PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : رازعشق شقایق



mehraboOon
02-24-2011, 06:12 PM
رازعشق شقایق
(http://www.rozanehonline.com/index2.php?option=com_content&task=emailform&id=732&itemid=136)
(http://www.rozanehonline.com/content/category/8/61/93/)
شقایق گفت با خنده ؛ نه تب دارم ، نه بیمارم

اگر سرخم چنان آتش ، حدیث دیگری دارم
گلی بودم به صحرایی ، نه با این رنگ و زیبایی
نبودم آن زمان هرگز ، نشان عشق و شیدایی



(http://www.rozanehonline.com/join)http://rozanehonline.com/rozanehgroup/bahman89/shaghayegh/02.jpg (http://rozanehonline.com/rozanehgroup/bahman89/shaghayegh/02.jpg)

یکی از روزهایی ، که زمین تب دار و سوزان بود
و صحرا در عطش می سوخت ، تمام غنچه ها تشنه
و من بی تاب و خشکیده ، تنم در آتشی می سوخت
ز ره آمد یکی خسته ، به پایش خار بنشسته




(http://www.rozanehonline.com/join)http://rozanehonline.com/rozanehgroup/bahman89/shaghayegh/13.jpg (http://rozanehonline.com/rozanehgroup/bahman89/shaghayegh/13.jpg)

و عشق از چهره اش پیدای پیدا بود

ز آنچه زیر لب می گفت : شنیدم ، سخت شیدا بود

نمی دانم چه بیماری به جان دلبرش

افتاده بود ، اما طبیبان گفته بودندش

(http://www.rozanehonline.com/join)http://rozanehonline.com/rozanehgroup/bahman89/shaghayegh/03.jpg (http://rozanehonline.com/rozanehgroup/bahman89/shaghayegh/03.jpg)

اگر یک شاخه گل آرد ، ازآن نوعی که من بودم
بگیرند ریشه اش را ، بسوزانند
شود مرهم برای دلبرش ، آندم شفا یابد

چنانچه با خودش می گفت ، بسی کوه و بیابان را

(http://www.rozanehonline.com/join)http://rozanehonline.com/rozanehgroup/bahman89/shaghayegh/09.jpg (http://rozanehonline.com/rozanehgroup/bahman89/shaghayegh/09.jpg)

بسی صحرای سوزان را ، به دنبال گلش بوده
و یک دم هم نیاسوده ، که افتاد چشم او ناگه به روی من

بدون لحظه ای تردید ، شتابان شد به سوی من

(http://www.rozanehonline.com/join)http://rozanehonline.com/rozanehgroup/bahman89/shaghayegh/10.jpg (http://rozanehonline.com/rozanehgroup/bahman89/shaghayegh/10.jpg)

به آسانی مرا با ریشه از خاکم جدا کرد و
به ره افتاد و او می رفت ، و من در دست او بودم
و او هرلحظه سر را رو به بالاها
شکر می کرد ، پس از چندی


(http://www.rozanehonline.com/join)http://rozanehonline.com/rozanehgroup/bahman89/shaghayegh/12.jpg (http://rozanehonline.com/rozanehgroup/bahman89/shaghayegh/12.jpg)

هوا چون کوره آتش ، زمین می سوخت
و دیگر داشت در دستش تمام ریشه ام می سوخت
به لب هایی که تاول داشت گفت : چه باید کرد؟

(http://www.rozanehonline.com/join)http://rozanehonline.com/rozanehgroup/bahman89/shaghayegh/15.jpg (http://rozanehonline.com/rozanehgroup/bahman89/shaghayegh/15.jpg)


در این صحرا که آبی نیست
به جانم ، هیچ تابی نیست
اگر گل ریشه اش سوزد که وای بر من
برای دلبرم ، هرگز دوایی نیست





واز این گل که جایی نیست ، خودش هم تشنه بود اما
نمی فهمید حالش را ، چنان می رفت و
من در دست او بودم ، و حالا من تمام هست او بودم



(http://www.rozanehonline.com/join)http://rozanehonline.com/rozanehgroup/bahman89/shaghayegh/07.jpg (http://rozanehonline.com/rozanehgroup/bahman89/shaghayegh/07.jpg)

دلم می سوخت ، اما راه پایان کو ؟
نه حتی آب ، نسیمی در بیابان کو ؟


(http://www.rozanehonline.com/join)http://rozanehonline.com/rozanehgroup/bahman89/shaghayegh/08.jpg (http://rozanehonline.com/rozanehgroup/bahman89/shaghayegh/08.jpg)

و دیگر داشت در دستش تمام جان من می سوخت
که ناگه روی زانوهای خود خم شد ، دگر از صبر او کم شد
دلش لبریز ماتم شد ، کمی اندیشه کرد ، آنگه

(http://www.rozanehonline.com/join)http://rozanehonline.com/rozanehgroup/bahman89/shaghayegh/14.jpg (http://rozanehonline.com/rozanehgroup/bahman89/shaghayegh/14.jpg)

مرا در گوشه ای از آن بیابان کاشت
نشست و سینه را با سنگ خارایی
زهم بشکافت ، زهم بشکافت

(http://www.rozanehonline.com/join)http://rozanehonline.com/rozanehgroup/bahman89/shaghayegh/06.jpg (http://rozanehonline.com/rozanehgroup/bahman89/shaghayegh/06.jpg)


اما ! آه صدای قلب او گویی جهان را زیرو رو می کرد
زمین و آسمان را پشت و رو می کرد
و هر چیزی که هرجا بود ، با غم رو به رو می کرد

(http://www.rozanehonline.com/join)http://rozanehonline.com/rozanehgroup/bahman89/shaghayegh/05.jpg (http://rozanehonline.com/rozanehgroup/bahman89/shaghayegh/05.jpg)

نمی دانم چه می گویم ؟ به جای آب ، خونش را
به من می داد و بر لب های او فریاد
بمان ای گل ، که تو تاج سرم هستی
دوای دلبرم هستی ، بمان ای گل


(http://www.rozanehonline.com/join)http://rozanehonline.com/rozanehgroup/bahman89/shaghayegh/04.jpg (http://rozanehonline.com/rozanehgroup/bahman89/shaghayegh/04.jpg)

و من ماندم نشان عشق و شیدایی
و با این رنگ و زیبایی

و نام من شقایق شد

گل همیشه عاشق شد