توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : یک شعر برای آنکه دوستش داری
R A H A
02-22-2011, 12:59 AM
چگونه بسويت بيايم؟
ای ستاره آسمان شب های تيره و تار من، با اين فاصله ای که بين من و تو ميباشد
چگونه بوسيدن آن چهره درخشانت ميسر است؟
ای مهتاب آسمان شبهای دلتنگی من، با اين فاصله ای که بين من و تو ميباشد چگونه پاک کردن آن اشکهای روی گونه درخشانت ميسر است؟ ای آسمان آبی من، بين من و تو فاصله ای است، پس چگونه دستم را بر روی گونه نازنينت بکشم و تو را نوازش کنم؟
آری من ستاره می شوم و به آسمان زندگی می آيم تا بر چهره درخشانت بوسه بزنم
آری ای مهتاب من، پرنده شبانه می شوم تا به آسمان بيايم و آن اشکهای پر از مهرت را از روی گونه های درخشانت پاک کنم
و ای آسمان آبی ام، خورشيد می شوم تا در دل آبی و پر ازعشقت برای هميشه بنشينم، شب را با آن وسعت آبی ات آشتی ميدهم تا برای هميشه آبی بمانی
دلم به درد آمده از اين فاصله، دلم به درد امده از اين انتظار ودوری بين ما
ای ستاره (http://forum2.azardl.com/index.php) درخشانم شبها با ديدن تو آرام می شوم، و ای آسمان روزها نيز که دل آبی ات را ميبينم عاشق تر از هميشه می شوم
چگونه ميتوانم دستانت را در دست بگيرم وقتی بين ما اينهمه فاصله است؟
انتظار ميکشم تا شايد خداوند بالهايی را به من هديه دهد که با اين بالهای پر غرورم به سوی تو پرواز کنم و دستان گرمت را در دست بگيرم
کاش تو ای آسمان من، دل آبی ات ابری شود و از گونه هايت اشک بريزد تا شايد قطره ای از اشکهايت بر گونه من بريزد تا احساس آرامش وعاشقی کنم
کاش تو ای ستاره من، فرشته ای بيايد و تو را در سبد بگذارد و آن سبد پر از محبت و عشق را به من هديه دهد
و کاش ای خورشيد من، کاش غروب عاشقی (http://forum2.azardl.com/index.php) زودتر فرا رسد تا زمانی که در پشت کوه ها ميروی و به زمين نزديک می شوی احساس نزديکی با تو داشته باشم
ای خورشيد من غروب ها را خيلی دوست دارم چون تو بيشتر از همه لحظه ها به من نزديکتری و ميتوانم چهره ات را از نزديک ببينم
سپيده آسمان را نيز دوست دارم چون سحرگاه از پشت کوه ها بيرون می آيی و سلامی عاشقانه به من ميکنی
ای خورشيد من، از ظهرهای تابستان نفرت دارم، چون تو در آن زمان در بلندترین نقطه آسمان میدرخشی
انتظار می کشم، تا شايد پرنده يا ستاره يا خورشيد شوم، و يا شايد هديه ای به من برسد که تو را بيشتر از هميشه در کنار خودم احساس کنم و ببينم
شايد در خواب ستاره يا خورشيد و يا پرنده شوم، اينک که اينها همه يک رويا و يک احساس عاشقی است پس ای آسمان آبی ام، من خودم را به آتش می کشم تا باد عاشقی آن دود غليظ مرا که از سوختنم به سويت بلند ميشود به سوی تو بياورد تا بتوانم تو را احساس کنم و برای مدتی آن دود که از تن سوخته ام بلند شده است در دلت بنشيند و بعد نيز از اين دنيا وداع بگويم
آری من برای رسيدن به تو جان خواهم داد
R A H A
02-22-2011, 01:00 AM
من با به تمناي تو خواهم ماند
من با سخن از تو خواهم خواند
ما خاطره از شبانه مي گيريم
ما خاطره از گريختن در باد
از لذت ارمغان در پنهان
ما خاطره ايم از نجواها......
R A H A
02-22-2011, 01:00 AM
دور از تو
بر درگاه زمستاني ديگر
يلداي بي بديل بيداري رابه تماشا نشسته ام
با تمام دلتنگي
مي ترسم
دستي اگر براي ستاره اي تكان دهم
ترانه هاي تنهايي از آستين پاره ام فرو ريزد ...
R A H A
02-22-2011, 01:02 AM
شعر من رنگ خزان است خودم ميدانم
اشك و نفرين و فغان است خودم ميدانم
بهر گفتن به دلم مانده سخن يك خروار
مشكلم ضعف بيان است خودم ميدانم
R A H A
03-11-2011, 11:42 PM
برای از تو سرودن هوا غم انگيز است
به بغض سرد گلویم صدا غم انگيز است
میان این همه تلخی نمی شود خندید
دوباره هق هق چشمان ما غم انگيز است
تورا همیشه قدم می زنم و دلگیرم
از این مسیر که تا انتها غم انگيز است
بگوش خسته ی ذهنم ببین دگر حتی
صدای پای تو ای آشنا غم انگيز است
نخوان دوباره کنارم غزل،که می دانی
برای من همه ی شعرها غم انگيز است
سوال چشم تو این روزها جوابش چیست
بگو ،بگو که نگاهت چرا غم انگيز است...!؟ ...
R A H A
03-11-2011, 11:51 PM
تو به من خنديدي و نمي دانستي
من به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدم
باغبان از پي من تند دويد
سيب را دست تو ديد
غضب آلود به من كرد نگاه
سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاك
و تو رفتي و هنوز،
سالهاست كه در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تكرار كنان مي دهد آزارم
و من انديشه كنان غرق در اين پندارم
كه چرا باغچه كوچك ما سيب نداشت
R A H A
03-11-2011, 11:53 PM
این درد تلخ بی تو مداوا نمی شود
بی تو شکسته شد غزل آشناییم
این رسم مهربانی دنیا نمی شود
گفتی صبور باش و به آینده ها نگر
پروانه که صبور و شکیبا نمی شود
شبنم گل نگاه مرا باز شسته است
دل در کنار یاد تو تنها نمی شود
گلدان یاس بی تو شکست و غریب شد
گلدان بدون عشق شکوفا نمی شود
R A H A
03-11-2011, 11:55 PM
به عشقت اکتفا کردم ...
تو خوابو توي بيداري تو رو هر شب صدا كردم
نبودي در كنار من به عشقت اكتفا كردم
تو رو از دور نگاه كردم، تو رو از دور بوسيدم
نبودي پيش من اما ، تو رو همواره ميديدم
نبودي پيش من اما شريك زندگيم بودي
دليل بغض هر لحظه خوده عاشق شدن بودي
چقدر دلواپست بودم تو اين تبعيد اجباري
فقط خوشحالم از اينكه به من وابستگي داري
تو رو از دور نگاه كردم ، تو رو از دور بوسيدم
نبودي پيش من اما تو رو همواره مي ديدم
نبودي پيش من اما شريك زندگيم بودي
دليل بغض هر لحظه خوده عاشق شدن بودي
R A H A
03-11-2011, 11:56 PM
تو به انـــدازه تنهایـــــی من زیبایی ،
من به انـدازه زیبایی تو تنهایـــــــــم ..
R A H A
03-11-2011, 11:58 PM
بگذار سر به سینه ی من تا که بشنوی
آهنگ اشتیاق دلی دردمند را
شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق
آزار این رمیده ی سر در کمند را
بگذار سر به سینه ی من تا بگویمت
اندوه چیست، عشق کدامست، غم کجاست
بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان
عمریست در هوای تو از آشیان جداست
دلتنگم، آنچنان که اگر بینمت به کام
خواهم که جاودانه بنالم به دامنت
شاید که جاودانه بمانی کنار من
ای نازنین که هیچ وفا نیست با منت
تو آسمان آبی آرام و روشنی
من چون کبوتری که پرم در هوای تو
یک شب ستاره های تو را دانه چین کنم
با اشک شرم خویش بریزم به پای تو
بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح
بگذار تا بنوشمت ای چشمه ی شراب
بیمار خنده های توام ، بیشتر بخند
خورشید آرزوی منی ، گرم تر بتاب
shirin71
07-31-2011, 02:57 PM
سال پیش باران گرفته است دوباره بهار شد*/* چشم تمام پنجره ها اشکبار شد
افسوس, بی گدار دل من آب زد*/* قربانی جدید غم روزگار شد
با کودک شرور دل من چه کردی؟*/*طفلک اسیر عشق تو شد بی قرار شد
سوگند خورده بود دلم “منزوی” شود*/*بیچاره به نگاه قشنگت دچار شد
در شعر از نگاه تو گفتم دلم گرفت*/* دیدی که بیت های غزل هم خمار شد
یک روز می رسد که تو هم عاشقم شوی*/* روزی که اسب وحشی چشمت مهار شد
امروز باز از تو و چشمت نوشته ام */*باران گرفته بود دلم بی قرار ش
shirin71
07-31-2011, 02:58 PM
http://salijoon.info/mail/891120/23.jpg
نيمي از جهانم براي تو
نيمي براي گنجشكها
نيمي از دوست داشتنم براي تو
نيمي براي باد
تا كوچه ها را بگردد
نيمي از مهربانيم براي تو
نيمي براي باران
تا بر زمين ببارد
و ناگهان
مرا بنام كوچكم صدا مي كني
گنجشكهايم به سرزمين تو كوچ مي كنند
و من
با اين همه بيابان
كه هيچ هم بهار نمي شوند
فصلها را گم مي كنم!
shirin71
07-31-2011, 02:58 PM
در بنفشه زار چشم تو
من ز بهترين بهشتها گذشته ام
من ز بهترين بهارها رسيده ام
اي غم تو همزبان بهترين دقايق حيات من
لحظه هاي هستي من از تو پر شده ست.
در تمام روز...
در تمام شب...
در تمام هفته ...
در تمام ماه...
در فضاي خانه، كوچه، راه...
در هوا، زمين، درخت، سبزه، آب...
در خطوط در هم كتاب...
در ديار نيلگون خواب!
اي جدايي تو بهترين بهانه ي گريستن!
بي تو من به اوج حسرتي نگفتني رسيده ام
اي نوازش تو بهترين اميد زيستن !
در كنار تو
من ز اوج لذتي نگفتني گذشته ام...
در بنفشه زار چشم تو...
برگهاي زرد و نيلي و بنفش...
عطرهاي سبز و آبي و كبود
نغمه هاي نا شنيده ساز مي كنند...
روي مخمل لطيف گونه هات...
غنچه هاي رنگ رنگ ناز...
برگ هاي تازه تازه باز مي كنند.
بهتر از تمام رنگها و رازها
خوب خوب نازنين من!
نام تو مرا هميشه مست مي كند.
بهتر تمام شعر هاي ناب
نام گرچه بهترين سرود زندگي ست
من تو را به خلوت خدايي خيال خود
« بهترين بهترين من » خطاب مي كنم.
بهترين بهترين من
shirin71
07-31-2011, 02:59 PM
آرزويم اين است ؛ نتراود اشك در چشم تو هرگز ؛
مگر از شوق زياد
نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز ؛
وبه اندازه ي هر روز تو عاشق باشي
عاشق آنكه تو را مي خواهد . . .
و به لبخند تو از خويش رها مي گردد
و تو را دوست بدارد به همان اندازه ؛
كه دلت مي خواهد
shirin71
07-31-2011, 02:59 PM
امشب شب آخره كه مزاحم دلت شدم
خورشيد فردا مال تو ببخش كه عاشقت شدم
بدرقه لازم ندارم خودم ميرم عزيزترين
نذار بمونه زير پاقلبمو بردار از زمين
دوست دارم براي تو فقط يه حرف ساده بود
غافل از اينكه دل من منتظر اشاره بود
خداحافظ همين حالا...
shirin71
07-31-2011, 02:59 PM
به کوچههای نوور میروی
به خورشید اگر رسیدی
برای دلشورههایم
یک بغل آرامش
برای جراحتهایم
یک بهار مَرهمِ بهار
برای سکووت خانه
یک پنجره قناری بفرست!
به کوچههای نوور میروی
به خورشید اگر رسیدی
برای غروبهای دلگیرم
یک خورشید طلوع بفرست!
رضا کاظمی
shirin71
07-31-2011, 02:59 PM
منو راهي كن به سوي روشني
بزار با تو زيرو رو شه زندگي
توي چشم من نگاه كنو بيبين
تويي بهترين دليل عاشقي
تو نفس ميكشي تو ثانيه ها
شب من هم همرنگ رويا تو
روز من با اسم تو شروع ميشه
انگاري دنيا تو دستاي تو
با تو خوشبختي ديگه يه قصه نيست
يه حقيقته مثل يه معجزس
انگار بايد ميومدي كه من با تو پرواز كنم از قفس
واسه رد شدن از اين تنهايي ها ياد تو هميشه همراه منه
اين روزا پر ميشه از تكرار تو وقتي نبض عشق تو رگ ها ميزنه
با تو آرامشو احساس ميكنم تازه ميشه هر نفس دنياي من
بهترين لحظه ي دنياس وقتي كه عطر تو ميپيچه تو روياي من
با تو خوشبختي ديگه يه قصه نيست
يه حقيقته مثل يه معجزس
انگار بايد ميومدي كه من با تو پرواز كنم از اين قفس
shirin71
07-31-2011, 02:59 PM
ديگه يادم ميره وقتي
ميگفتي دل به من بستي
تو اما خوب نشون دادي
دروغگوي بدي هستي
ميخوام رد شم ولي قلبم
هنوزم پيش تو گيره
با اين بي رحميات بازم
چرا اينجوري ميميره
shirin71
07-31-2011, 03:00 PM
دیوانه نمی گوید دوست ات دارم
دیوانه می رود تمام دوست داشتن را
به هرجان کندنی
جمع می کند از هر دری
می زند زیر بغل
...می ریزد پای کسی
که قرار نیست بفهمد دوست اش دارد.....
shirin71
07-31-2011, 03:00 PM
گوزلرین آچ بیر گئجه تا من گوروم میخانه نی
( چشمهایت را یك شب باز كن تا من میخانه را در آن ببینم )
دونیانی ترك ایلییپ من دولدوروم پیمانه نی
( دنیا را ترك كرده ، پیمانه را پر كنم )
بی وفا اولسا نیگاری بیر كسین بیچاره دیر
( اگر یار كسی بی وفا باشد ، او بیچاره است )
بولبولون حالین دوشونمز گول، دئمه افسانه نی
( حال بلبل را گل نمی فهمد ، پس افسانه سرایی بس است )
اوت توتار عشقین یولوندا جان ورر بیچاره شمع
( شمع بیچاره در راه عشق آتش میگیرد و جان می دهد )
اما عاشیق سویلیرهر كیم گوره پروانه نی
( اما عاشق دوست دارد كه هر كسی پروانه را ببیند )
قانلی كونلوم گوزلییر یول تا سنه قورباناولا
( چشم خونبار من چشم به راه توست تا قربانت شود )
گل بو هیجراندان خراب ائتمه داها كاشانه نی
( از این هجران بیا و دیگر كاشانه را خراب نكن )
هر كونول الدن وره یارین او بیر ویرانه دیر
( هر دلی كه یار خود را از دست بدهد یك ویرانه است )
بیر نظریار ائلسه آباد ائدر ویرانه نی
( اگریار یك نظر بكند این ویرانه آباد می شود )
گر منی چكسن دارا اولدورسن الدن توتمارام
(اگر مرا به دار می كشی ، بكش ، من تو را از دست نخواهم داد )
اولدور نده اوپ محبتدن دل دیوانه نی
( آری بكش ، نه این كه از روی محبت دل دیوانه را ببوسی )
عاشیقه بیر گون دئدیم ترك ائله اویاری ، دئدی
( یك روز به عاشق گفتم ، یارت را ترك كن ، گفت )
بیلمیسن عشق آتشی له یاندیریپ غمخانه نی؟
( نمی دانی كه با آتش عشق غمخانه را به آتش كشیده است ؟ )
هامینی ترک ائلرم هر کیمسه واردیر دونیادا
( همگان را ترك می كنم ، هر كسی كه در دنیا هست )
اما من ترك ائدمرم او ساقی دوردانه نی
( اما من آن ساقی دردانه را ترك نخواهم كرد )
سنده گل ترک ائله مسجید تا گئدخ میخانه یه
( تو هم بیا مسجد را ترك كن تا با هم به میخانهبرویم )
توبه ائد ،سن محرم اول اوپ دیلبر جانانه نی
( توبه كن ، تو محرم شو و دلبر جانانه خود راببوس )
سونرا گل با هم "وفا" جاندان اولاخ قوربان اونا
( بعد بیا ای وفا تا با هم از جان و دل قربان او شویم )
آغلایاخ شاید اشیدسین گریه ی مستانه نی
( گریه كنیم با هم تا شاید گریه مستانه ما رابشنود )
shirin71
07-31-2011, 03:00 PM
آرزویم این است:
نتراود اشک از چشم تو هرگز مگر از شوق زیاد
نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز
و به اندازه هر روز تو عاشق باشی
عاشق آنکه تو را میخوادهد
و به لبخند تو از خویش رها میگردد
و تو را دوست بدارد به همان اندازه
که دلت میخواهد...
shirin71
07-31-2011, 03:01 PM
نباشی
کل این دنیا واسم قده یه تابوته
نبودت مثله کبریتو دلم انباره باروته
تابوته ته ته....
نباشی کل این دنیا قده یه تابوته
نبودت مثله کبریتو دلم انباره باروته
نباشی روزه تاریکم یه اقیانوس آتیشه
تمومه غصه ی دنیا، توو قلبم ته نشین میشه
{دنیا رو بی تو نمیخوام یه لحظه
دنیا بی چشمات یه دروغه محضه}=> (2)
نباشی
هر شب و هر روز
همش ویلون و آوارام
با فکرت زنده میمونم
تا وقتی که نفس دارم
تا وقتی که نبودِ تو
یه روز کاری بده دستم
بمون تا آخره دنیا
بمونی، تا تهش هستم
{دنیا رو بی تو نمیخوام یه لحظه
دنیا بی چشمات یه دروغه محضه
shirin71
07-31-2011, 03:01 PM
میدانی....
درد دارد به آدم تهمتی را بزنند که روحش هم خبر ندارد
درد دارد که تنهایی تکه های دلت را جمع کنی
درد دارد تنهایی
دروغ گفتم به تو...
از تنهایی بیزارم!
که اگرنبودم ، حالا من و دل
کوچه کوچه به دنبال تو آواره نمی شدیم....
shirin71
07-31-2011, 03:01 PM
http://www.pic.iran-forum.ir/images/hkpsx2h2hqsgffzr3zt.jpg
http://up.iranblog.com/images/cqqu2weac4gd1hoa1z2.jpg
حوصله مي خواهد
عاشق شدن
آنهم از نوع زنانه اش!
که گيج کننده است و حساس.
و آزادي به ميزان دلخواه
............مثل فلفل و نمک در هر غذا
و آب مي خواهد براي آبياري
و رنگ مي خواهد
يک قوطي آن هم آبي!
غوطه ور در آسمان فکر
و خوش بيني مي خواهد
بسيار بسيار بسيار...
shirin71
07-31-2011, 03:02 PM
بی اعتمادم کن به همه ی دنیا
اینکه کنار من باش
کنار من تنها...
از اولین جملت
فهمیده بودم زود عشقای قبل از تو سوئ تفاهم بود...
اونقدر مخوامت
همه باهات بد شن
با حسرت هرروز از کنار ما رد شن...
shirin71
07-31-2011, 03:02 PM
http://www.myup.ir/images/52113233211713052676.jpg
آیینه پرسید که چرا دیر کرده است
نکند دل دیگری او را اسیر کرده است
خندیدم و گفتم او فقط اسیر من است
تنها دقایقی چند تاخیر کرده است
گفتم امروز هوا سرد بوده است
شاید موعد قرار تغییر کرده است
خندید به سادگیم آیینه و گفت
احساس پاک تو را زنجیر کرده است
گفتم از عشق من چنین سخن مگوی
گفت خوابی , سالها دیر کرده است
در آیینه به خود نگاه می کنم , آه
عشق تو عجیب مرا پیر کرده است
راست گفت آیینه که منتظر نباش
او برای همیشه دیر کرده است
shirin71
07-31-2011, 03:02 PM
آغاز من ، تو بودی و پایان من تویی
آرامش پس از شب توفان من تویی
حتی عجیب نیست، که در اوج شک و شطح
زیباترین بهانه ایمان تویی
احساسهایی از متفاوت میان ماست
آباد از توام من و ، ویران من تویی
آسان نبود گرد همه شهر گشتنم
آنک ، چه سخت یافتم :” انسان ” من تویی
پیداست من به شعله تو زنده ام هنوز
در سینه من ، آتش پنهان من تویی
هر صبح ، با طلوع تو بیدار می شوم
رمز طلسم بسته چشمان من تویی
هر چند سرنوشت من و تو ، دوگانگی است
تنهای من ! نهایت عرفان من تویی
shirin71
07-31-2011, 03:02 PM
ما دراین میکده با همدمی یارخوشیم
دایم ازدیدن آن مه رخ عیارخوشیم
گاه چنگی زده برزلفش و چنگی بزنیم
گاه تارش بنوازیمو ازاین کار خوشیم
کام ما در گرو این تله جعد رواست
تا که هستیم دراین حلقه گرفتارخوشیم
هوشیاران همه زین پرده برونند که ما
مست ازباده و دیوانه وخمارخوشیم
زاهد خانقه از لذت می بی خبراست
او نداند که می آلوده چه بسیارخوشیم
shirin71
07-31-2011, 03:02 PM
تو از دردی که افتادست بر جانم چه می دانی؟
دلم تنها تو را دارد ولی با او نمی مانی
تمام سعی تو کتمان عشقت بود در حالی
که از چشمان مستت خوانده بودم راز پنهانی
shirin71
07-31-2011, 03:21 PM
تو در چشم من همچو موجی
خروشنده و سرکش و ناشکیبا
که هر لحظه ات می کشاند بسویی
نسیم هزار آرزوی فریبا
تو موجی
تو موجی و دریای حسرت مکانت
پریشان رنگین افقهای فردا
نگاه مه آلوده ی دیدگانت
تو دائم بخود در ستیزی
تو هرگز نداری سکونی
تو دائم ز خود میگریزی
تو آن ابر آشفته ی نیلگونی
چه می شد خدا یا …
چه میشد اگر ساحلی دور بودم ؟
شبی با دو بازوی بگشوده خود
ترا می ربودم … ترا می ربودم
shirin71
07-31-2011, 03:21 PM
قسم به چشمات بعد از این جز تو گلی بو نکنم
جز به تو و به خوبیات به هیچ کسی خو نکنم
قسم به اسمت که تو رو تنها نذارم بعد از این
اسم تو رو داد می زنم تا دم دمای آخرین
قطره به قطره خونم و یک جا به نامت می کنم
دلخوشیهای دنیا رو خودم به فالت می کنم
می برمت یک جای دور می شم واست سنگ صبور
برات یه کلبه می سازم پر از یک رنگی پر نور
روح و دل و جون و تنم، نذر نگاهت می کنم
دنیاها رو فدای اون چهره ماهت می کنم
shirin71
07-31-2011, 03:21 PM
هر چه زیباست مرا یاد تو می اندازد
آن که بیناست مرا یاد تو می اندازد
تو که نزدیک تر از من به منی می دانی
دل که شیداست مرا یاد تو می اندازد
هر زمان نغمه ی عشقی است که من می شنوم
از تو گویاست ، مرا یاد تو می اندازد
دیگران هر چه بخواهند بگویند که عشق
بی کم و کاست مرا یاد تو می اندازد
ساعتی نیست فراموش کنم یاد تو را
غم که با ماست مرا یاد تو می اندازد
shirin71
07-31-2011, 03:22 PM
به جون ستاره هامون تو عزیز تر از چشمامی
هر جا هستی خوب و خوش باش تا ابد بغض صدامی
تو رو محز لحظه هامون نشه باورت یه وقتی
که دوست ندارم اینو به خدا گفتم به سختی
من اگه دوست نداشتم پای غمهات نمیموندم
واست این همه ترانه از ته دل نمیخوندم
اگه گفتم برو خوبم،واسه این بود که می دیدم
داری آب میشی میمیری ،اینو از همه شنیدم
shirin71
07-31-2011, 03:22 PM
پیداست غم عشق تو از رنگ نگاهم
سوگند به چشمان تو حاشا شدنی نیست
بی مرحم اعجاز نگاه تو عزیزم
این کهنه ترین زخم مداوا شدنی نیست
بعد از تو نبندم دل به .. (http://www.iranday.net/). اری
عشق دگری در دل من جا شدنی نیست
باور بکن این زندگی اندر منظر من
بی منظر چشم تو زیبا شدنی نیست
افسرده ترین است دلم بی تو بهارا
این باغ خزان دیده شکوفا شدنی نیست
یخ بسته وجودم ز زمستان جدایی
برف غمت از دشت دلم پا شدنی نیست
گفتم ببرم خاطره ی عشق تو از یاد
هر چند که کوشیده ام اما شدنی نیست
دیریست به دنبال تو میگردم و افسوس
این گمشده انگار که پیدا شدنی نیست...
shirin71
07-31-2011, 03:22 PM
مانده ام با غم هجران نگارم چـه کنـم .... عمر بگذشت و ندیدم رخ یارم چه کنم
چشم آلوده کجـا دیــدن دلـدار کجـا .... چشم دیـدار رخ یار ندارم چــه کنم
با نگاهی بگشـا عقده دیریــن مرا .... کز فراغت گره افتاده به کارم چه کنم
جلوه ای کن که دمی روی نکویت نگرم .... گرچه لایق نبود دیده تارم چه کنم
اشک می ریزم و با غصــه دل همراهـم ... که ز هجران تومن اشک نریزم چه کنم
طوق بر گردن من رشتـه عشــق تو بود .... تا کشاند به سـر چوبه دارم چه کنم
shirin71
07-31-2011, 03:22 PM
می ترسم از صدا که صدا عاشقت بشود
این سوت کوچه گرد رها عاشقت بشود
گفتم به باد بگویم تو را ...نه...ترسیدم
این گرد باد سر به هوا عاشقت بشود
پوشیده ای سفید،کجا سبز من؟ نکند
نار و ترنج باغ صفا عاشقت بشود
بگذار دل به دل غنچه ها ولی نگذار
پروانه های خانه ما عاشقت بشود
حالا تو گوش کن به غمم شهربانو تا
در قصه هایم شاه و گدا عاشقت بشود
بالا نگاه نکن آفتاب لایق نیست
می ترسم آن بلند بالا عاشقت بشود
مال منی تو،چنان مال من که می ترسم
حتی خدا نکرده خدا عاشقت بشود
خورشید قصه ی مادر بزرگ یادت هست؟
خورشیدمی تو ،ماه چرا عاشقت بشود
وقتی نشسته اینهمه خاک به پای غمت
باز این گدای بی سر و پا عاشقت بشود؟
عمری است گوش به زنگم، چرا؟
...
که نگذارم
حتی درنگ ثانیه ها عاشقت بشود
shirin71
07-31-2011, 03:23 PM
اگر شبي فانوس ِ نفسهاي من خاموش شد،
اگر به حجله آشنايي،
در حوالي ِ خيابان خاطره برخوردي
و عده اي به تو گفتند،
كبوترت در حسرت پر كشيدن پرپر زد!
تو حرفشان را باور نكن!
تمام اين سالها كنار ِ من بودي!
كنار دلتنگي ِ دفاترم!
در گلدان چيني ِ اتاقم!
در دلم...
تو با من نبودي و من با تو بودم!
مگر نه كه با هم بودن،
همين علاقه ساده سرودن فاصله است؟
من هم هر شب،
شعرهاي نو سروده باران و بسه را
براي تو خواندم!
هر شب، شب بخيري به تو گفتم
و جواب ِ تو را،
از آنسوي سكوت ِ خوابهايم شنيدم!
تازه همين عكس ِ طاقچه نشين ِ تو،
همصحبت ِ تمام ِ دقايق تنهايي ِ من بود!
فرقي نداشت كه فاصله دستهامان
چند فانوس ِ ستاره باشد،
پس دلواپس ِانزواي اين روزهاي من نشو،
اگر به حجله اي خيس
در حوالي ِ خيابان خاطره برخوردي!?
shirin71
07-31-2011, 03:23 PM
دلم با عشق تو عاشق ترین شد
تمام لحظه هایم بهترین شد
ولی بی مهریت كار دلم ساخت
دل تنهای من تنها ترین شد...
shirin71
07-31-2011, 03:23 PM
دیدی
هـمان یکـــ مشـتــــ
دانهـ احسـاســــی کهـ پاشیدی
چطـور خیـال پـرواز را
از سـر این پـرندهـ
پـرانــ ـــ ــد؟؟!!
shirin71
07-31-2011, 03:23 PM
پنجره ی باران خورده ات را باز کن
چند سطر پس از باران
چشمهایم را ببین که هوایت دیوانه شان کرده
دلم برایت تنگ است
shirin71
07-31-2011, 03:24 PM
بگذار که بر شاخه این صبح دلاویز
بنشینم و از عشق سرودی بسرایم
آنگاه به صد شوق چو مرغان سبکبال
پر گیرم ازین بام و به سوی تو بیایم
خورشید از آن دور از آن قله پر برف
آغوش کند باز همه مهر همه ناز
سیمرغ طلایی پر و بالی است که چون من
از لانه برون آمده دارد سر پرواز
پرواز به آنجا که نشاط است و امیدست
پرواز به آنجا که سرود است و سرور است
آنجا که سراپای تو در روشنی صبح
رویای شرابی است که در جام بلور است
shirin71
07-31-2011, 03:24 PM
بي تو مهتاب شبي باز از آن كوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خيره به دنبال تو گشتم
شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق ديوانه كه بودم
در نهانخانه ي جانم گل ياد تو درخشيد
باغ صد خاطره خنديد
عطر صد خاطره پيچيد
يادم آمد كه شبي با هم از آن كوچه گذشتيم
پر گشوديم و در آن خلوت دلخواسته گشتيم
ساعتي بر لب آن جوي نشستيم
تو همه راز جهان ريخته در چشم سياهت
من همه محو تماشاي نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ي ماه فرو ريخته در آب
شاخه ها دست بر آورده به مهتاب
شب و صحرا وگل و سنگ
همه دلداده به آواز شباهنگ
يادم آيد تو به من گفتي از اين عشق حذر كن
لحظه اي چند بر اين آب نظر كن
آب آيينه ي عشق گذران است
تو كه امروزنگاهت به نگاهي نگران است
باش فردا گه دلت با دگران است
تا فراموش كني چندي از اين شهر سفر كن...
با تو گفتم حذر از عشق ندانم
سفر از پيش تو هرگز نتوانم
روز اول كه دل من به تمناي تو پر زد
چون كبوتر لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدي
من نه رميدم نه گسستم
باز گفتم كه تو صيادي و من آهوي دشتم
تا به دام تو در افتم
همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پيش تو هرگز نتوانم نتوانم
اشكي از شاخه فرو ريخت
مرغ شب ناله ي تلخي زد و بگريخت
اشك در چشم تو لرزيد
ماه بر عشق تو خنديد
يادم آيد كه دگر از تو جوابي نشنيدم
پاي در دامن اندوه كشيدم
نگسستم نرميدم
رفت در ظلمت غم آن شب و شبهاي دگر هم
نگرفتي دگر از عاشق آزرده خبر هم
نكني ديگر از آن كوچه گذر هم
بي تو اما به چه حالي من از آن كوچه گذشتم؟...
فريدون مشيري
shirin71
07-31-2011, 03:24 PM
بس شنيدم داستان بي کسي بـس شنيدم قصه دلواپسي
قصه عشـق از زبان هر کسي گفته اند از ني حکايتهابسي
حال از من بشنو اين افسانه را
داسـتان اين دل ديوانـه را
چشمهايش بويي از نيرنگ داشت دل دريغا ! سينه اي از سنگ داشت
با دلـم انگار قـصد جنگ داشت گويـي از با من نشستن ننگ داشت
عاشقم من، قصد هيچ انکار نيست
ليک با عاشق نشستن عار نيست
کار او آتش زدن؛ من سوختن در دل شب چشم بر در دوختن
مـن خريدن نـاز او نفروختن باز آتـش در دلـم افـروختن
سوختن در عشق را ازبر شديم
آتشي بوديم و خاکستر شديم
از غم اين عشق مردن باک نيست خون دل هر لحظه خوردن باک نيست
از دل ديـوانه بردن باک نيست دل که رفت از سـر سپردن باک نيست
آه! مي ترسم شبي رسـوا شوم
بدتر از رسوايي ام، تنـها شوم
واي بر اين صيد و آه از آن کمند پيش رويم خنده، پشتم پوزخند
بر چنـين نامهـربانـي دل مبند دوستان گفتند و دل نشـنيد پند
پيش از اين پند نهان دوستان
حال هـم زخم زبان دوستان
خانه اي ويران تر از ويرانه ام من حقـيقت نيستم، افـسانه ام
گر چه سوزد پر، ولي پروانه ام فاش مي گويم که من ديوانه ام
تا به کي آخر چنين ديوانگي؟
پيلگي بهـتر از اين پروانگي!
گفتمش:آرام جـانـي، گفت:نه گفتمش:شيرين زباني، گفت:نه
مي شود يک شب بماني، گفت:نه گفتمش:نامهـربانـي،گفت:نه
دل شبي دور از خيالش سر نکرد
گفتمش؛ افسـوس! او باور نکرد
چشم بر هم مي نهد،من نيستم مي گشـايد چشم، من من نيستم
خود نمي دانم خدايا! کيستم يکـنفر با مـن بگويد چيسـتم؟
بس کشيدم آه از دل بردنش
آه! اگـر آهم بگيرد دامنش
با تمـام بي کسي ها ساختم دل سپردم، سر به زير انداختم
اين قماري بود و من نشاختم واي برمـن، ساده بودم باختم
دل سپردن دست او ديوانگي ست
آه!غير از من کسي ديوانه نيست
گريه کردن تا سحر کار من است شاهد من چشم بيمار من است
فکر مي کردم که او يار من است نه، فقط در فکر آزار من است
نيت اش از عشق تنها خواهش است
دوستت دارم دروغـي فاحش است
يک شب آمد زير و رويم کرد و رفت بغض تلخي در گلويـم کرد و رفت
پايـبند جسـت وجويم کرد و رفت عاقـبت بـي آبرويم کرد و رفت
اين دل ديوانـه آخر جاي کيست؟
وانکه مجنونش منم ليلاي کيست؟
مذهب او هر چه بادابـاد بود خوش به حالش کاين قدر آزاد بود
بي نياز از مستي مي شاد بود چشـمهـايش مسـت مادرزاد بود
يک شبه از عمر سيرم کرد و رفت
بيست سالم بود، پيرم کرد و رفت
shirin71
07-31-2011, 03:24 PM
جاده ي قلب مرا رهگذري نيست كه نيست
جز غبار غم و اندوه در آن همسفري نيست كه نيست
آن چنان خيمه زده بر دل من سايه ي درد
كه در او از مه شادي اثري نيست كه نيست
شايد اين قسمت من بود كه بي كس باشم
كه به جز سايه مرا با خبري نيست كه نيست
اين دل خسته زماني پر پروازي داشت
حال از جور زمان بال و پري نيست كه نيست
بس كه تنهايم و يار دگر نيست مرا
بعد مرگ دل من چشم تري نيست كه نيست
شب تاريك ، شده حاكم چشم و دل من
با من شب زده حتي سحري نيست كه نيست
كامم از زهر زمانه همه تلخ است چنان
كه به شيريني مرگم شكري نيست كه نيست ....
shirin71
07-31-2011, 03:24 PM
يه سلام عاشقونه
با يه بغض بي بهونه
مي نويسم تا بدوني
ياد تو، تو دل مي مونه
يادته وقتي مي رفتي
دم به دم نگات مي كردم
بغض سنگين توي چشمام
گفتي: صبر كن برمي گردم
يادته قسم مي خورديم
عزيزم بي تو ميميرم
اما حالا كه تو نيستي
من با دلتنگي اسيرم
يادمه وقتي مي گفتم
به خدا نميري از ياد
آه سردي مي كشيدي!
توي قلبم مثل فرياد
اما حالا كه تو نيستي
حال و روز من خرابه
آخر قصه ي عاشق
اشك و ماتم و سرابه
اما حالا كه مي بينم
بي تو دل رنگي نداره
توي آسمون چشمام
غروبا بارون مي باره
مي دوني طاقت ندارم
با غم و غصه اسيرم
زود بيا كه خيلي تنهام
به خدا بي تو ميميرم
shirin71
07-31-2011, 03:25 PM
نگاه ابی دریه تو هستی
چراغ روشن شبهام توهستی
به ذهن سبزباغ نوبهاران
شمیم رویش گلها تو هستی
شب سرد زمستان مرد.اه
بلندای شب یلدا توهستی
تومثل پلکهای روشن روز
خیال ابی فردام توهستی
تو ای تک سوارجاده عشق
برایم مثل یک رویا توهستی
shirin71
07-31-2011, 03:25 PM
ای رفته ز دل ، رفته ز بر ، رفته ز خاطر
بر من منگر تاب نگاه تو ندارم
بر من منگر زانکه به جز تلخی اندوه
در خاطر از آن چشم سیاه تو ندارم
ای رفته ز دل ، راست بگو ! بهر چه امشب
با خاطره ها آمده ای باز به سویم؟
گر آمده ای از پی آن دلبر دلخواه
من او نیم او مرده و من سایه ی اویم
من او نیم آخر دل من سرد و سیاه است
او در دل سودازده از عشق شرر داشت
او در همه جا با همه کس در همه احوال
سودای تو را ای بت بی مهر ! به سر داشت
من او نیم این دیده ی من گنگ و خموش است
در دیده ی او آن همه گفتار ، نهان بود
وان عشق غم آلوده در آن نرگس شبرنگ
مرموزتر از تیرگی ی شامگهان بود
من او نیم آری ، لب من این لب بی رنگ
دیری ست که با خنده یی از عشق تو نشکفت
اما به لب او همه دم خنده ی جان بخش
مهتاب صفت بر گل شبنم زده می خفت
بر من منگر ، تاب نگاه تو ندارم
آن کس که تو می خواهیش از من به خدا مرد
او در تن من بود و ، ندانم که به ناگاه
چون دید و چها کرد و کجا رفت و چرا مرد
من گور ویم ، گور ویم ، بر تن گرمش
افسردگی و سردی ی کافور نهادم
او مرده و در سینه ی من ، این دل بی مهر
سنگی ست که من بر سر آن گور نهادم
سیمین بهبهانی…سنگ گور
shirin71
07-31-2011, 03:27 PM
http://450.ir/upload/img/1001/1116-15-185873i85-siz-178706.jpg
قرار ما
ایستگاه عشق
چند دقیقه مانده به لحظه های سحرگاهی
همین کنار
پشت همین دیوار حوصله
زیر همین پنجره ی روشن دل
من منتظر می مانم
فراموش نکنی که بیایی!
دیر کنی، باز هم منتظر می مانم....
چون قول داده ام ، یادت هست؟؟
اگر نخواستی بیایی،
به باران بگو ببار....
shirin71
07-31-2011, 03:27 PM
تو با همه فـــرق داری !
ما در مقابل آفتــاب خشک شده ایم
امــا ...
...
مـن یـقـیــن دارم که خــداونــد
خود در گــل ِ تو دمیــده است !!!
میــلاد تهــرانی
shirin71
07-31-2011, 03:27 PM
چگونه فراموشت کنم تو را... که از خرابه های هرزگی به قصر سپید عشق هدایتم کردی
و عاشقی بی قرار و یاری با وفا برای خویش ساختی
آهو بره ای شدی که دوستی گرگ را پذیرفتی
و برای اشکهای او شانه هایت را ارزانی داشتی
و با صداقت عاشقانه ات دلش را به درد آوردی
چگونه فراموشت کنم تو را...
shirin71
07-31-2011, 03:27 PM
حالا که عطر نفسهات را برام ارزونی کردی با من نامهربون این همه مهربونی کردی
حالا که عطر دل و راه دلامون یکی شد
آسمون پر ستاره ی شبامون یکی شد
روزگار، سردی و یاسش مال من
همه سر فرازی و عشق و امیدش مال تو
shirin71
07-31-2011, 03:28 PM
http://www.3jokes.com/gallery/d/30646-1/3Jokes_Love7+_24_.jpg
چه شود بیاید آن روز که به تو رسیده باشم
به هوای دیدن تو ز هوا رهیده باشم
همه عمر من به یاد تو گذشته نازنینا
نکند که من بمیرم و تو را ندیده باشم....
shirin71
07-31-2011, 03:28 PM
چشمان تو صدف است
بر آنگوش می خوابانم وقتی که خوابیده ای
تا صدای دریایی را که در آن غرق شده ام
بشنوم...
shirin71
07-31-2011, 03:40 PM
دست از چرا و
چاره و
چمچاره
می شویم و زل می زنم به جهل رابطه
بیخودی متاسف نباش
تو آمده بودی که بروی اصلا!
تو چه می دانی چه ترسی ست
ترس از کوچه ی بعد از خداحافظ؟
تو چه می دانی
چه ها که نمی کند این ترس؟
بیخودی لبخند نزن...
shirin71
07-31-2011, 03:43 PM
من چهره ی یاران را از یاد می برم و دریاصدف ها را
من محبوبم را به یاد نمی آورم و بهار شکوفه ها را
من هنگام را از دست می نهم وآب قایق ها را
من شعرم را فراموش می کنم و شهر ستارگان را
من رویاهایم را گم می کنم و ماه مدارش را
من زندگیم را به نیسان می سپارم و خدا بنده اش را
من دنیا را ازیاد می برم و اقیانوس ماهی هارا
و
برای همین است که تو هم مرا فراموش کرده ای
این قانون دنیاست !
shirin71
07-31-2011, 03:43 PM
نفس نمی کشد هوا
قدم نمی زند زمین
سکوت می کند غزل
بدون تو فقط همین
shirin71
07-31-2011, 03:44 PM
دنیایم را می دهم برای لبخندت!
هراسی نیست،
شاد که باشی
دنیا از آن من است...
shirin71
07-31-2011, 03:44 PM
گاهی، فقط گاهی فکر میکنم تمامش یک سوء تفاهم است؛
آن خنده ها، دستهای در هم گره کرده، نگاه های گرم..
دستهایم را می گیرد و می خندد...
بعد هر چه فکر میکنم یادم نمی آید به چه فکر میکردم!
shirin71
07-31-2011, 03:44 PM
دیگه دارم باور میکنم که نیستی دارم
سعی میکنم تیکه های دلمو کنار هم بذارم
پس چرا جاشونو پیدا نمیکنم
یعنی یادم رفته دلم چه جوری بود!!!
نه شایدم بعضی از تیکه هاشو تو برداشتی
نمیدونم این که اصلا دل من نیست
تازه داره یادم میاد دل من پیش تو بود که شکست
راستی هنوز تیکه های دلم رو نگه داشتی؟؟؟
shirin71
07-31-2011, 03:45 PM
من روز خویش را،
با آفتاب روی تو
کز مشرق خیال دمیده ست
آغاز می کنم
من با تو می نویسم و می خوانم
من با تو راه می روم و حرفی می زنم
وز شوق این محال
که دستم به دست توست
من جای راه رفتن پرواز می کنم
shirin71
07-31-2011, 03:45 PM
وقتی کسی رو دوست داری"حاضری جون فداش کنی
حاضری دنیا رو بدی فقط یه بار نیگاش کنی
به خاطرش داد بزنی به خاطرش دروغ بگی
رو همه چی خط بکشی حتی رو برگ زندگی
وقتی کسی تو قلبته حاضری دنیا بد باشه
فقط اونی که عشقته عاشقی رو بلد باشه
قید تموم دنیارو به خاطر اون می زنی
خیلی چیزا رو می شکنی تادل اونو نشکنی
حاضری که بگذری از دوستای امروز و قدیم
اما صداش و بشنوی شب از میون دوتا سیم
حاضری قلب تو باشه پیش چشای اون گرو
فقط خدا نکرده اون یه وقت بهت نگه برو
حاضری هر چی دوست نداشت به خاطرش رها کنی
shirin71
07-31-2011, 03:45 PM
دوستت دارم کمتر از خدا و بیشتر از خودم چون به خدا ایمان دارم و به تو احتیاج!!
دستانم تشنه ی دستان توست شانه هایت تکیه گاه خستگی هایم با تو می مانم بی آنکه
دغدغه های فردا داشته باشم زیرا می دانم فردا بیش از امروز دوستت خواهم داشت
می دانم روزی با تن خسته و خیس ، سوار بر قطرات درشت باران بر ناوادنهای چشمم فرود می
آیی در میان انبوه مژگانم میزبان خواهم بود و در آن لحظه چشمانم را برای همیشه می بندم تا دیگر دوریت را حس نکنم
shirin71
07-31-2011, 03:46 PM
غبار از چهره ی نازت بگیرم یک شب پرده از رازت بگیرم تو در چشمان من یک سیب سرخی خدا قسمت کند گازت بگیرم!!!
http://pic.azardl.com/images/33446064725283531254.jpg (http://pic.azardl.com/)
shirin71
07-31-2011, 03:46 PM
زندگـــی زیبـاســـت چشمـی بـاز کـن
گردشـــی در کوچــه باغ رازکن
هر که عشقش در تماشا نقش بست
عینک بد بینی خود را شکسـت.
علـت عـاشــــق ز عـلتــها جــداســـت
عشق اسطرلاب اسرار خداست
من مـیـــان جســـمها جــان دیـــده ام
درد را افکنـــده درمـان دیـــده ام
دیــــده ام بــر شـــاخه احـســـاســها
می تپــد دل در شمیــــم یاسها
زنــدگــی موسـیـقـی گنـجشـکهاست
زندگی باغ تماشـــای خداســت
گـــر تـــو را نــور یـقیــــن پیــــــدا شود
می تواند زشــت هم زیبا شــود
حال من , در شهر احسـاسم گم است
حال من , عشق تمام مردم است
زنـدگــی یــعنـی همیـــــــن پــروازهــا
صبـــح هـا , لبـخند هـا , آوازهـــا
ای خــــطوط چهــــره ات قـــــــرآن من
ای تـو جـان جـان جـان جـان مـن
با تـــو اشــــعارم پـر از تــو مــی شـود
مثنوی هایـم همــه نو می شـود.
حرفـهایـم مــــرده را جــــان می دهــد
واژه هایـم بوی بـاران می دهـــد
shirin71
07-31-2011, 03:47 PM
چشم من چشمه ی زاینده ی اشک
گونه ام بستر رود
کاشکی همچو حبابی بر آب
در نگاه تو رها می شدم از بود و نبود
shirin71
07-31-2011, 03:47 PM
در نفسهایم بوی تورا استشمام میکنم
درقدمهای گرمی پاهای توا حس میکنم
در خواب هایم چهره ی تورا میبینم
ای زندگی ام؟
شاید؟
شاید!هیچگاه من
رویای خوابهای تونبوده ام؟
ولی بازهم دوستت دارم
آنقدر
دوستتدارم که
شاید تابه حال انسانی
اینقدرتورا نخواسته باشد
دریک کلام کوتاه
میگویم
دوستت دارم ای معنای
کوتاه دیدار ...
shirin71
07-31-2011, 03:47 PM
بهت نمی گم دوسِت دارم،ولی قسم می خورم که دوسِت دارم بهت نمی گم هرچی که می خوای بهت می دم،چون همه چیزم تویی نمی خوام خوابتو ببینم، چون توخوش ترازخوابی اگه یه روزچشمات پرِاشک شد ودنبال یه شونه گشتی که گریه کنی،صِدام کن بهت قول نمی دم که ساکتت کنم ،اما منم پا به پات گریه می کنم اگر دنبال مجسمه سکوت می گشتی صِدام کن، قول می دم سکوت کنم اگه دنبال خرابه می گشتی تا نفرتتو توش خالی کنی ، صِدام کن چون قلبم تنهاست اگه یه روزخواستی بری قول نمیدم جلوتو بگیرم اما باهات میدوم اگه بیه روز خواستی بمیری قول نمی دم جلوتو بگیرم اما اینو بدون من قبل از تو میمیرم
shirin71
07-31-2011, 03:47 PM
گرمي دست هايت چيست كه دستهايم آنها را ميطلبد ؟
در آينه چشمهايم بنگر چه ميبيني؟
آيا ميبيني كه تو را ميبيند؟
صداي طپش قلبم را ميشنوي كه فرياد ميزند دوستت دارم؟
دوست ندارم كه بگويم دوستت دارم.
دوست دارم كه بداني دوستت دارم!
shirin71
07-31-2011, 03:48 PM
سَرَم دَرد می کُنَد
برای دَردِ سَر!
وَ تُومی دانی آنقَدر دُوستَت دارم
کِه حتی اگَر سَرم بِه سَنگ بُخُورَد یا سَنگ بِه سَرَم !!
اَز این دُوست داشتَن دَست بَر نَخواهَم داشت...
shirin71
07-31-2011, 03:48 PM
تمام فنجان های قهوه
که می گفتند ما به هم نمیرسیم را شکستم
و فنجانی دیگر خوردم ...... فالی دیگر گرفتم ...
از بس قهوه خوردم ... به گمانم
یک قرن بیدار باشم!
shirin71
07-31-2011, 03:48 PM
http://kocholo.org/img/images/7ds0idcyzs2ynkxaf052.jpg
تو را دوست خواهم داشت
آن چنان که خود را
حتی اگر...
تمام عشاق را دیوانه بخوانی
و عشق را قصه ای بی انجام
من ...
تو را دوست خواهم داشت
بیشتر از آن چه؛ خود را!!!
shirin71
07-31-2011, 03:48 PM
تو مثل راز پاییزی و من رنگ زمستانم
چگونه دل اسیرت شد قسم به شب نمی دانم
تو مثل شمعدانی ها پر از رازی و زیبایی
و من در پیش چشمان تو مشتی خاک گلدانم
تو دریایی ترینی آبی و آرام و بی پایان
و من موج گرفتاری اسیر دست طوفانم
تو مثل آسمانی مهربان و آبی و شفاف
و من در آرزوی قطره های پاک بارانم
نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته
به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم
تو دنیای منی بی انتها و ساکت و سرشار
و من تنها در این دنیای دور از غصه مهمانم
تو مثل مرز احساسی قشنگ و دور و نامعلوم
و من در حسرت دیدار چشمت رو به پایانم
تو مثل مرهمی بر بال بی جان کبوتر
و من هم یک کبوتر تشنه باران درمانم
بمان امشب کنار لحظه های بی قرار من
ببین با تو چه رویایی ست رنگ شوق چشمانم
شبی یک شاخه نیلوفر به دست آبیت دادم
هنوز از عطر دستانت پر از شوق است دستانم
تو فکر خواب گلهایی که یک شب باد ویران کرد
و من خواب ترا می بینم و لبخند پنهانم
تو مثل لحظه ای هستی که باران تازه می گیرد
و من مرغی که از عشقت فقط بی تاب و حیرانم
تو می آیی و من گل می دهم در سایه چشمت
و بعد از تو منم با غصه های قلب سوزانم
تو مثل چشمه اشکی که از یک ابر می بارد
و من تنها ترین نیلوفر رو به گلستانم
شبست و نغمه مهتاب و مرغان سفر کرده
و شاید یک مه کمرنگ از شعری که می خوانم
تمام آرزوهایم زمانی سبز میگردد
که تو یک شب بگویی دوستم داری تو می دانم
غروب آخر شعرم پر از آرامش دریاست
و من امشب قسم خوردم تر ا هرگز نرنجانم
به جان هر چه عاشق توی این دنیای پر غوغاست
قدم بگذار روی کوچه های قلب ویرانم
بدون تو شبی تنها و بی فانوس خواهم مرد
دعا کن بعد دیدار تو باشد وقت پایانم
shirin71
07-31-2011, 03:48 PM
اسم من از یاد تو رفت ای آنکه در آینه ای
این چهره ی خسته منم
این آه سینه سوز من دیوار سرد فاصله است
بین من و هم سخنم
فریاد من سکوت تو لب تو باز و بی صدا
عروسکی به شکل من غریبه اما آشنا
نگاه مات تو به من
مثل نگاه دشمن
جسم تو گرمی نداره
مگر تنت از آهنه
مگر تنت از آهنه
سکوت تو یه فاجعه است برای هم صدای تو
شکسته در گلو چرا طنین نعره های تو؟
تو که خود منی چرا
غریبه ای برای من, منو صدا نمیکنی ؟
تو قاب سرد آینه
به سوگ من نشسته ای ,منو رها نمیکی؟
شکست لحظه لحظه ام یه عادت برای تو
پرنده ی نگاه من اسیر در هوای تو
چرا تو که خود منی سکوتتو نمی شکنی
به من بگو چه می کشی تو قاب سرد آهنی
تو قاب سرد آهنی
تو غربت نگاه تو که با نگاهم آشناست
یه دنیا حرف گفتنی ولی لب تو بی صداست
تو غربت نگاه تو که با نگاهم آشناست
یه دنیا حرف گفتنی ولی لب تو بی صداست
یه دنیا حرف گفتنی ولی لب تو بی صداست
ولی لب تو بی صداست
shirin71
07-31-2011, 03:48 PM
کنارم هستي و اما دلم تنگ ميشه هر لحظه
خودت ميدوني عادت نيست فقط دوست داشتنه محضه
کنارم هستي و باز هم بهونه هامو ميگيرم
ميگم:واي چقدر سرده ميام دستاتو ميگيرم
يه وقت تنها نري جاي که از تنهايي ميميرم
از اينجا تا دم در هم بري دلشوره ميگيرم
فقط تو فکر اين عشقم تو فکر بودن با هم
محاله پيش من باشي برم سرگرم کاري شم
ميدونم که يه وقت هاي دلت ميگيره از کارم
روزایي که حواسم نيست بگم خيلي دوست دارم
تو هم مثل مني انگار از اين دلتنگي ها داري
تو هم از بس منو ميخواي يه جورایي خودآزاري
کنارم هستي و انگار همين نزديکياست دريا
مگه موهاتو وا کردي که موجش اومده اينجا
قشنگه ردپاي عشق مياد زير چتر برف
اگه حاله منو داري مي فهمي يعني چي اين حرف
ميدونم که يه وقت هاي دلت ميگيره از کارم
روزایي که حواسم نيست بگم خيلي دوست دارم
تو هم مثل مني انگار از اين دلتنگي ها داري
تو هم از بس منو ميخواي يه جورایي خودآزاري
shirin71
07-31-2011, 03:49 PM
هر چه قدر دوستم داشته باشی من یکی بیشتر دوستت دارم
میدونی لطفش چیه؟؟؟
اینه که حتی اگه دوستم نداشته باشی من هنوز یکی دوستت دارم...!
http://s1.picofile.com/vesal/Pictures/Copy_of_148ma8p%5B1%5D.jpg
shirin71
07-31-2011, 03:49 PM
سهم من از تو
نیمه دیگر سیب بود
که وقتی له شد
زیر پای باد
تو خندیدی
و من در حسرت سهمم
تمام سیبها را
از درخت پاک کردم
shirin71
07-31-2011, 03:49 PM
در انتظار توام
در چنان هوایی بیا
که گریز از تو ممکن نباشد.
shirin71
07-31-2011, 03:49 PM
دستم را اگر نگرفته بودی
چگونه می آموختم
در غیبت خورشید هم
می شود خندید ؟!
صدایت که ببارد
یک قطره ماه هم
در کاسه ی آبم بیفتد
کافی ست :
من نور می شوم
shirin71
07-31-2011, 03:50 PM
تسلیم نصیب است و زبان بسته ی تقدیر
حسرت کش بی چون و چرائیست، دل من
عمریست دلم ساخته با هرچه بلا هست
تا عشق بداند، چه بلائیست دل من!...
shirin71
07-31-2011, 03:50 PM
باید فراموشت کنم، چندیست تمرین می کنم
من میتوانم، می شود،آرام تلقین میکنم
با عکس های دیگری تا صبح صحبت می کنم
با آن اتاق خویش را، بیهوده تزیین می کنم
سخت است اما میشود در نقش یک عاقل روم
نه شب دعایت می کنم، نه صبح نفرین می کنم
حالم نه اصلا خوب نیست، تا بعد بهتر میشوم
فکری برای این دل تنهای غمگین میکنم
من میپذیرم رفته ای و بر نمیگردی، همین
خود را برای درک این صد بار تحسین میکنم
از جنب و جوش افتاده ام،دیگر نمی گویم به خود
وقتی عروسی میکنیم ،این می کنم آن میکنم!!!!!
هرچه دعا کردم نشد، شاید کسی امین نگفت
حالا تقاضای دلی سرشار از آمین می کنم
نه اسب، نه باران و نه مرد،....تنهایم و این دائمی است
اسب حقیقت را خودم با این نشان زین میکنم
یا میبرم یا باز هم نقش شکستی تلخ را
در خاطرات سرخ خود، با رنج آذین می کنم
حالا نه تو مال منی،نه خواستی سهمت شوم
این مشکل من بود و هست، در عشق گلچین می شوم
کم کم ز یادت می روم،این روزگار و رسم اوست
این جمله را با تلخی اش ،صد بار تضمین میکنم
shirin71
07-31-2011, 03:50 PM
ســـــراغــم را نمیگیــــری چه شــــــد افتــــادم از چشمـَتــــــ ؟
منـــــم فــــانـوس لبخنـدَتـــ ، غـرورت ، گـــریه ات ، خشمـَتـــــــ
اسیــرم ، خستـه امـ ، سیــرم ، مـــرا دریــاب می میــــرمـ
ســـــراغــم را نمیگیــــری نمیــــدانی
چه دلـــتنگـــــمـ ، چـه بی تابـم ، چه غمگینــــــم ، چه تنهــــــایـمـ
تــو را هـــر شـب صـــــدا کــردم نمی بیـنی نمیـخوابمـ ؟
بیــا تا باورت گردد کـه بی تــو کمـــــتر از خــاکمـ
ولی بـا تــو بـه افلاکـم بیــا با آرزوهایــــــم بسازم خانه ای در دل
ســـــراغــم را نمیگیــــری مگـــر بیــگانه ای بـا دل ؟
ســـــراغــم را نمیگیــــری چه شــــــد افتــــادم از چشمـَتــــــ ؟
منـــــم فــــانـوس لبخنـدَتـــ ، غـرورت ، گـــریه ات ، خشمـَتـــــــ
shirin71
07-31-2011, 03:50 PM
من کیم ؟
یه دربه در
گمشده ی محله ها
پشت پا خورده ترین
صداى شهر بى صدا
***
من کیم؟
یه پاپتی
پراز سوال بى جواب
صدتا جاده رو دیوار
نقاشى کردم توى خواب
***
دیوارا قایم شدن
اونور پرده هاى رنگ
عمریه که دلخوشیم
به این دروغاى قشنگ
***
وسط یه ضبدرم
خونه به دوش وخسته
توى چارراهى که از
چهارطرف بن بسته
***
خود من اینجا رو ساختم
دیوارا کار منن
رنگا رو پاک میکنم
ببین که نعره مى زنم
***
خود من دیواراى زندونموساختم
اره
من خودم رو توى چار دیوارى انداختم
اره
*** *** ***
shirin71
07-31-2011, 03:51 PM
http://kashkool2.persiangig.com/other/haned22.GIF
دو تا چشمام همه جا،دنبال تو می گرده
با نبودنت دلم ،با غصه هات سر کرده
شب و روز در پی تو،من همه جا گشتم
یکی گفت غصه نخور،اون داره بر می گرده
زندگی با عشق تو رنگ دیگه داشت برام
رفتی و بدون تو پخش شده روز و شبهام
دل من با هیچ کسی نمو تونست خو بگیره
شب و روز منتظره چشم به راهت مونده نگام
کسی مثل تو نشد،کسی مثل تو نبود
همش از خدا می خواهم که بیایی زود زود
کاش میشد دوباره باز همو پیدا بکنیم
کاش میشد سفره عشقمونو با همدیگه وا بکنیم
کاشکی این شهر غریب صدای آشنا بیاد
دل من هوا تو کرده فقط هم تو رو می خواهد...
shirin71
07-31-2011, 03:52 PM
من اگر اشک به دادم نرسد می شکنم
زیر این چرخ کبود
زیر این سنگینیه بغض سکوت
اگر از مهر و وفای تو کلامی ننویسم
اگر از یاد تو یادی نکنم می شکنم
بر لب کلبه ی محصور وجود
من در این خلوت خاموش سکوت
اگر از یاد تو یادی نکنم می شکنم
اگر از هجر تو آهی نکشم
تک و تنها به خدا می شکنم
shirin71
07-31-2011, 03:52 PM
به خارزار جهان ، گل به دامنم ، با عشق
صفاي روي تو ، تقديم مي كنم ، با عشق
درين سياهي و سردي بسان آتشگاه
هميشه گرمم ، هميشه روشنم با عشق
همين نه جان به ره دوست مي فشانم شاد
به جان دوست ، كه غمخوار دشمنم با عشق
به دست بسته ام اي مهربان ، نگاه مكن
كه بيستون را از پا در افكندم ، با عشق
دواي درد بشر يك كلام باشد و بس
كه من براي تو فرياد مي زنم : با عشق
shirin71
07-31-2011, 03:53 PM
گفتي ستاره ماندنيست، ديدي ستاره هم شكست!؟
عهدي ميان ما نبود ،عهدِ نبسته هم گسست!!
اين خوابِ سبز از ابتدا ، يك اشتباه ساده بود
يك اشتباه ساده كه ، آخر مرا در هم شكست
گفتي :« تو را تقصير نيست ، نتوانمت در دل نشاند»
اين آخرين حرف تو بود ، حرفي كه بنيانم گسست
آري! بلور عاطفه ، با سنگِ بي مهري شكست
اين دل شكسته بود ، باز ، يكبار ديگر هم شكست ......
shirin71
07-31-2011, 03:53 PM
در ثانیه های بودنت می مانم
در فصل شکست خوردنت می مانم
یک سال نه ده سال چه فرقی دارد
تا لحظه ی دل سپردنت می مانم
همسرم دوستت دارم.
shirin71
07-31-2011, 03:53 PM
دستــهایمــــ را بـــرای تـــو می نویســــم
بـــرای تـــو !
کـــه در تیــــر راســــ نگاهتــــ نیســتمــــ
بـــــرای تـــــو !
کـــه چشمانتــــ افقــــ را رجـــ می زنـــد
مــــرا مــــی خوانـــــی ؟
shirin71
07-31-2011, 03:53 PM
آخرش حرف خودم شد
اومـــــــــدي شــــــــــــدي نـــــــــــــگارم
عــــــــــــــــــطـــــ ــــــــر
موهاي تو
پيچيد تو تموم روزگارم
تورواز خدا ميخواستم
توي تک تک دعاهام
اومدي گفتي مي موني تو تموم آرزوهام ..
shirin71
07-31-2011, 03:54 PM
قسم به چشمات بعد از این جز تو گلی بو نکنم
جز به تو و به خوبیات به هیچ کسی خو نکنم
قسم به اسمت که تو رو تنها نذارم بعد از این
اسم تو رو داد می زنم تا دم دمای آخرین
قطره به قطره خونم و یک جا به نامت می کنم
دلخوشیهای دنیا رو خودم به فالت می کنم
می برمت یک جای دور می شم واست سنگ صبور
برات یه کلبه می سازم پر از یک رنگی پر نور
روح و دل و جون و تنم، نذر نگاهت می کنم
دنیاها رو فدای اون چهره ماهت می کنم
shirin71
07-31-2011, 03:54 PM
http://daftareshghe.com/asheghane/benameeshgh.jpg
همیشه اولین و آخرین کلام شعرهایم تو بوده ای
همیشه برایم به معنای واقعی یک عشق بوده ای
گرچه گهگاهی از تو بی وفایی دیده ام اما همیشه برایم باوفا بوده ای
گرچه دلم را میشکنی و اشکم را در می آوری اما تو همیشه برایم یک دنیا بوده ای
صدای آهنگ عشق برایم غم انگیز است ، اما همیشه آن را گوش میکنم
گاهی شنیدن حرفهایت برایم تلخ است ، اما دائم پیش خودم تکرار میکنم
اگر روزی نباشی در کنارم ، برای من همیشه هستی
روزی اگر بروی ، در قلبم همیشه خواهی ماند
اینجا که هستم پر از دلتنگیست، حس نبودنت در کنارم خاطرم را پریشان کرده
اما حس بودنت در قلبم دلتنگی و غم دوری ات را انکار کرده
گاهی وقتی به دوری می اندیشم قلبم میلرزد، نکند که از من سرد شوی، نکند که با کسی دیگر همنشین شوی ، نکند که ما را فراموش کنی و عاشق کسی دیگر شوی…
نباید بیش از این خودم را با این فکرها برنجانم ،عشق خودش پر از درد و رنج است!
خلاصه این را بگویم برایت ، هر زمان که بخواهی میشوم فدایت
اگر تنهایم بگذاری باز هم مینشینم به پایت
همیشه اولین و آخرین کلام شعرهایم تو بوده ای ، میخواهم این شعر اولینش تو باشی و آخرین نداشته باشد
همچنان ادامه داشته باشد….
shirin71
07-31-2011, 03:54 PM
وقتی دلم به سمت تو مایل نمیشود
باید بگویم اسم دلم ، دل نمیشود
دیوانهام بخوان که به عقلم نیاورند
دیوانهی تو است که عاقل نمیشود
تکلیف پای عابران چیست؟آیهای
از آسمان فاصله نازل نمیشود
خط میزنم غبار هوا را که بنگرم
آیا کسی زِ پنجره داخل نمیشود؟
میخواستم رها شوم از عاشقانهها
دیدم که در نگاه تو حاصل نمیشود
تا نیستی تمام غزلها معلّق اند
این شعر مدتیست که کامل نمیشود
shirin71
07-31-2011, 03:54 PM
فتر عشـــق که بسته شـد
دیـدم منــم تــموم شــــــــــــــــــدم
خونـم حـلال ولـی بــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــدون
به پایه تو حــروم شــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــدم
اونیکه عاشـق شده بــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــود
بد جوری تو کارتو مونــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــد
برای فاتحه بهـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــت
حالا باید فاتحه خونــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــد
تــــموم وســـعت دلـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــو
بـه نـام تـو سنـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــد زدم
غــرور لعنتی میگفـــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــت
بازی عشـــــقو بلـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــدم
از تــــو گــــله نمیکنــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــم
از دســـت قــــلبم شاکیـــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــم
چــرا گذشتـــم از خــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــودم
چــــــــراغ ره تـاریکـــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــیم
دوسـت ندارم چشمای مــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــن
فردا بـه آفتاب وا بشـــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــه
چه خوب میشه تصمیم تــــــــــــــــــــــــ ــــــــو
آخـر مـاجرا بــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــشه
دسـت و دلت نلـــــــــــــــــــــــ ــــرزه
بزن تیر خــــــــــــــــــــلاص رو
ازاون که عاشقــــت بود
بشنو این التماس رو
shirin71
07-31-2011, 03:55 PM
پیش از آن کـــ ِ برومــ ، نگاهمــ کن
تا نگاهت را ، تا همیشه داشته باشمــ
تا چشم ـهایمـ را برایت بگذارمـ ...
...
پیش از آن کــ ِ برومـــ ، چیزے بگو کـــ ِ بر دلمـــ بنشیند
تا دلم را ، تا همیشه برایت بگذارمـــ
پیش از آن کــ ِ بروم ، پیچک نیلوفر عشق را
بر پایمــ بتابان ، تا بمانمــ ...
نرومــ ...
shirin71
07-31-2011, 03:59 PM
باز هم با نام تو افسا نه اى گلريز شد
باز هم در سينه ام عشق تو شور انگيز شد
باز هم همراه بوى ميخك و محبو به هاhttp://i12.tinypic.com/43zxnw7.gif
خاطراتم پر كشد با ياد تو در كوچه ها
http://i12.tinypic.com/43zxnw7.gifباز هم وقتى نگاهت گيرد از من فاصله
ديده ام مى بارد اما نم نم و بىحوصله
باز قلب پنجره بر روىمن وا مى شودhttp://i12.tinypic.com/43zxnw7.gif
باز هم پروانه اى در باغ پيدا مى شود
http://i12.tinypic.com/43zxnw7.gifباز هم لاىكتابم مىنهم يك شاخه ياس
مىكنم بهر پيامى قاصدك را التماس
باز هم در هر شفق دلتنگ و دلگير مىشومhttp://i12.tinypic.com/43zxnw7.gif
باز هم با ياد تو سر شار رويا مىشوم
shirin71
07-31-2011, 03:59 PM
واژه ها مقابل دیدگانم رژه میرود انگارلبریز میشوم
برای ازتوگفتن ...
برای ازتونوشتن....
اما تا قلم برروی صفحه مینهم
همه واژه ها میگریزند
ومن خالی میشوم
انگارحتی واژه ها هم میدانند
که ازتو گفتن ونوشتن
در توان انها نیست
و من میمانم
و صفحه خالی......
که تورا میخواند
تنها به هزارویک ترفند
چند واژه را ازمیان سیل واژگانی که میگریزند
بر قفس سفیدکاغذ حبس میکنم
چه کلام کاملی میشود
دربیان هزار جمله ی ناگفته
تنها همین دوستت دارم
shirin71
07-31-2011, 04:15 PM
دلم زیباترین دل هاست امروز / درون این دلم غوغاست امروز
دلم را در طبق بنهاده بودم / دهم آن را به دست یار امروز
shirin71
07-31-2011, 04:17 PM
پیچکِ نگاهم
دزدانه تا پشتِ پنجره ی
اتاق ِ تو
بالا آمده
به کجا خیره شده ای!
باران که بگیرد
تمام پنجره پر از پیچک خواهد بود.
shirin71
07-31-2011, 04:18 PM
وقتی که رفتم تازه تو, میفهمی عاشقی چیه
میشناسی عشقو بعد من, میفهمی عاشقت کیه
عاقبت از غصه ی تو, نقش توقصه ها میشم
می رم و پیدام نمیشه تنها مثل خدامیشم....
وقتی که من عاشق شدم باهمه ی بودونبود
توخواب و توبیداریا نقش دوتاچشم توبود
من همه جا کنارتو, سایه به سایه کو به کو
آینه ای که دم به دم با تو نشسته روبه رو
تو جونمی , توعشقمی قشنگترین بهانه ای
برای زنده بودنم توبهترین نشونی
تو بهترین دلیل دل, برای بودنم شدی
نبودی از تنم جدا که پاره ی تنم شدی...
پرنده ی قشنگ من اگه بیای بهار میاد
برای این شکسته دل, توسینه باز قرار میاد
ستاره ها پایین میان, دوباره بازسحر میشه
از آسمون واز زمین به من میگن که یار میاد...
وقتی که من عاشق شدم باهمه ی بودونبود
توخواب و توبیداریا نقش دوتاچشم توبود
من همه جا کنارتو, سایه به سایه کو به کو
آینه ای که دم به دم با تو نشسته روبه رو
تو جونمی , توعشقمی قشنگترین بهانه ای
برای زنده بودنم توبهترین نشونی
تو بهترین دلیل دل, برای بودنم شدی
نبودی از تنم جدا که پاره ی تنم شدی...
shirin71
07-31-2011, 04:18 PM
ببیـــــــن..
ببیـــــــن...
چقــــــــــــــدر
...کم
تــــــــوقع شده ام...
...نـــــــــــه
آغوشت را میـــــــــخواهم
نــــــــــه
یک بوســــــــــــه
نــــــــــه
دیگر...
بودنت را...
همین که
بیایی و از کنارم رَد شوی
کافیست.!!!!.
مــــــرا
به آرامش میرساند
حتی
اصطعــــــــــکاکِ
ســــــــــــایه هایمان
shirin71
07-31-2011, 04:18 PM
قدم در وادی عشقت نهادم
شده پیچک که می پیچد به سویی
شدم همسایه لیلا و مجنون
شدم باران که می بارد به جویی
به بامم ماه در پیراهن ابر
به دستم نور سرخ و زرد و آبی
شکوفه می کند یادت همیشه
اتاقم پر شده از یادگاری
ستاره می درخشد در شب من
نشسته ایه های عاشقانه
به آوازی که خفته بر لب من
شبی دیدم به دستت یک دریچه
در این کوچه ، در این بن بست مرموز
سوالی نقش بسته بر لب من
جوابم را ندادی تا به امروز...
تو ای باران شبهای بهاری
دریچه را به رویم می گشایی؟
و از آغوش باز این دریچه
سلامم را به گل ها می رسانی؟
shirin71
07-31-2011, 04:29 PM
برام هیچ حسی شبیه تو نیست
کنار تو درگیر آرامشم
همین از تمام جهان کافیه
همین که کنارت نفس میکشم
برام هیچ حسی شبیه تو نیست
تو پایان هرجست و جوی منی
تماشای تو عین آرامشه
تو زیباترین آرزوی منی
منو از این عذاب رها نمیکنی
کنارمی به من نگاه نمیکنی
تمام قلب تو بمن نمیرسه
همین که فکرمی برای من بسه
از این عادت با تو بودن هنوز
ببین لحظه لحظم کنارت خوشه
همین عادت با تو بودن یه روز
اگه بی تو باشم منو میکشه
یه وقتایی انقدر حالم بده
که میپرسم از هر کسی حالتو
یه روزایی حس میکنم پشت من
همه شهر میگرده دنباله تو
R A H A
10-10-2011, 08:24 PM
سوختن با تو به پروانه شدن می ارزد عشق این بار به دیوانه شدن می ارزد گر چه خاکسترم و هم سفر باد ولی جستجوی تو به بی خانه شدن می ارزد . .
R A H A
10-10-2011, 08:24 PM
تا چشم ها را بستم
آرزویم تو شدی
فكر رفتن كردم
سمت و سویم تو شدی
تا كه لب وا كردم
گفتگویم تو شدی
در میان سكوت شبهایم
جستجویم تو شدی
زیر باران پر احساس خیال
شستشویم تو شدی
هركجا بودم من
پیش رویم تو شدی...
نازنین در تمام قصه های من
هیچ كس جز تو نبود
همه اویم تو شدی
R A H A
10-10-2011, 08:24 PM
وقتی نامه هایم اسیر چشمان توست
اشک هایم در دامنت گم می شود .
درخت می شوم
باد باش ...مرا نوازش کن
افسوس نیستی حالا که نسیمی باشی .
R A H A
10-10-2011, 08:25 PM
عاشقت گشتم گفتی عاشقان دیوانه اند
عاقبت عاشق شدی دیدی که خود دیوانه ای
R A H A
10-10-2011, 08:25 PM
من اينك در رواق كهكشانها
در آواي حزين كاروانها
در آن رنگين كمان پير و خسته
در آن اشكي كه بر مژگان نشسته
در آن جامي كه خالي مانده از مي
در آوايي كه برميخيزد از ني
نشاني از تو مي بينم ،
سراغي از تو مي گيرم
R A H A
10-10-2011, 08:26 PM
انگار یادم رفته بنویسم
این جمله را در دفترِ خیسم:
بی تو مرا چشم و چراغی نیست،
عشقِ من و تو اتفاقی نیست!
من با تو شاعر می شوم گاهی
با شعر زائر می شوم گاهی...
دلتنگِ شب های حرم هستم
این روزها که دل به تو بستم!
R A H A
10-10-2011, 08:26 PM
تکیه به شونه هام نکن...من از تو افتاده ترم
ما که به هم نمیرسیم...بسه دیگه بذار برم
کی گفته بود به جرم عشق...یه عمر پرپرت کنم
حیف تو نیست کنج قفس...چادر غم سرت کنم
من نه قلندر شبم...نه قهرمان قصه ها
نه لایق ستایشم...نه قابل نوازشم
فقط بدن تا عمر دارم...دوست دارم دوست دارم
R A H A
10-10-2011, 08:26 PM
زهجران، لب خشک وچشم تر دارم
کزین جدای کنارسرد آشایانه دارم
مزن قفل بر واژه های لبانم
کزین واژه ها درد بیکرانه دارم
مینداز زولانه بر بند پاهایم
کزین سودا خاطر ویرانه دارم
مشو دور زبر من دلبر من
شبانگاه قصه بی درمانه دارم
بگذار بگویم راز خود صنما
که در دل درد نهفته دارم
باز هم خموشی بود یارم همیشه
که بیتو زجهان حس بیگانه دارم
R A H A
10-10-2011, 08:27 PM
پاییز را دوست دارم...
بخاطر غریب و بی صدا آمدنش
بخاطر رنگ زرد زیبا و دیوانه کننده اش
بخاطر خش خش گوش نواز برگ هایش
بخاطر صدای نم نم باران های عاشقانه اش
بخاطر رفتن و رفتن... و خیس شدن زیر باران های پاییزی
بخاطر بوی مست کننده خاک باران خورده کوچه ها
بخاطر غروب های نارنجی و دلگیرش
بخاطر شب های سرد و طولانی اش
بخاطر تنهایی و دلتنگی های پاییزی ام
بخاطر پیاده روی های شبانه ام
بخاطر بغض های سنگین انتظار
بخاطر اشک های بی صدایم
بخاطر سالها خاطرات پاییزی ام
بخاطر تنهایی جوانی ام
بخاطر اولین نفس هایم
بخاطر اولین گریه هایم
بخاطر اولین خنده هایم
بخاطر دوباره متولد شدن
بخاطر رسیدن به نقطه شروع سفر
بخاطر یک سال دورتر شدن از آغاز راه
بخاطر یک سال نزدیک تر شدن به پایان راه
بخاطر غریبانه و بی صدا رفتنش
پاییز را دوست دارم، بخاطر خود پاییز
و من عاشقانه پاییز را دوست دارم...
R A H A
10-10-2011, 08:27 PM
رویای با تو بودن را نمی توان نوشت نمی توان گفت و حتی نمیتوان سرود
با تو بودن قصه شیرینی است به وسعت تلخی تنهایی
و داشتن تو فانوسی به روشنایی هر چه تاریکی در نداشتند
و...و من همچون غربت زدای در اغوش بی کران دریای بی کسی
به انتظار ساحل نگاهت می نشینم و می مانم تا ابد
وتا وقتی که شبنم زلال احساست زنگار غم را از وجودم بشوید
بانوی دریای من...
کاش قلب وسعت می گرفت شمع با پروانه الفت می گرفت
کاش توی جاده های زندگی خنده هم از گریه سبقت می گرفت.
R A H A
10-10-2011, 08:27 PM
گاه یک لبخند انقدر عمیق میشود که گریه می کنیم
گاه یک نغمه انقدر دست نیافتنی میشود که با ان زندگی می کنیم
گاه یک نگاه انچنان سنگین میشود چشمانمان رهایش نمی کند
گاه یک عشق انقدر ماندگار می شود که فراموشش نمی کنیم
R A H A
10-10-2011, 08:28 PM
نیمه جانی دارم و آن را فدایت می کنم
اشکهای دیدگانم را عطایت می کنم
خوبرویان گرچه مشهورند در دلدادگی
من ولی از جمله خوبانم جدایت می کنم
تو چون شیرین ومن با تیشه ی عشقت شبی
بیستون سینه ام را خاک پایت می کنم
چشمان من غریق اشک هجران تو شد
با تمام خستگی هایم صدایت می کنم
نازنینا زندگی را بهر چشمان تو باختم
بازهم هر لحظه و هر دم دعایت می کنم
R A H A
10-10-2011, 08:29 PM
به خلوت بی ماهتاب من بگذر
به شام تار من ای آفتاب من بگذر
کنون که دیده ام از دیدن تو محروم است
فرشته وار شبی رابه خواب من بگذر
نگاه مست تو را آرزوکنان گفتم
بیا به پرتو جام شراب من بگذر
اگر که شعر شدی بر لبان من بنشین
اگر که نغمه شدی از رباب من بگذر
فروغ روی تو سازد دل مرا روشن
بیا و در شب بی ماهتاب من بگذر
کرم کن و در کلبه ام قدم بگذار
مرا ببین و به حال خراب من بگذر
تو را که طاقت سوز حمید یک دم نیست
نخوانده شعر مرا از کتاب من بگذر
R A H A
10-10-2011, 08:30 PM
دستهایمــــــ را تا ابرهـ ـا بالا بردهـ ای
و ابرهـ ـا را تا چشمهایمــــ پایین
عشقـــــ ــ ـ را در کجای دلمــــ ــ ـ …..
پنهان کردهـ ای کهـ :
هیچ دستـ ـی به آن نمیرسـ ـد !
R A H A
10-10-2011, 08:31 PM
چَـنـــــدان هـَــم دور نیستی،
فـَقط به انــــدازه ی یک "نمیدانـَـ م" از من فاصِلـــــ ــــ ـه گِرفته ای!!
آری، "نِمیدانم" کـُجایی ..
R A H A
10-10-2011, 08:32 PM
گاه یک لبخند انقدر عمیق میشود که گریه می کنیم
گاه یک نغمه انقدر دست نیافتنی میشود که با ان زندگی می کنیم
گاه یک نگاه انچنان سنگین میشود چشمانمان رهایش نمی کند
گاه یک عشق انقدر ماندگار می شود که فراموشش نمی کنیم
R A H A
10-10-2011, 08:36 PM
دل بر سر سایه گل بستن عشق است
در رخ غم عشق دیدن عشق است
دست در دست باد تا ناکجاآباد
در گذرگاه درد در بوی گل ,شکفتن ,عشق است
R A H A
10-10-2011, 08:40 PM
من منتظرت شدم ولي در نزدي
بر زخم دلم گل معطر نزدي
گفتي كه اگر شود مي آيم اما
مرد اين دل و آخرش به او سر نزدي
R A H A
10-10-2011, 08:42 PM
نشنو از نی ، نی حصیری بی نواست
بشنو از دل ، دل حریم کبریاست
نی بسوزد خاک و خاکستر شود
دل بسوزد خانه ی دلبر شود
R A H A
10-10-2011, 08:43 PM
آیینه ی دل جلوه ی محراب کنید
روشن ز فروغ اشک مهتاب کنید
هرجا که ندای حق طنین انداز است
چون شمع وجود خویشتن آب کنید
R A H A
10-10-2011, 08:43 PM
عشق یعنی پاک ماندن در فساد
آب ماندن در دمای انجماد
در حقیقت عشق یعنی سادگی
در کمال برتری افتادگی
R A H A
10-10-2011, 08:43 PM
عشق يعني مستي و ديوانگي عشق يعني با جهان بيگانگي
عشق يعني شب نخفتن تا سحر عشق يعني سجده ها با چشم تر
عشق يعني سر به دار آويختن عشق يعني اشک حسرت ريختن
عشق يعني در جهان رسوا شدن عشق يعني مست و بي پروا شدن
عشق يعني سوختن يا ساختن عشق يعني زندگي را باختن
عشق يعني انتظار و انتظار عشق يعني هرچه بيني عکس يار
عشق يعني ديده بر در دوختن عشق يعني در فراقش سوختن
عشق يعني لحظه هاي التهاب عشق يعني لحظه هاي ناب ناب
R A H A
10-10-2011, 08:49 PM
نفس می کشم نبودنت را
نیستی
هوای بوی تنت را کرده ام
می دانی
پیرهن جدایی ات بدجور به قامتم گشاد است
به همه ی زوج های خیابان های بارانی و کوچه های پاییزی حسودی می کنم ...
گرما زده می شوم ، تو را کم دارم
سرما میخورم ، تو در خونم پایین آمدی ...
تو نیستی
آسمان بی معنیست
حتی آسمان پر ستاره
و باران
مثل قطره های عذاب روی سرم می ریزد
تو نیستی
و من چتر می خواهم ...
چه مصیبتی می شود وزش باد
دلم برای موهایت هم تنگ شده...
هر چیزی که حس عاشقانه و شاعرانه می دهد در چشمانم لباس سیاه پوشیده...
خودم را به هزار راه میزنم
به هزار کوچه
به هزار در
نکند یاد آغوشت بیفتم ...
R A H A
10-10-2011, 08:51 PM
کاش می دیدم، چیست
آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاریست!
من در آن لحظه ،که چشم تو به من می نگرد
برگ خشکیده ایمان را
در پنجه باد
... رقص شیطانی خواهش را
در آتش سبز!
نور پنهانی بخشش را
در چشمه مهر
اهتزاز ابدیت را می بینم
بیش ازین،سوی نگاهت،نتوانم نگریست
اهتزاز ابذیت را
یارای تماشایم نیست
کاش می گفتی چیست
آنچه از چشم تو، تا عمق وجودم جاریست.
R A H A
10-10-2011, 08:53 PM
می دونی كه خیلی خسته ام ٬ می دونی دلم گرفته
می دونی دوریت عذابه ٬ می دونی گریه ام گرفته
می دونم بر نمی گردی ٬ می دونم رفتی كه رفتی
همیشه تو مهربونی ٬ واسه این قلب شكسته
R A H A
10-10-2011, 08:53 PM
مينويسمــ
خط ميزنمــ مينويسم از تواز عشقـــو باز،
خط ميزنمــــ !!
درد ميكشم، وليــ باز، مينويسمــ !!
مينويسمــ تا وقتيــ كه برگشتيـــ ،
درد هايمـــ را بيندازمــ ـجُلويتــ تا بدانيــ
وقتيــ نيستيـــ
ـچه ميكشم...
تا بمانيــ
وليـــ همه اشــ را خط ميزنمــنهـَــ
اصلــا ميسوزانمشـــــــ
تا كسيـــ نفَـــــهـــمَـــــد كه مُــنتــظــرت بودمــ و نیامدی!
وليـــــــ باز ..
R A H A
10-10-2011, 08:53 PM
. نیا باران زمین جای قشنگی نیست
. من از اهل زمینم خوب میدانم
. که گل در عقد پروانه ست
. ولی زنبور را هم دوست میدارد
...
R A H A
10-10-2011, 08:56 PM
گفتی که به احترام دل باران باش/
باران شدم وبه روی گل باریدم .
گفتی که ببوس بوی نیلوفررا/
از عشق تو گونه های اورا بوسیدم.
گفتی که ستاره شوو دلی روشن کن/
من هم چو گل ستاره هاتابیدم.
گفتی که برای باغ دل بیچک باش/
دریاسمن نگاه تو بیچیدم.
گفتی که بیاو لحظه ای مجنون باش/
مجنون شدم و ز دوریت نالیدم.
گفتی که بیاو از وفایت بگذر/
از لهجه ی بی وفاییت رنجیدم.
گفتم که بهانه ات برایم کافیست/
معنای لطیف عشق رافهمیدم.
R A H A
10-10-2011, 09:00 PM
نميدانم كه دانستى دليل گريه هايمرا.
نميدانم كه حس كردى حضورت درسكوتم را.
وميدانم كه ميدانى زعاشق بودنت مستم.
وجودساده ات بوده كه من اينگونه دل بستم
R A H A
10-10-2011, 09:00 PM
سالها رفت و هنوز
یک نفر نیست بپرسد از من
که تو از پنجره ی عشق چه ها می خواهی؟
صبح تا نیمه ی شب منتظری
همه جا می نگری
گاه با ماه سخن می گویی
گاه با رهگذران،خبر گمشده ای می جویی
راستی گمشده ات کیست؟
کجاست؟
صدفی در دریا است؟
نوری از روزنه فرداهاست
یا خدایی است که از روز ازل ناپیداست...؟
R A H A
10-10-2011, 09:00 PM
اگر تو بازنگردی
قناریان قفس قاریان غمگین را
كه آب خواهد داد
كه دانه خواهد داد ؟
اگر تو باز نگردی
بهار رفته در این دشت برنمی گردد
به روی شاخه گل غنچه ای نمی خندد
و آن درخت خزان دیده تور سبزش را به سر نمی بندد
اگر تو بازنگردی
كبوتران محبت را
شهاب ثاقب دستان مرگ خواهد زد
شكوفه های درختان باغ حیران را
تگرگ خواهد زد
R A H A
10-10-2011, 09:01 PM
بیا با هم بخوانیم
شكوه لحظهها را
بیا با هم ببینیم
سكوت یاسها را
بیا باهم بخندیم
وفای بیوفا را
بیا با هم بگرییم
شكست لالهها را
بیا با هم بلرزیم
شروع بادها را
بیا با هم بسازیم
تمام سازها را
بیا با هم بغریم
تمام دردها را
بیا با هم همیشه
به هم عاشق بمانیم
بیا به حرمت عشق
من و تو ، ما بمانیم
چرا كه بیتو من هم
نگاهی سرد دارم
دلی پر درد دارم
بیا باهم بمانیم
R A H A
10-10-2011, 09:04 PM
من اينك در رواق كهكشانها
در آواي حزين كاروانها
در آن رنگين كمان پير و خسته
در آن اشكي كه بر مژگان نشسته
در آن جامي كه خالي مانده از مي
در آوايي كه برميخيزد از ني
نشاني از تو مي بينم ،
سراغي از تو مي گيرم
R A H A
10-10-2011, 09:04 PM
بمان
که بودنت
به دلم می دهد امید
در روزگار نا امیدی ها
R A H A
10-10-2011, 09:06 PM
اگه قلبمو شکستي به فداي يک نگاهت
اين منم چون گل پرپر که نشستم سر راهت
تو ببين غبار غم رو که نشسته بر نگاهم
اگه من نمردم از عشق تو بدون که رو سياهم
اگه عاشقي يه درد، چه کسي آن درد رو نديده
تو بگو کدوم عاشق، رنج دوري نکشيده
اگه عاشقي گناه، ما همه غرق گناهيم
ميون اين همه آدم، يه غريب و بي پناهيم
تو ببين به جرم عشقت، پرپروازم بستند
تو نديدي من مغرور چه بي صدا شکستم
چه بگم وقتي که عاشق، زخمي تيغ هلاکه
همه بال و پر زدناش رقص مرگي روي خاک
R A H A
10-10-2011, 09:07 PM
برای همه وقت هایی که مرا به خنده واداشتی.
برای همه وقت هایی که به حرف هایم گوش دادی.
برای همه وقت هایی که به من جرات و شهامت دادی.
برای همه وقت هایی که مرا در آغوش گرفتی.
برای همه وقت هایی که با من شریک شدی.
برای همه وقت هایی که با من به گردش آمدی.
برای همه وقت هایی که خواستی در کنارم باشی.
برای همه وقت هایی که به من اعتماد کردی.
برای همه وقت هایی که مرا تحسین کردی.
برای همه وقت هایی که باعث راحتی و آسایش من بودی.
برای همه وقت هایی که گفتی “دوستت دارم”
برای همه وقت هایی که در فکر من بودی.
برای همه وقت هایی که برایم شادی آوردی.
برای همه وقت هایی که به تو احتیاج داشتم و تو با من بودی.
برای همه وقت هایی که دلتنگم بودی.
برای همه وقت هایی که به من دلداری دادی.
برای همه وقت هایی که در چشمانم نگریستی و صدای قلبم را شنیدی.
به خاطر همه ی این ها هیچ وقت فراموش نکن که :
لبخند من به تو یعنی ” عاشقانه دوستت می دارم ”
آغوش من همیشه برای تو باز است.
همیشه برای گوش دادن به حرفهایت آمادگی دارم.
همیشه پشتیبانت هستم.
من مثل کتابی گشوده برایت خواهم بود.
فقط کافی است چیزی از من بخواهی ,
بلافاصله از آن تو خواهد شد.
می خواهم اوقاتم را در کنار تو باشم.
من کاملا به تو اطمینان دارم و تو امین من هستی.
در دنیا تو از هرکسی برایم مهم تر هستی.
همیشه دوستت دارم چه به زبان بیاورم چه نیاورم.
همین الان در فکر تو هستم.
تو همیشه برای من شادی می آوری به خصوص وقتی که لبخند بر لب داری.
من همیشه برای تو اینجا هستم و دلم برای تو تنگ است.
هر وقت که احتیاج به درد دل داشتی روی من حساب کن.
من هنوز در چشمانت گم شده هستم.
تو در تمام ضربان های قلبم حضور داری.
R A H A
10-10-2011, 09:07 PM
لحظه های سخته تنها ماندنم
با تو یك دنیا قشنگی می شود
با تو حتی خوابهای تلخ من
یك بغل رویای رنگی می شود
هیچ می دانی دلم این روزها
بی تو دائم بی قراری می كند؟
عصر بغض آلود و خیس جمعه ها
در فراقت سخت زاری می كند؟
نامه های هر شبم را خوانده ای؟
نامه ای از لحظه های انتظار
از میان كوچه های تنگ دل
نامه ای از باغ سیب بی بهار
آسمان هم باز باریدن گرفت
می نوازد چنگ باران را خدا
بوی خوب خاك و عطر یاد تو
می كشد تا شهر رویایت مرا
كاش در این لحظه های تلخ درد
شانه هایت تكیه گاه گریه بود
كاش لبخند قشنگت از دلم
غصه های كهنه اش را می ربود
چشمهای خیس من در یك امید
قلب من در آرزوی وصل توست
سوخت باغ هستی ام در این خزان
خوب می دانم بهاران فصل توست
عاشقت خواهم ماند
بی آنکه بدانی دوستت خواهم داشت
بی آنکه بگویم درد دل خواهم گفت بی هیچ گمانی گوش خواهم داد
بی هیچ سخنی در آغوشت خواهم گریست
بی آنکه حس کنی در تو ذوب خواهم شد
بی هیچ حراراتی اینگونه شاید احساسم نمیرد
R A H A
10-10-2011, 09:08 PM
روزی که تو به دنیا آمدی
همه خندان بودن و تو گریان
طوری زندگی کن که موقع مردن
تو خندان باشی و همه گریان
R A H A
10-10-2011, 09:09 PM
وقتي که ديگر نبود من به بودنش نيازمند شدم , وقتي که ديگر رفت من به انتظار آمدنش نشستم, وقتي که ديگر نمي توانست مرا دوست بدارد من اورا دوست داشتم, وقتي که او تمام کرد من شروع کردم, وقتي او تمام شد من آغاز شدم و چه سخت است تنها متولد شدن مثل تنها زندگي کردن است مثل تنها مردن......
دکترشريعتي
R A H A
10-10-2011, 09:10 PM
آسمان بارانی است
اشك من هم جاری است
شاید این ابر كه می نالد و می گرید از درد من است
آخری اخر ابر هم - از دلم با خبر است
شاید او می داند
كه فرو خوردن اشك
قاتل جان من است
من به زیر باران از غم و درد خودم می نالم
اشك خود را كه نگه می دارم با یه بغض كهنه
من رهایش كردم باز زیر باران
من به زیر باران اشكها می ریزم
همگان در گذرند
باز بی هیچ تامل در من
سر به سوی آسمان می سایم؛
من نمی دانم...
صورتم بارانی است یا آسمان بارانی است
R A H A
10-10-2011, 09:10 PM
سکوت حقیقت است
فریاد است
سرشار از سخنان ناگفته است
از حرکات ناکرده
اعتراف به عشق های نهان
و ببین که این بغض بی صدای من
اعتراف
به عشق همیشگی توست
R A H A
10-10-2011, 09:10 PM
دلتنگی های قوی تر از قرص آرام بخش
سطلی اشک روی صورتم می ریخت و
نشئه گی ی قرص ها را هم می پراند
...
شب بود و هزاران "کاش" و هزاران "سوال بی جواب"
شب بود و دردی در قلبم ... شبی بی یاد صدای خنده های تو
شب بود و ... فقط خاطره ی بودنت ، بیدار
کاش بی هوش بودم...
اما ...بیدارم
...
کاش هرچه "افسوس" بود از دل این زندگی پاک می شد
کاش هرچه عشق بود بی "کاش " می شد
...
کاش تا ابد یادت بماند که دوستت دارم ...
R A H A
10-10-2011, 09:12 PM
وقتی دستهایت لرزید
و دلت لیز خورد
در رودخانهای
که ماهیهای قزل
تسلیم نمیشوند
تازه میفهمی
عاشق شدهای
R A H A
10-10-2011, 09:12 PM
هیچ اعتراضی به نبودنت ندارم
هیچ اعتراضی به فریاد هایت ندارم
هیچ اعتراضی به شکستن های پی در پیت
به عاشقانه هایت که میسرودی البته برای او
به تنهاییم
به بی خیالیت از من
به بی جوابی اشک هایم
به خنده های تو به احساساتم
به درک نکردنم
به سکوت در مقابل التماس هایم
به فرار از در کنار من بودن
به بهانه جویی هایت برای دوری از من
به نیامدنت
رفتنت
ماندنت
به هیچ چیز تو هیچ اعتراضی ندارم
فقط گاهی
لحظه ای
مرا یاد کن
اگر مرا لحظه هایی دریابی برایم کافیست
من هیچ از تو نمیخواهم
R A H A
10-10-2011, 09:14 PM
منو درگیر خودت کن تا جهانم زیرو رو شه
تا سکوت هر شب من با هجومت روبرو شه
بی هوا بدون مقصد سمت طوفان تو می رم
منو درگیر خودت کن بلکه آرامش بگیرم
با خیال تو هنوزم مثل هر روز و همیشه
هر شب حافظه من پر تصویر تو میشه
با من غریبگی نکن با من که درگیر تو ام
چشماتو از من برندار من مات تصویر توام
با من غریبگی نکن با من که درگیر تو ام
چشماتو از من برندار من مات تصویر توام
تو همین جایی همیشه با تو شب شکل یه رویاست
آخرین نقطه دنیا تو جهان من همین جاست
تو همین جایی و هر روز من به تنهایی دچارم
منو نزدیک خودت کن تا تو رو یادم بیارم
با خیال تو هنوزم مثل هر روز و همیشه
هر شب حافظه من پر تصویر تو میشه
با من غریبگی نکن با من که درگیر تو ام
R A H A
10-10-2011, 09:15 PM
لحظه های سخته تنها ماندنم
با تو یك دنیا قشنگی می شود
با تو حتی خوابهای تلخ من
یك بغل رویای رنگی می شود
هیچ می دانی دلم این روزها
بی تو دائم بی قراری می كند؟
عصر بغض آلود و خیس جمعه ها
در فراقت سخت زاری می كند؟
نامه های هر شبم را خوانده ای؟
نامه ای از لحظه های انتظار
از میان كوچه های تنگ دل
نامه ای از باغ سیب بی بهار
آسمان هم باز باریدن گرفت
می نوازد چنگ باران را خدا
بوی خوب خاك و عطر یاد تو
می كشد تا شهر رویایت مرا
كاش در این لحظه های تلخ درد
شانه هایت تكیه گاه گریه بود
كاش لبخند قشنگت از دلم
غصه های كهنه اش را می ربود
چشمهای خیس من در یك امید
قلب من در آرزوی وصل توست
سوخت باغ هستی ام در این خزان
خوب می دانم بهاران فصل توست
عاشقت خواهم ماند
بی آنکه بدانی دوستت خواهم داشت
بی آنکه بگویم درد دل خواهم گفت بی هیچ گمانی گوش خواهم داد
بی هیچ سخنی در آغوشت خواهم گریست
بی آنکه حس کنی در تو ذوب خواهم شد
بی هیچ حراراتی اینگونه شاید احساسم نمیرد
R A H A
10-10-2011, 09:15 PM
ین روزها چشم انتظارم...
چشم انتظار نشانی از تو...
هر چه میگردم بیشتر خرد تر میشوم...
تو که بودی هر چقدر تو را میابم تو را بیشتر گم میکنم
چرا همه از تو متنفرند؟؟؟
اما نه من عاشق هستم
خدا گفته هیچ وقت عاشق از معشوق گله نمیکند...
خدایا چه امتحان سختیست
نه...نه...این امتحان نیست...
یک تمرین است مثله مشق شب...برای فراموش کردن
دنیای کودکی یادت می آید؟مشق شب...
آه خدا حس میکردم اگر بزرگ شوم همه ی این مشق ها پایان میپذیرد...
چه خیال بیهوده ای...خدایا باید تمرین بی او بودن را بکنم...
این از مشق شب هم سخت تر است...
R A H A
10-10-2011, 09:16 PM
نازنينـــــــــــــــــــ م !
http://i12.tinypic.com/49lnog9.gifبي تو اينجا نا تمام افتاده ام http://i12.tinypic.com/49lnog9.gif
پخته اي بودم که خام افتاده ام
گفته بودي تا که عاقلتر شوم
آه ، مي خواهي مگر کافر شوم
من سري دارم که مي خواهد کمند
حالتي دارم که محتاجم به بند
کاشکي در گردنم زنجير بود
کاشکي دست تو دامنگيربود
عقل ما سرمايه دردسر است
من جهان را زير وبالا کرده ام
عشق خود را در تــــــو پيدا کرده ام
من دگر از هر چه جز دل خسته ام
عهد ياري با دل دل بسته ام
بر لب تو خنده مجنوني ام
خنده تو رنگي از دلخونيم
R A H A
10-22-2011, 02:28 AM
به آغوش تو محتاجم برای حس آرامش,برای زندگی با تو پر از شوقم پراز خواهش,به دستای تو محتاجم برای لمس خوشبختی,واسه تسکین قلبی که براش عادت شده سختی.به چشمای تو محتاجم واسه تعبیر این رویا,که بازم میشه عاشق شد تو این بیرحمی دنیا,به لبخند تو محتاجم که تنها دل خوشیم ,بزار دنیای بیروحم به لبخند تو زیبا شه.به تو محتاجم و باید پناه هق هقم باشی,همیشه آرزوم بوده که روزی عاشقم باشی!!!
R A H A
10-22-2011, 02:28 AM
بگو که دلدارت منم
یار وفادارت منم
بگو تو راه عاشقی
همیشه غمخوارت منم
بگو که دلدارت منم
یار وفادارت منم
بگو تو راه عاشقی
همیشه غمخوارت منم
بگو که شیرینم تویی
حالا که فرهادت منم
تنها اشاره ای بکن
تا دل به دریا بزنم
بیا تا چشم پنجره
پر بشه از نگاه تو
بیا تا چشم عاشقم
ببینه روی ماهتو
بگو خیالت همه شب
یه لحظه تنهام نذاره
اگه تو مهربون باشی
غم تو دلم جا نداره
گفتم خریدارت منم
گفتی که سخته باورش
گفتم قسم به باورش
گفتی بمون تا آخرش
گفتم که پا به پای تو
راهی می شم تو جاده ها
گفتی که راه ما شده
از این به بعد از هم جدا
گفتم که دیوونه نشو
یه خواهش دارم بمون
گفتی که دیوونه تویی
آهنگ رفتن رو بخون
بگو که دوست داری منو
ساده و بی ریا بگو
خسته ام از دو رنگیها
بیا و از وفا بگو
نگو که تو این زمونه
عاشقی معنا نداره
نگو شب جدایی ها
راهی به فردا نداره
بگو هنوزم دلامون
میتونه مهربون باشه
مثل ستاره مثل ماه
چراغ آسمون باشه
بیا که همصدا بشیم
تو آسمون رها بشیم
اول راه عاشقی
آخر عاشقها بشیم
بیا تا با هم بخونیم
قصه با هم بودنو
بیا تا باور بکنیم
ما شدن تو و منو
بگو که عشق از آدمها
غصه ها رو دور می کنه
غمها رو آتیش میزنه
دلها رو پرنور می کنه
بگو که با من می مونی
همیشه یار من تویی
تو آسمون بی کسی
دار و ندار من تویی
منتظرم یه روز بیای
بهار رو همرات بیاری
من یه کویر تشنه ام
منتظرم تا بباری
R A H A
10-22-2011, 02:28 AM
به سطرهای شعرش معتقدم..
به این حقیقت هم ایمان دارم که تفاوت های سنی نمیتواند مانع از پرواز روح ها شوند..
اندیشه های همزمانی را دوست دارم
و
این راهم که 2 نفر با هزارها فرسنگ فاصله
درست در یک ثانیه به هم فکر میکنند...
مهم نیست که باچند دهه اختلاف به این دنیا قدم گذاشته ایم...
اهمیتی ندارد که تعداد چروک های صورتت چند سال عمیق تر است
مهم اینه
که
وقتی از فاصله چند هزار کیلومتری به روزگار یکدیگر سلام میکنیم
طعم لحظه ها می روند
به سمت
امید
R A H A
10-22-2011, 02:28 AM
ای یاد تو در ظلمت شب همسفر من
وی نام تو روشنگر شام و سحر من
جز نقش تو نقشی نبود در نظر من
شب ها منم و عشق تو و چشم تر من
وین اشك دمادم كه بود پرده در من
در عطر چمن های جهان بوی تو دیدم
در برگ درختان سر گیسوی تو دیدم
هر منظره را منظری از روی تو دیدم
چشم همه ی عالمیان سوی تو دیدم
با یاد تو شادست دل در به در من
R A H A
10-22-2011, 02:29 AM
باید از عشق بسازم غزلی قابل تو
غزلی ناب و صمیمانه به وزن دل تو
دلی از جنس بهار است که تقدیم تو باد
سبز باشی و دلت خانه ی پاییز مباد .
R A H A
10-22-2011, 02:29 AM
هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود
هرگز از ياد من ان سرو خرامان نرود
انچنان مهر تو در دل و جان جاي گرفت
كه اگر سر برود , از دل و از جان نرود
R A H A
10-22-2011, 02:29 AM
یک بوسه ز لب های تو در خواب گرفتم
گویی که گل از چشمه ی مهتاب گرفتم
در برکه ی اشکم همه دم نقش تو دیدم
این هدیه ی خوبیست که از آب گرفتم
هرگز نتوانی که ز من دور بمانی
چون عکس تو را در دل خودقاب گرفتم
R A H A
10-22-2011, 03:24 AM
دلم میخواهد
آنقدر
نامت را مشق کنم
که دوباره به دنیا بیایم!
آسمان جا دارد هنوز برای از تو نوشتن
اما من
برای دوباره به دنیا آمدن
نه!
دیگر کمی دیر است
بگذار مشق هایم را از سر بگیرم
شاید تو طلوع کنی
R A H A
10-22-2011, 03:25 AM
خوابم می آید
خوابم می آید اما
باید دوباره تمام کتاب کواکب را دوره کنم
بی گلایه وگریه که نمی توان
به دیدار دیار دور رؤیا رفت
باید به رکعت سکوت و صدای کبوتر فرو شوم
باید به پنجره ی باز و پرواز پوک پر بیندیشم
به جریمه های نانوشته ی جمعه های کودکی
به گلوی گرفته و گریه ی گیتار
به طنین ترانه و طبل تندر
باید به حقارت ابرها بیندیشم
به بیم بارش باران
به سرود ساکت اشک
خوابم می آید اما
باید به اندازه ی گریه یی کوتاه هم که شده
به تو بیندیشم
شاید نگاه گرم تو
در لابه لای این همه رویا
یا در خیال این همه خمیازه گم شده باشد
چه کنم ؟ زیبا جان
باید بیابمت
به این گریه های گاه به گاه بالش و بستر
خو کرده ام دیگر
R A H A
10-22-2011, 03:25 AM
به تو ای دوست سلامدل صافت نفس سرد مرا آتش زد،
کام تو نوش و دلت، گلگون باد،
به چه از خویش بگویم که مرا بشناسی:
روزگاریست که هم صحبت من تنهائی است،
یار دیرینه ی من درد و غم رسوائی است،
عقل و هوشم همه مدهوش وجودی نیکوست،
ولی افسوس که روحم به تنم زندانی است،
R A H A
10-22-2011, 03:25 AM
همیشه
به انتهای گریه که می رسم
صدای ساده ی فروغ از نهایت شب را می شنوم
صدای غروب غزال ها را
صدای بوق بوق نبودن تو را در تلفن
آرام تر که شدم
شعری از دفاتر دریا می خوانم
و به انعکاس صدایم در آیینه اتاق
خیره میشوم
در برودت این همه حیرت
کجا مانده یی آخر ؟
R A H A
10-22-2011, 03:27 AM
چترم باز باشد یا بسته...
فرقی نمی کند
بی تو خیس بارانم.........
R A H A
10-22-2011, 03:28 AM
تو مرا می فهمی
من تو را می خواهم
وهمین ساده ترین قصه یک انسان است
تو مرا می خوانی
من تو را ناب ترین شعر زمان می دانم
و تو هم می دانی
تا ابد در دل من می مانی
R A H A
10-22-2011, 03:28 AM
آرزويم اين است نتراود اشك در چشم تو هرگز مگر از شوق زياد...
نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز....
و به اندازه ي هر روز تو عاشق باشي....
عاشق آنكه تو را مي خواهد...
و به لبخند تو از خويش رها مي گردد...
و ترا دوست بدارد به همان اندازه كه دلت مي خواهد!
R A H A
10-22-2011, 03:29 AM
يک شبي مجنون نمازش را شکست
بي وضو در کوچه ي ليلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
سجده اي زد بر لب درگاه او
پر ز ليلا شد دل پر آه او
گفت يا رب از چه خوارم کرده اي؟
بر صليب عشق دارم کرده اي
جام ليلا را به دستم داده اي
وندر اين بازي شکستم داده اي
نشتر عشقش به جانم ميزني
دردم از ليلاست آنم ميزني
خسته ام زين عشق دلخونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم نکن
مرد اين بازيچه ديگر نيستم
اين تو / اين ليلاي تو ..... من نيستم
گفت اي ديوانه ليلايت منم.
در رگ پنهان و پيدايت منم
سالها با جور ليلا ساختي
من کنارت بودم و نشناختي
عشق ليلا در دلت انداختم.
صدقمار عشق يکجا باختم
کردمت آواره صحرا نشد
گفتم عاقل ميشوي اما نشد
سوختم در حسرت يک يا ربت
غير ليلا بر نيامد از لبت
روز و شب او را صدا کردي ولي..
ديدم امشب با مني گفتم بلي..
مطمئن بودم به من سر ميزني
در حريم خانه ام در ميزني
حال اين ليلا که خارت کرده بود
درس عشقش بي قرارت کرده بود
مرد راهش باش تا شاهت کنم.
صد چو ليلا کشته در راهت کنم
R A H A
10-22-2011, 03:29 AM
در تکاپوي با تو بودن خودم را يافتم
اما افسوس که
بي تو شدم....
نه اولش پيداست
و نه آخرش
با اين همه
بايد تا آخرش بروم
بگذار بنشينم و نفس تازه کنم
نترس.....
تصميم من عوض نمي شود
به سنگي بدل نمي شوم
که کنار راه افتاده باشد
نترس.....
اين بار هم که تاول پاهايم خشک شود
دوباره عاشقت مي شوم
دوباره راه مي افتم
دوباره گم مي شوم
هر طور شده اين راه را تا آخر مي روم ...
R A H A
10-22-2011, 03:29 AM
طلسم رو باید بشکنیم ما هم بشیم مثل همه
حالا که بی وفاییه ما بی وفاتر از همه
هیچکسی غیر از خود ما به داد ما نمیرسه
عاشقیا رو هم دیدیم به هوس یه بار بسه
عاشقی تو دوره ما والا سرو ته نداره
چیز به این بی ارزشی چه چه و به به نداره
کویر خشک دلمون دیگه زده هزار ترک
غم دیگه بسه نازنین هرکی نموندش به درک
چاکر هرچی بامرام , مخلص هرچی با وفا
در به درو هلاک یک همدم پاک و با صفا
خلاصه اینکه نازنین گذشته هارو بی خیال
پرواز رو عشق با وفا حتی بدون پرو بال
R A H A
10-22-2011, 03:30 AM
دل داده ام بر باد ، بر هر چه باداباد
مجنون تر از لیلی ، شیرین تر از فرهاد
ای عشق از آتش اصل و نسب داری
از تیره ی دودی ، از دودمان باد
آب از تو توفان شد ، خاک از تو خاکستر
از بوی تو آتش ، در جان باد افتاد
هر قصر بی شیرین ، چون بیستون ویران
هر کوه بی فرهاد ، کاهی به دست باد
هفتاد پشت ما از نسل غم بودند
ارث پدر ما را ، اندوه مادرزاد
از خاک ما در باد ، بوی تو می آید
تنها تو می مانی ، ما می رویم از یاد
R A H A
10-22-2011, 03:30 AM
بهترین لحظه ها وقتیست که بهترین ها به یادت باشند ...بهترین نیستم ولی بیادتم
R A H A
10-22-2011, 03:31 AM
مرا باور کن ...
همانطور که هستم... رنگ خودم !
و مرا آنگونه بخواه که ترسیم شده ام ...ساده ساده !
این دل کوچکم می شکند وقتی ...
از باورهای غلط جامه می بافی و به زور بر تنم می کنی !
آهسته فرو می ریزم ...
با صدایی بلند ...!
R A H A
10-22-2011, 03:31 AM
تا بي نهايت عشق
من و تو در راهي
دست در دست هم
شانه به شانه، کنار هم
و تا بي نهايت اين راه، در کنار هم قدم برداشتن
تا آنجا که برسيم به معبودمان
با عشق
با مهرباني
R A H A
10-22-2011, 03:31 AM
صدات کردم بمونی پیشم اگه نباشی آروم نمیشم
صدات کردم بی تو میمیرم بمون کنارم نذار بمیرم
عشق من، من رو نشکن فکر من نیستی اصلا
نباشی میمیرم به عشقت اسیرم
R A H A
10-22-2011, 03:31 AM
اخم می کنمتا ببینی جدی شدم.
چرا اینگونه سراغم می آیی؟
من به تمنای گریه ات نیست،
که تا سال ها،
تا قرن ها،
تا پایان تلخی،
زیر این خاک سرد،
قصد خفتن کرده ام.
معرفتی مانده اگر
یا سر سوزن قلقلکی از بهار گذشته،
برای من،
لبخند بزن ،لبخند !!
R A H A
10-22-2011, 03:32 AM
در تو ,تا دور دستهای زندگی سفر خواهم کرد
و بامدادان ,از جشن هزاره های آتش باز خواهم گشت.
اینک حس غریبی
در اعماق وجودم شعله می کشد.
وقتی سخن می گویی : از ترانه ی پرسش پر می شوم.
و آنگاه که از خواب ستاره های خاموش باز می گردی
هزار شعله زرین از چشم آفتاب به سویت می آید!
نازنین!
به تماشایت باز هم می نشینم
و رازهای ناگزیر را در کلام تو می جویم.
مگر گاهواره دنیا فرو ریزد تا من تو را از یاد ببرم.
حس نگاهی
غرور لبخندی
و یا ماتم اشکی
در شکوه گیسوی توست
که با آنها من همیشه نام زندگی را به خاطر می آورم...
نازنین!
آرزوهایم را در کوچه های بی صدای تاریخ می ریزم
و نشانی عبورت را تنها از ستاره های آسمانم می خواهم.
چرا که بی تو ناتمامم
و با تو از همیشه تا همیشه پر از واژه های عشقم
R A H A
10-22-2011, 03:32 AM
من با قلم عشق بر دریچه قلبم نامت را حک کردم
وبا او عهد بستم تا پایان زندگیم تو را از یاد نبرد.
نمی دانم تو عهدنامه ای امضا کرده ای یا نه
اما من عاشقانه دوستت دارم
R A H A
10-22-2011, 03:32 AM
از این سکوت غمزده شاید برانی ام
گاهی اگر به خانه ی قلبت بخوانی ام
یادت کنار دفتر شعرم نشسته است
گل میکنی به باغ خیال جوانی ام
انگار پیر تر شده ام از غم تو من....
از این جنون شب زده ی ناگهانی ام
تقصیر من نبود دلم سیب تازه خواست
شاید که طعم خوب محبت چشانی ام
من آشنای قلب تو بودم هزار سال
حتی اگر غریبه ترین کس بدانی ام
اما تو از وجود من انگار خسته ای
گویی از اجاره نشینان آنی ام...!
فرقی نمی کند که زیادت برون روم
با شعرها میان دلت جاودانی ام...
تنها سروده ام که تو عاشق بدانی ام!
R A H A
10-23-2011, 01:39 AM
چقدر دوست داشتم يک نفر از من ميپرسيد.
چرا نگاههايت آنقدر غمگين است؟
چرا لبخندهايت آنقدر تلخ و بي رنگ است؟
اما افسوس که هيچ کس نبود..
هميشه من بودم ، من و تنهايي پر از خاطره..
آري با تو هستم! با تويي که از کنارم گذشتي..
و حتي يکبار هم نپرسيدي چرا چشمهايم هميشه باراني ست
R A H A
10-23-2011, 01:40 AM
برايم آشنا هستي
تورا من بيش از اين ، هرگز نديده
وشايد بعد ازاين هرگز نخواهم ديد
ولي وقتي كلامت را شنيدم
آشنا بودي
نمي دانم ولی شاید
نمي دانم گماني دور مي گويد
ببينم وقتي از چشمان ابر تيره
آن باران بغض و دشمني مي ريخت
توچتر مهرباني ، بر سرم آهسته واكردي ؟
آه يادم هست وقتي عاشق عاشق شدن گشتم
تو گفتي عاشق نور اميدو روشنی باشم
تورا هرگز نديدم من
ولي هر لحظه بامن ازخودم نزديك تر بودي
خداي من چه مي گويم
چه مي گويم ترا من پيش از اين هرگز نديده
وشايد بعد از اين هرگز نخواهم ديد
تورا درآبي دريا، تورا درخنده خورشيد
تو را درگريه هاي ابر ، تورا درجاري هر رود
تو را در لابه لاي عطر شب بوها
تو را در لحظه هاي شاد و غمناكم
تو را از اولين بغض تولد
تو را با اولين لالايي مادر
تو را هر لحظه من ديدم
و تا جايي كه در من يك نفس باقيست
وحتي بعد از آن هم
هر لحظه خواهم ديد.
وقتي بارون نگاهت رو به نگاهم ريختي؛دلم زنده شد. وقتي با دلت قدم به دلم گذاشتي؛ زلزلهي شديدي رو توي دلم حس كردم . وقتي اومدي؛ تموم تنهاييهام رو با خودت بردي. از همون اول مي دونستم اومدي كه توي قلبم بموني..... براي هميشه پس اي نازنين ! اي تنها مونس ! اي عشق : بمون تا بتونم بمونم
elahe
12-13-2011, 10:55 PM
چشمانت رابراي زندگي مي خواهم
اسمت را براي دلخوشي مي خوانم
دلت را براي عاشقي مي خواهم
صدايت را براي شادابي مي شنوم
دستت را براي نوازش
پايت را براي همراهي مي خواهم
عطرت را براي مستي مي بويم
خيالت را براي پرواز مي خواهم
و خودت را نيز براي پرستش
http://www.kocholo.ir/img/images/9gpfap3t45mb3rqed7lq.jpg (http://4-2baraye2.blogfa.com/)
elahe
12-13-2011, 10:55 PM
شوم (http://4-2baraye2.blogfa.com/post-207.aspx)
فصل که رخت عوض می کند
دوباره عاشقت می شوم
گیرم زمستان باشد و من
آهسته روی پیاده روی یخزده راه بروم
عشق تو همین شال پشمی است
که نفسم را گرم می کند
http://www.kocholo.ir/img/images/a2x7ia52130nf4vum18.jpg (http://4-2baraye2.blogfa.com/)
elahe
12-13-2011, 10:57 PM
من نمی دانم این دلتنگی دلتنگی که می گویند چیست
همین حس مبهم نفس گیری
که دامن گیرمان می شود
وقتی چیزی را
کسی را
جایی جا گذاشته ایم
همان دلتنگی ست!؟
http://www.kocholo.ir/img/images/e0v4csz2fuf6vso0octq.jpg (http://4-2baraye2.blogfa.com/)
R A H A
12-13-2011, 11:02 PM
http://www.iranvij.ir/upload/images/kecfi3a90tfh2jf4k9mh.gif (http://www.iranvij.ir/upload/images/kecfi3a90tfh2jf4k9mh.gif)
وقتی کسی را دوست دارید، حتی فکر کردن به او باعث شادی و آرامشتان می شود.
وقتی کسی را دوست دارید، در کنار او که هستید، احساس امنیت می کنید.
وقتی کسی را دوست دارید، حتی با شنیدن صدایش، ضربان قلب خود را در سینه حس می کنید.
وقتی کسی را دوست دارید، زمانی که در کنارش راه می روید احساس غرور می کنید.
وقتی کسی را دوست دارید، تحمل دوری اش برایتان سخت و دشوار است.
وقتی کسی را دوست دارید، شادی اش برایتان زیباترین منظره دنیا و ناراحتی اش برایتان سنگین ترین غم دنیاست.
وقتی کسی را دوست دارید، حتی تصور بدون او زیستن برایتان دشوار است.
وقتی کسی را دوست دارید، شیرین ترین لحظات عمرتان لحظاتی است که با او گذرانده اید.
وقتی کسی را دوست دارید، حاضرید برای خوشحالی اش دست به هر کاری بزنید.
وقتی کسی را دوست دارید، هر چیزی را که متعلق به اوست، دوست دارید.
وقتی کسی را دوست دارید، در مواقعی که به بن بست می رسید، با صحبت کردن با او به آرامش می رسید.
وقتی کسی را دوست دارید، برای دیدن مجددش لحظه شماری می کنید.
وقتی کسی را دوست دارید، حاضرید از خواسته های خود برای شادی او بگذرید.
وقتی کسی را دوست دارید، به علایق او بیشتر از علایق خود اهمیت می دهید.
وقتی کسی را دوست دارید، حاضرید به هر جایی بروید فقط او در کنارتان باشد.
وقتی کسی را دوست دارید، ناخود آگاه برایش احترام خاصی قائل هستید.
وقتی کسی را دوست دارید، تحمل سختی ها برایتان آسان و دلخوشی های زندگیتان فراوان می شوند.
وقتی کسی را دوست دارید، او برای شما زیباترین و بهترین خواهد بود اگرچه در واقع چنین نباشد.
وقتی کسی را دوست دارید، به همه چیز امیدوارانه می نگرید و رسیدن به آرزوهایتان را آسان می شمارید.
وقتی کسی را دوست دارید، با موفقیت و محبوبیت او شاد و احساس سربلندی می کنید.
وقتی کسی را دوست دارید، واژه تنهایی برایتان بی معناست.
وقتی کسی را دوست دارید، آرزوهایتان آرزوهای اوست.
وقتی کسی را دوست دارید، در دل زمستان هم احساس بهاری بودن دارید.
به راستی دوست داشتن چه زیباست، این طور نیست ؟
elahe
12-27-2011, 09:19 PM
قفسم را مشکن تو مکن آزادم ،
گر رهایم سازی به خدا خواهم مرد ،
من به زنجیر تو عادت کردم .
بارها در پی این فکر که در قلب توام ،
با تو احساس سعادت کرد
به خدا خوشبختم تو محبت کن و بگذار
تا عمری هست من بمانم
چو اسیری به حریم قفست
vBulletin v4.2.5, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.