توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مکاتب ادبی
mozhgan
02-24-2011, 12:37 AM
سلام
در این تاپیک به مکاتب ادبی و ویژگی آنها پرداخته می شود.امیدوارم عزیزانی که مطلبی در این خصوص دارند همکاری کنند.
mozhgan
02-24-2011, 12:38 AM
اومانیسم
او مانیسم(Humanisme )
از دید تاریخی:
جنبش و نهضت فکری مختص قرن 16 است. ویژگی این جنبش تمجید از دوران قدیم و تمایل به شکوفایی کامل انسان می باشد.اومانیسم به بزرگترین تفکر عقیده ای آن زمان یعنی رنسانس مربوط می شود. اومانیست ها به مطالعه روی متون اصلی و اوریجینال ترجمه و ویرایش آثار قدیم یونان و لاتین می پرداختند.
از دید فلسفی:
هر تفکری که به انسان عالی ترین ارزش را بدهد او مانیسم گفته می شود. بنابراین نویسندگانی که در آثارشان از عقیده والای انسان و حفظ حقوق او ولزوم شکوفایی او سخن گفته انداومانیست هستند.
برخی متفکران بکاربردن واژه اومانیسم را در خصوص مسیحیت –به این دلیل که بالاترین ارزش خداست-رد می کنند. در مکتب مارکسیسم نیز بکاربردن این واژه – به این دلیل که بالاترین ارزش انسانیت است نه انسان- رد می شود.
mozhgan
02-24-2011, 12:39 AM
کلاسیسیم
کلاسیسیم(Classicisme)
جنبش فکری و هنری نیمه دوم قرن 17 فرانسه است.از جمله مشهورترین معرفین این نهضت: راسین- لفونتن- برویر- پاسکال- مولیر- لاروشفوکو- لفایت- بوسوئه- بوآلو می باشند*.کلاسیسیم اغلب به عنوان مکتبی مخالف رومانتیسم وباروک تلقی می شود.
ویژگی کلاسیسیم:
-عقیده کلاسیسیم بر این اصل استوار است که اثر هنری مستلزم کار هنری و تکنیکی است و از الهام تنها ناشی نمی شود.
-نویسنده کلاسیک معتقد است طبیعتی بشری وجود دارد وترسیم این روح بشری در طی اعصارباارزش باقی خواهد ماند.
-نویسندگان قدیمی مورد تحسین و تقلید نویسندگان کلاسیک هستند.
-هنر کلاسیک بدنبال نظم و اعتدال درهنر است.
mozhgan
02-24-2011, 12:39 AM
باروک
باروک(Baroque )
از نظر ادبی باروک اغلب در مقابل کلاسیسیسم معنی می شود. یعنی بر خلاف کلاسیسیسم که بر اساس اعتدال است در باروک اغراق به چشم می خورد.دو شاخه باروک عبارتند از: Preciosite و Burlesque
در اولی از تصنع وجود دارد. مثلا به جای گفتن"دندان" از عبارت"مبلمان دهان"استفاده می شود ویا بجای کلمه"نان" از عبارت"حامی زندگی"استفاده می شود در واقع خواستار ایجاد فاصله بین افراد عامی و باسوادهستند به نحوی که درک سخنان افراد باسواد برای افراد عامی مشکل باشد. شاخه دوم باروک نیز مانند شاخه اول عمل می کرد ولی در جهت مسخره کردن گروه اول.
mozhgan
02-24-2011, 12:40 AM
رومانتیسم
رومانتیسم( Romantisme )
جنبش فکری و هنری که در قرن 19به اوج رسید.رومانتیسم نهضت عظیم آزادی است:آزادی از قوانین زیبایی شناختی –قوانین اجتماعی –فرهنگی و حتی سیاسی .برخی تم های بکاررفته در رومانتیسم عبارتند از :طبیعت- مرگ- خدا- گذر زمان و"من"(صحبت کردن از احساسات "من").
روسو به عنوان جد مکتب رومانتیسم و شاتوبریان بعنوان پدر بزرگ رومانتیسم محسوب می شوند و لازم بذکر است که هوگو رئیس مکتب رومانتیسم در تئاتر ولامارتین رئیس رومانتیسم در شعرمی باشند.آغازگر رومانتیسم شعر(Meditations)لامارتین بودو با نمای (Hernani) هوگو رومانتیسم وارد تئاتر شد.بدنبال اکران این نمایشنامه نزاعی بین نویسندگان بوجود آمد ولی سرانجام به پیروزی هرنانی واین مکتب انجامید.
mozhgan
02-24-2011, 12:40 AM
رمان نو
جنبش «رمان نو» یکی از جنبشهای ادبی و هنری غرب، در رابطه با تحولات اجتماعی و سیاسی در اواخر دهه پنجاه در فرانسه شکل گرفت و نویسندگانی چون آلن رب گرییه، میشل بوتور، کلود سیمون و ناتالی ساروت همزمان به انتقاد از شیوههای بیان واقعگرایانه و کلاسیک در رمان پرداختند. «رمان نو» كه در ميان انگليسيزبانان بيشتر به ضد رمان شهرت دارد با انتقاد از عناصر سنتي روايت داستاني مانند شخصيت، حادثه و طرح بر آن بود تا با تأكيد بر لزوم تحول دايمي در ادبيات، گونهاي نو از روايت داستاني را ابداع و معرفي كند كه با اوضاع اجتماعي و زندگي جديد انسان همخواني بيشتري داشته باشد. ساروت در کتاب معتبر خود عصر بدگمانی ضمن انتقاد از رمان کلاسیک، سیر تحولات این ژانر ادبی را از دوره کافکا تا به امروز دنبال کرده است.
mozhgan
02-24-2011, 12:40 AM
سمبولیسم ادبی
مقدمه
سمبولیسم یا نمادگرایى پیش از آن که یک مکتب به حساب بیاید، یک مفهوم یا فلسفه است. بشر از ابتداى شکل گیرى تمدن ها و آغاز شاعرى تمایل داشته حرف هایش را در قالب نمادها و نشانه ها به زبان آورد و اشیاى دور و برش را تجسم مفاهیمى عمیق تر از آنچه به چشم مى آید، نشان دهد. همان طور که مصریان باستان گل هاى اسیریس را نماد مرگ مى دانستند، هندیان گل نیلوفر را نشانه تاج خداوند مى نامیدند، بابلى ها مار را نماد جاودانگى به حساب مى آوردند و خورشید را نشانه بخشندگى و زندگى.
اما به هرحال سمبولیسم یک مکتب فکرى هم هست. در اواخر قرن نوزدهم شاعران فرانسوى که از زبان خشک نویسندگان رئالیسم (واقع گرا) به ستوه آمده بودند، مکتب سمبولیسم را بنیان نهادند. آنها عقیده داشتند:
اثر هنرى باید تا حد ممکن از بیان مستقیم مفاهیم فرار کند و به نمادها و نشانه ها پناه آورد.
نمادها و نشانه ها، خواننده را در کشف راز و رمزهاى اثر به تحرک درمى آورد و او را از قالب یک شاگرد حرف گوش کن بیرون مى آورد.
سمبولیسم ادبی
این مکتب در اواخر قرن نوزدهم به وجود آمد. شارل بودلر پایه گذاراین مکتب بود. در میان کسانی که از بودلر الهام گرفتند و با آثار خود زمینه را برای پیدایش سمبولیسم آماده ساختند پل ورلن، آرتور رمبو و استفان مالارمه از همه مشهورتر هستند. باید توجه داشت که هرکدام از آنها سبک ویژه ای داشتند.
در میان نویسندگان جوزف کنراد و جیمز جویس به دلیل نمادپردازى درآثارشان شهرت خاصى دارند. مثلاً جیمز جویس در کتاب «چهره مرد هنرمند در جوانى» پسرکى عینکى را به تصویر مى کشد که مدام مطیع پدر و مادر و نظام کلیسایى و معلمان مدرسه اش است. او به خاطر عینکى که به چشم مى زند با بچه ها فوتبال بازى نمى کند. اما یک روز این عینک به طور اتفاقى مى شکند و پسرک با کمال تعجب متوجه مى شود که بینایى اش هیچ نقصى ندارد و بدون عینک هم مى تواند دنیاى اطرافش را ببیند. منتقدان آثار جویس، عینک را نماد نگاه بسته و ***** شده یا همه باورهاى کورى مى دانند که چشم عقل ما را پوشانده اند.
رمز گرایى، نمود عصیان هنرمندان در برابر مکاتب واقع گرایى و وصف گرایى بود. رمزگرایان بر فلسفه بدبینانه شوپنهاور و ایده آلیست هاى معنى گرا تکیه داشتند. آنان دیگر بار شعر را بر اریکه قدرت و افتخار نشاندند. بودلر، پایه گذار این مکتب، معتقد بود: «دنیا جنگلى است سرشار از اشارات. حقیقت از چشم مردم عادى پنهان است و فقط شاعر مى تواند به رمز و راز این اشارات پى ببرد.» برخى از شاعران این مکتب، در این رمزآلودگى غرق شدند و گاه اندیشه هاى مبهم و غیر اخلاقى را رواج دادند. این جریان بر آثار هنرى ایران در قرن حاضر تأثیری به سزا نهاد.
شارل بودلر، موریس مترلینگ، آلدینگتن، لارنس، هاکسلی، آرتور رمبو از بزرگان این مکتب هستند.
سفر و شعر رویای پاریسی آثار بودلر، نژادپرست از آرتور رمبو، شاهدخت مالن از موریس مترلینگ نمونه هایی از آثار سمبولیسم می باشند.
سمبولیسم در دیگر علوم
در روانشناسى زیگموند فروید از سمبولیسم بیشترین استفاده را کرد. فروید معتقد بود همه خوابهایى که ما مى بینیم، با نمادشناسى قابل تفسیرند و با شناسایى نمادهاى خواب مى توان به ذهنیت آدمها پى برد. در روانشناسى فروید، خوابها زبان تصویرى روح ها هستند.
هیچکاک در فیلم «طلسم شده» خود مسأله نمادگرایى فروید را به طرز جالبى به تصویر مى کشد. در این فیلم گرى گورى پک نقش یک بیمار روانى را بازى مى کند که خود را قاتل مى انگارد، اما در نهایت دکتر او با تفسیر کابوسهاى او ماجراى قتل را حل مى کند. گرى گورى پک در کابوسهایش مردى را مى بیند که روى پشت بامى ایستاده و چرخ یک کالسکه را در دست گرفته. در این خواب پشت بام نماد کوه و چرخ کالسکه نماد هفت تیر است.
در نقاشى سمبولیک مى توان به آثار گوگن اشاره کرد. نقاشان سمبولیسم معتقد بودند نقاش نباید صرفاً آنچه را که با چشم مى بیند، روى صفحه پیاده کند، بلکه باید جهان را در ذهن خود حلاجى کند و در نهایت برداشتهاى شخصى خود را به تصویر بکشد. (از این جهت نقاشان سمبولیست به اکسپرسیونیسم بسیار نزدیک مى شوند).
سمبولیسم اساساً با دنیاى شاعرانى نظیر مالارمه و آرتور رمبو آغاز شد. در شعرهاى سمبولیک نمادها عاطفى تر مى شوند و شعر با موسیقى و تصویر درهم مى آمیزد. از این جهت شاعران سمبولیست جاده را براى موسیقى سمبولیک هموار کردند. در موسیقى کلاسیک دبوسى را پدر سمبولیسم (و اکسپرسیونیسم) مى دانند. دبوسى، موسیقى را از قید و بندهاى هارمونى نجات داد و گفت شنونده یک قطعه موسیقى باید هنگام شنیدن یک قطعه به یک تصویر برسد و این نوازنده است که باید با بالا و پایین بردن ضرباهنگ موسیقى، این تصویر را در ذهن مخاطب تثبیت کند. پیش از دبوسى، موسیقى رمانتیک صرفاً براى رقص یا تعریف داستانهاى نمایشى کاربرد داشت، اما دبوسى نشان داد موسیقى خود مى تواند به تنهایى تصویر باشد.
اصول سمبولیسم
از نظر فکر، سمبولیسم بیشتر تحت تأثیر فلسفه ایده آلیسم بود که از متافیزیک الهام می گرفت و در حوالی سال 1880 در فرانسه باز رونق می یافت، همچنین بدبینی شوپنهاور نیز تأثیر زیادی در شاعران سمبولیست کرده بود.
خلاصه اصول سمبولیست ها به شرح زیر است:
حالت اندوهبار و آنچه را که از طبیعت موجد یأس و نومیدی و ترس است بیان می کنند.
به سمبل ها و اشکال و آهنگ هایی که احساس ها، نه عقل و منطق آن را پذیرفته است توجه دارند.
آثاری که آنها به وجود آورده اند برای هر خواننده به نسبت میزان ادراک و وضع روحیش مفهوم است، یعنی هرکس نوعی آنها را در می یابد و می فهمد.
آنان تا حد امکان از واقعیت عینی دور شده و به واقعیت ذهنی پرداخته اند.
چون انسان دستخوش نیروهای ناشناسی است که سرنوشت آنان را تعیین می کند از این رو حالت وحشت آور این نیروها را در میان نوعی رویا و افسانه بیان می کنند.
می کوشند حالت های غیرعادی روانی و معرفت های نابه هنگامی را که در ضمیر انسان پیدا می شود و حالت های مربوط به نیروهای مغناطیسی را در آثارشان بیان کنند.
به یاری احساس و تخیل حالت های روحی را در میان آزادی کامل با موسیقی کلمه ها، و با آهنگ و رنگ و هیجان تصویر می کنند.
mozhgan
02-24-2011, 12:41 AM
ناتورالیسم
ناتورالیسم از نظر فلسفی به قدرت کامل و محض طبیعت که نظم بی نظیری داشته باشد گفته می شود. از جهت ادبی تقلید موبه مو و دقیق از طبیعت را گویند.
برخی از نویسندگان ناتورالیست معتقدند که ادبیات و هنر بایستی جنبه علمی داشته باشد. به گفته امیل زولا همانطور که زیست شناس درباره موجود جاندار به بررسی می پردازد نویسنده باید شیوه یک زیست شناس را پیروی کند و روش تجربی باید مورد توجه نویسندگان قرار گیرد.
اختصاصات سبک ناتورالیسم عبارتند از:
1- فرد و اجتماع دارای هیچگونه امتیاز خارجی نمی باشد قانون تنازع بقاء در کلیه کارها و اتفاقات به چشم می خورد، پس اگر موجودی کار خوب یا بدی دست بزند نتیجه اراده اش نیست بلکه جبر و قوانین طبیعت او را به این کار وادار می کند.
2- در نوشته های ناتورالیستی بیش از حد و اندازه به جزئیات توجه می شود. این باریک بینی و ریزه کاری و ذکر عوامل و حوادث بسیار جزئی گاهی خسته کننده و بیهوده می شود.
این ذکر جزئیات شامل کوچکترین حرکات قهرمان داستان تا جزئی ترین چیز در محیط او و فرعی ترین حادثه را شامل می شود.
3- در این سبک، جسم بیش از روح ارزش دارد یعنی هر نوع نظم یا بی نظمی مربوط به جسم آدمی است که آن هم نتیجه توارث است و روان و روح فقط حکم سایه را دارد.
4- در سبک ناتورالیسم مکالمه های طولانی و بی مورد چنان موضوع رمان و نمایشنامه را اشغال می کند که آن را از حقیقت نمایی و لطف می اندازد این مکالمه به صورت عامیانه یا به هر صورتی که گوینده مناسب می داند آورده و گفته می شود.
شاعران و نویسندگان ناتورالیست برخی از کشورها عبارتند از:
امیل زولا پیشوای ناتورالیست های فرانسه
جرج مور از انگلستان
وان لانپ امانتس از هلند
کرتزر، هولتس شلاف، هوپتمان از آلمان
ناتورالیسم زاده فلسفه اثباتی "اگوست کنت" و شارح و مفسر آن هیپولیت تن نقاد معروف فرانسوی است. تن می گوید همان طور که زندگی به وسیله علوم طبیعی مورد مطالعه قرار می گیرد، هنر و ادبیات نیز باید به قوانین علمی تطبیق کند. او معتقد است آنچه نویسنده به وجود می آورد اجباراً به عواملی وابسته است و فکر انسان از قوانین نیرومندی که رفتار او را تعیین می کند اطاعت می نماید.
ناتورالیسم پا به پای رئالیسم به وجود می آید. بزرگ ترین نماینده ناتورالیسم فرانسه امیل زولا است. او و یارانش سعی دارند به هنر و ادبیات جنبه علمی بدهند.
به عقیده او نویسنده باید تخیل را کنار بگذارد و دارای حس واقع بینی باشد و مانند یک شیمی دان یا فیزیک دان که درباره مواد بی جان کار می کند و یا چون فیزیولوژی دان که اجسام زنده را مورد آزمایش قرار می دهد، نویسنده هم باید راجع به صفات و مشخصات و رفتار و عادات افراد و اجتماعات بشری به همان طریق کار کند.
ناتورالیسم معتقد به جبر علمی است و می گوید حوادثی که در دنیا اتفاق می افتد، مطابق قوانین علمی و تحت تأثیر علل جبری است و مطابق این جبر از شرایط معین نتایج معین به دست می آید.
به عقیده این گروه کیفیت روانی و رفتار اشخاص را در اجتماع، شرایط جسمی آنها تعیین می کند. زولای دنیای بشیری را تابع همان جبری می داند که بر سایر موجودات طبیعت حکمفرماست. وی رمان نویس را تشریح کننده ی وضع فردی و اجتماعی بشر می داند و تاثیر وراثت را در تکوین شخصیت می پذیرد. شخصیت در رمانهای زولا تحت تاثیر وضع مزاجی و ارثی و عوامل دیگری از این قبیل است از این رو مجبور به انجام دادن کارهایی معین می شود.
نویسنده ناتورالیسم به توصیف جزئیات می پردازد و این جزئیات را برای اثبات نظر علمی خاص خودش مورد توجه قرار می دهد.
او وضع روانی را نتیجه مستقیم وضع جسمی می داند. وضع جسمی هم از نظر او چیزی است که به ارث به او رسیده است. از نکات مهمی که در شیوه ناتورالیسم هست یکی توجه به آنها زبان است و دیگر توجه به توصیف زشتیها، نویسنده سعی می کند در نقل گفتار هر یک از شخصیت های داستانی همان جملات و عباراتی را بیارود که طبعاً باید به زبان آورد. اگر چه آن عبارات و کلمات زشت و ناهنجار باشد.
از کسانی که با طولا دوست و همکار هستند و تا حدی شیوه او را می پسندند یکی "گوستاو فلوپر" است و دیگر "موپاسان". با این همه فلوبر در بسیاری موارد با زولا موافق نیست و به او اعتراضی دارد و "گی دو ماپاسان" که در واقع نخستین بار داستان کوتاه را در ادبیات فرانسوی وارد می کند، هر چند با زولا دوست و هم عقیده است اما ناتورالیسم او نوعی رئالیسم اغراق آمیز است و با آنچه زولا می گوید تفاوت دارد.
mozhgan
02-24-2011, 12:41 AM
رئالیسم
واژه رئالیسم از رئل(Real) که به معنای واقع است، مشتق شده و در واقع به معنای مکتب اصالت واقع است.
مکتب رئالیسم نقطه مقابل مکتب ایده آلیسم است؛ یعنی مکتبی که وجود جهان خارجی را نفی کرده و همه چیز را تصورات و خیالات ذهنی می داند.
رئالیسم یعنی اصالت واقعیت خارجی. این مکتب به وجود جهان خارج و مستقل از ادراک انسان، قائل است.
ایده آلیست ها همه موجودات و آنچه را که در این جهان درک می کنیم، تصورات ذهنی و وابسته به ذهن شخص می دانند و معتقدند که اگر من که همه چیز را ادراک می کنم نباشم، دیگر نمی توانم بگویم که چیزی هست. در حالی که بنابر نظر و عقیده رئالیستی، اگر ما انسان ها از بین برویم، باز هم جهان خارج وجود خواهد داشت. به طور کلی یک رئالیست، موجودات جهان خارج را واقعی و دارای وجود مستقل از ذهن خود می داند.می داند.
باید گفت در واقع همه انسانها رئالیست هستند، زیرا همه به وجود دنیای خارج اعتقاد دارند. حتی ایده آلیست ها نیز در زندگی و رفتار، رئالیست هستند، زیرا باید جهان خارج را موجود دانست تا بتوان کاری کرد و یا حتی سخنی گفت.
کلمه رئالیسم در طول تاریخ به معانی مختلفی غیر از معنایی که گفته شد، استعمال شده است. مهمترین این استعمال ها و کاربرد ها، معنایی است که در فلسفه مدرسی یا اسکولاستیک(Scholastic) رواج داشته است.
در میان فلاسفه مدرسی، جدال عظیمی بر پا بود که آیا کلی وجود خارجی دارد و یا اینکه وجودش فقط در ذهن است؟
کسانی که برای کلی واقعیت مستقل از افراد قائل بودند، رئالیست و کسانی که کلی را تنها دارای وجودی ذهنی و در ضمن موجودات محسوس می دانستند و برای آن وجود جدا از جزئیات قائل نبودند،، ایده آلیست خوانده می شدند.
بعدها در رشته های مختلف هنر مانند ادبیات نیز سبک های رئالیستی و ایده آلیسمی به وجود آمد و سبک رئالیسم در مقابل سبک ایده آلیسم است.
سبک رئالیسم یعنی سبک گفتن و نوشتن متکی بر نمودهای واقعی و اجتماعی. اما سبک ایده آلیسم عبارت است از سبک متکی به تخیلات شاعرانه گوینده یا نویسنده .
منابع
اصول فلسفه و روش رئالیسم، جلد 1، صفحه 81
آشنایی با بعضی الفاظ فلسفی، صفحه 12
رئالیسم نوعی"واقع گرایی" است در رمان و نمایشنامه که خیال پردازی و فردگرایی رومانتیسم را از بین می برد و به مشاهده ی واقعیت های زندگی و تشخیص درست علل و عوامل و بیان تشریح و تجسم آنها می پردازد.
هدف حقیقی رئالیسم تشخیص تأثیر محیط و اجتماع در واقعیت های زندگی و تحلیل و شناساندن دقیق "تیپها" یی است که در اجتماع معینی به وجود آمده است.
سعی نویسندگان رئالیسم در این است که جامعه خود را تشریح کنند و "تیپها"ی موجود در جامعه را نشان دهند.
از این روست که کار نویسنده در این مکتب به کار یک مورخ نزدیک می شود با این تفاوت که عادت و اخلاق مردم اجتماع خویش را بیان می کند.
"بالزاک" فرانسوی نماینده مکتب رئالیسم نیز به این نکته اشاره می کند و در "کمدی انسانی" می گوید: "با تنظیم سیاهه ی معایب و فضایل و با ذکر آنچه زاییده ی هوس ها و عشق هاست و با تحقیق درباره مشخصات اخلاقی و انتخاب حوادث اساسی جامعه و یا تشکیل "تیپها" ممکن است به نوشتن تاریخی موفق شوم که مورخان از آن غافل بوده اند، یعنی "تاریخ عادات و اخلاق جامعه".
از نمایندگان بزرگ رئالیسم در فرانسه "بالزاک" و "استاندال" در انگلستان "دیکنز" و در روسیه "تولستوی" و "داستایوسکی" را می توان نام برد.
mozhgan
02-24-2011, 12:42 AM
سورئالیسم
مکتب سورئالیسم در سال 1924 به وسیله "اندره برتون" ایجاد شد.
وی معتقد بود ادبیات نباید به هیچ چیز، به جز تظاهرات و نمودهای اندیشه ای که از تمام قیود منطقی و هنری یا اخلاقی رها شده باشد بپردازد و در اعلامیه ای که انتشار داد نوشت:
"سورئالیسم عبارت است از آن فعالیت خود به خودی روانی که به وسیله آن می توان خواه شفاهاً و خواه کتباً یا به هر صورت و شکل دیگری فعالیت واقعی و حقیقی فکر را بیان و عرضه کرد."
سورئالیسم عبارت است از دیکته کردن فکر بدون وارسی عقل و خارج از هر گونه تقلید هنری و اخلاقی.
او و دوستش "لویی آراگون" از آن جهت که هر دو پزشک امراض روانی بودند، می خواستند نظریه فروید را درباره "ضمیر پنهان" وارد ادبیات کنند.
به عقیده این گروه هر چیز که در مغز انسان می گذرد (در صورتی که پیش از تفکر یادداشت شود)، مطالب ناآگاهانه، حرفهای خود به خودی (که بدون اختیار از دهان بیرون می آید) و همچنین رویا جزء مواد اولیه سورئالیسم به شمار می رود.
سورئالیست ها می گویند بسیاری از تصورات و تخیلات و اندیشه های آدمی هست که انسان بر اثر مقید بودن به قید اخلاقی و اجتماعی و سیاسی و رسوم و عادات از بیان آنها خودداری می کند و این تصورات را به اعماق ضمیر پنهان خویش می راند.
این قبیل افکار و اندیشه ها و آرزوها غالباً در خواب و رویا و در شوخی ها و حرف هایی که از زبان انسان می پرد تجلی می کند و سورئالیستم طرفدار بیان صادقانه و صریح این قبیل افکار و تصورات و اوهام و آرزوها است.
به طور خلاصه سورئالیست ها فعالیت اصیل انسان را همان فعالیت رویا مانند ندای درونی دنیای ناخودآگاه می دانند.
از سورئالیست های معروف می توان به "برتون" و "آراگون" "پل الوار" و "گیوم آپولینر" اشاره کرد.
mozhgan
02-24-2011, 12:46 AM
دادائیسم
دادا و دادائیسم
در سالهای 1920 خیلی مکتبهای افراطی در هنر سر و کلهاشان پیدا شد؛ خیلی از آنها حرفهای تازه داشتند و حتی حالا که خیلی از آنها وقتها میگذرد، چقدر جذاب و عالی به نظر میرسند. میان آن مکتبهای افراطی، دادائیسم و افراطیتریناشان است. اگر میخواهید بدانید دادائیسم چیست، یکی از بنیانگذاران دادائیسم میگوید در ساعت فلان بعد از ظهر فلان روز، در اتاق پشت میز بودیم و یکی داشت دست در دهانش میکرد. فرهنگ لغت را باز کردم و لغت دادا _ به معنی اسب چوبی بچهها _ آمد.
البته این خزعبلات بالا خود از نوع دادائیسم است. دادائیسم نوعی ضدهنر و انقلابی برای تغییر و ساختارشکنی مفاهیم هنری است. دادائیسم مجموعهای معنادار از هنر ابزورد، نیهلیسم، ضدیت با عقل، کلیشهشکنی، کلبی مسلکی، تاکید بر شانس و تصادف و ضدیت با اصول شناخته شده هنر است. آنها همه چیز را مسخره میکردند، حتی خودشان را.
دادائیسم علاوه بر نقاشی و هنرهای بصری در شعر و ادبیات، تئاتر، موسیقی و گرافیک نمود پیدا کرد. نقاشیهایی را کشیثدند با تنها چند خط. موسیقیهای درست چند نت و تئاترهای عجیب و غریب و واقعاً بیمعنی.
البته کسی به حق مجاز نیست دادائیسم را مسخره کند، زیرا دادا در نهان تفکری ساختارشکن دارد که تغییر و دگرگونی صور هنر را میخواهد. اگر یک نقاشی فقط یک خط باشد، خوب البته این اسمش هنر نیست، ولی سعی دارد بفهماند که نقاشی از همین خطها تشکیل شدهاند. پس این ضدهنر است؛ ولی ضدهنر هم چیز بدی نیست و لازم هم هست.
دادا بعدها کم کم تلطیف یافت و به سورئالیسم تبدیل شد.
mozhgan
02-24-2011, 12:47 AM
انیمیسم
انیمیسم (Animisme)
در ادبیات رومانتیکها* حالتی را بیان می کنند که در آن گویی اشیا جان دارند.انیمیسم از واژه لاتین “anima” گرفته شده به معنی روح و در واقع انیمیسم همان گرایش به روح دادن به اشیاست.
*بعنوان مثال در اثر "میلی یا خاک زادگاه" (Milly ou la terre natale)لامارتین ویا دراثر "دهان تاریکی" ( La bouche d'ombre)هوگو و "اشعار طلایی" (Vers dores)نروال انیمیسم به چشم می خورد.
mozhgan
02-24-2011, 12:47 AM
فوتوریسم
فوتوریسم(Futurisme )
نهضت فکری و هنری ایتالیایی که در ابتدای قرن20 بوجود آمد واساس آن توسط مارینتی (Marinetti )تنظیم شد. فوتوریسم چشم اندازهای دنیای مدرن از قبیل صنعت- تمدن - جنبشهارا بیان می کند.
mozhgan
02-24-2011, 12:47 AM
فرمالیسم
فرمالیسم(Formalisme )
فرمالیسم بیشتر به فرم وشکل خارجی آثارعلاقمند است تا واقعیت. نیز فرمالیسم روش تربیتی است که در آن به قراردادهای اجتماعی احترام گذاشته می شود بدون اینکه واقعا دغدغه دیگران را داشته باشد. فرمالیسم قضایی شیوه ای است که به قوانین خشک علاقمند است تا یک امتحان وبررسی دقیق.
mozhgan
02-24-2011, 12:48 AM
فمینیسم
فمینیسم( Feminisme)
جنبش فکری که روی مبارزه برای تساوی حقوق زن ومرد متمرکز شده است. جریان فمینیستی جریانی مخصوص قرن 19 است هر چند در آثار مولیر-زنان دانشمند- نیز به چشم می خورد.
ژرژسان (George Sand ) یکی از معروفترین افراد طرفدار این جریان فکری است. MLF ( جنبش آزادی زنان) ازمشهورترین سازمانها در این رابطه می باشد.
mozhgan
02-24-2011, 12:48 AM
مادهگرایی
ماتریالیسم به معنای مادهگرایی فلسفی است. این مکتب در مقابل ایده آلیسم مطرح شد. شاخههای مهم ان ماتریالیسم مکانیکی و ماتریالیسم دیالکتیک میباشد. ماتریالیسم مکانیک را فویرباخ بنیانگذاری کرد و ماتریالیسم دیالکتیک را مارکس.
انسان را اشیاء بی نهایت زیاد و متنوعی احاطه کرده است که برخی از آنها از کوچکترین ذرات اتم گرفته تا عظیمترین ستارگان کیهانی بی جان هستند و برخی دیگر از سادهترین موجودات یک سلولی گرفته تا بغرنجترین و رشد یافتهترین جانوران که انسان باشد جان دارند. این اشیاء بی نهایت متفاوت دارای خواص گوناگون هستند. بشر در طول تاریخ و در نتیجه آزمایشهای پیاپی خود با پیشرفت دانش وگسترش فعالیتهای پراتیک خویش کم کم دریافت که هر قدر هم اشیاء و خواص شان گوناگون باشد با این همه آنها دارای مبانی مشترکی هستند. در دورانهای باستان گروهی از فلاسفه یونان باستان این مبنای مشترک یا اساس جهان و پایه واقعیت را این یا آن شئی مثلاً آب یا آتش میدانستند. نزد متفکران باستانی چین و هند نظیر همین عوامل دو چهار یا پنجگانه بوده است و در ایران کهن نیز عقیده مربوط به وجود چهار آخشیج (یا عنصر ماه): آب، هوا، آتش، خاک و یا طبایع چهارگانه: گرمی، خشکی، سردی و تری با رخنه از منابع هندی و یونانی رایج بوده است.
زروانیان، «زروان بیکران» یا گیتی ماده را عنصر نخستین میدانستند که تمام موجودات از آن پا به عرصه وجود نهاده است. دمکریت فیلسوف بزرگ یونان باستان میگفت اصل جهان از یک عنصر تجزیه ناپذیر است که از ترکیب آن، اشیاء مختلف پدید میآید و آن را «اتم» (ا به معنای نفی، تم از واژه بریدن و قطع کردن) یا «بخش ناپذیر» (در اصطلاح فلسفی ما ـ جزء لایتجزی) نامید.
با تکامل اندیشه بشری این کشف بزرگ به عمل آمد که آن پایه مشترک و اساسی عمومی را نباید با اشکال مختلف اشتباه کرد، بلکه این نتیجه فلسفی حاصل شد که در درجه اول همه اشیاء جهان در این اصل شریکند که به خودی خود و مستقل از انسان، مستقل از تفکر و اندیشه و احساسات وتمایلات انسان، یعنی به طور عینی، وجود دارند. مثلاً علوم طبیعی ثابت کرده است که میلیونها سال قبل از پیدایش هر گونه موجود زندهای زمین و اجرام کیهانی وجود داشتهاند و این خود نشان میدهد که طبیعت عینی است، مستقل از انسان و شعور اوست. به عبارت دیگر این عقل نیست که ماده را خلق کرده، بلکه در کره زمین تکامل چندین میلیارد ساله ماده است که منجر به پیدایش شعور و خرد انسانی شده است.
پراتیک بشری آزمایش و تجربه روزانه، فعالیت تولیدی و علوم طبیعی با تمام دستاوردهای خود به ما نشان میدهد که جهان به طور عینی وجود دارد. عینیت جهان یعنی وجود آن در خارج و مستقل از شعور و اراده و خرد به معنای آن است که جهان مادی است. این کلمه معنای فلسفی دیگری ندارد .
از نگاه تاریخی دانش ما متأثر از شرایط اقتصادی و اجتماعی ما است. در این زمینه تولید اجتماعی نقش بزرگی را بازی می کند. تولید اجتماعی تعیین کننده ترین عامل در شناخت بشر است. به این معنی که شناخت ما بر اساس رشد تولید اجتماعی ما رشد می کند. به این اساس رشد تولید اجتماعی را می توان به دو مرحله تقسیم کرد. یکی تولید اجتماعی طبیعی و دوم تولید اجتماعی دستی یا صنعی. در تولید اجتماعی طبیعی قوای طبیعی نقش مهمی را بازی می کنند. تولید اجتماعی طبیعی در سه دوره تولید تاریخی بازتاب یافته است. در سه دوره تاریخی کمون اولیه، برده داری و فیودالیزم، شیوه تولید شیوه طبیعی بوده است. در تمام این دوره های تاریخی قوای طبیعی در رشد تولید و اساس تولید نقش مهمی را بازی نموده است. از این رو بشر در این سه دوره ی تاریخی به قوای طبیعی متکی بوده اند. این اتکا به قوای طبیعی در نحوه ی تفکر آنان نقش مهمی را بازی می نموده است. آنان به هر نحو خود را مدیون قوای طبیعی می دانسته اند. هر گونه تفکر آزاد و انسانی نا ممکن بوده است.
در دوره ی تاریخی بورژوازی تولید صنعتی بوده است. در این دوره ی تاریخی دیگر بشر به قوای طبیعی متکی نیستند. از این رو می توانند مستقل از قوای طبیعی عمل و فکر کنند. این دوره را می توان دوران آزادی انسان از قوای طبیعی و دوره تفکر آزاد انسانی نامید. بشر با شکل گیری این دوره ی تاریخی بوده است که توانسته است آزادانه فکر کند. به همین خاطر آغاز این دوره با آغاز رنسانس انسانی مزین گردیده است. صرفا با آغاز این دوره بود که انسان توانست جدایی شعور و طبیعت را وجدان نماید. همچنین انسان در طبیعت به مقام بسزای خودش دست یافت. ماتریالیسم دیالکتیک تنها می توانست تحت چنین شرایطی پا بگیرد. شرایطی که انسان از قوای طبیعی آزاد عمل می کند. قوای طبیعی را در خدمت خودش در می آورد و صنعت اساس تولید قرار می گیرد.
اینکه اشیا را خارج از شعور خود می دانیم نتیجه بهبود شرایط تولید اجتماعی ما است. جغرافیای تولید صنعتی و جغرافیای تفکر آزاد مادی با هم همخوانی دارند. هر اندازه به جوامع صنعتی نزدیک می شویم یقین و ایقان مردم به ضعف ایده های مذهبی بیشتر می گردد.
mozhgan
02-24-2011, 12:49 AM
مردمیگری
پوپولیسم / Populisme
مکتبی ادبی و هنری، که در سال ۱۹۲۹ به وجود آمد و هدف آن بیان احساس و رفتار مردم عامی بود.
این مکتب میخواست که در برابر روانشناسی بورژایی و نیز در برابر روشنفکر مآبی گروهی بیکاره، هنری به وجود آورد که توجه نویسنده تنها به مردمان طبقات پایین جامعه باشد.(بی آنکه تا حد ابتذال مکتب ناتورالیسم سقوط کند). طرفداران این مکتب برعکس اگزیستانسیالیستها، مخالف هرگونه التزام و درگیری اخلاقی و اجتماعی و سیاسی بودند
mozhgan
02-24-2011, 12:49 AM
وریسم
وریسم یا واقعگری محض، نام مکتب ادبی اروپایی و تقلید و تلفیقی از مکتب رئالیسم و ناتورالیسم فرانسه است.
این مکتب نخست در ایتالیا به وجود آمد و در همان جا نیز از بین رفت، پایه گذار آن جیوانی ورکا بود. او با لحن سوزان و تند و خشن و بی پردهای شیوه بیان نویسندگان قدیم ایتالیا را با فلسفه اخلاقی توماس هاردی انگلیسی درهم آمیخت و مجموعه داستان قصههای روستایی و دو رمان بزرگ دیگر را خلق کرد.
این مکتب امروز به عنوان نمونه بی مانند هنر داستان سرایی ایتالیا تلقی میشود. لوئیجی کاپوآنا، ماریو پراتزی، خانم گراتسیا دلدا ازجمله پیروان این مکتب هستند.
mozhgan
02-24-2011, 12:50 AM
کوسموپولیتیسم
کاسموپولیتیسم یا مکتب جهان وطنی به وسیله دو شاعر و نویسنده فرانسه والری لاربو و پل موران پایه گذاری شد.
مکتب جهان وطنی مبتنی بر این اصل است که همه مردم جهان باید همدیگر را هموطن یکدیگر بدانند.
mozhgan
02-24-2011, 12:50 AM
اگزیستانسیالیسم
اگزیستانسیالیسم(Existentialisme )
سیستم فکری که بر اساس آزادی انسان ساخته شده است. فرمول کلیدی اگزیستانسیالیسم عبارت "تقدم وجود بر ماهیت" است بدین معنی که طبیعت واقعی من پیش از اینکه من بوجود بیایم وجود نداشته است.این وجود من است که همراه با کارهایی که انجام می دهم ماهیت مرا می شناساند.
اگزیستانسیالیسم نقطه مقابل جبر گرایی است. در جبر گرایی انسان به عنوان فردی که دارای سرنوشت محتوم است شناخته شده است موجودی که تقدیرش از قبل نوشته شده در حالیکه در اگزیستانسیالیسم که سارتر مشهورترین معرف آنست این انسان است که در موقعیتها و در دو راهی ها تصمیم می گیرد که چه راهی را انتخاب کند. او در این انتخاب آزاد است و نباید از سنت ورسم ورسوم پیروی کند.بر این اساس است که سارتر از پذیرش جایزه نوبل ادبیات خودداری کرد.
mozhgan
02-24-2011, 12:52 AM
انتیمیسم
انتیمیسم(Intimisme )
اصطلاح انتیمیسم در مورد آن دسته آثار ادبی و فیلم ها بکار می رود که روی ترسیم زندگی درونی قهرمان اثر و روانشناختی او متمرکز شده است.همچنان که از معنی واژه بر می آید .انتیم به معنی درون می باشد.
mozhgan
02-24-2011, 12:52 AM
کوبیسم
کوبیسم(Cubisme )
جنبش هنری ابتدای قرن 20 که با نقاشی های پیکاسو و براک به اوج رسید.نقاشی های آندو باعث تحول عمیق نقاشی در اروپاشد.
بی شک کوبیسم تحت تاثیرهنر سیاهپوستان بود. کوبیسم از واقع گرایی جدا می شود و برای یک سوژه خاص نقطه نظرات را افزایش می دهد.
کوبیسم در ادبیات باعث پیدایش کالگرام های آپولینر شد. یعنی همان ترکیب شعر و تصویر.
mozhgan
02-24-2011, 12:53 AM
ایلومینیسم
ایلومینیسم(Illuminisme )
جریان فکری فلسفی و مذهبی که در آن شناخت خدارااز تنها از طریق الهام بر دل و تماس مستقیم امکان پذیر می داند. کانت( Kant) بالزاک( Balzac) بودلر(Baudelaire ) نروال (Nerval )از این مکتب تاثیر گرفتند. این جنبش در قرن 18 نیز از مهمترین جنبش های فکری بود.
mozhgan
02-24-2011, 12:53 AM
امپرسیونیسم
امپرسیونیسم(Impressionnisme )
نهضت فکری که نقاشی را در ربع آخر قرن 19متحول کرد. امپرسیونیست ها در پی ثبت واقعیت در گذر بودند. امپرسیونیسم از ارائه صحنه های تاریخی فاصله می گیرد چرا که سوژه های ساده بهتر به آنها اجازه می دهد تا به آنچه که احساس می کنند بپردازند.
شخصیت های اصلی این جریان مونه(Monet ) سیسلس (sisley ) پیسارو(Pissaro )رونوار(Renoir )می باشند. نقاشان انگلیسی تورنر(Turner ) و مانه(Manet ) جزو طلایه داران این جریان اند.
mozhgan
02-24-2011, 12:54 AM
ناتوريسم
ناتوريسم
(Naturisme)
از بزرگان اين مکتب مي توان سن ژرژ بوئليه و اوژن مونفور را نام برد.
شاعران ناتوريست: هم سردي و خشونت سبک پارناس و هم ريزه کاري ها و موشکافي هاي بي مايه سمبوليسم را رد مي کردند و در آثار خود، زندگي و طبيعت و عشق و کار و شجاعت را بزرگ مي داشتند.
هرچند آنان در راه گسترش مکتب خود پيروزي نيافتند اما در خارج از مکتب روي اشعار و نوشته هاي ديگران آثار آن به خوبي پيدا شد.
اشعار ( آنا دونوآي ) و ( فرانسيس ژامز ) شاهد گوياي آن است.
mozhgan
02-24-2011, 12:54 AM
اونانيسم
اونانيسم
(Unanimisme)
شاعر و نويسنده معروف فرانسوي « ژول رومن » بنيانگذار اين مکتب به ياري « ژرژ شنوير» پايه و اساس آن را گذاشت.
اونانيميست ها عقيده دارند که :
در وجود هريک از ما دو نوع افکار و احساس ها است نخست افکار و احساس هايي است که ويژه خود ما است و ديگري افکار و احساس هايي است که اجتماع ما و گروه هاي بشري گرداگرد ما (مانند خانواده و همکاران و همکيشان و مردم کشور) به ما تلقين کرده اند.
مکاتب گذشته مي گفتند که فرد براي نيل به آخرين درجه تکامل بايد شخصيت انفرادي خود را پرورش دهد و از دخالت ها و تأثيرهاي دنياي خارج پرهيز کند، اما اونانيميسم با الهام از آراء فلسفي اگوست کنت برعکس آن را بيان مي کند و اجتماع را منشاء تکامل و نبوغ و شگفتگي نيروهاي فردي مي داند.
مي توان گفت که آئين اين مکتب از عقايد تولستوي و منظومه هاي ويتمن و نظريه هاي جامعه شناساني چون دورکيم و از فلسفه ايده آليسم متأثر شده است.
mozhgan
02-24-2011, 12:55 AM
پارناس
پارناس
(Parnasse)
ويکتور هوگو با اثر معروف خود "Les Orientales " پايه گذار مکتب هنر براي هنر شد. و هوگو بود که عبارت هنر براي هنر را در محافل ادبي ضمن بحث هاي ادبي به ميان کشيد.
جوانان بسياري دور هوگو جمع شدند و گفتند هنر خدايي است که بايد آن را تنها به خاطر خودش پرستيد و هيچ گونه جنبه مفيد و يا اخلاقي به آن نداد و نبايد چنين تصورهايي از آن داشت.
تئوفيل گوتيه ازجمله اين جوانان بود که پس از چند سال در رأس عده اي که هنر براي هنر را شعار خود کرده بودند قرار گرفت. شاعر ديگر اين مکتب تئودور دو بانويل است.
مکتب پارناس:
در حوالي سال 1860 عده اي از شاعران جوان فرانسه بر ضد رومانتيسم قيام کردند و تحت تأثير مکتب هنر براي هنر محافل ادبي تشکيل دادند. در رأس اين شاعران لوکنت دو ليل قرار داشت. در سال 1866 مجموعه شعري از آثار اين شاعران تحت عنوان (پارناس معاصر) انتشار يافت که سخت مورد توجه قرار گرفت.
و رفته رفته اين شاعران به نام( پارناسين) معروف شدند.
به عقيده پارناسين ها شعر نشانه اي است از روح کسي که احساس هاي خود را خاموش ساخته است. اين گونه شاعر به هيچ وجه نمي خواهد شعرش محتوي اميد و آرزو و خواهشي باشد و فقط براي هنر محض احترام قائل است و به زيبايي شکل و طرز بيان اهميت مي دهد.
اصول مهم اين مکتب به شرح زير است.
1_ کمال شکل، چه از لحاظ بيان و چه از لحاظ برگزيدن کلمه ها.
2_ عدم دخالت احساس ها و عدم توجه به آرمان و هدف.
3_ زيبايي قافيه.
4_ وابستگي به آئين "هنر براي هنر".
mozhgan
02-24-2011, 12:55 AM
نارسیسیسم
نارسیسیسم( Narcissisme)
در مورد فردی بکار می رود که شیفته خودش شده و خود را تحسین می کند. خود این واژه اشاره ای است به نارسیس پرسوناژ اسطوره ای یونان: نارسیس پس از اینکه تصویر خود را در آب دید شیفته اش شد و سرانجام بخاطر اینکه قادر نبود آنرا تصرف کند مرد.
mozhgan
02-24-2011, 12:56 AM
میستیسیسم
میستیسیسم(Mysticisme )
عبارتی که بیانگروحدت درونی بین فرد با خداست و موقعیت کسی که بدنبال رابطه مستقیم الهی است.
mozhgan
02-24-2011, 12:56 AM
ناسیونالیسم
ناسیونالیسم(Nationalisme )
در مورد فردی بکار می رود که به ملت خودش علاقه دارد. البته ناسیونالیست بودن به معنای تنفر داشتن به سایر ملل نیست.
mozhgan
02-24-2011, 12:57 AM
نئولوژیسم
نئولوژیسم( Neologisme)
اختراع کلمات جدید یاساختن معنی جدید برای یک واژه را نئو لوژیسم گویند.
mozhgan
02-24-2011, 12:57 AM
طبیعت گرایی
طبیعت گرایی(Naturisme )
از واژه «Nature » می آید به معنی طبیعت. از نظر مذهبی دکترینی است که معتقد است همه مذاهب از طبیعت گرفته شده اند.
mozhgan
02-24-2011, 12:57 AM
نیهیلیسم
نیهیلیسم(Nihilisme)
دکترینی که بر روی پوچی ساخته شده است.نیهیلیسم از واژه لاتین "Nihil" گرفته شده به معنی "هیچ". برای فرد نیهیلیست هیچ چیز معنی ندارد. کامو نویسنده فرانسوی بدنبال راهی برای فرار از نیهیلیسم بود. او در اثر "تابستان" خود می گوید:"نیهیلیسم مطلق وجود ندارد. وقتی که می گویند همه چیز بی معنی است چیزی را بیان می کنند که معنی دارد."
mozhgan
02-24-2011, 12:58 AM
تحول گرایی
تحول گرایی( Evolutionnisme)
دکترینی که می گوید گیاهان وحیوانات و انسان آنگونه که ما می بینیم خلق نشده اند بلکه نتیجه یک تحول در دنیای جانوران هستند که این تحول میلیونها سال طول کشیده است.
تحول گرایی نقطه مقابل ثبات گرایی (Fixisme )است. ثبات گرایی معتقد است انواع گوناگون مخلوقات از روز اول خلقتشان ثابت مانده اندو تغییری نکرده است.
mozhgan
02-24-2011, 12:58 AM
فویسم
فویسم(Fauvisme )
مکتب فرانسوی در زمینه نقاشی است که در ابتدای قرن 20 ظاهر شد. ویژگی این مکتب بازگشت به رنگهای خشن بود. مشهورترین نقاشان این سبک Matisse,Vlamink, Derain هستند.
mozhgan
02-24-2011, 01:02 AM
فیدئیسم
فیدئیسم(Fideisme )
دکترینی که طبق آن اعتقادات مذهبی بر اساس ایمان ساخته شده اند و در این میان عقل تنها می تواند نقش کمکی داشته باشد. معتقدین به فیدئیسم ایمان را به خدا و واقعیات را جزو حوزه ایمان می دانند و نه حوزه اشاره. فیدئیسم از کلمه لاتین « fide » به معنی "ایمان" (foi) می آید.
mozhgan
02-24-2011, 01:19 AM
اوفمیسم
اوفمیسم(Euphemisme)
روش بیانی که بدنبال کاستن تاثیر گفتن کامل عبارت است. این روش سبکی رایج در زندگی معمول ماست. بعنوان مثال به جای اینکه بگوییم "دوران پیری" از عبارت "دوران سوم زندگی" استفاده کنیم.
mozhgan
02-24-2011, 01:19 AM
پیتیسم
پیتیسم (Pietisme )
جنبش مذهبی قرن 17 که کانونش کشور آلمان بود و بر روی اهمیت اتحاد بین فرد واصول مسیحیت تکیه داشت. Spener بنیانگذار این جنبش بود.
mozhgan
02-24-2011, 01:20 AM
پرسونالیسم
پرسونالیسم ( Personnalisme)
دکترینی که به فرد ارزش والایی می دهد. تز پرسونالیسم در اثر "بیانیه ای در خدمت پرسونالیسم" اثر امانوئل مونیه (Emmanuel Mounier ) به چاپ رسیده است.
mozhgan
02-24-2011, 01:21 AM
پانتئیسم
پانتئیسم (Pantheisme )
دکترینی که طبق آن خدا در کنار آفریده هایش قرار ندارد بلکه در درون آنها است. به عبارت دیگر خدا بهمراه آفریده اش وجود را تشکیل می دهند.
mozhgan
02-24-2011, 01:21 AM
پپولیسم
پپولیسم ( Populisme)
مکتب ادبی که به ترسیم مکانهای عامیانه می پردازد و در نقطه مقابل ادبیات بورژوازی قرار دارد. پپولیسم در سال 1929 توسط لئون لومونیه ( Leon Lemonnier) و آندره تریو( Andre Therive) بنیانگذاری شد.
mozhgan
02-24-2011, 01:22 AM
اسپیریتیسم
اسپیریتیسم(Spiritisme)
هواداران این مکتب معتقد به امکان ظهور ارواح مردگان برای زندگان هستند و برای این منظور اعمالی را انجام می دهند.(ویکتور هوگو بعد از مرگ دخترش لئوپولدین مجذوب Spiritisme شد.)
mozhgan
02-24-2011, 01:23 AM
استوئیسیسم
استوئیسیسم(Stoïcisme)
دکترین فلسفی گروهی از متفکران یونانی قرن 3و4 پیش از میلاد .بنیانگذار این مکتب zenon بود. برای طرفداران این مکتب خوشبختی والا در تقوی است.باید از جذابیتها و علاقمندی ها اجتناب کرد.مشهورترین معرفین این تفکر عبارتند از: Epictète, Marc Aurele,Sénèque می باشند .
شعار Epictète این بود:"تحمل کن و خودداری کن."
mozhgan
02-24-2011, 01:24 AM
اسپریتوالیسم
اسپریتوالیسم(Spiritualisme)
دو طرزفکر تحت این نام وجود دارد:
1) سیستم فلسفی که معتقد است دنیا از دو واقعیت تشکیل شده :ماده وروح. و این دوگانگی در ساختار وجود انسان نیز بکار رفته است.
2)سیستم فلسفی که معتقد است در دنیا تنها یک واقعیت وجود دارد و آن روح است.
vBulletin v4.2.5, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.