توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : برگردان واژه های بیگانه به پارسی
mozhgan
02-22-2011, 06:04 PM
آ
آباء: پدران - نیاکان
آباژور: (فر) سایه شکن.
آبجی: (ت) - خواهر- همشیره.
آب حیات: آب زندگی.
آب قنات: پَرَشک.
آب معدنی: آب کانی.
آب مقطر: چکیده آب - چکه آب.
آب نبات: شکرینه - شکربسته.
آبدار باشی: آبدارچی - چایچی.
آبونه: (فر) همبست.
آپارات: (ر) دستگاه - پخش رخشاره.
آپارتمان: (فر) سراچه- اپَرَک.
آپاندیس: (فر) آویزه.
آتشی مزاج: تند خوی - زود خشم.
آتمسفر: (فر)هوابار- پناد.
آتلیه: (فر) کارگاه.
آتیه: آینده.
آحاد: یکان
آجر: آگور
آچار: (ت) دست ابزار- پیچ بازکن.
آخر: پایان - پسین - فرجام.
آخرت: سرای پسین.
آخرالامر: سر انجام.
آداب: ادب ها
آدامس: ( ا ) ژد.
آدرس: (فر) نشانی.
آدم وحوّا: مشی و مشیانه.
آدمی سیرت:آدمی سرشت، نهاد.
آذوقه: آزوغه- از ریشه آزوک
آراء: رای ها.
آرامش طلب:آرامش جو- آسایش خواه.
آرتزین: (فر) - خیز چاه.
آرتیست: (فر)هنرپیشه - بازیگرنمایش.
آرشیتک: (فر) مهراز.
آرخلوق: (ت) نیم تنه- تن پوش.
آروغ: (ت) باد گلو.
آزادی طلب: آزادیخواه - آزادی جو.
آزرده خاطر:دلگیر- رنجیده- دل آزرده.
آژان: (فر) پاسبان.
آژانس: (فر) نمایندگی- کارگزاری.
آسانسور: (فر) بالارو.
آسفالت: (فر) گجفه - گَجف.
آسم: (فر) تنگدم.
آسوده خاطر: آسوده دل- دل آرام.
آشپزباشی: (ت) - سر آشپز.
آشغال: آخال
آشفته خاطر: آشفته دل- دلواپس.
آشوب طلب: آشوبگر.
آشیانه وحوش: کنام جانوران.
آفاق: کیهان- کرانه های آسمان.
آفت: گزند(ب) زیان - آسیب.
آفریقایی: آفریکایی.
آقا: (ت) سرور - خواجه.
آگراندیسمان: بزرگ نمایی-گستردن.
آلاچیق: (ت) پرچین گاه- تاژ.
آلاخون والاخون: (ت) بی خانمان دربدر- آواره - خانه به دوش.
آلاگارسن :(فر) - پسرانه.
آلامد: (فر) باب روز.
آلبوم: (فر) - جُنگ.
آلت: ابزار- افزار.
آلرژی: (فر) سُهندگی.
آلومینیوم: (فر) سیمک.
آماتور: (فر) ریژکار- نوکار.
آمار و ارقام: آمار و شماره ها- ایاره ها.
آمبولانس: (فر) بیماربر.
آمپر: (فر) شتابه.
آمپول: (فر) آوندک.
آمر: فرمان دهنده - فرمان پاد.
آمن: درپناه - بی بیم.
آمونیاک: نوشاهک.
آمین: ایدون باد- چنین باد.
آناناس: (فر) کاجدیس - کاجودیس.
آناً: دریک دم- بیدرنگ.
آنتن: (فر) سَرون.
آنتی بیوتیک: (فر) جان دارو- پادزهر.
آنتیک: (فر) کهن - کهنسال- کهنه.
آندوسکوپی: (فر) اندرون بینی.
آندیو: (فر) کاسنی فرانسوی.
آنژین: (فر) گلودرد.
آنوقت: آنگاه- آنزمان - آن هنگام.
آنی: گذرا.
آوانس: (فر) پیش پرداخت.
آهن آلات: آهن ابزار.
mozhgan
02-22-2011, 06:06 PM
ا
اباء: سرباززدن- سرپیچی- رویگردانی.
ابتداء: آغاز- نخست.
ابتدایی: آغازین - نخستین.
ابتذال: بی ارجی- پیش پا افتادگی.
ابتکار: نوآوری- نویابی.
ابتلا: دچاری.
ابد: جاویدان - همیشه
ابداً: هرگز- هیچگاه- بهیچ روی.
ابداع: نوآوری - نوسازی.
ابدی: جاودانی- پایا.
ابدیت: جاودانگ، پایندگی.
ابرازکردن: نمایان کردن - آشکارکردن.
ابرام: پافشاری - یکدندگی - سمجی.
ابلاغ: فرمان، دستور، پیام رسانی.
ابلق: دورنگ.
ابله: نابخرد- نادان -کودن.
ابلهانه: سبکسرانه.
ابلیس: اهریمن.
ابن: پسر- پور.
ابو: پدر- بابا - پاپا.
ابهام: پوشیده- گنگی- پیچیده کردن سخن.
ابیات: بندها - بند هر سروده.
اُپرا: (فر) آوا نمایش.
اپیلاسیون: (فر) مو زدایی.
اُپیوم اُپیون: (ف پ) نارکوکه - پادزهر.
اتابک: (ت) پدربزرگ - فر نشین.
اتاق ، اطاق: (ت) سراچه- چهاردیواری.
اتاق انتظار: پرموگاه.
اتاق خواب: شبستان- بسترگاه.
اتاق عمل: نیشکارگاه.
اتاق میهمان: میهمانخانه - تالار.
اتباع: پیروان - شهروندان - فرمانبران.
اتراق: جا گیری - فرود آمدن.
اتحاد: همبستگی - یگانگی.
اتخاذ: گرفتن - فراگرفتن.
اتصال: پیوستگی-ناجدایی- چسبیدن.
اتفاق: پیش آمد - رخداد - رویداد.
اتفاق: همکاری - همدلی- همسویی.
اتفاقاً: ناگهانی - بناگاه - ناگهانی -
اتفاقی: پیش آمدی.
اتکاء: پشت گرمی- پشتیبانی- دلگرمی.
اتکاء بنفس: خود استواری- خَواتاهی..
اتم: (ی) ریزین - هسته.
اتلاف: تبه، نابود کردن- از میان بردن.
اتلاف وقت: زمان کشی.
اتوبوس: (فر) خودروی بزرگ- گذربر.
اتومبیل: (فر) خود رو.
اتوماتیک: (فر) خودکار.
اتهام: بدنام کردن- دروغ، گناه بستن.
اتیکت: (فر) برچسب.
اثاث: بار و بنه- کالا
اثبات: بازنمایی- برجای داشتن.
اثر: نشان - نشانه- رد.
اثناء: زمان - هنگام - گاه.
اثنی عشر: دوازدهه
اجابت: پذیرفتن - برآوردن.
اجاره: کرایه - بهای جا.
اجازه: پروانه - روادید.
اجاق: (ت) آتشدان- دیگپایه.
اجاق کور: (ت) نازا- سِتَرون.
اجبار: بزور واداشتن- فرچپانی.
اجباراً: بزور، به ستم.
اجباری: ناچاری- ناگزیری.
اجتماع: انجمن- هنجمن- همبودگاه.
اجتناب: پرهیز، دوری.
اجتناب کردن: پرهیز، دوری جستن.
اجتناب ناپذیر: ناچار- ناگزیر.
اجر: پاداش- مزد.
اجراء: انجام - بکارگیری - کاربست.
اجراء کردن: انجام دادن- بکاربستن.
اجرت: دستمزد.
اجل: دم ، زمان مرگ.
اجمال: کوتاهی- فشردگی- چکیده.
اجنبی: بیگانه - انیرانی.
احاطه: پیرامون گیری- فراگیری.
احتراز: پرهیز،دوری کردن- رویگردانی.
احتراق: آتش گرفتن- سوختن.
احترام: ارج-گرامیداشت- بزرگداشت.
احترام گذاشتن: بزرگ، والا داشتن.
احتضار: دم مرگ بودن- جان دادن.
احتکار: انبارگری- نهان کالایی.
احتکارکردن: انبار، پنهان کردن.
احتمال: گمان بردگی - شایدی.
احتمالاً: شاید- انگارکه - گمان می رود.
احتیاج: نیاز.
احتیاج داشتن: نیازمند بودن.
احتیاط: دوراندیشی- هوشیاری.
احد: یک - تک - تنها - یکتا.
احداث: ساخت.
احداث کردن: ساختن - پدید آوردن.
احراز: دست یافتن- رسیدن به چیزی.
احساس: دریافتن- پی بردن.
احساس کردن: دریافتن - سُهیدن
احسان: نیکی - بخشش- مهرورزی.
احسنت: آفرین- زهی- به به.
احشاء: اندرونه
احضار: فراخواندن
احمر: سرخ - سرخرنگ.
احمق: تهی مغز- بیخرد - نادان.
احمقانه: نابخردانه.
احوال: چگونگی - سرگذشت.
احوال شما چطوراست؟: چگونه هستید ؟ چگو نه اید؟ چونید؟
احیاء: شب زنده داری - زنده کردن.
احیاناً: شاید - گاه گاهی.
اختراع: نوآوری- نوآفرینی.
اختراع کردن: آفریدن- پدیدآوردن.
اختصار: کوتاه کردن- کوتاه سخنی.
اختصاص: ویژگی - ویژه کردن.
اختفاء: پنهان کردن - نهفتگ
اختلاف: نا سازگاری - نا همگونی.
اختلال: آشفتگی- پریشانی.
اختلال حواس: خرد پریشانی.
اختلاط:آمیزه.
اختناق: خفگی - آواکُشی.
اختیار: گزینش- آزادکامی.
اختیارکردن: گزیدن - گزین کردن.
اخراج: - بیرون، ازکار برکنارکردن.
اُخروی: روز واپسین - جهان دیگر.
اخطار: گوشزد- هشدار- یادآوری.
اخطارنامه: هشدارنامه - یادبرگ.
اخفاء: پنهان، پوشاندن، نهان داشتن.
اخلاق: خوی- رفتار.
اخلال: آشوب، کارشکنی کردن.
اخیر: پایانی - فرجامی- واپسین.
اخیراً: بتازگی.
اداره: سازمان- دیوان .
اداره کردن: گرداندن- سامان دادن.
اداء: بجای آوردن- پرداختن.
اداء واصول: لوس بازی- سبکسری.
اداء و اطوار: غر و غمزه - نازو کرشمه.
ادامه: پیگیری- دنبال کردن.
ادای احترام: فرنایش.
ادرار: آبگونه - میزش(پ) - پیشاب.
ادراک: دریافت کردن - پی بردن.
ادعاء: خواست- فراخواست- دادخواهی.
ادعا کردن: ازآن خود دانستن.
ادعا نامه: کیفرخواست.
ادغام: آمیختن - درهم کردن.
ادویه: دارو ها- چاشنی- بوی افزا.
ادیب: ادب مند
اذیت: آزار- رنج - گزند.
اذیت کردن: رنجاندن - آزردن.
ارائه: نشان دادن - نمایاندن.
اراجیف: یاوه ها - ژاژها.
ارادت: سرسپردگی - مهرورزی.
اراده: خواست
اراده آهنین: خواست پا برجا-خواست استوار.
اراذل: ناکسان - فرومایگان.
ارباب: سرور- فرمند.
ارتباط: پیوند- پیوستگی.
ارتجاع: واپس گرا - کهنه پرست.
ارتعاش: لرز- لرزش - لرزاندن.
ارتفاع: بلندی- بلندا- بالا.
ارتقاء: بالا رفتن- پایه گرفتن.
ارتکاب: دست بکارشدن - گناه کردن.
ارتکاب جرم: بزهگری - بزهکاری.
ارث: مرده ریگ - بازمانده - مانداک.
ارجاع: واگذاری - واگذاشت.
اُردک: (ت) مرغابی.
اُردو: (ت) لشگرگاه - سپاه بسیجیده.
ارزاق: خواربار.
ارزش قائل شدن: ارج گزاردن - والا شمردن.
ارسال:گسیل، روانه کردن- فرستادن.
ارشاد: راهنمایی، پند و اندرز دادن.
ارض: زمین - خاک- سرزمین - مرزوبوم.
ارضاء: خشنودکردن- خشنوتن.
ارعاب: ترساندن - هراساندن.
ارفاق: گذشت - چشم پوشی.
ارفع: بلندتر- بلندپایه تر.
ارکستر: (فر) همنوازی.
ارم: بهشت - فردوس - پردیس.
اریکه: اورنگ- تخت
ازاء: برابر- به جای.
از اوّل تا انتها: ازآغاز تا پایان.
از جانب: از سوی.
ازجهت ویا ازاینجهت: ازایرا- اِ ت ایرای.
ازحال طبیعی خارج شدن: از خود بی خود شدن - خشمگین شدن.
ازحد تجاوز کردن: از اندازه گذشتن.
از حفظ: از بر- از ویر.
از این حیث: ازاین رو- بااین رو.
ازخاطربردن: از یادبردن- فراموش کردن
ازخاطر رفتن: ازیاد رفتن-فراموش شدن.
ازاین سبب: با این انگیزه - از اینرو.
از این قبیل: از اینگونه - بدین سان.
ازاین قرار: بدینگونه.
ازاین لحاظ: از این دیدگاه - ازاینرو.
ازخودراضی: خودخواه- خودپسند.
ازدحام: انبوه - هنگامه.
ازدواج: زناشویی.
ازدیاد: فزونی.
ازدیاد جمعیت: افزایش زادگان.
از روی احتیاج: ازسرنیاز، مستمندی
از قبل: از پیش - پیشاپیش.
از قِبَل: از سوی.
از قضاء: ازپیشامد روزگار.
ازل: دیرینگی - همیشگی- بی آغاز.
اساس: پایه ها - پی - بنیاد.
اساساً: از بن - از ریشه - از پایه.
اساسی: بُنیک.
از لحاظ: ازروی .
از صمیم قلب: از ته دل- باهمه جان و دل.
ازعهده بر آمدن: ازپس آن بر آمدن - توانایی کاررا داشتن - کار آمد بودن.
ازنظر: از دید- از نگر.
از نقطه نظر: ازدیدگاه.
از باب: از در.
از این بابت: از این روی.
از نظر افتادن: از یاد رفتن-از چشم افتادن .
از وراء: از لا به لای.
اساتیر: افسانه ها - داستانهای پنداری.
اسارت: بردگی - گرفتار،در بند شدن.
اسباب: افزارها - ابزارها - سازوبرگ.
اسباب بازی: بازیچه.
اسپاگتی: (ای) رشته.
اسبق: پیشتر- پیشین.
اسپورت: (فر) ورزش.
استارت: (ا) تک آغاز.
استبداد: خودسری- خودکامگی.
استراتژی: (لا) راهبرد.
استراتژیک: (لا) راهبردی.
استثمار: بهره کشی- سودگیری.
استثناء: سوا - جدا.
استحضار: بیادآوردن- آگاه کردن.
استحکام: استواری - پا بر جایی.
استحمام: به گرمابه رفتن- تن شستن.
استخدام: بکارگماردن - بکارگرفتن.
استخدام دائمی: بکارگماشتن پایا.
استخدام موقت: بکارگماشتن زمانی.
استخدام فصلی: بکار گماردن پاره ای.
استخراج: برهیختن- بیرون کشیدن.
استدعا: درخواست - خواهش.
استدلال: گواهی خواستن.
استراحت: آسودگی- آسایش - آرامش.
استراحت کردن: آسودن- آرمیدن
استراق: دزدیدن- دزدی.
استراق سمع: نهان گوشی- دزد گوشی
استرداد: پس دادن - برگرداندن.
استشمام: - بوییدن - بو کشیدن.
استشهاد: گواهی خواهی.
استطاعت: توانمندی- بی نیازی -توانگری.
استعاره: مانندگویی- مانند آری.
استعداد: شایستگی- توانایی کار.
استعفاء: کناره گیری - کناره جویی.
استعمار: بهره کشی- سود جویی.
استعمال: کاربرد- بکارگیری.
استفاده: بهره، سود بردن- بهرمندی.
استفاده مشروع: رواسود.
استفاده نامشروع: نارواسود.
استفراغ: بالا آوردن.
استفسار: پرسیدن- جویا شدن
استفهام: پرسش - نیوند.
استقامت: ایستادگی- پایمردی- پایداری.
استقبال:پیشباز- پیشواز - پذیره شدن.
استقرار: جاگرفتن - استوارشدن.
استقلال: آزادسری - خودایستایی.
استماع: شنودن- شنیدن- گوش دادن.
استمداد: یاری جویی- پشتیبان جویی.
استمرار: پیوستگی- پیاپی.
استناد: دست آویز- دستمایه.
استنطاق: بازپرسی.
استمهال: درنگ جستن.
استنباط: پی بردن- دریافتن.
استواء: برابری- یکسانی-
کمربند پنداری دور زمین.
استوایی: گرمسیری.
استودیو: (فر) هنرگاه.
استهزاء: ریشخند - نیشخند - دست انداختن.
استهلاک: میرانیدن- نابود کردن.
استیضاح: واپرسی - بازخواست - کاوش - گزارش خواهی.
استیل: (فر) - روش.
استیلا: چیرگی - پیروزی - دستیابی.
استیناف: از سرگیری - بازدادرسی - بازرسیدگی.
اسرار: رازها - پوشیده ها - نهانی ها.
اسرارآمیز: رازگونه - رازیچه.
اسراف: زیاده روی - ریخت و پاش.
اسرع: زودتر - تندتر - شتابنده تر.
اسطبل: (ی) ستورگاه- باره بند.
اَسف: اندوهگین، غمگین شدن - اندوهیدن.
اسفناک: اندوهناک - غمناک.
اسقاط: فرسودگی.
اسکات: آرام کردن - خاموش کردن.
اسکلت: استخوان بندی.
اسکله: (ا ) بارانداز.
اسکناس: ارزبرگ - چاو.
اسکی: (آ) برف سری - سُرش.
اسم: نام - برنام - آوازه.
اسلوب: راه - روش - شیوه - گونه.
اسلحه: جنگ افزار، ابزار - زینه.
اسهال: شکم روش - بیرون روی.
اسید: (ی) ترشک.
اسیر: گرفتار- در دام - دربند.
اسیرکردن: گرفتار، در بندکردن.
اشاره: نشان دادن - نمایاندن.
اشاعه: پراکندن - پاشیدن - گستردن.
اشباع: سرشار- لبریز- مالامال.
اشتباه: لغزش - گمراهی.
اشتراک: هموندی - همسویی.
اشتعال: افروزش- زبانه کشیدن آتش.
اشتهاء: خواهانی- خواستاری.
اشتهار: بلندآوازگی- ناموری.
اصولاً: از بن- از پایه.
اشتیاق: آرزومندی- شیفتگی.
اشد: سخت تر..
اشراق: روشن شدن - درخشیدن - تابان شدن.
اشعار: سروده- چامه- چکامه ها.
اشعه: پرتو-فروغ. اشعه ایکس: نهان پرتو.
اشغال: جا گرفتن - سرگرم بودن.
اَشکال: چهره ها- گونه ها - ریخت ها.
اشک حسرت: اشک آرزو.
اِشکال: دشواری - پیچیدگی.
اِشکال تراشی: دشوار، پیچیده کردن.
اشک تمساح: نیرنگ - فریب.
اصابت: برخوردن- به نشانه خوردن تیر.
اصالت: نیک نژادی - به نژادی
اصالت ذات: خود گوهری-هست گوهری.
اصحاب: یاران - همدلان - دوستان.
اصطکاک: مالش- سایش- بهم ساییدن.
اصطلاح: زبانزد - فرا زبانی.
اصل: بنیاد- بن- ریشه- پایه- نهاد.
اصلی: بنیادی.
اصلاً: هرگز- بهیچ روی.
اصلاح: آراستن - پیراستن - ویرایش.
اصناف: پیشه وران
اصولاً: از بن- از پایه.
اصیل: والاگوهر- با نژاد - نژاده.
اضافه: افزونی - افزایش - فزونی.
اضافه حقوق: بیش مزد - بیش کار.
اضطراب: بیتابی- دلشوره - دلواپسی.
اضطرار: ناچار شدن- ناگزیرشدن.
اضمحلال: نابودی- نیستی- تباهی.
اطاعت: فرمانبرداری- گردن نهادن.
اطراف: (پیرامون- کرانه- کناره.
اطراق یا اتراق: برآسودن- لنگراندختن - بارافکندن.
اطعام:خوراک، خورش دادن- خورانیدن.
اطلاع: آگاهی-گزارش- پیام.
اطلاع دادن:آگاهی، گزارش دادن.
اطلس: پرنیان- ابریشم - پرند.
اطمینان: آرامش- آرام دلی-آرمیدن.
اطوار: اداها - ریخت ها - غروغمبیل.
اظهار: آشکار، نمایاندن، پدیدارکردن.
اعتبار: ارزش- پشتوانه.
اعتبار بانکی: ورسنگ.
اعتدال: میانه روی - میان گرایی.
اعتدال در سخن: میانه روی در سخن.
اعتراض: وا خواهی- واخواست.
اعتراض کردن: واخواستن.
اعتراف: نهان آشکاری- بزبان آوری.
اعتصاب: ایست کاری - بازایستایی.
اعتصاب غذا: خودداری از خوردن خوراک.
اعتقاد: باور- پای بندی - گرایش.
اعتماد: سپردن- واگذاری - واگذاشتن
اعتناء: نگرش - نیک نگری.
اعتیاد:خوگرفتن- خویگری- پای بندی.
اعجاب: شگفتی- شگفت زدگی.
اعجاز: فرجود - کار بزرگ - ورجاوری.
اعجوبه: شگفت آور- شگفت انگیز.
اعداد: شماره ها.
اعدام: کُشتن - نابودی- نیست کردن.
اعَراب: - تازیان- عرب ها.
اعزام: روانه، گسیل کردن.
اعشار: ده ده - یکدهم ها.
اعشاری: دهدهی
اعراض: رویگرداندن - روی برتاختن.
اعصاب: تاروپودها - پی ها.
اعطاء: واگذاری - بخشیدن.
اعقاب: بازمانگان- فرزندان - نوادگان.
اعلاء: بلند- برتر - والاتر - بهتر.
اعلام: آگاهی دادن - شناسایی دادن.
اعلام جرم: بزه بست.
اعلام خطر: آژیراک سیج آگاهی.
اعلامیه: آگاهی نامه.
اعلان: آگهی- آگاهانیدن- آشکارکردن.
اعیان: بزرگان - توانگران- مِهان.
اغتشاش: آشفتگی - شورش.
اغذیه: خوراک ها - خوردنی ها.
اغراق: گزافه گویی - بیش گو
اغفال: فریب - فریفتن - گول زدن.
اغلب: بیشتر- چیره تر.
اغماء: بیهوشی- از خود بیخود شدن.
اغنیاء: توانگران - توانمندان - دارایان.
اغماض: چشم پوشی - گذشت.
اغواء: فریب دادن - گمراه کردن.
اغیار: بیگانگان - انیران.
افاده:خود بینی- خودنمایی-خودبرتری.
افاقه: بهبودی- بخود آمدن.
افتتاح: گشایش- بازگشایی.
افتتاح حساب: باز کرد.
افتخار: نازش- سرافرازی - بالیدن.
افتراء: دروغ بستن.
افتضاح: رسوایی- بی آبرو شدن.
افراط: زیاده روی کردن - فزونی روی.
افسرده خاطر: پژمرده دل - دلشکسته - تنگدل.
افشاء: آشکار کردن - لو دادن -رو کردن - نمایان کردن.
افضل: برتر- افزونتر.
افعی: اژدها - اژدر.
افق: کران - کرانه.
افقی: ترازی.
اَفکار: اندیشه ها.
افلاک: گردون ها - چرخ ها - سپهر.
افلیج: زمین گیر- لمس اندام.
افول: فرو رفتن - ناپدیدی- از دید رفتن.
افیون: خشخاش - اَپیون.
اقارب: نزدیکان - خویشان - بستگان.
اقامت: ماندن - ماندگار شدن - زیستن.
اقبال: بخت - نیک بختی.
اقتباس: برگیری - برداشت.
اقتدار: توانا شدن- توانایی- نیرومندی.
اقتصاد: بازرگانی- تراز داری- میانه روی در هر کار.
اقدام: دست بکار شدن- انجام دادن.
اقرار: بزبان آوری - آشکارگویی.
اقرار نامه: خُستونامه.
اقساط: بهرگانی- بهره ها - بدهی ها.
اَقسام: گونه ها - جورها.
اِقسام: سوگند خوردن.
اقصی: دورتر - دورترین - جای دور.
اقل: کمتر- اندک.
اقلاً: کمترین- دست کم
اقلیت: کمترین- کم بودن.
اقلیم: کشور- سرزمین- مرزوبوم.
اقناع: خرسندشدن - خشنود گردانیدن.
اقوام: مردمان - تیره ها.
اقیانوس: دریابار- بزرگ دریا.
اکابر: بزرگان- بزرگسالان-سالمندان.
اکاذیب: دروغ ها - ژاژها.
اکبیر، اکبیری: زشت - بی ریخت.
اکتساب: بدست آوردن - اندوزش.
اکتشاف: بازیابی- دریابی- پیدایش.
اکتفاء: بسنده - بس - بسندگی.
اکثر: بیشتر- فزونتر.
اکثراً: بیشتر- بیشترین.
اکثریت: بیشینه - مِهیستی.
اکثریت آراء: بیشترین رای ها.
اکراه: بیزاری- دل نخواهی.
اکراهاً: ناگزیری- ناچاری- به ناخواست.
اکلیل: زراب.
اکیداً: بی چون و چرا - بی برو برگرد.
اکیپ: (فر) هم گروه.
الاغ: (ت) خر.
الا: مگر - جز - وانگهی.
الان: اکنون- همین دم- این هنگام.
البته: همانا - هرآینه - بی گمان.
التفات: مهرورزی.
التماس: درخواست - خواهش - لابه.
التهاب: جوش و خروش - تب و تاب - برافروختگی.
التیام: بهبودی یافتن- درمان نمودن.
التیام پذیر: به شدنی.
التیام یافتن: بهبودی یافتن.
الزام: ناگزیری - ناچاری.
الزاماً: ناچار- ناگزیر- از روی ناچاری.
الساعه: همین دم - همین اینک.
الصاق: چسبانیدن- چسباندن.
الغاء: برهم زدن- برهم خوردن.
الفت: همدمی- هم خویی- دوستی.
الفت داشتن: یار شدن- دوست شدن.
الکتریسته: کهرُب.
اِلم غم - افسردگی - اندوه - دردمندی.
المثنی: رونوشت.
الوان: رنگ وارنگ.
الهام: در دل افکندن- فرتابی.
الیاف: رشته ها - نخ ها.
اَلیم: دردناک- دردآور- رنج آور.
امّا: ولی- آنگاه - گرچه - بهر روی.
امان: درپناه- بی بیم شدن - پناه دادن.
امانت: سپردگانی- سپرده.
امانت نگهدار: سپرده نگهدار.
امتحان: آزمایش - آزمون.
امتداد: راستا.
امتزاج: آمیزه.
امتلاء: پرشدن - شکم پری.
امتناع: خود داری - سر باز زدن.
امتنان: سپاسگزاری - سپاس داشتن.
امتیاز: برتری- فرداد.
امداد: یاری- یاوری- پشتیبانی.
امر: فرمان دادن- دستور دادن.
امرار معاش: گذران زندگی.
امراض: بیماری ها.
امراض اطفال: بیماری های کودکان.
امراض انفرادی: بیماری های پراکنده.
امراض خارجی: بیماری های بیرونی.
امراض داخلی: بیماری های درونی.
امراض دماغی: بیماری های مغز.
امراض روحی: بیماری های روان.
امراض ساریه: بیماری های واگیر.
امراض عصبی: بیماری های پی.
امراض گوش و حلق و بینی: بیماری های گوش و گلو و بینی.
امراض مجاری: بیماری های میزه راه
امراض مناطق حاره: بیماری های گرمسیر.
امراض نسوان: بیماری های زنان.
امساک: خود داری- خویشتن داری- کم خواری.
امضاء: دستینه.
امکان: توانایی- شدنی- دست یافتن.
املاح: نمک ها.
املت: خاگینه - نیمرو.
امن: بی بیم - بی ترس- آرامش.
امنیت: آرامش - آسایش - بی هراسی.
اموات: مردگان - درگذشتگان.
امور: کارها - رویدادها.
امیر: فرمانده - فرمانروا - سردار- سالار.
اموال: دارایی.
اموال منقول:دارایی های جابجا شونده- دست کارگان.
اموال غیرمنقول: دارایی های
امیال: گرایش ها - خواست ها.
امین: درستکار- رازدار
انبساط: گشاده رویی- گستردگی.
انبساط خاطر: خوشی- خرمی.
انتخاب:گزینش- برگزیدن.
انتخاب کننده: گزینش کننده.
انتخاب شونده: گزین.
انترن: (فر) کارورز.
انتساب: بستگی- وابستگی- پیوستگی.
انتشار: پراکندگی - پخش کردن- گستردن.
انتصاب: گماشتن - بکار گماری.
انتظار: چشمداشت - چشم براه بودن.
انتظام: سر و سامان دادن- سامان دهی.
انتفاع: سود جویی- بهره وری.
انتقاد: سنجش - باریک بینی.
انتقال: جا بجایی- برگردان.
انتقال بانکی: برگردان.
انتقام:کینه جویی- کینه توزی- خونخواهی.
انتهاء: فرجام - سرانجام- ته- به پایان رسیدن.
انجام وظیفه: خویشکاری.
انجماد: فسردن- یخ زدن- ماسیدن.
انجمن امورخیریه: انجمن نیکوکاری.
انحراف: کج راهی.
انحصار: ویژه بودن.
انحطاط: نابودشدن- به پستی گراییدن-پایین افتادن.
انحلال: برچیدگی- از میان رفتن.
انحناء: خَمیدگی- کژی.
انرژی: (فر) - کاربری- نیرو- پرکاری.
انزجار: بیزاری - دلزدگی- وازدگی.
انزوا: گوشه گیری- گوشه نشینی.
اُنس: خو گیری.
انسان: آدم - مردم - مردمان.
انسانی: آدمی- مردمی.
انسانیت: آدمی گری - مردمی.
انستیتو: (فر) سازمان.
انشاء: خود نوشت - سخن نگاری.
انشعاب:چند شاخگی-شاخه شاخه شدن.
انشعاب کردن: جدا شدن- پراکندن.
انصاف: راستی- داد - دادگری.
انصافاً: براستی- از روی داد - از سر دادگری.
انصراف: چشم پوشی - رها کردن - دل برگرفتن.
انضباط: آراستگی - بسامانی.
انضمام: پیوستگی - پیوستن.
انطباق: همانندی - برابری - یکسانی- همسانی - همتایی.
انظار: نگرها - دیدها - چشمان.
انعام: دهش- پاداش- دست خوش- شاگردانه.
انعطاف: نرمش- خَم پذیری- دولا شدن.
انعقاد: پیمان بندی- بستن- بسته شدن.
انعکاس: باز تاب.
انعکاس صوت: پژواک.
انعکاس نور: باز تابش.
انفجار: ترکیدن- پکیدن.
انفراد:تنهایی- یگانه شدن- تک شدن.
انفرادی: تکی .
انفصال: گسستگی- جدا شدن- جدایی.
انقباض: فشردگی- درهم کشیده شدن.
انقراض: سرنگونی- نا بودی- برچیدگی.
انقراض سلسله: برافتادن زنجیره - گسست زنجیره.
انقطاع: گسیختگی- وابریدگی.
انقلاب: دگرگونی - زیرورویی - شورش.
انکار: رد کردن- باور نکردن.
انکسار: شکست - شکسته شدن.
انگشت حسرت: انگشت آرزومندی.
انگشت سبابه: انگشت گواهی.
انگشت ندامت: انگشت پشیمانی.
انواع: گونه ها - جورواجور.
انهدام: ویرانی- نابودی - نیستی.
اوایل: آغازها - پیش ها - نخست ها.
اواسط: میانه ها.
اواخر: پایان ها - فرجام ها.
اوامر: دستورها - فرمایش ها.
اوباش: فرومایگان - رندان - ولگردان.
اوج: فراز- بالا- بلندی.
اوصاف: چگونگی ها - چونی ها - چند وچونی ها.
اوضاع: رویدادها - رخدادها.
اوقات تلخی: ترشرویی - تندی.
اول: نخست - آغاز- سرآغاز
اولین: نخستین.
اولاد: فرزندان - زاده ها.
اهالی: مردمان - باشندگان.
اهانت: خوار، سبک کردن-کوچک کردن.
اهتزاز: افراشته - برافراشته
اهتمام: کوشش- دلبندی- تلاش.
اهداء: پیشکش- ارمغان.
اهل: کسان- خاندان- خانواده..
اهلی: رام - خوگیر.
اهلیت: سزاواری- شایستگی.
اهمال: سستی و تنبلی- پشت گوش اندازی.
اهمیت: ارزشمندی- شایستگی.
ایاب و ذهاب: آمد و شد.
ایادی: دست نشاندگان- مزدوران.
ایالت: استان.
ایام: روزها - روزگاران - زمانها.
ایثار: از خود گذشتگی - جان بازی.
ایجاب: پذیرفتن.
ایجاد: آفرینش- ساختن- برپاداشتن.
ایجاز: کوته سخنی.
ایده: (فر) آرمان- اندیشه.
ایراد: خرده گیری- بهانه جویی.
ایزد تعالی: برترین ایزد.
ایفاء: انجام دادن- بجای آوردن.
ایل: (ت) تیره - دودمان- خاندان.
ایلچی: فرستاده - پیک - پیام بر.
ایمان: باور داشتن- پای بندی- گرایش.
اینجانب: من.
این دفعه: این بار.
این طور: اینگو نه - اینجور- ایدون.
این قدر: این اندازه.
این مرتبه: این بار.
این وقت: این زمان.
ایمن: آسوده.
ایهام: بگمان افکندن.
mozhgan
02-22-2011, 06:07 PM
ب
با اجازه: باپروانه - با روادید.
با اراده: پا برجا - سستی نا پذیر.
با اسم و رسم: سرشناس - نامدار-با خانواده.
با اقبال: بهروز- نیکروز- نیکبخت.
باب: در- دروازه.
باب طبع: به دلخواه - پسندیده.
بابرکت: پربار- بارور- فراوان.
با تجربه: آزموده - جهاندیده.
بابت: از برای - درباره ی.
با تفصیل: با آب و تاب- بسیار گسترده.
باتلاق: (ت) تالاب- مرداب.
با تمام این احوال: با این همه -با همه ی این ها.
باتّوجه به این که: با آگاهی به این که - با نگرش به این که.
باتون: چوبدست.
باجناق: همریش- شوهران دو خواهر.
باجی: خواهر- همشیره.
با حالت: خوب- دلپسند- گیرا.
با حرارت: خونگرم - مهربان - پرشور.
بادنجان: بادنگان.
بادیه: بیابان - دشت- هامون.
باد صبا: باد باختری.
بادصرصر: تند باد - سخت باد.
با دوام: پایدار- استوار- همیشگی.
بارز: هویدا - آشکار- پدیدار- نمایان.
بارحم: دلسوز- باگذشت - مهربان.
بارعام: بار همگانی - فراخوانی همگانی.
باروت: (ت) آتش زا - گوگرد.
بارونق: دلچسب- ترو تازه - شاداب.
با سابقه: پیشینه دار.
باسمه کاری:کارسرسری- سنبل کاری.
باسن: لگنچه - سُرین.
با سواد: دانش آموخته.
با شرف: والا- ارجمند.
با شعور: هوشیوار.
با صرفه: با بهره- سود بخش.
باصره: بینایی.
با صفا: دل انگیز- دلگشا.
باظرفیت: خویشتن دار- شکیبا.
باطل: پوچ- بیهوده.
باطن: اندرون- درون - نهان.
باطناً: نهانی - درپنهانی- دل وجان.
باعث: انگیزه- دست آویز.
با عزّت: با ارج - با ارزش - گرانمایه.
با عزم: استوار- پایدار- سستی نا پذیر.
با عشق هر چه تمامتر: با شور-با جان و دل - باهمه ی نیرو-.
باغ وحش: باغ جانوران- جانورگاه.
باغیرت: بارگ - بی باک - بی پروا.
با فاصله: دوراز هم- جدا ازهم.
باقلا: (ی)کالوسَک - باسمَر.
باقی: بازمانده - مانده - ماندنی.
باقیمانده: بجای مانده- پس مانده.
باکفایت: کارآمد - شایسته - کاردان.
باکمال میل: با خوشرویی-با جان و دل.
بالن: (ی) وال.
بالاخره: باری- سرانجام.
باله: (فر) پَروشت - نرم - وشتن.
بالجمله: سخن کوتاه - به کوته سخن.
بالغ: برنا- رسیده - پخته..
بالفطره: به نهاد.
بالکن: (فر) ایوان- پالگانه.
بامبو: (فر) خیزران.
با مروّت: دادگر- باگذشت - نیک منش.
باند: (فر) نوار- گروه.
با وجود این: با این رو- با این همه.
باوفا: پای بند- دلبسته.
بایر: ناکشته - زمین کشت نشده.
باوقار: گرانسنگ - ارجمند - برازنده.
با همه ی وجود: با جان و دل-با همه ی نیرو.
بحبوحه: میان - میانگاه - درگیر و دار - گرماگرم.
بحث: گفت و شنود.
بحث های مختلف: گفتگوهای گوناگون- از هر دری سخنی.
بد اخلاق: بد خو- تندخو.
بد اصل: بد بنیاد- فرومایه - بدگوهر.
بداهت: خودآی - زودگویی - ناگاه گویی.
بدایع: تازه ها - نوها- نوآورها.
بدباطن: بد درون- دو رو .
بد ترکیب: بی ریخت - زشت.
بد حالت: بد ریخت.
بد جنس: بد نهاد- بد سرشت.
بد حساب: بد شمار- نادرست.
بد خصال: بد کردار.
بد خط: بد نویس.
بد خُلق: کژ رفتار- بد خوی.
بد خیال: بد گمان - بد پندار.
بد ذات: بد زاد - بد سرشت.
بدر: ماه شب چهارده - گِرده ماه.
بدرقه: پسواز- بدرود - پدرود.
بد طینت: بد سرشت - بد نهاد.
بدل: جایگزین - جانشین.
بدن: تنه - اندام - کالبد - پیکر.
بد منظر: زشت - بد نما - بد ریخت.
بدوی: بیابانی- چادرنشین.
بد هیئت: بد ریخت - بی ریخت.
بدیع: تازه - نو- نغز- نوآفرید.
بدین جهت: ازاین روی - بدین رو.
بدین سبب: ازاین رو - بدین روی.
بدین معنی: به چم- بدین چم.
بدین مناسبت: براین پایه -بدین انگیزه.
بدیهی: آشکار- روشن - هویدا.
بذل: دهش - بخشش.
بذله: شوخی- سخن نغز- سخن شیرین.
برائت: بیگناهی - وارهیدگی- رهایی.
براق: درخشان- پرفروغ.
برانکارد: (فر) تخت روان.
براوُ: (فر) آفرین- زهی.
برای خاطر: از بهر دل.
برأی العین: بدیده ی خود.
بربریت: ددمنشی.
بربط: بربت- بربوت.
بُرج: دژ.
برحذرداشتن: پرهیزکردن- پرهیزاندن.
بر حسب: به گونه ی.
برحسب اتفّاق: پیشامد- رخداده-نا خواسته.
برحسب وظیفه: برپایه ی خویشکاری.
برخلاف: واژگونه ی - ناساز - وارونه.
برُس: (فر) ماهوت پاک کن - پرز بر.
بر سبیل: از راه.
بر طبق: برابر.
برطرف: زدوده - سترده - ازمیان برداشته.
برطرف شدن: از میان رفتن - زدودن.
برطرف کردن: برانداختن- از میان بردن.
برعکس: وارونه- واژگونه.
برفرض اینکه: شایدکه- اگرکه- چنانکه.
برق: روشنایی- فروغ- آذرخش.
برقرار: برپا - برجا - استوار - پایدار.
برکت: فراوانی - افزونی - بسیاری.
برگ هویّت: شناسنامه- برگ شناسایی.
برلیان: (فر) فرالماس - فرابگین.
برملا: آشکارا - هویدا - پدیدار.
برکه: آبگیر- تالاب - آبدان.
برنز:(ا) مفرغ.
برنشیت: (فر) سینه پهلو.
بطن: شکمه
برودت: سردی- خنکی - زَم.
بروز: آشکار، پدیدار، هویدا کردن.
بروزن: همسنگ- همتراز همسان.
بر وفق مراد: به خواسته ی دل-به دلخواه.
برهان: فرنود - آ وند.
بَری: بیگناه - پاک.
بَرّی: بیابانی- دشتی - خشکساری.
بحر: دریا.
بحران: آشفتگی- سراسیمگی- ناآرامی.
بخار: دمه- مهاب - مه.
بخل:تنگ چشمی- رشک- کوته نظری.
بخیل: تنگ چشم.
بّزاز: پارچه فروش.
بزاق: آب دهان- تف- خدو
بزن بهادر: بی باک- بَشکول.
بساط: گستردنی- دستگاه- خوان.
بسیط: گسترده - گشاده - فراخ.
بشارت: نوید، مژده شادی بخش.
بشاش: خنده رو- گشاده رو.
بشر: آدمی- مردم- مردمان- آدمیان.
بشقاب: (ت) دوری- پیشدستی.
بشکه: (ر) چوب خُم.
بصر: چشم- بینایی - دید - بینش.
بصیر: بینا - دانا - آگاه - روشن بین.
بضاعت: داراک- دارایی - توانایی.
بطالت: بیکاری- بیهودگی - تن آسایی.
بطلان:تباهی- زدایش- نا چیزگی-ازمیان رفتن.
بطیء: کُند - درنگین - آهسته.
بظاهر: به نما - آشکارا.
بعد: پس- سپس- آنگاه - پس از این.
بُعد: دوری- دورا.
بعداً: سپس- زمانی دیگر.
بعد از ظهر: پس از نیمروز.
بعضی: برخی- گروهی- پاره ای.
بعضی اوقات: گاه گاهی.
بعلاوه: افزوده.
بعید: دور.
بغایت: بی اندازه - بی پایان.
بغچه: (ت) جامه بند - پتیر.
بغض: گلوگیر- دشمنی- کینه - خشم.
بغیر از: بجز- مگر.
بفاصله: به اندازه ی - به دوری.
بقاء: هستی - پایندگی - پایدارماندن.
بقاعده: به سامان - بسزا.
بقال: خواربار فروش - بنکدار.
بقدر: به اندازه.
بقدری: به اندازه ای.
بقول: به گفته ی.
بقیاس: به گمان - به سنجه ی.
بقیه: مانده- بازمانده - ته مانده.
بکلی: سراسر- همگی- همه.
بکمال: انجام یافتن- پایان شدن.
بلکه: ولی- چه - وانگه.
بلاء: آفت - آسیب - گزند - زیان.
بلاء دیدن: ستمدیدن - رنج دیدن- آسیب دیدن - گزند یافتن.
بلاغ: پیام - آگهی.
بلاد: شهرها - آبادی ها.
بلاغت: شیوایی - رسایی.
بلاهت: کم خردی- بی خردی.
بلافاصله: بی درنگ- دردم- اندر زمان.
بلاکش: ستمکش - رنجیده - آزرده.
بلامقدمه: ناگهانی.
بلدرچین: (ت) بدبده - کرَک.
بلکه: وَنکه.
بلند اقبال: بلند بخت.
بلند طبع: با منش - دست و دل باز.
بلند قامت: بلندبالا.
بلند مرتبه: بلند پایه.
بلند نظر: بلند نگر.
بلند همت: بزرگمنش.
بلوا: شورش- آشوب - غوغا - هنگامه.
بلور: مَها- زمج.
بلورکبود: بهرور- بهروج.
بلوز: (فر) - نیم تنه - کُرتی.
بلوط: بلوت - مازو- بَرو.
بلوغ: رسایی - بُرنایی - رسیدگی.
بُله، ابله:کم خردان - نادانان.
بلیط: گذرانه - پَته.
بِمِثل: مانند.
بمب: بمب
بمَثَل: به متل - به داستان.
بمحض: همین که.
بمجرد: د رهمان دم - به همان دم.
بمرور: کم کم - آرام آرام.
بمقتضی: فرا خور.
بموجب: برابر- به انگیزه ی.
بناء: ساختمان - خانه - سرا.
بناءکردن: ساختن - برافراشتن.
بنابر: زیرا.
بنادر: بَنَدرها.
بنچاق: بنچاک.
بنزین: (فر) نفتک.
بنسبت: به اندازه ی- در بستِگی.
بنظر: به نگر- در نگرشِ.
بنقد: دستی- هم ا کنون..
بنوبت: به پستا.
بنی آدم: آدمیزادگان.
بنیان: بنیاد، شالوده- پایه - پی.
بنی نوع: همگونه.
بنی نوع بشر: آدمیان- آدمیان همگون.
بنیه دارایی: توان- داراکی.
بنیه نداشتن: ناتوانی - توان نداشتن.
بواسط ی: به انگیزه ی- به میانجی - به پا در میانی.
بواسیر: آماس نشیمن- ورم نشیمن.
بوبین: (فر)پیچک
بوتیک: (فر) دکان - بابکد.
بودجه: (فر) پیشریز.
بوران: باد و باران تند - توفان برف.
بورژوازی: (فر ) دارامندی.
بوریا: بَلاج - دوخ، زیغ.
بوسیله ی: به دستاویز.
بوق: (ل) کرنا- بُرغو.
بولوار: (فر) خیابان پهن.
بوی رطوبت: نا - ناه.
بوکس: (ا) مشت زنی.
بول: پیشاب
به اتفاق آراء: به همزبانی- به همرایی.
بهادر: (ت) دلیر- یل- گُرد - دلاور.
به استناد: برپایه- به دلیل.
به استثناء: بیرون از- به جز- جز این.
به اصطلاح معروف: به زبانزد همگان-به زبانزد شناخته شده.
به اکراه: به ناگزیری-به نا خوشدلی.
به این ترتیب: بدینگونه - بدین روی - بدینسان.
به این دلیل: به این فرنود - به این برهان.
بهت: خیره - شگفت.
بهتان: ناروا، دروغ بستن - چفته.
بهلول: دانای دیوانه نما.
به جهت: برای- به شوند.
به حد وفور: به فراوانی.
به حدی: به اندازه یی.
به حکم: به فرمان.
به خاطر: به پاس.
به خلاف: به وارونه- به واژگونه.
به سرعت: به شتاب - به تندی.
به شّدت: به سختی.
به شرط: به سامه ی.
به وجه: به روش- بگونه ی- به راه.
به وجهی: به راهی- به گونه ای.
بیابان صاف: دشت- هامون.
بیات: شب مانده - کهنه - شبینه.
بی اثر: - ناپیدا - بی رد بی نشانه.
بی ادراک: کودن.
بی استعداد: بی هوش.
بی اشتباه: درست- بی لغز.
بی اعتبار: بی ارج- بی ارزش- خوار.
بی اعتدال: تندرو.
بی اعتقادی: ناباوری.
بیان: زبان آوری- آشکاراندن - سخن آشکار - فرنود - گپ - گفتگو.
بی انتها: بیکران - بی پایان.
بی انصاف: بیدادمند.
بی انضباط: نا بسامان- ناخود دار.
بی اهمیت: بی ارزش.
بی بی: (ت) کد بانو- مادر بزرگ.
بیت: خانه- کاشانه- سرا - کد.
بی بضاعت: تهیدست.
بی تأمل: بیدرنگ - بی اندیشه.
بی تجربه: خام کاری- خام دست.
بی تربیت: بی ادب- نازپرورده.
بی تردید: بی گمان.
بی تصمیم: بی آهنگ- بی خواسته.
بی تفاوت: یکسان انگار- باد پروا.
بیتوته: شب زنده داری- شب باشی.
بی جرأت: بز دل- ترسو.
بی جوهر: بی گوهر.
بی جهت: بیخودی - ناروا - بیهوده.
بی حد: بی پایان - بی کران.
بی حرکت: بی جنبش.
بی حس: لمس- سست- کرخت.
بی حمیّت: بی رگ - نامرد.
بی هوی: پریشان - سر در گم.
بی حوصله: شتابزده.
بی حیا:گستاخ- بی شرم- پررو- دریده.
بی خبر: نا آگاه.
بی خطر: بی ترس- بی بیم.
بی خیر و برکت: آب کور.
بی دقت: نا هشیار.
بی دوام: زودگذر- نماندگی- فراساوند.
بی ربط: بی پیوند - بی سر و ته.
بیرحم: سنگدل.
بی رقیب: یکه تاز- بی همال.
بی روح: بیجان.
بی ریا: یکرنگ- یکدل- بی کلک.
بی زحمت: خواهش می کنم - بی رنج.
بی سابقه: بی پیشینه.
بی سبب: بلاژ.
بی سکه: خوار- بی ارج.
بی سلیقه: بد پسند- کژپسند.
بی سواد: بی دانش- دانش نیآموخته.
بی سیرت: دریده - بی آزرم.
بی شباهت: نا همانند - ناجور.
بی شبهه: بیگمان - بی برو برگرد.
بی شعور: بی خرد - نادان.
بی شک: به گمان - بی سخن.
بی صبر: ناشکیبا - سِتان.
بی صفت: ناسپاس.
بیضی: تخم مرغی.
بیطار: دام پزشک.
بی طاقت: ناتوان- بی تاب - نا شکیب.
بی طالع: کور ستاره - تیره بخت.
بی طراوت: پژمرده - خشک.
بی طرف: کرانجی - میانجی.
بی طعم: بی مزه.
بی طمع: بی آز.
بی ظرفیت: نا بردبار- بی گنجایه.
بیع: خرید - فروش.
بی عار: بیشرم-بی ننگ.
بی عاطفه: نا مهربان- سنگدل.
بیعانه: پیش بها- پیش پرداخت.
بیعت: فرمانبرداری- پیمان.
بیعرضه: بی دست و پا- بیکاره - پخمه.
بی عصمت: نا پاک - بی آزرم.
بی عقل: نا بخرد - خل.
بی علت: بی انگیزه - بی بهانه.
بی عنایت: نامهربان- بی مهر.
بی غذایی: بی خوراکی- اَخوارش.
بی غم: بی اندوه - بی رنج.
بی غیرت: بی رگ - سست نهاد.
بی فایده: بی سود -بی بهره.
بی فکر: نا اندیش - نا سگالیده.
بی قاعده: نا هنجار.
بی قانونی: بیداد- بی دات.
بی قدر: بی ارزش - خُرد.
بی قرار: نا آرام- خسته دل.
بی قید: سبکبال- آزاده- آسانگیر.
بیلان: (فر) ترازنامه.
گواتر: بادغاره- جخش.
بی مثل: یگانه.
بی محابا: بی باک.
بی مروت: نامرد - ستمگر.
بی معنی: بی آرِش- بی چم.
بین: میان- میانه - جدایی.
بین المللی: کیهانی- جهانی- فرابومی.
بین النهرین: میان رودان.
بی نتیجه: بی برآیند- بی بهره.
بی نفع: بی بر- بی بهره، سود.
بی نقص: درست - بی کاستگی.
بی نصیب: تَهی.
بی نهایت: بی پایان - اکَران.
بی واسطه: بی میانجی.
بی وجود: فرومایه - پست - ناکس.
بی وسیله: بی دستاویز- بی بهانه-ی ابزار.بی ابزار.
بی وفا: ناپایدار- زنهار خواری
بی وقار: سبکسر- سبکسار.
بی وقت: بی هنگام.
بیو گرافی: (فر) زندگینامه.
بی هّمت: نا کوشا - نا استوار.
mozhgan
02-22-2011, 06:08 PM
پ
پا از حد بیرون گذاشتن: پا را از گلیم دراز کردن.
پا بر سر حرف نهادن: پیمان شکستن.
پاپ: (فر) پدر- بابا.
پاپیون: (فر) پروانه - شاپرک.
پاتوق: (ت)گردگاه - پادَرَفش - نیشمَک.
پاتیناژ: (فر) سُرِش.
پارافین: (فر) مومک.
پاراگراف: (فر) وجکبار (وجک -فراز).
پارالل: (فر) همسویه - همسوی.
پاراوان: (فر) دیواره - تجیر.
پارتی: (ا) میهمانی.
پارتیزان: (فر) هواخواه - گوند.
پارک (فر ) باغ بزرگ - پردیس.
پارکت: (فر) چوبیانه.
پارکینگ: (فر) خودرو گاه.
پارلمان: (فر) مهستان- گزینستان.
پاساژ: (فر) تیمچه..
پاسپورت: (فر) گذرنامه.
پاستوریزه: (فر) پالِشته.
پاسیو: (فر) باغک - درگاهی - مهتابی.
پاشا: (ت) شاه.
پاکت: (فر) بسته
پالتو: (ر) بالا پوش- چوخا - آبافت.
پانتومی: (فر) لال بازی.
پاندول: (فر) آونگ.
پانسمان: (فر) زخم بندی- داروگذاری.
پانسیون: ( فر) مانسرا - ماهمان.
پانکراس: (فر) کُم کُلن.
پانوراما: ( فر) گراندیس.
پاورقی: پا برگ - پا نوشت - زیرنویس.
پتاسیم: (فر) شَخارک.
پتانسیل: (فر) کاراک.
پدال: (فر) پایی.
پر ادعا: (فر) خودخواه.
پراگماتیک: (فر) ورزگروی.
پرانتز: (فر) ماهک- کمانک.
پرافاده: خودپسند- پرباد - فیسو.
پربرکت: پربر- فراوان.
پرترِه: (فر) چهرسان.
پرتوقع: بسیار خواه.
پرثمر: پربار.
پرحادثه: گیرا.
پرحرف: پرچانه - روده دراز.
پرحوصله: بردبار- شکیبا.
پرحیله: نیرنگ باز- ترفندکار.
پرخاصیت: پرسود - بدرد خور.
پروژه: (فر) زمینه - انگاره- پیشنهاد.
پِرِس: (فر) فشار - منگنه.
پُرس: (فر) خورا.
پروستات: (فر) بستگی پیشاب راه.
پرسنل(فر) کارکنان.
پر طمع: آزنده.
پرعائله: پورمند - پرفرزند.
پروفسور: (فر) استاد- دانشمند.
پرمنگنات: (فر) بنفشک - زخم شوی.
پر و پا قرص: پا بر جا.
پروتئین: (فر) سپیده بار.
پروتئید: (فر) سپیده سان.
پروژکتور: (فر) پرتو افکن - شید افکن.
پر همت: جوانمرد -دلیر- پایمرد.
پریشان حواس: شوریده -گیج.
پریشان فکر: آشفته- سرگشته.
پریود: (فر) دوره- دورک.
پُز: رفتار- ریخت.
پُز دادن: خودنمایی.
پُست: پیک - نامه رسانی - پاسگاه.
پُست امدادی: تیمارگاه - یاری گاه.
پَست فطرت: ناکس- فرومایه.
پَس ورد: (ا) گذر واژه
پلاتین: (فر) سپید زر- اسپین زر.
پلاژ: (فر) شناگاه.
پلاستیک: (فر) ریخت پذیر - تَیَنگه (تَیَنگ = قالب).
پلاسما: (فر) خونآبه.
پلاک: (فر) پَلمَک.
پل معلق: پل آویزان.
پلیتیک: (فر) جهان آرایی-کشور آرایی- وینارتاری.
پلیس: (فر) پاسبان.
پلیس مخفی: کارآگاه.
پلی کپی: (فر) نما بردار- روبردار.
پماد: (فر) ِزفتَک.
پمپ: (فر) مکنده- بادکش.
پنکه: (ه) باد بزن.
پنیسیلین: (فر) پاد ریش.
پوتین: (فر) پاژنگ- جمشاک.
پودر: (فر) گرد - گرده.
پورسان: (فر) در سد.
پورسانتاژ: (فر) در سدی - چند سدی.
پیانو: (فر): فرسنتور- سنتور فرانسوی.
پیپ: (فر) چُپُک.
پیراشکی: (ر) خور پیچ.
پیژاما: (فر) پای جامه.
پیش طلبیدن: به پیش خواستن.
پیش قدم: پیشگام.
پیش قراول: دیده بان.
پیش قسط: پیشا دست.
پیش کرایه: پیش پرداخت.
پیش کسوت: پیشاپوش- پیشایل.
پیک نیک: (فر) توشی- دانگی- دانگانه.
پیل: (فر) کَهرُب ساز
mozhgan
02-22-2011, 06:09 PM
ت
تابع: پیرو - فرمانبردار- پردازه.
تابعیت: شهروندی- بوم پذیر
تابلو: (فر) نگاره.
تابوت: مرده کش- گاهوک.
تأثر: اندوهگینی - افسردگی - دلتنگی.
تأثیر: کارسازی- هنایش- درآیش.
تأثیرکردن: کارگر شدن - هناییدن.
تاجر: بازرگان- بازاری- داد و ستدگر.
تأخیر: دیرکرد - واپس ماندن- درنگ
تأخیر در کار: دیر کرد درکار-فرغول.
تأخیر در پرداخت: پس اُفت.
تأخیر کردن: دیرکردن - به پس انداختن - درنگ کردن.
تأدیب: ادب آموختن-گوشمالی دادن.
تأدیه: پرداخت - باز پرداخت.
تارک: رهاییده - رسته - چشم پوشیده.
تار صوتی: تار آوا
تاریخ: کارنامه گذشتگان- کهن نگاری.
تاریخچه: کارنامک.
تأسف: دریغ- افسوس- اندوه-شوربختی.
تأسیس: بنیاد گذاری - پایه گذاری.
تاکتیک: (فر) برنامه ریزی- فوت و فن.
تاکسی: ترابر.
تاکسیمتر: رهشمار.
تأکید: پا فشاری - پا بر جایی- سفارش.
تألم: اندوه-دردمندی - آزردگی.
تألف: خو گرفتن.
تألیف: گردآوری - ویرایش.
تأمل: درنگ- نگرش- ژرف نگری.
تأمین: زینهاردادن- پناه دادن- آسایش.
تأمین آتیه: آینده نگری - پیش بینی.
تأمین معاش: پیش بینی روزی.
تانک: (فر) زره پوش.
تأنی: درنگ - آهستگی.
تأنیث: مادگی- مادینه سازی.
تئاتر: تماشاخانه.
تئوری: دیدمان.
تأهل: همسرگزینی- زناشویی.
تأیید: پذیرش، پشتیبانی، استوارکردن.
تبادل: داد و ستد - جابجایی.
تبادل افکار: رَمش اندیشه ها.
تبانی: نهان پیمانی- ساخت و پاخت.
تباین: از هم دوری.
تبّحر: استادی- کاردانی- آگاهی.
تبخیر: تفیدن - دمه شدن - تارمیغی.
تبدیل: دگرگونی - برگرداندن.
تبرئه: بیگناهی- گناه زدایی.
تبّرک: فرخندگی - همایونی - شگون.
تبریک: شادباش- فرخنده باد.
تبسّم: لبخند- شیرین خند- شکرخند.
تبصره: بند - بخش - آویژه - بینک.
تبعه: پیروان- باشندگان - شهروندان.
تبعید: دورکردن- بیرون کردن.
تبعیض: برتری بیجا - فراگری.
تبلور: درخشانی- فروغ افکن.
تبلیغ: رساندن پیام - گسترش.
تب مالت: تب شیر.
تپش قلب: تپش دل- سُکسُکی.
تتمه: بجامانده - بازمانده - پس مانده.
تثبیت: پابرجا کردن- پایدار کردن- استوار کردن.
تجارت:بازرگانی- داد وستد- سوداگری.
تجانس: همگینی- همرنگی.
تجاوز: دست درازی- از اندازه بیرون شدن- پا از مرز بیرون نهادن.
تجاهل: نا دان نمایی - بیخرد نمایی - خودرا بنادانی زدن.
تجدد: نوخواهی - نوجویی - نوآوری - تازه گرایی.
تجدید: نو کردن- تازه کردن.
تجربه: آزمون.
تجرّد: بی همسری- تنهایی.
تجزیه: جداکردن- پاره پاره کردن.
تجسّس: جستجو، پی جویی کردن- کاوش کردن.
تجسّم:بدیده آوردن- در اندیشه آوردن.
تجلّی: آشکار- درخشان- نمایان.
تجلیل: بزرگداشتن- گرامی داشتن- ارج نهادن.
تجمّع: گردهمایی-گروه شدن- انجمنی.
تجمل: آراستن- فرنمایی- زیوری.
تجوید: سره کردن- نیکو انجام دادن.
تجویز: رواداشتن- روادانستن- روادیدن.
تجهیز: آمادگی- بسیج کردن- سازوبرگ دادن.
تجهیزات: ساز و برگ.
تحت: زیر- فرود - پایین.
تحت الارض: زیرزمین.
تحت الحمایه: درپناه.
تحت الحفظ: زیر پاس.
تحت الشعاع: زیر پرتو دیگری.
تحت نظر گرفتن: زیر نگر گرفتن.
تحتانی: زیرین.
تحرّک: جنبیدن- جنب و جوش کردن.
تحریر: نوشتن- نگاشتن - نگارش.
تحریف: دست بردن در سخن و یا نوشته- واژه را دگرگون کردن دستکاری.
تحریک: برانگیختن - شوراندن.
تحریک کردن: برانگیختن.
تحریک شدن: بر انگیخته شدن.
تحریم: ناروا کردن - ناروا داشتن.
تحسّر: دریغ - پشیمانی - افسوس.
تحسین: آفرین باد - شاباش- ستایش.
تحصّن: بست نشینی- پناه بردن - پناهنده شدن - پناهش.
تحصیل: فراگیری - یادگیری- آموزش
تحفه: پیشکش- ره آورد - ارمغان.
تحقق: انجام شدنی - درست شدنی.
تحقیر: پستی - زبونی - خواری.
تحقیق: رسیدگی- بررسی، بازجویی.
تحقیقاً: بدرستی- بیگمان.
تحکّم: زورگفتن- دستوردادن.
تحکیم: استوار کردن- فرمانروا کردن.
تحلیل: گوارش- کاهش یافتن-ازدست رفتن.
تحمّل: بردباری- شکیبایی- تاب آوری.
تحمّل پذیر: شکیبا - تابا - رنج پذیر.
تحمّل ناپذیر: توانفرسا.
تحمیل: سربار کردن- بار کردن - بیش از تاب و توان.
تحّول: دگرگون شدن- دگرگونی.
تحویل: واگذاری- واسپاری- واسپردن.
تحویل سال: سال گشت.
تحیّر: شگفت زدگی - سرگشتگی.
تخریب: ویران کردن- درهم کوبیدن- زیر و رو کردن.
تخصص: کاردانی- ویژه کاری.
تخصیص: ویژه کردن.
تخطی: سر پیچی- رویگردانی.
تخفیف: کاهش- کاستن - کم کردن.
تخلّص: رهایی یافتن- رستن- نامسار.
تخلّف: سرپیچی- نافرمانی- رویگردانی.
تخلیه: تهی کردن- بیرون ریختن.
تخمیر: سرشتن- مایه زدن- دگرزابی.
تخمین: دیدزدن- برآورد کردن- گمانه زدن- اندازه گیری.- انگارش.
تخمین زدن: انگاردن.
تخیّل: پنداشتن- گمان کردن - پندار.
تدارک: فراهم، آماده کردن- بسیج.
تدارک دیدن: پیش بینی کردن-
پیش فراهم کردن..
تداعی: یادآوری - دریافت - همخوانی.
تداعی معانی: پی بردن مانیک-از آرِشی به آرِشی دیگر.
تدافع: همدیگر را پس زدن.
تدبیر: کاردانی- رایزنی - چاره.
تدبیرکردن: چاره کردن.
تدریج: رفته رفته- اندک اندک.
تدریجاً: خرده خرده - پایه پایه -پله پله.
تدریس: آموزش دادن- آموختن.
تدفین: خاکسپاری.
تدوین: نگارش- گردآوردن.
تذکر: یادآوری- گوشزد.
تراژدی: (فر) اندوه آور- سوگواره.
تراس: (فر) پادگانه- مهتابی.
ترافیک :آمد و شد - آمد و رفت.
تراکتور: (فر) گردونه خودرو - کشتاما.
تراکم: انبوهی- انباشتگی - توده.
تراموای: (فر) راه آهن شهری.
ترانزیت: (فر) گذر کالا از مرز.
ترانسپورت: (فر) ترابری.
ترانسفورماتور: (فر) تادیس.
تراول چک: (فر) گذرچک.
تربت: خاک - گور- آرامگاه.
تربیت: پرورش.
تربیت کردن: پروردن - پرورش دادن.
تربیت بدنی: پرورش اندام.
ترتیب دادن: روبراه کردن- رستک.
ترجمان: ترگمان.
ترجمه: برگردان - ویچاردن.
ترجیح: برتری دادن - والایی.
ترّحم: دلسوزی - مهرورزی - مهربانی.
ترخیص: پروانه - پرواد.
ترخیص کردن: پرواد دادن-پروانه دادن.
تردد: رفت و آمد- آمد و شد.
تردید: دودلی- دودل بودن.
ترسیم: نشان نهادن- نگاشتن.
ترشح: تراوش- تراویدن.
ترفیع: بالا بردن- برکشیدن- پایه دادن.
ترقوه: چنبر.
ترقه: تراکه.
ترقی: پیشرفت- خیزش - بالا رفتن.
ترک: واگذاشتن - واهشتن - رهاکردن.
ترک اعتیاد: خوباختن.
تَرَکه: واگذاشته - وامانده.
ترکیب: ریخت- پیکر- آمیختن-بهم پیوستن.
ترم: (فر) دوره - دورک.
ترمز: (ر) برمان.
ترموس: (ا) دمابند.
ترمومتر: (فر) گرما سنج.
ترمیم: بازسازی- نوسازی- دوباه سازی.
ترن: (فر) بارکش.
ترنم: خوش خوانی- ترانه خوانی- آوازخوانی.
ترور: (فر) کشتن - هراس - ترس زیاد - بیم.
ترومپت: (فر) فرنای.
ترویج: رواگ، رواج دادن - بازارگرمی.
تریاق: پاد زهر- تریاک.
تریکو: (فر) کشباف.
تز: (فر) پایان نامه.
تزریق: (فر) سوزن زدن- در چکانیدن.
تزکیه: پاک کردن - پالیدن - پالودن.
تزکیه نفس: درون پالایی- روان پالایی.
تزلزل: لرزه- جنبیدن- سست شدن.
تزویر: فریب دادن - ترفند - دورویی.
تزئین: آذین- آرایش- زیوردادن.
تسامح: آسان گرفتن- کم گرفتن.
تساوی: برابری- همسانی- همانندی.
تسبیح: شمارافزار.
تست: (ا) آزمون.
توست: (فر) برشته - برشتوک.
تسخیر: گرفتن- پیروزمندی- بدست آوردن.
تسریع: شتاب - زود - تند.
تسکین: آرام کردن - دلداری - آرامش - دل آسایی.
تسلسل: پیاپی- پیوسته - زنجیروار.
تسلط: چیرگی - پیروزی - دستیابی.
تسلّی: دلداری - همدردی.
تسلیت: دلداری- دلخوشی.
تسلیح: زینه دادن - زینش.
تسلیم: گردن نهادن- پذیرفتن.
تسویه: یکسان کردن- سر بسر کردن.
تسویه حساب: برابر کردن.
تسهیل: آسانکرد - آسان کردن.
تشابه: همانندی- همگونی- همسانی.
تشبیه: مانند کردن - همانگری.
تشخّص: بزرگ منشی- والایی.
تشخّص بخرج دادن: خود گرفتن- خود نمایی.
تشخیص: باز شناختن - پی بردن.
تشّدد: سختگیری- تندی- پرخاش.
تشدید: سخت کردن - استوار کردن.
تشریح: کالبد شکافی- کالبد شناسی.
تشکّر: سپاس- سپاسگزاری.
تشکیل: برپایی- سازمان دادن.
تشکیلات: سازمان.
تشریف: پذیره - بزرگداشت.
تشریفات: آیین ها.
تشریک مساعی: همیاری- همکاری.
تشعشع: تابش.
تشنّج: لرزش- لرزه - تکان - تنش.
تشویش: دلشوره - نگرانی- دلواپسی.
تشویش و بیقراری:دلشوره و نا آرامی- کند و کوب.
تشویق: بشورآوردن - نیرودادن -توان بخشی- آرزومند کردن.
تشهُّد: گواهی- گواه بودن.
تشییع: همراهی - پسواری.
تصاحب: دست اندازی- از آن خود کردن.
تصادف: پیشآمد - رویداد - رخداد - بهم خوردن.
تصادم: برخورد- بهم کوفتن.
تصاعد: فرایازی.
تصاویر: نگاره ها - نشانه ها - پیکره ها.
تصحیح: ویرایش- ویراستاری-درست کردن.
تصدّق: پیشمرگی - بلاگردان.
تصدیق: پروانه - گواهی.
تصرّف: بچنگ آوردن- دست برد زدن.
تصریح: آشکار ساختن - بی پرده - رُک وراست.
تصغیر: کوچک کردن - خوار کردن - پست شماردن.
تصفیه: پالایش.
تصفیه حساب: همار پالایی.
تصفیه کردن: پالودن.
تصمیم: آهنگ - رای - برآن شدن.
تصنّع: وانمودی- ساختگی-خودآرایی کردن.
تصنیف: ترانه - سرود - سروده.
تصوّر: انگار- پندار - گمان.
تصوّف: درویشی- پشمینه پوشی.
تصویب: پذیرش- پذیره.
تصویر: نگاره- فرتور- رخشاره- پیکره.
تضاد: دوگانگی- نا همسانی- ناجوری.
تضّرع: زاری- لابه- مویه - گریه.
تضعیف: سست و ناتوان کردن.
تضمین: پایندانی- تاوان دادن- در پناه خودآوردن.
تضییع: نابودی.
تطاول: دراز دستی.
تطمیع: آزمندی- به آز آوردن.
تطهیر: شست وشو - پاک کردن - آلوده زدایی.
تظاهر: خود نمایی - مردم فریبی - خودستایی - فرانمودی.
تعادل: برابر شدن- برابری- همتا بودن.
تعارف: خوشآمد - خوش و بش.
تعالی: برتری- والایی.
تعاون: همکاری- همراهی- دستیاری.
تعبیر: بازگویی- خواب گذاری.
تعجب: شگفت داشتن- شگفتایی.
تعجب آور: شگفت انگیز.
تعجیل: شتاب کردن- شتافتن.
تعداد: شمار- شماره - شمارش.
تعدد: بیشماری.
تعدد زوجات: چند زنی.
تعدّی: ستم - ستمگری - زورگویی - دست اندازی.
تعذیر: بهانه آوردن- کوتاهی.
تعرّض:پرخاش- دست درازی کردن-آفند.
تعریف: شناساندن- آگاهیدن- ستودن - نیک گویی.
تعزیر: گوشمالی- نکوهش - کیفر.
تعزیه: شیون - سوگواری.
تعصب: پافشاری بیخردانه - کورباوری.
تعصب دینی: دین نموداری.
تعطیل: بیکاری- آسوده روز.
تعظیم: سر فرود آوردن - کُرنش کردن.
تعفّن: بدبویی- بوی گند.
تعقّل: اندیشیدن- بینشوری.
تعقیب: پیگرد- دنبال کردن - پیگیری.
تعلّق: دلبستگی- از آنی- خویشی.
تعلیق: برکنارکردن- آویختن.
تعلیم: یاد دادن- آموزاندن - آموختن.
تعمّد: ازروی آگاهی، دانسته انجام دادن.
تعمّداً: آگاهانه - دیده و دانسته.
تعمّق: ژرف نگری - باریک بینی.
تعمیر: باز، نو، دوباره سازی.
تعویض: جابجایی - دگرگون کردن.
تعویق: دیر کردن- پس افکندن.
تعهد: پیمان- به گردن گرفتن.
تعهد نامه: پیمان نامه.
تعیین: برگزیدن - برگماشتن.
تغذیه: خوراک دادن - خوراندن.
تغیّر: تندی - بداخمی - پرخاش.
تغییر: دگرگونی- دگر سانی.
تغییراسم: نام گردانی.
تفاخر: نازیدن بالیدن- خودستایی.
تفاوت:جدایی- ناهمسویی- ناهمسانی.
تفاهم: هم اندیشی - همدلی.
تفتیش: بازرسی- جستجو- کاویدن.
تفرقه: پراکندن- جدایی انداختن.
تفرّج : گردش - گشت و گذار.
تفریح: خوش گذرانی- سرگرمی- شادمانی.
تفسیر: گزارش - گزاره.
تفصیل: فزونی - گستردگی - گسترده.
تفقّد: دلجویی- نوازش- مهرورزی.
تفکّر: اندیشیدن- شناختاری.
تفکیک: جدا کردن - از هم گشایی.
تفنّن: خوش گذرانی- سرگرمی.
تفّوق: برتری - مهتری - بالاتری.
تفویض: واگذار کردن- سپردن.
تفهیم: یاد دادن - آگاه کردن.
تق تق: تغ تغ- آوازها.
تقارب: همگرایی- نزدیکی.
تقاعد: گوشه نشینی - بازنشستگی.
تقاص: تاوان - سزا - کیفر - تا به تایی.
تقاضا: خواهش - درخواست.
تقاطع: برخورد.
تقبّل: پذیرفتن - به گردن گرفتن.
تقدّم: پیش افتادن- پیشگامی.
تقدّم و تأخیر: پیشی و پسی.
تقدیر: ارج نهی- ستودن - سپاس.
تقدیس: ستایش- ستودن - فرنامیشی.
تقدیم: پیشکش - ره آورد - شادیانه.
تقرّب: نزدیکی- آشنایی- فرامندی.
تقریب: نزدیک کردن- نزدیک گردانیدن.
تقریباً: کم و بیش - کما بیش.
تقسیم: بخش کردن- پاره پاره کردن.
تقصیر: کوتاهی- سستی- لغزش.
تقطیر: چکیده - چکاندن.
تقلی، تقلا: دست و پازدن- تلاش.
تقلّب: نادرستی- دغلی.
تقلید: پیروی کورکورانه.
تقلیل: کاهش- کاستن - کم کرد.
تقوی، تقوا: پارسایی - پرهیزکاری - پاکدامنی.
تقویت: نیرودادن- توانایی دادن - نیرومند ساختن.
تقویم: گاهنامه - سا لنما- ارزیابی- برآورد.
تقیّه: دین پوشی- دین پنهانی.
تکافو: بسندگی- باهم برابر شدن - همتا شدن.
تکامل: رسایی بی کم و کاست.
تکاهل: جایمندی( جایمند= کاهل).
تکبّر: خودستایی-فیسش- باد سری.
تکثیر: بسیار کردن - افزونی.
تکریم: گرامی ، ارجمندشمردن.
تکدّر: دلتنگی- آزردگی - دلگرانی.
تکدّی: گدایی- دریوزگی.
تکذیب: رد کردن- نادرست شمردن.
تکرار: دوباره گویی- بازگویی- واگویی.
تکرارعمل: باز کرد.
تکرار مطلب: بازگفت.
تکفّل: سرپرستی- بگردن گرفتن.
تکفیر: بی دین خوانی - بی دین دانی.
تکلیف: خویشتن کاری- بگردن نهادن.
تکمیل: بفرجام رساندن رساگرداندن.
تکنولژی: (فر) تشنیک شناسی.
تکیه: پشت دادن- یله دادن-پشت گرمی- لم دادن.
تکیه کلام: سخن یار.
تل: تپه - پشته - خاک انبوه.
تلاطم: خروشیدن - آشفتگی - شورش.
تلافی: واکنش - سزا دادن - تاوان.
تلاءلوء: درخشش - درخشندگی.
تلاوت: خواندن.
تلخیص: کوتاه کردن- ژاوش.
تلسکوب: (فر) سپهربین.
تلف: تباه- نفله- نیست.
تلفظ: گویش- بزبان آوردن - بازگویی.
تلفن: دورگو- دورآو.
تلفیق: بهم پیوند دادن.
تلقی: برداشت- برخورد - دریافتن.
تلقین: وادار نمودن - دردهان نهادن.
تلمبه: (ت) بادکار.
تلمّذ: شاگردی کردن.
تلوّن مزاج: دمدمی بودن.
تلویزیون: (فر) دورنما - جهان نما.
تله پاتی: (فر) دورباهمی.
تلویح: سربسته گفتن.
تلویحاً: سربسته - درپرده - نهانی.
تم: (فر) جستار- مایه - زمینه.
تماس: برخورد - مالش - سالش.
تماشا: دیدن- نگریستن - نگاه کردن.
تمام: بسنده - پایان - فرجام.
تماماً: همه - همگی - یکسره - سراسر.
تمایل: گرایش- خواهانی.
تمایل مشترک: هم کامکی.
تمبر: پیکه.
تمتع: برخورداری- بهره بردن.
تمثال: تندیس- نگاره - فرتور.
تمجید: بزرگداشت- ارج گذاری- ستایش.
تمدّد: کشیدگی - دراز شدن - درازکشیدن.
تمدّد اعصاب: آرام یاب- پی کشیدگی.
تمدّن: شهرنشینی - شهرگرایی.
تمدید: زمان دادن-کش دادن-دراز کردن.
تمبرهندی: خرمای هندی.
تمرّد: نافرمانی- سرپیچی-گردنکشی.
تمرکز: یکجایی.
تمرین: دوباره کاری - ورزش.
تمساح : سوسمار.
تمسخر: ریشخند - دست انداختن.
تمکّن: دارایی- سرمایه - توانمندی.
تمکین: سرفرو آوردن - گردن نهادن.
تملّق: چابلوسی- چرب زبانی.
تملّک: بچنگ آوردن- بدست آوردن - از آن خود کردن.
تمنّی، تمنّا: درخواست - خواهش - آرزو کردن.
تموّل: توانگری - دارا شدن.
تمیز: پاک ،پاکیزه بودن.
تمییز: شناختن- نیماد.
تُن: (فر) سه خروار.
تنازع: ستیزه کردن- کشمکش.
تناسب: برازندگی- هماهنگی- فراخور.
تناسل: زادن - زایش.
تناقض: دوگانگی- دوجوری- ناسازی.
تناوب: گاه به گاه - زمان به زمان.
تنبیه: گوشمالی- کیفر- سزا - پادا فره.
تنزّل: کاهش- فرودآیی- فرود آمدن.
تنزیل: سود - سود وامی - بهره وامی.
تنظیف: پاک کردن - رُفت و رُوب.
تنظیم: به رشته کشیدن - آراستن - سامان دادن.
تنفّر: بیزاری- دلزدگی - بد آمدن.
تنفّس: دمیدن- آهیدن- هو - دمش.
تنفیذ: استوار کردن- انجام دادن.
تنقّل: شب چره.
تنقیه: شکم روبی - لاروبی - چاه روبی.
تنگ نفس: تنگ دمی.
تنوّع: جور وا جوری- گوناگونی.
تنوین: دو زبَر.
توابع: بخش ها - پیروان - فرمانبران.
تواتر: پی در پی- پیاپی - پشت سرهم.
تواریخ: کارنامه ها - روزمَهان.
توازن: هم سنگی - هم وزنی.
تواضع: فروتنی.
توافق: سازش- سازگاری - همآوایی.
توأم: همراه - همپا - همزاد - باهم.
توبه: پشیمانی.
توبیخ: سرزنش- سرکوفت - نکوهش.
توجّه: نگر- نگرورزی - نگاه - دید.
توجّه کردن: تیمار، پرستاری کردن.
توجیه: روشنگری- روشن کردن سخن.
توّحش: ددمنشی - ددگری - ددواری.
توحید: یکتا پرستی- یگانه پرستی.
تودیع: بدرود - پدرود.
توّرم: آماس - آماسیدن - آماهیدن.
توزیع: پخش کردن - پراکنده ساختن.
توّسط: میانجیگری- میانگی- دستیاری.
توسعه: گسترش- فراخی - پهناوری.
تّوسل: چاره یابی- دست بدامن شدن.
توشیح: دستینه نهادن.
توصیه: سفارش- اندرز - پند.
توصیف: ستودن- ستایش.
توضیح: بازگویی- روشن سازی.
توطئه: ساخت وپاخت- زد و بند.
توفیر: ناجوری- ناهمسانی.
توفیق: کامیابی- پیشرفت- پیروزی.
توّقّع: چشمداشت- خواسته - خواهش.
توقّف: درنگ- ایست - بازایستادن.
توقیف: بازداشت - دستگیری.
توکّل: پشتگرمی - امیدواری.
تولّد: زاده شدن - زایش - زادمان.
تولیت: سرپرستی- سامانگری.
تولید: بارآوری- فرآوری- پدید آوردن.
تومان: (ت) دریک.
تونل: شکافه.
توهّم: گمان- پندار - پنداشت.
توهین: خوار داشتن - دشنام دادن.
تهاتر: پایاپای
تهاجم: تاخت وتاز- تکاوری.
تهدید: ترساندن- هراساندن.
تهمت: دروغ بستن- بد نام کردن.
تهنیت: شادباش- فرخنده باد.
تهّور: بیباکی- نترسی- بی پروایی.
تهوع: دل بهم خوردگی- بالا آوردن.
تهویه: هوارسانی - هوایش.
تهیه: فرآوری- بسیج- فراهم.
تهییج: برانگیختن- به شورآوری.
تیپ: (فر) نمونه - گونه.
تیم: (آ) دسته - گروه.
mozhgan
02-22-2011, 06:09 PM
ث
ثابت: پا برجا- استوار- پایدار- پایا.
ثابت رأی: ایستا رای.
ثابت عزم: ایستاهنگ - پا برجا.
ثابت قدم: پا برجا - اَستوان.
ثالث: سوم.
ثالثاً: سوم- سوم آنکه.
ثانوی: دومی- دو دیگر.
ثانیاً: دوم آنکه - دیگر بار.
ثانیه: دَمک.
ثانیه شمار: دَم شمار.
ثَبات: پایداری- پا برجایی- استواری.
ثَبات نفس: خویشتن داری.
ثبت: رونویس.
ثبوت: ایستایی- پا برجا ماندن.
ثروت: دارایی - سرمایه - توانایی.
ثریا: پروین - چلچراغ - چهل چراغ.
ثغور: مرزها.
ثقل: سنگینی - گرانی.
ثقیل: گرانبار- سخت و دشوار.ناخوش آیند.
ثلاث: سه گانه.
ثلث: یک سوم - سه یک.
ثمر، ثمره: میوه - بار- درخت- بازدهی.
ثنا: سنایش- ستایش - سپاس.
ثواب: نیکو کاری - پاداش- بخشش..
mozhgan
02-22-2011, 06:10 PM
ج
جابر: ستمکار- بیدادگر- زورگو.
جاده: راه - بزرگراه - شاهراه.
جاذب: گیرا-کشنده-کشش ربایش.
جار: چل چراغ - چهل چراغ.
جارچی: (ت) دادزن - بلند گو.
جار و جنجال: داد و فریاد- بانگ و غوغا- الم شنگه.
جاری: روان- رونده- رایج.
جاسوس: اَنیشه - اَبیشه.
جالب: چشمگیر- گیرا.
جالیز: پالیز.
جامد: دج- سفت و سخت- خشک.
جامعه: همبودگاه- همزیستگاه.
جانب: سوی - َور- کنار- کناره.
جانبی: پهلویی
جانبداری: پشتیبانی- هواخواهی.
جانی: تبهکار- خونی- آدمکش.
جاهل: نادان- بی خرد- کوراندیش.
جامع: گردآور- فرآراسته- فراخ.
جامع الاطراف: فراگیر- رسا.
جامع الشرایط: فرآراسته.
جامع العلوم: همه دان.
جائز، جایز: روا - درخور- سزاوار
جائز دانستن: رواشمردن- روادانستن.
جبّار: ستمکار- ستمگر- بیدادگر.
جبال: کوه ها.
جبر: زور- فشار- ناگزیر کردن.
جبراً: به زور- به فشار- به ناچاری.
جبران: تاوان- دوباره سازی
جبلی: سرشتی- نهادی.
جبن: ترس و هراس- بزدلی.
جبه: گُبه.
جبهه: میدان جنگ- آوردگاه - رزمگاه.
جبین: پیشانی.
جثه: پیکر- تن- اندام.
جدّ، جدّه: نیا- پدر، مادر بزرگ.
جِدّ: کوشش - تلاش - پا فشاری.
جدّاً: به راستی- به درستی- بی شوخی.
جدار: دیوار- دیواره.
جدال: زد و خورد - نبرد - کارزار- رزم.
جدل: درگیری - پیکار- ستیزه.
جدول: چهار خانه.
جذب: ربایش
جذب مایع: آشام
جدّی: پرتلاش- پرکار - پشتکاردار.
جدید: تازه - نو - نوین.
جّذّاب: گیرا - دلربا - فریبا - فریبنده.
جذام: خوره.
جذر: ریشه.
جرّاثقال: باربر- گرانکش.
جرّ و بحث: بگو مگو - گفتگوی کشدار.
جرئت: دلیری - پردلی - نترسی.
جرّاح: کاردپزشک - کالبد شکاف.
جراحت: زخم - ریش - ناسور.
جراحی پلاستیک: نیشگری بازسازی.
جرائد، جراید: روزنامه ها.
جرائم: بزه ها - گناه ها - لغزها.
جربُزه: زیرک - شایسته - توانا- گُربُزه.
جَرَس: زنگ - درای - بَرَنگ.
جرعه: پیمانه - یک گلو - اندک نوش.
جرقه: اخگر- ریزه آتش- خوارگ.
جِرم: غُند- لِرد - ته نشین.
جُرم: گناه - بزه - لغزش.
جریان: گردش- روان بودن.
جریحه: زخم - ریش - آسیب.
جریحه دار: زخمدار- خسته دل.
جزاء: کیفر- سزا - پادافره.
جزائر، جزایر: آبخوست- گزیرک
جزء: بخش - پاره - لَخت.
جزر: فرونشینی - آب بریدن - اوکار.
جزع: زاری - بیتابی - ناشکیبی.
جزم: بی باز گرد - پابرجا.
جزوه: دفترچه - نوشته.
جسارت:گستاخی- بی پروایی.
جسد: لاشه- مردار- کالبد.
جسم: تن - کَرپ.
جسور: دلیر- نترس- بی باک.
جعبه: شَگا- تیردان- کیوت.
جعفری: شومخ- گل گلاب.
جعل: ساختگی- دست بردن دربنچاک.
جغرافیا: گیتا شناسی-گیتی شناسی.
جفاء: ستم - آزار- بیداد.
جفاپیشه: آزارنده - دل آزار.
جفاجوی: آزارخواه -خود آزار.
جفا دیدن: آزار دیدن- آزردن.
جفا کردن: آزاراندن.
جغه: تاج - افسر.
جَک: بالابر.
جُل: پَلاس- کبوک.
جلاء: درخشندگی- زنگارزدایی- پرداخت - تابش.
جلا دادن: پرداخت کردن.
جلای وطن: دور شدن از میهن - آوارگی.
جلاد: دژخیم- شکنجه گر- آدمکش.
جلال: فر- شکوه - والایی - بزرگی.
جَلَب: بد کاره - بد سرشت - دغل کار.
جلب: بازداشت.
جَلد: چست و چابک - فِرز.
جِلد: پوست - رویه - لایه - پوشش.
جلد کتاب: پوشینه.
جلسه: نشست - گردهمایی.
جلف: سبکسر- هرزه.
جلوه: درخشش- تابش.
جلوس: برتخت نشستن.
جلوگیری: پیشگیری.
جلیقه: نیم تنه - برگستوان.
جلیل: بزرگوار- بزرگ- برین.
جماد: سنگ - بی جان.
جماعت: گروه - دسته - مردم.
جمال: زیبایی- خوشگلی- غشنگی.
جماهیر: توده - گروه - مردم سالاری.
جمجمه:کاسه سر- استخوان سر.
جمع: همباریش.
جمع کردن: گردآوردن- اندوختن -افزودن.
جمعه: آدینه.
جمعیت: گروه -توده - انبوه.
جمله: گفتار- فراز-گزاره.
جمیله: زن خوبروی.
جن: دب - پتیان.
جناب: سرور- سرکار- مهِتر.
جناح: بال- کنار- ور- سو.
جنایت: تبهکاری - بزهکاری.
جنب: پهلو- کنار- سو.
جنت: مینو- بهشت - پردیس.
جنحه: گناه - بزه.
جنوب: نیمروز- اواخشتر- نسا.
جنون: دیوانگی- پریشان مغزی- خلی.
جوّ: هوا- نیوا.
جواب: پاسخ.
جوار: پیرامون- گرداگرد- همسایگی.
جواز: پروانه - گذرنامه- روادید.
جوانب: پهلوها - کناره ها - سوی ها.
جواهر: گوهر- سنگ بهادار.
جود: بخشش- دهش - فراخ دستی.
جور: ستم- آزار- بیداد - شکنجه.
جوع:گرسنگی.
جولان: گردش.
جهات: راستاها- سوی ها - پیرامون.
جهاد: جنگیدن- ستیز کردن - نبرد.
جهاز: دستگاه- بار و بنه اروس.
جهازهاضمه: دستگاه گوارش.
جهنم: دوزخ - آتش سرا.
جِیب: گریبان- یخه.
جیب: کیسه - انبان - بَریک.
mozhgan
02-22-2011, 06:10 PM
چ
چاپار: (ت)پیک.
چاخان: لاف زن- پشت هم انداز- نیرنگ باز.
چهار سوق: چهار سوک - چهارسوی.
چهار طاق: چهارستون.
چارق، چارغ: (ت) کفش.
چارقد: روسری.
چار مضراب: چار زخمه.
چاق (ت): فربه.
چاقو: کارد کوچک - جاکو
چاوش: (ت) پیشروکاروان.
چپر: (ه) پرچین- چپره.
چپق: (ت) چپک.
چپاول: ربودن - چاپیدن.
چپاولگر: چاپش- دستبرد زن.
چقر: (ت) میخانه.
چترطاوس: چترفراش مرغ.
چرتکه: (ر) - اُشمار.
چرخ خیاطی: چرخ درزی.
چرخ فلک: چرخ سپهر- سپهر گردون.
چریک: (ت) جنگجوی سر آزاد.
چخماق، چخماغ: (ت)سنگ آتش زنه.
چک: چک.
چکمه: (ت) موزع.
چلاق: شل- لنگ.
چلیک: خُم چوبی.
چماق: (ت) گرز.
چماقدار: لات بی سروپا - مردم آزار.
چمباتمه: (ت) چمبک - چُندک- دوزانو نشینی.
چُمچه: کفگیرک - کفگیر- ملاغه.
چهار رکن: چهار ستون.
چهار ضرب: چهارزنش.
چهار ضلعی: چهار بر.
mozhgan
02-22-2011, 06:11 PM
ح
حاجب: پرده دار.
حاجت: نیاز - نیازمندی - خواهش.
حاد: تند وتیز - بران - خشن - گذرنده.
حادث،حادثه: پیشآمد- رویداد- رخداد.
حادثه جویی: بی باک.
حائر: سرگشته - سرگردان.
حاذق: چیره دست- کاردان.
حار، حاره: گرم - سوزان - تفتان.
حاجات: نیازها.
حارب: رزمجو.
حارث: کشاورز - برزگر - روستایی.
حاسد: بد اندیش- رشکین - بدخواه.
حاشا: هرگز- هیچگاه - مبادا.
حاشاکردن: زیرش زدن.
حاشیه: کرانه - پهلو.
حاصل: فرآورده - برداشت - بهره.
حاصل خیز: بارور.
حاضر: فراهم - بود.
حاضرجواب: آماده پاسخ.
حاضر یراق: (ت) آماده.
حافظ: نگهبان- پاسبان، از بردانستن.
حافظه: یاد- یادآوری- ویر.
حاکم: فرمانروا - استاندار- فرماندار.
حاکمیّت: فرمانروایی.
حاکی: گویا.
حال، حالا: اینک - ایدون.
حالت: چگونگی- چند و چونی.
حامل: بُردار- آورنده باربر.
حامله: آبستن - باردار.
حامی: پشتیبان- پشتوان.
حبّ: دوستی- مهربانی - مهرورزی.
حباب: روپوش چراغ-گنبدک- گنبذه.
حاوی: دربرگیرنده - فراگیر.
حبس: زندان - بند - بازداشتگاه.
حبس ابد: زندان ابد.
حبس مجرد: تک زندان.
حبوبات: دانه - بنشن.
حبه تخم: دانه.
حبیب: دوست- یار- دوست داشتنی.
حتماً: ناگزیر- بی برو برگرد- بی گفتگو.
حتمی: بایست- بایسته- بی چون و چرا.
حتی: تا- تا آنجاکه - با این که.
حتی الامکان: تاجاییکه بشود- تابتوان.
حجاب: پوشش- پرده - پردَک.
حجار: سنگ تراش.
حجامت: بادکش کردن - خون گرفتن.
حجب: شرم - کمرویی.
حجت: گواه - فرنود - برهان.
حجر: سنگ.
حجره: دکه-کلبه- خانه.
حجله:خانه آراسته - پرده.
حجم: گنجایش.
حجیم: گنجا.
حدّ: مرز- پایان- اندازه- کنار- کران.
حدّ اقل: کمینه- دست کم.
حدّاکثر: بیشینه- بیشترین.
حدّ وسط: مرز- میانه.
حدّفاصل: میانه- میانک.
حدّت: تندی - تیزی - خشم.
حدس: گمان- انگار- پندار- پیش بینی.
حدقه: کاسه چشم- چشم خانه.
حدیث: داستان- سخن- گفت - سَروا.
حذر: دوری- پرهیز- پروا.
حذف: ستردن - دور کردن- راندن.
حراج: ارزان فروشی.
حراست: نگهبانی- نگهداری.
حرّاف: پرچانه - پرگو- سخنور.
حرام: ناروا - نابایست- ناشایست.
حرب: کارزار- جنگ - نبرد - رزم.
حربه: کارد - نیزه - شمشیر.
حرص: آز- آز واری.
حریص: آ زمند - آز ور.
حرص و جوش: خود خوری.
حرف: وات - واچ- بند واژه.
حرف زدن: گپ زدن- سخن گفتن.
حرف آخر: سخن پایانی.
حرف اضافه: واگ افزونی.
حرف بی ربط: سخن نادرست - یاوه.
حرفه: پیشه - کار.
حرکت: جنبش- تکان- پویش.
حرکت دادن: جنبیدن - نوانیدن.
حرکت کردن: جنبیدن- تکان خوردن.
حرکت وضعی: جنبش بخود.
حرمان: نومیدی - نا امیدی - ناکامی.
حرمسرا: اندرونی- پرده سرا- شبستان.
حرمت: آبرو- گرامش- ارجمندی.
حریر: ابریشم- پرنیان - دیبا - پرند.
حریف: همزور- همآورد.
حریق: آتش سوزی- سوختن.
حریم: پیرامون- گرداگرد- سرا- بارگاه.
حزب: گروه- دسته - توده - جرگه.
حزب سیاسی: باهَماد.
حزن: اندوه - دلتنگی- افسردگی.
حزین: اندوهگین- پژمان - افسرده.
حسّ : دریافت- اندریافت - سُهِش.
حساب: شمارش- شمار.
حسابدار: شمارگر.
حسابی: درست - والا- ارزشمند.
حسادت: رشک- تنگ چشمی.
حساس: زود رنج- دل نازک- شکننده.
حساسیت: سُهندگی- سَتَرسایی.
حسب: برابر- اندازه.
حسب الامر: به فرمان - برابر دستور.
حسب الامکان: تا جایی که شود.
حسرت: آرزو بدل- دریغ - دریغا.
حُسن: زیبایی- خوبی- نیکویی.
حسود: بد اندیش- بد خواه - رشک بر.
حشرات: تارپایان- بندپایان.
حَشَم: گله و رمه - خویشان و کسان.
حشمت: شکوه - بزرگی- بزرگواری.
حشیش:شاهدانه- بنگ - منگ.
حصار: دیوار- دژ- بارو- برج- کلات.
حصیر بوریا: نی باف- بلاج.
حضار: باشندگان- هم نشینان.
حضرت: سرور- سرکار- فرمند.
حضور: نزد - درگاه- پیشگاه.
حضوراً: روبرو- نزدباش.
حظّ: شادمانی- بهره- خرسندی.
حفّاری: کاوش- کاویدن - کندن.
حفاظت: نگاهبانی- نگهداری.
حفره: سوراخ - گودال - مغاک.
حفظ: نگهداری- نگهبانی- یادسپاری.
حفظ اسرار: رازداری - رازبانی.
حقّ: هوده- داد-روا- راست و درست.
حقارت: پستی- زبونی- خواری.
حقّ شناس:سپاس دار- سپاسگزار.
حقّ العمل: کارمزد.
حقّ: هوده- راست- درست.
حقوق: جیره- دستمزد- هوده ها.
حقوقدان: هوده شناس.
حقّه: کلک- فریب - نیرنگ - نارو.
حقّه باز: ترفندگر- جَلَب.
حقیر: خرد - کوچک - بیمایه - خوار.
حقیقت: راستی و درستی- فرهود.
حکّ: کندن- تراشیدن.
حکاک: مهرساز-کنده گر- تراشگر.
حکایت: افسانه - سرگذشت- داستان.
حُکم: فرمان- امر- دستور.
حَکَم: داور- دادور- میانجی.
حَکَمیت: داوری.
حکومت: فرمانروایی- فرماندهی.
حکیم: فرزانه- آگاه - خردمند- دانا.
حلّ: گشود- باز گشود - بازکردن.
حلّال: گشاینده-گشایشگر-کارگشای.
حلاوت: شیرین- گوارایی.
حلق: حلق-گلوگاه.
حلقوم: نای- خرخره - شش نای.
حلقه: زُرفین- چنبره- چنبر- انگشتری.
حلقه بگوش: بنده- فرمانبردار.
حلقه زدن:گرد نشین.حلقوی: زُرفینی
حِلم: بردباری- نرمش - آرامی.
حله: کوی- جایگاه - جامه.
حلوا: نرم شیرینی- شیرینه.
حَماسه: دلیری- پهلوانی- رزمی.
حماقت: نادانی- کودنی - بی خرد ی.
حمّال: باربر- بارکش.
حمّام: گرمابه.
حمایت: پشتیبانی- همدلی- یاوری.
حمد: سپاس - ستایش.
حمل: بردن- باربری- ترابری.
حمل و نقل: جابجایی- ترابری.
حمله: تک- آفند- تاخت و تاز.
حمله کردن: تاختن- تازیدن- آفند کردن.
حمیّت: مردانگی- جوانمردی .
حمیرا: سرخ فام.
حناء: برناک- یرنا - سرخینه.
حنجره: خشک نای.
حواس: یاد ها - ویر - سُهش
حواس پرت: کم یاد- پریشان یاد- گیج- کم ویر.
حواله: برات - سپرده - چَک.
حوالی: پیرامون - گرداگرد.
حوائج، حوایج: نیازها - نیازمندی ها.
حوزه: برزن- بخش - کوی.
حول و حوش: پیرامون.
حوصله: تاب- توان - شکیبایی.
حوض:آبگیر- تالاب.
حومه: گرداگرد شهر- برون شهر.
حیا: شرم - آزرم.
حیات: زندگانی- هستی- زیست.
حیاط: چهار دیواری- دیواربست.
حیث: جا- هر کجا-آنجا که
حیثیّت: منش- ارزش.
حیران:سرگردان- سرگشته- هاج و واج.
حیوان: جاندار- جانور - زیستار.
حیوان وحشی: دد.
حیص و بیص: کشاکش-گیر و دار.
حیف: افسوس- دریغ - آخ.
حیله: تزویر- نیرنگ - فسون.
حین: هنگام - زمان - میان.
mozhgan
02-22-2011, 06:12 PM
خ
خاتَم: انگشتری- نگین.
خاتمه: فرجام - سرانجام - پایان.
خاتمه دادن: بفرجام رساندن- بپایان بردن.
خاتون: بانو- کدبانو- بی بی.
خادم: فرمانبر- کارگزار- نوکر- چاکر.
خارج: بیرون- برون.
خارج شدن: بیرون شدن- فراجَستن.
خارج قسمت: بهر.
خارجه: برونمرز.
خارجی: بیگانه - انیرانی.
خارق العاده: شگفت آور- چشمگیر.
خاص: ویژه - برجسته - برگزیده.
خاصره: تهیگاه.
خاصیّت: ویژگی- سود بخشی.
خاضع: فروتن - نرم رفتار - افتاده.
خاطر: یاد - ویر- دل - هوش.
خاطره: یادبود - یادنامه.
خاطر جمع: آسوده دل.
خاطر خواه: شیفته- خواهان.
خاطرنشان: گوشزد- یادآور.
خاطی: گناهکار- بزه کار- لغزشکار.
خاقان: (ت) شاه.
خال: فند.
خال کوبی: فند کوبی.
خالدار: فندین - پَرش.
خالص: ناب- بی آلایش- پالیده- سره.
خالق: آفریدگار- آفریننده - دادار.
خالو: دایی- کاکو.
خاله: مادرتای- مام تای.
خالی: تهی.
خام طبع: ناپخته سرشت - خام سر.
خالی و عریان: تهی و تهک.
خان: سالار- بزرگ-کیا.
خان خانی: چند فرمانی.
خانقاه: خانگاه- درویش سرا.
خانم: (ت) بانو- کدبانو.
خانه ییلاقی: خانه تابستانی.
خاویار: تخم ماهی.
خائن: نابکار- دشمن یار.
خباز: نانوا.
خباثت: بدسرشتی- بدنهادی- پلیدی.
خبر: آگاهی - پیام.
خبر چین: سخن چین- انیشه.
خبردادن: آگاه کردن - پیام دادن.
خبر داشتن: آگاه بودن.
خبرگزاری: پیام گزار- نیوِه گزاری.
خبرنگار: گزارشگر- روزنامه نویس.
خُبره: کارشناس- آگاه - کارآزموده.
خبث: بدنهادی- بدسرشت- پلیدی.
خبیث: بدنهاد- بدسرشت-گُجستک.
خبط : لغزش- کژروی - کج روی.
خبیر: کارآزموده-کاردان- آگاه.
خَتم: سرانجام - فرجام- سوگواری.
خجالت: شرمساری- شرمندگی- آزرم.
خجول: کمرو- آزرمگین - شرمگین.
خداحافظ : بدرود - خدا نگهدار.
خدشه: خراش - آسیب.
خدعه: فریب- نیرنگ - ترفند.
خدمت: فرمانبرداری- بندگی- تیمار.
خدمت کار: پیشیار- پاکار- نوکر.
خذلان: ویران- ناآباد - ویرانه.
خراب: ویران- رُمبش- رُمبیدن
خرابات: خورآباد- نیایشگاه- مهرابه.
خرابکار: ویرانگر.
خراج: باج - باژ.
خرّاج: دهشگر- دهشمند.
خرّاز: مُهره ساز- مهره فروش.
خرّاط : چوب تراش- خراشگر.
خُرافات: یاوه ها- باورهای بی بنیاد.
خرج: هزینه.
خرج سفر: هزینه راه.
خُرجین: توشه دان- نبان- باردان.
خرطوم: بینی فیل- شَنگ.
خِرقه: بالا پوش- شولا.
خِرقه پوش: سوفی- جولَخی.
خِرقه افکندن: بیخودگشتن.
خروج: بیرون- بیرونی.
خزانه: گنج- گنجینه.
خزانه دار: گنجور- گنج دار.
خَزَف: سفال- آوند سفای- کوزه گلی.
خزینه: گزینه- پالاب- گرمابه- گنجه.
خسارت: زیانکاری- زیان بردن
خِسّت: چشم تنگی- کِنِسی.
خسوف: ماه گرفتگی.
خسیس: تنگ چشم- کِنِس.
خشونت: پرخاشگری- بدرفتاری.
خشوع: فروتنی کردن- افتادگی-نرم رفتاری.
خصلت: خوی- سرشت- نهاد- منش.
خصم: دشمن- ستیزه جو- پیکارجو.
خصوصاً: بویژه.
خطر: ترس- بیم - مرگ آور.
خطرناک: ترسناک- بیمناک.
خط کش: پَگمال.
خطه: سرزمین- مرز و بوم- کشور.
خطیب: سخنران- سخنور.
خطیر: بزرگ- والا.
خفاء: پنهان- نهفته - نهان.
خفاش: شبکور- شب یازه.
خفّت: خواری- زبونی.
خفیف: سبک- کم.
خلاص: رها - آزاد.
خلاصه: چکیده - فشرده- گزیده.
خلاصه کلام: سخن کوتاه.
خلاف: وارونه- ناهمگون- نارو.
خلاق: آفریننده.
خلال: درمیان.
خلال دندان: دندان کاو - دندان فراش.
خلایق: آفریدگان - توده ها - مردم.
خلط: درهم آمیخته - آمیزه - خِل.
خلع: برکناری- برکندن.
خلع سلاح: زینه رهایی - زدافزاری.
خِلعت: پیشکش- پیشیاره - دادشاد.
خلف: فرزند- بازمانه - جانشین.
خُلف وعده: پیمان شکنی- ناسازگاری.
خَلق: آفریده - آفرینش - مردم - توده.
خُلق: خوی - رفتار - فرخوی- سرشت.
خلقت: آفرینش - سرشت - نهاد.
خلل: رخنه و شکاف- گشادگی.
خلل ناپذیر: آسیب ناپذیری-تباهی ناپذیری.
خِلل و فَرَج: رخنه ها و گشادی ها.
خَلوت: پنهانی- نهانی - نهانگاه.
خلوت سرا: شبستان- اندرونی.
خلوت نشین: پرده نشین- مردم گریز.
خلوص نیّت: پاکدلی- بی آلایشی.
خلیج: شاخاب- شاخابه - شاخاوه.
خلیفه: جانشین.
خلیق: خوش خوی.
خلیل: یار- یاور- دوست
خُمار: می زده - ناوان.
خَمّار: می فروش- باده فروش.
خُمس: پنج یک- پنجک.
خمود: افسردگی- دلتنگ - پژمرده.
خمر: باده - مستی آور.
خنثی: خَنزَک- نر ماده - کُماسه
خنجر: دشنه- سرنیزه- خونبر.
خندق: گندک- گودال- کنده.
خنده قهرآلود: زهرخند.
خواب غفلت: خواب فراموشی-
خواب گمراهی.
خواص: ویژگان - بزرگان - یاران.
خوب سیرت: پاک نهاد- پاکدل.
خوب صورت: خوبروی- زیبا.
خود رائ: خود رای- برمَخیده.
خود مختار: خود توان - خود رای.
خورش قورمه سبزی: سبزه خورش.
خورش قیمه: ریزه خورش.
خوش اخلاق: نیک خوی.
خوش اقبال: نیکبخت.
خوش صدا: خوش آوا - خوش آواز.
خوش بیان: شیرین سخن.
خوش ترکیب: خوش ریخت.
خوش تیپ: خوش چهره.
خوش حساب: خوش پرداخت.
خوش خدمتی: چابلوسی.
خوش خطّ : خوشنویس.
خوش خط و خال: دلفریب.
خوش خلق: خوشخوی- خوش رفتار.
خوش سلیقه: خوش پسند.
خوش صحبت: خوش سخن.
خوش طبع: نیک نهاد.
خوش طینت: نیکو سرشت.
خوش ظاهر: برون آراسته.
خوش ظاهر و بد باطن: آب زیر کاه.
خوش فکر: نیک اندیش
خوش قامت: خوش اندام.
خوش قول: خوش پیمان- پیمان پاد.
خوش قیافه: خوبچهر- خوش اندام.
خوش کلام: سخنور- خوش گفتار.
خوش سیما: خوبروی- خوشرو.
خوش سلوک: خوش رفتار- مهربان.
خوش لحن: خوشنوا- خوش آوا.
خوش لقا: زیباروی.
خوش لهجه: خوشگوی- شیرین گوی.
خوش مشرب: نیک رفتار.
خوش معامله: خوش داد و ستد.
خوش منظر: خوش چشم انداز.
خوش نظر: خوش نگر.
خوش نغمه: خوش آواز- خوش آوا.
خوش نقش: خوش نگار.
خوش هیکل: خوش اندام.
خوش یمن: فرخنده.
خوشوقت: شاد- خوش شگون.
خوف: ترسیدن - بیمناک شدن- باک.
خوک وحشی: گراز.
خوفناک: ترسناک- سهمناک.
خیّاط: دوزنده - جامه دوز- درزی.
خیّاط خانه: دوزندگی.
خیال: پندار.
خیّام: چادر دوز - تاژ دوز.
خیانت: نمک ناشناسی- ناسپاسی-پیمان شکنی.
خیانت در امانت: پیمان شکنی.
خیانت کردن: دغلکاری- دغاکردن.
خیّر: نیکوکار- جوانمرد.
خِیر: بزرگواری- بخشش.
خِیرات دادن: بخشش در راه خدا.
خِیر اندیش: نیک خواه.
خیر خواه: نیک خواه.
خیر رساندن: سود رساندن-دست گیری.
خیریه: نیکویی- رستگاری.
خیل: سپاه - گروه - تیره.
خیلی: بسیار- فراوان - انبوه.
خیمه: چادر- تاژ.
خیمه بزرگ: خرگاه- َاسپَک.
خیمه شب بازی: تاژ بازی.
mozhgan
02-22-2011, 06:12 PM
د
دائر، دایر: برپا- پایدار- پا برجا- آباد.
دائره، دایره: گرد- دوردار- چنبر- ابزارخنیا- دف- دورویه - دُریه- داریه.
دایره زن: دف زن- دورویه زن-دُریه زن.
دایره زنگی: دُریه- دو رویه زنگی.
دایره کش: پرگار.
دایره نصف النهار: پَرهونِ نیمروز.
دائماً، دایماً: همواره - همیشه - پیوسته.
دائم، دایم: جاویدان- پاینده- همواره.
داخل: درون- اندرون- تو- میان- اندر.
داخلی: درونی- خانگی- درون مرزی.
داداش: (ت) برادر.
داد و قال: داد و فریاد - داد و بیداد.
داده های اصلی: فرداده ها.
دارالتأدیب: زندان - آموزندان - ادبگاه.
دارالتجاره: سوداکده.
دارالتعلیم: آموزشگاه.
دارالفنون: هنرکده- هنرستان.
دارالمجانین: تیمارستان- دیوانه خانه.
داروغه: پاسبان- کلانتر.
داشبرد: (ا) تبوکه.
داغ: (ت) سوزان- اندوه- نشان.
دانس: (فر) پایکوبی- دست افشان
دانسینگ: (فر) وشتگاه.
داوطلب: خواستار- داوخواه- نامزد.
داعی: خواهنده - فراخوان - نیایشگر.
دبّ: خرس.
دبّاغ: چرمگر- پوست پیرا - تیماجگر.
دبدبه: شکوه - بانگ - آوازه.
دبه: کیسه - آوند.
دبه درآوردن: پیمان شکنی - پیمان شکستن جر زدن.
دِپورت: (ا) بازگرداندن- بیرون کردن-تارانش.
دخل: درآمد.
دخالت: دست اندازی- دست درازی.
دخانیات: دودگان- دودآورها.
دجله: اروندرود- تیگرا.
دُرّ: مروارید.
درام: (فر) اندوه - اندوهبار.
درایت: بینش- هوش- خرد- آگاهی.
دراسرع وقت: با شتاب- درکمترین زمان.
دراصل: از بنیاد- ازبن- از پایه.
دراین صورت: بدینگونه - از این راه.
درج: نوشتن- گنجاندن- جای دادن.
درجه: زینه- پایه- رده.
درجه حرارت: دما.
درجه دار: پایه دار- پایه ور.
درجهت مخالف: درسوی وارونه.
درحال حاضر: هم اکنون- همین دم.
در حقیقت: بدرستی- براستی.
دُردانه: فرمروارید- مروارید یکتا.
درس: آموزه- آموزش.
درس دادن: آموختن- آموزش دادن.
درساعت: در دم - در زمان.
درس خوان: شاگرد- یاد گیر.
درشکه: (ر) گردونه.
درشکه چی: گردونه دار.
در صورتی که: با آنکه.
درقفا: در پس- در پشت.
درک: دریافتن- پی بردن.
دَرَک: ته دوزخ.
دِرَم: درهم- درِم.
در مُشبّک: اژکن.
درنا: (ت) پرنده.
در نتیجه: سرانجام.
در نظر: درنگ - فردید.
درنظر داشتن: در یاد داشتن.
درنظر گرفتن: بشمار آوردن.
در واقع: بدرستی - براستی.
تریاک: پاد زهر- اپیون.
دریای احمر: دریای سرخ.
دست آخر: دست پسین
دست نخست: نورس- نوبر.
دست به عصا: با چشم باز- با هشیاری.
دست بر قضا: ناگهان - ناگاه.
دست به یقه شدن: گلاویز شدن - دست به گریبان شدن..
دست حمایل کردن: دست در گردن انداختن.
دستخط: دست نوشت.
دستورالعمل: دستور- دستورکار.
دسیسه: ترفند نهانی- پنهانکاری.
دعا: نیایش- ستایش.
دعوی، دعوا: کشمکش- ستیز- زد و خورد- دادخواهی.
دعوت: فراخواندن.
دعوت نامه: فراخوان نامه.
دغدغه: نگرانی- پریشانی- دلواپس.
دغل: نا درست - نا راست.
دفاع: پدافند - ایستادگی - پایداری.
دفتر اسناد رسمی: دفترخانه
دفتر حساب: دفتر رسیدگی- دفتر بررسی.
دفع: دور کردن- پس زدن- وازدن.
دفع الوقت: زمان گذرانی.
دفعتاً: ناگهان- یکباره - ناگاه - یکهو.
دفن: خاکسپاری- در خاک کردن.
دقّت: مو شکافی- باریک بینی - ژرف بینی- ریز بینی.
دقت کامل: پاد نگرش.
دقیقاً: با ژرف نگری- با ریز بینی - موشکافانه - به درستی.
دق: اندوه - رنج.
دقیق: تیز بین- مو شکاف - ژرف نگر- ژرف بین - باریک بین.
دقیقه: دم - شمار.
دقیقه شمار: دم شمار.
دکان: دوکان - کرپه.
دکاندار: دوکاندار- کرپه دار.
دکه: کُرپه - تخت گاه.
دکتر: (فر) پزشک.
دکترا: (فر) پایان نامه دانشگاه.
دکترین: (فر) افرا- افراهی.
دکلَمه: (فر) بِه خوانی- خوب خوانی.
دکور: (فر) آذین- آراستن - آرایه.
دکوراتور: (فر) آذین گر- آذین کار- آراگر.
دلّاک: کیسه کش - تن شوی.
دلال: داد و ستدگر.
دلالت: راهنمایی- راهنمودی- فرنودی.
دلقک: دلغک- لوده - شوخ.
دَلو: آوند آبکشی - دهوِه.
دلیجان: (فر) گاری - گردونه.
دلیل: فرنود - نشانه - راهنما.
دِماغ: مغز سر- مغزینه..
دم صبح: سپیده دم - پگاه- بامداد.
دمق: دمغ - دمک.
شرمسار: سرشکسته - پکر.
دمل: آبسه - آماسه - کورَک.
دموکراسی: (فر) مردم سالاری.
دنائت: پستی- فرومایگی - بی گوهری.
دندان طمع: دندان آز.
دندان قروچه: دندان کروچه.
دنیا: کیهان- جهان - گیتی- سپهر.
دوا: دارو.
دواب: چهارپایان- چارپایان.
دواخانه: دارو خانه- داروکده.
دوآلیسم: (فر) دوگروی - دوبُنی.
دوام: پاینده - جاویدان- پابرجا.
دوبعدی: دودورا - درازا و پهنا.
دوبل: (فر) دو برابر- دوبخش- دولا.
دوبله: (فر) دگرزبانی.
دوپیس: کت ودامن- دو تکه - دوپاره.
دوجین: دو شش- دوازده تا.
دور: پیرامون- گرداگرد- دورک.
دَوَران: گردیدن- چرخیدن.
دور برداشتن: خیز برداشتن.
دوئل: (فر) جنگ تن به تن.
دوقلو: (ت) توامان- همزاد.
دُوَل: کشور ها - فرمدارها.
دولتمند: توانگر- داراک دار.
دون: پست - فرومایه - نا کس.
دهاء: هوشمندی - زیرکی.
دهر: روزگار.
دهقان: دهگان- کشاورز.
دیار: خانه ها - کاشانه ها - سرای ها.
دیانت: خدا پرستی - آیین گروی.
دیپلُم: (فر) پایان نامه-گواهی نامه.
دیر: آتشگاه - نیایشگاه.
دیر مغان: آتشگاه - نیایشگاه پیروان آیین مهر و زردشتی.
دیسک: (فر)گِردک - گرد.
دیسیپلین: (فر) سامان- آراستگی.
دیشلمه: (ت) چای تلخ.
دیکتاتور: (فر) خود کامه - خود رای.
دیکته: (فر) از بر نویسی - گونویسی.
دیلماج: (ت) ترجمان- برگرداننده.
دیمی: باران خور- بَش.
دِین: بدهی - وام - وام زمان دار.
دینار: دِنار.
دینامیت: (فر) شکافنده.
دیوار مشترک: دیوارِ هنباز.
دیوان جزا: دیوان کیفر.
دیوان عالی کشور: دیوان دادرسی کشور.
دیوان محاسبات: همارستان.
دیوانه مزاج: خُل- چِل- هَلَک.
دیوث: بی رگ - بی منش - پژاوند.
دیو سیرت : دیو سرشت.
mozhgan
02-22-2011, 06:12 PM
ذ
ذات: نهاد- سرشت-گوهر.
ذاتاً: نهادی - سرشتی - گوهری.
ذائقه، ذایقه: چشایی - چشش.
ذات الریه: سینه پهلو.
ذاکر: نیایشگر- ستایشگر.
ذبح: سربریدن - گلوبری - کشتن.
ذبیح: سر بریده - گلو بریده - کرپان.
ذخیره: اندوخته- پس انداز- پشتوانه.
ذرت: بلال- بابا گندم.
ذره: ریزه - خرده.
ذره بین: ریز بین.
ذِق زدن: بهانه گرفتن- زِغ زدن.
ذُق ذُق: زُغ زُغ- سوزش بریدگی.
ذکاوت: زیرکی- تیزهوشی- هوشیاری.
ذکر: ستایش- نیایش- یاد آوری.
ذکر حقّ: ستایش خداوند -
یاد خدا کردن.
ذکر خیر: به نیکی، خوبی یاد کردن.
ذلّت: خواری - پستی - بدبختی.
ذلیل: خوار - زبون.
ذم: نکوهش- دشنام - بدگویی- ناسزا.
ذکیّ: تیز هوش - زیرک - باهوش.
ذمه: تاوان- پیمام- برگردن.
ذوات: زادها - فرزندان.
ذوب: گدازش- ویتازش..
ذوب آهن: آهن گدازی.
ذوحیاتین: دوزیست.
ذوق کردن: شادی کردن.
ذوق زدگی: سرخوشی- فرخوشی.
ذهن: یاد- ویر.
ذیل: زیر- پایین - پانوشت.
ذیلاً: درزیر- در پایین- پس از این.
ذیقیمت: باارزش- گرانبها.
mozhgan
02-22-2011, 06:13 PM
ر
رأس: تارَک- سر- مِهتر- سرور.
رأی: رای.
رأی العین: به چشم دیدن - چشمدید.
رأی اعتماد: رای پذیرش - رای باوری.
رأی عدم اعتماد: رای ناباوری.
رأی قضایی: رای داوری.
رأی محکمه: رای دادگاه.
رأی دادن: رای دادن.
رأی دهنده: رای دهنده.
رأی زن: رایزن.
رئیس: فرنشین- سالار- مِهان.
رئیس الوزرا: نخست وزیر.
رئیس جمهور: فرمِهان - رهبر کشور.
رئیس خانواده: مان پاد - مان پت
رئیس بیمارستان: سر پزشک.
رئیس شهربانی: شهربان.
رأفت: مهربانی.
رئوف: مهربان - مهرورز- دلسوز.
رابطه: بستگی.
راپورت: (فر) گزارش.
راجع: در پیوند.
راجع به: درباره - پیرامون.
راحت: آسوده - آرام- آسایش.
راحت الحلقوم: نرمینه.
راحت طلب: تن آسا- آسوده جو.
رادار: (فر) ردیاب - رَسباب.
رادیاتور: (فر) تابشگر - سر بّرّغ.
رادیکال: (فر) ریشگی.
رادیوتراپی:پرتودرمانی.
رادیولژی: پرتو شناسی.
رادیو لژیست: پرتو شناس.
راز و رمز: نهفته و نهان.
راست اعتقاد: راست باور.
راست قامت: راست بالا.
راسخ: پایدار- پای برجا - استوار.
راضی: خرسند - خوشنود - بهکام.
راغب: گراینده - گرایش- خواهان.
راکد: ایستاده- بی جنب و جوش.
راندمان: (فر) بازده.
راوی: گوینده- داستان سرا.
راهب: دیرنشین- ترسای پارسا.
راه حل: گره گشایی- گره زدایی.
راه شوسه: (فر) سواره رو.
راه فرعی: راه روستایی- شاخه راه.
راه عام: شاهراه.
راه مخفی: راه پنهانی.
رایت:پرچم - درفش.
رایت فریدون: درفش کاویانی.
رایج: رواگ - روان- روا - گسترده.
ربّ : دادار- پروردگار- خدا.
رب النوع: خداوند - دادار.
رُبّ : شیره - جَبّه.
ربا: سود پول - بهره پول فزونی.
رِباخوار: سود خوار - بهره خوار.
رباب: رواوه - ساز خُنیاگری.
رب العالمین: خداوند دو جهان.
ربّا نی: خدایی- ایزدی - خدا شناس.
رُباط: کاروانسرا- خانگاه- زردپی(در پزشکی).
رباعیات: چهارتایی- چهار پاره.
ربح: بهره- سود - بازده.
ربح قانونی: بهره آسایی.
ربح مرکب: بهره آمیزه.
ربط: پیوسته - پیوند- وابستگی.
ربع: چارک-یک چهارم.
رپورتاژ: (فر) گزاره- گزارش.
رتبه: پایه- رده - پایک.
رتق و فتق: سر وسامان دادن.
رثاء: گریه کردن- مرده ستایی.
رجاء: آرزو - امید - امیدواری - آرمان.
رجل: مرد
رجال: مردان - بزرگان - رهبران.
رجحان: برتری- فزونی- مهان- مِهتری.
رجعت: با زگشت- دوباره آیی.
رَحل:مردن- درگذشتن- از جهان رفتن.
رحلت: از جهان رفتن - مردن - مرگ.
رحم: مهربانی- مهرورزی - دل سوزی.
رَحِم: زهدان- بچه دان.
رحمت: بخشایش- گذشت.
رحیم: مهربان- بخشنده.
رخصت: پروانه - بارداد- آزادکردن.
رخوت: سستی- کِرخی- نرمی.
ردّ: جای پا - نپذیرفتن - باز گرداندن.
رد کردن: وازدن- نپذیرفتن.
رداء: بالا پوش- دوش پوش.
رد و بدل: بده و بستان- دادوستد.
ردیف: پشت سرهم- رج - رده.
رذالت: فرومایگی- بدگوهری- ناکسی.
رذل: فرو مایه - بدگوهر - ناکس.
رزانت: فرزانگی- گرانمایگی- گرانباری.
رُز: (فر) گل سرخ.
رزرو: (فر) اندوخته - پس انداز.
رزق: روزی- خوراکی - خوردنی.
رژیم: (فر) روش - هنجار.
رژیم غذایی: دستور خوراک-پرهیزانه.
رساله: نوشته - نوشتار- نامک.
رستم صولت: پهلوان پنبه- ترسوی دلیرنما.
رسم: آیین - روش- آسا.
رسماً: بنیادی - آیینی - پایه ای.
رسم الخط : دبیره نویسی- خوش نویس- شیوه نگارش .
رسمی: آیینی- آسایی- داتی.
رَسَن: ریسمان- پال - بند - ریجه.
رسوب: ته نشست- دُرد - لِرد.
رسوبی: ته نشسته.
رسوخ: رخنه - فرو شدن.
رسول: فرستاده - پیام بر- پیام آور.
رشادت: دلیری- دلاوری - پردلی.
رشوه: باج - لاج - پاره خواری.
رشید: دلیر- دلاور- یل.
رصد: رَسَد- چشم دوختن - نگرش.
رصدخانه: دیدگاه - کمین گاه.
رضا: خشنود- خرسند - خوشدل.
رضایت: خوشنودی.
رضایت بخش: خوشنودکننده.
رضوان: بهشت- پردیس- باغ -گلستان.
رطب: خرمای تازه.
رطل: پیاله.
رطوبت: نم- خیس.
رعایت: پاس- پایش- نگهداری.
رعایت کردن: پاس داشتن- پاییدن.
رُعب: بیم - هراس - باک - دلهره.
رعد: تُندر- آذرخش- آسمان غرنبه.
رَعشه: لرزه - لرزش- تکان های پی در پی.
رعناء: خوش اندام - بلند بالا- زیبا.
رعیّت: کشاورز- شهروند.
رغبت: میل- گرایش- خواستاری.
رفاقت: یاری- دوستی - همدلی.
رفاه: آسودگی- بهزیستی- فراخ زیستی.
رفراندم: (فر) همه پرسی- همپرسی.
رفع: زدایش- برداشتن- برگرفتن.
رفع کردن: زدودن- برکشیدن.
رفع ابهام: زدایش- پیچیدگی-از میان بردن.
رفع اتهام: چَفته زدایی- زدایش چَفته.
رفع اشتباه: لغز زدایی.
رفع تکلیف: انجام سرسری- بی پایه کارکردن.
رفع مزاحمت: زدایشِ زیان رسانی.
رفع مشکل: چاره جویی- چاره گشایی - گره گشایی.
رفع و رجوع کردن: سر و سامان دادن - آشتی دادن.
رفعت: فر- والایی - بزرگی - بزرگواری.
رفوگری: درزگیری- پاره دوزی.
رفوزه: (فر) رد شده- واخورده- وازده.
رفیع: بلند پایه - والا- بلند بالا.
رفیق: دوست-یار- همراه - همدل.
رقابت: همچشمی- همآوردی - برتری جویی.
رقاص: پایکوب- دست افشان- رامشگر.
رقّت: مهربانی- نازک دلی- نرمی.
رقّت انگیز: درد آور- سوزآور
رقص: پایکوبی- دست افشانی - رامشگری - جنبیدن - وشت.
رقصیدن: پایکوبی کردن - دست افشانی کردن - رامشگری کردن.
رقم: شمار- شماره.
رقیب: همآورد- همچشم.
رقیق: آبکی- آبناک - آبگونه - شل.
رقیق القلب: نازک دل- نرم دل.
رقیق شدن: شل شدن.
رقیق کردن: شل کردن.
رکن: پایه - ریشه - بن - بنیاد - ستون.
رکود: ایستا- بازایستایی- درجازدن.
رکورد: (فر) فرانجام- برترین.
رکوع: خَم شدن - سرفرود آوردن.
رکیک: زشت- ناپسند- بد.
رمّال: مهره انداز- فال بین-کف بین.
رمل: ریگ- شن- مهره نخود.
رمان: (فر) داستان- افسانه.
رمز: راز - سربسته - نهفته.
رمق: رَمَک- تاب و توان- نیرو.
رنجیده خاطر: دلگیری - آزرده دل.
روابط: پیوندها- بستگی ها.
رواج: رواگ- روا- گسترده- همه گیر.
رواق: پیش خانه - سایبان- مهتابی.
روایت: باز گفتن- رویدادگویی.
روح: فروَهر- روان- جان.
روح انگیز: روانبخش- شاد کننده.
روحپرور: جانفزا - شادی بخش.
روحانیون:دین مداران- پیشوایان دینی.
روز ازل: روز دیرین - روز همیشگی.
روزمره: روزانه - هرروز.
روشن ضمیر: روشن دل - خردمند.
روشن فکر:آگاه- روشن بین.
روضه: سوگ آوا.
روضه خوان: سوگ آوایی.
رونق: رواگ- روایی- نیکویی.
رونق داشتن: پیشرفت داشتن..
رونق و طراوت: آب و رنگ.
رهن: گرو- گروی- گرودادن.
ریاحین: شاداسپَرَم ها - وَنَجَنَک ها.
ریاضت: رنج کشیدن- گوشه نشینی.
ریاکار: دورو- دو چهره.
ریب و ریا: فریب و دستان - ترفند.
ریتم: (فر) آهنگ- وزن- هنجار.
ریشه اساسی: ریشه بنیادین.
رینگ: (فر) آوردگاه- میدان مشت زنی.
ریه، ریوی: شُش- جگرسفید- شُشی.
mozhgan
02-22-2011, 06:13 PM
ز
زائد، زاید:افزون شونده- بیش از اندازه.
زائر، زایر: گردشگر
زائل، زایل: زدایش- ستردن- زدودن.
زاپاس: (ر) یدکی- ینگه.
زارع: کشاورز- کدیور- برزگر.
زاج: زاگ- رنگ بلور- زاغ.
زاویه: گوشه- کنج - سوک - گونیا.
زاویه نشین: گوشه نشین - گوشه گیر.
زاویه منفرجه: گوشه باز.
زاویه حاده: گوشه تند.
زاهد: پارسا - پرهیزکار.
زباله: خاکروبه- خار- خاشاک - خاشه.
زُبده: برگزیده - برجسته- پسندیده.
زبون: خوار- بیچاره - ناتوان.
زجر: درد - آزار- رنج - شکنجه.
زجرکشیدن: سختی دیدن - رنج کشیدن - شکنجه کشیدن.
زحل: کیوان
زحمت: سختی- دشواری- فشار.
زحمت دادن: رنج ، آزار دادن- افسردن.
زحمت کشیدن:رنج بردن-کوشیدن.
زحمت کش: رنجبر- رنجکش- کارگر.
زُخم: زُهم- دوشَند- بوی گوشت.
زراعت: کشاورزی- برزگری.
زرافه: شترگاو پلنگ-گردن دراز.
زرع: کشت - کشتکاری - بذرافشانی.
زرق: زرگ- روشن - رخشنده - تابان.
زَرق: دو سخنی- تزویر و دورنگی
زرق و برق: زر وزیور- دنگ و فنگ.
زرورق: زربرگ- زربرگه- زرَک.
زرین قلم: زرین خامه - خوشنویس.
زرنیخ: زرنیک.
زعفران: زفران- کُرکُم.
زعامت: پیشوایی- رهبری سروری.
زعم: گمان- پندار- انگار - خیال.
زفاف: شب زناشویی- بیوکانی.
زکام: سرماخوردگی- چاییدن- چایش.
زَکّی: پارسا - پاک - پرهیزکار.
زلّ: نگاه ایستا - خیره.
زلال: آب گوارا- خوشگوار.
زلزله: زمین لرزه - جنبش تند زمین.
زمرد: اوزمُبورُت.
زلّت: لغزش- گناه - کاستکاری.
زمام: لگام - دهنه - پیشوایی- رهبری.
زنا: دژ همبستری- دژهم آغوشی.
زوّار: دیدارگر- پابوسگر - مرده بوس.
زمزمه: سخن زیرلب- آواز آهسته.
زمین بایر: زمین کشت نشده- اَکِشت.
زوال: نابودی - نیستی - ویرانی.
زوال پذیر: ناپایدار- نابودشدنی.
زوال ناپذیر: پایدار- جاویدان.
زوج، زوجه: همسر- جفت.
زمین زراعتی: زمین کشاورزی.
زنّار: کُشتی- کُستی-کمر بند زردشتی.
زنبق: زنبک- سوسن.
زنبور: پَرمر- کَلیز- وَیز.
زنبورعسل: کَبت - مگَس انگبین.
زنجبیل: زنجپیِل.
زیاد: فراوان- بسیار- انبوه.
زیادکردن: افزودن - افزاییدن.
زهد: پارسایی - پرهیز کاری.
زیتون: زَیت.
زهره: ناهید - آناهیتا.
زیر سبیلی: نادیده گیری.
زیر قول زدن: پیمان شکنی.
زینت: زیور- آذین.
زیب: آرایش - پَرمون.
زیپ: (ا) غِژ- کیپ بستن
mozhgan
02-22-2011, 06:14 PM
ژ
ژاکت: (فر) - نیم پوش- نیم تنه.
ژاندارم: (فر) پاسدار- پاتاژ.
ژئو فیزیک:(فر)زام گتیک،گتیک.
ژئو گرافی:(فر)گیتا شناسی-بوم شناسی
ژئو لوژی: (فر) زمین شناسی.
ژئو لوگ: (فر) زمین شناس.
ژئو متری:(فر) هندچک
ژست: (فر) ریخت - کِرِشم
ژتون: (فر) - پولک - تنوک.
ژست: (فر) - کِرِشم.
ژلاتین: (فر) - دیرزندک.
ژُله: (فر) - لرزانک- یخنی.
ژن: (فر) زَگ.
ژنی: (فر) زیرک- ازدا.
ژنتیک: زَگیک.
ژنراتور:(فر) اپوبراک.
ژنرال: (فر)تیمسار- سردار.
ژوپون: (فر) شلیته- دامن کوتاه.
ژوری: (فر) داور.
ژوری دوزی: (فر) روزنه دوزی
ژورنال: (فر) روزنامه
ژیمناستیک: (فر) ورزشی- ورزیک.
mozhgan
02-22-2011, 06:14 PM
س
سائر، سایر: دیگر- روان - رونده.
سائل: گدا- پرسش کننده.
سابق: پیش- گذشته- پیشین.
سابقاً: پیش از این - زمان های پیشین.
سابق الایام: روزگار پیشین-روزگار گذشته - درگذشته ها.
سابقه خدمت: دیرینگی.پیشینه دیوانی- پیشینه کاری.
سابقه دار: پیشینه دار- پرونده دار.
ساتراب: استاندار- فرماندار- شهردار.
ساچمه: (ت) سُربَک- سرب ریزه.
ساحر: افسونگر- فسونکار- جادوگر.
ساحری: افسونگری-جادوگری.
ساحل: کرانه- کران-کنار- دریابار.
ساده لوح: خوش باور- زودباور.
سادیسم: (فر) آزارگرایی.
سادیک: آزارگرا.
ساردین: (فر)ریزه کولی.
سارق: دزد- راهزن.
ساطور: فرتیغ.
ساطع: تابان- درخشان- فروغ - رخشا.
ساعت: سایه- زمان کوتاه - گاه نما.
ساعت تنفس: دم آسودگی-زمان آسودگی.
ساعت دیواری: زمان شمار دیواری.
ساعت شمار رومیزی: زمان شمار رومیزی.
ساعت مچی: زمان شمار مچی.
ساعد: اَرَش.
ساعی: کوشا- کوشنده.
ساق: ساگ- شاخ.
ساق پا: ازغوزک تا زانو- پتیشان.
ساقه: ساگه - شاخه.
ساقدوش: ساگدوش- همدوش.
ساقط: سرنگون- واژگون.
ساقط کردن: برکنارکردن.
ساقی: پیاله گردان- ساغرانداز- چمانی.
ساک: (فر) کیسه- کوله پشتی- توبره.
ساقی نامه: چمانی نامه.
ساکت: خاموش- بی آوا.
ساکت کردن: آرام کردن.
ساکن: آرام - ایستاده - بی جنبش.
ساکنین: ماندگاران- ماهمانان.
سالاد: ( فر) سبزیانه.
سال جاری: سال کنونی- امسال.
سال شمسی: سال خورشیدی.
سال قمری: سال ما هشیدی.
سال کبیسه: بَهیزَکی.
سالم: تندرست.
سالن: (فر) تالار- نمایشگاه.
سامع: شنونده- شنوا.
سامعه: شنوایی.
سانحه: رخداد - پیش آمد بد.
سانسور: (فر) خرده گیری- پیشگیری از پخش .
سئوال: پرسش- درخواست.
سبابه: انگشت میانی- انگشت گواهی.
سبب: دست آویز- انگیزه.
سبحان: پاک- پاکیزه.
سَبک: روش- روال - روند - شیوه.
سَبُک عقل: کم خرد- بی خرد.
سبقت: پیشی گرفتن- گذشتن.
سپور: (ت) رفتگر- جاروکش.
سخن متعادل: سخن وارسته - سخن بایسته.
ستاره ثابت: اختری.
ستاره ناثابت: نااختری.
ستاره سحری: روجا.
ستون فقرات: تیره پُشت.
سجاف: درزجامه.
سجده: فروتن - نِگونی.
سجده گاه: نیایشگاه - مَزکَت.
سجل: زینهارنامه- نام و نشان.
سجل احوال: شناسنامه.
سحر: پگاه- بامداد- سپیده دم.
سِحر: افسون-جادو.
سِحرآفرین: فسون آفرین.
سِحرآمیز: فریبنده- شگفت انگیز.
سَحر خیز: پگاه خیز.
سحرگاه: سپیده دم.
سخاوت: بخشش- دست ودل بازی.
سخاوتمند: بخشنده - دست ودل باز.
سخی: بخشنده - رادمرد - جوانمرد.
سُخره: بیگار- کار بیمزد - فسوسگر.
سُخره گیر: بیگارگیر- زبون آزار.
سد: بند- آب بست - آبگیر.
سد جوع: سیرشدن- گرسنگی زدایی.
سِدر: (ل ا) درخت کُنار.
سراجی: چرمسازی.
سِر: راز- نهان- پنهان- پوشیده.
سروصورت دادن: آراستن - پیراستن-سامان دادن.
سرجوخه: (ت) سرگروه.
سرقفلی: پیش بها- سربست.
سرحد: مرز- کرانه.
سرمنزل مقصود: خواستگاه - آرمان.
سر و وضع: سر و ریخت - نما و اندام.
سرایت: واگیری- همه گیری.
سرطان: چنگار- خرچنگ.
سرعت: شتاب- بادپایی- چالاکی.
سرعت اولّیه: شتابِ آغازین.
سرقت: دزدی- ربایش- دستبرد.
سرمد: جاوید - همیشگی.
سرمای شدید: زمهریر- سَجام.
سرمشق: نمونه.
سُرور: شادی- شادمانی - سرخوشی.
سریر: تخت پادشاهی- اورنگ.
سرویس: (فر) دستیاری- یاری.
سِری: (فر) زنجیره - رشته.
سریع: تند- شتابنده- چُست و چالاک.
سریع السیر: بادپا - تندرو - تیزتک.
سریع العمل: تند کار- چالاک.
سریع الانتقال: تیزهوش- زودگیر.
سریع الهضم: زودگوارش- تندگوارش.
سطح: رویه- روی چیزی.
سطح محدّب: کوژ.
سطح مستوی: هامَن
سطح مقعر: رویه ی گرد.
سَطر: رده - رج - رسته.
سطل: ستل- دلو- دولک.
سعادت: نیک بخت شدن- خوشبختی.
سعد: خجسته.
سعایت: بدگویی کردن- سخن چینی.
سعی: کوشش - تلاش.
سقز: ژَد
سفارت: نمایندگی- فرستادگی.
سفاک: خونریز- ددمنش- سنگدل.
سفاهت: بیخردی- نادانی.
سَفَر: رهنوردی- رهسپاری.
سفرکردن: راهی شدن - رهسپارشدن.
سفسَطه: سخن گردانی- نارواپردازی.
سفلیس: (فر) کو فت- تب فرنگ.
سفیر: فرستاده - نماینده.
سفیرکبیر: سرنماینده - فرسته مهان.
سفینه: کشتی- ناو - کشتی سپهر.
سفینه فضایی: سپهر پیما - آسمان پیما - آسمان نورد.
سفیه: نادان - بیخرد- سبکسر- خُل.
سقاء: آبکش - آب دهنده.
سقاء خانه: آبدارخانه.
سِقط: انداختن- از میان بردن.
سقط جنین: بچه اندازی.
سقف: بام- پوشش روی بام- آسمانه.
سَقَط فروش: خرده فروش.
سُقلمه: (ت) مشت - کوبه مشت.
سُقم: نادرستی- ناسَرَکی.
صحت و سقم: درستی و نادرستی.
سقوط: افتادن- سرنگونی.
سکان: فرمان.
سکته: بازمان- دم ایستاد - درنگ.
سکته مغزی: مغزمان- مغز ایستایی.
سکته قلبی: گشمان (گِش= قلب).
سَکرات: بی هوشی- دم مرگی -
سکنجبین: سکنگبین.
سکنه: باشندگان.
سکنی: خانه- جای باش.
سکنی گزیدن: خانه گرفتن- باشیدن.
سکوت: خاموشی - دم فروبندی.
سکون: آرامش - آرامیدن.
سکونت: جای گرفتن - خانه گرفتن.
سل ریوی: ناخوشی شُش - شُشمار.
سلاح جنگی: جنگ ابزار- رزم افزار.
سلّاخ: پوست کن- دام کُش.
سلّاخ خانه: کشتارگاه.
سلام: درود.
سلام کردن: درود گفتن.
سلامت: بهبودی- تندرستی.
سلانه سلانه: آرام آرام - آهسته.
سلحشور: دلاور- گُرد - جنگجو.
سلب: ربوده - کندن - از میان بردن.
سلب مسئولیّت: شانه خالی کردن.
سلسبیل: آب روان- گوارا- خوشگوار.
سلسله: خاندان- دودمان- زنجیره.
سلسله جبال: کوههای زنجیره یی- کوههای پیوسته.
سلسله مراتب: رده بندی- پایگانی.
سلطان: شهریار- پادشاه.
سلطنت: پادشاهی- شهریاری.
سطحی: پوسته ای- رویه ای- سرسری.
سطحی بودن: بیمایه بودن- بی دانش بودن.
سلطنت: پادشاهی- شهریاری.
سلطه: چیرگی- دست اندازی.
سلف: نیا - نیاک- پیشینیان.
سِلم: سازش- آشتی.
سلمانی: آرایشگر- پیرایشگر.
سلوک: رفتار- روش - کردار- شیوه.
سلول: یاخته - زندان.
سَلیس: روان - رسا - خوب.
سلیطه: زبان دراز - زن بد زبان - غرشمال.
سلیم: درست - سرسپرده - ساده دل.
سلیم القلب: پاکدل.
سلیم النفس: پاک نهاد- نیک سرشت.
سمّ: زهر- شرنگ - نیش دارو.
سمّی: زهرآبه
سماجت: پافشاری- یکدندگی.
سماع: شنیدن- شنودن- آواز خوش- سرود- دست افشانی.
سماق: سماک.
سماور: (ر) جوش آور.
سماوات (تک سماء): آسمان ها.
سمپاتی: (فر)گیرایی- گیرا- تودل برو.
سمت: سو - رو- ور- راستا - راسته.
سِمَت: پایه - پایگاه - جاه - رده.
سَمت راست: سوی راست.
سمت چپ: سوی چپ.
سمع: گوش- شنوایی- شنیدن.
سمعک: گوشک.
سمعی و بصری: شنیداری و دیداری.
سن: زاد- سال.
سن رشد: بالیدن.روییدگی
سن بلوغ: برنایی- سال پختگی.
سنان: سرنیزه - نیزه.
سنّت: روش- شیوه - نهاد - آیین.
سنجاغ: (ت) سوزن ته گرد - سگک- چفت - گیره.
سند: بنچاک - بنچک.
سند نامه: بنچاک، بنچک نامه.
سنگ چخماق: سنگ آتش زنه.
سنگ مثانه: سنگ آبدان.
سنگ محک: زرسنجه
سنوات: سال ها.
سنه: سال زمانه.
سوء: بدی- زشتی - اندوه.
سوء استفاده: نارواگری - نادرستکاری.
سوء تعبیر: بد دریابی - بد گیری.
سوء تفاهم: بد شناسی - بد پی بردن.
سوء خُلق: بد خویی - زشت خویی.
سوء ظن: بد گمانی - بد دلی.
سوء نیّت: بد دلی - بد خواهی.
سوء هاضمه: بدگواری- بدگوارش.
سئوال: پرسش.
سوانح: رویدادهای بد.
سورتمه: (ت) گردونه برف.
سورچی: (ت) گردونه ران -گاری ران.
سودازده: آشفته - درهم - دل از دست داده - خرد از دست داده.
سورسات، سیورسات: (ت) بارو بنه - خواربار.
سوقات: (ت)ره آورد- ارمغان- پیشکش.
سوق: سوک- بازار.
سوق ا لجیشی: سپاه آرایی-لشکرکشی.
سوگلی: (ت) پادشاه زن- زن برگزیده.
سوهان: انگبینه.
سهام: دانگ ها - بخش ها- انباز ها.
سهل: آسان- ساده.
سهل العبور: آسان- خوب- آسان رو.
سهل العلاج: درمان پذیر- چاره پذیر.
سهل الوصول: آسان رس- آسان یاب.
سهل و ممتنع: ساده و دشوار.
سهو: فراموش کردن- از یاد بردن.
سهولت: سادگی- آسانی.
سیاح: جهانگرد - گردشگر.
سیاحت: جهانگردی
سیاحت نامه: جهانگرد نامه.
سیّار: چرخان- چرخنده - گردنده.
سیّاره: ستاره ی گردان- ستاره چرخان.
سیاست: جهان آرایی-شهر آرایی.
سیاست کردن: فرمان راندن- کیفر دادن.
سیاق: روش- شیوه - روند.
سیر: گردش- گشت.
سیر قهقرایی: واپسگرایی - پس روی.
سیرت: خو- سرشت - نهاد.
سیل: تندآبه - تندآب.
سیلاب : لاخیز.
سیلو: (فر) انبار دانه ها.
سیما: چهره- نشانه- نما.
سینما: (فر) ُرخشارگاه.
سینِراما: (فر) فر رخشار.
سه ضلعی: سه بر- سه پهلو.
mozhgan
02-22-2011, 06:15 PM
ش
شائق، شایق: خواستار- خواهان - آرزومند.
شاخص: برجسته - بلند و آشکار.
شارع عام: گذرهمگانی- راه همگانی.
شاطر: نان گیر- چالاک - چابک.
شاعر: سراینده- چامه سرا- چکامه سرا.
شاغل: کاردار- کارمند- پیشه ور.
شافع: خواهش کننده.
شاق: دشوار- سخت - توان فرسا.
شاکر: چاکر- سپاسگزار- ستایشگر.
شاکی: گله مند- دادخواه- دادجو.
شامخ: والا- فرمند - برگزیده - فرازمند.
شامل: در برگیرنده - همه گیر.
شاهد: گواه - گواهی دهنده - انجمن آرا - ساغرانداز- دلدار.
شایع: فاش- پراکنده- همه گیر.
شایعه: چو- چواندازی- سخن بی پایه.
شب یلدا: شب چله.
شباب: برنا- جوان - برنایی.
شباهت: همانندی- همتایی- همگونی.
شِبه: مانند- همسان.
شبه جزیره: آبخوست مانند.
شبح: سایه - تن نما- تارگون.
شبهه: گمان - پندار- دودلی.
شبیه: همانند - همسان- همگون.
شتم: ناسزاگویی.
شجاع: دلیر- گُرد - دلاور- پردل.
شجاعانه: دلیرانه - دلاورانه - پردلی.
شجره: خاندان- دودمان - تبار- نیاکان
شحنه: (ت) پاسبان - پاسدار- شبگرد.
شخص: کس- تن- خود.
شخصاً: خود - خویشتن - به تنهایی.
شخصی: خودی- خود ویژه.
شخصیت: سرشت- بزرگواری- والایی.
شدّت: تندی- سختی.
شدید: سخت - تند - دشوار - پرزور.
شدیداللحن: درشتگوی- زننده.
شرّ: بد- بدنهادی- آزاررسانی.
شرارت: بدی- زشتی - بد نهادی.
شراره: اخگر- زبانه آتش- آتش پاره.
شرافت: نیک گوهری- والایی.
شرافتمند: والا- نژاده.
شرافتمندانه: با سربلندی- سرافرازانه.
شراکت: انبازی- همکاری- همسویی.
شرب: نوشیدن- آشامیدن.
شراب: می- باده- آب رز- نوشیدنی.
شربت: شیرین آب - شهدآبه- شکرآبه.
شراب: می - باده - رز- آب رز- مل.
شرابخانه: میکده - خُمکده- خُمخانه.
شرابخوار: می خواره - باده گسار.
شرابخواری: می خوارگی- باده گساری.
شراب زده: می زده.
شراب طهور: می پاک - می بهشتی.
شُرّابه: آویزه - منگوله.
شرح: گزاره - گزارش - بازگویی.
شرح دادن: گزاردن- بازنمودن.
شرح کشّاف: درازگویی.
شرح واقعه: داستان.
شرح وظایف: برنامه کار- دستورکار.
شرر: اخگر- آتشپاره - زبانه آتش.
شرربار: آتش بار.
شرط: گرو- سامه - پیمان - گروکان.
شرط اصلی: پیمان بنیادین.
شرط اوّل: پیمان نخستین.
شرط بستن: پیمان بستن- گروبستن.
شرط نامه: پیمان نامه.
شرطی: پیمانی- گرویی.
شُرطه: پاسبان.
شرع: راه- روش- آیین- کیش.
شرعی: کیشی- آیینی.
شَرف: آبرو- سربلندی- والایی.
شرفیاب: باریاب.
شرفیاب شدن: باریافتن.
شرفیابی: باریابی- فریابی - ارج یابی.
شرق: خاور- خورآیان- خورآی.
شرق شناس: خاور شناس.
شِرک: بت پرستی- خدا انبازی.
شرکاء: همدستان- هنبازان- همیاران.
شرکت: هنباز- انبازی- همکاری.
شرکت سهامی: انباز بخشی.
شرکت تضامنی: انباز پایندانی.
شرکت تعاونی: سازمان همیاری - همیار سرا - همیارکده.
شرور: بد جنس - بدکار - بدنهاد.
شروع: آغاز- سرآغاز - پیش درآمد.
شروع کار: آغازکار- کاررفتاری.
شروع کننده:آغازگر.
شریان: سرخرگ- شاهرگ.
شریعت: آیین- روش- کیش- دینکرد.
شَریف: بزرگوار - پاک نژاد - گُهری.
شریک: انباز- همدست- همکار.
شریک در غم: همدرد- هم اندوه.
شطّ: رود بزرگ - بزرگ رود - شاه رود.
شطحیات: گمراهی ها - ژاژها.
شطرنج: شترنگ - سترنگ- شترنج.
شُعار: آرنگ - بانگ.
شعار دادن: آرنگ دادن- بانگ زدن.
شعاع: پرتو- تابش- فروغ- درخشش.
شعر: چامه - چکامه - سروده.
شعرا: چکامه سرایان- چامه سرایان.
شعبده: تردستی- چشم بندی.
شعبده باز: چشم بند- ترفندباز.
شعبه: شاخه.
شعف: شادمانی- سرشادی- خشنودی.
شعله: زبانه - تابش - افرازه- اخگر.
شعله زدن: گُر زدن- زبانه کشیدن.
شعله ور: فروزان- آتش زبانه دار.
شعور: دریافتن- دانایی- هوش- خرد.
شغل: کار- پیشه.
شفاء: تندرستی- بهبودی.
شفاء بخش: درمان بخش.
شفاءخانه: بیمارستان.
شفاعت: پادرمیانی- میانجیگری.
شفاعت کننده: رواخواه - رواجو.
شفاف: زلال - درخشان - روشن.
شفافی: زلالی- درخشندگی.
شفاهی: زبانی.
شفاهاً: زبانی- سخنی- نانوشته.
شفق: سرخی خورشید در سپیده دم - سرخی کرانه آفتاب.
شفقت: مهربانی- نرم دلی- دلسوزی.
شفیع: خواهشگر- میانجی-بخشش خواه.
شفیق: مهربان- مهرورز- دلسوز.
شقّ: شکاف- شکافتن - راست - بر پا.
شق القمر: شکافتن ماه - گواژ
شقّ القمر کردن: کار ناشدنی کردن.
شقاوت: ستمگری- سنگدلی- دژخویی.
شقّ و رقّ:راست و خشک - چوب سان.
شقیقه: گیجگاه.
شکّ: گمان - دودلی.
شکاک: دودل- بد گمان- بدبین.
شکایت: دادخواهی- دادخواست-گله مندی.
شکایت قضایی: دادخواست.
شکایت کننده: دادخواه.
شکوه وشکایت: ناله و دادخواهی- گلایه و گله مندی.
شُکر: سپاس.
شکرگزاری: نیایش- سپاسگزاری.
شِکل: نگاره- رخساره - چهره.
شکل دادن: پی ریزی - هستی دادن.
شکل گرفتن: پاگرفتن- ریخت گرفتن.
شکل ظاهر: چهرک.
شکیل: خوش نما- دلپسند- زیبا.
شلاق: (ت) تازیانه.
شمال: اپاختر- اباختر.
شمال شرقی: اباختر خورآیی.
شمال غربی: اباختر خوربری.
شمالی: اباختریک.
شمّ: بوی- بوی بردن - دریابی.
شماتت: سرزنش- نکوهش- سرکوفت.
شمایل، شمائل: فرتورها - نگاره ها - چهره ها - پیکرها.
شمس: خورشید.
شمسی: خورشیدی.
شمع: سپندار- شَماله.
شمعدان: آتشدان - شماله دان.
شمعدانی: سپنداره از گیاهان.
شمیم: بوی خوش - بوییدنی.
شمه: اندک- کوتاه - پاره - لخته.
شنبه: کیوان شید.
شور: بررسی- رایزنی - هم اندیشی.
شورا: انجمن رایزنی - همه پرسی.
شورای داوری: انجمن داوری- رایزنی.
شورای عالی اصناف: سررایزنی پیشه وران.
شوق: شور- آرزومندی- دلبستگی.
شوق انگیز: شورانگیز- شادی بخش.
شوک: (فر) تکان سخت.
شوکا: گویش گیلکی - آهوی شاخ دار.
شوکت: فر- شکوه - والایی.
شوم: بد شگون - ناخجسته- بد اختر.
شهاب:ستاره- اختردونده- کمانه ستاره.
شهادت: گواهی دادن-کشته شدن در راه خدا.
شهادت نامه: گواهی نامه.
شهامت: دلیری- بی باکی - دلاوری.
شهرت: ناموری- آوازه - نامداری.
شهرت بد: ننگ- بد نامی.
شهرت یافتن: نامور شدن- سرشناس شدن- آوازه دارشدن.
شهرت طلب: نامجو- آوازه خواه.
شهره: نامدار- نامور- سرشناس.
شهریه: ماهانه.
شهلاء: چشم سیاه.
شهوت: خواهش دل- کامجویی- بسیار خواهی.
شهوت پرست: بسیار کامجو- زنباره.
شهیر: نامدار- نامور- نامی.
شهوت کلام: پرچانگی- درازگویی.
شیئ: چیز.
شیّاد: فریبکار- سالوس- دورو.
شیطان: اهریمن - دیو.
شیطان صفتی: دیوکامگی-اهریمن فروزه.
شیطنت: سرکشی- دیوگری.
شیاف: پرزه.
شیپور: (س) سورنای- گاودم.
شیشلیک: (ت)کباب سیخی.
شیوع: واگیر- همه گیر.
mozhgan
02-22-2011, 06:15 PM
ص
صائب، صایب: راست و درست.
صایب رأی: نیک رای- درست اندیش.
صابر: شکیبا - بردبار- خونسرد .
صابون: ساون- برهو.
صاحب: دارنده- خداوند- کدیور.
صاحب اختیار: خود سر- خود گزین.
صاحب اقتدار: زورمند- نیرومند- توانا.
صاحب امتیاز: پروانه دار.
صاحبدل: روشندل- دلدار.
صاحب قران: والا- نامور.
صاحب قدرت: نیرومند- زورمند.
صاحب قلم: نویسنده.
صاحب کار: کارفرما - کاردار..
صاحب مجلس: میزبان- مهماندار.
صاحب ملک: زمیندار.
صاحب مقام: پایور- پایه دار.
صاحب نظر: آگاه- روشن بین-ژرف نگر.
صاحب شدن: ازآن خود کردن - داراشدن- بدست آوردن.
صادرات:کالاهای فرستاده-برون فرستی.
صادرکردن: برون فرستادن- فرستادن.
صادرات و واردات: داد و ستد کالا-فرستاده ها و رسیده ها.
صادق: راستگو- درستکار- پاکدل.
صادقانه: از روی راستی- با بی آلایشی.
صادق القول: راست گفتار.
صاروج: ساروگ- چاروگ - سارو.
صاعقه: آذرخش.
صاف: سره و ناب - یکنواخت- بی غش و بی آلایش- بی دست انداز.
صاف کار: گلگیرکار- پخکار.
صاف کردن: هموار کردن- پالایش- نرم کردن.
صافی: پالایه- پاکیزه - پاک و روشن.
صالح: نیکوکار- پارسا- پرهیزکار.
صامت: خاموش- بی آوا - زبان بسته.
صبا: باد بهار- باد برین- نام یکی از شاخه های خنیاگری باستان.
صانع: آفریدگار- آفریننده - سازنده.
صباح: بامداد - پگاه - سپیده دم.
صبّاغ: رنگرز- رنگساز.
صبح: بامداد - سپیده دم.
صبح صادق: پگاه راستین.
صبح کاذب: پگاه دروغین-رگ و میش.
صبح دم: سپیده دم - بامداد.
صبح سعادت: آغاز خوشبختی.
صبح مراد: پگاه امید.
صبحانه: چاشت- ناشتایی.
صبر: بردباری- شکیبایی- خونسردی.
صبرکردن: بردباری کردن- شکیبایی گزیدن.
صبوح: باده بامدادی- می سپیده دم.
صبور: شکیبا- بردبار- خود دار.
صحابه : یاران- همنشینان.
صحابت: همنشینی.
صحاف: شیرازه بند - پوشینه گر-رویه گر.
صحبت: سخن- گفتگو- گَپ.
صحبت کردن: سخن گفتن- گفتگو کردن- گَپ زدن.
صحت: تندرستی- بهبودی.
صحت و سقم: درستی و نا درستی-راست و دروغ.
صحت عمل: درستکاری.
صحرا: بیابان.
صحن: میان سرا- میدان- میان خانه.
صحنه: پهنه- زمین هموار.
صحنه ساز: نما آرای.
صحیح: درست- بایسته - خوب ونیک.
صحیحاً: به درستی.
صحیح البنیه: تندرست.
صحیح العمل: درستکار- درست کردار.
صحیح المزاج:تندرست.
صخره: خاره.
صدا: آوا - بانگ- آواز.
صداکردن: بانگ زدن- آوازدادن- فراخواندن.
صدارت: نخست وزیری- فرنشینی- فرمداری.
صداقت: راستی- درستی - بی آلایشی.
صدد: پی- اندیشه - آهنگ - برآن.
صدر: والا- پیشگاه - پیشوا - بلند پایه.
صدر اعظم: نخست وزیر - فرمدار.
صدر نشین: بالانشین.
صدر مجلس: برترگاه - بالای انجمن- بالاگاه.
صدف: گوش ماهی - نیام مروارید.
صدق: راستی ودرستی.
صدق کلام: راستی- درست گفتاری.
صدق نیّت: پاکدلی- راست اندیشی.
صدقه: دردگردان - آفت گردان.
صدمه: آسیب- گزند - آفت- زیان.
صدمه رساننده:زیانکار.
صدور: فرستادن- گسیل داشتن- روانه کردن.
صدیق: یار- دوست- همدل.
صراحت: رک گویی - بی پرده گویی.
صراحت لهجه: رک گویی- بی پروا - بی پرده گویی.
صراحتاً: به روشنی- به آشکاری- بی پرده پوشی.
صراحی: جام می- ساغر - باده.
صراط: راه - گدار.
صراط مستقیم: راه راست.
صرّاف: سوداگر پول.
صرصر: باد تند- باد سخت- باد غران.
صرع: سردرد - بی هوشی - سرگیجه.
صِرف: بی آمیغ- ساده- ناب- ویژه.
صَرف: به کاربردن - هزینه کردن.
صِرفاً: تنها - به گونه ی ناب - ویژگانه.
صَرفه: سود- بهره - سودبری- بازدهی.
صرفنظر: چشم پوشی - بخشیدن.
صرفه جو: پس اندازگر.
صریح: آشکارا- بی پرده- رُک.
صریحاً: رک و راست - بی پرده پوشی - به روشنی- به آشکارا.
صعب: دشوار- ناهموار- پرپیچ و خَم.
صعب العبور: بد- سخت- دشوار.
صعب الوصول: دشوار رس- دشوار یاب.
صعب العلاج: سخت- دشوار درمان.
صعود: بالا رفتن- راه سربالا- بالا روی.
صغیر: خُرد - خردسال - کوچک.
صغر سن: خردسالی- کم سالی.
صفّ: رده- ردیف- رج.
صفاء: یکرنگی- شاداب - خرمی.
صفات: فروزگان- زابها - سرشت ها.
صفحه: رویه - برگ.
صفر: زفر، برگرفته از زبان اوستایی- سفر- زفرین- تهی.
صفراء: زردآب - تلخه- زریر.
صفراوی: زود خشم - تند خو - زردابی.
صفی: پاک- پاکدل - نیک- نیکدل.
صفیر: بانگ- فریاد پرندگان.
صلابت: بزرگی- استواری- شکوه.
صلاح: سزاوار- درخور - بایستگی.
صلاحدید: بهین دید- روادید- رایزنی.
صلاح اندیش: نیک اندیش- نیک خواه.
صلاحیّت: سزاواری- شایستگی.
صلاحیّت دار: سزاور- شایسته.
صلح: آشتی- سازش- آسودگی.
صلح جویی: آشتی جویی- سازگاری.
صلح طلب: آشتی خواه.
صلح و صفا: مهر- آشتی و مهر- سازش
صلح کردن: باهم کنار آمدن- آشتی کردن- سازش کردن.
صله: پاداش- پارنج.
صله ارحام: خویش نوازی.
صلیب: چلیپ - چلیپا.
صمغ: شیره درخت- زنج- اَنگُم.
صمیم :ناب- برگزیده - تَک- ژرفا.
صمیمیّت: یکرنگی- یگانگی- بی آلایشی- پاکدلی- خودمانی.
صمیمانه: پاکدلانه- از ته دل.
صنع: ساختن - آفرینش- هنر.
صنعت: کار- پیشه - هنر- ساختاری.
صنعتگر: پیشه ور- دست ورز- ورزی.
صنایع: پیشه ها - ساخته ها- هنرها.
صنایع نظامی: تخشایی ارتش.
صندل: دمپایی- کفشک.
صندلی: چهارپایه- کرسی.
صندوق: سندوغ- کارسان.
صندوقچه: کارسانک-یخدان.
صندوقخانه: پستو- چاشدان.
صنف: رسته- گروه - رشته- بخش.
صنم: بت- دلبر- نگار- دلدار- شمن.
صنم پرست: بت پرست - شَمَن پرست.
صنم خانه: بتکده - شَمَن خانه.
صنوبر: سنابر- سروناز - شادرخت.
صواب: راست و درست - سزاوار- پسندیده - نیک - شایسته - خوب.
صواب دانستن: درست دانستن.
صوابدید: نیک نگری- سِگالش.
صواب دیدن: روا دیدن - روادانستن.
صوت: آهنگ- آوا - سدا - بانگ.
صورت: رخساره- چهره- گونه- روی.
صورت برداشتن: سیاهه برداشتن.
صورت پذیر: انجام شدنی- انجام پذیر.
صورت پذیرفتن: فرجام پذیرفتن.
صورتکش: نگارگر- چهره پرداز.
صورتگر: چهره پرداز.
صورت نگار: چهره نگار.
صورت حساب: سیاهه درآمد ها-سیاهه هزینه ها.
صورتی: سرخابی- سرخ کمرنگ.
صوف: پشم گوسفند- پشمینه.
صوفی: پشمینه پوش- بینش مند.
صومعه: خانگاه - نیایشگاه - ستایشگاه.
صیّاد: شکارگر- نخجیرگیر- دامیار.
صیانت: پاسداری- نگاهبانی- نگاهداری.
صیغه: ریخت- گونه- روش.
صیغه عقد: پیمان زناشویی.
صیف: تابستان.
صیفی: تابستانی- باران تابستانی.
صیفی کاری: پالیزکاری- تموزکاری.
صیقل دادن: پرداخت کردن- زدایش.
صیقل گر: پردازگر.
mozhgan
02-22-2011, 06:16 PM
ض
ضابط: کاردار- نگاهدارنده- نگهبان.
ضابطه: رویه - روش - روال.
ضارب: زننده- کوبنده- آسیب رسان.
ضامن: پایندان.
ضامن دار: دکمه دار- پایندان دار.
ضایع: فرسودگی- تباه - نفله.
ضایع کردن: تباه کردن- پوساندن - ویران کردن.
ضبط: بایگانی- نگهداری.
ضبط کردن: از آن خود کردن- گرفتن - آوا گیری- سدا برداری.
ضبط صوت: سدا گیر- آوا گیر-آوا نگهدار.
ضجر: رنجوری - درد و آزار- آزردگی.
ضجه: شیون- ناله- مویه- زاری- فغان.
ضجه کردن: زاری کردن - زار زدن - شیون کردن - فغان کردن.
ضحاک: آژیدهاک.
ضخامت: کلفتی- ستبری - فربهی.
ضخیم: کلفت- ستبر- کلان.
ضخیم الجثه: درشت اندام - درشت پیکر.
ضدّ: پاد- ناساز- ناسازگار- ناهمسو.
ضدّ انفجار: پادترکش.
ضدّ حمله: پاتک.
ضدّدین: بی دین.
ضدّ سمّ: پاد زهر- نوشدارو.
ضدّ عفونی: پَلَشت بری.
ضدّ ضربه: آسیب ناپذیر- کوبه گیر.
ضدّ و نقیض: ناجور- ناسازگار- ناهمتا.
ضدّیّت: ناسازگاری - دشمنی.
ضرّاب: رودنواز- نوازنده - زرابگر.
ضّرابخانه: زرآب خانه - درم سرای- میخکده.
ضرب: کوب- کوبه- کوفتن- دنبک.
ضرب الاجل: باشتاب - زود - بیدرنگ.
ضرب المثل: زبانزد - نمونه گو.
ضربان: تپش - تپیدن - تپش دل.
ضرب زن: تنبک زن- دنبک زن.
ضرب شست: زورمند نمایی- آسیب.
ضرب دیدن:گزند دیدن - آسیب دیدن.
ضرب خوردگی: آسیب دیدگی- کوفتگی.
ضرب و شتم: کوبه و ناسزا - زد و دشنام.
ضربت خوردن: کوبه خوردن- کوفته شدن - آسیب دیدن.
ضرب و تقسیم: بس شماری و بخش کردن.
ضرر: زیان- آسیب- گزند.
ضرغام: دلاور- دلیر- شیراوژن.
ضرورت: ناچاری- نیاز- ناگزیر.
ضروری: بایسته - ناگزیر- ناچار.
ضروری بودن: شایسته بودن - درخور بودن.
ضریب: توان- نرخ - درسد- درانگارش.
ضرس قاطع: به درستی بی گفتگو- بی برو برگرد.
ضریح: گور- مغاک - آرامگاه.
ضعف: سستی- نزاری- زبون - ناتوانی.
ضعف رفتن: سست شدن- بیهوش شدن.
ضعف مزاج: ناتوانی- کم نیرویی.
ضعفاء: بینوایان- درماندگان- تهیدستان.
ضعیف: نزار-کم زور- ناتوان- سست.
ضعیف شدن: ناتوان شدن - سست شدن - نیرواز دست دادن.
ضعیف النفس: سست نهاد- بی جربزه.
ضعیف الجثه: لاغر- رنجور.
ضلع: پهلو - بَر- دنده.
ضلالت: گمراهی- کجراهی.
ضمان: پذیرفتن.
ضمانت: پایندانی- پایبندانی- برگردن گیری- پیمانگری.
ضمانت نامه: پایند نامه - پیمان نامه.
ضمن: درون - میان - توی - میانه.
ضمن صحبت: میان سخن - هنگام گفتگو.
ضمناً: هم چنین - نیز- دراین میان - با آنکه - باهمه این ها.
ضمیر: دل- نهان - درون- سرشت - نهاد - منش.
ضمیمه: پیوست- همراه.
ضیاء: روشنایی- فروغ - تابش - شید.
ضیاع: زمین کشاورزی.
ضیافت: جشن- سور- میهمانی.
ضیافت دادن: میهمانی دادن.
mozhgan
02-22-2011, 06:16 PM
ط
طائفه، طایفه: تیره - تبار- خاندان.
طائر، طایر: پرنده - مرغ.
طاس: تاس- گردانک.
طاعون: مرگا مرگ - مرگ سیاه.
طاعت: فرمانبرداری - بندگی.
طارمی: تارمی - نرده.
طاق: سر پناه - بام - ایوان
طاق: تک - تنها - لنگه
طاغی: سرکش.
طاقت: تاب - توان- بردباری- شکیبایی.
طاقت تاغ شدن: بی تاب شدن- توان از دست دادن.
طاقت فرسا: توان فرسا - تاب فرسا.
طاقباز: تاغباز- به پشت خوابیدن.
طالب: جوینده - دانشجو - پژوهنده.
طالب شهرت: نامجو- آوازه جو.
طالب علم: دانش پژوه - دانشگر.
طالبی: تالبی- خَرَچوک - خروک.
طالع: بخت- سرنوشت.
طالع بین:پیشگو- فال بین -بخت بین.
طالع شوم: بخت بد - بد شگونی - وارونه بختی- سرنوشت بد.
طالع همایون: بخت بیدار.
طاوس: فراش مرغ.
طاهر: پاکیزه- پاکدامن- پاک جامه.
طب: پزشگی.
طباخ: آشپز- پزنده- خورشگر.
طبخ: پختن.
طبع: نهاد و خوی- گوهر- چاپ.
طبعاً: به دلخواه - خود به خود.
طَبق: تَبَک- سبد.
طِبق: برابر.
طبقه: لایه- رده- اشکوب- رسته.
طبقه بندی: رده بندی
طبقات زمین: چینه
طبل: دهل- کوس- تبیره.
طبّی: پزشکی- درمانی.
طبیب: پزشک.
طبیعت: سرشت - نهاد- خوی.
طبیعتاً: به خودی خود.
طپانچه: تپانچه- هفت تیر.
طپاندن: تپاندن.
طپش: تپش.
طُپق: تپغ- کند زبانی.
طحال: سپُرز- اُسبُل.
طرح: برنامه- شالوده - پیش نویس.
طرح ریزی: برنامه ریزی- شالوده ریزی- زمینه سازی.
طراح: برنامه ریز- شالوده ریز.
طرد: راندن- دور کردن- واپس زنی.
طردکردن: بیرون راندن - واپس زدن.
طرز: روش- شیوه- روال.
طرز رفتار: روش.
طرز عمل: کارکرد - شیوه کار- روش کار- روال کار- شِگردکار.
طرزفکر: روش اندیشه - مِنیش.
طرزفکرخوب: اندیشه نیک.
طَرَف: سو- ور- کنار- پهلو- کناره.
طرفدار: پشتیبان- هوادار-هواخواه.
طرف دعوی: همآورد- خوانده.
طرف شدن: درگیرشدن- به ستیزبرخاستن - همآورد شدن.
طرف سخن: هم سخن.
طُرفه: تازه و نو- خوش آیند - شگفت.
طرانجبین: ترانگبین.
طُره:دسته مو- زلف- شکنج مو- کاکل.
طریق: روش- روند- روال - راه - شیوه.
طریقت: راه - آیین - شیوه - روال.
طریقه: گونه - شیوه - روال - شگِرد.
طریقه عمل: روند، روش، شیوه کار.
طعام: خوراک - خوردنی.
طعم: مزه.
طعم تند و تیز: مزه تند و تیز.
طعم شیرین: مزه شیرین.
طُعمه: خوردنی- خوراک - خورش.
طعن و لعن: سرزنش و نفرین.
طعنه: سرزنش- سرکوفت - بدگویی.
طعنه آمیز: نیشدار- گوشه دار- سرکوفت آمیز.
طغیان: سرپیچی- شورش- نافرمانی.
طغیان آب: خیزآب - کوهه.
طفل: کودک- نوزاد - بچه.
طفولیّت: کودکی- خردسالی - بچگی.
طفیلی: انگل.
طلا: زر.
طلاق: جدایی- ازهم گسیختگی.
طلاق گرفتن: از هم جدا شدن- گسستن.
طلایی: زرین- زرگون.
طلایه: پیشرو- دیده ور- دیده بان.
طلب: بستانکاری- خواستن- جستن.
طلبکار: بستانکار.
طلبه: دین پژوه - دین آموز.
طلبیدن: خواستن- باز جستن- جویا شدن- ستاندن - فراخواندن.
طلسم: جادو - نیرنگ - افسون.
طلعت: رخسار- چهره.
طلق: تلک.
طلوع: تابیدن- برآمدن- سرزدن.
طلوع صبح: سپیده دم.
طمّاع: آزمند - آز وَرز- چشم و دل گرسنه.
طمع: آز.
طمعکار: آزمند - آزور.
طمطراق: خودنمایی.
طمع داشتن: چشم داشتن - آزورزیدن.
طناب: ریسمان- رِشتَک- رَسَن.
طنّاز: دلربا - نازکننده.
طنبور: تنبور- گونه ای ساز.
طنز: شوخی - ریشخند.
طنین: واکنش سدا- پژواک.
طنین افکن: وَرافکن.
طوّاف: دوره گرد - دورچیزی گشتن - گِردگشتن.
طواف کردن: دور گشتن..
طوبی: خوشی- شادی- درخت بهشتی.
طور: تور- دام.
طوطی: توتی، نام پرنده ای است.
طوطی وار: مانند توتی سخن گفتن.
طوع: فرمان بردن- گردن نهادن.
طوعاً و کَرها: خواهی نخواهی- خواه و ناخواه.
طوا ف: دورگشتن- گِردچیزی گشتن.
طوفان: توفان- تندباد.
طوق: گردن بند- چنبر.
طول: درازا.
طول جغرافیایی: درازای گیتایی.
طول عمر: دیرزیوی- درازی زندگی.
طولانی: دورو دراز- دراز- دیرپا - دیرباز.
طول دادن: کش دادن- درازکردن.
طول کشیدن: به درازا کشیدن- دیرشدن.
طولی نمی کشد: دیری نمی پاید-به زودی- در زمانی کوتاه.
طومار: نامه بلند.
طویل: دراز- بلند.
طویل العمر: سالخورده.
طویل المدّت: دراز زمان.
طویله: ستورگاه- بند ستور.
طهارت: پاکیزگی و پاکی- شستن.
طی کردن: نوردیدن- رهسپاری.
طیّاره: هواپیما.
طیب: پاک و پاکیزه.
طیر: پرنده- مرغ.
طیف: دیوانگی- خشم.
طیف نما: بردنما.
طینت: سرشت - منش - والا.
خوش طینت: خوب سرشت- نیکومنش- نیکو نهاد.
بد طینت: بد سرشت - بد منش-بد نهاد.
mozhgan
02-22-2011, 06:17 PM
ظ
ظالم: ستمگر- زورگو- بیدادگر.
ظالمانه: ستمگرانه - بیدادگرانه- زورگویانه.
ظاهر: آشکار- هویدا - پیدا - رویه.
ظاهربین: بیمایه - برونگرا.
ظاهرسازی: خودنمایی- نیرنگ بازی- گول زنی.
ظاهر و باطن: آشکار و نهان - برون و درون - پیدا و نهان.
ظاهراً: به آشکاری- گویا - همانا.
ظرافت: زیرکی - نازک سخنی - موشکافی - خرده سنجی.
ظرف: آوند - دیگ- تشت.
ظرف آب: آبدان- آپدان.
ظرف آبخوری: جام آبخوری.
ظرف آشغال: آخالدان- خاکروبه دان- شَلتِه.
ظرف آش: دوری - دورک.
ظرف اندازه گیری: پیمانه.
ظرف شرابخواری: جام - ساغر.
ظرفیّت: گنجایش- خورند.
ظریف: باریک - لاغر- شکننده.
ظریفانه: با کاردانی - با استادی.
ظفر: پیروزی - چیرگی.
ظِلّ: سایه - پناه - آسودگی.
ظلم: ستم - بیداد - زورگفتن.
ظُلمانی: تیره - تار- تاریک.
ظنّ: گمان- گمانه - پندار.
ظنّ بردن: پنداشتن- گمان بردن - دودل شدن.
ظنین: بد گمان.
ظَهر: پُشت.
ظَهرنویسی: پُشت نویسی.
ظُهر: نیمروز، نیمروزگاه.
ظهور: پیدایی- آشکاری- نمود.
ظهورکردن: آشکار شدن- پدیدآمدن.
ظهور و بُطون: پیدایی و نهفتگی.
ظَهیر: پشتیبان - یاری دهنده.
mozhgan
02-22-2011, 06:18 PM
ع
عائله، عایله: خانواده.
عائله مند: پرفرزند- خانوارمند.
عابر: رهگذر- گذرکننده - رونده.
عابد: خداپرست- پرستنده.
عاج: دندان پیل- استخوان پیل.
عاجز: زبون- ناتوان- بیچاره - درمانده.
عاجزانه: با بیچارگی- زبونانه.
عاجزشدن: به ستوه آمدن-درمانده شدن- بیچاره شدن.
عاجل: شتابنده- پیشی جوی.
عادت: خوی- سرشت- شیوه- روش.
عادت کردن: خوی گرفتن- خو کردن.
عادت کننده: خوی پذیر.
عادت ماهانه زنان: دوره زنانگی-دَشتان.
عادل: دادگر - دادگستر- دادور.
عادلانه: دادگرانه - داد منشانه.
عادی: ساده - پیش پاافتاده - خوگرفته.
به روال عادی: به روال همیشگی.
عار: ننگ - شرم - آزرم.
عارض: چهره - رخ - رخسار- رو.
عارضه: بیماری- ناخوشی- رنجوری.
عارف: بینشمند- دانا- ژرف بین.
عاریت: وامی- پس دادنی.
عاریت دادن: به وام دادن.
عاریت خواستن: به وام خواستن.
عازم: رهسپار.
عاشق: دلباخته- شیفته- واله- شیدا.
عاشقانه: شیفتگانه- شوریده وار- شیداوار- دلدارانه.
عاشق پیشه: شیدا پیشه.
عاشق شدن: دل باختن- دل سپردن.
عاصی: نافرمان- سرکش- شورشگر- بستوه آمده.
عاطفه: مهر- مهربانی- مهرورزی.
عاطل: بیکار- بیهوده- پوچ- افکار.
عافیت: تندرستی- بهروزی- رستگاری.
عاقبت: فرجام- سرانجام.
عاقبت الامر: سر انجام- پایان کار.
عاقبت اندیش: دوراندیش- ژرف نگر.
عاقبت به خیر: نیک فرجام.
عاقد: پیوندگر- گره زن - پیمانگذار.
عاقل: هوشمند- اندیشمند- دانا- پخته.
عاقلانه: هوشمندوار- اندیشمند وار.
عالَم: گیتی- کیهان- سپهر گردون.
عالَم افروز: گیتی افروز- جهان افروز.
عالم بشریّت: جهان هستی-جهان مردمی.
عالم ملکوت:سپهرگردون- جهان دیگر.
عالم غیب: جهان نادیده.
عالی: برتر- والا- ارجمند.
عالی تبار: والا تبار- والا نژاد.
عالی ترین: بهترین- برترین- والا ترین.
عالی رتبه: بلند پایه-گرانمایه.
عالی قدر: پر ارزش- پر بها- والاجاه.
عالی مقام: بلند پایه- ارجمند.
عالی نژاد: والا نژاد - والاگهر.
عالی نسب: والاتبار- والانژاد.
عالی همّت: بزرگوار- والامنش.
عالیجناب: بزرگوار-گرانمایه- ارجمند.
عام، عامه: توده- مردم- همه- همگان
عامداً: آگاهانه - دانسته - به دلخواه.
عامل: کارگذار-کاردار- پیشکار.
عاید: درآمد- سود- بازدهی- باز گشته.
عایدی: درآمد- سود- بهره.
عایق: بازدار- بازدارنده- پیشگیر-نارسانا.
عبادت: پرستش- نیایش.
عبادت کردن: نیایش کردن- ستودن- ستایش کردن.
عبادتگاه: نیایشگاه - پرستشگاه - مَزکَت.
عبارت: گزاره فراز- سخن.
عبارت پردازی: سخن پردازی- سخن بیمایه گویی.
عبث: بیهوده- پوچ - بی ارزش- بیمایه.
عبد: بنده- برده- زر خرید.
عبرت: پند- آموزش- اندرز- آموزه.
عبور، عبور کردن: گذر- گذشتن- گذر کردن- ردشدن.
عبور و مرور: رفت و آمد - آمد و شد.
عبورگاه: گذرگاه.
عبوس: اخمو- ترشرو.
عِتاب: خشم - سخن تند - سرزنش - پرخاش - تشر.
عتیق: کهنه - دیرینه - باستانی.
عتیقه: کهن- باستانی- پارینه- باارزش.
عَجب: شگفتی- شگفت آور- شِگرف - شگفت انگیز.
عُجب: منی- خودستایی- خودبینی.
عَجبا: شگفتا.
عجز: ناتوانی- درماندگی- بیچارگی.
عجله: شتاب- چابکی- تندی- تیزی.
عجله کننده: شتابگر
عجله کردن: شتافتن - شتاب کردن.
عجم: گُنگ- کر ولال- ایرانی.
عجوزه: پیر- درهم شکسته - فرتوت.
عجول: شتابگر- شتابزده- ناشکیبا.
عجولانه: شتابان- سراسیمه.
عجیب: شگفت انگیز- شگرف.
عجیب الخلقه: شگفت آفریده.
عجین: آمیخته- درهم شده.
عِداد: شمار.
عدالت: دادگری- دادگستری- دادوری.
عدالت اجتماعی: یکسانگری- برابری - همسانی.
عدالت پیشه: دادمند - دادپیشه.
عدالتخانه: دادگستری.
عداوت: دشمنی- کینه توزی - کین - ستیزه جویی.
عدد: شمار شماره.
عددنویسی: شماره نویسی.
عدس: دانجه - دانژه - وِنوک- وینوک.
عدسی: مِژوک.
عدسی دوربین: بُلُسیک.
عدل: نیم خروار - لنگه بار.
عدل بندی: بسته بندی - بار بندی - لنگه بندی.
عدل: داد - داوری - دادمندی.
عدلیه: دادگستری.
عدم: نابودی- نبود - نِیستی.
عدم آسایش: نیاسودگی.
عدم احترام: بی ارجی.
عدم استعداد: بیکارگی.
عدم اعتماد: بد گمانی - نا باوری.
عدم امکان: نا شدنی- ناتوانی.
عدم پیشرفت: شکست - ناکامی.
عدم موّفقیّت: ناکامی - ناکامیابی.
عدم واقعیّت: ناراستی- نادرستی.
عدم وجود: نابودی- نیستی.
عَدن: بهشت.
عدو: دشمن- بدخواه - کینه ور.
عِدّه: گروه - دسته- جرگه.
عدّه ای:گروهی- دسته ای- تنی چند.
عذاب: آزار- رنج - شکنجه.
عذاب الیم: رنج جانگاه- آزار دردناک - شکنجه ی سخت.
عذاب روح: آزار روان - شکنجه روان.
عذر: پوزش - بهانه.
عرابه: ارابه- گردونه.
عرب: تازی- تازیک.
عربده: فریاد- داد - جیغ - فغان.
عربده جو: ستیزه جو- آشوبگر.
عرش: اورنگ- اریکه- تخت.
عرشه: فراز کشتی- بالای کشتی.
عرش اعلی: جایگاه خدا، تخت برین.
عرصه: میدان- پهنه- میان سرای.
عرض: پهنا - پهَنای.
عرض کردن: به آگاهی رسانیدن - گفتن
عرضحال: دادخواست - دادنامه.
عُرضه: جُربزه- کاردانی- شایستگی.
عُرضه داشتن: جُربزه داشتن-کاری بودن.
عَرضه: نمایش- پیشنهاد - نشان دادن.
عَرضه کردن: هویدا کردن- نمایاندن.
عَرعَر: اَراَر- آوای خر.
عُرف: روش همگانی- روال- شناخته - پذیرفته.
عِرق: خوی- اندیشه - ریشه - گوهر.
عِرق ملّی: شورمیهن پرستی.
عَرق: می- باده- آب زر.
عَرَق: آبدانه - تن خیس - تَرتنی.
عُروج: برآمدن - بالاروی - بالایش.
عروس: اروس.
عروسی: اروسی- زناشویی.
عروسک: اروسک- بازیچه دختران.
عُروق: رگ ها.
عُریان: برهنه.
عریض: پهناور- گشاد - گسترده.
عریض و طویل: پت و پهن - گَل و گشاد - وِلَنگ و واز.
عریضه: دادخواست- دادنامه.
عریضه نگاری: نوشتن دادخواست نامه.
عِزّ: ارزش- ارج- والایی- فر- ارجمندی.
عزّ و جلّ: گرامی-گرانمایه - ارجمند.
عَزا: سوگ- سوگواری.
عزب: بی همسر- تنها - یکه.
عِزّت: ارجمند- ارج - گرامی داشتن.
عزل: برکناری- بیکار کردن.
عزم: آهنگ- پابرجایی- پایداری.
عزم کردن: آهنگ کردن- خواستن.
عزم جزم: استوارآهنگ- پابر جا.
عزیز: گرامی- گرانمایه - ارجمند.
عزیز دردانه: یکی یه دونه - دُردانه - لوس.
عزیز کرده: نازکرده- نازنین- نازدانه.
عزیمت: رهسپاری- راهی گشتن-براه افتادن.
عُسّرت: تنگدستی- تهیدستی- مستمندی- تنگنایی - درماندگی.
عسکر: سپاه- لشکر
عسل: انگبین- انگپین.
عشاء: شامگاه.
عُشر: ده یک- یک دهم.
عِشرت: کامرانی- خوشگذرانی.
عشره: دهه
عشق، عشق بازی: دلدادگی- شیفتگی- دلباختگی- شیدایی.
عشوه: کِرشمه - غمزه.
عشوه گر: باکرشمه- باناز - لَوند.
عشیره: تیره- تبار- خانوار- دودمان.
عصا: چوبدستی- دستواره - چوپ.
عصاره: افشره- فشرده - شیرابه.
عصاره گرفتن: افشردن- شیره گرفتن.
عصب: پی.
عصبی: تندخویی- بدخوی - پرخشم.
عصبانی: خشمگین- جوشی - تندخو.
عصر: پس از نیمروز- پیش از شامگاه - زمان - روزگار.
عصرحجر: پارینه سنگی.
عصرانه: خوراک پس از نیمروز.
عُصیان: سرکشی-گردنکشی- سرپیچی.
عضله: ماهیچه.
عضو: اندام - هموند - هم پیمان.
عضوخانواده:خودی-خودمانی- ازخود.
عضویّت: هموندی.
عطاء: دهش- بخشش.
عطاکردن: بخشیدن- بخشایش-ارزانی داشتن.
عطّار: خوش بو فروش.
عطر: بوی خوش- خوشبوی.
عطارد: ستاره تیر- دبیرسپهر.
عطسه: اتسه- شنوسَک.
عطش: تشنگی- تشنه شدن.
عطف: بازگشتن - بازگشت - با نِگرش.
عطف به ماسبق: برگشت به گذشته - بازگشت به گذشته.
عطوفت: مهربانی- دوستی- مهرورزی.
عطیّه: بخشش- دهش- پاداش- شادمانه.
عظمت: بزرگی - بزرگ منشی - بزرگواری - فر- شکوه - شکوهی.
عظیم: بزرگ- سُترگ- والا- تنومند- پرشکوه.
عظیم الجثه: تناور- تنومند.
عفاف: پاکی- پارسایی - پاکدامنی- پرهیزکاری - شَرم.
عفریت: دیو- اهریمن- غول.
عفو ، عفو کردن: بخشودن- بخشیدن- بخشایش- چشم پوشی.
عفو بین المللی: بخشش جهانی.
عفونت: گندیدگی- بدبو شدن- پلشتی.
عفیف: پرهیزکار- پارسا - پاکدامن.
عُقاب: شاهین - باز- همای.
عقب: پی- دنبال- پس- پشت.
عقب افتادن:دیر کرد.
عقب انداختن: پس انداختن-امروز و فردا کردن.
عقب بردن: پس کشیدن- پس بردن.
عقب زدن: پس زدن.
عقب کردن: دنبال کردن.
عقب گرد: پسگرد.
عقب ماندن: باز ماندن- واماندن.
عقب نشینی:واپس نشینی- پس رفتن.
عُقبی: رستاخیز- روز واپسین- جهان دیگر.
عقد: پیمان- پیوند - بستن- گره زدن.
عقد ازدواج: پیمان زناشویی.
عقد نامه: پیمان نامه.
عقده: گره- پیچیدگی- گره روانی.
عقده ای: کیته توز- بیمار روانی.
عقده حقارت: خود کم بینی-خود کوچک بینی.
عقده روانی: سرخوردگی- سرکوفتگی - گره روانی.
عقرب: کژدم.
عقربه: پَرَک.
عقل: هوش- دانش- خرد- دانایی.
عقل کلّ: خرد سالار- خرد بزرگ.
عقلانی: خردمندانه - بخردانه.
عقل معاش: خرد زیست - خرد روزی.
عقوبت: کیفر- بادافره - سزا - پادافره.
عقیده: باور- اندیشه -رای- خواسته.
عقیق: رونوس- از سنگ های بها دار.
عقیم: نازا - ستَروَن.
عقیم کردن: نازا کردن- سترون کردن.
عکاس: رُخشگَر-فرتور گر- نگاره گر.
عکس: فرتور- نگاره - رُخش.
عکس العمل: واکنش- بازتاب.
علاج: درمان- چاره جویی.
علاج پذیر: درمان پذیر- چاره پذیر.
علاقه: دلبستگی- گرایش- دوست داشتن.
علاقه مند: شیفته- دلبسته- دوستدار- مهرورز.
علامت: نشانی- آرنگ.
علامت اختصاری:کوتاهواره -نشانه کوتاه شده.
علامت پرسش: نشانه پرسش.
علاوه: افزون- فزون- افزوده.
علاوه براین: افزون براین - وانگهی.
علت: انگیزه- دستاویز.
علت و معلول: بن و بر.
علف:گیاه- سبزه.
علف چر: چراگاه.
علف خشک: کاه.
علفزار: چراگاه - مرغزار.
عِلم: دانش- دانایی.
عَلم: درفش- پرچم - نشان.
عَلم شنگه: الم شنگه- داد و فریاد.
علم الاخلاق: دانش رفتاری - دانش فَرخوی.
علم الافکار: فرزان- دانش خِردیک.
علم الاقوال: دانش سخن.
علم الآثار: باستان شناسی.
علم الابدان: تن شناسی، پزشکی.
علم الاجتماع: دانش مردم شناسی.
علم الاحصاء: آمارشناسی.
علم التعالیم: دانش آموزش و پرورش.
علم السنه: زبان شناسی.
علم الفاظ:دانش سخن- دانش وات ها.
علم النفس: روان شناسی.
علم حقوق: داتشناسی - دانش هُدِگان.
علم جغرافیا: گیتا شناسی.
علم تاریخ: دانش گذشتگان-کارنامک شناسی.
علم تشریح: تن شناسی.
علم شریعت: کیش شناسی.
علم لدنی، (علوم ذاتی): دانش زبرین.
علم فیزیک: چیهر شناسی- گیتیگ.
علم نجوم: ستاره شناسی.
علناً: آشکارا - هویدا - به روشنی.
علو: بزرگواری - فر- والایی - ارج.
علو طبع: بزرگ منشی - فرنهادی- والا نژادی.
علو همت: بزرگ منشی.
علیا: فراسو- بالا- دست بالا.
علی البدل: جانشین- جایگزین.
علی الاصول: به درستی - به بایستگی - به روال درست - به روش بایسته.
علی الحساب: پیش پرداخت.
علی الخصوص: بویژه.
علی السویه: یکسان.
علیرغم: بااین همه - به ناخواست.
علیل: بیمار - ناخوش - ازکارافتاده.
علیحده: جدا- جداگانه.
علیهذا: از اینرو- بنا بر این.
عمو: برادر پدر- اپدر- کاکا - کاکو.
عمارت: ساختمان - بنا.
عمّال: کارگزاران - گماشتگان.
عمامه: دستار.
عمد: خودکرد- کامکی - دانسته.
عمداً: خودکرده- خودکامگی- آگاهانه.
عُمده: کلان- فراوان- بسیار.
عمده فروش: کلان فروش- بنکدار.
عُمر: زندگانی- سال.
عمر ابد: زندگی جاوید.
عُمران: آبادی- آبادانی - سازندگی.
عُمق: ژرفا- گودی- ته- بن.
عمق مطلب: ژرفای سخن.
عمل:کنش- کردار- کار کرد.
عمل خوب: کار خوب - کار نیک.
عمل بد: کار بد - بدکرد.
عمل ضرب: زدن- درهم زن.
عملکرد: کارکرد.
عمل نکردن: به کار نبستن- انجام ندادن.
عمله: کارگر.
عملی: شدنی.
عملی، معتاد: اپیونی- نارکوکی.
عمود: راستا.
عموم: همه- همگان.
عمومی: همگانی- همه گیر.
عمّه: خواهر پدر- کاکی - توریا.
عمیق: ژرف گود.
عمیقانه: ازته دل- ژرفانه.
عنان: دهنه - لگام - افسار- لجام.
عنبر: انبر- شاهبوی.
عناد: دشمنی - ستیز- لجبازی.
عنایت: مهرورزی- مهربانی- بزرگواری.
عنتر: انتر- جانور.
عندلیب: بلبل- هزار دستان.
عنصر: ماده- مایه- آخشیج.
عنفوان: آغاز - سرآغاز.
عنقا: سیمرغ - مرغ افسانه یی- سئنه.
عنقریب: بزودی- به همین نزدیکی.
عنکبوت: کارتنک- تارتنک - تَنَک.
عنوان: برنام - فرنامه - پیش گفتار- دیباچه - سرآغاز.
عوارض گمرکی: باج مرزی.
عوارض مالیاتی: باج افزونی.
عوارض متفرقه: خرده باج
عوام: مردمان- مردم کوچه و بازار.
عوام فریب: مردم فریب - نیرنگ باز.
عودت: برگشت- بازگشت.
عودت دادن: برگشت دادن- پس فرستادن - برگرداندن.
عور: لخت- برهنه - تهی- بی جامه.
عوض: جانشین- به جای - جایگزین.
عوض شدنی: جایگزین شدنی.
عوض و بدل: پایاپای- داد و ستد.
عوضی: نا درست - بی ریشه.
عهد: پیمان- سوگند.
عهدنامه: پیمان نامه.
عهد شکن: پیمان شکن.
عهد دقیانوس: زمان کهن- زمان دگیانوس.
عیادت: دیدار- بازدید - بیمار پرسی.
عیار: سنجش- سنجه- آزمون.
عیّار: اییار- جوانمرد.
عیّاش، عیّاشی: خوشگذران- کامجو.خوشگذرانی- کامجویی.
عیال: همسر- زن و فرزند.
عیالوار: پرفرزند - فرزندمند.
عیان: آشکار- آشکارا- روشن- هویدا.
عیب: بدی- لغزش - کمبود- خُرده.
عیب پوش: بدی پوش- کاستی پوش.
عیب جویی: نکوهش- خرده گیری.
عیب جویی کردن: خرده گرفتن- نکوهیدن.
عیب دار: بد- کاستی دار- دارای کمبود.
عید: جشن- شاد روز.
عیدتان مبارک:جشن تان شاد باد- نوروزتان پیروز.
عید نوروز: جشن نوروز.
عید ولادت: جشن زاد روز.
عیدی: شادیانه.
عیسوی: ترسایی.
عیش: خوشی- خوشگذرانی- شادی.
عیش و عشرت: خوشی وخوشگذرانی- شادی و سر مستی
عین: دیده - چشم.
عیناً: مانند - همانند.
عینک: آینک- چشمک- آیینک.
mozhgan
02-22-2011, 06:19 PM
غ
غائب، غایب: ناپیدا- نادیده- نهان.
غائله، غایله: غوغا - شورش - آشوب.
غایی: پایان- فرجام - سر انجام.
غار: کنام- شکاف درکوه.
غارت: تاراج- چپاول.
غارت کردن: تاراج، چپاول کردن.
غارت زده: تاراجیده.
غارتگر: تاراجگر- راهزن- چپاولگر.
غاصب: ربایشگر- ستمگر- دست یازنده.
غافل: بی خیال- فراموشکار- ناآگاه.
غافلانه: ناآگاهانه- فراموشکارانه.
غافلگیر: ناگه گیر- مچ گیر.
غالب: چیره شونده - برتر- توانا.
غالبا: چه بسا- بسیار- بسی- بیشتر.
غامض: پیچیده - سخت - دشوار.
غایت: پایان- فرجام - سرانجام - اوج.
غبار: گرد-گرد و خاک-گرت.
غبارآلود: گرد آلود- گَرتی.
غبطه: آرزومند- دریغ- افسوس.
غبغب: زیر زنخ - زنخک.
غبن: فریب- زیان- گزند - گول.
غّدار: بدکار- نا بکار- بد سرشت - بد نهاد - ستمکار.
غدر: فریب- نابکاری- پیمان شکنی- دورویی.
غده: دژپیه
غذاء: خوراک- خورش- خوردنی.
غذای صبح: ناشتایی- چاشت.
غذای روزانه: روزی.
غذای شب: شام.
غروب: شامگاه
غربزدگی: فرنگی بازی- فرنگ زدگی.
غربال: گربال- الک- نرم بیز.
غربال کردن: الک کردن- بیختن.
غربت: دورشدن- کاشانه دوری.
غرس: کاشتن- نهال کاری- درخت نشاندن.
غرَض: کینه - دشمنی - بد اندیشی.
غرض آلود: بد خواهانه - کینه توزانه.
غرض ورز: کینه ورز.
غرغره: خرخره- آب درگلوگردانیدن.
غرفه: بالا خانه - کلبه - تیمچه.
غرق: مردن درآب- ازدست رفتن.
غرقاب: آب ژرف- گرداب.
غرور: خودخواهی- خود پسندی.
غرور انگیز: شورانگیز - فرتاب.
غرور جوانی: خود پسندی جوانی-جوش جوانی- شورجوانی.
غرّه: خودخواه - خود پسند.
غریب: دورافتاده - بی کس- دور از کاشانه - دور از زادگاه.
غریب پرست: بیگانه پرست
غریبه: بیگانه- ناآشنا - ناشناس.
غریدن: خروشیدن- فریاد زدن.
غریزه: سرشت - نهاد - خوی.
غریزه طبیعی: زاد سرشتی- خواسته نهادی.
غریق: فروشده در آب - فرورفته.
غزال: آهو- آهوبره.
غزل: چامه- چکامه - سروده - ترانه.
غش: کینه - سیاه دلی - شیله پیله - بیهوشی - مدهوشی.
غشاء: پرده - پوشش - روکش.
غصب: دستیابی- دست اندازی-زور ستانی.
غضب: اندوه - تند خویی- خشم.
غضبناک: خشمناک- خشمگین.
غضب آلود: برآشفته- خشم آلود.
غفلت: فراموشکاری- از یاد بردن- فروگذاری.
غفلتاً: ناگهان- ناگاه - سرزده.
غلّات: دانه های خوراکی-گندم - جو - برنج - ارزن- ذرت.
غُلّ: زنجیر- پای بند - بند.
غلاف: نیام.
غلام: برده - سرسپرده.
غلَبه: چیرگی- چیره شدن- پیروزمند.
غلط: نادرست- نا راست.
غلط انداز: گول زن.
غلط غلوت: سراسر نادرست.
غلطی: نابجا - نادرست.
غلظت: درشتی- سفتی- پرمایه.
غلّو: گزافه گویی- لاف زنی.
غلیان: جوش
غم: اندوه - اندوهگین - زاری.
غمزه: کرشمه - ناز.
غنی: توانگر، بی نیاز- سرمایه دار.
غنیمت: پروه- چاپیده- دست برد.
غوّاص: شناگر- آب باز.
غور: درنگ- بررسی- پژوهش.
غورباقه: وزغ - غوک.
غول: دیو.
غوط: پاغوش.
غوطه ور: پاغوشیده.
غیاب: پشت سر- نهان - پنهان.
غیاباً: درپشت سر- درپنهان - درنبود.
غیب: نهان - پنهان - ناپدید - ناپیدا.
غیبگویی: پیشگویی- سرنوشت گویی.
غیبت: بدگویی - زشت یادی- پنهان- ناپدید - ناپیدا.
غیر: جز- جدا از- مگر- دیگر- دیگری.
غیراز: به جز- جزاین.
غیر ارادی: ناخواسته.
غیر ایرانی: انیرانی- بیگانه.
غیرخالص: ناویزه - ناسره- آمیخته.
غیردائم: ناپایا- گذرا- زودگذر- ناپایدار.
غیررسمی:دوستانه.
غیرشهری:روستایی.
غیرصمیمی: دورویی- دورنگی.
غیرضروری: نابایست.
غیرطبیعی: ناسرشتی.
غیرعادلانه: بی داد
غیرقابل اجتناب: ناگزیر.
غیرقابل اجرا: انجام ناپذیر- پیش نرفتنی- ناپذیرفتنی.
غیرقابل اعتماد: نا اُستوان.
غیرقابل انکار: رد نکردنی.
غیرقابل تحمل: توانفرسا- جانکاه.
غیرقابل تصوّر: ناپنداشته.
غیرقابل حصول: دست نیافتنی- دور از دسترس.
غیر قابل رویت: نادیدنی.
غیرقابل علاج: بی درمان-درمان ناپذیر.
غیرقابل فسخ: بی برگشت.
غیرقابل قبول: ناپذیرفتنی- باورنکردنی- نشدنی.
غیرقابل قسمت: بخش ناپذیر.
غیرقابل نفوذ: نَشت ناپذیر.
غیرقابل وصف: ناگفتنی.
غیرقابل وصول: ناگرفتنی.
غیر قانونی: بی دادی- ناروا.
غیر کافی: نابسنده.
غیرکامل: نارسا.
غیرلازم: نابایسته- ناشاید.
غیرمادی: مینوی.
غیرمتجانس: ناهمگون.
غیرمتحرک: بی جنبش- اَجنبان.
غیرمترصد: ناگهانی- پیش بینی نشده.
غیرمترقبه: ناگهان- ناآگاهانه.
غیر متناهی: بی پایان.
غیرمتصل: نا پیوسته- سوا- جدا ازهم.
غیرمجاز: بی پروانه.
غیرمستقیم: ناراسته.
غیرمحسوس: ناسُهیدَنی.
غیرمحلول: وانرفتنی.
غیرمرعی: نادیدنی.
mozhgan
02-22-2011, 06:20 PM
ف
فائق، فایق شدن: پیروزشدن - چیره شدن - برتری یافتن.
فاتح: پیروزمند - چیره - پِیروز.
فاتحانه: پیروزمندانه - کامکارانه.
فاجعه: رویدادناگوار- پیش آمد سخت.رخداد اندوهبار.
فاحش: آشکار- زشت - ناپسند - بسیار- فراوان - بی اندازه.
فاحشه: روسپی- خودفروش- تن فروش.
فاخر: گرانمایه- ارزشمند- پربها.
فارغ: آسوده- آزاد - رها - دست ازکارکشیده.
فارغ البال: آسوده دل- سبکبال.
فارغ التحصیل: دانش آموخته-آموزه پایان.
فارغ شدن: آسودن- رها شدن-آرامش یافتن- زاییدن.
فاسخ: برهم زننده پیمان.
فاسد: پوسیده- تباه- گندیده- هرزه-پتیاره.
فاسدکردن: تباه کردن- ازمیان بردن.
فاسد شدن: پوسیدن- تباه شدن.
فاسد الاخلاق: زشت خو- بد خو- تبه خو.
فاش: آشکار- آشکارا - هویدا- پدیدار.
فاش کردن: آشکارکردن- روکردن - رسواکردن - پته را روی آب نداختن.
فاصله: سوایی- جدایی- اندازه.
فاصله دار: جدا ازهم- دورازهم.
فاصله دادن: دورکردن- جداکردن - بازگذاشتن.
فاضل: فرجاد- دانشمند- بینشور- فرزانه- فرهیخته.
فاضلانه: بخردانه - آگاهانه - بینشمندانه.
فاضلاب: پساب- گنداب رو- گنداب راهه.
فاعل: کننده کار- انجام دهنده - پوینده.
فاق: فاژ- شکاف باز.
فاقد: نبود- بی بهره - نادار-گم کننده.
فال: شگون- بخت- پیشگویی-پیش بینی.
فال بین، فال گیر: پیشگوی-کف بین.
فال بینی کردن: شگون دیدن-زمان انداختن.
فلج: سست اندامی- زمین گیری.
فانی: ناپایدار- ناپاینده - نماندنی- مردنی.
فایده: سود- بهره- بازدهی- سودبخش.
فتّان: دلربا- دل انگیز- آشوبگر.
فتح: پیروزی- چیرگی- گشایش.
فتح کردن: پیروز گشتن-گشودن- چیره شدن.
فتح و ظفر: گشایش و کامیابی - راهیابی وپیروزی.
فتحه: زِبَر.
فترت: سستی- کندی- ناتوانی- گسستگی - فروهشتگی.
فتق: گشاده- فراخ.
فتنه: آشوب- شورش - غوغا - هنگامه.
فتنه انگیز: آشوبگر- شورشگر.
فتوّت: جوانمردی- رادی- رادمردی.
فتوی: فرمان دینی.
فتیله: پَرزه - بُشک.
فجر:سپیده دم- بامداد - روشنی پگاه.
فجور: گناه ورزی- تباهکاری.
فجیع: دردناک- ناگوار- جانگداز.
فجیعانه: جان کاهانه - جان گدازانه.
فحّاش: بد زبان- ناسزاگو- دشنام گو.
فحش: دشنام - ناسزا.
فحشاء: روسپیگری- هرزگی.
فخّار: سفالگر- آجرپز- کوره پز.
فخر، فخر کردن: بالیدن- پالیدن- نازیدن- سرفراز بودن.
فدایی: جانباز-جانسپار- پیشمرگ-ازخودگذشته.
فداکاری: جانبازی- از خودگذشتگی.
فداکردن: نابودکردن- نیست کردن - ازدست دادن.
فدراسیون: اِرمان- سازمان
فُرات: فَرات - آب خوش.
فرّار: ناپا - گریزا.
فرار: گریز- گریختن- جَست- جَستن.
فراردادن: گریزاندن.
فرارکردن: گریختن- جَستن.
فراری: گریخته- در رفته- گریزپا.
فراست: هوش- زیرکی- هوشیاری.
فرّاش: رفتگر- جاروکش.
فَراغ: آسایش- آسودگی- رامش.
فِراق: جداشدن - دورشدن.
فرتوت: پیر- سالخورده - ازکارافتاده.
فَرَج: گشایش درکار- گشادگی- رخنه.
فَرح: شادی - شادمانی- خشنودی- خرسندی - دلشادی - سرشادی.
فرح بخش: شادی انگیز- شورانگیز- شادی بخش - شادی افزا.
فرد: تنها - تک - یگانه - بی همتا - بی مانند.
فردوس: پردیس- بوستان.
فرسخ: فرسنگ.
فرش: زمین گستر- زیرافکن.
فرش کردن: پوشاندن - گستردن.
فرصت: گاه- زمان- پیش آمد.
فرصت داشتن: زمان داشتن- آزاد بودن.
فرصت طلب: سود جو- بهره گیر- نان به نرخ روزخور.
فرض: انگاشت- انگار- گمان- پنداشت.
فرضی: گمانی - پنداری - انگاری.
فرض کردن: انگاردن- انگاشتن - پنداشتن- گمان بردن.
فرضاً: اگر- اگرچه - به انگار- به گمان.
فرضیه: انگاره - گمانه - پنداره.
فرط: زیاده روی - بسیاری - بی اندازه - فزونی.
فرع: شاخه- سود پول- بهره وام.
فرعی: شاخه یی- بخشی.
فرق: ناهمتایی- ناهمگنی - ناهمسویی - میان سر- تارک.
فرق گذاشتن: جداساختن- سوا کردن.
فِرقه: گروه - دسته - تیره- رسته.
فرمول: (لا) ساختاره- ریختار.
فرید: یکتا - یگانه - بی مانند.
فریضه: فَریزه- بایسته - بایستگی.
فساد: تباهی- تباه شدن- ویرانی.
فساد اخلاقی: سیه کرداری- تباه کاری- سیه روانی.
فسخ: گسیختن.
فسق: بدکاری- گناهکاری-گم گشتگی.
فسق و فجور: هرزگی و تباه کاری.
فسقلی: کوچولو - ریزه.
فسیل: سنگواره.
فسیل شناسی: دیرین شناسی.
فصاحت: سخنوری- سخندانی-روان سخن- زبان آوری.
فصیح: زبان آور - خوش سخن - گویا.
فصل: جدا ساختن - واره - فرَگَرد- هات- دمان.
فصلی: هنگامی- گاه گاه.
فضا: هوا - پهنه آسمان - فراخه.
فضانورد: هوانورد - آسمان نورد.
فضاحت: رسوایی- بدنامی- بی آبرویی.
فضل: فرجادی - فرهیختگی.
فضل فروش: خود نما - دانش فروش - استادنما.
فضول، فضولی: کنجکاو- کنجکاوی.
فضیلت: برتری- دانایی- فزونی.
فضله: سِرگین- بازمانده.
فطرت: سرشت- خوی- منش- نهاد.
فطری: سرشتی - نهادی- منشی.
فعّال: پرکار- کاری- کوشا - کار آمد.
فعالیّت: کوشندگی- پرکاری- تلاش.
فعل: کنش- پویه- کردار.
فعل و انفعال: کنش و واکنش.
فعلاً: اکنون- این دم - این زمان.
فعلی: کنونی.
فَعله: روزمزد- مزدور-کارگر.
فقدان: کمبود- نیستی- نبودی.
فقر: تهیدستی- تنگدستی- بینوایی.
فقرات: مهره ها.
فقط: تنها - بس.
فقید: شادروان- درگذشته.
فقیر: مستُمند، نیازمند- گدا.
فک: آرواره.
فکاهی: خنده دار- خنده آور- خوش مزگی.
فکر: اندیشه- باور- سگالش.
فکرخوب: اندیشه نیک- وهومَن.
فکر بد: اندیشه بد- اندیشه نادرست.
فکر بکر: اندیشه نو- اندیشه سازنده.
فکری: پنداری - انگاری - اندیشه یی.
فکر کردن: اندیشیدن.
فلج: زمین گیر- تن بیمار- ازکار افتاده.
فلات: جای بلند - پهنه.
فلّاح: کشاورز - برزگر.
فلاحت: کشاورزی- برزگری- برزیگری.
فلاکت: بیچارگی - بدبختی - خواری.
فلان: این یکی-آن یکی- بهمان.
فلان و بهمان: این وآن - این کس وآن کس.
فلز: گدازه- توپال آهِن.
فلس: پولک- پول سیاه - پشیز.
فِلِش: (فر) تیر- پیکان.
فلفل: پلپل.
فَلَق: سپیده دم.
فلک: سپهر- آسمان.
فلک الافلاک: سپهربرین.
فلوس: جوشانده تلخ - نرمه دارو.
فنّ: هنر- روش - شگرد.
فناء: نیستی - نابودی.
فناپذیر: نیست شو- مردنی.
فنا ناپذیر: پاینده- جاویدان- پایدار.
فنا ناپذیری:جاودانی- بی مرگی-اَمردادی.
فناتیک: دین نموداری-پیروی چشم بسته.
فنجان: پنگان- جام.
فندق: فوندیک- فُندک، پندک.
فنی: ویژه کار- هنرمندانه.
فواره: جوشا - آب فشان- جهنده.
فوت: مرگ- درگذشت - نابودی.
فوت کردن: درگذشتن- مردن-از دست رفتن.
فتوکپی: (فر) رونوشت- بازرُخش.
فوج: گروه- دسته - رسته - جرگه.
فوری: بیدرنگ- به زودی- تند و تیز.
فوراً: زود - دردم - بیدرنگ - هماندم.
فوران: جهش- جوشیدن.
فوران کردن: جهیدن- جوش آوردن.
فوق: بالا- برین - زِبَر.
فوقانی: زبرین- فراسر.
فوق تصور: فرا باور- بالاتر از باور-دور از پندار.
فوق الذکر: یاد شده- پیش گفته شده.
فوق العاده: شگفت انگیز
فولاد: پولاد.
فهرست: پهرست.
فهم: دریافت- هوش- نیوند ی.
فهمیدن: دانستن- دریافتن.
فهماندن: شناساندن- آگاه کردن.
فهمیده: دریافته.
فهیم: دانا - با هوش - تیزهوش.
فیض: بهره- سود.
فیض رساندن: بهره رساندن -سود رساندن- بهره ورکردن.
فیاض:دهشمند- بخشنده- جوانمرد.
فی البدیه: بیدرنگ- زود.
فی الفور: دردم - بیدرنگ- هماندم.
فی المجلس: همانجا- در جا.
فیصله دادن: پایان بخشیدن -به فرجام رساندن - انجام دادن.
فیبر: (فر) بافت- راک.
فیزیوتراپی:(فر) گیتیگ درمانی.
فیزیو لوژی:(فر) تنکرد شناسی.
فیکس: (فر) بر جا - ایستا.
فیکساتور: (فر) بر جا کننده-بر پا نگهدارنده- ایستا دار.
فیلتر: (فر) بالایه
فیلسوف: فرزانه.
فیلم: (فر) رُخشاره.
فیلم بردار: (فر) رُخشارگیر.
فی مابین: (ق) درمیان.
فی البدیهه: خود آی
mozhgan
02-22-2011, 06:21 PM
ق
قاب: چارچوب - چاربر- دورک.
قاب عکس: فرآویز.
قاب عینک: دورک.
قابل: درخور- سزا وار- شایسته - بایسته - روا.
قابل اتساع: گستردنی- گسترش پذیر.
قابل اجراء: انجام پذیر- پیش بردنی.
قابل احتراق: سوزا.
قابل ارتجاع: کشان.
قابل استیناف: پژوهش پذیر.
قابل اشتعال: افروختنی.
قابل اطمینان: باورپذیر- شایان باور.
قابل اعتراض:خرده پذیر-پرخاش پذیر.
قابل اعتماد: باور پذیر- استوان.
قابل اغماض: چشم پوشیدنی- گذشت پذیر- بخشش پذیر.
قابل امتداد: کشش پذیر.
قابل امتزاج: آمیختنی.
قابل انبساط: گسترده پذیر-فراخ پذیر.
قابل انتخاب: برگزیدنی.
قابل انتشار: پخش کردنی.
قابل انتقاد: بررسی پذیر- نکوهیدنی.
قابل انتقال: واگذاشتنی.
قابل انحلال: بر چیدنی.
قابل انحناء: خَم پذیری- خَم شدنی.
قابل انعطاف: خَم پذیر.
قابل انعقاد: پیوند پذیر- بربستنی.
قابل انعکاس: واگشتنی.
قابل انقباض: فشردنی- تُرنجیدنی.
قابل انکسار: شکن پذیر.
قابل بودن:شایسته بودن- سزاوار بودن.
قابل پسند: پسندیدنی.
قابل پیرایش: پیراییدنی.
قابل تأدیه: پرداختنی- باز دادنی.
قابل تأویل: نا بش پذیر.
قابل تبدیل: واگردا پذیر.دگرگونی پذیر.
قابل تجربه: آزمایش پذیر- آزمودنی.
قابل تجزیه: تکه تکه شدنی- لَختش پذیر.
قابل تحسین: ستودنی.
قابل تحلیل: وارفتنی.
قابل تردید: گمان پذیر.
قابل تصعید: دودشدنی- بالا رفتنی.
قابل تعلیم: آموزش پذیر.
قابل تغییر: دگرگشتنی.
قابل تفویض: سپردنی.
قابل تقسیم: بخش شدنی.
قابل تمسخر: دست انداختنی - خندیدنی.
قابل تمیز: فرجام پذیر.
قابل توجه: دیدنی- تماشایی.
قابل حلّ: برگشودنی- آب شدنی.
قابل حیات: ماندنی- زی پذیر.
قابل خوردن: خوردنی- خوراکی.
قابل درک: دریافتنی.
قابل ذکر: گفتنی.
قابل ذوب: گداختنی- گدازش پذیر.
قابل رجوع: بازگشت دادنی.
قابل زرع:کشت پذیر- کِشتنی.
قابل ستایش: ستودنی.
قابل سرزنش: سرزنش کردنی.
قابل شرب: آشامیدنی.
قابل فرجام: فرجام پذیر.
قابل فرض: انگاشتی.
قابل فسخ: گسستنی- گسست پذیر.
قابل فیض: بهره پذیر.
قابل قبول: پذیرفتنی- باورکردنی.
قابل قسمت: بخش پذیر.
قابل قیاس: سنجیدنی.
قابله: ماما- زایمانگر.
قابلمه: (ت)دیگ خوراکپزی-کماجدان.
قابلیّت: شایستگی- سزاواری.
قابلیّت داشتن: سزاواربودن- شایستگی داشتن.
قابلیّت حرکت: جنبش پذیر- توانایی جنبش.
قاپزدن: (ت) ربودن- کف زنی.
قاپو: (ت) دروازه.
قاتق: (ت) خورش - ماست.
قاتل: کشنده- جان ستان- آدمکش.
قاتی: (ت) درهم.
قاتی پاتی: (ت) درهم بر هم.
قاتی شدن: (ت) درهم شدن.
قاچاق: (ت) نهان فروشی-پنهان فروشی.
قاچاق شدن: (ت)گریختن- دررفتن- رهاکردن کار.
قاچ: (ت) ترک- بُرشه- شکاف - برش.
قاچ دادن: (ت) برِش دادن- تکه تکه کردن.
قاچ خوردن: (ت)تَرک برداشتن.
قاچاقچی: (ت) نهان فروش-گریزگر.
قادر: توانا- نیرومند.
قادر بودن: توانستن.
قادر مطلق: خدای توانا- توانای یله.
قادسیه: کادوسی- نام دهی از ایران پیش از تاخت و تاز تازیان.
قاراشمیش: (ت) درهم و برهم-بهم ریخته.
قارچ: کَفَک.
قاره: خشکی ها - خشکسار.
قاشق:کفچک- کنچک.
قاصد: پیک- نامه بر- چاپارگر.
قاضی: داور- دادور- دادرس.
قاطبه: همه- همگی.
قاطر: استر.
قاطع: برنده- بی چون و چرا - برا.
قاعدگی زن: دَشتانی- وَرتکی.
قاعده: پایه- دستور- آیین- بنیاد - روند - روش.
قاف: کاف- نام کوهی پنداری.
قافله: کاروان- رهنوردان.
قافله زن: کاروان زن- راهزن.
قافیه: همآوا - رج - پساوند سروده.
قافیه را باختن: خود را لو دادن.
قالب: پیکر- تن.
قالب تهی کردن: مردن- جان سپردن
قالب زدن، قالب ریزی کردن:کالب سازی- کالب زدن- کالب ریزی.
قالب کردن: انداختن- چپاندن.
قالپاق: خودک چرخ- کلاه- زیورچرخ.
قال: گفتن- سخن گفتن.
قال گذاشتن: چشم به راه گذاشتن - کسی را کاشتن.
قالی: فرش- بوب- بوپ.
قالتاق: (ت) پشت هم انداز- نیرنگ باز.
قالیچه: بوبک.
قامت: اندام.
قاموس: فرهنگ- واژه نامه- باور- اندیشه - روش.
قانع: اندک خواه - کم خواه- سازگار.
قائم، قایم الزاویه: راست گوشه.
قانون: داد- آسا - دات.
قانونی: دادگرانه.
قانون دان: آسا دان- داتکدان.
قانوناً: آیینی- دادگرانه.
قانون شکن: آساشکن.
قانونگذار:آیین گذار- روش گذار
قایق: (ت) بَلم- کَرَجی.
قایق موتوری: خود رو آبی-آب خود رو.
قائم، قایم: ایستاده- پنهان- نهان.
قایم الزاویه: راست گوشه.
قائم، قایم مقام: جانشین.
قباء: جامه- کَپاه
قباحت: زشتی- بی شرمی- بی آزرمی.
قبال: برابر.
قباله: بنچاغ - بنچاک.
قُبح: بدی- زشتی- رسوایی.
قبر: گور- آرامگاه - دخمه مغاک.
قبراق: چابک-گوبراک.
قبرستان: گورستان.
قبل: پیش- پیشینه.
قبل از: پیش از- فراتر از- پیش تر از.
قبلاً: پیشاپیش - از پیش- پیشتر.
قبول: پذیرش- باور- پذیرا - پذیرفتن.
قبول کردن: پذیرفتن- تن در دادن-به گردن گرفتن.
قبول شدن: پذیرفته شدن.
قبیح: زشت - نکوهیده - ناپسند.
قبیله: دسته- تیره- تبار- دودمان.
قپان: کپّان- ترازوی بزرگ.
قتل: خونریزی- کشتن، کشتار.
قتل عام: کشتار همگانی- همه کشی.
قتل عمد: خواه کشی.
قتل غیرعمد: ناخواه کشی.
قتلگاه: کشتارگاه - خونریزگاه.
قحط: خشکسالی- نایابی- کمیابی.
قُد: یک دنده - لجباز.
قدر و قیمت: ارزشمندی-گران ارجی.
قَدَر: اندازه- اندازه چیزی- توانایی.
قدردانی: گرامیداشت- سپاسگزاری.
قدرت: نیرو- تاب- توان- یارایی- زور.
قدرت استنباط: تیز هوشی-نیروی دریافتن.
قدرت طلب: فزون خواه - جاه جو.
قدری: کمی- اندکی - اندازه یی.
قدس: پارسایی- اشویی، پاکی.
قدغن: (ت) نبایست- نبایستی.
قدم: گام - پا - پای.
قدم اوّل: گام نخست - نخستین گام.
قدم برداشتن:گام برداشتن- راه رفتن.
قدما: پیشینیان- گذشتگان.
قدم مبارک: نیک قدم.
قِدمت: کهنگی- پیشینه.
قدیم: پیشین- کهن- باستان.
قدیمیان: پیشینیان- گذشتگان.
قدیم الایام: از دیر باز- روزگار پیشین.
قُرشدن: غُرشدن- فرورفته - آماسیده.
قرائت: خواندن.
قرار: آرام- آرامش- شکیبایی- شکیب.
قرارداد: پیمان نامه.
قراردادن: نهادن- نشاندن.
قرارتعقیب: دستور پیگرد.
قرارگاه: پایگاه- جایگاه- آسایشگاه.
قرار گرفتن: جا گرفتن - آسودن.
قرار مجرمیّت: دستور بزه رسی.
قرارملاقات: زمان دیدار - پیمان دیدار.
قُراضه: شکسته - فرسوده - خرده ریز.
قراول: (ت) نگهبان- پاسدار- دیدبان.
قرائن: نشانه ها - همانندها - نمونه ها.
قربان: کرپان.
قربت: نزدیکی- خویشی.
قُرص استوار و راست- پا بر جا.
قرض: وام- بدهی- بدهکاری.
قرض دادن: وام دادن.
قرض کردن: وام گیری- وام خواهی.
قرض و قوله: وام و خرده وام.
قرعه: بخت - پِشک انداختن.
قرعه کشی: بخت آزمایی.
قُرُق: (ت) بازداری- ویژه کرد.
قرَقُروت: (ت) دوغآب خشک.
قرمز: سرخ.
قرمساق: (ت) بدکاره- هرزه.
قرمه سبزی: خورش سبزی.
قرن: سده.
قرنطینه: قرنتین.
قرون معاصر: سده های نزدیک.
قرون وسطی: سده های میانی.
قریب: نزدیک- خویش- خویشاوند.
قریباً: بزودی- درزمانی کوتاه.
قریحه: هوش- ویر- نهاد - اندریافت.
قرین: برابر- همانند - یکسان.
قرینه: همانندی.
قزاق: سپاهی.
قزوین: کاسپین-کاسپیان.
قزل: (ت) سرخ.
قزل آلا: ماهی سرخرنگ.
قزن قفلی: (ت) دکمه چفتی-دکمه سنجاغی.
قساوت: سنگدلی- سیاه دلی.
قسی القلب: سنگدل- سخت دل.
قسط: داد- بخشی از وام.
قسط بندی: پرداخت بندی.
قَسم: سوگند.
قِسم: گونه- جور - مانند.
قسمت: پاره- سرنوشت.
قشر: پوسته- رویه- پوشش.
قشری: تهی مغز - نادان- واپسگرا.
قشلاق: گرمسیر-گرمسار.
قشنگ: زیبا - خوشگل.
قشون: (ت) ارتش- سپاه.
قصّاب: گوشت فروش.
قصّابخانه: کشتارگاه.
قصاص: سزا -کیفر- خون به خون.
قصبه: دهستان- ده بزرگ- شهرک.
قصد: آهنگ -گرای- گرایش.
قصد داشتن: برآن شدن- خواستن- آهنگ کردن.
قصر: کاخ- کوشک.
قصور: کوتاهی- سستی- فروگذاری.
قصه: افسانه - داستان - سرگذشت.
قصه گو: داستانسرا - افسانه گو.
قصیده: چکامه- چامه - سروده.
قضاء: داوری کردن- بجای آوردن-گزاردن- سرنوشت- فرمان
قضاوت: دادستانی کردن.
قضا و قدر: بخت- پیشآمد - سرنوشت.
قطار: ردیف- رده- آهن نورد-پشت سر هم.
قطّاع: بریدن.
قطّاع الطریق: راهزنان.
قطب: پیر، نزد سوفیان- میخ- نشیم.
قطب نما: سونما - شین نما.
قطب شمال: میخ اباختر.
قطب جنوب: میخ نیمروز.
قُطر:کلفتی- ستبر.
قَطره: چکه- چکیده.
قطره چکان: چکانه - چکه چکان - چکاننده.
قطع: بریدن- جداکردن-گسستن.
قطع کردن:گسلاندن- رهاکردن- دل بریدن.
قطعنامه: پیمان نامه - پایان نامه.
قطعاً: بی گمان - بی چون و چرا-بی برو برگرد.
قطعه: تکه - پاره.
قطعه قطعه: تکه تکه - پاره پاره.
قعر: ته- بن- ژرف- ژرفا.
قفا: پشت گردن- پس سر- پشت سر- دنبال.
قفس: زندان.- جای تنگ.- کابوک.
قفسه: گنجه- دولاب.
قفسه سینه:جناغ سینه.
قفل: کلون-کوپله- کِلان.
قلاب: چنگک - چفت - کجک.
قلاده: یوغ - زنجیر- بند- گردن بند.قلب: دل- گِش.
قلباً: از ته دل.
قلاب سنگ: فلاخن- کلماسنگ.
قِلت: کم بودن - کم شدن - کمی.
قللاشی: میخوارگی - باده پرستی.
قلچماق: (ت) گردن کلفت- زورگو.
قِل خوردن: غلت خوردن- غلتیدن.
قلدُر: زورگو- گردن کلفت - خودسر.
قلع: برکندن- نابودی- سرنگونی.
قلع و قمع: براندازی- ریشه کنی - کشت و کشتار.
قلعه: دژ-کلات- بارو - درپُشت
قلعه نظامی: دژ ارتشی- پادگان.
قلقل: غلغل- آوای جوشیدن.
قلق: (ت) رگ خواب- خوی- شیوه.
قلم: خامه-کلک.
قلماسنگ: کلاسنگ - فلاخن.
قلنبه: کُلنبه- برجسته - ورآمده.
قلمه: شاخچه- نهال - نهالچه.
قلندر: کلندر- ولنگار- بی بند و بار.
قلوه: کُلوه.
قلّه: چکاذ- چکات، چگات، چیکات.
قلیان: نارگیله- آتش سر.
قلیل: کم - اندک - ناچیز.
قَلیه: پاره گوشت- بریانی.
قم: گم- گومِس- زمین پست وگود.
قِمار: مَنگ- مَنگیا.
قماش: پارچه - بافت - رخت.
قمر: ماه - شب افروز.
قمقمه: غمغمه.
قمه: دشنه- شمشیر کوتاه.
قنات: کاریز.
قناری: بلبل زرد.
قناعت: بسندگی- به کم ساختن.
قند: غند- شکربسته.
قنداق: (ت) دسته تفنگ -کودک پیچ.
قندیل: چراغ واره - چراغ آویز.
قو: غو.
قواء: نیروها- توانایی ها.
قوام: استواری- پایداری.
قوام آمدن: گرفتن.
قوام گرفتن کار: سامان گرفتن.
قوت: خوراک - خورش.
قّوت: نیرو- نیرومندی.
قوّت گرفتن: نیروگرفتن- توانا شدن.
قُّوت بدنی: نیروی تن.
قوّت قلب: پردلی.
قوّه مخیله: نیروی پندار.
قوه ممیزه: نیروی بازشناخت.
قوچ: غوچ- راک- وران.
قورباغه: (ت) وزغ- غوک.
قورت دادن: فروبردن.
قوری: غوری.
قوز: گوژ.
قوزغوزک- برآمدگی - کوژک.
قوس: کمان- کمانه - کژواره.
قوس و قزح: رنگین کمان.
قوش: (ت) باز شکاری.
قوطی: توبک- تبنگو.
قول: سخن- گفتار- پیمان.
قول گرفتن: پیمان گرفتن.
قول و قرار: پیمان- هم دیداری.
قول نامه: پیمان نامه.
قوم: خویش- تبار- دودمان- خاندان.
قوه ادراک: نیروی دریافت- نیروی پی بردن.
قوه جاذبه: نیروی کشش- نیروی ربایش.
قوه اجرائیه: نیروی فرمانروایی-دادکاری- نیروی کشورداری.
قوه قضائیه: نیروی دادگستری- دادرسی.
قوه مقننه: نیروی آیین گذاری- نیروی دادگذاری.
قوه مخیّله: نیروی اندیشه وپندار.
قوی: نیرومند- زورمند- توانا - پایدار.
قوی پنجه: توانمند-زورمند.
قهر: خشم- نا آشتی- رویگردان.
قهرکردن: برآشفتگی- روی برگرداندن-دل گران داشتن.
قهراً: به زور.
قهرمان: کُهرمان- پهلوان.
قهقرا: واپسگرا- پسرو- پسگردی.
قهقهه: با آواز بلند خندیدن- خنده بلند.
قهوه: کهوه.
قی: بالا آوردن - برگرداندن.
قیاس: سنجش- برآورد - وراندازی - برابریابی- اندازه گیری.
قیاس کردن: سنجیدن- برآوردکردن- برابرکردن.
قیاس به نفس: باخود برابری- باخود همسنجی.
قیافه: چهر- چهره - رخ - رو- رخساره.
قیامت: رستاخیز.
قیامت کردن: هنگامه کردن.
قیام کردن: برخاستن.
قیچی: (ت)کاز- دوکارد.
قیچی باغبانی: شاخه بر.
قیچی سلمانی: موچینه.
قید: بند- بست.
قید چیزیرا زدن: چشم پوشی کردن.
قید و بند : بند و زندان.
قیر: زفت-گَژف- گَجشف.
قیف: تگاو- بّتو.
قیل: گفتار- گفتگو - سر و سدا.
قیل و قال: هیاهو- داد و فریاد - هنگامه - جیغ و داد.
قیّم: سرپرست.
قیمه: (ت) گوشت ریزه-کوفته ریزه.
قیمه قیمه کردن: (ت) ریز کردن- خوردکردن.
قیمت: بها- ارزش - ارج.
قیمتی: گرانبها- پر بها.
قیمومت: سرپرستی.
قیمومت داشتن: سرپرستی کردن.
mozhgan
02-22-2011, 06:22 PM
ک
کائنات: سپهر- جهان هستی- چرخ گردون - زمین و زمان.
کاباره: (فر) - میکده - باده گاه.
کابوس: خواب ترسناک - بختک - خفتک.
کاپیتن: (فر) سروان- فرمانده.
کاتب: نویسنده - دبیر - نگارنده.
کاتولیک: (فر) پاپ گرا.
کادو: (فر) ارمغان- پیشکش.
کاذب: دروغگو- دروغپرداز.
کار و کاسبی: کارو پیشه- پیشه وری.
کاربوراتور: (فر) سوخت آما.
کارت: (فر) برگه - برگی.
کارت پستال: پیک برگ.
کارت تبریک: شادباش برگ.
کارچاق کن: کار راه انداز- میانجی.
کارت دعوت: برگه فراخوانی.
کارت عروسی: جشن برگ.
کارد جراحی: نیشتر- نِشتر.
کارد قصابی: کارد گوشت بری
کارناوال: (فر) کاروان شادی.
کاریکاتور: (فر) خندک.
کاسب: سوداگر- پیشه ور- فروشنده.
کاشف: یابنده - پی برنده - آشکارگر.
کافر: بی دین.
کافه: (فر) چایخانه.
کافی: بسنده- بایسته - بس.
کافی و وافی: بایسته و شایسته.
کاکائو: (اس) هنده بادام- خُرمک.
کالج: (فر) آموزشگاه.
کامپیوتر: رایانه.
کام طلب: کامجو.
کامل: درست- رسا- آرسته- همه گیر.
کاملاً: به درستی- بی گفتگو-بی چون و چرا.
کامیون: (فر) باری.
کاناپه: (فر) نیمکت- نیم تخت- دیوان.
کانال: (فر)آبراهه - آبراه.
کاندیدا: (فر) نامزد.
کانون: باشگاه- آتشدان.
کانون خانواده: آتش خانواده.
کاهل: تنبل- تن پرور- سست.
کبد: جگر.
کبر: بزرگ- خود بزرگ بینی- خودنمایی - خودخواهی.
کِبَر سن: سالخوردگی- پیری.
کبریا: بزرگی- شکوه - فر- والایی.
کبریت: گیرانه - گوگرد.
کبکَبه و دبدبه: بانگ و شکوه- دم و دستگاه.
کبیر: بزرگ- بلند پایه- مهان -گرامی.
کبیسه: بهیزک.
کپی: (فر) رونوشت- رونگاشت- نگاره.
کپسول: (فر) پوشینه.
کُت: (فر) نیم پوش-کُرته.
کتاب: نسک- نوشته- نامک.
کتابخانه: نسک خانه - دبیره خانه.
کتابچه: دفترچه.
کتاب اندرز: پندنامک.
کتاب خطی: نسک دستنویس-نوشته دستنویس.
کتاب مقدس: نامه اشویک- مانسر.
کتابت: نوشتن- نویسندگی- دبیری.
کتاب جنگ: کارنامک- جنگ نامه..
کتاب حقوق: داتستان نامک.
کتف: شانه- استخوان شانه - کَت.
کتک: (ت) چوبدستی- کوبه.
کتک زدن: با چوب زدن- کوب زدن- مشت و لگد زدن.
کتمان: پنهان کردن- نهان کاری- رازپوشی.
کثافت: ناپاکی- آلودگی - پلیدی.
کثرت: فراوانی- بسیاری- انبوهی - سرشاری- فزونی.
کثیر: انبوه- فراوان - بسیار- گزاف.
کثیرالزاویه: چند گوشه.
کثیرالاضلاع: بسیار بر- چند بر- چندین پهلو.
کثیرالوقوع: پررویداد- پرپیشامد.
کثیف: چگال-چرک آلود - ناپاک.
کج خلق: بد خوی- کژخوی.
کج طبع: کژسرشت- کژ نهاد-کژخوی.
کدر: تیره- تار- گرفته- لرد - اندوه.
کدورت: تیره شدن- تیرگی- دلتنگی- رنجوری - رنجیدگی.
کذّاب: دروغگو- دروغپرداز.
کذب: دروغ.
کرامت: دهش- بخشندگی- جوانمردی.
کراهت: ناپسندی- زشتی - بیزاری.
کُرست: (فر) سینه بند- کمر بند- شکم بند.
کرسی: چارپایه- تخت- اورنگ.
کَرَم: بخشش- دهش- جوانمردی.
کریم: بخشنده - دهشگر - دلجو - مهربان - دست و دل باز.
کِرِم: (فر) خامه- سرشیر- نرماک.
کرنش: (ت) فروتنی- سرفرودآوردن.
کروی: گرد-گوییک.
کُره: گوی- گرد.
کریدور: (فر) دالان- سرسرا.
کریه: زشت- بدریخت.
کریه المنظر: زشت روی - بد ریخت.
کُزاز: پی فشردگی - سوزین.
کساد: بی خریدار- بی دادو ستد.
کسالت: رنجوری- ناخوشی - بیماری.
کسب: پیشه وری- سوداگری -پیله وری.
کسبه: پیشه وران- سوداگران- پیله وران.
کسب و حرفه: کار و پیشه.
کسر: برخه- کاهش- کم.
کسره: زیرنشان- زیرواگ.
کسر کردن: کاهیدن- کم کردن.
کسل: رنجور- ناتوان- دلتنگ.
کسوف:خورشید گرفتگی.
کِسوت: جامه- پوشش- رخت- پوشاک.
کشّاف: پرده گشاینده - آشکارکننده.
کشف: پیداکردن- پی بردن- آشکارساختن- هویدا کردن.
کِش و قوس: پیچ و تاب - تب و تاب.
کشیک: (ت) نگهبانی.
کشیک دادن:نگهبانی دادن- پاسداری.
کعب: ریشه سوم.
کعب الاخبار: آگاه از همه- همه دان.
کفاره: تاوان- پرداخت - بازدهی- کیفر- پادافره.
کفاش: کفشگر- کفشدوز.
کفاف: بسنده - بس- بسندگی.
کفالت: سرپرستی- نمایندگی- جانشینی.
کفالت نامه: پایند نامه.
کفایت: شایستگی- برازندگی- کاردانی.
کفایت داشتن: شایستگی داشتن - کارآمد بودن.
کفایت کردن: برآمدن- کارساختن.
کفر: بی دینی- ناباوری.
کفرنعمت: نمک نشناسی- ناسپاسی.
کفل: ران- سرینَک.
کفن: جامه ی مرده - مرده پوش - مرگ جامه .
کفّه: پِله ترازو- گرد- گرده- چاهک.
کفیل: پایندان- سرپرست- جانشین.
کلّ: همه- همگی- سراسر.
کلاً: رویهمرفته- رویهم - یکجا.
کلاس:(فر) آموزگاه- پایه- رسته- رده.
کلاسیک: دیرینه - پیش گامه.
کلاچ: (ا) چنک.
کلام: سخن- گفتار- گفت- گویش.
کلام بلیغ: سخن رسا - گفتار شیوا.
کلام صریح: گفتار بی پرده-سخن روشن.
کلام مرموز: سخن پوشیده- سخن رازمندانه - گفتار در پرده.
کلام موزون: سروده- سخن خوش آوا.
کلام خدایی: سخن خدایی.
کلمه: واژه.
کلمات قصار: سخنان رسا و شیوا - سخنان کوتاه و روان.
کلوب: باشگاه.
کلیّات: دیوان.
کلیّت: فراگیری- بنیادوری- بنیادین.
کلیسا: پرستشگاه ترسایان.
کلیچه: گردماه- نان گرده.
کلیمی: یهودی.
کلّیه: همه- همگی.
کُلیه: (فر) گردن بند- گردن آویز-سینه ریز.
کماکان: چنانکه بود- چنان که هست.
کمافی السابق: مانند گذشته.
کمک: (ت) یاری- یاوری- پشتیبانی.
کمال: فرهیختگی- والایی- فرازمندی.
کمپوت: (فر) خوشاب.
کم جمعیّت: کم بوم.
کم جرأت: بزدل- ترسو.
کم حوصله: نا شکیب.
کم جواب: کم پاسخ.
کم حرص: کم آز.
کم خرج: کم هزینه.
کم سئوال: کم پرس- کم زبان.
کم شرّ: کم آزار.
کم طاقت: کم تاب.
کم ظرفیت:کم گنجایش- خود گم کرده- کم شکیب.
کم عقل: کم خِرد - کوته بین.
کم عمر: کم سال.
کم عمق: کم ژرفا.
کم فرصت:کم زمان - کم بهر.
کم فضا: کم جا.
کم فهم: کم هوش.
کم قدر: کم ارج.
کم قدم: کم گام - آهسته رو.
کمک به یکدیگر: همیاری.
کمک طلبیدن: یاری خواستن.
کمک کار: یارکار- اَییار.
کمک کردن: یاری کردن.
کم لطف: کم مهر- بی مهر.
کم محلی: کم مهری- کم ارجی.
کم و کیف: چند و چون- چگونگی.
کمُد: (فر) گنجه - اِشکاف.
کُمدی: (فر) نمایش خنده دار- شوخواره.
کمک دهنده: دستیار- همیار.
کمین: بزنگاه- بزنگه- پنهان شدن.
کمین کردن: پنهان کردن-گوش به زنگ- خود نهانیدن.
کمیّت: چندی- اندازه.
کنایه: گوشه زدن- سخن پهلودار.
کُن فَیَکون: زیر و رو- درهم ریخته.
کنترات: (فر) پیمان.
کنتور: (فر) دستگاه شمارش-شمارنده.
کنترل: (فر) وارسی - بازرسی.
کِنِس: نخور- پول دوست- چشم تنگ.
کنسرت: (فر) همنوازی.
کنسرو: (فر) خوراک سربسته - بایتار.
کنسول: (فر) رایزن.
کنفرانس: (فر)گردهمایی - سخنرانی.
کُنکور: (فر) آزمون.
کنگره: (فر) گرد همآیی- انجمن.
کنیه: نام خانوادگی- پیش نام.
کوارتز: (فر) دُرکوهی- سنگ شیشه.
کوپُن: (فر) بُرش- برگ بها دار.
کوچ: (ت) جا به جا شدن- بوم رهایی.
کوچ نشین: خوش نشین.
کودتا: (فر) براندازی- واژگونی.
کوکب: ستاره- اختر.
کوکبه: شکوه.
کولاک: (ت) کوهه-کوهاک-گرد باد - توفان.
کولر: (فر) خنک کننده.
کهولت: پیری- سالخوردگی- فرتوتی- فرسودگی.
کیاست: زیرکی- هوشیاری- خردمندی.
کید: فریب - نیرنگ - ترفند - دورویی.
کیسه صفرا: زهر
کیفیّت: چونی- چگونگی.
کیک،کاک: شیرینی
کمّ و کیف: چونی و چندی.
کِیف: خوشی- سرمستی.
کِیل: پیمانه- پیمایش.
کیلو: (فر) هزار.
کیمیا: کاف- ماتورزی.
کیمیاگر: کافگر- ماتورز.
mozhgan
02-22-2011, 06:23 PM
گ
گاراژ: (فر)خودروگاه.
گارانتی:(فر)پایند.
گارد: (فر) پاس- پاسبان - نگهبان.
گاردن: (ا) باغ.
گاردن پارتی:(ا) باغ سور.
گارسون: (فر) شاگرد- پیشخدمت.
گاری: (ه) چهارچرخه- گردونه.
گاز: (فر)گارس- تورک.
گازوئیل: سُوج (ب).
گزک: (ت) - کارد کوچک.
گزمه: (ت) - شبگرد.
گال: (فر)گری.
گالری:(فر) تالار - نمایشگاه - سرسرا.
گدا صفت: گدا منش - گدا خوی - گدا سرشت.
گدا طبع: چشم و دل گرسنه.
گران خاطر: آزرده - دلگیر - دلتنگ
گرانقدر: گرانمایه - گران پایه - والا.
گران قیمت: پُر بها - پر ارزش - گرانبها.
گربه رقصانی: امروز و فردا کردن-سر دوانی - بهانه جویی.
گریس: (فر) روغن - پیه - چربی
گریم: (فر)بزک کردن
گروه اکتشافی: گروه یابش- یابندگان - گروه پی بری - جستجوگران.
گل(فوتبال): دروازه
گلعذار: گلرخ - گلچهره - گلرو.
گلادیاتور: (فر) شمشیرباز - جنگجو.
گلایول: سنجار.
گلبول: (فر) گویچه.
گمرک: باژ- کوستاک.
گواتر: جَخش- بادغاره
گونیا: (ی) کنج- کنجا.
گیتار: (فر) شش تار.
گیلاس: (ا ) جام- لیوان- آبخوری.
گیوتین: (فر) گردن زن.
گیومه: (فر) روزنه.
mozhgan
02-22-2011, 06:23 PM
ل
لاابالی: بی بند و بار- ولنگار- بی خیال.
لااقل: دست کم- دست پایین.
لابد: ناچار- ناگزیر- به ناچار.
لابیرنت: (فر) - پیچ درپیچ.
لاتاری: (فر) - بخت آزمایی.
لاجرم: ناچار- ناگزیر.
لاجرعه: به یک نوش- یکبار نوش.
لاجون: نزار- بی جان.
لازم: بایسته.
لازم الاجرا: ناگزیر- پایکَرد.
لازم بودن: بایستن، بایسته بودن.
لازم داشتن: نیاز داشتن.
لاستیک: (فر) - رویی، رویه چرخ.
لاشعور: بیخرد- نادان.
لاطایل: بیهوده- یاوه- ژاژ.
لاعلاج: بی درمان..
لاغیر: هیچ - هیچکس- نه دیگر.
لاقید: بی بند و بار- ولنگار.
لاکردار: بدکردار- بی آیین - بیدین.
لامپ: (فر) - چراغ.
لامذهب: بی دین - بی کیش.
لامسه: بساوایی.
لامع: درخشان- تابان.
لایتناهی: بی پایان - بیکران.
لایزال: جاوید - پاینده - بی پایان.
لایحه: پیشنهاد نامه- نیساک.
لایحه قانونی: دات نامه- رستک نامه.
لایق: شایسته - سزاوار- درخور.
لاینحل: ناگشودنی- چاره ناپذیر.
لاینفک: پیوسته- جدایی ناپذیر.
لاینقطع: پی در پی- پیوسته - پیاپی.
لئیم بودن: پست، فرومایه بودن.
لایموت: پاینده- ماندنی- جاویدان.
لباده: بلند جامه - چوخا.
لباس: جامه - پوشاک - رخت.
لباس دوز: درزی - درزیگر- جامه دوز.
لباس شوی: گازر- رختشوی.
لباس فروش: پوشاک، جامه فروش.
لباّف: زیلو باف - جوال دوز.
لبنیات: فرآورده های شیری- جیوان
لثه: گوشت دندان- پایه- بج- ژَم.
لَج: ستیزه - پافشاری - سرسختی.
لجباز: یکدنده- پافشاری کننده.
لجاجت: ستیزه- سرسختی کردن.
لجام: لگام- افسار.
لحاظ: نگرش- نگر - دید - رو.
لحاف: روانداز- زبر پوش- دَواج.
لحظه: دم- یکدم - یک نگاه.
لحد: گور- آرامگاه.
لحن: آوا - آواز- نوا - آهنگ.
لحیم کاری: جوشکاری- جوش دادن.
لذا: زیرا- از اینرو- چونکه.
لذّت: مزه - گوارایی - خوشی.
لذّت بردن: خوشگذرانی- شادی کردن.
لذیذ: خوشمزه - گوارا.
لزج: چسبناک- چسبنده- لغزنده.
لزوم: بایست- بایسته.
لسان: زبان.
لژ: (فر) - فرگاه.
لطافت: نرمی- نازکی.
لطیف: نرم- نازک.
لطف: نرمی- نیکویی.
لطف: مهرورزیدن- نیکویی کردن.
لطفاً: مهرورزیده- از روی مهر.
لطمه: آسیب - گزند - زیان.
لعاب: لایه آب - آب لایه.
لعن: نفرین کردن - دشنام دادن.
لعنت: نفرین- دشنام.
لغت: واژه.
لغت تخصصی: دانشواژه.
لغت نامه: واژه نامه - فرهنگنامه.
لُغُز: یاوه گویی- لیچارگویی.
لغو: سخن بیهوده - یاوه - هرزه.
لغوکردن: بهم زدن- پیمان شکستن.
لفظ: سخن - گفته - گفتار.
لق: نااستوار- سست.
لقاء: روی- چهره.
لقاح: آبستن، بارور شدن.
لقب: فرنام برنام.
لقمه: نواله- گُراس.
لک لک: بَلارَج - اَچوپیل.
لکن: زیرا- ولی- چون- مگر.
لکنت: زبان گرفتگی - تپُغ.
لکنت داشتن: تُپُغ زدن.
لمس: مالش- بساوایی- شل و افتاده.
لمس کردن: بساویدن- بسودن.
لنف: آب میان بافت.
لوا: درفش- پرچم.
لوازم التحریر: نوشت افزار.
لوتو: (ای) - بخت- بخته.
لوث شدن: ازمیان رفتن- ازمیان بردن.
لوح: تخته سنگ - تخته.
لوزه: بادامک.
لول: (فر) رده - رج- فراز- تراز.
لوءلوء: مروارید- مروارید درخشان.
لهجه: گویش.
لهو ولعب: هرزگی- زنبارگی- بدکاری.
لیاقت: شایستگی- سزاواری- برازندگی.
لیسانس: (فر) دانشنامه - پروانه.
لیست: (فر)پهرست - سیاهه.
لیف: کیسه ساوُن - پُرز.
لیل و نهار: شب و روز.
mozhgan
02-22-2011, 06:25 PM
م
مآل اندیش: دور اندیش- پیش بین.
ما بعد: پس- سپس- پس از این.
ما بقی: باز مانده - ته مانده.
ما بین: میان- میانه - در میان.
ماتم: سوگ- سوک- سوگواری- اندوه - داغ - غم.
ماتم زده: سوگوار- سوگ زده- اندوهگین- داغدیده.
ماتم گرفتن: سوگ گرفتن - اندوهگین شدن.
ماجرا: پیشامد - رخداد - سرگذشت.
ما حصل: چکیده - بازده - پایانه - سرانجام - فرجام.
ماحصل کلام: چکیده سخن.
مادام: تا هنگامیکه- تا زمانیکه.
مادام العمر: تا پایان زندگی.
مادون: زیردست- پایین تر.
مارس: (ت) زبانزدی دربازی نرد- دوباخت.
مارس شدن: باختن- ازدست دادن - دوباخته شدن.
مارش: (فر) پهلوانی سرود-گام سربازی.
مار عینکی: آینکی- گرزه مار.
مارکبری: کفچه مار.
مارک: نشان- داغ نشانه.
مازاد: فزونی- بازمانده - ته مانده.
مازوت : (ر) نفت سیاه.
ماساژ: (فر)مالش - مشت مال.
ماسک: (فر) روبند.
ما سبق : پیشینه - گذشته.
ماشاءاله: به نام خدا- چشم بد دور.
ماشین: (فر) خودرو- ابزار.
ماشین تحریر: (فر) نبشت کار- نویسار.
ماشه:(ت) شستی- توته- زبانک.
ماضی: گذشته - سپری شده.
ما فوق: بالا دست- بالا تر- برتر- فراتر.
مافوق صوت: تندتر از سدا - تیز تر از سدا - بالا تر ازسدا.
ماقبل: پیش از آن- پیشین - گذشته.
ماقبل تاریخ: فراپیشین- دوران کهن.
ماکارونی: (ای) رشته فرنگی.
ماکت: (فر) پیش ساز - گَرتِه.
مال: داراک - توان.
مالاریا: (ای) تب لرز.
مال التجاره: کالا.
مالک: دارنده- توانمند- سرمایه دار.
مالک بودن: دارا بودن- داشتن.
مالکین: دارندگان.
مال نگهدار: انباردار- کالا دار.
مالیات: خراج- ستام- باژ.
مأمور مالیات: خراج گیر- خراج ستان.
مالیخولیا: (ای) بیماری مغزی- سودا و پندار خام..
مامان: (فر) مادر- مام.
مانتو: (فر) بالا پوش- جامه گشاد.
مأمن: پناهگاه- آسوده گاه.
مانع: بازدارنده - پیشگیری کننده.
مأموریت:گماردگی- گماشتگی- پاکاری.
مانع شدن: بازداشتن.
مانکن: (فر) نوپوش.
مانوی: پیروان مانی - مانیگر- زندیک.
ماوقع: رخداده - پیش آمده - رویداده.
ماهر: استاد - زبردست - چیره- کارآزمود.
ماهرانه: استادانه - هنرمندانه.
ماهوت: (ه) پارچه پشمی پرزدار- اَکسون.
ماهوت پاک کن: گَردبر.
ماهیّت: نهاد- هستی- سرشت- بن.
مایحتاج: نیازمندی- خواسته.
مایع: مایه- آبگونه - آبسان.
مایل: گراینده- گرای.
مأل: فرجام - انجام کار- بازگشت.
مأل اندیش: فرجام نگر- آینده نگر.
مأنوس: خو گرفته- اخت شده.
مأخذ: سرچشمه - ریشه - بن-خاستگاه.
مأوا: پناهگاه- آشیانه - جا
ماوراء: فراسو- آنسو.
مأخوذ: گرفته شده- بر گرفته .
مؤأخذه: بازخواست- سرزنش.
مألاً: سرانجام - به فرجام.
مؤدب: ادب آموخته - باادب- ادب دان
مؤدبانه: ادب مندانه.
مؤانست: خوگرفتن- خوگیری- دمسازی.
مؤثر:کارساز- کارآمد- نشانگذار.
مؤخّر: پشت- واپس- پس افتاده- وامانده.
مؤذن: بانگی- نیاخوان.
مؤِسّس: بنیانگذار- بنیادگذار.
مؤسسه: بنگاه- سازمان- بنیاد.
مؤلِف: نویسنده- گردآورنده.
مؤمن: باوردار- گرویده.
مأمور: گمارده- گماشته - فرمان یافته.
مأمورساختن: گماردن- گماشتن.
مانور:(فر) رزمایش.
مؤیِد: روشنگر- پشتیبان - نیروبخش - استوارکننده.
مأیوس: ناامید - دلسرد - نومید - واخورده - سرخورده.
مباح: روا - شایست - انجام پذیر - سزاوار.
مباحثه: گفتگو- گفت و شنید-کند و کاو - کاوش کردن.
مبادرت: پیشدستی - پیش افتادن - دست بکار شدن.
مبادله: داد و ستد - بده و بستان-پایا پای.
مبارز: دلاور- جنگاور- پیکارگر- هماورد - رزمجو- نستوه.
مبارک: فرخنده - همایون - پسندیده.
مبارک باد: شادباد - همایون باد.
مبارک قدم: همایون گام - فرخنده گام.
مباشر: پیشکار- کارگزار- کارپرداز- دستیار.
مباشرت: پیشکاری- سرپرستی-کارپردازی.
مبالغ: هزینه ها- اندازه ها.
مُبالغه: گرافه گویی - فزونه گویی - بزرگ انگاری.
مبانی: شالوده ها - اندام ها- نهادها - بنیادها.
مباین: ناجور- ناساز.
مبتدی: نوآموز- نوکار-نوگام.
مبتذل: پیش پا افتاده- پست-بی ارزش.
مبتکر: نوآور- تازه آور- نوآفرین.
مبتلا: دچار شدن.
مبحث: گفتار- جستار- سخن.
مبداء: خاستگاه.
مبّرا: بیگناه - پاک - دورازآلودگی.
مبدل: دگرگشته - دگردیس.
مبذول: بخشیده - پذیرفته.
مبّرز: سرآمد.
مبرم: استوار- سخت - پابرجا.
مبرهن: آشکار - روشن - پدیدار.
مبسوط: پهن- گشاده- فراخ.
مبشِر: نویددهنده- پیام آور-
مژده دهنده.
مبصِر: بیننده هشیار- دیده بان.
مبل: (فر) کاچال- کَدابزار.
مبلغ: بها - ارزش - اندازه - پول.
مبلّغ: پیام رسان- شناساگر- گراینده.
مبنی، مبنا: پایه- بنیاد- شالوده- ریشه.
مبهم: گنگ- پیچیده - ناآشکار.
مبهوت: شگفت زده - سرگشته-هاج و واج - سرگردان.
مبیّن: گویا- روشنگر- آشکارکننده.
متابعت: پیروی- فرمانبرداری-دنباله روی.
متارکه: واگذاشتن- رها کردن.
متأسفانه: دریغا - افسوس- شوربختانه- بدبختانه.
متاع: کالا- کاله - بار و بنه.
متانت: والایی- فرمندی- سنگینی.
متاهل: همسردار- پورمند.
متبادل: داد و ستد - داد و گرفت.
متباین: نا برابر- ناهمسو- ناهمگون.
متبسّم: خندان لب.
متبحر: کاردان- زبردست - کارشناس.
متبلور: بلور شده-درخشان- روشن.
متجاسر: سرکش- گردنکش.
متجانس: همتا- همسان- همانند.
متجاوز: ستمگر- زورگو- ستمکار.
متجدد: نوگرا- نوآور- نوپسند- نوخواه.
متجلی: روشن- درخشان - تابان.
متحجر: واپس گرا- سنگواره- سنگشده.
متحد: همدست - هم آوا - هماهنگ.
متحد الشکل: همسان- یکنواخت.
متحرک: جنبنده - پوینده - پویا.
متحصّن: بستی- دژپناه.
متحمّل: سازگار- بردبار- شکیبا.
متحوّل: دگرکننده - دگرگون پذیر.
متحیّر: سرگشته - سردرگم - سرگردان- هاج و واج.
متخاصم: دشمن.
متخصّص: کارشناس- کاردان- آزموده.
متخلّف: گناهکار-بزهکار- لغزشکار.
متداعی: هماویز- همچم- دشمن پیش آینده.
متداول: دست بدست گردانیده شده- همگانی- همه گیر.
متدرجاً: به آرامی- به آهستگی.
متدیّن: دیندار.
متذکّر: یادآور- آگاهنده.
مترادف: همانند- همتا - برابر.
متراکم: انباشته- درهم فشرده- انبوه.
مترجم: برگرداننده- ترزبان - ترجمان.
مترصد: چشم به راه - گوش به زنگ- فراپای - امیدوار.
مترقی: پیشرونده- پیشرفته- بالارونده.
متروک: بازمانده- رهاشده- پس نهاده.
متزلزل: دودل- لرزنده- سست رای- ناپایدار.
متساوی: برابر- سر به سر.
متساوی الاضلاع: دوپهلو برابر.
متشابه: همانند- مانند.
متشبّث: دست به دامن- درآویزنده - چنگ آویز.
متشتت: پراکنده - درهم ریخته - آشفته - نا به سامان.
متشخّص: برجسته - برگزیده - بزرگمنش- نامدار.
متشکّر: سپاسگزار.
متشنّج: لرزان- برآشفته - پریشان.
متشکّل: ریخت گرفته- پیکر پذیر.
متصاعد: فرایاز.
متصالح: سازش پذیر- سازشگر- سازش کننده.
متصدی: سرپرست- گمارده- گماشته- پیشکار-کارگزار.
متصرف: دست اندرکار- چیره - گرفته- دردست دارنده.
متّصل: پیوسته- چسبیده- جدانشدنی.
متّصل کردن: پیوند دادن - چسباندن - به هم بستن.
متصنّع:خودآرا- دلسوزنما - هنرمندنما.
متصّور: گمان برنده - انگارنده - شدنی.
متضاد: ناسازگار- نا همسان- نا همگون.
متضرّر: زیاندیده - آسیب دیده.
متضرع: فروتن- زاری کننده - نالان- گریان.
متضمّن: دربردارنده - دربرگیر.
متظاهر: خود نما.
متظلّم: دادخواه- ستمدیده - دادجو.
متعادل: ترازمند.
متعدّد: بیشمار- فراوان- بسیار.
متعدی: ستمگر- زورگو- آزاردهنده.
متعرّض: پرخاشجو - ستیزگر.
متعرض شدن: آزار رساندن- تاخت کردن- پرخاش کردن.
متعصّب: پی ورز- کوردل.
متعفّن: گندیده - بدبو- بویناک.
متعلّق: از آنِ- وابسته- پیوسته.
متعلّم: شاگرد- آموزنده- ادب آموز.
متعهد: پایبند - پذیرنده - پیمان دار.
متغیّر: برآشفته - خشمگین - تندخو.
متفاوّت : ناساز- ناجور- ناهمگون.
متفرعن: خودخواه- خودبین- خودپسند.
متفرّق: پراکنده- پخش شده- پاشیده.
متفرق کردن: تاراندن- پراکندن- پاشاندن.
متفرقه: گوناکون - جور به جور- پراکنده.
متّفق: همدست- همسو- هم اندیشه.
متّفق شدن: همدست، یکی شدن.
متّفق الرای: هم رای- همداستان.
متّفق القول: همزبان- هم سخن.
متّفق الکلام: هم سخن- یکدل-یک زبان.
متفکّر: اندیشمند.
متقابل: رویارو- روبه رو- رو در رو.
متقابلاً: درپاسخ.
متقارب: هم رس
متقاضی: درخواست کننده - خواهان - درخواستگر- خواستار.
متقاطع: هَمبُر- ازهم گذر.
متقاعد: باز نشسته- کناره گیرنده - پاسخ یافته.
متقال: متخال، پارچه ی سپید.
متقبل: پیمان پذیر- پذیرا- پذیرنده.
متقدّم: پیشین-گذشته- دیرین.
متقلّب: دروغگو- دغلباز- فریبکار.
متقی: پارسا- پرهیزکار- نیکوکار.
متکبّر: خود خواه- خودبین- خود پسند.
متکفّل: سرپرست.
متکلّم: سخنگوی- سخن گوینده.
متکلّم وحده: پرگو- تنها سخن گو.
متلاشی: گسیخته- ازهم پاشیده- درهم ریخته.
متلاطم: توفانی- برهم خورده- خروشان - پرموج.
متلوّن: رنگ به رنگ شونده - دورو - دغلکار- دمدمی.
متلّون المزاج: دمدمی سرشت.
متمادی: دیرباز- دیرپا - دیرگاه.
متمایز: جدا- سوا- باز شناخته شده.
متمایل: گرایش- دلبسته- خواستار.
متمتع: بهره مند- برخوردار.
متمدّن: شهرنشین - شهریگر.
متمرّد: سرکش - نافرمان- گردنکش.
متمرکز: هسته گرفته- یکجا گرد آمده.
متمکّن: توانگر- توانا - توانمند.
متملّق: چاپلوس- چرب زبان- زبان باز.
متمم: پیوست- پایانه- رساکننده.
متمنی: خواستار- خواهشمند.
متموّل: دارا - توانمند - سرمایه دار.
متن: زمینه - درون مایه.
متناسب: درخور- فراخور- جور- هماهنگ.
متنبه: آگاه شونده- بیدارشونده- هوشیار.
متنبه ساختن: آگاه ساختن-بیدارساختن - هشیارساختن.
متنفذ: رخنه کننده- چیره - نیرومند- توانا - فراگیر.
متنفّر: بیزار- گریزان - رمیده - دلزده.
متنوّع: گوناگون- جوراجور-رنگارنگ.
متواری: گریزان- گریخته - آواره - سرگردان.
متوازن: هم اندازه- همسنگ- برابرشونده- بامنش.
متوازی: همسویه- رو به رو- همرو.
متواضع: فروتن- سر به زیر.
متوالی: پیاپی- پشت سرهم.
متوجه: آگاه- هشیار- فراگیر- هوشمند.
متوحّش: ترسان- بیمناک - نگران.
متورّم: آماس کرده - باد کرده- برآمده.
متوسط: میانه- میانگین.
متوسّل: دست بدامن- دست آویز- نزدیک جوینده.
متوفّی: مرده- درگذشته- جانسپرده.
متوقّع: چشمداشت- امیدوار- آرزومند - خواستار- چشم به دست.
متوقّف: ایستاده- بی جنبش- دریک جامانده.
متوقّف شدن: ایستادن- درنگ کردن - ازکارماندن- ورشکستن.
متوقّف کردن: ازکار انداختن- به درنگ واداشتن.
متولّد: زایچه- زاییده شده- زاده - به جهان آمده.
متولّی: کارگزار- سرپرست- برمک- کیشمند - دینکار.
متهم: بزه ور- گناه آلوده.
متهوّر: بیباک- گستاخ - بی پروا.
متین: بردبار- آراسته- سنگین.
مثال: نمونه- مانند - همانند - نشانه - بسان- شبیه.
مثانه: شاشدان- پیشاب دان.
مثبت: راست و درست- برپا - پایدار.
مثقال: ده گرم - 24 نخود - اندازه کم.
مَثل: زبانزد- افسانه - داستان.
مِثل: مانند- همتا - همسان- همانند- همسنگ- همگون
مثلاً: چنانکه- برای نمونه.
مثل اینکه: انگارکه - گویی که - شاید.
مثلث: سه بر- سه گوشه.
مثنوی: دوبندی- دوپاره - دوتایی- جفته - دولختی.
مجاب: پذیرا- پاسخ یافته-پاسخ پذیرفته.
مجاب کردن: پاسخ دادن.
مجادله: ستیزه گری- پرخاشگری- کشمکش.
مجاری: راه ها - آبراه ها - گذرگاه ها - گدارها.
مجاز: روا- پسندیده- با پروانه - خوب.
مجازات: پادافره- کیفر- سزا.
مجازی: انگاری- ناهست- ناآشکار.
مجال: یارا- زمان- پروا- توانایی.
مجالس: انجمن ها- نشست ها.
مجالست، مجانست: همنشینی- همدمی.
مجامع: انجمن ها - گردهمایی ها.
مجامعت: جفتگیری- همبستری.
مجامله: چرب زبانی- چابلوسی.
مجانی: رایگان- مفت- بی پرداخت.
مجاور: همسایه- نزدیک- دیوار به دیوار- هم سامان.
مجاورت: همسایگی- نزدیکی.
مجاهد: کوشنده- پیکارجو- جنگجو.
مجاهدت: کوشش- کوشایی- نبرد- پیکار- ستیز.
مجبور: ناگزیر- ناچار- واداشته.
مجبور کردن: وادار کردن- ناگزیرکردن - ناچارکردن.
مجتمع: انجمن- همگرد- همادگاه.
مجتمعاً: باهم - آماده - انباشته.
مجتهد: کوشش کننده - کوشا.
مُجّد: پابرجا - کوشش کننده - کوشا.
مجدداً: دوباره - ازنو- باز- ازسر.
مجذوب: شیفته- دلباخته - فریفته - دلبسته - گراییده.
مجذور: توان دوم- به توان دو.
مجرا: آبراه- گذرگاه - راه - گدار.
مجرّب: کارکشته- کاردان- کارآزموده - جهاندیده.
مجرد: تنها - بی همسر- تک.
مجرم: بزهکار- گناهکار- تبهکار.
مجروح: زخمی- آسیب دیده.
مجزا: سوا - جدا - دورازهم- واشده.
مجسّم: بازنمودن- نمودار- نمایان- دراندیشه آوردن.
مجسّمه: تندیس- پیکره.
مجعّد: فرفری- موی پیچیده- چین چین - پرشکن.
مجعول: ساختگی.
مجلّد: پوشینه دار- پوست کنده- پوست یافته.
مجلس: انجمن- همایش- نشست.
مجلس شورا: مِهِستان کوچک-گزینستان- انجمن نمایندگان مردم.
مجلس سنا: مِهِستان بزرگ.
مجلّل: باشکوه - شکوهمند- بافر و شکوه - شاهوار.
مجلّه: ادبنامه- هفتگی نامه - ماهنامه - سالنامه.
مجمر: آتشدان- افروزه - بوی سوز.
مجمع: انجمن- گردگاه- فرهنگستان.
مجمع عمومی: انجمن همگانی- گردهمایی همگانی.
مجمل: کوتاه - فشرده - گزیده.
مجموع: روی هم- باهم.
مجموعاً: رویهمرفته- یکسره - همگی- باهم.
مجموعه: گردآمده - گردشده - گزیده - انباشته.
مجنون: دیوانه- شیفته - خل.
مجوّز: دستور- روادید - پروانه.
مجوس: مَگوگ- مغ- آتش پرست.
مجوّف: کاواک- میان تهی - پوک.
مجهّز: آماده- با ساز و برگ- بسیجیده.
مجهز ساختن: سازوبرگ دادن- آراستن- فراهم کردن.
مجهول: ناشناخته - نادانسته- ناپیدا.
مجهول الهویه: ناشناس- ناشناخت- بی نام و نشان- گمنام.
مجید: گرامی- بزرگ - بلند پایه.
محاذات: رودررویی- رو با رویی.
محارب: جنگجو- رزمجو- پیکارجو.
محارم: نزدیکان - خویشان.
محاسب: آمارگر- شمارگر - اَیارگر.
محاسبه: شمارش- شمردن.
محاسن: خوبی ها - نیکی ها -زیبایی ها - ریش.
محاصره: دورگیری- پیرامون گیری تنگنایی.
محافظ: پاسبان- نگهبان- پاسدار.
محافظت: نگهداری- نگهبانی-. پاسداری.
محافل: انجمن ها- نشستگاه ها .
محاکم: دادگاه ها.
محاکمه: دادرسی- دادگری- دادوری.
محال: نشدنی- بی ریشه - نابودنی.
محاوره: گفت و گو- هم سخنی.
محبت: مهربانی- مهرورزی- دوستی.
محبت آمیز: مهرآمیز- دوستانه.
محبس: زندان- بند- بازداشتگاه.
محبوب: دلدار- دلبر- دلداده- دوست.
محبوبیت: مردم پسندی - دوستداری - دوست داشتنی.
محبوس: زندانی- دربند - درزنجیر- بازداشتی.
محتاج: نیازمند- تهیدست - مستمند.
محتاط: دوراندیش- دورنگر- ژرف نگر.
محترز: خویشتن دار- پرهیزکار.
محترق: سوزان- سوزا- آتشگیر.
محترم: گرامی- ارجمند- بزرگوار- والا.
محترماً: با گرامیداشت - ارجمندانه - با ارج نهی- با گرانمایگی.
محتسب: داروغه- پاسبان.
محتشم: بزرگوار- سرور- مهتر.
محتضر: مردنی- جان سپار.
محتکر: انباربند- انبارگر- بُندار- سودجو- گران خواه- پنهانگر کالا.
محتمل: شاید- گویا-گمان میرود.
محتوی: درونمایه - فراگیرنده دربردار.
محجوب: باآزرم- باشرم.
محجور: دیوانه- خل.
محدّب: کوژ- برآمده.
محدّث: رویدادگو- واگو.
محدود: اندک- کم - ناچیز- مرزین - مرزبسته - کران بسته.
محدودیت: تنگنا- پیرامون بسته- کران بستی.
محراب: مهراب- مهرابه- نیایشگاه.
محرر: نویسنده- دبیر- نگارشگر.
محرز: آشکار- استوار- روشن- پابرجا.
محرق: سوزاننده- سوز آور.
محرک: انگیزا - برانگیزنده.
محرم: خودی- رازدار- همدم- همدل.
محرم اسرار: همراز- رازدار- رازنگهدار.
محرمانه: پنهانی- نهانی.
محروم: بی بهره- ناکام- ازدست داده.
محزون: اندوهگین- افسرده- پژمرده.
محسّنات: - خوبی ها - نیکی ها.
محسوب: شمرده شده- انگاشته-به شمارآورده.
محسوس: نمودار- پیدا - آشکارا.
محصّل: دانش آموز.
محصول: بازده- فرآورده- خرمن
محض: تااینکه- تا - برای - به ویژه.
محضر: پیشگاه- فرگاه- بودگاه.
محظور: رودربایستی- بن بست.
محظوظ: شاد- خرسند- بهره مند.
محفظه: اشکاف- گنجه- دولاب.
محفل: انجمن- خانگاه- دیدارگاه.
محفوظ: درپناه- نگاهداشته- درزینهار.
محق: سزاوار- شایسته - هوده مند.
محقر: کوچک- خُرد- اندک- ناچیز.
محقق: پژوهشگر- پژوهنده - کوشا.
محققاً: به راستی- به درستی- بیگمان.
محک: زرسنج - زرکَش- آزمونه-ارزشیاب.
محکم: استوار- پابر جا- استوان- سخت- سفت.
محکمه: دادگاه.
محکوم: دادباخته - باخته-شکست یافته.
محل: بوم- جا - جایگاه.
محل ا قامت: زیستگاه- زیستنگاه- آشیان-کاشانه- خانه.
محل تقاطع: برخوردگاه- جای برخورد.
محل توقف: ایستگاه.
محل عبور: گذرگاه- گذار.
محله: برزن- کوی.
محمل: کجاوه - پالکی - هودج.
محنت: رنج - سختی - گرفتاری.
محو: زدوده- سترده - ناپدید- نابود.
محور: آسه.
محوطه: پهنه- میدانگاه- جایگاه.
محوّل: سپرده - واگذار- وانهاد.
محیط: پیرامون- گرداگرد- فراگرد.
محیل: فریبکار- دغل - نیرنگ باز.
مخ: مغزسر- مغزاستخوان.
مخابره: پیام رسانی - بی سیم گری- بی سیم گویی.
مخارج: هزینه ها.
مخاصمه: دشمنی کردن- پیکارکردن - نبرد- کشمکش.
مخاطب: شنونده- هم سخن- روی سخن- دوم کس.
مخاطره: به آب وآتش زدن- سیجیدن.
مخالف: ناهمراه- ناهمدل- ناسازگار.
مخالفت: دشمنی کردن - ستیزه کردن.
مخبر: گزارشگر- آگاهیده - پیامگوی.
مختار: برگزیده- آزادکام.
مخترع: نوآور- آفریننده- پدیدآور.
مختص: ویژه.
مختصر: کوتاه- کم- فشرده.
مختصراً: به کوتاهی- به فشردگی.
مختل: درهم برهم - درهم ریخته - شوریده- آشفته.
مختلس: دزد- رباینده- کش رونده.
مختلط: آمیخته - درهم ریخته.
مختلف:گوناگون- جورواجور- ناهمگون.
مختوم: انجام- پایان یافته- سپری.
مخدّر: آرامش بخش- سست کننده- کرخ کننده.
مخّده: نازبالش- پشتی.
مخدوش: دست خورده- خراشیده - دست کاری شده.
مخدوم: سرور- فرمانروا - خداوندگار.
مخرّب: ویرانگر- تباهگر - نفله کن.
مخرج: سوراخ - گذرگاه- بخشیاب.
مخروبه: ویرانه - ویران شده.
مخروط: سروگونه- کله غندی- خراشیده.
مخزن: انبار- گنجینه- پوته.
مخصوص: ویژه- برگزیده.
مخصوصاً: به ویژه.
مخفف: کوتاه- کاسته- سبک- کاهیده.
مخفی: پنهان- نهان- نهفته- سربسته.
مخفیگاه: نهانگاه- پنهانگاه.
مخلّ: آشوبگر- آسیب رسان - تباه گر.
مخلص: پاک - همدل - یکدل - نیک خواه - بی آلایش.
مخلصانه: پاکدلانه - با بی آلایشی- ازته دل.
مخلفات: مانداک ها- خرده ریز ها.
مخلوط: درهم شده- آمیخته-درهم آمیزه.
مخلوع: برکنار- برکنده - برافتاده.
مخلوق: آفریده- ساخته شده.
مخمورخواب آلود- نیمه مست- خمار.
مخمّر: خمیرشده - خمیرمایه.
مخمصه: تنگنا - گرفتاری - رنج.
مخمل: پرنیان - پرند - ابریشم.
مخوف: ترسناک- هراس آور- بیمناک.-
مخیلّات: پندارنده - گمان برده- گمان.
مدّ: فرازآب- آبخیز.
مدّاح: ستایشگر- چاپلوس.
مداخله: پادرمیانی- دست اندازی - دست درازی.
مداد: کلک- خامه - زاگاب.
مدار:گردون سپهر - پرگاره - چرخگاه.
مدارا: سازگاری- بردباری- نرمی- کنارآمدن.
مدارس: دبستان ها- آموزشگاه ها.
مدارک: بنچاک ها - کارمایه ها- نوشته ها گواهینامه ها- پایان نامه ها- استوارنامه ها.
مدافع: پشتیبان- پدافندگر.
مدام: پیوسته- هماره- همواره- همیشه.
مداوا: درمان- چاره.
مداومت: پایداری- ایستادگی.
مد ا هنه: چاپلوسی- چرب زبانی - زبان بازی- گزافه گویی.
مدبّر: کاردان- آگاه - دوراندیش-ژرف نگر.
مدبرانه: بینشورانه - خردمندانه - اندیشمندانه - آگاهانه.
مدّت: گه- گاه- هنگام- پاس- زمان.
مدّت طولانی: دیرباز- دیرزمان.
مدّتی: چندی- چندگاهی- دیرزمانی.
مدح: ستایش- آفرین.
مدح و ذمّ: ستایش و سرزنش.
مدد: یاری - یاور ی- کمک - فریادرسی.
مددکار: یاور- همیار- دستیار- پشتیبان.
مدد معاش: کمک هزینه زندگی-روزی یار.
مدرج ساختن: زینه بندی
مدعوین: فراخواندگان- میهمانان.
مدعی: خواهان- دادخواه.
مدفوع: چمین- پیخال- گُه - سرگین.
مدفون: به خاک سپرده- نهانیده.
مدوّر: گرد- چرخی.
مد نظر: برابر چشم.
مدنی: شهری - شهرنشینی.
مدوّن: نوشته شده- گردآوریده - آراسته.
مدهش: بیمناک- سهمناک.
مدهوش: بیهوش- گیج - منگ.
مدید: دراز- دیرباز- کشیده- کشیده شده.
مدیر، مدیر عامل: فرنشین- سالار- گرداننده - هماهنگ کننده.
مدیرکلّ: فرسالار- فرمهان- سرمهان.
مدیون: بدهکار- وام دار.
مذاب: گداخته - گدازه - آب شده.
مذاکره: گفتگو- گفت وشنود.
مذبوح: کشتار- گلو بریده-دست وپا زده.
مذهب: راه - روش - آیین-دین.
مذکر: نر- نرینه - مرد.
مذکور: گفته شده- یادشده- بالا گفت- سرگفت.
مذلت: خواری- پستی - بیچارگی.
مذمت: نکوهش- سرزنش - بدگویی.
مرابحه: بهره کاری.
مرابطه: رفت و آمد- پیوند.
مراتب: پایه ها - پایگاه ها - پله ها.
مراتع: چراگاه ها- مرغزار ها.
مراجعت: برگشتن- بازگشتن.
مراجعت دادن: برگشت دادن- برگرداندن.
مراد: خواسته- آرزو - امید - آ رمان.
مرادف: همردگی- همرسته - درپی.
مرارت: سختی- دشواری - تلخکامی.
مراسم مذهبی: یَزش، یشت- پرسه.
مرافعه: ستیز- کشمکش- زد و خورد.
مرافقت: دوستی- همدلی - مهربانی.
مراقب: نگهبان- پاسدار- دیده بان.
مراقبت: دیده بانی- نگهبانی- فرابینی.
مرام: آرمان- خواست- آرزو - پسند.
مرئی: آشکار- پیدا- دیدنی- نمایان.
مرباّ: پرورده - پرهیخته - میوه شکرین.
مربّع: چهارگوش- چهار پهلو.
مرّبی: آموزگار- آموزنده -پرورنده.
مربوط: بسته- وابسته- پیوسته.
مرتاض: رنج کش.
مرتب: پیاپی- پی درپی- پشت سر هم.
مرتب کردن: سامان دادن- پیراستن - آراستن.
مرتجع: کهنه پرست- کهنه پسند- بازگردنده.
مرتعش: لرزان- لرزنده- جنبان.
مرتبه: پایه- رده- پایگاه- جایگاه.
مرتفع: بلندی- بالا- فراز- سربالا.
مرتکب: گناه کننده- آغازنده-کننده.
مرجع: سرچشمه- سرآغاز.
مُرجّح: برتری داده - افزونی داده.
مرحبا: آفرین- زهی - خوشا.
مرحله: رده- پله- گام - زینه.
مرحمت: مهربانی- مهرورزی- نوازش-بخشایش.
مرحوم: درگذشته - ازجهان رفته- روانشاد - شادروان- زنده یاد.
مرخص: آزاد شده- رهاشده - پروانه داده شده.
مرخصی: آسودگی- رهایی- آسایه-آسوده روز.
مردد: دودل- سرگردان- سرگشته.
مردود: ردشده- پذیرفته نشده -واخورده- بازمانده.
مرسوم: نهادیک- نهاده-آیین- روش- گسترش یافته.
مرشد: راهنما- رهبر- پیشوا.
مرصّع: گوهرنشان- زرنشان.
مرض: بیماری - ناخوشی- رنجوری.
مرضیه: پسندیده- تودل برو.
مرطوب: نمناک- نمور- نمدار.
مرغوب: پسندیده - برگزیده - دلپسند - برازنده - دلپذیر.
مرفه: آسوده - باآرامش - تن آسان- درآسایش- درفراوانی.
مرفه الحال: با آسایش- آسوده- تن آسان.
مرقوم: نوشته شده.
مَرکب: چهار پا- رهوار- اسب- ترابر - خودرو.
مرکّب: آمیخته شده- دوده - زکاب.
مرکبات: پیوندیان- آمیختگان-نارنج گونه ها.
مرکز: میانه- هسته- میان- پایتخت- فرنشین.
مرکز ثقل: گرانیگاه.
مرکز فرماندهی: ستاد فرماندهی.
مرمت:نوسازی- بازسازی- دوباره سازی.
مرموز: رازدار- تودار- پوشیده.
مروّت: جوانمردی- مردانگی- رادمنشی.
مرور: دوباره نگریستن - دوباره خواندن - از نو نگاه کردن.
مرهم: ملهم - نوشدارو.
مرهون: درگرو- گرورفته - گرونهاده - گروی- سپاسگزار.
مری: سرخ نای.
مرّیخ: بهرام - وهرام.
مرید: پیرو- سرسپرده- دنباله رو.
مریض: بیمار- ناخوش- رنجور- دردمند.
مزاج: سرشت - نهاد - آمیزه - آمیغ.
مزاح: شوخی- لودگی- مسخرگی.
مزاحم: دست و پاگیر- سربار- سَرخر.
مزاحمت: دردسردادن- رنج دادن.
مزار: گور- آرامگاه - آستانه.
مزایا: برتری ها - فزونی ها - سود ها.
مزایده: بیش فروش - فزون فروش - فرا فزونی.
مزبور: گفته شده - یادشده - نامبرده.
مزخرف: سخن بیهوده - یاوه - ژاژ - پوچ - چرند و پرند.
مزرعه: جالیز- کشتزار.
مزقان: (ت) سرنا- شیپور- خنیا.
مزمن: کهنه - دیرینه.
مزور: دروغگو- دغل- دغاکار-نیرنگ باز- فریبکار.
مزیّت: برتری- افزونی.
مزید: افزونی- بیشی - فراوانی.
مزید برعلت: پیش آمدی فزونتر- افزوده برانگیزه.
مزیّن: آراسته- آرایش- آراینده - زیور.
مسائل: چیست ها - دشواری ها - پیش آمدها - گرفتاریها.
مسابقه: پیشی- آورد - زورآزمایی- همتازی.
مساعد: فریادرس- یاور- یارمند.
مساعدت: کمک، یاری کردن- همدلی.
مساعده: پیش پرداخت.
مسافت: درازراهی - دوری.
مسافر: رهنورد - راه پیما - بوم نورد-ره سپر.
مسافرت: گشت و گذار- را هی گشتن - بوم نوردی.
مسافرخانه: مهمانخانه- مهمانسرا- کاروانسرا.
مسالمت: آشتی کردن- خوش رفتاری.
مسالمت آمیز: همراه با سازش.
مسامحه: آسان گرفتن- کوتاهی - آسان انگاری - سستی ورزیدن.
مساوات: برابری- همسانی - یکسانی.
مساوی: برابر- همتای- هم اندازه.
مسئله: چیستان- دشواری - پیش آمد - گرفتاری.
مسئله ی مهّم:کاربزرگ-کارارزشمند.
مسئول: پاسخگو- پاسخور- سرپرست.
مسئولیت: پاسخگویی- پاسخدهی.
مسبب: انگیزه ساز- برانگیزنده - پدیدآورنده.
مستأجر: کرایه نشین- خانه بدوش - خوش نشین.
مستأصل: درمانده - پریشان - آشفته.
مستبد: خودکامه - خودسر- خودرای- خیره سر.
مستبعد: بسیاردور.
مستثنی: جدا - سوا - به جز- مگر.
مستجاب: پذیرفته شده - انجام شده.
مستحضر: آگاه- آشنا - دانسته.
مستحق: سزاوار- شایسته.
مستحکم: استوار- پابرجا - پایدار.
مستحیل: ترفندگر- ناشدنی- یاوه - دگرگون شده - ازمیان رفته.
مستخدم: خدمتگزار.
مستراح: آبریزاه- کنارآب- دستشویی.
مستدام: پاینده- پایدار- جاویدان.
مستدعی: درخواستگر- خواستار- خواهشگر.
مستدل: بافرنود- با برهان - درست.
مسترد: بازپس داده - پس داده - برگردانده.
مسترد داشتن: برگشت دادن-برگرداندن- فرازدادن.
مستحفظ: نگهبان- پاسبان- زندانبان.
مستشار: رایزن.
مستشرق: خاور شناس.
مستضغف: ناتوان- بینوا- تنگدست- تهیدست- درمانده.
مستطاب: پاک- پاکیزه - خوش آمده.
مستطیع: توانگر- توانمند- سرمایه دار.
مستطیل: راست گوشه.
مستعار: سپنجی- نام دوم.
مستعد: آماده- دریابنده.
مستعفی: کناره گیر.
مستعان: یاری جسته - یاری بخش.
مستعمره: دست نشانده.
مستعمل: فرسوده- کهنه - کارکرده.
مستغرق: فرورفته - غوته ور- شناور.
مستغلات: خانه وزمین- دارایی.
مستغنی: توانگر- بی نیاز.
مستفاد: دریافته - بهره گرفته-پی برده - برآمده.
مستفیض: بهره مند - برخوردار.
مستقبل: آینده- پیشتاز- پیشواز.
مستقر: استوار- پایدار- برجا - جایگیر.
مسری: واگیر- واگیردار- همه گیر.
مستقل: آزاد - جداسر-خودسر.
مستقلاً: آزادانه - خودسرانه.
مستحب: پسندیده - نیکو.
مستقیم: راست- راستای- سهی.
مستقیماً: یکراست- یکسره- سر راست.
مستکبر: گردنکش- خودخواه.
مستلزم: سزاوار- بایسته- درخور.
مستمر: همیشه - پیوسته - پی درپی.
مستمری: دستمزد- کارمزد- ماهانه.
مستمسک: دستاویز.
مستمع: شنوا- شنونده- نیوشنده.
مستند: پشتوانه دار- پابرجا - فرنودین - بایسته - درست.
مستنطق: بازپرس.
مستوجب: سزاوار- درخور- شایسته - برازنده - زیبنده.
مستور: پوشیده- پنهان- نهان- درپرده.
مستوفی: دبیر- دیوان دبیر- سرگنجوَر.
مستولی: چیره- پیروزمند-دست یافته.
مستهجن:زشت- بد- نابهنجار- ناپسند.
مستهلک: نابود- ازمیان رفته - نیست.
مسجد: مزکت.
مسحور: جادو شده- فریفته - دلباخته.
مسجع: خوش آهنگ- خوش آوا.
مسجّل: آشکار- روشن - بی گفتگو-بی چون و چرا.
مسخ: زشت - ننگسار- دگرگون پیکر.
مسخّر: رام- فرمانبردار- گرفته شده.
مسخره: لوده- دلغک- شوخ- بذله گو.
مسدود: بسته - بندآمده -گرفته.
مسدود کردن: بندآوردن- بستن- فروبستن.
مسرت: شادی- خوشی- دلشادی.
مسرور: شاد- شادمان- دلشاد.
مسطح: پهن- هموار- تخت- یکدست.
مسطوره: نوشته - نوشته شده.
مستوره: نمونه ی کالا.
مسعود: نیکبخت- همایون- فرخنده.
مسکن: خانه - سرای - کاشانه.
مسّکنُ: آرام ده- آرام بخش.
مسکونی: زیستنی- زیست پذیر.
مسکنت: بینوایی- نیازمندی- تهیدستی- مستمندی- بی چیزی.
مسکین: بی چیز- بینوا - تهیدست- مستمند - بیچاره.
مسلح: با سازوبرگ- با جنگ افزار.
مسلخ: کشتارگاه.
مسلسل: زنجیره یی- پیوسته- پیاپی - پی در پی.
مسلّط: چیره- پیروز- پیروزمند.
مسلک:راه- روش- روال- شیوه- گونه.
مسلّم: آشکار- بیگمان- روشن.
مسلّماً: بی چون و چرا - بی برو برگرد.
مسموع: شنیده - شنیده شده.
مسموم: زهر- زهرخورده- زهرآلوده.
مسمومیّت: زهرآلودگی- زهرناکی- زهرمندی.
مُسّن: سالخورده - کهنسال - پیر.
مسند: تخت - جایگاه - تکیه گاه.
مسواک: دندان شوی- دندانشویه- دندان سای- دندان زدا.
مسوّده: پیش نویس- سیاهه.
مسهل: کارکن- روان کن- شکمروان.
مسیحی: ترسایی.
مسیر: گذرگاه - راه - گشتگاه - گذر.
مشابه: مانند - همانند - همسان.
مشابهت: همانندی- همگونی- همسانی- همتایی.
مشاجره: ستیز- کشمکش-برخورد، گفتگوی تند.
مشارکت:همدستی- همکاری- هنبازی.
مشاطه: آرایشگر- چهره آرا - بزک کن.
مشاع: بخش ناکرده - چند هنبازه.
مشاعره: چامه خوا نی- سروده خوا نی.
مشّام: بینی- بویایی.
مشاور: رایزن.مشاورت: رایزنی- همپرسی.
مشاهده: دید- دیدن- نگرش- نگاه.
مشاهیر: بلند آوازگان- ناموران-نامداران.
مشایخ: ریش سپیدان - پیرسالاران.
مشایعت: درپی کسی رفتن- همراهی- پسواز- بدرهه.
مشئوم: بدشگون- گجسته.
مشبّک: سوراخ سوراخ- روزنه دار.
مشتاق: خواهان- خواستار- شیفته.
مشتبه: گول خورده - پرت.
مشترک: هموند- چند هنباز- انباز.
مشتری: خریدار- ستاره ی اورمزد.
مشتعل: فروزان- افروخته -آتش گرفته- الوگرفته.
مشتق: برگرفته - برآمده- به دست آمده - جداشده.
مشجر: پُردار و درخت - درختکاری شده.
مشخص: پیدا- شناخته شده- نمایان- هویدا.
مشخّصات: ویژگی ها- نام و نشان.
مشدّد: توانیافته- توانا کرده شده.
مَشرَب: آبخورد- آشامیدن - نوشیدنی - روش دینی- کیش- روش فرزانی.
مشرف: برفراز- جای بلند - فراتر.
مشرّف: سرافراز.
مشرق: خاور.
مشرک: چندخدایی- هنبازگیر.
مشروب: نوشابه- نوشیدنی- آشامیدنی.
مشروب فروشی: می فروشی- میکده-میخانه.
مشروطه: مردم سالاری.
مشروع: روا- بر پایه دین.
مشعل: فروزانه - آتشدان- ناردان-آتش فروزان.
مشعوف: شادمان- سرخوش- خرسند.
مشغله: پیشه - کار و بار.
مشغول: دست اندرکار- سرگرم.
مشغول شدن: سرگرم شدن- درکارشدن- به کار پرداختن.
مشغولیّت: سرگرمی.
مشفق: مهربان- دلسوز- مهرورز.
مشق: نوشتن- ورزش.
سرمشق: نمونه-رو بُر.
مشقت: سختی- دشواری - رنج.
مشکل: دشوار- سخت- پیچیده - بغرنج.
مشکل گشا: گره گشا- گره زدا.
مشکل پسند: سخت پسند- دیرپسند.
مشکوک: دودلی- گمان.
مشکور: ستوده- درخورسپاس- پسندیده.
مشمئز: بیزار- رمنده- دماغ آزار.
مشمول: فراگیر- فراگرفته شده- آماده.
مشورت: رایزنی- همپرسی.
مشّوش: آشفته- پریشان- نگران.
مشوّق: برانگیزنده- امید بخش.
مشهود: پیدا، نمایان- نمودار- روشن.
مشهور: نامدار- پرآوازه
بلند آوازه: نامور- سرشناس- نامی.
مشی: روند- روش- راه- شیوه- روال.
مشیّت: خواست- خواسته - آرزو.
مشیّت الهی: خواست خدا- ایزد خواست.
مصاحب: یارو همدم- دوست.
مصاحبت: هم سخنی- همدلی- همدمی- یار و همدم شدن.
مصادر: ریشه ها - سرچشمه ها- دستمایه ها - سرآمدها.
مصادره: بازگیری.
مصادف: برخوردکننده - روبرویی- روبه رو شونده - یابنده.
مصارف: هزینه ها.
مصاف: پیکار- رزمگاه - آوردگاه - کارزار- رزم.
مصالح: نیک اندیشی ها - سودها - شایسته ها.
مصالح ساختمانی: کارمایه ساختمانی- سازه ها- کاراسته ها.
مصالحه: سازش- آشتی - سازگاری - کنارآمدن.
مصب: دهانه - دهانگاه - ریزشگاه.
مصحّح: ویراستار- ویرایشگر- درستگر.
مصدع: دردسردهنده- آزاررسان.
مصداق: راستگوی- گواه راست-راست نماد.
مصدّق: باورشده - گواهی شده - راستگو پنداشته شده.
مصدوم: آسیب دیده - کوفته - گزند دیده.
مصّر: پافشار- سمج.
مصراع: بند- نیمه - لنگه - لخت.
مصرف: کارکرده- کاربری.
مصطلح: زبانزد- همه کس گو.
مصغّر: کوچک- خرد- ریز- کهتر.
مصفّا: خرم- سرسبز- خوش آب و هوا.
مصلح: نیکخواه- به اندیش- بهساز.
مصلحت: نیک اندیشی- به نگری.
مصلوب: بدارآویخته شده- چلیپا شده.
مصمّم: استوار- پابرجا- پایدار- باآهنگ.
مصمّم شدن: کمربستن- آهنگ کردن.
مصنّف: نویسنده- نگارنده- دبیره نویس.
مصنوع: ساخته شده - فرآورده- نوپیدا.
مصنوعی: ساختگی.
مصوّب: استوارشده - پذیرفته.
مصون: درپناه - نگهداشته - دورداشته.
مصوّر: نگارگر- چهره گر- چهریافت.
مصونیّت: در پناه - زینهاری.
مصیبت: اندوه- پیش آمد ناگوار-پریشانی - دردمندی.
مضّار: گزندها - زیان ها - آسیب ها.
مضاعف: دوچند- دوچندان- دوبرابر.
مضاف: بیش- افزا- دردستور- پیوند.
مضافاً: افزون براین- سوای این- جدا ازاین- جزاین - بااین که- گذشته ازاین.
مضامین: زمینه ها- دستمایه ها-درونه ها
مضایقه: کوتاهی- فروگزاری - سختگیری- خودداری- تنگی
تنگ گیری: در فشار گذاشتن-دریغ کردن.
مضبوط: نگاهداشته- بایگانی شده.
مضحک: خنده دار- خنده آور.
مضحکه: ریشخند شده.
مضر: زیان آور- زیان بخش-آسیب رسان.
مضراب: زخمه- شکافه.
مضرب: جای زدن- تیزی شمشیر-بر پا کننده غوغا- ابزار زدن-(حاصل ضرب) - بس شمار- بازده.
مضرّت: آسیب - گزند - زیان.
مضطر: آشفته- پریشان - بیچاره.
مضروب: زده شده - گزند یافته.
مضطرب : نگران- پریشان- دلواپس.
مضمحل: نیست - نابود.
مضمضه: شستشوی دهان با آب- مزمزه - چشیدن.
مضمون: درونمایه- زمینه- چکیده.
مضیقه: تنگنا- سختی- دشواری.
مطابق: برابر- جور- همانند- یکسان.
مطاع: از کسی فرمانبرداری کردن-در خور فرمانروا یی.
مطالب: گفتارها - سخن ها - جستارها.
مطالعه: بررسی- پژوهش- نگرش.
مطالعه کردن: خواندن- بررسی کردن- بازنگریستن.
مطامع: آرزو ها - آزها.
مطب: پزشکخانه.
مطبخ: آشپزخانه- جای پختن
مطبعه: چاپخانه.
مطبوع: خوشایند - دلپذیر- چاپ شده.
مطبوعات: نسک ها- روزنامه ها- هفته نامه ها- ماهنامه ها- سالنامه ها-نگارش ها.
مطرب: رامشگر- خنیاگر- شادی آفرین.
مطرح: گفته- پیش کشیده- زمینه- بستر.
مطرح کردن: زمینه ی سخن ساختن - بادیگران درمیان گذاشتن.
مطرود: رانده - دورکرده - واپس زده.
مطلا: زراندود.
مطّلع: آگاه - دانا.
مطلق: تنها - یگانه آزاد- یله.
مطلقاً: هرگز- به هیچ روی - هیچگاه.
مطّلقه: رها شده - جداشده - آزاد.
مطلوب: پسندیده - شایسته - خواسته.
مطمئن: دل آسوده - نیک گمان - آسوده اندیش.
مطمئن شدن: آرامش یافتن-آسوده دل شدن.
مطهّر: پاک- پاک شده - پاکیزه.
مطیع: فرمانبردار- رام - سرسپرده.
مظاهر: نماهای بیرونی.
مظفّر: پیروز- کامروا - کامیاب.
مظلوم: ستمدیده - ستمکش.
مظنون: گمان برده - انگاشته.
مظنّه: گمان- بدگمانی- انگاره - نرخ - ارزش روز.
مظهر: نماد- جای آشکارشدن-جای بالا رفتن.
معابر: راه ها - گذرگاه ها - گدارها.
معادل: همچند- همسنگ- برابر.
معادله: همچندی- برابری- هم سنگی.
معارضه: ستیز- رویارویی- درگیری.
معارف: فرهنگ.
معاش: زیست- روزی- گذران.
معاشر: همنشین - همزی - همامیز- همدم - دوست.
معاشرت: همزیستی- همنشینی.
معاشقه: همآغوشی- دلدادگی-مهرورزی.
معاصر: همزمان- همدوره - هم روزگار.
معاصی: گناهان - بزه ها - لغزش ها.
معاضدت: همراهی- یاوری- پشتیبانی.
معاف: بخشوده- برکنار - رهاشده.
معافیِّت: بخشودگی- برکناری- رهایی.
معالج: درمانگر- درمان کن - چاره گر.
معالجه: درمان- چاره گری- بهبود.
معامله: دادو ستد- خرید و فروش- سوداگری.
معاند: دشمن- ستیزه جو- پرخاشگر.
معانی: چم ها - آرِش ها - ماناک ها.
معاودت: بازگشتن- برگشتن.
معاوضه: داد و ستد- پایا پای.
معاون: دستیار- همیار- یاور.
معاهد: هم پیمان - هم سوگند.
معاهده: پیمان- سوگند.
معایب: کاستی ها - زشتی ها.
معاینه: بررسی- وارسی- نگرش- بیمار بینی- باچشم دیدن.
معبد: پرستشگاه - نیایشگاه.
معبر: گذرگاه - گذر- گدار.
معبّر: خوابگزار.
معبود: دلبر- یار- دلدار- نگار.
معتاد: خوگرفته - دژخوی - خوگر.
معتبر: ارجدار- آبرودار- سرشناس- توانگر- فرمند.
معتدل: میانه- میانه رو- خوش آب و هوا - نه سرد و نه گرم.
معترض: خرده گیر- پرخاشگر- نکوهشگر.
معترف: خستو- پذیرنده گناه.
معتزل: گوشه نشین- کناره گیر.
معتقد: باوردار- گرونده - پای بند.
معتکف: گوشه نشین- پارسا - پرهیزکار.
معتمد: درستکار.
معجزه: فرجود- شگفت کاری.
معجون: آمیخته- درهم آمیزه- رنگینه.
معدل: میانگین- میانه.
معدلت: داد- دادگری- دادگستری.
معدن: کان.
معدن شناسی: کان شناسی.
معدنی: کانی
معدود: کم - اندک- انگشت شمار.
معدوم: نیست شده - نابود - تباه.
معده: شکم.
معذالک: با این روش- با اینهمه.
معذّب: پریشان- درسختی.
معذرت: پوزش- پوزش خواستن.
معذور: پوزش خواه- پوزش روا.
معرّب: تازی گشته - عرب شده.
معرّف: شناساننده- آشناکننده.
معرفت: شناخت- دانش- بینشمندی.
معرفی: شناساندن- آشناکردن.
معرفی نامه: برگ شناسایی- شناسنامه.
معرکه: گیر ودار- جای جنگ-هنگامه.
معروض: گفته- نموده - پیش کشیده.
معروف: سرشناس- نامور- نامدار.
معزز: گرامی- ارجمند - گرانمایه.
معزول: برکنارشده - کنارگذاشته شده.
معشوق: دلبر- دلستان - دلدار- نگار.
معصوم: پاک- یگناه- پارسا- پرهیزکار.
معصومیّت: پاکی- پرهیزکاری- پارسایی.
معصیّت: گناه-گناهکاری.
معضلات: دشواری ها - سختی ها.
معطّر: خوشبوی- مشگبوی- بویا.
معطّل: چشم به راه- سرگردان- بیکاره- مانده- درنگ.
معطّل کردن: چشم به راه گذاشتن- سر دواندن- امروز و فردا کردن.
معطوف: برگشت- بازگشت- بازگردانده.
معظّم: بزرگ- ارجمند.
معقول: خردمند- بخردانه - باادب.
معکوس: سرنگون- وارونه - واژگونه.
معلّق: آویخته- آویزان- آونگ- آونگان.
معلّق زدن: وارو زدن- پشتک زدن.
معلّم: آموزگار- آموزنده.
معلول: بیمار- رنجور- زمین گیر.
معلوم: دانسته - نمایان - آشکار.
معما: چیستان- راز- سخن پیچیده.
معمار: سازنده- ساختمان ساز.
معماری: ساختمان
معمول: کار شده- ساخته شده- پرداخته شده.
معمولی: پیش پا افتاده- بی ارزش-بی بها.
معنوی: مینوی- برگزیده شایسته -
معنی: آرِش- چم.
معوّج: کج - خمیده - کژ.
معوّق: پس افتاده- پس انداخته-درنگیده- بازایستاده
معهود: پیمان کرده شده-شناخته شده.
معیار: اندازه- پیمانه- ترازو - زرسنج.
معیّت: همراهی- همپایی.
معیشّت: روزی- زندگانی- گذران- زیست مایه.
معیل: پورمند.
معین: یاری کننده - یار- یاور- یارمند.
معیّن: روشن-آشکار شده- دیدآمده.
معیوب: آسیب دیده- آهُمند.
مغایر: ناساز- ناجور- دگرگون.
مغایرت: ناسازی- ناجوری- ناهمگنی.
مغبون: فریب خورده- زیاندیده-
گول خورده.
مغتنم: گرانمایه- باارزش.
مغذّی: دارای ارزش خوراکی-
خوراک دهنده.
مغرب: باختر.
مغرور: خودخواه - خود پسند - خود ستا - خود رای - خودبین.
مغرور شدن:خودخواه، خود پسندشدن.
مغشوش: شوریده - درهم - ناسره- آشفتن.
مغضوب: به زورگرفته - رانده شده.
مغفرت: آمرزش- بخشودن گناه - پوزش.
مغفور: آمرزیده - بخشوده.
مغلق: پیچیده- دشوار - بسته - سخت.
مغلوب: شکست خورده - درهم شکسته - ازپای درآمده.
مغموم: اندوهگین - اندوهناک.
مغناطیس: آهن ربا.
مفاجات: ناگاه - تاخت ناگهانی- شبیخون.
مُفاخر: سرافراز- نازنده - خویش بال.
مفاد: چم - سودمایه - درونمایه.
مفارقت: جدایی - دوری - سوایی.
مفاصل: بندها - بند اندام- پیوندگاه ها.
مفتاح: کلید.
مفتخر: سربلند - بالنده - سرفراز.
مفتری: دروغ زن.
مفتّش: بازرس- کارآگاه- جوینده.
مفتضح: رسوا - بی آبرو- بدنام.
مفتّن: سخن چین- بر انگیزاننده آشوب.
مفتول: تابیده شده- پیچیده - تابدار.
مفتون: شیدا- شیفته- دلباخته.
مفّر: گریزگاه - گریز.
مفرّح: شادی بخش- شادی آفرین.
مفرد: تک- تنها - یکتا - یگانه- یکه.
مفرط: بیش از اندازه - فراوان.
مفروش : فرش شده- گسترده شده- پهن شده.
مفسد: بدکاره- هرزه- تبهکار.
مفسّر: گزارشگر- گزارنده.
مفصّل: گسترده- پردامنه- فراوان.
مفصل: بند- پیوندگاه - بند اندام.
مفصّلاً : به گستردگی- به درازا -بی شمار.
مفقود: گم شده- ناپدید- ناپیدا- نیست.
مفقود الاثر: گم شده- ناپیدا- ناپدید.
مفقود شدن: ناپدیدشدن-گم شدن- ازدست رفتن.
مفلس: بی چیز- تنگدست - مستمند.
مفلوک: بیچاره- بی چیز- تهیدست.
مفهوم: دریافته- چم.
مفید: سودمند- سودبخش - بارور.
مقابل: رو به رو- رویارو- رو در رو- برابر.
مقابله: رویارویی- درگیری - ستیز.
مقاتله: کارزار- زد و خورد - کشتار.
مقادیر: اندازه ها - چند و چون ها.
مقاربت: نزدیکی- بهم نزدیک شدن.
مقارن: همزمان- نزدیک- پیرامون.
مقاصد: آماج ها - کام ها - آرزوها.
مقاطعه: پیمانکاری.
مقاله: نوشتار- گفتار- نامه - سخن.
مقام: پایه - پایگاه- اورنگ- جا.
مقاوم: پایدار- استوار- پابرجا.
مقایسه: هم سنجی- سنجش- برابری.
مقبره: گور-گورستان- مغاک- دخمه.
مقبول: شایسته- پسندیده- دلپذیر.
مقتدا: پیشوا- رهبر.
مقتدر: توانمند- نیرومند - زورمند.
مقتصد: میانه رو - سخت گیر.
مقتضی: شایسته- در خور-درخواست شده.
مقتضی زمان: درخور زمان- شایسته زمان- خواسته ی روز.
مقتول: کشته.
مقدار: اندازه- پیمانه- مایه.
مقداری: اندکی- اندازه یی- پاره یی.
مقدّر: سرنوشت - اندازه کننده.
مقدّس: پاک- پاکیزه - پارسا- ورجاوند.
مقدّم: پیشگام - پیشرو- پیشتاز.
مقدمه: سرآغاز- پیش گفتار- دیباجه.
مقدمه چینی: زمینه سازی-زمینه چینی- آغازگری.
مقدور: انجام پذیر- اندازه گرفته شدنی.
مُقرّ: خستو- پذرفتکار.
مَقّر: ماندگاه - جایگاه - زیستگاه.
مقرّب: گرامی دارنده - گرامیدار- گران ارج - فرمند.
مقّرر: فرمان داده- دستوری- فرموده.
مقرّری: دستمزد - کارمزد - پاداش.
مقرّرات: آیین ها - روش ها - شیوه ها.
مقروض: بدهکار- وامدار.
مقرون: نزدیک- پیوسته.
مقسّم: بخش کننده - بخشاگر.
مقسوم: بخشی- بخش شده- بهره.
مقصد: آماجگاه - خواستگاه- کرانه.
مقصود: خواسته- آرمان- آرزو.
مقصر: بزه کار- گناهکار- لغزش کار.
مقطّر: چکیده- چکه چکه.
مقطّع: بریده بریده - تکه تکه - سوده.
مقطع: برش.
مقطوع: بریده- گسسته- جداشده.
مقعر: کاو- گود- تودار.
مقّلَد: پیشوا - رهبر.
مقّلِد: پیرو- مانشگر- بازیگر- دلغک.
مقنّی:کاریزکن- کنادگر- لایروب.
مقوّا: کاغذ سفت و سخت.
مقوّی: نیرو بخش- توانبخش- تواننده.
مقوِّم: ارزیاب.
مقهور: باخته- شکست یافته- ازپا در آمده.
مقیاس: اندازه- سنجش- انگاره.
مقیّد: پایبند - پای بست - دربند.
مقیم: ماندگار- زیستور- باشنده.
مکاتبه: نوشته - نامه - نامه نویسی.
مکّار: دغلباز- فریبکار.
مکافات:کیفر- سزا - پادافره.
مکالمه: گفت و شنید- گفتگو.
مکان: جا - جایگاه - زیستگاه.
مکتب: دبستان- دبیرستان- آموزشگاه.
مکتوب: نوشته شده- نامه - نگاشته.
مکث: درنگ- ایست.
مکدّر: رنجیده - دلآزرده - دلتنگ - دل افسرده - غمگین.
مکر: فریب - ترفند - دغلی - کلک.
مکرر: دوباره - باز- پیاپی- پشت سرهم.
مکعّب: توان سوم- شش پهلو.
مکفی: بسنده- بس.
مکنت: سرمایه- دارایی- توانگری.
مکمّل: تمام کننده- پایا ن ده.
ملاّح: دریانورد-کشتیبان- جاشو- ملوان- ناخدا.
ملاحظه: نگاه کردن- نگریستن - نگرش.
ملاطفت: مهربانی- نیکویی و نرمی - نوازش - مهرورزی - خوش خویی - نیک رفتاری.
ملاقات: دیدار- یکدیگر رادیدن- بهمرسی.
ملاک: مایه- بنیان- پایه.
ملال: اندوه - تنگدلی- ناآرامی - دلگیری - افسردگی.
ملامت: نکوهش- سرزنش.
ملایم: سازگار- آرام- نرم- سست.
ملبّس: پوشیده- جامه برتن- جامه دار.
ملایک: فرشتگان.
ملّت: مردم- مردمان- شهروندان.
ملتزم: همراه - همدم - همیار.
ملتفت: آگاه - دریافت کننده.
ملتهب: پرخروش- پرشور- شوریده - سوزان - آشفته - فروزان.
ملحق: پیوست- پیوسته- وابسته.
ملحق شدن: پیوستن- وابسته شدن.
ملجأ: پناگاه- پناه - پشت و پناه.
ملزم: ناگزیر- ناچار- وادار.
ملزم کردن: واداشتن- ناگزیرنمودن.
ملعون: نفرین شده - رانده شده - گجسته - گجستک.
ملفوظ: سخن گفته شده - آواپذیر- آوایی.
ملغی: برکنار- بی اثرشده - برافتاده - ازمیان رفته.
مِلک: دارایی - خواسته - هیر، دستکَرت، خواستک.
مَلِک: پادشاه - شهریار - فرمانروایی.
مَلِکه: شهبانو - شهربانو.
ملکوت: شکوه خدایی - سپهر -جهان بالا.
ملل متحده: کشورهای هم پیمان - کشورهای همبسته.
ملوک الطوایفی: تیره شاهی - تیره فرمانی - هرکه هرکه.
ملودی: (فر) - آهنگ - نوا.
ملول: افسرده - اندوهگین - پژمرده - دلتنگ - آزرده.
ملّی: مردمگرا- توده گرا- میهن پرست.
ملیحه: نمکین- نمکدار- گندمگون.
مُلیّن: نرم کننده - نرم گرداننده - نرمش دهنده.
ممانعت: پیشگیری- بازداری.
ممتاز: گزیده - برتر- سرآمد - والا.
ممتحن: آزمایش کننده- آزماینده- آزمون گر.
ممتد: درازشده - کشیده.
ممتنع: نشدنی- ناشدنی.
ممدّ: یاریگر- یاری دهنده.
ممدوح: ستوده.
ممزوج: آمیخته شده- درآمیخته - درهم شده - درهم سرشته.
ممکن: شدنی- روا - شایا - آسان - انجام پذیر.
مملکت: کشور- سرزمین- مرزو بوم.
مملو: آکنده- لبریز- سرریز- لبالب- مالامال.
ممنوع: بازداشته- ناروا- ناشایا- نشدنی.
ممنوع الخروج: ا زرفتن باز داشتن-پیشگیری از بیرون رفتن.
ممنوع الورود: از آمدن باز داشتن-پیشگیری از آمدن به درون.
ممیزی: وارسی - رسیدگی - بازدید.
ممنون: سپاسگزار- سپاسگر- سپاسمند.
من بعد: پس ازاین - ازاین پس.
من حیث المجموع: روی هم رفته.
من غیرمستقیم: ناراسته.
مناجات: راز و نیاز- رازگفت(آ) - رازگویی.
منازعه: زد و خورد - ستیزگری - ستیزه کردن.
مناسب: درخور- شایسته - فراخور- بایسته - پسندیده.
مناظره: هم گویی - گفتگو - گفت وشنود با سروده.
مناعت: زرین بودن - استواربودن - بلند نگر بودن - برین منشی(ف پ).
مناعت طبع: بزرگواری - ارجمندی - والا نگری.
منافق: دورو- دوبهمزن- دروغگو.
مناقصه: ارزان خری- کاهش گری - کم بهایی.
منبّت، منبّت کاری: برجسته کاری- کنده کاری- رویاننده- رستن گاه گیاه.
منبسط: گسترده- گشوده.
منبع: سرچشمه- آبشخور- خاستگاه.
منّت: سپاس - ستایش - نکویی.
منّت کش: نازکش- خواری کش- درخواستگر.
منتخب: برگزیده- به گزین- بهینه.
منتشر: پخش- پراکنده - چاپ - گسترده - فاش.
منتظر: چشم به راه - نگران.
منتفی: ازمیان رفته- نیست شونده- دورشونده - یکسوی گردنده- نابود.
منتهی: پایان رسیده - انجامیده- پرداخته.
منجر: کشیده شونده- کشیده -پایان یافته.
منجّم: ستاره شناس- اختر شناس.
منجمد: بسته شده- یخ بسته.
منجوق: ریز مُهره- مُهرک ریز-گوی های ریز.
منجی: رهاننده
منحرف، منحرف شدن: گمراه-کجرو- ازراه بدر رفته. ازراه به در شدن - به بیراهه رفتن - گمراه شدن.
منحصر: تک - یگانه - تنها - یکتا- دربست - ویژه.
منحل: برچیده- ازمیان رفته - نابود - نیست.
منحنی: خَم- کوژ- کج - کمانی.
منزجر: - بیزار- رویگردان- باز ماننده- باز ایستنده- رانده شده- ترسانده شده.
منزل: خانه - سرا - کاشانه - کلبه.
منزلت: پایگاه- ارج - والایی - فرمندی - شکوه.
منزوی: گوشه گیر- گوشه نشین - کناره گیر.
منسوب: خویش- خویشاوند- پیوسته - وابسته.
منشأ: پایه- سرآغاز- سرچشمه - ریشه - خاستگاه - بن.
منشور: شوشه- فرمان- فرمان شاهی.
منشی: دبیر- نگارنده- نویسنده.
منشیگری: دبیری - دفترداری.
منصب: پایه - رده - جا - فرمندی.
منصف: دادگر.
منصفانه: دادگرانه - دادمنشانه - دادورانه.
منصرف: پشیمان - برگشته -روگردانده - بازگردنده - چشم پوشنده.
منصرف شدن: چشم پوشیدن - پشیمان شدن- روگرداندن.
منصوب: دست نشان- دست نشانده- گمارده-گماشته.
منطبق: برهم نهاده- برروی هم نهاده - یکسان همانند یکجور - همسان.
منطق: گویا- فرنود.
منطقی: فرنودی- بخردانه- دانشورانه - خردمندانه - فرزانه.
منطقه: کوی- برزن- سرزمین.
منطقه حاره: گرمسار- گرمسیر- سرزمین گرم.
منطقه معتدله: میانه سار.
منطقه منجمده: سردسیر- سردسار.
منظره: دورنما- چشم انداز- دیدگاه.
منظم: پشت سرهم - پیاپی - آراسته - پیراسته - پرداخته.
منظم کردن:آراستن- سامان دادن- ویراستن
منظور: خواسته- آرمان- آرزو.
منظومه: چکامه- چامه- سروده.
منع: باز داشتن- دورکردن- پیشگیری.
منعقد: برپاشده - بسته - استوار شده - پیمان بسته شده.
منعدم: نیست شونده - نابودگردنده - نیست و نابود.
منعکس: بازتابیده - بازتافته - واگشت - برگشته - پرتوافکن - واژگون.
منعم: بخشنده- توانگر- بهره رسان- آساینده.
منفجر، منفجرشدن: ترکنده- ترکیده شدن- شکافته-گشوده- پاره شدن- پوکیدن.
منفجر کردن: ترکاندن- کفتانیدن.
منفذ: روزن- روزنه - پنجره - سوراخ - گذرگاه - راه.
منفرد: تک- یگانه - تنها - بی مانند.
منفصل: جداشده- جداگشته-گسیخته.
منفعت: سود- بهره.
منفعت جو: سود جو.
منفک: بازشده - رها شده- جدا.
منفور: ناپسند- نکوهیده - بیزارشده - ازچشم افتاده - گجستک.
منفی: نیست شده- دور کرده شده.
منفی بافی: پوچ گویی- بیهوده بافی.
منقار: نوک- نوک پرنده.
منقبض: گرفته- درهم فشرده.
منقرض: ازهم پاشیده - نابود- برکنار-سرنگون.
منقل: آتشدان.
منقلب: آشفته- شوریده- پریشان- برانگیخته.
منقلب شدن: دگرگون شدن-خشمگین شدن.
منقوش: نگاشته- کنده شده- نگارشده.
منقول: جابجا شده -بازگفته - برگرفته.
منکر: ناپذیرا- ناباور.
منکسر: شکسته- شکسته شونده - درهم شکسته.
منوال: روش - شیوه - روند - روال - گونه - بربست.
منوط: وابسته(ل) - آویخته.
منوّر: پرفروغ - پردرخشش.
منهدم: ویران- فروریخته - فروپاشیده.
موّاج: پرخیزاب- خیزابه دار-خیزابدار-شکن گیر- خیزابه گیر.
مواجب: ماهانه- مزد-کارمزد.
مواجه: رویارو- دچار.
مواجهه: رویارویی - دچاری.
مواد: ماده- ماتک.
مواد اوّلیه: ماتکان بنیک.
مواد مخدّر: خواب مایه - لخت مایه.
مؤاخذه: بازخواست.
موازی: همراستایی- همپایی- همسویی.
موازنه: هم وزن کردن - برابر کردن.
مواصلت: پیوند - پیوند زناشویی.
مواظب: نگهبان- نگهدار- دیدبان- دیدور.
مواظب بودن: هشیار- آگاه بودن- بیمناک بودن.
مواظبت: پاییدن- نگهبانی کردن- رسیدگی کردن - تیمار کردن.
موافق: همراه- همدست- هم اندیش- هماهنگ- یکدل- همداستان.
موافقت: همسازی- همداستانی - همآوایی- همآهنگی.
مؤانسّت: همنشینی - دوستی - همدمی - همدلی - هم خویی.
موت: مرگ - مردن - جان سپردن - درگذشتن - درخاک غنودن.
مؤثر:کارگر- کارساز- کاری.
مؤخر: پسین- واپسین - فرجامی.
موجد: آفریننده - پدیدآورند.
مؤدب: باادب- بافرهنگ.
مؤدبانه: ادب مندانه.
مؤاکد: استوار- سخت- پافشاری- پابرجا.
مؤاکداً: باپا فشاری - با استواری.
مؤلف: نگارنده - نگارشگر- نویسنده - گردآورنده.
مؤمن: پارسا - پرهیزکار.
مؤنث: ماده - مادینه.
مؤید: کامیاب - پیروز- یاری شده.
موثق: بنیادین- باوری- راست و درست - استوارداشتن.
موج: خیزآب - خیزآبه - کوهه.
موجب: انگیزه- دستآویز- شَوَند.
موجد: آفریننده - پدیدآورنده.
موجر: اجاره دهنده - کرایه دهنده.
موجز:گزینه - کوتاه سخن- چکیده - فشرده.
موجود: باشنده- یافتمند- هسته- هستیدار- هست - هستی یافته.
موجودیّت: هستی- بودن.
موّجه: پذیرفته- شایسته- روا - پسندیده.
موحش: سهمناک - بیمناک- هراس انگیز- ترسناک.
موذی: موتک- گزندرسان.
موّرب: اوریب- کج - خمیده - کژ.
موّرخ: گذشته نگار- کهن نگار.
مورد: برای- نمونه - نشانه - باره.
موردنیاز: خواسته شده- بایسته.
موزون: آهنگین- سنجیده.
موزه: (فر) گنج خانه- نمایشگاه.
مؤسس: بنیادگذار- پایه گذار-پی افکن.
موسم: هنگام- زمان - گاه.
موسمی: گاهانه - هنگامانه.
موسوم: نشان شده - نشان یافته- نامیده - شناخته - نامبرده.
موسیقی: (ی) خنیا - خُنیاک - نوا.
موسیقی دان: خُنیاگر- نوازنده.
موصوف: ستوده شده- نهاده شده- ستایش انگیز- پسندیده.
موضوع: نهاده- سخن- بن مایه- زمینه.
موعد: سررسید- هنگام- زمان.
موعد مقرر: زمان نشناخته- به هنگام.
موعظه: پنددادن- اندرز- نیک سخنی.
موعود: نوید کرده- نشناخته-مژده داده شده.
موّفق: کامروا- کامیاب - پیروزمند- کامکار، پیروز.
موّفقیت:کامیابی- کامکاری- پیروزگری.
موقّت: ناپایدار - گذرا- کوتاه زمان.-
موّقتاً: کوتاه زمان - گذرا - گذران.
موقّر: گرانسنگ- بزرگوار- ارجمند.
موقع: زمان- هنگام - گاه.
موقوف: وانهاده- بازداشته - بازمانده.
موقوفه:دهش در راه خدا.
موکول: سپرده- نهاده- بسته.
مولانا: راهبر- سرور.
مولد: زایا
مومیا: مومی.
مونس: همدم- همدل- همنشین.
موهبت: دهش- بخشش- داده.
موهوم: پوچ - پنداری- انگاری.
مهابت: سهمگینی- سترگ- ترسانیدن.
مهاجر: بوم رها- خانه رها-دوراز میهن.
مهاجرت: بوم رهایی- ترک میهن.
مهاجرت پرندگان: فراپروازی.
مهاجم: تک- تاخت- تازنده.
مهارت: چیره دستی- زبردستی- کاردانی.
مهلک: کشنده.
مهد: گهواره - زادگاه.
مهذب: پیراسته - پاک - پاکیزه.
مَهر: کابین.
مهلت: زمان - درنگ - زنهار.
مهلکه: نابودگاه - نیستگاه - کشتن گاه - میدان جنگ.
مهم: باارزش- پرارج -گرانمایه- شایان.
مهمتر: برتر- والاتر- ارزشمندتر.
مهمّات: سازوبرگ- جنگ افزار.
مهمل: یاوه - چرند - پوچ - پرت و پلا.
مهمیز: فخیز- میخ آهنی بر پاشنه.
مهندس: مهندز-اندازه گیرنده.
مهندس معمار: مِهراز.
مهیا: آماده- فراهم - ساخته و پرداخته.
مهیاکردن: آماده کردن- آراستن- بسیجیدن.
مهیب: سهمناک- ترسناک- ترس آور.
مهیج: پرسوز- شورانگیز- برانگیزنده.
میّت: مرده- درگذشته - مردار.
میثاق: پیمان- پای بندی.
میراث: مانداک- بازمانده- واهشته-مرده ریگ.
میرغضب: دژخیم- گردن زن.
میزان: تراز- سنجش- همار- پیمانه.
میّسر: انجام پذیر- آسان - پذیرفتنی.
میعاد: دیدارگاه - پَشتگاه (پَشت درچم، وعده).
میل: خواست- کام-کامک- گرای
میل کردن: گراییدن.
میمنت: شگون- فرخندگی- فرخی.
mozhgan
02-22-2011, 06:27 PM
ن
نااستحقاق: ناروا - بیجا.
نااصل: بد بنیاد- فرومایه.
نااهل: بدگهر- بدنهاد - بدسرشت.
ناامن: ناآرام - ترسناک - بیمناک.
ناامنی: آشوبزدگی- آشفتگی.
نابالغ: کم سال- نارس- ناپخته.
نابغه: هوشمند- تیزهوش- باهوش.
نابلد: بیراه - کارندان.
ناتمام: نافرجام- خام- نادرست- نارسا- پایان نیافته.
ناجنس: نایاب- ناجور- بی ادب- ناپسند- وازده.
ناجی: رهایی یابنده - رستگار.
ناحرمتی: بی ادبی.
ناحساب: زورگو - زورسِتان.
ناحساب گفتن: زورگفتن- چرندگفتن.
ناحقّ: بیداد - دروغ - بیهوده - ناروا.
ناحقّ شناس: نمک نشناس- ناسپاس.
ناحیه: کرانه - سوی- بخش.
ناخالص: ناک.
ناخلف: نادرست - ناپاک - بدسگال.
ناخوش احوال: بیمار- ناتندرست.
ناخوش مزاج: ناتندرست.
نادر: کم - کمیاب - نایاب.
نادره کار: شگفتی آفرین.
نادم: پشیمان- شرمسار.
نار: آتش- آذر.
ناراحت: آزرده- اندوهگین- نژند.
ناراحت شدن: دلگیر شدن- اندوهگین شدن.
ناراضی: ناخرسند- ناخشنود.
نارنج: نارنگ.
نارفاقتی: نادوستی- دورنگی.
نازک ادا: نازک رفتار- خوش آوا.
نازک بدن: نازک تن- نازک اندام.
نازک خُلق: نرمخوی- زودرنج.
نازک خیال: نازک اندیش.
نازک طبع زودرنج- نازک پرداز.
نازک عِذار: نرم رخسار.
نازک مزاج: جوشی- زود رنج.
نازک مشام: نازک دماغ.
نازک مشرب: نازپرورده- نازک چر.
نازل: پایین رو- فرود- فرودآمده.
ناز و غمزه: ناز و کرشمه.
ناس: مردم- مردمان.
ناسالم: بیمار- ناسازگار- نابکار.
ناسخ: نیست کننده- نیستگر.
ناشر: چاپ کننده- پخش کننده.
ناشکر: ناسپاس.
ناشی: تازه کار - بی آزموده.
ناشیانه: ندانم کارانه - نا آزموده.
ناصبور: نا شکیبا - ناگزیر.
ناصح: پندگو - پندآموز- اندرزگو.
ناصیه: پیشانی.
ناطق: گویا - سخنور- سخنگوی.
ناظر: کارگزار- نگرنده.
ناظم: یارسالار- آراینده.
نافذ: فرورونده - روان - درگذرنده.
نافی: نیسته - نیستگر.
نافع: سود رسان- سودبخش.
ناقابل: بی ارزش- بی ارج- کم بها.
ناقبول: ناپذیرفته- ناپسند - ناباب.
ناقد: سخن سنج- خرده گیر-کارشناس.
ناقص: نارسا- نیمه کاره- ناآزموده- کم.
ناقص عقل: دیوانه- خل- خشک مغز.
ناقل: بازگو کننده- داستان گو-برگرداننده.
ناقلا: ناغلا - زرنگ - با هوش.
ناقوس: (آر) زنگ کلیسا- درای- مِهزنگ.
نالایق: ناشایند- ناشایست- بی گُربُزه.
نامأنوس: ناآشنا - ناهمدل - بیگانه.
نامبارک: بدشگون- نا فرخنده.
نامتناهی: بی پایان - بیکرانه.
ناموس: (ی) شرم- پاکدامنی.
نامتجانس: ناهمگن.
نامتصوّر: ناپنداشته- پندارناپذیر.
نامتعادل: نابرابر- نا همسنگ.
نامتکلّف: بی پیرایه.
نامتناسب: ناجور.
نامتوازن: ناهماهنگ.
نامتوازی: همرِس.
نامتواضع: خودخواه- اَبَرتن - بادسار.
نامتوقّع: بی امید.
نامتین: سبکسار- نااستوار.
نامثمر: بی بر- بی بار.
نامجرّب: ناآزموده.
نامجموع: پریشان - آشفته.
نا محتاج: بی نیاز.
نامحتشم: ناارجمند - بی ارج.
نامحتمل: ناشدنی.
نامحدود: بی کرانه - نامرز- بی شمار.
نامحرم: بیگانه.
نامحرمی: بیگانگی.
نامحسوس: درنیافتنی- ناسُهیدنی.
نامحصور: بی دیوار- بیکرانه - بی مرز.
نامحفوظ: بی درو دروازه - بی نگهبان.
نامحکم: سست - نااستوان.
نامحل: بی جا.
نامحلول: آب ناشدنی- وانرفتنی.
نامحمود: زشت - ناپسند - ناشگون.
نامخالف: سازگار.
نامختص: همگان.
نامخلوق: نیافریده - دیرین.
نامدلّل: بی پَروَهان.
نامدوّن: سامان نایافته - درهم وبرهم.
نامذکور: ناگفته.
نامراد: ناکام.
نامرئی: نادیدنی.
نامربوط: بی سروته - چرند و پرند.
نامرتّب: پراکنده - نا به سامان.
نامرحوم: گور به گور- نیامرزیده.
نامرعی: نا پیدا - نادیده - نانمیده.
نامرغوب: وازده- ناپسند- آبدیده.
نامساعد: ناساز- ناسازگار.
نامساوی: نابرابر.
نامستحسن: نازیبا - زشت.
نامستحق: ناسزاوار.
نامستعد: ناشایسته- ناآماده.
نامستقیم: نابه سامان - ناراست.
نامستور: ناپوشیده- برهنه - آشکار.
نامسجّل: ناایستا- ایستا نگشته.
نامسرور: ناشاد- اندوهگین.
نامسری: بی واگیر.
نامسطح: ناهموار.
نامسعود: تیره بخت - بدشگون.
نامسکوت: ناخاموش- درکار.
نامسکوک: نازده.
نامسکون: ناآباد - ویران - لوت.
نامسلّح: بی زینه- بی افزار- نابسیجیده.
نامسموع: ناشنودنی.
نامسمّی: نابجا- نامِ بی جا -
نامشخّص: ناپایدار- بی چهره.
نامشروح: کوتاه - ناشکافته.
نامشروط: بی سامه.
نامشروع: ناروا- گناه آلوده.
نامصادق: نایکرنگ- ناراست- نادرست.
نامصوّر: ناانگاشته- پیکرناپذیرفته.
نامطبوع: ناپسند- چِرکین- بی ارج.
نامطعون: سرزنش نشده.
نام طلب: نامجوی- نام خواه.
نامطلوب: ناخواسته- ناپسند.
نامطمئن: نااستوان.
نامعتبر: بی ارزش - بی پایه.
نامعتدل: ناجور- ناگوار.
نامعدود: ناشمرده- بی شمار.
نامعذور: پوزش ناپذیر.
نامعصوم: بی آزرم- گناهکار- ناپاک.
نامعقول: بی خرد- دورازخرد.
نامعلول: بی انگیزه.
نامعلوم: ناشناخته- ناآشنا- نادانسته.
نامعمور: نا آبادان.
نامعهود: بی پیشینه - ناآشنا.
نامعیّن: بی نشان- ناشناخته.
نامعیوب: بی آک - سره..
نامغرور: فروتن - نافتوده.
نامغشوش: سره.
نامفهوم: بی چم- گنگ.
نامفید: ناسودمند- بیکاره.
نامقبول: ناپذیرفته.
نامقدّر: ننهاده.
نامقدور: ناتوانسته- ناشدنی.
نامقطوع: نابریده- بی نرخ.
نامقیّد: آزاد - یله - بی بندوبار.
نامکتسب: به دست نیامده.
نامکرر: ناگفته - ناپوییده.
ناملایم: درشت- خشن- زبر - ناهموار.
ناممدوح: ناستوده.
ناممکن: ناشدنی.
نامناسب: نا بجا - ناشایست.
نامنافق: یکدله.
نامنظور: ناسپاس- نا نمیده.
نامنقول: پایدار- ناترابر.
نامنقّسم: بخش نا شو.
ناموازی: در برابر هم.
ناموافق: ناسازوار- کیاگن.
نامؤثر: بی هنایش.
ناموثّق: نااستوان.
ناموجود: نباشنده.
ناموجّه: نپذیرفتنی- نا بجا.
ناموزون: ناسنجیده- ناهنجار- زمخت.
ناموضع: نا به جا.
نامیمون: نافرخنده.
ناواجب: نابایست- ناروا.
ناوارد:کارندان- ناآگاه.
ناواقف: ناآگاه - ناآزموده.
ناوجوب: ناسزاواز.
ناوجوه: ناشایست - ناروا - نادرست.
ناوفادار: ناپایدار- پیمان شکن.
ناوقت: نابهنگام - بی هنگام.
نای: نی، ابزارخنیا.
نایب: جانشین- پیشکار.
نایب السلطنه: جانشین شاه- شاهیار.
نایل شدن: بهره مند شدن.
نبات: رستنی.
نبش قبر: گورشکافی- گورگشایی.
نبض: تپش رگ - زدن رگ.
نبوغ: هوشمندی - فرهوشی.
نتیجه: برآیند.
نتیجتاً: سرانجام.
نثر: سخن ناسروده- نوشتار ناسروده.
نثار: افشاندن- پاشیدن- پیشکش- ارمغان - شاباش.
نثارکردن: افشاندن- پاشیدن- پیشکش کردن- شاباش کردن.
نجابت: والاگوهری- وارستگی- آزادگی- آزادمنشی- آزادمردی.
نجات: رستگاری - رهایی - آزادی.
نجات بخشیدن: رستن- رهیدن- آزادشدن- رهاندن.
نجات بخش: رهاننده.
نجات یافته: رها شده- آزاد شده.
نجار: درود گر.
نجاسّت: پلیدی - ناپاکی - آلودگی. نجوا: راز و نیاز- پچ پچ - درگوشی.
نجوم: ستاره شناسی- اختر شناسی.
نجیب: نیک گوهر- نیک نژاد- والاگوهر.
نجیب زاده: والاتبار- پاک سرشت.
نحس: بدشگون- بداختر- بدفرجام- گجسته.
نحو: روال - شیوه - روش - گونه.
نحیف: ناتوان- لاغر- نزار- رنجور.
نخاع: مغز تیره- مغز تیره پشت.
نخبه: برگزیده- سرآمد - برتر.
نخل: درخت خرما- کویَک- مُوگ
نخوت: خودستایی- خودخواهی- خودپسندی.
ندا: بانگ - آواز - آوا - سدا - فریاد.
ندای وجدان: آوای سرشت.
ندامت: پشیمانی- شرمساری- افسوس.
ندبه: گریه- مویه- ناله- زاری- شیون.
ندرت: کمی- کمیابی - نایاب.
ندرتاً: بسیارکم - گاهگاهی.
ندیمه: همدم - همنشین - همراز.
نذر: برآورد نیاز- پیمان بندی.
نرمال: (فر) هنجار.
نزاع: کشمکش- ستیزه- زدوخورد.
نزاکت: ادب مندی- نازکی ونرمی.
نزع: جان کندن - مردن - دم واپسین.
نزول: فرود- پایین آمدن- بهره-سودپول.
نزهت: پاکی- شادابی- پاکیزگی- دلگشایی - پاکدامنی - نیکویی.
نسّاج: بافنده- بافکار- بافنده ی جامه.
نسّاجی: بافندگی- جولایی- ریسندگی و بافندگی.
نسَب: نژاد- تبار- دودمان.
نسبت: خویشی- خویشاوندی.
نسبت دادن: پیونددادن- وابسته کردن.
نَسَبی: تباری- پَروَزی.
نِسبی: همگرایی- فراخور- هم اندازه.
نسج: بافت.
نسخ: زدایش- سِتردن- برانداختن.
نُسَخ: نسک- نَسک.
نسل: دودمان- نژاد- تبار- تخمه .
نسل اندر نسل، نسلاً بعد نسل: پشت درپشت.
نسناس: دیو مردم - میمون آدم نما - بد زاد - دیوخوی.
نسوان: زنان- بانوان.
نسیان: فراموشی- ازیادبری- پرویش.
نسیم: باد خنک و آرام- نرم باد.
نسیه: پسادست.
نشأت: نوپیدایی- زندگی- پرورش.
نشاط: شادی- شادمانی - رامش.
نشر: پخش- پراکنده کردن- گستردن.
نشو ونما: رویش و بالش- بالیدن- پرورش.
نصب: گماشتن- افراشته.
نصّ: سخن آشکار- سخن روشن - سخن بی پرده.
نصیب: بهر- سود - درآمد - بخت.
نصاب: آغاز هر چیزی-نژاد و گوهر هر چیزی- اندازه ای از چیزی- دسته کارد.
نصایح: پندها - اندرزها.
نصر: یاریگر- یاری دادن- بخشیدن.
نصف: نیم- نیمه- یک دوم.
نطفه: تَنده- تخم - تخمه - تخمک.
نطق: سخنرانی- سخنگویی - گفتار.
نظارت: سرپرستی- پاییدن- دیدوری.
نظاره کردن: نگاه کردن- نگریستن.
نظافت: رفت و روب- روفتن- پاکیزه کردن.
نظام: آراستن- سامان- ارتش.
نظامی: ارتشی- سپاهی.
نظام وظیفه:دوره ی زیرپرچم- سربازی.
نظر: نگر- نگاه- نگریستن- دی.
نظم: آراستن - سامان - آرایش.
نظیر: مانند- همسان- همتا.
نظیف: پاک- پاکیزه - شسته.
نعره: فریاد- غریو- ویله.
نعش: لاشه- مردار- مرده- کالبد.
نعل: پای افزار- آهن سُم.
نعلین: دمپایی.
نعناع: نانوک- گیاه خوشبو- پَذُور.
نغمه: آهنگ - ترانه - سرود - نوا.
نفاق: ناسازگاری- ناآشتی- دورویی- دودستگی - جدایی.
نفتالین: (فر) بید کُش.
نفخ: آماس- بادکردن- ورم کردن.
نفر: تن- کس- سر.
نفرت: بیزاری- دلزدگی- رویگردانی.
نفرت انگیز: ناخوشایند.
نفَس: دم- دمش- دما.
نَفس: جان- گوهر- سرشت- روان.
نَفَس آخر: واپسین دم.
نَفَس تنگی: دَم تنگی - دم گرفتگی
نَفَس بریدگی: دمبُر- دَمیش.
نفس عمیق: ژرف دم.
نَفس عاقل: روان خردی.
نفسانی: روانی.
نفع: سود - بهره- بازدهی.
نفع پرست: سودجوی- بهره جوی.
نفقه: توشه- هزینه زندگی- گذرانه.
نفوذ: رخنه- راه یابی- فرو روی.
نفوذ کلام: گیرایی سخن- هنایش سخن.
نفی: راندن- دورکردن- بیرون کردن.
نفیس: گرانبها- گرانمایه- ارزنده.
نقاب: پیچه- روبنده- رخ پوشه.
نقّاد: خرده گیر- به گزین- سخن سنج- سنجش گر.
نقاره: کوس- دهل- تبیره.
نقّاش: نخشگر- نگارگر- چهره نگار- چهره پرداز.
نقّال: افسانه گو- داستان گو- گوسان.
نقاهت: بهبودی- دوره ی پس ازبیماری.
نقد: بهین گزینی- سَره گزینی- بهای کالا که یکجا پرداخت شود.
نقداً: پیشکی- پیشادست- هم اکنون - همین دم.
نُقره: سیم.
نقش: نخش- نگار- چهره.
نقشه: ره نامه.
نقص: کمبود-کاهش- کاستی- کمی.
نقص عهد: پیمان شکنی.
نقصان: زیان- کم شدن- کاسته شدن.
نقض: شکستن.
نقطه: خَجَک- تیل- میانه.
نقطه نظر: دیدگاه- نگرگاه.
نَقل: جابجاکردن- ترابری.
نُقل: می مزه - گَزَک - مزه ی باده.
نقل قول: بازگفت- بازگویی.
نقلیه: بارکشی.
نقلیه سریع السیر: بارکشی تند.
نفلیه بطی السیر: بارکشی کند.
نقیض: وارونه- نا همسان- نا سازگار.
نکاح: زناشویی.
نکبت: خواری- بدبختی- رنج.
نکبت بار: رنج آور- خواری بار.
نکره: زشت - بدریخت- الدنگ.
نمّام: سخن چین- دوبه هم زن.
نمره: شماره.
نمط: نمد.
نموّ: رویش- افزایش.
نموّکردن: رُستن، روییدن.
نوبت: گاه- هنگام- پاس.
نوحه: مویه - شیون- گریه و زاری.
نور: فروغ - روشنایی- درخشش.
نوسان: جنبیدن- جنبانکی.
نوظهور: نوپیدا - نورسیده.
نوع: گون- گونه - جور.
نهار: روز.
نهانی: پایانی- فرجامی.
نهایت: فرجام - پایان - سرانجام.
نهر: رود- تَجَن- جوی.
نهضت: خیزش - جنبش.
نهی: بازداری- پیشگیری- ناروادانستن.
نیابت: جانشینی- جانشین شدن.
نیّت: آهنگ- آرمان- آرزو- خواست.
نیک سیرت: نیک نهاد- نیک سرشت.
نیک محضر: خوش برخورد - خوشروی.
نیک نفس: نیکروان- پاکدل.
نیل: رسیدن- دست یافتن.
mozhgan
02-22-2011, 06:27 PM
و
وات: (فر) - نیروی کهرب - توانه.
واثق: برجا- استوار- استوان - پایدار.
واجب: ناگزیر- ناچار - بایسته.
واجد: دارنده - توانا - توانگر.
واحد: یکه - یکتا - یگانه.
وادی: بیابان - دشت.
وارث: مانده بر- مرده ریگبر- ریگبر.
واردات: رسیده ها - کالاهای رسیده.
واردبودن: آگاه بودن.
وارد شدن: درآمدن- به درون آمدن.
واسطه: میانجی- پادر میانی- میاندار.
واسع: فراخ - گشاد - گشایش دهنده.
واشر: (ا) - پولک.
واصف: ستاینده.
واصل: رسیده - دریافت شده.
واضح: آشکار- روشن - هویدا - نمایان.
واعظ: اندرزگوی-پندده.
وافر: فراوان - به فراوانی - بیشتر.
وافی: بسنده - کارآمد.
واقع شدن: پیشامدن- رویدادن.
واقع بین: درست بین - روشن بین.
واقعاً: به راستی- به درستی- بی گمان.
واقعی: درست - راست - راستین.
واقعه: رخداد- رویداد- پیشامد.
واقعیت: راستینه - راستینگی.
واقف:آگاه - دانا
واکس: (آ ) مومه اندود- یرندج.
والاقدر: باارزش- باارج.
والامقام:بلندپایه -گرانمایه- والاجایگاه.
والاهمّت: بلندنگر- والاکوشا.
والد: پدر- بابا.
والده: مادر- مام- مامک.
واله: شیدا - شیفته - سرگشته.
واویلا: شیون کنان - افسوس کنان.
واهمه: ترس- بیم - هراس- نگرانی.
واهی: سست - بی بنیاد - پوچ.
وبا: بیماری مرگامرگی
وبال: سختی - رنج - گزند.
وبال گردن: بارگردن - گردن گیر- گرفتاری - دشواری.
وب سایت: تارنما.
وتر: زه
وثوق: استوار- استوانی.
وثیقه: گروی - گروگان.
وجاهت: زیبایی- خوشگلی - خوبرویی.
وجد: شادمانی - خوشی- خرسندی.
وجدان: آوای درونی - بینش.
وجود: هستی- هستش- بودش.
وجود داشتن: بودن- هستی داشتن.
وجه: روی- رویه - زمینه - پول.
وجه تشابه: همتایی- همانندی.
وجهه: نیکنام - خوشنام - سرشناس.
وحدت: یگانگی - همبستگی.
وحشت: ترس- بیم - هراس - باک.
وحشی: سرکش - رام نشده - ددمنش.
وحی: آگاهیدن- سخن پنهان.
وخامت: ناگواری - سختی- بدفرجامی.
وداع: بدرود - پدرود - خدانگهدار.
ودیعه: گروسپاری - سپرده - نهاده.
وِرد: نیایش- ستایش- افسون.
ورطه: گرداب- منجلاب - مرداب.
ورَع: پرهیزکاری - پارسایی.
ورق: برگ- برگه
ورم: آماس- باد.
ورید: سیاهرگ.
ورود: درآمدن- رسیدن.
ورودی: درآیی.
ورودیه: درآیه - پذیرانه.
وزارت: دیوان
وزارتخانه: دیوان سرا.
وزن: سنگینی- گرانسنگی - ارزش.
وزن کردن:کشیدن- سنجیدن- ترازیدن.
وزنه: سنگ- سنگه - سنگ ترازو.
وزین: سنگین- گرانسنگ - ارزشمند - گرانمایه.
وساطت: میانجیگری- پادرمیانی.
وسیله: ابزار- دست آویز- کارمایه..
وسائل نقلیه: ترابرها.
وسط: میان - میانه - میانگاه.
وسع: توانایی - توانگری - فراخی.
وسعت: پهنه- پهنا- فراخی-گستردگی.
وسعت دادن: گستردن - گسترانیدن.
وسواس: دودلی - بدگمانی.
وسواس درنظافت: تن چینَکی.
وسواسی: دودل.
وسوسه: بداندیشی- دیوکامگی.
وصال: پیوند - بهم رسیدن - پیوستن.
وصف: فروزه - ستایش - ارج.
وصف کردن: ستودن- شناساندن.
وصل: پیوند- بهم رسیدن.
وصل کردن: پیوستن - پیونددادن.
وصلت: پیوستگی- خویشاوندی- زناشویی.
وصول: دریافت- بدست آوردن- رسیدن - رسید.
وصله پینه: تیکه دوزی - دوخت و دوز - دستکاری.
وصله ی تن: خویشان - فرزندان.
وصله ی ناجور: ناهمگرا - پیوند ناجور.
وصی: سرپرست - نماینده - جانشی.
وصیّت: سفارش- خواست نامه. اندرز.
وصیّت نامه:سفارش نامه- درگذشتنامه.
وضع: نهادن- گذاردن.
وضع حمل: زایمان - زایش.
وضعیت: چگونگی- چند و چونی- سر و سامان.
وضوح: آشکارشدن- پیدایی - هویدایی.
وطن: میهن- زاد و بوم - زادگاه.
وظیفه: خویشکاری- بایستگی.
وظیفه خوار:روزی خوار - روزینه خوار.
وعد: نوید - مژده.
وعده: نوید، مژده داده
وعده گرفتن: میهمان کردن.
وعده ملاقات: زمان دیدار.
وعظ: پند- اندرز.
وفاء: پیمانداری- مهرورزی.
وفا ء بعهد: درست پیمانی.
وفات: مرگ - درگذشت.
وفات کردن: درگذشتن- مردن- جان سپردن.
وفق: سازگاری- سازواری.
وفور: فراوانی- فزونی- بسیاری.
وقاحت: بی شرمی- گستاخی.
وقار: فرهمندی- گرانسنگی.
وقایع، وقائع: سرگذشتها - رویداد ها - رخداد ها.
وقت: هنگام - گاه، زمان.
وقت و بی وقت: گاه به گاه.
وقف: دهش- وَرَستاد- نهادک.
وقفه: درنگ - ایست.
وقوف:آگاهی- آگاه شدن- پی بردن.
وقوع: پیش آمدن - دست دادن.
وقیح: دریده- بی شرم- پررو- بی آبرو.
وقیحانه: بیشرمانه - با پررویی.
وکالت:نمایندگی- کارگزاری- جانشینی.
وکالت نامه: دادگو نامه- نمایندگی نامه.
وکالت تسخیری: دادگزاری رایگان - دادگزاری گزینشی.
وکیل: نماینده-کارگزار.
ولادت: زاییدن- زایش - زادن.
ولایت: سرپرستی- فرمانروایی.
ولد: فرزند - زاده - پور- بچه.
ولد چموش:مردم آزار- بچه ی سرکش.
ولوله: غوغا - آشوب - جنجال.
ونوس: ناهید.
وهم:ترس- بیم - هراس.
ویزا: (فر) روادید
mozhgan
02-22-2011, 06:28 PM
ه
هاتف: آوازدهنده - آواگر - سروش.
هادی: رهبر- رهنما - پیشوا.
هتّاک: بدزبان- بی شرم - رسواکننده.
هجاء: آواج- واج گفتن.
هجی کردن: آوا گذاری.
هجران:جدایی- دوری.
هجرت: دوری از میهن
هجری: سال تازی
هجری شمسی: خورشید سال
هجری قمری: ماه سال
هجوم: تاخت و تاز - تک.
هجوم آوردن: تاختن- تازیدن.
هجو: نکوهش- یاوه.
هدایت: راهنمایی - رهنمودی.
هدر: بیهودگ - نفله - تباه - برباد رفته.
هدف: آرمان- آماج - نشانه ی تیر.
هدیه: پیشکش- ارمغان - دهش.
هذیان: پریشان گویی.
هرج: آشوب.
هرج و مرج: آشوب- پریشانی- درهم برهم.
هردمبیل: (ت) درهم بر هم- هرکه هرکه.
هرطریق: هرراه.
هرطور: هرگونه - هرجور.
هروقت: هرگاه.
هزل: شوخی- یاوه.
هزیمت: گریختن- پراکندگی.
هژبر: شیر- دلیر.
هضم: گوارش-گواریدن.
هضم رابعه: گوارش پایانی.
هفت خط: هفت رنگ - نیرنگ باز- دغلکار.
هلاک: نابودی- نیستی- مرگ.
هلال: گردی ماه.
هلی کوپتر: (ی)بالگرد.
هم اسم: هم نام.
هم اصل: هم گوهر.
همانطور: همانگونه- همانسان.
همانطریق: همان روال- همان روش.
همانقدر: همان اندازه.
همجنس: همگون.
همجوار: همسایه.
همردیف: همپایه.
هم سفر: همراه رهنوردی.
هم شکل: همریخت - همانند.
هم صحبت: هم سخن - همدم.
هم عصر: همدوره.
هم عقیده: هم باور- هم اندیش.
هم قدم: همگام - همراه.
هم مسلک: هم روش - هم آیین.
همه فن حریف: همه کاره - زرنگ.
هم قافیه: هم پساوند.
همنوع: همگون - همگن.
هندسه: (واژه پارسی تازی گشته ی، هَندَچَک) - اندازه - اندازه گیری.
هول: ترس - بیم - باک- هراس.
هوی و هوس: خواهش- گرای.
هویّت: شناسه- هستی.
هیئت حاکمه: کشورمداران - فرمداران.
هیبت: ترس- بیم.
هیجان: شور- جوش و خروش.
هیکل: پیکر- اندام- تنه -کالبد.
هیولا: دیو.
هیهات: افسوس- دریغ - دریغا.
mozhgan
02-22-2011, 06:28 PM
ی
یأس: نا امیدی.
یأس آمیز: نومیدانه.
یائسه: نومید - نازا - سترون.
یادش به خیر: یادش گرامی.
یاغی: (ت) نافرمان- سرکش- گردنکش.
یاقوت: یاکند.
یالقوز: (ت) تنها- بی همسر- یکه.
یبوست: خشک شکمی، روده ای.
یتیم: بی پدر- بی سرپرست.
یتیم خانه: پرورشگاه.
ید: دست
ید طولا: خستگی ناپذیر- پرتوان.
یدک: (ت) دنباله- پالاد.
یراق: (ت) نوار- ساز و برگ - ابزار.
یر به یر: (ت) سربه سر.
یرقان: زردکان- زرد روی.
یعنی: چم- بدین مانَک.
یعنی چه: برای چه - بچه مانَک.
یغما: (ت) تاراج - چاپیدن.
یَقه، یخه: گریبان.
یقین: بیگمان - بی شک.
یقیناً: بیگمان - بی چون و چرا.
یُمن: شگون- فرخندگی - همایونی.
یواش: (ت) آهسته - نوک پا.
یورتمه: لوکه - رهوار.
یورش: (ت) تاخت - تازش.
یوم: روز.
یومیه: روزانه - هر روز.
یونجه: (ت) اسپست- اسفست- آسپست
ییلاق: (ت) سردسیر- سردینه جا
vBulletin v4.2.5, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.