mozhgan
02-25-2011, 11:06 PM
پاراگرافنویسی : پاراگراف را چگونه بنويسيم
در كتابهاي دستور زبان فارسي و كتابهاي نگارش و ويرايش با ساختار جمله در زبان فارسي آشنا ميشويم، اما در بيشتر اين آثار راهكارهايي براي چگونگي نگارش سطحهاي ديگر نوشتن، يعني پس از جملهنويسي، ديده نميشود. در بيشتر اين آثار فقط چند سفارش دربارهي سادهنويسي و رعايت نظم منطقي جملهها وجود دارد. بيشتر آنها درتعريف پاراگراف، كه نخستين سطح نگارشي پس از جمله است، فقط به اين جمله بسنده كردهاند كه چند جملهي مرتبط با هم را پاراگراف يا بند ميگويند. اما در كتابهاي نگارش زبان انگليسي چگونگي نگارش پاراگرافهاي سازمانيافته به صورت گامبهگام و با آوردن نمونههاي فراوان آموزش داده ميشود. در اينجا چگونگي نگارش پاراگرافهاي سازمانيافته بر پايهي كتابهاي آموزش نگارش انگليسي شرح داده ميشود.
پاراگراف چيست
يك پاراگراف مجموعهاي از چند جمله است كه يك مفهوم اصلي را شرح ميدهند. به طور معمول اين مفهوم اصلي در «جملهي موضوع» بيان ميشود كه اغلب نخستين جملهي پاراگراف است و اندكي با تورفتگي نوشته ميشود. ديگر جملههاي پاراگراف، بايد به شرح و گسترش جملهي موضوع كمك كنند و به آنها «جملههاي پشتيبان» ميگويند. برخي پاراگرافها، يك «جملهي نتيجهگيري» هم دارند كه نظر اصلي پاراگراف را خلاصه ميكند يا نكتهي مهمي را دربارهي آن يادآور ميشود. اين جمله به طور معمول در پايان پاراگراف ميآيد. نويسنده در نوشتن همهي اين جملهها بايد مفهوم واحدي را با نظم منطقي بيان كند و شرح دهد.
براي مثال، به پاراگراف زير دقت كنيد:
زبان علمي بسيار دقيق و روشن است و بيان نادرست واژههاي علمي ميتواند به سردرگمي دانشآموزان منجر شود. براي مثال، فرضيه در بيشتر كلاسهاي علوم به صورت حدس علمي تعريف ميشود، حال آن كه پيشگويي نيز نوعي حدس علمي است. پيشگويي، حدس علمي دربارهي نتيجهي يك آزمايش خاص است و فرضيه، حدس علمي دربارهي علت رخ دادن آن نتيجه است. ما آموزگاران بايد اين مفهومها را درست به دانشآموزان منتقل كنيم تا بتوانند پژوهشهاي خود را به صورت علميتري انجام دهند.
موضوع اين پاراگراف، مشكل بيان نادرست واژههاي علمي در كلاس درس است كه در جملهي نخست پاراگراف(جملهي موضوع) مطرح شده است. سپس اين موضوع در دو جمله(جملههاي پشتيبان) و با آوردن مثال، شرح داده شده است. در پايان نيز پاراگراف با «جملهي نتيجهگيري» به پايان رسيده كه اهميت به كارگيري درست اين واژهها را يادآوري ميكند.
نمونهي ديگر:
در جامعهي صنعتي و بسيار پيچيدهي امروزي بيشتر چيزهايي كه در زندگي با آنها سر و كار داريم ساختهي دست انسان است. ما با انواع ماشينها كار ميكنيم و با دو چرخه، ماشين سواري، اتوبوس يا قطار رفت و آمد ميكنيم. اوقات فراغت خود را با وسايلي مانند راديو، تلويزيون، ضبط صوت و مانند آنها ميگذرانيم كه همه به دست انسان ساخته شدهاند. حتي غذايي كه ميخوريم طي فرآيندهايي تهيه ميشود كه كم و بيش وسايل ماشيني در آنها دخالت دارند. ميدانيم كه همهي اين چيزهاي به نسبت تازه، كه هر يك به نحوي در زندگي اجتماعي ما دخالت دارند، دستاورد علم و فناوري ماست.
موضوع اين پاراگراف، ساختههاي دست بشر است كه نمونههاي آن در جملههاي پشتيبان آمده است. نويسنده در جملهي نتيجهگيري همين موضوع را به شيوهي ديگري بازگو كرده و يادآور شده است كه چيزهاي نام برده شده، همگي دستاورد علم و فناوري آدمي است.
پاراگرافي كه سازماندهي خوبي داشته باشد، سه بخش اصلي دارد: 1 . جملهي موضوع: سخن اصلي پاراگراف و مركز توجه آن را بيان ميكند.
2 . جملههاي پشتيبان: با عرضهي اطلاعات بيشتر و يا آوردن نمونههايي، جملهي موضوع را شرح و گسترش ميدهند.
3 . جملهي نتيجه: مشخص ميكند كه پاراگراف به پايان رسيده و نكتهي مهمي را يادآور ميشود كه خواننده بايد به خاطر داشته باشد.
اگر به ساختاري كه توضيح داده شد، اندكي با دقت بيشتر نگاه كنيم، پيميبريم كه يك پاراگراف نيز به يك مقالهي كوتاه ميماند. جملهي موضوع را ميتوان در حكم مقدمهي مقاله دانست كه مشخص ميكند نويسنده پيرامون چه موضوعي نوشته است. جملههاي پشتيبان در حكم پيكرهي مقاله و جملهي نتيجه مانند نتيجهگيري مقاله است. بنابراين، يك پاراگراف، يك «مقالهي چند خطي» است و اگر همهي اين «مقالههاي كوچك» به درستي نوشته شوند، آنگاه نوشتهي نهايي نيز مقالهي درستي خواهد بود. از اين رو، در ادامه راهنماييهايي براي نگارش پاراگرافهاي سازمانيافته ميآيد.
ويژگيهاي جملهي موضوع
جملهي موضوع مهمترين جملهي پاراگراف است. اين جمله به طور خلاصه ميگويد كه در آن پاراگراف پيرامون چه موضوعي بحث ميشود. از اين رو، جملهي موضوع راهنماي خوبي براي نويسنده و خواننده است. نويسنده درمييابد كه چه اطلاعاتي را بايد در جملههاي پيرو بگنجاند و چه اطلاعاتي را نبايد مطرح كند. خواننده نيز ميداند كه موضوع پاراگراف چيست و خودش را براي درك بهتر آن، آماده ميكند.
پنج نكتهي مهم را دربارهي جملهي موضوع به ياد داشته باشيم:
1. كامل و كوتاه است.
وسعت زبان هر قوم و قدرت تعبير آن، نمودار غناي فرهنگ و عمق انديشهي آن مردم است.هر قدر فرهنگي مايه ورتر و ملتي از تفكر و انديشهورزي بهرهمندتر باشد ناگزير به زباني پهناور نيازمندتر است تا بتواند آنچه را در ذهن دارد و نيز عوالم دروني خويش را بيان كند. بنابراين، اگر گفته شود زبان وسيلهي انديشيدن است سخني نابجا نيست. بديهي است كسي كه زبانش پريشان و نابسامان باشد، فكرش نيز پريشيده و نااستوار خواهد بود و برعكس.
2. نه زياد كلي و نه زياد خاص است.
الف) فراگيري زبان انگليسي بسيار سخت است.(بسيار كلي است)
ب) يكي از دشواريهاي فراگيري زبان انگليسي به خاطرسپردن واژههاي بيگانه است.(مناسب است)
پ) برخي از واژههاي انگليسي ريشهي فارسي يا عربي دارند.(مناسب است)
ت) واژهي Muskmelon از واژهي musk (برگرفته از واژهي مُشك فارسي) و melon (واژهاي يوناني و به معناي ميوهي گرد و شبيه سيب) گرفته شده است.(بسيار خاص است و بهتر است به عنوان يكي از جملههاي پشتيبان بيايد)
3. روشن است و ابهام ندارد.
عبارتهايي مانند «جالب است»، «خوب است» يا «بينظير است» شايد متن شما را زيبا كنند، اما مبهم هستند. بهتر است زيبايي موضوع مورد نظر خود را به جاي اين واژهها، با توصيف روشن و دقيق آن، به رخ خواننده بكشيد.
4. گاهي به صورت پرسشي بيان ميشود.
اگر از شما بخواهند به يك فروشگاه زنجيرهاي برويد تا مقداري هلوي تازه بخريد، در آن فروشگاه بزرگ چگونه آن را پيدا ميكنيد؟شما ميدانيد كه فروشگاه محلهي شما كالاهايش را دستهبندي كرده است. بنابراين، به بخش ميوه و سبزي ميرويد و قفسههاي ميوهها را پيدا ميكنيد. آنگاه بايد به دنبال قفسهي هلوها باشيد. اگر فروشگاهي بخواهد مقداري ميوه را كنار حبوبات و مقداري از آنها را كنار گوشتها بگذارد، پيدا كردن هلوها دشوارتر مي شود.
5. گاهي در جاهاي ديگري از پارگراف جاي ميگيرد.
آلبرت اينشتين، يكي از نابغههاي جهان، در نخستين تلاش خود نتوانست از عهدهي آزمون ورودي دانشگاه برآيد. ويليام فاكنر، يكي از نويسندگان برجستهي آمريكا چون نتوانست دورهي زبان انگليسي را با موفقيت به پايان برساند، از ادامهي تحصيل بازماند. اديسون، كه بزرگترين مخترع همهي دورانها به شمار ميآيد، از مدرسه فرار كرد. اين نمونهها نشان ميدهد كه موفق نبودن در مدرسه هميشه به معناي موفق نبودن در زندگي نيست.
در كتابهاي دستور زبان فارسي و كتابهاي نگارش و ويرايش با ساختار جمله در زبان فارسي آشنا ميشويم، اما در بيشتر اين آثار راهكارهايي براي چگونگي نگارش سطحهاي ديگر نوشتن، يعني پس از جملهنويسي، ديده نميشود. در بيشتر اين آثار فقط چند سفارش دربارهي سادهنويسي و رعايت نظم منطقي جملهها وجود دارد. بيشتر آنها درتعريف پاراگراف، كه نخستين سطح نگارشي پس از جمله است، فقط به اين جمله بسنده كردهاند كه چند جملهي مرتبط با هم را پاراگراف يا بند ميگويند. اما در كتابهاي نگارش زبان انگليسي چگونگي نگارش پاراگرافهاي سازمانيافته به صورت گامبهگام و با آوردن نمونههاي فراوان آموزش داده ميشود. در اينجا چگونگي نگارش پاراگرافهاي سازمانيافته بر پايهي كتابهاي آموزش نگارش انگليسي شرح داده ميشود.
پاراگراف چيست
يك پاراگراف مجموعهاي از چند جمله است كه يك مفهوم اصلي را شرح ميدهند. به طور معمول اين مفهوم اصلي در «جملهي موضوع» بيان ميشود كه اغلب نخستين جملهي پاراگراف است و اندكي با تورفتگي نوشته ميشود. ديگر جملههاي پاراگراف، بايد به شرح و گسترش جملهي موضوع كمك كنند و به آنها «جملههاي پشتيبان» ميگويند. برخي پاراگرافها، يك «جملهي نتيجهگيري» هم دارند كه نظر اصلي پاراگراف را خلاصه ميكند يا نكتهي مهمي را دربارهي آن يادآور ميشود. اين جمله به طور معمول در پايان پاراگراف ميآيد. نويسنده در نوشتن همهي اين جملهها بايد مفهوم واحدي را با نظم منطقي بيان كند و شرح دهد.
براي مثال، به پاراگراف زير دقت كنيد:
زبان علمي بسيار دقيق و روشن است و بيان نادرست واژههاي علمي ميتواند به سردرگمي دانشآموزان منجر شود. براي مثال، فرضيه در بيشتر كلاسهاي علوم به صورت حدس علمي تعريف ميشود، حال آن كه پيشگويي نيز نوعي حدس علمي است. پيشگويي، حدس علمي دربارهي نتيجهي يك آزمايش خاص است و فرضيه، حدس علمي دربارهي علت رخ دادن آن نتيجه است. ما آموزگاران بايد اين مفهومها را درست به دانشآموزان منتقل كنيم تا بتوانند پژوهشهاي خود را به صورت علميتري انجام دهند.
موضوع اين پاراگراف، مشكل بيان نادرست واژههاي علمي در كلاس درس است كه در جملهي نخست پاراگراف(جملهي موضوع) مطرح شده است. سپس اين موضوع در دو جمله(جملههاي پشتيبان) و با آوردن مثال، شرح داده شده است. در پايان نيز پاراگراف با «جملهي نتيجهگيري» به پايان رسيده كه اهميت به كارگيري درست اين واژهها را يادآوري ميكند.
نمونهي ديگر:
در جامعهي صنعتي و بسيار پيچيدهي امروزي بيشتر چيزهايي كه در زندگي با آنها سر و كار داريم ساختهي دست انسان است. ما با انواع ماشينها كار ميكنيم و با دو چرخه، ماشين سواري، اتوبوس يا قطار رفت و آمد ميكنيم. اوقات فراغت خود را با وسايلي مانند راديو، تلويزيون، ضبط صوت و مانند آنها ميگذرانيم كه همه به دست انسان ساخته شدهاند. حتي غذايي كه ميخوريم طي فرآيندهايي تهيه ميشود كه كم و بيش وسايل ماشيني در آنها دخالت دارند. ميدانيم كه همهي اين چيزهاي به نسبت تازه، كه هر يك به نحوي در زندگي اجتماعي ما دخالت دارند، دستاورد علم و فناوري ماست.
موضوع اين پاراگراف، ساختههاي دست بشر است كه نمونههاي آن در جملههاي پشتيبان آمده است. نويسنده در جملهي نتيجهگيري همين موضوع را به شيوهي ديگري بازگو كرده و يادآور شده است كه چيزهاي نام برده شده، همگي دستاورد علم و فناوري آدمي است.
پاراگرافي كه سازماندهي خوبي داشته باشد، سه بخش اصلي دارد: 1 . جملهي موضوع: سخن اصلي پاراگراف و مركز توجه آن را بيان ميكند.
2 . جملههاي پشتيبان: با عرضهي اطلاعات بيشتر و يا آوردن نمونههايي، جملهي موضوع را شرح و گسترش ميدهند.
3 . جملهي نتيجه: مشخص ميكند كه پاراگراف به پايان رسيده و نكتهي مهمي را يادآور ميشود كه خواننده بايد به خاطر داشته باشد.
اگر به ساختاري كه توضيح داده شد، اندكي با دقت بيشتر نگاه كنيم، پيميبريم كه يك پاراگراف نيز به يك مقالهي كوتاه ميماند. جملهي موضوع را ميتوان در حكم مقدمهي مقاله دانست كه مشخص ميكند نويسنده پيرامون چه موضوعي نوشته است. جملههاي پشتيبان در حكم پيكرهي مقاله و جملهي نتيجه مانند نتيجهگيري مقاله است. بنابراين، يك پاراگراف، يك «مقالهي چند خطي» است و اگر همهي اين «مقالههاي كوچك» به درستي نوشته شوند، آنگاه نوشتهي نهايي نيز مقالهي درستي خواهد بود. از اين رو، در ادامه راهنماييهايي براي نگارش پاراگرافهاي سازمانيافته ميآيد.
ويژگيهاي جملهي موضوع
جملهي موضوع مهمترين جملهي پاراگراف است. اين جمله به طور خلاصه ميگويد كه در آن پاراگراف پيرامون چه موضوعي بحث ميشود. از اين رو، جملهي موضوع راهنماي خوبي براي نويسنده و خواننده است. نويسنده درمييابد كه چه اطلاعاتي را بايد در جملههاي پيرو بگنجاند و چه اطلاعاتي را نبايد مطرح كند. خواننده نيز ميداند كه موضوع پاراگراف چيست و خودش را براي درك بهتر آن، آماده ميكند.
پنج نكتهي مهم را دربارهي جملهي موضوع به ياد داشته باشيم:
1. كامل و كوتاه است.
وسعت زبان هر قوم و قدرت تعبير آن، نمودار غناي فرهنگ و عمق انديشهي آن مردم است.هر قدر فرهنگي مايه ورتر و ملتي از تفكر و انديشهورزي بهرهمندتر باشد ناگزير به زباني پهناور نيازمندتر است تا بتواند آنچه را در ذهن دارد و نيز عوالم دروني خويش را بيان كند. بنابراين، اگر گفته شود زبان وسيلهي انديشيدن است سخني نابجا نيست. بديهي است كسي كه زبانش پريشان و نابسامان باشد، فكرش نيز پريشيده و نااستوار خواهد بود و برعكس.
2. نه زياد كلي و نه زياد خاص است.
الف) فراگيري زبان انگليسي بسيار سخت است.(بسيار كلي است)
ب) يكي از دشواريهاي فراگيري زبان انگليسي به خاطرسپردن واژههاي بيگانه است.(مناسب است)
پ) برخي از واژههاي انگليسي ريشهي فارسي يا عربي دارند.(مناسب است)
ت) واژهي Muskmelon از واژهي musk (برگرفته از واژهي مُشك فارسي) و melon (واژهاي يوناني و به معناي ميوهي گرد و شبيه سيب) گرفته شده است.(بسيار خاص است و بهتر است به عنوان يكي از جملههاي پشتيبان بيايد)
3. روشن است و ابهام ندارد.
عبارتهايي مانند «جالب است»، «خوب است» يا «بينظير است» شايد متن شما را زيبا كنند، اما مبهم هستند. بهتر است زيبايي موضوع مورد نظر خود را به جاي اين واژهها، با توصيف روشن و دقيق آن، به رخ خواننده بكشيد.
4. گاهي به صورت پرسشي بيان ميشود.
اگر از شما بخواهند به يك فروشگاه زنجيرهاي برويد تا مقداري هلوي تازه بخريد، در آن فروشگاه بزرگ چگونه آن را پيدا ميكنيد؟شما ميدانيد كه فروشگاه محلهي شما كالاهايش را دستهبندي كرده است. بنابراين، به بخش ميوه و سبزي ميرويد و قفسههاي ميوهها را پيدا ميكنيد. آنگاه بايد به دنبال قفسهي هلوها باشيد. اگر فروشگاهي بخواهد مقداري ميوه را كنار حبوبات و مقداري از آنها را كنار گوشتها بگذارد، پيدا كردن هلوها دشوارتر مي شود.
5. گاهي در جاهاي ديگري از پارگراف جاي ميگيرد.
آلبرت اينشتين، يكي از نابغههاي جهان، در نخستين تلاش خود نتوانست از عهدهي آزمون ورودي دانشگاه برآيد. ويليام فاكنر، يكي از نويسندگان برجستهي آمريكا چون نتوانست دورهي زبان انگليسي را با موفقيت به پايان برساند، از ادامهي تحصيل بازماند. اديسون، كه بزرگترين مخترع همهي دورانها به شمار ميآيد، از مدرسه فرار كرد. اين نمونهها نشان ميدهد كه موفق نبودن در مدرسه هميشه به معناي موفق نبودن در زندگي نيست.