Mohamad
02-19-2011, 04:29 PM
شش ساعت قبل از ورود جنازه به شهر پرسپوليس ياهمان تخت جمشيد ، داريوش با درباريان تا بيرون شهر به استقبال جنازه رفتند وجنازه را آوردند .
نوزاندگان در پيشاپيش مشايعين جنازه ، آهنگهاي غم انگيزي مينواختند ، پشت سر آنان پيلان وشتران سپاه وسپس سه هزارتن از سربازان بدون سلاح راه مي پيمودند ، در اين جمع سرداران پيري كه درجنگهاي کوروش شركت داشته بودند نيز حركت مي كردند. پشت سرآنان گردونه باشكوه سلطنتي کوروش كه داراي چهار مال بند بود وهشت اسب سپيد با دهانه يراق طلا بدان بسته بودند پيش مي آمدند. جسد بر روي اين گردونه قرار داشت .
محافظان جسد و قراولان خاصه بر گرد جنازه حركت مي كردند. سرودهاي خاص خورشيد وبهرام مي خواندند و هر چند قدم يك بار مي ايستادند و بخور مي سوزاندند. تابوت طلائي در وسط گردونه قرار داشت. تاج شاهنشاهي بر روي تابوت مي درخشيد ،خروسي بر بالايگردونه پر و بال زنان قرار داده شده بود اين علامت مخصوص و شعار نيروهاي جنگي کوروش بوده است.
پس از آن سپهسالار بر گردونه جنگي ( رتهه ) سوار بود و درفش خاص کوروش را در دست داشت. بعد از آن اشيا واثاثيه زرين و نفايس و ذخايري كه مخصوص کوروش بود.
يك تاك از زر و مقداري ظروف و جامه هاي زرين حركت مي دادند. همينكه نزديك شهر رسيدند داريوش ايستاد و مشايعين را امر به توقف داد و خود با چهره اياندوهناك ، آرام بر فراز گردونه رفت و بر تابوت بوسه زد ؛ همه حاضران خاموش بودند و نفس ها حبس گرديده بود. به فرمان داريوش دروازه هاي قصر شاهي تخت جمشيد را گشودند وجنازه را به قصر خاص بردند.
تا سه شبانه روز مردم با احترام از برابرپيكر کوروش مي گذشتند و تاجهاي گل نثار مي كردند وموبدان سرودهاي مذهبي ميخواندند . روز سوم كه اشعه زرين آفتاب بر برج و باروهاي كاخ باعظمت هخامنشي تابيد ، با همان تشريفات جنازه را به طرف پاسارگاد شهري كه مورد علاقه خاص کوروش بود حركت دادند. بسياري از مردم دهات و قبايل پارسي براي شركت دراين مراسم سوگواري بر سر راهها آمده بودند و گل وعود نثار مي كردند .
در كنار رودخانه کوروش ( كر) مرغزاري مصفا و خرم بود. در ميان شاخه هاي درختان سبز و خرم آن بناي چهار گوشي ساخته بودند كه ديوارهاي آن از سنگ بود .
هنگاميكه پيكر کوروش به خاك مي سپردند ، پيران سالخورده و جوانان دلير، يكصدا به عزاي سردار خود پرداختند. در دخمه مسدود شد، ولي هنوز چشمها بدان دوخته بود و كسي از فرط اندوه به خود نمي آمد كه از آنجا ديده بردوزد. به اصرار داريوش ، مشايعين پس از اجراي مراسم مذهبي همگي بازگشتند و تنها چند موبد براي اجراي مراسم مذهبي باقي ماندند .
به نقل از هرودوت يوناني: کورش در طول زندگی خود فقط یک زن اختیار کرد و او کاساندان نام داشت دختر فرناسپه از شاهدختان خاندان هخامنشی . کاساندان قبل از کورش درگذشت و بعد از - او کورش در اندوهی فراوان ماند و برای همیشه و به احترام همسرش تنهایی را برگزید
معتبرترین سند در باره مرگ کورش هرودوت است که تاریخ تمدن ویل دورانت نیز از آن اقتباس کرده است . طبق گفته های هرودوت : کوروش در اواخر عمر برای آرام کردن نواحی شرقی کشور که در جریان فتوحاتی که او در مغرب زمین داشت ناآرام شده بودند و هدف تهاجم همسایگان شرقی قرار گرفته بودند به آن مناطق رفته است و شش سال در شرق جنگیده است. بسیاری از مورخین ، علت مرگ کوروش را کشته شدنش در جنگی که با قبیله ماساژتها ( یا به قولی سکاها ) کرده است دانسته اند. ابراهیم باستانی پاریزی در مقدمه ای که بر ترجمه ی کتاب « ذوالقرنین یا کوروش کبیر » نوشته است ، آنچه بر پیکر کوروش پس از مرگ می گذرد را اینچنین شرح می دهد :
سرنوشت جسد کوروش در سرزمین سکاها خود بحثی دیگر دارد.
بر اثر حمله ی کمبوجیه به مصر و قتل او در راه مصر ، اوضاع پایتخت پریشان شد تا داریوش روی کار آمد و با شورش های داخلی جنگید و همه ی شهرهای مهم یعنی بابل و همدان و پارس و ولایات شمالی و غربی و مصر را آرام کرد. روایتی بس موثر هست که پس از بیست سال که از مرگ کوروش می گذشت به فرمان داریوش ، جنازه ی کوروش را به شيوه اي در خور بزرگواريش و احترام به پارس نقل کردند.
نوزاندگان در پيشاپيش مشايعين جنازه ، آهنگهاي غم انگيزي مينواختند ، پشت سر آنان پيلان وشتران سپاه وسپس سه هزارتن از سربازان بدون سلاح راه مي پيمودند ، در اين جمع سرداران پيري كه درجنگهاي کوروش شركت داشته بودند نيز حركت مي كردند. پشت سرآنان گردونه باشكوه سلطنتي کوروش كه داراي چهار مال بند بود وهشت اسب سپيد با دهانه يراق طلا بدان بسته بودند پيش مي آمدند. جسد بر روي اين گردونه قرار داشت .
محافظان جسد و قراولان خاصه بر گرد جنازه حركت مي كردند. سرودهاي خاص خورشيد وبهرام مي خواندند و هر چند قدم يك بار مي ايستادند و بخور مي سوزاندند. تابوت طلائي در وسط گردونه قرار داشت. تاج شاهنشاهي بر روي تابوت مي درخشيد ،خروسي بر بالايگردونه پر و بال زنان قرار داده شده بود اين علامت مخصوص و شعار نيروهاي جنگي کوروش بوده است.
پس از آن سپهسالار بر گردونه جنگي ( رتهه ) سوار بود و درفش خاص کوروش را در دست داشت. بعد از آن اشيا واثاثيه زرين و نفايس و ذخايري كه مخصوص کوروش بود.
يك تاك از زر و مقداري ظروف و جامه هاي زرين حركت مي دادند. همينكه نزديك شهر رسيدند داريوش ايستاد و مشايعين را امر به توقف داد و خود با چهره اياندوهناك ، آرام بر فراز گردونه رفت و بر تابوت بوسه زد ؛ همه حاضران خاموش بودند و نفس ها حبس گرديده بود. به فرمان داريوش دروازه هاي قصر شاهي تخت جمشيد را گشودند وجنازه را به قصر خاص بردند.
تا سه شبانه روز مردم با احترام از برابرپيكر کوروش مي گذشتند و تاجهاي گل نثار مي كردند وموبدان سرودهاي مذهبي ميخواندند . روز سوم كه اشعه زرين آفتاب بر برج و باروهاي كاخ باعظمت هخامنشي تابيد ، با همان تشريفات جنازه را به طرف پاسارگاد شهري كه مورد علاقه خاص کوروش بود حركت دادند. بسياري از مردم دهات و قبايل پارسي براي شركت دراين مراسم سوگواري بر سر راهها آمده بودند و گل وعود نثار مي كردند .
در كنار رودخانه کوروش ( كر) مرغزاري مصفا و خرم بود. در ميان شاخه هاي درختان سبز و خرم آن بناي چهار گوشي ساخته بودند كه ديوارهاي آن از سنگ بود .
هنگاميكه پيكر کوروش به خاك مي سپردند ، پيران سالخورده و جوانان دلير، يكصدا به عزاي سردار خود پرداختند. در دخمه مسدود شد، ولي هنوز چشمها بدان دوخته بود و كسي از فرط اندوه به خود نمي آمد كه از آنجا ديده بردوزد. به اصرار داريوش ، مشايعين پس از اجراي مراسم مذهبي همگي بازگشتند و تنها چند موبد براي اجراي مراسم مذهبي باقي ماندند .
به نقل از هرودوت يوناني: کورش در طول زندگی خود فقط یک زن اختیار کرد و او کاساندان نام داشت دختر فرناسپه از شاهدختان خاندان هخامنشی . کاساندان قبل از کورش درگذشت و بعد از - او کورش در اندوهی فراوان ماند و برای همیشه و به احترام همسرش تنهایی را برگزید
معتبرترین سند در باره مرگ کورش هرودوت است که تاریخ تمدن ویل دورانت نیز از آن اقتباس کرده است . طبق گفته های هرودوت : کوروش در اواخر عمر برای آرام کردن نواحی شرقی کشور که در جریان فتوحاتی که او در مغرب زمین داشت ناآرام شده بودند و هدف تهاجم همسایگان شرقی قرار گرفته بودند به آن مناطق رفته است و شش سال در شرق جنگیده است. بسیاری از مورخین ، علت مرگ کوروش را کشته شدنش در جنگی که با قبیله ماساژتها ( یا به قولی سکاها ) کرده است دانسته اند. ابراهیم باستانی پاریزی در مقدمه ای که بر ترجمه ی کتاب « ذوالقرنین یا کوروش کبیر » نوشته است ، آنچه بر پیکر کوروش پس از مرگ می گذرد را اینچنین شرح می دهد :
سرنوشت جسد کوروش در سرزمین سکاها خود بحثی دیگر دارد.
بر اثر حمله ی کمبوجیه به مصر و قتل او در راه مصر ، اوضاع پایتخت پریشان شد تا داریوش روی کار آمد و با شورش های داخلی جنگید و همه ی شهرهای مهم یعنی بابل و همدان و پارس و ولایات شمالی و غربی و مصر را آرام کرد. روایتی بس موثر هست که پس از بیست سال که از مرگ کوروش می گذشت به فرمان داریوش ، جنازه ی کوروش را به شيوه اي در خور بزرگواريش و احترام به پارس نقل کردند.