mozhgan
02-28-2011, 05:37 PM
در اينجا به شرح روند پيدايش و تكامل و زوال مكتبهاي ادبي ميپردازيم كه در اروپا پا به پاي دگرگونيهاي اجتماعي پديد آمدهاند و نماينده نياز جامعه در دوره خاص خود بودهاند:
اولين مكتب ادبي اروپا در قرن شانزدهم يعني در اوج نهضت رنسانس و اومانيسم پديد ميآيد، و در قرن هفدهم گسترش مييابد، و داراي اصولي مدوّن ميشود. اين مكتب كلاسيسيسم ناميده ميشود.
كلاسيسيسم: معمولاً آثار ادبي كهن و جا افتاده هر كشور را كه داراي اصول و قواعد مدوّن و پذيرفته شدهاي باشد، با صفت كلاسيك مشخّص ميكنند. ولي در شناخت مكتبهاي ادبي اروپا، آثار ادبي كلاسيك، به آثاري گفته ميشود كه متعلق به مكتب كلاسيسيسم باشد.
هنر كلاسيسيسم اصلي در حقيقت همان هنر يونان و روم قديم است، كه در قرن شانزدهم در ايتاليا و اسپانيا، و سپس در قرن هفدهم در فرانسه، به دنبال نهضت اومانيسم، سرمشق قرار گرفت، و هنرمندان فراواني آثاري به پيروي از قواعد ثابت و مشخّصي كه از ادبيّات يونان و روم، و به ويژه از نظريّات ارسطو اقتباس شده بود پديد آوردند. در نظر كلاسيك ها، هنر اصلي شاعر يا نويسنده، رعايت دقيق اصول و قواعد كلاسيسيسم بود. قواعد كلاسيسيسم عبارت بود از تقليد از آثار خردمندانه، و توجّه به طبيعت، و پاي بندي به اصول مذهبي و اخلاقي، و رعايت خوشايندي و آموزندگي اثر، و روشني و سادگي و حقيقت نمايي اثر، و وجود همآهنگي در آن و حفظ وحدت موضوع و زمان و مكان. در دوره كلاسيكها هنر به طبقة اعيان و اشراف اختصاص داشت. نمايندگان معرفو اين مكتب عبارت بودند از « ميلتون »،« فرانسيس بيكن» و « بن جانسون» در انگلستان، و « كورِني » و « راسين» در فرانسه.
رمانتيسم: نهضت رمانتيك در اواخر قرن هجدهم و آغاز قرن نوزدهم پا به پاي انقلاب صنعتي پديد آمد. پيروان اين مكتب معتقد بودند كه شكلها و سنّتها و قد و بندهاي مكتب كلاسيك، شاعر و نويسنده را از درك درست طبيعت و لذّت بردن از آن و بيان و توصيف صحيح باز ميدارد. آنها قواعد و قالبهاي كهن را در هم شكستند ، و به جاي اهمّيّت دادن به عقل و منطق، هنر را بر پاية احساس و تخيّل و تصوّر و عشق و ذوق و قريحه و بيان آزادانة احساس بنيان نهادند، و هنر را در راه خدمت به توده مردم به كار گرفتند. بعدها اين نهضت بر موسيقي و نقّاشي نيز اثر گذاشت.
رمانتيسم از كلمة «رمان» گرفته شده است. تا قرن يازدهم و دوازدهم، موضوعات ادبي، ماجراهاي پهلواني شواليهها و مردان شمشيرزن، و كارهاي شگفت انگيز و خارق العاده به زبان رومي بود كه رمان ناميده ميشد. ولي كلاسيكها آثار خود را به زبان لاتيني مينوشتند. از اين رو پيروان مكتب رمانتيسم كه مخالف مكتب كلاسيك بودند، خود را رمانتيك ناميدند.
رمانتيكها تنها به زيبائي توجه نداشتند، بلكه به شرح و بيان و توصيف حالات قهرمان و تمايلات و آرمانهاي او نيز ميپرداختند. نمايندگان مهم مكتب رمانتيك عبارت بودند از: در فرانسه، ژان ژاك روسو، شاتوبريان، ويكتور هوگو، لامرتين، آلفرددوموسه، مادام استاندال و آلفرد دووينيي، و در آلمان، شيلر، و گوته و در انگلستان، بايرون و در روسيّه لُرمانتوف و پوشكين.
رئاليسم: مكتب رئاليسم در اواسط قرن نوزدهم به عنوان واكنشي در برابر مكتب رمانيتك پديد آمد. رئاليسم يعني واقع گرايي. هنرمند رئاليست در آفرينش اثر خود بيشتر نقش تماشاگر را بازي ميكند، جهان را آن چنان كه هست باز مينمايد، نه آن چنان كه بايد باشد؛ مظاهر طبيعت و جامعه و روح انسان را با تمام زيباييها و زشتيهايش نمودار ميسازد بدون آنكه انديشه و احساسات و ميل خود را در آن دخالت دهد.
قهرمانان آثار رئاليستي همان مردم عادي زندگي هستند. هنرمند ميكوشد با صحنه پردازي، نقش تاثير محيط و اوضاع و احوال را در زندگي و احساسات قهرمانان داستان خود نشان دهد، و علت رفتارها و پيشامدها را روشن سازد.
بنيانگذار اين مكتب بالزاك فرانسوي است. چارلز ديكنس نويسندة اليور تويست (پسرك يتيم) از انگلستان، و داستايوفسكي، و تولستوي(نويسنده جنگ و صلح) از روسيه، از نويسندگان نامي اين مكتباند. داستان "داش آكل" اثر صادق هدايت و داستان "انتري كه لوطياش مرده بود" اثر صادق چوبك، از نمونههاي خوب اين مكتب در زبان فارسي است.
ناتوراليسم: مكتب ناتوراليسم(طبيعت گرايي) در اواخر قرن نوزدهم پديد آمد، و هنوز هم الهام بخش گروهي از نويسندگان اروپا و امريكاست. در اين مكتب نويسنده در اثر خود به تقليد مو به موي طبيعت ميپردازد. ناتوراليستها معتقد به قدرت بي چون و چراي طبيعتاند. آنها ميكوشند تا روش تجربي را در ادبيّات به كار برند و «جبر علمي» را رواج بخشند. ناتوراليستها چگونگي رفتار آدمي و خلق و خوي افراد را تابع قوانين جبري و روابط علّت و معلولي ميدانند، نه صرفاً ناشي از خواست و اراده خود آنها. به نظر آنها، وضع جسمي اصل است، و حالات روحي، فرع و سايه آن.
ناتوراليستها در توصيفات خود، به ذكر جزئيّات امور ميپردازند، و هيچ حركت يا حركتي را هر قدر هم كوچك باشد از نظر دور نميدارند. در آثار آنها قهرمانان داستان به زبان خاص تيپ خود سخن ميگويند، و بدين ترتيب در صورت اقتضاء در آثار آنها زبان شكسته گفتاري نيز به كار ميرود.
سمبوليسم: سمبوليسم از واژه «سمبول» به معني نماد، گرفته شده است سمبوليستها گروهي از شاعران فرانسوي بودند كه در اواخر قرن نوزدهم، در برابر مكتب رئاليسم و ناتوراليسم به پا خاستند. آن ها از شيوة بيان صريح در شعر خودداري ميكردند، و افكار و عواطف خود را با اشارات رمزي و استعماري و سمبليك (نمادين) بيان ميداشتند. اين نهضت بعدها در هنرهاي ديگر نيز رايج شد. آنها در آثار خود به خواب و خيال و رؤيا و رازهاي نهفتة روان، و انديشههاي دور و دراز توجّه داشتند.
سمبوليستها شاعران نوميد و بدبين بودند، و اين حالت در انتخاب موضوع و چگونگي توصيف در شعر آنها آشكار است.
سمبوليست ها از نظر فلسفي ايدهآليست بودند و طبيعت را چيزي جز خيال متحّرك نميدانستند، و پديدهها و اشياء را چيزي ثابت و خارج از تصوّر دروني ما نميپنداشتند، و معتقد بودند كه واقعيّت اشياء همان دركي است كه ما به واسطة حواسّ خود از آنها در درون خود داريم. از اين لحاظ سمبوليستها به عرفان شرق نزديك بودند.
سمبوليستها زبان شعر را در هم ريختند و كوشيدند كه شعرشان مانند موسيقي با كمك وزن و آهنگ، احساسات و عواطفي را كه با زبان معمول نميتوان بيان داشت، به خواننده القا كنند. بدين ترتيب آنها در شكل شعر و در تركيب و كاربرد كلمات و وزن شعر، آزادي نامحدودي براي خود قائل بودند.
موريس مترلينك، ادگار آلن پو، شارل بودلر، و پل والري، از نمايندگان معروف اين مكتب هستند.
مكتبهاي ديگر ادبي كه بعد از مكتب سمبوليسم پديد آمدهاند به ترتيب عبارتاند از سوررئاليسم ، امپرسيونيسم، پارناسيسم، دادائيسم، وريسم، فوتوريسم، ناتوريسم، و اومانيسم.
براي شناخت بيشتر اين مكتب، و مطالعة بيشتر و آشنايي با نمونه هايي از آثار نويسندگان آن ها، مي توانيد به كتاب «مكتب هاي ادبي» اثر رضا سيّدحسيني، مراجعه كنيد.
اولين مكتب ادبي اروپا در قرن شانزدهم يعني در اوج نهضت رنسانس و اومانيسم پديد ميآيد، و در قرن هفدهم گسترش مييابد، و داراي اصولي مدوّن ميشود. اين مكتب كلاسيسيسم ناميده ميشود.
كلاسيسيسم: معمولاً آثار ادبي كهن و جا افتاده هر كشور را كه داراي اصول و قواعد مدوّن و پذيرفته شدهاي باشد، با صفت كلاسيك مشخّص ميكنند. ولي در شناخت مكتبهاي ادبي اروپا، آثار ادبي كلاسيك، به آثاري گفته ميشود كه متعلق به مكتب كلاسيسيسم باشد.
هنر كلاسيسيسم اصلي در حقيقت همان هنر يونان و روم قديم است، كه در قرن شانزدهم در ايتاليا و اسپانيا، و سپس در قرن هفدهم در فرانسه، به دنبال نهضت اومانيسم، سرمشق قرار گرفت، و هنرمندان فراواني آثاري به پيروي از قواعد ثابت و مشخّصي كه از ادبيّات يونان و روم، و به ويژه از نظريّات ارسطو اقتباس شده بود پديد آوردند. در نظر كلاسيك ها، هنر اصلي شاعر يا نويسنده، رعايت دقيق اصول و قواعد كلاسيسيسم بود. قواعد كلاسيسيسم عبارت بود از تقليد از آثار خردمندانه، و توجّه به طبيعت، و پاي بندي به اصول مذهبي و اخلاقي، و رعايت خوشايندي و آموزندگي اثر، و روشني و سادگي و حقيقت نمايي اثر، و وجود همآهنگي در آن و حفظ وحدت موضوع و زمان و مكان. در دوره كلاسيكها هنر به طبقة اعيان و اشراف اختصاص داشت. نمايندگان معرفو اين مكتب عبارت بودند از « ميلتون »،« فرانسيس بيكن» و « بن جانسون» در انگلستان، و « كورِني » و « راسين» در فرانسه.
رمانتيسم: نهضت رمانتيك در اواخر قرن هجدهم و آغاز قرن نوزدهم پا به پاي انقلاب صنعتي پديد آمد. پيروان اين مكتب معتقد بودند كه شكلها و سنّتها و قد و بندهاي مكتب كلاسيك، شاعر و نويسنده را از درك درست طبيعت و لذّت بردن از آن و بيان و توصيف صحيح باز ميدارد. آنها قواعد و قالبهاي كهن را در هم شكستند ، و به جاي اهمّيّت دادن به عقل و منطق، هنر را بر پاية احساس و تخيّل و تصوّر و عشق و ذوق و قريحه و بيان آزادانة احساس بنيان نهادند، و هنر را در راه خدمت به توده مردم به كار گرفتند. بعدها اين نهضت بر موسيقي و نقّاشي نيز اثر گذاشت.
رمانتيسم از كلمة «رمان» گرفته شده است. تا قرن يازدهم و دوازدهم، موضوعات ادبي، ماجراهاي پهلواني شواليهها و مردان شمشيرزن، و كارهاي شگفت انگيز و خارق العاده به زبان رومي بود كه رمان ناميده ميشد. ولي كلاسيكها آثار خود را به زبان لاتيني مينوشتند. از اين رو پيروان مكتب رمانتيسم كه مخالف مكتب كلاسيك بودند، خود را رمانتيك ناميدند.
رمانتيكها تنها به زيبائي توجه نداشتند، بلكه به شرح و بيان و توصيف حالات قهرمان و تمايلات و آرمانهاي او نيز ميپرداختند. نمايندگان مهم مكتب رمانتيك عبارت بودند از: در فرانسه، ژان ژاك روسو، شاتوبريان، ويكتور هوگو، لامرتين، آلفرددوموسه، مادام استاندال و آلفرد دووينيي، و در آلمان، شيلر، و گوته و در انگلستان، بايرون و در روسيّه لُرمانتوف و پوشكين.
رئاليسم: مكتب رئاليسم در اواسط قرن نوزدهم به عنوان واكنشي در برابر مكتب رمانيتك پديد آمد. رئاليسم يعني واقع گرايي. هنرمند رئاليست در آفرينش اثر خود بيشتر نقش تماشاگر را بازي ميكند، جهان را آن چنان كه هست باز مينمايد، نه آن چنان كه بايد باشد؛ مظاهر طبيعت و جامعه و روح انسان را با تمام زيباييها و زشتيهايش نمودار ميسازد بدون آنكه انديشه و احساسات و ميل خود را در آن دخالت دهد.
قهرمانان آثار رئاليستي همان مردم عادي زندگي هستند. هنرمند ميكوشد با صحنه پردازي، نقش تاثير محيط و اوضاع و احوال را در زندگي و احساسات قهرمانان داستان خود نشان دهد، و علت رفتارها و پيشامدها را روشن سازد.
بنيانگذار اين مكتب بالزاك فرانسوي است. چارلز ديكنس نويسندة اليور تويست (پسرك يتيم) از انگلستان، و داستايوفسكي، و تولستوي(نويسنده جنگ و صلح) از روسيه، از نويسندگان نامي اين مكتباند. داستان "داش آكل" اثر صادق هدايت و داستان "انتري كه لوطياش مرده بود" اثر صادق چوبك، از نمونههاي خوب اين مكتب در زبان فارسي است.
ناتوراليسم: مكتب ناتوراليسم(طبيعت گرايي) در اواخر قرن نوزدهم پديد آمد، و هنوز هم الهام بخش گروهي از نويسندگان اروپا و امريكاست. در اين مكتب نويسنده در اثر خود به تقليد مو به موي طبيعت ميپردازد. ناتوراليستها معتقد به قدرت بي چون و چراي طبيعتاند. آنها ميكوشند تا روش تجربي را در ادبيّات به كار برند و «جبر علمي» را رواج بخشند. ناتوراليستها چگونگي رفتار آدمي و خلق و خوي افراد را تابع قوانين جبري و روابط علّت و معلولي ميدانند، نه صرفاً ناشي از خواست و اراده خود آنها. به نظر آنها، وضع جسمي اصل است، و حالات روحي، فرع و سايه آن.
ناتوراليستها در توصيفات خود، به ذكر جزئيّات امور ميپردازند، و هيچ حركت يا حركتي را هر قدر هم كوچك باشد از نظر دور نميدارند. در آثار آنها قهرمانان داستان به زبان خاص تيپ خود سخن ميگويند، و بدين ترتيب در صورت اقتضاء در آثار آنها زبان شكسته گفتاري نيز به كار ميرود.
سمبوليسم: سمبوليسم از واژه «سمبول» به معني نماد، گرفته شده است سمبوليستها گروهي از شاعران فرانسوي بودند كه در اواخر قرن نوزدهم، در برابر مكتب رئاليسم و ناتوراليسم به پا خاستند. آن ها از شيوة بيان صريح در شعر خودداري ميكردند، و افكار و عواطف خود را با اشارات رمزي و استعماري و سمبليك (نمادين) بيان ميداشتند. اين نهضت بعدها در هنرهاي ديگر نيز رايج شد. آنها در آثار خود به خواب و خيال و رؤيا و رازهاي نهفتة روان، و انديشههاي دور و دراز توجّه داشتند.
سمبوليستها شاعران نوميد و بدبين بودند، و اين حالت در انتخاب موضوع و چگونگي توصيف در شعر آنها آشكار است.
سمبوليست ها از نظر فلسفي ايدهآليست بودند و طبيعت را چيزي جز خيال متحّرك نميدانستند، و پديدهها و اشياء را چيزي ثابت و خارج از تصوّر دروني ما نميپنداشتند، و معتقد بودند كه واقعيّت اشياء همان دركي است كه ما به واسطة حواسّ خود از آنها در درون خود داريم. از اين لحاظ سمبوليستها به عرفان شرق نزديك بودند.
سمبوليستها زبان شعر را در هم ريختند و كوشيدند كه شعرشان مانند موسيقي با كمك وزن و آهنگ، احساسات و عواطفي را كه با زبان معمول نميتوان بيان داشت، به خواننده القا كنند. بدين ترتيب آنها در شكل شعر و در تركيب و كاربرد كلمات و وزن شعر، آزادي نامحدودي براي خود قائل بودند.
موريس مترلينك، ادگار آلن پو، شارل بودلر، و پل والري، از نمايندگان معروف اين مكتب هستند.
مكتبهاي ديگر ادبي كه بعد از مكتب سمبوليسم پديد آمدهاند به ترتيب عبارتاند از سوررئاليسم ، امپرسيونيسم، پارناسيسم، دادائيسم، وريسم، فوتوريسم، ناتوريسم، و اومانيسم.
براي شناخت بيشتر اين مكتب، و مطالعة بيشتر و آشنايي با نمونه هايي از آثار نويسندگان آن ها، مي توانيد به كتاب «مكتب هاي ادبي» اثر رضا سيّدحسيني، مراجعه كنيد.