mozhgan
02-28-2011, 05:46 PM
ارتباط در زبان علمی و در زبان ادبی
معناي برقراري ارتباط در متن ادبي يا اثر هنري ـ به نسبت زبان روزانه ـ بايد به گونهاي ديگر معنا شود.هر ارتباطي حداقل بايد به سه جزء فرستنده، گيرنده و پيام استوار است، اما رومن ياكوبسن زبانشناس و منتقد ساخت گرا ـ هرگونه ارتباط زباني را داراي 6 جزء ميداند. فرستنده پيامي را براي مخاطب ميفرستند. اين پيام، براي آن كه گوينده آن را بهتر درك كند، به سه جزء ديگر يعني زمينه تماس و نشانه احتياج دارد.
زمينه
پيام
گوينده ـــــــــــــــ مخاطب
تماس
نشانه
اين شش جزء خود، شش كاركرد را در زبان موجب ميشود.
ارجاعي
شعري ( ادبي )
عاطفي كلامي ( باب سخن گشايي ) كنشي
فرازباني
در هر ارتباط زباني، يكي از اين كاركردها بر ديگر كاركردها برتري مييابد. در جملات امري يا ندايي تاكيد بر كاركرد كنشي است. اكثر پيامدهاي زباني، بر كاركرد ارجاعي (زمينه) استوار هستند، كه آن خود نظامي است مشتمل بر مدلولهاي آشنا. اما خود نظامي است مشتمل بر مدلولهاي آشنا. اما آن جا كه خود پيام كانون توجه ارتباط كلامي باشد، با كاركرد ادبي و شعري مواجه هستيم. بر يافتن كاركرد ادبي، مرز بين سخن ادبي و غيره از آن را آشكار كنيم. او خود معتقد است كه زبان شناسي به تنهايي نميتواند وارد حيطه نقد ادبي شود، بلكه بايد جزء مكملي، به نام شعر شناسي، براي آن قايل شد. بنابراين، در متن ادبي هر شش جزء ارتباط وجود دارد، اما ارتباط به سوي زمينهاي در خود ميل ميكند و همين امر موجب ايهام اساسي شعر ميشود. اومبر تواكو، نشانه شناس ايتاليايي، اين سويه مبهم را نتيجه گشودگي دلالت معنايي اثر هنري دانسته است. شاعر بيش از وضوح پيام (كاركرد ارجاعي) بر ابهام آن (كاركرد ادبي) متكي است. اصولاً كاركرد ادبي پيام، معنا را نهان ميسازد. زبان علمي در خدمت برقراري سع الوصول ارتباط است. حال آن كه زبان ادبي، به عكس ميكوشد، در امر ارتباط سهل الوصول اختلال ايجاد كند. اين چنين متني به ارتباط نميانديشد، تنها از ما ميخواهد، جهان را به گونهاي متفاوت ببينيم.
معناي برقراري ارتباط در متن ادبي يا اثر هنري ـ به نسبت زبان روزانه ـ بايد به گونهاي ديگر معنا شود.هر ارتباطي حداقل بايد به سه جزء فرستنده، گيرنده و پيام استوار است، اما رومن ياكوبسن زبانشناس و منتقد ساخت گرا ـ هرگونه ارتباط زباني را داراي 6 جزء ميداند. فرستنده پيامي را براي مخاطب ميفرستند. اين پيام، براي آن كه گوينده آن را بهتر درك كند، به سه جزء ديگر يعني زمينه تماس و نشانه احتياج دارد.
زمينه
پيام
گوينده ـــــــــــــــ مخاطب
تماس
نشانه
اين شش جزء خود، شش كاركرد را در زبان موجب ميشود.
ارجاعي
شعري ( ادبي )
عاطفي كلامي ( باب سخن گشايي ) كنشي
فرازباني
در هر ارتباط زباني، يكي از اين كاركردها بر ديگر كاركردها برتري مييابد. در جملات امري يا ندايي تاكيد بر كاركرد كنشي است. اكثر پيامدهاي زباني، بر كاركرد ارجاعي (زمينه) استوار هستند، كه آن خود نظامي است مشتمل بر مدلولهاي آشنا. اما خود نظامي است مشتمل بر مدلولهاي آشنا. اما آن جا كه خود پيام كانون توجه ارتباط كلامي باشد، با كاركرد ادبي و شعري مواجه هستيم. بر يافتن كاركرد ادبي، مرز بين سخن ادبي و غيره از آن را آشكار كنيم. او خود معتقد است كه زبان شناسي به تنهايي نميتواند وارد حيطه نقد ادبي شود، بلكه بايد جزء مكملي، به نام شعر شناسي، براي آن قايل شد. بنابراين، در متن ادبي هر شش جزء ارتباط وجود دارد، اما ارتباط به سوي زمينهاي در خود ميل ميكند و همين امر موجب ايهام اساسي شعر ميشود. اومبر تواكو، نشانه شناس ايتاليايي، اين سويه مبهم را نتيجه گشودگي دلالت معنايي اثر هنري دانسته است. شاعر بيش از وضوح پيام (كاركرد ارجاعي) بر ابهام آن (كاركرد ادبي) متكي است. اصولاً كاركرد ادبي پيام، معنا را نهان ميسازد. زبان علمي در خدمت برقراري سع الوصول ارتباط است. حال آن كه زبان ادبي، به عكس ميكوشد، در امر ارتباط سهل الوصول اختلال ايجاد كند. اين چنين متني به ارتباط نميانديشد، تنها از ما ميخواهد، جهان را به گونهاي متفاوت ببينيم.