PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : سلسله اشكانيان (شاهان اشكاني )



Mohamad
02-19-2011, 12:50 PM
اشکانیان


اشکانیان (۲۵۰ پ. م ۲۲۴ م.) که از تیره ایرانی پرنی و شاخه‌ای از طوایف وابسته به اتحادیه داهه از عشایر سکاهای حدود باختر بودند، از ایالت پارت که مشتمل بر خراسان فعلی بود برخاستند. نام سرزمین پارت در کتیبه‌های داریوش پَرثَوَه آمده‌است که به زبان پارتی پهلوی می‌شود. چون پارتیان از اهل ایالت پَهلَه بودند، از این جهت در نسبت به آن سرزمین ایشان را پهلوی نیز می‌توان خواند. ایالت پارتی‌ها از مغرب به دامغان و سواحل جنوب شرقی دریای مازندران و از شمال به ترکستان و از مشرق به رود تجن و از جنوب به کویر نمک و سیستان محدود می‌شد. قبایل پارتی در آغاز با قوم داهه که در مشرق دریای مازندران می‌زیستند در یک جا سکونت داشتند و سپس از آنان جدا شده در ناحیه خراسان مسکن گزیدند.

این امپراتوری در دوره اقتدارش از رود فرات تا هندوکش و از کوه‌های قفقاز تا خلیج فارس توسعه یافت. در عهد اشکانی جنگ‌های ایران و روم آغاز شد. حاصل عمده فرمانروایی اشکانیان ،رهائی کشورایران از سلطهٔ همه جانبهٔ یونانی که هدف نابودی ایران گرائی رادر سر می‌پروراند و حفظ تمدن ایران از تهاجمات ویرانگر طوایف مرزهای شرقی و نیز، حفظ تمامیت ایران در مقابل تجاوز خزنده روم به جانب شرق بود. در هر سه مورد، مساعی آنان اهمیت قابل ملاحظه‌ای برای تاریخ ایران داشت. جنگهای فرساینده با روم عامل عمده‌ای در ایجاد نا خرسندی هایی شد که بین طبقات جامعه حاصل می‌شد.

نظام ملوک الطوایفی (استان مداری) که اسباب فقدان تمرکز در قدرت بود ، اختلافات خانوادگی که همین عدم تمرکز آن را مخاطره آمیزتر می‌کرد و نفرت و مخالفت موبدان زرتشتی که سیاست تسامح و اغماض دینی ( یا به عبارت صحیح تر نفرت ومخالفت مغان به سیاست آزادی دینی اشکانیان که متضاد با انحصار طلبی ایشان بود) اشکانیان را به نظر مخالفت می‌دیدند ، از عوامل انحطاط دولت اشکانیان شد .

اشکانیان در اثر اختلافات داخلی و جنگ‌های خارجی در مدت پنج قرن در شرق و غرب به تدریج ضعیف شدند تا سر انجام به دست اردشیر مغ اردشیر اول ساسانی منقرض گردید.



ساتراپی پارت

پس از فتح ایران به دست اسکندر مقدونی و مرگ او، ایران به سلوکوس سردار مقدونی رسید؛ نخستین برخورد او با همسایگان ایران در مرزهای جنوب شرقی روی داد که نتیجه آن واگذاری بخش خاوری ایران به چاندراگوپتا پادشاه هند از سلسله ماوریا بود. در حدود ۲۸۱ پیش از میلاد اقوام بربر (به گفته منابع یونانی) به شمال شرقی ایران یورش بردند و شماری از شهرها از جمله چند مهاجرنشین یونانی را ویران ساختند. آنتیوخوس یکم پس از دفع این یورشها شمار مهاجرنشینان یونانی را افزایش داد و مرگیان را به صورت سنگر و بارویی درآورد، همچنین دو لشکر کشی به مرزهای شمال شرقی ایران انجام داد، یکی دریایی به فرماندهی پاتروکلس در امتداد کرانه‌های خاوری دریای مازندران و دیگری زمینی به فرماندهی دموداماس به آن سوی سیردریا (سیحون) که به تأسیس دو استان آنتیوکیس و سلوکیس انجامید. در ۲۵۰ پیش از میلاد آندراگوراس شَهرَب پارت و دیودوتوس شَهرَب (ساتراپی) باکتریا (بلخ) اعلام استقلال نمودند؛ دیودوتوس خود را شاه خواند و ****و یونانی - بلخی را تأسیس نمود.


http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/0/0f/Parthia_001ad.jpg/729px-Parthia_001ad.jpg
امپراتوری اشکانی ۲۵۰ ق.م. تا ۲۲۴ م. و دست نشاندگانش در حدود سال 1 م.

Mohamad
02-19-2011, 12:51 PM
پیدایش


ارشك که یاد و نامش در دستگاه پارت کوچک تر از کورش پارسی، اسکندر مقدونی و رومانیس رومولیس نبود.
یوستینوس



به عقیده یوزف ولسکی، ارشک (اشک) در سالهای ۲۳۸/۲۳۹ پیش از میلاد و در زمان پادشاهی سلوکوس دوم کالینیکوس به پارت یورش برد و بر آندراگوراس پیروز شد، سپس بر هیرکانی (گرگان) تاخت و آنجا را تسخیر نمود و شالوده‌های دستگاه اشکانی و پادشاهی پارت‌ها را پی ریزی نمود.

وی در آساک واقع در استاونه(آستوئن) در بخش شمالی ****و پارت که نِسا هم در آن بود تاجگذاری کرد. سلوکوس دوم برای باز پس گیری سرزمینهای از دست رفته پادشاهی سلوکی دست به لشکر کشی به بخش‌های شمال شرقی ایران زد، در تلاش برای دست یافتن به این هدف با دیودوتوس یکم شاه یونانی - بلخی پیمان یگانگی بست اما با مرگ دیودوتوس یکم و تغییر سیاست جانشین او، دیودوتوس دوم، که با اشک یکم متحد شد، سلوکوس دوم تنها ماند. اشک یکم به روش استپ نشینان به درون استپها پس نشست تا شاید در دشتهای هموار آنجا از سواره نظامش بهتر بهره گیرد و سپس وارد نبرد شد. نتیجه نبرد پیروزی اشک یکم بود. از آن پس پارت‌ها این روز را به عنوان روز استقلال جشن گرفتند. اشک دوم پس از پدر در سال ۲۱۷ پیش از میلاد بر تخت پادشاهی نشست و روند گسترش ****و اشکانی را ادامه داد، وی اکباتان را نیز به ****و اشکانی افزود. در واکنش به این امر آنتیوخوس سوم پس از در هم شکستن شورش ساتراپهای باختر ایران رهسپار خاور شد؛ اشک دوم به ناچار اکباتان را رها نمود و همچون پدرش به استپ‌ها پس نشست. آنتیخوس پس از باز پس گیری شهرهای تامبراکس و سورینکس و چند پیروزی بر پارتهای در حال عقب نشینی از پیش روی در استپها خودداری نمود و بنا به دلایل نامعلوم (شاید پس از شکست از اوتیدم (جانشین دیودوتوس دوم شاه یونانی - بلخی) با اشک دوم صلح نمود. نکته جالب توجه در این عقب نشینی پارتها، کشتار همه یونانیان شهر سورینکس بود؛ این مساله در تضاد با جمله‌های حک شده بر پشت سکه‌های اشکانی در آن دوره (فیل هلن [یونان دوست]) است و این نشانه دهنده سیاست واقع بینانه شاهان اشکانی و آگاهی آنان از پیوندهای میان یونانیان و سلوکیان می‌باشد. پس از اشک دوم دقیقا مشخص نیست چه کسی جانشین او شده، نامهایی همچون وَردان، وُنون، بلاش، خسرو و پارتامازیس آمده‌اند، با این حال بر سر کار آمدن نماینده شاخه فرزند کوچک تر یعنی فریاپت (حدود ۱۹۱ تا ۱۷۵ پیش از میلاد) امری مسلم است. درباره پادشاهی او و جانشینش فرهاد یکم (حدود ۱۷۶-۱۷۵ پیش از میلاد) تقریباً چیزی نمی‌دانیم، تنها در دو سند درباره پادشاهی فرهاد یکم آورده شده که او پس از شکست دادن قبیله «مردها» در البرز آیشان را به خاراکس نزدیک دروازه‌های مازندران کوچاند.

جانشین او مهرداد یکم (حدود ۱۷۱ تا ۱۳۸ پیش از میلاد) نخستین شاه بزرگ اشکانی است که دولت پارت را به جایگاه یک امپراتوری خاوری رساند.

Mohamad
02-19-2011, 12:51 PM
شاهنشاهی


مهرداد یکم (۱۷۱ تا ۱۳۸/۱۳۷ پیش از میلاد) با آگاهی از شرایط نابه سامان دولتهای بلخی و سلوکی نخست به خاور لشکر کشی نمود تا سرزمینهایی که اوتیدم در زمان پادشاهی اشک دوم و لشکر کشی آنتیوخوس سوم گرفته بود بازپس گیرد. در آن زمان در بلخ پس از مرگ اوتیدم، فرمانروایی دوپاره شده بود، دمتریوس پسر او دولتی در هند تشکیل داده و اوکراتیدس غاصب قدرت را در بلخ غصب کرده بود. اما مهرداد یورش اصلی خود را نه به خاور بلکه به باختر انجام داد. از مرگ آنتیوخوس چهارم اپیفان پس از یورش ناکامش به ایران که با پارتها تماسی پیدا نکرد، وضع سلوکیان بحرانی شد و شَهرَب ماد به نام تیمارخوس اعلام پادشاهی کرد. تیمارخوس پس از نبردهای طولانی از مهرداد شکست خورد و مهرداد ماد را نیز به فرمانروایی خود افزود و باکازیس نامی را به حکومت آن نشاند. با تسخیر ماد راه ورود به بین النهرین باز شد و مهرداد با بهره جستن از پیکار میان دمتریوس دوم سلوکی و تریفون غاصب به میان رودان تاخت و بابل و سلوکیه را گرفت، وی در سلوکیه با عنوان «شاهنشاه» تاجگذاری کرد در حالی که منطقه نفوذش در ۱۴۱ پیش از میلاد تا شهر اوروک در جنوب بابل گسترش یافته بود.

دمتریوس پس از غلبه بر تریفون و دلگرمی از دعوت مادها و شهرهای یونانی خود را آماده جنگ با مهرداد نمود. از سوی دیگر خود پارت مورد تهدید سکاها قرار گرفته بود. مهرداد که با جنگی دو سویه روبرو شده بود، خود با بخشی از سپاه به هیرکانیه رفت و وظیفه رودررویی با دمتریوس را بر دوش فرماندهان خویش گذاشت.

دمتریوس پس از کامیابی‌های آغازین وارد ماد شد ولی شکست خورد و زندانی شد. او را در ۱۴۱/۱۴۰ پیش از میلاد به هیرکانیه نزد مهرداد فرستادند. مهرداد دختر خود رودوگون را به همسری او درآورد تا بعدها بتواند نقشی مناسب با اهداف شاه پارتها ایفا کند. سپس متوجه جنوب شد و سرزمینهای عیلام، شوش و پارس را در ۱۳۹ پیش از میلاد فرمانبردار خویش کرد. بدین ترتیب مهرداد توانست ظرف ده سال از ۱۴۸ تا ۱۳۸ پیش از میلاد با پیکارهای سخت و به برکت سپاه و سیاست جلب همکاری دودمانهای بزرگ، پارت را به مقام یک قدرت بزرگ برساند، وی نه تنها دولتی بزرگ ساخت بلکه برنامه‌ای برای اشکانیان به ارث گذاشت. مهرداد یکم نخستین «شاهنشاه» اشکانی در ۱۳۹/۱۳۸ پیش از میلاد در گذشت و تاج و تخت را به جانشینش فرهاد دوم (از حدود ۱۳۸ تا ۱۲۹ پیش از میلاد) سپرد.

در زمان او دولتش که هنوز به اندازه کافی استوار نشده بود دوباره از دو سو مورد تهدید قرار گرفت؛ خطر یورشی از آسیای میانه و یورش آنتیوخوس هفتم سیدتس که کوشید در سالهای ۱۳۰/۱۲۹ پیش از میلاد سلوکیان را (برای آخرین بار) بر خاور چیره سازد، او توانست پارتها را در سه نبرد شکست دهد و بابل و ماد را تسخیر کند. فرهاد با آنتیوخوس وارد گفتگو شد اما شرایط شاه سلوکی را نپذیرفت و مترصد زمان مناسب شد. آنتیوخوس برای آسان نمودن تهیه آذوقه، سپاه خود را در پایگاه‌های زمستانی شهرهای گوناگون پراکند.

فرهاد به یاری تبلیغات ماهرانه ساکنان این شهرها را به هواداری از خود برانگیخت، سپس نقشه‌ای را به اجرا گذاشت که در آن تهاجم هم‌زمانی به سپاهیان آنتیوخوس پیش بینی شده بود که کاملاً کامیاب از آب درآمد و آنتیوخوس در نبرد پس از آنکه سربازانش رهایش نمودند شکست خورد و کشته شد(یا خودکشی کرد)، در نتیجه فرهاد بابل و ماد را گرفت و به طرح نقشه‌ای برای تاختن به سوریه دست زد. فرهاد باقی مانده سپاه آنتیوخوس را به سپاه خود افزود (ولی با آنان رفتاری سخت گیرانه داشت) ، پیشتر نیز از مزدوران احتمالاً سکایی بهره جسته بود، فرهاد دستمزد این مزدوران سکایی را پس از پیروزی بر آنتیوخوس نپرداخت پس آنان شوریدند و بر ایران یورش برده حتی بر بین النهرین نیز دست انداختند، در جنگ میان فرهاد و سکاها زمانی که مزدوران یونانی سپاه پیشین آنتیوخوس در لحظه سرنوشت ساز نبرد (۱۲۸ پیش از میلاد) به ایشان پیوستند در میدان رزم کشته شد. اکنون ایران در وضع ناگواری قرار گرفته بود چرا که قبایل جنگجوی یو-تشی به دولت یونانی - باختری (بلخی) تاخته و در حدود ۱۳۵ تا ۱۳۰ پیش از میلاد باختر را اشغال نمودند.

اردوان یکم در چنین شرایطی جانشین فرهاد دوم شد. او نیز نتوانست خطر را دور نماید و سکاییان توانستند در خاور ایران یعنی زرنگ استقرار یابند؛ از آن پس نام درنگیانه به سیستان تغییر یافت. اردوان در نبردی در حدود ۱۲۴/۱۲۳ پیش از میلاد در نبردی جان باخت. خطر همچنان شاهنشاهی پارت را تهدید می‌نمود. نشانه‌های فروپاشی در بین النهرین دیده می‌شد، هوسپائوسینس امیر عرب در حدود ۱۲۷ پیش از میلاد شهر انطاکیه در مصب دجله و فرات در کنار خلیج فارس را گرفت و آنجا را خاراکس هوسپائوسینس نامید. سپس بابل و احتمالاً سلوکیه را گرفت اما هیمروس سردار اشکانی او را پس راند و به نام خود در سلوکیه سکه زد.


وظیفه نوسازی قدرت اشکانیان بر دوش پسر اردوان یکم یعنی مهرداد دوم (۱۲۳/۱۲۴ تا ۸۸/۸۷ پیش از میلاد) افتاد. او نخست در ۱۲۲/۱۲۱ پیش از میلاد بر هوسپائوسینس لشکر کشید و او را شکست داده تبدیل به امیری دست نشانده کرد. بدین سان بین النهرین تا رود فرات از جمله شهر مرزی مهم دورا-اروپوس در سال ۱۱۳ پیش از میلاد به ****و شاهنشاهی اشکانی پیوست. سپس دولتهای کوچک شمال بین النهرین یعنی گوردی ین، آدیابن و اُسرائن فرمانبردار پارتیان شدند. آنگاه به خاور و سکاییان روی آورد و پس از لشکر کشی پیروزمندانه سکاییان زیر فرمان دودمان سورن را به دولتی دست نشانده تبدیل نمود. وی پا را از مهرداد یکم نیز فراتر نهاد و رهسپار ارمنستان شد، آرتاواز شاه ارمنستان را فرمانبردار خویش نمود و تیگران پسر آرتاواز را به عنوان گروگان به پارت فرستاد. رویدادهای بعدی باعث مداخله دوباره ایران شد و ارتش پارت، تیگران را به عنوان شاهی دست نشانده بر تخت پدر نشاند که او نیز ناچار «هفتاد دره» را در حدود ۱۰۰ پیش از میلاد به ایران واگذاشت.در سال ۹۶ پیش از میلاد نخستین دیدار میان اورباز فرستاده مهرداد دوم و کورنلیوس سولا فرمانده سپاه روم با موضوع ابراز دوستی مهرداد و در حقیقت آگاه شدن از اهداف رومیان روی داد. مهرداد دوم دوباره شکوه را به ایران بازگرداند و همچون نیای همنامش، خود را «شاهنشاه» نامید. او با ووتی فغفور چین از سلسله هان (۱۴۱ تا ۷۸ پیش از میلاد) روابط سیاسی و بازرگانی برقرار نمود و زبان ایرانی را در نوشتارهای پادشاهی باب نمود.

Mohamad
02-19-2011, 12:51 PM
دگرگونی‌های درونی

درباره دوره مهم برپایی شاهنشاهی، منابع فراوان تر، کتیبه‌ها، اسناد خط میخی، خرده سفالها و سکه‌ها پایه گسترده تری برای شناخت شخصیت شاهان، و هدف‌های سیاست داخلی و خارجی ایشان نسبت به دوره پیدایش آنان در اختیار می‌گذارد.

فرهنگ

رشد ایران گرایی را می‌توان از دوره مهرداد یکم به روشنی دید. شکل و شمایل ایرانی تر شده چهره مهرداد یکم که با جامه‌ای باشکوه، گیسوانی بلند و ریشی انبوه و تاج بر سر در پشت سکه‌های آن دوره بی گمان نشان دهنده افزایش پیوندها با محیط ایرانی و جدا شدن از یونانی گرایی است؛ گزیدن نامواره «شاهنشاه» نیز نشانه‌ای دیگر از توجه به سنتهای هخامنشی است. ظاهراً شکی نیست که مدیریت دربار اشکانی برای اداره کشور از زبان آرامی بهره می‌جستند (مدارک یافته شده در نسا) و این دلیلی است از دید دشمنانه آنان نسبت به زبان یونانی، زیرا سرانجام نیز کاربرد زبان یونانی را منسوخ نمودند. گام بعدی آنان در این زمینه ایجاد زبان اداری ایرانی بود.

ارتش

اشکانیان نخست روش جنگی سلوکیان را به کار بستند و پیاده‌نظام سنگین اسلحه و سواره‌نظامی مرتب پدید آوردند ولی به زودی این روش را کنار گذاشته و شیوهٔ دیرینهٔ خود را به کار بردند. در این شیوه پیاده‌نظام تنها برای نبرد در بلندی‌ها استفاده می‌شد و سواره‌نظام نیروی اصلی سپاه را تشکیل می‌داد. سواره‌نظام اشکانی به نیزه‌داران سبک‌اسلحه و سواران سنگین‌اسلحه تقسیم می‌شدند. سواران سبک‌اسلحه ماهرترین تیراندازان زمان خود بودند. سواران سنگین‌اسلحه زرهی داشتند که سرتاپای ایشان را میپوشانید و اسبانشان نیز چنین زرهی داشتند. از آنها برای درهم شکستن صفوف دشمن و از سواران سبک‌اسلحه برای پشتیبانی و نیراندازی از دور استفاده می‌شد. شیوهٔ مخصوص اشکانیان و به خصوص سواران سبک‌اسلحهٔ ایشان شیوهٔ جنگ و گریز بود.

ولی ارتش اشکانی دچار ضعف مرکزی بود. سپاه اشکانی از تربیت نظامی و صفوف متشکل٬ متمرکز و سازمان یافته ترکیب نمی‌یافت. در نبرها سپاه کشور از سربازانی تشکیل می‌شد که زیر دست آزادگان و فرمانروایان محلی هر کدام از گوشه‌ای از کشور به درگاه شاه می‌آمدند و بیشتر به فرمانروایان محلی خود وفادار بودند تا به شاه. این جوهر فئودالی و نداشتن نظام فرماندهی متمرکز در نبردهای اشکانیان بارومیان و به خصوص در دوره‌هایی که دچار جنگ‌های داخلی بودند تأثیر گذار بود.

سیاست

آنچنان که از زنجیره رویدادها و حرکت اشکانیان (به ویژه مهرداد یکم) برمی آید، سیاست آنان زنده نمودن شکوه گذشته شاهنشاهی هخامنشی بوده‌است.


ساختار اقتصادی و تولید

مهمترین عوامل تعیین‌کنندهٔ اقتصاد در دوران اشکانی کشاورزی و بازرگانی بودند. کشاورزی راه امرار معاش اکثریت جامعه بود و در روستاها دامپروری نیز با کشاورزی پیوند داشت. صنایع و تولیدات کارگاهی سهم کوچکی در اقتصاد این دوران داشتند.

در زمان اشکانیان بازرگانی رونق بسیاری یافت. مهمترین عامل این رونق راه‌های تجارتی و شبکه‌های ارتباطی گسترده و امنی بود که اشکانیان برای نگهداری و گسترش آنها بسیار کوشیدند. از راه‌های درآمدساز و پررفت و آمد راه ابریشم بود که بین چین و دریای مدیترانه به وجود آمده بود.

وضع طبقاتی

بر طبق مدارک باستان‌شناسی گمان می‌رود که از سال ۵۰پ.م. یعنی زمان استحکام یافتن فرمانروایی اشکانیان نا سال ۱۵۰ میلادی سطح زندگی در ایران بسیار بالا بوده‌است. پس از این دوران بر اثر نبردهای داخلی و عوامل انحطاطی در درون جامعهٔ فئودالی اشکانی و هم‌زمان با آنها جنگهای پیاپی با روم وضع اقتصادی آشفته شد و سطح زندگی در ایران به تدریج نزول کرد.

در جامعهٔ اشکانی پس از شاه و خاندان شاهنشاهی فرمانروایان و شاهان و پس از آنها نجبا و دیوانیان بلندپایه در مراتب بعدی قرار داشتند. پس از این گروه‌ها بازرگانان و گروه بزرگ کشاورزان و پیشه‌وران بودند.


آداب و رسوم

اشکانیان سعی در احیا و پیروی از آداب و رسوم اصیل ایرانی می‌کردند و می‌کوشیدند تا از تأثیرات فرهنگ یونانی بکاهند. البته فرهنگ یونانی و آداب دیگر ملل نیز علاقه‌مندانی داشت.

اشراف و بزرگان در دروران اشکانی با اسب عجین بودند و شیرین‌ترین تفریح برای آنها شکار بود. چوگان نیز که در دورهٔ اشکانیان پدید آمد نیز از تفریحات محبوب بود. آنها علاقهٔ بسیاری به جشن و ضیافت داشتند و به همین دلیل موسیقی نیز مورد توجه بود. از زندگی عامهٔ مردم به دلیل کمبود مدارک باستانی اطلاعت زیادی در دست نیست.


ادیان

دین خاندان اشکانی به دلیل کمبود مدارک روشن نیست. ساسانیان آنها را زرتشتی نمی‌شمردند و پیداست که این گونه بوده‌است ولی از نام‌هایشان آشکار است که به مهر اعتقاد داشتند. از زمان شاهی بلاش یکم توجه بیشتری به دین زرتشتی شد. این شاه فرمان به جمع‌آوری متون پراکندهٔ اوستا داد و از زمان او شاهان اشکانی بر یک روی سکه‌های خود تصویر آتشدانی را نقش می‌کردند. در این دوره نیز مانند دورهٔ هخامنشیان دین‌های مختلف آزاد بودند و هیچ سختگیری در این کار نمی‌شد. اکثریت مردم ادیان زروانی و زرتشتی داشتند و ادیان دیگر مانند دین بودا، یهود و یونانی نیز پیروانی داشتند. مغان در این دوران رهبران دینی قوم خود بودند و در انجمن مغان که یکی از دو مجلس مشورتی اشکانی بوده‌است شرکت می‌کردند.

Mohamad
02-19-2011, 12:52 PM
نبرد با روم


حادثه‌ای که خاور را تکان داد جنگ روم با مهرداد ششم، شاه پونت و همپیمانش تیگران، شاه ارمنستان، در زمان پادشاهی سینتروک، شاه اشکانی بود. پس از شکست قطعی این دو شاه از روم، ****و روم به طرز خطرناکی به مرز ایران نزدیک شد این شکست هم‌زمان با پادشاهی فرهاد سوم روی داد. سرانجام لیسینیوس کراسوس یکی از سه تریوم ویراتوس روم که در آن زمان فرماندار سوریه بود (همدوره پادشاهی اُرُد دوم) در سال ۵۴ پیش از میلاد همراه یک سپاه هفت لژیونی بدون اعلان جنگ با هدف اشغال ایران از فرات گذشت. اما نتیجه نبرد برای رومیان مصیبت بار بود چرا که سپاه روم در نبرد حرّان (کارهه) از سپاه ایران به فرماندهی سورنا سردار بزرگ ایرانی شکست خورد و خود و سپاهیانش از دم تیغ گذشتند. این نخستین نبرد از رشته جنگ‌های ایران و روم بود که تا پایان دوره ساسانی به درازا کشید؛ بهانه آغاز بیشتر این جنگها زیر نفوذ درآوردن ارمنستان بود که سرانجام به یمن جنگ آوری و سیاست اشکانیان در زمان بلاش یکم (۵۱ تا ۷۹ میلادی) به منطقه نفوذ ایران تبدیل شد. اما از پس مرگ بلاش یکم بلایی خانمان سوز دامان اشکانیان را گرفت، این بلا همانا سرکشی و سودای تخت وتاج در میان شاهزادگان و امیرزادگان ایرانی بود. بلایی که موجب ناتوان نمودن نیروی رزمی ایران در برابر روم گردید و در نتیجه آن رومیان توانستند سه بار بین النهرین و تیسفون را در سالهای ۱۱۶ میلادی (در زمان پادشاهی خسرو و ترایانوس، ۱۶۵ میلادی (به فرماندهی آویدیوس کلسیوس و در زمان پادشاهی بلاش چهارم) و آخرین بار در سال ۱۹۸ میلادی به دست سپتیموس سوروس و در زمان پادشاهی بلاش پنجم تسخیر نمایند. اما شاهان اشکانی با وجود ستیز پیوسته با گردنکشان داخلی هرگز به رومیان اجازه ندادند به سرزمین اصلی ایران نفوذ نمایند.


جنگ‌های ایران و روم

نبرد حَرّان
جنگ ۶۳-۵۸
لشکرکشی تراژان به پارت
نبرد تیسفون (۱۶۵)
نبرد تیسفون (۱۹۸)
نبرد نصیبین
نبرد راسائنا
نبرد میسیکه
نبرد بربلیسوس
نبرد اِدِسا • نبرد سِنجار
محاصره آمِد
نبرد تیسفون (۳۶۳)
نبرد سامِرا
جنگ آناستازی
جنگ ایبری
جنگ لازی
جنگ ۵۹۱-۵۷۲
نبرد اَنطاکیه
محاصره اورشلیم
محاصره اسکندریه
محاصره خالکِدون
نبرد ایسوس (۶۲۲)
نبرد ساروس
محاصره کنستانتینوپول
نبرد نینوا


پایان کار اشکانیان

سرانجام کشمکش‌های داخلی و شکستهای خارجی حیثیت واپسین شاهان اشکانی را بر باد داد. آخرین جنبشی که به پایان کار اشکانیان انجامید از پارس و به رهبری اردشیر پاپکان آغاز شد. وی در سال ۲۲۴ میلادی بر اردوان چهارم شورید؛ اردوان در نبرد از اردشیر به سختی شکست خورد و خود نیز هنگام نبرد کشته شد. اردشیر احتمالاً در سال ۲۲۶ میلادی در تیسفون تاجگذاری نمود و خود را «شاهنشاه» خواند. بدین ترتیب دفتر دوره اشکانیان (از حدود ۲۳۸ پیش از میلاد تا حدود ۲۲۶ میلادی) بسته شد اما یاد شکوهشان چنان در جهان زنده بود که یکصد و پنجاه سال پس از سقوطشان امپراتور روم یولیانوس ترجیح داد به او لقب «فاتح پارت‌ها» دهند.

Mohamad
02-19-2011, 12:52 PM
گاهشماری رویدادها


۳۳۴ تا ۳۲۳ پیش از میلاد : اسکندر مقدونی ایران را تصرف می‌کند , سقوط شاهنشاهی هخامنشی و آغاز یونانی سازی خاور .

۳۲۹ تا ۳۲۷ پیش از میلاد : شمال شرقی ایران در برابر تهاجم اسکندر با کمک قبایل مرزی می‌ایستد. اسپیتامن قهرمان پایداری است .

۳۱۲ تا ۳۲۷ پیش از میلاد : سلوکوس یکم سراسر ایران را می‌گیرد .

۳۰۴/۳۰۳ پیش از میلاد : چاندراگوپتا پادشاه هند از سلسله ماوریا مورد تهدید امپریالیسم مقدونی قرار می‌گیرد ولی بر سلوکوس یکم چیره می‌شود و بخش خاوری ایران را جدا می‌سازد . آغاز عقب نشینی مقدونیان از خاور .

پیش از ۲۱۸ پیش از میلاد : تهاجم اقوام بربر به ایران . فعالیت آنتیوخوس یکم (سوتر) برای جلوگیری از این خطر .

۲۵۰ پیش از میلاد : نخستین نشانه‌های تجزیه خواهی در شمال شرقی ایران. پدیدار شدن دو فرمانروای مستقل: آندراگوراس در پارت و دیودویوس در باکتریا ( باختر ).

حدود ۲۳۸ پیش از میلاد : اعلام پادشاهی دیودوتوس و پیدایش ****و یونانی - باختری با کمک اهالی بومی .

حدود ۲۳۸ پیش از میلاد : یورش اشک یکم سرکرده قبیله پارنی به پارت و آغاز فرمانروایی پارت اشکانی. آغاز فروپاشی چیرگی سلوکیان بر ایران. توقف یونانی کردن ایران.

حدود ۲۳۸ پیش از میلاد : اشک یکم یورش سلوکوس دوم (کالینیکوس) را پس می‌راند. پارتیان لقب «اشک» را باب می‌نمایند.

حدود ۲۰۸ پیش از میلاد : اشک دوم یورش آنتیوخوس سوم را پس می‌راند. پادشاهی از شاخه بردار بزرگ تر اشکانیان بیرون می‌شود.

۱۷۱ تا حدود ۱۳۸ پیش از میلاد: مهرداد یکم خالق نیروی بزرگ پارت. آغاز استبداد. نخستین نشانه‌های ایران گرایی. تهدید از دو جبهه, از سوی سلوکیان در باختر و اقوام آسیای میانه از شمال خاور.

۱۲۳ تا ۸۸/۸۷ پیش از میلاد: مهرداد دوم قدرت پارت را زنده می‌کند. ارمنستان زیر نفوذ پارتیان قرار می‌گیرد. ایران باستان زنده می‌شود. مجموعه ساختمانهای شهر نسا ساخته می‌شود.

نیمه نخست سده یکم پیش ازمیلاد: پیدایش مدعیان و غاصبان در دولت پارت. خاورمیانه در برابر گسترش جویی روم. ایران اشکانی یگانه نیروی توانا برای پایداری در برابر روم.

۵۸/۵۷ تا ۳۹ پیش از میلاد: اُرُد اول. پادشاهی پارت با روم وارد جنگ می‌شود. نبرد کرهه (حران) در سال ۵۳ پیش از میلاد و شکست و مرگ لیسینیوس کراسوس از سه امپراتور (حکومت سه نفره) روم. امپراتوری اشکانی نیرویی برابر با روم در جهان آن روزگار. فرات مرز میان دو امپراتوری.

۴۱ تا ۳۹ پیش از میلاد : پارتیان اربابان خاورمیانه. شکست و مرگ پاکور شاهزاده پارت در گیندوراس در ۳۹ پیش از میلاد.

حدود ۳۹ تا ۲/۳ پیش از میلاد: فرهاد چهارم . حمله آنتونیوس یکی از سه فرمانروای روم به ****و پارت. شکست رومیان و پس نشستن آنها در ۳۶ پیش از میلاد.

حدود ۱۱-۳۷ میلادی : اردوان دوم. برنامه معروف «هخامنشی سازی» تایید شده در منابع کلاسیک. پیشرفت ایران گرایی. حماسه ایرانی و نقش دودمانهای بزرگ پارتی در ایجاد این حماسه. هنر پارت ادامه اهنده هنر هخامنشی.

۴۲ میلادی : پارتیان شهر سلوکیه را پس از شش سال محاصره تسخیر می‌کنند.

حدود ۵۱ تا ۸۰/۷۶ میلادی : بلاش یکم. پیکار قطعی بر سر ارمنستان. شکست رومیان در راندیا در سال ۶۳ میلادی. شکل گیری میراث اشکانیان: دولت پارت, مادآتروپاتن, ارمنستان. ادامه پیشرفت ایران گرایی. زبان ایرانی پهلوی جای زبان یونانی را روی سکه‌ها می‌گیرد. گردآوری و نشر (احتمالی) اوستا. تایید تیرداد از سوی نرون به عنوان شاه ارمنستان.

سده دوم میلادی : حالت دفاعی امپراتوری پارت.

۱۰۸/۱۰۹ - ۱۲۷/۱۲۸ میلادی : خسرو. حمله امپراتور ترایانوس از سال ۱۱۴ تا ۱۱۷ میلادی به امپراتوری پارت. رومیان پس از موفقیتهای اولیه ناچار می‌شوند برابر ضد حمله‌های شدید پارتیان پس نشینی کنند. فرات دوباره مرز دو امپراتوری می‌شود.

۱۴۷/۱۴۸-۱۹۰ میلادی : بلاش چهارم. یورش ناکام پارت به ارمنستان و سوریه. ضد حمله رومیان و تسخیر تیسفون. شیوع بیماری طاعون و عقب نشینی رومیان. تسلط رومیان بر بخشی از بین النهرین.

۱۹۱-۲۰۶ میلادی : بلاش پنجم. یورش جدید رومیان به پارتیان. امپراتور سپتیموس سوروس تیسفون را می‌گیرد. شکست رومیان در هاترا. بخشی از بین النهرین ضمیمه امپراتوری روم می‌شود. ناتوانی تدریجی دولت پارت.

۲۰۷-۲۲۱ میلادی : بلاش ششم. پارتیان در برابر امپراتور کاراکالا. پیروزی پارتیان بر امپراتور ماکرینوس. روم خوار شده وادار می‌شود خراج سنگینی به ایران بپردازد. شورش‌های داخلی بر ضد اشکانیان.

حدود ۲۱۲ میلادی : اردوان چهارم برادر بلاش برضد او قیام می‌کند.

حدود ۲۲۰ تا ۲۲۶/۲۲۸ میلادی : اردشیر بابکان, نوه ساسان, آغاز به تصرف پارس می‌کند. نبرد بر سر قدرت در ایران. شکست اردوان چهارم, و احتمالاً در سال ۲۲۸ شکست بلاش ششم از اردشیر بابکان. سقوط دودمان اشکانی و پایان امپراتوری پارت. آغاز فروانروایی ساسانیان.

Mohamad
02-19-2011, 12:52 PM
شاهان اشکانی



ارشک (اشک یکم) (ح۲۵۰- ح۲۴۷ ق.م)

تیرداد یکم (اشک دوم) (ح۲۴۷- ح۲۱۱ ق.م)

اَردوان یکم (اشک سوم) (ح۲۱۱- ح۱۹۱ ق.م)

فریاپت (اشک چهارم) (ح۱۹۱- ح۱۷۶ ق.م)

فرهاد یکم (اشک پنجم) (ح۱۷۶- ح۱۷۱ ق.م)

مهرداد یکم (اشک ششم) (ح۱۷۱- ح۱۳۸ یا۱۳۷ ق.م)

فرهاد دوم (اشک هفتم) (ح۱۳۸ یا ۱۳۷- ح۱۲۸ ق.م)

اردوان دوم (اشک هشتم) (ح۱۲۸- ح۱۲۳ ق.م)

مهرداد دوم (اشک نهم) (ح۱۲۳- ۸۷ ق.م)

گودرز یکم (۹۱ - ۷۸؟)

اُرُد یکم (۷۸ - ؟)

سیناتروک (اشک دهم) (۷۶ یا ۷۵- ۷۰ یا ۶۹ ق.م)

فرهاد سوم (اشک یازدهم) (۷۰ یا ۶۹- ۵۸ یا ۵۷ ق.م)

مهرداد سوم (اشک دوازدهم) (۵۸ یا ۵۷- ۵۶ ق.م)

اُرد دوم (اشک سیزدهم) (ح۵۶- ۳۷ یا ۳۶ ق.م)

فرهاد چهارم (اشک چهاردهم) (ح۳۷- ۲ ق.م)

تیرداد دوم (۳۲ - ح۳۰ پ.م)

فرهاد پنجم یا (فرهادک) (اشک پانزدهم) (۲ ق.م- ۴ م)

ملکه موزا (۲ ق.م- ۴ م) همراه با پسرش فرهاد پنجم

اُرد سوم (اشک شانزدهم) (۴- ۶ یا ۷ م)

ونُن یکم (اشک هفدهم) (۷ یا ۸- ۱۲ م)

اردوان سوم (اشک هیجدهم) (۱۲- ۳۹ یا ۴۰ م)

تیرداد سوم (ح۳۶ م)

وردان (اشک نوزدهم) (۳۹ یا ۴۰- ۴۵ م)

گودرز دوم (اشک بیستم) (۴۱- ۵۱ م)

ونن دوم (اشک بیست و یکم) (۵۱ م)

بلاش یکم (اشک بیست و دوم) (۵۱- ۷۷ یا ۷۸ م)

پاکور (اشک بیست و سوم) (۷۸- ۱۰۸ یا ۱۱۰ م)

اردوان چهارم (۱۰۸- ۱۱۰ م)

خسرو (اشک بیست و چهارم) (ح۱۱۰- ۱۲۸ یا ۱۲۹ م)

بلاش دوم (۷۷ - ۸۰ م)

مهرداد چهارم (۱۲۸؟ یا ۱۲۹؟- ۱۴۷؟ م)

بلاش سوم (اشک بیست و پنجم) (۱۲۸ یا ۱۲۹- ۱۴۷ م)

بلاش چهارم (اشک بیست و ششم) (۱۴۷- ۱۹۱ م)

بلاش پنجم (اشک بیست و هفتم) (۱۹۱- ۲۰۸ م)

بلاش ششم(اشک بیست و هشتم) (۲۰۸- ح۲۱۵ م)

اردوان پنجم (اشک بیست و نهم) (ح۲۱۶- ۲۲۶ م)

اردوازد

Mohamad
02-19-2011, 12:53 PM
ارشک

ارشک (اشک یکم) (۲۵۰- ح۲۴۷ ق.م)

http://www.tisfoon.net/images/sjsjq8uzbwx6pu0dn2ao.bmp



اَرَشک یا اشک یکم (سلطنت از ۲۵۰ پ.م. تا ۲۴۷ پ.م.) نام بنیان‌گذار شاهنشاهی ایرانی اشکانیان است. آریان مورخ یونانی‌نژاد رومی (زادهٔ ۸۶ میلادی)، آورده‌است که اشک یکم و برادرش تیرداد یکم، هر دو از تبار اردشیر دوم هخامنشی، شاهنشاه ایران هستند.

اشک یکم پادشاه اشکانی سکایی‌تبار (در نوشتارهای آشوری:اشکوز=اشکاها، سکاها) بود از طایفهٔ آریایی پرنی و این طایفه هم از قوم داهای سکائی که در همسایگی گرگان سکنی داشت، بشمار می‌رفت. ارشک با طایفهٔ خود در وادی اترک میزیست و بعد از اینکه شنید دیودوت در باختر اعلان استقلال داده و سکه به اسم خود زده یعنی از دولت سلوکی جدا شده، این شخص با طایفهٔ خود پرنی همدست شد در قرن ۲۵۶ پ.م. پرچم مخالفت با سلوکی‌ها بیافراشت و جنگهای متعدد با آنها نمود، در نتیجه غلبه یافت و دولت پارت را تأسیس کرد (۲۵۰ پ.م. بعضی ۲۴۹ پ.م. نوشته‌اند). پس از این فتح، عزیمت باختر نمود و با این مملکت که نیز مستقل شده بود جنگ کرد در حین جنگ از دست نیزه‌دارش زخمی برداشت و بر اثر آن درگذشت (۲۴۷ پ.م.).

چون ارشک بانی سلطنت اشکانی بود، شاهان دیگر اشکانی او را تقدیس می‌کردند چنان که به او لقب اپی فانس (به زبان یونانی به معنی نامی و پر افتخار) دادند و به یاد بود اینکه او سرسلسله اشکانی است به اسم خود کلمه ارشک (اشک را یونانی‌ها «آرزاکس» نوشته‌اند که یونانی شده ارشک است) را افزودند (ارشک بعد‌ها اشک شد) مورخین این نکته را رعایت کردند .

Mohamad
02-19-2011, 12:53 PM
تیرداد یکم

تیرداد یکم (اشک دوم) (۲۴۷- ح۲۱۱ ق.م)

http://www.tisfoon.net/images/j99eg5bxdco2u7tgtbw.bmp

تیرداد یکم(اشک دوم) دومین شاه اشکانی است. او پس از برادرش ارشک به شاهی رسید و از ۲۴۷ تا ۲۱۴ ق.م. سلطنت کرد.این دو فرزندان فری یاپت بودند که اشکانیان برای رساندن نسب خود به شاهان هخامنشی او را فرزند اردشیر دوم هخامنشی می‌دانستند.

وی به تحکیم موقعیت سیاسی و نظامی دولت جوان اشکانی پرداخت. تیرداد از گرفتاریهای زیاد سلوکیان در مغرب استفاده نموده و گرگان را به پارت ضمیمه کرد. سپس با دیودوت پادشاه باختر متحد شده و سلوکوس دوم را شکست داده ، خود را شاه بزرگ خواند.

در زمان سلطنت تیرداد دوم شهر صددروازه پایتخت اشکانیان بود.

Mohamad
02-19-2011, 12:53 PM
اردوان یکم

اَردوان یکم (اشک سوم) (۲۱۱- ح۱۹۱ ق.م)

http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/8/8d/Artabanus_i.jpg




اردوان اول(اشک سوم) سومین شاه اشکانی(ح۲۱۱- ح۱۹۱ ق.م) و پسر تیرداد یکم است. او از گرفتاریهای آنتیوخوس سوم(کبیر) پادشاه سلوکی استفاده کرده و به ماد تاخته، ری و همدان را متصرف شد. پس از مدتی آنتیوخوس سوم با لشرکی نیرومند برای بازپس گرفتن مناطق از دست رفته رهسپار مشرق شد. اردوان عقب نشسته و حتی پایتخت خود را هم به سلوکیان داد. سپس آنتیوخوس برای تصرف گرگان راهی شد ولی از عهدهٔ سواره‌نظام پارتی برنیامد و سرانجام عهدنامه‌ای بین دو دولت منعقد شد و اردوان رسماً شاه ایران شناخته شد.

شایان ذکر است که در این جنگ آنتیوخوس معبد آناهیتا را در همدان غارت کرده ، ذخایر و نفایس زیاد از آنجا بر گرفت . نوشته‌اند چهار هزار تالان قیمت ذخایر بوده‌است (۲۰۸ ق.م.).

Mohamad
02-19-2011, 01:44 PM
فریاپت

فریاپت (اشک چهارم) (ح۱۹۱- ح۱۷۶ ق.م)

فریاپت یا فری‌یاپیت(اشک چهارم) جهارمین شاه ایران از سلسله اشکانی است(ح۱۹۱- ح۱۷۶ پ.م). او پس از پدرش اردوان یکم به شاهی رسید.

دوران سلطنت او به آسودگی گذشت، زیرا باختری ها متوجه هند بودند و با اشکانیان كاری نداشتند. پادشاهی او همزمان با سلطنت آنتیوخوس سوم سلوکی بود.

او پدر فرهاد یکم و مهرداد یکم بود که پس از او به ترتیب به پادشاهی رسیدند


سلف: اردوان یکم

شاهنشاه ایران از : ۱۹۱ تا ح۱۷۶ پ.م

جانشین وی : فرهاد یکم

Mohamad
02-19-2011, 01:45 PM
فرهاد یکم


فرهاد یکم (اشک پنجم) (۱۷۶- ح۱۷۱ ق.م)


http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/9/93/Phraates_I.jpg


فرهاد یکم(اشک پنجم) پنجمین شاه اشکانی (ح۱۷۶- ح۱۷۱ پ.م) و جانشین و پسر فریاپت بود.
وی تپورستان را تسخیر کرد و طایفه مردها را مجبور نمود که دربند دریای خزر و راهی را که از خراسان به ماد می‌رفت حفظ کنند. این شاه شهر خارکْسْ را در ری بنا نهاد.
فرهاد یکم پیش از مرگ علی‌رغم داشتن فرزند پسر، برادر خود مهرداد را به جانشینی معین کرد


سلف: فریاپت


شاهنشاه ایران : از ۱۷۶ تا ح۱۷۱ پ.م


جانشین وی : مهرداد یکم

Mohamad
02-19-2011, 01:45 PM
مهرداد یکم

مهرداد یکم (اشک ششم) (ح۱۷۱- ح۱۳۸ یا۱۳۷ ق.م)


http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/7/7f/Mithradatesi.jpg

مهرداد یکم(ارَشک ششم) ششمین پادشاه اشکانی است (حکومت از ۱۷۱ تا ‎۱۳۷-۱۳۸ پیش از میلاد) و پس از برادرش فرهاد یکم به شاهی رسید. فرهاد یکم با اینکه دارای فرزندان پسر بود برادرش مهرداد را به جانشینی برگزید. مهرداد یکم و فرهاد یکم فرزندان فریاپت هستند.

او بانی عظمت و اقتدار دولت اشکانی گردید. رشادتهای او موجب شد تا برخی از سرزمین‌ها را از سلوكیان که به واسطه جنگ با رومی‌ها و یهودی ها ضعیف شده بودند بگیرد. مهرداد در ابتدا مرو را از باختری‌ها گرفت و سپس آذربایجان را از امرای محلی كه در آنجا استقلال یافته بودند خالی کرد. پس از آن به خوزستان و پارس و بابل پرداخت و بعد به هند رفته ، قطعه‌ای را تا رود جِلُمْ به کشور خود ضمیمه كرد. به این ترتیب دولت پارت وسعت قابل توجهی پیدا کرد.

این شاه با دیمتریوس دوم سلوكی جنگ كرد ولی در ابتدا پیروزی نصیب وی نگردید. افزون بر این باختر نیز بر پارتیان قیام نمود ولی مهرداد آنان را با دادن وعده‌هایی آرام کرد و دیمتریوس را اغفال نموده و سپس با او وارد جنگ شد. مهرداد این شاه سلوکی را اسیر کرد و به زندان انداخت.

مهرداد یکم نخستین شاه اشکانی بود که مانند شاهان هخامنشی خود را شاهنشاه خواند



سلف: فرهاد یکم

شاهنشاه ایران : ح۱۷۱ تا ح۱۳۸ یا۱۳۷ پ.م

جانشین وی : فرهاد دوم

Mohamad
02-19-2011, 01:45 PM
فرهاد دوم

فرهاد دوم (اشک هفتم) (ح۱۳۸ یا ۱۳۷- ح۱۲۸ ق.م)


http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/e/e6/Coin_of_Phraates_II_of_Parthia.jpg




فرهاد دوم(اشک هفتم)(به لاتین:Phraates II) هفتمین شاه ایران از دودمان اشکانی است(ح۱۳۸ یا ۱۳۷- ح۱۲۸ ق.م). وی پس از پدرش مهرداد یکم به تخت نشست.





فرهاد دوم و سلوکیان

آتیوخوس سیدت برادر دیمتریوس دوم در نبود او سوریه را تصرف كرد و بر آن بود که به ایران حمله کرده و آن را نیز تسخير كند. در آغاز پیشروی چشمگیری نصیب آنتیوخوس سیدت شد و مردم ایران نیز بر فرهاد شوریدند و عرصه آنچنان بر او تنگ شد که ناچار به حکومت بر سرزمین پارت که برای او باقی مانده بود بسنده کرد. فرهاد خواست با سلوکیان از در آشتی درآید ولی شرايط شاه سلوکی بسیار سنگين بود.به این ترتیب فرهاد می بايست به مملكت پارت اكتفا كرده و باج سنگینی نیز به سلوکیان بپردازد. فرهاد براي ايجاد جنگ خانگي در سوریه دمتريوس را که توسط پدرش مهرداد اسیر شده و در زندان بود را رها كرد تا میان دو برادر نبردی درگیرد. گفتنی است که ظلم و ستم سلوکیان بر مردمان تحت انقیادشان موجب شد که مردم تحت ستم سلوکیان به فرهاد گرویدند. آنتيخوس برای گرفتن انتقام شکستها و اسارت خود با سپاهی گران به ايران آمد، ولی فرهاد به او فرصت نداد ناگهان بر او تاخت و در هنگام جنگ پادشاه سلوکی كشته شد. از اين پس سلوکیان ديگر به خود اجازه تجاوز به حریم ایران را ندادند. انحطاط كامل دولت سلوكی از همین زمان آغاز گرديد.



سکاها

پس از اين پیروزی فرهاد مدتی بیاسود ولی این آسودگی زیاد دوام نیاورد و او با مشکلات جدیدی روبرو شد. فرهاد برای امنیت مرزهای شرقی ایران سکاها را به کمک طلبید و با آنان پیمانی بست. بر اساس این پیمان فرهاد می‌بایست در برابر یاری رساندن سکاها به سپاه پارتیان مبلغی به آنان بپردازد. منابع تاریخی آنگونه بیان کرده‌اند که فرهاد یکم توانست بدون یاری سکاها بر مشکلات فائق آید و از آنجاییکه مبلغ تعهد شده به آنها بسیار زیاد بود، وی از پرداختن آن خودداری نمود. سکاها با توجه به خوی تهاجمی خود به سرزمین پارت یورش برده و به قتل و غارت پرداختند. فرهاد برای دفع تجاوزات سکاها با آنان وارد جنگ شد و در سال ۱۲۵پ.م در همان جنگ کشته شد.

در همین زمان گروه دیگری از سكاها به ايران هجوم آورده در افغانستان امروزي و در سيستان مستقر شدند. از این پس سرزمین زرنگ بر اثر اين واقعه به سکستان تغییر نام یافت و اين نام بعد‌ها سيستان شد. از این پس تاریخ ایران با تاریخ چین پیوند یافته و در چین پس از انقراض سلسله چو یک چینی به نام تسین زمام امور را در دست گرفت و سلسلهء نیرومندی را تأسیس نمود و برای جلوگیری از تاخت و تاز مردمان وحشی صحراگرد دیوار چین را ساخت. پس از آن هون‌ها که از نژاد زردپوست می‌باشند چون نتوانستند وارد چين شوند و تاخت و تاز نمايند، متوجه صفحات غربی شده و حمله به مردمان زردپوست ديگري موسوم به یوئه‌چی نموده، آنها را از جايشان راندند. مردمان مزبور هم به نوبت خود به سکاها فشار آوردند. اين بود كه سکاها به پارت و باختر روی آوردند.




سلف: مهرداد یکم
شاهنشاه ایران : ح۱۳۸ یا ۱۳۷- ح۱۲۸ پ.م
جانشین وی : اردوان دوم

Mohamad
02-19-2011, 01:45 PM
اردوان دوم


اردوان دوم (اشک هشتم) (ح۱۲۸- ح۱۲۳ ق.م)

اردوان دوم(اشک هشتم) هشتمین شاه ایران از خاندان اشکانی است(ح۱۲۸- ح۱۲۳ پ.م). او عموی فرهاد دوم بود و پس از کشته شدن او به دست سکاها بر تخت شاهی نشست. اردوان دوم مجبور به ادامه مقابله با قوم یوئه‌چی شد. این قوم بر اثر فشار هونها به سوی ایران رانده شده بودند. بر اثر فشار آنها دولت باختر به هند منتقل گردیده، بعد از شصت سال منقرض شد و یوئه‌چی‌ها در باختر دولتی تأسیس کردند كه در تاریخ موسوم به کوشان است.

اردوان دوم در جنگ با یوئه‌چی‌ها زخم برداشت و بر اثر آن زخم درگذشت. پس از او پسرش مهرداد ملقب به کبیر به شاهی رسید.


سلف : فرهاد دوم
شاهنشاه ایران : ح۱۲۸- ح۱۲۳ پ.م
جانشین وی : مهرداد دوم

Mohamad
02-19-2011, 01:46 PM
مهرداد دوم

مهرداد دوم (اشک نهم) (ح۱۲۳- ۸۷ ق.م)






http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/b/b5/MithradatesII.jpg/655px-MithradatesII.jpg


مهرداد دوم یا مهرداد کبیر(اشک نهم) نهمین شاه ایران از دودمان اشکانی است که از حدود ۱۲۳ تا ۸۷ پ.م سلطنت کرد. لقب کبیر را به دلیل مقتدر بودن و نظم و سازمان دادن به امور ایران به او داده‌اند. وی هنگامی به شاهی رسید که ایران از هر سو آماج تهاجم اقوام مختلف شده بود. مهرداد با دلاوری و درایت تمام نواحی اشغال شده را پس گرفت و مرزهای ایران را در شرق تا کوههای هیمالیا و در غرب تا میان‌رودان رساند. در زمان پادشاهی او ایران و روم هم‌مرز شدند. وی همچنین به اوضاع داخلی ایران نظم و سازمان داد و اقتصاد شکوفایی را پایه‌ریزی کرد.





نبردها

مهرداد پس از نشستن بر تخت شاهی نخست بابل را از تازیان پس گرفت و سپس لشکر به ارمنستان کشید. وی در سال ۱۱۳پ.م سراسر بین‌النهرین را به دست آورد و آنگاه رو به شرق نهاد. پیش از رسیدن مهرداد به شاهی، حدود سال ۱۳۳پ.م در شرق، سکاها به مرزهای ایران و بلخ تاختند، دولت بلخ را نابود کردند و دولت‌های کوچک یونانی را تا نزدیک هندوستان از میان بردند. آنها به داخل ایران نیز تاخته و پارت و گرگان را لگدکوب اسبان خود کردند. گروهی از آنان به سیستان و افغانستان رفته و حکومتی سکایی پدید آوردند و از این پس سرزمین زرنگ سکستان(سیستان) نامیده شد. حتی اردوان دوم شاه ایران که پدر مهرداد دوم است نیز در نبردی با آنان کشته شد. مهرداد با نبردی سهمگین سکاها را چنان شکست داد که دیگر مدت‌ها متعرض ایران نشدند. او پارت و هرات را آزاد کرد و دولت سکایی سیستان را وابسته به دولت اشکانی کرد. وی همچنین مرو و بخش‌هایی از فرارود را نیز تصرف کرد.


سیاست داخلی

پس از پیروزی‌هایی که ذکر آن رفت مهرداد فرصت یافت تا به امور داخلی کشور بپردازد. او نخستین کس از خاندان اشکانی است که خود را شاهنشاه خواند و ادعا کرد که خاندان اشکانی از نسل اردشیر دوم هخامنشی است. این کار او اقدامی آگاهانه بود تا در پرتو ارتباط یافتن با هخامنشیان پادشاهی اشکانیان را بر حق جلوه دهد. مهرداد دوم بسیار پای‌بندی به فرهنگ، آداب و سنن ایرانی بود. وی با تلاشی خستگی ناپذیر بر آن شد تا فرهنگ ایرانی را از مظاهر فرهنگ یونانی هلنی پاک کند. در عرصه بازرگانی و سر و سامان دادن به اقتصاد کشور مهرداد اقدامات بسیاری کرد و در روزگار او بود که را بازرگانی ایران به چین که در تاریخ به "راه ابریشم" معروف است گشوده شد. از این پس مبادلات کالا میان چین، هند، عربستان و برخی سرزمین‌های دیگر موجب شکوفایی اقتصاد کشور گردید.


سرزمین‌های غربی و رومیان

به دلیل اهمیت سرزمین‌های غربی ایران و میان‌رودان مهرداد در سال ۹۴پ.م به سرزمینهای شمالی میان دجله و فرات تاخت و پس از کسب پیروزی‌هایی در این منطقه رود فرات را به عنوان مرز غربی ایران تعیین کرد. وی همچنین در امور ارمنستان که دارای اهمیت بسیاری بود و شاهان آن از تبار اشکانی بودند دخالت کرد.

در سال ۹۶پ.م رومیان در راستای سیاست جهانگشایی خود به کرانه غربی رود فرات رسیدند و مصمم بودند که ایران و هند را به ****و خود ضمیمه کنند. فرمانده قوای روم شخصی به نام سولا بود. مهرداد به خاطر گرفتاریهای زیادی که در آن زمان برای اشکانیان پیش آمده بود صلاح دید که با رومیان وارد جنگ نشود، لذا به آنان پیشنهاد صلح کرد. این پیمان بسته شد ولی نماینده اشکانی به دلیل تحقیری که سولا بر او روا داشته بود در بازگشت اعدام شد.

پایان زندگی مهرداد

در پایان زندگی مهرداد دوم(حدود ۸۷ پ.م) در شرق و غرب تهاجماتی صورت گرفت. تیگران(Tigranes) شاه ارمنستان از مرگ مهرداد بهره جسته و بخش شمالی بین‌النهرین را تصرف کرد. در این زمان گودرز که در زمان مهرداد دوم در بابل قیام کرده بود برای مدت کوتاهی به شاهنشاهی رسید. اُرُد گودرز را از حکومت انداخت و پس از دوره کوتاهی سیناتروک بر جای او به شاهنشاهی نشست.


سلف : اردوان دوم
شاهنشاه ایران : ح۱۲۳ تا ۸۷ پ.م
جانشین وی : سیناتروک

Mohamad
02-19-2011, 01:46 PM
گودرز یکم


گودرز یکم (به لاتین: GotarzesI) شاهزاده‌ای اشکانی است که در زمان پادشاهی مهرداد دوم در بابل قیام کرد و پس از مرگ مهرداد برای مدت کوتاهی به شاهی رسید. ارد یکم او را از حکومت انداخت ولی زمان پادشاهی او نیز کوتاه بود

Mohamad
02-19-2011, 01:47 PM
ارد یکم



اُرُد نخست یا وِرُد نخست (به لاتین:Orodes I) شاهزاده‌ای از تبار اشکانی و احتمالاً پسر مهرداد دوم است. او پس از برانداختن گودرز نخست از حکومت برای مدت کوتاهی بر تخت شاهی نشست. پیرامون این دوره از پادشاهی اشکانی اطلاعات کمی در دسترس است و نمی‌توان دقیقاً زمان پادشاهی او را تعیین کرد. گمان می‌رود که ارد در سال ۷۸ پ.م به شاهی رسید. پس از وی سیناتروک شاه ایران شد

برادر او مهرداد بعد از یاس از والی سوریه باز از پای ننشست، و بر ضد برادر اقداماتی کرد، ولیکن بزودی در بابل گرفتار و کشته شد.

جنگ اول ایران با روم در زمان اُرُد روی داد و به غلبه ایران خاتمه یافت. توضیح آنکه کراسوس یکی از روسای سه‌گانه (دونفر دیگر یولیوس سزار و پومپه بودند) مملکت وسیع روم، حکمران سوریه و متصرفات روم در آسیای پیشین شد. این شخص که تسخیر ایران و هند را جدا جزو نقشه خود قرار داده بود، با این مقصود در دفعه اولی با لژیون‌های رومی به بین‌النهرین تاخت و پیشرفتی یافته بعد به شام برگشت در این حال اَرْتاوارْدِس پادشاه ارمنستان او را ملاقات نموده وعده داد که شانزده‌هزار سوار و سی‌هزار پیاده به او بدهد و نیز به کراسوس گفت که اگر در ارمنستان با ایران جنگ نماید، سواره نظام ایران نخواهد توانست عملیاتی کند و پیاده نظام روم که به کوهستان عادت کرده، بهره‌مندی تام خواهد یافت. ولیکن کراسوس که بین‌النهرین را به واسطه سفر قبل بهتر می‌شناخت ترجیح داد که از این راه به ایران حمله کند در این موقع اُرُد سفیری پیش کراسوس فرستاد که این پیغام را برساند:

اگر مردم روم می‌خواستند با من جنگ کنند من جنگ می‌کردم و از بدترین عواقب آن بیمی نداشتم ولیکن اگر چنانچه فهمیده‌ام شما برای منافع شخصی به خاک ایران دست اندازی می‌کنید حاضرم به سفارت شمت رحم کرده، اسرای رومی را پس بدهیم.

کراسوس به سفیر گفت: جواب پادشاه شما را در سلوکیه خواهم داد. سفیر خندیده و جواب داد: اگر از کف دست من مویی بروید شما هم سلوکیه را خواهید دید.

پس از آن کراسوس با سپاهی جرار که مرکب از لژیون‌های ورزیده و عده نفراتشان جمعا به چهل و دو هزار بالغ بود عازم بین‌النهرین گردید، اما اُرُد با پیاده نظام خود با نهایت سرعت داخل ارمنستان شده این مملکت را اشغال نموده تا پادشاه آن نتواند سواره نظام خود را به کمک کراسوس بفرستد. بعد از انجام این کار رستم سورن پهلو معروف به سورنا را که یکی از سردارن رشید و قابل بود، با تمام سواره نظام پارتی به جنگ کراسوس فرستاد، اما کراسوس که در ابتدا می‌خواست متابعت ساحل فرات را کرده، در مقابل سلوکیه جنگ کند به اغوای یکی از مشایخ عرب که از متحدین اُرُد بود نقشه خود را تغییر داده وارد جلگه‌های بین‌النهرین گردید و تا نزدیکی حران (در بین‌النهرین در میان اِدِسْ (اورفا) و راس‌العین واقع بود و از زمان قدیم مرکز صائبین محسوب می‌شد. این شهر در عهد قدیم به واسطه موقع تجارتی و فضلا و دانشمندان بسیار که به وجود آورده بود اهمیت زیاد داشت. اکنون قریه‌ای بیش نیست) پیش رفت.

در اینجا نا گهان قشون سورنا پیدا شد و سردار ایرانی حیله‌ای به کار برد. توضیح آنکه برای اغفال رومی‌ها قسمتی از سواره نظام ایران را از حیث عده کم و از جهت اسلحه ناتوان جلو نگه داشت و سایرین را پنهان کرد و کراسوس که وضع را چنین دید پنداشت که فتح خیلی آسان است و قبل از اینکه به قشون خود برای رفع خستگی و عطش فرصت دهد جنگ را شروع کرد.

لژیون‌های رومی به طرف دشمن حرکت کردند که اول زوبین‌های خود را به کار برده، بعد با شمشیر جنگ تن به تن نمایند. صفوف مزبوره مرکب بود از سربازان ورزیده که تنگ به هم چسبیده بودند، همین که صفوف رومی به حرکت در آمد، صدای طبل از سپاه ایران برآمد و سواره‌های ایرانی که پنهان شده بودند از هر طرف جمع شده و لباس رویی را کنده، شروع به جنگ نمودند. تیرهای رومی به سواره نظام ایران کارگر نبود زیرا پارتی‌ها از جهت مهارتی که در تیر اندازی داشتند از دور چنگ می‌کردند، بعد که پیاده نظام رومی نزدیک شد، سواره نظام پارتی اسلوب جنگ و گریز (جنگ پارتیزانی) را به کار برد، یعنی قدری جنگ کرده و بعد از هر طرف فرار نموده، قیقاج تیر انداخت تا آنکه رومی‌ها را به جاهای بی آب و علف کشانید. پس از آن به هر طرف بر گشته، حمله به لژیون‌های رومی کرد و تلفات زیاد به آنها وارد نمود.

در این احوال فابیوس پسر کراسوس که زیر دست بزرگ‌ترین سردار روم یولیوس سزار در مملکت گل (فرانسه امروزی) فنون جنگی را آموخته بود با هزار و چهار صد نفر سرباز سر رسید و به کمک کراسوس شتافت، ولی سواره نظام گل با وجود رشادت غریبی که ابراز کرد نتوانست از عهده سواران پارتی بر آید، آنها از پیش روی فابیوس باز فرار کرده و بعد برگشته از هر طرف به او تاختند و در حینی که کراسوس می‌خواست فرمان حمله به قشون خود بده ناگاه دید که سر پسرش بر سر نیزه در میان پارتی‌ها بلند است.

سواران پارتی همین که سر را دیدند بر جرات و جلادتشان افزود و عرصه را چنان بر رومی‌ها تنگ کردند که اوکتاویوس یکی از صاحب منصبان ارکان حرب و قیصر زمان بعد در روم تصمیم به عقب نشینی گرفت. قشون رومی می‌خواست به کوهستان رود تا از حملات سواره نظام ایران در امان باشند، ولیکن به واسطه اشتباه بلدی که قشون را هدایت می‌کرد، این مقصود حاصل نشد، زیرا محلی که قشون رومی اشغال کرد مانع از عملیات سواره نظام ایران نبود پس از آن سورنا تکلیف متارکه به کراسوس نمود و او را متقاعد کرد که به طرف رودخانه رفته متارکه را امضا نماید. کراسوس مطمئن شده، تنها با سورنا به طرف رودخانه عازم شد.

پس از حرکت کراسوس صاحب منصبان نگران شدند که مبادا نسبت به او خیانتی شود و دنبال او رفتند. به این دلیل جنگی میان سواران پارتی و رومی در گرفت و کراسوس کشته شد. همین که سپاه رومی خبر کشته شدن او را شنیدند سخت متوحش شدند و به استثنای دو هزار نفر که موفق به فرار شدند، باقی اسیر پارتی‌ها شدند یا به دست اعراب افتادند.

تلفات قشون کراسوس در این جنگ را بیست هزار نفر نوشتند. عده‌ای اسرایی که پارتی‌ها گرفتند و به مرو فرستادند نیز قریب بیست هزار نفر قلمداد شده‌است.

سر کراسوس را برای اُرُد وقتی در ارمنستان بود برده، به پای او انداختند. در این موقع نمایشی که از تصنیفات اِوْرپید مصنف مشهور یونانی به متاسبت عروسی پاکُرُ پسر اُرُد با دختر پادشاه ارمنستان در دربار می‌دادند و یکی از بازیگرهای یونانی سر را بلند کرد و شعری از اوریپید به مناسبت احوال بخواند.

سورنا چنانکه از نوشته‌های مورخین رومی استنباط می‌شود اثر غریبی در رومی‌ها گذارده و چالب توجه مخصوص شده بود. این سردار ده هزار نفر سوار از املاک و علاقجات خود برای این جنگ تجهیز کرده، به دشت نبرد برد.

بعد از فتح حران، اُرُد عزم تسخیر سوریه را کرده، با کاسْیوس که باقی مانده قشون رومی را به آن مملکت فرستاده بود جنگ نمود. اینجا رومی‌ها به اسلوب پارتی‌ها عمل کرده قشون ایران را به کمین‌گاهی کشانده و شکست دادند.

پس ازآن متارکه ممتدی بین ایران و روم وقوع یافت اما باز اُرُد پس از مدتی پاکُر را با سپاهیان زیاد و لابی‌نیوس سردار رومی که در خدمت شاه ایران بود برای تسخیر سوریه فرستاد در ابتدا او موفق شد ولیکن بعد از آمدن وینْتیدیوس باسوس به سوریه بهره‌مندی با رومی‌ها گردید. توضیح آنکه پاکُر در این جنگ کشته شد و اُرُد از تسخیر سوریه منصرف شد و بعد به واسطه فوت پسرش از سلطنت بیزار شده آن را به پسر ارشد خود فرهاد واگذارد.

Mohamad
02-19-2011, 01:47 PM
سیناتروک


http://www.tisfoon.net/images/d2vxdkvxk88vsj2wos0.bmp

سیناتروک یا سنتروک(اشک دهم) دهمین شاه ایران از دودمان اشکانی است(۷۶ یا ۷۵- ۷۰ یا ۶۹ ق.م به مدت هفت سال). او پسر مهرداد یکم و برادر فرهاد دوم است.

سیناتروک یک سال پس از درگذشت مهرداد دوم بر تخت شاهی نشست. هنگامی که وی به تخت نشست شخصی پیر و ناتوان بود و دولت اشکانی نیز درگیر منازعات بین شاهزادگان و سران خاندانها بود. تیگران ارمنی از این فرصت استفاده کرده، آذربایجان را متصرف شده و جلگه فرات را غارت کرد. وی علاوه بر این به باقی‌ماندهٔ ****و سلوکیان نیز دست‌اندازی کرده و خود را شاهنشاه خواند


سلف:مهرداد دوم
شاهنشاه ایران : ۷۶ یا ۷۵ تا ۷۰ یا ۶۹ ق.م
جانشین وی : فرهاد سوم

Mohamad
02-19-2011, 01:47 PM
فرهاد سوم


فرهاد سوم (اشک یازدهم) (۷۰ یا ۶۹- ۵۸ یا ۵۷ ق.م)

http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/4/4e/Phraates_III.PNG


فرهاد سوم(اشك یازدهم) یازدهمین شاه ایران از خاندان اشکانی است(۷۰ یا ۶۹- ۵۸ یا ۵۷ ق.م). او فرزند سیناتروک بود و پس از پدرش به شاهی رسید. در زمان او جنگهای ممتد ایران و روم آغاز شد. در دوران پادشاهی او اشکانیان سرزمینهای زیادی را در غرب و همچنین در شرق از دست دادند.

رومیان فرهاد را تحریک به لشکرکشی به ارمنستان کردند. در آن زمان پومپه که یکی از سران حکومت سه نفره روم بود وارد آسیای صغیر شده بود. پومپه نیرومندی ارمنستان و تیگران شاه ارمنستان را جدی تلقی کرد، سفیری به ایران فرستاد و به فرهاد سوم پیشنهاد لشکرکشی به ارمنستان را داد. او تعهد کرد که در صورت انجام این کار دو شهر كُرْدُونْ و اَدیابن (این دو ولایت قسمتی از آسور قدیم بودند) از آن ایران خواهند شد.

فرهاد با سپاهی انبوه و به همراه پسر ارشد تیگران و شاهزاده‌های ارمنی كه در دربار ایران بودند به ارمنستان حمله برده اَرتاكساتا را محاصره نمود و تیگران به كوستان‌های اطراف فرار كرد. شاه ایران پس از فرار تیگران و سپاه او خود را پیروز دانسته و بازگشت. تیگران پس از شنیدن خبر بازگشتن فرهاد به کشورش ارمنستان بازگشت و سپاه ایران که محاصره ارمنستان را بر عهده داشت پراکنده شد. این پیشامدها و جنگ و گریزهای بین فرهاد و تیگران به پومپه فرصت داد تا ارمنستان را به تصرف درآورد، ولی به پیمانی که با فرهاد بسته بود عمل نکرد و افزون بر این فرهاد را شاهنشاه نیز نخواند. این کارهای او باعث تشدید خطر وقوع جنگ میان ایران و روم شد. پومپه که جنگ با ایرانیان را صلاح نمی‌دید تا زمانی که در آسیا بود با اشکانیان مدارا می‌کرد ولی درخواست فرهاد از رومیان که رود فرات را مرز میان ایران و روم بدانند برآورده نشد. از سوی دیگر پومپه با پارس، خوزستان و آذربایجان ارتباط برقرار کرده و دست به تحریکات زد که علیه شاهنشاهی اشکانی بود.

فرهاد سرانجام به دست دو پسر خود به نام‌های مهرداد و اُرد مسموم شد.


سلف : سیناتروک
شاهنشاه ایران : ۷۰ یا ۶۹- ۵۸ یا ۵۷ ق.م
جانشین وی : مهرداد سوم

Mohamad
02-19-2011, 01:47 PM
مهرداد سوم


مهرداد سوم (اشک دوازدهم) (۵۸ یا ۵۷- ۵۶ ق.م)

http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/8/8d/Mithradates_iii.jpg


مهرداد سوم(اشک دوازده‌ام)(به لاتین:Mithridates III) دوازدهمین شاه ایران از خاندان اشکانی است(۵۸ یا ۵۷- ۵۶ پ.م). او فرزند فرهاد سوم بود و پس از اینکه به همراه برادر کوچکتر خود اُرد پدر خود را مسوم کرد به جای او بر تخت شاهی نشست. فرمانروایی او دوام چندانی نیافت. به خاطر سخت‌گیری و سفاكی او نجبا و مردم بر او شوریدند و اُرُد را بر تخت نشاندند. مهرداد نزد گابی‌‎نیوس والی روم در سوریه رفت و در ابتدا والی مزبور این موقع را بهانه مناسبی برای دخالت در امور ایران پنداشت، ولی به زودی متوجه امور مصر شده و از خیال همراهی با مهرداد که بهانه‌ای برای دخالت در مسایل ایران بود منصرف گردید.


سلف:فرهاد سوم
شاهنشاه ایران : ۵۸ یا ۵۷- ۵۶ پ.م
جانشین وی : اُرد دوم

Mohamad
02-19-2011, 01:48 PM
ارد دوم


اُرد دوم (اشک سیزدهم) (ح۵۶- ۳۷ یا ۳۶ ق.م)

http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/3/39/Orodes_ii.jpg

اُرُد دوم یا ورُد دوم(اشک سیزدهم) سیزدهمین شاه ایران از خاندان اشکانی است. وی از سال ۵۵ تا ۳۷ پیش از میلاد سلطنت کرد. به عقیدهٔ بسیاری از مورخان در زمان او شاهنشاهی اشکانی به اوج عظمت خود رسید. بسیاری از معاصران آن زمان ایران را بسیار مقتدرتر از روم می‌دانستند. در زمان شاهی ارد دوم سرزمین‌های بسیاری به ****و اشکانیان اضافه شد ولی به دلیل ضعف سازمانی ارتش نتوانستند مناطق فتح شده را حفظ کنند. مهمترین پیش‌آمد در زمان شاهی ارد دوم جنگهای متعدد با رومیان و به خصوص نبرد حران(carrhae) است.

اُرد همچنین پایتخت ایران را از شهر صددروازه به تیسفون که در برابر سلوکیه ساخته شده بود منتقل کرد و تیسفون تا زمان حملۀ اعراب پایتخت ایران بود.

رسیدن به شاهی

ارد دوم به همراه برادر بزرگتر خود مهرداد سوم پدر خود فرهاد سوم را که شاه ایران بود در سال ۵۷ یا ۵۸ پ.م مسوم کردند. پس از این کار مهرداد که پسر بزگتر بود به شاهی رسید ولی سلطنت او بیش از سه یا چهار سال دوام نداشت. وی بسیار سخت‌گیر و بی‌رحم بود. از اینرو بزرگان کشور و عامهٔ مردم بر او شوریدند و پس از مبارزاتی که بین او و ارد دوم درگرفت ارد او را کنار زده و بر تخت شاهی نشست.



نبرد حران

نبرد حران(به لاتین:carrhae) نخستین نبرد تمام عیار ایران و روم در زمان سلطنت ارد دوم به وقوع پیوست. در بهار سال ۵۴ پ.م کراسوس(crassus) فرماندار رومی بخش شرقی روم سپاه خود را برای حمله به ایران آراست و با چهل‌هزار سرباز راهی ایران شد. اَرتاوازد شاه ارمنستان در ملاقاتی با کراسوس به او وعده داد که شانزده‌هزار نیروی سواره در اختیار او قرار خواهد داد. او به کراسوس اطمینان داد که با این سواره نظام و پیاده نظام همراه او رومیان از نظر کمی و کیفی برتر از سپاه ایران هستند و ایرانیان را به آسانی شکست خواهند داد. اُرد دوم پس از آگاهی یافتن از این خبر برای کراسوس پیام فرستاد که آیا این نبرد به خواست دولت روم است یا خود او. کراسوس در پاسخ گفت که جواب او را در سلوکیه خواهد داد. نمایندهٔ اشکانی دست خویش را بلند کرد و گفت:«اگر موی بر کف دست من بروید شما هم سلوکیه را خواهید دید.» کراسوس با سپاه بزرگ و ورزیدۀ خود راهی بین‌النهرین شد. در این گیر و دار اُرد با پیاده نظام خود با شتاب فراون وارد ارمنستان شد و مبادرت به آن کرد تا از رسیدن سواره نظام ارمنی به کراسوس جلوگیری کند. سپس سورنا سردار دلاور و رشید خود را با ده‌هزار سوار به نبرد با کراسوس فرستاد.

کراسوس چون خبردار شد که سپاه اشکانی در مشرق فرات است تصمیم به تعقیب ایرانیان گرفت و در بیابان‌های شمال بین‌النهرین٫به دنبال دشمن وهمی و فراری با شتاب به سوی مشرق تاخت آورد و به حران رسید. سپاه روم در طول این پیشروی با مقاومت چندانی روبرو نشد ولی بر اثر پیاده‌روی در بیابان‌های خشک فرسوده و گرسنه بود. افسران از کراسوس درخواست استراحت کردند ولی او فرمان تعقیب داد. پس از استراحتی کوتاه و خوردن غذایی مختصر رومیان به پیشروی ادامه دادند و به گروه کوچکی از سپاه اشکانی که دارای ساز و برگ نظامی کمی بودند برخود کردند. آنان به خیال شکست دادن این سپاه بر سرعت خود افزودند. پس از زد و خوردی کوچک ناگهان نگهبانان فریاد برآوردند که اشکانیان آنها را در محاصره گرفته‌اند. شاهان محلی آسیایی که به اجبار و بیم در کنار رومیان بودند با شنیدن این خبر با سواران خود گریختند. سواران پارتی وارد میدان کارزار شدند. نخست سواران سنگین اسلحهٔ اشکانی بر رومیان سبک اسلحه تاختند و آنان را به عقب راندند. سپس سواران سبک اسلحهٔ کماندار رومیان را به تیرباران گرفتند. تیرهای رومیان بر آنان کارگر نبود زیرا کمان‌های اشکانی برد بیشتری نسبت به کمان‌های رومی داشتند و اشکانیان نیز دز تیراندازی سرآمد بودند. رومیان تلفات زیادی دادند و پس از اینکه پسر کراسوس به دست اشکانیان کشته شد عقب نشینی کردند.

رومیان در حال عقب نشینی چون با جغرافیای منطقه آشنا نبودند پیاپی مورد حملۀ اشکانیان واقع می‌شدند. سرانجام سورنا به رومیان پیشنهاد مذاکره کرد. کراسوس عازم ملاقات شد. در این میان رومیان دچار اختلاف شدند و در این گیر و دار پیکاری درگفت و کراسوس به دست ایرانیان کشته شد. سر او را به نشانهٔ پیروزی برای اُرد به ارمنستان فرستادند.

نبرد حران در تاریخ باستان اهمیت زیادی دارد٫ زیرا رومیان که خود را برتر از ایرانیان و فاتح می‌دانستند با این شکست خوار شده و ایرانیان بزرگ و بلندآوازه گشتند.




فتوحات در غرب آسیا

پس از پیروزی بر کراسوس اشکانیان به منظور تصرف سوریه دست به حمله در مغرب آسیا زدند. در آن زمان اوظاع داخلی روم نیز نابسامان بود و این خود سودی برای ایرانیان بود. مردم غرب آسیا ناراضی از اینکه به زیر یوغ رومیان بودند دست به قیام زدند و اشکانیان توانستند تا سال ۴۰ پیش از میلاد تقریباً سراسر آسیای غربی را به تصرف خود درآورند. ولی اشکانیان به دلیل ضعف سازمانی ارتش نتوانستند متصرفات گستردهٔ خود را برای مدت زیادی حفظ کنند. در سال ۳۸ پ.م. که پاکور شاهزادۀ اشکانی و فرماندۀ سپاه مهاجم ایران در نبردی با رومیان کشته شد مرزها دوباره به کنار رود فرات رسید.



پایان زندگی اُرُد

ارد دوم مدتی پس از پایان نبردهای ایرانیان در غرب آسیا و به خاطر کشته شدن پسرش پاکور از سلطنت بیزار شد و مقام شاهی را به پسر دیگرش فرهاد چهارم واگذار کرد. فرهاد پس از رسیدن به شاهی همۀ برادران خود را کشت. ارد دوم که هنوز در قید حیات بود او را به خاطر این کار مورد سرزنش و نکوهش قرار داد. فرهاد پدر خود را به خاطر این ملامت در سال ۳۷ پ.م. به قتل رسانید.


سلف:مهرداد سوم
شاهنشاه ایران حدود ۵۶ - ۳۷ یا ۳۶ پ.م
جانشین وی: فرهاد چهارم

Mohamad
02-19-2011, 01:48 PM
فرهاد چهارم


فرهاد چهارم (اشک چهاردهم) (ح۳۷- ۲ ق.م)




http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/8/80/PhraatesIVProfile.jpg


فرهاد چهارم (اشک چهاردهم) چهاردهمین شاه ایران از خاندان اشکانی است. پدر وی ارد دوم از سلطنت کناره‌گیری کرد و مقام شاهی را به او واگذار کرد. فرهاد چهارم همین که به تخت نشست برادران خود را نابود کرد. پدر وی که هنوز در قید حیات بود او را مورد سرزنش قرار داد و فرهاد او را نیز به قتل رسانید


جنگ با روم

فرهاد به قدری با نجبا سختی می‌کرد که بعضی از آنها جلای وطن کردند و مُنِزس – یکی از سردارن نامی او – نزد مارک آنتوان که یکی از سه زمامدار حکومت سه نفره روم و والی مصر بود رفته و به او گفت که حاضر است وی را برای نبرد با ایران جهت گرفتن انتقام شکست کراسوس یاری دهد و او را برای حمله به ایران تحریک نمود. فرهاد وقتی که خبر را شنید سردار مزبور را به دربار خویش فراخواند و از او عمیقاً دلجویی کرد. آنتوان توسط او از فرهاد خواهش کرد که پرچم‌های رومی و اسرایی را در زمان پدر او ارد دوم به دست ایرانیان اسیر شده بودند را به رومیان بازگرداند. ولی این ظاهر کار بود و در خفا آنتوان خود را برای نبرد آماده می‌کرد. وقتی که تجهیزات او کامل شد با لژیون‌هایی که عدۀ نفراتشان به صدهزار می‌رسید راهی ایران شد و پادشاه ارمنستان آرتاوارد(Artavardes) شش‌هزار پیاده و همان قدر سوار به او داد . آنتوان می‌خواست از طرف فرات وارد خاک ایران شود ولی چون همهٔ راه‌ها را توسط پارتیان بسته یافت به طرف ارمنستان رفت. پادشاه ارمنستان به او گفت که تمام قشون ایران در نواحی فرات است و بنابراین به سهولت می‌تواند به آذربایجان حمله برده پایتخت آن را که پْرَاَسْپا*[۱] نام داشت تسخیر کند.

او به طرف این شهر روانه شد و چون به آنجا رسید دید که شهر محکم است و ساخلوی کافی دارد. این بود که منتظر ورود بار و بنهٔ قشون و ادوات محاصره گردید. به زودی پارتی‌ها با اسلوب جنگی خودشان بنای تعرض نسبت به رومی‌ها گذارده و ده‌هزار نفر از آنها را کشتند. متعاقب این حمله قشون اَرتاواردِس نیز از پارتیها شکست فاحشی خورد و کار آنتوان سخت گردید.

در این بین اشکانیان از فرصت استفاده کرده و به ساز و برگ نظامیان رومی دست یافته و غنایم زیادی برگرفتند. زمامدار رومی چاره را منحصراً در این دید که عقب‌نشینی کند و راه‌های کوهستانی را پیش گرفت تا از سواره نظام اشکانی در امان باشد. راه کوهستانی دو روز بیش نبود و روز سوم همین که وارد جلگه شد پارتی‌ها که در کمین آنان بودند پدیدار شده و بنای تعرض را گذاشتند. سپس در مدت ۱۹ روز که او در خاک ایران بود هشت هزار نفر دیگر از رومی‌ها کشته شدند و پس از عبور از ارس اگر چه پارتی‌ها دیگر او را تعقیب نکردند ولیکن از سرمای زمستان و فقدان آذوقه و مشقات راه هشت هزار رومی دیگر نیز مردند و باقی قشون روم خسته و فلاکت‌زده جان بدر بردند. خط عقب‌نشینی رومی‌ها از کنارهٔ شرقی دریاچه ارومیه و محل‌هایی بوده که در حوالی تبریز امروزی واقع است.

پلوتارک نوشته که آنتوان در این سفر وقتی که مشقات و صدمات عقب نشینی را میدید همواره می‌گفت : "آی ده هزار نفر" و منظورش آن ده هزار نفر یونانی بود که در زمان اردشیر دوم بعد از کشته شدن کورش کوچک از کوناکسا عقب نشینی کرده ، تمام این صدمات را متحمل شدند.

تمجید آنتوان از یونانی‌های مذکور بجاست ، ولیکن اگر تفاوت اوضاع این زمان و زمان اردشیر دوم را در نظر آریم رنج و محن رومی‌ها به مراتب بیشتر بوده ، چه در آن زمان از کوناکسا تا طرابوزان متعرض ده هزار نفر یونانی مذکور نشد و در این جنگ ، هشتاد هزار نفر رومی وقتی که از ایران خارج می‌شدند شکر می‌کردند که از دست تیر اندازان ایرانی برستند.

آنتوان برای گرفتن انتقام از ایرانیان بی‌درنگ سپاهی گرد آورد و به ارمنستان تاخت. وی ارمنستان را تصرف کرد و سپس به مصر که مقر فرمانروایی او بود بازگشت. وی در سال ۳۳ پیش از میلاد به سوی رود ارس بازگشت و با فرمانروای ماد پیمانی بست. در پی این پیمان بخش‌هایی از ارمنستان به همراه شماری از سپاهیان رومی به فرمانروای ماد واگذار شد. در این هنگام در روم نبرد سیاسی برای قدرت بین مارک آنتوان و رقیبش آگوستوس بالا گرفت. فرهاد چهارم از این پیش‌آمد استفاده کرده و برای بازپس‌گیری سرزمین‌های از دست رفته با سپاهی راهی ماد شد. در نبردی که بین او و فرمانروای ماد درگرفت فرمانروای ماد شکست خورد و به اسارت در آمد. فرهاد سپس به ارمنستان رفت و آن دیار را از وجود نیروهای رومی پاک کرد و پس از آن آن دسته از سپاهیان رومی که زیر فرمان ستاسیانوس افسر رومی بودند را به کلی نابود کرد. مارک آنتوان که عرصه را چنان تنگ دید با دادن تلفات سنگین ارمنستان را رها کرده و بازگشت.



زمامداری کوتاه تیرداد

فرهاد چهارم به خاطر پیروزی بر رومیان مغرور و بسیار خشن شد. تغییر رفتار او نابسامانی‌های بسیاری را موجب شد و ارتشیان و بزرگان کشور از او ناراضی شدند. در سال ۳۲ پیش از میلاد شخصی به نام تیرداد بر فرهاد خروج کرد و وی را به آسیای میانه فراری داد. مردم و بزرگان که از فرهاد به خاطر تندروی‌هایش ناراضی بودند با بر تخت نشستن تیرداد هیچ مخالفتی نکردند. در سال ۳۰ میلادی فرهاد چهارم به کمک سکاها تیرداد را شکست داده و به سوریه فراری داد و دوباره بر تخت شاهی نشست. تیرداد یکی از پسران فرهاد را به عنوان گروگان با خود برده و به نزد اکتاویوس فرمانروای سوریه رفت و پسر فرهاد را به رومیان داد. او از اکتاویوس که در آن زمان آگوستوس نامیده می‌شد درخواست یاری کرد ولی آگوستوس از این کار خودداری کرد. پس از گذشت هفت سال از این واقعه مذاکراتی میان آگوستوس و فرهاد صورت گرفت. اکتاویوس پسر فرهاد را به ایران فرستاد و خواستار بازپس دادن پرچم‌های روم بود که ایرانیان در نبردهایشان با رومیان به غنیمت گرفته بودند. آگوستوس برخلاف کراسوس و مارک آنتوان از درگیر شدن در جنگ با ایرانیان خودداری کرد و به بازپس گرفتن پرچم‌ها اکتفا نمود. رومیان پس از دریافت پرچم‌هایشان جشنهای گسترده‌ای را برپا کردند. آگوستوس با فرهاد مناسبات دوستانه‌ای برقرار کرد و در جهت تحکیم این روابط کنیزکی ایتالیایی به نام موزا را برای فرهاد فرستاد.



تاثیر ملکه موزا در حمایت فرهاد پنجم و مرگ فرهاد چهارم

موزا برای اینکه بتواند پسری را که از فرهاد داشت به شاهی برساند فرهاد را تحریک کرد تا دیگر پسرانش را به روم فرستاد تا در آنجا اقامت گزینند. فرهاد چهارم نیز بنابر میل موزا پسرش فرهاد را که از او بود به جانشینی برگزید. در سال ۲ پیش از میلاد فرهاد به دست فرزند خود فرهاد که پس از او به عنوان فرهاد پنجم به قدرت رسید مسموم شد. پس از مرگ فرهاد چهارم استحکام و ثبات در شاهنشاهی اشکانی و به ویژه در خاندان شاهی به تدریج کمتر و کمتر شد و موجبات نبردهایی خانگی بسیاری را فراهم کرد که تنها به ضعیف شدن و سپس از میان رفتن شاهنشاهی اشکانی کمک کرد.




سلف : ارد دوم
شاهنشاه ایران : ۳۷ - ۲ پ.م
جانشین وی : فرهاد پنجم

Mohamad
02-19-2011, 01:48 PM
تیرداد دوم


تیرداد دوم شخصی است که در دوران شاهنشاهی اشکانیان و در زمان فرهاد چهارم برای زمان کوتاهی بر تخت شاهی ایران نشست. وی از خاندان اشکانی نبود و گمان می‌رود که یکی از سپهداران ارتش اشکانی بوده است. وی در سال ۳۲ پیش از میلاد بر فرهاد چهارم که در آن هنگام شاه ایران بود خروج کرد و او را به آسیای میانه فراری داد. مردم و بزرگان کشور که در آن زمان از فرهاد و تندروی‌های او نازاضی بودند او را به شاهی برگزیدند. حدود سه سال پس از بر تخت نشستن تیرداد ٫ فرهاد با سپاهی از سکاها بازگشت و دوباره بر تخت شاهی نشست. تیرداد کوچکترین پسر فرهاد را با خود برده و به سوریه فرار کرد. او پسر فرهاد را به اکتاویوس فرمانروای سوریه داد و از او درخواست یاری کرد. اکتاویوس پسر فرهاد را به عنوان گروگان نزد خود نگهداشت ولی از کمک کردن به تیرداد و وارد شدن دوباره به جنگ با ایرانیان خودداری کرد. پس از گذشت چند سال از این واقعه فرهاد خواستار استرداد تیرداد به ایران شد ولی اکتاویوس از این کار خودداری کرد و پسر فرهاد را به ایران فرستاد.

در سال ۲۶ پیش از میلاد تیرداد به کمک رومیان وارد ایران شد و توانست بابل را تصرف کند ولی پس از یک سال فرهاد برای همیشه با او تسویه‌حساب کرد. پس از این ماجرا دیگر نامی از او در تاریخ برده نشد.

Mohamad
02-19-2011, 01:49 PM
فرهاد پنجم


فرهاد پنجم یا (فرهادک) (اشک پانزدهم) (۲ ق.م- ۴ م)






http://upload.wikimedia.org/wikipedia/fa/d/df/Coin_of_Phraates_V_of_Parthia.jpg


فرهاد پنجم یا فرهادک(اشک پانزدهم) (۲پ.م تا ۴م) پانزدهمین شاه ایران از خاندان اشکانی است. او پس از مسموم کردن پدرش فرهاد چهارم به کمک مادر ایتالیایی خود ملکه موزا بر تخت نشست و امور کشور را به همراه مادرش اداره می‌کردند.


در سکه‌های فرهاد پنجم صورت وی و مادرش هر دو دیده می‌شود. از سکه‌های مزبور چنین استنباط می‌شود که سلطنت او از ۲ ق. م. تا ۴ م. بود و مورخان هم غالباً همین سالها را یاد کرده‌اند. اشکانیان از فرهادک ناراضی بودند و یکی از جهات نارضایتی مزبور این بود که او از ارمنستان صرف‌نظر کرد، در صورتی که از زمان مهرداد دوم دولت پارت نظر خاصی به این کشور داشت و میخواست آن را مانند سنگری در مقابل روم در تحت نفوذ خود نگاه دارد. به جهات گوناگون وضع فرهادک در ایران مشکل شد و سرانجام شورشی برضد وی روی داد و پس از زدوخورد مختصری بزرگان و نجبای کشور او را از شاهی برداشته و سپس کشتند. وی روی هم‌رفته پادشاهی نالایق و شخصاً عنصری فاسد بود. از لحاظ سیاست هم نخستین شاه این دورهٔ تاریخ بود که در برابر رومیها از ابهت دولت پارت کاست و از مسالهٔ ارمنستان نیز صرف‌نظر کرد. واقعهٔ مهم زمان او تولد عیسی مسیح بود.




سلف : فرهاد چهارم
شاهنشاه ایران : ۲پ.م تا ۴م
جانشین وی : اُرد سوم

Mohamad
02-19-2011, 01:49 PM
موزا (ملکه)


ملکه موزا (۲ ق.م- ۴ م) همراه با پسرش فرهاد پنجم






http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/4/4b/Parthian_Queen_Bust.jpg



موزا ملکهٔ اشکانی (۲ ق.م- ۴ م) و مادر فرهاد پنجم اشکانی بود. فلاویوس جوزفوس مورخ یونانی او را تراموزا می‌نامد.

او کنیزی رومی بود که اوگوست٬ امپراتور روم (۲۷ ق.م- ۱۴ م) او را به‌عنوان هم خوابه و در ازای استرداد درفشهای روم که سپاه کراسوس آنها را در جنگ حران در ۵۳ ق.م از دست داده بود و هنوز در ایران مانده بودند به فرهاد چهارم (۲ ق.م- ۳۷ م)٬ پادشاه اشکانی هدیه کرد.

استرداد این درفشها موجب جشن و شعف فوق‌العاده‌ای در روم گشت و شاعران روم، که قصدشان خوشامدگویی برای اکتاویوس بود، این کار را به منزلهٔ جبران شکست‌های گذشته یا همچون فتحی درخشان تلقی کردند. تراموزا کنیزک رومی که در این هنگام زوجهٔ فرهاد چهارم و در واقع ملکهٔ دربار وی شده بود نیز در این کار نقش عمده‌ای داشت‌. چند سال بعد هم، این زن که کودکی به نام فرهادک برای شاه زاییده بود، به بهانهٔ لزوم تأمین جان این فرزند و اجتناب از هر گونه توطئه احتمالی داخلی، فرهاد را وادار کرد تا سایر پسران خود را از دربار دور سازد. فرهاد هم چهار پسر را با اقربای آنها که در حرم وی بودند به روم فرستاد تا در آنجا تربیت شوند (ح ۷ ق‌.م‌). فقط فرهادک را با مادرش نزد خود نگه داشت‌. وقتی که فرهادک به سن بلوغ رسید، به تحریک مادر و از بیم آنکه برادرانش عنوان ولیعهدی را به دست آورند، پدر را زهر داد و خود به نام فرهاد پنجم با مادرش موزا بتخت نشست (ح ۲ ق‌.م‌).

آغاز قدرت مشترک موزا- فرهادک (۲ ق-‌م تا ۴ میلادی)

در سال ۲ ق-‌م تراموزا آخرین قدم را به منظور تأمین تاج و تخت اشکانی برای فرزندش فرهادک برداشت و همانگونه که گذشت، فرهاد چهارم، که در آن زمان به سن کهولت رسیده بود با زهر هلاک شد. پس از آن که زن رومی فرهاد، پسران فرهاد را از دربار دور کرد، فرهادک یگانه معاون فرهاد در اداره مملکت گردید و پدرش از جهت نفوذ موزا، او را به قدر کافی مورد توجه قرار داد به طوری که همه فرهادک را ولیعهد می‌دانستند، لکن فرهادک تصور کرد که ممکن است پدرش چندین سال دیگر زنده بماند و در این مدت بر او تغییر رأی حاصل شود و برادرانش نیز برضد او دسیسه بنمایند. بنابراین نخواست منتظر مرگ طبیعی پدر شود و با مادر خود زهری تهیه کردند و به پدر خورانید. آن‌گاه مادر و فرزند بلامنازع به سلطنت نشستند (۲ ق-‌م). حکومت روم، جلوس فرهاد پنجم را به تخت سلطنت پارت تأئید کرد به شرطی که از اهداف خود در ارمنستان صرف‌نظر کند.

Mohamad
02-19-2011, 01:49 PM
ارد سوم


اُرد سوم (اشک شانزدهم) (۴- ۶ یا ۷ م)



http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/a/a5/Orodes_iii.jpg

اُرُد سوم یا ورُد سوم (اشک شانزدهم) شانزدهمین شاه ایران از خاندان اشکانی است. وی از سال ۴ تا ۷ میلادی سلطنت کرد. اُرد سوم شاهزاده‌ای اشکانی بود و روشن نیست که پدر او چه کسی بوده‌است. در زمان کوتاه شاهی او اتفاق قابل ذکری صورت نگرفته‌است. وی در سال ۷ (میلادی) در حین شکار در شکارگاه کشته شد. پس از او ونون نخست به شاهی رسید.


سلف : فرهاد پنجم
شاهنشاه ایران : ۴ - ۷ میلادی
جانشین وی : ونون نخست

Mohamad
02-19-2011, 01:50 PM
ونون نخست


ونُن یکم (اشک هفدهم) (۷ یا ۸- ۱۲ م)



http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/6/66/Vonones_i.jpg

وُنُن نخست یا اُنن نخست(اشک هفدهم) هفدهمین شاه ایران از خاندان اشکانی است(۷یا۸م - ۱۲م). وی پس از ارد سوم به شاهی رسید. مجلس مهستان بالاترین مرجع تصمیم‌گیری اشکانیان پس از کشته شدن ارد از آگوستوس قیصر روم خواست که یکی از پسران فرهاد چهارم را که پیشتر در روم مقیم بود برای نشستن بر تخت شاهی به ایران روانه کند. قیصر ونون را به ایران فرستاد ولی او به دلیل تربیت رومی که در زمان اقامتش در روم فراگرفته بود از عهدۀ انجام کارها برنیامد. بزرگان و نجبا نیز از رفتار او ناراضی بودند و حدود سال ۱۲ میلادی اردوان سوم به جای او بر تخت شاهی نشست. ونن به ارمنستان گریخت و زمام امور آنجا را در دست گرفت ولی اردوان او را از آنجا نیز براند. ونون دوباره فرار کرد و اینبار به سوریه رفت و تحت حمایت رومیان قرار گرفت.


سلف : ارد سوم
شاهنشاه ایران : ۷یا۸ - ۱۲ میلادی
جانشین وی : اردوان سوم

Mohamad
02-19-2011, 01:50 PM
اردوان سوم


اردوان سوم (اشک هیجدهم) (۱۲- ۳۹ یا ۴۰ م)


http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/3/31/Artabanus_iii.jpg


اَردَوان سوم(اشک هجدهم) هجدهمین شاه ایران از خاندان اشکانی است(۱۲م - ۳۹یا۴۰م). او پیش از رسیدن به شاهی فرمانروای آذربایجان و دست نشاندۀ دولت مرکزی اشکانی بود. نسب او از طرف مادر به اشکانیان می‌رسید. اردوان در سال ۱۲ میلادی تاج و تخت شاهی را از دست ونون که تا آن زمان شاه ایران بود به در آورد. پیش از به تخت نشستن اردوان سوم اوضاع داخلی ایران آشفته بود. اردوان به سامان دادن اوضاع کشور پرداخت و شورشهایی را که به وقوع پیوسته بود سرکوب کرد



رسیدن به شاهی

بزرگان ایران از ونن یکم از سال ۷ یا ۸ میلادی شاه ایران بود ناراضی بودند. ونن به خاطر اقامت در روم تربیتی رومی داشت و از عهدۀ کارها آنچنان که انتظار می‌رفت برنیامد. در سال ۱۲ میلادی بزرگان کشور اردوان سوم را به شاهی برگزیدتد و وی با برانداختن ونن بر تخت شاهی نشست. ونن به ارمنستان رفت و آنجا را تصرف کرد ولی اردوان او را از آنجا راند. ونن سپس به سوریه فرار کرد و تحت حمایت رومیان قرار گرفت

.
نبرد با رومیان و برکنار شدن از شاهی

رومیان از اتفاقات پیش آمده در ایران سود برده و بر خلاف پیمانی که با ایران بر سر مسائل ارمنستان داشتند شخصی به نام آرتاکسیس را به شاهی بر ارمنستان منصوب کردند. اردوان سوم از این کار رنجیده‌خاطر گشت و نامه‌ای توهین آمیز به تیبریوس قیصر روم نوشت و سپس ارشک پسر خود را بر تخت شاهی ارمنستان نشاند. تیبریوس از این اقدام خشمگین شد و یکی از پسران فرهاد چهارم را که در نزد او بود به سوریه روانه کرد تا جنگ خانگی در ایران به راه اندازد. تیبریوس همچنین مردمان شمالی از جمله گرجیان را به حمله به ارمنستان تحریک کرد. این مهاجمان ارشک را به قتل رساندندو به این ترتیب اردوان با آنان و رومیان وارد جنگ شد و شکست خورد. این شکست و رویدادهای دیگری که در آن زمان اتفاق افتاد موجب شد که او را از سلطنت برکنار کنند و شخصی به نام تیرداد را به جای او به تخت نشانند

رسیدن دوباره به شاهی

پس از اینکه اردوان سوم از شاهی برکنار شد از پای ننشست و به گرگان رفت. وی در آنجا پیروان زیادی یافت و با همراهی آنان به تیسفون برگشت و دوباره به تخت نشست. این نبردهای خانگی و آشفتگی‌های داخل ایران این فرصت را به رومیان داد تا تلاش برای گرفتن ارمنستان از ایران را از سر بگیرند. رومیان با شتاب فراوان علاقه‌مندی خود را برای آشتی با دولت اشکانی و مذاکره بر سر مسألۀ ارمنستان را اعلام کردند. اردوان از آنجایی که نبرد با رومیان را صلاح نمی‌دید پذیرفت که از ارمنستان چشم بپوشد و این سرزمین دیگر زیر نفوذ و فرمانروایی ایران نباشد. این کار او بزرگان کشور را دوباره آزرده خاطر کرد و او که شاهی را با سختی‌های بسیار دوباره به دست آورده بود یکبار دیگر توسط آنها برکنار شد. اندکی پس ار این اردوان سوم برای سومین بار بر تخت شاهی ایران نشست و در سال چهل میلادی درگذشت. پس از مرگ او نبرد خانگی با شدت بیشتری ادامه یافت و در زمان کوتاهی سه شاه بر تخت نشستند و این وضع تا زمان به شاهی رسیدن بلاش یکم ادامه داشت


سلف: ونون نخست
شاهنشاه ایران : ۱۲ - ۳۹یا۴۰ میلادی
جانشین : وردان

Mohamad
02-19-2011, 01:50 PM
تیرداد سوم


تیرداد سوم (ح۳۶ م)


تیرداد سوم شاهزاده‌ای اشکانی بود که در سال ۳۶ میلادی برای زمان کوتاهی شاه ایران بود. او را بزرگان ایران به جای اردوان سوم که در نبرد با رومیان شکست خورده بود بر تخت شاهی نشاندند. اردوان روانۀ گرگان شد و در آنجا پیروان زیادی یافت. سپس به ایران بازگشت و با کنار زدن تیرداد دوباره به تخت نشست


سلف : اردوان دوم
شاهنشاه ایران : ح۳۶ تا ح۳۵ پ.م
جانشین وی :اردوان دوم

Mohamad
02-19-2011, 01:50 PM
وردان اشکانی


وردان (اشک نوزدهم) (۳۹ یا ۴۰- ۴۵ م)


http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/a/a3/Vardanes_i.jpg

وَردان یا بردان(اشک نوزدهم) نوزدهمین شاه ایران از خاندان اشکانی بود. او پسر اردوان سوم بود و پس از مرگ او بین وردان و برادرش اردوان(احتمالاً بزرگترین پسر اردوان سوم) نبرد برای رسیدن به شاهی درگرفت. وردان بر برادر خود چیره شد ولی پیش از رسیدن به پایتخت به دست گودرز که رقیب او بود دستگیر شد. گودرز مصلحت دید که با وردان آشتی کند و چنین نیز کرد و خود بر تخت شاهی نشست. برخی منابع تاریخی بر این باورند که گودرز وردان را کشت و سپس به شاهی رسید.


سلف : اردوان سوم
شاهنشاه ایران : ۳۹یا۴۰ - ۴۵ میلادی
جانشین وی : گودرز دوم

Mohamad
02-19-2011, 01:51 PM
گودرز دوم


گودرز دوم (اشک بیستم) (۴۱- ۵۱ م)


http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/8/85/GotarzesII.jpg

گودرز دوم(اشک بیستم) بیستمین شاه ایران از سلسلۀ اشکانی است. این شاه از خاندان اصلی اشکانی نبود، بلکه پسر گیو پادشاه گرگان بود که خویشاوند و وابسته به خاندان اشکانی بود. دلاوری‌های این دو در شاهنامۀ فردوسی منعکس شده است.

گودرز دوم پس از مرگ اردوان سوم که هجدهمین شاه اشکانی بود با وردان پسر او برای رسیدن به شاهی به مبارزه پرداخت. او پس از چیره شدن و دستگیر کردن وردان بر تخت شاهی نشست. برخی تاریخ نویسان بر این باورند که گودرز پس از پیروزی با وردان از در آشتی در آمد و برخی دیگر معتقدند که او را کشت.

گودرز در تاریخ اشکانیان به سخت‌گیری و خشونت معروف است. از این روی مجلس مهستان وی را شایستۀ شاهی ندانست و با فرستادن نمایندگانی به روم از رومیان خواستند که یکی از پسران(احتمالاً نوادگان)) فرهاد چهارم به نام مهرداد را به ایران بفرستند تا زمام ادارۀ امور کشور را در دست گیرد. رومیان این درخواست را پذیرفتند ولی در نبردی که بین گودرز دوم و مهرداد درگرفت مهرداد شکست خورد و گودرز گوشهای او را برید تا وی را به نقص عضو که موجب جرمان وی از پادشاهی می‌شد دچار کند. کوتاه زمانی پس از این گودرز در سال ۵۱ میلادی درگذشت


کتیبۀ گودرز

در دامنۀ کوه بیستون به فرمان گودرز دوم کتیبه و نقش‌هایی حجاری شده است که در آن پیروزی گودرز بر رقیبانش بویژه بر مهرداد نگاشته شده است.


سلف : وردان
شاهنشاه ایران : ۴۵ - ۵۱ میلادی
جانشین وی : ونُن دوم

Mohamad
02-19-2011, 01:51 PM
ونن دوم


ونن دوم (اشک بیست و یکم) (۵۱ م)


http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/3/35/Vononesii.jpg

ونُن دوم(اشک بیست و یکم) بیست و یکمین شاه ایران از خاندان اشکانی است. وی در سال ۵۱ میلادی پس از مرگ گودرز دوم بر تخت شاهی نشست و پس از کمتر از یک سال پادشاهی را به پسرش بلاش سپرد.

سلف: گودرز دوم
شاهنشاه ایران : ۵۱ میلادی
جانشین وی : بلاش یکم

Mohamad
02-19-2011, 01:51 PM
بلاش یکم


بلاش یکم (اشک بیست و دوم) (۵۱- ۷۷ یا ۷۸ م)










http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/7/78/VologasesI.JPG





بَلاش یکم یا وَلَگش یکم(اشک بیست ودوم) بیست و دومین شاه ایران از خاندان اشکانی است. او در سال ۵۱ میلادی پس از مرگ پدرش ونن دوم بر تخت شاهی نشست و تا سال ۷۸ میلادی سلطنت کرد. وی در دوران زمام‌داری خود با مشکلات و نابسامانی‌های بسیاری مواجه شد. در تاریخ از او به عنوان آخرین شاه بزرگ اشکانی یاد می‌کنند. پس از وی دولت اشکانی رو به ضعف نهاد و سرانجام به دست ساسانیان منحط شد.


مشکلات داخلی

همزمان با روی کار آمدن بلاش یکم ایران دچار بلایای طبیعی گسترده و بیماری‌های گوناگون از جمله طاعون و وبا و قحطی ناشی از خشکسالی ایران را فرا گرفته بود. بلاش در صدد بود تا ارمنستان را که در دوران شاهی اردوان سوم به خاطر نبردهای داخلی بر سر قدرت میان اشکانیان به رومیان واگذار شده بود بازپس گیرد ولی به دلایلی که نام برده شد و همچنین به خاطر شورش‌هایی بسیاری که با آنها مواجه گردید ناگزیر از میدان نبرد با رومیان بازگشت. از جملهٔ شورش‌ها شورش حاکم آدیابن بود که دست نشاندهٔ شاهنشاهی اشکانی بود. افزون بر این قوم داهه و پاره‌ای اقوام بیابان‌نشین از مشکلات داخل ایران سود جسته و به مرزهای کشور تجاوز کردند. بلاش برای مقابله با آنها روانهٔ گرگان شد و آنها را وادار به عقب‌نشینی کرد. وی در بازگشت به موضوع آدیابن نیز خاتمه داد و شخصی به نام بازوس را به حکومت آن گماشت. بلاش دوم توانست به این ترتیب در سال‌های نخستین زمامداری‌اش بر بسیاری از مشکلات کشور چیره شود.

بازپس گرفتن ارمنستان

بلاش پس از از میان برداشتن مشگلات داخلی کشور دوباره موضوع ارمنستان را به خاطر آورد و با سپاهی بزرگ و مجهز عازم آن دیار شد. فرمانروای ارمنستان که از حمایت رومیان برخوردار بود پس از ورود سپاه ایران گریخت و بلاش پسر خود تیرداد را بر تخت شاهی ارمنستان نشاند. رومیان از این کار او خشمگین شده و نرون قیصر وقت روم کربلو سپهسالار خود را برای پاسخگویی به این اهانت ایرانیان به ارمنستان فرستاد. در این اثنا بلاش دوباره دچار مشکلات داخلی شد که مهمترین آنها شورش اردوان یکی از پسران بلاش و همجنین شورش مردم گرگان بودند. بلاش به سر و سامان دادن اوضاع کشور پرداخت و تیرداد که زمام امور ارمنستان را در دست داشت به امید بهره‌مندی از پشتیبانی پدر با رومیان وارد پیکار شد ولی شکست خورد و ارمنستان دوباره در دست رومیان افتاد. بلاش یکم پس از برگرداندن آرامش در داخل کشور برای رومیان پیامی فرستاد و به آنها گفت که ارمستان به ایران تعلق دارد و اشکانیان از آن صرف نظر نخواهند کرد. او دوباره سپاهی فراهم آورد و روانهٔ ارمنستان شد. رومیان مذاکره با ایرانیان را تنها راه حل یافتند و با ایرانیان به تفاهم رسیدند که هر دو سپاه ارمنستان را ترک کرده و از راه گفتگو بین دو دولت این مسأله را پایان دهند. نمایندهٔ ایران که برای مذاکره به روم رفته بود با نارضایتی و بدون هیچ دستاورد مثبتی بازگشت و نبرد میان ایران و روم اجتناب ناپذیر شد. رومیان سپاهی را روانهٔ منطقه کردند. آنها در ساحل رو دفرات اردو زدند و چون ارمنستان را بی دفاع دیدند به آنجا رفته و بدون روبرو شدن با هیچ مقاومنی به چپاول و غارت در آن سرزمین پرداختند. سپاه روم که با هیچ مقاومتی روبرو نشده بود و هیچ سپاهی از ایرانیان را نیز مشاهده نکرد این را حمل بر انصراف ایرانیان از ارمنستان دانست و اقدام به بازگشت کرد. این در حالی بود که سپاه بلاش در سوی دیگر رود فرات سرگرم نگهداری آن منطقه بود. بلاش از این فرصت استفاده کرده و ناگهان به فلب سپاه رومیان زد و شکستی سهمگین بر رومیان وارد کرد. لوسیوس پتوس سردار رومی راهی جز پذیرفتن شرایط ایرانیان نداشت و ارمنستان را از سربازان رومی خالی کرد ولی کربولو دیگر سردار رومی که از او نامبرده شد با سپاهی دیگر روانهٔ میدان نبرد شد تا انتقام شکست همکارش را از ایرانیان بگیرد. در این حین گفتگوی دوباره میان ایران و روم آغاز شد و دو دولت به تفاهم رسیدند که تیرداد پسر بلاش کماکان زمامدار امور ارمنستان بماند ولی تاج شاهی ارمنستان را در روم از دست قیصر بگیرد. تاریخ این رویداد را سال ۶۹ میلادی گزارش کرده‌اند. تیرداد سه سال پس از این توافق به همراه سه هزار سوار پارتی در طی سفری طولانی به روم رفت و تاج شاهی ارمنستان را از دست نردن قیصر روم گرفت. پس از بسته شدن این پیمان به مدت پنجاه سال هیچ نبردی میان ایران و روم درنگرفت.


یورش آلانها

پس از حل مسألهٔ ارمنستان قوم آلان که قومی سکایی و با اصالت آریایی بودند و سرزمینهای پهناوری از کرانهٔ دریای مازندران تا سرچشمهٔ رود ولگا را در تسخیر داشتند با همدستی گرجی‌ها به ارمنستان و آذربایجان یورش بردند. بلاش یکم برای دفع این یورش به ناچار از وسپازیان قیصر وقت روم درخواست کمک کرد ولی وسپازیان از کمک کردن خودداری کرد و این یورشگران توانستند بدون روبرو شدن با مقاومتی جدی به تاخت و تاز گسترده‌ای پرداختند و غنایم فراوانی با خود بردند. آلانها و گرجیان در سال ۷۵ میلادی خود ایران را ترک کردند.


اقدامات فرهنگی بلاش یکم

بلاش یکم به آیین و روش‌های ایرانی بسیار علاقه‌مند بود. در احیای فرهنگ و آینهای ایرانی تلاش بسیاری کردو بازماندهٔ گرایش‌های یونانی را در ایران از میان برد. در این زمان الفبای ایرانی که از خط آرامی منشعب شده بود جای الفبای یونانی را گرفت و برای اولین بار بر روی سکه‌های بلاش یکم پدیدار گشت. بر یک روی این سکه‌ها نقش شاه و بر روی دیگر آن تصویر آتشدانی نقش شد. این سنت تا زمان انحطاط ساسانیان کم و بیش حفظ شد. بنا به روایات زرتشتی در زمان بلاش متون کهن اوستایی از نو گردآوری شد و نام یونانی شدهٔ شهرها نیز دوباره نام ایرانی خود را بازیافت.



مرگ بلاش یکم

بلاش یکم مدتی پس از بیرون رفتن آلانها از ایران در سال ۷۷ میلادی درگذشت. پس از مرگ او نبردهای خانگی برای نشتن بر تخت شاهی اشکانی میان اشکانیان آغاز شد و سه تن خود را شاهنشاه خواندند. این سه مدعی به نامهای پاکور(دوم)٬ اردوان چهارم و بلاش دوم که پیشینهٔ دودمانی و مدت پادشاهی آنها به درستی روشن نیست هر کدام در بخشی از ایران زمام امور را در دست داشتند.


سلف: ونن دوم
شاهنشاه ایران : ۵1 - ۷۸ میلادی
جانشین وی : پاکور

Mohamad
02-19-2011, 01:52 PM
پاکور دوم


پاکور (اشک بیست و سوم) (۷۸- ۱۰۸ یا ۱۱۰ م)


http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/c/c3/PacorusII_.jpg


پاکور دوم(اشک بیست و سوم) یکی از کسانی است که پس از مرگ بلاش یکم در بخشی از ایران فرمانروایی می‌کرد.

به طور دقیق روشن نیست که پس از بلاش یکم چه کسی به قدرت رسیده‌است. چنین به نظر می‌رسد که منازعاتی بر سر قدرت وجود داشته و چند نفر هم‌زمان ادعای حکومت داشته‌اند و هر یک زمام امور بخشی از ایران را در دست داشته‌اند. به جز پاکور دو مدعی دیگر پادشاهی به نامهای اردوان چهارم و بلاش دوم نیز بوده‌اند که این خود باعث بروز جنگهای خانگی بسیاری شد. پیشینهٔ دودمانی و تعلق آنها به خاندان اشکانی و طول زمان پادشاهی آنها روشن نیست ولی احتمال داده می‌شود که پاکور از سال ۷۸ تا ۱۰۸ یا ۱۱۰ میلادی فرمانروایی کرده است. برخی پاکور را پسر بلاش یکم دانسته‌اند.

از دورهٔ فرمانروایی پاکور اطلاعات زیادی در دست نیست. گفته شده است که او تیسفون پایتخت اشکانیان را توسعه داد. در زمان پاکور شخصی در روم قیام نمود و خود را نرون نامید ولی موفقیتی به دست نیاورد و به ایران گریخت و پاکور او را به درخواست رومیان به آنها تحویل داد.


سلف : بلاش یکم
شاهنشاه ایران : ۷۸ - ۱۰۸یا۱۱۰ میلادی
جانشین : خسرو

Mohamad
02-19-2011, 01:52 PM
اردوان چهارم


اردوان چهارم (۱۰۸- ۱۱۰ م)


http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/5/56/Artabanus_iv.jpg

اَردَوان چهارم یکی از کسانی است که پس از مرگ بلاش یکم بیست و دومین شاه اشکانی زمام امور بخشی از ایران را در دست داشت. به خاطر نبردهای داخلی و اطلاعات کمی که از این دوره باقی مانده است به طور دقیق روشن نیست که چه کسی پس از بلاش یکم شاه ایران به شمار می‌آمده ولی احتمال این که پاکور دوم شاه رسمی بوده بیشتر است.

از سکه‌های اردوان چهارم استنباط می‌شود که همدان(هگمتانه) مرکز فرمانروایی او بوده و مدت فرمانروایی کوتاه او از ۸۰ تا ۸۱ میلادی بوده است.

Mohamad
02-19-2011, 01:52 PM
خسرو (اشکانی)


خسرو (اشک بیست و چهارم) ( ح۱۱۰- ۱۲۸ یا ۱۲۹ م )


http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/0/06/Osroes_i.jpg


خسرو یا اشک بیست و چهارم یکی از شاهان ایران از خاندان اشکانی بود. وی بیست‌وچهارمین شاه اشکانی بود و از حدود سال ۱۱۰ تا ۱۲۹ میلادی پادشاهی کرد. وی را برادر پاکور دوم دانسته‌اند. اگرچه پاکور دو پسر داشت اما مجلس مهستان رأی به جانشینی خسرو داد .



پایان صلح میان ایران و روم

مدتی پس از به شاهی رسیدن خسرو صلحی که از زمان پادشاهی بلاش یکم میان دو دولت ایران و روم حاکم بود با نبردی که درگرفت پس از پنجاه سال پایان یافت. این نبرد نیز مانند بیشتر نبردهایی که میان دو کشور درگرفته بود بر سر ارمنستان بود.

این نبرد هنگامی اتفاق افتاد که تراژان قیصر روم بود. او در تاریخ یکی از برجسته‌ترین سرداران روم به شمار می‌آید. وی با تربیت کردن لژیون‌های منظم و مشق‌دیده ارتش روم را بازسازی کرد. آغاز نبرد به خاطر این بود که پس از فوت تیرداد پسر بلاش یکم که پادشاه ارمنستان بود خسرو برادرزادهٔ خود اکزدارس را بر تخت شاهی ارمنستان نشاند. تراژان با این کار به مخالفت پرداخت چون بر طبق پیمانی که نزدیک پنجاه سال پیش از این میان بلاش یکم پادشاه آن زمان ایران و نرون قیصر روم بسته شده بود اشکانیان باید شاه ارمنستان را با رضایت خاطر دولت روم انتخاب می‌کردند وهمچنین شاه ارمنستان می‌بایست تاج شاهی را در روم و از دست قیصر بگیرد. تراژان با سپاهی گسترده به نبرد با اشکانیان شتافت. هنگامی که رومیان به مقدونیه رسیدند نمایندۀ خسرو با پیشکش‌های بسیار به نزد تراژان رفته و پیام خسرو را مبنی بر اینکه وی آماده است تا اکزدارس را از پادشاهی ارمنستان برکنار کرده و پارتاماریز پسر تیرداد را با صلاحدید تراژان به آن مقام بگمارد اعلام نمود. تراژان هدایا و پیشنهاد خسرو را نپذیرفت و پاسخ داد که "پس از ورود به سوریه آنچه صلاح باشد انجام خواهیم داد".

تراژان با شتاب به سوریه رسید و در انتظاز پارتامیز ماند. پارتامیز پس از رسیدن تاج شاهی را به تراژان داد تا وی خود تاج پاهی ارمنستان را بر سر او گذارد و فرمانروایی او را به رسمیت شناسد. او نه تنها این کار را نکرد بلکه پس از گریختن پارتامیز او را تعقیب کرده و کشت.

تراژان قیصر روم توانست ارمنستان و بین‌النهرین را از چنگ ایرانیان خارج کند . ارتش روم همچنین تیسفون پایتخت اشکانیان را نیز تصرف کرده و تراژان یک شاهزادهٔ اشکانی را بر تخت نشاند. رومیان سپس روانهٔ خلیج فارس شدند و پرچم روم را در آنجا به اهتزاز درآوردند. رومیان در مسیر لشکرکشی خود در همه جا دست به غارت و چپاول و کشتار زدند. خسرو که خود را آمادهٔ نبرد با رومیان نمی‌دید سرزمین‌های در تصرف آنان را تحریک به شورش کرد. این تدبیر خسرو و همچنین ناراضی بودن مردم مناطق تصرف شده از رفتار رومیان باعث شد تا تراژان به سوی روم عقب‌نشینی کند. دلیل اینکه اشکانیان خود به مقابله با رومیان نپرداختند این بود که بر اثر پنجاه سال جنگ داخلی بسیار ضعیف شده بودند.

تراژان در سال ۱۱۷ میلادی مرد و هادریان به جای او قیصر روم شد. قیصر جدید علاقه‌مند به نبرد در شرق نبود و به همین خاطر ارمنستان و بین‌النهرین را از ارتش روم خالی کرد. هادریان چندی بعد با خسرو در مرز دو کشور ملاقات کرده و دختر خسرو را که در زمان تراژان به همراه تخت زرین به چنگ رومیها افتاده بود به او بازگردانید و وعده داد که تخت زرین را نیز به زودی پس دهد .خسرو اندکی پس از آزادی دخترش و دیدن او درگذشت.



سلف : پاکور دوم
شاهنشاه ایران : ۱۱۰ - ۱۲۹ میلادی
جانشین : بلاش دوم

Mohamad
02-19-2011, 01:52 PM
بلاش دوم


بلاش دوم (۷۷ - ۸۰ م)


بلاش دوم یا وَلَگش دوم یکی از مدعیان سلطنت شاهنشاهی اشکانی است که از سال ۷۷ تا ۸۰ میلادی حکومت کرد. زمان حکومت او مقارن با پاکور دوم بود.

حدس زده می‌شود که وی در حدود دو سال آخر حکومت خسرو ادعای سلطنت کرد. از سکه‌های او پیداست که مرکز فرمانروایی او شهر سلوکیه بوده است. در زمان وی آلان‌ها برای بار دوم به ایران تاخته بودند با دریافت باجی سنگین از اشکانیان راضی به ترک کردن مناطق اشغال شده شدند. وی به به دست پاکور از فرمانروایی کنار زده شد. از سرانجام او اطلاع دقیقی در دست نیست


سلف:خسرو
شاهنشاه ایران : ۷۷ - ۸۰ میلادی
جانشین وی : بلاش سوم

Mohamad
02-19-2011, 01:53 PM
بلاش سوم


بلاش سوم (اشک بیست و پنجم) (۱۲۸ یا ۱۲۹- ۱۴۷ م)


http://upload.wikimedia.org/wikipedia/fa/1/1a/Coin_of_Vologases_III_of_Parthia.jpg

بلاش سوم(اشک بیست و ششم) بیست و ششمین شاه ایران از خاندان اشکانی است که پس از خسرو به شاهی رسید. نسبت بلاش سوم با اشکانیان روشن نیست. وی در حدود ۲ سال آخر حکومت خسرو ادعای سلطنت کرد. در زمان وی آلان‌ها برای بار دوم به ایران تاختند. بلاش به خاطر مشکلات فراوان و اینکه سپاه اشکانی از توان پیشین برخوردار نبود از پس رفع این تاخت و تاز بر نیامد و مجبور شد تا با دادن باجی سنگین آنان را راضی به ترک کردن مناطق اشغال شده کند. دادن چنین باجی پیش از این در تاریخ اشکانیان گزارش نشده است و این نشانهٔ سستسی و ناتوانی اشکانیان در این دوران می‌باشد.

دورهٔ پادشاهی بلاش سوم به جزاین مورد پیشامد خاص دیگری نداشت و چنین به نظر می‌رسد که وی مدعی خاصی نداشته‌است . روم نیز در آن زمان ترجیح می‌داد تا به جای جنگهای پرهزینه و دشوار از به نزاع انداختن همسایگان با یکدیگر و یا ایجاد نبردهای داخلی خواسته‌های خود را عملی سازد. پادشاهی بلاش سوم از سال ۱۲۹ تا سال ۱۴۷ میلادی بود .


سلف:خسرو
شاهنشاه ایران: ۱۲۹ - ۱۴۷ میلادی
جانشین وی : بلاش چهارم

Mohamad
02-19-2011, 01:53 PM
بلاش چهارم


بلاش چهارم (اشک بیست و ششم) (۱۴۷- ۱۹۱ م)

http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/c/c9/Vologases_iv_s.jpg

بَلاش چهارم یا وَلَگش چهارم(اشک بیست و هفتم) بیست و هفتمین شاه ایران از خاندان اشکانی است که از سال ۱۴۷ تا ۱۹۱ میلادی سلطنت کرد. بلاش چهارم را با اندکی تردید پسر بلاش سوم دانسته‌اند که پس از او به شاهی رسید.


نبرد با روم

بلاش چهارم در سال ۱۶۱ میلادی به ارمنستان لشکر کشید و فرمانروای آن را که دست نشاندهٔ رومیان بود از آنجا راند. در ادامه نیز با سرداری رومی به نام الیوس سوریانوس جنگید و او را شکست داد. وی پس از این پیروزی روانهٔ سوریه شد و در آنجا سردار دیگر رومی به نام کاسیوس به جلوگیری از پیشروی سپاه اشکانی پرداخت. نبردهایی که میان بلاش چهارم و کاسیوس درگرفت در ابتدا برای رومیان هدف تدافعی داشت ولی پس از اینکه آنها در سوریه پیروز شدند نبردها حالت تهاجمی به خود گرفت و اشکانیان که تاب مقاومت در برابر سپاه کاسیوس نیاوردند به آن سوی رود فرات عقب‌نشینی کردند. کاسیوس توانست ارمنستان را تسخیر کرده و پادشاه پیشین آن سرزمین را که سرسپردهٔ رومیان بود و به روم پناهنده شده بود بر تخت شاهی بازگرداند. وی سپس سرزمین‌های دیگری را نیز در میان‌رودان تسخیر کرد و توانستن ****و رومیان را همانند تراژان گسترش دهد. او شهر سلوکیه را نیز تسخیر کرد و آن را به آتش کشید و این کار را با چند شهر دیگر در میان‌رودان و از جمله با کاخ شاهی در تیسفون پایتخت اشکانیان نیز کرد. در این هنگام بیماری طاعون بروز کرد تلفات سنگینی را بر سپاه رومیان وارد نمود و رومیان را وادار به عقب‌‎‌نشینی کرد. نتیجهٔ این نبردها ضمیمه شدن بخش غربی میان‌رودان و نصیبین به روم بود.

نکته :
ساسان، نیای اردشیر بابکان، بنیادگذار دودمان ساسانی در زمان بلاش چهارم احتمالاً فرمان‌روای استان پارس بوده‌است.


سلف: بلاش سوم
شاهنشاه ایران : ۱۴۷ - ۱۹۱ میلادی
جانشین: بلاش پنجم

Mohamad
02-19-2011, 01:53 PM
بلاش پنجم


بلاش پنجم (اشک بیست و هفتم) (۱۹۱- ۲۰۸ م)

http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/2/20/Vologases_v.jpg


بَلاش پنجم یا وَلَخش پنجم (اشک بیست و هفتم) بیست و هفتمین شاه ایران از خاندان اشکانی است که از سال ۱۹۱ تا ۲۰۹ میلادی شاهی کرد. وی جانشین و پسر بلاش چهارم بود.

بلاش پنجم در سه سال ابتدای زمامداریش دچار مشکلات داخلی بود و توانست در سه سال اوضاع کشور را سر و سامان دهد. پس از آن جنگ میان ایران و روم دوباره آغاز شد. این جنگ از سال ۱۹۴ تا ۱۹۷ میلادی به دارازا کشید و دلیل آغاز آن شورش مردم غرب میان‌رودان بود که در زمان شاهی بلاش چهارم به دست کاسیوس سردار رومی ضمیمهٔ ****و روم شده بود. سپتیموس سوروس قیصر وقت روم سپاه خود را آرایش داده و سلوکیه و همچنین آدیابن را تسخیر کرد. تیسفون پایتخت اشکانیان نیز به دست رومیان افتاد و آنان در آنجا کشتار وسیعی کردند و این شهر بزرگ و مهم را ویران کردند. وضعیت دولت اشکانی در این زمان به صورتی نبود که بتواند با پیشروی رومیان مقابله کند. سپتیموس سوروس پس از این پیشروی‌ها دچار مشکلاتی شد که قیصران پیش از او نیز به آن دچار شده بودند. بزرگترین این مشکلات شورش مردم سرزمین‌های تسخیر شده بود که بر طبق مستندات تاریخی اشکانیان در این شورش‌ها دست داشته‌اند. این شورش‌ها قیصر را بر آن داشت تا به روم بازگردد و به پیشروی ادامه ندهد ولی رومیان توانستند آدیابن را حفظ کنند و ارمنستان را نیز در دست خود نگهدارند. در این اثنا بلاش پنجم در سال ۲۰۹ به مرگ طبیعی درگذشت. پس از وی پسرانش اردوان پنجم و بلاش ششم برای رسیدن به شاهی با یکدیگر به نزاع پرداختند.


سلف : بلاش چهارم
شاهنشاه ایران : ۱۹۱ - ۲۰۹ میلادی
جانشینان وی : بلاش ششم و اردوان پنجم

Mohamad
02-19-2011, 01:53 PM
بلاش ششم


بلاش ششم(اشک بیست و هشتم) (۲۰۸- ح۲۱۵ م)



http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/d/d8/Vologases_vi.jpg


بلاش ششم یا وَلَگش ششم(اشک بیست و هشتم) بیست و هشتمین شاه ایران از خاندان اشکانی است. در منابع تاریخی قدیم او را با نام بلاش پنجم می‌شناسند. وی در سال ۲۰۷ میلادی پس از مرگ پدرش بلاش پنجم بر تخت شاهی نشست. میان او و دیگر برادرش اردوان پنجم برای احراز مقام شاهی نزاع درگرفت. در ابتدا پیروزی با بلاش بود ولی اردوان که فرمانروای ماد بود در سال ۲۱۳ میلادی دست به قیام زد و در سال ۲۱۵ شوش. پس از این قیام قدرت اردوان رو به فزونی گرفت و مدتی بعد زمام امور ایران را در دست گرفت و حکومت بلاش محدود به بخشی از بابل شد. از سرانجام وی اطلاع دقیقی در دست نیست.

این دوره زمانی است که دولت اشکانی دچار ضعف فراوان بود و در پایان مسیر انحطاط قرار داشت. دولت اشکانی سرانجام در سال ۲۲۴ یا ۲۲۶ میلادی پس از کشته شدن اردوان پنجم به دست اردشیر یکم ساسانی جای خود را به ساسانیان داد.


سلف : بلاش پنجم
شاهنشاه ایران : ۲۰۷ - ۲۲۸ میلادی
جانشین وی : اردوان پنجم

Mohamad
02-19-2011, 01:54 PM
اردوان پنجم


اردوان پنجم (اشک بیست و نهم) (ح۲۱۶- ۲۲۶ م)



اردوان پنجم(اشک بیست و نهم) بیست و هشتمین و آخرین شاه ایران از خاندان اشکانی است که از سال ۲۱۳ تا ۲۲۴ یا ۲۲۶ میلادی شاهی کرد. با کشته شدن او دولت اشکانی منقرض شد و جای خود را به ساسانیان داد



رسیدن به شاهی

پس از مرگ بلاش پنجم میان دو پسر او به نام‌های بلاش ششم و اردوان پنجم برای رسیدن به شاهی نزاع درگرفت. در ابتدا بلاش به شاهی رسید ولی در سال ۲۱۳ میلادی اردوان قیام کرد و توانست نفوذ خود را افزایش دهد، تا جایی که برای بلاش ششم فقط بخشی از بابل باقی ماند. از این زمان به بعد می‌توان با اطمینان اردوان پنجم را شاه ایران دانست.


نبرد با روم

پس از این که اردوان پنجم قدرت خود را تثبیت کرد کاراکالا قیصر وقت روم سفیری را به همراه هدایای زیاد به دربار اردوان فرستاد و خواستار ازدواج با دختر او شد و وانمود کرد که با این کار قصد دوستی و صلح با دولت اشگانی را دارد. اردوان به خاطر وضع ناآرام داخلی که از زمان مرگ بلاش یکم در داخل کشور بود و نبردهای بسیاری که در این دوران میان دو کشور درگرفته بود و ویرانی‌هایی را که به خاطر شکست ایرانیان در این نبردها در بخش غربی ایران به وجود آمده بود خواهان صلح و آرامش بود و با این درخواست موافقت کرد.

اردوان شاد از اینکه نبرهای ویرانگر میان ایران و روم می‌رفت تا با این پیوند پایان پذیرد جشنی بزرگ را تدارک دید و از همهٔ بزرگان دعوت کرد و آمادهٔ پذیرایی از کاراکالا و همراهانش شد. کاراکالا که توطیهٔ گسترده‌ای را سازمان داده بود با سپاهی گران روانهٔ ایران شد. هنگامی که اردوان و همراهانش به جهت خوش آمد گویی به محل استقرار رومیان رفتند رومیان آنان را غافلگیر کرده و و به آنها یورش بردند و بسیاری از از ایرانیان را که عاری از هر گونه سلاح بودند از بین بردند ولی اردوان توانست جان سالم بدر برد. کاراکالا پس از این کار زشت و ناجوانمردانه در سال ۲۱۷ میلادی در نزدیکی حران کشته شد.

اردوان برای انتقام‌گیری سپاهی گرد آورد ولی پیش از رسیدن به مرز ایران و روم نمایندگان مارکرینوس جانشین کاراکالا به آنها رسیده و خواستار آشتی میان دو دولت شدند. در این گفتگوها اردوان خواستار ترک میان‌رودان توسط رومیان و پرداخت غرامت از طرف ایشان به دولت ایران شد. رومیان این پیشنهاذها را نپذیرفتند و به دنبال آن نبردی دیگر میان ایران و روم درگرفت. اشکانیان در این پیکار پر اهمیت از روش جنگ و گریزی که مخصوص آنها بود و به کمک آن در نبرهای بزرگی مانند نبرد حران پیروز شده بودند استفاده کردند. دو روز آغازین نبرد هیج یک از دو سپاه بر دیگری چیره نشد ولی در روز سوم سپاه ایران کاملاً پیروز شد. رومیان در پی این شکست درخواست صلح نموده و حاضر به پرداخت غرامتی سنگین به اشکانیان شدند. رومیان درخواست دیگر اردوان مبنی بر نخلیهٔ میان‌رودان را رد کردند و دولت اشکانی چون با بهران‌های بسیاری روبه‌رو بود از این درخواست چشم‌پوشی کرد.



انحطاط اشکانیان و کشته شدن اردوان پنجم

اشکانیان پس از مرگ بلاش یکم یعنی از سال ۷۸ میلادی همواره دچار نبردهای داخلی بودند که برخی میان اعضای خاندان اشکانی برای رسیدن به شاهی و برخی دیگر بر اثر شورش‌های فرمانروایان محلی بود. این مشکلات داخلی اشکانیان را به مرور زمان ضعیف کرد. در این دوران رومیان که اشکانیان را دچار آشوب‌های داخلی می‌دیدند از فرصت استفاده کرد و پیاپی دست به تهاجم به مرزهای ایران می‌زدند. به غیر از نبردی که اردوان پنجم با رومیان کرد در همهٔ نبردهایی که در این دوره میان ایران و روم درگرفت برتری با رومیان و آنان در همهٔ این نبردها خرابی‌هایی زیادی را باعث شدند. این مشکلات بحران‌های اقتصادی را نیز در بر داشت ارزش پول اشکانیان به شدت پایین آمد. به این ترتیب در زمان پادشاهی اردوان پنجم دولت اشکانی از همه نظر آمادهٔ سقوط بود.

اردوان تلاش بسیاری برای نجات دولت اشکانی کرد ولی سرانجام این تلاش‌ها بی‌نتیجه ماند. وی پس از این مشکل رومیان را همانطور که گفته شد از میان برداشت دچار شورش‌های گوناگونی در مناطق مختلف ایران شد. او بر بیشتر این شورش‌ها و شورشگران را از میان برداشت ولی شورشی که در پارس صورت گرفت سرانجام به شاهنشاهی اشکانی پایان داد. این شورش در سال ۲۲۰ میلادی و به دست اردشیر بابکان آغاز شد. مصاف اردشیر و یارانش با اردوان پنجم و فرمانروایان ایالت‌ها چندین سال به درازا کشید. اردشیر ابتدا مناطقی در شرق ایران مانند کرمان را مورد تاخت قرار داد و سپس به ماد و آدیابن حمله کرد و آنجا را نیز به زیر پرچم خود آورد. هنگامی که اردشیر و یارانش آغاز به درنوردیدن میان‌رودان کردند اردوان پنجم به مقابله با آنان پرداخت ولی در سه نبرد پشت سر هم شکست خورد. اردوان احتمالاً از زمان اعلام حکومت خودمختار اردشیر در سال ۲۲۴ دیگر پادشاه ایران به شمار نمی‌آمد. مرگ و یا به روایتی کشته شدن اردوان پنجم بین سال‌های ۲۲۴ و ۲۲۶ میلادی در تاریخ ثبت شده است و با مرگ او شاهنشاهی اشکانی رسماً پایان یافت. به این ترتیب شاهنشاهی اشکانی جای خود را به ساسانیان داد.




مقاومت‌های پس از اردوان

پس از مرگ اردوان و سقوط شاهنشاهی اشکانی به دست اردشیر ساسانی هنوز هم مقاومتهای باقی اشکانیان فروکش نکرده بود. مهمترین این مقاومت‌ها از سوی بلاش ششم و ارتوازد بود. ارتوازد در بلندی‌های غرب و مرکز ایران به مبارزه ادامه می‌داد. اردشیر توانست بر تمامی این مقاومت‌ها چیره شود و اشکانیان را به طور کامل براندازد.


سلف: بلاش پنجم
شاهنشاه ایران : ۲۱۳ - ۲۲۶ میلادی
جانشین وی : اردشیر یکم ساسانی