PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : افسانه



mozhgan
02-28-2011, 09:27 PM
افسانه

اَفسانه یا اسطوره که در زبان پهلوی به آن afsân می‌گفتند به معنای داستانی خیالی است تهی از هر راستی.

اسطوره که جمع شکسته عربی آن به گونه اساطیر بیشتر بکار می‌رود، منشا هند و اروپایی دارد[در زبانهای هندواروپایی نیز مشتقاتی دارد. درسنسکریتSutra به معنی داستان است که بیشتر در نوشته‌های بودایی بکار رفته‌است. در یونانیHistoria به معنی جستجو و آگاهی، در فرانسه(فرانسوی) Histoire، در انگلیسی به دو صورت Story به معنی حکایت، داستان و قصهٔ تاریخی، و History به معنی تاریخ، گزارش و روایت بکار می‌رود.

تعریف افسانه
آن دسته از کسانیکه چه در گذشته و چه امروزه به پزوهش و اکاوی و شناخت افسانه‌ها اشتغال دارند، تا کنون برای افسانه تعریف مشخص، دقیق و پذیرفتنی برای همگان نیافته‌اند، بلکه هریک به میل و اشتیاق و وابستگی‌های اجتماعی خویش آن را تعریف کرده‌اند. گهگاه در تعریف متخصصان ازافسانه اشکالاتی دیده می‌شود، علت آن این است که آنها به افسانه از سر اعتقاد و ایمان مینگرند. آنان دنبال این اندیشهٔ شتروس که «برای درک اندیشهٔ وحشی باید با او و مثل او زندگی کرد،» نه تنها به ساختار، بلکه به عمل کرد جادوییافسانه درجامعه، و در واقع، به اعجاز آن در ایجاد همبستگی قومی و عقیده‌ای ایمان می‌آورند و به همین دلیل برای آنهاافسانه یا نهاد زنده بسیار مهم‌تر از نهادهای کهن است. میر جا الیاده دین شناس رومانیاییافسانه را چنین تعریف می‌کند:
اسطوره نقل‌کنندهٔ سرگذشت قدسی و مینوی است، راوی واقعه‌ایست که در زمان نخستین، زمان شگرف بدایت همه چیز رخ داده‌است. به بیان دیگر:افسانه حکایت می‌کند که چگونه به برکت کارهای نمایان و برجستهٔ موجودات فرا طبیعی، واقعیتی، چه کل واقعیت، یا تنها جزیی از آن پا به عرصهٔ وجود نهاده‌است. بنابراین،افسانه همیشه متضمن روایت یک خلقت است، یعنی می‌گوید چگونه چیزی پدید آمده و هستی خود را آغاز کرده‌است.افسانه فقط از چیزی که براستی روی داده و به تمامی پدیدار گشته، سخن می‌گوید. شخصیتهایافسانه موجودات فراطبیعی اند و تنها بدلیل کارهایی که در زمان سرآغاز همه چیز انجام داده‌اند، شهرت دارند. اساطیر کار خلاق آنان را باز می‌نمایانند و قداست یا فراطبیعی بودن اعمالشان را عیان میسازند.
در مقابل هستند عده دیگری که به افسانه صرفاً از سر انکار می‌نگرند. این گروهافسانه را یکی از الگوهای تاریخی یا سازواره‌ای کهنه و از کار افتاده می‌بینند که بیشرفت بشر آن را از رده خارج کرده‌است. در نظر یونگ و فرویدافسانه‌شناسی دانشی است که از فرافکنی نمادین تجربیات روانی نوع بشر به وجود آمده‌است
اسطوره ,قصه‌ایست با خصلتی خاص ,یعنی نقل روایتی که در آن خدایان یک یا چند نقش اساسی دارند .اسطوره‌شناسی علمی است که کارش طبقه‌بندی و بررسی مواد و مصالحافسانه‌شناختی بر حسب روش تحلیل و وارسی دقیقی که در همه دیگر علوم تاریخی معمول است
به عبارت دیگر،افسانه تلاشی برای بیان واقعیت‌های پیرامونی با امور فراطبیعی است. انسان در تبیین پدیده‌هایی که به علتشان واقف نبوده به تعبیرات فراطبیعی روی اورده و این زمانی است که هنوز دانش بشری توجیه کننده حوادث پیرامونی اش نیست. به عبارت دیگر،انسان در تلاش ایجاد صلحی روحی میان طبیعت و خودشافسانه‌ها را خلق کرده‌است