PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : شاهان سلسله ساسانی



Mohamad
02-19-2011, 04:44 AM
شاهان ساسانی

ساسان موبد معبدی بود که در استخر برای ناهید ساخته بودند.زن او(رام بهشت)دختر یکی از پادشاهان بازرنگی بود واین سلسله پادشاهان در نیسایه سلطنت داشتند.
پاپک پسر ساسان در شهر خیردر کنار دریاچه بختگان حکومت داشت.او برای پسرش اردشیر از گو زهر بازرنگی شغل قلعه بیگی شهر داراب را گرفته و از این زمان ترقی اینخانواده شروع شد.بعد پاپک گو زهر را کشت وخود را پادشاه خوانده از اردوان پنجم لقب پادشاهی برای پسر بزرگ خود شاپور خواست.اردوان امتناع کرد ولی با وجود این شاپور بعد ازفوت پدر خود را پادشاه دانسته اردشیر را مجبور کرد که تابع او شود ولیکن طولی نکشید که از جهت خراب شدن زیر زمینی در قصر ملکه که همای نام داشت شاپور زیر آوار مانده وبمرد واردشیر پادشاه شد(212م.)

Mohamad
02-19-2011, 04:44 AM
اول: اردشیر اول(ارت خشتر)


اردشیر فکر سلطنت بزرگی در سر خود می پرورانید تا اینکه در 223م.علم طغیان بیفراشت.اول حمله به کرمان بردو بلاش پادشاه آن را مغلوب کرد وپسر خود را حاکم انجا کردو به همین جهت کرمان مدتها معروف به(به اردشیر)گردید.
بعد از آن پادشاهان خوزستان وعمان مغلوب ومطیع او گشتند.اردوان اشکانی چون دید کار اردشیر خیلی بال گرفته با قشون زیاد قصد او را کرد ودر هرمزدگان خوزستان جنگ کرده کشته شد224م.
اردشیر پس از تسخیر خراسان و باختر و خوارزم وتوران ومکران به هند رفته پنجاب را تسخیر کرد اردشیر از فرات گذشت و قیصر روم الکساندر سور نامهای به او نوشت وشکست پارتی ها را در مان تراژان سپتیم سور را تذکر داد.شاه در جواب 400مرد رشید را با تجهیزات کامل نزد او فرستاد وچنین گفت (آنچه رومیها در آسیا متصرفند میراث من است و باید رومیها به اروپا اکتفا کرده آسیا را تخلیه کنند) الکساندرسور 400سفیر ایران را در محبس انداخته وبا دو اردو به جنگ با اردشیر رفت.اردوی اول مامور تصرف آذزبایجان واردوی دوم به طرف شوش حرکت کرد.
چون این دو اردو با هم ارتباط نداشتند اردشیر از این موضوع استفاده
کرد و اردوی دوم را شکست داد اردوی اول اگر چه در ابتدا بهره مندی داشت ولی موقع عقب نشینی تلفات زیادی داد ودر نتیجه ی جنگ ها نصیبین وحران به تصرف اردشیر در امد. اردشیر بعد از ان قصد سوریه را کرد ولی قبلا لازم دید متوجه ارمنستان شودچون منطقه کوهستانی بود پادشاه ارمنستان سخت مقاومت کردسر انجام اردشیر به حیله پادشاه ارمنستان را کشت و مملکت را تسخیر کردو پسر پادشاه ارمنستان فرار کرد.

Mohamad
02-19-2011, 04:44 AM
اردشیر برای اینکه حسیات مردم را با خود موافق کند به جمع آوری اوستا پرداخت ومغ ها را ترویج وآتشکده های خاموش را روشن و ومذهب زردشت را مذهب رسمی ایران نمود ورئیس روحانیان را که لقب موبذان موبذ ملقب بود به یکی از بلندترین مقام دولتی ارتقا داد.
او از نفرت مردم از خودسری پادشاهان وامرای محلی دوران اشکانی استفاده کرد.وتمام امرا و شاهزادگان اشکانی را سخت وبیر حمانه تعقیب کرده بسیاری از آنهارا کشت وعده کمی به بین النهرین وهند وافغانستان کنونی فرار کردند.
خلاصه کارهای اردشیر در امور داخله به این قرار است:
1-ایجاد مرکزیت وتبدیل پادشاهان و امرای محلی به نجبای درباری با القاب وعناوین مختلف.
2-جمع آوری اوستا که از زمان بلاش اول شروع شده بود. در این کار تن سر نامی که هیربذان هیربذ بود کمکهای معنوی زیادی به اردشیر نمود.
3-رسمیت دادن دين زردشت ودخالت دادن مغ ها در تعقیب مرتدین و گشودن وصیت نامه های در گذشتگان وتقسیم متروکات.
4-تقسیم اهالی به طبقات و درجه بندی مستخدمین ادارات.
5-زنده کردن قشون جاویدان داریوش اول.
6-تخفیف در مجازاتها ومنع بریدن دست.
عقیده ای که به اردشیر نسبت میدهند این است:
1-به جای آزادی دوره اشکانیان باید نظم وقانون واحدی حکمفرما باشد.
2-دولت و دین به هم بسته اندویکی بی دیگری نپاید.

Mohamad
02-19-2011, 04:44 AM
دوم: شاپور اول ( شاه پوهر )


شاپور در 241م. بعد از پدر به تخت نشست.در بدو سلطنت او ارمنستان وحران شوریدند.شاپور شورش ارمنستان را بزودی خاموش کرد ولیکن تسخیر حران کار مشکلی بود. زیرا چنانکه گذشت تراژن سپتیم سور به واسطه دیوارهای محکم آن عاجز شده وشهر را رها کرده رفتند.
در این احوال اتفاقی روی داد که کار شاپور را آسان نمود دختر پادشاه حران به شاپور پیغام داد که حاضر است شهر را تسلیم کند.به شرط اینکه شاپور او را به زنی اختیار نماید.شاپور پذیرفت و دختر به پدر خود خیانت کرده شهر راا تسلیم نموده ولی بعد از تسخیر شهر چنانچه مورخین نوشته اند دختر را به امر شاه به جلاد سپردند.

Mohamad
02-19-2011, 04:45 AM
سوم:هرمز اول(ائوهرمزد)

بعد از پدر به سلطنت رسیدوفقط یک سال حکومت نمود.مانی را که از ایران رفته بود خواسته در قصر خود در دستگرد پناه داد ونوازش کرد.فوت او 272م.بود.
نوشته اند که هرمز خیلی رشید بوده ودر جنگهای شاپور با رومی ها شرکت داشته است.

Mohamad
02-19-2011, 04:45 AM
چهارم:بهرام اول(وره ران)

بعد از برادر به تخت نشست وچهار سال سلطنت نمود.زنوبیا ملکه تدمرکه زن اذینه بودوبعد از او به تخت نشست به واسطه فشار روم از بهرام استمداد کرد واو سیاست غلطی پیش گرفت.توضیح آنکه قوه ی مختصری به ملکه فرستاد ودر نتیجه تدمر معدوم گردیدوارلین امپراطور روم هم از دخالت ایران مکدر شد.
بعد که بهرام شنید امپراطور در صددجنگ با ایران است جبه ارغوانی رنگ ممتازی با هدایای دیگر برای او فرستاد(رنگ ارغوانی از اختراعات فینیقی هاست ودرعالم قدیم اهمیت داشت) با وجود این پس از چندی ارلین تشخیص داد که بعد از تدمر نوبت ایران رسیده وقصد آن را کرد ومردم آلان را تحریک نمود تا از طرف قفقازیه به شمال ایران هجوم آرند.
کار ایران با شاهی ضعیف النفس مانند بهرام سخت بود ولیکن از خوشبختی او و سلسله ساسانیان ارلین بعد از ورود به بیزانس کشته شد275م.وبهرام هم بزودی درگذشت.به حکم این شاه مانی را گرفته زنده پوست او را کندندو بعد آن را به دو تیر نصب کرده در جندی شاپور برای تماشای مردم عرضه داشتند.

Mohamad
02-19-2011, 04:45 AM
پنجم:بهرام دوم(وره ران)

بعد از پدر به تخت نشست 275م.در ابتدا خیلی جبار وسفاک بود ولیکن چون کنکاش برای خلع او نمودند به نصیحت موبدی تغییر رفتار داد.
از کارهای او مطیع کردن سک ها بودکه در نیمه قرن دوم ق.م.در سیستان افغانستان برقرار شده بودند.بهرام پس از ان ممالک دیگری را نیز در طرف مشرق ایران مطیع کرد ومی خواست ادامه به جهانگیری خود دهد ولیکن جنگ رومی ها مانع شد.توضیح آنکه امپراتور روم کاروس خواست نقشه ارلین را اجرا کند وجنگی با سارمات ها که در آن طرف کوههای قفقاز وجنوب روسیه کنونی سکنی داشتند شروع کرده به حدود ایران رسید.
بهرام که قوای خود را به طرف مشرق متوجه نموده واز سرحدات غربی ایران دور بود سفیری نزد کاروس فرستاد تا مذاکراتی درباره صلح نماید.کاروس جواب داد(تا شاه ایران مطیع نشود از جنگ منصرف نخواهم شد وایران را چنان عاری از درخت خواهم کرد که سر من عاری ازمو است )پس از آن جنگ را شروع نموده بین النهرین وتیسفون را گرفت ولیکن در این احوال رعد وبرقی حادث شد که بعد امپراتور را مرده یافتند ومعلوم نیست برق او را زد یا مرگ از جهت دیگر روی داد.به هر حال قشون رومی این واقعه را خشم خدا دانسته و تقاضای عقب نشینی نمود.
فوت بهرام در 282م.بود.سکه های او صورت ملکه و پسر جوان اورا داراست.

Mohamad
02-19-2011, 04:45 AM
ششم:بهرام سوم (وره ران)

پسر هرمز به تخت نشست ولی بیش از چند ماه سلطنت نکرد.این شاه معروف به سکان شاه است زیرا در حیات پدرش بعد از تسخیر سیستان به حکومت انجا منصوب شده بود.

Mohamad
02-19-2011, 04:45 AM
هفتم:نرسی(نرسه)

بعداز بهرام سوم به تخت نشست282م.او پسر شاپور است.در ابتدا بین نرسی وهرمز برادر او بر سر سلطنت نزاعی شد ونرسی فایق آمد.
از وقایع مهم این زمان جنگ با روم است.وقتی که دیوکلثین امپراتور روم شد در 286م.در صدد اجرای نقشه کاروس برامدو در قدم اول تیرداد پسر خسروشاه ارمنستان را که اردشیر کشته بود به پادشاهی این مملکت معین کرده با سپاهی به آن سمت فرستاد.ارامنه او را با آغوش باز پذیرفتند(از ان جهت که ارامنه شاهزادگان ساسانی را جهت تعصب آنها نسبت به دین زردشتی نمی پذیرفتند)ولی طولی نکشید که نرسی او را از آنجا براندو تیرداد نزد دیوکلثین که در اعلی درجه قدرت بود رفته حمایت او را خواستار شدو او گالریوس سردار قشون روم در دانوب امر کرد به سوی سوریه رفته قشون رومی را به قصد ایران حرکت دهد.
از طرف دیگر نرسی به بین النهرین تاخت ودر جلگه این مملکت در نزدیکی حران تلاقی فریقین روی داد وجنگ سختی در گرفت.در مدت دو روز جنگ بی نتیجه بود.روز سوم سواران ایرانی قشون رومی را شکسته چنان تارو مار کردندکه فرصت عقب نشینی نیافت وگالریوس وتیردادخود را به فرات انداخته به صعوبت جان در بردند.296م.
سال دیگر در موقع زمستان 297م.دیوکلثین همان سردار را به طرف ایران فرستادتا شکستهای خود را جبران کند.گالریوس نظر به تجربه ای که آموخته بود از جنگ با سواره نظام ایران در جلگه ها احتراز کرده از طرف ارمنستان به ایران حمله برد وناگهان به اردوی ایران شبیخون زده فاتح شد.بر اثر آن نرسی زخم برداشته با زحمت زیاد فرار کردو بسیاری از نجبای ایرانی اسیر شدند.نرسی سفیری نزد گالریوس فرستادخواستار صلح شدوپس از ان سفیری از روم نزد نرسی آمده شرایط سنگین برای صلح معین کرد:
1-واگذاری 5 ولایتی که در ساحل یمین رود دجله واقع بود.
2-عدم دخالت ایران در ارمنستان و واگذاری (قلعه زنتا (واقع در آذربایجان)به مملکت مزبوره
3-تصدیق بر اینکه گرجستان تحت الحمایه روم است.
4-اعتراف به اینکه رود دجله سرحد دولتین است.
5-نصیبین یگانه محلی برای مبادله مال التجاره بین ایران وروم خواهد بود.
اسامی پنج ولایت چنین بود:
1-ارزون
2-مک
3-زابده
4-رحیمه
5-کاردو یا کردو
دجله موافق این عهد نامه سر حد دولتین شد297م.وهمجواری روم آذربایجان وتیسفون را در تحت تهدید درآورد.
در هیچ زمانی چه در دوره اشکانیان و چه بعد از آن ایران چنین عهد نامه بدی با دولت روم منعقد ننمود بود. این بود که نرسی پس از انعقاد این عهد نامه نتوانست دیگر سلطنت کند واستعفا نمود پس از چندی از غصه بمرد301م.

Mohamad
02-19-2011, 04:45 AM
هشتم:هرمز دوم(ائوهرمزد)

بعداز پدر به تخت نشست.این شاه جوان عدالتخواه بودبه بسط دادگستری کوشید وبر ایران خیلی افزود ولی مدت سلطنت او بسیار کوتاه بود301-310م. زیرا در 310 م . در جنگ با عراق کشته شد . توضیح آنکه اعراب بحرین را گرفته از آنجا به حدود ایران تجاوز می کردند . سکه های او صورت ملکه را دارد .

Mohamad
02-19-2011, 04:46 AM
نهم:آذر نرسی(آذرنرسه)

بعد از پدر به تخت نشست وچون خیلی بی رحم وسفاک بود بزرگان نجبا او را معدوم وپسرش را کورکردند310م.
پس از آن از زن عقدی در خانواده سلطنتی کسی نبود که بر تخت نشیندزیرا هرمز برادر شاه مقتول از زندان فرار کرده به بیزانس رفته بود وچون عادات واخلاق یونانی داشت بزرگان ایران نخواستند اورا به شاهی انتخاب کنند.بنابراین طفلی را که منتظر بودند زن هرمز دوم بزاید همین که موبد اعلام کرد که پسر خواهد شد او را شاه دانسته تاج را در خوابگاه ملکه آویختند وجنین صاحب تاج وتخت گردید.

Mohamad
02-19-2011, 04:46 AM
دهم:شاپور دوم(شاه پوهر)بزرگ


مدت سلطنت شاپور هفتاد سال بودوبنابراین چند ماه بیش از عمرش بود.در سن 16 سالگی زمام امور را بدست گرفت.تا ان زمان ایران در سیاست خارجه محتاط و رویه ی دفاعی نسبت به تجاوزاتی که به حدود ایران میشد اختیار کرده بود . تجاوزات وقتی از طرف بحرین وگاهی از سمت بین النهرین یا شمال وقوع می یافت وخود تیسفون نیز تهدید میشد.
شاپور نخستین کاری که کردکشتیهایی به خلیج فارس انداخته اعراب بحرین را مخذول ومنکوب کرد.
نوشته اند که به حکم شاپور شانه هاي ياغيان و سركرده هاي اعرب بيابان گرد را سوراخ کرده ریسمانی از آن می گذرانیدند و آنها را از دروازه شهر آويزان مي نمودند و از این جهت معروف به ذوالاکتاف شد

Mohamad
02-19-2011, 04:46 AM
یازدهم:اردشیر دوم(ارت خشتر)


بعد از برادر به تخت نشست379-382م.اردشیر شاهی بود سست عنصر ولی نیک فطرت. از وقایع سلطنت او این است که تمام عوارض را موقوف کرد و از این جهت موسوم به اردشیر خیر (خیر خواه)گردید.در سال چهارم او را خلع کردندچه او میخواست از نفوذ فوق العاده نجبا بکاهد.

Mohamad
02-19-2011, 04:47 AM
دوازدهم:شاپورسوم(شاه پور)

بعد از اردشیر شاپور پسر شاپور دوم به تخت نشست382-388م.واقعه مهم این سلطنت تقسیم ارمنستان است.توضیح آنکه رومی ها بعد از فوت شاپور بزرگ از سستی اردشیر استفاده کرده یکی از شاهزادگان اشکانی را موسوم به ورزدات به تخت ارمنستان نشاندند.این شخص وزیری را که روم معین کرده بودکشت برادر اومانوئل بر ضد پادشاه قیام کرده از اردشیر کمک خواست و او قشونی به کمک وی فرستاد.
بعد در اثر این اقدام و وقایع دیگر بین ایران و روم در سر ارمنستان منازعه در گرفت ولیکن این دفعه هر دو دولت خواستار صلح بودند زیرا اردشیر میلی به جنگ نداشت و دولت روم گرفتار مردمانی بود موسوم به گت ها که به خاک روم شرقی تجاوز کرده بودند بالنتیجه مذاکراتی که در زمان اردشیر دوم شروع شده بود خاتمه یافت و طرفین بالاخره تراضی به تقسیم ارمنستان کردند واین مملکت که در مدت چند قرن دردوره اشکانی و این دوره بین ایران وروم موضوع منازعات و جنگها بود تقسیم شد.بدین نحو که قسمت اعظم جزو ایران و قسمت کوچکتر(غربی)جزو امپراتوری روم گردید ولی در هر دو قسمت شاهزادگان اشکانی از طرف ایران و روم به حکومت معین شدند384م.

Mohamad
02-19-2011, 04:47 AM
سیزدهم:بهرام چهارم (وره ران)

بعد از برادر به تخت نشست388-399م.این شاه به مناسبت اینکه در زمان پدرش والی کرمان بود به کرمانشاه معروف است.
در زمان او خسرو والی ارمنستان ایران بر بهرام یاغی شدتوضیح آنکه دولت روم حکومت ارمنستان روم را هم به او داد ودر اثر آن خسرو با تئودس امپراتور روم مواضعه نموده از اطاعت ایران خارج گردید.بهرام قشونی به ارمنستان فرستاده و او را به ایران آورده در قلعه فراموشی حبس کردندوبرادر او موسوم به بهرام شاپور به جای او منصوب گردید.
بهرام در موقعی که در قشون شورشی روی داد کشته شد.بعضی تقسیم ارمنستان را مربوط به زمان او دانسته اند وعقیده دارندکه این واقعه در 390م.روی داده است.در این زمان تئودوس امپراتور ی روم را به دو قسمت کرد395م.قسمت شرقی به روم شرقی یا بیزانس و قسمت غربی به روم غربی موسوم شد.پایتخت اولی قسطنطنیه ومرکز دومی روم بود.از این به بعد همجوار ایران ساسانی روم شرقی است.

Mohamad
02-19-2011, 04:47 AM
چهاردهم:یزدگرد اول (یزدکرت)

پسر شاپور سوم در 299م.به تخت نشست.در روایات ایرانی این شاه را گناهکار خوانده اند ولیکن مورخین خارجه گویند که شاهی بود با حسیات خوب وجوانمردی وچون می خواست از نفوذ بزرگان بکاهد وبه تعصب مغ ها میدان نمی داد او را گناهکار گفتند.
در زمان او امپراتور روم شرقی در تحت حمایت یزدگرد درآمد.توضیح آنکه آرکادیوس امپراتور بیزانس چون نزدیکی مرگ را احساس کردو ولیعهدش تئودوس در گهواره بود برای اینکه پسرش بی مانع بر تخت نشیند و امپراتوری روم شرقی از جنگهای ایران محفوظ بماند در وصیت نامه خد او را به یزدگرد سپرد خواهش کرد که امپراتوری را حمایت کند.یزدگرد همین که بر مفاد وصیت نامه اطلاع یافت خواجه دانایی آنتیوخوس نام که نیز خیلی مجرب بود به قسطنطنیه فرستاد تا تئودوس را تربیت نمایدو به سنای بیزانس اعلام کرد:دشمن امپراتور صغیر دشمن شاه است.
تئودوس دوم تحت حمایت یزدگرد وبا سرپرستی او بزرگ شده بر تخت نشستو چنانکه نوشته اند تا یزدگرد زنده بود هیچگاه از فتوت و جوانمردی خود نسبت به بیزانس نکاست واین دولت ار طرف ایران نگرانی نداشت.حتی بعد از اینکه امپراتور سفارتی به دربار حامی فرستاده خواهش کرد که نسبت به مسیحیان مقیم ایران توجهی بشود یزدگرد سفیر مزبور را که از روحانیون بلند مرتبه بود به گرمی پذیرفت و رفتار خود رانسبت به مسیحیان تعدیل نموده راجع به آزادی عیسویان ایران در بنا کردن کلیساها و پرستش مسیح فرمانی داد409م.
مقارن این زمان دولت بیزانس سخت در فشار مردمان قوی وتازه نفس شمالی بود.این مردمان که ار طوایف مختلف بودند در اثر فشار هون ها همواره به قسمت غربی وشرقی روم حمله نمودندچنانکه در سال410م.شهر روم پایتخت هزار ساله روم غربی به دست آلاریک نامی افتاد.
مورخین عقیده دارند که در این زمان یزدگرد به سهولت می توانست بقیه بین النهرین ونیز شامات وآسیای صغیر را متصرف شودولیکن صلح طلبی یزدگرد و دوستی که آرکادیوس نسبت به او اظهار می کرد مانع از جنگ با بیزانس گردید.
شهر یزد را از بناهای یزدگرد می دانندجهت فوت او معلوم نیستموافق روایت ایرانی در نزدیکی دریاچه سو (چشمه سبزه وار)از لگد اسب آبی مردولیکن بعضی گمان دارندکه از سو قصد فوت کرده است420م.
بعد از یزدگرد پسرش شاپور که در ارمنستان حکومت داشت خواست به جای پدر به تخت نشیند ولی دیری نگذشت که بزرگان نجبا او را کشته یکی از خویشان یزدگردرا که خسرو نام داشت به تخت نشاندند.

Mohamad
02-19-2011, 04:47 AM
پانزدهم:بهرام پنجم(گور)

که در نزد نعمان ملک حیره در قصر خورنق تربیت یافته بود به تقویت منذر بن نعمان به تخت نشست.موافق روایت ایرانی قرارشد نزاع بهرام و خسرو در سر تخت سلطنت به این ترتیب قطع شود که تاج را در میان دو شیر بگذارند و هر کدام از دو رقیب که آن را برداشت شاه باشد وبهرام موفق شد.
در زمان این شاه مردم صحرا گرد جدیدی به ایالات شمال شرقی ایران و باختر هجوم آوردند.در سال163م.مردمانی موسوم به یوئه چی فشار به سک هاییکه بین سیحون وجیحون بودند داده آنها را به باختر راندند پس از آن در 130 ق.م.باختر را آنها گرفتند و سک ها به طرف ممالک مجاور باختر از طرف جنوب متوجه شدند.طایفه ای از یوئه چی ها موسوم به کویشان طوایف دیگری را در ازمنه بعد مطیع نموده دولتی تشکیل دادندکه موسوم به کوشان شد و رومی ها برای اینکه فشاری به ایران وارد آورند با آنها روابطی داشتند.
مقارن این زمان425م. باز از ماورای جیحون مردمی به مملکت کوشان حمله کردند.این مردم با یوئه چی ها قرابت داشتند.مورخین ایرانی این مردم را هیاطله نامیده اند.آنها مردمی بودند خیلی قوی وتازه نفس.پیدایش آنها در این طرف جیحون و اشغال باختر وحشتی در شرق تولید کرده بود425م.و ایرانی ها از تاخت وتاز آنها در اضطراب بزرگی بودنداما بهرام برای اینکه حرکت خود را به طرف شمال وشرق ایران پنهان بدارد اول متوجه اذربایجان شد وبعد در نهان شبها حرکت کرده با سرعت حیرت انگیزی خود را به هیاطله رسانید ودر طلیعه صبح جنگی با آنها کرده خاقان آنها را کشت و غنایم زیاد برگرفت.
بعد هیاطله را تا رود جیحون تعقیب کرد د از رود مزبور گذشته چنان ضربتی به آنها وارد نمود که تا بهرامسلطنت داشت به طرف ایران نیامدند.
تاج خاقان هیاطله که جزو غنایم جنگی بود زینت آذر گشناسب آتشکده معروف شهر شیز شد.
جنگ با روم شرقی
جهت این جنگ آزار مسیحیان مقیم ایران بود که از تعصب مغ ها فرار کرده به ممالک بیزانس میرفتند.بهرام استرداد آنها را خواستار شد و تئودوس چون می دانست که عقوبت سختی در انتظار آنهاست پس از دادن آنها دست باز داشت.بهرام حکم کرد کارگران رومی را در معادن طلاونقره ایران حبس و اموال آنها را در خاک ایران توقیف کردند.بر اثر این اقدام کدورت بالا گرفت ومنتهی ب جنگ شد.
مهر نرسی که از نجبای درجه اول ایران بوددر نزدیکی نصیبین جنگ با لشکر بیزانس نمود ولی بهره مندی نیافت.پس از آن بهرام به کمک نصیبین شتافت وهمین که سردار رومی از قضیه مطلع شد تمام اسباب و ادوات جنگی را سوزانیده به خاک روم عقب نشست .بهرام
تئودوسیوپولیس را که حالا معروف به ارز روم است محاصره کردولی به تسخیر آن موفق نشد.
سال بعد 422م.جنگ دوام داشت و اگر چه ایرانی ها بهره مندی نداشتندولی به سرعت جای تافات را پر می کردندبالاخره رومی ها خسته شده تکلیف صلح کردندو عهدنامه ای برای صد سال منعقد شد.که بدین شرح است:

1-آزادی مذهب عیسوی در ایران و مذهب زردشتی در روم بود.این ماده ای که راجع به آزادی مذهب عیسوی بود از جهت مغ ها اجرا نگردید.
2-دیگر اینکه دولت روم متعهد شد سالیانه مبلغی به دولت ایران برای نگاهداشتن ساخلو های قوی در دربند داریال قفقاز بپردازدتا بدین وسیله از تجاوزات مردمان شمالی به حدود ایران و روم جلوگیری به عمل آید.
فوت بهرام در 438م.روی داد. گویند در شکارگاه در باتلاقی فرو رفت . او را بهرام گور گفته اند زیرا میل مفرطی به شکار این حیوان داشته.کتاب(هفت گنبد)راحکیم نظامی گنجوی به نام این شاه به رشته نظم درآورده است.

Mohamad
02-19-2011, 04:47 AM
شانزدهم:یزدگرد دوم (یزد کرت)

بعد از پدر به تخت نشست و حملات هیاطله به ایالات شمال شرقی در ایران مجالی به او نداد که به رومی ها بپردازد.در این اوان مذهب عیسوی در ارمنستان انتشار می یافت و یزدگرد می خواست آن را در مذهب زردشتی نگاه داردتا از ایران جدا نشود اما خطی که میسروب ارمنی اختراع کرده بود 397م.مبانی ملی ارامنه را محکم نموده آنها را به پا فشاری تشویق می کرد.وزیر ایران مهر نرسی اعلامیه ای منتشر کرد و اصول مذهب عیسوی را رد کرد.روسای روحانیون ارامنه ردی بر این نوشتند و بعد ارامنه شوریدند.
در این موقع یزدگرد از جنگهایی که در مشرق با هیاطله می نمود خلاصی یافته به ارمنستان شتافت وجنگ خونینی در آوارائیر در گرفت .سردار قشون ارامنه واردان مامی کنی کشته شد ورئیس روحانیون ارامنه با ده نفر از کشیشهای بزرگ اسیر شدند.پس از آن آرامش برقرار و آتشکده ها روشن گردید و برگشت مردم به مذهب زرتشتی از اینجا حاصل شد که مذهب عیسوی در میان سواد مردم هنوز ریشه ندوانیده بود.
از وقایع سلطنت یزدگرد عهدنامه ای است که با روم شرقی بست و به موجب آن تئودوس متعهد شد که رومی ها استحکاماتی در نزدیکی حدود ایران بنا نکنند ونیز قبول کرد سالیانه مبلغی بپردازد تا دولت ایران یک ساخلو قوی در در بند(قفقازیه-کنار دریای خزر)نگاهداشته نگذارند مردمان شمالی به طرف ایران و روم شرقی تجاوز کنند.
یزدگرد در جنگهای خود با هیاطله بهرمندی بهرام گور را نداشت ولیکن با وجود این موفق شد که از تاخت وتاز آنها در حدود ایران جلوگیری کند.این جنگها از سال 443تا451م. دوام داشت.

Mohamad
02-19-2011, 04:48 AM
هفدهم:هرمز سوم(اسوهرمزد)


بعد از پدر به واسطه اینکه برادر بزرگتر او فیروز در سیستان و دور از پایتخت بود به تخت نشست457م.فیروز بر اثر این خبر نزد خان هیاطله رفته با کمک او تخت را از برادر گرفت.

Mohamad
02-19-2011, 04:48 AM
هجدهم:فیروز اول(پیروز)

بعد از برادر به تخت نشست459م.در زمان این پادشاه خشکسالی و قحطی بزرگی در ایران روی داد که چند سال طول کشید ولی فیروز مملکت را خوب اداره کرد.توضیح آنکه در مالیاتها تخفیف داده غله و آذوقه از خارجه برای اهالی تهیه کرد و قرار داد که اغنیا بهضعفا کمک کنند.
عید آب ریزگان در این زمان تاسیس شد و به یادگار بارانهایی بود که آمد.
در زمان این شاه جنگی با بیزانس روی نداد زیرا هر دو دولت گرفتار مردمان تازه نفس شمالی بودند که به ممالک آنها حمله میکردند.در ایران هیاطله ودر روم شرقی هون ها و مردمان دیگر.
در این زمان ارانی ها(آلبانی ها)که از جنگ بین دو برادر یعنی هرمز و فیروز استفاده کرده از اطاعت خارج شده بودند که مجددا به جد وجهد فیروز مطیع شدند.

Mohamad
02-19-2011, 04:48 AM
نوزدهم:بلاش(ولگاش)

بعد از برادر به تخت نشست483-487م.این شاه سوخرا حاکم سیستان را مامور کرد که با خشنواز داخل مذاکره شده قرار صلحی بدهد.حاکم مذبور برای اینکه در مذاکرات کامیاب باشد لشگری جمع کرده پس از آن در مذاکره شده خشنواز راضی گردید که اسرا و غنایمی که از سپاه فیروز برده با فیروزدخت دختر فیروز و زنهای او مسترد دارد و با ایران صلح نماید به شرط اینکه ایران مبلغی سالیانه بپردازد.دربار ایران پیشنهاد را پذیرفت483-485م.
بعضی معتقدند که ایران در مدت دو سال این مبلغ داده می شد.بلاش پس از استرداد اسرا متوجه ارمنستان گردید و واهان سردار ارامنه از شاه در خواست کرد که آزادی مذهب عیسوی در ارمنستان اعلان شود.در ابتدا بلاش راضی نمی شد ولی در این اوان گرفتار جنگ خانگی گردید.توضیح آنکه برادر او زارن مدعی تخت سلطنت شد و واهان با تمام قوای خود به کمک شاه شتافت.
این بود که بلاش بعد از فراغت از این جنگ واهان را پذیرفت و مذهب عیسوی در ارمنستان و گرجستان رسمی شد.پس از آن این دو مملکت باطنا با ایران همراه شدند.

Mohamad
02-19-2011, 04:49 AM
یستم:قباد اول(کوات)

قباد پسر فیروز بود.در زمان سلطنت بلاش خواست تخت را از او بستاند ولی موفق نشده فرار کرده نزد خشنواز رفت.خان هیاطله پذیرایی شایانی از از او کردو بعد از سه سال قشونی برای او تهیه نمود که با بلاش جنگ کرد.ولیکن در این احوال بلاش مرد487م. ونجبای ایران قباد را پذیرفتند.
قباد در سن 82 سالگی در گذشت531م.گرویدن او به مزدک از راه سیاست و برای کاستن از نفوذ نجبا و روحانیون بودبعد که قباد به مقصود خود رسید به قلع آنها پرداخت.
هیچیک از شاهان ساسانی به قدر او شهر در ایران بنا نکرد.از جمله کازرون است درفارس و گنجه در قفقازیه .ممیزی املاک برای تغییر مالیاتها و رفع تعدی و ظلم مامورین دولتی نیز در زمان او شروع شد و انوشیروان آن را انجام رسانید.
این شاه از 487تا531م.دو دفعه سلطنت کرد.وقایع مهم زمان او چنین است:
در ابتدا قباد به طرف خزرها متوجه شد.اینها مردمی بودند از نژاد اصفر که در سواحل غربی دریای خزر سکنی گزیده به صحرا گردی و تاخت وتاز در ممالک همجوار اشتغال داشتند و غالبا به طرف وادی رود کورا (کورش قدیم)می آمدند.قباد با آنها جنگ کرده غلبه یافت و عده زیادی از آنها کشته غنایم بیشمار برگرفت.

Mohamad
02-19-2011, 04:49 AM
بیست و یکم:خسرو اول انوشیروان عادل(خسرواونوشک ربان)



طبری گوید وقتی که قباد فرار کرده نزد هیاطله رفت دختر دهقانی در نیشابور گرفت و از او خسرو متولد شد.قباد او را خیلی دوست می داشت زیرا تولد او با فوت بلاش و برطرف شدن جنگ خانگی تصادف کرد و او این تصادف را به فال نیک گرفت.
چون قباد پسران دیگری داشت که از خسرو به تخت سلطنت نزدیکتر بودند در اواخر عمر خود بدین فکر افتادکه چنانکه امپراتور روم آرکادیوس پسر خود تئودوس را به یزدگرد اول سپرد او هم خسرو را به یوستین امپراتور روم بسپارد تا بعد از فوت او با همراهی قیصر بر تخت نشیند.با این قصد اقدامی کرد ولی امپراتور جواب رد داد.
جهت معلوم است:ممکن بود برای روم در آتیه مواقع استفاده پیش آیدو او مجبور گردد که سیاست را فدای درست قولی خود نمایدچنانکه یزدگرد در چنین موقعی واقع شد.
امر بدین حال بود تا قباد فوت کرد ودر سر تخت بین خسرو و کیوس و جام برادران او منازعه در گرفت.ولیکن از جهت همراهی مهبود که وزیر بود و سرعت اقدامات خسرو /اورنگ و دیهیم شاهی نصیب او گشت.
موافق روایات ایرانی شخصی که به به انوشیروان در اصلاحات مملکتی کمکهای گرانبهایی کرده بوزرجمهر(بزرگ مهر)است.این شخص در ابتدا معلم هرمز پسر انوشیروان بود و چون شاه دانایی و لیاقت او را مشاهده کرد او را به وزارت انتخاب کرد. در باب عقل و کفایت این وزیر حکایتها گفته اند.بوزرجمهر در زمان خسرو پرویز به امر او به قتل رسید.

Mohamad
02-19-2011, 04:50 AM
یست و دوم :هرمز چهارم(اهورمزد)


هرمز بعد از پدر به تخت نشست579م.جنگهایی که با بیزانس در زمان انوشیروان شروع شده بود تعقیب شد ولی برای هیچکدام از طرفین نتیجه قطعی نبخشید زیرا هر دو طرف به داشتن دارا اهمیت زیاد می دادند.
در588م.زمانی که قشون ایران با رومی ها در جنگ بود خبر تاخت وتاز ترک ها در حدود ایران رسید.توضیح آنکه چون خاقان ترکستان رنجیدگی مردم از هرمز و اشتغال قشون ایران را به جنگ دیدخواست از موقع استفاده کند.موقع هرمز مشکل بود.ولیکن سردار نامی ایران بهرام چوبین (رئیس خانواده مهران)با سپاهیان کم ولی زبده به طرف ترکستان شتافت و جنگ سختی با خان بزرگ نموده او را بکشت.پس از آن جنگ دیگری با ترک ها کرده پسر خان بزرگ را اسیر نمود و غنایم زیادی برگرفت.
نوشته اند که 256 شتر برای حمل طلا و جواهراتی که به دست آمده بود لازم شد.در این جنگ خاقان ترکستان از فیلها و شیرهای جنگی به کار برده بود ولیکن از تیرهای تیر اندازان ایرانی آنها برگشته به جان قشون ترک افتادند واضطرابی که در قشون خصم روی داد سردار ایرانی استفاده کرد شکست فاحشی به ترک ها داد چنانکه قبول کردندکه سالیانه باجی به ایران بپردازند588م.
هرمز بعد از شکست ترک ها از فتح بهرام نگران شده او را به جنگ رومی ها در لازیکار فرستاد589م.در اینجا بهرام شکست خورد ولی هرمز به جای اینکه کمک برساند از شکست او خشنود شده برای او برای تحقیر وی دوک دان و جامه زنانه فرستاد!
سپاهیان ایران از این رفتار هرمز نسبت به سردار خود در خشم شدند و با لشگر ایران که در در بین النهرین جنگ می نمود اتفاق نموده به طرف تیسفون حرکت کردند تا انتقام از هرمز بکشند.هرمز سپاهی برای جلوگیری فرستاد آن هم به یاغیها ملحق شد و وقتی که این خبر به پایتخت رسید مردم شوریدند و او فرار کرده به دست بیستام (ویستاخم)که با او خویشی داشت افتاد و کشته شد590م.

Mohamad
02-19-2011, 04:50 AM
بیست و سوم:خسرو دوم معروف به خسرو پرویز(خسرو اپرویز)



خسرو بعد از پدر به تخت نشست و نامه ای به بهرام چوبین نوشته او را به دربار خود احضار و بلندترین مقام دولتی را به او وعده کرد.بهرام جواب داد که :خسرو باید نزد او رفته عفو خود را بخواهد.
خسرو باز در صدد استمالت بر آمد و نتیجه نگرفت.
بالاخره قشونی برداشته به قصد او رفت و شکست خورده فرار کرد.بعد از دجله عبور کرده به سیرسزیوم که تابع بیزانس بود در آمد و رومی ها با احترام او را پذیرفته دستور از قسطنطنیه خواستند.مریس امپراتور بیزانس حاضر شد خسرو را پسر خود دانسته حمایت نماید تا به تخت ایران برگردد به شرط آنکه او در ازای چنین همراهی ارمنستان ایران را با شهر دارا به دولت بیزانس وا گذارد.
پس از آن خسرو با قشون رومی عازم ایران گردید اما بهرام چوبین بعد از شکست خسرو وارد تیسفون شده به تخت نشسته بودولی وقتی خبر آمدن خسرو با قشون رومی شیوع یافت مقام او سست گردید.
در سنه 591م. خسرو از دجله گذشت و در جنگی که بین رومی و آذربایجانی از یک طرف و سپاه بهرام از طرف دیگر روی داد او شکست خورده (بهرام چوبین)فرار کرد و نزد خاقان ترکستان رفت.
خسرو بعد از این فتح به تیسفون وارد شده بر تخت نشست و بعد قشون رومی را با هدایای فراوان مرخص کرد و اشخاصی را که باعث خلع و کشته شدن پدرش شده بودند گرفت و بکشت.
خسرو پرویز شاهی بود ضعیف النفس /خودپرست /ستمکار /شهوتران و حق ناشناس بود.سلطنت او دائما به جنگ گذشت وجنگهای او نه فقط چیزی به ایران نداد بلکه آن را با سرعت حیرت آوری به انحطاط برد.

Mohamad
02-19-2011, 04:50 AM
بیست و چهارم:قباد دوم (کوات)



بعد از خلع پدر برتخت نشست اسم او شیرویه و بعد از جلوس معروف به قباد گردید.از کارهای او صلح با بیزانس است.
ایران و روم شرقی هر دو از جنگهای متمادی فرسوده شده بودند از این جهت همین که قباد تکلیف صلح کرد هرقل پذیرفت و صلح بدین شرایط مقرر گردید:
1-طرفین آنچه خاک از همدیگر گرفته اند مسترد دارند و اسرا را هم رد کنند.
2-صلیب مسیح را که ایرانی ها از بیت المقدس آورده بودند پس بدهند.سترداد صلیب باعث جشنها در روم شرقی گردید629م.
قبادپس از اینکه کار به امور داخله پرداخته عوارضی را که خسرو پرویز تحمیل کرده بود موقوف و محبوسین را رها وبه اشخاصی که از طرف پرویز اجحاف و تعدی شده بود مهربانی نمود ولی بزودی معلوم شد که این اقدامات او از نیکی فطرت نبوده بلکه می خواسته مقام خود را محکم کند زیرا دیری نگذشت که تمام برادران خود را بکشت و خود نیز از طاعونی که در ایران شیوع یافته بود در گذشت .سلطنت او دو سال و چند ماه بود.

Mohamad
02-19-2011, 04:50 AM
بیست و پنجم:اردشیر سوم (ارت خشتر)



بعد از قباد پسر او اردشیر که طفل هفت ساله ای بود شاه شد.شهربراز که در زمان قباد اطاعت اوامر او را نمی کرد چنانکه آسیای صغیر و سوریه و مصر را به رومی ها مسترد نداشته بود در این موقع به خیال تصرف تخت سلطنت افتاد و برای اینکه هرقل را با خود همراه کند پذیرفت که ممالک مزبوره را به رومی ها مسترد دارد و مبلغی هم بپردازند.
هرقل اتحاد و وصلت هایی با او نمود و بعد از آن شهر براز تخت را تصرف کردولی بیش از دو ماه نتوانست آن را نگاه دارد.توضیح آنکه خسرو پسر قباد در خراسان بر او خروج کرد و در اثر آن سربازان بهرام بر او شوریند و دیری نگذشت که به دست آنها کشته شد.
در مدت این دو ماه دو واقعه مهم روی داد:
1-آسیای صغیر و مصر و سوریه را تخلیه و به بیزانس رد نمودند.
2-خزرها بر ارمنستان استیلا یافتد.629م.

Mohamad
02-19-2011, 04:51 AM
بیست و شش الی سی و چهارم:
زمان هرج و مرج

بعد از شهر براز خسرو سوم نوه هرمز چهارم و بعد از او جوانشیر پسر خسرو پرویز به تخت نشستند.
پس از آنها پوراندخت دختر خسرو پرویز را به تخت نشاندند و او چون دید از انحطاط ایران و شکستهای لشگر آن نمی تواند مانع شود بعد از یک سال و پنج ماه استعفا داد.بعد گشناسب برده برادر خسرو سوم به تخت نشست و پس از آن آزرمیدخت دختر خسرو پرویز و خواهر بوراندخت چندی ملکه ایران بود و بدست رستم فرخ هرمز والی خراسان خلع شد.
پس از آن در ظرف چها سال 12 نفر به سلطنت رسیدندپس از چندی خلع یا کشته شدند.
از وقایع زمان این سلطنت راجع به سیاست خارجه صلح قطعی است که بوراندخت با هرقل نموده و نصیبین برای ایران بماند.

Mohamad
02-19-2011, 04:51 AM
سی و پنجم:یزدگرد سود(یزدکرت)



در 632به تخت نشست.نسب او درست معلوم نیست.طبری گوید که پسر شهریار (یعنی نوه خسرو پرویز) واز مادر زنگی بود و چون کسی را از خانواده سلطنت نیافتند ناچار او را بر تخت نشاندند.
وقتی یزدگرد به شاهی رسید تمام آثار انقراض پدیدار وبا این حال یزدگرد جوان و بی تجربه بود و کسی هم از خاندان سلطنت به واسطه کشتار قباد نبود تا وی را یاری کند.
پایان سلسله ساسانی