PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : در ستایش زندگی



Mohamad
02-27-2011, 04:10 PM
فیلم 127 ساعت تازهترین فیلم دنی بویل کارگردان انگلیسی است که سال گذشته برای فیلم میلیونر زاغهنشین اسکار بهترین کارگردانی را دریافت کرد.
او با ساختن فیلمهایی چون قبر کمعمق و Trainspotting در دهه 1990 در انگلستان چهره شد و نخستین فیلم پرفروشاش در سطح بینالمللی 28 روز بعد بود که فروشی بالای 100میلیون دلار داشت.127 ساعت هم مثل فیلم قبلی او با تحسین منتقدان مواجه شده و با وجود داستان تلخش در گیشه سینماهای کشورهای مختلف جهان با استقبال روبهرو شد. فیلم براساس داستان زندگی آرون رالستون ساخته شده و جیمز فرانکو برای ایفای نقش او کاندیدای دریافت جایزه اسکار بهترین هنرپیشه است. در این گفتوگو او از پروژههای آیندهاش از جمله 28 ماه بعد و Trainspotting 2 میگوید و اینکه چرا از کارگردانی نسخه جدید بانوی زیبای من کنار گذاشته شد.



قبلا ابراز امیدواری کرده بودید فیلم بعدیتان داستان زندگی یک زن باشد اما زنها در 127 ساعت نقشی ندارند!

من از این موضوع کاملا مطلع هستم و هنوز فیلمی نساختهام که یک زن شخصیت اصلی آن باشد و این کارنامه خوبی برای من نیست. من برای یک کتاب گفتوگویی انجام دادم و در آن سؤال شد بهعنوان یک کارگردان چه انتقادی از خودتان دارید؟ و من به این موضوع بهعنوان یک قضیه کاملا جدی اشاره کردم ولی در سالهای آینده این مشکل را از بین میبرم.



ولی بهنظر میرسد این مشکل اصلی صنعت سینما در این روزهاست!

بله، متأسفانه صنعت سینما بیشتر دوست دارد فیلمنامهها مردمحور باشند ولی این را نباید به حساب نگاه مذهبی به فیلمها گذاشت بلکه نگاه کلی جامعه خواهان حضور بیشتر مردها بهعنوان قهرمان فیلمهاست. کاترین بیگلو در گفتوگوهایی که سال قبل برای فیلم اسکاریاش داشت بارها به این سؤال پاسخ داده بود که بهعنوان یک زن کارگردان، فضای سینمای تجاری را چگونه میبیند؛ یعنی برای یک خبرنگار که در عرصه رسانههای سینمایی فعال است هم موضوع حضور بیگلو در این سطح کمی عجیب بود، پس نباید از افراد عادی جامعه انتظار زیادی داشت.



مدتی در رسانهها شایع شده بود کارگردان نسخه تازهای از فیلم بانوی زیبای من هستید. چرا این بازسازی به سرانجام نرسید؟

من همیشه از ساخت فیلمهای موزیکال استقبال کردهام و در فیلم بانوی زیبای من هم آهنگهای زیبایی وجود دارد ولی مشکل من این بود که برای نقش هیگینس (در فیلم اصلی رکس هریسون در این نقش بازی میکرد) نتوانستم کسی را پیدا کنم. هیگینس شخصیتی پیچیده است و با توجه به سن او، انتخاب هنرپیشه برای آن بسیار مشکل است. اما تامپسون فیلمنامه خوبی نوشته که تمامی نکات مثبت فیلمنامه اصلی را دارد ولی این مشکل هنوز حل نشده باقی مانده است.



در هر دو فیلم 127 ساعت و میلیونر زاغهنشین، موسیقی نقش مهمی دارد و همه منتقدان به این قضیه اشاره کردهاند. در صحنهای که قهرمان فیلم از دره پایین میرود آهنگی را میشنویم. این آهنگ از کیست؟

آهنگ «جشنواره» از «سیگور روس».



واقعا آهنگ محشری است و در دقایق پایانی فیلم کاملا با احساسات تماشاچی همراهی میکند و البته همه منتظر هستند تا ببینند بالاخره چه خواهد شد.

بله، نقطه اوج داستان دقیقا همین جاست. در واقعیت او 4ساعت برای رسیدن به آن هلندیها کوهنوردی میکند و حین این صعود ماجراهایی از جمله پیداکردن آب و همه اینها اتفاق میافتد و ما همه این صحنهها را فیلمبرداری کردیم. ما پایان دیگری هم داشتیم که دیالوگهای بیشتری در آن بود و بعد از اینکه او در بیمارستان سلامتیاش را باز مییابد، با مادرش ملاقات میکند و به عروسی خواهرش میرود.



تمامی این سکانسها را گرفته بودید؟

ما همه را گرفتیم و همگی سکانسهای خوبی بود ولی بیش از حد عادی بود. اگر این صحنههای عادی در فیلم غیرعادی ما گنجانده میشد ترکیب خوبی به دست نمیآمد. هر چقدر هم که تأثیرگذار باشد و خوب بازی شده باشند، تماشاگر چنین صحنههایی را با تمامی نکات مثبتش در این داستان تلخ تحمل نخواهد کرد. یادم است جیمز فرانکو به من گفت که وقتی هلیکوپتر فرود میآید فیلم تمام شده و نمیتوانی تماشاگر را روی صندلی نگاه داری. آنها بلافاصله پس از این صحنه دوست دارند از سالن بیرون بروند و درباره داستان فیلم صحبت کنند. پس، نشاندن آنها روی صندلی برای 15 دقیقه بیشتر کار درستی نخواهد بود.



127 ساعت دومین همکاری شما با سایمون بوفوی بهعنوان فیلمنامهنویس است. نگارش فیلمنامه «ماکزیممسیتی» او تمام شده؟

امیدوار بودم بتوانم او را برای تکمیل آن قانع کنم. او تلاش خود را کرد اما کار کامل نشد و ما ناچار شدیم حقوق اقتباس از کتاب را به نویسنده بازگردانیم. من هنوز هم دوست دارم با آن نویسنده کار کنم و سایمون هم استقبال میکند ولی حالا برای این کار مناسب نیست. ما هنوز در هندوستان پروژههایی را در نظر داریم اما ماکزیممسیتی جزو آنها نیست.



و یکی از آنها با همکاری شکار کاپور خواهد بود؟

بله، او فیلمنامهای به نام پانی دارد که درباره اهمیت آب در آینده و نقش تعیینکننده آن برای کشورها خواهد بود. البته نگاه او به داستان فوتوریستی است و من بهعنوان تهیهکننده به او برای رسیدن به چیزی که مد نظر دارد، کمک خواهم کرد.



پس شما کارگردان آن نخواهید بود؟

نه، این کار متعلق به شکار کاپور است و من به او کمک خواهم کرد. من همچنین درگیر فیلم دیگری از آنوراگ کاشیپ فیلمساز هندی هستم که فرد کاملا مستعدی است و البته به اندازه شکار کاپور که فیلم الیزابت را کارگردانی کرده مشهور نیست. ما سعی داریم برای او مقدمات ساخت سهگانهای را در بمبئی مهیا کنیم. من دوست دارم کارگردان یکی از سهگانهها باشم اما اینکه اجازه این کار را پیدا خواهم کرد یا نه، بستگی بهنظر کاشیپ دارد.



باید در این هفتهها مشغول آماده کردن مقدمات مراسم افتتاحیه المپیک 2012 لندن باشید؟

بله، ما در حال کار کردن روی مقدمات هستیم و نخستین ضربالاجل ما ماه مارس خواهد بود. ما ایدههایمان را با کمیته بینالمللی المپیک درمیان میگذاریم و آنها درصورتی که پیشنهادهای ما با سیاستهایشان منافاتی نداشته باشد، خواهند پذیرفت. ورزشگاه اصلی المپیک با خانه ما حدود یک مایل فاصله دارد و من از این موضوع استقبال میکنم.



در یکی دیگر از گفتوگوهایتان به ساخت قسمت دوم Trainspotting و همچنین ساخت دنبالهای بر 28 روز بعد با عنوان 28 ماه بعد اشاره کرده بودید.

دنباله Trainspotting قطعا در دستور کارم خواهد بود ولی برای ساخت 28 ماه بعد هنوز کار زیادی باید انجام شود.



زمانی که شما فیلم 28 روز بعد را ساختید هنوز فیلمهای زامبی در دنیا اینقدر طرفدار نداشت. دلیل جذابیت این ژانر فرعی برای شما چه بوده؟

زمانی که فیلم اول را ساختیم آلکس گارلند فیلمنامه را نوشت ولی من با نسخه اول موافق نبودم. او علاقه زیادی به فیلمهای زامبی داشت و حتی در دانشگاه در این زمینه تحصیل کرده است. نسخه دومی که او نوشت عالی بود و هر دوی ما از کار راضی بودیم. در فیلم دوم من تقریبا هیچ دخالتی نداشتم، چون مشغول فیلمبرداری سانشاین بودم.



برای فیلم جدید هم آلکس گارلند فیلمنامهنویس خواهد بود؟

نه، ولی ایده اصلی برای آن وجود دارد.



گفته میشد ایده اصلی فیلم درباره بیماری همهگیری در روسیه است.

بله، من نمیخواهم زیاد در مورد آن توضیح بدهم ولی به هر حال سوژه لو رفته و ایده اصلی این خواهد بود که بهنظرم جالب است.



همیشه دوست داشتم بدانم بهترین فیلم تاریخ سینما به انتخاب شما چیست؟

برای من همیشه تنها شماره یک اینک آخرالزمان بوده و خواهد بود.



چرا این فیلم؟

به دلایل زیادی که به مرور زمان زیادتر هم شدهاند. فیلم 31 ساله است اما هرگز نشنیدهای که بگویند با وجود گذشت زمان، اینک آخرالزمان است چون این فیلم بدون زمان است و همیشه میشود درباره آن صحبت کرد. بعد از این فیلم یکی از فیلمهای استودیو پیکسار را باید انتخاب کنم اما نمیدانم کدامیک را بعد از اینک آخرالزمان قرار دهم. رأی من شاید به فیلم بالا باشد.

دیلی تلگراف- 5 فوریه