PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : «زبان گفتاری، زبان نوشتاری»



mozhgan
02-26-2011, 05:05 AM
چهار میلیون سال به تخمین از عمر موجود دوپائی که ما "هموسیپین"ها از اعقاب‌اش باشیم می‌گذرد. در سراسر این دوران بالنسبه کوتاه، جد خاموش ما کره‌ی خاکی را برای یافتن آب و غذا و مکانی امن زیر پا گذاشته است و برای زنده ماندن پیوسته با دیگر موجودات در تضاد و رقابتی سخت و ناموفق بوده است، چرا که او با آن مغز کوچک و آن فیزیکِ ضعیف شانس چندانی در برابر رقبای قوی‌تر و درنده‌تر از خودش نداشته و در واقع و تا قبل از پیدایش زبان، در امر شکار و در تطبیق با شرایط سخت، زیستی و اقلیمی موجودی بوده است محکوم به فنا، و به همین خاطر هم قرعه‌ی فال به نام دو پائی نوتر به اسم آدم ِ گویا زده می‌شود، موجودی با توانائی انتقال فکر و اندیشه‌ به همنوع خود و استفاده از این قدرت بی‌همتا در امر شکار و سلطه بر سایرین.
قدرت تکلم البته نه تماماً یک ویژگی‌ی "انسانی" و نه یکشبه پیدا شده است، و مبدأ این تئوری را به واقع می‌بایستی به سال ۱۸۷۱ و انتشار کتاب "هبوط انسان" مربوط کرد. در این اثر علمی و تحقیقی، چارلز داروین با بررسی توانائی بکارگیری زبان علائم و اشارات در حیوانات و با تکیه بر مقوله‌ی "تداوم" چنین نتیجه می‌گیرد که زبان نه اختراع این و آن و نه عطیه‌ای الهی و نه حتی پدیده‌ای منحصرا "انسانی"، بلکه نتیجه‌ی پروسه‌ی تداوم تکامل موجودات است.
قدرت تکلم حاصل افزایش تدریجی حجم مغز و تحول حنجره و حلق و دهان و لب و بینی، و علت وجودی‌اش نیازی ناگزیر به بقاء و ادامه‌ی حیات است، به کسب برتری بر سایر حیوانات و حتی بر همنوع خویش زیرا که زبان ماهیتاً "خود"خواه و استیلاگر و برتری طلب است، حتی آنجا که وسیله‌ی نمودن مهر می‌شود، چرا که زبان اصالتاً نه به گفتمان عشق، بلکه به امر شکار و به غلبه و به استراتژی مربوط می شود، به رد و بدل کردن اطلاعاتی حیاتی که کی کجاست و با کی و بر کی؟ که چه باید کرد و چگونه و کی؟
زبان در ابتدا بسیار ساده و محدود به ادای آوا و کلمات منفرد و جملاتی ناقص، و فاقد فعل و زمان بوده است، اما به تدریج و با افزایش پیچیدگی‌های مادی و معنوی زندگی آدم وارد مرحله‌ای "انسانی" شده است و به اعتقاد بعضی از زبان‌شناسان حتی انسان‌های ۴۰۰-۲۰۰ هزار سال پیش نیز از قدرت تکلم پیشرفته‌ای برخوردار بوده‌اند.
نتایج حاصله از تحقیقات دیرین‌شناسان نشان می‌دهد که دستگاه صوتی انسان‌های دیرین‌تر قادر به تولید پنجاه نوع صدا بوده است، البته زبان فقط تکلم صدا و آوا نیست، حتی القاء آوائیِ معنی هم نیست، بلکه زبان در درجه‌ی اول قدرت تفکر و اندیشه‌ی منطقی و اجتماعی کردن ایده‌‌هاست، زبان نه تنها تضمین کننده‌ی سیطره‌ی انسان بر طبیعت بلکه ساختار و ظرفِ عقاید سیاسی و فلسفی و تعیین کننده‌ی رفتارهای اجتماعیِ او نیز هست.
زبان در اصل و از ابتدا همیشه مفهوم "جمع" را با خود و در خود داشته است: حداقل دو مغز، دو سیستم کد و دی‌کد کننده، دو دستگاه صوتی/ شنوائی، دو موجود زنده؛ و همیشه هم خالق فضائی فیزیکی و مشترک برای عرضه‌ی اندیشه از کسی به دیگری: دیالوگ، فورومی اجتماعی شده برای تجلیِ روح و درون، برای مفهوم شدن نظرات، برنامه‌ها و صد البته رقابت‌ها، تعارضات مطلق و سازش‌ها و همکاری‌های نسبی و موقت به منظور جلو راندن گفتمان بقای انسان.
زبان پاسخی است "انسانی" و جمعی و آناتومیک برخوردی صریح و گویا به سوال مرگ و زندگیِ پیش دو پای حیوان ضعیفی که ما بوده باشیم، یافتن راهی موثرتر در انقیاد موفق طبیعت و استیلا و برتری بر سایر حیوانات و نهایتاً ادامه‌ی بقا. قدرت تکلم نه فراگرفتنی بلکه جزء لاینفک و ذاتیِ آدم‌ و حاصل میلیون‌ها سال تغییرات بیولوژیک نوع "همو"، این حیوان نو است، اما زبان نوشتاری و همین خطی که بر این صفحه نوشته شده ماحصل تجرید و خود منتج از قدرت تکلم و زبان گفتاری است.
اختراع خط نه زاده‌ی تحولی بیولوژیک، بلکه حاصل نیاز فورماسیون‌های جدید اجتماع طبقاتی شده‌ی دوران تاریخ است و در ابتدا (و تا همین امروز هم) عمدتاً محدود به شماره کردن و ثبت دارائی‌ها و لیست کردن بایدها و نبایدها و عر و تیز کردن‌ها و رجزخوانی‌ها و... هدف اصلی‌اش هم نه استمرار و بقای انسان، بلکه ساختارینه کردن نظم نوین تولید (کشاورزی) و روابط اجتماعیِ برخاسته از آن و جمعی کردن اندیشه‌های استیلاگرانه‌ی درون ساختار قدرت در جوامع دوران نو بوده است.
خط تنها به معنی‌ی پایه گزاریِ یک سیستم زبان نوشتاری نیست، خط حتی فقط تکامل زبان گفتاری و ایجاد امکان سیر اندیشه در بعد مکان و زمان هم نیست، بلکه بیش و پیش از هر چیز به معنیِ راندن زبان گفتاری به درون یک ساختار غیرطبیعی و تجریدی است، یعنی خط ناچاراً اصلی‌ترین ویژگی زبان، یعنی "گفتاری بودن" را از آن گرفت تا اندیشه همه مکانی و همه زمانی شود، خط باعث زدودن چشم و گوش و نفس، سبب حذف حضور فیزیکیِ آدم از گفتگو شده است.
بنا به گمان رایج از تاریخ پیدایش کشاورزی‌ پیشرفته ۱۵-۱۰ هزار سال می‌گذرد، و این شیوه‌ی تولید سبب شده است تا اجداد بسیار نزدیک ما دست از جستجوی غذا و شکار به عنوان تنها شیوه‌ی ارتزاق بکشند و در سرزمین‌های حاصلخیز و در کناره‌های پر آب و علف سکنا بگیرند.
اختراع ابزار و آلات و گسترش فن و دانش کشاورزی و تغییر زندگیِ اقتصادی و اجتماعی انسان، نه تنها باعث تولید مازاد بر مصرف و تجمع گروه‌های بزرگتر انسانی در جوامع شد، بلکه خود باعث بوجود آمدن نظمی نوین‌تر و سبب پیدایش ساختارهای پیچیده‌ی اجتماعی و نهایتاً زمینه‌ساز ظهور شهرها و اولین دولت‌ها و سبب استحاله‌ی زبان شد.
زبان گفتاری اگر چه موثرترین توانائیِ "هموسیپین"‌های اولیه‌ای که در گروه‌های کوچک زندگی می‌کردند بود، اما کاربرد موثر آن در جوامع بزرگ و پرجمعیت و پیچیده‌تر بعدی، محدود بود.
در دوره‌های نخستین زندگیِ کشاورزی که می‌بایستی هزاران سال به درازا کشیده باشد انسان با اینکه می‌کاشت و می‌دروید و به تکمیل تجربه و دانش اشتغال داشت، اما زندگی سخت بود و طبیعت ناسازگار و افراد جامعه همیشه به اندازه‌ی مصرف سالانه درو نمی‌کردند، ولی بعد از اختراع سیستم آبیاریِ کانال و قنات و بعد از خیش و سایر ابزار پیشترفته‌تر، جوامع نسبتاً همگون و کوچک سابق، به خاطر مازاد تولید بر مصرف و انباشت دارائی، به شهرهائی بزرگ و پرجمعیت با قانونی عمومی و آداب و رسومی معین تبدیل شدند.
در این جوامع پیشترفته‌ی هزاره‌ی چهارم ق.م. تقسیم کار امری متداول و جایگاه گروه‌های اجتماعی هم روشن است، گروه‌هائی افزون‌تر از دیگران دارند و دارائی‌ها و سیستم‌های اداره‌ی ثروت این قماش چنان پیچیده است که ربط و ضبط اش خارج از توانائیِ زبان گفتاری است و گروه‌های حاکم و مرفه و با نفوذ این جوامع برای شماره کردن برده‌ها و سربازها و الاغ‌ها، برای ثبت دارائی‌ها و پرداخت‌ها و دریافت‌ها و نمودن قانون و اتحاد با دیگران و لشکرکشی‌ها و جنگ‌ها و نهایتاً برای اداره‌ی جامعه و جاری کردن نظم نوین احتیاج به دفتر و دیوان و سیستمی نو دارند.
تمدن‌های این دوره‌ی تاریخی تنها کاشف کشاورزی و مخترع آلات و ابزار و سازنده‌ی شهرها و ارتش‌های بزرگ نیستند، بلکه تارنماهای پیچده‌ای از اطلاعات فلسفی و علمی و مذهبی هم هستند، و روایت‌هائی که از هزاره‌های قبل سینه به سینه به آنها منتقل شده چنان انباشته و غنی و پیچیده و تو در توست که دیگر حفظ و تداوم‌اش از عهده‌ی زبان شفاهی خارج است.
چنین جامعه‌ای به سیستمی نیاز دارد که بتواند فکر و اندیشه را نه تنها بین آحاد بیشمار خود، بلکه در بعد زمان و مکان هم ممکن گرداند و در چنین هنگامه‌ای است که جرقه‌ای ذهن شاهِ کولابا را روشن می‌کند:
به نقل از کتیبه‌ای باستانی، شاه جوان بخت شهر باستانیِ "اوروک"، ۵۳۰۰ سال قبل در جائی در بین‌النهرین (جنوب عراق فعلی) بر تختی زیبنده‌ی شاه سومر نشسته است که پیغام‌آوری بر او وارد می‌شود و در جا و نفس بریده می‌افتد. میزبان با آب و گلاب و کاهگل، لابد او را به هوش می‌آورد اما نتیجه‌ی کار بهر حال بی‌حاصل است، چرا که پیغام‌آور ما به دلیلی مجهول (آفتاب زدگی؟ سکته‌ی مغزی بعلت ماراتون طولانی در صحرای کربلا؟) لال شده است. شاهِ کولابا در آن دورجای تاریخ، در آن شب هیجان‌انگیز تا سپیده‌دم روی ایوان قصر می‌نشیند و به راز نگفته‌ی مرد لال فکر می‌کند. می‌توان در او به چشم "آگوست رودن" نگاه کرد:
بر لبه‌ی نیمکتی روی ایوانی مشرف به فرات، دست چپ‌اش را زیر چانه گذاشته و به جائی نامعلوم خیره شده است، زیرا که "متفکر" ما در این شب نجاتبخش دارد به خط، به مهمترین اختراع تاریخ بشر فکر می‌کند.
شاهِ کولابا با عضلاتی منغبض و معذب، مثل مجسمه‌ای بی‌حرکت، تمام شب روی نیمکت ایوان می‌نشیند و سخت فکر می‌کند و آن جرقه، آن لحظه‌ی درک و کشف می‌بایستی طرف‌های صبح صادق اتفاق افتاده باشد، زمانی که کاشف ما یکباره دچار تب ارشمیدوس می‌شود و دیوانه‌وار فریاد می‌زند: یافتم! و بلافاصله لوحی گلی بر زمین می‌زند و به مرد لال کتابت می‌آموزد تا او پیغام ناگفته‌اش را به زبانی تصویری بنویسد، و از آن صبح شکوهمند به اینطرف خط در سومر رایج می‌شود، و ۵۳۰۰ سال بعد که امروز باشد ما روزانه صدها میلیون بار "موتورهای جستجو"ی اینترنت را مورد استفاده قرار می‌دهیم و از خط، از این سیستم مجرد علائم، علائمی که نماینده‌ی صداهائی‌اند که در ترکیب‌شان کلمه‌ها و جمله‌ها را می‌سازند استفاده می‌کنیم تا با دیدن و بازشناسائی و شنیدن درونیِ آنها به معنی برسیم.
سیستم زبان نوشتاری طبیعتاً از روز ازل به این پیچیدگی نبوده است، یعنی خط در ابتدا نه برابر نهاده‌ی زبان گفتاری، بلکه شامل یک سیستم سمبولیک متکی بر تصویر بوده است. در این سیستم، بر عکس هیروگلیف مصری‌ها که بعدها و مستقل از خط سومری بوجود آمده است، تصویر نه نماینده‌ی یک صدا، بلکه نمایانگر واقعی یا سمبولیک خویش است سومری‌ها بنا به عقیده بسیاری از باستان‌شناسان اولین مردمی هستند که زبان نوشتاری را در ۳۳۰۰ سال قبل از میلاد اختراع می‌کنند.
الواح گلیِ کشف شده حاوی سمبول‌های تصویری برای نام کسان و محل‌هاست و منحصراً به موضوعات دولتی و اقتصادی مربوط می‌شود. می‌گویند خط اول بار در شهر اروک نوشته شده است و با شروع هزاره‌ی سوم قبل از میلاد به ایران و از آنجا به پاکستان و هند و سوریه و ترکیه برده شده است. بنا به روایتی دیگر خط در مراکز عمده‌ی تمدن‌های آن زمان و در زمان‌های مختلف و مستقل از یکدیگر اختراع شده است. بهر رو، آنچه از شواهد بر می‌آید اینست که خط به زودی در بین تمام تمدن‌های پیشترفته‌ی آن زمان رایج می‌شود و تکامل می‌یابد و در آغاز هزاره‌ی سومق.م. خط دیگر تنها بر تصویر متکی نیست و اگر هم هست آن تصویر نماینده صداست، مثل تصویر شیر که معادل صدای "ل" و یا جغد که نمایانگر صدای "م" در ورژن ساده‌تر خط هیروگلیف مصری‌هاست.
۵۳۰۰ سال پیش شاه کولابا قادر بود طرحی بر لوحی بزند که بسیار شبیه زبان گفتاری و نزدیک به پیغام او باشد برای شاه "جنگل‌های بزرگ سرو"، مثلا.در این زمان ما هنوز ششصد سالی با "گیلگمش" شاه بزرگ اوروک فاصله داریم. سومری‌ها در هزاره‌های بعد با خط اختراعی‌شان شعر و قصه و قانون و رموز ریاضی و اسرار ستاره‌گان را بر الواح می‌نویسند، اما فعلاً در این دورانی که شاهِ ما مشغول اختراع خط است، اگر چه انسان نقاش و شاعر و قصه‌گوی بی‌نظیری است، اما جایگاه تمام دانش بشری هنوز در سینه‌ها و در حافظه‌هاست.
جامعه‌ی شاهِ ما اگر چه هم بر تولید کشاورزی و هم بر بیگاری متکی است و از نظر اقتصادی در حال رونق، اما این سیستم بزرگ و پیچیده‌ی سیاسی و اجتماعی در کلیت خودش به زیر جسد سنگین خود از کار افتاده است، چرا که تعیین و جمع آوریِ مالیات و صدور احکام و مقررات و تعیین مجازات و تدارک جنگ و دفاع و به عبارتی ساده‌تر اداره‌ی امور شهر بزرگی مثل اوروک، قبل از اینکه کولی‌های شمال یا وحشی‌های "جنگل‌های بزرگ سرو" از طرف ایران بیایند و شهر را به آتش بکشند، در گرو خلق یک نظام اداری، یک بوروکراسیِ تمام عیار است، سیستمی که بتواند تمام اطلاعات و امکانات و روابط اقتصادی و سیاسی و مذهبی جامعه را ثبت و ضبط و انبار کند و بر اساس داده‌ها برنامه ریزی کند.
تا قرن‌ها و حتی هزاره‌ها بعد از شاهِ کولابا، خط و کتابت منحصر به طبقات حاکم است و حیات متن در دوران اولیه بیشتر به عدد و رقم و نام‌ها محدود می‌شود، البته می‌توان چنین تصور کرد که خط در امور سیاسی هم کاربرد داشته است، مثل همان پیغام و پسغام فرستادن‌های شاهِ کولابا یا نامه‌نگاری‌ها و فرامین مکتوب از شاهان اوروک به فرمانده‌هان ارتش یا به شاه‌های شهرهای دیگر، و روشن است که امورات پیچیده‌ی اقتصادی و اجتماعیِ حکومت‌های سومر و مصر و آکاد و بابل و ایران، از هزاره‌ی سوم ق. م. به اینطرف، دیگر فقط با برده و سرباز و کشاورز نمی‌گذرد، بلکه حالا آنها به کاتب و خطاط هم نیاز دارند تا تمام دارائی‌هاشان را مثقال به مثقال، کوزه به کوزه و اسم به اسم ثبت کنند و نام و کنیه و جاه و جلال‌شان را در اعماق تاریک قبور و یا بر ستیغ کوه‌ها و بر سنگ‌ها نقر کنند.
اما تا سده‌ها بعدتر هم هنوز هیچ نشانی از شعر یا قصه‌ی مکتوب در تاریخ نیست، حتی دانش علمی و متافیزیکی هم هنوز به نوشته راه پیدا نکرده است، چرا که عمل نوشتن پروسه‌ای است وقت‌گیر و پرهزینه و مختص امور حیاتی‌تر و تازه، خط اساساً و در ازل برای ثبت شعر و قصه نیست که پدید می‌آید، برای اینکه شعر و قصه برای هزاره‌ها بطور شفاهی در زندگیِ انسان حضور داشته است و سینه به سینه، با تغییراتی در زبان و ساختار داستان، بارها و بارها باز روایت و حفظ شده است.
خط را بزرگترین اختراع تاریخ بشر می‌نامند و هدف اصلیِ آن، از منظری هست‌شناسانه، انباشت اطلاعات در سیستمی مجرد و امتداد و سیر آن در بعد مکان و زمان است، اما خط ناگزیراً با آدمی و زبان گفتاری و طبیعی او در تضاد است.
مهمترین مشکل متن و نوشته تغییر و بهم زدن خصلت اجتماعیِ زبان گفتاری است، چرا که در متن و با متن، شنونده (خواننده‌ی متن) دیگر در صدا رس گوینده (نویسنده‌ی متن) نیست، آنها حتی در یک فضا و یک زمان هم نیستند و همیشه بین نویسنده و متن، و بین خواننده و متن فاصله‌ای هست؛ و همیشه هم حقیقت در جای دیگری است.