من میگم کردم تعجب
تو میگی دیگه بگو خب
من میگم تنهایی سخته
تو میگی این دست بخته
من میگم دل تو رفته
تو میگی هفت روزه هفته
من میگم راه تو دوره
تو میگی چاره عبوره
من میگم می خوام بشم گم
تو میگی حرفای مردم ؟
من میگم نگذری ساده ؟
تو میگی آدم زیاده
من میگم دل به تو بستن ؟
تو میگی اینقده هستن
من میگم تنهام میذاری ؟
تو میگی طاقت نداری ؟
من میگم خدا به همرات
تو میگی چه تلخه حرفات
من میگم اهل بهشتی
تو میگی چه سرنوشتی
من میگم تو بی گناهی
تو میگی چه اشتباهی
من میگم که غرق دردم
تو میگی می خوام بگردم
من میگم چیزی می خواستی ؟
تو میگی تشنمه راستی
من میگم از غم آبه
تو میگی دلم کبابه
من می گم برو کنارش
تو میگی رفت پیش یارش
من میگم با تو چیکار کرد ؟
تو میگی کشت و فرار کرد
من میگم چیزی گذاشته ؟
تو میگی دو خط نوشته
من میگم بختش سیاهه
تو میگی اون بی گناهه
من میگم رفته که حالا
تو می گی مونده خیالا
من میگم می آد یه روزی
تو میگی داری می سوزی
من میگم رنگت چه زرده
تو می پرسی بر میگرده ؟
من میگم بیاد الهی
تو میگی که خیلی ماهی
من میگم ماهت سفر کرد
تو میگی تو رو خبر کرد ؟
من میگم هر کی با ماهش
تو میگی بار گناهش؟
من میگم تو بی وفایی
تو میگی بریم یه جایی
من میگم دلم اسیره
تو میگی نه خیلی دیره
من میگم خدا بزرگه
تو میگی زندگی گرگه
من میگم عاشق پرنده ست
تو میگی معشوق برنده ست
من میگم به روزها شک کن
تو میگی بهم کمک کن
من میگم خدانگهدار
تو میگی تا چی بخواد یار
من میگم که تا قیامت
برو زیبا به سلامت
پشت تو آب نمی ریزم
که نروندت عزیزم

minaj64
03-07-2011, 02:44 PM
مثل هیچ کس

مث اون موج صبوری که وفاداره به دریا
تو مهی مثل حقیقت مهربونی مث رویا
چه قدر تازه و پکی مث یاسای تو باغچه
مث اون دیوان حافظ که نشسته لب طاقچه
تو مث اون گل سرخی که گذاشتم لای دفتر
مث اون حرفی که ناگفته می مونه دم آخر
تو مث بارون عشقی روی تنهایی شاعر
تو همون آبی که رسمه بریزن پشت مسافر
مث برق دو تا چشمی توی یک قاب شکسته
مث پرواز واسه قلبی که یکی بالاشو بسته
مث اون مهمون خوبی که میآد آخر هفته
مث اون حرفی که از یاد دل و پنجره رفته
مث پاییزی ولیکن پری از گل های پونه
مث اون قولی که دادی گفتی یادش نمی مونه
تو مث چشمه آبی واسه تشنه تو بیابون
تو مث یه آشنا تو غربت واسه یه عاشق مجنون
تو مث یه سرپناهی واسه عابر غریبه
مث چشمای قشنگی که تو حسرت یه سیبه
چشمه ی چشمای نازت مث اشک من زلاله
مث زندگی رو ابرا بودنت با من محاله
یک روزی بیا تو خوابم بشو شکل یک ستاره
توی خواب دختری که هیچ کس و جز تو نداره
تو یه عمر می درخشی تو یه قاب عکس خالی
اما من چشمام رو دوختم به گلای سرخ قالی
تو مث بادبادک من که یه روز رفت پیش ابرا
بی خبر رفتی و خواستی بمونم تنهای تنها
تو مث دفتر مشقم پر خطای عجیبی
مث شاگردای اول کمی مغرور و نجیبی
دل تو یه آسمونه دل تنگ من زمینی
می دونم عوض نمی شی تو خودت گفتی همینی
تو مث اون کسی هستی که میره واسه همیشه
التماسش می کنی که بمون اون میگشه نمیشه
مث یه تولدی تو مث تقدیر مث قسمت
مث الماسی که هیچ کس واسه اون نذاشته قیمت
مث نذر بچه هایی مث التماس گلدون
مث ابتدای راهی مث اینه مث شمعدون
مث قصه های زیبا پری از خوابای رنگی
حیفه که پیشم نمونن چشای به این قشنگی
پر نازی مث لیلی پر شعری مث نیما
دیدن تو رنگ مهره رفتن تو رنگ یلدا
بیا مثل اون کسی شو که یه شب قصد سفر کرد
دید یارش داره میمیره موند ش و صرف نظر کرد

minaj64
03-07-2011, 02:44 PM
به خاطر من

آخر یه روز دق میکنم فقط به خاطر تو
دنیا رو عاشق میکنم فقط به خاطر تو
شب به بیابون می زنم فقط به خاطر تو
رو دست مجنون می زنم فقط به خاطر تو
تو نمی خوای بیای پیشم فقط به خاطر من
من ولی سرزنش می شم فقط به خاطر تو
عشق تو پنهون میکنی فقط به خاطر من
من دلم و خون می کنم فقط به خاطر تو
از دور تماشا میکنی فقط به خاطر من
من دل و رسوا میکنم فقط به خاطر تو
از خوبیات کم میکنی فقط به خاطر من
رشته رو محکم می کنم فقط به خاطر تو
تو خودت رو گم میکنی فقط به خاطر من
من خودم رو گم میکنم فقط به خاطر تو
شعله رو خاموش میکنی فقط به خاطر من
شب رو فراموش میکنم فقط به خاطر تو
تو خنده هات غم میزنی فقط به خاطر من
دنیا رو بر هم میزنم فقط به خاطر تو
یه روز می شم بی آبرو فقط به خاطر تو
قربونی یه جست و جو فقط به خاطر تو
تو ام یه روز می ری سفر فقط به خاطر من
خیره می شن چشام به در فقط به خاطر تو
به من تو میگی دیوونه فقط به خاطر من
جملت به یادم می مونه فقط به خاطر تو
تو من و بیرون میکنی فقط به خاطر من
قلبم رو ویرون میکنم فقط به خاطر تو
میگی از سنگ دلت فقط به خاطر من
یه عمره که تنگه دلم فقط به خاطر تو
تو گفتی عاشقی بسه فقط به خاطر من
دنیا واسم یه قفسه فقط به خاطر تو
می ری سراغ زندگیت فقط به خاطر من
من می سوزم تو تشنگیت فقط به خاطر تو
تو میگی عشق یه عادته فقط به خاطر من
دلم پر شکایته فقط به خاطر تو
میگیری از من فاصله فقط به خاطر من
دست میکشن از هر گله فقط به خاطر تو
تومیگی از اینجا برو فقط به خاطر من
رفتم به احترام تو فقط به خاطر تو
رد میشی از مقابلم فقط به خاطر من
مونده سر قرار دلم فقط به خاطر تو
ناز میکنی برای من قفط به خاطر من
من میشینم به پای تو فقط به خاطر تو
نیستی کنار پنجره فقط به خاطر من
دل نمی تونه بگذره فقط به خاطر تو
تو من رو یادت نمیاد فقط به خاطر من
دلم کسی رو نمی خواد فقط به خاطر تو
می گذری از گذشته ها فقط به خاطر من
می رم توی نوشته ها فقط به خاطر تو
تو منو تنها می ذاری فقط به خاطر من
من خودم رو جا میذارم فقط به خاطر تو
دل رو گذاشتی بی جواب فقط به خاطر من
یه عمر میکشم عذاب فقط به خاطر تو
دلت شکسته می دونم فقط به خاطر من
منم یه خسته می دونی فقط به خاطر تو
آخر ازم جدا شدی فقط به خاطر من
من مشغول دعا شدم فقط به خاطر تو

minaj64
03-07-2011, 02:45 PM
زیر درخت آرزو

می خوام یه قصری بسازم پنجره هاش آبی باشه
من باشم و تو باشی یک شب مهتابی باشه
می خوام یه کاری بکنم شاید بگی دوسم داری
می خوام یه حرفی بزنم که دیگه تنهام نذاری
می خوام برات از آسمون یاسای خوشبو بچینم
می خوام شبا عکس تو رو تو خواب گل ها ببینم
می خوام که جادوت بکنم همیشه پیشم بمونی
از تو کتاب زندگیم یه حرف رنگی بخونی
امشب می خوام برای تو یه فال حافظ بگیرم
اگر که خوب در نیومد به احترامت بمیرم
امشب می خوام تا خود صبح فقط برات دعا کنم
برای خوشبخت شدنت خدا خدا خدا کنم
امشب می خوام رو آسمون عکس چشات رو بکشم
اگه نگاهم نکنی ناز نگاتو بکشم
می خوام تو رو قسم بدم به جون هر چی عاشقه
به جون هر چی قلب صاف رنگ گل شقایقه
یه وقتی که من نبودم بی خبر از اینجا نری
بدون یه خداحافظی پر نزنی تنها نری
یه موقعی فکر نکنی دلم واست تنگ نمیشه
فکر نکنی اگه بری زندگی کمرنگ نمیشه
اگه بری شبا چشام یه لحظه هم خواب ندارن
آسمونای آرزو یه قطره مهتاب ندارن
راستی دلت میآد بری بدون من بری سفر
بعدش فراموشم کنی برات بشم یه رهگذر
اصلا بگو که دوست داری اینجور دوست داشته باشم
اسم تو رو مثل گلا تو گلدونا کاشته باشم
حتی اگه دلت نخواد اسم تو تو قلب منه
چهره تو یادم می آد وقتی که بارون می زنه
ای کاش منم تو آسمون یه مرغ دریایی بودم
شاید دوسم داشتی اگه آهوی صحرایی بودم
ای کاش بدونی چشمات و به صد تا دنیا نمی دم
یه موج گیسوی تو رو به صد تا دریا نمی دم
به آرزوهام می رسم اگر که تو پیشم باشی
اونوقت خوشبخت میشم مثل فرشته ها تو نقاشی
تا وقتی اینجا بمونی بارون قشنگ و نم نمه
هوای رفتن که کنی مرگ گلهای مریمه
نگام کن و برام بگو بگوی می ری یا می مونی
بگو دوسم داری یا نه مرگ گلهای شمعدونی
نامه داره تموم میشه مثل تموم نامه ها
اما تو مثل آسمون عاشقی و بی انتها

minaj64
03-07-2011, 02:45 PM
نامه بی جواب

سلام بهونه قشنگ من برای زندگی
آره باز منم همون دیوونه ی همیشگی
فدای مهربونیات چه مکنی با سرنوشت
دلم برات تنگ شده بود این نامه رو واست نوشت
حال من رو اگه بخوای رنگ گلای قالیه
جای نگاهت بد جوری تو صحن چشمام خالیه
ابرا همه پیش منن اینجا هوا پر از غمه
از غصه هام هر چی بگم جون خودت بازم کمه
دیشب دلم گرفته بود رفتم کنار آسمون
فریاد زدم یا تو بیا یا من و پیشت برسون
فدای تو! نمی دونی بی تو چه دردی کشیدم
حقیقت رو واست بگم به آخر خط رسیدم
رفتی و من تنها شدم با غصه های زندگی
قسمت تو سفر شد و قسمت من آوارگی
نمی دونی چه قدر دلم تنگه برای دیدنت
برای مهربونیات نوازشات بوسیدنت
به خاطرت مونده یکی همیشه چشم به راهته
یه قلب تنها و کبود هلک یه نگاهته
من می دونم همین روزا عشق من از یادت میره
بعدش خبر میدن بیا که داره دوستت میمیره
روزات بلنده یا کوتاه دوست شدی اونجا با کسی
بیشتر از این من و نذار تو غصه و دلواپسی
یه وقت من و گم نکنی تو دود اون شهر غریب
یه سرزمین غربته با صد نیرنگ و فریب
فدای تو یه وقت شبا بی خوابی خستت نکنه
غم غریبی عزیزم زرد و شکستت نکنه
چادر شب لطیف تو از روت شبا پس نزنی
تنگ بلور آب تو یه وقت ناغافل نشکنی
اگه واست زحمتی نیست بر سر عهد مون بمون
منم تو رو سپردم دست خدای مهربون
راستی دیروز بارون اومد من و خیالت تر شدیم
رفتیم تو قلب آسمون با ابرا همسفر شدیم
از وقتی رفتی آسمونمون پر کبوتره
زخم دلم خوب نشده از وقتی رفتی بد تره
غصه نخور تا تو بیای حال منم این جوریه
سرفه های مکررم مال هوای دوریه
گلدون شمعدونی مونم عجیب واست دلواپسه
مثه یه بچه که بار اوله میره مدرسه
تو از خودت برام بگو بدون من خوش میگذره ؟
دلت می خواد می اومدم یا تنها رفتی بهتره
از وقتی رفتی تو چشام فقط شده کاسه خون
همش یه چشمم به دره چشم دیگم به آسمون
یادت می آد گریه هامو ریختم کنار پنجره
داد کشیدم تو رو خدا نامه بده یادت نره
یادت میآد خندیدی و گفتی حالا بذار برم
تو رفتی و من تا حالا کنار در منتظرم
امروز دیدم دیگه داری من رو فراموش می کنی
فانوس آرزوهامونو داری خاموش میکنی
گفتم واست نامه بدم نگی عجب چه بی وفاست
با این که من خوب می دونم جواب نامه با خداست
عکسای نازنین تو با چند تا گل کنارمه
یه بغض کهنه چند روزه دائم در انتظارمه
تنها دلیل زندگی با یه غمی دوست دارم
داغ دلم تازه میشه اسمت و وقتی می آرم
وقتی تو نیستی چه کنم با این دل بهونه گیر
مگه نگفتم چشمات رو از چشم من هیچ وقت نگیر
حرف منو به دل نگیر همش مال غریبیه
تو رفتی و من غریب شدم چه دنیای عجیبیه
زودتر بیا بدون تو اینجا واسم جهنمه
دیوار خونمون پر از سایه ی غصه و غمه
تحملی که تو دادی دیگه داره تموم میشه
مگه نگفتی همه جا ماله منی تا همیشه
دلم واست شور می زنه این دل و بی خبر نذار
تو رو خدا با خوبیات رو هیچ دلی اثر نذار
فکر نکنی از راه دور دارم سفارش میکنم
به جون تو فقط دارم یه قدری خواهش میکنم
اگه بخوام برات بگم شاید بشه صد تا کتاب
که هر صفحه ش قصه چند تا درده و چند تا عذاب
می گم شبا ستاره ها تا می تونن دعات کنن
نورشونو بدرقه پکی خنده هات کنن
یه شب تو پاییز که غمت سر به سر دل می ذاره
مریم همون کسی که بیشتر از همه دوست داره

minaj64
03-07-2011, 02:45 PM
یک فکر دیگر

امشب تمام خویش را از غصه پرپر میکنم
گلدان زرد یاد را با تو معطر میکنم
تو رفته ای و رفتنت یک اتفاق ساده نیست
ناچار این پرواز را این بار باور میکنم
یک عهد بستم با خودم وقتی بیایی پیش من
یه احترام رجعتت من ناز کمتر می کنم
یک شب اگر گفتی برو دیگر ز دستت خسته ام
آن شب برای خلوتت یک فکر دیگر میکنم
صحن نگاهت را به روی اشتیاقم باز کن
من هم ضریح عشق را غرق کبوتر میکنم
شعریست باغ چشم تو غرق سکوت و آرزو
یک روز من این شعر را تا آخر از بر میکنم
گر چه شکستی عهد را مثل غرور ترد من
اما چنان دیوانه ام که با غمت سر میکنم
زیبا خدا پشت و پناه چشمهای عاشقت
با اشک و تکرار و دعا راه تو را تر میکنم

minaj64
03-07-2011, 02:45 PM
حدس

و حدس می زنم شبی مرا جواب میکنی
و قصر کوچک دل مرا خراب میکنی
سر قرار عاشقی همیشه دیر کرده ای
ولی برای رفتنت عجب شتاب میکنی
من از کنار پنجره تو را نگاه میکنم
و تو به نامدیگری مرا خطاب می کنی
چه ساده در ازای یک نگاه پک و ماندنی
هزار مرتبه مرا ز خجلت آب میکنی
به خاطر تو من همیشه با همه غریبه ام
تو کمتر از غریبه ای مرا حساب میکنی
و کاش گفته بودی از همان نگاه اولت
که بعد من دوباره دوست انتخاب می کنی

minaj64
03-07-2011, 02:45 PM
رفع زحمت

حافظ کنار عکس تو من باز نیت میکنم
انگار حافظ با من و من با تو صحبت میکنم
وقت قرار ما گذشت و تو نمی دانم چرا
دارم به این بد قولیت دیریست عادت میکنم
چه ارتباط ساده ای بین من و تقدیر هست
تقدیر و ویران میکند من هم مرمت می کنم
در اشتباهی نازنین تو فکر کردی این چنین
من دارم از چشمان زیبایت شکایت می کنم
نه مهربان من بدان بی لطف چشم عاشقت
هر جای دنیا که روم احساس غربت می کنم
بر روی باغ شانه ات هر وقت اندوهی نشست
در حمل بار غصه ات با شوق شرکت میکنم
یک شادی کوچک اگر از روی بام دل گذشت
هر چند اندک باشد آن را با تو قسمت میکنم
خسته شدی از شعر من زیبا اگر بد شد ببخش
دلتنگ و عاشق هستم اما رفع زحمت میکنم

minaj64
03-07-2011, 02:46 PM
اگه تو از پیشم بری

اگه تو از پیشم بری سر به بیابون می ذارم
هر چی گل شقایقه رو خک مجنون می ذارم
اگه تو از پیشم بری من خودم و گم می کنم
به عمر تو رو شرمنده حرفای مردم می کنم
اگه تو از پیشم بری دل رو به دریا می زنم
غرور خورشید و با برف آرزوها می شکنم
اگه تو از پیشم بری کار من آوارگیه
خلاصه شو واست بگم که آخر زندگیه
اگه بری شکایت تو رو به دریا میکنم
شقایقای عالم و من بی تو رسوا میکنم
اگه تو از پیشم بری زندگی خکستریه
فرداش یکی خبر می ده دلت پیش دیگریه
اگه تو از پیشم بری شمعدونیا دق میکنن
شکایت چشم تو رو به مررغ عاشق میکنن
اگه بری پرستوها از زندگیشون سیر میشن
آهوا توی دام صیادای پیر اسیر می شن
اگه بری دریا پر از اشک و نیاز ماهیاس
شبای شهرمون مثه چشمای عاشقت سیاس
اگه بری یه شب تو خواب دریا رو آتیش می زنم
نردبون آسمون و با هر چی نوره می شکنم
اگه بری پروانه ها شمعا رو خاموشن میکنن
قنریای قفسی دل و فراموش میکنن
اگه بری پلک گلا از غم عشق تو تره
یکی مثه من دلش از چشمای تو بی خبره
اگه تو از پیشم بری پنجرمون بسته میشه
یه دل با صد تا آرزو از زندگی خسته میشه
اگه بری مجنون دیگه از من و تو نمیگذره
نرو بذار ببینمت باز از کنار پنجره
اگه بری من می مونم با بازی های سرنوشت
که من رو تو دوزخ گذاشت ترو فرستاد به بهشت
اگه بری به آسمون شب شکایت میکنم
یه شب می شینم با خدا تا صبح خلوت میکنم
اگه بری پرنده ها بر نمی گردن به لونه
بی تو کدوم پرنده ای راه خودش رو می دونه
اگه تو از پشم بری تو ابرا غوغا میکنم
برای مردن گلا بهونه پیدا میکنم
اگه تو از پیشم بری یاسا ترک بر میدارن
شبنما رو گل رز مگه حتی طاقت میارن
اگه بری مردم منو به هم دیگه نشون می دن
می پرسن از همدیگه که چی راجع من شنیدن
اگه بری همه میگن عشق من و تو هوسه
بمون با هم نشون بدیم که عشق ما مقدسه
اگه بری می لرزه فرهاد و ستون بیستون
به خاطر اونم شده تو تا ابد پیشم بمون
اگه بری می گن دیدی این آخر و عاقبتش
ما هیچ کدوم و نمی خوایم نه رنج و ئنه محبتش
اگه بری نمی دونن شاید واست خوشبختیه
نمی دونن لذتت بعضی خوشیا تو سختیه
اگر چه وقتی تو بری دیگه من و نمی بینی
اگه بخوای هم می باید تا فصل محشر بشینی
اما تورو جوون خودت که از همه عزیزتری
با یک نگاهت منو تا اوون ور دنیا می بری
اگه میشه بری یه جا به آرزوهات برسی
یا که دور از چشمای من قلب تو دادی به کسی
برو منم با ید تو زندگی رو سر میکنم
گاهی به اشتیاق تو قلبم و پر پر میکنم
عیدا که شد عشق تو رو تو قلب هفت سین می چینم
با اینکه رفتی باز تو رو کنار هفت سین می بینم
غصه نخور دنیای ما سمبل بی وفاییه
هر چی من و تو می کشیم تقصیر آشناییه
راستی اگه بخوای بری این جوری طاقت می یارم
خودم باید دست تو رو دست غربت بذارم
اگه بری دنبال تو میام تا اوج آسمون
اون وقت می بینم همه رو پس تو نرو پیشم بمون
دلت می خواد اگه یه روز بدون من می رفتی یه جا
دنبال مهربونیات آواره شم تو کوچه ها
اگه بری یه وقت می ای می بینی مریم نداری
اون وقت باید دسته گل و رو خک مریم بذاری
اگه بری بیدای مجنون و پریشون می کنم
سقف دل و بر سر آرزوها ویرون میکنم
اگه بری اینجا یه دل بمون که صاحب اون مریمه
اگه بری دعای من بازم می یاد پشت سرت
من به فدای تو و عشق تو و فکر سفرت

minaj64
03-07-2011, 02:46 PM
ماجرای یک عشق

به روی گونه تابیدی و رفتی
مرا با عشق سنجیدی و رفتی
تمام هستی ام نیلوفری بود
تو هستی مرا چیدی و رفتی
کنار اتظارت تا سحر گاه
شبی همپای پیچک ها نشستم
تو از راه آمدی با ناز و آن وقت تمنای مرا دیدی و رفتی
شبی از عشق تو با پونه گفتم
دل او هم برای قصه ام سوخت
غم انگیزست توشیداییم را
به چشم خویش فهمیدی و رفتی
چه باید کرد این هم سرنوشتی ست
ولی دل رابه چشمت هدیه کردم
سر راهت که می رفتی تو آن را به یک پروانه بخشیدی و رفتی
صدایت کردم از ژرفای یک یاس
به لحن آب نمنک باران
نمی دانم شنیدی برنگشتی
و یا این بار نشنیدی و رفتی
نسیم از جاده های دور آمد
نگاهش کردم و چیزی به من نگفت
توو هم در انتظار یک بهانه
از این رفتار رنجیدی و رفتی
عجب دریای غمنکی ست این عشق
ببین با سرنوشت من چها کرد
تو هم این رنجش خکستری را
میان یاد پیچیدی و رفتی
تمام غصه هایم مقل باران
فضای خاطرم را شستشو داد
و تو به احترام این تلاطم
فقط یک لحظه باریدی و رفت ی
دلم پرسید از پروانه یک شب
چرا عاشق شدی در عجیبی ست
و یادم هست تو یک بار این را
ز یک دیوانه پزسیدی و رفتی
تو را به جان گل سوگند دادم
فقط یک شب نیازم را ببینی
ولی در پاسخ این خواهش من
تو مثل غنچه خندید و رفتی
دلم گلدان شب بو های رویا ست
پر است از اطلسی های نگاهت
تو مثل یک گل سرخ وفادار
کنار خانه روییدی و رفتی
تمام بغض هایم مثل یک رنج
شکست و قصه ام در کوچه پیچید
ولی تو از صدای این شکستن
به جای غصه ترسیدی و رفتی
غروب کوچه های بی قراری
حضور روشنی را از تو می خواست
تو یک آن آمدی این روشنی را
بروی کوچه پاشیدی و رفتی
کنار من نشتی تا سپیده
ولی چشمان تو جای دگر بود
و من می دانم آن شب تا سحرگاه
نگارن را پرستیدی و رفتی
نمی دانم چه می گویند گل ها
خدا می داند و نیلوفر و عشق
به من گفتند گل ها تا همیشه
تو از این شهر کوچیدی و رفتی
جنون در امتداد کوچه عشق
مرا تا آسمان با خودش برد
و تو در آخرین بن بست این راه
مرا دیوانه نامیدی و رفتی
شبی گفتی نداری دوست من را
نمی دانی که من ن شب چه کردم
خوشا بر حال آن چشمی که آن را
به زیبایی پسندیدی و رفتی
هوای آسمان دیده ابریست
پر از تنهایی نمنک هجرت
تو تا بیراهه های بی قراری
دل من را کشانیدی و رفتی
پریشان کردی و شیدا نمودی
تمام جاده های شعر من را
رها کردی شکستی خرد گشتم
تو پایان مرا دیدی و رفتی

minaj64
03-07-2011, 02:46 PM
بین آدم ها

چه قدر فاصله اینجاست بین آدمها
چه قدر عاطفه تنهاست بین آدمها
کسی به حال شقایق دلش نمی سوزه
و او هنوز شکوفاست بین آدمها
کسی به خاطر پروانه ها نمی میرد
تب غرور چه بالاست بین آدمها
و از صدای شکستن کسی نمی شکند
چه قدر سردی و غوغاست بین آدمها
میدان کوچه دل ها فقط زمستانست
هجوم ممتد سرماست بین آدمها
ز مهربانی دل ها دگر سراغی نیست
چه قدر قحطی رویاست بین آدمها
کسی به نیست دل ها دعا نمی خواند
غروب زمزمه پیداست بین آدمها
و حال اینه را هیچ کسی نمی پرسد
همیشه غرق مداراست بین آدمها
غریب گشتن احساس درد سنگینی ست
و زندگی چه غم افزاست بین آدمها
مگر که کلبه دل ها چه قدر جا دارد
چه قدر راز و معماست بین آدمها
چه ماجرای عجیبی ست این تپیدن دل
و اهل عشق چه رسواست بین آدمها
چه می شود همه از جنس آسمان باشیم
طلوع عشق چه زیباست بین آدمها
میان این همه گلهای سکن اینجا
چه قدر پونه شکیباست بین آدمها
تمام پنجره ها بی قرار بارانند
چه قدر خشکی و صحراست بین آدمها
و کاش صبح ببینم که باز مثل قدیم
نیاز و مهر و تمناست بین آدمها
بهار کردن دل ها چه کار دشواریست
و عمر شوق چه کوتاست بین آدمها
میان تک تک لبخندها غمی سرخ ست
و غم به وسعت یلداست بین آدمها
به خاطر تو سرودم چرا که تنها تو
دلت به وسعت دریاست بین آدمها

minaj64
03-07-2011, 02:46 PM
باید

باید به فکر غصه گل ها بود
فکر غروب سکت یک خورشید
باید ز درد اینه ویران شد
از غصه ی سپیده به خود لرزید
باید به فکر کوچ پرستو بود
در فکر یک کبوتر بی پرواز
باید به جای یک دل تنها بود
آرام و ارغوانی و بی آغاز
باید به حرمت غم یک گلدان
آشفته بود و خم شد و ویران شد
وقتی دلی ز غربت غم تنهاست
باید شکسته گشت و پریشان شد
باید میان خاطره کودک
چیزی شبیه لطف عروسک بود
باید برای پنجره ای تنها
یک سایبان ز ساقه ی پیچک بود
باید برای تشنگی یک یاس
زیباتر از تصور باران شد
بابد برای تازه شدن گل داد
تسکین روح خسته ی یاران شد
باید فضای نیلی رویا را
گاهی برای پونه مهیا کرد
باید هوای سرخی رز را داشت
از آسمان ستاره تمنا کرد
باید ترانه های رهایی را
در کوچه های عاطفه قسمت کرد
باید فدای خنده ی یک گل شد
در خوابهای اینه شرکت کرد
باید به خاطر گل یخ پژمرد
فکر پرنده های طلایی بود
باید سکوت اینه را فهمید
در انتظار صبح رهایی بود
باید به فکر حسرت شبنم بود
فکر سپیدی غزل یک یاس
فکر پناه دادن یک لاله
فکر غریب ماندن یک احساس
باید میان خواب گلی گم شد
ایینه بود و عاشق بارانی
باید شبی ز روی صداقت رفت
در کلبه ی نسیم به مهمانی
باید برای پونه دعایی کرد
زیر عبور تند زمان تنهاست
باید شنید قصه ی دریا را
تا دید او برای چه در غوغاست
باید به فکر عمر شقایق بود
فکر نیاز آبی نیلوفر
فکر هجوم ممتد یک اندوه
فک هوای ابری چشمی تر
باید به فکر زردی دلها بود
فکر حضور دائمی پاییز
فکر غریب بودن شمتی برف
باریدنی عجیب و کم و یکریز
باید برای عاطفه فکری کرد
پشت حصار فاصله ها مانده
ایا کسی به تازگی از احساس
شعری برای تازه شدن خوانده ؟
باید به فکر رسم نوازش بود
آرام ومهربان و تماشایی
باید برای عاطفه شعری ساخت
با خانه های ‌آبی و رویایی
باید فشرد دست محبت را
آن گاه آسمانی و زیبا شد
وشید شهد عشق ز یک چشمه
با احترام دریا شد
باید پناه و پر از احساس
باید دلی به وسعت دریا داشت
باید به اوج رفت و برای دل
یک خانه هم همیشه همانجا داشت

minaj64
03-07-2011, 02:47 PM
هشدار سبز

کاش بیایم برای بی پناها سایبون باشیم
با دلای شکسته کمی مهربون باشیم
کاش بیایم به باغبونا کمی حرمت بذاریم
احترام دلای شکسته رو نگه داریم
کاش به مهربونترا دین مون وادا کنیم
سهم خوشبختی مون رو وقف بزرگترا کنیم
کاش یه کاری بکنیم که خستگی ها در بشه
مرهمی بشیم که زخم آدما بهتر بشه
کاش که شاخه ی درخت زندگی رو نشکنیم
هفته ای یه بار به باغبونامون سر بزنیم
کاش که پک کنیم تمام اشکایی که جاریه
خوب نگه داریم چیزی که واسه یادگاریه
کاش دس پرنده های بی پناه و بگیریم
توی آسمون بریم دامن ماه و بگیریم
کاش با مهربونی مون غصه ها رو کم بکنیم
رشته های عشق رو تا همیشه محکم بکنیم
کاش بنشینیم پای صحبت اونا که بی کسن
اگه درد دل کنن به آرزشون می رسن
کاش تو عصری که همش سنگیه و آهنیه
بگیم از چیزایی که خوبه ولی رفتنیه
کاش هنوز دیر نشده قدر هم و خوب بدونیم
نکنه دیر بشه تا ابد پشیمون بمونیم
کاش که این یه جمله هیچ موقع ز یادمون نره
آدمی چه بد باشه چه خوب باشه مسافره

minaj64
03-07-2011, 02:47 PM
غصه نخور مسافر

غصه نخور مسافر اینجا ما هم غریبیم
از دیدن نور ماه یه عمره بی نصیبیم
فرقی نداره بی تو بهار مون با پاییز
نمی بینی که شعرام همه شدن غم انگیز
غصه نخور مسافر اونجا هوا که بد نیست
اینجا ولی آسمون باریدنم بلد نیست
غصه نخور مسافر فدای قلب تنگت
فدای برق ناز اون چشمای قشنگت
غصه نخور مسافر تلخه هوای دوری
من که خودم می دونم که تو چقدر صبوری
غصه نخور مسافر بازم می ای به زودی
ما رو بگو چه کردیم از وقتی تو نبودی
غصه نخور مسافر غصه اثر نداره
ز دل تو می دونم هیچ کس خبر نداره
غصه نخور مسافر رفتیم تو ماه اسفند
بهار تو بر می گردی چیزی نمنونده بخند
غصه نخور مسافر تولد دوباره
غصه نخور مسافر غصه نخور ستاره
غصه نخور مسافر غصه کار گلا نیس
سفر یه امتحانه به جون تو بلا نیس
غصه نخور مسافر تو خود آسمونی
در آرزوی روزی که بیای و بمونی

minaj64
03-07-2011, 02:47 PM
امتحان

عزیزم سلام یه چیزی بیا بی وفا بشیم
دوست دارم که ما یه جور از همدیگه جدا بشیم
فکرشو کردم و گفتم واسه چی دیوونه شیم
بهتره ما هم مث تموم عاقلا بشیم
هدف من و تو از حرفهای زیبامون چیه
کاشکی تصمیم بگیریم با یکی آشنا بشیم
می دونی دیدم نمی شه من و تو با هم باشیم
هر کدوم باید بریم دوباره مبتلا بشیم
ما دو تا اسیر همدیگه شدیم یه جور بد
کاش فراموش کنیم و از دست هم رها بشیم
دور شدیم از حرفهای روزای آشنایی مون
سخته اما بیا باز مث غریبه ها بشیم
ستاره خواستم بچینیم دیگه دستم نرسید
ما باید نزدیکتر از این ستاره ها بشیم
یه چیزی مث یه شک من و رها نمی کنه
بیا امشب و من و تو غرق دعا بشیم
فکرش و کردی دیگه خدا ما رو دوست نداره
بیا باز بنده های عزیز واسه خدا بشیم
خواستم امتحان کنم تو رو ببینم چی می گی
بیا به هر چی که بود تو شعر بی اعتنا بشیم

minaj64
03-07-2011, 02:47 PM
برای مخاطبم

دل من یه قفله اما دست تو مثل کلیده
می خوام از تو بنویسم کاغذام همش سفیده
یه سوال عاشقونه بگه هر کسی می دونه
اونکه دادم دل و دستش چرا دل به من نمی ده ؟
چه قدر دعا کنم من خدا رو صدا کنم من
دست من به آسمونه نیمه شب دم سپیده
گفتم از عشق تومی خوام سر بذارم به بیابون
گفت تو عاقل تر از اینی این کارا از تو بعیده
التماس کردم که یک شب لااقل بیا تو خوابم
گفت که هذیون رو تموم کن انگاری تبت شدیده
گفتم آرزو دارم تو مال من بشی یه روزی
گفت تو این دنیای بی رحم کی به آرزوش رسیده
اونی رو که دوست نداری دنبالت میاد تا آخر
اونی که دنبالشی تو چرا دائم ناپدیده
تو از اون روزی که رفتی دل من دیوونه تر شد
رنگ من که هیچی زیبا رنگ آسمون پریده
سرنوشت گریه نداره خودت این رو گفتی اما
تو دل من نمی دونم چرا باز یه کم امیده
تو من رو گذاشتی رفتی اما می خوام بنویسم
چه قدر واسم عزیزه اونکه از من دل بریده




------------------

minaj64
03-07-2011, 02:47 PM
به دل همیشه دیارت

آسمون آرزومون پره از ابرای تیره
لالایی واست بخونم تا شاید خوابت بگیره
اگه از خواب نپریدی توی خواب خدا رو دیدی
یه جوری بپرس ازش که دلامون چرا اسیره
باز که چشماتو نبستی ببینم باز که نشستی
می دونم یه جوری هستی که دلت از همه سیره
اما بهتره بدونی طبق اصل مهربونی
دل واسه عاشق نبودن راه نداره ناگزیر
چشمای تو شده خسته بغض ارزوت شکسته
اما باز تو فکر اینی اگه من رو نپذیره
بهتره بیدار نشینی اون و توی خواب ببینی
واسه دیوونه بودن عزیزم همیشه دیره
خوش به حال بعضی مردم که شدن تو زندگی گم
التماس سرخ سیبا پیششون چقد حقیره
نه به فکر عطر یاسن نه به فکر التماسن
خنده داره واسشون که دل ما یه جایی گیره
چی بگم شبم تموم شد ندیدم اون رو حروم شد
کاش می دونست یکی اینجا بد جوری واسش می میره
کاش که بود یه قطره بارون واسه نامه هامون
به دل همیشه دریات از کسی که تو کویره

minaj64
03-07-2011, 02:47 PM
جواب نامت

سلام ای تنها بهونه واسه ی نفس کشیدن
هنوزم پر می کشه دل برای به تو رسیدن
واسه ی جواب نامت می دونم که خیلی دیره
بذا به حساب غربت نکنه دلت بگیره
عزیزم بگو ببینمکه چه رنگه روزگارت
خیلی دوست دارم تو مهتاب بشینم یه شب کنارت
سر تو مهربونی بذاری به روی شونم
تو فقط واسم دعا کن آخه دنبال بهونم
حالم رو اگه بپرسی خوبه تعریفی نداره
چون بلاتکلیفه عاشق آخه تکلیفی نداره
نکنه ازم برنجی تشنه ام تشنه ی بارون
چه قدر از دریا ما دوریم بیگناهیم هر دو تامون
بد جوری به هم می ریزه من و گاهی اتفاقی
تو اگه نباشی از من نمی مونه چیزی باقی
می دونی که دست من نیست بازیای سرنوشته
رو قشنگا خط کشیده زشتا رو برام نوشته
باز که ابری شد نگاهت بغضتم واسم عزیزه
اما اشکات رو نگه دار نذار اینجوری بریزه
من هنوز چیزی نگفتم که تو طاقتت تموم شد
باقیش و بگم می بینی گریه هات کلی حروم شد
حال من خیلی عجیبه دوست دارم پیشم بشینی
من نگاهت بکنم تو تو چشام عشق رو ببینی
یادته من و تو داشتیم ساده زندگی می کردیم
از همین چشمه ی شفاف رفع تشنگی می کردیم
یه دفه یه مهمون اومد عقلم رو یه جوری دزدید
دل تو به روش نیاورد از همون دقیقه فهمید
اولش فکر نمی کردم که دلم رو برده باشه
یا دلم گول چشای روشنش رو خورده باشه
اما نه گذشت و دیدم دل من دیوونه تر شد
به تو گفتم و دلت از قصه ی من با خبر شد
اولش گفتم یه حسه یا یه احترام ساده
اما بعد دیدم که عشقه آخه اندازش زیاده
تو بازم طاقت آوردی مث پونه ها تو پاییز
سرنوشت تو سفیده ماجرای من غم انگیزه
بد جوری دیوونتم من فکر نکن این اعترافه
همیشه نبودن تو کرده این دل و کلافه
می دونم فرقی نداره واست عاشق بودن من
می دونم واست یکی شد بودن و نبودن من
می دونم دوسم نداری مث روزای گذشته
من خودم خوندم تو چشمات یه کسی این رو نوشته
اما روح من یه دریاست پره از موج و تلاطم
ساحلش تویی و موجاش خنجرای حرف مردم
آخ چه لذتی داره ناز چشماتو کشیدن
رفتن یه راه دشوار واسه هرگز نرسیدن
من که آسمون نبودم اما عشق تو یه ماهه
سرزنش نکن دلم رو به خدا اون بی گناهه
تو که چشمای قشنگت خونه ی صد تا ستاره س
تو که لبخند طلاییت واسه من عمر دوباره س
بیا و مثل گذشته جز به من به همه شک کن
من بدون تو می میرم بیا و بهم کمک کن

minaj64
03-07-2011, 02:48 PM
بیشتر از تو
نمی گم عوض شدی نه تو هنوزم مهربونی
حدسش رو من زده بودم نمی خوای پیشم بمونی
روزای اول این عشق اشتیاقت تازه تر بود
حالا با صد التماسم واسه من شعر نمی خونی
بعضی وقتا اگه حرف و خبری جایی نباشه
نمی ری دیگه سراغ قصه های خودمونی
گفتی تنها نامه ی من تو دس همه ست عزیزم
نامتو من بفرستم حالا به کدوم نشونی
بنویسم روی پکت با یه تیکه یاد غربت
برسه به یه ستاره به یه عشق آسمونی
پشت پنجره نشستم واسه ی تو می نویسم
که شاید رد شه از اینجا ایه ی محو جنونی
یه روزی خوندم یه جایی از عزیز بی وفایی
واسه ی دوام یک عشق عاشق و باید برونی
بهترین جمله ی دنیا فکر کنم همینه زیبا
عمری دنبال تو بودم اونی که می خوام همونی
صبر و حوصله نداشتن عادت همه ست عزیزم
تو که نیستی مثل اونها تو خود رنگین کمونی
نه جواب نامت این نیس اون و بعدا می نویسم
که سلام گلدونا رو به گلاشون برسونی
گفتم این رو بنویسم که دوست دارم عزیزم
بیشتر از تو می دونم که تو اینو نمی دونی

minaj64
03-07-2011, 02:48 PM
انتخاب من

ای علت قشنگی رویا و خواب من
تنها دلیل گل شدن اضطراب من
ای راه حل ساده ی جبران تشنگی
فواره ی نگاه قشنگ تو آب من
رفتی چه قدر ساده دل آسمان شکست
در عکس مهربان تو در کنج قاب من
باران چه قدر حرف تو را گوش می کند
می بارد آن قدر که نیایی به خواب من
گرچه نگاه عاشق تو هیچ کم نکرد
از اوج دل ندادن تو یا عذاب من
اما دل شکسته ی من باز هم نوشت
صد آفرین به چشم تو و انتخاب من

minaj64
03-07-2011, 02:48 PM
کاش یکی پیدا بشه

کاش یکی پیدا شه خواب و گل تعبیر بکنه
به کویر آب بده تا اونا رو سیر بکنه
کاش یکی پیدا شه با ابرا صمیمی تر باشه
نذاره بارون واسه باریدنش دیر بکنه
کاش یکی پیدا شه که دلش مث اینه باشه
لااقل دعا واسه بقیه تاثیر بکنه
کاش یکی پیدا شه ‌آب بده به آدمای خوب
نکنه خوشبختیا تو گلوشون گیر بکنه
کاش یکی پیدا شه زندگی بده به کلبه ها
خونه ی شادی ها رو یه جوری تعمیر بکنه
کاش یکی پدیا شه که انقده مهربون باشه
که از آدمای بی ستاره تقدیر بکنه
کاش یکی پیدا شه دستا رو به همدیگه بده
دلای گسسته رو بیاره زنجیر بکنه
کاش یکی پیدا شه قانون سفر رو ببره
نذاره دم ورودش کسی تاخیر بکنه
کاش یکی پیدا شه مرهم بذاره رو زخم عشق
پیش از این که عاشقی دلا رو دلگیر بکنه
کاش همه پیدا بشیم به همدیگه کمک کنیم
کسی تنهایی نمی تونه دی و تیر بکنه

minaj64
03-07-2011, 02:48 PM
آنجا نمی ماند

به من او گفت فردا می رود اینجا نمی ماند
و پرسیدم دلم او گفت : نه تنها نمی ماند
به او گفتم كه چشمان تو جادو كرده این دل را
و گفت این چشم ها كه تا ابد زیبا نمی ماند
به او گفتم دل دریایی ام قربانی چشمت
ولی او گفت این دل دائما دریا نمی ماند
به او گفتم كه كم دارم تو را رویای كمرنگم
و پاسخ داد او در عصر ما رویا نمی ماند
به او گفتم كه هر شب بی نگاه تو شب یلداست
ولی گفت او كمی كه بگذرد یلدا نمی ماند
به او گفتم قبولم كن كه رسوایت شوم او گفت
كسی كه عشق را شرطی كند رسوا نمی ماند
و حق با اوست عاشق شو همین و هر چه باداباد
چرا كه در مسیر عاشقی اما نمی ماند
خدایا خط بكش بر دفتر این زندگی اما
به من مهلت بده تا بشنوم آنجا نمی ماند

minaj64
03-07-2011, 02:48 PM
خدا کند

دلی کنار پنجره نشسته زار می زند
و خواب دیده ام شبی مرا کنار می زند
غروب ها که می شود خیال چشمهای تو
تو را دوباره در دل شکسته جار می زند
یکی نگاه می کند یکی گناه می کند
یکی سکوت می کند یکی هوار می زند
و عشق درد مشترک میان ماست با همه
کسی که شعر گفته یا کسی که تار می زند
درست مثل بازی گذشته های شاعری
که جای سنگ و گل به دوستش انار می زند
خدا کند به وعده اش وفا کند که گفته بود
شبی مرا به جرم عشق خویش دار می زند

minaj64
03-07-2011, 02:48 PM
آخرین نامه

دلم می خواد یه چیزی رو بدونی
دیگه نه عاشقی نه مهربونی
منم دیگه تصمیمم رو گرفتم
اصلا نمی خوام که پیشم بمونی
دیشب که داشتم فکرام و می کردم
دیدم با تو تلف شده جوونی
یه جا یه جمله ی قشنگی دیدم
عاشقو باید از خودت برونی
چه شعرایی من واسه تو نوشتم
تو همه چیز بودی جز آسمونی
یادت میاد منتم رو کشیدی ؟
تا که فقط بهت بدم نشونی ؟
یادت می اد روی درخت نوشتی
تا عمر داری برای من می خونی ؟
یادت میاد حتی سلام من رو
گفتی به هیچ کس نمی رسونی
حالا بیار عکسامو تا تموم شه
اگر که وقت داری اگه می تونی
نگو خجالت می کشی می دونم
تو خیلی وقته دیگه مال اونی
خوش باشی هر جا که می ری الهی
واست تلافی نکنه زمونی

minaj64
03-07-2011, 02:49 PM
فدای اونکه

برای عاشقی دیره
ولی باز دست تقدریه
تا دستامون نره بالا
جایی بارون نمی گیره
دلی که دادمش دستت
دیگه از زندگی سیره
نیومد وقتی ام اومد
فقط گفت که داره می ره
نگفتم من خداحافظ
آخه قلبم هنوز گیره
بدون این قلب دیوونه
دیگه محتاج زنجیره
بمون این زخم رو بدتر کن
عجیب محتاج شمشیره
بریزم اشکام رو شاید
آخه این آخرین تیره
نگی تو اونی که رفته
وجودش غرق تقصیره
فدای او که تو خوابم
من رو تحویل نمی گیره

minaj64
03-07-2011, 02:49 PM
من که ادعا نکردم

نمی گم خطا نکردم من که ادعا نکردم
همه گفتن بی وفایی من که اعتنا نکردم
عازم سفر شدی تو من دلم می خواست بمونی
واسه موندن تو اما بخدا دعا نکردم
واسه تو کلی نوشتم که یه جوری مبتلا شی
تقصیر منه که آخر تو رو مبتلا نکردم
توی کوچه ی رفاقت یه سلام جواب ندادم
تو دلم تویی اون و با کسی آشنا نکردم
می دونم دوسم نداری حتی قد یه قناری
اما عاشقم هنوزم بودن اشتباه نکردم
ما جایی قرار نذاشتیم جز تو کوچه های رویا
این دفعه تو اومدی من به قرار وفا نکردم
زیر دین ناز چشمات یه عمریه دارم می سوزم
تا خکستری نشه دل دینمو ادا نکردم
اومدن واسه نصیحت به بهانه ی یه صحبت
عمرشون کلی تلف شد چون تو رو رها نکردم
راه آسمون که بسته س گرچه قلبامون شکسته س
تا بحال انقد خدا رو اینجوری صدا نکردم
تو من و گذشاتی رفتی خواستی من دیوونه تر شم
باورت نمی شه شاید آخه جون فدا نکردم
نامه های عاشقونه با نشونه بی نشونه
اما از کسای دیگه س پس اونا رو وا نکردم
یادته عکست و دادی بذارم تو قاب قلبم
بعد از اون روز دیگه هرگز به کسی نگا مکردم
تو از اون روزی که رفتی نه تو رفتی که ببینی
تا قیامت هم تو رو من از خودم جدا نکردم

minaj64
03-07-2011, 02:49 PM
قصه مون

دل من روی زیمنه دل تو تو آسمونه
انقدر دوست دارم من که فقط خدا می دونه
بیا یه عهدی ببندیم ببینیم کدوم یک از ما
تا ته جاده ی دنیا بر سر عهدش می مونه
بعضی قلبا بی ستارن یه ستاره هم ندارن
شایدم ستاره هاشون مث ما تو کهکشونه
برجای غرور بلندن که دارن به ما می خندن
کاش با هم بریم یه جا که بر خلاف شهرمونه
یادمه پرسیدم از تو که می شه با هم بمونیم ؟
گفتی این که دست ما نیست بذارش پای زمونه
چه بباری چه بتابی چه بخندی چه بخوابی
عزیزم چه فرقی داره واسه اون که شد دیوونه
نکنه بری یه روزی با یه قایق از کنارم
واسه ی دلم نذاری نه اشاره نه نشونه
می دونم یه جای این عشق خستگی کار می ده دستت
مرغ عشقمون رو آخر می کنی بی آشیونه
من نمی دونم چی میشه نمی شه بگذرم از تو
شاید اون موقع ببارم تا شاید بیای به خونه
خلاصه فقط می خواستم قصمون رو گفته باشم
می دونم که آخر عشق با خدای مهربونه
دل من فکراشو کرده که صبور و باوفا شه
کاش دل تو هم صبور شه این روزا اگر بتونه
دیگه حرفی نیست عزیزم بجز اشکی که می ریزیم
کاش بپرسی راز عشق و از گلای ناز پونه

minaj64
03-07-2011, 02:49 PM
من و تو

تو هم ترک منم ترک
اینم یه درد مشترک
تو غصه دار من غصه دار
پس واسه چی بیاد بهار
تو بی چراغ من بی چراغ
کی بگیرد از ما سراغ
تو هم غریب منم غریب
عشقا چی بود به جز فریب
تو حادثه من حادثه
پس کی به ابرا برسه
تو بارونی من بارونی
پس کجا رفت مهربونی
من بی پناه تو بی پناه
کافیه امشب نور ماه
من بی وفا تو بی وفا
چی کار کنه با ما خدا
من بی فروغ تو بی فروغ
بازم به هم بگیم دروغ ؟
من بی جواب تو بی جواب
معنیش چیه ! این جز سراب
من تشنگی تو تشنگی
کاش که نمی گذشت بچگی
منم گله تو هم گله
آخر کی داره حوصله
من انتظار تو انتظار
من باریدم تو هم ببار
من چشم خیس تو چشم خیس
برام یه چیزی بنویس
منم زلال تو هم زلال
چی کم داریم ما دو تا بال
من اولی تو اولی
چقدر قشنگ و مخملی
من در به در تو در به در
می یای با هم بریم سفر ؟
من اعتماد تو اعتماد
عشق و چرا دادیم به باد
من دیوونه تو دیوونه
پس کی می گه نمی مونه
من ناامید تو ناامید
از من و تو نبود بعید ؟
تو شبنمی من شبنمی
ما مثل هم شدیم کمی
تو بی صدا من بی صدا
پس چی شد اون همه دعا
تو پر غم من پر غم
جون خودت خسته شدم
تو بی گناه من بی گناه
یعنی همش بود اشتباه ؟
تو خستگی من خستگی
پس چیه معنیش زندگی ؟
تو پر درد من پر درد
پاییز واسه چی می شه زرد ؟
من که رها تو که رها
فقط بگو بریم کجا ؟
من که محال تو که محال
چی بود دوست دارم خیال ؟
تو که بدی من که بدم
ببخش نه بد حرفی زدم
باشه بدم تو که گلی
مهجزه ای تجملی
من ک اسیر تو که اسیر
کی کرده ما رو ناگزیر ؟
من سر حرف تو سر حرف
تقصیر ماست غیبت برف ؟
من بی نشون تو بی نشون
جایی داریم جز آسمون ؟
من پر راز تو پر راز
اما نداریم اعتراض
من پر شور تو پر نور
چرا نریم یه جای دور
من فاجعه تو فاجعه
چیکار کنیم با شایعه
من اتفاق تو اتفاق
به جرم قدری اشتیاق
تو عطر یاس من التماس
راسته که دنیا دست ماس ؟
من اولین تو آخرین
واسه تو بس نیس نازنین ؟
من عابرم تو شاعری
نرو کجا می خوای بری ؟
من یه کتاب تو یه کتاب
کاش نکشیم انقد عذاب
من خاطره تو خاطره
بمون تا یادمون نره
منم که تو تو هم که من
پس زیر وعده هات نزن
من آرزو تو آرزو
پس آرزو کن و بگو

minaj64
03-07-2011, 02:50 PM
مث فصلا

توی باغا گل سرخی توی آسمون ستاره
جایی رو سراغ ندارم که نشون از تو نداره
تاریخ تولد تو توی دفتر حسابم
شب که چشمام و می بندم باز نمی ذاری بخوابم
عکس تو جور عجیبی توی چشمام می درخشه
دیوونم خدا می دونه کاش خودش من رو ببخشه
توی تابستون نسیمی آفتابی توی زمستون
تو همونی که گرونه نمی یاد به دستم آسون
وقتی من تو آسمونم تو توی راه زمینی
مشکل اینه چون عزیزی هر جا باشی نازنینی
سفر دور و درازت بی خطر باشه الهی
بی خبر من و گذاشتی ولی نه تو بیگناهی
قیمت نگاه نازت خیلیه مث صداقت
مث خوب بودن تو سختی واسه اثبات رفاقت
توی خرداد گل یاسی توی آبان گل مریم
چه شکنجه ی قشنگی می کشی من و تو کم کم
چه تفاهمی تو عاقل دل من مات و دیوونه
درمونم دست چشاته اینم آخرین بهونه
دل تو یه وقتا سنگه یه روزم ممثل بلوری
شبا گاهی قرص ماهی یه روزم یه تیکه نوری
حوصله که داشته باشی دو سه جکله می گی گاهی
اما میلت که نباشه نمی دی حتی نگاهی
چون غروب خیلی قشنگه تو خود غروبی
چی بگم قحطی واژه ست هر چی هست خیلی خوبی
عکس نازت رو گذاشتم گوشه ی سفید دفتر
تا دیگه هیچکی نبینه یکی کمتر باشه بهتره
مث ‌آسمون عجیبی شبی آبی شبی قرمز
ولی هر رنگی که باشی من و دوست نداری هرگز
یه روزی می شی یه دریا فرداش اما مثل کوهی
هر چی که دلت می خواد باش هر جا باشی با شکوهی
پره از اسم قشنتگت صفحه صفحه ی کتابم
به همون تعداد اسما تو ولی دادی عذابم
لااقل خوب شد که لطفی کردی و واسم نوشتی
معنی حرف تو این بود که مطیع سرنوشتی
دلم و دادم به دست تو برای یادگاری
قابلی نداره بردار می دونم دوسم نداری
وقتی که بارون می گیره چشام از عشق تو خیسه
دل برات به قول سهراب زیر بارون می نویسه
تنها آرزوم همینه تا یادم نرفته راستی
کاش یه روز بهم بگی که من همونم که می خواستی

minaj64
03-07-2011, 02:56 PM
سوال: متول چه سالی هستی
مریم حیدرزاده: متولد 29 آبان سال 1356 در بیمارستان شهدای تهران به دنیا آمدم
سوال: از خودت بگو؟
مریم حیدرزاده: فرزند اولم و دو تا خواهر کوچک تر از خودم دارم, نرگس دانشجوی سال آخر برق الکترونیک و مرضیه دانشجوی سال سوم نمایش, خودم هم فارغ التحصیل حقوق قضایی از دانشگاه تهران هستم. پدرم بازنشسته ارتش و مادرم هم کارمند بودند. ولی به خاطر نگهداری از من مدت هاست که فعالیت بیرون از منزل ندارد و ساکن سعادت آباد هستیم.
سوال: از چه سنی شعر می گفتی؟
مریم حیدرزاده: همیشه مادرم تعریف می کند که از سه , چهار سالگی جملاتی را که می گفتم آخرشان یک شباهتی به هم داشت الته خودم که یادم نمی آید. ولی از 8 سالگی یادم هست که شعر می گفتم و شعرهایم را به کمک معلم هایم تصحیح می کردم.
سوال: شروع کار حرفه ایت از کجا بود؟
مریم حیدرزاده: شروع کار حرفه ای من درسال 75 با یک برنامه تلوزیونی به نام با طراوت به کارگردانی آقای کاشانی بود که خیلی به ایشان سلام میرسانم و تشکر می کنم چون برای من زحمات زیادی کشیدند. اجرا بخش عربی این برنامه با من بود بعد اولین کتابم به نام پروانه ات خواهم ماند در اردیبهشت 77 منتشر کردم. سال 78 کتاب مال تمام من, سال 79 تقصیر من نبود, سال 80 مجموعه نامه های عاشقانه , سال 81 با تو یا هیچ کس, سال 82 دیگر میذارمت کنار, سال 83 مجموعه نثر این نامه هایی که پاره کردی و پاییز 83 کتاب اون یکی رو جز من.
سوال: اولین کاستی را که دکلمه کردی کدام بود؟
مریم حیدرزاده: انتشارات کتاب به پیشنهاد آقای کاشانی کارگردان برنامه با طراوت بود. وقتی استقبال از این برنامه را دیدند خیلی اصرار کردند که کتاب منتشر کنم. بعد از آن هم پیشنهاد کردند چون سبک خواندنت با سبک های دیگر متفاوت است بهتر است اشعارت را بخوانی این طوری مخاطب بیشتری پیدا می کنی من هم اشعارم را در (( مثل هیچ کس)) اولین کاستی بود که دکلمه کردم و سال 80 دومین کاستم به خاطر تولدت با آهنگسازی فریبرز لاچینی بود که فقط دکلمه من بود.
سوال: دوست داری کدام خواننده اشعارت را بخواند؟
مریم حیدرزاده: روی این مسئله تعصب ندارم که کدام خواننده اشعار من را بخواند. ولی هر کس صدایش قشنگتر باشد و با اشعار من ارتباط برقرار کند من با او همکاری می کنم, ولی خواننده ای که خیلی محبوب من است و بیشتر از همه در کار کردن با ایشان راحت تر هستم آقای عصار است, چون به صدایشان علاقه مند هستم ولی تا به حال پیش نیامده با هم همکاری کنیم شاید به دلیل متقاوت بودن سبک خواندنشان باشه و شعرهایی که انتخاب می کنه با شعرهای من فرق می کنه, ولی خب خودشان می دانند که من صدایشان را خیلی دوست دارم و حتما هم نباید که شعرهای من را بخوانند.!!
سوال: آیا ناراحت نیستی کسانی بدون اجازه تو شعرهایت را خواندند؟
مریم حیدرزاده: اکثر خواننده های لس آنجلسی اشعار من را بدون اجازه می خوانند و من باید این مسئله را خودم دنبال کنم, چون در ایران حق کپی رایت وجود ندارد, خودم باید وکیل بگیرم و به آنجا بروم که آن هم مستلزم هزینه های زیادی است مثل ویزا و خیلی چیزهای دیگر.
سوال: کدام اشعارت را بیشتر دوست داری؟
مریم حیدرزاده: همه شعرهایم را دوست دارم, ولی قشنگترین شعری که گفتم یک نامه بی جواب و سلام بهونه قشنگم برای زندگی بود که از همه بیشتر دوستش دارم و از بین ترانه ها(نفرین ) آقای چاووشی را دوست دارم. شعر من را خیلی زیبا خواندند و من از اینجا از ایشان نتشکر می کنم کار آقای اعتمادی هم خوب است.
سوال: تنهایی را دوست داری؟
مریم حیدرزاده: آره , تنهایی را دوست دارم همان طور که می دانید اکثر شعرا عاشق تنها هستند عاشق تنهایی ام , چون هر چیزی که خلوت آدم را به هم بزند و من را اذیت کند از آن بیزارم. تنها نعمت بزرگی است و اکثر شبها شعر می گویم, چون با سکوتش سازگارتر هستم.
سوال: موضوعات شعرهایت را چگونه انتخاب می کنی؟
مریم حیدرزاده: ترجیح می دهم موضوعی را که در خلوت خودم و در تنهایی ام به ذهنم می رسد را بنویشم تا اینکه در مورد چیزی که به من گفته می شود, چون هر موضوعی که به آدم پیشنهاد شود راحت می شود نوشت ولی چیزی که به ذهن آدم بیاید دلنشین تر است.
سوال: چه شعرای ایرانی را دوست داری؟
مریم حیدرزاده: حافظ از آن شاعرهایی است که من خیلی دوستش دارم و خیلی هم به فال حافظ اعتقاد دارم. همیشه برای کوچکترین کاری که بخواهم انجام بدهم فال حافظ می گیرم. ما شبی دست بر آریم و دعایی می کنیم/ غم هجران تو را چاره به جایی می کنیم.
اشعار نیما, فروغ و مولانا را هم هر روز می خوانم.
سوال: از روحیات خودت بگو؟
مریم حیدرزاده: برعکس همه از فصل بهار بدم می آید. عاشق پاییزم اما ماه اردیبهشت را خیلی دوست دارم. گل سرخ و رنگ قرمز را دوست دارم از رنگ آبی متنفرم. از سفر کردن خوشم نمی اید مگر قصدم کره ماه باشد. خیلی احساساتی و هیجانی هستم و به عشقی که دارم خیلی حسود و انحصار طلبم و در بدترین شرایط , نوشتن آرومم می کند.
سوال: از چه ورزشی خوشت می اید؟
مریم حیدرزاده: فوتبال و اسکی ورزشهای مورد علاقه من است. شدیدا طرفدار پرسپلیسی هستم و پرسپولیسی ها را دوست دارم, ولی متعصب ترین آنها علی انصاریان است. علاقه ام به پرسپولیس به حدی است که در بازی های مهم من به اردوی آنها می روم .
از خارجی ها هم منچستر و رئال مادرید و میلان ایتالیا تیم های خوبی هستند و بازی هایشان را دنبال می کنم.
سوال: ازدواج کردی؟
مریم حیدرزاده:: خوشبختانه ازدواج نکردم و اصلا هم به ازدواج فکر نمی کنم, چون انتخاب کردن کار خیلی سختی است من زیاد ایراد می گیرم و شاید یکی از دلایلی که تا به حال ازدواج نکردم این باشد که کسی که من در تصورم هست اصلا وجود خارجی ندارد.
سوال: رشته ای را که انتخاب کردی دوست داری؟
مریم حیدرزاده: کلاس پنجم ابتدایی که بودم دوست داشتم پزشک بشوم ولی در دوره دبیرستان تصمیمم عوض شد . در دانشگاه رشته حقوق خواندم ولی رشته ام را اصلا دوست ندارم.
سوال: از چه فیلمی خوشت می آید؟
مریم حیدرزاده: بهترین فیلم من لیلا ساخته داریوش مهرجویی است . بیشتر فیلم هایی که ساخته می شود فیلم های خوبی نیستند. بازیگرهای مورد علاقه ام : لیلا حاتمی , علی مصفا, محمد رضا فروتن و عربنیا هستند.
سوال: در آخر حرفی داری بگویید؟
مریم حیدرزاده: آرزو می کنم همه به آرزوهایی که نرسیدند برسند

minaj64
03-07-2011, 03:05 PM
ک بیتی
می خوام برم کلاس خط یاد بگیرم با خط خوش
نامه بدم واسه شما ،‌ تو رو خدا بیا بکش

یه کاری کرد با دل من اون چشای پر جذبه
که ساعت خونه م هنوز ، بعد یه عمری عقبه

اون که نباید می شد انگار شده
هر چی بگم نمی خوامش بیخوده

همین که اسمت رو منه ،‌ کلی می بالم به خودم
بذار همه گمان کنن من اول عاشقت شدم

minaj64
03-07-2011, 03:10 PM
برگرد



برگرد بی تو بغض فضا وا نمی شود
یک شاخه یاس عاطفه پیدا نمی شود
در صفحه دلم تو نوشتی صبور باش
قلبم غبار دارد و معنا نمی شود
بی تو شکست و پنجره رو به آسمان
غم در حریم آبی دل جا نمی شود
دریای تو پناه نگاه شکسته است
هر دل که مثل قلب تو دریا نمی شود
می خواستم بچینم از آن سوی دل گلی
اما بدون تو که گلی وا نمیشود
دردیست انتظار که درمان آن تویی
این درد تلخ بی تو مداوا نمی شود
زیباترین گلی که پسندیده ام تویی
گل مثل چشمهای تو زیبا نمی شود
بی تو شکسته شد غزل آشناییم
شبنم گل نگاه مرا باز شسته است
دل در کنار یاد تو تنها نمی شود
گلدان یاس بی تو شکست و غریب شد
گلدان بدون عشق شکوفا نمی شود
باران کویر روح مرا می برد به اوج
اما دلم بدون تو شیدا نمی شود
رفتی و بی تو نام شکفتن غریب شد
دیگر طلوع مهر هویدا نمی شود
رویای من همیشه به یاد تو سبز بود
رفتی و حرفی از غم رویا نمی شود
رفتی و دل میان گلستان غریب ماند
دیگر بهار محو تماشا نمی شود
یک قاصدک کنار من آمد کمی نشست
گفتم که صبح این شب یلدا نمی شود
دل های منتظر همه تقدیم چشم تو
امروز بی حضور تو فردا نمی شود

minaj64
03-07-2011, 03:11 PM
هشدار سبز


کاش بیایم برای بی پناها سایبون باشیم
با دلای شکسته کمی مهربون باشیم
کاش بیایم به باغبونا کمی حرمت بذاریم
احترام دلای شکسته رو نگه داریم
کاش به مهربونترا دین مون وادا کنیم
سهم خوشبختی مون رو وقف بزرگترا کنیم
کاش یه کاری بکنیم که خستگی ها در بشه
مرهمی بشیم که زخم آدما بهتر بشه
کاش که شاخه ی درخت زندگی رو نشکنیم
هفته ای یه بار به باغبونامون سر بزنیم
کاش که پک کنیم تمام اشکایی که جاریه
خوب نگه داریم چیزی که واسه یادگاریه
کاش دس پرنده های بی پناه و بگیریم
توی آسمون بریم دامن ماه و بگیریم
کاش با مهربونی مون غصه ها رو کم بکنیم
رشته های عشق رو تا همیشه محکم بکنیم
کاش بنشینیم پای صحبت اونا که بی کسن
اگه درد دل کنن به آرزشون می رسن
کاش تو عصری که همش سنگیه و آهنیه
بگیم از چیزایی که خوبه ولی رفتنیه
کاش هنوز دیر نشده قدر هم و خوب بدونیم
نکنه دیر بشه تا ابد پشیمون بمونیم
کاش که این یه جمله هیچ موقع ز یادمون نره
آدمی چه بد باشه چه خوب باشه مسافره

minaj64
03-07-2011, 03:11 PM
غصه نخور مسافر

غصه نخور مسافر اینجا ما هم غریبیم
از دیدن نور ماه یه عمره بی نصیبیم
فرقی نداره بی تو بهار مون با پاییز
نمی بینی که شعرام همه شدن غم انگیز
غصه نخور مسافر اونجا هوا که بد نیست
اینجا ولی آسمون باریدنم بلد نیست
غصه نخور مسافر فدای قلب تنگت
فدای برق ناز اون چشمای قشنگت
غصه نخور مسافر تلخه هوای دوری
من که خودم می دونم که تو چقدر صبوری
غصه نخور مسافر بازم می ای به زودی
ما رو بگو چه کردیم از وقتی تو نبودی
غصه نخور مسافر غصه اثر نداره
ز دل تو می دونم هیچ کس خبر نداره
غصه نخور مسافر رفتیم تو ماه اسفند
بهار تو بر می گردی چیزی نمنونده بخند
غصه نخور مسافر تولد دوباره
غصه نخور مسافر غصه نخور ستاره
غصه نخور مسافر غصه کار گلا نیس
سفر یه امتحانه به جون تو بلا نیس
غصه نخور مسافر تو خود آسمونی
در آرزوی روزی که بیای و بمونی

minaj64
03-07-2011, 03:11 PM
امتحان


عزیزم سلام یه چیزی بیا بی وفا بشیم
دوست دارم که ما یه جور از همدیگه جدا بشیم
فکرشو کردم و گفتم واسه چی دیوونه شیم
بهتره ما هم مث تموم عاقلا بشیم
هدف من و تو از حرفهای زیبامون چیه
کاشکی تصمیم بگیریم با یکی آشنا بشیم
می دونی دیدم نمی شه من و تو با هم باشیم
هر کدوم باید بریم دوباره مبتلا بشیم
ما دو تا اسیر همدیگه شدیم یه جور بد
کاش فراموش کنیم و از دست هم رها بشیم
دور شدیم از حرفهای روزای آشنایی مون
سخته اما بیا باز مث غریبه ها بشیم
ستاره خواستم بچینیم دیگه دستم نرسید
ما باید نزدیکتر از این ستاره ها بشیم
یه چیزی مث یه شک من و رها نمی کنه
بیا امشب و من و تو غرق دعا بشیم
فکرش و کردی دیگه خدا ما رو دوست نداره
بیا باز بنده های عزیز واسه خدا بشیم
خواستم امتحان کنم تو رو ببینم چی می گی
بیا به هر چی که بود تو شعر بی اعتنا بشیم

minaj64
03-07-2011, 03:11 PM
برای مخاطبم


دل من یه قفله اما دست تو مثل کلیده
می خوام از تو بنویسم کاغذام همش سفیده
یه سوال عاشقونه بگه هر کسی می دونه
اونکه دادم دل و دستش چرا دل به من نمی ده ؟
چه قدر دعا کنم من خدا رو صدا کنم من
دست من به آسمونه نیمه شب دم سپیده
گفتم از عشق تومی خوام سر بذارم به بیابون
گفت تو عاقل تر از اینی این کارا از تو بعیده
التماس کردم که یک شب لااقل بیا تو خوابم
گفت که هذیون رو تموم کن انگاری تبت شدیده
گفتم آرزو دارم تو مال من بشی یه روزی
گفت تو این دنیای بی رحم کی به آرزوش رسیده
اونی رو که دوست نداری دنبالت میاد تا آخر
اونی که دنبالشی تو چرا دائم ناپدیده
تو از اون روزی که رفتی دل من دیوونه تر شد
رنگ من که هیچی زیبا رنگ آسمون پریده
سرنوشت گریه نداره خودت این رو گفتی اما
تو دل من نمی دونم چرا باز یه کم امیده
تو من رو گذاشتی رفتی اما می خوام بنویسم
چه قدر واسم عزیزه اونکه از من دل بریده

minaj64
03-07-2011, 03:12 PM
به دل همیشه دیارت

آسمون آرزومون پره از ابرای تیره
لالایی واست بخونم تا شاید خوابت بگیره
اگه از خواب نپریدی توی خواب خدا رو دیدی
یه جوری بپرس ازش که دلامون چرا اسیره
باز که چشماتو نبستی ببینم باز که نشستی
می دونم یه جوری هستی که دلت از همه سیره
اما بهتره بدونی طبق اصل مهربونی
دل واسه عاشق نبودن راه نداره ناگزیر
چشمای تو شده خسته بغض ارزوت شکسته
اما باز تو فکر اینی اگه من رو نپذیره
بهتره بیدار نشینی اون و توی خواب ببینی
واسه دیوونه بودن عزیزم همیشه دیره
خوش به حال بعضی مردم که شدن تو زندگی گم
التماس سرخ سیبا پیششون چقد حقیره
نه به فکر عطر یاسن نه به فکر التماسن
خنده داره واسشون که دل ما یه جایی گیره
چی بگم شبم تموم شد ندیدم اون رو حروم شد
کاش می دونست یکی اینجا بد جوری واسش می میره
کاش که بود یه قطره بارون واسه نامه هامون
به دل همیشه دریات از کسی که تو کویره

minaj64
03-07-2011, 03:12 PM
جواب نامت

سلام ای تنها بهونه واسه ی نفس کشیدن
هنوزم پر می کشه دل برای به تو رسیدن
واسه ی جواب نامت می دونم که خیلی دیره
بذا به حساب غربت نکنه دلت بگیره
عزیزم بگو ببینمکه چه رنگه روزگارت
خیلی دوست دارم تو مهتاب بشینم یه شب کنارت
سر تو مهربونی بذاری به روی شونم
تو فقط واسم دعا کن آخه دنبال بهونم
حالم رو اگه بپرسی خوبه تعریفی نداره
چون بلاتکلیفه عاشق آخه تکلیفی نداره
نکنه ازم برنجی تشنه ام تشنه ی بارون
چه قدر از دریا ما دوریم بیگناهیم هر دو تامون
بد جوری به هم می ریزه من و گاهی اتفاقی
تو اگه نباشی از من نمی مونه چیزی باقی
می دونی که دست من نیست بازیای سرنوشته
رو قشنگا خط کشیده زشتا رو برام نوشته
باز که ابری شد نگاهت بغضتم واسم عزیزه
اما اشکات رو نگه دار نذار اینجوری بریزه
من هنوز چیزی نگفتم که تو طاقتت تموم شد
باقیش و بگم می بینی گریه هات کلی حروم شد
حال من خیلی عجیبه دوست دارم پیشم بشینی
من نگاهت بکنم تو تو چشام عشق رو ببینی
یادته من و تو داشتیم ساده زندگی می کردیم
از همین چشمه ی شفاف رفع تشنگی می کردیم
یه دفه یه مهمون اومد عقلم رو یه جوری دزدید
دل تو به روش نیاورد از همون دقیقه فهمید
اولش فکر نمی کردم که دلم رو برده باشه
یا دلم گول چشای روشنش رو خورده باشه
اما نه گذشت و دیدم دل من دیوونه تر شد
به تو گفتم و دلت از قصه ی من با خبر شد
اولش گفتم یه حسه یا یه احترام ساده
اما بعد دیدم که عشقه آخه اندازش زیاده
تو بازم طاقت آوردی مث پونه ها تو پاییز
سرنوشت تو سفیده ماجرای من غم انگیزه
بد جوری دیوونتم من فکر نکن این اعترافه
همیشه نبودن تو کرده این دل و کلافه
می دونم فرقی نداره واست عاشق بودن من
می دونم واست یکی شد بودن و نبودن من
می دونم دوسم نداری مث روزای گذشته
من خودم خوندم تو چشمات یه کسی این رو نوشته
اما روح من یه دریاست پره از موج و تلاطم
ساحلش تویی و موجاش خنجرای حرف مردم
آخ چه لذتی داره ناز چشماتو کشیدن
رفتن یه راه دشوار واسه هرگز نرسیدن
من که آسمون نبودم اما عشق تو یه ماهه
سرزنش نکن دلم رو به خدا اون بی گناهه
تو که چشمای قشنگت خونه ی صد تا ستاره س
تو که لبخند طلاییت واسه من عمر دوباره س
بیا و مثل گذشته جز به من به همه شک کن
من بدون تو می میرم بیا و بهم کمک کن

minaj64
03-07-2011, 03:12 PM
بیشتر از تو


نمی گم عوض شدی نه تو هنوزم مهربونی
حدسش رو من زده بودم نمی خوای پیشم بمونی
روزای اول این عشق اشتیاقت تازه تر بود
حالا با صد التماسم واسه من شعر نمی خونی
بعضی وقتا اگه حرف و خبری جایی نباشه
نمی ری دیگه سراغ قصه های خودمونی
گفتی تنها نامه ی من تو دس همه ست عزیزم
نامتو من بفرستم حالا به کدوم نشونی
بنویسم روی پکت با یه تیکه یاد غربت
برسه به یه ستاره به یه عشق آسمونی
پشت پنجره نشستم واسه ی تو می نویسم
که شاید رد شه از اینجا ایه ی محو جنونی
یه روزی خوندم یه جایی از عزیز بی وفایی
واسه ی دوام یک عشق عاشق و باید برونی
بهترین جمله ی دنیا فکر کنم همینه زیبا
عمری دنبال تو بودم اونی که می خوام همونی
صبر و حوصله نداشتن عادت همه ست عزیزم
تو که نیستی مثل اونها تو خود رنگین کمونی
نه جواب نامت این نیس اون و بعدا می نویسم
که سلام گلدونا رو به گلاشون برسونی
گفتم این رو بنویسم که دوست دارم عزیزم
بیشتر از تو می دونم که تو اینو نمی دونی

minaj64
03-07-2011, 03:12 PM
قصه یه روزی


یه نفر بازمن کنار پنجره س
یه نفر عجیب دلش شور می زنه
یکی ام با تیرای داغ نگاه
دو تا چشم رو داره از دور می زنه
یه نفر داغ دلش تازه شده
دلخوشیش یه عکس یادگاریه
یکی با غم می نویسه رو دلش
ای خدا عجب چه روزگاریه
یه نفر خیری ندیده از حالا
پس پناه می بره به گذشتاه هاش
یکی ام شاعره تا خسته می شه
زود می ره راغ دست نوشته هاش
یه نفر خط می کشه رو آرزوش
سند عشقش رو باطل می کنه
وقف تازه موندن دل می کنه
یکی هست که خواب به چشماش نمی یاد
شاید علتش غم خستگیه
علت بی خوابی یکی دیگه
گم شدن تو دشت سرگشتگیه
یکی از بس که نشسته پشت در
پر غربت شده و بی حوصله س
یکی ام داره به محبوبش می گه
چه قدر بین من و تو فاصله س
یکی دائم گلدونا رو آب می ده
یکی چشم پر اشکش بهدره
یکی داره خودش و گول می زنه
که میاد حتما بازم تو سفره
یکی چشماش رو گذاشته روی هم
یکی زلفاش و پریشون می کنه
یکی داره توی رویاهای دور
شکل عشقش و آسون می کنه
یکی آروم با خودش حرف می زنه
دلت اومد من رو تنها بذاری ؟
دلت اومد چمدون دلم رو
تو فرودگاه دلت جا بذاری ؟
یه نفر دستاشو برده آسمون
از خدا چیزی تقاضا می کنه
یه نفر واسه کسی که نمی یاد
در خونش رو داره وا می کنه

minaj64
03-07-2011, 03:13 PM
آنجا نمی ماند

به من او گفت فردا می رود اینجا نمی ماند
و پرسیدم دلم او گفت : نه تنها نمی ماند
به او گفتم كه چشمان تو جادو كرده این دل را
و گفت این چشم ها كه تا ابد زیبا نمی ماند
به او گفتم دل دریایی ام قربانی چشمت
ولی او گفت این دل دائما دریا نمی ماند
به او گفتم كه كم دارم تو را رویای كمرنگم
و پاسخ داد او در عصر ما رویا نمی ماند
به او گفتم كه هر شب بی نگاه تو شب یلداست
ولی گفت او كمی كه بگذرد یلدا نمی ماند
به او گفتم قبولم كن كه رسوایت شوم او گفت
كسی كه عشق را شرطی كند رسوا نمی ماند
و حق با اوست عاشق شو همین و هر چه باداباد
چرا كه در مسیر عاشقی اما نمی ماند
خدایا خط بكش بر دفتر این زندگی اما
به من مهلت بده تا بشنوم آنجا نمی ماند

minaj64
03-07-2011, 03:13 PM
خدا کند

دلی کنار پنجره نشسته زار می زند
و خواب دیده ام شبی مرا کنار می زند
غروب ها که می شود خیال چشمهای تو
تو را دوباره در دل شکسته جار می زند
یکی نگاه می کند یکی گناه می کند
یکی سکوت می کند یکی هوار می زند
و عشق درد مشترک میان ماست با همه
کسی که شعر گفته یا کسی که تار می زند
درست مثل بازی گذشته های شاعری
که جای سنگ و گل به دوستش انار می زند
خدا کند به وعده اش وفا کند که گفته بود
شبی مرا به جرم عشق خویش دار می زند

minaj64
03-07-2011, 03:13 PM
فدای اونکه

برای عاشقی دیره
ولی باز دست تقدریه
تا دستامون نره بالا
جایی بارون نمی گیره
دلی که دادمش دستت
دیگه از زندگی سیره
نیومد وقتی ام اومد
فقط گفت که داره می ره
نگفتم من خداحافظ
آخه قلبم هنوز گیره
بدون این قلب دیوونه
دیگه محتاج زنجیره
بمون این زخم رو بدتر کن
عجیب محتاج شمشیره
بریزم اشکام رو شاید
آخه این آخرین تیره
نگی تو اونی که رفته
وجودش غرق تقصیره
فدای او که تو خوابم
من رو تحویل نمی گیره

minaj64
03-07-2011, 03:13 PM
تنها توقع

نگات قشنگه ولیکن یه کم عجیب و مبهمه
من از کجا شروع کنم دوست دارم یه عالمه
من و گذاشتی و بازم یه بار دیگه رفتی سفر
نمی دونم شاید سفر برای دردات مرهمه
تا وقتی اینجا بمونی یه حالت عجیبیه
من چه جوری واست بگم بارون قشنگ و نم نمه
هوای رفتن که کنی واسه تو فرقی نداره
اما به جون اون چشات مرگ گلای مریمه
آخرشم دق می کنم تا من و دوست داشته باشی
مردن که از عاشقیه یک دفه نیست که کم کمه
من نمی دونم تو چرا اینجور نگاهم می کنی
زیر نگاه نافذت نگاه عاشقم خمه
می پرسم از چشمای تو ممکنه اینجا بمونی ؟
می خندی و جواب می دی رفتن من مسلمه
برو به خاطر خودت اما به من قول بده
هرجای دنیا که بری دیگه نشو مال همه
رسمه که لحظه ی سفر یادگاری به هم می دن
قشنگ ترین هدیه ی تو تو قلب من یه مشت غمه
شاید این و بهم دادی که همیشه با من باشه
حق با تو ا تو راست می گی غمت همیشه پیشمه
دیدی گلا شب که میشه اشکاشونو رو می کنن
یادت باشه چشم منم همیشه غرق شبنمه
تو می ری و اسم من و از رو دلت خط می زنی
اسم قشنگ تو ولی همیشه هرجا یادمه
چشمای روشنت یه کم کاشکه هوای من رو داشت
تنها توقعم فقط یه بار جواب ناممه

minaj64
03-07-2011, 03:14 PM
مث فصلا

توی باغا گل سرخی توی آسمون ستاره
جایی رو سراغ ندارم که نشون از تو نداره
تاریخ تولد تو توی دفتر حسابم
شب که چشمام و می بندم باز نمی ذاری بخوابم
عکس تو جور عجیبی توی چشمام می درخشه
دیوونم خدا می دونه کاش خودش من رو ببخشه
توی تابستون نسیمی آفتابی توی زمستون
تو همونی که گرونه نمی یاد به دستم آسون
وقتی من تو آسمونم تو توی راه زمینی
مشکل اینه چون عزیزی هر جا باشی نازنینی
سفر دور و درازت بی خطر باشه الهی
بی خبر من و گذاشتی ولی نه تو بیگناهی
قیمت نگاه نازت خیلیه مث صداقت
مث خوب بودن تو سختی واسه اثبات رفاقت
توی خرداد گل یاسی توی آبان گل مریم
چه شکنجه ی قشنگی می کشی من و تو کم کم
چه تفاهمی تو عاقل دل من مات و دیوونه
درمونم دست چشاته اینم آخرین بهونه
دل تو یه وقتا سنگه یه روزم ممثل بلوری
شبا گاهی قرص ماهی یه روزم یه تیکه نوری
حوصله که داشته باشی دو سه جکله می گی گاهی
اما میلت که نباشه نمی دی حتی نگاهی
چون غروب خیلی قشنگه تو خود غروبی
چی بگم قحطی واژه ست هر چی هست خیلی خوبی
عکس نازت رو گذاشتم گوشه ی سفید دفتر
تا دیگه هیچکی نبینه یکی کمتر باشه بهتره
مث ‌آسمون عجیبی شبی آبی شبی قرمز
ولی هر رنگی که باشی من و دوست نداری هرگز
یه روزی می شی یه دریا فرداش اما مثل کوهی
هر چی که دلت می خواد باش هر جا باشی با شکوهی
پره از اسم قشنتگت صفحه صفحه ی کتابم
به همون تعداد اسما تو ولی دادی عذابم
لااقل خوب شد که لطفی کردی و واسم نوشتی
معنی حرف تو این بود که مطیع سرنوشتی
دلم و دادم به دست تو برای یادگاری
قابلی نداره بردار می دونم دوسم نداری
وقتی که بارون می گیره چشام از عشق تو خیسه
دل برات به قول سهراب زیر بارون می نویسه
تنها آرزوم همینه تا یادم نرفته راستی
کاش یه روز بهم بگی که من همونم که می خواستی

minaj64
03-07-2011, 03:14 PM
اشعار مریم حیدرزاده
سلام دوستان
همون طور که از اسم تایپک هم معلومه اینجا می خواییم اشعار زیبا و ماندگار مریم حیدرزادهء عزیز رو بزاریم . من که خیلی از شعراشون لذت می برم .
امیدوارم شما هم لذت ببرید .



روزای خیلی طلایی یادته؟

روزای خیلی طلایی یادته؟ روز ترس از جدایی، یادته؟

روز تمرین اشاره یادته؟ شب چیدن ستاره یادته؟

شعرای کتاب درسی یادته؟ یادته گفتی می ترسی ،یادته؟

عکسمون تو قاب عکس و ، یادته؟ بله بدون مکث و یادته؟



دستمون تو دست هم بود یادته؟ غصه هامون کم کم بود، یادته؟

چشم نازت مال من بود یادته؟ دیدن من غدغن بود یادته؟

روزگار قهر و آشتی یادته؟ هیج کس و جز من نداشتی ، یادته؟



رویاهای آسمونی ،یادته؟ قول دادی پیشم بمونی، یادته؟

روزای بی غم و غصه یادته؟ ببینم اول قصه یادته؟



عصر ابراز علاقه یادته؟ خبر خوش کلاغه ،یادته

دست گرمت تو زمستون یادته؟ شونه من زیر بارون یادته؟

واسه خنده اجازه یادته؟ اونا که می گفتی رازه ؛ یادته؟





یادته فال های حافظ تو حیاط ؟ یادته قسم جون شاخه نبات؟

گل سرخا رو نچیدیم یادته؟ یه روزی هم و ندیدیم ؛ یادته؟

حرفامون سر صداقت یادته؟ تو ، تو مجازات خیانت ، یادته؟

پنهونی سر قرارا ، یادته؟ تأخیرات توی بهارا یادته؟

گوش ندادیم به نصیحت، یادته؟ گشتنت دنبال فرصت یادته؟

دستات و میخوام بگیرم یادته؟ راستی تو ، بی تو می میرم یادته؟





دونه دادن به کبوتر یادته؟ خاطرات توی دفتر یادته؟

فال با نیت رسیدن یادته؟ طعم قهوه رو چشیدن یادته؟

واسه فال قهوه رو خوردن یادته؟ روزی صد بار بی تو مردن ، یادته؟

یادته دعا، یادته دعای زیر طاقیا ؟ کنار بوته های عقاقیا ؟

زیر اون درخت گیلاس، یادته؟ با دوتا شاخه گل یاس؛ یادته؟

یادته گفتن راز ،به قاصدک ؟ یادته، چه قدر به هم گفتیم، کمک ؟

فکر بودن توی قایق یادته؟ تو به من گفتی شقایق، یادته؟

پیش هم بودیم نذاشتن، یادته؟ اونا ما رو دوست نداشتن ،یادته؟

نامه بدون امضاء یادته؟ اسم مستعار رویا ، یادته؟

طرح اون انگشتر من یادته؟ پاسخ مختصر من یادته؟

فال حافظ شب یلدا ، یادته؟ اسمم و گذاشتی شیدا یادته؟

چیزی خواستیم از خدامون یادته؟ مستجاب نشد دعامون، یادته؟

چشمون زدن حسودا یادته؟ چشامون شد مثل رودا ، یادته؟

گفتی ما باید جداشیم یادته؟

گفتی ما باید جداشیم یادته؟ گفتی باید بی وفاشیم ، یادته؟

یه دفه ازم بریدی ؛ یادته؟ خط رو اسم من کشیدی ؛یادته؟

گفتی عشق تو هوس بود یادته؟ گفتی خوب بود ولی، بس بود یادته؟

حلقه من دست تو دیدم؛ یادته؟

حلقه من دست تو دیدم یادته؟ کلی سرزنش شنیدم ؛ یادته؟

چشم من به چشمت افتاد یادته؟کاری که دست دلم داد ؛ یادته؟

حالا اومدم، همون جا وایسادم؛

حالا اومدم همون جا وایسادم که تقاضای تو رو جواب دادم

دراوردم از دسم انگشتر و، جا گذاشتمش همونجا ، دفتر و

اما قول دادم به قلبم و خدا، دیگه دل ندم به عشق آدما

حیف شعری که نوشتم یادته ؛ شعر من بدم باشه، زیادته، حیف شعری که نوشتم یادته

شعر من بده ولی، زیادته

minaj64
03-07-2011, 03:14 PM
سلام بهونه قشنگ من براي زندگي
اره بازم منم همون ديوونه هميشگي

فداي مهربونيات چه مي كني با سرنوشت
دلم واست تنگ شده بود اين نامه رو واست نوشت

حال من و اگه بخواي رنگ گلاي قاليه
جاي نگاهت بد جوري تو صحن چشام خاليه

ابرا همه پيش منن اينجا هوا پر غمه
از غصه هام هر چي بگم جون خودت بازم كمه

ديشب دلم گرفته بود رفتم كنار اسمون
فرياد زدم يا تو بيا يا من و پيشت برسون

فداي تو نميدوني بي تو چه دردي كشيدم
حقيقت و واست بگم به اخر خط رسيدم

رفتي و من تنها شدم با غصه هاي زندگي
قسمت تو سفر شد و قسمت من اوارگي

نمي دوني چقدر دلم تنگه براي ديدنت
براي مهربونيات،نوازشات،بوسيدنت

به خاطرت مونده يكي هميشه چشم براهته؟
يه قلب تنها و كبود هلاك يه نگاهته؟

من مي دونم همين روزا عشق من از يادت ميره
بعدش خبر ميدن بيا كه داره دوستت مي ميره

روزات بلنده يا كوتاه دوست شدي اونجا با كسي
بيشتر از اين من و نذار تو غصه و دلواپسي

يه وقت من و گم ميكني تو دود اين شهر غريب
يه سرزمين غربته با صد تا نيرنگ و فريب

فداي تو يه وقت شبا بي خوابي خستت نكنه
غم غريبي عزيزم زرد و شكستت نكنه

چادر شب لطيف تو از روت شبا پس نزني
تنگ بلور اب تو يه وقت ناغافل نشكني

اگه واست زحمتي نيست بر سر عهدمون بمون
منم تو رو سپردمت دست خداي مهربون




---------------------------------

minaj64
03-07-2011, 03:15 PM
همه بغضشون گرفته چرا بارون نمياد!؟

ليلي مرد از غم دوري چرا مجنون نمياد!؟

روي ماهش کجا پنهون شده رفته کجا!؟

چرا از اونور ابرا ديگه بيرون نمياد!؟

نيتت رو واسه فال قهوه کردم ولي حيف

عکس اون چشماي قشنگ توي فنجون نمياد

من و کشتي تو با اين خنجر دوريت عجبه

چرا از اين دله ديونه يه کم خون نمياد!؟

مگه تو بيخبري موم رو پريشون ميکنم

دل تو واسه مويه پريشون نمياد

دل تو ازبس سفيد و لطيفه مثل برف

از خجالت تو برفي تو زمستون نمياد

تو دلم فقط يه بار مهموني بود تو اومدي

درا رو بستم از اون وقت ديگه مهمون نمياد

صدايه بارون قشنگه به شيشه که ميخوره

اما با غم نجيب روي ناودون نمياد

دو سه بار واسط نوشتم مثه آيينه ميموني

تو يه بار جواب ندادي چرا شمعدون نمياد

عمريه اسيرتم اسير اون چشماي ناز

يه ملاقاتي واسم يه بار تو زندون نمياد

نميگه کسي واسه مرمتش فکري کنيم

هيچکسي سراغ اين کلبه ويرون نمياد

زندگي بزيه شطرنج و من منتظرم

طرف مقابلم ولي به ميدون نمياد

گاهي وقتها اينقدر آب و هوام ابري ميشه

که قد اشکاي من از رود کارون نمياد

گاهي وقتا با خودم ميگم شاي ميخواد ذوق بکنم

اما معلومه نخواد بياد که پنهون نمياد

اونکه براي ديدنش ستاره ميچيني اهل نازه

پس با يه خواهش آسون نمياد

تو نامه آخري کلي دليل اورده بود

مثلا چون تشنه اند ياسايه تو گلدون نمياد

لااقل کاش راستشو براي من نوشته بود

کاش واسم نوشته بود به خاطر اون نمياد

minaj64
03-07-2011, 03:15 PM
اين روزا عادت همه رفتن ودل شكستنه
درد تموم عاشقا پاي كسي نشستنه

اين روزا مشق بچه ها يه صفحه آشفتگيه
گرداي رو آينه ها فقط غم زندگيه

اين روزا درد عاشقا فقط غم نديدنه
مشكل بي ستاره ها يه كم ستاره چيدنه

اين روزا كار گلدونا از شبنمي تر شدنه
آرزوي شقايقا يه شب كبوتر شدنه

اين روزا آسمونمون پر از شكسته باليه
جاي نگاه عاشقت باز توي خونه خاليه

اين روزا كار آدما دلهاي پاك رو بردنه
بعدش اونو گرفتن و به ديگري سپردنه

اين روزا كار آدما تو انتظار گذاشتنه
ساده ترين بهانشون از هم خبر نداشتنه

اين روزا سهم عاشقا غصه و بي وفاييه
جرم تمومشون فقط لذت آشناييه

اين روزا توي هر قفس يكي دو تا قناريه
شبها غم قناريها تو خواب خونه جاريه

اين روزا چشماي همه غرق نياز شبنمه
رو گونه هر عاشقي چند قطره بارون غمه

اين روزا ورد بچه ها بازي چرخ و فلكه
قلباي مثل دريامون پر از خراش و تركه

اين روزا عادت گلها مرگ و بهونه كردنه
كار چشماي آدما دل رو ديونه كردنه

اين روزا كار رويامون از پونه خونه ساختنه
نشونه پروانگي زندگي ها رو باختنه

اين روزا تنها چارمون شايد پرنده مردنه
رو بام پاك آسمون ستاره رو شمردنه

اين روزا آدما ديگه تو قلب هم جا ندارن
مردم ديگه تو دلهاشون يه قطره دريا ندارن

اين روزا فرش كوچه ها تو حسرت يه عابره
هر جا يكي منتظر ورود يه مسافره

اين روزا هيچ مسافري بر نمي گرده به خونه
چشاي خسته تا ابد به در بسته مي مونه

اين روزا قصه ها همش قصه دل سوزوندنه
خلاصه حرف همه پر زدن و نموندنه

اين روزا درد آدما فقط غم بي كسيه
زندگيشون حاصلي از حسرت و دلواپسيه

اين روزا خوشبختي ما پشت مه نبودنه
كار تموم شاعرا فقط غزل سرودنه

اين روزا درد آدما داشتن چتر تو بارونه
چشماي خيس و ابريشون همپاي رود كارونه

اين روزا دوستا هم ديگه با هم صداقت ندارن
يه وقتا توي زندگي همديگر و جا مي ذارن

جنس دلاي آدما اين روزا سخت و سنگيه
فقط توي نقاشيا دنيا قشنگ و رنگيه

اين روزا جرم عاشقي شهر دل و فروختنه
چاره فقط نشستن و به پاي چشمي سوختنه

اسم گلا رو اين روزا ديگه كسي نمي دونه
اما تو تا دلت بخواد اينجا غريب فراوونه

اين روزا فرصت دلا براي عاشقي كمه
زخماي بي ستاره ها تشنه ياس مرهمه

اين روزا اشك مون فقط چاره ي بي قراريه
تنها پناه آدما عكساي يادگاريه

اين روزا فصل غربت عشق و يبدهاي مجنونه
بغضاي كال باغچه منتظر يه بارونه

اين روزا دوستاي خوبم همديگر رو گم ميكنن
دلاي پاك و ساده رو فداي مردم ميكنن

اين روزا آدما كمن پشت نقاب پنجره
كمتر ميبيني كسي رو كه تا ابد منتظره

مردم ما به همديگه فقط زود عادت مي كنن
حقا كه بي وفايي رو خوب هم رعايت ميكنن

درسته كه اينجا همه پاييزا رو دوست ندارن
پاييز كه از راه ميرسه پا روي برگاش مي ذارن

اما شايد تو زندگي يه بغض خيس و كال دارن
چند تا غم و يه غصه و آرزوي محال دارن

اين روزا بايد هممون براي هم سايه باشيم
شبا يه كم دلواپس كودك همسايه باشيم

اون وقت دوباره آدما دستاشون رو پل ميكنن
درداي ارغواني رو با هم تحمل مي كنن

اگه به هم كمك كنيم زندگي ديدني ميشه
بر سر پيمان مي مونن دوستاي خوب تا هميشه

اما نه فكر كه ميكنم اين كار يه كار ساده نيست
انگار براي گل شدن هنوز هوا آماده نيست

minaj64
03-07-2011, 03:15 PM
من میگم بهم نگاه کن
تو میگی که جون فدا کن
من میگم چشات قشنگه
تو میگی دنیا دو رنگه
من میگم چه قدر تو ماهی
تو میگی اول راهی
من میگم بمون همیشه
تو میگی ببین نمیشه
من می گم خیلی غریبم
تو میگی نده فریبم
من میگم خوابت رو دیدم
تو میگی دیگه بریدم
من می گم هدف وصاله
تو ولی میگی محاله
من میگم یه عمره سوختم
تو میگی قلبم رو دوختم
من میگم چشمات و وا کن
تو میگی من و رها کن
من میگم خیلی دیوونم
تو میگی آره می دونم
من میگم دلم شکسته ست
تو میگی خوب میشه خسته ست
من میگم بشین کنارم
تو میگی دوستت ندارم
من میگم بهم نظر کن
تو ولی میگی سفر کن
من میگم واسم دعا کن
تو میگی نذر رضا کن
من میگم قلبم رو نشکن
تو میگی من می شکنم من ؟
من میگم واست می میرم
تو میگی نمی پذیرم
من میگم شدم فراموش؟
تو میگی نه ، رفتم از هوش
من میگم که رفتم از یاد ؟
تو میگی نه مرده فرهاد
من میگم باز شدی حیروون ؟
تو میگی بیچاره مجنون
من میگم ازم بریدی ؟
تو می پرسی نا امیدی ؟
من میگم واسم عزیزی
تو میگی زبون میریزی؟
من میگم تو خیلی نازی
تو میگی غرق نیازی
من میگم دلم رو بردی
تو میگی به من سپردی ؟
من میگم کردم تعجب
تو میگی دیگه بگو خب
من میگم تنهایی سخته
تو میگی این دست بخته
من میگم دل تو رفته
تو میگی هفت روزه هفته
من میگم راه تو دوره
تو میگی چاره عبوره
من میگم می خوام بشم گم
تو میگی حرفای مردم ؟
من میگم نگذری ساده ؟
تو میگی آدم زیاده
من میگم دل به تو بستن ؟
تو میگی اینقده هستن
من میگم تنهام میذاری ؟
تو میگی طاقت نداری ؟
من میگم خدا به همرات
تو میگی چه تلخه حرفات
من میگم اهل بهشتی
تو میگی چه سرنوشتی
من میگم تو بی گناهی
تو میگی چه اشتباهی
من میگم که غرق دردم
تو میگی می خوام بگردم
من میگم چیزی می خواستی ؟
تو میگی تشنمه راستی
من میگم از غم آبه
تو میگی دلم کبابه
من می گم برو کنارش
تو میگی رفت پیش یارش
من میگم با تو چیکار کرد ؟
تو میگی کشت و فرار کرد
من میگم چیزی گذاشته ؟
تو میگی دو خط نوشته
من میگم بختش سیاهه
تو میگی اون بی گناهه
من میگم رفته که حالا
تو می گی مونده خیالا
من میگم می آد یه روزی
تو میگی داری می سوزی
من میگم رنگت چه زرده
تو می پرسی بر میگرده ؟
من میگم بیاد الهی
تو میگی که خیلی ماهی
من میگم ماهت سفر کرد
تو میگی تو رو خبر کرد ؟
من میگم هر کی با ماهش
تو میگی بار گناهش؟
من میگم تو بی وفایی
تو میگی بریم یه جایی
من میگم دلم اسیره
تو میگی نه خیلی دیره
من میگم خدا بزرگه
تو میگی زندگی گرگه
من میگم عاشق پرنده ست
تو میگی معشوق برنده ست
من میگم به روزها شک کن
تو میگی بهم کمک کن
من میگم خدانگهدار
تو میگی تا چی بخواد یار
من میگم که تا قیامت
برو زیبا به سلامت

minaj64
03-07-2011, 03:15 PM
فانوس مشکی

توی دنیایی که قلبا ، هر کدون یه جا اسیرن
کاش به فکر اونا باشیم که از این زمونه سیرن

اونا که تو عصر آهن ، تشنه ی یه جرعه یادن
کاش که دست کم نگیریم ، اینجور آدما زیادن

نذاریم که تو چشاشون ، بشینه دونه ی اشکی
اونا فانوسن و خاموش ، آره فانوسای مشکی

دنیاشون شاید یه شهره ، خالی از قهر و دو رنگی
توی سینشون یه قلبه جای این دلای سنگی

چهرشون شاید به ظاهر مث دیگران نباشه
اما نور مهربونی ، توی شهرمون می پاشه

غم چشماشون عجیبه ، توی خاطرا می مونه
ما ازش خبر نداریم ، چیزی رو که اون می دونه

توی این عصر پر از درد، خیلی آدما یه دنیان
خیلیا تو جمع دنیا ، بی قرار و تک و تنهان

زیر سایه ی سلامت ، هواشونو داشته باشیم
توی جمع بی قرارا ، عطر خوشبختی بپاشیم

به بهونه ی زمونه ، نذاریم که برن از یاد
بذاریم زنده بمونن ، مث عشق پک فرهاد

قصه ی فانوس مشکی ، صحبت دیروز و فرداس
قصه شون مال حالا نیست ، از حالا تا ته دنیاس

نمی گم با این ترانه ، گل کنه محبتامون
جایی رو باید بگیرن ، همیشه تو فرصتامون

این ترانه یه اشارس به دلای خواب و بیدار
که به یاد اونا باشیم همه به امید دیدار

غم تنهایی رو باید از نگاهشون بخونیم
خدا خیلی مهربونه ، اگه ما بنده ی اونیم

minaj64
03-07-2011, 03:16 PM
یکبار فقط

چشمان مرا به چشمهایش گره زد
بر زندگیم رنگ غم و خاطره زد

او رفت ولی نه طبق قانون وداع
یکبار فقط به شیشه ی پنجره زد



http://aksha2.persiangig.com/image/aksha.ir-3/WWW.AksHa.ir%20%2834%29.gif (http://aksha2.persiangig.com/image/aksha.ir-3/WWW.AksHa.ir%20%2834%29.gif)

تولدت مبارك

با هفت تا آسمون پر از گلاي ياس و ميخك
با صدتا دريا پر عشق و اشتياق و پولك

يه قلب عاشق به يه حس بيقرار و كوچك
فقط مي خواد بهت بگه تولدت مبارك



http://aksha2.persiangig.com/image/aksha.ir-3/WWW.AksHa.ir%20%2834%29.gif (http://aksha2.persiangig.com/image/aksha.ir-3/WWW.AksHa.ir%20%2834%29.gif)

شقايق

به عاشقی ام گرمی و تب داد شقایق
آرامش مهتابی شب داد شقایق

رسوا شدم آسوده شد او فکرش و من
را یک عاشق دیوانه لقب داد شقایق




http://aksha2.persiangig.com/image/aksha.ir-3/WWW.AksHa.ir%20%2834%29.gif (http://aksha2.persiangig.com/image/aksha.ir-3/WWW.AksHa.ir%20%2834%29.gif)

سوال


شنیده ام که گفته او مرا حلال می کند
من و گذشتن از گناه او خیال می کند

هزار بار گفته ام که عاشق تو نیستم
دوباره از من رها شده سئوال می کند

http://aksha2.persiangig.com/image/aksha.ir-3/WWW.AksHa.ir%20%2834%29.gif (http://aksha2.persiangig.com/image/aksha.ir-3/WWW.AksHa.ir%20%2834%29.gif)

شكايت
من چه کنم خیال تو منو رها نمی کنه
اما دلت به وعده هاش یه کم وفا نمی کنه

من ندیدم کسی رو که مثل تو موندگار باشه
آدم خودش رو که تو دل اینجوری جا نمیکنه



http://aksha2.persiangig.com/image/aksha.ir-3/WWW.AksHa.ir%20%2834%29.gif (http://aksha2.persiangig.com/image/aksha.ir-3/WWW.AksHa.ir%20%2834%29.gif)
هديه

شبی به دست من از شوق سیب دادی تو
نگو که چشم و دلم را فریب دادی تو

تو آشنای دل خسته ام نبودی حیف
و درد را به دل این غریب دادی تو

minaj64
03-07-2011, 03:16 PM
دست گذاشتم رو یکی ...


http://www.jasjoo.com/app_images/dot.png (http://www.jasjoo.com/app_images/dot.png)

دست گذاشتم رو یکی
که یک فشون خاطر خواشن
همشون هنر دارن ، یا شاعرن یا نقاشن
یا که پشت پنجرش با گریه گیتار می زنن
یا که مجنون می
شنو تو کوچه ها جار می زنن
دست گذاشتم رو کسی که عاشقم نمی دونست
سر بودم از خیلیا و لایقم نمی دونست
دست گذاشتم رو کسی که مجنونا دیوونشن
همه شاهزاده ها ، دربون دور خونشن
دست گذاشتم رو کسی که رنگ چشماش روشنه
شمشاد همسایمون پیش قدش یه سوزنه
دست گذاشتم رو کسی
که طعم چشماش عسله
کمترین شعری که تو می شنوی از اون غزله
دست گذلشتم رو کسی که ماه ازش طلب داره
خورشید از شعله ی چشمای اونه که تب داره
دست گذاشتم رو یکی که همه دور و برشن
مردشن ، دیوونشن ، مجنونشن ، پرپرشن
دست گذاشتم رو یکی که عاشقاش زیادین
همه جورشو داره ، هم
عجیبن ، هم عادین
دست گذاشتم رو یکی که نه سفیده نه سیاه
ظاهرش گندمیه ، به چشمم اما کیمیا
دست گذاشتم رو یکی که داشتنش خوابه هنوز
کمترین شاگرد چشماش خود مهتابه هنوز
دست گذاشتم رو یکی که عادتش نساختنه
سرنوشت هر کسی که می خواد اونو ، باختنه
دست گذاشتم رو
یکی که اون منو دوست نداره
من تو پاییزم و اون اهل یه جا ، تو بهاره
دست گذاشتم رو یکی که شعرمو گوش می کنه
آخرین بیت و می خونه و فراموش می کنه
دست گذاشتم رو یکی که کهکشون ، قایقشه
انقدر دوسش دارن ، هر کی خوبه ، عاشقشه
دست گذاشتن رو یکی که خندشم نفس داره
تو تمام
نقشه های خوب دنیا دس داره
دست گذاشتم رو یکی که دست گذاشته رو همه
ولی هر کسی رو که تو نشون بدی ، می گه کمه
دست گذاشتم رو یکی ، ما رو چه به فرشته ها
برو شاعر ، تو بمونو ، عشقو ، دست نوشته ها
دست گذاشتی رو کسی که از تو خندش می گیره
اینا رو دلم می گه ، می گه و بعدش می
میره
دست گذاشتن رو کسی آسونه اما ساده نیست
توی اینجور بازیا ، خوب همیشه اراده نیست
می نویسم که دیگه رو هیچکی دست نمی ذارم
ولی نه دروغه من هنوز اونو دوستش دارم
دست گذاشتم حالا رو قلبمو ، چشامو ، سرم
تا مث تو قصه ها ، از یادم اونو ببرم
ولی دست ، عاقلتر
مونده روی همین یکی
چرا من بذارمش رو سر و چشام ، الکی

mozhgan
03-19-2011, 02:54 AM
مریم حیدر زاده متولد سال 1356 در تهران است

چشم ندارد ولی زیبا ترانه میگوید

بیت های جادوئی او همیشه روی اشعار غمگین خوانندگان بزرگی همچنان خشایار اعتمادی هنگامه محسن چاوشی بیگدلی مجتبی کبیری و مهستی نور افشانی می کند


سروده های غمگین او همیشه اشک را در چشمان جاری می کند

با من همراه شوید تا متنهای زیبای مریم حیدر زاده رو مروری کوتاه کنیم

mozhgan
03-19-2011, 02:55 AM
تا قيامت

من ميگم بهم نگاه كن
تو ميگي كه جون فدا كن
من ميگم چشمات قشنگه
تو ميگي دنيا دو رنگه
من ميگم دلم اسيره
تو ميگي كه خيلي ديره
من ميگم چشمات و واكن
تو ميگي من و رها كن
من ميگم قلبم رو نشكن
تو ميگي من مي شكنم من ؟
من ميگم دلم رو بردي
تو ميگي به من سپردي ؟
من ميگم دلم شكسته است
تو ميگي خوب ميشه خسته است
من ميگم بمون هميشه
تو ميگي ببين نمي شه
من ميگم تنهام مي ذاري
تو ميگي طاقت نداري
من ميگم تنهايي سخته
تو ميگي اين دست بخته
من ميگم خدا به همرات
تو ميگي چه تلخه حرفات
من ميگم كه تا قيامت
برو زيبا به سلامت
من ميگم خدا به همرات
تو ميگي چه تلخه حرفات
من ميگم كه تا قيامت
برو زيبا به سلامت

mozhgan
03-19-2011, 02:55 AM
گفت و گو

من ميگم بهم نگاه كن
تو ميگي كه جون فدا كن
من ميگم چشات قشنگه
تو ميگي دنيا دو رنگه
من ميگم چه قدر تو ماهي
تو ميگي اول راهي
من ميگم بمون هميشه
تو ميگي ببين نميشه
من مي گم خيلي غريبم
تو ميگي نده فريبم
من ميگم خوابت رو ديدم
تو ميگي ديگه بريدم
من مي گم هدف وصاله
تو ولي ميگي محاله
من ميگم يه عمره سوختم
تو ميگي قلبم رو دوختم
من ميگم چشمات و وا كن
تو ميگي من و رها كن
من ميگم خيلي ديوونم
تو ميگي آره مي دونم
من ميگم دلم شكسته ست
تو ميگي خوب ميشه خسته ست
من ميگم بشين كنارم
تو ميگي دوستت ندارم
من ميگم بهم نظر كن
تو ولي ميگي سفر كن
من ميگم واسم دعا كن
تو ميگي نذر رضا كن
من ميگم قلبم رو نشكن
تو ميگي من مي شكنم من ؟
من ميگم واست مي ميرم
تو ميگي نمي پذيرم
من ميگم شدم فراموش؟
تو ميگي نه ، رفتم از هوش
من ميگم كه رفتم از ياد ؟
تو ميگي نه مرده فرهاد
من ميگم باز شدي حيروون ؟
تو ميگي بيچاره مجنون
من ميگم ازم بريدي ؟
تو مي پرسي نا اميدي ؟
من ميگم واسم عزيزي
تو ميگي زبون ميريزي؟
من ميگم تو خيلي نازي
تو ميگي غرق نيازي
من ميگم دلم رو بردي
تو ميگي به من سپردي ؟
من ميگم كردم تعجب
تو ميگي ديگه بگو خب
من ميگم تنهايي سخته
تو ميگي اين دست بخته
من ميگم دل تو رفته
تو ميگي هفت روزه هفته
من ميگم راه تو دوره
تو ميگي چاره عبوره
من ميگم مي خوام بشم گم
تو ميگي حرفاي مردم ؟
من ميگم نگذري ساده ؟
تو ميگي آدم زياده
من ميگم دل به تو بستن ؟
تو ميگي اينقده هستن
من ميگم تنهام ميذاري ؟
تو ميگي طاقت نداري ؟
من ميگم خدا به همرات
تو ميگي چه تلخه حرفات
من ميگم اهل بهشتي
تو ميگي چه سرنوشتي
من ميگم تو بي گناهي
تو ميگي چه اشتباهي
من ميگم كه غرق دردم
تو ميگي مي خوام بگردم
من ميگم چيزي مي خواستي ؟
تو ميگي تشنمه راستي
من ميگم از غم آبه
تو ميگي دلم كبابه
من مي گم برو كنارش
تو ميگي رفت پيش يارش
من ميگم با تو چيكار كرد ؟
تو ميگي كشت و فرار كرد
من ميگم چيزي گذاشته ؟
تو ميگي دو خط نوشته
من ميگم بختش سياهه
تو ميگي اون بي گناهه
من ميگم رفته كه حالا
تو مي گي مونده خيالا
من ميگم مي آد يه روزي
تو ميگي داري مي سوزي
من ميگم رنگت چه زرده
تو مي پرسي بر ميگرده ؟
من ميگم بياد الهي
تو ميگي كه خيلي ماهي
من ميگم ماهت سفر كرد
تو ميگي تو رو خبر كرد ؟
من ميگم هر كي با ماهش
تو ميگي بار گناهش؟
من ميگم تو بي وفايي
تو ميگي بريم يه جايي
من ميگم دلم اسيره
تو ميگي نه خيلي ديره
من ميگم خدا بزرگه
تو ميگي زندگي گرگه
من ميگم عاشق پرنده ست
تو ميگي معشوق برنده ست
من ميگم به روزها شك كن
تو ميگي بهم كمك كن
من ميگم خدانگهدار
تو ميگي تا چي بخواد يار
من ميگم كه تا قيامت
برو زيبا به سلامت
پشت تو آب نمي ريزم
كه نروندت عزيزم

mozhgan
03-19-2011, 02:56 AM
مثل هيچ كس

مث اون موج صبوري كه وفاداره به دريا
تو مهي مثل حقيقت مهربوني مث رويا
چه قدر تازه و پاكي مث ياساي تو باغچه
مث اون ديوان حافظ كه نشسته لب طاقچه
تو مث اون گل سرخي كه گذاشتم لاي دفتر
مث اون حرفي كه ناگفته مي مونه دم آخر
تو مث بارون عشقي روي تنهايي شاعر
تو همون آبي كه رسمه بريزن پشت مسافر
مث برق دو تا چشمي توي يك قاب شكسته
مث پرواز واسه قلبي كه يكي بالاشو بسته
مث اون مهمون خوبي كه ميآد آخر هفته
مث اون حرفي كه از ياد دل و پنجره رفته
مث پاييزي وليكن پري از گل هاي پونه
مث اون قولي كه دادي گفتي يادش نمي مونه
تو مث چشمه آبي واسه تشنه تو بيابون
تو مث يه آشنا تو غربت واسه يه عاشق مجنون
تو مث يه سرپناهي واسه عابر غريبه
مث چشماي قشنگي كه تو حسرت يه سيبه
چشمه ي چشماي نازت مث اشك من زلاله
مث زندگي رو ابرا بودنت با من محاله
يك روزي بيا تو خوابم بشو شكل يك ستاره
توي خواب دختري كه هيچ كس و جز تو نداره
تو يه عمر مي درخشي تو يه قاب عكس خالي
اما من چشمام رو دوختم به گلاي سرخ قالي
تو مث بادبادك من كه يه روز رفت پيش ابرا
بي خبر رفتي و خواستي بمونم تنهاي تنها
تو مث دفتر مشقم پر خطاي عجيبي
مث شاگرداي اول كمي مغرور و نجيبي
دل تو يه آسمونه دل تنگ من زميني
مي دونم عوض نمي شي تو خودت گفتي هميني
تو مث اون كسي هستي كه ميره واسه هميشه
التماسش مي كني كه بمون اون ميگشه نميشه
مث يه تولدي تو مث تقدير مث قسمت
مث الماسي كه هيچ كس واسه اون نذاشته قيمت
مث نذر بچه هايي مث التماس گلدون
مث ابتداي راهي مث آينه مث شمعدون
مث قصه هاي زيبا پري از خواباي رنگي
حيفه كه پيشم نمونن چشاي به اين قشنگي
پر نازي مث ليلي پر شعري مث نيما
ديدن تو رنگ مهره رفتن تو رنگ يلدا
بيا مثل اون كسي شو كه يه شب قصد سفر كرد
ديد يارش داره ميميره موند ش و صرف نظر كرد

mozhgan
03-19-2011, 02:57 AM
به خاطر من

آخر يه روز دق ميكنم فقط به خاطر تو
دنيا رو عاشق ميكنم فقط به خاطر تو
شب به بيابون مي زنم فقط به خاطر تو
رو دست مجنون مي زنم فقط به خاطر تو
تو نمي خواي بياي پيشم فقط به خاطر من
من ولي سرزنش مي شم فقط به خاطر تو
عشق تو پنهون ميكني فقط به خاطر من
من دلم و خون مي كنم فقط به خاطر تو
از دور تماشا ميكني فقط به خاطر من
من دل و رسوا ميكنم فقط به خاطر تو
از خوبيات كم ميكني فقط به خاطر من
رشته رو محكم مي كنم فقط به خاطر تو
تو خودت رو گم ميكني فقط به خاطر من
من خودم رو گم ميكنم فقط به خاطر تو
شعله رو خاموش ميكني فقط به خاطر من
شب رو فراموش ميكنم فقط به خاطر تو
تو خنده هات غم ميزني فقط به خاطر من
دنيا رو بر هم ميزنم فقط به خاطر تو
يه روز مي شم بي آبرو فقط به خاطر تو
قربوني يه جست و جو فقط به خاطر تو
تو ام يه روز مي ري سفر فقط به خاطر من
خيره مي شن چشام به در فقط به خاطر تو
به من تو ميگي ديوونه فقط به خاطر من
جملت به يادم مي مونه فقط به خاطر تو
تو من و بيرون ميكني فقط به خاطر من
قلبم رو ويرون ميكنم فقط به خاطر تو
ميگي از سنگ دلت فقط به خاطر من
يه عمره كه تنگه دلم فقط به خاطر تو
تو گفتي عاشقي بسه فقط به خاطر من
دنيا واسم يه قفسه فقط به خاطر تو
مي ري سراغ زندگيت فقط به خاطر من
من مي سوزم تو تشنگيت فقط به خاطر تو
تو ميگي عشق يه عادته فقط به خاطر من
دلم پر شكايته فقط به خاطر تو
ميگيري از من فاصله فقط به خاطر من
دست ميكشن از هر گله فقط به خاطر تو
توميگي از اينجا برو فقط به خاطر من
رفتم به احترام تو فقط به خاطر تو
رد ميشي از مقابلم فقط به خاطر من
مونده سر قرار دلم فقط به خاطر تو
ناز ميكني براي من قفط به خاطر من
من ميشينم به پاي تو فقط به خاطر تو
نيستي كنار پنجره فقط به خاطر من
دل نمي تونه بگذره فقط به خاطر تو
تو من رو يادت نمياد فقط به خاطر من
دلم كسي رو نمي خواد فقط به خاطر تو
مي گذري از گذشته ها فقط به خاطر من
مي رم توي نوشته ها فقط به خاطر تو
تو منو تنها مي ذاري فقط به خاطر من
من خودم رو جا ميذارم فقط به خاطر تو
دل رو گذاشتي بي جواب فقط به خاطر من
يه عمر ميكشم عذاب فقط به خاطر تو
دلت شكسته مي دونم فقط به خاطر من
منم يه خسته مي دوني فقط به خاطر تو
آخر ازم جدا شدي فقط به خاطر من
من مشغول دعا شدم فقط به خاطر تو

mozhgan
03-19-2011, 02:58 AM
خلوت يك شاعر

كاش در دهكده عشق فراواني بود
توي بازار صداقت كمي ارزاني يود
كاش اگر گاه كمي لطف به هم ميكرديم
مختصر بود ولي ساده و پنهاني بود
كاش به حرمت دلهاي مسافر هر شب
روي شفاف تزين خاطره مهماني بود
كاش دريا كمي از درد خودش كم مي كرد
قرض مي داد به ما هرچه پريشاني بود
كاش به تشنگي پونه كه پاسخ داديم
رنگ رفتار من و لحن تو انساني بود
مثل حافظ كه پر از معجزه و الهامست
كاش رنگ شب ما هم كمي عرفاني بود
چه قدر شعر نوشتيم براي باران
غافل از آن دل ديوانه كه باراني بود
كاش سهراب نمي رفت به اين زودي ها
دل پر از صحبت اين شاعر كاشاني بود
كاش دل ها پر افسانه ي نيما مي شد
و به يادش همه شب ماه چراغاني بود
كاش اسم همه دختركان اينجا
نام گلهاي پر از شبنم ايراني بود
كاش چشمان پر از پرسش مردم كمتر
غرق اين زندگي سنگي و سيماني بود
كاش دنياي دل ما شبي از اين شبها
غرق هر چيز كه مي خواهي و مي داني بود
دل اگر رفت شبي كاش دعايي بكنيم
راز اين شعر همين مصرع پاياني بود

mozhgan
03-19-2011, 02:58 AM
اين روزا

اين روزا عادت همه رفتن ودل شكستنه
درد تموم عاشقا پاي كسي نشستنه
اين روزا مشق بچه ها يه صفحه آشفتگيه
گرداي رو آينه ها فقط غم زندگيه
اين روزا درد عاشقا فقط غم نديدنه
مشكل بي ستاره ها يه كم ستاره چيدنه
اين روزا كار گلدونا از شبنمي تر شدنه
آرزوي شقايقا يه شب كبوتر شدنه
اين روا آسمونمون پر از شكسته باليه
جاي نگاه عاشقت باز توي خونه خاليه
اين روزا كار آدما دلهاي پاك رو بردنه
بعدش اونو گرفتن و به ديگري سپردنه
اين روزا كار آدما تو انتظار گذاشتنه
ساده ترين بهانشون از هم خبر نداشتنه
اين روزا سهم عاشقا غصه و بي وفاييه
جرم تمومشون فقط لذت آشناييه
اين روزا توي هر قفس يكي دو تا قناريه
شبها غم قناريها تو خواب خونه جاريه
اين روزا چشماي همه غرق نياز شبنمه
رو گونه هر عاشقي چند قطره بارون غمه
اين روزا ورد بچه ها بازي چرخ و فلكه
قلباي مثل دريامون پر از خراش و تركه
اين روزا عادت گلها مرگ و بهونه كردنه
كار چشماي آدما دل رو ديونه كردنه
اين روزا كار رويامون از پونه خونه ساختنه
نشونه پروانگي زندگي ها رو باختنه
اين روزا تنها چارمون شايد پرنده مردنه
رو بام پاك آسمون ستاره رو شمردنه
اين روزا آدما ديگه تو قلب هم جا ندارن
مردم ديگه تو دلهاشون يه قطره دريا ندارن
اين روزا فرش كوچه ها تو حسرت يه عابره
هر جا يكي منتظر ورود يه مسافره
اين روزا هيچ مسافري بر نمي گرده به خونه
چشاي خسته تا ابد به در بسته مي مونه
اين روزا قصه ها همش قصه دل سوزوندنه
خلاصه حرف همه پر زدن و نموندنه
اين روزا درد آدما فقط غم بي كسيه
زندگيشون حاصلي از حسرت و دلواپسيه
اين روزا خوشبختي ما پشت مه نبودنه
كار تموم شاعرا فقط غزل سرودنه
اين روزا درد آدما داشتن چتر تو بارونه
چشماي خيس و ابريشون همپاي رود كارونه
اين روزا دوستا هم ديگه با هم صداقت ندارن
يه وقتا توي زندگي همديگر و جا مي ذارن
جنس دلاي آدما اين روزا سخت و سنگيه
فقط توي نقاشيا دنيا قشنگ و رنگيه
اين روزا جرم عاشقي شهر دل و فروختنه
چاره فقط نشستن و به پاي چشمي سوختنه
اسم گلا رو اين روزا ديگه كسي نمي دونه
اما تو تا دلت بخواد اينجا غريب فراوونه
اين روزا فرصت دلا براي عاشقي كمه
زخماي بي ستاره ها تشنه ياس مرهمه
اين روزا اشك مون فقط چاره ي بي قراريه
تنها پناه آدما عكساي يادگاريه
اين روزا فصل غربت عشق و يبدهاي مجنونه
بغضاي كال باغچه منتظر يه بارونه
اين روزا دوستاي خوبم همديگر رو گم ميكنن
دلاي پاك و ساده رو فداي مردم ميكنن
اين روزا آدما كمن پشت نقاب پنجره
كمتر ميبيني كسي رو كه تا ابد منتظره
مردم ما به همديگه فقط زود عادت مي كنن
حقا كه بي وفايي رو خوب هم رعايت ميكنن
درسته كه اينجا همه پاييزا رو دوست ندارن
پاييز كه از راه ميرسه پا روي برگاش مي ذارن
اما شايد تو زندگي يه بغض خيس و كال دارن
چند تا غم و يه غصه و آرزوي محال دارن
اين روزا بايد هممون براي هم سايه باشيم
شبا يه كم دلواپس كودك همسايه باشيم
اون وقت دوباره آدما دستاشون رو پل ميكنن
درداي ارغواني رو با هم تحمل مي كنن
اگه به هم كمك كنيم زندگي ديدني ميشه
بر سر پيمان مي مونن دوستاي خوب تا هميشه
اما نه فكر كه ميكنم اين كار يه كار ساده نيست
انگار براي گل شدن هنوز هوا آماده نيست

mozhgan
03-19-2011, 02:59 AM
نامه بي جواب

سلام بهونه قشنگ من براي زندگي
آره باز منم همون ديوونه ي هميشگي
فداي مهربونيات چه مكني با سرنوشت
دلم برات تنگ شده بود اين نامه رو واست نوشت
حال من رو اگه بخواي رنگ گلاي قاليه
جاي نگاهت بد جوري تو صحن چشمام خاليه
ابرا همه پيش منن اينجا هوا پر از غمه
از غصه هام هر چي بگم جون خودت بازم كمه
ديشب دلم گرفته بود رفتم كنار آسمون
فرياد زدم يا تو بيا يا من و پيشت برسون
فداي تو! نمي دوني بي تو چه دردي كشيدم
حقيقت رو واست بگم به آخر خط رسيدم
رفتي و من تنها شدم با غصه هاي زندگي
قسمت تو سفر شد و قسمت من آوارگي
نمي دوني چه قدر دلم تنگه براي ديدنت
براي مهربونيات نوازشات بوسيدنت
به خاطرت مونده يكي هميشه چشم به راهته
يه قلب تنها و كبود هلاك يه نگاهته
من مي دونم همين روزا عشق من از يادت ميره
بعدش خبر ميدن بيا كه داره دوستت ميميره
روزات بلنده يا كوتاه دوست شدي اونجا با كسي
بيشتر از اين من و نذار تو غصه و دلواپسي
يه وقت من و گم نكني تو دود اون شهر غريب
يه سرزمين غربته با صد نيرنگ و فريب
فداي تو يه وقت شبا بي خوابي خستت نكنه
غم غريبي عزيزم زرد و شكستت نكنه
چادر شب لطيف تو از روت شبا پس نزني
تنگ بلور آب تو يه وقت ناغافل نشكني
اگه واست زحمتي نيست بر سر عهد مون بمون
منم تو رو سپردم دست خداي مهربون
راستي ديروز بارون اومد من و خيالت تر شديم
رفتيم تو قلب آسمون با ابرا همسفر شديم
از وقتي رفتي آسمونمون پر كبوتره
زخم دلم خوب نشده از وقتي رفتي بد تره
غصه نخور تا تو بياي حال منم اين جوريه
سرفه هاي مكررم مال هواي دوريه
گلدون شمعدوني مونم عجيب واست دلواپسه
مثه يه بچه كه بار اوله ميره مدرسه
تو از خودت برام بگو بدون من خوش ميگذره ؟
دلت مي خواد مي اومدم يا تنها رفتي بهتره
از وقتي رفتي تو چشام فقط شده كاسه خون
همش يه چشمم به دره چشم ديگم به آسمون
يادت مي آد گريه هامو ريختم كنار پنجره
داد كشيدم تو رو خدا نامه بده يادت نره
يادت ميآد خنديدي و گفتي حالا بذار برم
تو رفتي و من تا حالا كنار در منتظرم
امروز ديدم ديگه داري من رو فراموش مي كني
فانوس آرزوهامونو داري خاموش ميكني
گفتم واست نامه بدم نگي عجب چه بي وفاست
با اين كه من خوب مي دونم جواب نامه با خداست
عكساي نازنين تو با چند تا گل كنارمه
يه بغض كهنه چند روزه دائم در انتظارمه
تنها دليل زندگي با يه غمي دوست دارم
داغ دلم تازه ميشه اسمت و وقتي مي آرم
وقتي تو نيستي چه كنم با اين دل بهونه گير
مگه نگفتم چشمات رو از چشم من هيچ وقت نگير
حرف منو به دل نگير همش مال غريبيه
تو رفتي و من غريب شدم چه دنياي عجيبيه
زودتر بيا بدون تو اينجا واسم جهنمه
ديوار خونمون پر از سايه ي غصه و غمه
تحملي كه تو دادي ديگه داره تموم ميشه
مگه نگفتي همه جا ماله مني تا هميشه
دلم واست شور مي زنه اين دل و بي خبر نذار
تو رو خدا با خوبيات رو هيچ دلي اثر نذار
فكر نكني از راه دور دارم سفارش ميكنم
به جون تو فقط دارم يه قدري خواهش ميكنم
اگه بخوام برات بگم شايد بشه صد تا كتاب
كه هر صفحه ش قصه چند تا درده و چند تا عذاب
مي گم شبا ستاره ها تا مي تونن دعات كنن
نورشونو بدرقه پاكي خنده هات كنن
يه شب تو پاييز كه غمت سر به سر دل مي ذاره
مريم همون كسي كه بيشتر از همه دوست داره

mozhgan
03-19-2011, 03:00 AM
زير درخت آرزو

مي خوام يه قصري بسازم پنجره هاش آبي باشه
من باشم و تو باشي يك شب مهتابي باشه
مي خوام يه كاري بكنم شايد بگي دوسم داري
مي خوام يه حرفي بزنم كه ديگه تنهام نذاري
مي خوام برات از آسمون ياساي خوشبو بچينم
مي خوام شبا عكس تو رو تو خواب گل ها ببينم
مي خوام كه جادوت بكنم هميشه پيشم بموني
از تو كتاب زندگيم يه حرف رنگي بخوني
امشب مي خوام براي تو يه فال حافظ بگيرم
اگر كه خوب در نيومد به احترامت بميرم
امشب مي خوام تا خود صبح فقط برات دعا كنم
براي خوشبخت شدنت خدا خدا خدا كنم
امشب مي خوام رو آسمون عكس چشات رو بكشم
اگه نگاهم نكني ناز نگاتو بكشم
مي خوام تو رو قسم بدم به جون هر چي عاشقه
به جون هر چي قلب صاف رنگ گل شقايقه
يه وقتي كه من نبودم بي خبر از اينجا نري
بدون يه خداحافظي پر نزني تنها نري
يه موقعي فكر نكني دلم واست تنگ نميشه
فكر نكني اگه بري زندگي كمرنگ نميشه
اگه بري شبا چشام يه لحظه هم خواب ندارن
آسموناي آرزو يه قطره مهتاب ندارن
راستي دلت ميآد بري بدون من بري سفر
بعدش فراموشم كني برات بشم يه رهگذر
اصلا بگو كه دوست داري اينجور دوست داشته باشم
اسم تو رو مثل گلا تو گلدونا كاشته باشم
حتي اگه دلت نخواد اسم تو تو قلب منه
چهره تو يادم مي آد وقتي كه بارون مي زنه
اي كاش منم تو آسمون يه مرغ دريايي بودم
شايد دوسم داشتي اگه آهوي صحرايي بودم
اي كاش بدوني چشمات و به صد تا دنيا نمي دم
يه موج گيسوي تو رو به صد تا دريا نمي دم
به آرزوهام مي رسم اگر كه تو پيشم باشي
اونوقت خوشبخت ميشم مثل فرشته ها تو نقاشي
تا وقتي اينجا بموني بارون قشنگ و نم نمه
هواي رفتن كه كني مرگ گلهاي مريمه
نگام كن و برام بگو بگوي مي ري يا مي موني
بگو دوسم داري يا نه مرگ گلهاي شمعدوني
نامه داره تموم ميشه مثل تموم نامه ها
اما تو مثل آسمون عاشقي و بي انتها

mozhgan
03-19-2011, 03:00 AM
هواي رفتن

مي خوام يه قصري بسازم
پنجره هاش آبي باشه
من باشم و تو باشي و
يه شب مهتابي باشه
امشب مي خوام از آسمون
ياسهاي خوشبو بچينم
امشب مي خوام عكس تو رو
تو خواب گل ها ببينم
كاشكي بدوني چشمات رو
به صد تا دنيا نمي دم
يه موج گيسوي تو رو
به صد تا دريا نمي دم
كاش تو هواي عاشقي
هميشه پيشم بموني
از تو كتاب زندگي
حرفاي رنگي بخوني
حتي اگه دلت نخواد
اسم تو ، تو قلب منه
چهره تو يادم مياد
وقتي كه بارون مي زنه
امشب مي خوام براي تو
يه فال حافظ بگيرم اگر كه خوب در نيومد
به احترامت بميرم
امشب مي خوام رو آسمون
عكس چشات رو بكشم
اگر نگاهم نكني
ناز نگات رو بكشم
مي خوام تو رو قسم بدم
به جون هر چي عاشقه
به جون هر چي قلب صاف
رنگ گل شقايقه
يه وقتي كه من نبودم
بي خبر از اينجا نري
بدون يه خداحافظي
پر نزني تنها نري
وقتي كه اينجا بموني
بارون قشنگ و نم نمه
هواي رفتن كه كني
مرگ گلهاي مريمه

mozhgan
03-19-2011, 03:01 AM
خيال

ديشب دوباره ديدمت اما خيال بود
تو در كنار من بشيني محال بود
هر چه نگاه عاشق من بي نصيب بود
چشمان مهربان تو پاك و زلال بود
پاييز بود و كوچه اي و تك مسافري
با تو چه قدر كوچه ما بي مثال بود
نشنيد لحن عاشق من را نگاه تو
پرواز چشم هاي تو محتاج بال بود
سيب درخت بي ثمر آرزوي من
يك عمر مانده بود ولي كال كال بود
گفتم كمي بمان به خدا دوست دارمت
گفتي مجال نيست و ليكن مجال بود
يك عمر هر چه سهم تو از من نگاه بود
سهم من از عبور تو رنج و ملال بود
چيزي شبيه جام بلور دلي غريب
حالا شكست واي صداي وصال بود
شب رفت و ماه گم شد و خوابم حرام شد
اما نه با خيال تو بودم حلال بود

mozhgan
03-19-2011, 03:01 AM
محبت

نام تو رو آورده ام دارم عبادت ميكنم
گرد نگاهت گشته ام دارم زيارت ميكنم
دستت به دست ديگري از اين گذشته كار من
اما نمي دانم چرا دارم حسادت ميكنم
گفتي دلم را بعد از اين دست كس ديگر دهم
شايد تو با خودئ گفته اي دارم اطاعت ميكنم
رفتم كنار پنجره ديدم تو را با بگذريم
چيزي نديدم اين چنين دارم رعايت ميكنم
من عاشق چشم تو ام تو مبتلاي ديگري
دارم به تقدير خودم چنديست عادت ميكنم
تو التماسيم مي كني جوري فراموشت كتم
با التماس ولي تو را به خانه دعوت ميكنم
گفتي محبت كن برو باشد خداحافظ ولي
رفتم كه تو باور كني دارم محبت ميكنم

mozhgan
03-19-2011, 03:02 AM
فاصله

گفتي كه مرا دوست نداري گله اي نيست
بين من و عشق تو ولي فاصله اي نيست
گفتم كه كمي صبر كن و گوش به من كن
گفتي كه نه بايد بروم حوصله اي نيست
پرواز عجب عادت خوبيست ولي حيف
تو رفتي و ديگر اثر از چلچله اي نيست
گفتي كه كمي فكر خودم باشم و آن وقت
جز عشق تو در خاطر من مشغلهاي نيست
فتي تو خدا پشت و پناهت به سلامت
بگذار بسوزند دل من مساله اي نيست

mozhgan
03-19-2011, 03:02 AM
اگه تو از پيشم بري

اگه تو از پيشم بري سر به بيابون مي ذارم
هر چي گل شقايقه رو خاك مجنون مي ذارم
اگه تو از پيشم بري من خودم و گم مي كنم
به عمر تو رو شرمنده حرفاي مردم مي كنم
اگه تو از پيشم بري دل رو به دريا مي زنم
غرور خورشيد و با برف آرزوها مي شكنم
اگه تو از پيشم بري كار من آوارگيه
خلاصه شو واست بگم كه آخر زندگيه
اگه بري شكايت تو رو به دريا ميكنم
شقايقاي عالم و من بي تو رسوا ميكنم
اگه تو از پيشم بري زندگي خاكستريه
فرداش يكي خبر مي ده دلت پيش ديگريه
اگه تو از پيشم بري شمعدونيا دق ميكنن
شكايت چشم تو رو به مررغ عاشق ميكنن
اگه بري پرستوها از زندگيشون سير ميشن
آهوا توي دام صياداي پير اسير مي شن
اگه بري دريا پر از اشك و نياز ماهياس
شباي شهرمون مثه چشماي عاشقت سياس
اگه بري يه شب تو خواب دريا رو آتيش مي زنم
نردبون آسمون و با هر چي نوره مي شكنم
اگه بري پروانه ها شمعا رو خاموشن ميكنن
قنرياي قفسي دل و فراموش ميكنن
اگه بري پلك گلا از غم عشق تو تره
يكي مثه من دلش از چشماي تو بي خبره
اگه تو از پيشم بري پنجرمون بسته ميشه
يه دل با صد تا آرزو از زندگي خسته ميشه
اگه بري مجنون ديگه از من و تو نميگذره
نرو بذار ببينمت باز از كنار پنجره
اگه بري من مي مونم با بازي هاي سرنوشت
كه من رو تو دوزخ گذاشت ترو فرستاد به بهشت
اگه بري به آسمون شب شكايت ميكنم
يه شب مي شينم با خدا تا صبح خلوت ميكنم
اگه بري پرنده ها بر نمي گردن به لونه
بي تو كدوم پرنده اي راه خودش رو مي دونه
اگه تو از پشم بري تو ابرا غوغا ميكنم
براي مردن گلا بهونه پيدا ميكنم
اگه تو از پيشم بري ياسا ترك بر ميدارن
شبنما رو گل رز مگه حتي طاقت ميارن
اگه بري مردم منو به هم ديگه نشون مي دن
مي پرسن از همديگه كه چي راجع من شنيدن
اگه بري همه ميگن عشق من و تو هوسه
بمون با هم نشون بديم كه عشق ما مقدسه
اگه بري مي لرزه فرهاد و ستون بيستون
به خاطر اونم شده تو تا ابد پيشم بمون
اگه بري مي گن ديدي اين آخر و عاقبتش
ما هيچ كدوم و نمي خوايم نه رنج و ئنه محبتش
اگه بري نمي دونن شايد واست خوشبختيه
نمي دونن لذتت بعضي خوشيا تو سختيه
اگر چه وقتي تو بري ديگه من و نمي بيني
اگه بخواي هم مي بايد تا فصل محشر بشيني
اما تورو جوون خودت كه از همه عزيزتري
با يك نگاهت منو تا اوون ور دنيا مي بري
اگه ميشه بري يه جا به آرزوهات برسي
يا كه دور از چشماي من قلب تو دادي به كسي
برو منم با يد تو زندگي رو سر ميكنم
گاهي به اشتياق تو قلبم و پر پر ميكنم
عيدا كه شد عشق تو رو تو قلب هفت سين مي چينم
با اينكه رفتي باز تو رو كنار هفت سين مي بينم
غصه نخور دنياي ما سمبل بي وفاييه
هر چي من و تو مي كشيم تقصير آشناييه
راستي اگه بخواي بري اين جوري طاقت مي يارم
خودم بايد دست تو رو دست غربت بذارم
اگه بري دنبال تو ميام تا اوج آسمون
اون وقت مي بينم همه رو پس تو نرو پيشم بمون
دلت مي خواد اگه يه روز بدون من مي رفتي يه جا
دنبال مهربونيات آواره شم تو كوچه ها
اگه بري يه وقت مي آي مي بيني مريم نداري
اون وقت بايد دسته گل و رو خاك مريم بذاري
اگه بري بيداي مجنون و پريشون مي كنم
سقف دل و بر سر آرزوها ويرون ميكنم
اگه بري اينجا يه دل بمون كه صاحب اون مريمه
اگه بري دعاي من بازم مي ياد پشت سرت
من به فداي تو و عشق تو و فكر سفرت

mozhgan
03-19-2011, 03:04 AM
مي دونم

زندگي پر از سواله مي دونم
رسيدن به تو خياله مي دونم
تو ميگي يه روزي مال من ميشي
اما موندت محاله مي دونم
تو ميگي شبا دعامون مي كني
چشمه چات زلاله مي دونم
توي آسمون سرنوشت ما
ماه كاملمهلاله مي دونم
تو ميگي پرنده شيم بريم هوا
غصه ما دو تا باله مي دونم
چشم من پر از غم نبودنت
دل تو پر از ملاله مي دونم
طاقتم ديگه داره تموم ميشه
صبر تو رو به زواله مي دونم
آره مي ري و نمي پرسي كه اين
دل عاشق در چه حاله مي دونم

mozhgan
03-19-2011, 03:04 AM
حدس

و حدس مي زنم شبي مرا جواب ميكني
و قصر كوچك دل مرا خراب ميكني
سر قرار عاشقي هميشه دير كرده اي
ولي براي رفتنت عجب شتاب ميكني
من از كنار پنجره تو را نگاه ميكنم
و تو به نامديگري مرا خطاب مي كني
چه ساده در ازاي يك نگاه پاك و ماندني
هزار مرتبه مرا ز خجلت آب ميكني
به خاطر تو من هميشه با همه غريبه ام
تو كمتر از غريبه اي مرا حساب ميكني
و كاش گفته بودي از همان نگاه اولت
كه بعد من دوباره دوست انتخاب مي كني

mozhgan
03-19-2011, 03:05 AM
يك فكر ديگر

امشب تمام خويش را از غصه پرپر ميكنم
گلدان زرد ياد را با تو معطر ميكنم
تو رفته اي و رفتنت يك اتفاق ساده نيست
ناچار اين پرواز را اين بار باور ميكنم
يك عهد بستم با خودم وقتي بيايي پيش من
يه احترام رجعتت من ناز كمتر مي كنم
يك شب اگر گفتي برو ديگر ز دستت خسته ام
آن شب براي خلوتت يك فكر ديگر ميكنم
صحن نگاهت را به روي اشتياقم باز كن
من هم ضريح عشق را غرق كبوتر ميكنم
شعريست باغ چشم تو غرق سكوت و آرزو
يك روز من اين شعر را تا آخر از بر ميكنم
گر چه شكستي عهد را مثل غرور ترد من
اما چنان ديوانه ام كه با غمت سر ميكنم
زيبا خدا پشت و پناه چشمهاي عاشقت
با اشك و تكرار و دعا راه تو را تر ميكنم

mozhgan
03-19-2011, 03:05 AM
رفع زحمت

حافظ كنار عكس تو من باز نيت ميكنم
انگار حافظ با من و من با تو صحبت ميكنم
وقت قرار ما گذشت و تو نمي دانم چرا
دارم به اين بد قوليت ديريست عادت ميكنم
چه ارتباط ساده اي بين من و تقدير هست
تقدير و ويران ميكند من هم مرمت مي كنم
در اشتباهي نازنين تو فكر كردي اين چنين
من دارم از چشمان زيبايت شكايت مي كنم
نه مهربان من بدان بي لطف چشم عاشقت
هر جاي دنيا كه روم احساس غربت مي كنم
بر روي باغ شانه ات هر وقت اندوهي نشست
در حمل بار غصه ات با شوق شركت ميكنم
يك شادي كوچك اگر از روي بام دل گذشت
هر چند اندك باشد آن را با تو قسمت ميكنم
خسته شدي از شعر من زيبا اگر بد شد ببخش
دلتنگ و عاشق هستم اما رفع زحمت ميكنم

mozhgan
03-19-2011, 03:07 AM
ماجراي يك عشق

به روي گونه تابيدي و رفتي
مرا با عشق سنجيدي و رفتي
تمام هستي ام نيلوفري بود
تو هستي مرا چيدي و رفتي
كنار اتظارت تا سحر گاه
شبي همپاي پيچك ها نشستم
تو از راه آمدي با ناز و آن وقت تمناي مرا ديدي و رفتي
شبي از عشق تو با پونه گفتم
دل او هم براي قصه ام سوخت
غم انگيزست توشيداييم را
به چشم خويش فهميدي و رفتي
چه بايد كرد اين هم سرنوشتي ست
ولي دل رابه چشمت هديه كردم
سر راهت كه مي رفتي تو آن را به يك پروانه بخشيدي و رفتي
صدايت كردم از ژرفاي يك ياس
به لحن آب نمناك باران
نمي دانم شنيدي برنگشتي
و يا اين بار نشنيدي و رفتي
نسيم از جاده هاي دور آمد
نگاهش كردم و چيزي به من نگفت
توو هم در انتظار يك بهانه
از اين رفتار رنجيدي و رفتي
عجب درياي غمناكي ست اين عشق
ببين با سرنوشت من چها كرد
تو هم اين رنجش خاكستري را
ميان ياد پيچيدي و رفتي
تمام غصه هايم مقل باران
فضاي خاطرم را شستشو داد
و تو به احترام اين تلاطم
فقط يك لحظه باريدي و رفت ي
دلم پرسيد از پروانه يك شب
چرا عاشق شدي در عجيبي ست
و يادم هست تو يك بار اين را
ز يك ديوانه پزسيدي و رفتي
تو را به جان گل سوگند دادم
فقط يك شب نيازم را ببيني
ولي در پاسخ اين خواهش من
تو مثل غنچه خنديد و رفتي
دلم گلدان شب بو هاي رويا ست
پر است از اطلسي هاي نگاهت
تو مثل يك گل سرخ وفادار
كنار خانه روييدي و رفتي
تمام بغض هايم مثل يك رنج
شكست و قصه ام در كوچه پيچيد
ولي تو از صداي اين شكستن
به جاي غصه ترسيدي و رفتي
غروب كوچه هاي بي قراري
حضور روشني را از تو مي خواست
تو يك آن آمدي اين روشني را
بروي كوچه پاشيدي و رفتي
كنار من نشتي تا سپيده
ولي چشمان تو جاي دگر بود
و من مي دانم آن شب تا سحرگاه
نگارن را پرستيدي و رفتي
نمي دانم چه مي گويند گل ها
خدا مي داند و نيلوفر و عشق
به من گفتند گل ها تا هميشه
تو از اين شهر كوچيدي و رفتي
جنون در امتداد كوچه عشق
مرا تا آسمان با خودش برد
و تو در آخرين بن بست اين راه
مرا ديوانه ناميدي و رفتي
شبي گفتي نداري دوست من را
نمي داني كه من ن شب چه كردم
خوشا بر حال آن چشمي كه آن را
به زيبايي پسنديدي و رفتي
هواي آسمان ديده ابريست
پر از تنهايي نمناك هجرت
تو تا بيراهه هاي بي قراري
دل من را كشانيدي و رفتي
پريشان كردي و شيدا نمودي
تمام جاده هاي شعر من را
رها كردي شكستي خرد گشتم
تو پايان مرا ديدي و رفتي

mozhgan
03-19-2011, 03:08 AM
بين آدم ها

ه قدر فاصله اينجاست بين آدمها
چه قدر عاطفه تنهاست بين آدمها
كسي به حال شقايق دلش نمي سوزه
و او هنوز شكوفاست بين آدمها
كسي به خاطر پروانه ها نمي ميرد
تب غرور چه بالاست بين آدمها
و از صداي شكستن كسي نمي شكند
چه قدر سردي و غوغاست بين آدمها
ميدان كوچه دل ها فقط زمستانست
هجوم ممتد سرماست بين آدمها
ز مهرباني دل ها دگر سراغي نيست
چه قدر قحطي روياست بين آدمها
كسي به نيست دل ها دعا نمي خواند
غروب زمزمه پيداست بين آدمها
و حال آينه را هيچ كسي نمي پرسد
هميشه غرق مداراست بين آدمها
غريب گشتن احساس درد سنگيني ست
و زندگي چه غم افزاست بين آدمها
مگر كه كلبه دل ها چه قدر جا دارد
چه قدر راز و معماست بين آدمها
چه ماجراي عجيبي ست اين تپيدن دل
و اهل عشق چه رسواست بين آدمها
چه مي شود همه از جنس آسمان باشيم
طلوع عشق چه زيباست بين آدمها
ميان اين همه گلهاي ساكن اينجا
چه قدر پونه شكيباست بين آدمها
تمام پنجره ها بي قرار بارانند
چه قدر خشكي و صحراست بين آدمها
و كاش صبح ببينم كه باز مثل قديم
نياز و مهر و تمناست بين آدمها
بهار كردن دل ها چه كار دشواريست
و عمر شوق چه كوتاست بين آدمها
ميان تك تك لبخندها غمي سرخ ست
و غم به وسعت يلداست بين آدمها
به خاطر تو سرودم چرا كه تنها تو
دلت به وسعت درياست بين آدمها

R A H A
09-26-2011, 05:16 PM
خلوت یک شاعر

كاش در دهكده عشق فراواني بود
توي بازار صداقت كمي ارزاني بود

كاش اگر گاه كمي لطف به هم ميكرديم
مختصر بود ولي ساده و پنهاني بود

كاش به حرمت دلهاي مسافر هر شب
روي شفاف ترين خاطره مهماني بود

كاش دريا كمي از درد خودش كم مي كرد
قرض مي داد به ما هرچه پريشاني بود

كاش به تشنگي پونه كه پاسخ داديم
رنگ رفتار من و لحن تو انساني بود

مثل حافظ كه پر از معجزه و الهامست
كاش رنگ شب ما هم كمي عرفاني بود

چه قدر شعر نوشتيم براي باران
غافل از آن دل ديوانه كه باراني بود

كاش سهراب نمي رفت به اين زودي ها
دل پر از صحبت اين شاعر كاشاني بود

كاش دل ها پر افسانه ي نيما مي شد
و به يادش همه شب ماه چراغاني بود

كاش اسم همه دختركان اينجا
نام گلهاي پر از شبنم ايراني بود

كاش چشمان پر از پرسش مردم كمتر
غرق اين زندگي سنگي و سيماني بود

كاش دنياي دل ما شبي از اين شبها
غرق هر چيز كه مي خواهي و مي داني بود

دل اگر رفت شبي كاش دعايي بكنيم
راز اين شعر همين مصرع پاياني بود

R A H A
09-26-2011, 05:17 PM
اين روزا

اين روزا عادت همه رفتن ودل شكستنه
درد تموم عاشقا پاي كسي نشستنه
اين روزا مشق بچه ها يه صفحه آشفتگيه
گرداي رو آينه ها فقط غم زندگيه
اين روزا درد عاشقا فقط غم نديدنه
مشكل بي ستاره ها يه كم ستاره چيدنه
اين روزا كار گلدونا از شبنمي تر شدنه
آرزوي شقايقا يه شب كبوتر شدنه
اين روا آسمونمون پر از شكسته باليه
جاي نگاه عاشقت باز توي خونه خاليه
اين روزا كار آدما دلهاي پاك رو بردنه
بعدش اونو گرفتن و به ديگري سپردنه
اين روزا كار آدما تو انتظار گذاشتنه
ساده ترين بهانشون از هم خبر نداشتنه
اين روزا سهم عاشقا غصه و بي وفاييه
جرم تمومشون فقط لذت آشناييه
اين روزا توي هر قفس يكي دو تا قناريه
شبها غم قناريها تو خواب خونه جاريه
اين روزا چشماي همه غرق نياز شبنمه
رو گونه هر عاشقي چند قطره بارون غمه
اين روزا ورد بچه ها بازي چرخ و فلكه
قلباي مثل دريامون پر از خراش و تركه
اين روزا عادت گلها مرگ و بهونه كردنه
كار چشماي آدما دل رو ديونه كردنه
اين روزا كار رويامون از پونه خونه ساختنه
نشونه پروانگي زندگي ها رو باختنه
اين روزا تنها چارمون شايد پرنده مردنه
رو بام پاك آسمون ستاره رو شمردنه
اين روزا آدما ديگه تو قلب هم جا ندارن
مردم ديگه تو دلهاشون يه قطره دريا ندارن
اين روزا فرش كوچه ها تو حسرت يه عابره
هر جا يكي منتظر ورود يه مسافره
اين روزا هيچ مسافري بر نمي گرده به خونه
چشاي خسته تا ابد به در بسته مي مونه
اين روزا قصه ها همش قصه دل سوزوندنه
خلاصه حرف همه پر زدن و نموندنه
اين روزا درد آدما فقط غم بي كسيه
زندگيشون حاصلي از حسرت و دلواپسيه
اين روزا خوشبختي ما پشت مه نبودنه
كار تموم شاعرا فقط غزل سرودنه
اين روزا درد آدما داشتن چتر تو بارونه
چشماي خيس و ابريشون همپاي رود كارونه
اين روزا دوستا هم ديگه با هم صداقت ندارن
يه وقتا توي زندگي همديگر و جا مي ذارن
جنس دلاي آدما اين روزا سخت و سنگيه
فقط توي نقاشيا دنيا قشنگ و رنگيه
اين روزا جرم عاشقي شهر دل و فروختنه
چاره فقط نشستن و به پاي چشمي سوختنه
اسم گلا رو اين روزا ديگه كسي نمي دونه
اما تو تا دلت بخواد اينجا غريب فراوونه
اين روزا فرصت دلا براي عاشقي كمه
زخماي بي ستاره ها تشنه ياس مرهمه
اين روزا اشك مون فقط چاره ي بي قراريه
تنها پناه آدما عكساي يادگاريه
اين روزا فصل غربت عشق و يبدهاي مجنونه
بغضاي كال باغچه منتظر يه بارونه
اين روزا دوستاي خوبم همديگر رو گم ميكنن
دلاي پاك و ساده رو فداي مردم ميكنن
اين روزا آدما كمن پشت نقاب پنجره
كمتر ميبيني كسي رو كه تا ابد منتظره
مردم ما به همديگه فقط زود عادت مي كنن
حقا كه بي وفايي رو خوب هم رعايت ميكنن
درسته كه اينجا همه پاييزا رو دوست ندارن
پاييز كه از راه ميرسه پا روي برگاش مي ذارن
اما شايد تو زندگي يه بغض خيس و كال دارن
چند تا غم و يه غصه و آرزوي محال دارن
اين روزا بايد هممون براي هم سايه باشيم
شبا يه كم دلواپس كودك همسايه باشيم
اون وقت دوباره آدما دستاشون رو پل ميكنن
درداي ارغواني رو با هم تحمل مي كنن
اگه به هم كمك كنيم زندگي ديدني ميشه
بر سر پيمان مي مونن دوستاي خوب تا هميشه
اما نه فكر كه ميكنم اين كار يه كار ساده نيست
انگار براي گل شدن هنوز هوا آماده نيست

R A H A
09-26-2011, 05:17 PM
زير درخت آرزو

مي خوام يه قصري بسازم پنجره هاش آبي باشه
من باشم و تو باشي يك شب مهتابي باشه
مي خوام يه كاري بكنم شايد بگي دوسم داري
مي خوام يه حرفي بزنم كه ديگه تنهام نذاري
مي خوام برات از آسمون ياساي خوشبو بچينم
مي خوام شبا عكس تو رو تو خواب گل ها ببينم
مي خوام كه جادوت بكنم هميشه پيشم بموني
از تو كتاب زندگيم يه حرف رنگي بخوني
امشب مي خوام براي تو يه فال حافظ بگيرم
اگر كه خوب در نيومد به احترامت بميرم
امشب مي خوام تا خود صبح فقط برات دعا كنم
براي خوشبخت شدنت خدا خدا خدا كنم
امشب مي خوام رو آسمون عكس چشات رو بكشم
اگه نگاهم نكني ناز نگاتو بكشم
مي خوام تو رو قسم بدم به جون هر چي عاشقه
به جون هر چي قلب صاف رنگ گل شقايقه
يه وقتي كه من نبودم بي خبر از اينجا نري
بدون يه خداحافظي پر نزني تنها نري
يه موقعي فكر نكني دلم واست تنگ نميشه
فكر نكني اگه بري زندگي كمرنگ نميشه
اگه بري شبا چشام يه لحظه هم خواب ندارن
آسموناي آرزو يه قطره مهتاب ندارن
راستي دلت ميآد بري بدون من بري سفر
بعدش فراموشم كني برات بشم يه رهگذر
اصلا بگو كه دوست داري اينجور دوست داشته باشم
اسم تو رو مثل گلا تو گلدونا كاشته باشم
حتي اگه دلت نخواد اسم تو تو قلب منه
چهره تو يادم مي آد وقتي كه بارون مي زنه
اي كاش منم تو آسمون يه مرغ دريايي بودم
شايد دوسم داشتي اگه آهوي صحرايي بودم
اي كاش بدوني چشمات و به صد تا دنيا نمي دم
يه موج گيسوي تو رو به صد تا دريا نمي دم
به آرزوهام مي رسم اگر كه تو پيشم باشي
اونوقت خوشبخت ميشم مثل فرشته ها تو نقاشي
تا وقتي اينجا بموني بارون قشنگ و نم نمه
هواي رفتن كه كني مرگ گلهاي مريمه
نگام كن و برام بگو بگوي مي ري يا مي موني
بگو دوسم داري يا نه مرگ گلهاي شمعدوني
نامه داره تموم ميشه مثل تموم نامه ها
اما تو مثل آسمون عاشقي و بي انتها


http://forum.patoghu.com/clear.gif (http://forum.patoghu.com/newreply.php?do=newreply&p=934821)

R A H A
09-26-2011, 05:18 PM
سلام بهونه قشنگ من براي زندگي
آره باز منم همون ديوونه ي هميشگي
فداي مهربونيات چه مكني با سرنوشت
دلم برات تنگ شده بود اين نامه رو واست نوشت
حال من رو اگه بخواي رنگ گلاي قاليه
جاي نگاهت بد جوري تو صحن چشمام خاليه
ابرا همه پيش منن اينجا هوا پر از غمه
از غصه هام هر چي بگم جون خودت بازم كمه
ديشب دلم گرفته بود رفتم كنار آسمون
فرياد زدم يا تو بيا يا من و پيشت برسون
فداي تو! نمي دوني بي تو چه دردي كشيدم
حقيقت رو واست بگم به آخر خط رسيدم
رفتي و من تنها شدم با غصه هاي زندگي
قسمت تو سفر شد و قسمت من آوارگي
نمي دوني چه قدر دلم تنگه براي ديدنت
براي مهربونيات نوازشات بوسيدنت
به خاطرت مونده يكي هميشه چشم به راهته
يه قلب تنها و كبود هلاك يه نگاهته
من مي دونم همين روزا عشق من از يادت ميره
بعدش خبر ميدن بيا كه داره دوستت ميميره
روزات بلنده يا كوتاه دوست شدي اونجا با كسي
بيشتر از اين من و نذار تو غصه و دلواپسي
يه وقت من و گم نكني تو دود اون شهر غريب
يه سرزمين غربته با صد نيرنگ و فريب
فداي تو يه وقت شبا بي خوابي خستت نكنه
غم غريبي عزيزم زرد و شكستت نكنه
چادر شب لطيف تو از روت شبا پس نزني
تنگ بلور آب تو يه وقت ناغافل نشكني
اگه واست زحمتي نيست بر سر عهد مون بمون
منم تو رو سپردم دست خداي مهربون
راستي ديروز بارون اومد من و خيالت تر شديم
رفتيم تو قلب آسمون با ابرا همسفر شديم
از وقتي رفتي آسمونمون پر كبوتره
زخم دلم خوب نشده از وقتي رفتي بد تره
غصه نخور تا تو بياي حال منم اين جوريه
سرفه هاي مكررم مال هواي دوريه
گلدون شمعدوني مونم عجيب واست دلواپسه
مثه يه بچه كه بار اوله ميره مدرسه
تو از خودت برام بگو بدون من خوش ميگذره ؟
دلت مي خواد مي اومدم يا تنها رفتي بهتره
از وقتي رفتي تو چشام فقط شده كاسه خون
همش يه چشمم به دره چشم ديگم به آسمون
يادت مي آد گريه هامو ريختم كنار پنجره
داد كشيدم تو رو خدا نامه بده يادت نره
يادت ميآد خنديدي و گفتي حالا بذار برم
تو رفتي و من تا حالا كنار در منتظرم
امروز ديدم ديگه داري من رو فراموش مي كني
فانوس آرزوهامونو داري خاموش ميكني
گفتم واست نامه بدم نگي عجب چه بي وفاست
با اين كه من خوب مي دونم جواب نامه با خداست
عكساي نازنين تو با چند تا گل كنارمه
يه بغض كهنه چند روزه دائم در انتظارمه
تنها دليل زندگي با يه غمي دوست دارم
داغ دلم تازه ميشه اسمت و وقتي مي آرم
وقتي تو نيستي چه كنم با اين دل بهونه گير
مگه نگفتم چشمات رو از چشم من هيچ وقت نگير
حرف منو به دل نگير همش مال غريبيه
تو رفتي و من غريب شدم چه دنياي عجيبيه
زودتر بيا بدون تو اينجا واسم جهنمه
ديوار خونمون پر از سايه ي غصه و غمه
تحملي كه تو دادي ديگه داره تموم ميشه
مگه نگفتي همه جا ماله مني تا هميشه
دلم واست شور مي زنه اين دل و بي خبر نذار
تو رو خدا با خوبيات رو هيچ دلي اثر نذار
فكر نكني از راه دور دارم سفارش ميكنم
به جون تو فقط دارم يه قدري خواهش ميكنم
اگه بخوام برات بگم شايد بشه صد تا كتاب
كه هر صفحه ش قصه چند تا درده و چند تا عذاب
مي گم شبا ستاره ها تا مي تونن دعات كنن
نورشونو بدرقه پاكي خنده هات كنن
يه شب تو پاييز كه غمت سر به سر دل مي ذاره
مريم همون كسي كه بيشتر از همه دوست داره

R A H A
09-26-2011, 05:18 PM
آخر يه روز دق ميكنم فقط به خاطر تو
دنيا رو عاشق ميكنم فقط به خاطر تو
شب به بيابون مي زنم فقط به خاطر تو
رو دست مجنون مي زنم فقط به خاطر تو
تو نمي خواي بياي پيشم فقط به خاطر من
من ولي سرزنش مي شم فقط به خاطر تو
عشق تو پنهون ميكني فقط به خاطر من
من دلم و خون مي كنم فقط به خاطر تو
از دور تماشا ميكني فقط به خاطر من
من دل و رسوا ميكنم فقط به خاطر تو
از خوبيات كم ميكني فقط به خاطر من
رشته رو محكم مي كنم فقط به خاطر تو
تو خودت رو گم ميكني فقط به خاطر من
من خودم رو گم ميكنم فقط به خاطر تو
شعله رو خاموش ميكني فقط به خاطر من
شب رو فراموش ميكنم فقط به خاطر تو
تو خنده هات غم ميزني فقط به خاطر من
دنيا رو بر هم ميزنم فقط به خاطر تو
يه روز مي شم بي آبرو فقط به خاطر تو
قربوني يه جست و جو فقط به خاطر تو
تو ام يه روز مي ري سفر فقط به خاطر من
خيره مي شن چشام به در فقط به خاطر تو
به من تو ميگي ديوونه فقط به خاطر من
جملت به يادم مي مونه فقط به خاطر تو
تو من و بيرون ميكني فقط به خاطر من
قلبم رو ويرون ميكنم فقط به خاطر تو
ميگي از سنگ دلت فقط به خاطر من
يه عمره كه تنگه دلم فقط به خاطر تو
تو گفتي عاشقي بسه فقط به خاطر من
دنيا واسم يه قفسه فقط به خاطر تو
مي ري سراغ زندگيت فقط به خاطر من
من مي سوزم تو تشنگيت فقط به خاطر تو
تو ميگي عشق يه عادته فقط به خاطر من
دلم پر شكايته فقط به خاطر تو
ميگيري از من فاصله فقط به خاطر من
دست ميكشن از هر گله فقط به خاطر تو
توميگي از اينجا برو فقط به خاطر من
رفتم به احترام تو فقط به خاطر تو
رد ميشي از مقابلم فقط به خاطر من
مونده سر قرار دلم فقط به خاطر تو
ناز ميكني براي من قفط به خاطر من
من ميشينم به پاي تو فقط به خاطر تو
نيستي كنار پنجره فقط به خاطر من
دل نمي تونه بگذره فقط به خاطر تو
تو من رو يادت نمياد فقط به خاطر من
دلم كسي رو نمي خواد فقط به خاطر تو
مي گذري از گذشته ها فقط به خاطر من
مي رم توي نوشته ها فقط به خاطر تو
تو منو تنها مي ذاري فقط به خاطر من
من خودم رو جا ميذارم فقط به خاطر تو
دل رو گذاشتي بي جواب فقط به خاطر من
يه عمر ميكشم عذاب فقط به خاطر تو
دلت شكسته مي دونم فقط به خاطر من
منم يه خسته مي دوني فقط به خاطر تو
آخر ازم جدا شدي فقط به خاطر من
من مشغول دعا شدم فقط به خاطر تو

R A H A
09-26-2011, 05:18 PM
كاش در دهكده عشق فراواني بود
توي بازار صداقت كمي ارزاني يود
كاش اگر گاه كمي لطف به هم ميكرديم
مختصر بود ولي ساده و پنهاني بود
كاش به حرمت دلهاي مسافر هر شب
روي شفاف تزين خاطره مهماني بود
كاش دريا كمي از درد خودش كم مي كرد
قرض مي داد به ما هرچه پريشاني بود
كاش به تشنگي پونه كه پاسخ داديم
رنگ رفتار من و لحن تو انساني بود
مثل حافظ كه پر از معجزه و الهامست
كاش رنگ شب ما هم كمي عرفاني بود
چه قدر شعر نوشتيم براي باران
غافل از آن دل ديوانه كه باراني بود
كاش سهراب نمي رفت به اين زودي ها
دل پر از صحبت اين شاعر كاشاني بود
كاش دل ها پر افسانه ي نيما مي شد
و به يادش همه شب ماه چراغاني بود
كاش اسم همه دختركان اينجا
نام گلهاي پر از شبنم ايراني بود
كاش چشمان پر از پرسش مردم كمتر
غرق اين زندگي سنگي و سيماني بود
كاش دنياي دل ما شبي از اين شبها
غرق هر چيز كه مي خواهي و مي داني بود
دل اگر رفت شبي كاش دعايي بكنيم
راز اين شعر همين مصرع پاياني بود

R A H A
09-26-2011, 05:19 PM
خيال

ديشب دوباره ديدمت اما خيال بود
تو در كنار من بشيني محال بود
هر چه نگاه عاشق من بي نصيب بود
چشمان مهربان تو پاك و زلال بود
پاييز بود و كوچه اي و تك مسافري
با تو چه قدر كوچه ما بي مثال بود
نشنيد لحن عاشق من را نگاه تو
پرواز چشم هاي تو محتاج بال بود
سيب درخت بي ثمر آرزوي من
يك عمر مانده بود ولي كال كال بود
گفتم كمي بمان به خدا دوست دارمت
گفتي مجال نيست و ليكن مجال بود
يك عمر هر چه سهم تو از من نگاه بود
سهم من از عبور تو رنج و ملال بود
چيزي شبيه جام بلور دلي غريب
حالا شكست واي صداي وصال بود
شب رفت و ماه گم شد و خوابم حرام شد
اما نه با خيال تو بودم حلال بود

R A H A
09-26-2011, 05:19 PM
مي دونم

زندگي پر از سواله مي دونم
رسيدن به تو خياله مي دونم
تو ميگي يه روزي مال من ميشي
اما موندت محاله مي دونم
تو ميگي شبا دعامون مي كني
چشمه چات زلاله مي دونم
توي آسمون سرنوشت ما
ماه كاملمهلاله مي دونم
تو ميگي پرنده شيم بريم هوا
غصه ما دو تا باله مي دونم
چشم من پر از غم نبودنت
دل تو پر از ملاله مي دونم
طاقتم ديگه داره تموم ميشه
صبر تو رو به زواله مي دونم
آره مي ري و نمي پرسي كه اين
دل عاشق در چه حاله مي دونم

R A H A
09-26-2011, 05:20 PM
عاشق و مجنونت شدم، نخونده مهمونت شدم، کلی پریشـــــــــونت شدم ... اما بازم نیومدی
قهوه ی فنجونت شدم، شمع تو شمعدونت شدم، خاک تو گـلـــــدونت شدم ... اما بازم نیومدی


برف زمستونت شدم، رسوا و حیرونت شدم، چک چک ناودونت شدم ... اما بازم نیومدی
آفتاب و بارونت شدم، اشکای غلطونت شدم، عطر گــــــلابدونت شدم ... اما بازم نیومدی


ماه تو ایوونت شدم، خراب و ویرونت شدم، گل گلستـــــــــونت شدم ... اما بازم نیومدی
سه ماه تابستونت شدم، الوند و کارونت شدم، دشتای ایــــــرونت شدم ... اما بازم نیومدی


دنا و هامونت شدم، نزدیکتر از جونت شدم، رگت شدم خــونت شدم ... اما بازم نیومدی
خادم و دربونت شدم، اسیر زندونت شدم، گلاب کاشـــــونت شدم ... اما بازم نیومدی


یه جوری مدیونت شدم، سنگ خیابونت شدم، راهی میـــــدونت شدم ... اما بازم نیومدی
تو سختی آسونت شدم، تو دردا درمونت شدم، ناجی پنهــــــونت شدم ... اما بازم نیومدی


لباس و سامونت شدم، سارق ایمونت شدم، چشمای گریــونت شدم ... اما بازم نیومدی
لبای خندونت شدم، گشنه شدی نونت شدم، آب فـــــــراوونت شدم ... اما بازم نیومدی


همیشه ممنونت شدم، من نی چوپونت شدم، آب تو بیابــــونت شدم ... اما بازم نیومدی
شعرای ارزونت شدم، عمری غزل خونت شدم، تسلیم قانــــــونت شدم ... اما بازم نیومدی





کشته ی مژگونت شدم، هلاک چشمونت شدم، رفتم و قربــونت شدم ... اما بازم نیومدی


رفتم و قربــونت شدم ... اما بازم نیومدی

R A H A
09-26-2011, 05:20 PM
صداقت يعني از مرز افقها
به قصد ديدن رويت گذشتن
ميان كوچه هاي سبز احساس
به دنبال قدمه هاي تو گشتن
نجابت يعني از باغ نگاهت
به رسم عاطفه يك پونه چيدن
ميان سايه روشن هاي احساس
ترا از پشت يك آينه ديدن
دو چشمت سرزمين آرزوها
نگاهت داستان آشمنايي ست
امان از آن زمان كه قلب عاشق
گرفتار خزان يك جدايي ست
تو در آن سوي مر مرها ي احساس
و من در جستجوي يك بهانه
كه شايد روزي از فصل سكفتن
به تو گويم كلامي عاشقانه
كنار سايبان ديدگانت
هميشه آرزوها ارغوانيست
بدان تا صبح پر نور شكفتن
بياد ديده تو آسماني ست
طلوع پاك ديدار تو يعني
براي لحظه اي چون ياس بودن
زمستان غريبي را شكستن
و چون آيينه با احساس بودن
براي شهر بي باران دل ها
تو يعني لحظه ي باران گرفتن
تو يعني در دل پژمردگي ها
بياد يك فرشته جان گرفتن
در آن آغاز بي پايان رويش
كه از باغ افق گل چيده بودي
از آن لحظه كه احساس دلم را
به امواج نگاهت ديده بودي
چه زيبا شبنمي از آرزو را
بروي لادن روحم نشاند ي
دلت مرز عبور از آسمان بود
و من را به دل اين مرز خواند ي
و اينك من كنار ديدگانت
وفا را مثل گل ها مي شناسم
اگر چشمان قلبم را ببندند
ترت تنهاي تنها مي شناسم
هميشه ساحل دلهاي عاشق
بياد چشم دريا بي قرار است
تو تا آن لحظه اي كه مي درخشي
تمام سرزمين دل بهار ست
سحر وقتي كه مي خواهد بيايد
ترا بايد از آن بالا ببيند
و بايد از گلستان نگاهت
فقط يك شاخه نيلوفر بچيند
سحر قدر ترا مي داند و بس
تو يعني زير باران تازه گشتن
و يا به احترام يك شقايق
ز مرز آسمان ها هم گذشتن
تواضع يعني از روي متانت
براي ديدنت ديوانه بودن
و تو يعني دل صد نسترن را
ز شهر سرخ تنهايي ربودن
دلت تفسير خوبي هاي ابي ست
و قلبت قصه ايثار شبنم
نگاهت آسمان آبي و صاف
كه مي شويد ز چشم عنچه ها غم
نگاهت تا افق بي كينه و پاك
و چشمان تو دو ماه نجيب است
فضاي گرم دستان تو اي عشق
پناه نسترن هاي غريب است
تو يعني يك نگاه مهربان را
ميان ياسها قسمت نمودن
و شايد تو سر آغاز نگاهي
نخستين واژه باغ سرودن
تو يعني مرهم زخم پرستو
تو يعني راز درمان شكستن
تو يعني تا سحر در انتظار
عبور قاصدي زيبا نشستن
تو يعني نرگس باغ تجسم
تو يعني يك جهان بالا تر از نور
تو يعني يك فرشته مثل مهتاب
كه با لبخند مي آيد از آن دور
سپردم به تو درياي دلم را
تو اي افسانه ايثار خورشيد
دلم از روي عشقي آسماني
وجودش را به چشمان تو بخشيد

R A H A
09-26-2011, 05:20 PM
مي توان در كوچه هاي زندگي
پاسخ لبخند را با ياس داد
مي توان جاي غروب عشق را
به طوع ساده احساس داد
مي توان در خلوت شبهاي راز
فكر رسم آبي پرواز بود
مي توان با حرفي از جنس بلور
شوق را به هر دلي دعوت نمود
مي توان در آرزوي كودكي
با حضور يك عروسك سهم داشت
مي توان گاهي به رسم ياد بود
در دلي يك شاخه نيلوفر گذاشت
مي توان از شهر شب بو ها گذشت
عابر پس كوچه هاي نور بود
مي توان همسايه مهتاب شد
فكر زخم غنچه اي رنجور بود
مي توان با لطف دست پنجره
مهربان گنجشكها را دانه داد
مي توان وقتي خزان از ره رسيد
يك كبوتر را به كنجي لانه داد
مي توان در قلب هاي بي فروغ
لحظه اي برقي زد و خورشيد شد
مي توان در غربت داغ كوير
آن ابري كه مي باريد شد

R A H A
09-26-2011, 05:21 PM
حافظ کنار عکس تو من باز نیت میکنم
انگار حافظ با من و من با تو صحبت میکنم
وقت قرار ما گذشت و تو نمی دانم چرا
دارم به این بد قولیت دیریست عادت میکنم
چه ارتباط ساده ای بین من و تقدیر هست
تقدیر و ویران میکند من هم مرمت می کنم
در اشتباهی نازنین تو فکر کردی این چنین
من دارم از چشمان زیبایت شکایت می کنم
نه مهربان من بدان بی لطف چشم عاشقت
هر جای دنیا که روم احساس غربت می کنم
بر روی باغ شانه ات هر وقت اندوهی نشست
در حمل بار غصه ات با شوق شرکت میکنم
یک شادی کوچک اگر از روی بام دل گذشت
هر چند اندک باشد آن را با تو قسمت میکنم
خسته شدی از شعر من زیبا اگر بد شد ببخش
دلتنگ و عاشق هستم اما رفع زحمت میکنم

R A H A
09-26-2011, 05:21 PM
گفتی که مرا دوست نداری گله ای نیست
بین من و عشق تو ولی فاصله ای نیست
گفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن
گفتی که نه باید بروم حوصله ای نیست
پرواز عجب عادت خوبیست ولی حیف
تو رفتی و دیگر اثر از چلچله ای نیست
گفتی که کمی فکر خودم باشم و آن وقت
جز عشق تو در خاطر من مشغلهای نیست
فتی تو خدا پشت و پناهت به سلامت
بگذار بسوزند دل من مساله ای نیست

R A H A
09-26-2011, 05:24 PM
نام تو رو آورده ام دارم عبادت میکنم
گرد نگاهت گشته ام دارم زیارت میکنم
دستت به دست دیگری از این گذشته کار من
اما نمی دانم چرا دارم حسادت میکنم
گفتی دلم را بعد از این دست کس دیگر دهم
شاید تو با خودئ گفته ای دارم اطاعت میکنم
رفتم کنار پنجره دیدم تو را با بگذریم
چیزی ندیدم این چنین دارم رعایت میکنم
من عاشق چشم تو ام تو مبتلای دیگری
دارم به تقدیر خودم چندیست عادت میکنم
تو التماسیم می کنی جوری فراموشت کتم
با التماس ولی تو را به خانه دعوت میکنم
گفتی محبت کن برو باشد خداحافظ ولی
رفتم که تو باور کنی دارم محبت میکنم

R A H A
09-26-2011, 05:25 PM
تا قيامت

من ميگم بهم نگاه كن
تو ميگي كه جون فدا كن
من ميگم چشمات قشنگه
تو ميگي دنيا دو رنگه
من ميگم دلم اسيره
تو ميگي كه خيلي ديره
من ميگم چشمات و واكن
تو ميگي من و رها كن
من ميگم قلبم رو نشكن
تو ميگي من مي شكنم من ؟
من ميگم دلم رو بردي
تو ميگي به من سپردي ؟
من ميگم دلم شكسته است
تو ميگي خوب ميشه خسته است
من ميگم بمون هميشه
تو ميگي ببين نمي شه
من ميگم تنهام مي ذاري
تو ميگي طاقت نداري
من ميگم تنهايي سخته
تو ميگي اين دست بخته
من ميگم خدا به همرات
تو ميگي چه تلخه حرفات
من ميگم كه تا قيامت
برو زيبا به سلامت
من ميگم خدا به همرات
تو ميگي چه تلخه حرفات
من ميگم كه تا قيامت
برو زيبا به سلامت

R A H A
09-26-2011, 05:27 PM
مثل هيچ كس

مث اون موج صبوري كه وفاداره به دريا
تو مهي مثل حقيقت مهربوني مث رويا
چه قدر تازه و پاكي مث ياساي تو باغچه
مث اون ديوان حافظ كه نشسته لب طاقچه
تو مث اون گل سرخي كه گذاشتم لاي دفتر
مث اون حرفي كه ناگفته مي مونه دم آخر
تو مث بارون عشقي روي تنهايي شاعر
تو همون آبي كه رسمه بريزن پشت مسافر
مث برق دو تا چشمي توي يك قاب شكسته
مث پرواز واسه قلبي كه يكي بالاشو بسته
مث اون مهمون خوبي كه ميآد آخر هفته
مث اون حرفي كه از ياد دل و پنجره رفته
مث پاييزي وليكن پري از گل هاي پونه
مث اون قولي كه دادي گفتي يادش نمي مونه
تو مث چشمه آبي واسه تشنه تو بيابون
تو مث يه آشنا تو غربت واسه يه عاشق مجنون
تو مث يه سرپناهي واسه عابر غريبه
مث چشماي قشنگي كه تو حسرت يه سيبه
چشمه ي چشماي نازت مث اشك من زلاله
مث زندگي رو ابرا بودنت با من محاله
يك روزي بيا تو خوابم بشو شكل يك ستاره
توي خواب دختري كه هيچ كس و جز تو نداره
تو يه عمر مي درخشي تو يه قاب عكس خالي
اما من چشمام رو دوختم به گلاي سرخ قالي
تو مث بادبادك من كه يه روز رفت پيش ابرا
بي خبر رفتي و خواستي بمونم تنهاي تنها
تو مث دفتر مشقم پر خطاي عجيبي
مث شاگرداي اول كمي مغرور و نجيبي
دل تو يه آسمونه دل تنگ من زميني
مي دونم عوض نمي شي تو خودت گفتي هميني
تو مث اون كسي هستي كه ميره واسه هميشه
التماسش مي كني كه بمون اون ميگشه نميشه
مث يه تولدي تو مث تقدير مث قسمت
مث الماسي كه هيچ كس واسه اون نذاشته قيمت
مث نذر بچه هايي مث التماس گلدون
مث ابتداي راهي مث آينه مث شمعدون
مث قصه هاي زيبا پري از خواباي رنگي
حيفه كه پيشم نمونن چشاي به اين قشنگي
پر نازي مث ليلي پر شعري مث نيما
ديدن تو رنگ مهره رفتن تو رنگ يلدا
بيا مثل اون كسي شو كه يه شب قصد سفر كرد
ديد يارش داره ميميره موند ش و صرف نظر كرد

R A H A
09-26-2011, 05:28 PM
زندگی پر از سواله می دونم
رسیدن به تو خیاله می دونم
تو میگی یه روزی مال من میشی
اما موندت محاله می دونم
تو میگی شبا دعامون می کنی
چشمه چات زلاله می دونم
توی آسمون سرنوشت ما
ماه کاملمهلاله می دونم
تو میگی پرنده شیم بریم هوا
غصه ما دو تا باله می دونم
چشم من پر از غم نبودنت
دل تو پر از ملاله می دونم
طاقتم دیگه داره تموم میشه
صبر تو رو به زواله می دونم
آره می ری و نمی پرسی که این
دل عاشق در چه حاله می دونم

R A H A
09-26-2011, 05:29 PM
آخر یه روز دق می کنم فقط به خاطر تو
دنیا رو عاشق میکنم فقط به خاطر تو
شب به بیابون می زنم فقط به خاطر تو
رو دست مجنون می زنم فقط به خاطر تو
عشقت رو پنهون می کنی فقط به خاطر من
من دلم رو خون میکنم فقط به خاطر تو
تو گفتی عاشقی بسه
دنیا برام یه قفسه
گفتی که عشق یه عادته
دلم پر از شکایته
گفتی می خوای بری سفر
خیره شدن چشام به در
من می شینم به پای تو فقط به خاطر تو
من می شینم به پای تو فقط به خاطر تو
به من تو گفتی دیوونه فقط به خاطر من
حرفت به یادم می مونه فقط به خاطر تو
از خوبیات کم میکنی
قلبم رو پر پر می کنی
گفتی که از سنگه دلت
از من و دل تنگه دلت
از خوبیات کم میکنی
قلبم رو پر پر می کنی
گفتی که از سنگه دلت
از من و دل تنگه دلت
ازم گرفتی فاصله فقط به خاطر من
دست کشیدم از هر گله فقط به خاطر تو
گفتی که از اینجا برو فقط به خاطر من
می رم به احترام تو فقط به خاطر تو

R A H A
09-26-2011, 05:29 PM
من میگم بهم نگاه کن
تو میگی که جون فدا کن
من میگم چشمات قشنگه
تو میگی دنیا دو رنگه
من میگم دلم اسیره
تو میگی که خیلی دیره
من میگم چشمات و واکن
تو میگی من و رها کن
من میگم قلبم رو نشکن
تو میگی من می شکنم من ؟
من میگم دلم رو بردی
تو میگی به من سپردی ؟
من میگم دلم شکسته است
تو میگی خوب میشه خسته است
من میگم بمون همیشه
تو میگی ببین نمی شه
من میگم تنهام می ذاری
تو میگی طاقت نداری
من میگم تنهایی سخته
تو میگی این دست بخته
من میگم خدا به همرات
تو میگی چه تلخه حرفات
من میگم که تا قیامت
برو زیبا به سلامت
من میگم خدا به همرات
تو میگی چه تلخه حرفات
من میگم که تا قیامت
برو زیبا به سلامت

R A H A
09-26-2011, 05:30 PM
ماه تمام من(شنیدم)

توی دنیایی که قلبا ، هر کدوم یه جا اسیرن
کاش به فکر اونا باشیم که از این زمونه سیرن
اونا که تو عصر آهن ، تشنه ی یه جرعه یادن
کاش که
دست کم نگیریم ، اینجور آدما زیادن
نذاریم که تو چشاشون ، بشینه دونه ی اشکی
اونا فانوسن و خاموش ، آره فانوسای مشکی
دنیاشون شاید یه شهره ، خالی از قهر و دو رنگی
توی سینشون یه قلبه جای این دلای سنگی
چهرشون شاید به ظاهر مث دیگران نباشه
اما نور مهربونی ، توی
شهرمون می پاشه
غم چشماشون عجیبه ، توی خاطرا می مونه
ما ازش خبر نداریم ، چیزی رو که اون می دونه
توی این عصر پر از درد، خیلی آدما یه دنیان
خیلیا تو جمع دنیا ، بی قرار و تک و تنهان
زیر سایه ی سلامت ، هواشونو داشته باشیم
توی جمع بی قرارا ، عطر خوشبختی
بپاشیم
به بهونه ی زمونه ، نذاریم که برن از یاد
بذاریم زنده بمونن ، مث عشق پاک فرهاد
قصه ی فانوس مشکی ، صحبت دیروز و فرداس
قصه شون مال حالا نیست ، از حالا تا ته دنیاس
نمی گم با این ترانه ، گل کنه محبتامون
جایی رو باید بگیرن ، همیشه تو فرصتامون
این
ترانه یه اشارس به دلای خواب و بیدار
که به یاد اونا باشیم همه به امید دیدار
غم تنهایی رو باید از نگاهشون بخونیم
خدا خیلی مهربونه ، اگه ما بنده ی اونیم

R A H A
09-26-2011, 05:30 PM
ماه تمام من(فدای اون که)

برای عاشقی دیره
ولی باز دست تقدریه
تا دستامون نره بالا
جایی بارون نمی گیره
دلی که دادمش دستت
دیگه از زندگی سیره
نیومد وقتی ام اومد
فقط گفت که داره می ره
نگفتم من خداحافظ
آخه قلبم هنوز گیره
بدون این قلب دیوونه
دیگه محتاج زنجیره
بمون این زخم رو بدتر کن
عجیب محتاج شمشیره
بریزم اشکام رو شاید
آخه این آخرین تیره
نگی تو اونی که رفته
وجودش غرق
تقصیره
فدای او که تو خوابم
من رو تحویل نمی گیره

R A H A
09-26-2011, 05:31 PM
شعر يعني

شعر يعني با افق يك دل شدن
يا لباسي از شقايق دختن
شعر يعني با وجود خستگي
بر سر پروانه دل سوختن
شعر يعني سري از اسرار عشق
شعر يعني يك ستاره داشتن
شعر يعني يك نگاه خسته را
از كوير گونه اي برداشتن
شعر يعني داستاني نا تمام
شعر يعني جاده اي بي انتها
شعر يعني گفتن از احساس موج
در كنار حسرت پروانه ها
شعر يعني آه سرخ لاله ها
شعر يعني حرف پنهان در نگاه
شعر يعني ترجمان يك نفس
عمق سايه روشن دشت پگاه
شعر يعني يك زلال بي دريغ
شعر يعني راز قلب يك صدف
شعر يعني درد دلهاي نسيم
حرفي از تنهايي سبز علف
شعر يعني تاب خوردن روي موج
در كنار بركه ساحل ساختن
شعر يعني هديه اس از آسمان
بهر ياسي بي نوا انداختن
شعر يعني فصلي از سال نگاه
شعر يعني عاشقانه زيستن
شعر يعني پولكي از عشق را
روي دامان كويري ريختن
شعر يعني حس يك پرواز محض
در ميان آسمان پيدا شدن
شعر يعني در حصار زندگي
غرث در گلواژه رويا شدن
شعر يعني قصه يك آرزو
شعر يعني ابتداي يك غروب
شعر يعني تكه اي از آسمان
شعر يعني وصف يك انسان خوب
شعر يعني قلعه اي از جنس عشق
كم كنم از واژه و حرف و سخن
شعر يعني حرف قلبي سرخ و پاك
نه عبوري ساده چون اشعار من

R A H A
09-26-2011, 05:31 PM
و مثل

تو مثل خواب نسيمي به رنگ اشك شقايق
تو مثل شبنم عشقي به روي پونه عاشق
تو مثل دست سپيده پر از تولد نوري
تو مثل نم باران لطيف و پاك و صبوري
تو مثل مرهم ياسي براي قلب شكسته
تو مثل سايبان اميدي براي يك دل خسته
تو مثل غنچه لطيفي به رنگ حسرت شبنم
تو مثل خنده ياسي و مثل غربت يك غم
تو مثل جذبه عشقي در انتظار رسيدن
در امتداد نوازش گلي ز عاطفه چيدن
تو مثل نغمه موجي غريب و آبي و ساده
شبيه شاخه گلي كه افق به چلچله داده
تو مثل چكه مهري ز سقف سبز صداقت
تو مثل گريه شعري بروي صفحه غربت
تو مثل لذت رويا تو مثل شوق نگاهي
هزار مرتبه خورشيد و صد افق پر ماهي
تو مثل لطف بهاري پر از شكوفه خواندن
تمام هستي من شد ميان شعر تو ماندن
تو مثل هر چه كه هستي مرا به نام صدا كن
براي اين دل سرگشته وقت صبح دعا كن

R A H A
09-26-2011, 05:32 PM
ماه تمام من(بدرقه)

اونی که گفتم نرو گفت نمی شه
دیروز دیگه رفت واسه ی همیشه
وقتی می خواست بره من رو صدا کرد
وایساد و تو چشمای من نگاه کرد
گفت می دونی خودت
واسم عزیزی
این اشکا رم بهتره که نریزی
باید برم سفر واسم بهتره
ولی کسی کهمونده عاشقتره
تقدیر ما از اولم همین بود
یکی تو آسمون یکی زمین بود
هرجا برم همیشه ایرونی ام
غرق یه جور حس پریشونی ام
خدا نخواست همیشه پیشم باشی
ولی مهم اینه که
مریم باشی
تو تقدیر ما هر چی حیرونیه
مال خطوط روی پیشونیه
شاید اگه دائم بودی کنارم
یه روز می دیدیم که دوست ندارم
می خوام برم که تا ابد بمونم
سخته برای هر دو مون می دونم
گریه نکن گریه ها تو نگه دار
لازم می شه گریه برای دیدار
نذار پر گریه بشه
خاطره
هر کی اشک نریزه عاشقتره
اون کسی که می خواد بشه ستاره
هیچ چاره ای به جز سفر نداره
بذار برم یه مدتی بمونم
شاید که قدر اینجا رو بدونم
اصلا شاید اونجا دووم نیارم
یا ناتموم بمونه اونجا کارم
دعا نکن اونجا بهم نسازه
آدم که حرفش دو تا شد
می بازه
رفتن من شاید یه امتحانه
واسه شناسایی این زمانه
خودم می رم عکسام ولی تو قابه
می شنوه حرف رو ولی بی جوابه
بارون که بارید برو زیر بارون
به یاد دیدارای انروزامون
تو چمدونم پر عطر یاسه
چشمام با چشمای تو در تماسه
فکر نکنی دوری و
اونجا نیستی
قلب من اینجاست تو تنها نیستی
رفتن من بازی سرنوشته
همونی که رو پیشونیم نوشته
یه کاری کن این رفتن موقت
آدما رو نندازه توی زحمت
نذار که نقطه ضعفت رو بدونن
پشت سر من و تو چیز بخونن
منتظر شعرا و نامه هاتم
هر جا می ری بدون منم باهاتم
غصه
نخور زندگی رنگارنگه
یه وقتایی دور شدنم قشنگه
دیگه سفارش نکنم عزیزم
نذار منم اینجوری اشک بریزم
شاید یه روز به همدیگه رسیدیم
همدیگه رو شاید یه جایی دیدیم
شاید یه روز دیدی که توی جاده
یه آشنا منتظرت وایساده
شایدم این دیدار آخرینه
اگر که باشی
زندگی همینه
مراقب گلدون اطلسی باش
یه وقتایی منتظر کسی باش
کسی که چشماش یه کمی روشنه
شاید یه قدری ام شبیه منه
کسی که چون می خواد بشه ستاره
هیچ چاره ای به جز سفر نداره
داغ دلت هر وقت که می شه تازه
بهش بگو با روزگار بسازه
دیگه باید برم که خیلی دیره
فقط نذار خاطرمون بمیره
اون رفت و از دور دساشو تکون داد
خوبیاشو یه بار دیگه نشون داد
همه می گن فقط یه روزه رفته
انگار ولی گذشته صد تاهفته
با این که قلبش بی ریا و پاکه
چون فته دنیا پر گرد وخاکه
ای کاش نمی رفت و سفر نمی کر
یا لااقل من رو
خبر نمی کرد
اما نه خوب شد که من رو خبر کرد
اشکام و دید و بعد از اون سفر کرد
از وقتی رفت دسام به آسمونه
شاید پشیمون بشه و نمونه
خودش می گفت چون که بشه ستاره
هیچ چاره ای به جز سفر نداره
انقد می شینم که بشه ستاره
بیاد به کشور خودش دوباره
فهمیدم امروز
سفر یه درده
من چه کنم اگر که برنگرده
پشت سرش آب می ریزم یه دریا
شاید پشیمون شه نمونه اونجا
الهی که بدون هیچ فرودی
بشه ستاره و بیاد به زودی
الهی که تموم چش به راها
بیاد سفر کردشون از تو راها
الهی که هیچ جا سفر نباشه
هیچ چشمی منتظر به در
نباشه