PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مشاعره سنتی



R A H A
02-22-2011, 01:04 AM
سلام به دوستان عزيز
روال كار اينجوريه كه بايد با آخرين حرف شعري كه قرار داده ميشه شعر خودتون رو آغاز كنيد

لطفا در تاپیک مشاعره با خودتان مشاعره نکنید و جواب شعر خود را ندهید


لطفا اگه شعري گذاشتيد و اسم شاعررا مي دونستيد حتما ذکر کنید



با تشکر




آنکه مست آمد و دستي به دل ما زد و رفت
در اين خانه ندانم به چه سودا زد و رفت
خواست تنهايي ما را به رخ ما بکشد
تنه اي بر در اين خانه ي تنها زد و رفت

Sada
02-22-2011, 04:09 AM
با اجازه رها خانم من قوانین را ذکر می کنم و خودم اول شروع میکنم



قوانین تاپیک :
1- لطفا توی این تاپیک فقط شعر ارسال کنید . از هر شاعری هم باشه مشکلی نیست .
2- برای تشکر هم از دکمه ی استفاده کنید .
3- فونت هاتون هم کوچیک باشه که نظم تاپیک به هم نخوره .
3- سعی کنید تعداد ابیات اشعارتون کم باشه .
4- ممکنه بعضی دوستان همزمان شعری رو ارسال کنند که باعث به هم خوردن ترتیب بشه ، زیاد مهم نیست و به صورت عادی ادامه میدیم.



__________________



در پیشگاه حقیقت تنها می توان خندید !!






http://pic.azardl.com/images/38638532377872801581.gif



دانی ز میوه ها سیب نکوست
نیمی رخ دلبر است و نیمی رخ دوست

mozhgan
02-22-2011, 04:32 AM
ترسم که صرفه ای نبرد روز باز خواست
نان حلال شیخ ز آب حرام ما

حافظ

R A H A
02-22-2011, 09:02 PM
از دست عزیزان چه بگویم،گله ای نیست

گر هم گله ای هست،دگر حوصله ای نیست

mozhgan
02-22-2011, 09:10 PM
توبه کردم که نبوسم لب ساقی و کنون
می گزم لب که چرا گوش به نادان کردم


حافظ

R A H A
02-22-2011, 09:33 PM
مرا یکدم دل از خوبان جدا نیست

ولی صد حیف در خوبان وفا نیست

بخوبان دل سپردن کار سهل است

ز خوبان دل گرفتن کار ما نیست

mozhgan
02-23-2011, 02:17 AM
تو نیک و بد خود هم از خود بپرس
چرا بایدت دیگری محتسب

حافظ

R A H A
02-24-2011, 12:28 AM
بـرج ویـرانـم ، غبار خویـش افشـان کـرده ام

تا به پرواز آیم از خود ،جسم را جان کرده ام

mozhgan
02-24-2011, 12:31 AM
من که در آتش سودای تو آهی نزنم
کی توان گفت که بر داغ دلم صابر نیست

حافظ

R A H A
02-24-2011, 12:47 AM
تکرار شو بایک ظهور زرف وپنهانی
ارامشم را محو کن ای خشم طوفانی

mozhgan
02-24-2011, 01:39 AM
یار مردان خدا باش که در کشتی نوح
هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را


حافظ

R A H A
02-27-2011, 12:54 AM
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر

یادگاری که در این گنبد دوار بماند

mozhgan
02-27-2011, 03:09 AM
در مذهب ما باده حلالست ولیکن
بی روی تو ای سرو گل اندام حرامست

R A H A
02-27-2011, 01:59 PM
تو را میخواهم و دانم که هرگز

به کام دل در اغوشت نگیرم

**فروغ**

afsanah82
02-27-2011, 03:29 PM
من ماندم تنهای تنهاااااااااااااااااااااا ا
من ماندم تنهاااااااااااااامیان سیل غم هاااااااااااااااااااااا:cry ing:

mozhgan
02-28-2011, 03:46 AM
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
بخال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

mehraboOon
02-28-2011, 12:26 PM
از جوانی داغها بر سینه‌ی ما مانده است
نقش پایی چند ازان طاوس بر جا مانده است

mozhgan
02-28-2011, 03:35 PM
تا در ره پیری بچه آیین روی ایدل
باری به غلط صرف شد ایام شبابت


حافظ

mehraboOon
02-28-2011, 04:11 PM
تا کی ندهی داد من ای داد ز دستت
رحم آر که خون در دلم افتاد ز دستت

mozhgan
02-28-2011, 04:32 PM
تاز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود

mehraboOon
02-28-2011, 04:36 PM
دلا جان در ره جانان حجابست

غم دل در جهان جان حجابست

mozhgan
02-28-2011, 05:28 PM
تا سحر چشم یار چه بازی کند که باز
بنیاد بر کرشمه جادو نهاده ایم

mehraboOon
02-28-2011, 07:53 PM
من ندانستم که عشق این رنگ داشت
وز جهان با جان من آهنگ داشت

R A H A
03-01-2011, 12:44 AM
تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست

دل سودا زده از غصه دو نیم افتادست

mozhgan
03-01-2011, 01:03 AM
تا کی بود این گرگ ربائی بنمای
سر پنجه دشمن فکن ای شیر خدای

R A H A
03-01-2011, 01:12 AM
یا وفا یا خبر وصل تو یامرگ رقیب
بود آیا که فلک زین دوسه کاری بکند

حافظ

Atabay11
03-01-2011, 01:17 AM
دردم از يار هست و درمان نيز هم
دل فداي او شد و جان نيز هم

R A H A
03-01-2011, 01:27 AM
ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالی است .
حال هجران تو دانی که چه مشکل حالی است

Atabay11
03-01-2011, 01:40 AM
تو را گم ميكنم هر روز و پيدا ميكنم هرشب
بدينسان خوابها را با تو زيبا ميكنم هر شب

R A H A
03-01-2011, 01:47 AM
باورم نیست ز بد عهدی ایام هنوز
قصه غصه که در دولت یار آخر شد

mehraboOon
03-01-2011, 01:47 AM
دلدل دل ز سر خندق غم
چون جهانم که بس افکنده سم است

R A H A
03-01-2011, 01:50 AM
تو گر داری دلی خرسند و شاداب

غریقی را ز بحر غصه دریاب

فقط در زندگانی ای برادر

مکش بیرون گلیم خویش از آب

Atabay11
03-01-2011, 01:51 AM
بجهان خرم از آنم كه جهان خرم ازوست
عاشقم بر همه عالم كه همه عالم ازوست

R A H A
03-01-2011, 01:57 AM
تو تا بی مهریت از حد فزون شد

دلم از تیغ جورت غرق خون شد

چه بد کردم مگر من با تو ای یار

که مهر من ترا از دل برون شد

Atabay11
03-01-2011, 02:02 AM
در هوايت بيقرارم ، بيقرارم روز و شب
سر ز كويت برندارم ، برندارم روز و شب

mehraboOon
03-01-2011, 02:08 AM
باز چون بر در خلق افتد کار
زر بر سفله خدای دوم است

Atabay11
03-01-2011, 02:10 AM
تا كي ز تمناي وصال تو يگانه
اشكم شود از هر مژه چون سيل روانه

R A H A
03-01-2011, 02:16 AM
هرکه دلارام زيست از دلش آرام رفت
چشم ندارد خلاف هر که دراين دام رفت

mozhgan
03-01-2011, 02:25 AM
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نا محرم نباشد جای پیغام سروش

mehraboOon
03-01-2011, 02:37 AM
شمع شب‌ها بجز خیال تو نیست
باغ جان‌ها بجز جمال تو نیست

mozhgan
03-01-2011, 02:42 AM
تا شدم حلقه بگوش در میخانه عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارکبادم

mehraboOon
03-01-2011, 03:04 AM
میرود آب رخ از باده‌ی گلرنگ مرا
میزند راه خرد زمزمه‌ی چنگ مرا

R A H A
03-01-2011, 03:10 AM
آنکه چشمان تورا این همه زیبا میکرد
کاش از روز ازل فکر دل ما میکرد
یا نمیداد به تو این همه زیبایی را
یا مرا در غم عشق تو شکیبا میکرد

mehraboOon
03-01-2011, 12:54 PM
دست گیرید درین واقعه کافتاد مرا
که نماندست کنون طاقت بیداد مرا
راز من جمله فرو خواند بر دشمن و دوست
اشک ازین واسطه از چشم بیفتاد مرا
هرگز از روز جوانی نشدم یکدم شاد
مادر دهر ندانم به چه میزاد مرا
آنکه یک لحظه فراموش نگشت از یادم
ظاهر آنست که هرگز نکند یاد مرا

sarbh
03-01-2011, 01:04 PM
ای که بوی باران شکفته در هوایت
یاد از آن بهاران که شد خزان به پایت

mozhgan
03-01-2011, 11:42 PM
تو عمر خواه و صبوری که چرخ شعبده باز
هزار بازی ازین طرفه تربر انگیزد


حافظ

mehraboOon
03-01-2011, 11:56 PM
دیگری را در کمند آور که ما خود بنده‌ایم
ریسمان در پای حاجت نیست دست آموز را

mozhgan
03-02-2011, 02:58 AM
امروز قدر پند عزیزان شناختم
یا رب روان ناصح ما از تو شاد باد

mehraboOon
03-02-2011, 11:40 AM
دلم از دست غمت دامن صحرا بگرفت
غمت از سر ننهم گر دلت از ما بگرفت

R A H A
03-03-2011, 02:31 AM
تمام شب انجا
ز شاخه های سیاه
غمی فرو می ریخت
کسی ز خود می ماند
کسی ترا می خواند

mozhgan
03-03-2011, 02:37 AM
دردا که از آن آهوی مشکین سیه چشم
چون نافه بسی خون دلم در جگر افتاد

R A H A
03-03-2011, 02:43 AM
دلم را مشکن و در پا مینداز



که دارد درسر زلف تو مسکن

mozhgan
03-03-2011, 02:49 AM
نفس بر آمد و کام از تو بر نمی آید
فغان که بخت من از خواب در نمی آید

R A H A
03-03-2011, 02:59 AM
در کـــارگــه کـــوزه گری رفـــــتم دوش
دیــــدم دو هـــزار کـــوزه گویا و خموش
ناگاه یکـــی کوزه بـــر آورد خـــــــروش
کــو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش

mozhgan
03-03-2011, 03:40 AM
شاه خوبانی و منظور گدایان شده ای
قدر این مرتبه نشناخته ای یعنی چه
نه سر زلف خود اول تو بدستم دادی
بازم از پای در انداخته ای یعنی چه

R A H A
03-04-2011, 01:53 AM
هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم

شمایل تو بدیدم نه عقل ماند و نه هوشم

mozhgan
03-04-2011, 06:33 AM
مدعی خواست که آید به تماشاگه راز
دست غیب آمد و بر سینه ی نامحرم زد

mehraboOon
03-04-2011, 12:46 PM
دل من پاره گشت از غم نه زان گونه که به گردد
و گر جانان بدین شادست یا رب پاره تر بادا

R A H A
03-05-2011, 02:26 AM
آن را كه بوي عنبر زلف تو آرزوست
چون عود گو بر آتش سودابسوزوبساز

mozhgan
03-05-2011, 04:09 AM
زین سفر گر به سلامت به وطن باز رسم
نذر کردم که هم از راه به میخانه روم

R A H A
03-05-2011, 11:43 PM
مرا در منزل جانان چه جاي امن چون هر دم
جرس فرياد مي دارد که بربنديد محملها

mozhgan
03-06-2011, 06:19 AM
آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش

R A H A
03-07-2011, 12:42 AM
شادباش که از شادی تو دلشادم
تا تو شادی ز غم هر دوجهان ازاد باش...!!

mozhgan
03-07-2011, 01:33 AM
شکر خدا که هر چه طلب کردم از خدا
بر منتهای همت خود کامران شدم

R A H A
03-07-2011, 01:50 AM
مگر چشمان ساقی بشکند امشب خمارم را
مگر شوید شراب لطف او از دل غبارم را

mozhgan
03-18-2011, 06:02 AM
ای صاحب کرامت شکرانه سلامت
روزی تفقدی کن درویش بی نوا را

mozhgan
03-25-2011, 06:35 AM
سلام دوستان عزیز
بچه ها چرا کسی تو این تاپیک شرکت نمی کنه ؟

mehraboOon
04-13-2011, 11:16 AM
آن رشته که قوت روانست مرا

آرامش جان ناتوانست مرا

بر لب چو کشی جان کشدم از پی آن

پیوند چو با رشته‌ی جانست مرا

Sada
04-13-2011, 12:44 PM
اي بسا ابليس آدم رو كه هست
پس به هر دستي نبايد داد دست
-----------------------------------
عمري كه اجل از پي آن مي تازد _ هركس غم دنيا بخورد مي بازد

mozhgan
04-13-2011, 07:44 PM
تا معطر کنم از لطف نسیم تو مشام
شمه ای از نفحات نفس یار بیار
به وفای تو که خاک ره آن یار عزیز
بی غباری که پدید آید از اغیار بیار

mehraboOon
04-14-2011, 12:35 PM
رخت مه را رخ و فرزین نهادست


لبت بیجاده را صد ضربه دادست

R A H A
04-14-2011, 01:27 PM
تو را میخواهم و دانم که هرگز

به کام دل در اغوشت نگیرم

**فروغ**

mehraboOon
04-14-2011, 04:31 PM
مرا دانی که بی‌تو حال چونست

به هر مژگان هزاران قطره خونست

تنم در بند هجر تو اسیرست

دلم در دست عشق تو زبونست

غم عشق تو در جان هیچ کم نیست

چه جای کم که هر ساعت فزونست

اگر بخشود خواهی هرگز ای جان

بر این دل جای بخشایش کنونست

mozhgan
04-15-2011, 07:02 AM
تنها نه ز راز دل من پرده بر افتاد
تا بود فلک شیوه او پرده دری بود
منظور خردمند من آن ماه که او را
با حسن ادب شیوه صاحب نظری بود

mehraboOon
04-15-2011, 08:04 AM
دست گیرید درین واقعه کافتاد مرا
که نماندست کنون طاقت بیداد مرا

راز من جمله فرو خواند بر دشمن و دوست
اشک ازین واسطه از چشم بیفتاد مرا

هرگز از روز جوانی نشدم یکدم شاد
مادر دهر ندانم به چه میزاد مرا

mozhgan
04-16-2011, 09:46 PM
ای پیک راستان خبر یار ما بگو
احوال گل به بلبل دستان سرا بگو
ما محرمان خلوت انسیم غم مخور
با یار آشنا سخن آشنا بگو

elahe
05-03-2011, 10:38 AM
وینهمه بی خبرانند، که خون‌سردانند
چون مس تافته اکسیر فنا یافته‌اند
عاشقان زر وجودند که رو زردانند
شهریارا مفشان گوهر طبع علوی

mozhgan
05-04-2011, 01:56 AM
یاد باد آن کو بقصد خون ما
عهد را بشکست و پیمان نیز هم
دوستان در پرده می گویم سخن
گفته خواهد شد به دستان نیز هم

mehraboOon
05-04-2011, 02:01 AM
میرود آب رخ از باده‌ی گلرنگ مرا

میزند راه خرد زمزمه‌ی چنگ مرا


دلق از رق به می لعل گرو خواهم کرد

که می لعل برون آورد از رنگ مرا


من که بر سنگ زدم شیشه‌ی تقوی و ورع

محتسب بهر چه بر شیشه زند سنگ مرا


مستم از کوی خرابات ببازار برید

تا همه خلق ببینند بدین رنگ مرا

mozhgan
05-04-2011, 02:07 AM
اگر شراب خوری جرعه ای فشان بر خاک
از آن گناه که نفعی رسد به غیر چه باک

mehraboOon
05-04-2011, 02:17 AM
کجا خبر بود از حال ما حبیبانرا

که از مرض نبود آگهی طبیبانرا


گر از بنفشه و سنبل وفا طلب دارند

معینست که سوداست عندلیبانرا

mozhgan
05-04-2011, 02:20 AM
از جرعه تو خاک زمین دّر و لعل یافت
بیچاره ما که پیش تو از خاک کمتریم

R A H A
05-04-2011, 02:30 AM
مرا چشمی است خون افشان زدست آن کمان ابرو
جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو

mozhgan
05-09-2011, 05:26 PM
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند
چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس
تو به فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند

R A H A
05-09-2011, 07:02 PM
دارد به جانم لرز مي افتد رفيق؛ انگار پاييزم
دارم شبيه برگ هاي زرد و خشك از شاخه مي ريزم

mozhgan
05-10-2011, 02:23 AM
من این حروف نوشتم چنانکه غیر ندانست
تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی

Sara12
05-22-2011, 01:23 PM
یارب این آتش که در جان من است
سرد کن زانسان که کردی بر خلیل

mehraboOon
05-22-2011, 05:44 PM
لب شیرین تو هر دم شکر انگیزترست
زلف دلبند تو هر لحظه دلاویزترست

برسرآمد ز جهان جزع تو در خونخواری
گر چه چشم من دل سوخته خونریزترست

ایکه از تنگ شکر شور برآورد لبت
هر زمان پسته تنگت شکر آویزترست

Sara12
05-22-2011, 11:23 PM
توی شعرم با صداقت عهد و پیمونی رو بستم

توی اون گـــفتم تا آخـــر تنها بـا تـو زنده هستم

mehraboOon
05-23-2011, 12:21 AM
ميگفت همان کنم که خواهد دل تو
ديدي که چه ميگفت و شنيدي که چه کرد

جمعيت خلق را رها خواهي کرد
يعني ز همه روي بما خواهي کرد

Sara12
05-23-2011, 01:01 AM
دل میرود زدستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

mehraboOon
05-23-2011, 01:07 AM
از دفتر عشق هر که فردي دارد
اشک گلگون و چهر زردي دارد

بر گرد سري شود که شوريست درو
قربان دلي رود که دردي دارد

Sara12
05-23-2011, 02:10 AM
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
نهال دشمنی برکن که رنج بیشمار آرد

mehraboOon
05-23-2011, 11:15 AM
دردا که همه روي به ره بايد کرد
وين مفرش عاشقي دو ته بايد کرد

بر طاعت و خير خود نبايد نگريست
در رحمت و فضل او نگه بايد کرد

Sara12
05-23-2011, 11:50 AM
دلا در عاشقی ثابت قدم باش
که در این ره نباشد کار بی اجر

mehraboOon
05-23-2011, 12:14 PM
رخساره‌ات تازه گل گلشن روح
نازک بود آن قدر که هر شام و صبوح

نزديک به ديده گر خيالش گذرد
از سايه‌ي خار ديده گردد مجروح

mozhgan
07-16-2011, 07:07 AM
حریف عشق تو بودم چو ماه نو بودی
کنون که ماه تمامی نظر دریغ مدار

R A H A
07-17-2011, 06:26 PM
روزها فکر من اینست و همه شب سخنم

که چرا غافل از احوال دل خویشتنم

mehraboOon
07-17-2011, 07:25 PM
مگذر ای یار و درین واقعه مگذار مرا
چون شدم صید تو بر گیر و نگهدار مرا


اگرم زار کشی میکشی و بیزار مشو
زاریم بین و ازین بیش میازار مرا


چون در افتاده‌ام از پای و ندارم سر خویش
دست من گیر و دل خسته بدست آر مرا


بی گل روی تو بس خار که در پای منست
کیست کز پای برون آورد این خار مرا

mozhgan
07-30-2011, 03:48 AM
ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست
بی باده ی ارغوان نمیباید زیست
این سبزه که امروز تماشاگه ماست
تا سبزه ی خاک ما تماشاگه کیست

mehraboOon
07-30-2011, 04:37 AM
ترک خواهش کن و با راحت و آرام بخسب
خاطر آسوده ازین گردش ایام بخسب

به ریا خواب چو زاهد نبود بیداری
چند جامی بکش از باده‌ی گلفام بخسب

mozhgan
07-30-2011, 04:45 AM
بر چهره ی گل نسیم نوروز خوش است
در صحن چمن روی دلفروز خوش است

از دی که گذشت هر چه گویی خوش نیست
خوش باش و ز دی مگو که امروز خوش است

mehraboOon
07-30-2011, 04:53 AM
تا دل مسکین من در کار تست
آرزوی جان من دیدار تست

جان و دل در کار تو کردم فدا
کار من این بود دیگر کار تست

mozhgan
08-01-2011, 03:43 AM
تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت
جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت
سوز دل بین که ز بس آتش اشکم دل شمع
دوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت

mehraboOon
08-05-2011, 12:59 PM
تابه فکر خود فتادم، روزگار از دست رفت
تا شدم از کار واقف، وقت کار از دست رفت

تا کمر بستم، غبار از کاروان بر جا نبود
از کمین تا سر برآوردم، شکار از دست رفت

mozhgan
08-21-2011, 04:43 AM
تا چند اسیر رنگ و بو خواهی شد
چند از پی هر زشت و نکو خواهی شد
گر چشمه ی زمزمی دگر آب حیات
آخر به دل خاک فرو خواهی شد

R A H A
08-30-2011, 11:58 PM
در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع
شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع

حافظ

mehraboOon
08-31-2011, 01:26 AM
عشق تو هر شب برانگیزد ز جانم رستخیز

چون تو بگریزی و بگذاری به تنهایی مرا


چشمه‌ی خورشید را از ذره نشناسم همی

نیست گویی ذره‌ای دردیده بینایی مرا

R A H A
08-31-2011, 01:59 AM
از دست عزیزان چه بگویم،گله ای نیست

گر هم گله ای هست،دگر حوصله ای نیست

mehraboOon
08-31-2011, 02:22 AM
تحفه بر دل بردم جان و تن و دین و هوش



دل گفت: برو، کانجا هر چار نمی‌گنجد

R A H A
10-01-2011, 01:16 AM
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم
لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی

elahe
10-02-2011, 06:54 PM
یا وفا یا خبر وصل تو یا مرگ رقیب
بود ایا که فلک زین دو سه کاری بکند

R A H A
10-04-2011, 12:02 AM
دوش در حلقه ی ما قصه و گیسوی تو بود
تا دل شب سخن از سلسله ی موی تو بود

mozhgan
10-07-2011, 06:13 AM
دهید مژده به یاران که یار می آید
قرار گیتی چشم انتظار می آید
کلید صبح به دست و سرود عشق به لب
ز انتهای شب آن شهسوار می آید

R A H A
10-23-2011, 02:26 AM
دورم اگر از سعادت خدمت تو
پیوسته دلست آینه‌ی طلعت تو
از گرمی آفتاب هجرم چه غمست
دارم چو پناه سایه‌ی دولت تو

mozhgan
10-23-2011, 06:04 AM
وز رفتن من جلال و جاهش نفزود
وز هیچ کس نیز دو گوشم نشنود

elahe
12-25-2011, 11:08 PM
در این ظلمت سرا تا کی به بوی دوست بنشینم
گهی انگشت بر دندان گهی سر بر سر زانو