PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : آرایه‌های ادبی



mozhgan
03-01-2011, 11:10 PM
آرایه‌های ادبی

در ادبيات فارسي، آرایه‌های ادبی یا صناعات ادبی بکار بردن فنونی است که رعایت آنها بر جلوه‌ها و جنبه‌های زیبایی و هنری سخن می‌افزاید.از جمله (از جمله تناسب‌هایی آوایی یا معنايي .

آرایه‌های لفظی

به آن دسته از آرایه‌های ادبی که از تناسب های آوایی و لفظی میان واژه ها پدید می‌آید می‌گویند.

واج آرايي (نغمه ي حروف)


به تکرار یک واج صامت يا مصوت در یک بيت يا عبارت گفته می‌شود به گونه‌ای که طنین آن در گوش بر جای بماند و باعث پیدایش موسيقي آوايي در آن بخش از سخن شود.
مثال
رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بداردستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود(واج آرایی با تکرار صامت /س/)
مثال
خيزيد و خز آريد كه هنگام خزان استباد خنك از جانب خوارزم وزان است(واج آرايي با تكرار صامتهاي /خ/ و /ز/)
اين دو حرف به زيبايي بيانگر خزان مي باشند.

قابل ذکر است که واج تکرار شونده می‌تواند صامت یا مصوت باشد. برای مثال:
مثال
خوابِ نوشینِ بامدادِ رحیلبازدارد پیاده را ز سبیلکه همان طور که مشاهده می کنید تکرار مصوت کوتاه «اِ» در این مصراع تکامل بخش موسیقی درونی است.
مثال
خیال خال تو با خود به خواب خواهم بردکه تا زخال تو خاکم شود عبیر آمیز
مثال
قيامت قامت و قامت قيامتقيامت مي كند اين قد و قامت
مثال
بر او راست خم كرد و چپ كرد راستخروش از خم چرخ چاچي بخواست

سجع

سجع در لغت به معنای آواز كبوتر است. در ادبیات هر گاه واژه‌های پایانی دو قرینه کلام در واج یا واج های آخر مشترک باشند آرایه سجع پدید می‌آید و آن دو جمله را مسجع می‌خوانند. معمولا هر قرینه از یک جمله تشکیل می‌شود. اما گاهی نیز یک قرینه از دو یا چند جمله کوتاه پدید آمده است. همچنین در اغلب نمونه‌های نثر مسجع واژه‌های پایانی دو جمله در بیش از یک حرف مشترکند و در واقع هم قافیه می‌باشند.

در گلستان سعدي نمونه های فراوانی از ارایه سجع به وضوح دیده می‌شود.
مثال
هر نفسی که فرو می‌رود ممد حیات است و چون بر می‌آید مفرح ذات
(سجع در بین حیات و ذات است)

ترصيع

هر گاه اجرای دو بخش از یک بیت یا عبارت، نظیر به نظیر، هم وزن و در حرف آخر مشترک باشند.
ای منور به تو نجوم جلالوی مقرر به تو رسوم کمالآرایه جناس را باید به دو نوع اصلی تقسیم کرد

جناس تام

هر گاه واژه‌ای دو بار در یک بیت یا عبارت به کار رود و هر بار معنایی متفاوت از آن برداشت شود.
خرامان بشد سوی آب روانچنان چون شده باز یابد روان(روان در مصراع نخست به معنی جاری و درمصراع دوم به معنی جان و روح است)

جناس غیر تام(ناقص)

هر گاه دو واژه در یکی از موارد آوایی زیر با هم اختلافی جزیی داشته باشند و در یک بیت یا عبارت به کار روند. كه انواع آن جناس ناقص، جناس زايد، جناس مذيّل، جناس مركّب، جناس مفروق، جناس مقرون، جناس متشابه، جناس مطرّف، جناس خط، جناس لفظ و جناس مكرّر هستند كه در مرور زمان به دليل تقسيم بندي زياد در حال كنار گذاشته شدن هستند.

اختلاف دو واژه در صداهایی کوتاه

کند (به کسر م ِ، به ضم م ُ)
که به آن جناس ناقص به حرکت یا جناس محرف نیز می گویند فتاده اهلِ مِنی در پی مُنی و آرزو (تفاوت کسره در کلمه ی اولی با ضمه در کلمه دومی.)

جناس اختلافی یا جناس ناقص به حرف

هر گاه دو رکن جناس در یکی از حروف با هم اختلاف داشته باشند به آن جناس اختلافی یا جناس ناقص به حرف می گویند.. کمند/سمند..آزاد/آزار..زحمت/رحمت..

یک واژه،یک حرف، بیش از دیگری دارد.

خاص و خلاص

یک واژه از ترکیب دو واژه دیگر به دست می‌آید.

دل خلوت خاص دلبر آمددلبر ز کرم به دل بر آمد
دو واژه از نظر آوایی یکسان اما از نظر املایی متفاوت اند

هر گاه دو رکن جناس در تلفظ و خواندن با یکدیگر یکسان باشند اما در نوشتار با هم متفاوت باشند به آن جناس لفظی می گویند.. صبا/سبا..خوان/خان..حیاط/حیات..خیش/خویش...

اختلاف دو واژه در جابه جایی حروف است

بنات، نبات

آرایه‌های معنوی

به ان دسته از آرایه‌هایی که بر پایه تناسب های معنایی واژه‌ها شکل می‌گیرند آرایه معنوی گویند

مراعات نظیر

آوردن دو یا چند واژه در یک بیت یا عبارت که در خارج از آن بیت یا عبارت نیز رابطه‌ای آشنا و خاص میان آنها برقرار باشد
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارندتا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری(ابر و باد و مه و خورشید و فلک همگی جز عناصر و پدیده‌های طبیعت هستند.)

تضاد

هر گاه دو واژه با معنای متضاد در یک بیت یا عبارت به کار رود آرایه تضاد پدید می‌آید در نومیدی بسی امید است

متناقض نما´paradox

هر گاه دو مفهوم متضاد رابه هم نسبت دهیم یا آن دو را در یک چیز جمع کنیم آرایه متناقض‌نما شکل می‌گیردو معمولاً معنایی عمیق و پر مغز در پس آن نهفته است
جامه‌اش شولای عریانی است
(عریانی به شولا نسبت داده شده اما شولا نوعی جامه است و ضد عریانی)
هر گاه در یک بیت یا عبارت بین دو مورد (مثل «الف» و «ب»)رابطه‌ای برقرار کنیم و مثلاً بگوییم«الف»، «ب» است یا «الف»، «ب» را آورد و آن را در بخش دیگری از همان بیت یا عبارت بین آن در مورد همان رابطه را برقرار کرده اما جای ان دو را با هم عوض کنیم آرایه عکس شکل می‌گیرد.
بهرام که گور می‌گرفتی همه عمردیدی که چگونه گور بهرام گرفت

لف و نشر

هر گاه دو یا چند جزء از کلام بدون توضیحی در پی هم بیایند (لف) و آن گاه توضیحات مربوط به هر یک در پی هم آورده شوند (نشر)آرایه لف و نشر شکل می‌گیرند.
افروختن و سوختن و جامه دریدنپروانه زمن، شمع زمن، گل زمن آموخت(پروانه از من سوختن را، شمع از من افروختن را و گل از من جامه دریدن را آموخت.)

تلميح(اشاره)

هر گاه با شنیدن بیت یه عبارتی به یاد داستان و افسانه، رویدادی تاریخی و مذهبی یا آیه و حدیثی بیفتیم، بدون آنکه آن موضوع مستقیماً تعریف شده باشد، آن بیت یا عبارت دارای آرایه تلمیح است.
پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروختناخلف باشم اگر من به جوی نفروشم(اشاره به داستان حضرت آدم و رانده شدن او به خاطر خوردن گندم.)

تضمين

هر گاه شاعر یا نویسنده‌ای، بخشی از نوشته فردی دیگر را در میان اثر خود جای دهد، آن شعر یا نوشته راتضمین نموده است.
چه خوش گفت فردوسی پاک زادکه رحمت برآن تربت پاک بادمیازار موری که دانه کش استکه جان داردو جان شیرین خوش استاین دو بیت بخشی از بوستان سعدي است و سعدي بیتی معروف از فردوسي را در میان شعر خود عیناً نقل کرده است.

اغراق

هنگامی که شاعر یا نویسنده، صفتی را در فرد یا پدیده‌ای آنچنان برجسته نشان دهد که در عالم واقع امکان دستیابی به آن صفت در آن حد و اندازه وجود نداشته باشد، آرایه اغراق آفریده می‌شود. البته این ادعای غیر ممکن باید به گونه‌ای بیان شده باشد که باعث افزایش گیرایی سخن گردد وشعار گونه وغیر واقعی جلوه نکند.
بخواهد هم از تو پدر کین منچو بیند که خشت است بالین من(اغراق در ممکن نبودن رهایی از انتقام پدر)

حسن تعليل

هر گاه شاعر و نویسنده برای موضوعی، دلیلی غیر واقعی وتخیلی، اما دلپذیر و قانع کننده ارایه دهد به حسن تعلیل دست می‌یابد.
تا چشم بشر نبیندت رویبنهفته به ابر چهر دلبند(شاعر علت ابر پوش بودن قله دماوند را برای ندیدن او بیان کرده است.)

مثل

هر گاه شاعر یا نویسنده درسخن خود از «ضرب المثلی» استفاده کند و یا بخشی از سخن او آنقدر معروف باشد که به عنوان ضرب المثل به کار رود، آن بخش از کلام دارای آرایه مثل است.
بی گمان دیوار طبع پست خاک‌آلود ماستگر بود کوتاهتر دیواری از دیوار بود

تمثيل و اسلوب معادله

هر گاه برای تاًیید یا روشن شدن مطلبی (معمولاً پیچیده) آن را به موضوعی ساده تر تشبیه کنیم یا برای اثبات موضوعی نمونه‌ای بیاوریم آرایه تمثیل را به کار گرفته اییم
من اگر نیکم اگر بد تو برو خود را باشهر کسی آن درود عاقبت کار که کشت( حافظ خطاب به زاهدان و واعظان می‌گوید که من اگر خوب یا بد هستم ربطی به شما ندارد و شما همان بهتر که مراقب اعمال خود باشید، همچنان که هر کسی هنگام درو آنچه را که خود کاشته است برداشت می‌کند. شاعر برای درستی گفته خود در مصراع نخست، در مصراع دوم موضوعی ساده را که درستی ان بر همه آشکار است به عنوان نمونه‌ای برای ان ذکر می‌کند.)

ابهام

هر گاه واژه یا ترکیبی که دارای دو معنی است به گونه ای در کلام به کار رود که هر دو معنا از ان قابل برداشت باشد آرایه ایهام شکل می‌گیرد.گاهی منظور اصلی تنها یکی از ان دو معنا است و گاهی هیچ یک بر دیگری برتری ندارد.
غرق خون بود و نمیمرد ز حسرت فرهادگفتم افسانه شیرین و به خوابش کردمشیرین: زیبا و دلنشین، معشوقه فرهاد
ای دمت عیسی دم از دوری مزن من غلام آن که دوراندیش نیست(دوراندیش:عاقبت نگر/آنکه به دوری وجدایی بیندیشد.)

ایهام تناسب

گرت هواست که معشوق نگسلد پیوند نگاه دار سر رشته تا نگه دارد در این نمونه از واژه هوا تنها یک معنا برداشت می‌شود که آن هم آرزو است.

تشبيه

در تشبیه دو مورد پر پایه اشتراکی که در صفتی دارند به هم مانند می شوند مورد اصلی را مشبه و موردی که مشبه به ان تشبیه می‌شود مشبه به می نامند.صفت مشترک میان مشبه و مشبه به دلیل شباهت یا وجه شبه نامیده می‌شود.یا گاهی از واژه های از قبیل «مثل»،«مانند»...استفاده می‌شود.که به آنها ادات تشبیه گویند.

مجاز

به کار رفتن واژه ای به جای واژه دیگر مجاز نام دارد.هیچ گاه چنین امری ممکن نیست مگرآنکه میان آن دو واژه در خارج از کلام رابطه ای بر قرار باشد.
آن قدر گرسنه ام که می‌توانم تمام ظرف را بخورم. رابطه ای میان دو واژه ای ظرف و غذا در این عبارت است.

استعاره

هر گاه واژه ای به دلیل شباهتی که با واژه دیگر دارد به جای آن به کار رود استعاره پدید می‌آید.
بر کشته های ما جز باران رحمت خود مبار.(کشته ها به کسر«ک»)
در این عبارت رحمت خدا به باران مانند شده است.روشن است که در این عبارت،منظور از کشته ها معنایی لفظی آن نیست بلکه مقصود اعمال بندگان است.

كنايه

جملات و عباراتی که منظور نویسنده یا گوینده از بیان آنها،چیزی غیر از معنای ظاهری و لفظی آن عبارات یا جملات است.که به آنها کنایه گوییم.
آب از دستهایش نمی چکد.
معاني لفظي:نمی گذارد قطره ای آب از دستهاییش به روی زمین بچکد. معنایی کنایی:هیچ چیزی از او به دیگران نمی‌رسد،خیلی خسیس است.

تشخيص(انسان نمایی)

هر گاه با نسبت دادن عمل،حالت یا صفتی انسانی به یک غیر انسان،به آن جلوه انسانی ببخشیم،آدم نمایی شکل می‌گیرد.
طعنه بر طوفان مزن،ایراد بر دریا مگیر بوسه بگرفتن ز ساحل موج را دیوانه کرد
دیوانگی و بوسه گرفتن به موج نسبت داده شده است و طبیعتاً بوسه گرفتن موج،بوسه دادن ساحل را به همراه دارد.پس در مصراع دوم به ساحل و موج حالت و رفتاری انسانی نسبت داده شده است.

حس آميزي

هر گاه موضوعی را که مربوط به یکی از حواس است.به چیزی نسبت دهیم که با ان حس قابل احساس نباشد،آرایه حس آمیزی آفریده می‌شود که در زبان روزمره نیز کم کاربرد نیست.
مزه پیروزی را چشید.
در این عبارت «مزه» که مربوط به حس چشایی است به پیروزی نسبت داده شده است.اما پیروزی با حس چشایی قابل احساس نیست.