PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ایران با بیست و شش نام در گذر تاریخ



sorna
03-07-2011, 12:44 AM
ایران از روزگاران كهن تا كنون به نامهای ، آری ، آریان ، آریانا ، آریاویچ ، آریاویج ، آریه ، اران ، آریان ،‌آریان شهر ،‌ائیریانم وئجه ، ائیریه ، ائیریوشینه ، ایر ، ایران شثر ، ایران شهر ، ایران ویج، ایران ویچ ،‌ایران ویژ ، ایریا ، ایریاوه ، ایریاوه ، ایرج ، ایریوخشوثه ، پرس ، پرشا ، پرشیا، پرشیانا ، سرشناس بوده است.
واژه ایران برگرفته از نام (( آریانا )) یعنی سرزمین آریاییهاست . آریایی ها در هزاره دوم قبل از میلاد به فلات ایران وارد شدند . گروهی از آنان به هند رفتند و گروهی در این سرزمین كه به نام آنان ایران نام گرفته ، باقی ماندند.
واژه آریا در زبانهای اوستایی، فارسی باستان و سانسكریت به ترتیب به گونه های ( ایریه ) airya ( اریه ) ariya ( آریه ) arya به كار رفته است.
( اریه ) در نام ( اریامنه )airyarmmna پدر نیای داریوش بزرگ دیده می شود و ( ایریه ) در واژه اوستایی ( ایرینه ) airyana به معنی ( ایرانی ) و ( آریایی ) و در نامهای ( ایرینه وئجه ) airyana – vaejeh ، ایران ویچ و ایریو خشوثه Airyo-xo-xsutha ( كوهی كه آرش ، تیر انداز نامی ایران در زمان منوچهر پیشدادی از بالای آن ، تیری به سوی خاور انداخت ) و( ایر یاوه ) airyava ( یاری كننده آریا ) آورده شده است.
كلمه آریا به معنی نجیب ، اصیل ، شجاع و آزاده در نوشتارها به كاررفته به صورتی كه داریوش بزرگ هخامنشی در نبشته های نقش رستم و شوش ، از خود چنین یاد كرده است :
من داریوشم ، شاه بزرگ ، شاه شاهان ، شاه سرزمین های همه نژاد ، شاه در این بوم ( زمین ) بزرگ پهناور ، پسر ویشتاسپ هخامنشی ، پارسی ، پسر پارسی ، آریا , آریایی ، آریا چهر ( آریایی نژاد ).
خشایارشاه ، پسر و جانشین او نیز در نوشته تخت جمشید ، از خود چنین یاد می كند:
من خشایار شا هستم ، شاه بزرگ ، شاه شاهان ، شاه سرزمینهای پرنژاد ، شاه در این بوم بزرگ پهناور ، پسر داریوش ....)
آریایی هایی كه در هند مستقر شدند ، قلمرو خود را ارت ورت نام گذاشتند كه به صورت آریا ورته نیز گفته شده است . آریائی هایی كه به ایران آمدند ، بر اساس اوستا در سرزمینی به نام ائیریانم وئجو ( اوستایی ) یا ایرانویج ( eranvej) ( پهلوی ) زندگی می كرده اند . این كلمه از دو كلمه ایران و ویج(airyanam unejo) تشكیل شده است . ویج را بعضی به معنی تخمه و نژاد دانسته اند . بدین ترتیب ایرانویج به معنای نژاد ایرانی است و چون به مكانی منسوب شود به معنای محل زندگی ایرانیان خواهد بود.
ایران ویج در اوستا برترین سرزمین سپند است و در آنجاست كه جم بهشت آسودگی و ناز و نوش خویش را پی افكند . در ایرانویچ است كه زرتشت ، شست وخشور بزرگ دیده به دیدار جهان می گشاید و آیین خود را بنیاد می نهد.
( اریه ) ، ( ایریه ) رفته رفته به صورت ( ایر ) دگرگون شده و با پسوند نسبت پهلوی ikو یا ic به شكل نام ( اریك ) در ارمنی و ایرج در پهلوی و فارسی در آمده است.
ایرانیان در نبشته های پهلوی ساسانی ، خود را بدین نام و میهن خویش را ( ایران ) كه در پهلوی اشكانی اآریان ، ( در ارمنی eran ) یا ( ایرانشثر eransathr ) و در فارسی ایرانشهر می نامیدند.
در اوستا آریانه هم به معنای قوم ایرانی و هم محل سكونت آنان بوده است و لغت آریان نیز به صورت جمع آن بكار برده اند . در كتاب ( پیامبران و شاهان ) حمزه اصفهانی ، دانشمند سده 4 ه. ق یكبار از كشور آریان یاد كرده و یكبار آریان را از هفت تیره بزرگ روی زمین به شمار آورده است.
بنابر بر روایتهای كهن ، ایران از ایرج آمده است . ایرج و دو برادرش تور و سلم از فرزندان پادشاهی به نام فریدون هستند . این سه برادر به ترتیب در اوستا به صورت ائیریه ( Airya) توئیری ( Tuirya) و سی ریمه ( sairima) آمده است . سلم نیای همسایگان غربی ایران ، تور نیای همسایگان شرقی ایران و ایرج نیای ایرانیان شناخته شده اند . فریدون سرزمین اصلی خود را كه خونیرس نام داشته و در میانه جهن جای داشته به ایرج داده است و بدین ترتیب خونیرس همان ایران می باشد . صورت كامل این واژه اوستایی خونیرس یامی است كه به معنای سرزمین آفتاب تابان است . از روزگار ایرج كه به دست تور كشته شد ، میان ایرانیان و تورانیان جنگ در گرفت و در نتیجه لفظ تورانی بجای انیرانی ( غیر ایرانی ) معنا یافت.
از دوره هخامنشیان لغات چندی كه در بردارنده نام ایران است بر جای مانده است ، چنانكه نام پدر بزرگ داریوش ، آریامنه بوده و در كتیبه بیستون كلمه آریا نا خشاثرام ( aryana khsharthram) به معنای سرزمین آریایی ها بكار رفته و كلمه ائیریوشینه ( airyo shayana ) به معنای منزلگاه ایرانیان در فارسی باستان استفاده می شده است.
در همان حال یونانیان ، ایران را پرسیس ( persis ) نامیده بودند كه از نام فارس ریشه گرفته بود كه مسكن پارسان است . پارسیان در روزگار هخامنشیان حاكمان ایران بودند و به این دلیل یونانیان تمام سرزمین انان را بدین نام می خواندند . بعدها كلمه پرسیس در دیگر زباهای اروپایی نیز وارد شد و در زبان انگلیسی به صورت پرشیا ( Persia ) و در زبان فرانسوی پرس ( pers) بكار رفت.
در روزگار اشكانیان و ساسانیان ( دوره استفاده از زبان فارسی میانه ) كلمه آریانه قدیم به صورت اران ( eran ) در بین مردم رایج شد . این كلمه معمولا همراه با شتر (shatra) به معنای شهر و به صورت اران شثر بكار می رفت كه معنی آن ایرانشهر و مراد از آن كشور ایران است . پس ایرانشهر به معنای كشور ایران و ایرانشهری یعنی ایرانی البته نام ایرانشهر را به شهر نیشابور در خراسان نیز گفته اند.
ابو شكوربلخی ، در ستایش شاه سامانی ، می گوید:
خداوند ما نوح فرخ نژاد كه بر شهر ایران بگسترد داد
فردوسی نیز پس از او ، می سراید:
همه شهر ایران و توران و چین به شاهی بر او خواندند آفرین
همه شهر ایران بیاراستند می و رود و رامشگران خواستند