PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : نقش ادبیات در زندگی



mozhgan
02-28-2011, 03:39 PM
زندگی هیچ ملتی جدا از «ادبیات‏» نیست
ادبیات نزد اشخاص و ملل ، به عنوان «غذای روح‏» و «چاشنی زندگی‏» مطرح بوده است و مردم از دیرزمان با آن‏می‏زیسته‏اند و انس داشته‏اند . هم اکنون نیز این حالت وجود دارد.
دامنه گسترده ادبیات و شاخ و برگهای آن به حدی است که هر قوم‏و ملتی و هر شخصی را با فرهنگهای مختلفی که دارند ، به نوعی دربر می‏گیرد .
نگاهی به فرهنگ مکتوب ملتها (کتاب) ، شعرها و سرودها ،دیوانهای اشعار ، امثال و حکم و ضرب المثلها ، داستانها وافسانه‏ها ، نقاشی‏ها ، خوشنویسی‏ها ، خطاطی‏ها و هنرهای گوناگونی‏که به کلام و سخن و نوشته مربوط می شود ، گستردگی دامنه ادبیات‏را نشان می‏دهد . جاذبه آن نیز نزد اقوام مختلف بشری مشهور است.

رمز جاذبه ادبیات

مردم ذاتا جذب زیبایی‏های هنری می‏شوند . کلا هنر ، نوعی شناخت‏زیبایی ، به کارگیری زیبایی و خلق و پدید آوردن زیبایی در آثارهنری است . حس «جمال طلب‏» و «زیبایی دوست‏» در سرشت‏انسان به ودیعت نهاده شده است . خدای متعال نیز ، خالق زیبایی‏و جمال است و جمال را هم دوست دارد . «ان الله جمیل یحب‏الجمال‏»
و مگر هنر و ادبیات ، چیزی جز پیوند زدن فکر و زندگی و آثاراندیشه ، با «جمال‏» است ؟ و مگر چیزی جز جمال ، رمزجاودانگی و جذابیت هنر و ادبیات است ؟
ادبیات ، به شکلی بیان زیبای مفاهیم ذهنی و احساسهای درونی واندیشه‏های بشری است ، در قالب نافذ و گیرا و چون از زیبایی‏برخوردار است مردم را به سوی خود جذب می‏کند و با زندگی عجین‏می‏شود .
از مجموعه آنچه فرهنگ ملل و ادبیات بشری را تشکیل می‏دهد ، یک‏سری از شعرها ، داستانها و مثلها ، از چنان جایگاه و پایگاه‏والایی برخوردار است که نمی‏توان آنها را از زندگی مردم تفکیک‏کرد . مردم با ادبیات خودشان زندگیادبیات ، سایه‏ای‏بر ذهن و زندگی آنها می‏افکند و از همین رهگذر است که «ادبیات‏مردمی‏» شکل می‏گیرد . می‏کنند و
اگر این گونه آثار ادبی ، پیوند با اندیشه‏ها و باورهای مکتبی‏هم داشته باشد ، فراگیرتر خواهد بود ، زیرا «حس دینی‏» و «معتقدات مذهبی‏» ، فراگیرترین عنصری است که مردم را به یکدیگرپیوند می‏دهد و عامل «ارتباط‏» و «همبستگی‏» و «وحدت‏»میان انسانهاست .

ادبیات فرامرزی

ترجمه آثار ادبی به زبان‏های دیگر ، نشانه وجود «روح‏» و«پیام‏» خاصی در آنهاست که مردم دیگر هم آن «محتوا» رابا فطرت خویش مانوس می‏یابند . این مرز شکنی در ادبیات ، علاوه‏بر جنبه محتوایی و غنای آن ، جنبه زیبایی بیان هم دارد که‏زمین‏ها و زمانها را درمی‏نوردد و یک «اثر ادبی خوب‏» ، متعلق‏به همه جهان می‏شود ، نه کشور یا زبان خاص . و به همین دلیل ،در قرون مختلف ماندگار می‏شود و به زبانهای دیگر نیز ترجمه‏می‏شود .
اگر «اهل بیت‏» ، تاکید داشته‏اند که تعالیم و فرهنگ وسخن ما را به دیگران هم برسانید ، چرا که اگر آنان ، حرف ما راو زیبایی‏های کلام ما را بشناسند و بفهمند ، از ما تبعیت می‏کنند، ناظر به همین انتقال است . این سخن حضرت رضا (ع) است که «ان الناس لو علموا محاسن کلامنا لاتبعونا» .
این سخن صریح که حضرت رضا (ع) با اطمینان فرموده است ،نشانه همین فطری بودن است که در مفاهیم متعالی مکتب وجود داردو اندیشه‏های سالم و جانهای مستعد ، بی‏شک پذیرای آنند و «ترجمه‏» ، یکی از این راههاست .
آثار ادبی بسیاری از زبانهای دیگر به فارسی ترجمه شده است .
بر عکس نیز ، متون و آثار فراوانی از ادبیات فارسی (شعر ، قصه، متون ادبی و تاریخی) نیز به زبانهای دیگر برگردانده شده و«مقبولیت عامه‏» نزد اهل اندیشه پیدا کرده است . این دلیل‏مرز نشناسی هنرهای خلاق و ادبیاتبرجسته است .
اگر برخی عنوان «شعر مرز» را به کار می‏برند ، پیامها ومحتواهای «بی‏مرز» هم وجود دارد که مخاطب آنها «وجدان‏بشری‏» و «فطرت انسانی‏» است .
ادبیات ما ، نباید از چنین زمینه‏های ارتباطگیری با بشریت‏غافل بماند و صرفا درحیطه مسائل داخلی دور بزند . وقتی ادبیات، در زندگی مردم ساری و جاری است ، چرا نباید از این بستر مهیادر رساندن پیام آسمان و دعوت حق و فرهنگ اهل بیت (علیهم السلام) بهره گرفت ؟ رسالت هنرمندان و نویسندگان متعهد نسبت‏به‏آرمانهای والا ، در همین عرصه‏هاست که ظهور و بروز پیدا می‏کند و«تعهد قلمی‏» خود را نشان می‏دهد .

شعر

از شاخه‏های مختلف ادبیات ، «شعر» ویژگی مهمتری دارد وفراگیرتر است . علاقه به شعر در نهاد مردم ما وجود دارد واستقبال از شعر و حفظ کردن و به کار بردن آن در محاورات وگفتگوهای عادی روزانه در مقاطع مختلف ، نشانه آن است .
شاید این جاذبه ، به عامل متعددی بستگی داشته باشد . ولی این‏چند عامل را نمی‏توان نادیده گرفت :
1ک موزون و آهنگین بودن آن .
2ک زیبایی لفظی و سجع و قافیه .
3ک ظرایف ذوق برانگیز و نکات لطیف .
4ک ایجاز و اختصار ، در عین غنای محتوایی .
5ک حکمتها و پندها .
موزون و آهنگین بودن شعر ، آن را با طبع بشری هماهنگ می‏سازدو هم دلنشین می‏شود ، هم راحت‏تر قابل حفظ کردن و به خاطر سپردن‏تناسبهای واژگانی و تعبیری هم که در شعر نهفته ، بر جاذبه آن‏می‏افزاید ، محتوای پرنکته و لطایفی معنی‏دار و نکات دقیق وشاعرانه که در آن است ، رمز دیگری از جاذبه آن است . رعایت‏ایجاز به عنوان یک «حصنعت ادبی‏» و فشردگی الفاظ در عین‏مفاهیم بلند و فراوان که در قالب محدود و ظرف الفاظ بیان می‏شودو گاهی در یک غزل ، رباعی و حتی در یک تک بیت و مصرع یا ضرب‏المثل ، به اندازه یک کتاب ، حرف نهفته است ، نکته دیگری است‏که نمی‏توان از آن غافل بود .
مواعظ و پندها و حکمتهای نهفته در شعر نیز گاهی تاثیر شگفت‏و معجزه آسا در بر انگیختن و جهت و ارتباط دادن با فطرت و روح‏انسان دارد و بسیاری از فرهیختگان و عاشقان شعر ، مضمون نهفته‏در آن را حرف دل و ترجمان احساس خود می‏یابند . بیشتر ضرب‏المثلهای جا افتاده از این قبیل است که جریان و سریان یافته‏است .
در شعر ، هم زیبایی لفظی وجود دارد ، هم معنوی . و این یکی‏از رموز جاذبه آن است . شعر ، در ذهن مردم حجیت دارد و برای‏اثبات بسیاری از حرفها و ایده‏های خود ، شعری را از شاعری به‏عنوان سند می‏آورند . «استناد به شعر» ، موهبتی است عظیم که‏اهل شعر نباید از این جایگاه غافل باشند . کلام شاعران ، سند به‏حساب می‏آید و شاعران نوعی حکومت‏بر دلها و اندیشه‏ها دارند وهمین که حرفی وقتی مستند به شعری می‏شود ، پشتوانه می‏یابد ورسمیت پیدا می‏کند ، دلیل اهمیت این هنر و تکلیف سنگین شاعران‏متعهد است .
قشر عظیمی از جوانان ، ذوق شعری دارند . و این ، راهی برای‏ورود به دنیای ذهن و زندگی و فکر و احساس آنان است . می‏توان باحرکت در این بستر ، آنان را با جلوه‏های زیباتر زندگی وآرمانهای پاک و دنیای معنویت آشنا ساخت .
تاثیر شعر خوب را وقتی می‏توان فهمید که تاثیر مخرب شعرهای‏بد و ضد اخلاق و ضد اسلام و ضد انقلاب و ارزشها را ملاحظه کرد .
اینها همه ، ضرورت روی‏کرد جدی‏تر را از سوی دلسوختگان اسلام وانقلاب و دلباختگان به فضیلت و پاکی می‏رساند .
دفاعی که امامان اهل‏بیت (علیهم السلام) و بزرگان دین از «شعر مکتبی‏» داشته‏اند و حمایتی که از «شاعران متعهد»می‏کردند ، شاهد این ضرورت و تایید آن از سوی پیشوایان است .
به امید آنکه ورود به «قلمرو ادبیات متعهد» ، برای‏خادمان حق ، رسالتی مقدس و عبادتی خدا پسند به شمار آید و «فرهنگ ناب اهل بیت‏» ، از این رهگذر ، جایگاه بایسته و شایسته‏خود را در حیطه ادب و هنر باز یابد ; آنگونه که پیشینیان ما دراین قلمرو ، واقعا «خدمت‏» کردند ، خدمتی ماندگار و اثرگذار.