توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : پادشاهان اشکانی
Mohamad
02-19-2011, 05:23 AM
بَلاش یکم یا وَلَگش یکم(اشک بیست ودوم) بیست و دومین شاه ایران از خاندان اشکانی است. او در سال ۵۱ میلادی پس از مرگ پدرش ونن دوم بر تخت شاهی نشست و تا سال ۷۸ میلادی سلطنت کرد. وی در دوران زمامداری خود با مشکلات و نابسامانیهای بسیاری مواجه شد. در تاریخ از او به عنوان آخرین شاه بزرگ اشکانی یاد میکنند. پس از وی دولت اشکانی رو به ضعف نهاد و سرانجام به دست ساسانیان منحط شد.
http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/7/78/VologasesI.JPG/582px-VologasesI.JPG (http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/7/78/VologasesI.JPG)
Mohamad
02-19-2011, 05:23 AM
مشکلات داخلی
همزمان با روی کار آمدن بلاش یکم ایران دچار بلایای طبیعی گسترده و بیماریهای گوناگون از جمله طاعون و وبا و قحطی ناشی از خشکسالی ایران را فرا گرفته بود. بلاش در صدد بود تا ارمنستان را که در دوران شاهی اردوان سوم به خاطر نبردهای داخلی بر سر قدرت میان اشکانیان به رومیان واگذار شده بود بازپس گیرد ولی به دلایلی که نام برده شد و همچنین به خاطر شورشهایی بسیاری که با آنها مواجه گردید ناگزیر از میدان نبرد با رومیان بازگشت. از جملهٔ شورشها شورش حاکم آدیابن بود که دست نشاندهٔ شاهنشاهی اشکانی بود. افزون بر این قوم داهه و پارهای اقوام بیاباننشین از مشکلات داخل ایران سود جسته و به مرزهای کشور تجاوز کردند. بلاش برای مقابله با این آنها روانهٔ گرگان شد و آنها را وادار به عقبنشینی کرد. وی در بازگشت به موضوع آدیابن نیز خاتمه داد و شخصی به نام بازوس را به حکومت آن گماشت. بلاش دوم توانست به این ترتیب در سالهای نخستین زمامداریاش بر بسیاری از مشکلات کشور چیره شود.
Mohamad
02-19-2011, 05:23 AM
بازپس گرفتن ارمنستان
بلاش پس از از میان برداشتن مشگلات داخلی کشور دوباره موضوع ارمنستان را به خاطر آورد و با سپاهی بزرگ و مجهز عازم آن دیار شد. فرمانروای ارمنستان که از حمایت رومیان برخوردار بود پس از ورود سپاه ایران گریخت و بلاش پسر خود تیرداد را بر تخت شاهی ارمنستان نشاند. رومیان از این کار او خشمگین شده و نرون قیصر وقت روم کربلو سپهسالار خود را برای پاسخگویی به این اهانت ایرانیان به ارمنستان فرستاد. در این اثنا بلاش دوباره دچار مشکلات داخلی شد که مهمترین آنها شورش اردوان یکی از پسران بلاش و همجنین شورش مردم گرگان بودند. بلاش به سر و سامان دادن اوضاع کشور پرداخت و تیرداد که زمام امور ارمنستان را در دست داشت به امید بهرهمندی از پشتیبانی پدر با رومیان وارد پیکار شد ولی شکست خورد و ارمنستان دوباره در دست رومیان افتاد. بلاش یکم پس از برگرداندن آرامش در داخل کشور برای رومیان پیامی فرستاد و به آنها گفت که ارمستان به ایران تعلق دارد و اشکانیان از آن صرف نظر نخواهند کرد. او دوباره سپاهی فراهم آورد و روانهٔ ارمنستان شد. رومیان مذاکره با ایرانیان را تنها راه حل یافتند و با ایرانیان به تفاهم رسیدند که هر دو سپاه ارمنستان را ترک کرده و از راه گفتگو بین دو دولت این مسأله را پایان دهند. نمایندهٔ ایران که برای مذاکره به روم رفته بود با نارضایتی و بدون هیچ دستاورد مثبتی بازگشت و نبرد میان ایران و روم اجتناب ناپذیر شد. رومیان سپاهی را روانهٔ منطقه کردند. آنها در ساحل رو دفرات اردو زدند و چون ارمنستان را بی دفاع دیدند به آنجا رفته و بدون روبرو شدن با هیچ مقاومنی به چپاول و غارت در آن سرزمین پرداختند. سپاه روم که با هیچ مقاومتی روبرو نشده بود و هیچ سپاهی از ایرانیان را نیز مشاهده نکرد این را حمل بر انصراف ایرانیان از ارمنستان دانست و اقدام به بازگشت کرد. این در حالی بود که سپاه بلاش در سوی دیگر رود فرات سرگرم نگهداری آن منطقه بود. بلاش از این فرصت استفاده کرده و ناگهان به فلب سپاه رومیان زد و شکستی سهمگین بر رومیان وارد کرد. لوسیوس پتوس سردار رومی راهی جز پذیرفتن شرایط ایرانیان نداشت و ارمنستان را از سربازان رومی خالی کرد ولی کربولو دیگر سردار رومی که از او نامبرده شد با سپاهی دیگر روانهٔ میدان نبرد شد تا انتقام شکست همکارش را از ایرانیان بگیرد. در این حین گفتگوی دوباره میان ایران و روم آغاز شد و دو دولت به تفاهم رسیدند که تیرداد پسر بلاش کماکان زمامدار امور ارمنستان بماند ولی تاج شاهی ارمنستان را در روم از دست قیصر بگیرد. تاریخ این رویداد را سال ۶۹ میلادی گزارش کردهاند. تیرداد سه سال پس از این توافق به همراه سه هزار سوار پارتی در طی سفری طولانی به روم رفت و تاج شاهی ارمنستان را از دست نردن قیصر روم گرفت. پس از بسته شدن این پیمان به مدت پنجاه سال هیچ نبردی میان ایران و روم درنگرفت.
Mohamad
02-19-2011, 05:23 AM
یورش آلانها
پس از حل مسألهٔ ارمنستان قوم آلان که قومی سکایی و با اصالت آریایی بودند و سرزمینهای پهناوری از کرانهٔ دریای مازندران تا سرچشمهٔ رود ولگا را در تسخیر داشتند با همدستی گرجیها به ارمنستان و آذربایجان یورش بردند. بلاش یکم برای دفع این یورش به ناچار از وسپازیان قیصر وقت روم درخواست کمک کرد ولی وسپازیان از کمک کردن خودداری کرد و این یورشگران توانستند بدون روبرو شدن با مقاومتی جدی به تاخت و تاز گستردهای پرداختند و غنایم فراوانی با خود بردند. آلانها و گرجیان در سال ۷۵ میلادی خود ایران را ترک کردند.
Mohamad
02-19-2011, 05:24 AM
اقدامات فرهنگی بلاش یکم
بلاش یکم به آیین و روشهای ایرانی بسیار علاقهمند بود. در احیای فرهنگ و آینهای ایرانی تلاش بسیاری کردو بازماندهٔ گرایشهای یونانی را در ایران از میان برد. در این زمان الفبای ایرانی که از خط آرامی منشعب شده بود جای الفبای یونانی را گرفت و برای اولین بار بر روی سکههای بلاش یکم پدیدار گشت. بر یک روی این سکهها نقش شاه و بر روی دیگر آن تصویر آتشدانی نقش شد. این سنت تا زمان انحطاط ساسانیان کم و بیش حفظ شد. بنا به روایات زرتشتی در زمان بلاش متون کهن اوستایی از نو گردآوری شد و نام یونانی شدهٔ شهرها نیز دوباره نام ایرانی خود را بازیافت.اقدامات فرهنگی بلاش یکم
بلاش یکم به آیین و روشهای ایرانی بسیار علاقهمند بود. در احیای فرهنگ و آینهای ایرانی تلاش بسیاری کردو بازماندهٔ گرایشهای یونانی را در ایران از میان برد. در این زمان الفبای ایرانی که از خط آرامی منشعب شده بود جای الفبای یونانی را گرفت و برای اولین بار بر روی سکههای بلاش یکم پدیدار گشت. بر یک روی این سکهها نقش شاه و بر روی دیگر آن تصویر آتشدانی نقش شد. این سنت تا زمان انحطاط ساسانیان کم و بیش حفظ شد. بنا به روایات زرتشتی در زمان بلاش متون کهن اوستایی از نو گردآوری شد و نام یونانی شدهٔ شهرها نیز دوباره نام ایرانی خود را بازیافت.
Mohamad
02-19-2011, 05:24 AM
مرگ بلاش یکم
بلاش یکم مدتی پس از بیرون رفتن آلانها از ایران در سال ۷۷ میلادی درگذشت. پس از مرگ او نبردهای خانگی برای نشتن بر تخت شاهی اشکانی میان اشکانیان آغاز شد و سه تن خود را شاهنشاه خواندن. این سه مدعی به نامهای پاکور(دوم)٬ اردوان چهارم و بلاش دوم که پیشینهٔ دودمانی و مدت پادشاهی آنها به درستی روشن نیست هر کدام در بخشی از ایران زمام امور را در دست داشتند.
Mohamad
02-19-2011, 05:24 AM
ونن دوم , اشک بیست و یکم
ونُن دوم(اشک بیست و یکم) بیست و یکمین شاه ایران از خاندان اشکانی است. وی در سال ۵۱ میلادی پس از مرگ گودرز دوم بر تخت شاهی نشست و پس از کمتر از یک سال پادشاهی را به پسرش بلاش سپرد.
http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/3/35/Vononesii.jpg
Mohamad
02-19-2011, 12:09 PM
پاکور دوم , اشک بیست و سوم
پاکور دوم(اشک بیست و سوم) یکی از کسانی است که پس از مرگ بلاش یکم در بخشی از ایران فرمانروایی میکرد.
به طور دقیق روشن نیست که پس از بلاش یکم چه کسی به قدرت رسیدهاست. چنین به نظر میرسد که منازعاتی بر سر قدرت وجود داشته و چند نفر همزمان ادعای حکومت داشتهاند و هر یک زمام امور بخشی از ایران را در دست داشتهاند. به جز پاکور دو مدعی دیگر پادشاهی به نامهای اردوان چهارم و بلاش دوم نیز بودهاند که این خود باعث بروز جنگهای خانگی بسیاری شد. پیشینهٔ دودمانی و تعلق آنها به خاندان اشکانی و طول زمان پادشاهی آنها روشن نیست ولی احتمال داده میشود که پاکور از سال ۷۸ تا ۱۰۸ یا ۱۱۰ میلادی فرمانروایی کرده است. برخی پاکور را پسر بلاش یکم دانستهاند.
از دورهٔ فرمانروایی پاکور اطلاعات زیادی در دست نیست. گفته شده است که او تیسفون پایتخت اشکانیان را توسعه داد. در زمان پاکور شخصی در روم قیام نمود و خود را نرون نامید ولی موفقیتی به دست نیاورد و به ایران گریخت و پاکور او را به درخواست رومیان به آنها تحویل داد.
http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/c/c3/PacorusII_.jpg
Mohamad
02-19-2011, 12:10 PM
گودرز دوم , اشک بیستم
گودرز دوم(اشک بیستم) بیستمین شاه ایران از سلسلۀ اشکانی است. این شاه از خاندان اصلی اشکانی نبود، بلکه پسر گیو پادشاه گرگان بود که خویشاوند و وابسته به خاندان اشکانی بود. دلاوریهای این دو در شاهنامۀ فردوسی منعکس شده است.
گودرز دوم پس از مرگ اردوان سوم که هجدهمین شاه اشکانی بود با وردان پسر او برای رسیدن به شاهی به مبارزه پرداخت. او پس از چیره شدن و دستگیر کردن وردان بر تخت شاهی نشست. برخی تاریخ نویسان بر این باورند که گودرز پس از پیروزی با وردان از در آشتی در آند و برخی دیگر معتقدند که او را کشت.
گودرز در تاریخ اشکانیان به سختگیری و خشونت معروف است. از این روی مجلس مهستان وی را شایستۀ شاهی ندانست و با فرستادن نمایندگانی به روم از رومیان خواستند که یکی از پسران(احتمالاً نوادگان)) فرهاد چهارم به نام مهرداد را به ایران بفرستند تا زمام ادارۀ امور کشور را در دست گیرد. رومیان این درخواست را پذیرفتند ولی در نبردی که بین گودرز دوم و مهرداد درگرفت مهرداد شکست خورد و گودرز گوشهای او را برید تا وی را به نقص عضو که موجب جرمان وی از پادشاهی میشد دچار کند. کوتاه زمانی پس از این گودرز دز سال ۵۱ میلادی درگذشت.
http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/8/85/GotarzesII.jpg
Mohamad
02-19-2011, 12:10 PM
کتیبه گودرز
کتیبهٔ گودرز نقشی است که گودرز دوم بیستمین شاه اشکانی بر دامنهٔ کوه بیستون از خود بر جای گذاشته است. گودرز در این کتیبه به تقلید از سنگ نبشتهٔ داریوش یکم در بیستون پیروزیهای خود را بر مهرداد یکی از رقیبانش و نیز بر کاسیوس سردار رومی شرح داده و به تصویر کشیده است. زبان این کتیبه یونانی است در نقش مزبور گودرز دوم بر اسب سوار است و نیزهای در دست دارد که آن را حرکت میدهد و در کنار نقش سنگنوشتهای است که این نقشها را شرح میدهد. در بالای سر شاه نقشی است که به عقیدهٔ یونانیان نیکه ربالنوع پیروزی در فرهنگ یونان باستان است. گودرز دوم در این کتیبه حود را شاه شاهن معرفی میکند.
نقوش کنده شده در کل نمایانکر پیروزی گودرز دوم بر رقیبانش است. این اثر باستانی مانند بسیاری دیگر از آثار باستانی ایران بر اثر عوامل طبیعی و همچنین خرابکاریها آسیبهای بسیاری دیده است. شیخ علی خان زنگنه صدراعظم شاه سلیمان صفوی بیشترین آسیب را به این نقش وارد کرده است. او در این اثر با اهمیت دوران اشکانی وقفنامهٔ دو روستای خود را جهت مصارفی از جمله تعمیر کاروانسرای بیستون و مرمت دیگر تأسیسات این کاروانسرا است حجاری کرده است. این وقفنامه به مراتب بیشتر از عوامل طبیعی به این اثر زیان وارد کرده است. هم اکنون در کنار این وقفنامه تصویر سه مرد ایستاده به چشم میخورد.
Mohamad
02-19-2011, 12:11 PM
وردان اشکانی , اشک نوزدهم
وَردان یا بردان(اشک نوزدهم) نوزدهمین شاه ایران از خاندان اشکانی بود. او پسر اردوان سوم بود و پس از مرگ او بین وردان و برادرش اردوان(احتمالاً بزرگترین پسر اردوان سوم) نبرد برای رسیدن به شاهی درگرفت. وردان بر برادر خود چیره شد ولی پیش از رسیدن به پایتخت به دست گودرز که رقیب او بود دستگیر شد. گودرز مصلحت دید که با وردان آشتی کند و چنین نیز کرد و خود بر تخت شاهی نشست. برخی منابع تاریخی بر این باورند که گودرز وردان را کشت و سپس به شاهی رسید.
Mohamad
02-19-2011, 12:11 PM
اشک اول یا ارشک , بنیان گذار سلسله ی اشکانی
http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/1/14/Pdc_24586.jpg
اَرَشک یا اشک یکم (سلطنت از ۲۵۰ پ.م. تا ۲۴۷ پ.م.) نام بنیانگذار شاهنشاهی ایرانی اشکانیان است. آریان مورخ یونانینژاد رومی (زادهٔ ۸۶ میلادی)، آوردهاست که اشک یکم و برادرش تیرداد یکم، هر دو از تبار اردشیر دوم هخامنشی، شاهنشاه ایران هستند.
اشک یکم پادشاه اشکانی سکاییتبار بود از طایفهٔ آریایی پرنی و این طایفه هم از قوم داهای سکائی که در همسایگی گرگان سکنی داشت، بشمار میرفت. ارشک با طایفهٔ خود در وادی اترک میزیست و بعد از اینکه شنید دیودوت در باختر اعلان استقلال داده و سکه به اسم خود زده یعنی از دولت سلوکی جدا شده، این شخص با طایفهٔ خود پرنی همدست شد در قرن ۲۵۶ پ.م. پرچم مخالفت با سلوکیها بیافراشت و جنگهای متعدد با آنها نمود، در نتیجه غلبه یافت و دولت پارت را تأسیس کرد (۲۵۰ پ.م. بعضی ۲۴۹ پ.م. نوشتهاند). پس از این فتح، عزیمت باختر نمود و با این مملکت که نیز مستقل شده بود جنگ کرد در حین جنگ از دست نیزهدارش زخمی برداشت و بر اثر آن درگذشت (۲۴۷ پ.م.).
چون ارشک بانی سلطنت اشکانی بود، شاهان دیگر اشکانی او را تقدیس میکردند چنان که به او لقب اپی فانس (به زبان یونانی به معنی نامی و پر افتخار) دادند و به یاد بود اینکه او سرسلسله اشکانی است به اسم خود کلمه ارشک (اشک را یونانیها «آرزاکس» نوشتهاند که یونانی شده ارشک است) را افزودند (ارشک بعدها اشک شد) مورخین این نکته را رعایت کردند .
vBulletin v4.2.5, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.