PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ساختار گرایان و ما بعد ساختار گرایان



mozhgan
02-28-2011, 05:53 PM
ساختار گرایان و ما بعد ساختار گرایان

يكي از جمله‌هاي سختي كه به ساختارگرايان شده است از سوي ما بعد ساختارگرايان يا پست مدرنيستها بوده است. البته اين گروه دوم روش خود را تكميل كننده روش ساختارگرايان مي‌دانند نه روشي در تضاد با آن.
ژاك دريدا، پايه گذار مكتب شالوده شكني ( deconstruction )، يكي از اصلي‌ترين دستاوردهاي زبان شناسي ساختارگرا، يعني تقابل‌هاي دوتايي را مورد نقد قرار مي‌دهد.
رومن يا كوبسن، تقابل‌هاي دوتايي در ذات زبان نهفته مي‌داند، لوي استروس نيز تقابل‌هاي دوگانه را مهمترين كاركرد ذهن آدمي در شكل دادن به معنا مي‌شناسد.
تروبتسكوي نيز گفته بود كه ممكن است تقابل‌هاي دوگانه زباني ـ واجي تقابل‌هايي در تاريخ فرهنگ شناخته شوند. او حتي از موارد متقابل زندگي / مرگ ، آزادي / اختناق ، پاكدامني / گناه ياد كرده بود. بنابراين، به نظر اين دسته از منتقدان و زبان شناسان آن تقابل‌گرايي كه در زبان وجود دارد خود بر تاباننده قوانين حاكم بر طبيعت است.
تري ايگلتون در پيش درآمدي بر نظريه ادبي مي‌نويسد: «ساخت شكني اين نكته را دريافته است كه تقابل‌هاي دوتايي كه بستر ديدگاه ساخت‌گرايي كلاسيك را تشكيل مي‌دهد، نشان دهنده نوعي شيوه بررسي نمونه‌وار ايدئولوژي‌هاست. ايدئولوژي‌ها گرايش به آن دارند كه ميان چيزهاي قابل قبول و غيرقابل قبول خط و مرزهاي مطلق ترسيم كنند ... عادت بارز خود دريدا در بررسي يك متن آن است كه برخي قطعات ظاهراً حاشيه‌اي اثر را، مانند يك پانويس يا واژه يا تصويري كم اهميت كه تكرار مي‌شود و يا كنايه‌اي اتفاقي را در دست بگيرد و روي آن چنان جدي كار كند كه اعتبار تقابل‌هاي حاكم بر متن به طور كلي در معرض تهديد قرار بگيرد.
بنابراين شالوده شكني يا ساخت شكني به فعاليتي انتقادي بدل مي‌شود براي تحليل تقابل‌هاي دو تايي. «بر خلاف آنچه در نگاه نخست به نظر مي‌آيد، شالوده شكني يك متن به معناي ويران كردن آن نيست .... شالوده شكني از ويراني دور و به تحليل متن نزديك است.»
به نظر دريدا، ساختارگرايي، انتزاعي نمودن ساختارهاي كنش انسان است.« ساختار خود گلي است فراهم آمده از گردهمآيي عناصري كه در مناسبت با هم كنش آدمي را ممكن مي‌كنند، اينجا مناسبت اهميت دارد و نه عناصر، در نتيجه موردي ندارد كه ساختار را به عناصر تشكيل دهنده‌اش تجزيه كنيم.
از اين روست كه او كار خود را تعالي نظريات سوسور مي‌شمارد. او از يك سو بر نشانه شناسي ما بعد سوسور متكي است و از سوي ديگر بر ناكامگي‌هاي سوسور تاكيد مي‌كند