توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ويژگي هاي يك پوستر موفق
ali20
02-24-2011, 10:04 AM
ويژگي هاي يك پوستر موفق :
1.سادگي 2.گويايي 3.جذابيت رنگي 4.كادر مناسب 5.تركيب بندي مناسب فرم و رنگ
6.وحدت 7.خلاقيت ويژه 8.خوانايي در پوسترهاي نوشتاري 9.اجراي مناسب
10.حروف گذاري مناسب تيترهاي اصلي و فرعي ( Layout )
1.سادگي در پوستر:سادگي مقوله است كه در اغلب محصولات گرافيك جهت سرعت بخشيدن به درك مفهوم استفاده مي كنيم.در پوستر نيز سادگي را با استفاده اعمال خساست در استفاده از فرم و رنگ ايجاد ميكند.پرهيز از سادگي سبب بروز گنگي و پيچيدگي در پوستر مي گردد.
2.گويايي در پوستر:گوياي يعني با نگاه اوليه به پوستر،كليت موضوع را دريافت كنيم.در توضيح ساده تر مي توانيم بگوييم فضاي پوستر نبايد بي ربط از موضوع آن باشد.
3.جذابيت رنگي در پوستر:پوستر بايد جذاب باشد تا بتواند قابليت جلب توجه كنندگي را در بر بگيرد.شايد مهم ترين فاكتور جذابيت در پوستر رنگ باشد.طراح پوستر در حيطه موضوع مورد نظر به خوبي مي بايست رنگهاي جذاب را شناسايي و در پوستر به كار ببرد.
4.كادر مناسب در پوستر:انتخاب كادر مناسب مي بايست پيش از طراحي پوستر صورت پذيرد.كادر عمودي كادري است خبري و هر چه كادر باريكتر باشد خبر تند و تيز تر به مخاطب منتقل مي شود يا به تعبيري ديگر رسمي ترين و با سلابت ترين كادر در پوستر،كادر عمودي است.كادر افقي كادري است آرام و ساكن كه عجله اي براي انتقال پيام ندارد.مضامين داستان گونه،مذهب و طبيعت را مي توان در غالب اين كادر در نظر گرفت.كادر خشتي يا مربع كادري است دوستانه و دموكراتيك.اين كادر براي موضوعاتي همانند صلح ،آشتي و كودكان مناسب است.
5.تركيب بندي: مناسب فرم و رنگ در پوستر:قرارگيري مناسب عناصر ما در كادر پوستر نيازمند آشنايي طراح با شناخت كادر و كمپوزسيون مناسب است.
كمپوزسيون يعني تركيب بندي به جا و مناسب فرم در كادر به نحوي كه يك طرح واحد را تدائي كرده و چشم نواز باشد.گروهي از رنگها در كنار يكديگر جلوه اي زيبا و مناسب دارند.طراح با علم رنگ شناسي خود مي بايست به درستي رنگهاي مورد نياز طرح را انتخاب كند.
6.وحدت در پوستر:عدم پراكندگي فرم و عناصر پوستر به نحوي كه طرح واحدي را تداعي كنند.
7.خلاقيت ويژه در پوستر:بدين معناست كه طرح ما حاكي از ايده اي مبتكرانه و خاص بوده و مخاطب را پس از دريافت آن ايده به وجد آورد.اين ايده مبتكرانه عامل جذابيت را در پوستر تقويت كرده و باعث ماندگاري آن مي گردد.
8.خوانايي در پوسترهاي نوشتاري:اگر پوستر ما به لحاظ ساختار و شكل كلي طرح نوشتاري است.در حيطه فاكتور خوانايي اين اهميت ندارد كه نوشتار از چه نوع فرم و يا جلوه هاي خاصي در طراحي بهره برده است،بلكه اين مهم است كه نوشتار حاوي غلط املائي در رسم الخط نوشته شده نبوده و مخاطب پس طي ايهام توانايي خواندن آن را پيدا كند.
9.اجراي مناسب در پوستر:اجراي مناسب در طراحي پوستر بدين معناست كه طرح نهايي عاري از ضعف و اختلال در اجرا بوده و ايده پوستر به نحو شايسته اجرا شده باشد.بعد از فاكتور خلاقيت ويژه مهم ترين فاكتور اجراي مناسب است.توضيح اينكه طراح گرافيك در واقع طراح ايده است و چه خوب است كه اجراي اثر نيز بر عهده خود او باشد،در عين حال ممكن است اجرا در پوستر به اشخاص ديگري محول كند.در فاكتور خلاقيت ويژه به اهميت ايده ناب به عنوان مهم ترين فاكتور پوستر اشاره شده اما بايد اين جمله را به خاطر سپرد:يك پوستر كه ايده ندارد اما داراي اجراي مناسب و حرفه اي است به مراتب بهتر است از پوستري كه ايده اي مناسب دارد،اما اجراي آن ضعيف است.بنابراين طراح گرافيك مي بايست با انواع تكنيك ها و نرم افزارهاي مختلف اجرايي آشنا باشد.
10.حروف گذاري مناسب تيترهاي فرعي و اصلي(Layout):انتخاب فونت يا قلم مناسب با موضوع پوستر،انتخاب رنگ مناسب حروف.(تيتر اصلي و فرعي)چيدمان مناسب در كادر پوستر به نحوي كه المان يا طرح اصلي ما در پوستر لطمه نخورد و چه بسا آن را تقويت كند Layout يا حروف گذاري مناسب مي گويند.
ali20
02-24-2011, 10:04 AM
پوسترزدگي
چند سالي است كه طراحي پوستر و ارائة آن به نمايشگاههاي متعدد در ميان طراحان جوان واگير و همهگير شده است. و همچنين است در مورد مديران و برگزاركنندگان جشنوارهها و مناسبتها كه اين اپيدمي به آنها نيز سرايت كرده و گوشه چشمي به برگزاري نمايشگاه پوستر دارند. و بسياري نيز به جاي تلفظ o آن را با u تلفظ ميكنند، بر وزن پوست يا دوست. اين پوسترزدگي حاد كه گريبان جماعت كثيري را گرفته، موضوعي است كه بايد به آن پرداخته شود.
اتفاقي كه رخ داده و رو به رشد سريع است، حضور هرچه بيشتر پوسترهاي تك واحدي است كه آنها را فقط در نمايشگاهها، كاتالوگ ها و يا مجلات می بینیم
طراحي آثار گرافيك به شيوة پوستر، براي ارائه به نمايشگاه، با موضوعات پيشنهادي سفارشدهندگان مانند پوستر پوستر، رنگ پنجم، مثبت منفي، چهارميخ، ارگ بم و آخرين و بزرگترين آنها نسل پنج (و بسياري ديگر كه به خاطر ندارم) با جايزه و بيجايزه آنچنان شايع شده است كه گويا موضوعاتي مانند طراحي نشانه و صفحهآرايي و تصويرسازي و جلد مجله و كتاب اصلاً در ايران موجود نيست و يا تنها از آن كساني است كه با اينگونهها فقط معيشت ميكنند و آنها را با هنرمندان طراح پوسترساز تكواحدي كاري نيست. آنها كارگران و مزدبگيران سفارشگيرنده و مجريان تاجران سفارشدهندهاند كه راهي به ديار هنرمندان فرهيخته و از ما بهترِ پوسترساز ندارند. اتفاق عجيب ديگر اختراع گونهاي جديد از هنر است كه تايپوگرافي نام دارد; معلوم نيست كه آيا نقاشي است يا مجسمهسازي، گرافيك است يا عكاسي، سينما است يا ويدئو آرت و يا ميتواند همه را دربر گيرد يا خود مستقل است و متكي به خود با قوانين و راهكارهاي خود؟ آيا هر اثري كه با خوشنويسي يا دستنويسي يا فونت توليد شود در گونة تايپوگرافي جاي ميگيرد؟ چگونه ميتوان فهميد كه اثر در گونة گرافيك يا نقاشي نيست؟ اين نامگذاري بديع از كدام آئين يا قانون تدوينشده، يا حتي بگو، تعريف شفاهي پيروي ميكند؟ مقالة حاضر در پي يافتن تعريف يا توافق تازهاي است براي استنباط مشترك. رهايي از خلط مبحث و يا شايد آغازي براي طرح بيانية مشترك دستهاي از طراحان پوستر.
پوسترهاي ديجيتال به مثابه اثر هنري
يكي از خصيصههاي اصلي و يكي از وجوه تمايز پوستر با تابلو نقاشي از آغاز پيدايي آن، تكثير (و حتي گاهي در شيوة طراحي تكثيرپذير) بوده است. پوسترها را اگر مطابق تعريف قديمي آكادميك به دو نوع در خدمت فرهنگ و يا در خدمت اقتصاد (تجارت) تقسيم كنيم (با اين آگاهي كه تمام رفتارهاي اقتصادي حتي پوستر نيز تأثير مستقيم و انكارناپذيري بر فرهنگ دارد)، در هر يك از اين تقسيمبنديها دو گونه عملكرد به خواست سفارش رخ ميدهد.
گونة اول كه وجود يا حضور محصول يا كالاي خاصي را در زمان و مكان معين اعلام ميكنند. براي مثال، تمام نمايشگاهها، فيلمها، نمايشها يا جشنوارههايي كه در زمان و مكان خاص و محدودي واقع ميشوند و يا كالاها، محصولات يا نمايشگاههاي تجاري ـ صنعتي كه در زمان و مكان خاصي به فروش ميرسند يا برگزار ميشوند.
گونه دوم آنها كه روايتشان از موضوع يا محصولْ زمان و مكان خاص يا محدودي را تعيين نميكند. اگرچه اينگونة بيزمان و مكان نيز در اصل گسترة زماني و مكاني، اما وسيعتر از گونة اول دارد، چرا كه در قيد مكان جغرافيايي زبان يا فرهنگ يا موقعي از محدودهاي از جهان و در قيد زمانيِ حداكثر فصلي گذرا از تاريخ يا حضور يك نسل يا رخدادي بالاخره گذرا واقع ميشوند. مثل پوسترهاي آگاهكننده، هشداردهنده، تزئيني، آموزشي، سياسي، مربوط به آئينها و مراسم سنتي، رفتارهاي فرهنگي يا تبليغ كالاهايي مصرفي و مشهور كه همگاني و همهجايي شدهاند.
تمام گونههايي كه برشمرديم شرط برقراري ارتباط را با تكثير يا وقوع كثرت هرچه بيشتر خواهاناند.
اما اتفاقي كه رخ داده و رو به رشد سريع است، حضور هرچه بيشتر پوسترهاي تكواحدي است كه آنها را فقط در نمايشگاهها و سپس در كاتالوگ يا كتاب آن نمايشگاه و يا ديرتر به شكل جلد كتاب يا مجله رؤيت ميكنيم كه انگيزهاي است براي نوشتن اين مقاله. حضور پوستر در جوامع به دليل رشد تكنولوژي و سرعتيافتن متحركها كه مردم بر آن سوارند، اتفاق افتاد و از درون تراكتها زاده شد و به تبع همين روند به طرف بزرگتر شدن رفت و به بيلبوردها تبديل شد. هرچه سرعت متحركها در شهرها افزونتر شدند پوسترها (بخوان بيلبوردها) بزرگتر شدند. پس پوسترهاي كوچكتر بايد محدودة رفتاري تازهاي داشته باشند درخور بينندة كمتحرك يا ساكن خود كه آدمهاي پياده يا نشسته هستند. در اينجاست كه موضوعات بايد داراي تفكيك رفتاري، بياني يا بهتر است بگوييم ديداري شوند. آنهايي كه با تصوير و نوشته آهسته حرف ميزنند و آنهايي كه فرياد ميكشند. و اين حجم صداي تصويري را تنها ابعاد پوستر يا بيلبورد است كه تعريف ميكنند. (بگذريم از بيلبوردهايي كه با دارا بودن ابعاد بسيار بزرگ حتي ممكن است كه الكن باشند!). با اين تغيير بسيار مهم در روند دگرگوني شكل، پوسترهاي كوچك، موضوعات و مخاطبان خاص خود را يافتند; گاهي اوقات حتي به دليل بنيه اقتصادي سفارش يا سفارشدهنده.
ديگر حكم دارا بودن نوشتههاي بسيار بزرگ و رنگهاي مشعشع شرط اصلي نمايش بهتر پوسترها نيستند و اين تعريف آكادميك بسيار كهنه شده و شايد بتوان آن را فقط منتصب به بيلبوردها دانست. اگرچه در اين مورد نيز شك دارم، چرا كه وقتي يك نظام تبليغ موفق شود كه رنگي، نشانهاي، تصويري يا شعاري را در اذهان جمعيتي خاص در مكان جغرافيايي تعريفشده و در زماني هرچند طولاني اما محدود حك كند، ارائة اين كد شناسايي بهتنهايي عمل ميكند و اصلاً نيازي به نمايش در ابعاد فيزيكي بزرگ عناصر بصري ندارد. گشودن رمزگان يا كُد رنگي مورد اشاره لزوماً نياز به مشعشعبودن ندارد و كد نشانه يا نوشتة مورد نظر حتماً نبايد تمام وسعت فيزيكي اثر را از آن خود كند.
با اين تعريف، پوسترهاي كوچك نجواگراني براي جمعهاي كوچكاند. براي رؤيت از فواصل كوتاه ويترين يا ديوار گالريها، كافيشاپها (چايخانهها)، كتابفروشيها، آموزشگاهها، ادارات و... براي نشستهها و پيادهها. براي آنها كه بيشتر فرصت دارند بيان تصويري ـ نوشتاري را درك كنند و براي رفتن كمتر عجله دارند.
اتفاق شگفت ديگر اواخر قرن بيستم و آغاز قرن بيست و يكم، دگرگوني يا رشد درك تصويري افراد جوامع شهري است كه به دليل فزوني وسايل ارتباط جمعي بهناگزير پير و جوان را متأثر كرده و رفتار آنها را با ارائة رمزگان عموميشده دگرگون و در اختيار ميكند. و مهمتر، ابزار تكنولوژيك معاصر ــ كه مستقيماً در منش و كنش پوسترها (در هر ابعادي) تأثير گذاشتهاند ــ رايانهها و چاپگرهاست.
بيحضور هيچيك از اين ابزار امكان اينهمه تغيير شكل وجود نداشت. اما اين حضور چه رخدادي را موجب شده است كه پوسترها بهطرف اثر هنريشدن گرايش پيدا ميكنند؟ و طراحان احساس هنرمند بودن را بيشتر به رخ ميكشند؟
مگر ذات تكثيرپذيري پوستر نبود كه آن را هنر شاخص قرن كرد؟ آيا سركوب ذات تكثيرپذير پوستر به پذيرش حضور تكواحدي نقض غرض نيست؟
اتفاق اول اينكه همة آنها كه ذوقي در طراحي گرافيك دارند، با تصوير آشنا يا درگيرند امكان يافتهاند كه روي ميز اتاق كوچكشان نرمافزارهايي داشته باشند جايگزين چندين دستگاه و اتاق و تاريكخانه و مواد شيميايي و انواع كاغذ و خطكش و چسب و مداد و قلم. اتفاق دوم بهبود تكنيك و كاغذهاي چاپگرها است. اگر به مدد اين امكان تحولي در روند توليد و ارائه پوسترهايي در ابعاد و تعداد بسيار بالا رخ داده، موضوع اين مقاله نيست. مسئلة ما در خصوص امكانات در اختيار پوسترهايي است كه تنها يك عدد از آنها چاپ ميشود.
افزودن امكانات اسكن و دوربين ديجيتال به اين مجموعه تنها كمكي است به توليدكنندة پوستر در جهت سرعت در توليد وگرنه لزوماً بود و نبودشان تأثيري در بيان تصويري ندارد. روزگاري ژان لوكگدار پيشبيني روزي را كرد كه دوربين در دست سينماگر به مثابه قلم شود. اگر اكنون به مدد تكنولوژي ديجيتال اين اتفاق در شرف وقوع است نشانة حضور رايانه به مثابه قلم را در تمام گونههاي هنري ميتوان سراغ گرفت. اگر امروز انگشتشمار نقاشان ما با رايانه تابلو نقاشي خلق ميكنند، دير نيست كه نسل بعدي گرايش خود را در استفاده از ابزار كهن كنار بگذارد و كارگاه نقاشي رايانهاي كوچك روميزي خود را كاملتر كند. آنچنان كه فيلمسازان و عكاسان سريعتر به اين عمل دست زدند; هرچند كه پيران حرفه بسيار نصيحت كردند و زاري.
توضيح اينكه در اين مقاله سعي ميكنم از لغت طراح و يا هنرمند پرهيز كنم، چون توليد طرحهاي بسيار كساني هستيم كه لزوماً طراح و يا اصلاً هنرمند نيستند. مجموعة اين امكانات به توليدكنندة پوستر اين آزادي عمل را داده است كه به توليد پوسترهاي شخصي دست بزند (سفارش از خود)، و يا اينكه بتواند در تمام فراخوانها حضور عاجل پيدا كند. (شايد حرمت و منش نقاشي، در فرهنگ ما هنوز ظرفيت پذيرش اين گسترة حضور عموم را نيافته كه گرافيك، سينما و عكاسي به آن دست پيدا كردهاند!) علاوه بر حضور گسترده و فوري توليدكنندگان، اين امكان به گروهها، انجمنها، برنامهسازان، مديران دولتي و خصوصي داده شده كه مستقل يا در كنار هر مناسبتي به فراخوان پوستر فكر و اقدام كنند. اين مجموعة رفتاري سبب شده است كه پوسترهاي نمايشگاهي به طرف توليد واحد بروند، در بند تكثير نباشند و خود را به مثابه اثر هنري بينگارند و نمايش دهند. چرا كه فارغ از اعلام تاريخ و مكاناند و ميتوانند به مضمونهايي همه زماني و همه مكاني بپردازند، اما آيا اينكه تمام اين توليداتِ به نمايش درآمده، با اين همه مضامين گونهگون اجتماعي ـ فرهنگي، تماماً ظرفيت اطلاق نام اثر هنري را دارند يا خير محل ترديد است.
پس ميتوان گفت بيآنكه بخواهيم خود را به توليد پوستر هنري ملزم كرده باشيم تنها كافي است تعريف و قوانين از پيش آموخته و قديمي پوستر را كنار بگذاريم و به تعريف تازهاي فقط براي لفظ پوستر به مفهوم كلي آن برسيم: پوستر لزوماً نبايد بلند حرف بزند، ميتواند عابر را ميخكوب هم نكند، بلكه كافي است حرف خود را (مخصوصاً اگر حرف متيني است) بسيار آهسته بيان كند (بگو حتي در گوشي). و لزومي هم به مخاطب تودهاي ندارد. ديديم كه در رفتارهاي افراطي در توليد پوستر حتي ناخوانا و الكنبودن نيز بعضي را خوش ميآيد. با رعايت اين قواعد يا بهتر است بگوييم با عدم رعايت قواعد تعريفشدة قديمي همه ميتوانند هنرمند پوسترساز شوند.
آيا با اين همه پوستر توليد شده، آويخته شده به ديوار نمايشگاهها و راه يافته به كاتالوگها و نياويخته بر ديوارهاي شهر، توانستهايم بخشي از وظيفة بزرگ ارتباط هنرمندانه را كه در نقاشي سراغ داريم به دوش پوستر بگذاريم؟ آيا براي اندك درددل خود با اندك همزباني همنشين شدهايم؟ آيا در روايت شادي يا اندوهمان با شريكي تازه همخوان شدهايم؟ در نمايش نفرت از جنگطلبان و بيان عشق به صلحانديشان در چه وسعتي پيروزمندانه حضور يافتهايم؟
مخاطبان محدود حاضر ما در گالريها براي اين همه بيان مفاهيم انساني يا اجتماعي كافياند؟ مگر نه آنكه در آغاز قرن بيستم تمام تلاش هنرمندان اين بود كه خود را از قيد مكانهاي كوچك رها كنند و به ميان مردم بروند؟ مگر ذات تكثيرپذيري پوستر نبود كه آن را هنر شاخص قرن كرد؟ آيا سركوب ذات تكثيرپذير پوستر به پذيرش حضور تكواحدي نقض غرض نيست؟
پناهبردن به توليد آثار واحد چاپي با مخاطب اندك و آشناي نزديك، دال بر كدام نياز اجتماع است كه از شناخت آن عاجز ماندهايم؟ يا واگوي كدام چشمپوشي از كدام ناتواني گرافيك معاصر است كه طالب يافتن و بيانش نيستيم؟ اگر طالب آنيم كه از جماعت هنرمندان ناميده شويم چرا راه سهل رايانه و نرمافزار و چاپگر را پي گرفتهايم؟ نياز هنرمند شمردهشدن از كجا سرچشمه ميگيرد؟ عدم موفقيت در طراحي گونههاي بسيار گرافيك براي سفارشهاي متعدد امروز جامعه شهرنشين سبب اين امر است يا ناتواني در برقراري ارتباط درست با سفارشدهنده؟ ما در اين پوسترها سفارشدهنده را كنار ميگذاريم و خود جاي او قرار ميگيريم. در اتاقهاي كوچك خود با رايانههاي هرچه كوچكتر موضوعات و مفاهيم بسيار بزرگ و انساني را به پوسترهاي بزرگ بدل ميكنيم و به ديوارهاي بلند گالريهاي بزرگ و كوچك ميآويزيم تا با اندك مخاطب خود درد دلي كرده باشيم كوچك، كوچكتر از آواز يك پرنده.
ali20
02-24-2011, 10:04 AM
پوسترمقایسه پوسترها در جامعه ما و جامعه غرب، دو نکته را مشخص میکند که این نکات ازمهمترین عوامل تفاوت بین طراحی ها و آثار گرافیکی در دو جامعه محسوب می شوند:
1- توجه به روابط اجتماعی آنها و مقایسه این دو فرهنگ با هم.
2- اختلافات بین نکاتی که بر روی آنها تکیه شده است، در جامعه ما و جامعهغرب.
بطور مثال اگر ما در ارتباط با ریختن آشغال در سطل زباله و جمع آوری آن درکیسه های زباله تبلیغ می کنیم، در بسیاری از جوامع غربی یا این عمل به صورت تماماتوماتیک انجام می شود و مردم اصلاً احتیاجی به تعمّق روی این مسئله و حل مشکلاتمربوط به آن را ندارند و یا مردم در سطح بالایی از درک و شناخت آداب اجتماعی قراردارند که نیازی به آموزش و ترویج مسائل ساده زندگی در جامعه نیست.
پوستر میتواند ارتباط تنگاتنگی با بیننده خود داشته باشد. پوستر با نمایش واقعی یا تخیلیموضوع با بازار عکس، کلاژ، نقاشی و ... به مردم، ایراد آنها را گوشزد کند و یاخوبیهای آنها را نشان دهد. با استفاده از این تاثیرات، پوستر وسیله بسیار مناسبیبرای انتقال پیام می باشد.
طراح باید تمام مهارتها و فنون و فن های روانشناسیرنگ و زیبایی تکنیک خود را برای انتقال پیام به کار بگیرد و با استفاده از سادهترین و حساب شده ترین کمپوزیسیون ها پیام خود را از طریق پوستر به بیننده انتقالدهد و درست در همین زمان است که شعار پوستر به کمک تصویر می آید و در تثبیت موضوعدر ذهن بیننده، طرح پوستر را یاری می دهد و طراح باید اهمیت نقش و تصویر را برابربداند و ارزش تصویر و نوشته در مقابل هم، باید طوری باشد که این دو عنصر یکدیگر راتقویت کنند تا اینکه موضوع و نوشته در ذهن بیننده تاثیر ماندگارتری داشته باشد.
طراح گرافیک ماهر، فردی است که دنیای او به دو بخش از اندیشه های نظری و اندیشههای عملی تقسیم شده است. او می تواند از بین دو نسل به روشهای جا افتاده و ابداعفکرهای تازه، بین ابهام و اصالت فرق بگذارد. برای او آزادی بیان، مترادف ارائهاندیشه های پیچیده و مبهم و اصرار به معنای کلّه شقّی و یک دندگی نیست؛ بلکه نشانهاعتقاد راسخ او به مهارتهای خویش است. او هنرمندی است مستقل که بیشتر تحت تاثیر هنرخود - که مبتنی بر فضیلت است - کار میکند تا سفارشهای بیرونی. او در عین حال کهمتوجه است طرح خوب باید با ظرایف بازار همخوانی داشته باشد، معتقد است که بازاربدون طرح های خوب به ابتذال می گراید.
طراح خوب برای اجرای یک اثر خوب باید بهعوامل زیر تسلط کامل داشته باشد:
• سفارش دهنده که باید با روحیه و فرهنگاجتماعی او آشنا شود تا به این ترتیب بتواند با یک ارتباط صحیح کار را انجام دهد وبا مشکلات کمتر و در نتیجه محدودیتهای کمتری در طی کار از طرف سفارش دهنده مواجهشود.
• نوع سفارش که به سه دسته تقسیم می شود: الف – فرهنگی ب- تجاری ج- اجتماعی
• تصویر باید در اعلانها مقام اول را داشته باشد و یا به عبارتی،پوستر از طریق تصویر با بینندگان خود ارتباط برقرار کند. بنابراین، تنها ایده خوبداشتن ملاک نیست، بلکه باید تصویر با فوت و فنی به تصویر کشیده شود که کاملاً قوی وبدون هیچگونه مشکلی قابل رویت باشد.
• جلب نظر بیننده مدّ نظر است و اینکهطراح باید شناخت کافی داشته باشد که بعد از انتخاب ایده مناسب با تکنیک شیوههماهنگی، با لحن تصویر، موضوع را طراحی کند و از رنگهایی استفاده کند که فضای تصویررا برای بیننده کاملاً مشخص نماید.
• طراح باید دیدگاه یک مدیر هنری راداشته باشد و یا برای کارهای خود، یک مدیر هنری داشته باشد.
• مدارک لازم وکافی را برای تهیه بخش تصویری پوستر جمع آوری کند.
• باید توجه داشت کهاجرای تصویر بنا بر تخصص انجام بگیرد؛ یعنی اگر پوستر باید تصویرسازی شود، یک تصویرساز آن را انجام دهد، اگر باید عکاسی صورت بگیرد، حتماً یک عکاس این مسئولیت را برعهده داشته باشد و ...
• نظارت طراح در چاپخانه و لیتوگرافی الزامی است.
اعلانهای اجتماعی را برای هشدار دادن و راهنمایی اخلاق و رفتار عمومی، مثلرعایت قوانین و مقررات مختلف حفظ بهداشت، مسائل اجتماعی و همبستگی های گوناگون و... طراحی می کنند. بنابراین تلاش طراح باید برای روانشناسی جامعه و موضع گیری دقیقبرای ایجاد رابطه ای موثر باشد. باید از کلام و تصویری استفاده کند که بسیار سهل وساده باشد و بتواند روی عاطفه و صمیمیت مردم اثر بگذارد. لذا طراح باید پختگی وبصیرت کاملی داشته باشد تا بتواند لحنی را به تصویر درآورد که نمایشگر اهداف فوقباشد.
در این اعلانها نوشته اهمیت ویژه ای دارد و انتخاب کلمات، باید با دقتهمه جانبه و در نهایت سادگی و صمیمیت انجام شود تا بر تماشاچی تاثیر مقبول و هادیبگذارد و بیننده را دچار کسالتهای ناشی از لحن پند و اندرز و گوشزد، ننماید. گاهیدر اعلانهای اجتماعی، نوشته اهمیت و نقش درجه اول پیدا می کند، زیرا ممکن است جملهشعار و مطلب، آنقدر موثر و صمیمی و آشنا باشد که نقش و رنگ را تحت تاثیر خود قراردهد. بنابراین رابطه رنگ و فرم و نوشته باید بسیار هماهنگ و دقیق باشد تا باعثمزاحمت ها و ممانعتهای بصری در راه ایجاد رابطه بین پیام و تماشاچی و مخاطب نشود وبیننده حتی احساس دیدن اعلان را نکند، بلکه احساس کند که گویی اعلان با او حرفمیزند.
ارزش هر کار به طور کلی به دو گونه سنجیده می شود:
الف- ارزشتوانایی طراح در انتقال برداشت های حسّی درست و هنرمندانه اش از موضوع است:
میزان درستی برداشت طراح، بستگی به میزان خلوص بیان او دارد که خود متکی بهعوامل گوناگونی از جمله تجربه و مهرات و از همه مهمتر، دل سپردگی کامل به کار وشفافیت روح است. خلوص بیان به کار نهایی حالتی سهل از جهت درک و پذیرش آن به وسیلهبیننده و ایجاز و استحکام اجرایی آن می دهد. رسیدن به خلوص، تمرینی پیگیر وموشکافانه می خواهد. باید همیشه نگاهی جستجوگر داشت و دائم همه دریافتها را با حس،و حس را با تجربه، و حس را با واقعیت هماهنگ کرد تا بالاخره و به تدریج، نگاه و فکرظریف شوند و خبره گردند و خبرگی را باید مرتب محک زد و آزمایش کرد و صیقل داد؛ چراکه زود کدر می شود و می پوسد.
نداشتن تمرین کافی و عدم پیگیری در این روش،درجات و حالات متفاوتی را در طراح و کارایی او به وجود می آورد و ارزشهای گوناگونآنها را سبب می شود و برعکس، پیگیری مدوام و یکدست و کامل بودن این ممارست باعث بیهمتایی تصویرگر و ماندنی شدن شدّت اثر او می گردد.
ب- ارزش هر کار، مهارت دراجرای اثر است:
در مهارت اجرایی نیز خلوص و شفافیت روح و شخصیت طراح لازم است،اما محدوده آن با وسعت مورد نیاز طراحی و خلاقیت
vBulletin v4.2.5, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.