PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : برگردان واژه های بیگانه به پارسی



mozhgan
02-22-2011, 06:04 PM
آ

آباء: پدران - نیاکان

آباژور: (فر) سایه شکن.

آبجی: (ت) - خواهر- همشیره.

آب حیات: آب زندگی.

آب قنات: پَرَشک.

آب معدنی: آب کانی.

آب مقطر: چکیده آب - چکه آب.

آب نبات: شکرینه - شکربسته.

آبدار باشی: آبدارچی - چایچی.

آبونه: (فر) همبست.

آپارات: (ر) دستگاه - پخش رخشاره.

آپارتمان: (فر) سراچه- اپَرَک.

آپاندیس: (فر) آویزه.

آتشی مزاج: تند خوی - زود خشم.

آتمسفر: (فر)هوابار- پناد.

آتلیه: (فر) کارگاه.

آتیه: آینده.

آحاد: یکان

آجر: آگور

آچار: (ت) دست ابزار- پیچ بازکن.

آخر: پایان - پسین - فرجام.

آخرت: سرای پسین.

آخرالامر: سر انجام.

آداب: ادب ها

آدامس: ( ا ) ژد.

آدرس: (فر) نشانی.

آدم وحوّا: مشی و مشیانه.

آدمی سیرت:آدمی سرشت، نهاد.

آذوقه: آزوغه- از ریشه آزوک

آراء: رای ها.

آرامش طلب:آرامش جو- آسایش خواه.

آرتزین: (فر) - خیز چاه.

آرتیست: (فر)هنرپیشه - بازیگرنمایش.

آرشیتک: (فر) مهراز.

آرخلوق: (ت) نیم تنه- تن پوش.

آروغ: (ت) باد گلو.

آزادی طلب: آزادیخواه - آزادی جو.

آزرده خاطر:دلگیر- رنجیده- دل آزرده.

آژان: (فر) پاسبان.

آژانس: (فر) نمایندگی- کارگزاری.

آسانسور: (فر) بالارو.

آسفالت: (فر) گجفه - گَجف.

آسم: (فر) تنگدم.

آسوده خاطر: آسوده دل- دل آرام.

آشپزباشی: (ت) - سر آشپز.

آشغال: آخال

آشفته خاطر: آشفته دل- دلواپس.

آشوب طلب: آشوبگر.

آشیانه وحوش: کنام جانوران.

آفاق: کیهان- کرانه های آسمان.

آفت: گزند(ب) زیان - آسیب.

آفریقایی: آفریکایی.

آقا: (ت) سرور - خواجه.

آگراندیسمان: بزرگ نمایی-گستردن.

آلاچیق: (ت) پرچین گاه- تاژ.

آلاخون والاخون: (ت) بی خانمان دربدر- آواره - خانه به دوش.

آلاگارسن :(فر) - پسرانه.

آلامد: (فر) باب روز.

آلبوم: (فر) - جُنگ.

آلت: ابزار- افزار.

آلرژی: (فر) سُهندگی.

آلومینیوم: (فر) سیمک.

آماتور: (فر) ریژکار- نوکار.

آمار و ارقام: آمار و شماره ها- ایاره ها.

آمبولانس: (فر) بیماربر.

آمپر: (فر) شتابه.

آمپول: (فر) آوندک.

آمر: فرمان دهنده - فرمان پاد.

آمن: درپناه - بی بیم.

آمونیاک: نوشاهک.

آمین: ایدون باد- چنین باد.

آناناس: (فر) کاجدیس - کاجودیس.

آناً: دریک دم- بیدرنگ.

آنتن: (فر) سَرون.

آنتی بیوتیک: (فر) جان دارو- پادزهر.

آنتیک: (فر) کهن - کهنسال- کهنه.

آندوسکوپی: (فر) اندرون بینی.

آندیو: (فر) کاسنی فرانسوی.

آنژین: (فر) گلودرد.

آنوقت: آنگاه- آنزمان - آن هنگام.

آنی: گذرا.

آوانس: (فر) پیش پرداخت.

آهن آلات: آهن ابزار.

mozhgan
02-22-2011, 06:06 PM
ا
اباء: سرباززدن- سرپیچی- رویگردانی.

ابتداء: آغاز- نخست.

ابتدایی: آغازین - نخستین.

ابتذال: بی ارجی- پیش پا افتادگی.

ابتکار: نوآوری- نویابی.

ابتلا: دچاری.

ابد: جاویدان - همیشه

ابداً: هرگز- هیچگاه- بهیچ روی.

ابداع: نوآوری - نوسازی.

ابدی: جاودانی- پایا.

ابدیت: جاودانگ، پایندگی.

ابرازکردن: نمایان کردن - آشکارکردن.

ابرام: پافشاری - یکدندگی - سمجی.

ابلاغ: فرمان، دستور، پیام رسانی.

ابلق: دورنگ.

ابله: نابخرد- نادان -کودن.

ابلهانه: سبکسرانه.

ابلیس: اهریمن.

ابن: پسر- پور.

ابو: پدر- بابا - پاپا.

ابهام: پوشیده- گنگی- پیچیده کردن سخن.

ابیات: بندها - بند هر سروده.

اُپرا: (فر) آوا نمایش.

اپیلاسیون: (فر) مو زدایی.

اُپیوم اُپیون: (ف پ) نارکوکه - پادزهر.

اتابک: (ت) پدربزرگ - فر نشین.

اتاق ، اطاق: (ت) سراچه- چهاردیواری.

اتاق انتظار: پرموگاه.

اتاق خواب: شبستان- بسترگاه.

اتاق عمل: نیشکارگاه.

اتاق میهمان: میهمانخانه - تالار.

اتباع: پیروان - شهروندان - فرمانبران.

اتراق: جا گیری - فرود آمدن.

اتحاد: همبستگی - یگانگی.

اتخاذ: گرفتن - فراگرفتن.

اتصال: پیوستگی-ناجدایی- چسبیدن.

اتفاق: پیش آمد - رخداد - رویداد.

اتفاق: همکاری - همدلی- همسویی.

اتفاقاً: ناگهانی - بناگاه - ناگهانی -

اتفاقی: پیش آمدی.

اتکاء: پشت گرمی- پشتیبانی- دلگرمی.

اتکاء بنفس: خود استواری- خَواتاهی..

اتم: (ی) ریزین - هسته.

اتلاف: تبه، نابود کردن- از میان بردن.

اتلاف وقت: زمان کشی.

اتوبوس: (فر) خودروی بزرگ- گذربر.

اتومبیل: (فر) خود رو.

اتوماتیک: (فر) خودکار.

اتهام: بدنام کردن- دروغ، گناه بستن.

اتیکت: (فر) برچسب.

اثاث: بار و بنه- کالا

اثبات: بازنمایی- برجای داشتن.

اثر: نشان - نشانه- رد.

اثناء: زمان - هنگام - گاه.

اثنی عشر: دوازدهه

اجابت: پذیرفتن - برآوردن.

اجاره: کرایه - بهای جا.

اجازه: پروانه - روادید.

اجاق: (ت) آتشدان- دیگپایه.

اجاق کور: (ت) نازا- سِتَرون.

اجبار: بزور واداشتن- فرچپانی.

اجباراً: بزور، به ستم.

اجباری: ناچاری- ناگزیری.

اجتماع: انجمن- هنجمن- همبودگاه.

اجتناب: پرهیز، دوری.

اجتناب کردن: پرهیز، دوری جستن.

اجتناب ناپذیر: ناچار- ناگزیر.

اجر: پاداش- مزد.

اجراء: انجام - بکارگیری - کاربست.

اجراء کردن: انجام دادن- بکاربستن.

اجرت: دستمزد.

اجل: دم ، زمان مرگ.

اجمال: کوتاهی- فشردگی- چکیده.

اجنبی: بیگانه - انیرانی.

احاطه: پیرامون گیری- فراگیری.

احتراز: پرهیز،دوری کردن- رویگردانی.

احتراق: آتش گرفتن- سوختن.

احترام: ارج-گرامیداشت- بزرگداشت.

احترام گذاشتن: بزرگ، والا داشتن.

احتضار: دم مرگ بودن- جان دادن.

احتکار: انبارگری- نهان کالایی.

احتکارکردن: انبار، پنهان کردن.

احتمال: گمان بردگی - شایدی.

احتمالاً: شاید- انگارکه - گمان می رود.

احتیاج: نیاز.

احتیاج داشتن: نیازمند بودن.

احتیاط: دوراندیشی- هوشیاری.

احد: یک - تک - تنها - یکتا.

احداث: ساخت.

احداث کردن: ساختن - پدید آوردن.

احراز: دست یافتن- رسیدن به چیزی.

احساس: دریافتن- پی بردن.

احساس کردن: دریافتن - سُهیدن

احسان: نیکی - بخشش- مهرورزی.

احسنت: آفرین- زهی- به به.

احشاء: اندرونه

احضار: فراخواندن

احمر: سرخ - سرخرنگ.

احمق: تهی مغز- بیخرد - نادان.

احمقانه: نابخردانه.

احوال: چگونگی - سرگذشت.

احوال شما چطوراست؟: چگونه هستید ؟ چگو نه اید؟ چونید؟

احیاء: شب زنده داری - زنده کردن.

احیاناً: شاید - گاه گاهی.

اختراع: نوآوری- نوآفرینی.

اختراع کردن: آفریدن- پدیدآوردن.

اختصار: کوتاه کردن- کوتاه سخنی.

اختصاص: ویژگی - ویژه کردن.

اختفاء: پنهان کردن - نهفتگ

اختلاف: نا سازگاری - نا همگونی.

اختلال: آشفتگی- پریشانی.

اختلال حواس: خرد پریشانی.

اختلاط:آمیزه.

اختناق: خفگی - آواکُشی.

اختیار: گزینش- آزادکامی.

اختیارکردن: گزیدن - گزین کردن.

اخراج: - بیرون، ازکار برکنارکردن.

اُخروی: روز واپسین - جهان دیگر.

اخطار: گوشزد- هشدار- یادآوری.

اخطارنامه: هشدارنامه - یادبرگ.

اخفاء: پنهان، پوشاندن، نهان داشتن.

اخلاق: خوی- رفتار.

اخلال: آشوب، کارشکنی کردن.

اخیر: پایانی - فرجامی- واپسین.

اخیراً: بتازگی.

اداره: سازمان- دیوان .

اداره کردن: گرداندن- سامان دادن.

اداء: بجای آوردن- پرداختن.

اداء واصول: لوس بازی- سبکسری.

اداء و اطوار: غر و غمزه - نازو کرشمه.

ادامه: پیگیری- دنبال کردن.

ادای احترام: فرنایش.

ادرار: آبگونه - میزش(پ) - پیشاب.

ادراک: دریافت کردن - پی بردن.

ادعاء: خواست- فراخواست- دادخواهی.

ادعا کردن: ازآن خود دانستن.

ادعا نامه: کیفرخواست.

ادغام: آمیختن - درهم کردن.

ادویه: دارو ها- چاشنی- بوی افزا.

ادیب: ادب مند

اذیت: آزار- رنج - گزند.

اذیت کردن: رنجاندن - آزردن.

ارائه: نشان دادن - نمایاندن.

اراجیف: یاوه ها - ژاژها.

ارادت: سرسپردگی - مهرورزی.

اراده: خواست

اراده آهنین: خواست پا برجا-خواست استوار.

اراذل: ناکسان - فرومایگان.

ارباب: سرور- فرمند.

ارتباط: پیوند- پیوستگی.

ارتجاع: واپس گرا - کهنه پرست.

ارتعاش: لرز- لرزش - لرزاندن.

ارتفاع: بلندی- بلندا- بالا.

ارتقاء: بالا رفتن- پایه گرفتن.

ارتکاب: دست بکارشدن - گناه کردن.

ارتکاب جرم: بزهگری - بزهکاری.

ارث: مرده ریگ - بازمانده - مانداک.

ارجاع: واگذاری - واگذاشت.

اُردک: (ت) مرغابی.

اُردو: (ت) لشگرگاه - سپاه بسیجیده.

ارزاق: خواربار.

ارزش قائل شدن: ارج گزاردن - والا شمردن.

ارسال:گسیل، روانه کردن- فرستادن.

ارشاد: راهنمایی، پند و اندرز دادن.

ارض: زمین - خاک- سرزمین - مرزوبوم.

ارضاء: خشنودکردن- خشنوتن.

ارعاب: ترساندن - هراساندن.

ارفاق: گذشت - چشم پوشی.

ارفع: بلندتر- بلندپایه تر.

ارکستر: (فر) همنوازی.

ارم: بهشت - فردوس - پردیس.

اریکه: اورنگ- تخت

ازاء: برابر- به جای.

از اوّل تا انتها: ازآغاز تا پایان.

از جانب: از سوی.

ازجهت ویا ازاینجهت: ازایرا- اِ ت ایرای.

ازحال طبیعی خارج شدن: از خود بی خود شدن - خشمگین شدن.

ازحد تجاوز کردن: از اندازه گذشتن.

از حفظ: از بر- از ویر.

از این حیث: ازاین رو- بااین رو.

ازخاطربردن: از یادبردن- فراموش کردن

ازخاطر رفتن: ازیاد رفتن-فراموش شدن.

ازاین سبب: با این انگیزه - از اینرو.

از این قبیل: از اینگونه - بدین سان.

ازاین قرار: بدینگونه.

ازاین لحاظ: از این دیدگاه - ازاینرو.

ازخودراضی: خودخواه- خودپسند.

ازدحام: انبوه - هنگامه.

ازدواج: زناشویی.

ازدیاد: فزونی.

ازدیاد جمعیت: افزایش زادگان.

از روی احتیاج: ازسرنیاز، مستمندی

از قبل: از پیش - پیشاپیش.

از قِبَل: از سوی.

از قضاء: ازپیشامد روزگار.

ازل: دیرینگی - همیشگی- بی آغاز.

اساس: پایه ها - پی - بنیاد.

اساساً: از بن - از ریشه - از پایه.

اساسی: بُنیک.

از لحاظ: ازروی .

از صمیم قلب: از ته دل- باهمه جان و دل.

ازعهده بر آمدن: ازپس آن بر آمدن - توانایی کاررا داشتن - کار آمد بودن.

ازنظر: از دید- از نگر.

از نقطه نظر: ازدیدگاه.

از باب: از در.

از این بابت: از این روی.

از نظر افتادن: از یاد رفتن-از چشم افتادن .

از وراء: از لا به لای.

اساتیر: افسانه ها - داستانهای پنداری.

اسارت: بردگی - گرفتار،در بند شدن.

اسباب: افزارها - ابزارها - سازوبرگ.

اسباب بازی: بازیچه.

اسپاگتی: (ای) رشته.

اسبق: پیشتر- پیشین.

اسپورت: (فر) ورزش.

استارت: (ا) تک آغاز.

استبداد: خودسری- خودکامگی.

استراتژی: (لا) راهبرد.

استراتژیک: (لا) راهبردی.

استثمار: بهره کشی- سودگیری.

استثناء: سوا - جدا.

استحضار: بیادآوردن- آگاه کردن.

استحکام: استواری - پا بر جایی.

استحمام: به گرمابه رفتن- تن شستن.

استخدام: بکارگماردن - بکارگرفتن.

استخدام دائمی: بکارگماشتن پایا.

استخدام موقت: بکارگماشتن زمانی.

استخدام فصلی: بکار گماردن پاره ای.

استخراج: برهیختن- بیرون کشیدن.

استدعا: درخواست - خواهش.

استدلال: گواهی خواستن.

استراحت: آسودگی- آسایش - آرامش.

استراحت کردن: آسودن- آرمیدن

استراق: دزدیدن- دزدی.

استراق سمع: نهان گوشی- دزد گوشی

استرداد: پس دادن - برگرداندن.

استشمام: - بوییدن - بو کشیدن.

استشهاد: گواهی خواهی.

استطاعت: توانمندی- بی نیازی -توانگری.

استعاره: مانندگویی- مانند آری.

استعداد: شایستگی- توانایی کار.

استعفاء: کناره گیری - کناره جویی.

استعمار: بهره کشی- سود جویی.

استعمال: کاربرد- بکارگیری.

استفاده: بهره، سود بردن- بهرمندی.

استفاده مشروع: رواسود.

استفاده نامشروع: نارواسود.

استفراغ: بالا آوردن.

استفسار: پرسیدن- جویا شدن

استفهام: پرسش - نیوند.

استقامت: ایستادگی- پایمردی- پایداری.

استقبال:پیشباز- پیشواز - پذیره شدن.

استقرار: جاگرفتن - استوارشدن.

استقلال: آزادسری - خودایستایی.

استماع: شنودن- شنیدن- گوش دادن.

استمداد: یاری جویی- پشتیبان جویی.

استمرار: پیوستگی- پیاپی.

استناد: دست آویز- دستمایه.

استنطاق: بازپرسی.

استمهال: درنگ جستن.

استنباط: پی بردن- دریافتن.

استواء: برابری- یکسانی-

کمربند پنداری دور زمین.

استوایی: گرمسیری.

استودیو: (فر) هنرگاه.

استهزاء: ریشخند - نیشخند - دست انداختن.

استهلاک: میرانیدن- نابود کردن.

استیضاح: واپرسی - بازخواست - کاوش - گزارش خواهی.

استیل: (فر) - روش.

استیلا: چیرگی - پیروزی - دستیابی.

استیناف: از سرگیری - بازدادرسی - بازرسیدگی.

اسرار: رازها - پوشیده ها - نهانی ها.

اسرارآمیز: رازگونه - رازیچه.

اسراف: زیاده روی - ریخت و پاش.

اسرع: زودتر - تندتر - شتابنده تر.

اسطبل: (ی) ستورگاه- باره بند.

اَسف: اندوهگین، غمگین شدن - اندوهیدن.

اسفناک: اندوهناک - غمناک.

اسقاط: فرسودگی.

اسکات: آرام کردن - خاموش کردن.

اسکلت: استخوان بندی.

اسکله: (ا ) بارانداز.

اسکناس: ارزبرگ - چاو.

اسکی: (آ) برف سری - سُرش.

اسم: نام - برنام - آوازه.

اسلوب: راه - روش - شیوه - گونه.

اسلحه: جنگ افزار، ابزار - زینه.

اسهال: شکم روش - بیرون روی.

اسید: (ی) ترشک.

اسیر: گرفتار- در دام - دربند.

اسیرکردن: گرفتار، در بندکردن.

اشاره: نشان دادن - نمایاندن.

اشاعه: پراکندن - پاشیدن - گستردن.

اشباع: سرشار- لبریز- مالامال.

اشتباه: لغزش - گمراهی.

اشتراک: هموندی - همسویی.

اشتعال: افروزش- زبانه کشیدن آتش.

اشتهاء: خواهانی- خواستاری.

اشتهار: بلندآوازگی- ناموری.

اصولاً: از بن- از پایه.

اشتیاق: آرزومندی- شیفتگی.

اشد: سخت تر..

اشراق: روشن شدن - درخشیدن - تابان شدن.

اشعار: سروده- چامه- چکامه ها.

اشعه: پرتو-فروغ. اشعه ایکس: نهان پرتو.

اشغال: جا گرفتن - سرگرم بودن.

اَشکال: چهره ها- گونه ها - ریخت ها.

اشک حسرت: اشک آرزو.

اِشکال: دشواری - پیچیدگی.

اِشکال تراشی: دشوار، پیچیده کردن.

اشک تمساح: نیرنگ - فریب.

اصابت: برخوردن- به نشانه خوردن تیر.

اصالت: نیک نژادی - به نژادی

اصالت ذات: خود گوهری-هست گوهری.

اصحاب: یاران - همدلان - دوستان.

اصطکاک: مالش- سایش- بهم ساییدن.

اصطلاح: زبانزد - فرا زبانی.

اصل: بنیاد- بن- ریشه- پایه- نهاد.

اصلی: بنیادی.

اصلاً: هرگز- بهیچ روی.

اصلاح: آراستن - پیراستن - ویرایش.

اصناف: پیشه وران

اصولاً: از بن- از پایه.

اصیل: والاگوهر- با نژاد - نژاده.

اضافه: افزونی - افزایش - فزونی.

اضافه حقوق: بیش مزد - بیش کار.

اضطراب: بیتابی- دلشوره - دلواپسی.

اضطرار: ناچار شدن- ناگزیرشدن.

اضمحلال: نابودی- نیستی- تباهی.

اطاعت: فرمانبرداری- گردن نهادن.

اطراف: (پیرامون- کرانه- کناره.

اطراق یا اتراق: برآسودن- لنگراندختن - بارافکندن.

اطعام:خوراک، خورش دادن- خورانیدن.

اطلاع: آگاهی-گزارش- پیام.

اطلاع دادن:آگاهی، گزارش دادن.

اطلس: پرنیان- ابریشم - پرند.

اطمینان: آرامش- آرام دلی-آرمیدن.

اطوار: اداها - ریخت ها - غروغمبیل.

اظهار: آشکار، نمایاندن، پدیدارکردن.

اعتبار: ارزش- پشتوانه.

اعتبار بانکی: ورسنگ.

اعتدال: میانه روی - میان گرایی.

اعتدال در سخن: میانه روی در سخن.

اعتراض: وا خواهی- واخواست.

اعتراض کردن: واخواستن.

اعتراف: نهان آشکاری- بزبان آوری.

اعتصاب: ایست کاری - بازایستایی.

اعتصاب غذا: خودداری از خوردن خوراک.

اعتقاد: باور- پای بندی - گرایش.

اعتماد: سپردن- واگذاری - واگذاشتن

اعتناء: نگرش - نیک نگری.

اعتیاد:خوگرفتن- خویگری- پای بندی.

اعجاب: شگفتی- شگفت زدگی.

اعجاز: فرجود - کار بزرگ - ورجاوری.

اعجوبه: شگفت آور- شگفت انگیز.

اعداد: شماره ها.

اعدام: کُشتن - نابودی- نیست کردن.

اعَراب: - تازیان- عرب ها.

اعزام: روانه، گسیل کردن.

اعشار: ده ده - یکدهم ها.

اعشاری: دهدهی

اعراض: رویگرداندن - روی برتاختن.

اعصاب: تاروپودها - پی ها.

اعطاء: واگذاری - بخشیدن.

اعقاب: بازمانگان- فرزندان - نوادگان.

اعلاء: بلند- برتر - والاتر - بهتر.

اعلام: آگاهی دادن - شناسایی دادن.

اعلام جرم: بزه بست.

اعلام خطر: آژیراک سیج آگاهی.

اعلامیه: آگاهی نامه.

اعلان: آگهی- آگاهانیدن- آشکارکردن.

اعیان: بزرگان - توانگران- مِهان.

اغتشاش: آشفتگی - شورش.

اغذیه: خوراک ها - خوردنی ها.

اغراق: گزافه گویی - بیش گو

اغفال: فریب - فریفتن - گول زدن.

اغلب: بیشتر- چیره تر.

اغماء: بیهوشی- از خود بیخود شدن.

اغنیاء: توانگران - توانمندان - دارایان.

اغماض: چشم پوشی - گذشت.

اغواء: فریب دادن - گمراه کردن.

اغیار: بیگانگان - انیران.

افاده:خود بینی- خودنمایی-خودبرتری.

افاقه: بهبودی- بخود آمدن.

افتتاح: گشایش- بازگشایی.

افتتاح حساب: باز کرد.

افتخار: نازش- سرافرازی - بالیدن.

افتراء: دروغ بستن.

افتضاح: رسوایی- بی آبرو شدن.

افراط: زیاده روی کردن - فزونی روی.

افسرده خاطر: پژمرده دل - دلشکسته - تنگدل.

افشاء: آشکار کردن - لو دادن -رو کردن - نمایان کردن.

افضل: برتر- افزونتر.

افعی: اژدها - اژدر.

افق: کران - کرانه.

افقی: ترازی.

اَفکار: اندیشه ها.

افلاک: گردون ها - چرخ ها - سپهر.

افلیج: زمین گیر- لمس اندام.

افول: فرو رفتن - ناپدیدی- از دید رفتن.

افیون: خشخاش - اَپیون.

اقارب: نزدیکان - خویشان - بستگان.

اقامت: ماندن - ماندگار شدن - زیستن.

اقبال: بخت - نیک بختی.

اقتباس: برگیری - برداشت.

اقتدار: توانا شدن- توانایی- نیرومندی.

اقتصاد: بازرگانی- تراز داری- میانه روی در هر کار.

اقدام: دست بکار شدن- انجام دادن.

اقرار: بزبان آوری - آشکارگویی.

اقرار نامه: خُستونامه.

اقساط: بهرگانی- بهره ها - بدهی ها.

اَقسام: گونه ها - جورها.

اِقسام: سوگند خوردن.

اقصی: دورتر - دورترین - جای دور.

اقل: کمتر- اندک.

اقلاً: کمترین- دست کم

اقلیت: کمترین- کم بودن.

اقلیم: کشور- سرزمین- مرزوبوم.

اقناع: خرسندشدن - خشنود گردانیدن.

اقوام: مردمان - تیره ها.

اقیانوس: دریابار- بزرگ دریا.

اکابر: بزرگان- بزرگسالان-سالمندان.

اکاذیب: دروغ ها - ژاژها.

اکبیر، اکبیری: زشت - بی ریخت.

اکتساب: بدست آوردن - اندوزش.

اکتشاف: بازیابی- دریابی- پیدایش.

اکتفاء: بسنده - بس - بسندگی.

اکثر: بیشتر- فزونتر.

اکثراً: بیشتر- بیشترین.

اکثریت: بیشینه - مِهیستی.

اکثریت آراء: بیشترین رای ها.

اکراه: بیزاری- دل نخواهی.

اکراهاً: ناگزیری- ناچاری- به ناخواست.

اکلیل: زراب.

اکیداً: بی چون و چرا - بی برو برگرد.

اکیپ: (فر) هم گروه.

الاغ: (ت) خر.

الا: مگر - جز - وانگهی.

الان: اکنون- همین دم- این هنگام.

البته: همانا - هرآینه - بی گمان.

التفات: مهرورزی.

التماس: درخواست - خواهش - لابه.

التهاب: جوش و خروش - تب و تاب - برافروختگی.

التیام: بهبودی یافتن- درمان نمودن.

التیام پذیر: به شدنی.

التیام یافتن: بهبودی یافتن.

الزام: ناگزیری - ناچاری.

الزاماً: ناچار- ناگزیر- از روی ناچاری.

الساعه: همین دم - همین اینک.

الصاق: چسبانیدن- چسباندن.

الغاء: برهم زدن- برهم خوردن.

الفت: همدمی- هم خویی- دوستی.

الفت داشتن: یار شدن- دوست شدن.

الکتریسته: کهرُب.

اِلم غم - افسردگی - اندوه - دردمندی.

المثنی: رونوشت.

الوان: رنگ وارنگ.

الهام: در دل افکندن- فرتابی.

الیاف: رشته ها - نخ ها.

اَلیم: دردناک- دردآور- رنج آور.

امّا: ولی- آنگاه - گرچه - بهر روی.

امان: درپناه- بی بیم شدن - پناه دادن.

امانت: سپردگانی- سپرده.

امانت نگهدار: سپرده نگهدار.

امتحان: آزمایش - آزمون.

امتداد: راستا.

امتزاج: آمیزه.

امتلاء: پرشدن - شکم پری.

امتناع: خود داری - سر باز زدن.

امتنان: سپاسگزاری - سپاس داشتن.

امتیاز: برتری- فرداد.

امداد: یاری- یاوری- پشتیبانی.

امر: فرمان دادن- دستور دادن.

امرار معاش: گذران زندگی.

امراض: بیماری ها.

امراض اطفال: بیماری های کودکان.

امراض انفرادی: بیماری های پراکنده.

امراض خارجی: بیماری های بیرونی.

امراض داخلی: بیماری های درونی.

امراض دماغی: بیماری های مغز.

امراض روحی: بیماری های روان.

امراض ساریه: بیماری های واگیر.

امراض عصبی: بیماری های پی.

امراض گوش و حلق و بینی: بیماری های گوش و گلو و بینی.

امراض مجاری: بیماری های میزه راه

امراض مناطق حاره: بیماری های گرمسیر.

امراض نسوان: بیماری های زنان.

امساک: خود داری- خویشتن داری- کم خواری.

امضاء: دستینه.

امکان: توانایی- شدنی- دست یافتن.

املاح: نمک ها.

املت: خاگینه - نیمرو.

امن: بی بیم - بی ترس- آرامش.

امنیت: آرامش - آسایش - بی هراسی.

اموات: مردگان - درگذشتگان.

امور: کارها - رویدادها.

امیر: فرمانده - فرمانروا - سردار- سالار.

اموال: دارایی.

اموال منقول:دارایی های جابجا شونده- دست کارگان.

اموال غیرمنقول: دارایی های

امیال: گرایش ها - خواست ها.

امین: درستکار- رازدار

انبساط: گشاده رویی- گستردگی.

انبساط خاطر: خوشی- خرمی.

انتخاب:گزینش- برگزیدن.

انتخاب کننده: گزینش کننده.

انتخاب شونده: گزین.

انترن: (فر) کارورز.

انتساب: بستگی- وابستگی- پیوستگی.

انتشار: پراکندگی - پخش کردن- گستردن.

انتصاب: گماشتن - بکار گماری.

انتظار: چشمداشت - چشم براه بودن.

انتظام: سر و سامان دادن- سامان دهی.

انتفاع: سود جویی- بهره وری.

انتقاد: سنجش - باریک بینی.

انتقال: جا بجایی- برگردان.

انتقال بانکی: برگردان.

انتقام:کینه جویی- کینه توزی- خونخواهی.

انتهاء: فرجام - سرانجام- ته- به پایان رسیدن.

انجام وظیفه: خویشکاری.

انجماد: فسردن- یخ زدن- ماسیدن.

انجمن امورخیریه: انجمن نیکوکاری.

انحراف: کج راهی.

انحصار: ویژه بودن.

انحطاط: نابودشدن- به پستی گراییدن-پایین افتادن.

انحلال: برچیدگی- از میان رفتن.

انحناء: خَمیدگی- کژی.

انرژی: (فر) - کاربری- نیرو- پرکاری.

انزجار: بیزاری - دلزدگی- وازدگی.

انزوا: گوشه گیری- گوشه نشینی.

اُنس: خو گیری.

انسان: آدم - مردم - مردمان.

انسانی: آدمی- مردمی.

انسانیت: آدمی گری - مردمی.

انستیتو: (فر) سازمان.

انشاء: خود نوشت - سخن نگاری.

انشعاب:چند شاخگی-شاخه شاخه شدن.

انشعاب کردن: جدا شدن- پراکندن.

انصاف: راستی- داد - دادگری.

انصافاً: براستی- از روی داد - از سر دادگری.

انصراف: چشم پوشی - رها کردن - دل برگرفتن.

انضباط: آراستگی - بسامانی.

انضمام: پیوستگی - پیوستن.

انطباق: همانندی - برابری - یکسانی- همسانی - همتایی.

انظار: نگرها - دیدها - چشمان.

انعام: دهش- پاداش- دست خوش- شاگردانه.

انعطاف: نرمش- خَم پذیری- دولا شدن.

انعقاد: پیمان بندی- بستن- بسته شدن.

انعکاس: باز تاب.

انعکاس صوت: پژواک.

انعکاس نور: باز تابش.

انفجار: ترکیدن- پکیدن.

انفراد:تنهایی- یگانه شدن- تک شدن.

انفرادی: تکی .

انفصال: گسستگی- جدا شدن- جدایی.

انقباض: فشردگی- درهم کشیده شدن.

انقراض: سرنگونی- نا بودی- برچیدگی.

انقراض سلسله: برافتادن زنجیره - گسست زنجیره.

انقطاع: گسیختگی- وابریدگی.

انقلاب: دگرگونی - زیرورویی - شورش.

انکار: رد کردن- باور نکردن.

انکسار: شکست - شکسته شدن.

انگشت حسرت: انگشت آرزومندی.

انگشت سبابه: انگشت گواهی.

انگشت ندامت: انگشت پشیمانی.

انواع: گونه ها - جورواجور.

انهدام: ویرانی- نابودی - نیستی.

اوایل: آغازها - پیش ها - نخست ها.

اواسط: میانه ها.

اواخر: پایان ها - فرجام ها.

اوامر: دستورها - فرمایش ها.

اوباش: فرومایگان - رندان - ولگردان.

اوج: فراز- بالا- بلندی.

اوصاف: چگونگی ها - چونی ها - چند وچونی ها.

اوضاع: رویدادها - رخدادها.

اوقات تلخی: ترشرویی - تندی.

اول: نخست - آغاز- سرآغاز

اولین: نخستین.

اولاد: فرزندان - زاده ها.

اهالی: مردمان - باشندگان.

اهانت: خوار، سبک کردن-کوچک کردن.

اهتزاز: افراشته - برافراشته

اهتمام: کوشش- دلبندی- تلاش.

اهداء: پیشکش- ارمغان.

اهل: کسان- خاندان- خانواده..

اهلی: رام - خوگیر.

اهلیت: سزاواری- شایستگی.

اهمال: سستی و تنبلی- پشت گوش اندازی.

اهمیت: ارزشمندی- شایستگی.

ایاب و ذهاب: آمد و شد.

ایادی: دست نشاندگان- مزدوران.

ایالت: استان.

ایام: روزها - روزگاران - زمانها.

ایثار: از خود گذشتگی - جان بازی.

ایجاب: پذیرفتن.

ایجاد: آفرینش- ساختن- برپاداشتن.

ایجاز: کوته سخنی.

ایده: (فر) آرمان- اندیشه.

ایراد: خرده گیری- بهانه جویی.

ایزد تعالی: برترین ایزد.

ایفاء: انجام دادن- بجای آوردن.

ایل: (ت) تیره - دودمان- خاندان.

ایلچی: فرستاده - پیک - پیام بر.

ایمان: باور داشتن- پای بندی- گرایش.

اینجانب: من.

این دفعه: این بار.

این طور: اینگو نه - اینجور- ایدون.

این قدر: این اندازه.

این مرتبه: این بار.

این وقت: این زمان.

ایمن: آسوده.

ایهام: بگمان افکندن.

mozhgan
02-22-2011, 06:07 PM
ب
با اجازه: باپروانه - با روادید.

با اراده: پا برجا - سستی نا پذیر.

با اسم و رسم: سرشناس - نامدار-با خانواده.

با اقبال: بهروز- نیکروز- نیکبخت.

باب: در- دروازه.

باب طبع: به دلخواه - پسندیده.

بابرکت: پربار- بارور- فراوان.

با تجربه: آزموده - جهاندیده.

بابت: از برای - درباره ی.

با تفصیل: با آب و تاب- بسیار گسترده.

باتلاق: (ت) تالاب- مرداب.

با تمام این احوال: با این همه -با همه ی این ها.

باتّوجه به این که: با آگاهی به این که - با نگرش به این که.

باتون: چوبدست.

باجناق: همریش- شوهران دو خواهر.

باجی: خواهر- همشیره.

با حالت: خوب- دلپسند- گیرا.

با حرارت: خونگرم - مهربان - پرشور.

بادنجان: بادنگان.

بادیه: بیابان - دشت- هامون.

باد صبا: باد باختری.

بادصرصر: تند باد - سخت باد.

با دوام: پایدار- استوار- همیشگی.

بارز: هویدا - آشکار- پدیدار- نمایان.

بارحم: دلسوز- باگذشت - مهربان.

بارعام: بار همگانی - فراخوانی همگانی.

باروت: (ت) آتش زا - گوگرد.

بارونق: دلچسب- ترو تازه - شاداب.

با سابقه: پیشینه دار.

باسمه کاری:کارسرسری- سنبل کاری.

باسن: لگنچه - سُرین.

با سواد: دانش آموخته.

با شرف: والا- ارجمند.

با شعور: هوشیوار.

با صرفه: با بهره- سود بخش.

باصره: بینایی.

با صفا: دل انگیز- دلگشا.

باظرفیت: خویشتن دار- شکیبا.

باطل: پوچ- بیهوده.

باطن: اندرون- درون - نهان.

باطناً: نهانی - درپنهانی- دل وجان.

باعث: انگیزه- دست آویز.

با عزّت: با ارج - با ارزش - گرانمایه.

با عزم: استوار- پایدار- سستی نا پذیر.

با عشق هر چه تمامتر: با شور-با جان و دل - باهمه ی نیرو-.

باغ وحش: باغ جانوران- جانورگاه.

باغیرت: بارگ - بی باک - بی پروا.

با فاصله: دوراز هم- جدا ازهم.

باقلا: (ی)کالوسَک - باسمَر.

باقی: بازمانده - مانده - ماندنی.

باقیمانده: بجای مانده- پس مانده.

باکفایت: کارآمد - شایسته - کاردان.

باکمال میل: با خوشرویی-با جان و دل.

بالن: (ی) وال.

بالاخره: باری- سرانجام.

باله: (فر) پَروشت - نرم - وشتن.

بالجمله: سخن کوتاه - به کوته سخن.

بالغ: برنا- رسیده - پخته..

بالفطره: به نهاد.

بالکن: (فر) ایوان- پالگانه.

بامبو: (فر) خیزران.

با مروّت: دادگر- باگذشت - نیک منش.

باند: (فر) نوار- گروه.

با وجود این: با این رو- با این همه.

باوفا: پای بند- دلبسته.

بایر: ناکشته - زمین کشت نشده.

باوقار: گرانسنگ - ارجمند - برازنده.

با همه ی وجود: با جان و دل-با همه ی نیرو.

بحبوحه: میان - میانگاه - درگیر و دار - گرماگرم.

بحث: گفت و شنود.

بحث های مختلف: گفتگوهای گوناگون- از هر دری سخنی.

بد اخلاق: بد خو- تندخو.

بد اصل: بد بنیاد- فرومایه - بدگوهر.

بداهت: خودآی - زودگویی - ناگاه گویی.

بدایع: تازه ها - نوها- نوآورها.

بدباطن: بد درون- دو رو .

بد ترکیب: بی ریخت - زشت.

بد حالت: بد ریخت.

بد جنس: بد نهاد- بد سرشت.

بد حساب: بد شمار- نادرست.

بد خصال: بد کردار.

بد خط: بد نویس.

بد خُلق: کژ رفتار- بد خوی.

بد خیال: بد گمان - بد پندار.

بد ذات: بد زاد - بد سرشت.

بدر: ماه شب چهارده - گِرده ماه.

بدرقه: پسواز- بدرود - پدرود.

بد طینت: بد سرشت - بد نهاد.

بدل: جایگزین - جانشین.

بدن: تنه - اندام - کالبد - پیکر.

بد منظر: زشت - بد نما - بد ریخت.

بدوی: بیابانی- چادرنشین.

بد هیئت: بد ریخت - بی ریخت.

بدیع: تازه - نو- نغز- نوآفرید.

بدین جهت: ازاین روی - بدین رو.

بدین سبب: ازاین رو - بدین روی.

بدین معنی: به چم- بدین چم.

بدین مناسبت: براین پایه -بدین انگیزه.

بدیهی: آشکار- روشن - هویدا.

بذل: دهش - بخشش.

بذله: شوخی- سخن نغز- سخن شیرین.

برائت: بیگناهی - وارهیدگی- رهایی.

براق: درخشان- پرفروغ.

برانکارد: (فر) تخت روان.

براوُ: (فر) آفرین- زهی.

برای خاطر: از بهر دل.

برأی العین: بدیده ی خود.

بربریت: ددمنشی.

بربط: بربت- بربوت.

بُرج: دژ.

برحذرداشتن: پرهیزکردن- پرهیزاندن.

بر حسب: به گونه ی.

برحسب اتفّاق: پیشامد- رخداده-نا خواسته.

برحسب وظیفه: برپایه ی خویشکاری.

برخلاف: واژگونه ی - ناساز - وارونه.

برُس: (فر) ماهوت پاک کن - پرز بر.

بر سبیل: از راه.

بر طبق: برابر.

برطرف: زدوده - سترده - ازمیان برداشته.

برطرف شدن: از میان رفتن - زدودن.

برطرف کردن: برانداختن- از میان بردن.

برعکس: وارونه- واژگونه.

برفرض اینکه: شایدکه- اگرکه- چنانکه.

برق: روشنایی- فروغ- آذرخش.

برقرار: برپا - برجا - استوار - پایدار.

برکت: فراوانی - افزونی - بسیاری.

برگ هویّت: شناسنامه- برگ شناسایی.

برلیان: (فر) فرالماس - فرابگین.

برملا: آشکارا - هویدا - پدیدار.

برکه: آبگیر- تالاب - آبدان.

برنز:(ا) مفرغ.

برنشیت: (فر) سینه پهلو.

بطن: شکمه

برودت: سردی- خنکی - زَم.

بروز: آشکار، پدیدار، هویدا کردن.

بروزن: همسنگ- همتراز همسان.

بر وفق مراد: به خواسته ی دل-به دلخواه.

برهان: فرنود - آ وند.

بَری: بیگناه - پاک.

بَرّی: بیابانی- دشتی - خشکساری.

بحر: دریا.

بحران: آشفتگی- سراسیمگی- ناآرامی.

بخار: دمه- مهاب - مه.

بخل:تنگ چشمی- رشک- کوته نظری.

بخیل: تنگ چشم.

بّزاز: پارچه فروش.

بزاق: آب دهان- تف- خدو

بزن بهادر: بی باک- بَشکول.

بساط: گستردنی- دستگاه- خوان.

بسیط: گسترده - گشاده - فراخ.

بشارت: نوید، مژده شادی بخش.

بشاش: خنده رو- گشاده رو.

بشر: آدمی- مردم- مردمان- آدمیان.

بشقاب: (ت) دوری- پیشدستی.

بشکه: (ر) چوب خُم.

بصر: چشم- بینایی - دید - بینش.

بصیر: بینا - دانا - آگاه - روشن بین.

بضاعت: داراک- دارایی - توانایی.

بطالت: بیکاری- بیهودگی - تن آسایی.

بطلان:تباهی- زدایش- نا چیزگی-ازمیان رفتن.

بطیء: کُند - درنگین - آهسته.

بظاهر: به نما - آشکارا.

بعد: پس- سپس- آنگاه - پس از این.

بُعد: دوری- دورا.

بعداً: سپس- زمانی دیگر.

بعد از ظهر: پس از نیمروز.

بعضی: برخی- گروهی- پاره ای.

بعضی اوقات: گاه گاهی.

بعلاوه: افزوده.

بعید: دور.

بغایت: بی اندازه - بی پایان.

بغچه: (ت) جامه بند - پتیر.

بغض: گلوگیر- دشمنی- کینه - خشم.

بغیر از: بجز- مگر.

بفاصله: به اندازه ی - به دوری.

بقاء: هستی - پایندگی - پایدارماندن.

بقاعده: به سامان - بسزا.

بقال: خواربار فروش - بنکدار.

بقدر: به اندازه.

بقدری: به اندازه ای.

بقول: به گفته ی.

بقیاس: به گمان - به سنجه ی.

بقیه: مانده- بازمانده - ته مانده.

بکلی: سراسر- همگی- همه.

بکمال: انجام یافتن- پایان شدن.

بلکه: ولی- چه - وانگه.

بلاء: آفت - آسیب - گزند - زیان.

بلاء دیدن: ستمدیدن - رنج دیدن- آسیب دیدن - گزند یافتن.

بلاغ: پیام - آگهی.

بلاد: شهرها - آبادی ها.

بلاغت: شیوایی - رسایی.

بلاهت: کم خردی- بی خردی.

بلافاصله: بی درنگ- دردم- اندر زمان.

بلاکش: ستمکش - رنجیده - آزرده.

بلامقدمه: ناگهانی.

بلدرچین: (ت) بدبده - کرَک.

بلکه: وَنکه.

بلند اقبال: بلند بخت.

بلند طبع: با منش - دست و دل باز.

بلند قامت: بلندبالا.

بلند مرتبه: بلند پایه.

بلند نظر: بلند نگر.

بلند همت: بزرگمنش.

بلوا: شورش- آشوب - غوغا - هنگامه.

بلور: مَها- زمج.

بلورکبود: بهرور- بهروج.

بلوز: (فر) - نیم تنه - کُرتی.

بلوط: بلوت - مازو- بَرو.

بلوغ: رسایی - بُرنایی - رسیدگی.

بُله، ابله:کم خردان - نادانان.

بلیط: گذرانه - پَته.

بِمِثل: مانند.

بمب: بمب

بمَثَل: به متل - به داستان.

بمحض: همین که.

بمجرد: د رهمان دم - به همان دم.

بمرور: کم کم - آرام آرام.

بمقتضی: فرا خور.

بموجب: برابر- به انگیزه ی.

بناء: ساختمان - خانه - سرا.

بناءکردن: ساختن - برافراشتن.

بنابر: زیرا.

بنادر: بَنَدرها.

بنچاق: بنچاک.

بنزین: (فر) نفتک.

بنسبت: به اندازه ی- در بستِگی.

بنظر: به نگر- در نگرشِ.

بنقد: دستی- هم ا کنون..

بنوبت: به پستا.

بنی آدم: آدمیزادگان.

بنیان: بنیاد، شالوده- پایه - پی.

بنی نوع: همگونه.

بنی نوع بشر: آدمیان- آدمیان همگون.

بنیه دارایی: توان- داراکی.

بنیه نداشتن: ناتوانی - توان نداشتن.

بواسط ی: به انگیزه ی- به میانجی - به پا در میانی.

بواسیر: آماس نشیمن- ورم نشیمن.

بوبین: (فر)پیچک

بوتیک: (فر) دکان - بابکد.

بودجه: (فر) پیشریز.

بوران: باد و باران تند - توفان برف.

بورژوازی: (فر ) دارامندی.

بوریا: بَلاج - دوخ، زیغ.

بوسیله ی: به دستاویز.

بوق: (ل) کرنا- بُرغو.

بولوار: (فر) خیابان پهن.

بوی رطوبت: نا - ناه.

بوکس: (ا) مشت زنی.

بول: پیشاب

به اتفاق آراء: به همزبانی- به همرایی.

بهادر: (ت) دلیر- یل- گُرد - دلاور.

به استناد: برپایه- به دلیل.

به استثناء: بیرون از- به جز- جز این.

به اصطلاح معروف: به زبانزد همگان-به زبانزد شناخته شده.

به اکراه: به ناگزیری-به نا خوشدلی.

به این ترتیب: بدینگونه - بدین روی - بدینسان.

به این دلیل: به این فرنود - به این برهان.

بهت: خیره - شگفت.

بهتان: ناروا، دروغ بستن - چفته.

بهلول: دانای دیوانه نما.

به جهت: برای- به شوند.

به حد وفور: به فراوانی.

به حدی: به اندازه یی.

به حکم: به فرمان.

به خاطر: به پاس.

به خلاف: به وارونه- به واژگونه.

به سرعت: به شتاب - به تندی.

به شّدت: به سختی.

به شرط: به سامه ی.

به وجه: به روش- بگونه ی- به راه.

به وجهی: به راهی- به گونه ای.

بیابان صاف: دشت- هامون.

بیات: شب مانده - کهنه - شبینه.

بی اثر: - ناپیدا - بی رد بی نشانه.

بی ادراک: کودن.

بی استعداد: بی هوش.

بی اشتباه: درست- بی لغز.

بی اعتبار: بی ارج- بی ارزش- خوار.

بی اعتدال: تندرو.

بی اعتقادی: ناباوری.

بیان: زبان آوری- آشکاراندن - سخن آشکار - فرنود - گپ - گفتگو.

بی انتها: بیکران - بی پایان.

بی انصاف: بیدادمند.

بی انضباط: نا بسامان- ناخود دار.

بی اهمیت: بی ارزش.

بی بی: (ت) کد بانو- مادر بزرگ.

بیت: خانه- کاشانه- سرا - کد.

بی بضاعت: تهیدست.

بی تأمل: بیدرنگ - بی اندیشه.

بی تجربه: خام کاری- خام دست.

بی تربیت: بی ادب- نازپرورده.

بی تردید: بی گمان.

بی تصمیم: بی آهنگ- بی خواسته.

بی تفاوت: یکسان انگار- باد پروا.

بیتوته: شب زنده داری- شب باشی.

بی جرأت: بز دل- ترسو.

بی جوهر: بی گوهر.

بی جهت: بیخودی - ناروا - بیهوده.

بی حد: بی پایان - بی کران.

بی حرکت: بی جنبش.

بی حس: لمس- سست- کرخت.

بی حمیّت: بی رگ - نامرد.

بی هوی: پریشان - سر در گم.

بی حوصله: شتابزده.

بی حیا:گستاخ- بی شرم- پررو- دریده.

بی خبر: نا آگاه.

بی خطر: بی ترس- بی بیم.

بی خیر و برکت: آب کور.

بی دقت: نا هشیار.

بی دوام: زودگذر- نماندگی- فراساوند.

بی ربط: بی پیوند - بی سر و ته.

بیرحم: سنگدل.

بی رقیب: یکه تاز- بی همال.

بی روح: بیجان.

بی ریا: یکرنگ- یکدل- بی کلک.

بی زحمت: خواهش می کنم - بی رنج.

بی سابقه: بی پیشینه.

بی سبب: بلاژ.

بی سکه: خوار- بی ارج.

بی سلیقه: بد پسند- کژپسند.

بی سواد: بی دانش- دانش نیآموخته.

بی سیرت: دریده - بی آزرم.

بی شباهت: نا همانند - ناجور.

بی شبهه: بیگمان - بی برو برگرد.

بی شعور: بی خرد - نادان.

بی شک: به گمان - بی سخن.

بی صبر: ناشکیبا - سِتان.

بی صفت: ناسپاس.

بیضی: تخم مرغی.

بیطار: دام پزشک.

بی طاقت: ناتوان- بی تاب - نا شکیب.

بی طالع: کور ستاره - تیره بخت.

بی طراوت: پژمرده - خشک.

بی طرف: کرانجی - میانجی.

بی طعم: بی مزه.

بی طمع: بی آز.

بی ظرفیت: نا بردبار- بی گنجایه.

بیع: خرید - فروش.

بی عار: بیشرم-بی ننگ.

بی عاطفه: نا مهربان- سنگدل.

بیعانه: پیش بها- پیش پرداخت.

بیعت: فرمانبرداری- پیمان.

بیعرضه: بی دست و پا- بیکاره - پخمه.

بی عصمت: نا پاک - بی آزرم.

بی عقل: نا بخرد - خل.

بی علت: بی انگیزه - بی بهانه.

بی عنایت: نامهربان- بی مهر.

بی غذایی: بی خوراکی- اَخوارش.

بی غم: بی اندوه - بی رنج.

بی غیرت: بی رگ - سست نهاد.

بی فایده: بی سود -بی بهره.

بی فکر: نا اندیش - نا سگالیده.

بی قاعده: نا هنجار.

بی قانونی: بیداد- بی دات.

بی قدر: بی ارزش - خُرد.

بی قرار: نا آرام- خسته دل.

بی قید: سبکبال- آزاده- آسانگیر.

بیلان: (فر) ترازنامه.

گواتر: بادغاره- جخش.

بی مثل: یگانه.

بی محابا: بی باک.

بی مروت: نامرد - ستمگر.

بی معنی: بی آرِش- بی چم.

بین: میان- میانه - جدایی.

بین المللی: کیهانی- جهانی- فرابومی.

بین النهرین: میان رودان.

بی نتیجه: بی برآیند- بی بهره.

بی نفع: بی بر- بی بهره، سود.

بی نقص: درست - بی کاستگی.

بی نصیب: تَهی.

بی نهایت: بی پایان - اکَران.

بی واسطه: بی میانجی.

بی وجود: فرومایه - پست - ناکس.

بی وسیله: بی دستاویز- بی بهانه-ی ابزار.بی ابزار.

بی وفا: ناپایدار- زنهار خواری

بی وقار: سبکسر- سبکسار.

بی وقت: بی هنگام.

بیو گرافی: (فر) زندگینامه.

بی هّمت: نا کوشا - نا استوار.

mozhgan
02-22-2011, 06:08 PM
پ
پا از حد بیرون گذاشتن: پا را از گلیم دراز کردن.

پا بر سر حرف نهادن: پیمان شکستن.

پاپ: (فر) پدر- بابا.

پاپیون: (فر) پروانه - شاپرک.

پاتوق: (ت)گردگاه - پادَرَفش - نیشمَک.

پاتیناژ: (فر) سُرِش.

پارافین: (فر) مومک.

پاراگراف: (فر) وجکبار (وجک -فراز).

پارالل: (فر) همسویه - همسوی.

پاراوان: (فر) دیواره - تجیر.

پارتی: (ا) میهمانی.

پارتیزان: (فر) هواخواه - گوند.

پارک (فر ) باغ بزرگ - پردیس.

پارکت: (فر) چوبیانه.

پارکینگ: (فر) خودرو گاه.

پارلمان: (فر) مهستان- گزینستان.

پاساژ: (فر) تیمچه..

پاسپورت: (فر) گذرنامه.

پاستوریزه: (فر) پالِشته.

پاسیو: (فر) باغک - درگاهی - مهتابی.

پاشا: (ت) شاه.

پاکت: (فر) بسته

پالتو: (ر) بالا پوش- چوخا - آبافت.

پانتومی: (فر) لال بازی.

پاندول: (فر) آونگ.

پانسمان: (فر) زخم بندی- داروگذاری.

پانسیون: ( فر) مانسرا - ماهمان.

پانکراس: (فر) کُم کُلن.

پانوراما: ( فر) گراندیس.

پاورقی: پا برگ - پا نوشت - زیرنویس.

پتاسیم: (فر) شَخارک.

پتانسیل: (فر) کاراک.

پدال: (فر) پایی.

پر ادعا: (فر) خودخواه.

پراگماتیک: (فر) ورزگروی.

پرانتز: (فر) ماهک- کمانک.

پرافاده: خودپسند- پرباد - فیسو.

پربرکت: پربر- فراوان.

پرترِه: (فر) چهرسان.

پرتوقع: بسیار خواه.

پرثمر: پربار.

پرحادثه: گیرا.

پرحرف: پرچانه - روده دراز.

پرحوصله: بردبار- شکیبا.

پرحیله: نیرنگ باز- ترفندکار.

پرخاصیت: پرسود - بدرد خور.

پروژه: (فر) زمینه - انگاره- پیشنهاد.

پِرِس: (فر) فشار - منگنه.

پُرس: (فر) خورا.

پروستات: (فر) بستگی پیشاب راه.

پرسنل(فر) کارکنان.

پر طمع: آزنده.

پرعائله: پورمند - پرفرزند.

پروفسور: (فر) استاد- دانشمند.

پرمنگنات: (فر) بنفشک - زخم شوی.

پر و پا قرص: پا بر جا.

پروتئین: (فر) سپیده بار.

پروتئید: (فر) سپیده سان.

پروژکتور: (فر) پرتو افکن - شید افکن.

پر همت: جوانمرد -دلیر- پایمرد.

پریشان حواس: شوریده -گیج.

پریشان فکر: آشفته- سرگشته.

پریود: (فر) دوره- دورک.

پُز: رفتار- ریخت.

پُز دادن: خودنمایی.

پُست: پیک - نامه رسانی - پاسگاه.

پُست امدادی: تیمارگاه - یاری گاه.

پَست فطرت: ناکس- فرومایه.

پَس ورد: (ا) گذر واژه

پلاتین: (فر) سپید زر- اسپین زر.

پلاژ: (فر) شناگاه.

پلاستیک: (فر) ریخت پذیر - تَیَنگه (تَیَنگ = قالب).

پلاسما: (فر) خونآبه.

پلاک: (فر) پَلمَک.

پل معلق: پل آویزان.

پلیتیک: (فر) جهان آرایی-کشور آرایی- وینارتاری.

پلیس: (فر) پاسبان.

پلیس مخفی: کارآگاه.

پلی کپی: (فر) نما بردار- روبردار.

پماد: (فر) ِزفتَک.

پمپ: (فر) مکنده- بادکش.

پنکه: (ه) باد بزن.

پنیسیلین: (فر) پاد ریش.

پوتین: (فر) پاژنگ- جمشاک.

پودر: (فر) گرد - گرده.

پورسان: (فر) در سد.

پورسانتاژ: (فر) در سدی - چند سدی.

پیانو: (فر): فرسنتور- سنتور فرانسوی.

پیپ: (فر) چُپُک.

پیراشکی: (ر) خور پیچ.

پیژاما: (فر) پای جامه.

پیش طلبیدن: به پیش خواستن.

پیش قدم: پیشگام.

پیش قراول: دیده بان.

پیش قسط: پیشا دست.

پیش کرایه: پیش پرداخت.

پیش کسوت: پیشاپوش- پیشایل.

پیک نیک: (فر) توشی- دانگی- دانگانه.

پیل: (فر) کَهرُب ساز

mozhgan
02-22-2011, 06:09 PM
ت

تابع: پیرو - فرمانبردار- پردازه.

تابعیت: شهروندی- بوم پذیر

تابلو: (فر) نگاره.

تابوت: مرده کش- گاهوک.

تأثر: اندوهگینی - افسردگی - دلتنگی.

تأثیر: کارسازی- هنایش- درآیش.

تأثیرکردن: کارگر شدن - هناییدن.

تاجر: بازرگان- بازاری- داد و ستدگر.

تأخیر: دیرکرد - واپس ماندن- درنگ

تأخیر در کار: دیر کرد درکار-فرغول.

تأخیر در پرداخت: پس اُفت.

تأخیر کردن: دیرکردن - به پس انداختن - درنگ کردن.

تأدیب: ادب آموختن-گوشمالی دادن.

تأدیه: پرداخت - باز پرداخت.

تارک: رهاییده - رسته - چشم پوشیده.

تار صوتی: تار آوا

تاریخ: کارنامه گذشتگان- کهن نگاری.

تاریخچه: کارنامک.

تأسف: دریغ- افسوس- اندوه-شوربختی.

تأسیس: بنیاد گذاری - پایه گذاری.

تاکتیک: (فر) برنامه ریزی- فوت و فن.

تاکسی: ترابر.

تاکسیمتر: رهشمار.

تأکید: پا فشاری - پا بر جایی- سفارش.

تألم: اندوه-دردمندی - آزردگی.

تألف: خو گرفتن.

تألیف: گردآوری - ویرایش.

تأمل: درنگ- نگرش- ژرف نگری.

تأمین: زینهاردادن- پناه دادن- آسایش.

تأمین آتیه: آینده نگری - پیش بینی.

تأمین معاش: پیش بینی روزی.

تانک: (فر) زره پوش.

تأنی: درنگ - آهستگی.

تأنیث: مادگی- مادینه سازی.

تئاتر: تماشاخانه.

تئوری: دیدمان.

تأهل: همسرگزینی- زناشویی.

تأیید: پذیرش، پشتیبانی، استوارکردن.

تبادل: داد و ستد - جابجایی.

تبادل افکار: رَمش اندیشه ها.

تبانی: نهان پیمانی- ساخت و پاخت.

تباین: از هم دوری.

تبّحر: استادی- کاردانی- آگاهی.

تبخیر: تفیدن - دمه شدن - تارمیغی.

تبدیل: دگرگونی - برگرداندن.

تبرئه: بیگناهی- گناه زدایی.

تبّرک: فرخندگی - همایونی - شگون.

تبریک: شادباش- فرخنده باد.

تبسّم: لبخند- شیرین خند- شکرخند.

تبصره: بند - بخش - آویژه - بینک.

تبعه: پیروان- باشندگان - شهروندان.

تبعید: دورکردن- بیرون کردن.

تبعیض: برتری بیجا - فراگری.

تبلور: درخشانی- فروغ افکن.

تبلیغ: رساندن پیام - گسترش.

تب مالت: تب شیر.

تپش قلب: تپش دل- سُکسُکی.

تتمه: بجامانده - بازمانده - پس مانده.

تثبیت: پابرجا کردن- پایدار کردن- استوار کردن.

تجارت:بازرگانی- داد وستد- سوداگری.

تجانس: همگینی- همرنگی.

تجاوز: دست درازی- از اندازه بیرون شدن- پا از مرز بیرون نهادن.

تجاهل: نا دان نمایی - بیخرد نمایی - خودرا بنادانی زدن.

تجدد: نوخواهی - نوجویی - نوآوری - تازه گرایی.

تجدید: نو کردن- تازه کردن.

تجربه: آزمون.

تجرّد: بی همسری- تنهایی.

تجزیه: جداکردن- پاره پاره کردن.

تجسّس: جستجو، پی جویی کردن- کاوش کردن.

تجسّم:بدیده آوردن- در اندیشه آوردن.

تجلّی: آشکار- درخشان- نمایان.

تجلیل: بزرگداشتن- گرامی داشتن- ارج نهادن.

تجمّع: گردهمایی-گروه شدن- انجمنی.

تجمل: آراستن- فرنمایی- زیوری.

تجوید: سره کردن- نیکو انجام دادن.

تجویز: رواداشتن- روادانستن- روادیدن.

تجهیز: آمادگی- بسیج کردن- سازوبرگ دادن.

تجهیزات: ساز و برگ.

تحت: زیر- فرود - پایین.

تحت الارض: زیرزمین.

تحت الحمایه: درپناه.

تحت الحفظ: زیر پاس.

تحت الشعاع: زیر پرتو دیگری.

تحت نظر گرفتن: زیر نگر گرفتن.

تحتانی: زیرین.

تحرّک: جنبیدن- جنب و جوش کردن.

تحریر: نوشتن- نگاشتن - نگارش.

تحریف: دست بردن در سخن و یا نوشته- واژه را دگرگون کردن دستکاری.

تحریک: برانگیختن - شوراندن.

تحریک کردن: برانگیختن.

تحریک شدن: بر انگیخته شدن.

تحریم: ناروا کردن - ناروا داشتن.

تحسّر: دریغ - پشیمانی - افسوس.

تحسین: آفرین باد - شاباش- ستایش.

تحصّن: بست نشینی- پناه بردن - پناهنده شدن - پناهش.

تحصیل: فراگیری - یادگیری- آموزش

تحفه: پیشکش- ره آورد - ارمغان.

تحقق: انجام شدنی - درست شدنی.

تحقیر: پستی - زبونی - خواری.

تحقیق: رسیدگی- بررسی، بازجویی.

تحقیقاً: بدرستی- بیگمان.

تحکّم: زورگفتن- دستوردادن.

تحکیم: استوار کردن- فرمانروا کردن.

تحلیل: گوارش- کاهش یافتن-ازدست رفتن.

تحمّل: بردباری- شکیبایی- تاب آوری.

تحمّل پذیر: شکیبا - تابا - رنج پذیر.

تحمّل ناپذیر: توانفرسا.

تحمیل: سربار کردن- بار کردن - بیش از تاب و توان.

تحّول: دگرگون شدن- دگرگونی.

تحویل: واگذاری- واسپاری- واسپردن.

تحویل سال: سال گشت.

تحیّر: شگفت زدگی - سرگشتگی.

تخریب: ویران کردن- درهم کوبیدن- زیر و رو کردن.

تخصص: کاردانی- ویژه کاری.

تخصیص: ویژه کردن.

تخطی: سر پیچی- رویگردانی.

تخفیف: کاهش- کاستن - کم کردن.

تخلّص: رهایی یافتن- رستن- نامسار.

تخلّف: سرپیچی- نافرمانی- رویگردانی.

تخلیه: تهی کردن- بیرون ریختن.

تخمیر: سرشتن- مایه زدن- دگرزابی.

تخمین: دیدزدن- برآورد کردن- گمانه زدن- اندازه گیری.- انگارش.

تخمین زدن: انگاردن.

تخیّل: پنداشتن- گمان کردن - پندار.

تدارک: فراهم، آماده کردن- بسیج.

تدارک دیدن: پیش بینی کردن-

پیش فراهم کردن..

تداعی: یادآوری - دریافت - همخوانی.

تداعی معانی: پی بردن مانیک-از آرِشی به آرِشی دیگر.

تدافع: همدیگر را پس زدن.

تدبیر: کاردانی- رایزنی - چاره.

تدبیرکردن: چاره کردن.

تدریج: رفته رفته- اندک اندک.

تدریجاً: خرده خرده - پایه پایه -پله پله.

تدریس: آموزش دادن- آموختن.

تدفین: خاکسپاری.

تدوین: نگارش- گردآوردن.

تذکر: یادآوری- گوشزد.

تراژدی: (فر) اندوه آور- سوگواره.

تراس: (فر) پادگانه- مهتابی.

ترافیک :آمد و شد - آمد و رفت.

تراکتور: (فر) گردونه خودرو - کشتاما.

تراکم: انبوهی- انباشتگی - توده.

تراموای: (فر) راه آهن شهری.

ترانزیت: (فر) گذر کالا از مرز.

ترانسپورت: (فر) ترابری.

ترانسفورماتور: (فر) تادیس.

تراول چک: (فر) گذرچک.

تربت: خاک - گور- آرامگاه.

تربیت: پرورش.

تربیت کردن: پروردن - پرورش دادن.

تربیت بدنی: پرورش اندام.

ترتیب دادن: روبراه کردن- رستک.

ترجمان: ترگمان.

ترجمه: برگردان - ویچاردن.

ترجیح: برتری دادن - والایی.

ترّحم: دلسوزی - مهرورزی - مهربانی.

ترخیص: پروانه - پرواد.

ترخیص کردن: پرواد دادن-پروانه دادن.

تردد: رفت و آمد- آمد و شد.

تردید: دودلی- دودل بودن.

ترسیم: نشان نهادن- نگاشتن.

ترشح: تراوش- تراویدن.

ترفیع: بالا بردن- برکشیدن- پایه دادن.

ترقوه: چنبر.

ترقه: تراکه.

ترقی: پیشرفت- خیزش - بالا رفتن.

ترک: واگذاشتن - واهشتن - رهاکردن.

ترک اعتیاد: خوباختن.

تَرَکه: واگذاشته - وامانده.

ترکیب: ریخت- پیکر- آمیختن-بهم پیوستن.

ترم: (فر) دوره - دورک.

ترمز: (ر) برمان.

ترموس: (ا) دمابند.

ترمومتر: (فر) گرما سنج.

ترمیم: بازسازی- نوسازی- دوباه سازی.

ترن: (فر) بارکش.

ترنم: خوش خوانی- ترانه خوانی- آوازخوانی.

ترور: (فر) کشتن - هراس - ترس زیاد - بیم.

ترومپت: (فر) فرنای.

ترویج: رواگ، رواج دادن - بازارگرمی.

تریاق: پاد زهر- تریاک.

تریکو: (فر) کشباف.

تز: (فر) پایان نامه.

تزریق: (فر) سوزن زدن- در چکانیدن.

تزکیه: پاک کردن - پالیدن - پالودن.

تزکیه نفس: درون پالایی- روان پالایی.

تزلزل: لرزه- جنبیدن- سست شدن.

تزویر: فریب دادن - ترفند - دورویی.

تزئین: آذین- آرایش- زیوردادن.

تسامح: آسان گرفتن- کم گرفتن.

تساوی: برابری- همسانی- همانندی.

تسبیح: شمارافزار.

تست: (ا) آزمون.

توست: (فر) برشته - برشتوک.

تسخیر: گرفتن- پیروزمندی- بدست آوردن.

تسریع: شتاب - زود - تند.

تسکین: آرام کردن - دلداری - آرامش - دل آسایی.

تسلسل: پیاپی- پیوسته - زنجیروار.

تسلط: چیرگی - پیروزی - دستیابی.

تسلّی: دلداری - همدردی.

تسلیت: دلداری- دلخوشی.

تسلیح: زینه دادن - زینش.

تسلیم: گردن نهادن- پذیرفتن.

تسویه: یکسان کردن- سر بسر کردن.

تسویه حساب: برابر کردن.

تسهیل: آسانکرد - آسان کردن.

تشابه: همانندی- همگونی- همسانی.

تشبیه: مانند کردن - همانگری.

تشخّص: بزرگ منشی- والایی.

تشخّص بخرج دادن: خود گرفتن- خود نمایی.

تشخیص: باز شناختن - پی بردن.

تشّدد: سختگیری- تندی- پرخاش.

تشدید: سخت کردن - استوار کردن.

تشریح: کالبد شکافی- کالبد شناسی.

تشکّر: سپاس- سپاسگزاری.

تشکیل: برپایی- سازمان دادن.

تشکیلات: سازمان.

تشریف: پذیره - بزرگداشت.

تشریفات: آیین ها.

تشریک مساعی: همیاری- همکاری.

تشعشع: تابش.

تشنّج: لرزش- لرزه - تکان - تنش.

تشویش: دلشوره - نگرانی- دلواپسی.

تشویش و بیقراری:دلشوره و نا آرامی- کند و کوب.

تشویق: بشورآوردن - نیرودادن -توان بخشی- آرزومند کردن.

تشهُّد: گواهی- گواه بودن.

تشییع: همراهی - پسواری.

تصاحب: دست اندازی- از آن خود کردن.

تصادف: پیشآمد - رویداد - رخداد - بهم خوردن.

تصادم: برخورد- بهم کوفتن.

تصاعد: فرایازی.

تصاویر: نگاره ها - نشانه ها - پیکره ها.

تصحیح: ویرایش- ویراستاری-درست کردن.

تصدّق: پیشمرگی - بلاگردان.

تصدیق: پروانه - گواهی.

تصرّف: بچنگ آوردن- دست برد زدن.

تصریح: آشکار ساختن - بی پرده - رُک وراست.

تصغیر: کوچک کردن - خوار کردن - پست شماردن.

تصفیه: پالایش.

تصفیه حساب: همار پالایی.

تصفیه کردن: پالودن.

تصمیم: آهنگ - رای - برآن شدن.

تصنّع: وانمودی- ساختگی-خودآرایی کردن.

تصنیف: ترانه - سرود - سروده.

تصوّر: انگار- پندار - گمان.

تصوّف: درویشی- پشمینه پوشی.

تصویب: پذیرش- پذیره.

تصویر: نگاره- فرتور- رخشاره- پیکره.

تضاد: دوگانگی- نا همسانی- ناجوری.

تضّرع: زاری- لابه- مویه - گریه.

تضعیف: سست و ناتوان کردن.

تضمین: پایندانی- تاوان دادن- در پناه خودآوردن.

تضییع: نابودی.

تطاول: دراز دستی.

تطمیع: آزمندی- به آز آوردن.

تطهیر: شست وشو - پاک کردن - آلوده زدایی.

تظاهر: خود نمایی - مردم فریبی - خودستایی - فرانمودی.

تعادل: برابر شدن- برابری- همتا بودن.

تعارف: خوشآمد - خوش و بش.

تعالی: برتری- والایی.

تعاون: همکاری- همراهی- دستیاری.

تعبیر: بازگویی- خواب گذاری.

تعجب: شگفت داشتن- شگفتایی.

تعجب آور: شگفت انگیز.

تعجیل: شتاب کردن- شتافتن.

تعداد: شمار- شماره - شمارش.

تعدد: بیشماری.

تعدد زوجات: چند زنی.

تعدّی: ستم - ستمگری - زورگویی - دست اندازی.

تعذیر: بهانه آوردن- کوتاهی.

تعرّض:پرخاش- دست درازی کردن-آفند.

تعریف: شناساندن- آگاهیدن- ستودن - نیک گویی.

تعزیر: گوشمالی- نکوهش - کیفر.

تعزیه: شیون - سوگواری.

تعصب: پافشاری بیخردانه - کورباوری.

تعصب دینی: دین نموداری.

تعطیل: بیکاری- آسوده روز.

تعظیم: سر فرود آوردن - کُرنش کردن.

تعفّن: بدبویی- بوی گند.

تعقّل: اندیشیدن- بینشوری.

تعقیب: پیگرد- دنبال کردن - پیگیری.

تعلّق: دلبستگی- از آنی- خویشی.

تعلیق: برکنارکردن- آویختن.

تعلیم: یاد دادن- آموزاندن - آموختن.

تعمّد: ازروی آگاهی، دانسته انجام دادن.

تعمّداً: آگاهانه - دیده و دانسته.

تعمّق: ژرف نگری - باریک بینی.

تعمیر: باز، نو، دوباره سازی.

تعویض: جابجایی - دگرگون کردن.

تعویق: دیر کردن- پس افکندن.

تعهد: پیمان- به گردن گرفتن.

تعهد نامه: پیمان نامه.

تعیین: برگزیدن - برگماشتن.

تغذیه: خوراک دادن - خوراندن.

تغیّر: تندی - بداخمی - پرخاش.

تغییر: دگرگونی- دگر سانی.

تغییراسم: نام گردانی.

تفاخر: نازیدن بالیدن- خودستایی.

تفاوت:جدایی- ناهمسویی- ناهمسانی.

تفاهم: هم اندیشی - همدلی.

تفتیش: بازرسی- جستجو- کاویدن.

تفرقه: پراکندن- جدایی انداختن.

تفرّج : گردش - گشت و گذار.

تفریح: خوش گذرانی- سرگرمی- شادمانی.

تفسیر: گزارش - گزاره.

تفصیل: فزونی - گستردگی - گسترده.

تفقّد: دلجویی- نوازش- مهرورزی.

تفکّر: اندیشیدن- شناختاری.

تفکیک: جدا کردن - از هم گشایی.

تفنّن: خوش گذرانی- سرگرمی.

تفّوق: برتری - مهتری - بالاتری.

تفویض: واگذار کردن- سپردن.

تفهیم: یاد دادن - آگاه کردن.

تق تق: تغ تغ- آوازها.

تقارب: همگرایی- نزدیکی.

تقاعد: گوشه نشینی - بازنشستگی.

تقاص: تاوان - سزا - کیفر - تا به تایی.

تقاضا: خواهش - درخواست.

تقاطع: برخورد.

تقبّل: پذیرفتن - به گردن گرفتن.

تقدّم: پیش افتادن- پیشگامی.

تقدّم و تأخیر: پیشی و پسی.

تقدیر: ارج نهی- ستودن - سپاس.

تقدیس: ستایش- ستودن - فرنامیشی.

تقدیم: پیشکش - ره آورد - شادیانه.

تقرّب: نزدیکی- آشنایی- فرامندی.

تقریب: نزدیک کردن- نزدیک گردانیدن.

تقریباً: کم و بیش - کما بیش.

تقسیم: بخش کردن- پاره پاره کردن.

تقصیر: کوتاهی- سستی- لغزش.

تقطیر: چکیده - چکاندن.

تقلی، تقلا: دست و پازدن- تلاش.

تقلّب: نادرستی- دغلی.

تقلید: پیروی کورکورانه.

تقلیل: کاهش- کاستن - کم کرد.

تقوی، تقوا: پارسایی - پرهیزکاری - پاکدامنی.

تقویت: نیرودادن- توانایی دادن - نیرومند ساختن.

تقویم: گاهنامه - سا لنما- ارزیابی- برآورد.

تقیّه: دین پوشی- دین پنهانی.

تکافو: بسندگی- باهم برابر شدن - همتا شدن.

تکامل: رسایی بی کم و کاست.

تکاهل: جایمندی( جایمند= کاهل).

تکبّر: خودستایی-فیسش- باد سری.

تکثیر: بسیار کردن - افزونی.

تکریم: گرامی ، ارجمندشمردن.

تکدّر: دلتنگی- آزردگی - دلگرانی.

تکدّی: گدایی- دریوزگی.

تکذیب: رد کردن- نادرست شمردن.

تکرار: دوباره گویی- بازگویی- واگویی.

تکرارعمل: باز کرد.

تکرار مطلب: بازگفت.

تکفّل: سرپرستی- بگردن گرفتن.

تکفیر: بی دین خوانی - بی دین دانی.

تکلیف: خویشتن کاری- بگردن نهادن.

تکمیل: بفرجام رساندن رساگرداندن.

تکنولژی: (فر) تشنیک شناسی.

تکیه: پشت دادن- یله دادن-پشت گرمی- لم دادن.

تکیه کلام: سخن یار.

تل: تپه - پشته - خاک انبوه.

تلاطم: خروشیدن - آشفتگی - شورش.

تلافی: واکنش - سزا دادن - تاوان.

تلاءلوء: درخشش - درخشندگی.

تلاوت: خواندن.

تلخیص: کوتاه کردن- ژاوش.

تلسکوب: (فر) سپهربین.

تلف: تباه- نفله- نیست.

تلفظ: گویش- بزبان آوردن - بازگویی.

تلفن: دورگو- دورآو.

تلفیق: بهم پیوند دادن.

تلقی: برداشت- برخورد - دریافتن.

تلقین: وادار نمودن - دردهان نهادن.

تلمبه: (ت) بادکار.

تلمّذ: شاگردی کردن.

تلوّن مزاج: دمدمی بودن.

تلویزیون: (فر) دورنما - جهان نما.

تله پاتی: (فر) دورباهمی.

تلویح: سربسته گفتن.

تلویحاً: سربسته - درپرده - نهانی.

تم: (فر) جستار- مایه - زمینه.

تماس: برخورد - مالش - سالش.

تماشا: دیدن- نگریستن - نگاه کردن.

تمام: بسنده - پایان - فرجام.

تماماً: همه - همگی - یکسره - سراسر.

تمایل: گرایش- خواهانی.

تمایل مشترک: هم کامکی.

تمبر: پیکه.

تمتع: برخورداری- بهره بردن.

تمثال: تندیس- نگاره - فرتور.

تمجید: بزرگداشت- ارج گذاری- ستایش.

تمدّد: کشیدگی - دراز شدن - درازکشیدن.

تمدّد اعصاب: آرام یاب- پی کشیدگی.

تمدّن: شهرنشینی - شهرگرایی.

تمدید: زمان دادن-کش دادن-دراز کردن.

تمبرهندی: خرمای هندی.

تمرّد: نافرمانی- سرپیچی-گردنکشی.

تمرکز: یکجایی.

تمرین: دوباره کاری - ورزش.

تمساح : سوسمار.

تمسخر: ریشخند - دست انداختن.

تمکّن: دارایی- سرمایه - توانمندی.

تمکین: سرفرو آوردن - گردن نهادن.

تملّق: چابلوسی- چرب زبانی.

تملّک: بچنگ آوردن- بدست آوردن - از آن خود کردن.

تمنّی، تمنّا: درخواست - خواهش - آرزو کردن.

تموّل: توانگری - دارا شدن.

تمیز: پاک ،پاکیزه بودن.

تمییز: شناختن- نیماد.

تُن: (فر) سه خروار.

تنازع: ستیزه کردن- کشمکش.

تناسب: برازندگی- هماهنگی- فراخور.

تناسل: زادن - زایش.

تناقض: دوگانگی- دوجوری- ناسازی.

تناوب: گاه به گاه - زمان به زمان.

تنبیه: گوشمالی- کیفر- سزا - پادا فره.

تنزّل: کاهش- فرودآیی- فرود آمدن.

تنزیل: سود - سود وامی - بهره وامی.

تنظیف: پاک کردن - رُفت و رُوب.

تنظیم: به رشته کشیدن - آراستن - سامان دادن.

تنفّر: بیزاری- دلزدگی - بد آمدن.

تنفّس: دمیدن- آهیدن- هو - دمش.

تنفیذ: استوار کردن- انجام دادن.

تنقّل: شب چره.

تنقیه: شکم روبی - لاروبی - چاه روبی.

تنگ نفس: تنگ دمی.

تنوّع: جور وا جوری- گوناگونی.

تنوین: دو زبَر.

توابع: بخش ها - پیروان - فرمانبران.

تواتر: پی در پی- پیاپی - پشت سرهم.

تواریخ: کارنامه ها - روزمَهان.

توازن: هم سنگی - هم وزنی.

تواضع: فروتنی.

توافق: سازش- سازگاری - همآوایی.

توأم: همراه - همپا - همزاد - باهم.

توبه: پشیمانی.

توبیخ: سرزنش- سرکوفت - نکوهش.

توجّه: نگر- نگرورزی - نگاه - دید.

توجّه کردن: تیمار، پرستاری کردن.

توجیه: روشنگری- روشن کردن سخن.

توّحش: ددمنشی - ددگری - ددواری.

توحید: یکتا پرستی- یگانه پرستی.

تودیع: بدرود - پدرود.

توّرم: آماس - آماسیدن - آماهیدن.

توزیع: پخش کردن - پراکنده ساختن.

توّسط: میانجیگری- میانگی- دستیاری.

توسعه: گسترش- فراخی - پهناوری.

تّوسل: چاره یابی- دست بدامن شدن.

توشیح: دستینه نهادن.

توصیه: سفارش- اندرز - پند.

توصیف: ستودن- ستایش.

توضیح: بازگویی- روشن سازی.

توطئه: ساخت وپاخت- زد و بند.

توفیر: ناجوری- ناهمسانی.

توفیق: کامیابی- پیشرفت- پیروزی.

توّقّع: چشمداشت- خواسته - خواهش.

توقّف: درنگ- ایست - بازایستادن.

توقیف: بازداشت - دستگیری.

توکّل: پشتگرمی - امیدواری.

تولّد: زاده شدن - زایش - زادمان.

تولیت: سرپرستی- سامانگری.

تولید: بارآوری- فرآوری- پدید آوردن.

تومان: (ت) دریک.

تونل: شکافه.

توهّم: گمان- پندار - پنداشت.

توهین: خوار داشتن - دشنام دادن.

تهاتر: پایاپای

تهاجم: تاخت وتاز- تکاوری.

تهدید: ترساندن- هراساندن.

تهمت: دروغ بستن- بد نام کردن.

تهنیت: شادباش- فرخنده باد.

تهّور: بیباکی- نترسی- بی پروایی.

تهوع: دل بهم خوردگی- بالا آوردن.

تهویه: هوارسانی - هوایش.

تهیه: فرآوری- بسیج- فراهم.

تهییج: برانگیختن- به شورآوری.

تیپ: (فر) نمونه - گونه.

تیم: (آ) دسته - گروه.

mozhgan
02-22-2011, 06:09 PM
ث

ثابت: پا برجا- استوار- پایدار- پایا.

ثابت رأی: ایستا رای.

ثابت عزم: ایستاهنگ - پا برجا.

ثابت قدم: پا برجا - اَستوان.

ثالث: سوم.

ثالثاً: سوم- سوم آنکه.

ثانوی: دومی- دو دیگر.

ثانیاً: دوم آنکه - دیگر بار.

ثانیه: دَمک.

ثانیه شمار: دَم شمار.

ثَبات: پایداری- پا برجایی- استواری.

ثَبات نفس: خویشتن داری.

ثبت: رونویس.

ثبوت: ایستایی- پا برجا ماندن.

ثروت: دارایی - سرمایه - توانایی.

ثریا: پروین - چلچراغ - چهل چراغ.

ثغور: مرزها.

ثقل: سنگینی - گرانی.

ثقیل: گرانبار- سخت و دشوار.ناخوش آیند.

ثلاث: سه گانه.

ثلث: یک سوم - سه یک.

ثمر، ثمره: میوه - بار- درخت- بازدهی.

ثنا: سنایش- ستایش - سپاس.

ثواب: نیکو کاری - پاداش- بخشش..

mozhgan
02-22-2011, 06:10 PM
ج

جابر: ستمکار- بیدادگر- زورگو.

جاده: راه - بزرگراه - شاهراه.

جاذب: گیرا-کشنده-کشش ربایش.

جار: چل چراغ - چهل چراغ.

جارچی: (ت) دادزن - بلند گو.

جار و جنجال: داد و فریاد- بانگ و غوغا- الم شنگه.

جاری: روان- رونده- رایج.

جاسوس: اَنیشه - اَبیشه.

جالب: چشمگیر- گیرا.

جالیز: پالیز.

جامد: دج- سفت و سخت- خشک.

جامعه: همبودگاه- همزیستگاه.

جانب: سوی - َور- کنار- کناره.

جانبی: پهلویی

جانبداری: پشتیبانی- هواخواهی.

جانی: تبهکار- خونی- آدمکش.

جاهل: نادان- بی خرد- کوراندیش.

جامع: گردآور- فرآراسته- فراخ.

جامع الاطراف: فراگیر- رسا.

جامع الشرایط: فرآراسته.

جامع العلوم: همه دان.

جائز، جایز: روا - درخور- سزاوار

جائز دانستن: رواشمردن- روادانستن.

جبّار: ستمکار- ستمگر- بیدادگر.

جبال: کوه ها.

جبر: زور- فشار- ناگزیر کردن.

جبراً: به زور- به فشار- به ناچاری.

جبران: تاوان- دوباره سازی

جبلی: سرشتی- نهادی.

جبن: ترس و هراس- بزدلی.

جبه: گُبه.

جبهه: میدان جنگ- آوردگاه - رزمگاه.

جبین: پیشانی.

جثه: پیکر- تن- اندام.

جدّ، جدّه: نیا- پدر، مادر بزرگ.

جِدّ: کوشش - تلاش - پا فشاری.

جدّاً: به راستی- به درستی- بی شوخی.

جدار: دیوار- دیواره.

جدال: زد و خورد - نبرد - کارزار- رزم.

جدل: درگیری - پیکار- ستیزه.

جدول: چهار خانه.

جذب: ربایش

جذب مایع: آشام

جدّی: پرتلاش- پرکار - پشتکاردار.

جدید: تازه - نو - نوین.

جّذّاب: گیرا - دلربا - فریبا - فریبنده.

جذام: خوره.

جذر: ریشه.

جرّاثقال: باربر- گرانکش.

جرّ و بحث: بگو مگو - گفتگوی کشدار.

جرئت: دلیری - پردلی - نترسی.

جرّاح: کاردپزشک - کالبد شکاف.

جراحت: زخم - ریش - ناسور.

جراحی پلاستیک: نیشگری بازسازی.

جرائد، جراید: روزنامه ها.

جرائم: بزه ها - گناه ها - لغزها.

جربُزه: زیرک - شایسته - توانا- گُربُزه.

جَرَس: زنگ - درای - بَرَنگ.

جرعه: پیمانه - یک گلو - اندک نوش.

جرقه: اخگر- ریزه آتش- خوارگ.

جِرم: غُند- لِرد - ته نشین.

جُرم: گناه - بزه - لغزش.

جریان: گردش- روان بودن.

جریحه: زخم - ریش - آسیب.

جریحه دار: زخمدار- خسته دل.

جزاء: کیفر- سزا - پادافره.

جزائر، جزایر: آبخوست- گزیرک

جزء: بخش - پاره - لَخت.

جزر: فرونشینی - آب بریدن - اوکار.

جزع: زاری - بیتابی - ناشکیبی.

جزم: بی باز گرد - پابرجا.

جزوه: دفترچه - نوشته.

جسارت:گستاخی- بی پروایی.

جسد: لاشه- مردار- کالبد.

جسم: تن - کَرپ.

جسور: دلیر- نترس- بی باک.

جعبه: شَگا- تیردان- کیوت.

جعفری: شومخ- گل گلاب.

جعل: ساختگی- دست بردن دربنچاک.

جغرافیا: گیتا شناسی-گیتی شناسی.

جفاء: ستم - آزار- بیداد.

جفاپیشه: آزارنده - دل آزار.

جفاجوی: آزارخواه -خود آزار.

جفا دیدن: آزار دیدن- آزردن.

جفا کردن: آزاراندن.

جغه: تاج - افسر.

جَک: بالابر.

جُل: پَلاس- کبوک.

جلاء: درخشندگی- زنگارزدایی- پرداخت - تابش.

جلا دادن: پرداخت کردن.

جلای وطن: دور شدن از میهن - آوارگی.

جلاد: دژخیم- شکنجه گر- آدمکش.

جلال: فر- شکوه - والایی - بزرگی.

جَلَب: بد کاره - بد سرشت - دغل کار.

جلب: بازداشت.

جَلد: چست و چابک - فِرز.

جِلد: پوست - رویه - لایه - پوشش.

جلد کتاب: پوشینه.

جلسه: نشست - گردهمایی.

جلف: سبکسر- هرزه.

جلوه: درخشش- تابش.

جلوس: برتخت نشستن.

جلوگیری: پیشگیری.

جلیقه: نیم تنه - برگستوان.

جلیل: بزرگوار- بزرگ- برین.

جماد: سنگ - بی جان.

جماعت: گروه - دسته - مردم.

جمال: زیبایی- خوشگلی- غشنگی.

جماهیر: توده - گروه - مردم سالاری.

جمجمه:کاسه سر- استخوان سر.

جمع: همباریش.

جمع کردن: گردآوردن- اندوختن -افزودن.

جمعه: آدینه.

جمعیت: گروه -توده - انبوه.

جمله: گفتار- فراز-گزاره.

جمیله: زن خوبروی.

جن: دب - پتیان.

جناب: سرور- سرکار- مهِتر.

جناح: بال- کنار- ور- سو.

جنایت: تبهکاری - بزهکاری.

جنب: پهلو- کنار- سو.

جنت: مینو- بهشت - پردیس.

جنحه: گناه - بزه.

جنوب: نیمروز- اواخشتر- نسا.

جنون: دیوانگی- پریشان مغزی- خلی.

جوّ: هوا- نیوا.

جواب: پاسخ.

جوار: پیرامون- گرداگرد- همسایگی.

جواز: پروانه - گذرنامه- روادید.

جوانب: پهلوها - کناره ها - سوی ها.

جواهر: گوهر- سنگ بهادار.

جود: بخشش- دهش - فراخ دستی.

جور: ستم- آزار- بیداد - شکنجه.

جوع:گرسنگی.

جولان: گردش.

جهات: راستاها- سوی ها - پیرامون.

جهاد: جنگیدن- ستیز کردن - نبرد.

جهاز: دستگاه- بار و بنه اروس.

جهازهاضمه: دستگاه گوارش.

جهنم: دوزخ - آتش سرا.

جِیب: گریبان- یخه.

جیب: کیسه - انبان - بَریک.

mozhgan
02-22-2011, 06:10 PM
چ

چاپار: (ت)پیک.

چاخان: لاف زن- پشت هم انداز- نیرنگ باز.

چهار سوق: چهار سوک - چهارسوی.

چهار طاق: چهارستون.

چارق، چارغ: (ت) کفش.

چارقد: روسری.

چار مضراب: چار زخمه.

چاق (ت): فربه.

چاقو: کارد کوچک - جاکو

چاوش: (ت) پیشروکاروان.

چپر: (ه) پرچین- چپره.

چپق: (ت) چپک.

چپاول: ربودن - چاپیدن.

چپاولگر: چاپش- دستبرد زن.

چقر: (ت) میخانه.

چترطاوس: چترفراش مرغ.

چرتکه: (ر) - اُشمار.

چرخ خیاطی: چرخ درزی.

چرخ فلک: چرخ سپهر- سپهر گردون.

چریک: (ت) جنگجوی سر آزاد.

چخماق، چخماغ: (ت)سنگ آتش زنه.

چک: چک.

چکمه: (ت) موزع.

چلاق: شل- لنگ.

چلیک: خُم چوبی.

چماق: (ت) گرز.

چماقدار: لات بی سروپا - مردم آزار.

چمباتمه: (ت) چمبک - چُندک- دوزانو نشینی.

چُمچه: کفگیرک - کفگیر- ملاغه.

چهار رکن: چهار ستون.

چهار ضرب: چهارزنش.

چهار ضلعی: چهار بر.

mozhgan
02-22-2011, 06:11 PM
ح

حاجب: پرده دار.

حاجت: نیاز - نیازمندی - خواهش.

حاد: تند وتیز - بران - خشن - گذرنده.

حادث،حادثه: پیشآمد- رویداد- رخداد.

حادثه جویی: بی باک.

حائر: سرگشته - سرگردان.

حاذق: چیره دست- کاردان.

حار، حاره: گرم - سوزان - تفتان.

حاجات: نیازها.

حارب: رزمجو.

حارث: کشاورز - برزگر - روستایی.

حاسد: بد اندیش- رشکین - بدخواه.

حاشا: هرگز- هیچگاه - مبادا.

حاشاکردن: زیرش زدن.

حاشیه: کرانه - پهلو.

حاصل: فرآورده - برداشت - بهره.

حاصل خیز: بارور.

حاضر: فراهم - بود.

حاضرجواب: آماده پاسخ.

حاضر یراق: (ت) آماده.

حافظ: نگهبان- پاسبان، از بردانستن.

حافظه: یاد- یادآوری- ویر.

حاکم: فرمانروا - استاندار- فرماندار.

حاکمیّت: فرمانروایی.

حاکی: گویا.

حال، حالا: اینک - ایدون.

حالت: چگونگی- چند و چونی.

حامل: بُردار- آورنده باربر.

حامله: آبستن - باردار.

حامی: پشتیبان- پشتوان.

حبّ: دوستی- مهربانی - مهرورزی.

حباب: روپوش چراغ-گنبدک- گنبذه.

حاوی: دربرگیرنده - فراگیر.

حبس: زندان - بند - بازداشتگاه.

حبس ابد: زندان ابد.

حبس مجرد: تک زندان.

حبوبات: دانه - بنشن.

حبه تخم: دانه.

حبیب: دوست- یار- دوست داشتنی.

حتماً: ناگزیر- بی برو برگرد- بی گفتگو.

حتمی: بایست- بایسته- بی چون و چرا.

حتی: تا- تا آنجاکه - با این که.

حتی الامکان: تاجاییکه بشود- تابتوان.

حجاب: پوشش- پرده - پردَک.

حجار: سنگ تراش.

حجامت: بادکش کردن - خون گرفتن.

حجب: شرم - کمرویی.

حجت: گواه - فرنود - برهان.

حجر: سنگ.

حجره: دکه-کلبه- خانه.

حجله:خانه آراسته - پرده.

حجم: گنجایش.

حجیم: گنجا.

حدّ: مرز- پایان- اندازه- کنار- کران.

حدّ اقل: کمینه- دست کم.

حدّاکثر: بیشینه- بیشترین.

حدّ وسط: مرز- میانه.

حدّفاصل: میانه- میانک.

حدّت: تندی - تیزی - خشم.

حدس: گمان- انگار- پندار- پیش بینی.

حدقه: کاسه چشم- چشم خانه.

حدیث: داستان- سخن- گفت - سَروا.

حذر: دوری- پرهیز- پروا.

حذف: ستردن - دور کردن- راندن.

حراج: ارزان فروشی.

حراست: نگهبانی- نگهداری.

حرّاف: پرچانه - پرگو- سخنور.

حرام: ناروا - نابایست- ناشایست.

حرب: کارزار- جنگ - نبرد - رزم.

حربه: کارد - نیزه - شمشیر.

حرص: آز- آز واری.

حریص: آ زمند - آز ور.

حرص و جوش: خود خوری.

حرف: وات - واچ- بند واژه.

حرف زدن: گپ زدن- سخن گفتن.

حرف آخر: سخن پایانی.

حرف اضافه: واگ افزونی.

حرف بی ربط: سخن نادرست - یاوه.

حرفه: پیشه - کار.

حرکت: جنبش- تکان- پویش.

حرکت دادن: جنبیدن - نوانیدن.

حرکت کردن: جنبیدن- تکان خوردن.

حرکت وضعی: جنبش بخود.

حرمان: نومیدی - نا امیدی - ناکامی.

حرمسرا: اندرونی- پرده سرا- شبستان.

حرمت: آبرو- گرامش- ارجمندی.

حریر: ابریشم- پرنیان - دیبا - پرند.

حریف: همزور- همآورد.

حریق: آتش سوزی- سوختن.

حریم: پیرامون- گرداگرد- سرا- بارگاه.

حزب: گروه- دسته - توده - جرگه.

حزب سیاسی: باهَماد.

حزن: اندوه - دلتنگی- افسردگی.

حزین: اندوهگین- پژمان - افسرده.

حسّ : دریافت- اندریافت - سُهِش.

حساب: شمارش- شمار.

حسابدار: شمارگر.

حسابی: درست - والا- ارزشمند.

حسادت: رشک- تنگ چشمی.

حساس: زود رنج- دل نازک- شکننده.

حساسیت: سُهندگی- سَتَرسایی.

حسب: برابر- اندازه.

حسب الامر: به فرمان - برابر دستور.

حسب الامکان: تا جایی که شود.

حسرت: آرزو بدل- دریغ - دریغا.

حُسن: زیبایی- خوبی- نیکویی.

حسود: بد اندیش- بد خواه - رشک بر.

حشرات: تارپایان- بندپایان.

حَشَم: گله و رمه - خویشان و کسان.

حشمت: شکوه - بزرگی- بزرگواری.

حشیش:شاهدانه- بنگ - منگ.

حصار: دیوار- دژ- بارو- برج- کلات.

حصیر بوریا: نی باف- بلاج.

حضار: باشندگان- هم نشینان.

حضرت: سرور- سرکار- فرمند.

حضور: نزد - درگاه- پیشگاه.

حضوراً: روبرو- نزدباش.

حظّ: شادمانی- بهره- خرسندی.

حفّاری: کاوش- کاویدن - کندن.

حفاظت: نگاهبانی- نگهداری.

حفره: سوراخ - گودال - مغاک.

حفظ: نگهداری- نگهبانی- یادسپاری.

حفظ اسرار: رازداری - رازبانی.

حقّ: هوده- داد-روا- راست و درست.

حقارت: پستی- زبونی- خواری.

حقّ شناس:سپاس دار- سپاسگزار.

حقّ العمل: کارمزد.

حقّ: هوده- راست- درست.

حقوق: جیره- دستمزد- هوده ها.

حقوقدان: هوده شناس.

حقّه: کلک- فریب - نیرنگ - نارو.

حقّه باز: ترفندگر- جَلَب.

حقیر: خرد - کوچک - بیمایه - خوار.

حقیقت: راستی و درستی- فرهود.

حکّ: کندن- تراشیدن.

حکاک: مهرساز-کنده گر- تراشگر.

حکایت: افسانه - سرگذشت- داستان.

حُکم: فرمان- امر- دستور.

حَکَم: داور- دادور- میانجی.

حَکَمیت: داوری.

حکومت: فرمانروایی- فرماندهی.

حکیم: فرزانه- آگاه - خردمند- دانا.

حلّ: گشود- باز گشود - بازکردن.

حلّال: گشاینده-گشایشگر-کارگشای.

حلاوت: شیرین- گوارایی.

حلق: حلق-گلوگاه.

حلقوم: نای- خرخره - شش نای.

حلقه: زُرفین- چنبره- چنبر- انگشتری.

حلقه بگوش: بنده- فرمانبردار.

حلقه زدن:گرد نشین.حلقوی: زُرفینی

حِلم: بردباری- نرمش - آرامی.

حله: کوی- جایگاه - جامه.

حلوا: نرم شیرینی- شیرینه.

حَماسه: دلیری- پهلوانی- رزمی.

حماقت: نادانی- کودنی - بی خرد ی.

حمّال: باربر- بارکش.

حمّام: گرمابه.

حمایت: پشتیبانی- همدلی- یاوری.

حمد: سپاس - ستایش.

حمل: بردن- باربری- ترابری.

حمل و نقل: جابجایی- ترابری.

حمله: تک- آفند- تاخت و تاز.

حمله کردن: تاختن- تازیدن- آفند کردن.

حمیّت: مردانگی- جوانمردی .

حمیرا: سرخ فام.

حناء: برناک- یرنا - سرخینه.

حنجره: خشک نای.

حواس: یاد ها - ویر - سُهش

حواس پرت: کم یاد- پریشان یاد- گیج- کم ویر.

حواله: برات - سپرده - چَک.

حوالی: پیرامون - گرداگرد.

حوائج، حوایج: نیازها - نیازمندی ها.

حوزه: برزن- بخش - کوی.

حول و حوش: پیرامون.

حوصله: تاب- توان - شکیبایی.

حوض:آبگیر- تالاب.

حومه: گرداگرد شهر- برون شهر.

حیا: شرم - آزرم.

حیات: زندگانی- هستی- زیست.

حیاط: چهار دیواری- دیواربست.

حیث: جا- هر کجا-آنجا که

حیثیّت: منش- ارزش.

حیران:سرگردان- سرگشته- هاج و واج.

حیوان: جاندار- جانور - زیستار.

حیوان وحشی: دد.

حیص و بیص: کشاکش-گیر و دار.

حیف: افسوس- دریغ - آخ.

حیله: تزویر- نیرنگ - فسون.

حین: هنگام - زمان - میان.

mozhgan
02-22-2011, 06:12 PM
خ

خاتَم: انگشتری- نگین.

خاتمه: فرجام - سرانجام - پایان.

خاتمه دادن: بفرجام رساندن- بپایان بردن.

خاتون: بانو- کدبانو- بی بی.

خادم: فرمانبر- کارگزار- نوکر- چاکر.

خارج: بیرون- برون.

خارج شدن: بیرون شدن- فراجَستن.

خارج قسمت: بهر.

خارجه: برونمرز.

خارجی: بیگانه - انیرانی.

خارق العاده: شگفت آور- چشمگیر.

خاص: ویژه - برجسته - برگزیده.

خاصره: تهیگاه.

خاصیّت: ویژگی- سود بخشی.

خاضع: فروتن - نرم رفتار - افتاده.

خاطر: یاد - ویر- دل - هوش.

خاطره: یادبود - یادنامه.

خاطر جمع: آسوده دل.

خاطر خواه: شیفته- خواهان.

خاطرنشان: گوشزد- یادآور.

خاطی: گناهکار- بزه کار- لغزشکار.

خاقان: (ت) شاه.

خال: فند.

خال کوبی: فند کوبی.

خالدار: فندین - پَرش.

خالص: ناب- بی آلایش- پالیده- سره.

خالق: آفریدگار- آفریننده - دادار.

خالو: دایی- کاکو.

خاله: مادرتای- مام تای.

خالی: تهی.

خام طبع: ناپخته سرشت - خام سر.

خالی و عریان: تهی و تهک.

خان: سالار- بزرگ-کیا.

خان خانی: چند فرمانی.

خانقاه: خانگاه- درویش سرا.

خانم: (ت) بانو- کدبانو.

خانه ییلاقی: خانه تابستانی.

خاویار: تخم ماهی.

خائن: نابکار- دشمن یار.

خباز: نانوا.

خباثت: بدسرشتی- بدنهادی- پلیدی.

خبر: آگاهی - پیام.

خبر چین: سخن چین- انیشه.

خبردادن: آگاه کردن - پیام دادن.

خبر داشتن: آگاه بودن.

خبرگزاری: پیام گزار- نیوِه گزاری.

خبرنگار: گزارشگر- روزنامه نویس.

خُبره: کارشناس- آگاه - کارآزموده.

خبث: بدنهادی- بدسرشت- پلیدی.

خبیث: بدنهاد- بدسرشت-گُجستک.

خبط : لغزش- کژروی - کج روی.

خبیر: کارآزموده-کاردان- آگاه.

خَتم: سرانجام - فرجام- سوگواری.

خجالت: شرمساری- شرمندگی- آزرم.

خجول: کمرو- آزرمگین - شرمگین.

خداحافظ : بدرود - خدا نگهدار.

خدشه: خراش - آسیب.

خدعه: فریب- نیرنگ - ترفند.

خدمت: فرمانبرداری- بندگی- تیمار.

خدمت کار: پیشیار- پاکار- نوکر.

خذلان: ویران- ناآباد - ویرانه.

خراب: ویران- رُمبش- رُمبیدن

خرابات: خورآباد- نیایشگاه- مهرابه.

خرابکار: ویرانگر.

خراج: باج - باژ.

خرّاج: دهشگر- دهشمند.

خرّاز: مُهره ساز- مهره فروش.

خرّاط : چوب تراش- خراشگر.

خُرافات: یاوه ها- باورهای بی بنیاد.

خرج: هزینه.

خرج سفر: هزینه راه.

خُرجین: توشه دان- نبان- باردان.

خرطوم: بینی فیل- شَنگ.

خِرقه: بالا پوش- شولا.

خِرقه پوش: سوفی- جولَخی.

خِرقه افکندن: بیخودگشتن.

خروج: بیرون- بیرونی.

خزانه: گنج- گنجینه.

خزانه دار: گنجور- گنج دار.

خَزَف: سفال- آوند سفای- کوزه گلی.

خزینه: گزینه- پالاب- گرمابه- گنجه.

خسارت: زیانکاری- زیان بردن

خِسّت: چشم تنگی- کِنِسی.

خسوف: ماه گرفتگی.

خسیس: تنگ چشم- کِنِس.

خشونت: پرخاشگری- بدرفتاری.

خشوع: فروتنی کردن- افتادگی-نرم رفتاری.

خصلت: خوی- سرشت- نهاد- منش.

خصم: دشمن- ستیزه جو- پیکارجو.

خصوصاً: بویژه.

خطر: ترس- بیم - مرگ آور.

خطرناک: ترسناک- بیمناک.

خط کش: پَگمال.

خطه: سرزمین- مرز و بوم- کشور.

خطیب: سخنران- سخنور.

خطیر: بزرگ- والا.

خفاء: پنهان- نهفته - نهان.

خفاش: شبکور- شب یازه.

خفّت: خواری- زبونی.

خفیف: سبک- کم.

خلاص: رها - آزاد.

خلاصه: چکیده - فشرده- گزیده.

خلاصه کلام: سخن کوتاه.

خلاف: وارونه- ناهمگون- نارو.

خلاق: آفریننده.

خلال: درمیان.

خلال دندان: دندان کاو - دندان فراش.

خلایق: آفریدگان - توده ها - مردم.

خلط: درهم آمیخته - آمیزه - خِل.

خلع: برکناری- برکندن.

خلع سلاح: زینه رهایی - زدافزاری.

خِلعت: پیشکش- پیشیاره - دادشاد.

خلف: فرزند- بازمانه - جانشین.

خُلف وعده: پیمان شکنی- ناسازگاری.

خَلق: آفریده - آفرینش - مردم - توده.

خُلق: خوی - رفتار - فرخوی- سرشت.

خلقت: آفرینش - سرشت - نهاد.

خلل: رخنه و شکاف- گشادگی.

خلل ناپذیر: آسیب ناپذیری-تباهی ناپذیری.

خِلل و فَرَج: رخنه ها و گشادی ها.

خَلوت: پنهانی- نهانی - نهانگاه.

خلوت سرا: شبستان- اندرونی.

خلوت نشین: پرده نشین- مردم گریز.

خلوص نیّت: پاکدلی- بی آلایشی.

خلیج: شاخاب- شاخابه - شاخاوه.

خلیفه: جانشین.

خلیق: خوش خوی.

خلیل: یار- یاور- دوست

خُمار: می زده - ناوان.

خَمّار: می فروش- باده فروش.

خُمس: پنج یک- پنجک.

خمود: افسردگی- دلتنگ - پژمرده.

خمر: باده - مستی آور.

خنثی: خَنزَک- نر ماده - کُماسه

خنجر: دشنه- سرنیزه- خونبر.

خندق: گندک- گودال- کنده.

خنده قهرآلود: زهرخند.

خواب غفلت: خواب فراموشی-

خواب گمراهی.

خواص: ویژگان - بزرگان - یاران.

خوب سیرت: پاک نهاد- پاکدل.

خوب صورت: خوبروی- زیبا.

خود رائ: خود رای- برمَخیده.

خود مختار: خود توان - خود رای.

خورش قورمه سبزی: سبزه خورش.

خورش قیمه: ریزه خورش.

خوش اخلاق: نیک خوی.

خوش اقبال: نیکبخت.

خوش صدا: خوش آوا - خوش آواز.

خوش بیان: شیرین سخن.

خوش ترکیب: خوش ریخت.

خوش تیپ: خوش چهره.

خوش حساب: خوش پرداخت.

خوش خدمتی: چابلوسی.

خوش خطّ : خوشنویس.

خوش خط و خال: دلفریب.

خوش خلق: خوشخوی- خوش رفتار.

خوش سلیقه: خوش پسند.

خوش صحبت: خوش سخن.

خوش طبع: نیک نهاد.

خوش طینت: نیکو سرشت.

خوش ظاهر: برون آراسته.

خوش ظاهر و بد باطن: آب زیر کاه.

خوش فکر: نیک اندیش

خوش قامت: خوش اندام.

خوش قول: خوش پیمان- پیمان پاد.

خوش قیافه: خوبچهر- خوش اندام.

خوش کلام: سخنور- خوش گفتار.

خوش سیما: خوبروی- خوشرو.

خوش سلوک: خوش رفتار- مهربان.

خوش لحن: خوشنوا- خوش آوا.

خوش لقا: زیباروی.

خوش لهجه: خوشگوی- شیرین گوی.

خوش مشرب: نیک رفتار.

خوش معامله: خوش داد و ستد.

خوش منظر: خوش چشم انداز.

خوش نظر: خوش نگر.

خوش نغمه: خوش آواز- خوش آوا.

خوش نقش: خوش نگار.

خوش هیکل: خوش اندام.

خوش یمن: فرخنده.

خوشوقت: شاد- خوش شگون.

خوف: ترسیدن - بیمناک شدن- باک.

خوک وحشی: گراز.

خوفناک: ترسناک- سهمناک.

خیّاط: دوزنده - جامه دوز- درزی.

خیّاط خانه: دوزندگی.

خیال: پندار.

خیّام: چادر دوز - تاژ دوز.

خیانت: نمک ناشناسی- ناسپاسی-پیمان شکنی.

خیانت در امانت: پیمان شکنی.

خیانت کردن: دغلکاری- دغاکردن.

خیّر: نیکوکار- جوانمرد.

خِیر: بزرگواری- بخشش.

خِیرات دادن: بخشش در راه خدا.

خِیر اندیش: نیک خواه.

خیر خواه: نیک خواه.

خیر رساندن: سود رساندن-دست گیری.

خیریه: نیکویی- رستگاری.

خیل: سپاه - گروه - تیره.

خیلی: بسیار- فراوان - انبوه.

خیمه: چادر- تاژ.

خیمه بزرگ: خرگاه- َاسپَک.

خیمه شب بازی: تاژ بازی.

mozhgan
02-22-2011, 06:12 PM
د
دائر، دایر: برپا- پایدار- پا برجا- آباد.

دائره، دایره: گرد- دوردار- چنبر- ابزارخنیا- دف- دورویه - دُریه- داریه.

دایره زن: دف زن- دورویه زن-دُریه زن.

دایره زنگی: دُریه- دو رویه زنگی.

دایره کش: پرگار.

دایره نصف النهار: پَرهونِ نیمروز.

دائماً، دایماً: همواره - همیشه - پیوسته.

دائم، دایم: جاویدان- پاینده- همواره.

داخل: درون- اندرون- تو- میان- اندر.

داخلی: درونی- خانگی- درون مرزی.

داداش: (ت) برادر.

داد و قال: داد و فریاد - داد و بیداد.

داده های اصلی: فرداده ها.

دارالتأدیب: زندان - آموزندان - ادبگاه.

دارالتجاره: سوداکده.

دارالتعلیم: آموزشگاه.

دارالفنون: هنرکده- هنرستان.

دارالمجانین: تیمارستان- دیوانه خانه.

داروغه: پاسبان- کلانتر.

داشبرد: (ا) تبوکه.

داغ: (ت) سوزان- اندوه- نشان.

دانس: (فر) پایکوبی- دست افشان

دانسینگ: (فر) وشتگاه.

داوطلب: خواستار- داوخواه- نامزد.

داعی: خواهنده - فراخوان - نیایشگر.

دبّ: خرس.

دبّاغ: چرمگر- پوست پیرا - تیماجگر.

دبدبه: شکوه - بانگ - آوازه.

دبه: کیسه - آوند.

دبه درآوردن: پیمان شکنی - پیمان شکستن جر زدن.

دِپورت: (ا) بازگرداندن- بیرون کردن-تارانش.

دخل: درآمد.

دخالت: دست اندازی- دست درازی.

دخانیات: دودگان- دودآورها.

دجله: اروندرود- تیگرا.

دُرّ: مروارید.

درام: (فر) اندوه - اندوهبار.

درایت: بینش- هوش- خرد- آگاهی.

دراسرع وقت: با شتاب- درکمترین زمان.

دراصل: از بنیاد- ازبن- از پایه.

دراین صورت: بدینگونه - از این راه.

درج: نوشتن- گنجاندن- جای دادن.

درجه: زینه- پایه- رده.

درجه حرارت: دما.

درجه دار: پایه دار- پایه ور.

درجهت مخالف: درسوی وارونه.

درحال حاضر: هم اکنون- همین دم.

در حقیقت: بدرستی- براستی.

دُردانه: فرمروارید- مروارید یکتا.

درس: آموزه- آموزش.

درس دادن: آموختن- آموزش دادن.

درساعت: در دم - در زمان.

درس خوان: شاگرد- یاد گیر.

درشکه: (ر) گردونه.

درشکه چی: گردونه دار.

در صورتی که: با آنکه.

درقفا: در پس- در پشت.

درک: دریافتن- پی بردن.

دَرَک: ته دوزخ.

دِرَم: درهم- درِم.

در مُشبّک: اژکن.

درنا: (ت) پرنده.

در نتیجه: سرانجام.

در نظر: درنگ - فردید.

درنظر داشتن: در یاد داشتن.

درنظر گرفتن: بشمار آوردن.

در واقع: بدرستی - براستی.

تریاک: پاد زهر- اپیون.

دریای احمر: دریای سرخ.

دست آخر: دست پسین

دست نخست: نورس- نوبر.

دست به عصا: با چشم باز- با هشیاری.

دست بر قضا: ناگهان - ناگاه.

دست به یقه شدن: گلاویز شدن - دست به گریبان شدن..

دست حمایل کردن: دست در گردن انداختن.

دستخط: دست نوشت.

دستورالعمل: دستور- دستورکار.

دسیسه: ترفند نهانی- پنهانکاری.

دعا: نیایش- ستایش.

دعوی، دعوا: کشمکش- ستیز- زد و خورد- دادخواهی.

دعوت: فراخواندن.

دعوت نامه: فراخوان نامه.

دغدغه: نگرانی- پریشانی- دلواپس.

دغل: نا درست - نا راست.

دفاع: پدافند - ایستادگی - پایداری.

دفتر اسناد رسمی: دفترخانه

دفتر حساب: دفتر رسیدگی- دفتر بررسی.

دفع: دور کردن- پس زدن- وازدن.

دفع الوقت: زمان گذرانی.

دفعتاً: ناگهان- یکباره - ناگاه - یکهو.

دفن: خاکسپاری- در خاک کردن.

دقّت: مو شکافی- باریک بینی - ژرف بینی- ریز بینی.

دقت کامل: پاد نگرش.

دقیقاً: با ژرف نگری- با ریز بینی - موشکافانه - به درستی.

دق: اندوه - رنج.

دقیق: تیز بین- مو شکاف - ژرف نگر- ژرف بین - باریک بین.

دقیقه: دم - شمار.

دقیقه شمار: دم شمار.

دکان: دوکان - کرپه.

دکاندار: دوکاندار- کرپه دار.

دکه: کُرپه - تخت گاه.

دکتر: (فر) پزشک.

دکترا: (فر) پایان نامه دانشگاه.

دکترین: (فر) افرا- افراهی.

دکلَمه: (فر) بِه خوانی- خوب خوانی.

دکور: (فر) آذین- آراستن - آرایه.

دکوراتور: (فر) آذین گر- آذین کار- آراگر.

دلّاک: کیسه کش - تن شوی.

دلال: داد و ستدگر.

دلالت: راهنمایی- راهنمودی- فرنودی.

دلقک: دلغک- لوده - شوخ.

دَلو: آوند آبکشی - دهوِه.

دلیجان: (فر) گاری - گردونه.

دلیل: فرنود - نشانه - راهنما.

دِماغ: مغز سر- مغزینه..

دم صبح: سپیده دم - پگاه- بامداد.

دمق: دمغ - دمک.

شرمسار: سرشکسته - پکر.

دمل: آبسه - آماسه - کورَک.

دموکراسی: (فر) مردم سالاری.

دنائت: پستی- فرومایگی - بی گوهری.

دندان طمع: دندان آز.

دندان قروچه: دندان کروچه.

دنیا: کیهان- جهان - گیتی- سپهر.

دوا: دارو.

دواب: چهارپایان- چارپایان.

دواخانه: دارو خانه- داروکده.

دوآلیسم: (فر) دوگروی - دوبُنی.

دوام: پاینده - جاویدان- پابرجا.

دوبعدی: دودورا - درازا و پهنا.

دوبل: (فر) دو برابر- دوبخش- دولا.

دوبله: (فر) دگرزبانی.

دوپیس: کت ودامن- دو تکه - دوپاره.

دوجین: دو شش- دوازده تا.

دور: پیرامون- گرداگرد- دورک.

دَوَران: گردیدن- چرخیدن.

دور برداشتن: خیز برداشتن.

دوئل: (فر) جنگ تن به تن.

دوقلو: (ت) توامان- همزاد.

دُوَل: کشور ها - فرمدارها.

دولتمند: توانگر- داراک دار.

دون: پست - فرومایه - نا کس.

دهاء: هوشمندی - زیرکی.

دهر: روزگار.

دهقان: دهگان- کشاورز.

دیار: خانه ها - کاشانه ها - سرای ها.

دیانت: خدا پرستی - آیین گروی.

دیپلُم: (فر) پایان نامه-گواهی نامه.

دیر: آتشگاه - نیایشگاه.

دیر مغان: آتشگاه - نیایشگاه پیروان آیین مهر و زردشتی.

دیسک: (فر)گِردک - گرد.

دیسیپلین: (فر) سامان- آراستگی.

دیشلمه: (ت) چای تلخ.

دیکتاتور: (فر) خود کامه - خود رای.

دیکته: (فر) از بر نویسی - گونویسی.

دیلماج: (ت) ترجمان- برگرداننده.

دیمی: باران خور- بَش.

دِین: بدهی - وام - وام زمان دار.

دینار: دِنار.

دینامیت: (فر) شکافنده.

دیوار مشترک: دیوارِ هنباز.

دیوان جزا: دیوان کیفر.

دیوان عالی کشور: دیوان دادرسی کشور.

دیوان محاسبات: همارستان.

دیوانه مزاج: خُل- چِل- هَلَک.

دیوث: بی رگ - بی منش - پژاوند.

دیو سیرت : دیو سرشت.

mozhgan
02-22-2011, 06:12 PM
ذ

ذات: نهاد- سرشت-گوهر.

ذاتاً: نهادی - سرشتی - گوهری.

ذائقه، ذایقه: چشایی - چشش.

ذات الریه: سینه پهلو.

ذاکر: نیایشگر- ستایشگر.

ذبح: سربریدن - گلوبری - کشتن.

ذبیح: سر بریده - گلو بریده - کرپان.

ذخیره: اندوخته- پس انداز- پشتوانه.

ذرت: بلال- بابا گندم.

ذره: ریزه - خرده.

ذره بین: ریز بین.

ذِق زدن: بهانه گرفتن- زِغ زدن.

ذُق ذُق: زُغ زُغ- سوزش بریدگی.

ذکاوت: زیرکی- تیزهوشی- هوشیاری.

ذکر: ستایش- نیایش- یاد آوری.

ذکر حقّ: ستایش خداوند -

یاد خدا کردن.

ذکر خیر: به نیکی، خوبی یاد کردن.

ذلّت: خواری - پستی - بدبختی.

ذلیل: خوار - زبون.

ذم: نکوهش- دشنام - بدگویی- ناسزا.

ذکیّ: تیز هوش - زیرک - باهوش.

ذمه: تاوان- پیمام- برگردن.

ذوات: زادها - فرزندان.

ذوب: گدازش- ویتازش..

ذوب آهن: آهن گدازی.

ذوحیاتین: دوزیست.

ذوق کردن: شادی کردن.

ذوق زدگی: سرخوشی- فرخوشی.

ذهن: یاد- ویر.

ذیل: زیر- پایین - پانوشت.

ذیلاً: درزیر- در پایین- پس از این.

ذیقیمت: باارزش- گرانبها.

mozhgan
02-22-2011, 06:13 PM
ر

رأس: تارَک- سر- مِهتر- سرور.

رأی: رای.

رأی العین: به چشم دیدن - چشمدید.

رأی اعتماد: رای پذیرش - رای باوری.

رأی عدم اعتماد: رای ناباوری.

رأی قضایی: رای داوری.

رأی محکمه: رای دادگاه.

رأی دادن: رای دادن.

رأی دهنده: رای دهنده.

رأی زن: رایزن.

رئیس: فرنشین- سالار- مِهان.

رئیس الوزرا: نخست وزیر.

رئیس جمهور: فرمِهان - رهبر کشور.

رئیس خانواده: مان پاد - مان پت

رئیس بیمارستان: سر پزشک.

رئیس شهربانی: شهربان.

رأفت: مهربانی.

رئوف: مهربان - مهرورز- دلسوز.

رابطه: بستگی.

راپورت: (فر) گزارش.

راجع: در پیوند.

راجع به: درباره - پیرامون.

راحت: آسوده - آرام- آسایش.

راحت الحلقوم: نرمینه.

راحت طلب: تن آسا- آسوده جو.

رادار: (فر) ردیاب - رَسباب.

رادیاتور: (فر) تابشگر - سر بّرّغ.

رادیکال: (فر) ریشگی.

رادیوتراپی:پرتودرمانی.

رادیولژی: پرتو شناسی.

رادیو لژیست: پرتو شناس.

راز و رمز: نهفته و نهان.

راست اعتقاد: راست باور.

راست قامت: راست بالا.

راسخ: پایدار- پای برجا - استوار.

راضی: خرسند - خوشنود - بهکام.

راغب: گراینده - گرایش- خواهان.

راکد: ایستاده- بی جنب و جوش.

راندمان: (فر) بازده.

راوی: گوینده- داستان سرا.

راهب: دیرنشین- ترسای پارسا.

راه حل: گره گشایی- گره زدایی.

راه شوسه: (فر) سواره رو.

راه فرعی: راه روستایی- شاخه راه.

راه عام: شاهراه.

راه مخفی: راه پنهانی.

رایت:پرچم - درفش.

رایت فریدون: درفش کاویانی.

رایج: رواگ - روان- روا - گسترده.

ربّ : دادار- پروردگار- خدا.

رب النوع: خداوند - دادار.

رُبّ : شیره - جَبّه.

ربا: سود پول - بهره پول فزونی.

رِباخوار: سود خوار - بهره خوار.

رباب: رواوه - ساز خُنیاگری.

رب العالمین: خداوند دو جهان.

ربّا نی: خدایی- ایزدی - خدا شناس.

رُباط: کاروانسرا- خانگاه- زردپی(در پزشکی).

رباعیات: چهارتایی- چهار پاره.

ربح: بهره- سود - بازده.

ربح قانونی: بهره آسایی.

ربح مرکب: بهره آمیزه.

ربط: پیوسته - پیوند- وابستگی.

ربع: چارک-یک چهارم.

رپورتاژ: (فر) گزاره- گزارش.

رتبه: پایه- رده - پایک.

رتق و فتق: سر وسامان دادن.

رثاء: گریه کردن- مرده ستایی.

رجاء: آرزو - امید - امیدواری - آرمان.

رجل: مرد

رجال: مردان - بزرگان - رهبران.

رجحان: برتری- فزونی- مهان- مِهتری.

رجعت: با زگشت- دوباره آیی.

رَحل:مردن- درگذشتن- از جهان رفتن.

رحلت: از جهان رفتن - مردن - مرگ.

رحم: مهربانی- مهرورزی - دل سوزی.

رَحِم: زهدان- بچه دان.

رحمت: بخشایش- گذشت.

رحیم: مهربان- بخشنده.

رخصت: پروانه - بارداد- آزادکردن.

رخوت: سستی- کِرخی- نرمی.

ردّ: جای پا - نپذیرفتن - باز گرداندن.

رد کردن: وازدن- نپذیرفتن.

رداء: بالا پوش- دوش پوش.

رد و بدل: بده و بستان- دادوستد.

ردیف: پشت سرهم- رج - رده.

رذالت: فرومایگی- بدگوهری- ناکسی.

رذل: فرو مایه - بدگوهر - ناکس.

رزانت: فرزانگی- گرانمایگی- گرانباری.

رُز: (فر) گل سرخ.

رزرو: (فر) اندوخته - پس انداز.

رزق: روزی- خوراکی - خوردنی.

رژیم: (فر) روش - هنجار.

رژیم غذایی: دستور خوراک-پرهیزانه.

رساله: نوشته - نوشتار- نامک.

رستم صولت: پهلوان پنبه- ترسوی دلیرنما.

رسم: آیین - روش- آسا.

رسماً: بنیادی - آیینی - پایه ای.

رسم الخط : دبیره نویسی- خوش نویس- شیوه نگارش .

رسمی: آیینی- آسایی- داتی.

رَسَن: ریسمان- پال - بند - ریجه.

رسوب: ته نشست- دُرد - لِرد.

رسوبی: ته نشسته.

رسوخ: رخنه - فرو شدن.

رسول: فرستاده - پیام بر- پیام آور.

رشادت: دلیری- دلاوری - پردلی.

رشوه: باج - لاج - پاره خواری.

رشید: دلیر- دلاور- یل.

رصد: رَسَد- چشم دوختن - نگرش.

رصدخانه: دیدگاه - کمین گاه.

رضا: خشنود- خرسند - خوشدل.

رضایت: خوشنودی.

رضایت بخش: خوشنودکننده.

رضوان: بهشت- پردیس- باغ -گلستان.

رطب: خرمای تازه.

رطل: پیاله.

رطوبت: نم- خیس.

رعایت: پاس- پایش- نگهداری.

رعایت کردن: پاس داشتن- پاییدن.

رُعب: بیم - هراس - باک - دلهره.

رعد: تُندر- آذرخش- آسمان غرنبه.

رَعشه: لرزه - لرزش- تکان های پی در پی.

رعناء: خوش اندام - بلند بالا- زیبا.

رعیّت: کشاورز- شهروند.

رغبت: میل- گرایش- خواستاری.

رفاقت: یاری- دوستی - همدلی.

رفاه: آسودگی- بهزیستی- فراخ زیستی.

رفراندم: (فر) همه پرسی- همپرسی.

رفع: زدایش- برداشتن- برگرفتن.

رفع کردن: زدودن- برکشیدن.

رفع ابهام: زدایش- پیچیدگی-از میان بردن.

رفع اتهام: چَفته زدایی- زدایش چَفته.

رفع اشتباه: لغز زدایی.

رفع تکلیف: انجام سرسری- بی پایه کارکردن.

رفع مزاحمت: زدایشِ زیان رسانی.

رفع مشکل: چاره جویی- چاره گشایی - گره گشایی.

رفع و رجوع کردن: سر و سامان دادن - آشتی دادن.

رفعت: فر- والایی - بزرگی - بزرگواری.

رفوگری: درزگیری- پاره دوزی.

رفوزه: (فر) رد شده- واخورده- وازده.

رفیع: بلند پایه - والا- بلند بالا.

رفیق: دوست-یار- همراه - همدل.

رقابت: همچشمی- همآوردی - برتری جویی.

رقاص: پایکوب- دست افشان- رامشگر.

رقّت: مهربانی- نازک دلی- نرمی.

رقّت انگیز: درد آور- سوزآور

رقص: پایکوبی- دست افشانی - رامشگری - جنبیدن - وشت.

رقصیدن: پایکوبی کردن - دست افشانی کردن - رامشگری کردن.

رقم: شمار- شماره.

رقیب: همآورد- همچشم.

رقیق: آبکی- آبناک - آبگونه - شل.

رقیق القلب: نازک دل- نرم دل.

رقیق شدن: شل شدن.

رقیق کردن: شل کردن.

رکن: پایه - ریشه - بن - بنیاد - ستون.

رکود: ایستا- بازایستایی- درجازدن.

رکورد: (فر) فرانجام- برترین.

رکوع: خَم شدن - سرفرود آوردن.

رکیک: زشت- ناپسند- بد.

رمّال: مهره انداز- فال بین-کف بین.

رمل: ریگ- شن- مهره نخود.

رمان: (فر) داستان- افسانه.

رمز: راز - سربسته - نهفته.

رمق: رَمَک- تاب و توان- نیرو.

رنجیده خاطر: دلگیری - آزرده دل.

روابط: پیوندها- بستگی ها.

رواج: رواگ- روا- گسترده- همه گیر.

رواق: پیش خانه - سایبان- مهتابی.

روایت: باز گفتن- رویدادگویی.

روح: فروَهر- روان- جان.

روح انگیز: روانبخش- شاد کننده.

روحپرور: جانفزا - شادی بخش.

روحانیون:دین مداران- پیشوایان دینی.

روز ازل: روز دیرین - روز همیشگی.

روزمره: روزانه - هرروز.

روشن ضمیر: روشن دل - خردمند.

روشن فکر:آگاه- روشن بین.

روضه: سوگ آوا.

روضه خوان: سوگ آوایی.

رونق: رواگ- روایی- نیکویی.

رونق داشتن: پیشرفت داشتن..

رونق و طراوت: آب و رنگ.

رهن: گرو- گروی- گرودادن.

ریاحین: شاداسپَرَم ها - وَنَجَنَک ها.

ریاضت: رنج کشیدن- گوشه نشینی.

ریاکار: دورو- دو چهره.

ریب و ریا: فریب و دستان - ترفند.

ریتم: (فر) آهنگ- وزن- هنجار.

ریشه اساسی: ریشه بنیادین.

رینگ: (فر) آوردگاه- میدان مشت زنی.

ریه، ریوی: شُش- جگرسفید- شُشی.

mozhgan
02-22-2011, 06:13 PM
ز

زائد، زاید:افزون شونده- بیش از اندازه.

زائر، زایر: گردشگر

زائل، زایل: زدایش- ستردن- زدودن.

زاپاس: (ر) یدکی- ینگه.

زارع: کشاورز- کدیور- برزگر.

زاج: زاگ- رنگ بلور- زاغ.

زاویه: گوشه- کنج - سوک - گونیا.

زاویه نشین: گوشه نشین - گوشه گیر.

زاویه منفرجه: گوشه باز.

زاویه حاده: گوشه تند.

زاهد: پارسا - پرهیزکار.

زباله: خاکروبه- خار- خاشاک - خاشه.

زُبده: برگزیده - برجسته- پسندیده.

زبون: خوار- بیچاره - ناتوان.

زجر: درد - آزار- رنج - شکنجه.

زجرکشیدن: سختی دیدن - رنج کشیدن - شکنجه کشیدن.

زحل: کیوان

زحمت: سختی- دشواری- فشار.

زحمت دادن: رنج ، آزار دادن- افسردن.

زحمت کشیدن:رنج بردن-کوشیدن.

زحمت کش: رنجبر- رنجکش- کارگر.

زُخم: زُهم- دوشَند- بوی گوشت.

زراعت: کشاورزی- برزگری.

زرافه: شترگاو پلنگ-گردن دراز.

زرع: کشت - کشتکاری - بذرافشانی.

زرق: زرگ- روشن - رخشنده - تابان.

زَرق: دو سخنی- تزویر و دورنگی

زرق و برق: زر وزیور- دنگ و فنگ.

زرورق: زربرگ- زربرگه- زرَک.

زرین قلم: زرین خامه - خوشنویس.

زرنیخ: زرنیک.

زعفران: زفران- کُرکُم.

زعامت: پیشوایی- رهبری سروری.

زعم: گمان- پندار- انگار - خیال.

زفاف: شب زناشویی- بیوکانی.

زکام: سرماخوردگی- چاییدن- چایش.

زَکّی: پارسا - پاک - پرهیزکار.

زلّ: نگاه ایستا - خیره.

زلال: آب گوارا- خوشگوار.

زلزله: زمین لرزه - جنبش تند زمین.

زمرد: اوزمُبورُت.

زلّت: لغزش- گناه - کاستکاری.

زمام: لگام - دهنه - پیشوایی- رهبری.

زنا: دژ همبستری- دژهم آغوشی.

زوّار: دیدارگر- پابوسگر - مرده بوس.

زمزمه: سخن زیرلب- آواز آهسته.

زمین بایر: زمین کشت نشده- اَکِشت.

زوال: نابودی - نیستی - ویرانی.

زوال پذیر: ناپایدار- نابودشدنی.

زوال ناپذیر: پایدار- جاویدان.

زوج، زوجه: همسر- جفت.

زمین زراعتی: زمین کشاورزی.

زنّار: کُشتی- کُستی-کمر بند زردشتی.

زنبق: زنبک- سوسن.

زنبور: پَرمر- کَلیز- وَیز.

زنبورعسل: کَبت - مگَس انگبین.

زنجبیل: زنجپیِل.

زیاد: فراوان- بسیار- انبوه.

زیادکردن: افزودن - افزاییدن.

زهد: پارسایی - پرهیز کاری.

زیتون: زَیت.

زهره: ناهید - آناهیتا.

زیر سبیلی: نادیده گیری.

زیر قول زدن: پیمان شکنی.

زینت: زیور- آذین.

زیب: آرایش - پَرمون.

زیپ: (ا) غِژ- کیپ بستن

mozhgan
02-22-2011, 06:14 PM
ژ

ژاکت: (فر) - نیم پوش- نیم تنه.

ژاندارم: (فر) پاسدار- پاتاژ.

ژئو فیزیک:(فر)زام گتیک،گتیک.

ژئو گرافی:(فر)گیتا شناسی-بوم شناسی

ژئو لوژی: (فر) زمین شناسی.

ژئو لوگ: (فر) زمین شناس.

ژئو متری:(فر) هندچک

ژست: (فر) ریخت - کِرِشم

ژتون: (فر) - پولک - تنوک.

ژست: (فر) - کِرِشم.

ژلاتین: (فر) - دیرزندک.

ژُله: (فر) - لرزانک- یخنی.

ژن: (فر) زَگ.

ژنی: (فر) زیرک- ازدا.

ژنتیک: زَگیک.

ژنراتور:(فر) اپوبراک.

ژنرال: (فر)تیمسار- سردار.

ژوپون: (فر) شلیته- دامن کوتاه.

ژوری: (فر) داور.

ژوری دوزی: (فر) روزنه دوزی

ژورنال: (فر) روزنامه

ژیمناستیک: (فر) ورزشی- ورزیک.

mozhgan
02-22-2011, 06:14 PM
س

سائر، سایر: دیگر- روان - رونده.

سائل: گدا- پرسش کننده.

سابق: پیش- گذشته- پیشین.

سابقاً: پیش از این - زمان های پیشین.

سابق الایام: روزگار پیشین-روزگار گذشته - درگذشته ها.

سابقه خدمت: دیرینگی.پیشینه دیوانی- پیشینه کاری.

سابقه دار: پیشینه دار- پرونده دار.

ساتراب: استاندار- فرماندار- شهردار.

ساچمه: (ت) سُربَک- سرب ریزه.

ساحر: افسونگر- فسونکار- جادوگر.

ساحری: افسونگری-جادوگری.

ساحل: کرانه- کران-کنار- دریابار.

ساده لوح: خوش باور- زودباور.

سادیسم: (فر) آزارگرایی.

سادیک: آزارگرا.

ساردین: (فر)ریزه کولی.

سارق: دزد- راهزن.

ساطور: فرتیغ.

ساطع: تابان- درخشان- فروغ - رخشا.

ساعت: سایه- زمان کوتاه - گاه نما.

ساعت تنفس: دم آسودگی-زمان آسودگی.

ساعت دیواری: زمان شمار دیواری.

ساعت شمار رومیزی: زمان شمار رومیزی.

ساعت مچی: زمان شمار مچی.

ساعد: اَرَش.

ساعی: کوشا- کوشنده.

ساق: ساگ- شاخ.

ساق پا: ازغوزک تا زانو- پتیشان.

ساقه: ساگه - شاخه.

ساقدوش: ساگدوش- همدوش.

ساقط: سرنگون- واژگون.

ساقط کردن: برکنارکردن.

ساقی: پیاله گردان- ساغرانداز- چمانی.

ساک: (فر) کیسه- کوله پشتی- توبره.

ساقی نامه: چمانی نامه.

ساکت: خاموش- بی آوا.

ساکت کردن: آرام کردن.

ساکن: آرام - ایستاده - بی جنبش.

ساکنین: ماندگاران- ماهمانان.

سالاد: ( فر) سبزیانه.

سال جاری: سال کنونی- امسال.

سال شمسی: سال خورشیدی.

سال قمری: سال ما هشیدی.

سال کبیسه: بَهیزَکی.

سالم: تندرست.

سالن: (فر) تالار- نمایشگاه.

سامع: شنونده- شنوا.

سامعه: شنوایی.

سانحه: رخداد - پیش آمد بد.

سانسور: (فر) خرده گیری- پیشگیری از پخش .

سئوال: پرسش- درخواست.

سبابه: انگشت میانی- انگشت گواهی.

سبب: دست آویز- انگیزه.

سبحان: پاک- پاکیزه.

سَبک: روش- روال - روند - شیوه.

سَبُک عقل: کم خرد- بی خرد.

سبقت: پیشی گرفتن- گذشتن.

سپور: (ت) رفتگر- جاروکش.

سخن متعادل: سخن وارسته - سخن بایسته.

ستاره ثابت: اختری.

ستاره ناثابت: نااختری.

ستاره سحری: روجا.

ستون فقرات: تیره پُشت.

سجاف: درزجامه.

سجده: فروتن - نِگونی.

سجده گاه: نیایشگاه - مَزکَت.

سجل: زینهارنامه- نام و نشان.

سجل احوال: شناسنامه.

سحر: پگاه- بامداد- سپیده دم.

سِحر: افسون-جادو.

سِحرآفرین: فسون آفرین.

سِحرآمیز: فریبنده- شگفت انگیز.

سَحر خیز: پگاه خیز.

سحرگاه: سپیده دم.

سخاوت: بخشش- دست ودل بازی.

سخاوتمند: بخشنده - دست ودل باز.

سخی: بخشنده - رادمرد - جوانمرد.

سُخره: بیگار- کار بیمزد - فسوسگر.

سُخره گیر: بیگارگیر- زبون آزار.

سد: بند- آب بست - آبگیر.

سد جوع: سیرشدن- گرسنگی زدایی.

سِدر: (ل ا) درخت کُنار.

سراجی: چرمسازی.

سِر: راز- نهان- پنهان- پوشیده.

سروصورت دادن: آراستن - پیراستن-سامان دادن.

سرجوخه: (ت) سرگروه.

سرقفلی: پیش بها- سربست.

سرحد: مرز- کرانه.

سرمنزل مقصود: خواستگاه - آرمان.

سر و وضع: سر و ریخت - نما و اندام.

سرایت: واگیری- همه گیری.

سرطان: چنگار- خرچنگ.

سرعت: شتاب- بادپایی- چالاکی.

سرعت اولّیه: شتابِ آغازین.

سرقت: دزدی- ربایش- دستبرد.

سرمد: جاوید - همیشگی.

سرمای شدید: زمهریر- سَجام.

سرمشق: نمونه.

سُرور: شادی- شادمانی - سرخوشی.

سریر: تخت پادشاهی- اورنگ.

سرویس: (فر) دستیاری- یاری.

سِری: (فر) زنجیره - رشته.

سریع: تند- شتابنده- چُست و چالاک.

سریع السیر: بادپا - تندرو - تیزتک.

سریع العمل: تند کار- چالاک.

سریع الانتقال: تیزهوش- زودگیر.

سریع الهضم: زودگوارش- تندگوارش.

سطح: رویه- روی چیزی.

سطح محدّب: کوژ.

سطح مستوی: هامَن

سطح مقعر: رویه ی گرد.

سَطر: رده - رج - رسته.

سطل: ستل- دلو- دولک.

سعادت: نیک بخت شدن- خوشبختی.

سعد: خجسته.

سعایت: بدگویی کردن- سخن چینی.

سعی: کوشش - تلاش.

سقز: ژَد

سفارت: نمایندگی- فرستادگی.

سفاک: خونریز- ددمنش- سنگدل.

سفاهت: بیخردی- نادانی.

سَفَر: رهنوردی- رهسپاری.

سفرکردن: راهی شدن - رهسپارشدن.

سفسَطه: سخن گردانی- نارواپردازی.

سفلیس: (فر) کو فت- تب فرنگ.

سفیر: فرستاده - نماینده.

سفیرکبیر: سرنماینده - فرسته مهان.

سفینه: کشتی- ناو - کشتی سپهر.

سفینه فضایی: سپهر پیما - آسمان پیما - آسمان نورد.

سفیه: نادان - بیخرد- سبکسر- خُل.

سقاء: آبکش - آب دهنده.

سقاء خانه: آبدارخانه.

سِقط: انداختن- از میان بردن.

سقط جنین: بچه اندازی.

سقف: بام- پوشش روی بام- آسمانه.

سَقَط فروش: خرده فروش.

سُقلمه: (ت) مشت - کوبه مشت.

سُقم: نادرستی- ناسَرَکی.

صحت و سقم: درستی و نادرستی.

سقوط: افتادن- سرنگونی.

سکان: فرمان.

سکته: بازمان- دم ایستاد - درنگ.

سکته مغزی: مغزمان- مغز ایستایی.

سکته قلبی: گشمان (گِش= قلب).

سَکرات: بی هوشی- دم مرگی -

سکنجبین: سکنگبین.

سکنه: باشندگان.

سکنی: خانه- جای باش.

سکنی گزیدن: خانه گرفتن- باشیدن.

سکوت: خاموشی - دم فروبندی.

سکون: آرامش - آرامیدن.

سکونت: جای گرفتن - خانه گرفتن.

سل ریوی: ناخوشی شُش - شُشمار.

سلاح جنگی: جنگ ابزار- رزم افزار.

سلّاخ: پوست کن- دام کُش.

سلّاخ خانه: کشتارگاه.

سلام: درود.

سلام کردن: درود گفتن.

سلامت: بهبودی- تندرستی.

سلانه سلانه: آرام آرام - آهسته.

سلحشور: دلاور- گُرد - جنگجو.

سلب: ربوده - کندن - از میان بردن.

سلب مسئولیّت: شانه خالی کردن.

سلسبیل: آب روان- گوارا- خوشگوار.

سلسله: خاندان- دودمان- زنجیره.

سلسله جبال: کوههای زنجیره یی- کوههای پیوسته.

سلسله مراتب: رده بندی- پایگانی.

سلطان: شهریار- پادشاه.

سلطنت: پادشاهی- شهریاری.

سطحی: پوسته ای- رویه ای- سرسری.

سطحی بودن: بیمایه بودن- بی دانش بودن.

سلطنت: پادشاهی- شهریاری.

سلطه: چیرگی- دست اندازی.

سلف: نیا - نیاک- پیشینیان.

سِلم: سازش- آشتی.

سلمانی: آرایشگر- پیرایشگر.

سلوک: رفتار- روش - کردار- شیوه.

سلول: یاخته - زندان.

سَلیس: روان - رسا - خوب.

سلیطه: زبان دراز - زن بد زبان - غرشمال.

سلیم: درست - سرسپرده - ساده دل.

سلیم القلب: پاکدل.

سلیم النفس: پاک نهاد- نیک سرشت.

سمّ: زهر- شرنگ - نیش دارو.

سمّی: زهرآبه

سماجت: پافشاری- یکدندگی.

سماع: شنیدن- شنودن- آواز خوش- سرود- دست افشانی.

سماق: سماک.

سماور: (ر) جوش آور.

سماوات (تک سماء): آسمان ها.

سمپاتی: (فر)گیرایی- گیرا- تودل برو.

سمت: سو - رو- ور- راستا - راسته.

سِمَت: پایه - پایگاه - جاه - رده.

سَمت راست: سوی راست.

سمت چپ: سوی چپ.

سمع: گوش- شنوایی- شنیدن.

سمعک: گوشک.

سمعی و بصری: شنیداری و دیداری.

سن: زاد- سال.

سن رشد: بالیدن.روییدگی

سن بلوغ: برنایی- سال پختگی.

سنان: سرنیزه - نیزه.

سنّت: روش- شیوه - نهاد - آیین.

سنجاغ: (ت) سوزن ته گرد - سگک- چفت - گیره.

سند: بنچاک - بنچک.

سند نامه: بنچاک، بنچک نامه.

سنگ چخماق: سنگ آتش زنه.

سنگ مثانه: سنگ آبدان.

سنگ محک: زرسنجه

سنوات: سال ها.

سنه: سال زمانه.

سوء: بدی- زشتی - اندوه.

سوء استفاده: نارواگری - نادرستکاری.

سوء تعبیر: بد دریابی - بد گیری.

سوء تفاهم: بد شناسی - بد پی بردن.

سوء خُلق: بد خویی - زشت خویی.

سوء ظن: بد گمانی - بد دلی.

سوء نیّت: بد دلی - بد خواهی.

سوء هاضمه: بدگواری- بدگوارش.

سئوال: پرسش.

سوانح: رویدادهای بد.

سورتمه: (ت) گردونه برف.

سورچی: (ت) گردونه ران -گاری ران.

سودازده: آشفته - درهم - دل از دست داده - خرد از دست داده.

سورسات، سیورسات: (ت) بارو بنه - خواربار.

سوقات: (ت)ره آورد- ارمغان- پیشکش.

سوق: سوک- بازار.

سوق ا لجیشی: سپاه آرایی-لشکرکشی.

سوگلی: (ت) پادشاه زن- زن برگزیده.

سوهان: انگبینه.

سهام: دانگ ها - بخش ها- انباز ها.

سهل: آسان- ساده.

سهل العبور: آسان- خوب- آسان رو.

سهل العلاج: درمان پذیر- چاره پذیر.

سهل الوصول: آسان رس- آسان یاب.

سهل و ممتنع: ساده و دشوار.

سهو: فراموش کردن- از یاد بردن.

سهولت: سادگی- آسانی.

سیاح: جهانگرد - گردشگر.

سیاحت: جهانگردی

سیاحت نامه: جهانگرد نامه.

سیّار: چرخان- چرخنده - گردنده.

سیّاره: ستاره ی گردان- ستاره چرخان.

سیاست: جهان آرایی-شهر آرایی.

سیاست کردن: فرمان راندن- کیفر دادن.

سیاق: روش- شیوه - روند.

سیر: گردش- گشت.

سیر قهقرایی: واپسگرایی - پس روی.

سیرت: خو- سرشت - نهاد.

سیل: تندآبه - تندآب.

سیلاب : لاخیز.

سیلو: (فر) انبار دانه ها.

سیما: چهره- نشانه- نما.

سینما: (فر) ُرخشارگاه.

سینِراما: (فر) فر رخشار.

سه ضلعی: سه بر- سه پهلو.

mozhgan
02-22-2011, 06:15 PM
ش

شائق، شایق: خواستار- خواهان - آرزومند.

شاخص: برجسته - بلند و آشکار.

شارع عام: گذرهمگانی- راه همگانی.

شاطر: نان گیر- چالاک - چابک.

شاعر: سراینده- چامه سرا- چکامه سرا.

شاغل: کاردار- کارمند- پیشه ور.

شافع: خواهش کننده.

شاق: دشوار- سخت - توان فرسا.

شاکر: چاکر- سپاسگزار- ستایشگر.

شاکی: گله مند- دادخواه- دادجو.

شامخ: والا- فرمند - برگزیده - فرازمند.

شامل: در برگیرنده - همه گیر.

شاهد: گواه - گواهی دهنده - انجمن آرا - ساغرانداز- دلدار.

شایع: فاش- پراکنده- همه گیر.

شایعه: چو- چواندازی- سخن بی پایه.

شب یلدا: شب چله.

شباب: برنا- جوان - برنایی.

شباهت: همانندی- همتایی- همگونی.

شِبه: مانند- همسان.

شبه جزیره: آبخوست مانند.

شبح: سایه - تن نما- تارگون.

شبهه: گمان - پندار- دودلی.

شبیه: همانند - همسان- همگون.

شتم: ناسزاگویی.

شجاع: دلیر- گُرد - دلاور- پردل.

شجاعانه: دلیرانه - دلاورانه - پردلی.

شجره: خاندان- دودمان - تبار- نیاکان

شحنه: (ت) پاسبان - پاسدار- شبگرد.

شخص: کس- تن- خود.

شخصاً: خود - خویشتن - به تنهایی.

شخصی: خودی- خود ویژه.

شخصیت: سرشت- بزرگواری- والایی.

شدّت: تندی- سختی.

شدید: سخت - تند - دشوار - پرزور.

شدیداللحن: درشتگوی- زننده.

شرّ: بد- بدنهادی- آزاررسانی.

شرارت: بدی- زشتی - بد نهادی.

شراره: اخگر- زبانه آتش- آتش پاره.

شرافت: نیک گوهری- والایی.

شرافتمند: والا- نژاده.

شرافتمندانه: با سربلندی- سرافرازانه.

شراکت: انبازی- همکاری- همسویی.

شرب: نوشیدن- آشامیدن.

شراب: می- باده- آب رز- نوشیدنی.

شربت: شیرین آب - شهدآبه- شکرآبه.

شراب: می - باده - رز- آب رز- مل.

شرابخانه: میکده - خُمکده- خُمخانه.

شرابخوار: می خواره - باده گسار.

شرابخواری: می خوارگی- باده گساری.

شراب زده: می زده.

شراب طهور: می پاک - می بهشتی.

شُرّابه: آویزه - منگوله.

شرح: گزاره - گزارش - بازگویی.

شرح دادن: گزاردن- بازنمودن.

شرح کشّاف: درازگویی.

شرح واقعه: داستان.

شرح وظایف: برنامه کار- دستورکار.

شرر: اخگر- آتشپاره - زبانه آتش.

شرربار: آتش بار.

شرط: گرو- سامه - پیمان - گروکان.

شرط اصلی: پیمان بنیادین.

شرط اوّل: پیمان نخستین.

شرط بستن: پیمان بستن- گروبستن.

شرط نامه: پیمان نامه.

شرطی: پیمانی- گرویی.

شُرطه: پاسبان.

شرع: راه- روش- آیین- کیش.

شرعی: کیشی- آیینی.

شَرف: آبرو- سربلندی- والایی.

شرفیاب: باریاب.

شرفیاب شدن: باریافتن.

شرفیابی: باریابی- فریابی - ارج یابی.

شرق: خاور- خورآیان- خورآی.

شرق شناس: خاور شناس.

شِرک: بت پرستی- خدا انبازی.

شرکاء: همدستان- هنبازان- همیاران.

شرکت: هنباز- انبازی- همکاری.

شرکت سهامی: انباز بخشی.

شرکت تضامنی: انباز پایندانی.

شرکت تعاونی: سازمان همیاری - همیار سرا - همیارکده.

شرور: بد جنس - بدکار - بدنهاد.

شروع: آغاز- سرآغاز - پیش درآمد.

شروع کار: آغازکار- کاررفتاری.

شروع کننده:آغازگر.

شریان: سرخرگ- شاهرگ.

شریعت: آیین- روش- کیش- دینکرد.

شَریف: بزرگوار - پاک نژاد - گُهری.

شریک: انباز- همدست- همکار.

شریک در غم: همدرد- هم اندوه.

شطّ: رود بزرگ - بزرگ رود - شاه رود.

شطحیات: گمراهی ها - ژاژها.

شطرنج: شترنگ - سترنگ- شترنج.

شُعار: آرنگ - بانگ.

شعار دادن: آرنگ دادن- بانگ زدن.

شعاع: پرتو- تابش- فروغ- درخشش.

شعر: چامه - چکامه - سروده.

شعرا: چکامه سرایان- چامه سرایان.

شعبده: تردستی- چشم بندی.

شعبده باز: چشم بند- ترفندباز.

شعبه: شاخه.

شعف: شادمانی- سرشادی- خشنودی.

شعله: زبانه - تابش - افرازه- اخگر.

شعله زدن: گُر زدن- زبانه کشیدن.

شعله ور: فروزان- آتش زبانه دار.

شعور: دریافتن- دانایی- هوش- خرد.

شغل: کار- پیشه.

شفاء: تندرستی- بهبودی.

شفاء بخش: درمان بخش.

شفاءخانه: بیمارستان.

شفاعت: پادرمیانی- میانجیگری.

شفاعت کننده: رواخواه - رواجو.

شفاف: زلال - درخشان - روشن.

شفافی: زلالی- درخشندگی.

شفاهی: زبانی.

شفاهاً: زبانی- سخنی- نانوشته.

شفق: سرخی خورشید در سپیده دم - سرخی کرانه آفتاب.

شفقت: مهربانی- نرم دلی- دلسوزی.

شفیع: خواهشگر- میانجی-بخشش خواه.

شفیق: مهربان- مهرورز- دلسوز.

شقّ: شکاف- شکافتن - راست - بر پا.

شق القمر: شکافتن ماه - گواژ

شقّ القمر کردن: کار ناشدنی کردن.

شقاوت: ستمگری- سنگدلی- دژخویی.

شقّ و رقّ:راست و خشک - چوب سان.

شقیقه: گیجگاه.

شکّ: گمان - دودلی.

شکاک: دودل- بد گمان- بدبین.

شکایت: دادخواهی- دادخواست-گله مندی.

شکایت قضایی: دادخواست.

شکایت کننده: دادخواه.

شکوه وشکایت: ناله و دادخواهی- گلایه و گله مندی.

شُکر: سپاس.

شکرگزاری: نیایش- سپاسگزاری.

شِکل: نگاره- رخساره - چهره.

شکل دادن: پی ریزی - هستی دادن.

شکل گرفتن: پاگرفتن- ریخت گرفتن.

شکل ظاهر: چهرک.

شکیل: خوش نما- دلپسند- زیبا.

شلاق: (ت) تازیانه.

شمال: اپاختر- اباختر.

شمال شرقی: اباختر خورآیی.

شمال غربی: اباختر خوربری.

شمالی: اباختریک.

شمّ: بوی- بوی بردن - دریابی.

شماتت: سرزنش- نکوهش- سرکوفت.

شمایل، شمائل: فرتورها - نگاره ها - چهره ها - پیکرها.

شمس: خورشید.

شمسی: خورشیدی.

شمع: سپندار- شَماله.

شمعدان: آتشدان - شماله دان.

شمعدانی: سپنداره از گیاهان.

شمیم: بوی خوش - بوییدنی.

شمه: اندک- کوتاه - پاره - لخته.

شنبه: کیوان شید.

شور: بررسی- رایزنی - هم اندیشی.

شورا: انجمن رایزنی - همه پرسی.

شورای داوری: انجمن داوری- رایزنی.

شورای عالی اصناف: سررایزنی پیشه وران.

شوق: شور- آرزومندی- دلبستگی.

شوق انگیز: شورانگیز- شادی بخش.

شوک: (فر) تکان سخت.

شوکا: گویش گیلکی - آهوی شاخ دار.

شوکت: فر- شکوه - والایی.

شوم: بد شگون - ناخجسته- بد اختر.

شهاب:ستاره- اختردونده- کمانه ستاره.

شهادت: گواهی دادن-کشته شدن در راه خدا.

شهادت نامه: گواهی نامه.

شهامت: دلیری- بی باکی - دلاوری.

شهرت: ناموری- آوازه - نامداری.

شهرت بد: ننگ- بد نامی.

شهرت یافتن: نامور شدن- سرشناس شدن- آوازه دارشدن.

شهرت طلب: نامجو- آوازه خواه.

شهره: نامدار- نامور- سرشناس.

شهریه: ماهانه.

شهلاء: چشم سیاه.

شهوت: خواهش دل- کامجویی- بسیار خواهی.

شهوت پرست: بسیار کامجو- زنباره.

شهیر: نامدار- نامور- نامی.

شهوت کلام: پرچانگی- درازگویی.

شیئ: چیز.

شیّاد: فریبکار- سالوس- دورو.

شیطان: اهریمن - دیو.

شیطان صفتی: دیوکامگی-اهریمن فروزه.

شیطنت: سرکشی- دیوگری.

شیاف: پرزه.

شیپور: (س) سورنای- گاودم.

شیشلیک: (ت)کباب سیخی.

شیوع: واگیر- همه گیر.

mozhgan
02-22-2011, 06:15 PM
ص

صائب، صایب: راست و درست.

صایب رأی: نیک رای- درست اندیش.

صابر: شکیبا - بردبار- خونسرد .

صابون: ساون- برهو.

صاحب: دارنده- خداوند- کدیور.

صاحب اختیار: خود سر- خود گزین.

صاحب اقتدار: زورمند- نیرومند- توانا.

صاحب امتیاز: پروانه دار.

صاحبدل: روشندل- دلدار.

صاحب قران: والا- نامور.

صاحب قدرت: نیرومند- زورمند.

صاحب قلم: نویسنده.

صاحب کار: کارفرما - کاردار..

صاحب مجلس: میزبان- مهماندار.

صاحب ملک: زمیندار.

صاحب مقام: پایور- پایه دار.

صاحب نظر: آگاه- روشن بین-ژرف نگر.

صاحب شدن: ازآن خود کردن - داراشدن- بدست آوردن.

صادرات:کالاهای فرستاده-برون فرستی.

صادرکردن: برون فرستادن- فرستادن.

صادرات و واردات: داد و ستد کالا-فرستاده ها و رسیده ها.

صادق: راستگو- درستکار- پاکدل.

صادقانه: از روی راستی- با بی آلایشی.

صادق القول: راست گفتار.

صاروج: ساروگ- چاروگ - سارو.

صاعقه: آذرخش.

صاف: سره و ناب - یکنواخت- بی غش و بی آلایش- بی دست انداز.

صاف کار: گلگیرکار- پخکار.

صاف کردن: هموار کردن- پالایش- نرم کردن.

صافی: پالایه- پاکیزه - پاک و روشن.

صالح: نیکوکار- پارسا- پرهیزکار.

صامت: خاموش- بی آوا - زبان بسته.

صبا: باد بهار- باد برین- نام یکی از شاخه های خنیاگری باستان.

صانع: آفریدگار- آفریننده - سازنده.

صباح: بامداد - پگاه - سپیده دم.

صبّاغ: رنگرز- رنگساز.

صبح: بامداد - سپیده دم.

صبح صادق: پگاه راستین.

صبح کاذب: پگاه دروغین-رگ و میش.

صبح دم: سپیده دم - بامداد.

صبح سعادت: آغاز خوشبختی.

صبح مراد: پگاه امید.

صبحانه: چاشت- ناشتایی.

صبر: بردباری- شکیبایی- خونسردی.

صبرکردن: بردباری کردن- شکیبایی گزیدن.

صبوح: باده بامدادی- می سپیده دم.

صبور: شکیبا- بردبار- خود دار.

صحابه : یاران- همنشینان.

صحابت: همنشینی.

صحاف: شیرازه بند - پوشینه گر-رویه گر.

صحبت: سخن- گفتگو- گَپ.

صحبت کردن: سخن گفتن- گفتگو کردن- گَپ زدن.

صحت: تندرستی- بهبودی.

صحت و سقم: درستی و نا درستی-راست و دروغ.

صحت عمل: درستکاری.

صحرا: بیابان.

صحن: میان سرا- میدان- میان خانه.

صحنه: پهنه- زمین هموار.

صحنه ساز: نما آرای.

صحیح: درست- بایسته - خوب ونیک.

صحیحاً: به درستی.

صحیح البنیه: تندرست.

صحیح العمل: درستکار- درست کردار.

صحیح المزاج:تندرست.

صخره: خاره.

صدا: آوا - بانگ- آواز.

صداکردن: بانگ زدن- آوازدادن- فراخواندن.

صدارت: نخست وزیری- فرنشینی- فرمداری.

صداقت: راستی- درستی - بی آلایشی.

صدد: پی- اندیشه - آهنگ - برآن.

صدر: والا- پیشگاه - پیشوا - بلند پایه.

صدر اعظم: نخست وزیر - فرمدار.

صدر نشین: بالانشین.

صدر مجلس: برترگاه - بالای انجمن- بالاگاه.

صدف: گوش ماهی - نیام مروارید.

صدق: راستی ودرستی.

صدق کلام: راستی- درست گفتاری.

صدق نیّت: پاکدلی- راست اندیشی.

صدقه: دردگردان - آفت گردان.

صدمه: آسیب- گزند - آفت- زیان.

صدمه رساننده:زیانکار.

صدور: فرستادن- گسیل داشتن- روانه کردن.

صدیق: یار- دوست- همدل.

صراحت: رک گویی - بی پرده گویی.

صراحت لهجه: رک گویی- بی پروا - بی پرده گویی.

صراحتاً: به روشنی- به آشکاری- بی پرده پوشی.

صراحی: جام می- ساغر - باده.

صراط: راه - گدار.

صراط مستقیم: راه راست.

صرّاف: سوداگر پول.

صرصر: باد تند- باد سخت- باد غران.

صرع: سردرد - بی هوشی - سرگیجه.

صِرف: بی آمیغ- ساده- ناب- ویژه.

صَرف: به کاربردن - هزینه کردن.

صِرفاً: تنها - به گونه ی ناب - ویژگانه.

صَرفه: سود- بهره - سودبری- بازدهی.

صرفنظر: چشم پوشی - بخشیدن.

صرفه جو: پس اندازگر.

صریح: آشکارا- بی پرده- رُک.

صریحاً: رک و راست - بی پرده پوشی - به روشنی- به آشکارا.

صعب: دشوار- ناهموار- پرپیچ و خَم.

صعب العبور: بد- سخت- دشوار.

صعب الوصول: دشوار رس- دشوار یاب.

صعب العلاج: سخت- دشوار درمان.

صعود: بالا رفتن- راه سربالا- بالا روی.

صغیر: خُرد - خردسال - کوچک.

صغر سن: خردسالی- کم سالی.

صفّ: رده- ردیف- رج.

صفاء: یکرنگی- شاداب - خرمی.

صفات: فروزگان- زابها - سرشت ها.

صفحه: رویه - برگ.

صفر: زفر، برگرفته از زبان اوستایی- سفر- زفرین- تهی.

صفراء: زردآب - تلخه- زریر.

صفراوی: زود خشم - تند خو - زردابی.

صفی: پاک- پاکدل - نیک- نیکدل.

صفیر: بانگ- فریاد پرندگان.

صلابت: بزرگی- استواری- شکوه.

صلاح: سزاوار- درخور - بایستگی.

صلاحدید: بهین دید- روادید- رایزنی.

صلاح اندیش: نیک اندیش- نیک خواه.

صلاحیّت: سزاواری- شایستگی.

صلاحیّت دار: سزاور- شایسته.

صلح: آشتی- سازش- آسودگی.

صلح جویی: آشتی جویی- سازگاری.

صلح طلب: آشتی خواه.

صلح و صفا: مهر- آشتی و مهر- سازش

صلح کردن: باهم کنار آمدن- آشتی کردن- سازش کردن.

صله: پاداش- پارنج.

صله ارحام: خویش نوازی.

صلیب: چلیپ - چلیپا.

صمغ: شیره درخت- زنج- اَنگُم.

صمیم :ناب- برگزیده - تَک- ژرفا.

صمیمیّت: یکرنگی- یگانگی- بی آلایشی- پاکدلی- خودمانی.

صمیمانه: پاکدلانه- از ته دل.

صنع: ساختن - آفرینش- هنر.

صنعت: کار- پیشه - هنر- ساختاری.

صنعتگر: پیشه ور- دست ورز- ورزی.

صنایع: پیشه ها - ساخته ها- هنرها.

صنایع نظامی: تخشایی ارتش.

صندل: دمپایی- کفشک.

صندلی: چهارپایه- کرسی.

صندوق: سندوغ- کارسان.

صندوقچه: کارسانک-یخدان.

صندوقخانه: پستو- چاشدان.

صنف: رسته- گروه - رشته- بخش.

صنم: بت- دلبر- نگار- دلدار- شمن.

صنم پرست: بت پرست - شَمَن پرست.

صنم خانه: بتکده - شَمَن خانه.

صنوبر: سنابر- سروناز - شادرخت.

صواب: راست و درست - سزاوار- پسندیده - نیک - شایسته - خوب.

صواب دانستن: درست دانستن.

صوابدید: نیک نگری- سِگالش.

صواب دیدن: روا دیدن - روادانستن.

صوت: آهنگ- آوا - سدا - بانگ.

صورت: رخساره- چهره- گونه- روی.

صورت برداشتن: سیاهه برداشتن.

صورت پذیر: انجام شدنی- انجام پذیر.

صورت پذیرفتن: فرجام پذیرفتن.

صورتکش: نگارگر- چهره پرداز.

صورتگر: چهره پرداز.

صورت نگار: چهره نگار.

صورت حساب: سیاهه درآمد ها-سیاهه هزینه ها.

صورتی: سرخابی- سرخ کمرنگ.

صوف: پشم گوسفند- پشمینه.

صوفی: پشمینه پوش- بینش مند.

صومعه: خانگاه - نیایشگاه - ستایشگاه.

صیّاد: شکارگر- نخجیرگیر- دامیار.

صیانت: پاسداری- نگاهبانی- نگاهداری.

صیغه: ریخت- گونه- روش.

صیغه عقد: پیمان زناشویی.

صیف: تابستان.

صیفی: تابستانی- باران تابستانی.

صیفی کاری: پالیزکاری- تموزکاری.

صیقل دادن: پرداخت کردن- زدایش.

صیقل گر: پردازگر.

mozhgan
02-22-2011, 06:16 PM
ض

ضابط: کاردار- نگاهدارنده- نگهبان.

ضابطه: رویه - روش - روال.

ضارب: زننده- کوبنده- آسیب رسان.

ضامن: پایندان.

ضامن دار: دکمه دار- پایندان دار.

ضایع: فرسودگی- تباه - نفله.

ضایع کردن: تباه کردن- پوساندن - ویران کردن.

ضبط: بایگانی- نگهداری.

ضبط کردن: از آن خود کردن- گرفتن - آوا گیری- سدا برداری.

ضبط صوت: سدا گیر- آوا گیر-آوا نگهدار.

ضجر: رنجوری - درد و آزار- آزردگی.

ضجه: شیون- ناله- مویه- زاری- فغان.

ضجه کردن: زاری کردن - زار زدن - شیون کردن - فغان کردن.

ضحاک: آژیدهاک.

ضخامت: کلفتی- ستبری - فربهی.

ضخیم: کلفت- ستبر- کلان.

ضخیم الجثه: درشت اندام - درشت پیکر.

ضدّ: پاد- ناساز- ناسازگار- ناهمسو.

ضدّ انفجار: پادترکش.

ضدّ حمله: پاتک.

ضدّدین: بی دین.

ضدّ سمّ: پاد زهر- نوشدارو.

ضدّ عفونی: پَلَشت بری.

ضدّ ضربه: آسیب ناپذیر- کوبه گیر.

ضدّ و نقیض: ناجور- ناسازگار- ناهمتا.

ضدّیّت: ناسازگاری - دشمنی.

ضرّاب: رودنواز- نوازنده - زرابگر.

ضّرابخانه: زرآب خانه - درم سرای- میخکده.

ضرب: کوب- کوبه- کوفتن- دنبک.

ضرب الاجل: باشتاب - زود - بیدرنگ.

ضرب المثل: زبانزد - نمونه گو.

ضربان: تپش - تپیدن - تپش دل.

ضرب زن: تنبک زن- دنبک زن.

ضرب شست: زورمند نمایی- آسیب.

ضرب دیدن:گزند دیدن - آسیب دیدن.

ضرب خوردگی: آسیب دیدگی- کوفتگی.

ضرب و شتم: کوبه و ناسزا - زد و دشنام.

ضربت خوردن: کوبه خوردن- کوفته شدن - آسیب دیدن.

ضرب و تقسیم: بس شماری و بخش کردن.

ضرر: زیان- آسیب- گزند.

ضرغام: دلاور- دلیر- شیراوژن.

ضرورت: ناچاری- نیاز- ناگزیر.

ضروری: بایسته - ناگزیر- ناچار.

ضروری بودن: شایسته بودن - درخور بودن.

ضریب: توان- نرخ - درسد- درانگارش.

ضرس قاطع: به درستی بی گفتگو- بی برو برگرد.

ضریح: گور- مغاک - آرامگاه.

ضعف: سستی- نزاری- زبون - ناتوانی.

ضعف رفتن: سست شدن- بیهوش شدن.

ضعف مزاج: ناتوانی- کم نیرویی.

ضعفاء: بینوایان- درماندگان- تهیدستان.

ضعیف: نزار-کم زور- ناتوان- سست.

ضعیف شدن: ناتوان شدن - سست شدن - نیرواز دست دادن.

ضعیف النفس: سست نهاد- بی جربزه.

ضعیف الجثه: لاغر- رنجور.

ضلع: پهلو - بَر- دنده.

ضلالت: گمراهی- کجراهی.

ضمان: پذیرفتن.

ضمانت: پایندانی- پایبندانی- برگردن گیری- پیمانگری.

ضمانت نامه: پایند نامه - پیمان نامه.

ضمن: درون - میان - توی - میانه.

ضمن صحبت: میان سخن - هنگام گفتگو.

ضمناً: هم چنین - نیز- دراین میان - با آنکه - باهمه این ها.

ضمیر: دل- نهان - درون- سرشت - نهاد - منش.

ضمیمه: پیوست- همراه.

ضیاء: روشنایی- فروغ - تابش - شید.

ضیاع: زمین کشاورزی.

ضیافت: جشن- سور- میهمانی.

ضیافت دادن: میهمانی دادن.

mozhgan
02-22-2011, 06:16 PM
ط

طائفه، طایفه: تیره - تبار- خاندان.

طائر، طایر: پرنده - مرغ.

طاس: تاس- گردانک.

طاعون: مرگا مرگ - مرگ سیاه.

طاعت: فرمانبرداری - بندگی.

طارمی: تارمی - نرده.

طاق: سر پناه - بام - ایوان

طاق: تک - تنها - لنگه

طاغی: سرکش.

طاقت: تاب - توان- بردباری- شکیبایی.

طاقت تاغ شدن: بی تاب شدن- توان از دست دادن.

طاقت فرسا: توان فرسا - تاب فرسا.

طاقباز: تاغباز- به پشت خوابیدن.

طالب: جوینده - دانشجو - پژوهنده.

طالب شهرت: نامجو- آوازه جو.

طالب علم: دانش پژوه - دانشگر.

طالبی: تالبی- خَرَچوک - خروک.

طالع: بخت- سرنوشت.

طالع بین:پیشگو- فال بین -بخت بین.

طالع شوم: بخت بد - بد شگونی - وارونه بختی- سرنوشت بد.

طالع همایون: بخت بیدار.

طاوس: فراش مرغ.

طاهر: پاکیزه- پاکدامن- پاک جامه.

طب: پزشگی.

طباخ: آشپز- پزنده- خورشگر.

طبخ: پختن.

طبع: نهاد و خوی- گوهر- چاپ.

طبعاً: به دلخواه - خود به خود.

طَبق: تَبَک- سبد.

طِبق: برابر.

طبقه: لایه- رده- اشکوب- رسته.

طبقه بندی: رده بندی

طبقات زمین: چینه

طبل: دهل- کوس- تبیره.

طبّی: پزشکی- درمانی.

طبیب: پزشک.

طبیعت: سرشت - نهاد- خوی.

طبیعتاً: به خودی خود.

طپانچه: تپانچه- هفت تیر.

طپاندن: تپاندن.

طپش: تپش.

طُپق: تپغ- کند زبانی.

طحال: سپُرز- اُسبُل.

طرح: برنامه- شالوده - پیش نویس.

طرح ریزی: برنامه ریزی- شالوده ریزی- زمینه سازی.

طراح: برنامه ریز- شالوده ریز.

طرد: راندن- دور کردن- واپس زنی.

طردکردن: بیرون راندن - واپس زدن.

طرز: روش- شیوه- روال.

طرز رفتار: روش.

طرز عمل: کارکرد - شیوه کار- روش کار- روال کار- شِگردکار.

طرزفکر: روش اندیشه - مِنیش.

طرزفکرخوب: اندیشه نیک.

طَرَف: سو- ور- کنار- پهلو- کناره.

طرفدار: پشتیبان- هوادار-هواخواه.

طرف دعوی: همآورد- خوانده.

طرف شدن: درگیرشدن- به ستیزبرخاستن - همآورد شدن.

طرف سخن: هم سخن.

طُرفه: تازه و نو- خوش آیند - شگفت.

طرانجبین: ترانگبین.

طُره:دسته مو- زلف- شکنج مو- کاکل.

طریق: روش- روند- روال - راه - شیوه.

طریقت: راه - آیین - شیوه - روال.

طریقه: گونه - شیوه - روال - شگِرد.

طریقه عمل: روند، روش، شیوه کار.

طعام: خوراک - خوردنی.

طعم: مزه.

طعم تند و تیز: مزه تند و تیز.

طعم شیرین: مزه شیرین.

طُعمه: خوردنی- خوراک - خورش.

طعن و لعن: سرزنش و نفرین.

طعنه: سرزنش- سرکوفت - بدگویی.

طعنه آمیز: نیشدار- گوشه دار- سرکوفت آمیز.

طغیان: سرپیچی- شورش- نافرمانی.

طغیان آب: خیزآب - کوهه.

طفل: کودک- نوزاد - بچه.

طفولیّت: کودکی- خردسالی - بچگی.

طفیلی: انگل.

طلا: زر.

طلاق: جدایی- ازهم گسیختگی.

طلاق گرفتن: از هم جدا شدن- گسستن.

طلایی: زرین- زرگون.

طلایه: پیشرو- دیده ور- دیده بان.

طلب: بستانکاری- خواستن- جستن.

طلبکار: بستانکار.

طلبه: دین پژوه - دین آموز.

طلبیدن: خواستن- باز جستن- جویا شدن- ستاندن - فراخواندن.

طلسم: جادو - نیرنگ - افسون.

طلعت: رخسار- چهره.

طلق: تلک.

طلوع: تابیدن- برآمدن- سرزدن.

طلوع صبح: سپیده دم.

طمّاع: آزمند - آز وَرز- چشم و دل گرسنه.

طمع: آز.

طمعکار: آزمند - آزور.

طمطراق: خودنمایی.

طمع داشتن: چشم داشتن - آزورزیدن.

طناب: ریسمان- رِشتَک- رَسَن.

طنّاز: دلربا - نازکننده.

طنبور: تنبور- گونه ای ساز.

طنز: شوخی - ریشخند.

طنین: واکنش سدا- پژواک.

طنین افکن: وَرافکن.

طوّاف: دوره گرد - دورچیزی گشتن - گِردگشتن.

طواف کردن: دور گشتن..

طوبی: خوشی- شادی- درخت بهشتی.

طور: تور- دام.

طوطی: توتی، نام پرنده ای است.

طوطی وار: مانند توتی سخن گفتن.

طوع: فرمان بردن- گردن نهادن.

طوعاً و کَرها: خواهی نخواهی- خواه و ناخواه.

طوا ف: دورگشتن- گِردچیزی گشتن.

طوفان: توفان- تندباد.

طوق: گردن بند- چنبر.

طول: درازا.

طول جغرافیایی: درازای گیتایی.

طول عمر: دیرزیوی- درازی زندگی.

طولانی: دورو دراز- دراز- دیرپا - دیرباز.

طول دادن: کش دادن- درازکردن.

طول کشیدن: به درازا کشیدن- دیرشدن.

طولی نمی کشد: دیری نمی پاید-به زودی- در زمانی کوتاه.

طومار: نامه بلند.

طویل: دراز- بلند.

طویل العمر: سالخورده.

طویل المدّت: دراز زمان.

طویله: ستورگاه- بند ستور.

طهارت: پاکیزگی و پاکی- شستن.

طی کردن: نوردیدن- رهسپاری.

طیّاره: هواپیما.

طیب: پاک و پاکیزه.

طیر: پرنده- مرغ.

طیف: دیوانگی- خشم.

طیف نما: بردنما.

طینت: سرشت - منش - والا.

خوش طینت: خوب سرشت- نیکومنش- نیکو نهاد.

بد طینت: بد سرشت - بد منش-بد نهاد.

mozhgan
02-22-2011, 06:17 PM
ظ

ظالم: ستمگر- زورگو- بیدادگر.

ظالمانه: ستمگرانه - بیدادگرانه- زورگویانه.

ظاهر: آشکار- هویدا - پیدا - رویه.

ظاهربین: بیمایه - برونگرا.

ظاهرسازی: خودنمایی- نیرنگ بازی- گول زنی.

ظاهر و باطن: آشکار و نهان - برون و درون - پیدا و نهان.

ظاهراً: به آشکاری- گویا - همانا.

ظرافت: زیرکی - نازک سخنی - موشکافی - خرده سنجی.

ظرف: آوند - دیگ- تشت.

ظرف آب: آبدان- آپدان.

ظرف آبخوری: جام آبخوری.

ظرف آشغال: آخالدان- خاکروبه دان- شَلتِه.

ظرف آش: دوری - دورک.

ظرف اندازه گیری: پیمانه.

ظرف شرابخواری: جام - ساغر.

ظرفیّت: گنجایش- خورند.

ظریف: باریک - لاغر- شکننده.

ظریفانه: با کاردانی - با استادی.

ظفر: پیروزی - چیرگی.

ظِلّ: سایه - پناه - آسودگی.

ظلم: ستم - بیداد - زورگفتن.

ظُلمانی: تیره - تار- تاریک.

ظنّ: گمان- گمانه - پندار.

ظنّ بردن: پنداشتن- گمان بردن - دودل شدن.

ظنین: بد گمان.

ظَهر: پُشت.

ظَهرنویسی: پُشت نویسی.

ظُهر: نیمروز، نیمروزگاه.

ظهور: پیدایی- آشکاری- نمود.

ظهورکردن: آشکار شدن- پدیدآمدن.

ظهور و بُطون: پیدایی و نهفتگی.

ظَهیر: پشتیبان - یاری دهنده.

mozhgan
02-22-2011, 06:18 PM
ع
عائله، عایله: خانواده.

عائله مند: پرفرزند- خانوارمند.

عابر: رهگذر- گذرکننده - رونده.

عابد: خداپرست- پرستنده.

عاج: دندان پیل- استخوان پیل.

عاجز: زبون- ناتوان- بیچاره - درمانده.

عاجزانه: با بیچارگی- زبونانه.

عاجزشدن: به ستوه آمدن-درمانده شدن- بیچاره شدن.

عاجل: شتابنده- پیشی جوی.

عادت: خوی- سرشت- شیوه- روش.

عادت کردن: خوی گرفتن- خو کردن.

عادت کننده: خوی پذیر.

عادت ماهانه زنان: دوره زنانگی-دَشتان.

عادل: دادگر - دادگستر- دادور.

عادلانه: دادگرانه - داد منشانه.

عادی: ساده - پیش پاافتاده - خوگرفته.

به روال عادی: به روال همیشگی.

عار: ننگ - شرم - آزرم.

عارض: چهره - رخ - رخسار- رو.

عارضه: بیماری- ناخوشی- رنجوری.

عارف: بینشمند- دانا- ژرف بین.

عاریت: وامی- پس دادنی.

عاریت دادن: به وام دادن.

عاریت خواستن: به وام خواستن.

عازم: رهسپار.

عاشق: دلباخته- شیفته- واله- شیدا.

عاشقانه: شیفتگانه- شوریده وار- شیداوار- دلدارانه.

عاشق پیشه: شیدا پیشه.

عاشق شدن: دل باختن- دل سپردن.

عاصی: نافرمان- سرکش- شورشگر- بستوه آمده.

عاطفه: مهر- مهربانی- مهرورزی.

عاطل: بیکار- بیهوده- پوچ- افکار.

عافیت: تندرستی- بهروزی- رستگاری.

عاقبت: فرجام- سرانجام.

عاقبت الامر: سر انجام- پایان کار.

عاقبت اندیش: دوراندیش- ژرف نگر.

عاقبت به خیر: نیک فرجام.

عاقد: پیوندگر- گره زن - پیمانگذار.

عاقل: هوشمند- اندیشمند- دانا- پخته.

عاقلانه: هوشمندوار- اندیشمند وار.

عالَم: گیتی- کیهان- سپهر گردون.

عالَم افروز: گیتی افروز- جهان افروز.

عالم بشریّت: جهان هستی-جهان مردمی.

عالم ملکوت:سپهرگردون- جهان دیگر.

عالم غیب: جهان نادیده.

عالی: برتر- والا- ارجمند.

عالی تبار: والا تبار- والا نژاد.

عالی ترین: بهترین- برترین- والا ترین.

عالی رتبه: بلند پایه-گرانمایه.

عالی قدر: پر ارزش- پر بها- والاجاه.

عالی مقام: بلند پایه- ارجمند.

عالی نژاد: والا نژاد - والاگهر.

عالی نسب: والاتبار- والانژاد.

عالی همّت: بزرگوار- والامنش.

عالیجناب: بزرگوار-گرانمایه- ارجمند.

عام، عامه: توده- مردم- همه- همگان

عامداً: آگاهانه - دانسته - به دلخواه.

عامل: کارگذار-کاردار- پیشکار.

عاید: درآمد- سود- بازدهی- باز گشته.

عایدی: درآمد- سود- بهره.

عایق: بازدار- بازدارنده- پیشگیر-نارسانا.

عبادت: پرستش- نیایش.

عبادت کردن: نیایش کردن- ستودن- ستایش کردن.

عبادتگاه: نیایشگاه - پرستشگاه - مَزکَت.

عبارت: گزاره فراز- سخن.

عبارت پردازی: سخن پردازی- سخن بیمایه گویی.

عبث: بیهوده- پوچ - بی ارزش- بیمایه.

عبد: بنده- برده- زر خرید.

عبرت: پند- آموزش- اندرز- آموزه.

عبور، عبور کردن: گذر- گذشتن- گذر کردن- ردشدن.

عبور و مرور: رفت و آمد - آمد و شد.

عبورگاه: گذرگاه.

عبوس: اخمو- ترشرو.

عِتاب: خشم - سخن تند - سرزنش - پرخاش - تشر.

عتیق: کهنه - دیرینه - باستانی.

عتیقه: کهن- باستانی- پارینه- باارزش.

عَجب: شگفتی- شگفت آور- شِگرف - شگفت انگیز.

عُجب: منی- خودستایی- خودبینی.

عَجبا: شگفتا.

عجز: ناتوانی- درماندگی- بیچارگی.

عجله: شتاب- چابکی- تندی- تیزی.

عجله کننده: شتابگر

عجله کردن: شتافتن - شتاب کردن.

عجم: گُنگ- کر ولال- ایرانی.

عجوزه: پیر- درهم شکسته - فرتوت.

عجول: شتابگر- شتابزده- ناشکیبا.

عجولانه: شتابان- سراسیمه.

عجیب: شگفت انگیز- شگرف.

عجیب الخلقه: شگفت آفریده.

عجین: آمیخته- درهم شده.

عِداد: شمار.

عدالت: دادگری- دادگستری- دادوری.

عدالت اجتماعی: یکسانگری- برابری - همسانی.

عدالت پیشه: دادمند - دادپیشه.

عدالتخانه: دادگستری.

عداوت: دشمنی- کینه توزی - کین - ستیزه جویی.

عدد: شمار شماره.

عددنویسی: شماره نویسی.

عدس: دانجه - دانژه - وِنوک- وینوک.

عدسی: مِژوک.

عدسی دوربین: بُلُسیک.

عدل: نیم خروار - لنگه بار.

عدل بندی: بسته بندی - بار بندی - لنگه بندی.

عدل: داد - داوری - دادمندی.

عدلیه: دادگستری.

عدم: نابودی- نبود - نِیستی.

عدم آسایش: نیاسودگی.

عدم احترام: بی ارجی.

عدم استعداد: بیکارگی.

عدم اعتماد: بد گمانی - نا باوری.

عدم امکان: نا شدنی- ناتوانی.

عدم پیشرفت: شکست - ناکامی.

عدم موّفقیّت: ناکامی - ناکامیابی.

عدم واقعیّت: ناراستی- نادرستی.

عدم وجود: نابودی- نیستی.

عَدن: بهشت.

عدو: دشمن- بدخواه - کینه ور.

عِدّه: گروه - دسته- جرگه.

عدّه ای:گروهی- دسته ای- تنی چند.

عذاب: آزار- رنج - شکنجه.

عذاب الیم: رنج جانگاه- آزار دردناک - شکنجه ی سخت.

عذاب روح: آزار روان - شکنجه روان.

عذر: پوزش - بهانه.

عرابه: ارابه- گردونه.

عرب: تازی- تازیک.

عربده: فریاد- داد - جیغ - فغان.

عربده جو: ستیزه جو- آشوبگر.

عرش: اورنگ- اریکه- تخت.

عرشه: فراز کشتی- بالای کشتی.

عرش اعلی: جایگاه خدا، تخت برین.

عرصه: میدان- پهنه- میان سرای.

عرض: پهنا - پهَنای.

عرض کردن: به آگاهی رسانیدن - گفتن

عرضحال: دادخواست - دادنامه.

عُرضه: جُربزه- کاردانی- شایستگی.

عُرضه داشتن: جُربزه داشتن-کاری بودن.

عَرضه: نمایش- پیشنهاد - نشان دادن.

عَرضه کردن: هویدا کردن- نمایاندن.

عَرعَر: اَراَر- آوای خر.

عُرف: روش همگانی- روال- شناخته - پذیرفته.

عِرق: خوی- اندیشه - ریشه - گوهر.

عِرق ملّی: شورمیهن پرستی.

عَرق: می- باده- آب زر.

عَرَق: آبدانه - تن خیس - تَرتنی.

عُروج: برآمدن - بالاروی - بالایش.

عروس: اروس.

عروسی: اروسی- زناشویی.

عروسک: اروسک- بازیچه دختران.

عُروق: رگ ها.

عُریان: برهنه.

عریض: پهناور- گشاد - گسترده.

عریض و طویل: پت و پهن - گَل و گشاد - وِلَنگ و واز.

عریضه: دادخواست- دادنامه.

عریضه نگاری: نوشتن دادخواست نامه.

عِزّ: ارزش- ارج- والایی- فر- ارجمندی.

عزّ و جلّ: گرامی-گرانمایه - ارجمند.

عَزا: سوگ- سوگواری.

عزب: بی همسر- تنها - یکه.

عِزّت: ارجمند- ارج - گرامی داشتن.

عزل: برکناری- بیکار کردن.

عزم: آهنگ- پابرجایی- پایداری.

عزم کردن: آهنگ کردن- خواستن.

عزم جزم: استوارآهنگ- پابر جا.

عزیز: گرامی- گرانمایه - ارجمند.

عزیز دردانه: یکی یه دونه - دُردانه - لوس.

عزیز کرده: نازکرده- نازنین- نازدانه.

عزیمت: رهسپاری- راهی گشتن-براه افتادن.

عُسّرت: تنگدستی- تهیدستی- مستمندی- تنگنایی - درماندگی.

عسکر: سپاه- لشکر

عسل: انگبین- انگپین.

عشاء: شامگاه.

عُشر: ده یک- یک دهم.

عِشرت: کامرانی- خوشگذرانی.

عشره: دهه

عشق، عشق بازی: دلدادگی- شیفتگی- دلباختگی- شیدایی.

عشوه: کِرشمه - غمزه.

عشوه گر: باکرشمه- باناز - لَوند.

عشیره: تیره- تبار- خانوار- دودمان.

عصا: چوبدستی- دستواره - چوپ.

عصاره: افشره- فشرده - شیرابه.

عصاره گرفتن: افشردن- شیره گرفتن.

عصب: پی.

عصبی: تندخویی- بدخوی - پرخشم.

عصبانی: خشمگین- جوشی - تندخو.

عصر: پس از نیمروز- پیش از شامگاه - زمان - روزگار.

عصرحجر: پارینه سنگی.

عصرانه: خوراک پس از نیمروز.

عُصیان: سرکشی-گردنکشی- سرپیچی.

عضله: ماهیچه.

عضو: اندام - هموند - هم پیمان.

عضوخانواده:خودی-خودمانی- ازخود.

عضویّت: هموندی.

عطاء: دهش- بخشش.

عطاکردن: بخشیدن- بخشایش-ارزانی داشتن.

عطّار: خوش بو فروش.

عطر: بوی خوش- خوشبوی.

عطارد: ستاره تیر- دبیرسپهر.

عطسه: اتسه- شنوسَک.

عطش: تشنگی- تشنه شدن.

عطف: بازگشتن - بازگشت - با نِگرش.

عطف به ماسبق: برگشت به گذشته - بازگشت به گذشته.

عطوفت: مهربانی- دوستی- مهرورزی.

عطیّه: بخشش- دهش- پاداش- شادمانه.

عظمت: بزرگی - بزرگ منشی - بزرگواری - فر- شکوه - شکوهی.

عظیم: بزرگ- سُترگ- والا- تنومند- پرشکوه.

عظیم الجثه: تناور- تنومند.

عفاف: پاکی- پارسایی - پاکدامنی- پرهیزکاری - شَرم.

عفریت: دیو- اهریمن- غول.

عفو ، عفو کردن: بخشودن- بخشیدن- بخشایش- چشم پوشی.

عفو بین المللی: بخشش جهانی.

عفونت: گندیدگی- بدبو شدن- پلشتی.

عفیف: پرهیزکار- پارسا - پاکدامن.

عُقاب: شاهین - باز- همای.

عقب: پی- دنبال- پس- پشت.

عقب افتادن:دیر کرد.

عقب انداختن: پس انداختن-امروز و فردا کردن.

عقب بردن: پس کشیدن- پس بردن.

عقب زدن: پس زدن.

عقب کردن: دنبال کردن.

عقب گرد: پسگرد.

عقب ماندن: باز ماندن- واماندن.

عقب نشینی:واپس نشینی- پس رفتن.

عُقبی: رستاخیز- روز واپسین- جهان دیگر.

عقد: پیمان- پیوند - بستن- گره زدن.

عقد ازدواج: پیمان زناشویی.

عقد نامه: پیمان نامه.

عقده: گره- پیچیدگی- گره روانی.

عقده ای: کیته توز- بیمار روانی.

عقده حقارت: خود کم بینی-خود کوچک بینی.

عقده روانی: سرخوردگی- سرکوفتگی - گره روانی.

عقرب: کژدم.

عقربه: پَرَک.

عقل: هوش- دانش- خرد- دانایی.

عقل کلّ: خرد سالار- خرد بزرگ.

عقلانی: خردمندانه - بخردانه.

عقل معاش: خرد زیست - خرد روزی.

عقوبت: کیفر- بادافره - سزا - پادافره.

عقیده: باور- اندیشه -رای- خواسته.

عقیق: رونوس- از سنگ های بها دار.

عقیم: نازا - ستَروَن.

عقیم کردن: نازا کردن- سترون کردن.

عکاس: رُخشگَر-فرتور گر- نگاره گر.

عکس: فرتور- نگاره - رُخش.

عکس العمل: واکنش- بازتاب.

علاج: درمان- چاره جویی.

علاج پذیر: درمان پذیر- چاره پذیر.

علاقه: دلبستگی- گرایش- دوست داشتن.

علاقه مند: شیفته- دلبسته- دوستدار- مهرورز.

علامت: نشانی- آرنگ.

علامت اختصاری:کوتاهواره -نشانه کوتاه شده.

علامت پرسش: نشانه پرسش.

علاوه: افزون- فزون- افزوده.

علاوه براین: افزون براین - وانگهی.

علت: انگیزه- دستاویز.

علت و معلول: بن و بر.

علف:گیاه- سبزه.

علف چر: چراگاه.

علف خشک: کاه.

علفزار: چراگاه - مرغزار.

عِلم: دانش- دانایی.

عَلم: درفش- پرچم - نشان.

عَلم شنگه: الم شنگه- داد و فریاد.

علم الاخلاق: دانش رفتاری - دانش فَرخوی.

علم الافکار: فرزان- دانش خِردیک.

علم الاقوال: دانش سخن.

علم الآثار: باستان شناسی.

علم الابدان: تن شناسی، پزشکی.

علم الاجتماع: دانش مردم شناسی.

علم الاحصاء: آمارشناسی.

علم التعالیم: دانش آموزش و پرورش.

علم السنه: زبان شناسی.

علم الفاظ:دانش سخن- دانش وات ها.

علم النفس: روان شناسی.

علم حقوق: داتشناسی - دانش هُدِگان.

علم جغرافیا: گیتا شناسی.

علم تاریخ: دانش گذشتگان-کارنامک شناسی.

علم تشریح: تن شناسی.

علم شریعت: کیش شناسی.

علم لدنی، (علوم ذاتی): دانش زبرین.

علم فیزیک: چیهر شناسی- گیتیگ.

علم نجوم: ستاره شناسی.

علناً: آشکارا - هویدا - به روشنی.

علو: بزرگواری - فر- والایی - ارج.

علو طبع: بزرگ منشی - فرنهادی- والا نژادی.

علو همت: بزرگ منشی.

علیا: فراسو- بالا- دست بالا.

علی البدل: جانشین- جایگزین.

علی الاصول: به درستی - به بایستگی - به روال درست - به روش بایسته.

علی الحساب: پیش پرداخت.

علی الخصوص: بویژه.

علی السویه: یکسان.

علیرغم: بااین همه - به ناخواست.

علیل: بیمار - ناخوش - ازکارافتاده.

علیحده: جدا- جداگانه.

علیهذا: از اینرو- بنا بر این.

عمو: برادر پدر- اپدر- کاکا - کاکو.

عمارت: ساختمان - بنا.

عمّال: کارگزاران - گماشتگان.

عمامه: دستار.

عمد: خودکرد- کامکی - دانسته.

عمداً: خودکرده- خودکامگی- آگاهانه.

عُمده: کلان- فراوان- بسیار.

عمده فروش: کلان فروش- بنکدار.

عُمر: زندگانی- سال.

عمر ابد: زندگی جاوید.

عُمران: آبادی- آبادانی - سازندگی.

عُمق: ژرفا- گودی- ته- بن.

عمق مطلب: ژرفای سخن.

عمل:کنش- کردار- کار کرد.

عمل خوب: کار خوب - کار نیک.

عمل بد: کار بد - بدکرد.

عمل ضرب: زدن- درهم زن.

عملکرد: کارکرد.

عمل نکردن: به کار نبستن- انجام ندادن.

عمله: کارگر.

عملی: شدنی.

عملی، معتاد: اپیونی- نارکوکی.

عمود: راستا.

عموم: همه- همگان.

عمومی: همگانی- همه گیر.

عمّه: خواهر پدر- کاکی - توریا.

عمیق: ژرف گود.

عمیقانه: ازته دل- ژرفانه.

عنان: دهنه - لگام - افسار- لجام.

عنبر: انبر- شاهبوی.

عناد: دشمنی - ستیز- لجبازی.

عنایت: مهرورزی- مهربانی- بزرگواری.

عنتر: انتر- جانور.

عندلیب: بلبل- هزار دستان.

عنصر: ماده- مایه- آخشیج.

عنفوان: آغاز - سرآغاز.

عنقا: سیمرغ - مرغ افسانه یی- سئنه.

عنقریب: بزودی- به همین نزدیکی.

عنکبوت: کارتنک- تارتنک - تَنَک.

عنوان: برنام - فرنامه - پیش گفتار- دیباچه - سرآغاز.

عوارض گمرکی: باج مرزی.

عوارض مالیاتی: باج افزونی.

عوارض متفرقه: خرده باج

عوام: مردمان- مردم کوچه و بازار.

عوام فریب: مردم فریب - نیرنگ باز.

عودت: برگشت- بازگشت.

عودت دادن: برگشت دادن- پس فرستادن - برگرداندن.

عور: لخت- برهنه - تهی- بی جامه.

عوض: جانشین- به جای - جایگزین.

عوض شدنی: جایگزین شدنی.

عوض و بدل: پایاپای- داد و ستد.

عوضی: نا درست - بی ریشه.

عهد: پیمان- سوگند.

عهدنامه: پیمان نامه.

عهد شکن: پیمان شکن.

عهد دقیانوس: زمان کهن- زمان دگیانوس.

عیادت: دیدار- بازدید - بیمار پرسی.

عیار: سنجش- سنجه- آزمون.

عیّار: اییار- جوانمرد.

عیّاش، عیّاشی: خوشگذران- کامجو.خوشگذرانی- کامجویی.

عیال: همسر- زن و فرزند.

عیالوار: پرفرزند - فرزندمند.

عیان: آشکار- آشکارا- روشن- هویدا.

عیب: بدی- لغزش - کمبود- خُرده.

عیب پوش: بدی پوش- کاستی پوش.

عیب جویی: نکوهش- خرده گیری.

عیب جویی کردن: خرده گرفتن- نکوهیدن.

عیب دار: بد- کاستی دار- دارای کمبود.

عید: جشن- شاد روز.

عیدتان مبارک:جشن تان شاد باد- نوروزتان پیروز.

عید نوروز: جشن نوروز.

عید ولادت: جشن زاد روز.

عیدی: شادیانه.

عیسوی: ترسایی.

عیش: خوشی- خوشگذرانی- شادی.

عیش و عشرت: خوشی وخوشگذرانی- شادی و سر مستی

عین: دیده - چشم.

عیناً: مانند - همانند.

عینک: آینک- چشمک- آیینک.

mozhgan
02-22-2011, 06:19 PM
غ

غائب، غایب: ناپیدا- نادیده- نهان.

غائله، غایله: غوغا - شورش - آشوب.

غایی: پایان- فرجام - سر انجام.

غار: کنام- شکاف درکوه.

غارت: تاراج- چپاول.

غارت کردن: تاراج، چپاول کردن.

غارت زده: تاراجیده.

غارتگر: تاراجگر- راهزن- چپاولگر.

غاصب: ربایشگر- ستمگر- دست یازنده.

غافل: بی خیال- فراموشکار- ناآگاه.

غافلانه: ناآگاهانه- فراموشکارانه.

غافلگیر: ناگه گیر- مچ گیر.

غالب: چیره شونده - برتر- توانا.

غالبا: چه بسا- بسیار- بسی- بیشتر.

غامض: پیچیده - سخت - دشوار.

غایت: پایان- فرجام - سرانجام - اوج.

غبار: گرد-گرد و خاک-گرت.

غبارآلود: گرد آلود- گَرتی.

غبطه: آرزومند- دریغ- افسوس.

غبغب: زیر زنخ - زنخک.

غبن: فریب- زیان- گزند - گول.

غّدار: بدکار- نا بکار- بد سرشت - بد نهاد - ستمکار.

غدر: فریب- نابکاری- پیمان شکنی- دورویی.

غده: دژپیه

غذاء: خوراک- خورش- خوردنی.

غذای صبح: ناشتایی- چاشت.

غذای روزانه: روزی.

غذای شب: شام.

غروب: شامگاه

غربزدگی: فرنگی بازی- فرنگ زدگی.

غربال: گربال- الک- نرم بیز.

غربال کردن: الک کردن- بیختن.

غربت: دورشدن- کاشانه دوری.

غرس: کاشتن- نهال کاری- درخت نشاندن.

غرَض: کینه - دشمنی - بد اندیشی.

غرض آلود: بد خواهانه - کینه توزانه.

غرض ورز: کینه ورز.

غرغره: خرخره- آب درگلوگردانیدن.

غرفه: بالا خانه - کلبه - تیمچه.

غرق: مردن درآب- ازدست رفتن.

غرقاب: آب ژرف- گرداب.

غرور: خودخواهی- خود پسندی.

غرور انگیز: شورانگیز - فرتاب.

غرور جوانی: خود پسندی جوانی-جوش جوانی- شورجوانی.

غرّه: خودخواه - خود پسند.

غریب: دورافتاده - بی کس- دور از کاشانه - دور از زادگاه.

غریب پرست: بیگانه پرست

غریبه: بیگانه- ناآشنا - ناشناس.

غریدن: خروشیدن- فریاد زدن.

غریزه: سرشت - نهاد - خوی.

غریزه طبیعی: زاد سرشتی- خواسته نهادی.

غریق: فروشده در آب - فرورفته.

غزال: آهو- آهوبره.

غزل: چامه- چکامه - سروده - ترانه.

غش: کینه - سیاه دلی - شیله پیله - بیهوشی - مدهوشی.

غشاء: پرده - پوشش - روکش.

غصب: دستیابی- دست اندازی-زور ستانی.

غضب: اندوه - تند خویی- خشم.

غضبناک: خشمناک- خشمگین.

غضب آلود: برآشفته- خشم آلود.

غفلت: فراموشکاری- از یاد بردن- فروگذاری.

غفلتاً: ناگهان- ناگاه - سرزده.

غلّات: دانه های خوراکی-گندم - جو - برنج - ارزن- ذرت.

غُلّ: زنجیر- پای بند - بند.

غلاف: نیام.

غلام: برده - سرسپرده.

غلَبه: چیرگی- چیره شدن- پیروزمند.

غلط: نادرست- نا راست.

غلط انداز: گول زن.

غلط غلوت: سراسر نادرست.

غلطی: نابجا - نادرست.

غلظت: درشتی- سفتی- پرمایه.

غلّو: گزافه گویی- لاف زنی.

غلیان: جوش

غم: اندوه - اندوهگین - زاری.

غمزه: کرشمه - ناز.

غنی: توانگر، بی نیاز- سرمایه دار.

غنیمت: پروه- چاپیده- دست برد.

غوّاص: شناگر- آب باز.

غور: درنگ- بررسی- پژوهش.

غورباقه: وزغ - غوک.

غول: دیو.

غوط: پاغوش.

غوطه ور: پاغوشیده.

غیاب: پشت سر- نهان - پنهان.

غیاباً: درپشت سر- درپنهان - درنبود.

غیب: نهان - پنهان - ناپدید - ناپیدا.

غیبگویی: پیشگویی- سرنوشت گویی.

غیبت: بدگویی - زشت یادی- پنهان- ناپدید - ناپیدا.

غیر: جز- جدا از- مگر- دیگر- دیگری.

غیراز: به جز- جزاین.

غیر ارادی: ناخواسته.

غیر ایرانی: انیرانی- بیگانه.

غیرخالص: ناویزه - ناسره- آمیخته.

غیردائم: ناپایا- گذرا- زودگذر- ناپایدار.

غیررسمی:دوستانه.

غیرشهری:روستایی.

غیرصمیمی: دورویی- دورنگی.

غیرضروری: نابایست.

غیرطبیعی: ناسرشتی.

غیرعادلانه: بی داد

غیرقابل اجتناب: ناگزیر.

غیرقابل اجرا: انجام ناپذیر- پیش نرفتنی- ناپذیرفتنی.

غیرقابل اعتماد: نا اُستوان.

غیرقابل انکار: رد نکردنی.

غیرقابل تحمل: توانفرسا- جانکاه.

غیرقابل تصوّر: ناپنداشته.

غیرقابل حصول: دست نیافتنی- دور از دسترس.

غیر قابل رویت: نادیدنی.

غیرقابل علاج: بی درمان-درمان ناپذیر.

غیرقابل فسخ: بی برگشت.

غیرقابل قبول: ناپذیرفتنی- باورنکردنی- نشدنی.

غیرقابل قسمت: بخش ناپذیر.

غیرقابل نفوذ: نَشت ناپذیر.

غیرقابل وصف: ناگفتنی.

غیرقابل وصول: ناگرفتنی.

غیر قانونی: بی دادی- ناروا.

غیر کافی: نابسنده.

غیرکامل: نارسا.

غیرلازم: نابایسته- ناشاید.

غیرمادی: مینوی.

غیرمتجانس: ناهمگون.

غیرمتحرک: بی جنبش- اَجنبان.

غیرمترصد: ناگهانی- پیش بینی نشده.

غیرمترقبه: ناگهان- ناآگاهانه.

غیر متناهی: بی پایان.

غیرمتصل: نا پیوسته- سوا- جدا ازهم.

غیرمجاز: بی پروانه.

غیرمستقیم: ناراسته.

غیرمحسوس: ناسُهیدَنی.

غیرمحلول: وانرفتنی.

غیرمرعی: نادیدنی.

mozhgan
02-22-2011, 06:20 PM
ف

فائق، فایق شدن: پیروزشدن - چیره شدن - برتری یافتن.

فاتح: پیروزمند - چیره - پِیروز.

فاتحانه: پیروزمندانه - کامکارانه.

فاجعه: رویدادناگوار- پیش آمد سخت.رخداد اندوهبار.

فاحش: آشکار- زشت - ناپسند - بسیار- فراوان - بی اندازه.

فاحشه: روسپی- خودفروش- تن فروش.

فاخر: گرانمایه- ارزشمند- پربها.

فارغ: آسوده- آزاد - رها - دست ازکارکشیده.

فارغ البال: آسوده دل- سبکبال.

فارغ التحصیل: دانش آموخته-آموزه پایان.

فارغ شدن: آسودن- رها شدن-آرامش یافتن- زاییدن.

فاسخ: برهم زننده پیمان.

فاسد: پوسیده- تباه- گندیده- هرزه-پتیاره.

فاسدکردن: تباه کردن- ازمیان بردن.

فاسد شدن: پوسیدن- تباه شدن.

فاسد الاخلاق: زشت خو- بد خو- تبه خو.

فاش: آشکار- آشکارا - هویدا- پدیدار.

فاش کردن: آشکارکردن- روکردن - رسواکردن - پته را روی آب نداختن.

فاصله: سوایی- جدایی- اندازه.

فاصله دار: جدا ازهم- دورازهم.

فاصله دادن: دورکردن- جداکردن - بازگذاشتن.

فاضل: فرجاد- دانشمند- بینشور- فرزانه- فرهیخته.

فاضلانه: بخردانه - آگاهانه - بینشمندانه.

فاضلاب: پساب- گنداب رو- گنداب راهه.

فاعل: کننده کار- انجام دهنده - پوینده.

فاق: فاژ- شکاف باز.

فاقد: نبود- بی بهره - نادار-گم کننده.

فال: شگون- بخت- پیشگویی-پیش بینی.

فال بین، فال گیر: پیشگوی-کف بین.

فال بینی کردن: شگون دیدن-زمان انداختن.

فلج: سست اندامی- زمین گیری.

فانی: ناپایدار- ناپاینده - نماندنی- مردنی.

فایده: سود- بهره- بازدهی- سودبخش.

فتّان: دلربا- دل انگیز- آشوبگر.

فتح: پیروزی- چیرگی- گشایش.

فتح کردن: پیروز گشتن-گشودن- چیره شدن.

فتح و ظفر: گشایش و کامیابی - راهیابی وپیروزی.

فتحه: زِبَر.

فترت: سستی- کندی- ناتوانی- گسستگی - فروهشتگی.

فتق: گشاده- فراخ.

فتنه: آشوب- شورش - غوغا - هنگامه.

فتنه انگیز: آشوبگر- شورشگر.

فتوّت: جوانمردی- رادی- رادمردی.

فتوی: فرمان دینی.

فتیله: پَرزه - بُشک.

فجر:سپیده دم- بامداد - روشنی پگاه.

فجور: گناه ورزی- تباهکاری.

فجیع: دردناک- ناگوار- جانگداز.

فجیعانه: جان کاهانه - جان گدازانه.

فحّاش: بد زبان- ناسزاگو- دشنام گو.

فحش: دشنام - ناسزا.

فحشاء: روسپیگری- هرزگی.

فخّار: سفالگر- آجرپز- کوره پز.

فخر، فخر کردن: بالیدن- پالیدن- نازیدن- سرفراز بودن.

فدایی: جانباز-جانسپار- پیشمرگ-ازخودگذشته.

فداکاری: جانبازی- از خودگذشتگی.

فداکردن: نابودکردن- نیست کردن - ازدست دادن.

فدراسیون: اِرمان- سازمان

فُرات: فَرات - آب خوش.

فرّار: ناپا - گریزا.

فرار: گریز- گریختن- جَست- جَستن.

فراردادن: گریزاندن.

فرارکردن: گریختن- جَستن.

فراری: گریخته- در رفته- گریزپا.

فراست: هوش- زیرکی- هوشیاری.

فرّاش: رفتگر- جاروکش.

فَراغ: آسایش- آسودگی- رامش.

فِراق: جداشدن - دورشدن.

فرتوت: پیر- سالخورده - ازکارافتاده.

فَرَج: گشایش درکار- گشادگی- رخنه.

فَرح: شادی - شادمانی- خشنودی- خرسندی - دلشادی - سرشادی.

فرح بخش: شادی انگیز- شورانگیز- شادی بخش - شادی افزا.

فرد: تنها - تک - یگانه - بی همتا - بی مانند.

فردوس: پردیس- بوستان.

فرسخ: فرسنگ.

فرش: زمین گستر- زیرافکن.

فرش کردن: پوشاندن - گستردن.

فرصت: گاه- زمان- پیش آمد.

فرصت داشتن: زمان داشتن- آزاد بودن.

فرصت طلب: سود جو- بهره گیر- نان به نرخ روزخور.

فرض: انگاشت- انگار- گمان- پنداشت.

فرضی: گمانی - پنداری - انگاری.

فرض کردن: انگاردن- انگاشتن - پنداشتن- گمان بردن.

فرضاً: اگر- اگرچه - به انگار- به گمان.

فرضیه: انگاره - گمانه - پنداره.

فرط: زیاده روی - بسیاری - بی اندازه - فزونی.

فرع: شاخه- سود پول- بهره وام.

فرعی: شاخه یی- بخشی.

فرق: ناهمتایی- ناهمگنی - ناهمسویی - میان سر- تارک.

فرق گذاشتن: جداساختن- سوا کردن.

فِرقه: گروه - دسته - تیره- رسته.

فرمول: (لا) ساختاره- ریختار.

فرید: یکتا - یگانه - بی مانند.

فریضه: فَریزه- بایسته - بایستگی.

فساد: تباهی- تباه شدن- ویرانی.

فساد اخلاقی: سیه کرداری- تباه کاری- سیه روانی.

فسخ: گسیختن.

فسق: بدکاری- گناهکاری-گم گشتگی.

فسق و فجور: هرزگی و تباه کاری.

فسقلی: کوچولو - ریزه.

فسیل: سنگواره.

فسیل شناسی: دیرین شناسی.

فصاحت: سخنوری- سخندانی-روان سخن- زبان آوری.

فصیح: زبان آور - خوش سخن - گویا.

فصل: جدا ساختن - واره - فرَگَرد- هات- دمان.

فصلی: هنگامی- گاه گاه.

فضا: هوا - پهنه آسمان - فراخه.

فضانورد: هوانورد - آسمان نورد.

فضاحت: رسوایی- بدنامی- بی آبرویی.

فضل: فرجادی - فرهیختگی.

فضل فروش: خود نما - دانش فروش - استادنما.

فضول، فضولی: کنجکاو- کنجکاوی.

فضیلت: برتری- دانایی- فزونی.

فضله: سِرگین- بازمانده.

فطرت: سرشت- خوی- منش- نهاد.

فطری: سرشتی - نهادی- منشی.

فعّال: پرکار- کاری- کوشا - کار آمد.

فعالیّت: کوشندگی- پرکاری- تلاش.

فعل: کنش- پویه- کردار.

فعل و انفعال: کنش و واکنش.

فعلاً: اکنون- این دم - این زمان.

فعلی: کنونی.

فَعله: روزمزد- مزدور-کارگر.

فقدان: کمبود- نیستی- نبودی.

فقر: تهیدستی- تنگدستی- بینوایی.

فقرات: مهره ها.

فقط: تنها - بس.

فقید: شادروان- درگذشته.

فقیر: مستُمند، نیازمند- گدا.

فک: آرواره.

فکاهی: خنده دار- خنده آور- خوش مزگی.

فکر: اندیشه- باور- سگالش.

فکرخوب: اندیشه نیک- وهومَن.

فکر بد: اندیشه بد- اندیشه نادرست.

فکر بکر: اندیشه نو- اندیشه سازنده.

فکری: پنداری - انگاری - اندیشه یی.

فکر کردن: اندیشیدن.

فلج: زمین گیر- تن بیمار- ازکار افتاده.

فلات: جای بلند - پهنه.

فلّاح: کشاورز - برزگر.

فلاحت: کشاورزی- برزگری- برزیگری.

فلاکت: بیچارگی - بدبختی - خواری.

فلان: این یکی-آن یکی- بهمان.

فلان و بهمان: این وآن - این کس وآن کس.

فلز: گدازه- توپال آهِن.

فلس: پولک- پول سیاه - پشیز.

فِلِش: (فر) تیر- پیکان.

فلفل: پلپل.

فَلَق: سپیده دم.

فلک: سپهر- آسمان.

فلک الافلاک: سپهربرین.

فلوس: جوشانده تلخ - نرمه دارو.

فنّ: هنر- روش - شگرد.

فناء: نیستی - نابودی.

فناپذیر: نیست شو- مردنی.

فنا ناپذیر: پاینده- جاویدان- پایدار.

فنا ناپذیری:جاودانی- بی مرگی-اَمردادی.

فناتیک: دین نموداری-پیروی چشم بسته.

فنجان: پنگان- جام.

فندق: فوندیک- فُندک، پندک.

فنی: ویژه کار- هنرمندانه.

فواره: جوشا - آب فشان- جهنده.

فوت: مرگ- درگذشت - نابودی.

فوت کردن: درگذشتن- مردن-از دست رفتن.

فتوکپی: (فر) رونوشت- بازرُخش.

فوج: گروه- دسته - رسته - جرگه.

فوری: بیدرنگ- به زودی- تند و تیز.

فوراً: زود - دردم - بیدرنگ - هماندم.

فوران: جهش- جوشیدن.

فوران کردن: جهیدن- جوش آوردن.

فوق: بالا- برین - زِبَر.

فوقانی: زبرین- فراسر.

فوق تصور: فرا باور- بالاتر از باور-دور از پندار.

فوق الذکر: یاد شده- پیش گفته شده.

فوق العاده: شگفت انگیز

فولاد: پولاد.

فهرست: پهرست.

فهم: دریافت- هوش- نیوند ی.

فهمیدن: دانستن- دریافتن.

فهماندن: شناساندن- آگاه کردن.

فهمیده: دریافته.

فهیم: دانا - با هوش - تیزهوش.

فیض: بهره- سود.

فیض رساندن: بهره رساندن -سود رساندن- بهره ورکردن.

فیاض:دهشمند- بخشنده- جوانمرد.

فی البدیه: بیدرنگ- زود.

فی الفور: دردم - بیدرنگ- هماندم.

فی المجلس: همانجا- در جا.

فیصله دادن: پایان بخشیدن -به فرجام رساندن - انجام دادن.

فیبر: (فر) بافت- راک.

فیزیوتراپی:(فر) گیتیگ درمانی.

فیزیو لوژی:(فر) تنکرد شناسی.

فیکس: (فر) بر جا - ایستا.

فیکساتور: (فر) بر جا کننده-بر پا نگهدارنده- ایستا دار.

فیلتر: (فر) بالایه

فیلسوف: فرزانه.

فیلم: (فر) رُخشاره.

فیلم بردار: (فر) رُخشارگیر.

فی مابین: (ق) درمیان.

فی البدیهه: خود آی

mozhgan
02-22-2011, 06:21 PM
ق

قاب: چارچوب - چاربر- دورک.

قاب عکس: فرآویز.

قاب عینک: دورک.

قابل: درخور- سزا وار- شایسته - بایسته - روا.

قابل اتساع: گستردنی- گسترش پذیر.

قابل اجراء: انجام پذیر- پیش بردنی.

قابل احتراق: سوزا.

قابل ارتجاع: کشان.

قابل استیناف: پژوهش پذیر.

قابل اشتعال: افروختنی.

قابل اطمینان: باورپذیر- شایان باور.

قابل اعتراض:خرده پذیر-پرخاش پذیر.

قابل اعتماد: باور پذیر- استوان.

قابل اغماض: چشم پوشیدنی- گذشت پذیر- بخشش پذیر.

قابل امتداد: کشش پذیر.

قابل امتزاج: آمیختنی.

قابل انبساط: گسترده پذیر-فراخ پذیر.

قابل انتخاب: برگزیدنی.

قابل انتشار: پخش کردنی.

قابل انتقاد: بررسی پذیر- نکوهیدنی.

قابل انتقال: واگذاشتنی.

قابل انحلال: بر چیدنی.

قابل انحناء: خَم پذیری- خَم شدنی.

قابل انعطاف: خَم پذیر.

قابل انعقاد: پیوند پذیر- بربستنی.

قابل انعکاس: واگشتنی.

قابل انقباض: فشردنی- تُرنجیدنی.

قابل انکسار: شکن پذیر.

قابل بودن:شایسته بودن- سزاوار بودن.

قابل پسند: پسندیدنی.

قابل پیرایش: پیراییدنی.

قابل تأدیه: پرداختنی- باز دادنی.

قابل تأویل: نا بش پذیر.

قابل تبدیل: واگردا پذیر.دگرگونی پذیر.

قابل تجربه: آزمایش پذیر- آزمودنی.

قابل تجزیه: تکه تکه شدنی- لَختش پذیر.

قابل تحسین: ستودنی.

قابل تحلیل: وارفتنی.

قابل تردید: گمان پذیر.

قابل تصعید: دودشدنی- بالا رفتنی.

قابل تعلیم: آموزش پذیر.

قابل تغییر: دگرگشتنی.

قابل تفویض: سپردنی.

قابل تقسیم: بخش شدنی.

قابل تمسخر: دست انداختنی - خندیدنی.

قابل تمیز: فرجام پذیر.

قابل توجه: دیدنی- تماشایی.

قابل حلّ: برگشودنی- آب شدنی.

قابل حیات: ماندنی- زی پذیر.

قابل خوردن: خوردنی- خوراکی.

قابل درک: دریافتنی.

قابل ذکر: گفتنی.

قابل ذوب: گداختنی- گدازش پذیر.

قابل رجوع: بازگشت دادنی.

قابل زرع:کشت پذیر- کِشتنی.

قابل ستایش: ستودنی.

قابل سرزنش: سرزنش کردنی.

قابل شرب: آشامیدنی.

قابل فرجام: فرجام پذیر.

قابل فرض: انگاشتی.

قابل فسخ: گسستنی- گسست پذیر.

قابل فیض: بهره پذیر.

قابل قبول: پذیرفتنی- باورکردنی.

قابل قسمت: بخش پذیر.

قابل قیاس: سنجیدنی.

قابله: ماما- زایمانگر.

قابلمه: (ت)دیگ خوراکپزی-کماجدان.

قابلیّت: شایستگی- سزاواری.

قابلیّت داشتن: سزاواربودن- شایستگی داشتن.

قابلیّت حرکت: جنبش پذیر- توانایی جنبش.

قاپزدن: (ت) ربودن- کف زنی.

قاپو: (ت) دروازه.

قاتق: (ت) خورش - ماست.

قاتل: کشنده- جان ستان- آدمکش.

قاتی: (ت) درهم.

قاتی پاتی: (ت) درهم بر هم.

قاتی شدن: (ت) درهم شدن.

قاچاق: (ت) نهان فروشی-پنهان فروشی.

قاچاق شدن: (ت)گریختن- دررفتن- رهاکردن کار.

قاچ: (ت) ترک- بُرشه- شکاف - برش.

قاچ دادن: (ت) برِش دادن- تکه تکه کردن.

قاچ خوردن: (ت)تَرک برداشتن.

قاچاقچی: (ت) نهان فروش-گریزگر.

قادر: توانا- نیرومند.

قادر بودن: توانستن.

قادر مطلق: خدای توانا- توانای یله.

قادسیه: کادوسی- نام دهی از ایران پیش از تاخت و تاز تازیان.

قاراشمیش: (ت) درهم و برهم-بهم ریخته.

قارچ: کَفَک.

قاره: خشکی ها - خشکسار.

قاشق:کفچک- کنچک.

قاصد: پیک- نامه بر- چاپارگر.

قاضی: داور- دادور- دادرس.

قاطبه: همه- همگی.

قاطر: استر.

قاطع: برنده- بی چون و چرا - برا.

قاعدگی زن: دَشتانی- وَرتکی.

قاعده: پایه- دستور- آیین- بنیاد - روند - روش.

قاف: کاف- نام کوهی پنداری.

قافله: کاروان- رهنوردان.

قافله زن: کاروان زن- راهزن.

قافیه: همآوا - رج - پساوند سروده.

قافیه را باختن: خود را لو دادن.

قالب: پیکر- تن.

قالب تهی کردن: مردن- جان سپردن

قالب زدن، قالب ریزی کردن:کالب سازی- کالب زدن- کالب ریزی.

قالب کردن: انداختن- چپاندن.

قالپاق: خودک چرخ- کلاه- زیورچرخ.

قال: گفتن- سخن گفتن.

قال گذاشتن: چشم به راه گذاشتن - کسی را کاشتن.

قالی: فرش- بوب- بوپ.

قالتاق: (ت) پشت هم انداز- نیرنگ باز.

قالیچه: بوبک.

قامت: اندام.

قاموس: فرهنگ- واژه نامه- باور- اندیشه - روش.

قانع: اندک خواه - کم خواه- سازگار.

قائم، قایم الزاویه: راست گوشه.
قانون: داد- آسا - دات.

قانونی: دادگرانه.

قانون دان: آسا دان- داتکدان.

قانوناً: آیینی- دادگرانه.

قانون شکن: آساشکن.

قانونگذار:آیین گذار- روش گذار

قایق: (ت) بَلم- کَرَجی.

قایق موتوری: خود رو آبی-آب خود رو.

قائم، قایم: ایستاده- پنهان- نهان.

قایم الزاویه: راست گوشه.

قائم، قایم مقام: جانشین.

قباء: جامه- کَپاه

قباحت: زشتی- بی شرمی- بی آزرمی.

قبال: برابر.

قباله: بنچاغ - بنچاک.

قُبح: بدی- زشتی- رسوایی.

قبر: گور- آرامگاه - دخمه مغاک.

قبراق: چابک-گوبراک.

قبرستان: گورستان.

قبل: پیش- پیشینه.

قبل از: پیش از- فراتر از- پیش تر از.

قبلاً: پیشاپیش - از پیش- پیشتر.

قبول: پذیرش- باور- پذیرا - پذیرفتن.

قبول کردن: پذیرفتن- تن در دادن-به گردن گرفتن.

قبول شدن: پذیرفته شدن.

قبیح: زشت - نکوهیده - ناپسند.

قبیله: دسته- تیره- تبار- دودمان.

قپان: کپّان- ترازوی بزرگ.

قتل: خونریزی- کشتن، کشتار.

قتل عام: کشتار همگانی- همه کشی.

قتل عمد: خواه کشی.

قتل غیرعمد: ناخواه کشی.

قتلگاه: کشتارگاه - خونریزگاه.

قحط: خشکسالی- نایابی- کمیابی.

قُد: یک دنده - لجباز.

قدر و قیمت: ارزشمندی-گران ارجی.

قَدَر: اندازه- اندازه چیزی- توانایی.

قدردانی: گرامیداشت- سپاسگزاری.

قدرت: نیرو- تاب- توان- یارایی- زور.

قدرت استنباط: تیز هوشی-نیروی دریافتن.

قدرت طلب: فزون خواه - جاه جو.

قدری: کمی- اندکی - اندازه یی.

قدس: پارسایی- اشویی، پاکی.

قدغن: (ت) نبایست- نبایستی.

قدم: گام - پا - پای.

قدم اوّل: گام نخست - نخستین گام.

قدم برداشتن:گام برداشتن- راه رفتن.

قدما: پیشینیان- گذشتگان.

قدم مبارک: نیک قدم.

قِدمت: کهنگی- پیشینه.

قدیم: پیشین- کهن- باستان.

قدیمیان: پیشینیان- گذشتگان.

قدیم الایام: از دیر باز- روزگار پیشین.

قُرشدن: غُرشدن- فرورفته - آماسیده.

قرائت: خواندن.

قرار: آرام- آرامش- شکیبایی- شکیب.

قرارداد: پیمان نامه.

قراردادن: نهادن- نشاندن.

قرارتعقیب: دستور پیگرد.

قرارگاه: پایگاه- جایگاه- آسایشگاه.

قرار گرفتن: جا گرفتن - آسودن.

قرار مجرمیّت: دستور بزه رسی.

قرارملاقات: زمان دیدار - پیمان دیدار.

قُراضه: شکسته - فرسوده - خرده ریز.

قراول: (ت) نگهبان- پاسدار- دیدبان.

قرائن: نشانه ها - همانندها - نمونه ها.

قربان: کرپان.

قربت: نزدیکی- خویشی.

قُرص استوار و راست- پا بر جا.

قرض: وام- بدهی- بدهکاری.

قرض دادن: وام دادن.

قرض کردن: وام گیری- وام خواهی.

قرض و قوله: وام و خرده وام.

قرعه: بخت - پِشک انداختن.

قرعه کشی: بخت آزمایی.

قُرُق: (ت) بازداری- ویژه کرد.

قرَقُروت: (ت) دوغآب خشک.

قرمز: سرخ.

قرمساق: (ت) بدکاره- هرزه.

قرمه سبزی: خورش سبزی.

قرن: سده.

قرنطینه: قرنتین.

قرون معاصر: سده های نزدیک.

قرون وسطی: سده های میانی.

قریب: نزدیک- خویش- خویشاوند.

قریباً: بزودی- درزمانی کوتاه.

قریحه: هوش- ویر- نهاد - اندریافت.

قرین: برابر- همانند - یکسان.

قرینه: همانندی.

قزاق: سپاهی.

قزوین: کاسپین-کاسپیان.

قزل: (ت) سرخ.

قزل آلا: ماهی سرخرنگ.

قزن قفلی: (ت) دکمه چفتی-دکمه سنجاغی.

قساوت: سنگدلی- سیاه دلی.

قسی القلب: سنگدل- سخت دل.

قسط: داد- بخشی از وام.

قسط بندی: پرداخت بندی.

قَسم: سوگند.

قِسم: گونه- جور - مانند.

قسمت: پاره- سرنوشت.

قشر: پوسته- رویه- پوشش.

قشری: تهی مغز - نادان- واپسگرا.

قشلاق: گرمسیر-گرمسار.

قشنگ: زیبا - خوشگل.

قشون: (ت) ارتش- سپاه.

قصّاب: گوشت فروش.

قصّابخانه: کشتارگاه.

قصاص: سزا -کیفر- خون به خون.

قصبه: دهستان- ده بزرگ- شهرک.

قصد: آهنگ -گرای- گرایش.

قصد داشتن: برآن شدن- خواستن- آهنگ کردن.

قصر: کاخ- کوشک.

قصور: کوتاهی- سستی- فروگذاری.

قصه: افسانه - داستان - سرگذشت.

قصه گو: داستانسرا - افسانه گو.

قصیده: چکامه- چامه - سروده.

قضاء: داوری کردن- بجای آوردن-گزاردن- سرنوشت- فرمان

قضاوت: دادستانی کردن.

قضا و قدر: بخت- پیشآمد - سرنوشت.

قطار: ردیف- رده- آهن نورد-پشت سر هم.

قطّاع: بریدن.

قطّاع الطریق: راهزنان.

قطب: پیر، نزد سوفیان- میخ- نشیم.

قطب نما: سونما - شین نما.

قطب شمال: میخ اباختر.

قطب جنوب: میخ نیمروز.

قُطر:کلفتی- ستبر.

قَطره: چکه- چکیده.

قطره چکان: چکانه - چکه چکان - چکاننده.

قطع: بریدن- جداکردن-گسستن.

قطع کردن:گسلاندن- رهاکردن- دل بریدن.

قطعنامه: پیمان نامه - پایان نامه.

قطعاً: بی گمان - بی چون و چرا-بی برو برگرد.

قطعه: تکه - پاره.

قطعه قطعه: تکه تکه - پاره پاره.

قعر: ته- بن- ژرف- ژرفا.

قفا: پشت گردن- پس سر- پشت سر- دنبال.

قفس: زندان.- جای تنگ.- کابوک.

قفسه: گنجه- دولاب.

قفسه سینه:جناغ سینه.

قفل: کلون-کوپله- کِلان.

قلاب: چنگک - چفت - کجک.

قلاده: یوغ - زنجیر- بند- گردن بند.قلب: دل- گِش.

قلباً: از ته دل.

قلاب سنگ: فلاخن- کلماسنگ.

قِلت: کم بودن - کم شدن - کمی.

قللاشی: میخوارگی - باده پرستی.

قلچماق: (ت) گردن کلفت- زورگو.

قِل خوردن: غلت خوردن- غلتیدن.

قلدُر: زورگو- گردن کلفت - خودسر.

قلع: برکندن- نابودی- سرنگونی.

قلع و قمع: براندازی- ریشه کنی - کشت و کشتار.

قلعه: دژ-کلات- بارو - درپُشت

قلعه نظامی: دژ ارتشی- پادگان.

قلقل: غلغل- آوای جوشیدن.

قلق: (ت) رگ خواب- خوی- شیوه.

قلم: خامه-کلک.

قلماسنگ: کلاسنگ - فلاخن.

قلنبه: کُلنبه- برجسته - ورآمده.

قلمه: شاخچه- نهال - نهالچه.

قلندر: کلندر- ولنگار- بی بند و بار.

قلوه: کُلوه.

قلّه: چکاذ- چکات، چگات، چیکات.

قلیان: نارگیله- آتش سر.

قلیل: کم - اندک - ناچیز.

قَلیه: پاره گوشت- بریانی.

قم: گم- گومِس- زمین پست وگود.

قِمار: مَنگ- مَنگیا.

قماش: پارچه - بافت - رخت.

قمر: ماه - شب افروز.

قمقمه: غمغمه.

قمه: دشنه- شمشیر کوتاه.

قنات: کاریز.

قناری: بلبل زرد.

قناعت: بسندگی- به کم ساختن.

قند: غند- شکربسته.

قنداق: (ت) دسته تفنگ -کودک پیچ.

قندیل: چراغ واره - چراغ آویز.

قو: غو.

قواء: نیروها- توانایی ها.

قوام: استواری- پایداری.

قوام آمدن: گرفتن.

قوام گرفتن کار: سامان گرفتن.

قوت: خوراک - خورش.

قّوت: نیرو- نیرومندی.

قوّت گرفتن: نیروگرفتن- توانا شدن.

قُّوت بدنی: نیروی تن.

قوّت قلب: پردلی.

قوّه مخیله: نیروی پندار.

قوه ممیزه: نیروی بازشناخت.

قوچ: غوچ- راک- وران.

قورباغه: (ت) وزغ- غوک.

قورت دادن: فروبردن.

قوری: غوری.

قوز: گوژ.

قوزغوزک- برآمدگی - کوژک.

قوس: کمان- کمانه - کژواره.

قوس و قزح: رنگین کمان.

قوش: (ت) باز شکاری.

قوطی: توبک- تبنگو.

قول: سخن- گفتار- پیمان.

قول گرفتن: پیمان گرفتن.

قول و قرار: پیمان- هم دیداری.

قول نامه: پیمان نامه.

قوم: خویش- تبار- دودمان- خاندان.

قوه ادراک: نیروی دریافت- نیروی پی بردن.

قوه جاذبه: نیروی کشش- نیروی ربایش.

قوه اجرائیه: نیروی فرمانروایی-دادکاری- نیروی کشورداری.

قوه قضائیه: نیروی دادگستری- دادرسی.

قوه مقننه: نیروی آیین گذاری- نیروی دادگذاری.

قوه مخیّله: نیروی اندیشه وپندار.

قوی: نیرومند- زورمند- توانا - پایدار.

قوی پنجه: توانمند-زورمند.

قهر: خشم- نا آشتی- رویگردان.

قهرکردن: برآشفتگی- روی برگرداندن-دل گران داشتن.

قهراً: به زور.

قهرمان: کُهرمان- پهلوان.

قهقرا: واپسگرا- پسرو- پسگردی.

قهقهه: با آواز بلند خندیدن- خنده بلند.

قهوه: کهوه.

قی: بالا آوردن - برگرداندن.

قیاس: سنجش- برآورد - وراندازی - برابریابی- اندازه گیری.

قیاس کردن: سنجیدن- برآوردکردن- برابرکردن.

قیاس به نفس: باخود برابری- باخود همسنجی.

قیافه: چهر- چهره - رخ - رو- رخساره.

قیامت: رستاخیز.

قیامت کردن: هنگامه کردن.

قیام کردن: برخاستن.

قیچی: (ت)کاز- دوکارد.

قیچی باغبانی: شاخه بر.

قیچی سلمانی: موچینه.

قید: بند- بست.

قید چیزیرا زدن: چشم پوشی کردن.

قید و بند : بند و زندان.

قیر: زفت-گَژف- گَجشف.

قیف: تگاو- بّتو.

قیل: گفتار- گفتگو - سر و سدا.

قیل و قال: هیاهو- داد و فریاد - هنگامه - جیغ و داد.

قیّم: سرپرست.

قیمه: (ت) گوشت ریزه-کوفته ریزه.

قیمه قیمه کردن: (ت) ریز کردن- خوردکردن.

قیمت: بها- ارزش - ارج.

قیمتی: گرانبها- پر بها.

قیمومت: سرپرستی.

قیمومت داشتن: سرپرستی کردن.

mozhgan
02-22-2011, 06:22 PM
ک

کائنات: سپهر- جهان هستی- چرخ گردون - زمین و زمان.

کاباره: (فر) - میکده - باده گاه.

کابوس: خواب ترسناک - بختک - خفتک.

کاپیتن: (فر) سروان- فرمانده.

کاتب: نویسنده - دبیر - نگارنده.

کاتولیک: (فر) پاپ گرا.

کادو: (فر) ارمغان- پیشکش.

کاذب: دروغگو- دروغپرداز.

کار و کاسبی: کارو پیشه- پیشه وری.

کاربوراتور: (فر) سوخت آما.

کارت: (فر) برگه - برگی.

کارت پستال: پیک برگ.

کارت تبریک: شادباش برگ.

کارچاق کن: کار راه انداز- میانجی.

کارت دعوت: برگه فراخوانی.

کارت عروسی: جشن برگ.

کارد جراحی: نیشتر- نِشتر.

کارد قصابی: کارد گوشت بری

کارناوال: (فر) کاروان شادی.

کاریکاتور: (فر) خندک.

کاسب: سوداگر- پیشه ور- فروشنده.

کاشف: یابنده - پی برنده - آشکارگر.

کافر: بی دین.

کافه: (فر) چایخانه.

کافی: بسنده- بایسته - بس.

کافی و وافی: بایسته و شایسته.

کاکائو: (اس) هنده بادام- خُرمک.

کالج: (فر) آموزشگاه.

کامپیوتر: رایانه.

کام طلب: کامجو.

کامل: درست- رسا- آرسته- همه گیر.

کاملاً: به درستی- بی گفتگو-بی چون و چرا.

کامیون: (فر) باری.

کاناپه: (فر) نیمکت- نیم تخت- دیوان.

کانال: (فر)آبراهه - آبراه.

کاندیدا: (فر) نامزد.

کانون: باشگاه- آتشدان.

کانون خانواده: آتش خانواده.

کاهل: تنبل- تن پرور- سست.

کبد: جگر.

کبر: بزرگ- خود بزرگ بینی- خودنمایی - خودخواهی.

کِبَر سن: سالخوردگی- پیری.

کبریا: بزرگی- شکوه - فر- والایی.

کبریت: گیرانه - گوگرد.

کبکَبه و دبدبه: بانگ و شکوه- دم و دستگاه.

کبیر: بزرگ- بلند پایه- مهان -گرامی.

کبیسه: بهیزک.

کپی: (فر) رونوشت- رونگاشت- نگاره.

کپسول: (فر) پوشینه.

کُت: (فر) نیم پوش-کُرته.

کتاب: نسک- نوشته- نامک.

کتابخانه: نسک خانه - دبیره خانه.

کتابچه: دفترچه.

کتاب اندرز: پندنامک.

کتاب خطی: نسک دستنویس-نوشته دستنویس.

کتاب مقدس: نامه اشویک- مانسر.

کتابت: نوشتن- نویسندگی- دبیری.

کتاب جنگ: کارنامک- جنگ نامه..

کتاب حقوق: داتستان نامک.

کتف: شانه- استخوان شانه - کَت.

کتک: (ت) چوبدستی- کوبه.

کتک زدن: با چوب زدن- کوب زدن- مشت و لگد زدن.

کتمان: پنهان کردن- نهان کاری- رازپوشی.

کثافت: ناپاکی- آلودگی - پلیدی.

کثرت: فراوانی- بسیاری- انبوهی - سرشاری- فزونی.

کثیر: انبوه- فراوان - بسیار- گزاف.

کثیرالزاویه: چند گوشه.

کثیرالاضلاع: بسیار بر- چند بر- چندین پهلو.

کثیرالوقوع: پررویداد- پرپیشامد.

کثیف: چگال-چرک آلود - ناپاک.

کج خلق: بد خوی- کژخوی.

کج طبع: کژسرشت- کژ نهاد-کژخوی.

کدر: تیره- تار- گرفته- لرد - اندوه.

کدورت: تیره شدن- تیرگی- دلتنگی- رنجوری - رنجیدگی.

کذّاب: دروغگو- دروغپرداز.

کذب: دروغ.

کرامت: دهش- بخشندگی- جوانمردی.

کراهت: ناپسندی- زشتی - بیزاری.

کُرست: (فر) سینه بند- کمر بند- شکم بند.

کرسی: چارپایه- تخت- اورنگ.

کَرَم: بخشش- دهش- جوانمردی.

کریم: بخشنده - دهشگر - دلجو - مهربان - دست و دل باز.

کِرِم: (فر) خامه- سرشیر- نرماک.

کرنش: (ت) فروتنی- سرفرودآوردن.

کروی: گرد-گوییک.

کُره: گوی- گرد.

کریدور: (فر) دالان- سرسرا.

کریه: زشت- بدریخت.

کریه المنظر: زشت روی - بد ریخت.

کُزاز: پی فشردگی - سوزین.

کساد: بی خریدار- بی دادو ستد.

کسالت: رنجوری- ناخوشی - بیماری.

کسب: پیشه وری- سوداگری -پیله وری.

کسبه: پیشه وران- سوداگران- پیله وران.

کسب و حرفه: کار و پیشه.

کسر: برخه- کاهش- کم.

کسره: زیرنشان- زیرواگ.

کسر کردن: کاهیدن- کم کردن.

کسل: رنجور- ناتوان- دلتنگ.

کسوف:خورشید گرفتگی.

کِسوت: جامه- پوشش- رخت- پوشاک.

کشّاف: پرده گشاینده - آشکارکننده.

کشف: پیداکردن- پی بردن- آشکارساختن- هویدا کردن.

کِش و قوس: پیچ و تاب - تب و تاب.

کشیک: (ت) نگهبانی.

کشیک دادن:نگهبانی دادن- پاسداری.

کعب: ریشه سوم.

کعب الاخبار: آگاه از همه- همه دان.

کفاره: تاوان- پرداخت - بازدهی- کیفر- پادافره.

کفاش: کفشگر- کفشدوز.

کفاف: بسنده - بس- بسندگی.

کفالت: سرپرستی- نمایندگی- جانشینی.

کفالت نامه: پایند نامه.

کفایت: شایستگی- برازندگی- کاردانی.

کفایت داشتن: شایستگی داشتن - کارآمد بودن.

کفایت کردن: برآمدن- کارساختن.

کفر: بی دینی- ناباوری.

کفرنعمت: نمک نشناسی- ناسپاسی.

کفل: ران- سرینَک.

کفن: جامه ی مرده - مرده پوش - مرگ جامه .

کفّه: پِله ترازو- گرد- گرده- چاهک.

کفیل: پایندان- سرپرست- جانشین.

کلّ: همه- همگی- سراسر.

کلاً: رویهمرفته- رویهم - یکجا.

کلاس:(فر) آموزگاه- پایه- رسته- رده.

کلاسیک: دیرینه - پیش گامه.

کلاچ: (ا) چنک.

کلام: سخن- گفتار- گفت- گویش.

کلام بلیغ: سخن رسا - گفتار شیوا.

کلام صریح: گفتار بی پرده-سخن روشن.

کلام مرموز: سخن پوشیده- سخن رازمندانه - گفتار در پرده.

کلام موزون: سروده- سخن خوش آوا.

کلام خدایی: سخن خدایی.

کلمه: واژه.

کلمات قصار: سخنان رسا و شیوا - سخنان کوتاه و روان.

کلوب: باشگاه.

کلیّات: دیوان.

کلیّت: فراگیری- بنیادوری- بنیادین.

کلیسا: پرستشگاه ترسایان.

کلیچه: گردماه- نان گرده.

کلیمی: یهودی.

کلّیه: همه- همگی.

کُلیه: (فر) گردن بند- گردن آویز-سینه ریز.

کماکان: چنانکه بود- چنان که هست.

کمافی السابق: مانند گذشته.

کمک: (ت) یاری- یاوری- پشتیبانی.

کمال: فرهیختگی- والایی- فرازمندی.

کمپوت: (فر) خوشاب.

کم جمعیّت: کم بوم.

کم جرأت: بزدل- ترسو.

کم حوصله: نا شکیب.

کم جواب: کم پاسخ.

کم حرص: کم آز.

کم خرج: کم هزینه.

کم سئوال: کم پرس- کم زبان.

کم شرّ: کم آزار.

کم طاقت: کم تاب.

کم ظرفیت:کم گنجایش- خود گم کرده- کم شکیب.

کم عقل: کم خِرد - کوته بین.

کم عمر: کم سال.

کم عمق: کم ژرفا.

کم فرصت:کم زمان - کم بهر.

کم فضا: کم جا.

کم فهم: کم هوش.

کم قدر: کم ارج.

کم قدم: کم گام - آهسته رو.

کمک به یکدیگر: همیاری.

کمک طلبیدن: یاری خواستن.

کمک کار: یارکار- اَییار.

کمک کردن: یاری کردن.

کم لطف: کم مهر- بی مهر.

کم محلی: کم مهری- کم ارجی.

کم و کیف: چند و چون- چگونگی.

کمُد: (فر) گنجه - اِشکاف.

کُمدی: (فر) نمایش خنده دار- شوخواره.

کمک دهنده: دستیار- همیار.

کمین: بزنگاه- بزنگه- پنهان شدن.

کمین کردن: پنهان کردن-گوش به زنگ- خود نهانیدن.

کمیّت: چندی- اندازه.

کنایه: گوشه زدن- سخن پهلودار.

کُن فَیَکون: زیر و رو- درهم ریخته.

کنترات: (فر) پیمان.

کنتور: (فر) دستگاه شمارش-شمارنده.

کنترل: (فر) وارسی - بازرسی.

کِنِس: نخور- پول دوست- چشم تنگ.

کنسرت: (فر) همنوازی.

کنسرو: (فر) خوراک سربسته - بایتار.

کنسول: (فر) رایزن.

کنفرانس: (فر)گردهمایی - سخنرانی.

کُنکور: (فر) آزمون.

کنگره: (فر) گرد همآیی- انجمن.

کنیه: نام خانوادگی- پیش نام.

کوارتز: (فر) دُرکوهی- سنگ شیشه.

کوپُن: (فر) بُرش- برگ بها دار.

کوچ: (ت) جا به جا شدن- بوم رهایی.

کوچ نشین: خوش نشین.

کودتا: (فر) براندازی- واژگونی.

کوکب: ستاره- اختر.

کوکبه: شکوه.

کولاک: (ت) کوهه-کوهاک-گرد باد - توفان.

کولر: (فر) خنک کننده.

کهولت: پیری- سالخوردگی- فرتوتی- فرسودگی.

کیاست: زیرکی- هوشیاری- خردمندی.

کید: فریب - نیرنگ - ترفند - دورویی.

کیسه صفرا: زهر

کیفیّت: چونی- چگونگی.

کیک،کاک: شیرینی

کمّ و کیف: چونی و چندی.

کِیف: خوشی- سرمستی.

کِیل: پیمانه- پیمایش.

کیلو: (فر) هزار.

کیمیا: کاف- ماتورزی.

کیمیاگر: کافگر- ماتورز.

mozhgan
02-22-2011, 06:23 PM
گ

گاراژ: (فر)خودروگاه.

گارانتی:(فر)پایند.

گارد: (فر) پاس- پاسبان - نگهبان.

گاردن: (ا) باغ.

گاردن پارتی:(ا) باغ سور.

گارسون: (فر) شاگرد- پیشخدمت.

گاری: (ه) چهارچرخه- گردونه.

گاز: (فر)گارس- تورک.

گازوئیل: سُوج (ب).

گزک: (ت) - کارد کوچک.

گزمه: (ت) - شبگرد.

گال: (فر)گری.

گالری:(فر) تالار - نمایشگاه - سرسرا.

گدا صفت: گدا منش - گدا خوی - گدا سرشت.

گدا طبع: چشم و دل گرسنه.

گران خاطر: آزرده - دلگیر - دلتنگ

گرانقدر: گرانمایه - گران پایه - والا.

گران قیمت: پُر بها - پر ارزش - گرانبها.

گربه رقصانی: امروز و فردا کردن-سر دوانی - بهانه جویی.

گریس: (فر) روغن - پیه - چربی

گریم: (فر)بزک کردن

گروه اکتشافی: گروه یابش- یابندگان - گروه پی بری - جستجوگران.

گل(فوتبال): دروازه

گلعذار: گلرخ - گلچهره - گلرو.

گلادیاتور: (فر) شمشیرباز - جنگجو.

گلایول: سنجار.

گلبول: (فر) گویچه.

گمرک: باژ- کوستاک.

گواتر: جَخش- بادغاره

گونیا: (ی) کنج- کنجا.

گیتار: (فر) شش تار.

گیلاس: (ا ) جام- لیوان- آبخوری.

گیوتین: (فر) گردن زن.

گیومه: (فر) روزنه.

mozhgan
02-22-2011, 06:23 PM
ل

لاابالی: بی بند و بار- ولنگار- بی خیال.

لااقل: دست کم- دست پایین.

لابد: ناچار- ناگزیر- به ناچار.

لابیرنت: (فر) - پیچ درپیچ.

لاتاری: (فر) - بخت آزمایی.

لاجرم: ناچار- ناگزیر.

لاجرعه: به یک نوش- یکبار نوش.

لاجون: نزار- بی جان.

لازم: بایسته.

لازم الاجرا: ناگزیر- پایکَرد.

لازم بودن: بایستن، بایسته بودن.

لازم داشتن: نیاز داشتن.

لاستیک: (فر) - رویی، رویه چرخ.

لاشعور: بیخرد- نادان.

لاطایل: بیهوده- یاوه- ژاژ.

لاعلاج: بی درمان..

لاغیر: هیچ - هیچکس- نه دیگر.

لاقید: بی بند و بار- ولنگار.

لاکردار: بدکردار- بی آیین - بیدین.

لامپ: (فر) - چراغ.

لامذهب: بی دین - بی کیش.

لامسه: بساوایی.

لامع: درخشان- تابان.

لایتناهی: بی پایان - بیکران.

لایزال: جاوید - پاینده - بی پایان.

لایحه: پیشنهاد نامه- نیساک.

لایحه قانونی: دات نامه- رستک نامه.

لایق: شایسته - سزاوار- درخور.

لاینحل: ناگشودنی- چاره ناپذیر.

لاینفک: پیوسته- جدایی ناپذیر.

لاینقطع: پی در پی- پیوسته - پیاپی.

لئیم بودن: پست، فرومایه بودن.

لایموت: پاینده- ماندنی- جاویدان.

لباده: بلند جامه - چوخا.

لباس: جامه - پوشاک - رخت.

لباس دوز: درزی - درزیگر- جامه دوز.

لباس شوی: گازر- رختشوی.

لباس فروش: پوشاک، جامه فروش.

لباّف: زیلو باف - جوال دوز.

لبنیات: فرآورده های شیری- جیوان

لثه: گوشت دندان- پایه- بج- ژَم.

لَج: ستیزه - پافشاری - سرسختی.

لجباز: یکدنده- پافشاری کننده.

لجاجت: ستیزه- سرسختی کردن.

لجام: لگام- افسار.

لحاظ: نگرش- نگر - دید - رو.

لحاف: روانداز- زبر پوش- دَواج.

لحظه: دم- یکدم - یک نگاه.

لحد: گور- آرامگاه.

لحن: آوا - آواز- نوا - آهنگ.

لحیم کاری: جوشکاری- جوش دادن.

لذا: زیرا- از اینرو- چونکه.

لذّت: مزه - گوارایی - خوشی.

لذّت بردن: خوشگذرانی- شادی کردن.

لذیذ: خوشمزه - گوارا.

لزج: چسبناک- چسبنده- لغزنده.

لزوم: بایست- بایسته.

لسان: زبان.

لژ: (فر) - فرگاه.

لطافت: نرمی- نازکی.

لطیف: نرم- نازک.

لطف: نرمی- نیکویی.

لطف: مهرورزیدن- نیکویی کردن.

لطفاً: مهرورزیده- از روی مهر.

لطمه: آسیب - گزند - زیان.

لعاب: لایه آب - آب لایه.

لعن: نفرین کردن - دشنام دادن.

لعنت: نفرین- دشنام.

لغت: واژه.

لغت تخصصی: دانشواژه.

لغت نامه: واژه نامه - فرهنگنامه.

لُغُز: یاوه گویی- لیچارگویی.

لغو: سخن بیهوده - یاوه - هرزه.

لغوکردن: بهم زدن- پیمان شکستن.

لفظ: سخن - گفته - گفتار.

لق: نااستوار- سست.

لقاء: روی- چهره.

لقاح: آبستن، بارور شدن.

لقب: فرنام برنام.

لقمه: نواله- گُراس.

لک لک: بَلارَج - اَچوپیل.

لکن: زیرا- ولی- چون- مگر.

لکنت: زبان گرفتگی - تپُغ.

لکنت داشتن: تُپُغ زدن.

لمس: مالش- بساوایی- شل و افتاده.

لمس کردن: بساویدن- بسودن.

لنف: آب میان بافت.

لوا: درفش- پرچم.

لوازم التحریر: نوشت افزار.

لوتو: (ای) - بخت- بخته.

لوث شدن: ازمیان رفتن- ازمیان بردن.

لوح: تخته سنگ - تخته.

لوزه: بادامک.

لول: (فر) رده - رج- فراز- تراز.

لوءلوء: مروارید- مروارید درخشان.

لهجه: گویش.

لهو ولعب: هرزگی- زنبارگی- بدکاری.

لیاقت: شایستگی- سزاواری- برازندگی.

لیسانس: (فر) دانشنامه - پروانه.

لیست: (فر)پهرست - سیاهه.

لیف: کیسه ساوُن - پُرز.

لیل و نهار: شب و روز.

mozhgan
02-22-2011, 06:25 PM
م

مآل اندیش: دور اندیش- پیش بین.

ما بعد: پس- سپس- پس از این.

ما بقی: باز مانده - ته مانده.

ما بین: میان- میانه - در میان.

ماتم: سوگ- سوک- سوگواری- اندوه - داغ - غم.

ماتم زده: سوگوار- سوگ زده- اندوهگین- داغدیده.

ماتم گرفتن: سوگ گرفتن - اندوهگین شدن.

ماجرا: پیشامد - رخداد - سرگذشت.

ما حصل: چکیده - بازده - پایانه - سرانجام - فرجام.

ماحصل کلام: چکیده سخن.

مادام: تا هنگامیکه- تا زمانیکه.

مادام العمر: تا پایان زندگی.

مادون: زیردست- پایین تر.

مارس: (ت) زبانزدی دربازی نرد- دوباخت.

مارس شدن: باختن- ازدست دادن - دوباخته شدن.

مارش: (فر) پهلوانی سرود-گام سربازی.

مار عینکی: آینکی- گرزه مار.

مارکبری: کفچه مار.

مارک: نشان- داغ نشانه.

مازاد: فزونی- بازمانده - ته مانده.

مازوت : (ر) نفت سیاه.

ماساژ: (فر)مالش - مشت مال.

ماسک: (فر) روبند.

ما سبق : پیشینه - گذشته.

ماشاءاله: به نام خدا- چشم بد دور.

ماشین: (فر) خودرو- ابزار.

ماشین تحریر: (فر) نبشت کار- نویسار.

ماشه:(ت) شستی- توته- زبانک.

ماضی: گذشته - سپری شده.

ما فوق: بالا دست- بالا تر- برتر- فراتر.

مافوق صوت: تندتر از سدا - تیز تر از سدا - بالا تر ازسدا.

ماقبل: پیش از آن- پیشین - گذشته.

ماقبل تاریخ: فراپیشین- دوران کهن.

ماکارونی: (ای) رشته فرنگی.

ماکت: (فر) پیش ساز - گَرتِه.

مال: داراک - توان.

مالاریا: (ای) تب لرز.

مال التجاره: کالا.

مالک: دارنده- توانمند- سرمایه دار.

مالک بودن: دارا بودن- داشتن.

مالکین: دارندگان.

مال نگهدار: انباردار- کالا دار.

مالیات: خراج- ستام- باژ.

مأمور مالیات: خراج گیر- خراج ستان.

مالیخولیا: (ای) بیماری مغزی- سودا و پندار خام..

مامان: (فر) مادر- مام.

مانتو: (فر) بالا پوش- جامه گشاد.

مأمن: پناهگاه- آسوده گاه.

مانع: بازدارنده - پیشگیری کننده.

مأموریت:گماردگی- گماشتگی- پاکاری.

مانع شدن: بازداشتن.

مانکن: (فر) نوپوش.

مانوی: پیروان مانی - مانیگر- زندیک.

ماوقع: رخداده - پیش آمده - رویداده.

ماهر: استاد - زبردست - چیره- کارآزمود.

ماهرانه: استادانه - هنرمندانه.

ماهوت: (ه) پارچه پشمی پرزدار- اَکسون.

ماهوت پاک کن: گَردبر.

ماهیّت: نهاد- هستی- سرشت- بن.

مایحتاج: نیازمندی- خواسته.

مایع: مایه- آبگونه - آبسان.

مایل: گراینده- گرای.

مأل: فرجام - انجام کار- بازگشت.

مأل اندیش: فرجام نگر- آینده نگر.

مأنوس: خو گرفته- اخت شده.

مأخذ: سرچشمه - ریشه - بن-خاستگاه.

مأوا: پناهگاه- آشیانه - جا

ماوراء: فراسو- آنسو.

مأخوذ: گرفته شده- بر گرفته .

مؤأخذه: بازخواست- سرزنش.

مألاً: سرانجام - به فرجام.

مؤدب: ادب آموخته - باادب- ادب دان

مؤدبانه: ادب مندانه.

مؤانست: خوگرفتن- خوگیری- دمسازی.

مؤثر:کارساز- کارآمد- نشانگذار.

مؤخّر: پشت- واپس- پس افتاده- وامانده.

مؤذن: بانگی- نیاخوان.

مؤِسّس: بنیانگذار- بنیادگذار.

مؤسسه: بنگاه- سازمان- بنیاد.

مؤلِف: نویسنده- گردآورنده.

مؤمن: باوردار- گرویده.

مأمور: گمارده- گماشته - فرمان یافته.

مأمورساختن: گماردن- گماشتن.

مانور:(فر) رزمایش.

مؤیِد: روشنگر- پشتیبان - نیروبخش - استوارکننده.

مأیوس: ناامید - دلسرد - نومید - واخورده - سرخورده.

مباح: روا - شایست - انجام پذیر - سزاوار.

مباحثه: گفتگو- گفت و شنید-کند و کاو - کاوش کردن.

مبادرت: پیشدستی - پیش افتادن - دست بکار شدن.

مبادله: داد و ستد - بده و بستان-پایا پای.

مبارز: دلاور- جنگاور- پیکارگر- هماورد - رزمجو- نستوه.

مبارک: فرخنده - همایون - پسندیده.

مبارک باد: شادباد - همایون باد.

مبارک قدم: همایون گام - فرخنده گام.

مباشر: پیشکار- کارگزار- کارپرداز- دستیار.

مباشرت: پیشکاری- سرپرستی-کارپردازی.

مبالغ: هزینه ها- اندازه ها.

مُبالغه: گرافه گویی - فزونه گویی - بزرگ انگاری.

مبانی: شالوده ها - اندام ها- نهادها - بنیادها.

مباین: ناجور- ناساز.

مبتدی: نوآموز- نوکار-نوگام.

مبتذل: پیش پا افتاده- پست-بی ارزش.

مبتکر: نوآور- تازه آور- نوآفرین.

مبتلا: دچار شدن.

مبحث: گفتار- جستار- سخن.

مبداء: خاستگاه.

مبّرا: بیگناه - پاک - دورازآلودگی.

مبدل: دگرگشته - دگردیس.

مبذول: بخشیده - پذیرفته.

مبّرز: سرآمد.

مبرم: استوار- سخت - پابرجا.

مبرهن: آشکار - روشن - پدیدار.

مبسوط: پهن- گشاده- فراخ.

مبشِر: نویددهنده- پیام آور-

مژده دهنده.

مبصِر: بیننده هشیار- دیده بان.

مبل: (فر) کاچال- کَدابزار.

مبلغ: بها - ارزش - اندازه - پول.

مبلّغ: پیام رسان- شناساگر- گراینده.

مبنی، مبنا: پایه- بنیاد- شالوده- ریشه.

مبهم: گنگ- پیچیده - ناآشکار.

مبهوت: شگفت زده - سرگشته-هاج و واج - سرگردان.

مبیّن: گویا- روشنگر- آشکارکننده.

متابعت: پیروی- فرمانبرداری-دنباله روی.

متارکه: واگذاشتن- رها کردن.

متأسفانه: دریغا - افسوس- شوربختانه- بدبختانه.

متاع: کالا- کاله - بار و بنه.

متانت: والایی- فرمندی- سنگینی.

متاهل: همسردار- پورمند.

متبادل: داد و ستد - داد و گرفت.

متباین: نا برابر- ناهمسو- ناهمگون.

متبسّم: خندان لب.

متبحر: کاردان- زبردست - کارشناس.

متبلور: بلور شده-درخشان- روشن.

متجاسر: سرکش- گردنکش.

متجانس: همتا- همسان- همانند.

متجاوز: ستمگر- زورگو- ستمکار.

متجدد: نوگرا- نوآور- نوپسند- نوخواه.

متجلی: روشن- درخشان - تابان.

متحجر: واپس گرا- سنگواره- سنگشده.

متحد: همدست - هم آوا - هماهنگ.

متحد الشکل: همسان- یکنواخت.

متحرک: جنبنده - پوینده - پویا.

متحصّن: بستی- دژپناه.

متحمّل: سازگار- بردبار- شکیبا.

متحوّل: دگرکننده - دگرگون پذیر.

متحیّر: سرگشته - سردرگم - سرگردان- هاج و واج.

متخاصم: دشمن.

متخصّص: کارشناس- کاردان- آزموده.

متخلّف: گناهکار-بزهکار- لغزشکار.

متداعی: هماویز- همچم- دشمن پیش آینده.

متداول: دست بدست گردانیده شده- همگانی- همه گیر.

متدرجاً: به آرامی- به آهستگی.

متدیّن: دیندار.

متذکّر: یادآور- آگاهنده.

مترادف: همانند- همتا - برابر.

متراکم: انباشته- درهم فشرده- انبوه.

مترجم: برگرداننده- ترزبان - ترجمان.

مترصد: چشم به راه - گوش به زنگ- فراپای - امیدوار.

مترقی: پیشرونده- پیشرفته- بالارونده.

متروک: بازمانده- رهاشده- پس نهاده.

متزلزل: دودل- لرزنده- سست رای- ناپایدار.

متساوی: برابر- سر به سر.

متساوی الاضلاع: دوپهلو برابر.

متشابه: همانند- مانند.

متشبّث: دست به دامن- درآویزنده - چنگ آویز.

متشتت: پراکنده - درهم ریخته - آشفته - نا به سامان.

متشخّص: برجسته - برگزیده - بزرگمنش- نامدار.

متشکّر: سپاسگزار.

متشنّج: لرزان- برآشفته - پریشان.

متشکّل: ریخت گرفته- پیکر پذیر.

متصاعد: فرایاز.

متصالح: سازش پذیر- سازشگر- سازش کننده.

متصدی: سرپرست- گمارده- گماشته- پیشکار-کارگزار.

متصرف: دست اندرکار- چیره - گرفته- دردست دارنده.

متّصل: پیوسته- چسبیده- جدانشدنی.

متّصل کردن: پیوند دادن - چسباندن - به هم بستن.

متصنّع:خودآرا- دلسوزنما - هنرمندنما.

متصّور: گمان برنده - انگارنده - شدنی.

متضاد: ناسازگار- نا همسان- نا همگون.

متضرّر: زیاندیده - آسیب دیده.

متضرع: فروتن- زاری کننده - نالان- گریان.

متضمّن: دربردارنده - دربرگیر.

متظاهر: خود نما.

متظلّم: دادخواه- ستمدیده - دادجو.

متعادل: ترازمند.

متعدّد: بیشمار- فراوان- بسیار.

متعدی: ستمگر- زورگو- آزاردهنده.

متعرّض: پرخاشجو - ستیزگر.

متعرض شدن: آزار رساندن- تاخت کردن- پرخاش کردن.

متعصّب: پی ورز- کوردل.

متعفّن: گندیده - بدبو- بویناک.

متعلّق: از آنِ- وابسته- پیوسته.

متعلّم: شاگرد- آموزنده- ادب آموز.

متعهد: پایبند - پذیرنده - پیمان دار.

متغیّر: برآشفته - خشمگین - تندخو.

متفاوّت : ناساز- ناجور- ناهمگون.

متفرعن: خودخواه- خودبین- خودپسند.

متفرّق: پراکنده- پخش شده- پاشیده.

متفرق کردن: تاراندن- پراکندن- پاشاندن.

متفرقه: گوناکون - جور به جور- پراکنده.

متّفق: همدست- همسو- هم اندیشه.

متّفق شدن: همدست، یکی شدن.

متّفق الرای: هم رای- همداستان.

متّفق القول: همزبان- هم سخن.

متّفق الکلام: هم سخن- یکدل-یک زبان.

متفکّر: اندیشمند.

متقابل: رویارو- روبه رو- رو در رو.

متقابلاً: درپاسخ.

متقارب: هم رس

متقاضی: درخواست کننده - خواهان - درخواستگر- خواستار.

متقاطع: هَمبُر- ازهم گذر.

متقاعد: باز نشسته- کناره گیرنده - پاسخ یافته.

متقال: متخال، پارچه ی سپید.

متقبل: پیمان پذیر- پذیرا- پذیرنده.

متقدّم: پیشین-گذشته- دیرین.

متقلّب: دروغگو- دغلباز- فریبکار.

متقی: پارسا- پرهیزکار- نیکوکار.

متکبّر: خود خواه- خودبین- خود پسند.

متکفّل: سرپرست.

متکلّم: سخنگوی- سخن گوینده.

متکلّم وحده: پرگو- تنها سخن گو.

متلاشی: گسیخته- ازهم پاشیده- درهم ریخته.

متلاطم: توفانی- برهم خورده- خروشان - پرموج.

متلوّن: رنگ به رنگ شونده - دورو - دغلکار- دمدمی.

متلّون المزاج: دمدمی سرشت.

متمادی: دیرباز- دیرپا - دیرگاه.

متمایز: جدا- سوا- باز شناخته شده.

متمایل: گرایش- دلبسته- خواستار.

متمتع: بهره مند- برخوردار.

متمدّن: شهرنشین - شهریگر.

متمرّد: سرکش - نافرمان- گردنکش.

متمرکز: هسته گرفته- یکجا گرد آمده.

متمکّن: توانگر- توانا - توانمند.

متملّق: چاپلوس- چرب زبان- زبان باز.

متمم: پیوست- پایانه- رساکننده.

متمنی: خواستار- خواهشمند.

متموّل: دارا - توانمند - سرمایه دار.

متن: زمینه - درون مایه.

متناسب: درخور- فراخور- جور- هماهنگ.

متنبه: آگاه شونده- بیدارشونده- هوشیار.

متنبه ساختن: آگاه ساختن-بیدارساختن - هشیارساختن.

متنفذ: رخنه کننده- چیره - نیرومند- توانا - فراگیر.

متنفّر: بیزار- گریزان - رمیده - دلزده.

متنوّع: گوناگون- جوراجور-رنگارنگ.

متواری: گریزان- گریخته - آواره - سرگردان.

متوازن: هم اندازه- همسنگ- برابرشونده- بامنش.

متوازی: همسویه- رو به رو- همرو.

متواضع: فروتن- سر به زیر.

متوالی: پیاپی- پشت سرهم.

متوجه: آگاه- هشیار- فراگیر- هوشمند.

متوحّش: ترسان- بیمناک - نگران.

متورّم: آماس کرده - باد کرده- برآمده.

متوسط: میانه- میانگین.

متوسّل: دست بدامن- دست آویز- نزدیک جوینده.

متوفّی: مرده- درگذشته- جانسپرده.

متوقّع: چشمداشت- امیدوار- آرزومند - خواستار- چشم به دست.

متوقّف: ایستاده- بی جنبش- دریک جامانده.

متوقّف شدن: ایستادن- درنگ کردن - ازکارماندن- ورشکستن.

متوقّف کردن: ازکار انداختن- به درنگ واداشتن.

متولّد: زایچه- زاییده شده- زاده - به جهان آمده.

متولّی: کارگزار- سرپرست- برمک- کیشمند - دینکار.

متهم: بزه ور- گناه آلوده.

متهوّر: بیباک- گستاخ - بی پروا.

متین: بردبار- آراسته- سنگین.

مثال: نمونه- مانند - همانند - نشانه - بسان- شبیه.

مثانه: شاشدان- پیشاب دان.

مثبت: راست و درست- برپا - پایدار.

مثقال: ده گرم - 24 نخود - اندازه کم.

مَثل: زبانزد- افسانه - داستان.

مِثل: مانند- همتا - همسان- همانند- همسنگ- همگون

مثلاً: چنانکه- برای نمونه.

مثل اینکه: انگارکه - گویی که - شاید.

مثلث: سه بر- سه گوشه.

مثنوی: دوبندی- دوپاره - دوتایی- جفته - دولختی.

مجاب: پذیرا- پاسخ یافته-پاسخ پذیرفته.

مجاب کردن: پاسخ دادن.

مجادله: ستیزه گری- پرخاشگری- کشمکش.

مجاری: راه ها - آبراه ها - گذرگاه ها - گدارها.

مجاز: روا- پسندیده- با پروانه - خوب.

مجازات: پادافره- کیفر- سزا.

مجازی: انگاری- ناهست- ناآشکار.

مجال: یارا- زمان- پروا- توانایی.

مجالس: انجمن ها- نشست ها.

مجالست، مجانست: همنشینی- همدمی.

مجامع: انجمن ها - گردهمایی ها.

مجامعت: جفتگیری- همبستری.

مجامله: چرب زبانی- چابلوسی.

مجانی: رایگان- مفت- بی پرداخت.

مجاور: همسایه- نزدیک- دیوار به دیوار- هم سامان.

مجاورت: همسایگی- نزدیکی.

مجاهد: کوشنده- پیکارجو- جنگجو.

مجاهدت: کوشش- کوشایی- نبرد- پیکار- ستیز.

مجبور: ناگزیر- ناچار- واداشته.

مجبور کردن: وادار کردن- ناگزیرکردن - ناچارکردن.

مجتمع: انجمن- همگرد- همادگاه.

مجتمعاً: باهم - آماده - انباشته.

مجتهد: کوشش کننده - کوشا.

مُجّد: پابرجا - کوشش کننده - کوشا.

مجدداً: دوباره - ازنو- باز- ازسر.

مجذوب: شیفته- دلباخته - فریفته - دلبسته - گراییده.

مجذور: توان دوم- به توان دو.

مجرا: آبراه- گذرگاه - راه - گدار.

مجرّب: کارکشته- کاردان- کارآزموده - جهاندیده.

مجرد: تنها - بی همسر- تک.

مجرم: بزهکار- گناهکار- تبهکار.

مجروح: زخمی- آسیب دیده.

مجزا: سوا - جدا - دورازهم- واشده.

مجسّم: بازنمودن- نمودار- نمایان- دراندیشه آوردن.

مجسّمه: تندیس- پیکره.

مجعّد: فرفری- موی پیچیده- چین چین - پرشکن.

مجعول: ساختگی.

مجلّد: پوشینه دار- پوست کنده- پوست یافته.

مجلس: انجمن- همایش- نشست.

مجلس شورا: مِهِستان کوچک-گزینستان- انجمن نمایندگان مردم.

مجلس سنا: مِهِستان بزرگ.

مجلّل: باشکوه - شکوهمند- بافر و شکوه - شاهوار.

مجلّه: ادبنامه- هفتگی نامه - ماهنامه - سالنامه.

مجمر: آتشدان- افروزه - بوی سوز.

مجمع: انجمن- گردگاه- فرهنگستان.

مجمع عمومی: انجمن همگانی- گردهمایی همگانی.

مجمل: کوتاه - فشرده - گزیده.

مجموع: روی هم- باهم.

مجموعاً: رویهمرفته- یکسره - همگی- باهم.

مجموعه: گردآمده - گردشده - گزیده - انباشته.

مجنون: دیوانه- شیفته - خل.

مجوّز: دستور- روادید - پروانه.

مجوس: مَگوگ- مغ- آتش پرست.

مجوّف: کاواک- میان تهی - پوک.

مجهّز: آماده- با ساز و برگ- بسیجیده.

مجهز ساختن: سازوبرگ دادن- آراستن- فراهم کردن.

مجهول: ناشناخته - نادانسته- ناپیدا.

مجهول الهویه: ناشناس- ناشناخت- بی نام و نشان- گمنام.

مجید: گرامی- بزرگ - بلند پایه.

محاذات: رودررویی- رو با رویی.

محارب: جنگجو- رزمجو- پیکارجو.

محارم: نزدیکان - خویشان.

محاسب: آمارگر- شمارگر - اَیارگر.

محاسبه: شمارش- شمردن.

محاسن: خوبی ها - نیکی ها -زیبایی ها - ریش.

محاصره: دورگیری- پیرامون گیری تنگنایی.

محافظ: پاسبان- نگهبان- پاسدار.

محافظت: نگهداری- نگهبانی-. پاسداری.

محافل: انجمن ها- نشستگاه ها .

محاکم: دادگاه ها.

محاکمه: دادرسی- دادگری- دادوری.

محال: نشدنی- بی ریشه - نابودنی.

محاوره: گفت و گو- هم سخنی.

محبت: مهربانی- مهرورزی- دوستی.

محبت آمیز: مهرآمیز- دوستانه.

محبس: زندان- بند- بازداشتگاه.

محبوب: دلدار- دلبر- دلداده- دوست.

محبوبیت: مردم پسندی - دوستداری - دوست داشتنی.

محبوس: زندانی- دربند - درزنجیر- بازداشتی.

محتاج: نیازمند- تهیدست - مستمند.

محتاط: دوراندیش- دورنگر- ژرف نگر.

محترز: خویشتن دار- پرهیزکار.

محترق: سوزان- سوزا- آتشگیر.

محترم: گرامی- ارجمند- بزرگوار- والا.

محترماً: با گرامیداشت - ارجمندانه - با ارج نهی- با گرانمایگی.

محتسب: داروغه- پاسبان.

محتشم: بزرگوار- سرور- مهتر.

محتضر: مردنی- جان سپار.

محتکر: انباربند- انبارگر- بُندار- سودجو- گران خواه- پنهانگر کالا.

محتمل: شاید- گویا-گمان میرود.

محتوی: درونمایه - فراگیرنده دربردار.

محجوب: باآزرم- باشرم.

محجور: دیوانه- خل.

محدّب: کوژ- برآمده.

محدّث: رویدادگو- واگو.

محدود: اندک- کم - ناچیز- مرزین - مرزبسته - کران بسته.

محدودیت: تنگنا- پیرامون بسته- کران بستی.

محراب: مهراب- مهرابه- نیایشگاه.

محرر: نویسنده- دبیر- نگارشگر.

محرز: آشکار- استوار- روشن- پابرجا.

محرق: سوزاننده- سوز آور.

محرک: انگیزا - برانگیزنده.

محرم: خودی- رازدار- همدم- همدل.

محرم اسرار: همراز- رازدار- رازنگهدار.

محرمانه: پنهانی- نهانی.

محروم: بی بهره- ناکام- ازدست داده.

محزون: اندوهگین- افسرده- پژمرده.

محسّنات: - خوبی ها - نیکی ها.

محسوب: شمرده شده- انگاشته-به شمارآورده.

محسوس: نمودار- پیدا - آشکارا.

محصّل: دانش آموز.

محصول: بازده- فرآورده- خرمن

محض: تااینکه- تا - برای - به ویژه.

محضر: پیشگاه- فرگاه- بودگاه.

محظور: رودربایستی- بن بست.

محظوظ: شاد- خرسند- بهره مند.

محفظه: اشکاف- گنجه- دولاب.

محفل: انجمن- خانگاه- دیدارگاه.

محفوظ: درپناه- نگاهداشته- درزینهار.

محق: سزاوار- شایسته - هوده مند.

محقر: کوچک- خُرد- اندک- ناچیز.

محقق: پژوهشگر- پژوهنده - کوشا.

محققاً: به راستی- به درستی- بیگمان.

محک: زرسنج - زرکَش- آزمونه-ارزشیاب.

محکم: استوار- پابر جا- استوان- سخت- سفت.

محکمه: دادگاه.

محکوم: دادباخته - باخته-شکست یافته.

محل: بوم- جا - جایگاه.

محل ا قامت: زیستگاه- زیستنگاه- آشیان-کاشانه- خانه.

محل تقاطع: برخوردگاه- جای برخورد.

محل توقف: ایستگاه.

محل عبور: گذرگاه- گذار.

محله: برزن- کوی.

محمل: کجاوه - پالکی - هودج.

محنت: رنج - سختی - گرفتاری.

محو: زدوده- سترده - ناپدید- نابود.

محور: آسه.

محوطه: پهنه- میدانگاه- جایگاه.

محوّل: سپرده - واگذار- وانهاد.

محیط: پیرامون- گرداگرد- فراگرد.

محیل: فریبکار- دغل - نیرنگ باز.

مخ: مغزسر- مغزاستخوان.

مخابره: پیام رسانی - بی سیم گری- بی سیم گویی.

مخارج: هزینه ها.

مخاصمه: دشمنی کردن- پیکارکردن - نبرد- کشمکش.

مخاطب: شنونده- هم سخن- روی سخن- دوم کس.

مخاطره: به آب وآتش زدن- سیجیدن.

مخالف: ناهمراه- ناهمدل- ناسازگار.

مخالفت: دشمنی کردن - ستیزه کردن.

مخبر: گزارشگر- آگاهیده - پیامگوی.

مختار: برگزیده- آزادکام.

مخترع: نوآور- آفریننده- پدیدآور.

مختص: ویژه.

مختصر: کوتاه- کم- فشرده.

مختصراً: به کوتاهی- به فشردگی.

مختل: درهم برهم - درهم ریخته - شوریده- آشفته.

مختلس: دزد- رباینده- کش رونده.

مختلط: آمیخته - درهم ریخته.

مختلف:گوناگون- جورواجور- ناهمگون.

مختوم: انجام- پایان یافته- سپری.

مخدّر: آرامش بخش- سست کننده- کرخ کننده.

مخّده: نازبالش- پشتی.

مخدوش: دست خورده- خراشیده - دست کاری شده.

مخدوم: سرور- فرمانروا - خداوندگار.

مخرّب: ویرانگر- تباهگر - نفله کن.

مخرج: سوراخ - گذرگاه- بخشیاب.

مخروبه: ویرانه - ویران شده.

مخروط: سروگونه- کله غندی- خراشیده.

مخزن: انبار- گنجینه- پوته.

مخصوص: ویژه- برگزیده.

مخصوصاً: به ویژه.

مخفف: کوتاه- کاسته- سبک- کاهیده.

مخفی: پنهان- نهان- نهفته- سربسته.

مخفیگاه: نهانگاه- پنهانگاه.

مخلّ: آشوبگر- آسیب رسان - تباه گر.

مخلص: پاک - همدل - یکدل - نیک خواه - بی آلایش.

مخلصانه: پاکدلانه - با بی آلایشی- ازته دل.

مخلفات: مانداک ها- خرده ریز ها.

مخلوط: درهم شده- آمیخته-درهم آمیزه.

مخلوع: برکنار- برکنده - برافتاده.

مخلوق: آفریده- ساخته شده.

مخمورخواب آلود- نیمه مست- خمار.

مخمّر: خمیرشده - خمیرمایه.

مخمصه: تنگنا - گرفتاری - رنج.

مخمل: پرنیان - پرند - ابریشم.

مخوف: ترسناک- هراس آور- بیمناک.-

مخیلّات: پندارنده - گمان برده- گمان.

مدّ: فرازآب- آبخیز.

مدّاح: ستایشگر- چاپلوس.

مداخله: پادرمیانی- دست اندازی - دست درازی.

مداد: کلک- خامه - زاگاب.

مدار:گردون سپهر - پرگاره - چرخگاه.

مدارا: سازگاری- بردباری- نرمی- کنارآمدن.

مدارس: دبستان ها- آموزشگاه ها.

مدارک: بنچاک ها - کارمایه ها- نوشته ها گواهینامه ها- پایان نامه ها- استوارنامه ها.

مدافع: پشتیبان- پدافندگر.

مدام: پیوسته- هماره- همواره- همیشه.

مداوا: درمان- چاره.

مداومت: پایداری- ایستادگی.

مد ا هنه: چاپلوسی- چرب زبانی - زبان بازی- گزافه گویی.

مدبّر: کاردان- آگاه - دوراندیش-ژرف نگر.

مدبرانه: بینشورانه - خردمندانه - اندیشمندانه - آگاهانه.

مدّت: گه- گاه- هنگام- پاس- زمان.

مدّت طولانی: دیرباز- دیرزمان.

مدّتی: چندی- چندگاهی- دیرزمانی.

مدح: ستایش- آفرین.

مدح و ذمّ: ستایش و سرزنش.

مدد: یاری - یاور ی- کمک - فریادرسی.

مددکار: یاور- همیار- دستیار- پشتیبان.

مدد معاش: کمک هزینه زندگی-روزی یار.

مدرج ساختن: زینه بندی

مدعوین: فراخواندگان- میهمانان.

مدعی: خواهان- دادخواه.

مدفوع: چمین- پیخال- گُه - سرگین.

مدفون: به خاک سپرده- نهانیده.

مدوّر: گرد- چرخی.

مد نظر: برابر چشم.

مدنی: شهری - شهرنشینی.

مدوّن: نوشته شده- گردآوریده - آراسته.

مدهش: بیمناک- سهمناک.

مدهوش: بیهوش- گیج - منگ.

مدید: دراز- دیرباز- کشیده- کشیده شده.

مدیر، مدیر عامل: فرنشین- سالار- گرداننده - هماهنگ کننده.

مدیرکلّ: فرسالار- فرمهان- سرمهان.

مدیون: بدهکار- وام دار.

مذاب: گداخته - گدازه - آب شده.

مذاکره: گفتگو- گفت وشنود.

مذبوح: کشتار- گلو بریده-دست وپا زده.

مذهب: راه - روش - آیین-دین.

مذکر: نر- نرینه - مرد.

مذکور: گفته شده- یادشده- بالا گفت- سرگفت.

مذلت: خواری- پستی - بیچارگی.

مذمت: نکوهش- سرزنش - بدگویی.

مرابحه: بهره کاری.

مرابطه: رفت و آمد- پیوند.

مراتب: پایه ها - پایگاه ها - پله ها.

مراتع: چراگاه ها- مرغزار ها.

مراجعت: برگشتن- بازگشتن.

مراجعت دادن: برگشت دادن- برگرداندن.

مراد: خواسته- آرزو - امید - آ رمان.

مرادف: همردگی- همرسته - درپی.

مرارت: سختی- دشواری - تلخکامی.

مراسم مذهبی: یَزش، یشت- پرسه.

مرافعه: ستیز- کشمکش- زد و خورد.

مرافقت: دوستی- همدلی - مهربانی.

مراقب: نگهبان- پاسدار- دیده بان.

مراقبت: دیده بانی- نگهبانی- فرابینی.

مرام: آرمان- خواست- آرزو - پسند.

مرئی: آشکار- پیدا- دیدنی- نمایان.

مرباّ: پرورده - پرهیخته - میوه شکرین.

مربّع: چهارگوش- چهار پهلو.

مرّبی: آموزگار- آموزنده -پرورنده.

مربوط: بسته- وابسته- پیوسته.

مرتاض: رنج کش.

مرتب: پیاپی- پی درپی- پشت سر هم.

مرتب کردن: سامان دادن- پیراستن - آراستن.

مرتجع: کهنه پرست- کهنه پسند- بازگردنده.

مرتعش: لرزان- لرزنده- جنبان.

مرتبه: پایه- رده- پایگاه- جایگاه.

مرتفع: بلندی- بالا- فراز- سربالا.

مرتکب: گناه کننده- آغازنده-کننده.

مرجع: سرچشمه- سرآغاز.

مُرجّح: برتری داده - افزونی داده.

مرحبا: آفرین- زهی - خوشا.

مرحله: رده- پله- گام - زینه.

مرحمت: مهربانی- مهرورزی- نوازش-بخشایش.

مرحوم: درگذشته - ازجهان رفته- روانشاد - شادروان- زنده یاد.

مرخص: آزاد شده- رهاشده - پروانه داده شده.

مرخصی: آسودگی- رهایی- آسایه-آسوده روز.

مردد: دودل- سرگردان- سرگشته.

مردود: ردشده- پذیرفته نشده -واخورده- بازمانده.

مرسوم: نهادیک- نهاده-آیین- روش- گسترش یافته.

مرشد: راهنما- رهبر- پیشوا.

مرصّع: گوهرنشان- زرنشان.

مرض: بیماری - ناخوشی- رنجوری.

مرضیه: پسندیده- تودل برو.

مرطوب: نمناک- نمور- نمدار.

مرغوب: پسندیده - برگزیده - دلپسند - برازنده - دلپذیر.

مرفه: آسوده - باآرامش - تن آسان- درآسایش- درفراوانی.

مرفه الحال: با آسایش- آسوده- تن آسان.

مرقوم: نوشته شده.

مَرکب: چهار پا- رهوار- اسب- ترابر - خودرو.

مرکّب: آمیخته شده- دوده - زکاب.

مرکبات: پیوندیان- آمیختگان-نارنج گونه ها.

مرکز: میانه- هسته- میان- پایتخت- فرنشین.

مرکز ثقل: گرانیگاه.

مرکز فرماندهی: ستاد فرماندهی.

مرمت:نوسازی- بازسازی- دوباره سازی.

مرموز: رازدار- تودار- پوشیده.

مروّت: جوانمردی- مردانگی- رادمنشی.

مرور: دوباره نگریستن - دوباره خواندن - از نو نگاه کردن.

مرهم: ملهم - نوشدارو.

مرهون: درگرو- گرورفته - گرونهاده - گروی- سپاسگزار.

مری: سرخ نای.

مرّیخ: بهرام - وهرام.

مرید: پیرو- سرسپرده- دنباله رو.

مریض: بیمار- ناخوش- رنجور- دردمند.

مزاج: سرشت - نهاد - آمیزه - آمیغ.

مزاح: شوخی- لودگی- مسخرگی.

مزاحم: دست و پاگیر- سربار- سَرخر.

مزاحمت: دردسردادن- رنج دادن.

مزار: گور- آرامگاه - آستانه.

مزایا: برتری ها - فزونی ها - سود ها.

مزایده: بیش فروش - فزون فروش - فرا فزونی.

مزبور: گفته شده - یادشده - نامبرده.

مزخرف: سخن بیهوده - یاوه - ژاژ - پوچ - چرند و پرند.

مزرعه: جالیز- کشتزار.

مزقان: (ت) سرنا- شیپور- خنیا.

مزمن: کهنه - دیرینه.

مزور: دروغگو- دغل- دغاکار-نیرنگ باز- فریبکار.

مزیّت: برتری- افزونی.

مزید: افزونی- بیشی - فراوانی.

مزید برعلت: پیش آمدی فزونتر- افزوده برانگیزه.

مزیّن: آراسته- آرایش- آراینده - زیور.

مسائل: چیست ها - دشواری ها - پیش آمدها - گرفتاریها.

مسابقه: پیشی- آورد - زورآزمایی- همتازی.

مساعد: فریادرس- یاور- یارمند.

مساعدت: کمک، یاری کردن- همدلی.

مساعده: پیش پرداخت.

مسافت: درازراهی - دوری.

مسافر: رهنورد - راه پیما - بوم نورد-ره سپر.

مسافرت: گشت و گذار- را هی گشتن - بوم نوردی.

مسافرخانه: مهمانخانه- مهمانسرا- کاروانسرا.

مسالمت: آشتی کردن- خوش رفتاری.

مسالمت آمیز: همراه با سازش.

مسامحه: آسان گرفتن- کوتاهی - آسان انگاری - سستی ورزیدن.

مساوات: برابری- همسانی - یکسانی.

مساوی: برابر- همتای- هم اندازه.

مسئله: چیستان- دشواری - پیش آمد - گرفتاری.

مسئله ی مهّم:کاربزرگ-کارارزشمند.

مسئول: پاسخگو- پاسخور- سرپرست.

مسئولیت: پاسخگویی- پاسخدهی.

مسبب: انگیزه ساز- برانگیزنده - پدیدآورنده.

مستأجر: کرایه نشین- خانه بدوش - خوش نشین.

مستأصل: درمانده - پریشان - آشفته.

مستبد: خودکامه - خودسر- خودرای- خیره سر.

مستبعد: بسیاردور.

مستثنی: جدا - سوا - به جز- مگر.

مستجاب: پذیرفته شده - انجام شده.

مستحضر: آگاه- آشنا - دانسته.

مستحق: سزاوار- شایسته.

مستحکم: استوار- پابرجا - پایدار.

مستحیل: ترفندگر- ناشدنی- یاوه - دگرگون شده - ازمیان رفته.

مستخدم: خدمتگزار.

مستراح: آبریزاه- کنارآب- دستشویی.

مستدام: پاینده- پایدار- جاویدان.

مستدعی: درخواستگر- خواستار- خواهشگر.

مستدل: بافرنود- با برهان - درست.

مسترد: بازپس داده - پس داده - برگردانده.

مسترد داشتن: برگشت دادن-برگرداندن- فرازدادن.

مستحفظ: نگهبان- پاسبان- زندانبان.

مستشار: رایزن.

مستشرق: خاور شناس.

مستضغف: ناتوان- بینوا- تنگدست- تهیدست- درمانده.

مستطاب: پاک- پاکیزه - خوش آمده.

مستطیع: توانگر- توانمند- سرمایه دار.

مستطیل: راست گوشه.

مستعار: سپنجی- نام دوم.

مستعد: آماده- دریابنده.

مستعفی: کناره گیر.

مستعان: یاری جسته - یاری بخش.

مستعمره: دست نشانده.

مستعمل: فرسوده- کهنه - کارکرده.

مستغرق: فرورفته - غوته ور- شناور.

مستغلات: خانه وزمین- دارایی.

مستغنی: توانگر- بی نیاز.

مستفاد: دریافته - بهره گرفته-پی برده - برآمده.

مستفیض: بهره مند - برخوردار.

مستقبل: آینده- پیشتاز- پیشواز.

مستقر: استوار- پایدار- برجا - جایگیر.

مسری: واگیر- واگیردار- همه گیر.

مستقل: آزاد - جداسر-خودسر.

مستقلاً: آزادانه - خودسرانه.

مستحب: پسندیده - نیکو.

مستقیم: راست- راستای- سهی.

مستقیماً: یکراست- یکسره- سر راست.

مستکبر: گردنکش- خودخواه.

مستلزم: سزاوار- بایسته- درخور.

مستمر: همیشه - پیوسته - پی درپی.

مستمری: دستمزد- کارمزد- ماهانه.

مستمسک: دستاویز.

مستمع: شنوا- شنونده- نیوشنده.

مستند: پشتوانه دار- پابرجا - فرنودین - بایسته - درست.

مستنطق: بازپرس.

مستوجب: سزاوار- درخور- شایسته - برازنده - زیبنده.

مستور: پوشیده- پنهان- نهان- درپرده.

مستوفی: دبیر- دیوان دبیر- سرگنجوَر.

مستولی: چیره- پیروزمند-دست یافته.

مستهجن:زشت- بد- نابهنجار- ناپسند.

مستهلک: نابود- ازمیان رفته - نیست.

مسجد: مزکت.

مسحور: جادو شده- فریفته - دلباخته.

مسجع: خوش آهنگ- خوش آوا.

مسجّل: آشکار- روشن - بی گفتگو-بی چون و چرا.

مسخ: زشت - ننگسار- دگرگون پیکر.

مسخّر: رام- فرمانبردار- گرفته شده.

مسخره: لوده- دلغک- شوخ- بذله گو.

مسدود: بسته - بندآمده -گرفته.

مسدود کردن: بندآوردن- بستن- فروبستن.

مسرت: شادی- خوشی- دلشادی.

مسرور: شاد- شادمان- دلشاد.

مسطح: پهن- هموار- تخت- یکدست.

مسطوره: نوشته - نوشته شده.

مستوره: نمونه ی کالا.

مسعود: نیکبخت- همایون- فرخنده.

مسکن: خانه - سرای - کاشانه.

مسّکنُ: آرام ده- آرام بخش.

مسکونی: زیستنی- زیست پذیر.

مسکنت: بینوایی- نیازمندی- تهیدستی- مستمندی- بی چیزی.

مسکین: بی چیز- بینوا - تهیدست- مستمند - بیچاره.

مسلح: با سازوبرگ- با جنگ افزار.

مسلخ: کشتارگاه.

مسلسل: زنجیره یی- پیوسته- پیاپی - پی در پی.

مسلّط: چیره- پیروز- پیروزمند.

مسلک:راه- روش- روال- شیوه- گونه.

مسلّم: آشکار- بیگمان- روشن.

مسلّماً: بی چون و چرا - بی برو برگرد.

مسموع: شنیده - شنیده شده.

مسموم: زهر- زهرخورده- زهرآلوده.

مسمومیّت: زهرآلودگی- زهرناکی- زهرمندی.

مُسّن: سالخورده - کهنسال - پیر.

مسند: تخت - جایگاه - تکیه گاه.

مسواک: دندان شوی- دندانشویه- دندان سای- دندان زدا.

مسوّده: پیش نویس- سیاهه.

مسهل: کارکن- روان کن- شکمروان.

مسیحی: ترسایی.

مسیر: گذرگاه - راه - گشتگاه - گذر.

مشابه: مانند - همانند - همسان.

مشابهت: همانندی- همگونی- همسانی- همتایی.

مشاجره: ستیز- کشمکش-برخورد، گفتگوی تند.

مشارکت:همدستی- همکاری- هنبازی.

مشاطه: آرایشگر- چهره آرا - بزک کن.

مشاع: بخش ناکرده - چند هنبازه.

مشاعره: چامه خوا نی- سروده خوا نی.

مشّام: بینی- بویایی.

مشاور: رایزن.مشاورت: رایزنی- همپرسی.

مشاهده: دید- دیدن- نگرش- نگاه.

مشاهیر: بلند آوازگان- ناموران-نامداران.

مشایخ: ریش سپیدان - پیرسالاران.

مشایعت: درپی کسی رفتن- همراهی- پسواز- بدرهه.

مشئوم: بدشگون- گجسته.

مشبّک: سوراخ سوراخ- روزنه دار.

مشتاق: خواهان- خواستار- شیفته.

مشتبه: گول خورده - پرت.

مشترک: هموند- چند هنباز- انباز.

مشتری: خریدار- ستاره ی اورمزد.

مشتعل: فروزان- افروخته -آتش گرفته- الوگرفته.

مشتق: برگرفته - برآمده- به دست آمده - جداشده.

مشجر: پُردار و درخت - درختکاری شده.

مشخص: پیدا- شناخته شده- نمایان- هویدا.

مشخّصات: ویژگی ها- نام و نشان.

مشدّد: توانیافته- توانا کرده شده.

مَشرَب: آبخورد- آشامیدن - نوشیدنی - روش دینی- کیش- روش فرزانی.

مشرف: برفراز- جای بلند - فراتر.

مشرّف: سرافراز.

مشرق: خاور.

مشرک: چندخدایی- هنبازگیر.

مشروب: نوشابه- نوشیدنی- آشامیدنی.

مشروب فروشی: می فروشی- میکده-میخانه.

مشروطه: مردم سالاری.

مشروع: روا- بر پایه دین.

مشعل: فروزانه - آتشدان- ناردان-آتش فروزان.

مشعوف: شادمان- سرخوش- خرسند.

مشغله: پیشه - کار و بار.

مشغول: دست اندرکار- سرگرم.

مشغول شدن: سرگرم شدن- درکارشدن- به کار پرداختن.

مشغولیّت: سرگرمی.

مشفق: مهربان- دلسوز- مهرورز.

مشق: نوشتن- ورزش.

سرمشق: نمونه-رو بُر.

مشقت: سختی- دشواری - رنج.

مشکل: دشوار- سخت- پیچیده - بغرنج.

مشکل گشا: گره گشا- گره زدا.

مشکل پسند: سخت پسند- دیرپسند.

مشکوک: دودلی- گمان.

مشکور: ستوده- درخورسپاس- پسندیده.

مشمئز: بیزار- رمنده- دماغ آزار.

مشمول: فراگیر- فراگرفته شده- آماده.

مشورت: رایزنی- همپرسی.

مشّوش: آشفته- پریشان- نگران.

مشوّق: برانگیزنده- امید بخش.

مشهود: پیدا، نمایان- نمودار- روشن.

مشهور: نامدار- پرآوازه

بلند آوازه: نامور- سرشناس- نامی.

مشی: روند- روش- راه- شیوه- روال.

مشیّت: خواست- خواسته - آرزو.

مشیّت الهی: خواست خدا- ایزد خواست.

مصاحب: یارو همدم- دوست.

مصاحبت: هم سخنی- همدلی- همدمی- یار و همدم شدن.

مصادر: ریشه ها - سرچشمه ها- دستمایه ها - سرآمدها.

مصادره: بازگیری.

مصادف: برخوردکننده - روبرویی- روبه رو شونده - یابنده.

مصارف: هزینه ها.

مصاف: پیکار- رزمگاه - آوردگاه - کارزار- رزم.

مصالح: نیک اندیشی ها - سودها - شایسته ها.

مصالح ساختمانی: کارمایه ساختمانی- سازه ها- کاراسته ها.

مصالحه: سازش- آشتی - سازگاری - کنارآمدن.

مصب: دهانه - دهانگاه - ریزشگاه.

مصحّح: ویراستار- ویرایشگر- درستگر.

مصدع: دردسردهنده- آزاررسان.

مصداق: راستگوی- گواه راست-راست نماد.

مصدّق: باورشده - گواهی شده - راستگو پنداشته شده.

مصدوم: آسیب دیده - کوفته - گزند دیده.

مصّر: پافشار- سمج.

مصراع: بند- نیمه - لنگه - لخت.

مصرف: کارکرده- کاربری.

مصطلح: زبانزد- همه کس گو.

مصغّر: کوچک- خرد- ریز- کهتر.

مصفّا: خرم- سرسبز- خوش آب و هوا.

مصلح: نیکخواه- به اندیش- بهساز.

مصلحت: نیک اندیشی- به نگری.

مصلوب: بدارآویخته شده- چلیپا شده.

مصمّم: استوار- پابرجا- پایدار- باآهنگ.

مصمّم شدن: کمربستن- آهنگ کردن.

مصنّف: نویسنده- نگارنده- دبیره نویس.

مصنوع: ساخته شده - فرآورده- نوپیدا.

مصنوعی: ساختگی.

مصوّب: استوارشده - پذیرفته.

مصون: درپناه - نگهداشته - دورداشته.

مصوّر: نگارگر- چهره گر- چهریافت.

مصونیّت: در پناه - زینهاری.

مصیبت: اندوه- پیش آمد ناگوار-پریشانی - دردمندی.

مضّار: گزندها - زیان ها - آسیب ها.

مضاعف: دوچند- دوچندان- دوبرابر.

مضاف: بیش- افزا- دردستور- پیوند.

مضافاً: افزون براین- سوای این- جدا ازاین- جزاین - بااین که- گذشته ازاین.

مضامین: زمینه ها- دستمایه ها-درونه ها

مضایقه: کوتاهی- فروگزاری - سختگیری- خودداری- تنگی

تنگ گیری: در فشار گذاشتن-دریغ کردن.

مضبوط: نگاهداشته- بایگانی شده.

مضحک: خنده دار- خنده آور.

مضحکه: ریشخند شده.

مضر: زیان آور- زیان بخش-آسیب رسان.

مضراب: زخمه- شکافه.

مضرب: جای زدن- تیزی شمشیر-بر پا کننده غوغا- ابزار زدن-(حاصل ضرب) - بس شمار- بازده.

مضرّت: آسیب - گزند - زیان.

مضطر: آشفته- پریشان - بیچاره.

مضروب: زده شده - گزند یافته.

مضطرب : نگران- پریشان- دلواپس.

مضمحل: نیست - نابود.

مضمضه: شستشوی دهان با آب- مزمزه - چشیدن.

مضمون: درونمایه- زمینه- چکیده.

مضیقه: تنگنا- سختی- دشواری.

مطابق: برابر- جور- همانند- یکسان.

مطاع: از کسی فرمانبرداری کردن-در خور فرمانروا یی.

مطالب: گفتارها - سخن ها - جستارها.

مطالعه: بررسی- پژوهش- نگرش.

مطالعه کردن: خواندن- بررسی کردن- بازنگریستن.

مطامع: آرزو ها - آزها.

مطب: پزشکخانه.

مطبخ: آشپزخانه- جای پختن

مطبعه: چاپخانه.

مطبوع: خوشایند - دلپذیر- چاپ شده.

مطبوعات: نسک ها- روزنامه ها- هفته نامه ها- ماهنامه ها- سالنامه ها-نگارش ها.

مطرب: رامشگر- خنیاگر- شادی آفرین.

مطرح: گفته- پیش کشیده- زمینه- بستر.

مطرح کردن: زمینه ی سخن ساختن - بادیگران درمیان گذاشتن.

مطرود: رانده - دورکرده - واپس زده.

مطلا: زراندود.

مطّلع: آگاه - دانا.

مطلق: تنها - یگانه آزاد- یله.

مطلقاً: هرگز- به هیچ روی - هیچگاه.

مطّلقه: رها شده - جداشده - آزاد.

مطلوب: پسندیده - شایسته - خواسته.

مطمئن: دل آسوده - نیک گمان - آسوده اندیش.

مطمئن شدن: آرامش یافتن-آسوده دل شدن.

مطهّر: پاک- پاک شده - پاکیزه.

مطیع: فرمانبردار- رام - سرسپرده.

مظاهر: نماهای بیرونی.

مظفّر: پیروز- کامروا - کامیاب.

مظلوم: ستمدیده - ستمکش.

مظنون: گمان برده - انگاشته.

مظنّه: گمان- بدگمانی- انگاره - نرخ - ارزش روز.

مظهر: نماد- جای آشکارشدن-جای بالا رفتن.

معابر: راه ها - گذرگاه ها - گدارها.

معادل: همچند- همسنگ- برابر.

معادله: همچندی- برابری- هم سنگی.

معارضه: ستیز- رویارویی- درگیری.

معارف: فرهنگ.

معاش: زیست- روزی- گذران.

معاشر: همنشین - همزی - همامیز- همدم - دوست.

معاشرت: همزیستی- همنشینی.

معاشقه: همآغوشی- دلدادگی-مهرورزی.

معاصر: همزمان- همدوره - هم روزگار.

معاصی: گناهان - بزه ها - لغزش ها.

معاضدت: همراهی- یاوری- پشتیبانی.

معاف: بخشوده- برکنار - رهاشده.

معافیِّت: بخشودگی- برکناری- رهایی.

معالج: درمانگر- درمان کن - چاره گر.

معالجه: درمان- چاره گری- بهبود.

معامله: دادو ستد- خرید و فروش- سوداگری.

معاند: دشمن- ستیزه جو- پرخاشگر.

معانی: چم ها - آرِش ها - ماناک ها.

معاودت: بازگشتن- برگشتن.

معاوضه: داد و ستد- پایا پای.

معاون: دستیار- همیار- یاور.

معاهد: هم پیمان - هم سوگند.

معاهده: پیمان- سوگند.

معایب: کاستی ها - زشتی ها.

معاینه: بررسی- وارسی- نگرش- بیمار بینی- باچشم دیدن.

معبد: پرستشگاه - نیایشگاه.

معبر: گذرگاه - گذر- گدار.

معبّر: خوابگزار.

معبود: دلبر- یار- دلدار- نگار.

معتاد: خوگرفته - دژخوی - خوگر.

معتبر: ارجدار- آبرودار- سرشناس- توانگر- فرمند.

معتدل: میانه- میانه رو- خوش آب و هوا - نه سرد و نه گرم.

معترض: خرده گیر- پرخاشگر- نکوهشگر.

معترف: خستو- پذیرنده گناه.

معتزل: گوشه نشین- کناره گیر.

معتقد: باوردار- گرونده - پای بند.

معتکف: گوشه نشین- پارسا - پرهیزکار.

معتمد: درستکار.

معجزه: فرجود- شگفت کاری.

معجون: آمیخته- درهم آمیزه- رنگینه.

معدل: میانگین- میانه.

معدلت: داد- دادگری- دادگستری.

معدن: کان.

معدن شناسی: کان شناسی.

معدنی: کانی

معدود: کم - اندک- انگشت شمار.

معدوم: نیست شده - نابود - تباه.

معده: شکم.

معذالک: با این روش- با اینهمه.

معذّب: پریشان- درسختی.

معذرت: پوزش- پوزش خواستن.

معذور: پوزش خواه- پوزش روا.

معرّب: تازی گشته - عرب شده.

معرّف: شناساننده- آشناکننده.

معرفت: شناخت- دانش- بینشمندی.

معرفی: شناساندن- آشناکردن.

معرفی نامه: برگ شناسایی- شناسنامه.

معرکه: گیر ودار- جای جنگ-هنگامه.

معروض: گفته- نموده - پیش کشیده.

معروف: سرشناس- نامور- نامدار.

معزز: گرامی- ارجمند - گرانمایه.

معزول: برکنارشده - کنارگذاشته شده.

معشوق: دلبر- دلستان - دلدار- نگار.

معصوم: پاک- یگناه- پارسا- پرهیزکار.

معصومیّت: پاکی- پرهیزکاری- پارسایی.

معصیّت: گناه-گناهکاری.

معضلات: دشواری ها - سختی ها.

معطّر: خوشبوی- مشگبوی- بویا.

معطّل: چشم به راه- سرگردان- بیکاره- مانده- درنگ.

معطّل کردن: چشم به راه گذاشتن- سر دواندن- امروز و فردا کردن.

معطوف: برگشت- بازگشت- بازگردانده.

معظّم: بزرگ- ارجمند.

معقول: خردمند- بخردانه - باادب.

معکوس: سرنگون- وارونه - واژگونه.

معلّق: آویخته- آویزان- آونگ- آونگان.

معلّق زدن: وارو زدن- پشتک زدن.

معلّم: آموزگار- آموزنده.

معلول: بیمار- رنجور- زمین گیر.

معلوم: دانسته - نمایان - آشکار.

معما: چیستان- راز- سخن پیچیده.

معمار: سازنده- ساختمان ساز.

معماری: ساختمان

معمول: کار شده- ساخته شده- پرداخته شده.

معمولی: پیش پا افتاده- بی ارزش-بی بها.

معنوی: مینوی- برگزیده شایسته -

معنی: آرِش- چم.

معوّج: کج - خمیده - کژ.

معوّق: پس افتاده- پس انداخته-درنگیده- بازایستاده

معهود: پیمان کرده شده-شناخته شده.

معیار: اندازه- پیمانه- ترازو - زرسنج.

معیّت: همراهی- همپایی.

معیشّت: روزی- زندگانی- گذران- زیست مایه.

معیل: پورمند.

معین: یاری کننده - یار- یاور- یارمند.

معیّن: روشن-آشکار شده- دیدآمده.

معیوب: آسیب دیده- آهُمند.

مغایر: ناساز- ناجور- دگرگون.

مغایرت: ناسازی- ناجوری- ناهمگنی.

مغبون: فریب خورده- زیاندیده-

گول خورده.

مغتنم: گرانمایه- باارزش.

مغذّی: دارای ارزش خوراکی-

خوراک دهنده.

مغرب: باختر.

مغرور: خودخواه - خود پسند - خود ستا - خود رای - خودبین.

مغرور شدن:خودخواه، خود پسندشدن.

مغشوش: شوریده - درهم - ناسره- آشفتن.

مغضوب: به زورگرفته - رانده شده.

مغفرت: آمرزش- بخشودن گناه - پوزش.

مغفور: آمرزیده - بخشوده.

مغلق: پیچیده- دشوار - بسته - سخت.

مغلوب: شکست خورده - درهم شکسته - ازپای درآمده.

مغموم: اندوهگین - اندوهناک.

مغناطیس: آهن ربا.

مفاجات: ناگاه - تاخت ناگهانی- شبیخون.

مُفاخر: سرافراز- نازنده - خویش بال.

مفاد: چم - سودمایه - درونمایه.

مفارقت: جدایی - دوری - سوایی.

مفاصل: بندها - بند اندام- پیوندگاه ها.

مفتاح: کلید.

مفتخر: سربلند - بالنده - سرفراز.

مفتری: دروغ زن.

مفتّش: بازرس- کارآگاه- جوینده.

مفتضح: رسوا - بی آبرو- بدنام.

مفتّن: سخن چین- بر انگیزاننده آشوب.

مفتول: تابیده شده- پیچیده - تابدار.

مفتون: شیدا- شیفته- دلباخته.

مفّر: گریزگاه - گریز.

مفرّح: شادی بخش- شادی آفرین.

مفرد: تک- تنها - یکتا - یگانه- یکه.

مفرط: بیش از اندازه - فراوان.

مفروش : فرش شده- گسترده شده- پهن شده.

مفسد: بدکاره- هرزه- تبهکار.

مفسّر: گزارشگر- گزارنده.

مفصّل: گسترده- پردامنه- فراوان.

مفصل: بند- پیوندگاه - بند اندام.

مفصّلاً : به گستردگی- به درازا -بی شمار.

مفقود: گم شده- ناپدید- ناپیدا- نیست.

مفقود الاثر: گم شده- ناپیدا- ناپدید.

مفقود شدن: ناپدیدشدن-گم شدن- ازدست رفتن.

مفلس: بی چیز- تنگدست - مستمند.

مفلوک: بیچاره- بی چیز- تهیدست.

مفهوم: دریافته- چم.

مفید: سودمند- سودبخش - بارور.

مقابل: رو به رو- رویارو- رو در رو- برابر.

مقابله: رویارویی- درگیری - ستیز.

مقاتله: کارزار- زد و خورد - کشتار.

مقادیر: اندازه ها - چند و چون ها.

مقاربت: نزدیکی- بهم نزدیک شدن.

مقارن: همزمان- نزدیک- پیرامون.

مقاصد: آماج ها - کام ها - آرزوها.

مقاطعه: پیمانکاری.

مقاله: نوشتار- گفتار- نامه - سخن.

مقام: پایه - پایگاه- اورنگ- جا.

مقاوم: پایدار- استوار- پابرجا.

مقایسه: هم سنجی- سنجش- برابری.

مقبره: گور-گورستان- مغاک- دخمه.

مقبول: شایسته- پسندیده- دلپذیر.

مقتدا: پیشوا- رهبر.

مقتدر: توانمند- نیرومند - زورمند.

مقتصد: میانه رو - سخت گیر.

مقتضی: شایسته- در خور-درخواست شده.

مقتضی زمان: درخور زمان- شایسته زمان- خواسته ی روز.

مقتول: کشته.

مقدار: اندازه- پیمانه- مایه.

مقداری: اندکی- اندازه یی- پاره یی.

مقدّر: سرنوشت - اندازه کننده.

مقدّس: پاک- پاکیزه - پارسا- ورجاوند.

مقدّم: پیشگام - پیشرو- پیشتاز.

مقدمه: سرآغاز- پیش گفتار- دیباجه.

مقدمه چینی: زمینه سازی-زمینه چینی- آغازگری.

مقدور: انجام پذیر- اندازه گرفته شدنی.

مُقرّ: خستو- پذرفتکار.

مَقّر: ماندگاه - جایگاه - زیستگاه.

مقرّب: گرامی دارنده - گرامیدار- گران ارج - فرمند.

مقّرر: فرمان داده- دستوری- فرموده.

مقرّری: دستمزد - کارمزد - پاداش.

مقرّرات: آیین ها - روش ها - شیوه ها.

مقروض: بدهکار- وامدار.

مقرون: نزدیک- پیوسته.

مقسّم: بخش کننده - بخشاگر.

مقسوم: بخشی- بخش شده- بهره.

مقصد: آماجگاه - خواستگاه- کرانه.

مقصود: خواسته- آرمان- آرزو.

مقصر: بزه کار- گناهکار- لغزش کار.

مقطّر: چکیده- چکه چکه.

مقطّع: بریده بریده - تکه تکه - سوده.

مقطع: برش.

مقطوع: بریده- گسسته- جداشده.

مقعر: کاو- گود- تودار.

مقّلَد: پیشوا - رهبر.

مقّلِد: پیرو- مانشگر- بازیگر- دلغک.

مقنّی:کاریزکن- کنادگر- لایروب.

مقوّا: کاغذ سفت و سخت.

مقوّی: نیرو بخش- توانبخش- تواننده.

مقوِّم: ارزیاب.

مقهور: باخته- شکست یافته- ازپا در آمده.

مقیاس: اندازه- سنجش- انگاره.

مقیّد: پایبند - پای بست - دربند.

مقیم: ماندگار- زیستور- باشنده.

مکاتبه: نوشته - نامه - نامه نویسی.

مکّار: دغلباز- فریبکار.

مکافات:کیفر- سزا - پادافره.

مکالمه: گفت و شنید- گفتگو.

مکان: جا - جایگاه - زیستگاه.

مکتب: دبستان- دبیرستان- آموزشگاه.

مکتوب: نوشته شده- نامه - نگاشته.

مکث: درنگ- ایست.

مکدّر: رنجیده - دلآزرده - دلتنگ - دل افسرده - غمگین.

مکر: فریب - ترفند - دغلی - کلک.

مکرر: دوباره - باز- پیاپی- پشت سرهم.

مکعّب: توان سوم- شش پهلو.

مکفی: بسنده- بس.

مکنت: سرمایه- دارایی- توانگری.

مکمّل: تمام کننده- پایا ن ده.

ملاّح: دریانورد-کشتیبان- جاشو- ملوان- ناخدا.

ملاحظه: نگاه کردن- نگریستن - نگرش.

ملاطفت: مهربانی- نیکویی و نرمی - نوازش - مهرورزی - خوش خویی - نیک رفتاری.

ملاقات: دیدار- یکدیگر رادیدن- بهمرسی.

ملاک: مایه- بنیان- پایه.

ملال: اندوه - تنگدلی- ناآرامی - دلگیری - افسردگی.

ملامت: نکوهش- سرزنش.

ملایم: سازگار- آرام- نرم- سست.

ملبّس: پوشیده- جامه برتن- جامه دار.

ملایک: فرشتگان.

ملّت: مردم- مردمان- شهروندان.

ملتزم: همراه - همدم - همیار.

ملتفت: آگاه - دریافت کننده.

ملتهب: پرخروش- پرشور- شوریده - سوزان - آشفته - فروزان.

ملحق: پیوست- پیوسته- وابسته.

ملحق شدن: پیوستن- وابسته شدن.

ملجأ: پناگاه- پناه - پشت و پناه.

ملزم: ناگزیر- ناچار- وادار.

ملزم کردن: واداشتن- ناگزیرنمودن.

ملعون: نفرین شده - رانده شده - گجسته - گجستک.

ملفوظ: سخن گفته شده - آواپذیر- آوایی.

ملغی: برکنار- بی اثرشده - برافتاده - ازمیان رفته.

مِلک: دارایی - خواسته - هیر، دستکَرت، خواستک.

مَلِک: پادشاه - شهریار - فرمانروایی.

مَلِکه: شهبانو - شهربانو.

ملکوت: شکوه خدایی - سپهر -جهان بالا.

ملل متحده: کشورهای هم پیمان - کشورهای همبسته.

ملوک الطوایفی: تیره شاهی - تیره فرمانی - هرکه هرکه.

ملودی: (فر) - آهنگ - نوا.

ملول: افسرده - اندوهگین - پژمرده - دلتنگ - آزرده.

ملّی: مردمگرا- توده گرا- میهن پرست.

ملیحه: نمکین- نمکدار- گندمگون.

مُلیّن: نرم کننده - نرم گرداننده - نرمش دهنده.

ممانعت: پیشگیری- بازداری.

ممتاز: گزیده - برتر- سرآمد - والا.

ممتحن: آزمایش کننده- آزماینده- آزمون گر.

ممتد: درازشده - کشیده.

ممتنع: نشدنی- ناشدنی.

ممدّ: یاریگر- یاری دهنده.

ممدوح: ستوده.

ممزوج: آمیخته شده- درآمیخته - درهم شده - درهم سرشته.

ممکن: شدنی- روا - شایا - آسان - انجام پذیر.

مملکت: کشور- سرزمین- مرزو بوم.

مملو: آکنده- لبریز- سرریز- لبالب- مالامال.

ممنوع: بازداشته- ناروا- ناشایا- نشدنی.

ممنوع الخروج: ا زرفتن باز داشتن-پیشگیری از بیرون رفتن.

ممنوع الورود: از آمدن باز داشتن-پیشگیری از آمدن به درون.

ممیزی: وارسی - رسیدگی - بازدید.

ممنون: سپاسگزار- سپاسگر- سپاسمند.

من بعد: پس ازاین - ازاین پس.

من حیث المجموع: روی هم رفته.

من غیرمستقیم: ناراسته.

مناجات: راز و نیاز- رازگفت(آ) - رازگویی.

منازعه: زد و خورد - ستیزگری - ستیزه کردن.

مناسب: درخور- شایسته - فراخور- بایسته - پسندیده.

مناظره: هم گویی - گفتگو - گفت وشنود با سروده.

مناعت: زرین بودن - استواربودن - بلند نگر بودن - برین منشی(ف پ).

مناعت طبع: بزرگواری - ارجمندی - والا نگری.

منافق: دورو- دوبهمزن- دروغگو.

مناقصه: ارزان خری- کاهش گری - کم بهایی.

منبّت، منبّت کاری: برجسته کاری- کنده کاری- رویاننده- رستن گاه گیاه.

منبسط: گسترده- گشوده.

منبع: سرچشمه- آبشخور- خاستگاه.

منّت: سپاس - ستایش - نکویی.

منّت کش: نازکش- خواری کش- درخواستگر.

منتخب: برگزیده- به گزین- بهینه.

منتشر: پخش- پراکنده - چاپ - گسترده - فاش.

منتظر: چشم به راه - نگران.

منتفی: ازمیان رفته- نیست شونده- دورشونده - یکسوی گردنده- نابود.

منتهی: پایان رسیده - انجامیده- پرداخته.

منجر: کشیده شونده- کشیده -پایان یافته.

منجّم: ستاره شناس- اختر شناس.

منجمد: بسته شده- یخ بسته.

منجوق: ریز مُهره- مُهرک ریز-گوی های ریز.

منجی: رهاننده

منحرف، منحرف شدن: گمراه-کجرو- ازراه بدر رفته. ازراه به در شدن - به بیراهه رفتن - گمراه شدن.

منحصر: تک - یگانه - تنها - یکتا- دربست - ویژه.

منحل: برچیده- ازمیان رفته - نابود - نیست.

منحنی: خَم- کوژ- کج - کمانی.

منزجر: - بیزار- رویگردان- باز ماننده- باز ایستنده- رانده شده- ترسانده شده.

منزل: خانه - سرا - کاشانه - کلبه.

منزلت: پایگاه- ارج - والایی - فرمندی - شکوه.

منزوی: گوشه گیر- گوشه نشین - کناره گیر.

منسوب: خویش- خویشاوند- پیوسته - وابسته.

منشأ: پایه- سرآغاز- سرچشمه - ریشه - خاستگاه - بن.

منشور: شوشه- فرمان- فرمان شاهی.

منشی: دبیر- نگارنده- نویسنده.

منشیگری: دبیری - دفترداری.

منصب: پایه - رده - جا - فرمندی.

منصف: دادگر.

منصفانه: دادگرانه - دادمنشانه - دادورانه.

منصرف: پشیمان - برگشته -روگردانده - بازگردنده - چشم پوشنده.

منصرف شدن: چشم پوشیدن - پشیمان شدن- روگرداندن.

منصوب: دست نشان- دست نشانده- گمارده-گماشته.

منطبق: برهم نهاده- برروی هم نهاده - یکسان همانند یکجور - همسان.

منطق: گویا- فرنود.

منطقی: فرنودی- بخردانه- دانشورانه - خردمندانه - فرزانه.

منطقه: کوی- برزن- سرزمین.

منطقه حاره: گرمسار- گرمسیر- سرزمین گرم.

منطقه معتدله: میانه سار.

منطقه منجمده: سردسیر- سردسار.

منظره: دورنما- چشم انداز- دیدگاه.

منظم: پشت سرهم - پیاپی - آراسته - پیراسته - پرداخته.

منظم کردن:آراستن- سامان دادن- ویراستن

منظور: خواسته- آرمان- آرزو.

منظومه: چکامه- چامه- سروده.

منع: باز داشتن- دورکردن- پیشگیری.

منعقد: برپاشده - بسته - استوار شده - پیمان بسته شده.

منعدم: نیست شونده - نابودگردنده - نیست و نابود.

منعکس: بازتابیده - بازتافته - واگشت - برگشته - پرتوافکن - واژگون.

منعم: بخشنده- توانگر- بهره رسان- آساینده.

منفجر، منفجرشدن: ترکنده- ترکیده شدن- شکافته-گشوده- پاره شدن- پوکیدن.

منفجر کردن: ترکاندن- کفتانیدن.

منفذ: روزن- روزنه - پنجره - سوراخ - گذرگاه - راه.

منفرد: تک- یگانه - تنها - بی مانند.

منفصل: جداشده- جداگشته-گسیخته.

منفعت: سود- بهره.

منفعت جو: سود جو.

منفک: بازشده - رها شده- جدا.

منفور: ناپسند- نکوهیده - بیزارشده - ازچشم افتاده - گجستک.

منفی: نیست شده- دور کرده شده.

منفی بافی: پوچ گویی- بیهوده بافی.

منقار: نوک- نوک پرنده.

منقبض: گرفته- درهم فشرده.

منقرض: ازهم پاشیده - نابود- برکنار-سرنگون.

منقل: آتشدان.

منقلب: آشفته- شوریده- پریشان- برانگیخته.

منقلب شدن: دگرگون شدن-خشمگین شدن.

منقوش: نگاشته- کنده شده- نگارشده.

منقول: جابجا شده -بازگفته - برگرفته.

منکر: ناپذیرا- ناباور.

منکسر: شکسته- شکسته شونده - درهم شکسته.

منوال: روش - شیوه - روند - روال - گونه - بربست.

منوط: وابسته(ل) - آویخته.

منوّر: پرفروغ - پردرخشش.

منهدم: ویران- فروریخته - فروپاشیده.

موّاج: پرخیزاب- خیزابه دار-خیزابدار-شکن گیر- خیزابه گیر.

مواجب: ماهانه- مزد-کارمزد.

مواجه: رویارو- دچار.

مواجهه: رویارویی - دچاری.

مواد: ماده- ماتک.

مواد اوّلیه: ماتکان بنیک.

مواد مخدّر: خواب مایه - لخت مایه.

مؤاخذه: بازخواست.

موازی: همراستایی- همپایی- همسویی.

موازنه: هم وزن کردن - برابر کردن.

مواصلت: پیوند - پیوند زناشویی.

مواظب: نگهبان- نگهدار- دیدبان- دیدور.

مواظب بودن: هشیار- آگاه بودن- بیمناک بودن.

مواظبت: پاییدن- نگهبانی کردن- رسیدگی کردن - تیمار کردن.

موافق: همراه- همدست- هم اندیش- هماهنگ- یکدل- همداستان.

موافقت: همسازی- همداستانی - همآوایی- همآهنگی.

مؤانسّت: همنشینی - دوستی - همدمی - همدلی - هم خویی.

موت: مرگ - مردن - جان سپردن - درگذشتن - درخاک غنودن.

مؤثر:کارگر- کارساز- کاری.

مؤخر: پسین- واپسین - فرجامی.

موجد: آفریننده - پدیدآورند.

مؤدب: باادب- بافرهنگ.

مؤدبانه: ادب مندانه.

مؤاکد: استوار- سخت- پافشاری- پابرجا.

مؤاکداً: باپا فشاری - با استواری.

مؤلف: نگارنده - نگارشگر- نویسنده - گردآورنده.

مؤمن: پارسا - پرهیزکار.

مؤنث: ماده - مادینه.

مؤید: کامیاب - پیروز- یاری شده.

موثق: بنیادین- باوری- راست و درست - استوارداشتن.

موج: خیزآب - خیزآبه - کوهه.

موجب: انگیزه- دستآویز- شَوَند.

موجد: آفریننده - پدیدآورنده.

موجر: اجاره دهنده - کرایه دهنده.

موجز:گزینه - کوتاه سخن- چکیده - فشرده.

موجود: باشنده- یافتمند- هسته- هستیدار- هست - هستی یافته.

موجودیّت: هستی- بودن.

موّجه: پذیرفته- شایسته- روا - پسندیده.

موحش: سهمناک - بیمناک- هراس انگیز- ترسناک.

موذی: موتک- گزندرسان.

موّرب: اوریب- کج - خمیده - کژ.

موّرخ: گذشته نگار- کهن نگار.

مورد: برای- نمونه - نشانه - باره.

موردنیاز: خواسته شده- بایسته.

موزون: آهنگین- سنجیده.

موزه: (فر) گنج خانه- نمایشگاه.

مؤسس: بنیادگذار- پایه گذار-پی افکن.

موسم: هنگام- زمان - گاه.

موسمی: گاهانه - هنگامانه.

موسوم: نشان شده - نشان یافته- نامیده - شناخته - نامبرده.

موسیقی: (ی) خنیا - خُنیاک - نوا.

موسیقی دان: خُنیاگر- نوازنده.

موصوف: ستوده شده- نهاده شده- ستایش انگیز- پسندیده.

موضوع: نهاده- سخن- بن مایه- زمینه.

موعد: سررسید- هنگام- زمان.

موعد مقرر: زمان نشناخته- به هنگام.

موعظه: پنددادن- اندرز- نیک سخنی.

موعود: نوید کرده- نشناخته-مژده داده شده.

موّفق: کامروا- کامیاب - پیروزمند- کامکار، پیروز.

موّفقیت:کامیابی- کامکاری- پیروزگری.

موقّت: ناپایدار - گذرا- کوتاه زمان.-

موّقتاً: کوتاه زمان - گذرا - گذران.

موقّر: گرانسنگ- بزرگوار- ارجمند.

موقع: زمان- هنگام - گاه.

موقوف: وانهاده- بازداشته - بازمانده.

موقوفه:دهش در راه خدا.

موکول: سپرده- نهاده- بسته.

مولانا: راهبر- سرور.

مولد: زایا

مومیا: مومی.

مونس: همدم- همدل- همنشین.

موهبت: دهش- بخشش- داده.

موهوم: پوچ - پنداری- انگاری.

مهابت: سهمگینی- سترگ- ترسانیدن.

مهاجر: بوم رها- خانه رها-دوراز میهن.

مهاجرت: بوم رهایی- ترک میهن.

مهاجرت پرندگان: فراپروازی.

مهاجم: تک- تاخت- تازنده.

مهارت: چیره دستی- زبردستی- کاردانی.

مهلک: کشنده.

مهد: گهواره - زادگاه.

مهذب: پیراسته - پاک - پاکیزه.

مَهر: کابین.

مهلت: زمان - درنگ - زنهار.

مهلکه: نابودگاه - نیستگاه - کشتن گاه - میدان جنگ.

مهم: باارزش- پرارج -گرانمایه- شایان.

مهمتر: برتر- والاتر- ارزشمندتر.

مهمّات: سازوبرگ- جنگ افزار.

مهمل: یاوه - چرند - پوچ - پرت و پلا.

مهمیز: فخیز- میخ آهنی بر پاشنه.

مهندس: مهندز-اندازه گیرنده.

مهندس معمار: مِهراز.

مهیا: آماده- فراهم - ساخته و پرداخته.

مهیاکردن: آماده کردن- آراستن- بسیجیدن.

مهیب: سهمناک- ترسناک- ترس آور.

مهیج: پرسوز- شورانگیز- برانگیزنده.

میّت: مرده- درگذشته - مردار.

میثاق: پیمان- پای بندی.

میراث: مانداک- بازمانده- واهشته-مرده ریگ.

میرغضب: دژخیم- گردن زن.

میزان: تراز- سنجش- همار- پیمانه.

میّسر: انجام پذیر- آسان - پذیرفتنی.

میعاد: دیدارگاه - پَشتگاه (پَشت درچم، وعده).

میل: خواست- کام-کامک- گرای

میل کردن: گراییدن.

میمنت: شگون- فرخندگی- فرخی.

mozhgan
02-22-2011, 06:27 PM
ن
نااستحقاق: ناروا - بیجا.

نااصل: بد بنیاد- فرومایه.

نااهل: بدگهر- بدنهاد - بدسرشت.

ناامن: ناآرام - ترسناک - بیمناک.

ناامنی: آشوبزدگی- آشفتگی.

نابالغ: کم سال- نارس- ناپخته.

نابغه: هوشمند- تیزهوش- باهوش.

نابلد: بیراه - کارندان.

ناتمام: نافرجام- خام- نادرست- نارسا- پایان نیافته.

ناجنس: نایاب- ناجور- بی ادب- ناپسند- وازده.

ناجی: رهایی یابنده - رستگار.

ناحرمتی: بی ادبی.

ناحساب: زورگو - زورسِتان.

ناحساب گفتن: زورگفتن- چرندگفتن.

ناحقّ: بیداد - دروغ - بیهوده - ناروا.

ناحقّ شناس: نمک نشناس- ناسپاس.

ناحیه: کرانه - سوی- بخش.

ناخالص: ناک.

ناخلف: نادرست - ناپاک - بدسگال.

ناخوش احوال: بیمار- ناتندرست.

ناخوش مزاج: ناتندرست.

نادر: کم - کمیاب - نایاب.

نادره کار: شگفتی آفرین.

نادم: پشیمان- شرمسار.

نار: آتش- آذر.

ناراحت: آزرده- اندوهگین- نژند.

ناراحت شدن: دلگیر شدن- اندوهگین شدن.

ناراضی: ناخرسند- ناخشنود.

نارنج: نارنگ.

نارفاقتی: نادوستی- دورنگی.

نازک ادا: نازک رفتار- خوش آوا.

نازک بدن: نازک تن- نازک اندام.

نازک خُلق: نرمخوی- زودرنج.

نازک خیال: نازک اندیش.

نازک طبع زودرنج- نازک پرداز.

نازک عِذار: نرم رخسار.

نازک مزاج: جوشی- زود رنج.

نازک مشام: نازک دماغ.

نازک مشرب: نازپرورده- نازک چر.

نازل: پایین رو- فرود- فرودآمده.

ناز و غمزه: ناز و کرشمه.

ناس: مردم- مردمان.

ناسالم: بیمار- ناسازگار- نابکار.

ناسخ: نیست کننده- نیستگر.

ناشر: چاپ کننده- پخش کننده.

ناشکر: ناسپاس.

ناشی: تازه کار - بی آزموده.

ناشیانه: ندانم کارانه - نا آزموده.

ناصبور: نا شکیبا - ناگزیر.

ناصح: پندگو - پندآموز- اندرزگو.

ناصیه: پیشانی.

ناطق: گویا - سخنور- سخنگوی.

ناظر: کارگزار- نگرنده.

ناظم: یارسالار- آراینده.

نافذ: فرورونده - روان - درگذرنده.

نافی: نیسته - نیستگر.

نافع: سود رسان- سودبخش.

ناقابل: بی ارزش- بی ارج- کم بها.

ناقبول: ناپذیرفته- ناپسند - ناباب.

ناقد: سخن سنج- خرده گیر-کارشناس.

ناقص: نارسا- نیمه کاره- ناآزموده- کم.

ناقص عقل: دیوانه- خل- خشک مغز.

ناقل: بازگو کننده- داستان گو-برگرداننده.

ناقلا: ناغلا - زرنگ - با هوش.

ناقوس: (آر) زنگ کلیسا- درای- مِهزنگ.

نالایق: ناشایند- ناشایست- بی گُربُزه.

نامأنوس: ناآشنا - ناهمدل - بیگانه.

نامبارک: بدشگون- نا فرخنده.

نامتناهی: بی پایان - بیکرانه.

ناموس: (ی) شرم- پاکدامنی.

نامتجانس: ناهمگن.

نامتصوّر: ناپنداشته- پندارناپذیر.

نامتعادل: نابرابر- نا همسنگ.

نامتکلّف: بی پیرایه.

نامتناسب: ناجور.

نامتوازن: ناهماهنگ.

نامتوازی: همرِس.

نامتواضع: خودخواه- اَبَرتن - بادسار.

نامتوقّع: بی امید.

نامتین: سبکسار- نااستوار.

نامثمر: بی بر- بی بار.

نامجرّب: ناآزموده.

نامجموع: پریشان - آشفته.

نا محتاج: بی نیاز.

نامحتشم: ناارجمند - بی ارج.

نامحتمل: ناشدنی.

نامحدود: بی کرانه - نامرز- بی شمار.

نامحرم: بیگانه.

نامحرمی: بیگانگی.

نامحسوس: درنیافتنی- ناسُهیدنی.

نامحصور: بی دیوار- بیکرانه - بی مرز.

نامحفوظ: بی درو دروازه - بی نگهبان.

نامحکم: سست - نااستوان.

نامحل: بی جا.

نامحلول: آب ناشدنی- وانرفتنی.

نامحمود: زشت - ناپسند - ناشگون.

نامخالف: سازگار.

نامختص: همگان.

نامخلوق: نیافریده - دیرین.

نامدلّل: بی پَروَهان.

نامدوّن: سامان نایافته - درهم وبرهم.

نامذکور: ناگفته.

نامراد: ناکام.

نامرئی: نادیدنی.

نامربوط: بی سروته - چرند و پرند.

نامرتّب: پراکنده - نا به سامان.

نامرحوم: گور به گور- نیامرزیده.

نامرعی: نا پیدا - نادیده - نانمیده.

نامرغوب: وازده- ناپسند- آبدیده.

نامساعد: ناساز- ناسازگار.

نامساوی: نابرابر.

نامستحسن: نازیبا - زشت.

نامستحق: ناسزاوار.

نامستعد: ناشایسته- ناآماده.

نامستقیم: نابه سامان - ناراست.

نامستور: ناپوشیده- برهنه - آشکار.

نامسجّل: ناایستا- ایستا نگشته.

نامسرور: ناشاد- اندوهگین.

نامسری: بی واگیر.

نامسطح: ناهموار.

نامسعود: تیره بخت - بدشگون.

نامسکوت: ناخاموش- درکار.

نامسکوک: نازده.

نامسکون: ناآباد - ویران - لوت.

نامسلّح: بی زینه- بی افزار- نابسیجیده.

نامسموع: ناشنودنی.

نامسمّی: نابجا- نامِ بی جا -

نامشخّص: ناپایدار- بی چهره.

نامشروح: کوتاه - ناشکافته.

نامشروط: بی سامه.

نامشروع: ناروا- گناه آلوده.

نامصادق: نایکرنگ- ناراست- نادرست.

نامصوّر: ناانگاشته- پیکرناپذیرفته.

نامطبوع: ناپسند- چِرکین- بی ارج.

نامطعون: سرزنش نشده.

نام طلب: نامجوی- نام خواه.

نامطلوب: ناخواسته- ناپسند.

نامطمئن: نااستوان.

نامعتبر: بی ارزش - بی پایه.

نامعتدل: ناجور- ناگوار.

نامعدود: ناشمرده- بی شمار.

نامعذور: پوزش ناپذیر.

نامعصوم: بی آزرم- گناهکار- ناپاک.

نامعقول: بی خرد- دورازخرد.

نامعلول: بی انگیزه.

نامعلوم: ناشناخته- ناآشنا- نادانسته.

نامعمور: نا آبادان.

نامعهود: بی پیشینه - ناآشنا.

نامعیّن: بی نشان- ناشناخته.

نامعیوب: بی آک - سره..

نامغرور: فروتن - نافتوده.

نامغشوش: سره.

نامفهوم: بی چم- گنگ.

نامفید: ناسودمند- بیکاره.

نامقبول: ناپذیرفته.

نامقدّر: ننهاده.

نامقدور: ناتوانسته- ناشدنی.

نامقطوع: نابریده- بی نرخ.

نامقیّد: آزاد - یله - بی بندوبار.

نامکتسب: به دست نیامده.

نامکرر: ناگفته - ناپوییده.

ناملایم: درشت- خشن- زبر - ناهموار.

ناممدوح: ناستوده.

ناممکن: ناشدنی.

نامناسب: نا بجا - ناشایست.

نامنافق: یکدله.

نامنظور: ناسپاس- نا نمیده.

نامنقول: پایدار- ناترابر.

نامنقّسم: بخش نا شو.

ناموازی: در برابر هم.

ناموافق: ناسازوار- کیاگن.

نامؤثر: بی هنایش.

ناموثّق: نااستوان.

ناموجود: نباشنده.

ناموجّه: نپذیرفتنی- نا بجا.

ناموزون: ناسنجیده- ناهنجار- زمخت.

ناموضع: نا به جا.

نامیمون: نافرخنده.

ناواجب: نابایست- ناروا.

ناوارد:کارندان- ناآگاه.

ناواقف: ناآگاه - ناآزموده.

ناوجوب: ناسزاواز.

ناوجوه: ناشایست - ناروا - نادرست.

ناوفادار: ناپایدار- پیمان شکن.

ناوقت: نابهنگام - بی هنگام.

نای: نی، ابزارخنیا.

نایب: جانشین- پیشکار.

نایب السلطنه: جانشین شاه- شاهیار.

نایل شدن: بهره مند شدن.

نبات: رستنی.

نبش قبر: گورشکافی- گورگشایی.

نبض: تپش رگ - زدن رگ.

نبوغ: هوشمندی - فرهوشی.

نتیجه: برآیند.

نتیجتاً: سرانجام.

نثر: سخن ناسروده- نوشتار ناسروده.

نثار: افشاندن- پاشیدن- پیشکش- ارمغان - شاباش.

نثارکردن: افشاندن- پاشیدن- پیشکش کردن- شاباش کردن.

نجابت: والاگوهری- وارستگی- آزادگی- آزادمنشی- آزادمردی.

نجات: رستگاری - رهایی - آزادی.

نجات بخشیدن: رستن- رهیدن- آزادشدن- رهاندن.

نجات بخش: رهاننده.

نجات یافته: رها شده- آزاد شده.

نجار: درود گر.

نجاسّت: پلیدی - ناپاکی - آلودگی. نجوا: راز و نیاز- پچ پچ - درگوشی.

نجوم: ستاره شناسی- اختر شناسی.

نجیب: نیک گوهر- نیک نژاد- والاگوهر.

نجیب زاده: والاتبار- پاک سرشت.

نحس: بدشگون- بداختر- بدفرجام- گجسته.

نحو: روال - شیوه - روش - گونه.

نحیف: ناتوان- لاغر- نزار- رنجور.

نخاع: مغز تیره- مغز تیره پشت.

نخبه: برگزیده- سرآمد - برتر.

نخل: درخت خرما- کویَک- مُوگ

نخوت: خودستایی- خودخواهی- خودپسندی.

ندا: بانگ - آواز - آوا - سدا - فریاد.

ندای وجدان: آوای سرشت.

ندامت: پشیمانی- شرمساری- افسوس.

ندبه: گریه- مویه- ناله- زاری- شیون.

ندرت: کمی- کمیابی - نایاب.

ندرتاً: بسیارکم - گاهگاهی.

ندیمه: همدم - همنشین - همراز.

نذر: برآورد نیاز- پیمان بندی.

نرمال: (فر) هنجار.

نزاع: کشمکش- ستیزه- زدوخورد.

نزاکت: ادب مندی- نازکی ونرمی.

نزع: جان کندن - مردن - دم واپسین.

نزول: فرود- پایین آمدن- بهره-سودپول.

نزهت: پاکی- شادابی- پاکیزگی- دلگشایی - پاکدامنی - نیکویی.

نسّاج: بافنده- بافکار- بافنده ی جامه.

نسّاجی: بافندگی- جولایی- ریسندگی و بافندگی.

نسَب: نژاد- تبار- دودمان.

نسبت: خویشی- خویشاوندی.

نسبت دادن: پیونددادن- وابسته کردن.

نَسَبی: تباری- پَروَزی.

نِسبی: همگرایی- فراخور- هم اندازه.

نسج: بافت.

نسخ: زدایش- سِتردن- برانداختن.

نُسَخ: نسک- نَسک.

نسل: دودمان- نژاد- تبار- تخمه .

نسل اندر نسل، نسلاً بعد نسل: پشت درپشت.

نسناس: دیو مردم - میمون آدم نما - بد زاد - دیوخوی.

نسوان: زنان- بانوان.

نسیان: فراموشی- ازیادبری- پرویش.

نسیم: باد خنک و آرام- نرم باد.

نسیه: پسادست.

نشأت: نوپیدایی- زندگی- پرورش.

نشاط: شادی- شادمانی - رامش.

نشر: پخش- پراکنده کردن- گستردن.

نشو ونما: رویش و بالش- بالیدن- پرورش.

نصب: گماشتن- افراشته.

نصّ: سخن آشکار- سخن روشن - سخن بی پرده.

نصیب: بهر- سود - درآمد - بخت.

نصاب: آغاز هر چیزی-نژاد و گوهر هر چیزی- اندازه ای از چیزی- دسته کارد.

نصایح: پندها - اندرزها.

نصر: یاریگر- یاری دادن- بخشیدن.

نصف: نیم- نیمه- یک دوم.

نطفه: تَنده- تخم - تخمه - تخمک.

نطق: سخنرانی- سخنگویی - گفتار.

نظارت: سرپرستی- پاییدن- دیدوری.

نظاره کردن: نگاه کردن- نگریستن.

نظافت: رفت و روب- روفتن- پاکیزه کردن.

نظام: آراستن- سامان- ارتش.

نظامی: ارتشی- سپاهی.

نظام وظیفه:دوره ی زیرپرچم- سربازی.

نظر: نگر- نگاه- نگریستن- دی.

نظم: آراستن - سامان - آرایش.

نظیر: مانند- همسان- همتا.

نظیف: پاک- پاکیزه - شسته.

نعره: فریاد- غریو- ویله.

نعش: لاشه- مردار- مرده- کالبد.

نعل: پای افزار- آهن سُم.

نعلین: دمپایی.

نعناع: نانوک- گیاه خوشبو- پَذُور.

نغمه: آهنگ - ترانه - سرود - نوا.

نفاق: ناسازگاری- ناآشتی- دورویی- دودستگی - جدایی.

نفتالین: (فر) بید کُش.

نفخ: آماس- بادکردن- ورم کردن.

نفر: تن- کس- سر.

نفرت: بیزاری- دلزدگی- رویگردانی.

نفرت انگیز: ناخوشایند.

نفَس: دم- دمش- دما.

نَفس: جان- گوهر- سرشت- روان.

نَفَس آخر: واپسین دم.

نَفَس تنگی: دَم تنگی - دم گرفتگی

نَفَس بریدگی: دمبُر- دَمیش.

نفس عمیق: ژرف دم.

نَفس عاقل: روان خردی.

نفسانی: روانی.

نفع: سود - بهره- بازدهی.

نفع پرست: سودجوی- بهره جوی.

نفقه: توشه- هزینه زندگی- گذرانه.

نفوذ: رخنه- راه یابی- فرو روی.

نفوذ کلام: گیرایی سخن- هنایش سخن.

نفی: راندن- دورکردن- بیرون کردن.

نفیس: گرانبها- گرانمایه- ارزنده.

نقاب: پیچه- روبنده- رخ پوشه.

نقّاد: خرده گیر- به گزین- سخن سنج- سنجش گر.

نقاره: کوس- دهل- تبیره.

نقّاش: نخشگر- نگارگر- چهره نگار- چهره پرداز.

نقّال: افسانه گو- داستان گو- گوسان.

نقاهت: بهبودی- دوره ی پس ازبیماری.

نقد: بهین گزینی- سَره گزینی- بهای کالا که یکجا پرداخت شود.

نقداً: پیشکی- پیشادست- هم اکنون - همین دم.

نُقره: سیم.

نقش: نخش- نگار- چهره.

نقشه: ره نامه.

نقص: کمبود-کاهش- کاستی- کمی.

نقص عهد: پیمان شکنی.

نقصان: زیان- کم شدن- کاسته شدن.

نقض: شکستن.

نقطه: خَجَک- تیل- میانه.

نقطه نظر: دیدگاه- نگرگاه.

نَقل: جابجاکردن- ترابری.

نُقل: می مزه - گَزَک - مزه ی باده.

نقل قول: بازگفت- بازگویی.

نقلیه: بارکشی.

نقلیه سریع السیر: بارکشی تند.

نفلیه بطی السیر: بارکشی کند.

نقیض: وارونه- نا همسان- نا سازگار.

نکاح: زناشویی.

نکبت: خواری- بدبختی- رنج.

نکبت بار: رنج آور- خواری بار.

نکره: زشت - بدریخت- الدنگ.

نمّام: سخن چین- دوبه هم زن.

نمره: شماره.

نمط: نمد.

نموّ: رویش- افزایش.

نموّکردن: رُستن، روییدن.

نوبت: گاه- هنگام- پاس.

نوحه: مویه - شیون- گریه و زاری.

نور: فروغ - روشنایی- درخشش.

نوسان: جنبیدن- جنبانکی.

نوظهور: نوپیدا - نورسیده.

نوع: گون- گونه - جور.

نهار: روز.

نهانی: پایانی- فرجامی.

نهایت: فرجام - پایان - سرانجام.

نهر: رود- تَجَن- جوی.

نهضت: خیزش - جنبش.

نهی: بازداری- پیشگیری- ناروادانستن.

نیابت: جانشینی- جانشین شدن.

نیّت: آهنگ- آرمان- آرزو- خواست.

نیک سیرت: نیک نهاد- نیک سرشت.

نیک محضر: خوش برخورد - خوشروی.

نیک نفس: نیکروان- پاکدل.

نیل: رسیدن- دست یافتن.

mozhgan
02-22-2011, 06:27 PM
و

وات: (فر) - نیروی کهرب - توانه.

واثق: برجا- استوار- استوان - پایدار.

واجب: ناگزیر- ناچار - بایسته.

واجد: دارنده - توانا - توانگر.

واحد: یکه - یکتا - یگانه.

وادی: بیابان - دشت.

وارث: مانده بر- مرده ریگبر- ریگبر.

واردات: رسیده ها - کالاهای رسیده.

واردبودن: آگاه بودن.

وارد شدن: درآمدن- به درون آمدن.

واسطه: میانجی- پادر میانی- میاندار.

واسع: فراخ - گشاد - گشایش دهنده.

واشر: (ا) - پولک.

واصف: ستاینده.

واصل: رسیده - دریافت شده.

واضح: آشکار- روشن - هویدا - نمایان.

واعظ: اندرزگوی-پندده.

وافر: فراوان - به فراوانی - بیشتر.

وافی: بسنده - کارآمد.

واقع شدن: پیشامدن- رویدادن.

واقع بین: درست بین - روشن بین.

واقعاً: به راستی- به درستی- بی گمان.

واقعی: درست - راست - راستین.

واقعه: رخداد- رویداد- پیشامد.

واقعیت: راستینه - راستینگی.

واقف:آگاه - دانا

واکس: (آ ) مومه اندود- یرندج.

والاقدر: باارزش- باارج.

والامقام:بلندپایه -گرانمایه- والاجایگاه.

والاهمّت: بلندنگر- والاکوشا.

والد: پدر- بابا.

والده: مادر- مام- مامک.

واله: شیدا - شیفته - سرگشته.

واویلا: شیون کنان - افسوس کنان.

واهمه: ترس- بیم - هراس- نگرانی.

واهی: سست - بی بنیاد - پوچ.

وبا: بیماری مرگامرگی

وبال: سختی - رنج - گزند.

وبال گردن: بارگردن - گردن گیر- گرفتاری - دشواری.

وب سایت: تارنما.

وتر: زه

وثوق: استوار- استوانی.

وثیقه: گروی - گروگان.

وجاهت: زیبایی- خوشگلی - خوبرویی.

وجد: شادمانی - خوشی- خرسندی.

وجدان: آوای درونی - بینش.

وجود: هستی- هستش- بودش.

وجود داشتن: بودن- هستی داشتن.

وجه: روی- رویه - زمینه - پول.

وجه تشابه: همتایی- همانندی.

وجهه: نیکنام - خوشنام - سرشناس.

وحدت: یگانگی - همبستگی.

وحشت: ترس- بیم - هراس - باک.

وحشی: سرکش - رام نشده - ددمنش.

وحی: آگاهیدن- سخن پنهان.

وخامت: ناگواری - سختی- بدفرجامی.

وداع: بدرود - پدرود - خدانگهدار.

ودیعه: گروسپاری - سپرده - نهاده.

وِرد: نیایش- ستایش- افسون.

ورطه: گرداب- منجلاب - مرداب.

ورَع: پرهیزکاری - پارسایی.

ورق: برگ- برگه

ورم: آماس- باد.

ورید: سیاهرگ.

ورود: درآمدن- رسیدن.

ورودی: درآیی.

ورودیه: درآیه - پذیرانه.

وزارت: دیوان

وزارتخانه: دیوان سرا.

وزن: سنگینی- گرانسنگی - ارزش.

وزن کردن:کشیدن- سنجیدن- ترازیدن.

وزنه: سنگ- سنگه - سنگ ترازو.

وزین: سنگین- گرانسنگ - ارزشمند - گرانمایه.

وساطت: میانجیگری- پادرمیانی.

وسیله: ابزار- دست آویز- کارمایه..

وسائل نقلیه: ترابرها.

وسط: میان - میانه - میانگاه.

وسع: توانایی - توانگری - فراخی.

وسعت: پهنه- پهنا- فراخی-گستردگی.

وسعت دادن: گستردن - گسترانیدن.

وسواس: دودلی - بدگمانی.

وسواس درنظافت: تن چینَکی.

وسواسی: دودل.

وسوسه: بداندیشی- دیوکامگی.

وصال: پیوند - بهم رسیدن - پیوستن.

وصف: فروزه - ستایش - ارج.

وصف کردن: ستودن- شناساندن.

وصل: پیوند- بهم رسیدن.

وصل کردن: پیوستن - پیونددادن.

وصلت: پیوستگی- خویشاوندی- زناشویی.

وصول: دریافت- بدست آوردن- رسیدن - رسید.

وصله پینه: تیکه دوزی - دوخت و دوز - دستکاری.

وصله ی تن: خویشان - فرزندان.

وصله ی ناجور: ناهمگرا - پیوند ناجور.

وصی: سرپرست - نماینده - جانشی.

وصیّت: سفارش- خواست نامه. اندرز.

وصیّت نامه:سفارش نامه- درگذشتنامه.

وضع: نهادن- گذاردن.

وضع حمل: زایمان - زایش.

وضعیت: چگونگی- چند و چونی- سر و سامان.

وضوح: آشکارشدن- پیدایی - هویدایی.

وطن: میهن- زاد و بوم - زادگاه.

وظیفه: خویشکاری- بایستگی.

وظیفه خوار:روزی خوار - روزینه خوار.

وعد: نوید - مژده.

وعده: نوید، مژده داده

وعده گرفتن: میهمان کردن.

وعده ملاقات: زمان دیدار.

وعظ: پند- اندرز.

وفاء: پیمانداری- مهرورزی.

وفا ء بعهد: درست پیمانی.

وفات: مرگ - درگذشت.

وفات کردن: درگذشتن- مردن- جان سپردن.

وفق: سازگاری- سازواری.

وفور: فراوانی- فزونی- بسیاری.

وقاحت: بی شرمی- گستاخی.

وقار: فرهمندی- گرانسنگی.

وقایع، وقائع: سرگذشتها - رویداد ها - رخداد ها.

وقت: هنگام - گاه، زمان.

وقت و بی وقت: گاه به گاه.

وقف: دهش- وَرَستاد- نهادک.

وقفه: درنگ - ایست.

وقوف:آگاهی- آگاه شدن- پی بردن.

وقوع: پیش آمدن - دست دادن.

وقیح: دریده- بی شرم- پررو- بی آبرو.

وقیحانه: بیشرمانه - با پررویی.

وکالت:نمایندگی- کارگزاری- جانشینی.

وکالت نامه: دادگو نامه- نمایندگی نامه.

وکالت تسخیری: دادگزاری رایگان - دادگزاری گزینشی.

وکیل: نماینده-کارگزار.

ولادت: زاییدن- زایش - زادن.

ولایت: سرپرستی- فرمانروایی.

ولد: فرزند - زاده - پور- بچه.

ولد چموش:مردم آزار- بچه ی سرکش.

ولوله: غوغا - آشوب - جنجال.

ونوس: ناهید.

وهم:ترس- بیم - هراس.

ویزا: (فر) روادید

mozhgan
02-22-2011, 06:28 PM
ه

هاتف: آوازدهنده - آواگر - سروش.

هادی: رهبر- رهنما - پیشوا.

هتّاک: بدزبان- بی شرم - رسواکننده.

هجاء: آواج- واج گفتن.

هجی کردن: آوا گذاری.

هجران:جدایی- دوری.

هجرت: دوری از میهن

هجری: سال تازی

هجری شمسی: خورشید سال

هجری قمری: ماه سال

هجوم: تاخت و تاز - تک.

هجوم آوردن: تاختن- تازیدن.

هجو: نکوهش- یاوه.

هدایت: راهنمایی - رهنمودی.

هدر: بیهودگ - نفله - تباه - برباد رفته.

هدف: آرمان- آماج - نشانه ی تیر.

هدیه: پیشکش- ارمغان - دهش.

هذیان: پریشان گویی.

هرج: آشوب.

هرج و مرج: آشوب- پریشانی- درهم برهم.

هردمبیل: (ت) درهم بر هم- هرکه هرکه.

هرطریق: هرراه.

هرطور: هرگونه - هرجور.

هروقت: هرگاه.

هزل: شوخی- یاوه.

هزیمت: گریختن- پراکندگی.

هژبر: شیر- دلیر.

هضم: گوارش-گواریدن.

هضم رابعه: گوارش پایانی.

هفت خط: هفت رنگ - نیرنگ باز- دغلکار.

هلاک: نابودی- نیستی- مرگ.

هلال: گردی ماه.

هلی کوپتر: (ی)بالگرد.

هم اسم: هم نام.

هم اصل: هم گوهر.

همانطور: همانگونه- همانسان.

همانطریق: همان روال- همان روش.

همانقدر: همان اندازه.

همجنس: همگون.

همجوار: همسایه.

همردیف: همپایه.

هم سفر: همراه رهنوردی.

هم شکل: همریخت - همانند.

هم صحبت: هم سخن - همدم.

هم عصر: همدوره.

هم عقیده: هم باور- هم اندیش.

هم قدم: همگام - همراه.

هم مسلک: هم روش - هم آیین.

همه فن حریف: همه کاره - زرنگ.

هم قافیه: هم پساوند.

همنوع: همگون - همگن.

هندسه: (واژه پارسی تازی گشته ی، هَندَچَک) - اندازه - اندازه گیری.

هول: ترس - بیم - باک- هراس.

هوی و هوس: خواهش- گرای.

هویّت: شناسه- هستی.

هیئت حاکمه: کشورمداران - فرمداران.

هیبت: ترس- بیم.

هیجان: شور- جوش و خروش.

هیکل: پیکر- اندام- تنه -کالبد.

هیولا: دیو.

هیهات: افسوس- دریغ - دریغا.

mozhgan
02-22-2011, 06:28 PM
ی

یأس: نا امیدی.

یأس آمیز: نومیدانه.

یائسه: نومید - نازا - سترون.

یادش به خیر: یادش گرامی.

یاغی: (ت) نافرمان- سرکش- گردنکش.

یاقوت: یاکند.

یالقوز: (ت) تنها- بی همسر- یکه.

یبوست: خشک شکمی، روده ای.

یتیم: بی پدر- بی سرپرست.

یتیم خانه: پرورشگاه.

ید: دست

ید طولا: خستگی ناپذیر- پرتوان.

یدک: (ت) دنباله- پالاد.

یراق: (ت) نوار- ساز و برگ - ابزار.

یر به یر: (ت) سربه سر.

یرقان: زردکان- زرد روی.

یعنی: چم- بدین مانَک.

یعنی چه: برای چه - بچه مانَک.

یغما: (ت) تاراج - چاپیدن.

یَقه، یخه: گریبان.

یقین: بیگمان - بی شک.

یقیناً: بیگمان - بی چون و چرا.

یُمن: شگون- فرخندگی - همایونی.

یواش: (ت) آهسته - نوک پا.

یورتمه: لوکه - رهوار.

یورش: (ت) تاخت - تازش.

یوم: روز.

یومیه: روزانه - هر روز.

یونجه: (ت) اسپست- اسفست- آسپست

ییلاق: (ت) سردسیر- سردینه جا