PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : هر آنچه كه مي بايد در مورد زرتشت دانست



Mohamad
02-18-2011, 09:02 PM
http://www.sepandarmazd.com/links/images/zartosht-1big.jpg


به خشنودي اهورامزدا

زرتشت پيامبر بزرگ اريائي , يكي از جمله نوادر انديشمندان جهان است . درباره دوران زندگي وي اگاهي درستي در دست نيست , اما قدر مسلم ان است كه دانشمندان بر اساسو پايه پژوهشهاو برسيهاي انجام شده,زمان زندگي وي را از 1500 تا 3000سال پيش از ميلاد ميدانند . (اگر امسال را 1386 خورشیدی در نظر بگیریم دقيقا"3745سال).
اموزشها وفلسفه وجهان بيني زرتشت از همان دورههاي كهن مورد توجه حكما و فلاسفه بزرگ جهان بوده است .انديشمندان جهان باستان چون فيثاغورس,ارسطو,افلاطون و... با افتخار وغرور از زرتشت و فلسفه وي ياد كرده اند .در حكمت اشراق اهميت و اعتبار و ديدگاههاي وي زمينه ساز بسياري از تحولات در فلسفه و حكمت شد .فلسفه عميق زرتشت , از افلاطون تا هگل را از جنبه هاي متفاوت و سرشار خود برخوردار كرده است و نيچه مرد برتر را در وجود اين بزرگ مرد تاريخ يافته و معرفي نموده است .
زرتشت نخستين پيغمبري بود كه در ان دوران كهن خداي واقعي را شناخت و يكتاپرستي را مطرح كرد .در فلسفه بران بود كه دو گوهر همزاد در اغاز , در عالم تصور پيدايي يافتند كه بكي نيكي و ان ديگري بديست . اساس حركت و جنبش و زندگي از برخورد اين دو مي باشد و اين هدف هيچ ارتباطي با ذات خداوند ندارد , در نهاد ادمي هم خير هست و هم شر .
پروردگار ادمي را ازاد و با اختيار و اراده كامل افريده , فرد خرد مند بايد از ميان نيك و بد , نيك را بر گزيند نه بد را و پيرو راه سپنتا مينو باشد نه انگر مينو .
زرتشت بر عليه خرافات و موهومات دوره خود قيام كرد . قرباني پيشكش ندر ها و پرداخت باج و خراج به كاهنان و قبول زور و بيداد از سوي فرمانروايان خودكامه و زهد و رياضت را مردود شمرده و از كردار اهريمني معرفي نموده . كار وكوشش و زندگي خوب وسالم و خوش ونعمت از راه درست به دست امده را ستود . عبادت را فقط خدمت به مردم و پيروي از سه اصل : انديشه و گفثار و كردار نيك معرفي كرد . بسياري از طبقات و گروههاي اجتماعي ان روز كه سود خود را در خطر ديدند بر عليه وي قيام كردند اما زرتشت با مقاومتي صبورانه ايستادگي كرد و در انجام رسالت خويش كامياب گشت
سروده هاي زرتشت كه در ميان تمام اثار ديني جهان مشخص و متمايز ميباشد , موسوم است به گاثه ها .گاث سرودي است كه با سداي خوش و اهنگين خوانده مي شود و17 قطعه مي باشد . ساير بخشهاي اوستا به زرتشت ارتباطي نداشته و بعدها به اين انديشمند بزرگ و پيامبر كهن نسبت داده شده و تفاوت در سبك و معني و مفاهيم , اين مورد را كاملا" روشن مي كند
يزدان پاك نگهبان ايران باد

Mohamad
02-18-2011, 09:03 PM
اهورا مزدا خدای زرتشت


نه قومی برگزيده دارد و نه با زبان ويژه ای برای کسانی وحی می فرستد و نه گروهی از آفريدگان خويش را مامور کشتار گروهی ديگر می کند و نه خودش شبانه چند هزار نفر از بندگانش (فرزندان مصريان) را از میان می برد و نه بابت لغزشهائی که خودش برای اين بندگان خواسته است آنها را بسوی آتش و مار و عقرب به جهانی ديگر روانه می کند.
او دستگاه بيکران آفرينش را برای زمين ما که ذره ای ناچيز در اين دستگاه است نيافريده، بلکه او جوهر راستی و سرآغاز راستی است. او به هستی آورنده خرد و آغاز و پايان نظامی است بنام « اشا» که ميلياردها کهکشان را با ميلياردها خورشيد آنها را از ميلياردها سال پيش با خرد بيکران خود در گردش دارد. است.
او برتر و پاک تر از آن است که ما او را درگير مسائل فرومايه زندگی چند انسان گمراه بکنيم. او اهورا مزداست. او خوشبختی و شادی و شکوفائی را برای جانداران اين زمين آفريده .او آزادی گزينش را آفريده تا انسانها بتوانند راه و روش وشيوه زندگی خود را بدلخواه خود گزينش کنند.او آرامش را آفريده تا مردمان زندگی اسوده داشته باشند. او انديشه نيک را آفريده تا زنان ومردان را به سوی بخش پرفروغ زندگی راهنمائی کند. او چيرگی به خود را آفريده تا مردمان را از لغزشهای نا خواسته زندگی دور نگاه دارد. او تکا مل و رسا ئئ را آفريده تا مردمان هر روز، هم خود و هم اين جهان را تازه تر و نوتر کرده و پيشرفت دهند. و سر انجام او جاودانگی را آفريده تا زنان و مردانی را که با او در روند آفرينش همکاری کرده و در خوشبخت کردن خود و ديگران و اين جهان گام برداشته اند در «سرای مينوی سرود»، جاودانه با فروغ خود و در فروغ خود روشنی بخشد.
او هيچگاه آفريده گان خود را «بنده و برده» خود نناميده بلکه هميشه آنها را « دوست و همکار» مینامد. دوست وهمکار برای بهتر کردن و خوشبخت کردن اين کره که ما انرا زمين میناميم.
اين نيک بختی استثنائی ايرانيان بود که اين آئين بی همتا از سرزمين آنها بر خيزد تا به تمام جهان نور بيافشاند.



بود مردمي کيش و آيين ما
نگيرد خرد ُخرده بر دين ما
بياريم باز آب رفته بجوي
مگر زان بيابيم باز آبروي
(فردوسي)

Mohamad
02-18-2011, 09:03 PM
نمـاز و نیـایش در آئین زرتـشتـی


"نمـاز رسمی ترین راه ارتباط فرد با اهورا مزدا و یکی از راههای سپاسگذاری ازبخششهای بی کران خداوندی است که در آئین زرتـشتـی عاشقانـه همواره مورد توجه بوده وهر زرتشتـی در اوج پاکی اندیشه روزانـه پنـج بار به نیایش اهورا مزدا می پردازد وضمن سپـاس و ستـایش اهورا مزدا بر آفریده های نیک خداوندی نیز درود می فرستدو ضمنقدرشناسی خود را به خدا نزدیکتر می گرداند تا از بخشش نیک اندیشی برخوردار گردد وبر نیکی های جهان هستی بیفزاید


یزدان پناه باد – دیر زیوشنی شاد باد (در پناه یزدان باشیم- تا دیر زمان به شادی زیست نمائیم )



اشو زرتشت پیامبر باستانی ایران در 1179 سال پیش از شاهنشاهی کورش بزرگ پیام جاودانی یکتا پرستی در جهان راپس از کنکاش و ژرف نگری درونی در میان مردمان آشکار نمود و ایرانیان آریائی را به پرستش یکتا آفریدگار جهان یعنی اهورا مزدا دعوت کردو پس از پشت سر گذاشتن مشکلات و سختی های بسیار سرانجام در دربار شاه گشتاسب بنیاد اجتماعی و مذهبی کیش زرتشتی را به شکل با شکوهی پایه گذاری نمود .
پیام اهورائی اشوزرتـشـت در گاتـها به شکل معجزه آسایی در میان نیایشها ، سروده ها ، تفسیرها و مطالب گرانبهای اوستا که به وسیله موبدان دین برای درک مردمان زمانه گردآوری و حفظ میشد چون گوهری گرانمایه و نگینی بی بدیل پس از هزاران سال رهبری کار آمد اندیشه ، مذهب و شکوه شاهنشـاهی مقتدر ایرانـی در جهان با پشت سر گذاشتن فراز و نشیب بسیار در هجوم دیوسیرتان و انیران از آسیب زمانه و گزند بدخواهان و بدکنشان در امان ماندو بی گزند پهنه اندیشه و زمان را شکافت و بدست ما رسیدو همچنان آوای دل انگیزش در جان جهـان جاری وجاودان واندیشه پر شکوه یکتـا پرستی ایرانیان پاینده و پایدار است و با یک جهان بینی منطقی وروشن و با یک فلسفه قوی و پویا در اوج اقتدار بر بلندای اندیشه بشریت به نظاره جهـان و مردمان آن نشسته و تحسین اندیشمندان را برانگیخته و جان و روح حقیقت جویان را مجذوب خویش ساخته و زمینه را برای یک زندگی خوش ،سالم و پر از آسایش برای مردمان در کنار پرستش اهورا مزدا و احترام به آفریده های سودمند اهورائی فراهم آورده است .
یک زرتشتی با جهان بینی که از اشو زرتشت آموخته میداند که در این جهان وظیفه ای سنگین را به دوش می کشد و باید همواره آماده نبرد با بدی ها باشد و ضمن دوری جستن از دروغ و گناه و اندیشه های بد پاسدار ارزشها ، نیکی ها و آفریده های سودمند بوده و ضمن گسترش راستی ، شادی و انجام نیکی ودستگیری نیازمندان و یاری درماندگان همواره ارتباط خود را با اهورا مزدا حفظ نماید .
نمـاز رسمی ترین راه ارتباط فرد با اهورا مزدا و یکی از راههای سپاسگذاری از بخششهای بی کران خداوندی است که در آئین زرتـشتـی عاشقانـه همواره مورد توجه بوده و هر زرتشتـی در اوج پاکی اندیشه روزانـه پنـج بار به نیایش اهورا مزدا می پردازد و ضمن سپـاس و ستـایش اهورا مزدا بر آفریده های نیک خداوندی نیز درود می فرستدو ضمن قدرشناسی خود را به خدا نزدیکتر می گرداند تا از بخشش نیک اندیشی برخوردار گردد و بر نیکی های جهان هستی بیفزاید .
در خصوص آشنایی با نمـاز و نیـایش در آئین زرتـشتـی باید به موارد خاصی اشاره کرد و به دانسته های دسته بندی شده جداگانه ای توجه نمود . نیایشها در آئین زرتـشتـی از پیچیدگی های ظریف زیبایی برخوردار بوده و با یک فلسفه خـاص و منطقی قـوی با یکدیگر در آمیخته تا زمینه را برای پاکی انسان و اندیشیدن ژرف به اهورا مزدا فراهم آورد .
در ارتباط با توضیـح فلسفه و ارتبـاط جزئیات در نیـایشها ژرف نـگری و پاسخگویی فقط از عهده موبدان و اندیشمندان قدرتمندی که در خصوص اوستـا و زیر و بم مطالب مذهبی مرتبط با کلام مقدس گاتـها و همچنین فرهنگ دینی زرتـشتـی اطلاعات کاملی در اختیار دارند ساخته بوده و توضیحات ارزشمند ایشان را طلب میکند . در اینجا مطالب صرفاً تداعی کننده ظاهری نمـاز و نیـا یش می باشد و پرداختن به فلسفه این آئین ها بر عهده
موبدان اندیشمندی که همواره نگهبان دین بوده اند گذاشته می شود تا گوهر منطق و راز زیبائیهای نهفته در مراسم نمـاز و نیـایش را بیان کنند . در خصوص آداب نیایش مطالب را باید به چند دسته تقسیم کرد :


1 . کتاب مقدس « خرده اوستـا »
2 . نـور ، روشنـایـی و آتـش
3 . روش خواندن نمـاز و نیـایش
4 . اشکال خواندن نمازهای گروهی
5 . مـاه ، روز و گـاه نیــایش
6 . کشتی و سدره ، لباس نیـایش
7 . پـاکـی تـن و اشـو یی روان

Mohamad
02-18-2011, 09:03 PM
« خرده اوستـا »


خرده اوستـا کتاب کوچک و مقدسی است که شامل قطعاتی چون دعاها ، نیایشها و نمازهایی از اوستـای بزرگ است که بهدینان زرتـشتـی همواره در زندگی روزمره جهت انجام تکالیف مذهبی به آن نیاز دارند . این کتاب ارزشمند توسط موبـد موبـدان آذرپاد مهراسپندان در زمان شاهنشاهی شاهپور دوم ساسانی از قسمتهای مختلف اوستای بزرگ جهت انجام مراسم مذهبی عامه مردم از جمله سدره پوشی ، ازدواج ، گرامیداشت درگذشتگان ، برگزاری جشنها و همچنین خواندن نماز و نیایشهای روزانه که مورد استفاده قرار میگرفت تهیه و استخراج شد و به شکل کتاب کوچکی که مورد استفاده همگان باشد دسته بندی گردیدکه شامل سروده های مقدس اشم وهو ، یتااهو ، سروش باج ، اوستای کشتی ، تندرستی ، پیمان دین ، ستایش یکتا خداوند ، صدویک نام خدا و نیایشهای خورشید نیایش ، مهـرنیایش ، ماه نیایش ، آتـش نیایش و نمازهای گاه هاون ، گاه رفتون ، ازیرن گاه ، ایوه سریترم گاه و اشهـن گاه و قطعاتی همچون اورمـزد یـشت ، هفتـن یشت ، اردیبهشـت یشت ، سروش یشت هادخت ، سروش یشت سر شب ، ورهـرام یشت ، آبـزور ، آفرینگان دهمان ، کرده سـروش ، همازور دهمان و آفرینگان گهنبار ، آفرینگان پنجه ، همازور ، فروردینگان و پتت و . . . می باشد . همانگونه که گفته شد هر کدام از این نیایشها به گونه ای ویژه توسط زرتـشتیـان در مراسم ، جشـن ها و یا نمـازها و نیـایشهای روزانـه مـورد استفاده قرار می گیرد .

Mohamad
02-18-2011, 09:03 PM
نور ، روشنایی و آتـش


« آتـش» زیبـا ترین پرتو خداوند با تنـی مینـوی ، که انسـان قادر به درک آن با حواس بشری خود میباشد . پـاک ، روشـن ، زندگی بخش در تمـام اشکال خود ، چه کوچک و چه بـزرگ ، چه در زمین و چه در اوج آسمـان و قلب خورشید . فرایندی پاک و فروزان ، زنده و روشن از گـذر ماده که به سوی مینـو می شتابد و تن پوش گیتی را می سوزاند تا چشم بر مینـو بگشـاید . یـار و یـاور انسان و یـادآور او ،که او نیز باید خویشتن را همچون آتش به اشویی یعنی همان منتهای خواسته اهورائی برساند تا روزی بتواند با سر بلندی همچون آتـش پـاک سر به آسمان بساید و گیتی را با همه دلبستگیهای دلفریبش ترک گفته و حتی خویشتن را از بند جهان دوم یعنی گیتی مینـوی (1) نیز برهاند و از دام و دانه او نیز رها گشته و رو بسوی مینوی مقدس اهورائی نماید و در آن جای گیرد . با رسیدن به انسانیت که اوج خواسته اهـورا مـزدا از انسانی ست که او را آفریده سپاسگذاری ، قدرشناسی و لیاقت خود را به اهـورا مـزدا نشان دهد و ثابت نماید که قدرت درک حقیقت راستین هستی را داشته و لایق پاداش و رسیدن به مینوی مقدس اهورائی بوده است . در اینجاست که باز میتوان ژرف بینی آریایی را در اندیشه پیام آور اهـورا مـزدا به وضوح مشاهده کرد و از اینکه اشـو زرتـشت اینچنین مدبرانه اندیشه های انسانی را رهبری کرده و اینچنین هنرمندانه ژرفنای ماهیت گیتی و مینو را دریافته و او نیز همانندهنجار حاکم بر هستی که در آن کل کائنات گرمی آتـش و نور و روشنایی ستارگان را نقطه پرگار زندگی خویش قرار داده اند ، آتـش این پرتو پاک خداوندی را پرستش سوی و نماد نیایش های خود ساخته و در جان آتش پاکی مینوی اهورایی را احساس کرده بی اختیار اندیشه پاک حقیقت جوی به سوی او کشیده میشود تا از این چشمه شراب هزاران ساله جامی آتشین را به کام اندیشه تشنه خویش بکشاند و از گرمی این شراب عارفانه در راز و نیازهای عاشقانه به درک هستی و حقیقت محض دست یابد .

یک زرتـشتـی همواره به سوی روشنایی ایستاده و نماز خود را به درگاه اهورا مزدا تقدیم میکند ، چنانکه برای خواندن نماز لزوماً به سمت آتش نمی ایستد بلکه رو به سمت روشنایی خورشید یا مـاه نموده و از روشنایی آنها جهت پرستش سوی برای خواندن نماز و سپاس و ستایش اهورا مزدا استفاده میکند و در صورت نبودن خورشید به طرف نور و روشنایی آتش می ایستد .

Mohamad
02-18-2011, 09:04 PM
روش خواندن نمـاز و نیـایش



نماز و نیایش در آیین زرتشتی به سه طریق خوانده میشود :

1-خوانـدن با صدای بلنـد

2- خواندن به صورت زمزمه یا واج

3-خواندن با منشن یا اندیشه بدون اینکه زمزمه ای شنیده شود .

ستایشهایی که به زبان اوستا است باید با آواز بلند و قسمتهای پازند را باید به زمزمه خواند . ستایش با منشن فقط به هنگام نام بردن در تندرستی یا مواقع دیگری که خواندن نیایش واجب نیست صورت میگیرد . نمازها و نیایـشها را میتوان به صورت ایستاده و یا نشسته خواند ، اما توصیه شده خواندن سروش باج و کشتی به صورت ایستاده انجام شود .
اشکال خواندن نمازهای گروهی
خواندن نماز و نیایش به شکل گروهی یا همازور شدن در ستایش بر سه گونه میباشد :

1-موبـد قسمتی از اوستا را خوانده و دیگران آن را تکرار میکنند .

2-گروهی یک قسمت از اوستا و یا نیایش را با هم با صدای بلند می خوانند .

3-ضمن خواندن اوستا توسط چند موبد دیگران بی صدا با حالت واج گوش داده و آن را زمزمه میکنند .

نیایش های گروهی معمولا به هنگام حضور دسته جمعی بهدینان در زیارتگاهها و همچنین آتشکده و مراسم گهنبار و . . . انجام میشود .

Mohamad
02-18-2011, 09:04 PM
مـاه ، روز و گـاه نیــایش


در تقسیمات مذهبی زمانی آیین زرتشتی سال به دوازده ماه و هر ماه به سی روز و هر روز به پنج گاه تقسیم شده است که این ماهها و روزها با نامهای مخصوص به خود مشخص میشوند . ماهها به ترتیب : فروردین، اردیبهشت ، خورداد ، تیر ، امرداد ، شهریور ، مهر ، آبان ، آذر ، دی ، بهمن و اسفند نام گذاری شده است . (در یازدهم فروردین 1304 بنا بر تصویب مجلس شورای ملی در تقویم رسمی کشور از نامهای ایرانی سالنمای اوستایی استفاده شد و از آن زمان نام ماههای زرتشتی و تقویم رسمی کشور یکی شد.) همچنین هر روز از ماه در بین زرتشتیان به یک نام خوانده میشودکه نخستین روز ماه ، به نام اورمـزد آغاز و پس از آن با نام امشاسپندان ادامه می یابد بهمن ، اردیبهشت ، شهریور ، سپندارمذ ، خورداد ، امرداد و پس از آن با نام ایزدان دی به آذر ، آذر ، آبان ، خور ، ماه ، تیر ، گئوش در دسته اول و دی به مهر ، مهر ، سروش ، رشن ، فروردین ، ورهرام ، رام ، باد در دسته دوم و دی به دین ، دین ، ارد ، اشتاد ، آسمان ، زامیاد ، مانتره سپند و انارام در دسته سوم . در سرآغاز هر یک از این دسته ها نام دی به معنی آفریدگار جای گرفته که سه مرتبه تکرار میشود .به همین علت برای متمایز ساختن آنها از یکدیگر این روز های دی به همراه نام روز بعد خود مشهور میباشند .همچنین پنج روز باقیمانده پایان سال که به بهیزک یا پنجه معروف می باشد به ترتیب با نامهای اهنود ، اشتود ، سپنتمد ، وهوخشتره و وهیشتواش نامیده می شود .
توضیحات بالا به این منظور ارائه گردید که در پایان نماز و به هنگام خواندن برساد لازم است تا نام روز و ماه و همچنین گاه بجای آوردن نماز ذکر شود . بنا بر این در آغاز نیایش نماز گزار باید نام روز و ماه را دانسته تا در پایان نماز ، برساد را به نام گاه مورد نظر بخواند . همچنین به هنگام خواندن سروش باج یا لابه لای نیایش های دیگر قطعات مخصوص که مربوط به گاه خواندن نماز است خواسته می شود که باید مطالب ویژه گاه مورد نظر خوانده شود . در این میان روز نیز که به پنج قسمت تقسیم شده با نامهای مخصوص به خود خوانده میشود: هاون ، رفتون ، ازیرن ، ایوه سریترم ، اشهن .
· گاه هاون ، از برآمدن آفتـاب تا نیمـروز میباشد .
· گاه رفتون از نیمروز تا سه ساعت پس از نیمروز میباشد ، با توضیح اینکه از روز اورمزد و آبانماه یعنی آغاز زمستا ن بزرگ (مطابق با بیست و پنجم مهر ماه تقویم رسمی ) تا پایان سال گاه رفتون نداریم و خواندن گاه رفتون جایز نیست . گاه هاون در این روزها از برآمدن آفتاب تا سه ساعت پس از نیمروز میباشد ، یعنی عملا با کوتاه شدن طول روز گاه هاون جایگزین گاه رفتون میشود .
· گاه ازیرن از سه ساعت پس از نیمروز شروع و تا غروب خورشید ادامه می یابد .
· ایوه سریترم گاه با غروب خورشید و پیدا شدن ستاره آغاز و تا نیمه شب ادامه می یابد .
· گاه اشهن از آغاز نیمه شب تا برآمدن آفتاب است . برساد در گاه اشهن بنام روز قبل خوانده میشود یعنی عملاً آغاز روز از بر آمدن آفتاب در گاه هاون در نظر گرفته میشود .
به هنگام آغاز گاه موبد آتـشکده ، ضمن خواندن اوستا در مقابل آتـش با به صدا در آوردن زنگی که در آتشگاه و در کنار آفرینگانی آتـش قرار دارد آغاز گاه تازه را به نمازگزارانی که در آتـشکده هستند اعلام میکند .
زرتشتیان خصوصاً در روزهای اورمزد ، اردیبهشت ، آذر ، سروش ، ورهـرام و همچنین دی به آذر ، دی به مهر و دی به دین به آتـشکده رفته و به نیایش اهورا مزدا میپردازند ، همچنین در روزهای اردیبهشتگان و آذرگان مراسم جشن در آتشکده برگزار میگردد ، هر ساله ضمن برگزاری جشن اردیبهشتگان آتش آتشکده با آتش طبقات مختلف مردم « مس» میشود .
در اینجا به جزئیات و نکات ریزی که همواره به هنگام خواندن نیایشها ، مرتبط با گاه و زمان نیایش میباشد و باید به آنها توجه نمود اشاره میشود . نیایشهای روزانه را نباید نزدیک پایان گاه شروع کرد به طوری که گاه بعدی آغاز شود اما در خواندن اوستاهای بزرگ اگر گاه تمام شد برساد را باید به نام گاه قبلی خواند .
بهترین زمان برای نیایش یک ساعت پس از نیمه شب در اشهن گاه و سپس در گاه هاون و همچنین یک ساعت پس از آغاز ایوه سریترم گاه تا دو ساعت پس از آن میباشد که این ساعات بهترین زمان برای نیایش توصیه شده است .
در آغاز روز پس از خواندن اوستای بایسته ، باید خورشید نیایش و مهر نیایش با هم خوانده شود و باید توجه نمود که خواندن هر یک از این نیایش ها یکی بدون دیگری جایز نیست ، همچنین این نکته که خواندن خورشید نیایش ، مهر نیایش و آبزور در پیش آتش آتشکده ناروا ست ، در ضمن این نیایشها و خورشید یشت ، مهریشت و آبان یشت را در شب یعنی گاههای ایوه سریترم و اشهن نباید خواند .
اوستا های گاه هاون ، رفتون ، ازیرن ، ایوه سریترم و اشهن گاه که هر یک به طور جداگانه قطعاتی از خرده اوستا را به خود اختصاص داده اند را باید در گاه مخصوص به خود خواند .
ماه نیایش را فقط در شب یعنی از آغاز گاه ایوه سریترم تا پایان اشهن گاه میتوان خواند . سروش یشت سر شب فقط در ایوه سریترم گاه تا سه ساعت از شب گذشته خوانده میشود و در هنگامی دیگر خواندنش جایز نیست . در سر شب آتـش نیایش باید پس از سروش یشت سر شب و در حضور آتـش خوانده شود .
خواندن یزشنی و آفرینگانها بجز آفرینگان رفتون در گاه هاون و خواندن وهیشتواش گاه در روز توصیه شده است ، خواندن اهنود گاه یایشت گاهان برای تندرستی چند روز پشت سر هم و خواندن پتت در ده روز پنجه و روز اورداد (کبیسه) و سه روز نخست درگذشتگان جایز نیست . (مجموعه سخنرانی های موبد شهزادی – مهرانگیز شهزادی ، صفحات 65 تا 72 )

Mohamad
02-18-2011, 09:04 PM
کشتـی و سـدره لباس نیـایش


سدره پیراهنی است گشاد با آستینی کوتاه و بدون یقه که از 9 تکه پارچه که در گذشته از جنس پشم ، پنبه و یا ابریشم دوخته می شد ، اما در حال حاضر سدره معمولاً از پنبه تهیه میشود . سدره در جلو از گریبان به پایین چاکی دارد که تا به سینه میرسد و در انتهای آن کیسه کوچکی قرار گرفته که به عقیده زرتشتیان مومن و معتقد کیسه کرفه نامیده میشود و معتقدند که کنشهای نیک و سودمندی که در زندگی روزمره از آنها سر میزند در آن جای گرفته و ذخیره میگردد . سدره لباس ویژه پاکی است که نشان بندگی اهـورا مـزدا است و یک زرتـشتـی موظف است در تمام لحظات بجز مواقع خاص آنرا به تن داشته باشد .
سدره پوشی معمولا در بین 7 تا 15 سالگی طی مراسمی که توسط موبد انجام میشود صورت می گیرد و پس از آن فرد رسماً در جامعه مذهبی پذیرفته میشود و همواره باید کشتی و سدره را به تن داشته باشد و نمـازهای روزانه را بجای آورد . کسی را میتوان زرتـشتـی مومن و واقعـی بشمار آورد که سدره پوشیده و کشتی بسته باشد.
کشتی بندی است باریک و بلند که از 72 نخ پشم گوسفند توسط زن موبد بافته میشود . این 72 نخ را هنگام بافتن به شش قسمت که هر یک دارای دوازده رشته است تقسیم میکنند و به هم می بافند . عدد هفتاد ودو کنایه از هفتاد و دو فصل یسنا است و عدد دوازده اشاره به دوازده ماه سال و عدد شش اشاره به شش گهنباردارد ، سه دور بستن کشتی به دور کمر و بر روی سدره اشاره به سه بنیاد آئینی دین اشو زرتـشت یعنی اندیشه نیک ، گفتار نیک و کردار نیک دارد و پیوسته آنرا یادآوری می کند .
کشتی را باید همواره پیش از خوردن غذا یا پس از آن و همچنین قبل از خواب و بعد از بیدار شدن و پیش از رفتن به آتـشکده و آتـش ورهـرام (2) و خواندن اوستـا و نمـازهای روزانه نـو کـرد .در ضمن برای پاکی تن باید پس از استحمام کشتـی نـو شود . برای کشتی نو کردن شخص باید پس از شستن دست و روی ، به هنگام خواندن سروش باج وقتی به « نمس چایا آرمی تش ایجاچا » میرسد کشتی را باز کرده و پس از اتمام سروش باج به خواندن اوستـای کشتـی بپردازد و در حین سرودن اوستـای کشتـی به ترتیب زیر دوباره کشتی را بر روی سدره به کمر ببندد که این کار همواره باید در حال ایستاده انجام شود .
ابتدا دو سر کشتی را در دست گرفته و ضمن خواندن اوستای کشتی پس از رسیدن به جمله « شکست اهریمن باد» باید با دست راست سه بار بر روی دست چپ زد ، سپس در ادامه وقتی« مس و وه وفیروزگر باد » خوانده میشود باید وسط کشتی را پیدا کرد وکشتـی را بوسید و پس از « خشنوتره اهورهه مزدا » دوم بهنگام خواندن اشـم وهو کشتـی بدور کمر میزان می شود . در ادامه سرایش اوستای کشتی در یتااهووئریو اول در « شیوتنه نام » در قسمت جلو با دست راست گره اول زده میشود و عیناً در یتـااهووئریو دوم در « شیوتنه نام » در قسمت جلو با دست چپ گره دوم زده میشود . خواندن اوستا ادامه پیدا کرده و در هنگام خواندن اشم وهو در « استی اشتا» گره اول با دست راست در پشت سر زده میشود و در « استی اشتا» دوم ، گره دوم با دست چپ در پشت سر زده میشود . مابقی اوستای کشتی تا به آخر خوانده میشود و بدین شکل کشتی نو کردن به پایان می رسد .
نیایش کشتی دارای دو قسمت پازند میباشد که بخش اوستـایی آن در میانه قرار گرفته است . در ادامه مطالب مرتبط با لباس نمـاز باید اضافه کرد که به هنگام خواندن نیایش سر باید پوشیده باشد و چنانچه نمازگزار تا سه گام نزدیک آتـش ایستاده باشد باید دهان خود را نیز با پارچه ای بنام پـنام بپوشاند .

Mohamad
02-18-2011, 09:04 PM
پـاکی تن و اشـویی روان


کلیه مطالبی که باید در خصوص آشنایی با چگونگی خوانـدن نمـاز و نیـایش در کیش زرتـشتـی مورد توجه قرار گیرد از نظر گذشت و مفاهیم و اشکال ظاهری مراسم بیان شد . در آخر بطور خلاصه می توان اینگونه عنوان کردکه یک زرتشتی پس از مراسم سدره پوشی بطور رسمی به جمع زرتشتیان می پیوندد و از آن پس همیشه با پاکی تن که با خواندن اشم وهو ، یتااهو وسروش باج به هنگام استحمام و کشتی نو کردن پس از آن حاصل میشود باید نمازهای روزانه خود را بجای آورد و از بر آمدن خورشید در بامداد که از خواب بر می خیزد ، پس از شستن دست و روی با سری پوشیده در مکانی که تا هفت قدم از هر سوی پاک میباشد رو به سوی روشنایی ایستاده و ضمن گذاشتن خوشبوهایی همچون چوب صندل ، کندر و اگربتی و . . . بر آپریگون (مجمر آتش ) با نو کردن کشتی نماز خود را آغاز میکند و در ادامه با خواندن نیایشهایی از کتاب خرده اوستا همچون اشم وهو ، یتااهو و دیگر نیایشها به سپاس و ستایش اهـورا مـزدا و آفریده های نیک و سودمند اهورایی می پردازد و در پایان پس ازخواندن تندرستی ، پیمان دین و ستایش یکتا خداوند با خواندن بـرسـاد نماز و نیایش خود را با ذکر نام ماه ، روز و گـاه مورد نظر به درگاه اهـورا مـزدا تقدیم میکند . این عمل در طی شبانه روز پنج مرتبه تکرار میشود .
در حال حاضر کسانی که خواندن خرده اوستا را بطور صحیح فرا نگرفته اند و یا زمان کافی برای نیایش در اختیار ندارند ، ضمن پاکی تن و اشویی روان با خواندن 3 تا 7 مرتبه اشم وهو و یتااهو با سری پوشیده ، رو به سوی روشنایی یا آتـش ، نمـازهای بایستـه خود را بجای می آورند . ضمنـاً برای جایگزینی خوانـدن دیگر قسمتهای خرده اوستا جدولی وجود دارد که بر اساس آن با خواندن تعداد مشخصی اشم وهو و یتااهو و در پایان ، برساد همانند خواندن همان نیایشها بهره لازم برای نمازگزار حاصل می گردد .
یک زرتـشتـی در کنار نیایشهای روزانه در طی سال با برگزاری جشن های ماهیانه و داد و دهش در شش چهره گهنبار و برپایی نوروز و جشن سده و رفتن به آتـشکده و آتـش ورهرام ، شاه ورهرام ایزد (3) و زیارتگاههای دیگر در روزهای ویژه وگرامیداشت در گذشتگان در پرسه های همگانی ، تلاش میکند تا پـاکی تن و اشـویی روان خویش را همواره حفظ نماید و نیکی و پـاکی را در جهان گسترش دهد ، چنانکه هر زرتـشتـی پیوسته این آیه از گاتـها را با خود زمزمه میکند :« ات چا توئی وام خیاما یوئی ایم فرشم کرنئون اهوم مزدائوس چا اهورا ئونگهو آ مویسترا برنا اشا چا هیت هترا منائو بوت یترا چیس تیش انگهت م اتا . »


ای اهـورا مـزدا ، بشود در زمره کسانی باشیم که جهان را ، به سوی آبادانی و پیشرفت و مردم را به سوی رسایی و خوشبختی رهنمون می سازند.

اهنود گات – یسنا هات 30 بند 9
= = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = =

پـاورقی :

1 . گیتی مینـوی : در بندهش بزرگ ، فرایند هستی یافتن جهان هنرمندانه و به گونه ای زیبـا توصیف میشود که آفریدگاربزرگ اهـورا مـزدا سر آغاز آفرینش خود را مینـو قرار داد تا جایـگاه فـروزه های نیـکـش یعنی امشاسپندان باشد . با آفرینش مینـو راز هستی شکل گرفت و اهـورا مـزدا برای آفرینش گیتی در ابتدا به آن شکل مینـوی داد و به آفرینش گیتی مینوی پرداخت و سپس به این گیتی مینوی که پس زمینه جهان مادی بود هستی گیتی ای بخشید و بدین گونه گیتی را آفرید و آنرا جایگاه زندگی در اوج آزادی و انتخاب وهمچنین تلاش پیوسته انسـان برای شرکت جستن در نبردنهایی و پیروزی بر دروغ و پلیدی قرار داد .
گیتی مینوی را که پس زمینه و سرآغاز آفرینش گیتی بوده را جایگاه روان انسـان در گذار از جهان مادی به سوی مینـوی اهـورائی قرار داد و ارتباط تنگاتنگی مابین گیتی گیتی ای و گیتی مینوی برقرار کرد ( برخی از انسانها و روان درگذشتگان در شرایط خاص توانایی گذشتن و بازگشتن از مرزهای این دو محیط را دارا میباشند برای نمونه میتوان به داستان سفر موبد ارداویراف اشاره کرد .) اهـورا مـزدا گیتی مینوی را جایگاه درنگ و بازگشتن روان برای تکامل و رسیدن به اشویی تا زمان دل کندن از دلبستگیهای انسانی و آمادگی برای ورود به جایگاه پر فروغ اهورائی ( انارام ، انغر روشنگاه خدا ) وهمپرسگی با اهـورا مـزدا در روز واپسین قرار داد .
انسان اندیشمند و آگاه باید با درک حقیقت راستین ، هدف بزرگ خود را رسیدن به مینوی اهورائی قرار داده وبرای رسیدن به فروزه های پاک اهـورائی تلاش کند تا در روز واپسین لیاقت همپرسگی با اهـورا مـزدا را دارا باشد و به آفریدگار خویش بپیوندد .

Mohamad
02-18-2011, 09:05 PM
نمــــــاد فـــــــروهر

نياكان ما از چند هزار سال پيش دريافته بودند كه هر انسان زنده از تن، جان، روان، وجدان و فروهر (Fravahr) سرشته شده كه پويندگي و بالندگي انسان از كوشش و جوشش آن‌هاست.
فروهر از دو واژه‌ي “فره” به معني جلو، پيش و “وهر” يا ورتي به معني برنده و كشنده درست شده است و شايد بتوان گفت از نظر زندگي، فروهر بزرگترين و باارزش‌ترين جزء وجود انسان است ، چون پرتوي از هستي بي‌پايان اهورامزداست كه انسان را به‌سوي رسايي رهنما مي‌شود و وظيفه‌ي پيش‌بري و فرابري، براي انسان به برترين پايه‌ي هستي را داراست. و پس از مرگ با همان پاكي و درستي به اصل خود (اهورامزدا) مي‌پيوندد.
امروزه نگاره‌ي زير بين زرتشتيان نمايانگر شكل فروهر است و به‌عنوان نشانواره‌ي دين زرتشتي به‌كار مي‌رود. اين نگاره، گذشته‌ي چندين هزارساله داشته و شبيه آن در جاهاي ديگر و نزد قوم‌هاي ديگري ديده شده است ولي شكل كنوني آن در كتيبه‌هاي هخامنشي بالاي سر پادشاهان ديده مي‌شود.



http://www.sepandarmazd.com/faravahar2.gif




تصوير فروهر


هر پاره‌اي از نگاره‌ي فروهر يادآور اهميت و مسوليت فروهر در زندگي است:
1- سر: سر فروهر به‌صورت مردي سالخورده است تا با ديدن آن به‌ياد آوريم كه فروهر مانند بزرگان و افراد مسن ما را راهنمايي مي‌كند.
2- دست‌ها: دست‌هاي فروهر به‌طرف بالاست به‌خاطر آنكه هميشه به اهورامزدا توجه داشته باشيم.
در دست فروهر حلقه‌اي وجود دارد كه آن‌را نشانه‌ي احترام به عهد و پيمان مي‌دانند.
3- بال‌ها: بال‌هاي فروهر باز است. چون با ديدن بال‌هاي باز، ذهن انسان متوجه پرواز و پيشرفت شده و از ديدن اين دو بال باز فورا به ياد مي‌آورد كه فروهر او را به‌سوي پيشرفت و سربلندي راهنمايي مي‌كند.
همچنين هر بال خود داراي سه بخش است كه نشانه‌ي انديشه‌نيك، گفتار نيك و كردار نيك بوده و با ديدن اين سه بخش آگاه مي‌شويم كه هرگونه پيشرفتي بايد از راه درست يعني به‌وسيله‌ي انديشه و گفتار و كردار نيك انجام شود.
4- دايره ميان شكل: دايره خطي‌ است منحني كه از هر نقطه‌ي آن شروع كنيم باز به همان نقطه خواهيم رسيد. منظور از اين دايره در ميان فروهر، نشان‌دادن روزگار بي‌پايان است. به اين معني كه هر عمل و كرداري كه در اين زندگي (روي دايره) صورت گيرد نتيجه‌ي آن در همين دنيا متوجه انسان است و اثر آن باقي خواهد ماند. (باز به همان نقطه از دايره خواهد رسيد). و در جهان ديگر روان از پاداش يا جزاي آن برخوردار خواهد شد.
5- دامن: دامن فروهر از سه قسمت به‌وجود آمده كه نشانه‌ي انديشه و گفتار و كردار بد است . از مشاهده‌ي اين سه بخش درمي‌يابيم كه همواره بايد انديشه و گفتار و كردار بد را به زير افكنده، پست و زبون سازيم. (همانطور كه دامن در زير قرار دارد)
6- دو رشته‌ي آويخته: اين دو رشته نشانه‌ي سپنتامينو (مينوي خوب) و انگره‌مينو (مينوي بد) است كه هميشه ممكن است در انديشه‌ي انسان ظاهر شوند . وظيفه‌ي هر زرتشتي اين است كه خوبي را در انديشه‌ي خود قرار داده و بدي را از آن دور كند (نيك بينديشد).
منابع:
1- منوچهرپور، منوجهر. بدانيم و سربلند باشيم: فشرده‌اي از آموزش‌هاي دين زرتشت. تهران: فروهر، 1377. ص. 54-50 .
2- در راه شناخت دين زرتشت. تهران: فروهر، 1380. ص. 28-27

Mohamad
02-18-2011, 09:05 PM
زرتشتي زاده و زرتشتي بودن از موبد كامران جمشيدي



«آئين ما آئينی است جهانی و هر کس که بر پایه ی دانش و خرد و با مهر و دلبستگی بپزیرد که زرتشتی باشد و آنرا با انديشه و گفتار و کردار نشان دهد، او زرتشتی است و نخستین و واپسین کسی که می تواند این را به او بدهد یا از او بگیرد خود اوست »







بگزارید از همین آغاز این را از همه ی شما همکیشان بپرسم که آیا هنوز در اندیشه و باور هیچکدام از شما این باور وجود دارد که کسی که « زرتشتی زاده » نیست نمی تواند زرتشی شود یا باشد ؟
اگر که چنین باشد، براستی باید گفت که دارنده ی چنین باوری از دین و آیین و تاریخ خود آگاه نیست که اگر بود می دانست که ما به هر سو در درون بنگریم نه تنها هیچ دلیل و مدرکی که نشان دهنده ی درستی این باور و داوری باشد نمی یابیم بلکه همه چیز نشان از وارون آن دارد که همانا در همه جای دین و آیین و تاریخ سفارش و گوشزد شده که باید هر کس تا بدانجا که تاب و توان دارد دیگران را به راه راستی و دین بهی رهنمایی کند و اگر نیز کس و کسانی از این بابت ، یعنی به دین آمدن دشواری می بینند باید بدانان یاری رسانند . می گویید چنین نیست پس چرا چنین نمونه هایی را شاهد هستیم :
اهنود گات ـ یسنای 30 ـ بند 2 :
بهترین سخنان را به گوش بشنوید و با اندیشه ی روشن بنگرید . سپس هر کدام از شما برای خود بهترین راه را برگزینید .
اهنود گات ـ یسنای 33 ـ بند 2 :
کسی که در برابر دروغ پرست با زبان یا اندیشه اقدامی کند و یا یکی از پیروان او را بدین بهی درآورد ، چنین کسی خشنودی اهورا مزدا را فراهم می آورد
گاتها ـ سروده چهارم، يسنای 31 بند 11
ای مزدا، زمانی که تو در آغاز با ا ندیشه خویش تن و خرد و وجدان برای ما آفریدی و جان به تن ما دمیدی و ما را به گفتار و کردار توانائی دادی ، خوا ستی که ما باور و آئين خود را با آگاهی و به دلخواه خود برگزینیم.

Mohamad
02-18-2011, 09:05 PM
زرتشتي زاده و زرتشتي بودن از موبد كامران جمشيدي


به غیر از گاتها در کتابهای دیگر مزدیسنی نیز درباره پزیرش سفارش شده است . شما می توانید به عنوان نمونه به هوم یشت بند 24، به کتاب نهم دینکرد بند 4 و بند 24 و به فصل 42 کتاب دادستان دینی مراجعه نمایید ، زرتشتی زاده و زرتشتی بودن... ادامه از رویه 1


با مطالعه ی مندرجات کتاب های دینی معلوم می شود که امر ترویج و تبلیغ مذهب کاری شایسته است و اگر به سایر ادیان نیز نظر افکنیم می بینیم که پیروان همه مذاهب در ترویج دین خود نهایت کوشش را دارند . ما زرتشتیان نیز اگر ایمان داریم که دینمان یکی از مذاهب زنده و بزرگ دنیاست و برای تمام مردم جهان سودمند می باشد بایستی در امر تبلیغ کوشا باشیم ، اشخاصی را که مایل بقبول دین زرتشتی هستند بپزیریم و در حقیقت ره چنان رویم که رهروان رفته اند .



با درود از سوی کنکاش موبدان تهران اردشیر آزرگشسب پاره ی بالا برداشت شده از نامه ای که انجمن موبدان تهران در پاسخ به نامه ای که در مورد سدره پوشی آقای Joseph peterson و مخالفتی که برخی از موبدان پارسی با آن کرده بودند شده بود ، نوشته اند که سندی است بسیار جالب و معتبر و تاریخی و در زمانی نیز نوشته شده است که تمامی بزرگان دین ما در یک نسل پیش یعنی موبدان بزرگ فیروز و اردشیر آزرگشسب ( که نام او در پایین این نامه است ) ، رستم شهزادی و دیگران در کنکاش موبدان تهران بودند و چه کسی بهتر و داناتر از این زنده یادان که به ما بگویند که دین ما در این مورد چه دیدگاهی داشته و دارد .


بنابراین اجازه بدهید به عنوان یکی دیگر از هموندان این جامعه که پشت اندر پشت زرتشتی بوده وتا دست کم 12 پشت من دارای مقام موبد بزرگی و راهنمایان دین در جامعه بوده اند و خود من نیز به آن سرافرازم با استواری و بی تردیدی تمام بگویم که :

« دین زرتشت یا دین بهی دینی است جهانی و برای تمامی انسانهاست و این خویشکاری یا وظیفه ما به عنوان زرتشتی است که برای نشان دادن راستی ها و سرافرازی های دین خود بدیگران کوشا باشیم . اگر کسانی خواستند این آموزشهارا سرمشق زندگی خود قرار دهند آنان را با آغوش باز بپزیريم » .



هر پرسش دیگری که در این راستا باشد و یا شرایط روز و زمان نیز تا هر اندازه که این آزادی گزینش را در تنگنا گزاشته باشند، باز هم بنیان ها را نمی توان کنار گزاشت و نادیده گرفت . اکنون می مانیم ما و شرایط روز که با خردمندی و هم رایی و هم اندیشی ، و باز تکرار می کنم زیر پا نگزاشتن بنیان ها ، راه کارهای خردمندانه و کارآ برای پیشبرد این کار فراهم آوریم . در اینجا بی تردید در اندیشه برخی این پرسش تکرار میشود که چرا تا زمانی که ما خود در درون جامعه مشکل داریم باید دیگران را به درون بپزیریم ؟

پاسخ به این پرسش نه در نفی کردن بنیان هاست بلکه در ناتوانی خود ما در حل مشکلات است که باید خود را آزموده تر کنیم و همازوری را گسترش دهیم ، از دشوار ی ها نهراسیم و این دانش را فرو نگزاریم که آئين ما دین دانش و خردمندی و راستی و درستی و ... است و اگر براستی دل و اندیشه خود را به آن بدهیم دیگر ناتوان نخواهیم بود و امید به امروز و فردای بهتر و شادی و خوشبختی برای همگان در دسترس خواهد بود . ما هر گاه که بزرگ بیندیشیم ، آنزمان بزرگ نیز خواهیم بود و بزرگتر نیز خواهیم شد و در این راه بزرگ همه همکار و همیار خواهیم بود .


اکنون بیاییم و به یک پدیده ی دیگر نگاهی بیندازیم ، به واژه ی « زرتشتی زاده » یک زرتشتی زاده کیست؟ آیا کسی است که از پدر و مادری زرتشتی زاده شده باشد و یا اگر پدر و مادر بزرگ او زرتشتی بوده باشند باز هم می توان او را زرتشتی زاده به شمار آورد ؟ آیا تا چند پشت می توان این پدیده را به پس برد ؟ آیا ایرانیانی که چند پشت در پشتشان زرتشتی بوده و سپس به هر سببی از دین بیرون رفته اند اما امروز می خواهند به دین نیاکانی خود باز گردند را می توان زرتشتی زاده به شمار آورد ؟ پاسخ را به خرد و داوری خودتان وا می گزارم اما دوباره می گویم که دیدگاه در این مورد هر چه باشد در بنیانی که در بالاتر بیان شد اثری ندارد .


بنابراین بیاییم و یکبار برای همیشه این اندیشه را از سر بیرون کنیم و بپزیریم که بر پایه ی دین و آیین و تاریخ و نیاکان و راهنمایان دینی از دیروز تا امروز ، دین ما دینی جهانی است و هر آنکس که بر پایه ی دانش و خرد و با مهر و دلبستگی بپزیرد که زرتشتی باشد و بیندیشد و بگفتارد و بکردارد او زرتشتی است و نخستین و واپسین کسی که می تواند این را به او بدهد یا از او بگیرد خود اوست /

سخن تنها در جایی است که این دلبستگان به راه و آیین زرتشت میخواهند که با همکیشان و هم اندیشان خود در یک زندگی اجتماعی مشا کرت کرده و در سرنوشت آنان شریک گردند. اینجاست که سخن از قراردادهای اجتماعی ، دینی به میان می آید ، مانند « سدره پوش » شدن، برای بیان این گزینش به دیگران و پیمان بستن برای رهروی در راه اشا ، و از سوی دیگر دلبستگی نشان دادن به آیین ها و تراددها و راه و روش و زندگی در میان آن گروهی که می خواهند با آن یگانه شوند .

چه بسا هستند کسانی که با پزیرش دین از یکسو و هماهنگی و همرنگی نشان دادن با جامعه به سادگی و با لبخند به پزیرش رسیده اند و یا کسانی که نتوانسته اند آنگونه که باید و شاید به این نزدیکی دست یابند که آنهم با گزشت زمان دگرگون خواهد شد .

Mohamad
02-18-2011, 09:06 PM
http://www.sepandarmazd.com/links/images/zartosht-1big.jpg


بررسی وجود پيام آوری پيش از زرتشت و بررسی ابهام زاد روز زرتشت


گزیده ای بسیار کوتاه از مقاله ی نخستین پیامبر توحیدی
نوشته ی : دکتر نور بخش رحیم زاده
( چاپ شده در شماره 13 مجله وهومن سال 1377 خورشیدی)

3593 سال پیش از زادروز زرتشت ، یعنی 9700 سال پیش از میلاد مسیح ،
و 11706 سال پیش از امروز ( 6369 پادشاهی – 2006 م – 1384 خ ) در
ایرانویچ ، نخستین پیام آور یگانه انگاری ، پا به گیتی نهاد که بنیان گذار دین
باستانی مهر ( آیین میترا ) بوده است.
بسیاری می پنداشتند که دین مهر مربوط به پیامبر مشی است ، که با کنکاش های اخیر آشکار گردیده که مشی در روز یکشنبه ، 25 دسامبر سال 271 ق .م
( در زمان اشکانیان ) زایش یافته است و کتابی با نام ارتنگ نیز آورده بود که به دست ما ، نرسیده است. ( کنکاش توسط استاد ذبیح الله بهروز )
اما آیین مهر نه تنها پیش از اشکانیان و نه فقط پیش از زرتشت ، که تا بن تاریخ ایران حضورداشته است.و حتی خود زرتشت از پیروان آیین مهر بوده وتاگامه ی هفت مهر را پیموده بود. ( آخرین مقام دین مهر ) .
در مورد حضورآیین مهر در زمان هوشنگ پیشدادی هیچ شکی موجود نیست.
علاوه بر چندین سند ، در شاهنامه ی فردوسی که خود از کتاب خدای نامک
تنظیم گشته است می خوانیم:
که ما را ز دین کهن ننگ نیست به گیتی به از دین هوشنگ نیست
همه راه داد است و آیین ، مهر نظر کردن اندر شمار سپهر
چون تاریخ دین دیگری را در عهد پیشدادیان و کیانیان جز دین زرتشت گزارش
نداده است ، یقین می باشد که این آیین تا ظهور زرتشت آیین رسمی جامعه ی
ایران بوده است.
این آیین شامل هفت گامه ی پر ریاضت بوده که همه ی مردم موظف بودند سه گامه ی آنرا برای ورود به جامعه ، طی کنند. این سه گامه بین 5 تا 15 سالگی گزرانیده می گشت که به ترتیب عبارتند از:
1. کلاغ 2. نامزد 3 . جنگاور
در مقام های کلاغ و نامزد ، ابتدا خواندن و نوشتن و سپس ارکان دین آموزش داده می شد . آنگاه آموزش به دو بخش زیر تقسیم می گردید:
بخش اجتماعی : آموزش اصول راستی، پیمانداری ، دادگری ، جوانمردی ،
ستیز با دروغ و نا راستی و ....
بخش ورزشی : تاکید بر بدن سازی ، مقاومت در برابر سختی ها و شداید ،
آموزش روح پهلوانی ، چوگان بازی ، شنا ، کوه نوردی ،
تیر اندازی و سوار کاری.
در گامه ی جنگاور اصول نظامی تعلیم داده میشد که 3 / 1 از ده سال را شامل می گشت و با پر ریاضت ترین تمرینات ، تمامی مهارت ها و فنون جنگی آموخته می گردید.
در پایان این سه دوره ، آزمون بسیار دشواری گرفته شده و برگزیدگان یک کمر بند پهن چرمی ( کشتی زرتشتیان ) دریا فت می داشتند که مجوز ورود آنان به
اجتماع بود.
مقام های دیگر اجباری نبودند و شامل گامه های زیر بودند:
4. مشیر : فرمانداران از این گام انتخاب می شدند.
5. پارسا : انتخاب استانداران از این گام صورت می گرفت.
6. مهر پویا : فرمانروای کل و اعضای مجلس مهستان را از این گام برمیگزیدند.
7. پدر : تنها سه تن به این مقام رسیده اند : زرتشت – کیخسرو کیانی و جمشید پیشدادی.
آری ، زرتشت خود از پیروان آیین مهر بوده و تا پیش از اعتکاف ده ساله در غارسبلان ، به مقام شش آیین مهر رسید و پس از ده سال پر ریاضت به گام هفتم آگاه گردید. در واقع دین زرتشت ، دین اصلاح شده ی آیین مهر است که به وسیله ی زرتشت و بنا به شرایط محیط پس از گذشت 3600 سال ، تغییراتی در آن بوجود آمد.
این آیین ، به دست مردی به نام مه آباد (= آبادگر بزرگ ) ، معرفی و سازمان یافت و می توان وی را نخستین بنیان گذار تمدن بشر در 11706 سال
پیش از امروز به حساب آورد.
در مورد مه آباد ، به دلیل نشر کتاب و دین جعلی دساتیر در هندوستان ،ابهامات بسیاری موجود بود که با کاوش های اخیر از بین رفته اند. در شاهنامه فردوسی نیز به این پیام آور بزرگ اشاره شده است:
نهم پشت زرتشت پیشین بد او مه آباد ، پیغمبر راستگو
در مورد زرتشت نیز باید گفت:
تاریخ زایش این پیام آور ، بارها با مقاصد خاصی ، بالا و پایین رفته است.در باره زاد روز زرتشت ، سه نظریه موجود است:
نظریه یکم: این نظریه که تا به امروز بیشترین هزینه را در بر داشته ، زادروز زایش زرتشت را تا سال 660 پ . م پایین آورده اند.
نظریه دوم : منجمانی چون بیرجندی،بهمنیار و شاگردان ابن سینا مدافع آن هستند و سالروز زرتشت را1768 پ.م ، یعنی 47 سال پس از تولد ابراهیم اعلام داشته اند . این نظریه باعث شد تا برخی محققان غربی زرتشت را از شاگردان ابراهیم بدانند و دین زرتشت را شعبه ای از آیین یهود معرفی کنند.
نظریه سوم : متعلق به اکثر محققان و دانشمندان پارسی هند نظیر پروفسور جمشید جی کاتراک می باشد که زادروز زرتشت را با استدلال های بسیار نیرومند و مستند ، حدود 6600 پیش از میلاد ذکر کرده اند.
طرفداران نظریه نخست: اگر خود زرتشتیان که به علت عدم ظهور هوشیدر ،به
تدریج سال تولد زرتشت را پایین آورده اند ،به حساب نیاوریم ، شامل دو گروه می شود:
گروه اول : کارشناسان ظهور : کسانی هستند که اگر مانی را از آنها تفریق کنیم، بقیه از زمان حمله اعراب به ایران کار خود را شروع کرده اند وبا تقلیل تدریجی زمان زرتشت ، زمینه را برای ظهور سوشیانس آماده می کردند.اینان برای نیل به اهداف خود حتی مجبور شدند کتابهای محققان گذشته را دستکاری کنند. از جمله کتاب آثارالباقیه ابوریحان بیرونی را.
( زرتشتیان معتقدند که 1000 سال پس از زرتشت ، نطفه ی او در رحم دختری باکره شکل گرفته و نجات دهنده ای دیگر زایش خواهد یافت.= سوشیانس )
تا زمان حمله ی اعراب به ایران هیچ ابهامی در مورد زاد روز زرتشت وجود نداشت.چرا که تمام اطلاعات در مورد زرتشت و مه آباد ، در کتابخانه ی چهار هزار جلدی تیسفون و سایر کتابخانه های زنجیره ای آناهیتا موجود بود.
گروه دوم: محققانی هستند که متعلق به قرون اخیرند.با توجه به اینکه تورات سال تولد ابراهیم را 1810 پ.م ثبت نموده است ، این گروه که تحت تاثیر صهیونیزم بین المللی قرار دارند ، می خواهند بگویند زرتشت در دین آوری تحت تاثیر آیین یهود بوده است . این گروه ، نقل ( دیوژنس لرتیوس ) مورخ یونانی اوایل سده سوم میلادی را که وی از اکرانتوس مورخ یونانی که سال 210 میلادی تالیف شد، سه نسخه خطی بر جای مانده است که در یکی از آنها زمان زرتشت را 600 سال پیش از لشکرکشی خشایار هخامنشی ، به یونان ثبت نموده است. و در دو نسخه دیگر خطی ، این ثبت ، 6000 سال و نظیر نقل مورخان متعدد یونانی قبلی ، نگارش شده است. با وصف آنکه این ثبت غلط توسط عده ای از مورخان بعدی یونان نقل و تکرار شده است ولی منشا تمام نقل های بعدی تنها همین نسخه سوم خطی کتاب لرتیوس بوده است.در حالیکه نه تنها دو نسخه ی دیگر کتاب خطی همین مورخ 600 را 6000 ثبت کرده اند، بلکه همین مورخ در جای دیگری از کتاب خود به نقل از هرمودوروس شاگرد افلاطون، زمان زرتشت را 5000 سال پیش از جنگ تروا ثبت نموده است که چون تاریخ لشکرکشی خشایار شاه به یونان 480 پ.م و تاریخ جنگ تروا ، 1184 پ.م بوده است ، زمان زرتشت با نقل این مورخ ، 6184 پ.م می باشد.
اکنون با توجه به اینکه حداقل 9 مورخ بسیار نامدار دیگر یونانی ( ارسطو ، ادو*** ، پلینوس ، هرمیتوس ، پلوتارک ، تئوپومپوس از مردم خیوس ، سوئیداس ، اسکولیون ، لاکتانتیوس ) که همگی زمان زرتشت را یا 6000 سال پیش از افلاطون ( 427-347 پ.م ) و یا 5000 سال پیش از جنگ تروا و یا 6000 سال پیش از لشکرکشی خشایارشاه به یونان ذکر کرده اند ، محقق و قطعی است که کاتب نسخه ی سوم تاریخ لرتیوس در این نسخه ، یک صفر را از قلم انداخته است و همین امر باعث اغتشاش تاریخ شده است .
با توجه به اینکه مورخان یونان به سالنامه های مکتوب بابل و ایران دسترسی داشته اند می توان گفت :
زادروز زرتشت در حدود 6184 پیش از میلاد مسیح می باشد.
برای آگاهی کامل از ارکان آیین مهر و شناخت شرایط اجتماعی آن می توانید به مقاله ی دکتر نور بخش رحیم زاده با عنوان ( نخستین پیامبر توحیدی ) ، چاپ شده در شماره 13 نشریه وهومن ، سال 1377 خ ، مراجعه کنید.

Mohamad
02-18-2011, 09:06 PM
زرتشت و تجربه اروپا يک مدل برایجويندگان آزادی



همه ميدانيم که تجربه ي گذشته چراغ راه حال و آينده است. و در اين رابطه, من به اين باورم که تجربه ي اروپا براي بدست آوردن آزادي و باز سازي يک هويت نوين براي خود, که از دوران رنسانس آغاز شد ونقش مهمي که زرتشت در اين زمينه بمدت ٥٠٠ سال يعني از سده ١٥ ميلادي تا اواخر سده نوزدهم بازي کرد، ميتواند بعنوان يکي از بهترين مدل ها براي جويندگان آزادي در دوران ما بکار گرفته شود.
پژوهشهاي بيشماري که از ٢٠٠ سال پيش - که بيشتر آنها بوسيله ي پژوهشگران غربي انجام گرفته – نشان ميدهد که در درازاي ٢٥٠٠ سال گذشته چه اندازه انديشه و ديدگاه زرتشت درباره زندگي و جهان هستي در ساختار و زير بناي فرهنگي اروپا شرکت کرده و برآن تاثير گذاشته .
ولي در ازاي اين زمان بسيار طولاني رابطه ي اروپا با زرتشت هميشه يک داستان عشق و دلدادگي نبوده.

زماني بوده که اروپا زرتشت را در بالاترين رده فرهنگي خود قرار داده و زماني هم بوده که با تبليغاتي زهرآگين تا آنجا که توانسته کوشش کرده تا او را خورد کرده و از ميدان بيرون کند.
در مدت ١٠٠٠ سال, از سده پنجم پيش از ميلاد مسيح تا سده ي پنجم پس از ميلاد، زرتشت بعنوان ”بزرگترين نماد دانش“بوسيله تقريبا تمام فيلسوفهاي يوناني و رومي با شيفتگي تمام ستايش و حتي پرستش شد تا جائي که باو نام ”آموزگار جهاني“دادند.
ولي در درازاي ١٠٠٠ سال بعد، يعني از سده پنجم ميلادي تا سده پانزدهم، در دوراني که به آن ”قرون وسطي“ گفته ميشود، زرتشت بعنوان آفريننده”دوگانه گرائي“ بشدت بوسيله ي کليساي مسيحي کوبيده شد.
و باکوبيده شدن زرتشت، ساير آئين هاي ايراني مانند مهر ستائي﴿ميترايزم﴾ وماني گرائي، همراه با کل فيلسوفهاي افلاتوني يونان و روم کوبيده شدند.
سده ششم آغاز ”قرون وسطي“در اروپا بود. دوراني هراس انگيز که به آن ”کفربزرگ“ميگويند.
دوراني پر از ترور, کور گرائي و انکزيسيون که زيباترين و ظريف ترين بخش از تمدن اروپائي را ويران کرد.
کليساي قرون وسطي تصميم گرفته بود که هر انديشه، هر جهان بيني و هر جنبشي که در دين مسيحي انديشه ي ”دو گانه گرائي“را وارد کند در جنگ با خداست. و بنابراين بايد تنبيه شود و تنبيه يعني سوزاندن در ميدانهاي شهر و يا کشتن.
در پشت فلسفه ي ”دو گانه گرائي“- يعني زندگي و جهان هستي در هر لحظه بوسيله ي نبرد ميان دو نيروي خود آفريننده مثبت و منفي، خوب و بد شکل ميگيرد – کليسا دست زرتشت را ديد. و با حمله به زرتشت، کليسا به تمام تمدن پيش از مسيحيت در اروپا حمله برد.
ولي حقيقت اين بود که کشيشان در آن زمان چيزي از زرتشت نميدانستند. تنهاآگاهي آنها در اين باره از فيلسوفان يوناني و رومي مي آمد.
اين فيلسوفان که بيشتر آنها دو گانه گرا بودند، يا نوشته هاي خود را به زرتشت منصوب کرده بودند، يا براي اعتبار دادن به خود، پشت نام زرتشت پنها ن شده بودند. براي نمونه فيثاغورث، فيلسوف و رياضي دان بنام سده پنجم پيش از ميلاد, که دو گانه گرا بود, خود را در نوشته هايش شاگرد زرتشت يا شاگرد مکتب زرتشت معرفي کرده, يا فيلسوف بنام ديگري, ارستو, مي نويسد که تمام دانش استادش يعني افلاتون که او هم دو گانه گرا بود, از زرتشت ميآيد و هر چه زرتشت گفته او هم تکرار کرده است.
از سوي ديگر ”ماني گرائي“ يا "Manithéisme" آئين ديگر ايراني, که او هم ”دو گانه گرا“بود, بصورت ”کتريزم“در جنوب فرانسه و شمال آفريقا و ده ها جنبشهاي گوناگون در اطراف درياي مديترانه و اروپاي مرکزي، همه مسيحي ولي دو گانه گرا, خشم کليسا را نسبت به زرتشت بيشتر کردند, چون در پشت تمام اين جنبشها, باز کليسا دست زرتشت را ميديد.
٥٠ سال جنگ خونيني که در سده سيزدهم, پاپ ايتوسنت بر عليه ”کترها“ در جنوب فرانسه براه انداخت و کشتار وحشتناک در شهر"Montsegour " که سدها هزار نفر کشته بجا گذاشت امروز معروفيت جهاني پيدا کرده و هر سال سدها هزار توريست که به جنوب فرانسه ميروند از ويرانه هاي اين شهر ديدن ميکنند.
هر چه ما بيشتر درباره ي جنگهاي صليبي کليساي کاتوليک که يکي پس از ديگري بر عليه جنبشهائي که به "دوگانه گرائي" متهم شده بودند انجام ميگرفت ميخوانيم, بيشتر به طبيعت رژيمهاي خود کامه و زورگراي امروزي پي ميبريم.
اين هم نا گفته نماند که کليساي پروتستان در زمينه ي اين کشتار ها از کليساي کاتوليک فاصله گرفت و آنها را محکوم نمود.
ناداني و آشفتگي در قرون وسطاي اروپا درباره ي زرتشت, به اندازه اي پيش رفت که در تمام اين دوران, زرتشت را "شاهزاده ي مغ ها" ناميدند ومغ ها را با شعبده بازان اشتباه گرفتند. واژه انگليسي Magician از واژه ي Magus که همان مغ است سرچشمه مي گيرد در همين زمينه اختراع ستاره شناسي و کيميا گري و نوشتار کبالاي يهوديان را هم به زرتشت نسبت دادند.
در اين فضاي پر از ناداني, اختناق و کور گرائي بود که صداهاي ناراضي از اين گوشه ي اروپا از سوي عده اي از خرد گرايان بلند شد.
* * *
ما در سده ي چهاردهم ميلادي هستيم, و اين آغاز دوراني است که رنسانس يعني رستاخيز فرهنگي در اروپا به آهستگي در حال بدنيا آمدن است.اروپا در پي هويتي نوين با ارزشهاي فرهنگي نوين براي خود, در جستجوست. و اين جستجو او را متوجه ي گذشته خود يعني تمدن يونان و رم کرده.
در آن دوران در محافل خردگرايان گفتگو از اين بود که براي نجات از اختناق کليسا, تنها راه رهائي مبازره فرهنگي است. ولي يک مبارزه ي فرهنگي نياز به ابزار نبرد دارد, نياز به ارزشهاي او دارد.
اروپا اين ابزار را در کجا ميتوانست پيدا کند؟
در تمدن پيش از مسيحيت يعني در تمدن يونان و رم . ميبا يستي به دل اين تمدنها رفت وارزشهاي فرهنگي را بيرون کشيد و به آن جان داد.
ولي تمدن يونان و رم سده ها بود که از ياد رفته بود. بنابراين همه چيز ميبايست از نو کشف شود.
در اين زمان, يکي از بزرگترين فيلسوفان اين دوره بنام گيورگيوس پلتون که نفوذ سياسي زيادي هم در دربار امپراتوري بيزانس بدست آورده بود يک پيشنهاد شگفت آور ولي دلاورانه اي ارائه داد.او گفت که جهان از جنگ دائمي و پايان ناپذير ميان سه دين يهودي, مسيحي و اسلام خسته شده و هيچ اميدي هم به پايان دادن اين جنگها نيست. بنابراين بيائيد راه ديگري براي نجات نسلهاي آينده ي اين جهان در پيش بگيريم.
پلتون که با انديشه هاي زرتشت يا آ نچه به او منصوب شده بود, بوسيله ي آموزگار يهودي خود بنام "اليائوس" آشنا شده بود و شيفته اين انديشه ها گرديده بود, پيشنهاد کرد که يک انديشه ي جهاني, آميخته اي از جهان بيني زرتشت و فلسفه ي افلاتون, جايگزين سه دين نامبرده شود.
بسياري از خرد گران و دولتمردان آن زمان اين پيشنهاد را پسنديدند و به گرد او جمع شدند و براي پياده کردن اين ديده، سالها کوشش کردند ولي موفق نشدند. با اين حال اين انديشه ميان سطح گسترده اي از انديشمندان شکوفا شد و وارد آکادمي معروف افلاتوني فلورانس در ايتاليا گرديد و پايه اي براي ساختن هيومنيزم اروپائي در سده ي ١٦شد.
از اين پس دوباره خردگرايان اروپا متوجه زرتشت شدند. نبرد جويان فرهنگي آن زمان, يعني فيلسوفان, نويسندگان, شاعران, پژوهشگران, موسيقي دانان, دانشمندان در زمينه هاي گوناگون علمي و بسياري ديگر در جستجوي يک ابزار نيرومند نبرد بر عليه اختناق کليساي قرون وسطي احساس کردند که زرتشت ميتواند آنها را در اين راه ياري دهد.
ولي در آن زمان, براستي که از زرتشت ميدانست؟ که ميدانست که اين جهان بيني زرتشت بر پايه ي چه اصولي بنياد شده؟ که ميدانست که آيا زرتشت براستي دو گانه گراست, يگانه گراست, يا هر دو يا هيچکدام؟ دست کم ١٥٠٠ سال بود که حتي زبان زرتشت هم از يادها رفته بود.
از سوي ديگر تسخير ايران در سده ي ٧ ميلادي بوسيله ي مسلمانان عرب, تقريبا تمام نوشته ها و کتابهاي مربوط به زرتشت يا تمدن ايران را به آتش کشيده و نابود کرده بود. بنابراين همه چيز مي بايست از نو کشف شود. ولي اين کوشش براي کشف دوباره ي جهان بيني و زبان زرتشت, نبرد ديگري را اينبار ميان پژوهشگران يهودي, مسيحي و انسانگرا بوجود آورد .
در اين مبارزه, هر گروه از اين پژوهشگران کوشش کردند که با تفسيرهايي از خود از نوشته هائي که به زرتشت منصوب شده بود زرتشت را بعنوان ابزار نبرد بسوي خود بکشند.
نخستين اقدام دراين رابطه بوسيله ي پژوهشگران مسيحي آغاز شد.در اين زمان, يعني در اواخر سده ي هفدهم, يکي از استادان دانشگاه اکسفورد در انگلستان بنام Thomas Hyde که يک مسيحي بسيار با ايمان بود يک کتاب بزرگي درباره ي زرتشت نوشت و تمام مدارکي که در اين باره در آن زمان وجود داشت در آن کتاب آورد.
با اينکه او در اين راه بسيار زحمت کشيد ولي بدبختانه چون همه چيز براي او در اين جهان دور مسيحيت ميچرخيد, کوشش کرد که هر چه ميتواند زرتشت را بيشتر به مسيحيت نزديک کند.
او در کتاب خود نوشت که "زرتشت با اصلاح کردن اديان گذشته ي ايران, همان کاري را که ابراهيم کرده بود تکرار کرد و يک دين يکتا پرستي را آورد".
او بر اين نکته تاکيد کرد که "زرتشتيان هميشه يکتا پرست بودند او در آن دين, خدا که اهورا مزدا ناميده شده بر شيطان که بنام انگره مينو است ارجهيت دارد".
اين ديدگاه البته کاملا بر خلاف ديدگاه فيلسوفان يوناني و رمي و کليساي قرون وسطي که زرتشت را "دوگانه گرا" ميپنداشتند بود فقط دو سال پس از نوشتن اين کتاب، Hyde بشدت مورد حمله ي دو پژوهشگر مسيحي فرانسوي قرار گرفت: نخستين نفر از اين پژوهشگران نامش PierreBayle بود; يک پژوهشگرفرانسوي معروف که درسال ۱۷۰۲ در کتابي مهم بنام "فرهنگنامه تاريخي و انتقادي" نوشت که "نوشته هايHyde درباره ي يکتا پرستي زرتشت ضعيف, شکننده و غلط است".
او نوشت که "چون زرتشتيان در زير ستم شديد مسلمانان قرار گرفته بودند, براي محافظت و نگهداري از خود ناچار شدند که باورهاي دينهاي سامي را که ميگويند خدا شيطان را آفريده, بپذيرند".خيلي زودBayle مورد حمايت پژوهشگر فرانسوي ديگري, بنام Able Foucher شد. Foucher که يک بنياد گراي مسيحي بود در نوشته هاي بسيار خود با خشونت تمام بهHyde هشدار داد که به گفته هاي فيلسوفان يوناني و رمي که زرتشت را "دو گانه گرا" گفته اند شک نکند, و به Hyde که خود مسيحي بسيار معتقدي بود پيشنهاد کرد که در خط دين راستين يعني مسيحي باقي بماند.
در اين نبرد ايدئولوژيکي, که بوسيله ي گرايش مذهبي شديد پژوهشگران از مسير درست خود خارج شده بود, يک پژوهشگر بنام ديگري, اين دفعه يک يهودي انگليسي بنام Hemyhry Prideaux, وارد ميدان نبرد شد، Prideaux در کتاب مهمي در باره ي "تاريخ يهوديان" که در سال ۱۷۱۵ چاپ شد, گفته هاي خود را در مورد زرتشت تا آنجا رساند که نوشت: زرتشت يک يهودي به دنيا آمده! و چون او يک يهودي است بنابراين يکتا پرست ميباشد. او تاريخ زاد روز زرتشت را سده پنجم پيش از ميلاد مسيح گذاشت و آموزگاران زرتشت را هم بنام الياس, ازرا و دانيل را هم مشخص نمود.با دوباره کشف شدن و ترجمه اوستا, در اواخر سده نوزدهم بوسيله پژوهشگر فرانسوي, اين بار نوبت خردگرايان و انسانگرايان بود که وارد اين نبرد ايدئولوژيکي بشوند.
ترجمه ي اوستا,نبرد درباره زرتشت را تبديل به يک نبرد احساسي و پرشور کرد.
نويسندگان بنامي از چهار گوشه ي اروپا همچون Voltaire، Goethe،Didérot، Grimm ، Von Kleist Wordsworth، Byron Shelley.و، Nietzsche و بسياري ديگر را از اواخر سده ي هجدهم و تمام سده ي نوزدهم وارد ميدان نبرد شدند. موسيقي دانان بزرگ هم به اين مبازره ي فرهنگي وارد شدند. آهنگساز بزرگ فرانسوي Rameau اپراي معروف خود را بنام "زرتشت" ساخت, موزار ديگر آهنگساز بزرگ زرتشت را در اپراي خود "ني سحر آميز" آورد و ريچارد اشتراوس سمفوني خود را بنام "آنچنان گفت زرتشت" در شکوه زرتشت آفريد.
سودي را که روشن انديشان اروپا در آوردن زرتشت به ميدان مبارزه براي خود ميديدند اين بود که آنها فکر ميکردند که زرتشت را ميتوانند همچون اسلحه اي نيرومند بر عليه کليسا بکار گيرند. براي آنها ديگر کليسا انحصار حقيقت را نداشت. حقيقت ميتوانست در يک آئين غير سامي بسيار کهن تر از مسيحيت هم وجود داشته باشد.
همانطوري که پروفسور دوشن گيمن در کتاب خود "پاسخ غرب به زرتشت" مينويسد "بيش از بيش زرتشت بخش مهمي از عملکردهائي شد که در اروپاي غربي براي آزاد سازي زن و مرد مدرن از مسيحيت انجام ميگرفت".
ويژگيهاي جهان بيني زرتشت که خردگرايان ميگفتند در مسيحيت وجود ندارد،مورد ستايش بي اندازه قرار گرفت, از جمله: خردگرائي, شفافيت و سادگي, ارتباط باطبيعت, بوجود آوردن ديدگاه مثبت و سازنده و بالاتر از هر چيز جل مسئله شيطان و رنج و درد در اين دنيا بود.
آنها ميگفتند که زرتشت با تئوري « دوگانه گرائي »، خود مسئله رنج ودرد را در اين جهان با خرد بسيار وسادگي تمام حل کرده، در صورتيکه اديان سامي که ادعا ميکنند که شيطان آفريده ي خدا است، چندين هزار سال است که در حل اين مسئله درمانده اند.
چون نميتوانند بگويند که چرا خدائي که هم داناست و هم توانا، موجودي بنام شيطان را خلق کرده که انسانهاي ضعيفي را که باز همان خدا خلق کرده، بفريبد و سپس آنها را در آتش ابدي جهنم بسوزاند. بنابراين آن خدا يا دانا نيست يا توانا نيست و يا بدي در طبيعتش است اين گونه گفتگوها باعث شد که پژوهشگران مسيحي در برابر خردگرايان جبهه بگيرند و ضد حمله کنند.
آنها Anguetil Duperron را متهم کردند که ترجمه ي او از اوستا جعلي و دروغين است و او در اين فضاي مسموم، Duperron ،که خود يک مسيحي با ايماني بود عقب نشيني کردو گفت من در اوستا چيزي را که بشود بر عليه مسيحيت بکار گرفته شود نديدم.
اين گفته خردگرايان را کمي مايوس و دلسرد کرد، با اين وجود ولتر در نامه اي کوشش Duperron را ستود.
در اين زمان بود که زبانشناسها هم وارد ميدان نبرد شدند. سه سال بعد يک ترجمه ي ديگري از اوستا بوسيله ي يک زبانشناس آلماني با نام Kleukers ، ثابت کرد که ترجمه ي Duperron درست بوده و هيچ دستبردي در آن نشده. از آن پس اوستا براي هميشه وارد آموزشهاي آکادميک و دانشگاهي شد.
با اينکه همگي درست بودن اوستا را تصديق کردند و آنرا در پژوهشهاي علمي وارد کردند، باز ٣٠ سال طول کشيد تا پارتيزانهاي مسيحي اسلحه را زمين بگذارند و تسليم شوند. از آن پس پژوهشگران متوجه پيدا کردن ريشه هاي مسيحيت در دل جهان بيني زرتشت شدند. کشف زبان سانسکريت و رابطه ميان اين زبان و زبان اوستائي فهم نوشتارهاي اوستا را آسانتر کرد و ريشه هاي مشترک ميان تمدن ايران و هند را به نمايش گذاشت.
براي خردگرايان و انسانگرايان پيروزي ديگري در راه بود. در نيمه ي سده ي نوزدهم يکي از زبانشناسان آلماني بنام « مارتين هوگ » کشف کرد که ١٧ بخش از ٧٢ بخش اوستا بزباني بسيار کهن تراز ساير بخشها نوشته او پس از کوششهاي بسيار اين١٧ بخش را جدا و ترجمه کرد. پژوهشهاي زبانشناسي بعدي، با شگفتي تمام ثابت کرد که اين ١٧ بخش يا ١٧ سرود که به آن « گاتاها » ميگويند، ٣٠٠٠ سال پيش، از دهان زرتشت بيرون آمده هوگ متوجه شد که در گاتاها تنها از يک خدا و آنهم « اهورامزدا » نام برده شده و با آنکه اين سروده ها از " دو نيروي همزاد و مخالف يکديگر" سخن ميگويد ولي بطور کلي فضاي سروده ها انسان را بسوي يک خداي يگانه گرايش ميدهد، واين درست برخلاف ساير بخشهاي اوستا است که به روشني از دو نيروي ضد هم « خوبي و بدي ، اهورامزدا و انگره ماينو » سخن ميگويد.
کشف مارتين هوگ، با استقبال بي سابقه اي از سوي پارسيان هند مواجه شد، براي اينکه بر يگانه گرا بودن جهان بيني زرتشت انگشت ميگذاشت.
ولي پذيرش اين ايده که ا نديشه زرتشت سرچشمه يگانه گرايي در اديان جهان است واين که زرتشت کاشف يگانه گرايي است براي چندي از پژوهشگران بويژه يهودي، قابل قبول نبود و بسختي ميتوانستند آن را هضم کنند.
از جمله spiegle و Darmesteter دو پژوهشگر معروف آلماني ضد حمله ي خود را اينبار بر عليه گاتاها آغاز کردند، Spiegle کوشش کرد ثابت کند که اين يهوديان بودند که به زرتشت يکتا گرائي را ياد دادند و Darmesteter حتي جلوتر رفت و ادعا کرد که تمام گاتاها جعلي است وبوسيله ي يهودياني که در زير نفوذ يونان بودند نوشته شده !
البته هيچ يک از اين دو ادعا نميتوانست مدت زيادي مقاومت کند. چون چندي بعد پژوهش هاي باستان شناسي و زبانشناسي نشان دادند که مکان زندگي زرتشت در خاور ايران بوده ودر آنجا يهوديان رخنه نکرده بودند واز سوي ديگر خود Darmesteter ، در ادعاي خود تجديد نظر کرد وآنرا باطل نمود.
اين گونه ادعاها باعث شد که پژوهشگران ديگري مانند Rhadl و Creuzer دو پژوهشگر معروف آلماني، بگويند و کوشش کنند تا ثابت کنند که فرهنگ باختر و خاور و به طور کلي تمام فرهنگها از انديشه زرتشت سر چشمه گرفته. شايد اين هم يک واکنش تندي دربرابر نظريه هاي تند جهت مخالف بود ولي اين نموداري بود از فضاي ايده ئولوژيکي آنروزها.
تنها چند سال پس از دوباره کشف شدن و ترجمه گاتاها، عصاره و گهر آن با زيبائي و عمق ماهرانه اي بوسيله ي يکي از بزرگترين فيلسوفان دوران ما Friedrich-Wilhelm Nitzsche در ١٨٨٣ دوباره بازنويسي شد، اين کتاب که " آنچنان گفت زرتشت " نامگذاري شد، نشان ميدهد که تا چه اندازه نيچه به عمق انديشه ي انقلابي زرتشت پي برد و با چه متد ماهرانه اي ديناميک بودن و نوساز بودن را در جهان بيني زرتشت به نمايش گذاشت اين کتاب ديدگاه اروپائيان را نسبت به جهان هستي و زندگي کاملا دگرگون کرد و آنها را از گناهاني که هيچگاه مرتکب نشده بودند، نجات داد. دوستان ارجمند، خانمها و آقايان، اجازه ميخواهم سخنان خود را با گفته اي از نيچه به پايان ببرم:
" من از ديروز و من از امروزم؛ ولي بخشي از من از فرداست، از پس فرداست و از هميشه است" « آنچنان گفت زرتشت »


دکتر خسرو خزاعي (پرديس)

Mohamad
02-18-2011, 09:07 PM
منش زندگانی مزدیسنا



در سایه پروردگار یکتا، هستی بخش بزرگ دانا، آن وجود پاکی که هستی ما را آفرید و منش نیک در کنه وجود گیتوی ما قرار بداد. او که به ما خرد را ارزانی داشت تا راستی و درستی را از کژی و پلشتی تمیز دهیم و اشوئی پیشه کنیم که براستی، راستی نیک است، بهترین است، خوشبخت آن کسی است که در زندگی راستی را برگزیند.
رسیدن به مقصود و آرمان زندگی آنچنانکه اشوزرتشت به ما آموخته نه از راه ذکر اوراد و ترک جهان و در انزوا زیستن، بلکه از راه کار و فعالیت در زندگی و مبارزه با موانع خوشبختی و دفع سختی ها و ناملایمات زندگی بدست می آید. رفاه و پیشرفت جامعه را باید در وجود افراد بوسیله تلاش و کوشش در زندگی فراهم ساخت.
بطور کلی هر فردی از اعضای این جامعه بزرگ انسانیت موظف است در راه اصلاح وضع کنونی جامعه خود بکوشد تا وسایل خوشبختی و نجات نهایی بشر را چنانچه خواست پروردگار است فراهم سازد زیرا اهورامزدا به همین منظور انسان را که عالی ترین و برترین مخلوق است بیافرید.
پیامبر ایران از نحوه زندگانی گوشه نشینان و تارکان جهان که از مواجهه با مشقات زندگی و فریب های جهان مادی روی گردان بوده و عمر گرانبهای خود را به ذکر و فکر بی حاصل و مسائل پوچ و بی معنی، بیهوده تلف می کنند و غافل از تجربیات و نتایج زندگی واقعی هستند، طرفداری نکرده و این مشی زندگی را مخالف منزلت و فطرت پاک انسانی پمی داند.
پیامبر ایران می فرماید: «زندگی واقعی تنها ذکر و فکر خداوند بدون کار و کوشش نیست، بلکه برعکس در تلاش همیشگی و مبارزه با موانع خوشبختی بشر است. خداوندی که ما را در این جهان مادی خلق کرده نخواسته است که هر کس از تحمل بار زندگی شانه خالی کرده و تنها در راه نجات خود بکوشد.» (گاتها).
تعالیم گاتها مردم را با یک رفورم بزرگ و پیشرفت برجسته ای آشنا می سازد که تا امروز در فضای اخلاقیات و روحیات بشر تکرار نشده است. در این سروده ها جلوه هایی از پویش انسان بسوی کمال اخلاقیات فردی و اجتماعی و تصفیه روح مردمان و گرایش انسان به درون و وجدان بجای انجام آداب و مراسم ظاهری بخوبی نمودار است و می آموزد که هر چه بکاری سرانجام همان را درو می کنی. از این مکتب زندگانی است که ابرمردانی چون کوروش و داریوش، آذرپاد مهراسپندان و بزرگمهر بوجود می آیند. یک نفر زرتشتی چه عالم و عارف، چه دهقان و کشاورز، هرگز گوشه نشین نبوده و با سر تراشیده و لباس ژنده و تن و صورت کثیف دور از اجتماع نزیسته و در زندگانی زرتشتیان صوفی گری و درویش مسلکی و ریاضت کشی راه نجات نفس و روح نیست، بلکه کوشش و تلاش در راه زندگانی شاد همراه نیک اندیشی و نیک گفتاری و نیک کرداری است که سرانجام رستگاری را در پی دارد. در زندگانی زرتشتی کسی که خواستار نزدیکی به درگاه اهورامزدا است، از زندگی فردی و جمعی خود نمی گریزد بلکه می داند که خدمت به خداوند، خدمت به خلق خداست. زندگی برابر تعالیم اشوزرتشت نعمتی بزرگ و شادی بخش است. گاتها روبرو شدن با غم و شادی زندگی و قدرت درک و لمس تارهای گوناگون هستی را به ما می آموزد. اندیشه ها و آموزش هایی که تمام لذات و خوشی های بشر را به جهان دیگر وعده می دهند و تماس انسان را با زندگانی واقعی و حقیقی این جهان منع می کند، آموزش های درست و صحیحی نیستند و سرانجام کار آنها فلاکت بشریت است.
فلسفه ی واقعی زندگی آنست که بشر را وادار به زیستن در جهان حقیقی کنونی کند. ترک خوشبختی ها و خوشی های مجاز جهان کنونی به امید رسیدن به پاداش ها و خوشی های جهان دیگر نادانی محض است. هنگامی که همه امیدهای بشر به جهان دیگر وابسته گردید، محیط زندگی اجتماعی برای گسترش صنایع اقتصادی و مادی مساعد نگشته و مردم آن محیط پیشرفتی در زندگی نخواهند کرد. در دین زرتشتی کمال زندگی انسان هرگز با ترک زندگانی مادی فراهم نمی شود.
ریاضت و خودآزاری با تمرین های فرساینده جسم و جان، هر گونه فضایل اخلاقی، اجتماعی و نیروهای مادی و معنوی افراد بشر را می خشکاند. فلسفه و هدف واقعی زندگی یک زرتشتی به کار انداختن قوای جسمانی، عقلانی و روانی اوست. فعالیت سخت و کار جدی و کوشش های مداوم عالی ترین دستور زندگی زرتشتیان است. در آیین مزدیسنا نه تنها کار و کوشش منع نشده بلکه تشویق و تقدیر هم شده است. بخصوص کشاورزی که از کارهای پر ارج و ثواب دانسته شده است. کسی که زمین های بی حاصل را بکارد یا باتلاقها را بخشکاند و جایش کشتزار نماید و درخت و میوه بپرورد، چنین کسی پارسایی را گسترده است. اشوزرتشت هر گونه فعالیت جسمی و عقلی و روحی را تشویق و سستی و تنبلی و بیکاری را منع فرموده است.
کوشش در راه پیشرفت جهان و افراد بشر وظیفه ی هر زرتشتی است. پس بکوشیم که ستم و بیدادگری و نادانی و قشری اندیشی و تیرگی دروغ از دل ها و روان های ما زدوده شود و خورشید نورانی خرد و نیکی و برابری و داد بر کاخ اندیشه ی ما تابیدن آغاز کند، فروغی ابدی که آتش دلهایمان بدان زبانه کشد و راستی را فریاد زند که این خواست و اراده ی اشوزرتشت است.
هیت اشائی وهیشتائی اشم. ایدون باد.


ز گفتار وخشور خود راه جوی ***دل از تیرگی ها بدین آب شوی


تو مر دیو را آدم بد شناس *** هر آن کو ندارد به یزدان سپاس

Mohamad
02-18-2011, 09:07 PM
نقش موبدان در نگهداری و پویایی دین اهورایی اشوزرتشت


http://www.sepandarmazd.com/links/mobedan_files/image001.jpg


سرزمین اهورائی ایران که بنیان گزار بسیاری از علوم و فلسفه علمی بوده است، در طول تاریخ مورد هجوم مختلف قرار گرفته و بارها ویران و دوباره سازی شده است، و موجب شگفتی بسیار است که هرچند بخش سخت افزاری ان (تمدن و ثروت های ملی) ایرانیان صدمات بسیاری دید بخش نرم افزاری ان (باور ها و فرهنگ و زبان ایرانی)لطمات چندانی ندید، بشکلی که زرتشتی و ایرانی که نمادش (سرو) است فقط بصورت بته جغه ای یا سرو خمیده در امد(حاشیه نشین قالی و فرش شد) و به جهانیان نشان داد که با نثار خون خود این سرو درونی را ابیاری نموده و زنده و شاداب نگاه خواهد داشت بزرگترین ایران شناسان بر سر پایداری ایرانیان به زبان و فرهنگ خود دهان به حیرت گشوده اند و خیره مانده اند. همه ایرانیان بویژه بهدینان بایستی از این حقیقت افتخار امیز دینی و ملی بخوبی اگاهی داشته و با تمام وجود بر خود ببالند و همواره کوشش نمایند که به مسئولیت های خود عمل کنند.
و اما برای شناخت نقش موبدان در زندگی اجتماعی ایرانیان و نگهداری و پاسداری و گسترش فرهنگ اشو زرتشت در بین بهدینان بایستی از نخستین روز پیدایش این دین اهورائی جستجو کرد.
پیامبر ما از همان از همان اپتدای تشکیل دین خود در کتاب آسمانی گاتها از دو بخش حقیقت و طریقت بصورتی روشن و محکم سخن به میان اورده است و چارچوب باورهای لازم برا زندگی سراسر نیکی و شایسته را تعریف کرد. و بلافاصله برای پیاده کردن و گسترش دین خود و گذاشتن سنن و اداب و رسوم مذهبی انجمنی بنام انجمن مگان یا مغان تشکیل داد و از همان اپتدا،شایست و ناشایست و بایست و نابایست جامعه بویژه موبدان تعین شد تا این انجمن بتواند با شناخت و همفکری و همیاری ضمن حفظ اصول و مبادی دین، قوانین مذهبی و شریعتی متناسب با زمان و مکان و سطح دانش و وضعیت اقتصادی و اجتماعی مردم، وضع نمایند و خود را از هر گونه الودگی مادی برتری طلبانه دور نگهداشته پیوسته،(فرشکرد) باشند.که این جانب کوشش دارم که در این زمان کوتاه،چکیده ای از موارد تاریخی زیر که نشان دهنده این مهم است را به اگاهی برسانم:
(1): موبدان تمام عمر خود را به فراگیری دین و دانش مینوی میگزراندند. بخش بزرگی از اوستا را حفظ میکردند و با خط زیبا مینوشتند و با صوتی خوش سروده و به مفاهیم ان عمل میکردند. بطوریه که به جرات میتوان گفت که اگر باورها و از جان گذشتگی های ایشان نمیبود امروز هیچ اثری از اوستا که مهمترین بخش زبان و فرهنگ ایران میباشد در دست نبود و هیچ کس حتی به یاد زبان و فرهنگ تاریخ اشو زرتشت و ایران نیز نمیتوانست باشد.
(2):موبدان با اختراع خط دین دبیره که هنوز هم کامل ترین خط جهان است(حتی اواز خواندن پرندگان را میتوان بدان نوشت) و نوشتن کتاب های مقدس دینی و فرهنگی با این خط گویا و پویا توانستند گاتها و اوستا را بهمان تلفظ دقیق باستانی و آهنگین خود نگهداری و پاسداری کنند.
(3): موبدان در طول تاریخ با درک دستورات اهورائی گاتها سنن و اداب بسیار شایسته را بنیاد نهادند و پاسداری کرده اند تا بهدینان بتوانند، عملا" پیام اشو زرتشت را بزبانی ساده و مردمی درک و وارد زندگی خود کنند، رسوم و ائین های زیبا و ارزشمند پنجه و جشنهای نوروز و گهنبار و خیرات،سنت وقف، تشویق مردم به بنیاد نهادن موسسات عام المنفعه و... و انجام و پاسداری درست و اصولی از سنتا و جلو گیری از ورود فرهنگهای نادرست انیران نمونه بارز ان است.
(4):تعین واستفاده از نمادهای منطقی و پاسداری از این سمبلها حفظ باورهای دین زرتشت بوده است.سفید نماد بهمن، آتش نماد راستی، سکه و فلزات نشان تسلط بر نفس، خاک و لرک که از زمین بدست می اید نماد مهر و فروتنی و اب نماد روشنی و دانش اندوزی و رسائی و گیاهان نماد بی مرگی و جاودانگی. استفاده از سرو به نشانه سرسبزی و پرباری و طول عمر در شادیها و گیاه مورت به نشانه جاودانگی در سوگواری ها و... و بسیاری از نمادهای دیگر که جادارد به همه انها توجه مخصوص داشت.
(5):موبدان در طول تاریخ هرگز از خود سن (saint) و پاپ مقدس نساختند و دست و پا بوس نداشتند و مرجع تقلید نشدند و هرچند در طول تاریخ مانند سایر انسانها دچار اشتباهاتی شدند ولی این کمال بی انصافی است که هر کار ناشایستی را که از برخی شاهان ساسانی و فرزندانشان و معدودی از موبدان درباری مانند کرتیر انجام داده اند را به حساب همه موبدان گذاشت.
(6):جای شگفتی بیشتر اینکه با وصفیکه موبدان نیز خوی انسانی داشته و از پول و جاه و مقام بدشان نمی امد ولی به علت وظیفه و رسالتی که بدوش داشته اند شاید تنها روحانیان مذهبی باشند که در طول تاریخ هرگز قسمتی از درامد مردم را بصورتی(موظف)برای خود از بهدینان طلب نکردند و همیشه به اشوداد راضی بوده و سعی کرده اند با حداقل در امد زندگی توام با اکونومی و پاکی و پارسائی داشته و زیستن برای دست یابی به زندگی مینوی را بر حیات مادی گیتی فریبنده ترجیح دهند.
(7):موبدان کوشش میکردند که اتشکده را ساده و پاک نگاه داشته محیطی روحانی ایجاد نمایند. بطوریکه هرگز حتی در دوره ساسانیان که دوران موبد شاهی نامیده شده اتشکده ها و زیارتگاها با زرق و برق اینه کاری و مجمر اتش و دربهای طلا ساخته نشده است.
(8):لباس موبدان همیشه از پارچه ساده سفید که نماد وهومن(اندیشه نیک) است تهیه میشده تا کوچکترین پلیدی و ناپاکی را نشان دهد و سادگی و اشوئی را به نمایش بگزارد و گسترش دهند.
(9):روشن نگاه داشتن اتش اتشکده ها که پرچم ملی و دینی زرتشتیان بوده و مس کردن سالیانه ان با مخلوط کردن با 16 اتش گروه های مختلف مردم یکی از مهمترین وظایف موبدان بوده است. حقیقتا" که چه نیکو وظایف خود را به انجام رسانیده اند. تاریخ بهترین گواه است.
(10):نقش موبدان در درک بهتر تعالیم اشو زرتشت و نشان ندادن تعصبات بی جا و پیروی از انجمن موبدان و سازش با سایر فرهنگهای درست و منطقی قومهای مختلف در ایران بزرگ موجب شد که با پیروان بسیاری از ادیان در ایران زندگی مسالمت امیز داشته باشد و در ائین مزدیسنا با این همه گستردگی که از شرق(چین) تا غرب(مصر و ترکیه)و از جنوب(عربستان) تا شمال (مرز روسیه) داشته است فرقه های گوناگون مذهبی شکل نگیرد.
(11):موبدان با مهاجرت و دوری از شهر خود دین اشو زرتشت را با تبلیغ از روی خرد ورزی و وجدان اگاه بدون جنگ و خون ریزی در سرتاسر ایران ان روز که پنج برابر ایران امروز بود گسترش دادند و مردم را از بکار بردن جنگ و خون ریزی برای گسترش دین و فرقه های مذهبی برحذر داشتند.
(12):موبدان در بیرون راندن فرهنگهای انیران و تلطیف رفتارها و آئیهای بدوی آنها و پاسداری از سنن و اداب و باورهای ایرانیان و ایجاد نهضت های مختلف مذهبی و ایرانی و مانند انها نقش بسیار مهمی را بر عهده داشتند.
(13):موبدان همواره نقش پیشوا معنوی و ارشادی جامعه را بر عهده دشته اند بطوری که (موبدان هوشت) با همازوری با سایر ارگانهای جامعه زرتشتی در طول تاریخ بسیاری از مشکلات مردم را بصورتی کدخدامنشانه حل و فصل مینموده اند.
(14):موبدان همواره تکیه گاه و پشتوانه روحانی و روانی جامعه بوده و نقش مانتره پزشکان را به عهده داشته اند بطوریکه حتی بسیاری از هموطنان غیر زرتشتی برای شفایابی از بسیاری از گرفتاریهای (روان تنانی) خود به موبدان مراجعه میکرند تا با سرودن کلمات مانتره اوستا نور امید در دلهایشان روشن و با یاری گرفتن از اهورامزدای پاک مشکلات روحی و فکری ایشان پایان گیرد.
(15):همسر و فرزندان موبدان نیز به این رسالت موبدان واقف بوده و با کم کردن خواسته های گیتوی خویش به این مهم کمک مینموده اند همیشه منازل موبدان خانه امید مردم و مکتب خانه ای برای فراگیری علم و هنر بوده است و بویژه زنان موبدان در این امر اساسی نقش داشته و بخش مهمی از بار فرهنگی و اموزشی جامعه به عهده انها بوده است.
و در یک کلام همیشه موبدان دین باور بوده و کوشش کرده اند که از مقام خود سوء استفاده نکرده و دین سازو دین باز نشوند و با عمل کرد خود سرمشق دیگر بهدینان باشند و همواره در حفظ تمامیت دینی و ملی و نگهداری زبان و سنن و فرهنگ ایرانیان نقش اساسی بازی نمایند.
* * *
بهدینان نیز همیشه با جان و دل موبدان را ارج مینهادند و انها را در کارها یاری میکردند بطوریکه زرتشتیان تنها در شهرهای کرمان و یزد که دستوران در مرکز خود قرار دادند دوام و بقا یافتند. بی شک این همبستگی و همکاری صادقانه و گذشتها و جانفشانی بی دریغ زرتشتیان(ایران و هند) حافظ این دین اهورائی بوده و میباشد. امیدوارم که در شرایط امروزی نیز جامعه بظاهر کوچک و در معنی بزرگ زرتشتیان در مرحله بسیار حساس تاریخی خود قرار دارد، همه بهدینان بویژه زرتشتیان با درک بیشتر مسئولیت های خود، دست در دست انجمن موبدان در تعالی بخشیدن و تکامل شخصیت معنوی، فردی و اجتماعی این دین پاک اهورائی کوشا باشند تا با این اندیشه و عمل کرد خود سرمشق آیندگان گردیم.
خدای بی نیاز را نماز میبرم که ما را از نیکی سرشار و از بدی دور سازد،در پناه ایزد یکتا.

Mohamad
02-18-2011, 09:09 PM
خدا در کیش زرتشت


درباره خدا در کیش زرتشتی سخن بسیار گفته شده و میشود گروهی معلوم الحال از راه گژاندیشی و نادانی می گویند ایرانیان باستان که منظور زرتشتیان است آتش پرست بودند و اتش را خدا میدانستند.گروهی نیز مدعی میشوند که ایرانیان به دو خدا باور داشتند یکی اهورامزدا خدای نیکی و دیگری اهریمن خدای بدی.
برخی از خاورشناسان باختر زمین در پژوهشهای خود آماج ویژه ای را دنبال می کنند و ان اماج این است که نشان دهند که همه چیز برخاسته از تورات است و همه فرهنگهای جهان در مقابل تورات هیچ و پوچ است و تورات پیش اهنگ فرهنگ بشری است با پیگیری اینگونه اماج است که این گونه پژوهش گران نه تنها در مورد اوستا و فرهنگ ایران بلکه در مورد هرچیزی که مربوط به فرهنگی جز فرهنگ تورات باشد راه کژروی میپویند و با دگرگون ساختن مفاهیم کتابهای دینی و کهن سایر ملل هدف خویش را براورده میسازند بر پژوهندگان ایران زمین است که با دوری از این گونه لغزشهای که ره اورد تورات محوران (بواقع ادیان سه گانه سامی) است راه راستی را درپیش گیرند و حقیقت این اندیشه را برای مردمان بیان کنند که این خود رسالت اشو زرتشت بود بیان راستی برای بهترین راستی؟!
فرهنگ زرتشتی به خدای یکتا که هستی بخش بزرگ داناست باور دارد و جز این چیزی در فرهنگ زرتشتی نیست و زرتشتیان جز این باوری ندارند.26 سال است که یک روند مشخص سعی در تخریب چهره زرتشتیان در درون ایران دارد و در این راه با ترویج دروغ ها و ایراد تحمت های مختلف به جامعه بهدینان سعی در تخریب برنامه ریزی شده چهره این جامعه رنج کشیده دارند.جامعه ای که در پس طوفان سیاه حمله تازیان و کشتارهای چنگيز گونه حکام صفوی و تند روی های اسلامیست های افراطی توانسته موجودیت خود را حفظ کند.
هیچ کس به اندازه خود اشو زرتشت نمیتواند توصیف ماهیت مینوی اهورامزدا را بنماید.
اینک چند سروده:

پس زرتشت گفت:ای اهورامزدای پاک مرا از نام برترین خودت که بزرگترین، بهترین،زیباترین ،کارسازترین،پیروزگرترین،د رمان بخش ترین و برای راندن مردم بدمنش کاراترین است اگاه ساز تا با یاری ان بر همه مردمان بدمنش و بدکار و بدکردار چیره شوم و از انان گزندی بمن نرسد.
پروردگار اهورامزدا فرمود:ای اشو زرشت. نخستین نام من پژوهندنی است، دومین نام من گرداورنده است،سوم افزایینده و چهارم راستی و پاکی بهترین،پنجم افریدگار همه پاکی ها و نیکی ها،ششم خرد،هفتم خردمند،هشتم دانش، نهم دانشمند،دهم پاک کننده،یازدهم پاک،دوازدهم هستی بخش،سیزدهم سودمند تر، چهاردهم دشمن بدیها،پانزدهم توانا، شانزدهم پاداش دهنده، هفدهم نگهبان،هجدهم درمان بخش،نوزدهم دادار،بیستم مزدا نام من است.
ای زرتشت مرا بستای،به روز و به شب،که من اهورامزدا هستم برای نگهداری و شادمانی تو خواهم امد.
برای نگهداری و شادمانی تو سروش پاک خواهد امد.
برای نگهداری و شادی تو خواهد امد ابها و گیاهان و فرورهای پاک.
ای زرتشت اگر بخواهی بر مردمان بدمنش و ستمگران و کوردلان و کردلان راهزنان دوپا و فریبکاران و گرگان چهارپا و دوپا وانبوه دشمنان راستی با انبوهی از درفشهای برافراشته و درفشهای خونین برافراخته پیروز شوی پس این نامها را بیاد بسپار و به روز و شب فراخوان.
منم پاسبان، منم دادار و پروردگار، منم دانا و منم مینو و سودرسان،تندرستی بخش ترین نام من است،اتوربان نام است،مه اتوربان نام است،اهورا نام من است،مزدا نام من است،اشو نام من است،اشوترین نام من است،فرهمند نام من است،بینا نام من است،بینا ترین نام من است،بیناترین نام من است،درونگر نام من است درونگرترین نام من است،نگهبان نام من است،یاور نام من است، دادار نام من است،پروردگار نام من است،آگاه نام من است،اگاه ترین نام من است،افزاینده خوشبختی نام من است،مانتره فزاینده خوشبختی نام من است،فرمانروای توانا نام من است،نافریبکار نام من است،نافریبخور نام من است،دورکننده بد اندیشی نام من است،پیروز نام من است،سراسر پیروز نام من است،آفریدگار سراسر جهان نام من است،فروغ سراسر جهان نام من است،پر فروغ نام من است،فروغمند بخود نام من است، سودرسان نام من است سودرسان ترین نام من است، توانا نام من است،شادی بخش ترین نام من است،راستی نام من است،برفراز نام من است،فرمانروا نام من است، تیز بین نام من است،چنین است نامهای من.
ای سپیتمان زرتشت اگر کسی در این جهان مادی نام مرا زمزمه کند و یا به اوای بلند بخواند ایستاده یا نشسته،بهنگام بیدار شدن و بهنگام بستن و گشودن کشتی و... بدان شخص نه در ان روز و نه در ان شب دیو خشم و کینه و سرشت بد اندیشی نمیتواند گزندی برساند و گفتار و کردار و پندار بد را در او راه نخواهد بود.
بیاد نامهای من باش و از دروغگو و بد اندیش دوری جوی و از تبهکار و بدکار و گژروان دوری کن و دان که من نگهدار تو هستم همانگونه که هزار مرد یک تن را را نگهبانی نمایند.
و...
درود بر فرکیانی، درود بر ایران ویج،درود به خوشی و خوشبختی مزدا داده، درود بر راستی و درستی، درود بر همه افرینش راستین، (یتااهو وئیریو ، اشم وهو)
میستایم اهورامزدای فروغمند پرشکوه را. (یشتها، هرمزد یشت)
براستی این سروده ها چیست؟ در چه کتابی امده است و ان کتاب از ان چه کیش و ملتی است؟آیا جز این است که این سروده ها،سروده های زرتشتی است و در اوستا کتاب دینی زرتشتیان امده سخن دیگری میتوانیم بگوئیم.اگر چنین است ایا رواست که بازگفته های غرض الود دیرینه چند مغز سفلیسی انیرانی را درباره اتش پرستی و دوگانه اندیشی زرتشتیان بازگو کنیم؟ یا درست بینی و داد اندیشی بما فرمان میدهد که دست از تلغینات مشتی سامی پرست برداریم و براستی با چشم خرد امزشهای اشو زرتشت را دریابیم.بر فروهر پاک اشو زرتشت درود باد

اي روح بزرگ و پاك زرتشت *** وي فره تابناكزرتشت
اي آينه ي فروغ دادار *** از نور و فروغ عشق سرشار
خيره است جهان بهگات هايت *** كز عرش خدا رسد صدايت
بس قرن و هزاره ها به دوران *** آيين تو بودپرتو افشان
گفتار تو اوج استواري *** پيغام تو راه رستگاري
آيين تو منطق است وبينش *** انسان بود اوج آفرينش

شعر از : توران شهریاری

Mohamad
02-18-2011, 09:10 PM
جهان بینی در آیین مزدیسنا



هگل در کتاب «درس هايی درباره فلسفه مکتب» می گويد: آيين زرتشت در برابر شمشير عرب شکست خورد و نه در برابر ايدئولوژی اسلام. شايد نيازی به تذکر هم نباشد که در سرکوبی آيين مانوی نيز شمشير بی رحم مسيحيت و اسلام متفقا به کار افتادند.
آيين زرتشتی ايران نخستين آيينی بود که بعدی در جهان داشت زيرا خواست خدای آن٬ اهورامزدا اين است که فروغ هر چه دورتر و بيشتر گسترش يابد.در آيين کهن ايرانی هر اصل اخلاقی نتيجه ی منطقی قانون تکامل بر اساس پيکار دائمی خير و شر و روشنايی با تاريکی است و در چنين رويارويی آدمی به جای اينکه مانند ديگر مذاهب مواظب باشد اصول اخلاقی را بصورت اوامری آسمانی بی چون و چرا بپذيرد و خودش حق دخالتی در آنها نداشته باشد٬ خود در ****و انديشه و تشخيص خويش نقش تعيين کننده دارد و گويی مقام والايی در برابر آفريدگار خود در حد يک همکار و نه يک بنده پيدا کرده است.
زرتشت سراسر جهان را ميدان نبرد روشنايی٬ زندگی٬ راستی٬ آبادانی و تندرستی از يک سو و تاريکی و مرگ و دروغ و ويرانی و بيماری از سوی ديگر می شمارد و در پندار او تا هنگامی که اين نبرد با پيروزی اهورامزدا بر اهريمن به پايان نرسيده است همه آدميان در اين پيکار سهيم اند و وظيفه دارند که آگاهانه در مسير خير و بر عليه شر٬ اهورامزدا را ياری دهند. در برابر زرتشت آدمی در گزينش خوب و بد مختار است و در اين راستا مقامی چندان ارجمند دارد که نيکی گفتار و پندار و کردارش برای پيروزی روشنی بر تاريکی ضرورتی بنيادين پيدا می کند. بر خلاف مذاهب سامی که بدن را خوار و دنيا را بی مقدار می شمارند٬‌ در آيين مزديسنا هر فردی اين رسالت را بر عهده دارد که نيرومند و کوشا و سازنده و آفريننده باشد.
در برداشت ايدئولوژيک آيين زرتشتی٬ فرد انسانی وجودی مجازی نيست که تنها به رستگاری خويش بينديشد. با اين منطق که اگر فرايض مذهبی خويش را بطور کامل انجام دهد شايسته آن بهشتی می شود که بدون دخالت او ساخته شده بلکه او همکار الزامی پروردگار خود در طريق هدايت جهان در مسير روشنايی است و از چنين ديدگاهی حکم سرباز يا کارگری را دارد که در راه تحقق يک طرح بسيار بزرگ کار می کند. نه تنها برای زندگی شخصی خودش بلکه برای همه جهان آفرينش و در پيکاری همه جانبه برای پيروزی نهايی فروغ بر تاريکی و زندگی بر مرگ.
با چنين برداشت بنيادی برای نخستين بار در تاريخ مذاهب جهان٬‌ اصولی مطرح می شود که در هيچ آيين ديگری سابقه ندارد و تکرار هم نشده است. اين آزادی تشخيص و آزادی انتخاب تقريبا در سراسر سرودهای مينوی اشو زرتشت در گاتاها منعکس است:
«سخن ها را بشنويد و با انديشه روشن در آن بنگريد و راهی را که بايد در پيش گيريد برای خود برگزينيد. از آن دو مينوی همزادی که در آغاز آفرينش در انديشه و رفتار پديدار شدند٬ يکی نيکی را می نماياند و ديگری بدی را٬ و ميان اين دو٬ دانا راستی را برمی گزيند و نادان دروغ را.» (هات ۳۰ ـ بند دوم و سوم)
«ای مزدا هنگامی که برای ما تن و خرد آفريدی و به تن ما جان دادی و توانايی گفتار و کردار٬ از ما خواستی که راه خويش را آزادانه برگزينيم و به دلخواه خود به راستی يا کژی رويم.» (هات ۳۱ ـ بند ۱۱)
خود زرتشت نيز مدعی شناخت حقيقت از راه وحی نمی شود بلکه آنزا زاده ی انديشه و ادراک خويش می شناسد:
«ای مزدا هنگامی که تو را با نيروی انديشه شناختم٬ دريافتم که تو سرآغاز و سرانجام هستی و آن سرچشمه انديشه نيکی که به آدميان آزادی گزينش داده ای تا راه راستين خويش را برگزينند.» (هات ۳۱ ـ بند ۸ و ۹)
کسی که راه فروغ را در اين انتخاب بر می گزيند از آن پس دوست و ياور اهورامزدا ست و نه بنده ی بی اختيار و سر به فرمان او. اين ويژگی در بند ديگری از همين هات منعکس شده است: «اهورامزدا با خداوندی و سروری خود رسايی و جاودانگی و راستی و شهرياری و پاکمنشی را به کسی ارزانی می دارد که در انديشه و کردار دوست او باشد. ياور ارجمند اهورا کسی است که گفتار و کردارش نشان از راستی و نکويی داشته باشد.» (هات ۳۱ ـ بندهای ۲۱ و ۲۲)
اين انديشه تفکيک بنيادی خير و شر و آزادی آدمی در گزينش يکی از آنها را به خوبی در زندگی بر مبنای مکتب مزديسنا نشان می دهد. بر خلاف اعراب و ديگر اقوام سامی که رابطه ی آنها با خداوند همواره يک نوع احترام آميخته با ترس و نگرانی است٬ عرفای ايرانی رابطه ای را بر اساس عشق و محبت با پروردگار خود پی ريزی کرده اند و با او با چنان صفا و صميميتی سخن گفته اند که گويی با معشوق خود سخن می رانند. (با سيری در گات ها براحتی می توان به عمق اين انديشه در تفکرات پيامبر اهورايی ايران پی برد. بر فروهر پاکش درود می فرستيم)
خدای بزرگ دانا٬ پروردگار هستی بخش٬‌ اهورامزدا را بايد با ديدی عاشقانه و عارفانه نگريست نه با نگاهی تنگ نظرانه ی انديشه هايی که معتقدند خدا تمام کائنات و زمين و خورشيد و مشتی ستاره را در شش هزار سال پيش آفريده بلکه او گرداننده نظامی اشايی سرسام آوری است که ميلياردها کهکشان را با ميلياردها خورشيد آنها از ميلياردها سال پيش در گردش دارد. اين خدا نه آن خدايی است که جايی در آسمان بر تخت خود بر دوش چند مَلِک مقرب نشسته باشد و آن خدايی که آدميان زمين را به شکل شخص خود ساخته و پرداخته باشد و نه آن خدايی است که هر چند يک بار از کار خود پشيمان می شود يا گفته ی خود را پس می گيرد برای آنکه گفته ی بهتری را در جای آن بگذارد!! پروردگار اهورامزدا نه قومی برگزيده دارد و نه سرزمينی را در برابر چند آلت ختنه شده به کسانی بخشيده و نه با زبان های خاص برای کسانی وحی می فرسد و نه گروهی از آفريدگان خويش را مامور کشتار گروهی ديگر می کند و نه خودش شبانه چند هزار نفر از بندگانش (فرزندان مصريان) را سر می برد و نه بابت خطايی که خودش برای اين بندگان خواسته است آنها را به آتش و مار و عقرب جهانی ديگر روانه می کند. او کوهی به نام کائنات را برای ذره ای به نام زمين ما نيافريده بلکه او جوهر راستی و سرمنشاء حقيقت و نيکی اس. او مبداء نور و آغاز و پايان اين نظام هدفمند اشايی است. او برتر و پاک تر از آن است که ما وی را درگير مسائل فرومايه زندگی چند انسان گمراه بکنيم. او اهوراست و حقيقت راستی.

Mohamad
02-18-2011, 09:10 PM
اوستای کُشتی


تا از راه راستی تاب و توانی دارم
من ای خدای دانا خود را ستاینده تو می دانم و همچنان ستاینده تو خواهم بود
(حضرت اشو زرتشت)

تقدیم به نمازگزاران اهورامزدا:
اوستای کشتی را باید اساس و شالوده پیوند یک بهدین با آئین مزدیسنا دانست.بطوری که در زمان سدره پوش شدن یک نوجوان بهدین با خواندن این نماز بنیادی، با آئین مزدیسنا پیمان میبندد.اوستای کشتی در بردارنده تمام بودهها و نبودههای اندیشه مزدیسنا است.براستی اگر یک بهدین در هنگام نیایش به معنی ان دقت کافی مبذول دارد در میابد که تمام پیام وخشور ایران در این نماز خلاصه شده.
همان گونه که نیک اگاهید نیایش و برپاداری نماز در اندیشه مزدیسنا شایسته است و نه بایسته،اما نیک است که انسان سپاس گزار افریننده خویش و اندیشه راستی و خرد نیک باشد از این روست که شایسته است هر بهدین روزی 5 بار رو بسوی نور و روشنائی که نمادی از شیدان شید و ذات مطلق پروردگار است کشتی تازه بکند. و ابتدا با خواندن نماز سروش واژ به باز کردن کشتی پرداخته و سپس کشتی را بدست گرفته و نماز اوستای کشتی را اغاز کند و سپس به بستن دوباره کشتی همت گمارد و در پایان برده که این نیک، سنت پیامبر اهورائی است.
با درود بر روان بزرگ وخشور اهورائی ایران،حضرت اشو زرتشت و درود به فروهر مزدایسنا متن نوشتاری اوستای کشتی(قسمت اوستائی) بصورت ترجمه روان ان از پارسی اوستائی به پارسی امروزی در مقابل دیدگان گرامیتان قرار میگیرد.
به خشنودی اهورامزدا
با بیزاری از کج اندیشی
برای کارهای راستین که طبق خواهش اهورامزدا تازه به تازه می گردانند.
راستی را چنین میستایم:راستی بهترین نیکی است،خرسندی است.
خرسندی برای کسی است که راستی را برای بهترین راستی بخواهد.
با خشنودی اهورامزدا
بسانی که سرور هستی را باید تنها از روی راستی برگزید،همان سان رهبر درستی را نیز باید پسندید.
این دو دهش را منش نیک ارزانی داشته
تا کارهای زندگانی بنام و برای خدای دانا انجام گیرد.
همچنین شهریاری از ان پروردگار است
که سرپرستی(زرتشت) را برای آبادانی دینداران ستمدیده داده است.
مزدا پرستم
برمیگزینم که مزدا پرست زرتشتی باشم،با ستایشها و باورها.
اندیشه نیک را میستایم.
گفتار نیک را میستایم.
کردار نیک را میستایم.
دین بهی مزدا پرستی را میستایم.
که یوغ بردگی بر می اندازد و جنگ افزار را فرو می نهد.
که آزادگی بخش و راستین است.
که از دینهائی که هستند و خواهند بود،مهترین و بهترین و زیباترین است.
که خدائی است و زرتشتی.
اهورامزدا ، پروردگار دانا را سزاوار همه خوبیها میدانم.
این است ستایش دین مزدا پرستی.
این است ستایش دین مزدا پرستی.
این است ستایش دین مزدا پرستی.

Mohamad
02-18-2011, 09:11 PM
سدره پوشی




برابر یک روش کهن و پذیرفته شده باستانی ، هر فرد باید پس از درک و شنا خت دین به طور رسمی پیروی خود را از آن دین طی مراسمی اعلام نماید که در هر دین این مراسم ،‌ویژه و خاص اند. زرتشتیان نیزبایستی فرزندان خود را چه پسر وچه دختر ( طبق سنت بین 7 الی 15 و در بعضی سنخ 7 تا 11 سالگی ) با بر گزاری مراسم سدره پوشی ( که گاهی آن را نوزوتی هم می خوانند اما این واژه اقتباسی ازنو جوت پارسیان است. که جوت یا زوت یا زوت یا زود نام موبدی است که در برگزاری مراسم یسنا ، موبد اصلی است وهر آنکس که به تازگی زوت شده را نوزوت و مراسم آنرا نوزوتی گویند )‌در جرگه زرتشتیان وارد نمایند.
پذیرش دین در فرهنگ ایرانی بویژه درگفتار پیامتر اشوزرتشت اختیاری وبردوش هر فرد است که لازمه گزینش نیک ازبد را خرد دانسته است :
( گاتا – 2-30) ای مردم به سخنان مهین گوش فرا دهید ، با اندیشه روشن در آن نگریسته و میان این در آئئن ( راستی و دروغ )‌خودتمیزدهیدو پیش ازفرا رسیدن روز واپسین هر مردو زن شخصا دین را اختیار کند بشود که سرانجام کامروا گردیم . پس هر کودک باید به یاری پدر و مادرو آموزگار خویش تا پیش ازانتخاب دین خود، با دانش دین آشنا گردد وبتواند نیک وبدرا تمیز داده و توان گسترش آنرا بیابد . آنگاه روزی فرا میرسد که طبق سنت کهن ایرانیان زرتشتی ، بایستی آزمون پی دهد و هر نوجوانی که پیروز گردد شایسته پذیرش دین بهی و سدره پوشی است. این آزمون که در روزگار مابه خواندن اشم وهو و یتا اهو و احتمالا چند اوستای بایسته مثل سروش واژ و کشتی بستن خلاصه شده و گاهی این آزمون ساده
نیزدر مورد فرد علاقمند به پذیرش دین بهی صورت نی گیرد ، را باید جدی گرفت اما بپردازیم به پایه و اساس مراسم سدره پوشی :
نخست بشناسیم که نشان مزدیسنا چیست ؟‌ علامتی که یک نفر زرتشتی ( مزدا پرست ، مزدیسنا ) رااز دیگران مشخص ومتما یز میسازد دوچیزاست
1-نشانی درونی
2-نشانی برونی
نشان درونی که همان باور قلبی و ایمان به اندیشه و گفتار و کردار نیک است که پایه های آموزه اشوزرتشت است و یک زرتشتی معتقد باید وجود خود را با این سه ویژگی آراسته کند . بعبارت دیگر کسی زرتشتی حقیقی است که راستی و درستی را در اندیشه و گفتار و کردار خود بکار برد گرد اعمال و کردار بد و ناروا نگردد ، دهان خود را به گفتار بد و یاوه و دروغ و دشنام و واژگان ازار دهنده و غیبت آلوده نکند و افکار پلید ، زیان آورد ویران گر را از مغز خود براند . سر مشق قرار دادن هومت Homat ( اندیشه نیک ) با Hukht ( گفتار نیک ) شکل می گیرد و با Hwarsht ( کردار نیک ) نمود خارجی می یابد .
چنانکه گاتا می گوید : آن دو گوهر همزاد که در آغاز در عالم تصور پدیدار شدند یکی نیکی است در اندیشه و گفتار و کمردار و دیگردی بدی (‌در اندیشه و گفتارو کردار )‌ ، مرد دانا باید از ایندو نیکی را بر گزیند نه زشت را
و در یسنا ی دهم فردگرد 16 سروده شده :

از برای پنج چیز هستم
از برای پنج چیز نیستم
از برای اندیشه نیک هستم
از باری اندیشه بد نیستم
از برای گفتار نیک هستم
از برای گفتار بد نیستم
از برای کردار نیک هستم
از برای کردار بد نیستم
از برای فرمانبردار هستم
از برای نا فرمانی نیستم
از برای راستی هستم
از برای دروغ نیستم

عارف قزوینی در همین موضوع سروده است :

به چشم عقل آن دین را فروغ است
که خود بینان کن دیو دروغ است
چو دین کز دارش و گفتار و پندار
نکوشد ،‌بهتر از آن دین مپندار


اما نشان برونی که همان سدره سپید و کمربند کشتی است به همان اندازه نشان درونی اهمیت داشته و هر فرد زرتشتی باید هر دو نشان را به همراه داشته باشد .
سدره Sedreh پیراهنی است گشاد با آتین کوتاه بدون یقه که از پارچه سفید درست شده که زرتشتی آنرا به عنوان نخستین پوشش در زیر لباس های دیگر بر تن دارد این پیراهن دارای 9 درز است که قطعات را بهم متصل می کند . که 2 درز پهلو (‌محل اتصال قطعه بزرگ جلو و پشت )‌نشانه یگانگی میان
نیا کان و فرزندان است ( اسلاف و اخلاف )‌2 درز آستین که آنرا به پیراهن
وصل می کند علامت کار و کوششی است که باید با دو دست انجام شود گریبان سدره چاکی دارد که تا سینه رسیده و در انتهای آن کیسه کوچکی بنام کرفه
( کارنیک ) قرار دارد که بعقیده ما گنجینه اندیشه و گفتار و کردار نیک است و در عقب هم کیسه ای بنام گرده قرار دارد که نشانه و ظایفی است که بر دوش آدمی قرار دارد و 2 درز هم این دو کیسه را به پیراهن متصل می سازد . 2 درز کوچک در پایین جامه قرار دارد که دامنهٔ پیراهن را به دو بخش اصلی جلو و پشت متصل می کنند و علامت همبستگی کهتران و ضعیفان با بر تر ان است و هر کس باید به یاد ضعیفان و زیر دستان خود باشدو سر انجام درزی که گرد اگر د پایین جامه است و نشانه بازگشت به سر منشا ٔ هستی یعنی اهورامزدا است .
واژه اوستا یی سدره وهومنه وستره Vohumana vastra یا لباس نیک اندیشی است و در کتب پهلوی واژه شپیک Shapik بجای سدره بکار رفته است . جنس پارچه امروزه از ململ سفید است اما در عهد باستان از پشم ، پنبه و حتی گاهی از ابریشم تهیه می شده است .
سدره جامه ستایش و پیروی از اهورامزدا و به منزله زره و جوشنی است که پوشنده را از شر بدیها و نا راستی ها ی درونی و برونی و صفات با شایست در امان می دارد و سفیدی آنی یا د آور پاکی و بی آلایشی است که لایق زرتشتی واقعی است . کشتی ***hti بندی است باریک و بلند متشکل از 72 نخ از پشم گوسفند که هنگام بافتن به شش دسته 12 نخی تقسیم می شود و بافته شده و درد و انتها این شش دسته به کمک گره هایی به سه 3 منگوله تبدیل می شوند . (‌نشانه اندیشه و گفتار و کردار نیک )‌ عدد 72 نماینده 72 هات یسنا ( بخش اصلی اوستای کهن که گاتا را شامل است )‌شش دسته نمادی از شش امشاسپندان ( به قولی شش چهر ه گهنبا ر)‌و 12 نخ در هر دسته نشانه 12 ماه سال است .
واژه کشتی در شاهنامه بسیار استفاده شده است :‌
سر نامداران ایران سپاه گرانمایه فرزند لهراسب شاه
که گشتاسب خوانند ایرانیان ببستش یکی کشتی اوبر میان
و
سران بزرگ از همه کشوران پزشکان دانا و کند آوران
همه سوی شاه زمین آمدند ببستند کشتی به دین آمدند

واژه اوستایی که برای کشتی در اوستا استفاده شده ائویا انگهن Aevya Anghen است . کشتی را در عهد باستان از پشم گوسفند و موی بز و شتر و حتی از پنبه می با فته اند اما امروز بصورت کلی همه ٔ کشتی ها از پشم گوسفند درست می شود . کشتی بند همبستگی و پیروی از اهو رامزدا است که هر فرد زرتشتی وظیفه دارد آنرا در هر حال ( جز موقع آب تنی و موقعی که زنی هشتان باشد )‌ به تن داشته و بر روی سدره ببندد .
کتا بهای پهلوی بدون سدره و کشتی بودن را برای فرد سدره پوش شده گناه بزرگ می دانند و واژه به کار رفته برای این افراد Vashad Davareshni یعنی گشاد راه رفتن و گشاده میان بودن و زندگی بدون سدره کشتی است .
شیوه ٔ اوستا خواندن و بستن کشتی :‌
متأ سفانه امروزه برگزاری جشن سدره پوشی و دعوت از میهمانان چنان مورد توجه قرار گرفته که اهمیت موضوع یعنی علت انجام این جشن کم رنگ شده بطوری که نوجوان زرتشتی پس از سدره پوش حتی شیوه باز و بستن کشتی و اوستا های بایسته را به دست فراموشی می سپارد بنا براین در اینجا برای آگاهی عموم زرتشتیان از شیوه درست اوستا خوانی و سدره و کشتی بستن مختصرا تو ضیح داده می شود .
پاکیزگی بدن و شستن دست و رو و پوشش سر وبه تن داشتن سدره و ایستادن
در محلی پاکیزه و رو به نور ( در روز نوز خورشید و درشب هر آنچه محیط را روشن کند .) ازبایسته های نماز خواندن است . اوستا خوانی با خواندن سروش واژ درگاه مربوطه آغازمی شود تا درمحل نمسچا یا آرمئیتیش ایژاچا که لبا س روی سدره بالا زده شده و آماده باز کردن کشتی می شویم در
یتا اهوی اول پس از نمسچا گره عقب و در یتا اهوی دوم گره جلو را باز کرده وبا انگشت سوم دست چپ از وسط کشتی را دور انگشت حلقه می کنیم و دو سر دیگر بین انگشتان 2 و 3 و 4 دست راست قرار می گیرند . سپس سروش واژ را تا انتها خوانده و اوستای کشتی را آغاز می کنیم . سر شکست اهریمن بار دست راست را روی دست چپ قرار قرار داده و سه با به سمت پایین حرکت می دهیم و سر دو واژه" شکسته و زده باد "،"نگونه و نگون سار مرگ بن " هم هر کدام یکبار تکان داده و مجددأ سر "هر کار و کرفه اشوئی که بود " دستها را روبه بالا می گیریم .سر جمله " مس و وه فیروزگر باد " با دست چپ وسط کشتی را بالا گرفته با دست دیگر از انتهای راست کشتی را به روی پیشانی و لبها رسانده یعنی دین بهی را به دیده می نهم و آنرا می ستایم و سپس در جمله " تروئی دیتی انگرهه مینیه اوش "‌کشتی را سه مرتبه به نشانه هومت و هوخت و هورشت دور کمر می پیچیم و وقتی دو سر کشتی جلو قرار گرفت در موقع سرودن یتا اهوی اول سر کشتی سمت راست را روی چپ انداخته ویک نیم گره و سر ینا اهوی بعدی سر کشتی سمت چپ راروی راست انداخته وگره راکامل می کنیم و با خواندن اشم وهو در پشت گره بعد را می زنیم که جمعا ٔ از4 گره تشکیل می شوند و به ترتیب نشانه ٔ :
1-گواهی به هستی خدای یگانه
2-گواهی به بر حق بودن دین زرتشتی و الهی آن
3-گواهی به پیغمبری اشوزرتشت اسپنتمان و در نهایت
4-پذیرفتن سه پایه دین یعنی اندیشه نیک گفتارنیک کردار نیک است.
سپس اوستای کشتی را تا پایان خوانده و در اینجا هرزرتشتی می تواند بنا به دلخواه اوستاهای بایسته دیگری چون پیمان دین ، تندرستی ، ستایش یکتا خداوند و .... را خوانده و در پایا ن با خواندن برساد و تحویل نیایش به گاه و روز وماه مربوطه نماز روزانه را به پایان برساند .
اما قدمت تاریخی سدره و کشتی به زمانهای بسیار دور برمی گردد . ر وایات و کتابهای دینی مزدیسنا این رسم بویژه کشتی بستن را به پیش از ظهور اشوزرتشت یعنی به جمشید پادشاه پیشدادی نسبت می دهند . در صد در نثر باب دهم نوشته شده که جمشید رسم کشتی بستن نهاد ودر داستان دینی فصل 39 فرگرد های 19و29 آمده که کشتی به دستور جمشید بوده و پیش از حضور زرتشت درجامعه ٔ آریایی ها رواج داشته و اشوزرتشت که آنرا رسمی پسندیده و مطابق با راستی دانست آنرا رسمیت بخشید .
در باب دهم صد در نثر و همچنین در باب 85 صد در بندهش نوشته شده در هر جای دنیا که کرداری از بهدینی زند همهٔ بسته کشتیان از ثواب آن بهره مند می گردند .
کشتی نشان همبستگی مینوی و روحانی است که تمام زرتشتیان را بهم پیوند داده و همه را در پیروی از اهورامزدا شریک و یگانه می سازد .
و اما مراسم سدره پوشی :
این آیین سنتی دینی که بر خاسته از ایمان و اعتقاد چندین هزار ساله ایست که دل مردمان این سرزمین بزرگ بویژه زرتشتیان یعنی وارثان بجا مانده ٔ فرهنگ و دین کهن ایرانی ریشه ای بس عمیق دوانده است از گذشته های دور برای نوجوانانی که امادگی پذیرش دین بهی رااعلام می کرده اند برگز ارمی شده است . شاید بعضی جوانب ظاهری مراسم امروزین شده امابنیان و هدف اصلی آن همچنان بجا مانده است . آنچه که امروزه باید بیشتر مورد توجه و دقت بزرگان دین و سران جامعه ٔ زرتشتی و از سوی دیگر پدران و مادران و آموزگاران و موبدان و هیربدان قرار گیرد روشن کردن هد ف واقعی مراسم ،‌آموختن بسیاری آموزه های دینی و فرهنگی لازم برای یک نو جوان زرتشتی ،‌سنجش آمادگی وی به کمک آزمون های دینی مذهبی (‌همچون دانستن خط دین دبیره و خواندن متون اوستایی به درستی و از رو ی آن خط ، از بر بودن اوستا های بایسته و دانستن شیوه درست کشتی بستن و نیایش خواندن و آگاهی از اصول اولیه ٔ دینی و دانستن پاسخ پرسش ها یی که بعد ها در جامعه بزرگ از وی پرسیده خواهد شد . ) ودر نهایت برگزاری آیینی در خور و شایسته ٔ فرد بر گزیده ا ز آزمونو بستن کمر بند کشتی به کمر او می باشد .
وقتی فرزند زرتشتی در آزمون مذهبی پذیرفت هشد روزی را در نظر گرفته ، در آن روز سفره ٔ سفیدی درمیان تا لار گسترانیده و در چهار گوشه ٔ آن چهار چراغ روشن یا شمع روشن و در میان سفره آفرینگانی ( مجمر آتش – سینی حاوی میوه های خشک که لرک (‌lork) خوانده میشود و مقداری گل و سبزه در گلدان و آویشن و برنج مخلوط با سنجد و شیرینی دریک ظرف قرار می دهند و فرد سدره پوش شونده در یک سمت سفره رو به خورشید می نشیند و موبد درطرف دیگر رو بروی وی نشسته و مراسم را با خواندن اورمزد یشت یا آتش نیایش آغاز کرده و سپس برای بستن کشتی و خواندن اوستا های کشتی و پیمان دین و برساد درپشت سر فرزند قرار گرفته و وی آستین یا انگشت کوچک موبد را گرفته و موبد کشتی را به دور کمر وی می بندد و فرزند با او هم پیوند می شود در پایان فرزند ر و به موبد ایستاده و دستا نش در میان دستان وی قرار داشته و با هم اوستای پیمان دین ار واژه واژه می خوانند و دوباره طفل در جای خود نشسته و موید در طرف دیگر سفره با خواندن اوستای تندرستی بنام فرزند سدره پوش شده آویشن و برنج و شیرینی را به تدریج به سر ا و می ریزد و بدین گونه آیین و مراسم دینی به پایان می رسد و آنچه ایمان قلبی تک تک حاضرین در مراسم ،‌ پدر و مادر ،‌موبد و دیگران است تداوم راه در ستی و پیروی از آموزه های اشوزرتشت از سوی فرد به دین گرویده است و اینرا آینده روشن می سازد .

Mohamad
02-18-2011, 09:11 PM
پیشینه اوستا


در جهان راه فقط يكيست وان راه اشايي , يعني راستي و درستي و پويش راه حق است كه ديگر راهها همه نادرست و بي راهه است. ( يسنا, هات 72 بند 11)
همان گونه كه مي دانيد اوستا سرگذشتي بس دراز دارد , در فراز و نشيب طولاني زندگي خود , بارها مورد تاراج و غارت قرار گرقت . در زمان جنگ هاي طولاني ايرانيان با تورانيان , يونان ,تازيان وحشي و پس از ان در دوران سلسله هاي ترك و تعصب انها بارها سوخته شد و در انهدام ان بسيار كوشيدند .
اما همچنان كه ملت ايران و ايران زمين زنده و بر جاي ماند , فرهنگ نيرومند و پاياي اين مرز و بوم و در راس ان اوستا نيز با تمام ناملايمات ماندگاري داشت .
اوستا از شمار جلوهاي كهن روزگار و عميق از اين فرهنگ ناب پارسيست . در زمان ساسانيان در زنده كردن و نوشتن و تدوين ان كوشش فراوان شد , در 21 نسك فراهم شد , اما اوستاي كنوني كه در اختيار ماست پنج فصل دارد كه شامل : ( ويسپرد – يسنا – يشتها – ونديداد – خرده اوستا ) مي باشد.

Mohamad
02-18-2011, 09:12 PM
آذرپــاد مهـــر اسپندان


بر اساس انچه كه دردینکرد امده است و زرتشتيان بدان باور دارند گرد اورنده خرده اوستا اذر بادمهراسپندان (اذرپاد) است وي يكي از مشهور ترين انديشمندان و موبدان دوران ساساني است و نزد زرتشتيان از مقدسين به شمار ميرود (زرتشت دوم) كه كراماتي بسيار به وي نسبت ميدهند.
منابع اگاهي ما نوشتارهاي دوران ساساتي چون : بندهش , دينكرد و... مي باشد از وي اندرز نامه اي بجاي مانده است كه مشهور به (اندرز نامه اذر باد مهر اسپندان) است
اذرپاد در دوران شاپور دوم ميزيسته وي موبدان موبد بود و به فرمان شاپور مامور شد تا اوستا را گرد اوري و مدون نمايد . پيش از او ودر زمان اردشير بابكان (تنسر) هيربدان هيربد قدمهاي مهمي در راه تدوين و جمع اوري اويستا انجام داده بود اما اذرپاد با پشتكار و تلاش و با وجود تمام ايرادات و مخالفت هايي كه اتربانان (روحانيون زرتشتي) ان روزگار با او داشتند موفق به تدوين كامل اوستا شد .
در تاريخ امده است كه اتربانان براي امتحان او مراسم (ور) يا ازمايش ايزدي بر پا داشتند و اذرپاد هم جهت اثبات مدعاي خويش مبني بر اين كه اوستاي راستين را تدوين كرده تن به ازمايش داد , مقداري روي را گداختند و ذوب شده ان را بر روي سينه وي ريختند كه اسيبي نيافت و نسوخت .
به همين جهت شاپور اذرپاد را مورد حمايت قرار داد .به هر حال انچه مشهور است , تدوين كننده اوستا در نهايت و بويژه خرده اوستا كه در حكم كتاب دعا مي باشد موبدان موبد اذرپاد بزرگ مي باشد.

گزیده ای از سخنان اذر پاد بنقل از کتاب دینکرد :
دین اموزی پرسید که:
-مردم با کردارهایشان از راه کدامین به بارگاه اورمزد راه میابند ؟
-و نیز از چه راهی از ویژگان بارگاه اورمزد میشوند ؟
-و از راه کدام کردار همتراز ستودگان میشوند ؟
-با کدام رفتار بد از بارگاه اورمزد رانده میشوند ؟
-و با کدامین رفتار به دور ترین جای بارگاه یزدان رانده میشوند ؟
-و با چه کاری همتراز دیوان میشوند ؟
خورشید دانش دستور دستوران اذر پاد مهر اسپندان پاسخ میدهد :
-همانا مردمان از راه گذینش خرد و باور مندی دین بهی راهی بارگاه اورمزد میشوند
-از راه باوری ژرف به دین بهی از ویژگان بارگاه اورمزد میشوند
-از راه ناباوری به دین بهی و خرد ستیزی از بارگاه یزدان رانده میشوند
-از راه باور مندی به بد دینی و جهل دوستی از بارگاه اورمزد به دور ترین جای رانده میشوند
-و از راه باورمندی ژرف به بد دینی همپای دیوان میشوند
(دینکرد نسک سوم کرده21)
دین اموزی پرسید:کدامین کردار سرامد دیگر کردارهاست ؟
اذر پاد میفرماید: سر امد ترین کردارهای مردمان به کار گیری رادمندانه خرد در کارها بر مردم سزاوار بکارگیری خرد است که خرد جرثومه هر پارسایی است(دینکرد نسک سوم کرده 15)
گریگوری اشموغ (یک مسیحی) پرسید:چرا شما پیروان مزدیسنا میگویید بی اندازه خوردن می گناه است حال انکه در ایین ما نوشیدن می کم یا زیاد بلکل حرام است ؟
اذر پاد میفرماید : همانا ما می خوارگی بی اندازه را گناه میدانیم و اندازه نوشیدن می را شاینده بی اندازه نوشیدن می به حدی که خرد انسان را بزداید گناه است چناکه در گاهان (گاتها) از ان نام میرود بی انکه ستایش یا نکوهشی بر ان رود.
کمال صدق محبت نه نقص گناه که هرکه بی هنر افتد نظر به عیب کند
بر فروهر پاک کوروش بزرگ درود باد

Mohamad
02-18-2011, 09:12 PM
ســــــرزمین جــــاوید



بی گمان فرهنگ و تمدن ایرانی، از آغاز تا کنون استمراری بنیادی و پرتوان و پیوسته داشته است.این فرهنگ و نمودارهای فکری و معنوی آن،مانند حلقه های بهم پیوسته ی یک زنجیر می باشد. هر حلقه یا چند حلقه ی این زنجیر، توسط دانشمندان و هنر مندان و حکیمان و عارفان و...به فراخور زمان و مکان و ذوق و سلیقه آنان ساخته و پرداخته شده است.به ترتیبی که این دانه ها و حلقه ها پیراسته و آماده شده، پیوسته سازندگان هر عصر و دورانی، میراث بر تجربه ها و آموخته ها و داده های پیشینیان خود بوده اند و نمیتوانسته اند از آن گنجینه بی نیاز باشند، اما همیشه برابر با زمان و مکان و در برخورد با فرهنگ ها و تمدن های دیگر ،و در بازار پر رونق داد و ستدها، بر آنچه که از پیش به آنان رسیده ، افزوده، و همین پویایی و عدم ایستائی است که فرهنگی همیشه در حال تحول ، زنده و نو را برای نسل بعدی بر جای نهاده.
اما در برخورد اندیشه ها و داد و ستد ها، این ایران و فرهنگ و تمدن ایرانی است که عناصر نو و پویا و متحول و شگرف بشری را بیشتر به دیگر ملت ها و اقوام داده است.از سوئی دیگر، آنچه را نیز که اخذ کرده،در این کوره گدازنده و توانمند،آنچنان ذوب کرده و آمیخته که چیزی دیگر ،در ارزش و تازگی بدر آمده است.
اما تمدن و فرهنگی که نیرومند، ریشه دار و اصیل و کهن روزگار و همچنین پویا بوده و در داد و ستد جهت باروری و رشد و شکوفایی آماده و دور از تعصب باشد، دوام می آورد. ایران کهنسال و دیرینه تاریخ، در طول زمان بسیار دراز بسا که مورد تهاجم و تاخت و تاز اقوام وحشی قرار گرفته و از دیدگاه نظامی شکست خورده و مهاجمان در آن به حکومت پرداخته اند:

حمله ی آشوربانی پال ................................. 646 پیش از میلاد
حمله ی اسکندر گجستک ........................... 334 پ م
حمله ی وحشیانه ی اعراب ........................ 637 میلادی
حمله ی ترکان غزنوی .............................. 999 م
حمله ی ترکان سلجوقی ............................ 1030 م
حمله ی ترکان قراختایی ............................. 1141 م
حمله ی ترکمان های غز ............................. 1159 م
حمله ی خونین مغول ها .............................. 1120 م
حمله ی تیمور .......................................... 1381 م

اما در برابر فرهنگ و تمدن سرشار و نیرومندش، چون به نسبت، همه مهاجمان در برابر آن ضعیف و فقیر بودند به طریق وام گیری در آمده و به زی و کسوت فرهنگ ایرانی در آمدند.
در دوران چنین حکومت هائی، فرهنگ و تمدن ایرانی همچنان راهرو و پویایی روش دیرینه بوده و هیچگاه این زنجیره استوار فرهنگی در این سرزمین نگسسته است، بلکه هم فرهنگ و تمدن مهاجمان را در حد توان در خود مزمحل کرده و هم اقوام مهاجم را در بطن جامعه خویش جای داده تا جائی که آنان خود پشتیبان و مروج این فرهنگ و تمدن و زبان شده اند.
از تهاجم هائی داستانی،اساطیری ،تاریخی که مربوط به دوران پیشدادیان و کیانیان ، تا مادها ، هخامنشی ها و پارتها و ساسانیان می شود،و پس از آن تازیان و اقوام گوناگون ترک به ویژه مغول ها و اعقاب آنان تا همین اواخر و یونانیان که پس از هخامنشی ها به ایران آمدند همیشه این فرهنگ و تمدن و زبان ایرانی بوده که ملل و اقوام مهاجم را ایرانی مآب کرده است. اما چون عنصر قالب در اصول بنیادی تفکر و بینش ایرانی پویائی و سازندگی و بالندگی بوده، همواره بصورتی ذاتی در پس هر تهاجمی روند دوباره سازی و زنده شدن و رونق دوباره را در پیش گرفته و هموراه چون کوهی استوار بر بلندای تاریخ بر جای مانده.
این سرزمین اهورائی،خاستگاه نیاکانی ماست که به مردمان روی زمین فرهنگ نیک زیستن آموخته،در زنده نگاه داشتن گوهره فرهنگ و زبان و گنجینه فکری آن بکوشیم.
ایران ای سرزمین آریان،مهرت به دل جان ماست تا آخرین ذره جان.
جاويد مزديسنا،پاينده ايران

Mohamad
02-18-2011, 09:13 PM
ســــــرو فــریــومد


در تاریخ بیهقی از دو سروی که بوسیله اشو زرتشت نشانده شده بود سخن رفته است.یکی از این سروها در کشمر(کاشمر) و دیگری سرو فریومد(توس) بوده است.
در تاریخ بیهقی آمده است:زردشت که صاحب المجوس بود، دو درخت دو درخت سرو به کشت یکی در دیه کشمر طریثیت و یکی در دیه فریومد،و در کتاب ثمارالقلوب،خوجه ابومنصور ثعالبی چنین آرد که گشتاسب ملک فرمود تا این دو سرو کشمر و فریومد را بکشتند...
نیک آگاهید که سرو کاشمر آن درخت ورجاوند به سال 246 به دستور متول،آن خلیفه بلهوس و عیاش، از ریشه بر کنده شد، که البته عمرش به جهان نماند که سرو را رویت کند و بدست غلامانش، با اشارت پسرش منتصر کشته شد.
اما سرو فریومد عمر و بقای بیشتری از سرو کاشمر یافت و تا سال 537 ماند،یعنی 291 سال بیشتر از سرو ورجاوند کاشمر،در این سال بود که ینالتکین خوارزمشاه که از امیران ترک خوارزمشاهی بود دستور به سوزاندن سرو فریومد داد.مقصود از سوزاندن این درخت و اجتناب از بریدن آن،ترس از تبعاتی بود که پس از بریدن که پس از بریدن سور کاشمر گریبانگیر مسببان نابودی آن درخت شده بود.
بیهقی چنین نقل میکند: ینالتکین بن خوارزمشاه فرمود تا آن سرو بسوختند،و حالی و ضرری به وی و حشم وی نرسید، ازیرا که بواسطه آتش در آن تصرف کردند، و ان درخت را زردشت کشته بود، و ممکن بودی که اگر ببرندی اتفاقی عجیب پدید آمدی،و بعد از آن ینالتکینبماند تا سال 551 چهارده سال دیگر بزیست.و خاصیت درخت فریومد آن بود که هر پادشاهی که چشم او بر آن افتادی او را در آن سال نکبت رسیدی،و عمرها این تجربه مکرر گردانیده بودند...
بیهقی به تفصیل نقل می کند که در آن سال باران شدیدی باریدن آغاز کرد و چنان خرابی ها افتاد در ناحیه بیهق که بیان آن به غایت آن نرسد.و چنان برف آمد و یخبندان شد و سرما به حدی رسید که بسیاری از گیاهان و درختان تباه شدند در آن ناحیت...

بر آن گنبد درخت سرو کشته
چو پرورده شده آن بهشته
گشن شد بیخ چندان گشت شاخش
که پر شد آن همه ایوان و کاخش
چنان تریاک پیدا شد زبرگش
که خوردی هر که کم میبود مرگش
خدای پاک از جنت سرشته
زراتشت آشو بر وی نوشته
چو شاه پاک دین گشتاسب آن دید
بدی رفته بهی دین را گروید
همه این دین به را کرد اقرار
درو نارند از آن پس هیچ تکرار
چو زرتشت این ره به را نموده
کزین ره مر مهمان را دل فزوده
اگر نام سٌهی سروش ندانی
بهشت جاودان را چون بدانی
چو چندین سالیان بر وی گذشته
همان سرو سهی بالیده گشته
چنان بالیده شد سرو بلندش
که گرداگرد می کشی کمندش
چو خورشید جهان از برج فرتوت
درخشان گشت در عالم چو یاقوت

براستی که سرو کاشمر و سرو فریومد را میتوان نشان از هویت ملی ایرانیان دانست،هویتی که متجاوزان به این سرزمین اهورائی برای شکستن غرور ملی ایرانیان کمر به نابودی آن بستند،زیرا باید برای حکومت بر مردمی که با ارزشهایش زنده است،با سلاح فرهنگ زدائی و هویت ستیزی پیش رفت.
اگر سروهای ورجاوند وخشور ایران بدست انیران بریده شد،اما در وجود و خاطر ایرانیان زنده و جاوید ماند،این سرو در اندیشه های ما زیر شلاق روزگار و ظلم انیران سر خم کرد اما کمرش نشکست و استوار ماند،نقش خاطره شد و بدست های کیمیاگر قالی باف ایرانی، بر نگارستان قالی نقش بست،ماند و جاودانه شد چونان که اندیشه و نام زرتشت در پندار و هویت ایرانی نامیراست.
ایدون باد

Mohamad
02-18-2011, 09:13 PM
قصه سرو کاشمر



قصه سرو کاشمر یا کشمر را غالباً شنیده ایدسروی که روایت بود پیامبر بزرگ ایران، اشو زرتشت آن را با دست خود از بهشت آورده و در زمین کاشمر کاشته است و حکیم فردوسی در مورد آن میفرماید:


یکی شاخ سرو آورید از بهشت *** بدروازه شهر کشمر بکشت


در کتاب دانشنامه مزدیسنا نوشته انوشه روان دکتر موبد جهانگیر اشیدری آمده:گویند اشو زرتشت،دو درخت سرو به طالع سعد در دو محل به دست خود کاشت، یکی در دهکده کشمر(کاشمر) و دیگری در دهکده فریومد از روستاهای توس(طوس) خراسان.به مرور این درخت بلند و ستبر و پرشاخ شده و دیدن آن موجب شگفتی بینندگان میشد.چون وصف این سروها در مجلس متوکل عباسی،خلیفه عهد،بیان شد، او که مشغول به عمارت در جعفریه سرمن رای ،مشهور به سامره بود به خاطرش افتاد که آن سرو را قطع کرده،به بغداد بیاورند.

یکی سرو آزاده را زردهشت *** به پیش در آذر اندر بکشت

نبشتش بر آن زاد و سرو سهی *** که پذرفت گشتاسب دین بهی

فرستاد هرسو به کشور پیام *** که چون سرو کشمر به گیتی کدام

زمینو فرستاد زی من خدای *** مرا گفت از اینجا به مینو گرای

کنون جمله این پند من بشنوید *** پیاده سوی سرو کشمر روید

در کتاب ثمارالقلوب خواجه ابومنصور ثعالبی چنین آرد:که این دو درخت سرو کاشمر و سرو فریومد گشتاسب ملک فرمود تا بکاشتند. متوکل علی الله جعفربن المعتصم خلیفه را این درخت وصف کردند و او بنای جعفریه آغاز کرده بود. نامه نوشت به عامل نیشابور خواجه ابوالطیب و بامیر طاهربن عبدالله بن طاهر که باید آن درخت (سرو کاشمر) ببرند و بر گردون نهند و به بغداد فرستند و جمله شاخ های آن در نمد دوزند و بفرستند تا درودگران در بغداد آن درخت راست باز نهند و شاخ ها به میخ به هم باز بندند چنانکه هیچ شاخ و فرع از آن درخت ضایع نشود تا وی آن ببیند آن گاه در بنا به کار برند. پس گبر گان(زرتشتیان) جمله جمع شوند و خواجه ابوالطیب را گفتند ما پنجاه هزار دینار زر نیشابوری خزانه خلیفه را خدمت، کنیم در خواه تا از این بریدن درخت درگذرد چه هزار سال زیادت است تا آن درخت کاشته اند و این در سنه اثنتین و ثلاتین و مأتین بود و از آن وقت که این درخت کشته بودند تا بدین وقت هزار و چهارصد و پنج سال بود، و گفتند که قلع و قطع این مبارک نیاد و بدین انتفاع دست ندهد. پس عامل نیشابور گفت متوکل نه از خلفا و ملوک بود که فرمان وی ردّ توان کرد.
پس خواجه ابوالطیب امیر عتاب ورقاأالشاعر الشیبانی را که از فرزندان عمر و بن کلثوم الشاعر بود بدین عمل نصب کرد و استادی درودگر بود. در نیشابور که مثل او نبود او را حسین نجار گفتندی. مدتی روزگار صرف کردند تا اره آن بساختند و اسباب آن را مهیا کردند و استداره ساق این درخت چنانکه در کتب آورده اند مساحت بیست بیست و هفت تازیانه بوده است. هر تازیانه رشی و ربعی بذارع شاه. و گفته اند در سایه آن درخت زیادت از هزار گوسفند گرفتی و وقتی که آدمی نبودی و گوسفند و شبان نبودی و حوش و سماع آنجا آرام گرفتندی و چندان مرغان گوناگون بر شاخ ها مأوی داشتند که اعداد ایشان کسی در ضبط حساب نتواند آورد.
چون بيوفتاد در آن حدود زمین بلرزید و کاریزها و بناهای بسیار خلل کرد و نماز شام انواع و اقسام مرغان بیامدند چندانکه آسمان پوشیده گشت و به انواع اصوات خویش نوحه و زاری می کردند بر وجهی که مردمان از آن تعجب کردند و گوسفندان که در ضلال آن آرام گرفتندی همچنان ناله و زاری آغاز کردند.پانصد هزار درم صرف افتاد در وجوه آن تا اصل آن درخت از کشمر به جعفریه بردند و شاخ ها و فروع آن بر هزار و سیصد اشتر نهادند.
آن روز که بیگ منزلی جعفریه رسید آنشب غلامان متوکل را بکشتند و آن اصل سرو ندید و آن برخورداری نیافت. و این بود شب چهارشنبه لثلاث خلون من شوال سنه اثنتین و ثلاثین و مأتین. باغر ترکی با جماعتی از غلامان به اشارت منتصر قصد متوکل کردند و متوکل در مجلس لهو نشسته بود و آن (درخت) در یک منزلی جعفریه بماند تا عهدی نزدیک. و در آن سال والی نیشابور که آن فرمود ابوالطیب طاهر و هر که در آن سعی کرده بود جمله پیش از حولان حول هلاک شدند. درودگر و آهنگر و شاگردان و اصحاب نظاره و ناقلان آن چوب هیچ کس نماندند و این از اتفاقات عجیبه است...(بنقل از کتاب ثمارالقلوب خواجه ابومنصور ثعالبی)
این چنین گفته شده بود که اگر کسی دستور به بریدن یکی از این دو سرو دهد و یا ریشه آنرا ببیند(آنرا قطع کند) بلافاصله خواهد مرد و متوکل نیز بدست غلامانش کشته شد...
باید دانست که درخت سرو از دیر باز علامت و نشانه ایران باستان بوده .اینکه در قالیها،فرشها و غیره نقش سروهای شاخه برگشته بسیار دیده میشود،بقایای آثار همان سنت ملی است(سرو نماد ملت ایران است، چنان که جبر زمانه سر او را خم کرده اما در مقابل انیران کمر خم نکردهو استوار است).در کاشمر مناره ای است به نام مناره کاشمر که هنوز باقی است.سالها پیش،مرزبان خسرویان پیرو گفته برخی از افراد محل آن را آرامگاه زردشت(زرتشت) دانست که صحت آن به ثبوت نرسیده است(البته چنین حدسی نیز در مورد مزارشریف واقع در افغانستان زده میشود).رئیس دفتر رضا شاهقطعه ذغالی از آن محل در دست داشت که وقتی سرخ میشد و سپس خاموش می گردید،خاکستر نمی شد و همانگونه باقی میماند.در اطراف و اکناف ایران، بویژه نقاط ییلاقی ،درختهای کهنی است که مردم آنرا هزار ساله و شاید بیشتر میدانند و آنها را جمشیدی میگویند.
همچنین در روستای قنوات غسان ،نزدیک کرمان،درخت چناری بود که توی آن خالی بود،برخی آنرا گرامی داشته و حتی در جوار آن کسب و کار میکردند.چند سال پیش آتش گرفت و از بین رفت!!!!!

شاد زیوید در راه اشا، مهر افزون

Mohamad
02-18-2011, 09:13 PM
زرتشتیان : دیروز ، امروز ، فردا


تاريخ زرتشتيان با پيدايش اشوزرتشت آغاز مي شود . در دوران پادشاهي گشتاسب كياني زرتشتيان افزايش مي يابند . در دوران هخامنشي ،بيشتر پادشاهان و مردمان زرتشتي بودند بدون آن كه آيين زرتشت دين رسمي باشد . ساسانيان دين زرتشتي را دين رسمي كشوراعلام نمودند . دين وحكومت هستند كه مي توانند به يكديگر نيرو دهند . ولي تاريخ نشان مي دهد كه هر زمان دين سالاران با كشورمداران يكي شده اند، دين تحريف و حكومت فاسد شده است .
در دوران هخامنشي ، كه دين رسمي وجود نداشت و پادشاهان به ساير دين ها احترام مي گذاشتند ، ايران زمين مهد آزادی انديشه بود و آفريننده حقوق بشر شد. در دوران ساسانيان كه دين و حكومت يكي شد ، دين در خدمت سياست درآمد و خرابي دين و حكومت هر دو را باعث گرديد !
در سده هفتم ، تازيان بر ايران چيره شدند ، گروهي از زرتشتيان ، زير فشار تازيان و تعصب ايرانيان تازه مسلمان ، ترك دين كردند و گروهي ، در سده نهم به هندوستان مهاجرت نمودند تا در محيطي آزاد ، فرهنگ ديني خود را پاسداری كنند و به آيندگان بسپارند . گروهي از زرتشتيان كه در ايران مانده بودند ، آتش عشق به دين بهي را در كانون سينه و خانواده خود گرم و پر فروغ نگاهداشتند .
يورش سخت تر در دوران استيلای مغول و مغولان به زرتشتيان ، كليميان ، مسيحيان و مسلمانان وارد آمد . بسياری كشته شدند و گروهي به نقاط دور دست پناه بردند تا از ستم و تهديد مغولان درامان بمانند .
در زمان صفويان كه اسلام دين رسمي ايران شد ، فشار به غيرمسلما نان شدت گرفت، اين وضع تاسف بار در زمان قاجار هم ادامه داشت . در دوران سلطنت ناصرالدين شاه قاجار ، پارسيان هند كه از بيداد و فشار وارده به همكيشان خود در ايران آگاهي يافتند ، نماينده عالي رتبه به نام مانكجي ليمنجي هاتريا را به ايران فرستادند . او نزد شاه شكايت برد و با پشتيباني حكومت هند ( امپراطوري انگليس ) موفق شد ، از آن فشارها تا حد زيادي بكاهد . از روی نامه های مبادله شده بين مانكجي و ناصر الدين شاه كه امروز موجود است ، فشار و تبعيض ظالمانه نسبت به زرتشتيان از جمله شامل موارد زير بود :
· زرتشتيان مجبور بودند علامت مشخصه اي روي لباس خود بزنند تا از مسلمانان تميز داده شوند (همانند يهوديان در آلمان نازی )
· زرتشتيان در موقع خريد ، حق نداشتند به اجناس مورد نظر و به ويژه به اغذ يه و ميوه دست بزنند. زيرا به عقيده مسلمانان آن مواد ، نجس مي شد !
· زرتشتيان حق نداشتند در برابر مذهبيون ، سوارچهارپا بمانند و يا در بازار سواره حركت كنند . ( در آن زمان وسيله نقليه معموليچاهارپا بود )
· زرتشتيان روزهاي باراني نمي بايست بيرون بروند كه مبادا خيابان آلوده شود.
· اگر جواني زرتشتي مسلمان مي شد، برادران و خوهران او ، از ارث والدينشان محروم مي شدند و همه ارث ، به جوان تازه مسلمان شده مي رسيد ( اين كار نسبت به يهوديان هم انجام مي شد و وسيله ای بود برای ترغيب و اجبار زرتشتيان و يهوديان به پذيرفتن مذهبی ديگر )
· هنگامي كه يك نفر زرتشتي به دست يك نفر مسلمان كشته مي شد ،مسلمانِ قاتل قصاص نمي شد و تنها مي بايست خون بها ( ديه ) به وارث مقتول زرتشتي بپردازد و به اين ترتيب مسلمانان از ريختن خون زرتشتيان ترس نداشتند .
با پا در مياني مانكجي و پشتيباني دولت هند ِ انگليس ، ناصرالدين شاه دستور داد تا پاره ای از اين موارد اصلاح شود و از فشار و بيداد كاسته گردد . در جريان انقلاب مشروطيت ايران كه منجر به پديد آمدن قانون اساسي 1906 شد ، گروهي از زرتشتيان به مشروطه طلبان ياری دادند .
اردشير جي ريپورتر سومين نماينده پارسيان در ايران كه استاد مدرسه علوم سياسي هم بود در آموزش اصول دموكراسي وآزادی به دانشجويان وهمراهي بامشروطه طلبان و رجال آزادی خواه ايران ، موثر بود . زرتشتيان چند تن كشته دادند و سر انجام توفيق يافتند در مجلس شوراي ملي كرسي برای زرتشتيان و ساير اقليت های مذهبي تأمين نمايند .
امروز: از سال 1950 عده ای از پارسيان هند ، در طلب زندگي بهتر و فرصت هاي فرهنگي و اقتصادي اميدبخش تر ، به اروپا و آمريكا آمدند . پس از انقلاب 1979 ايران هم عده اي از زرتشتيان ايران به امريكا ، اروپا ، كانادا ، استراليا و ديگر كشورها مهاجرت كردند . در حال حاضر، زرتشتيان مقيم اين قاره ها اجتماعات و انجمن هايي براي حفظ سنت های فرهنگي و مذهبي خود تشكيل داده اند . در آمريكا ، كانادا و استراليا به همت و سرمايه ايراني زرتشتي رستم گيو در ده مل ، مراكز زرتشتي « دَرِ مِهْر » ساخته و بر پا شده است و خدمت بزرگي به يگانگي و بقای فرهنگ زرتشتي در خارج از ايران و هند انجام داده است .
در هندوستان زرتشتيان با نام پارسي، از پيشگامان و بنياد گزاران صنعت ، تجارت ، بانكداری ، كشتي سازی ، بيمارستان های مدرن و مدارس عالي هستند . هواپيمايي تجارتي هند ( ايراينديا ) ، نخستين كارخانه ذوب آهن در جمشيد پور ، نخستين شركت كشتي سازی هند ، و نخستين كارخانه نساجي هند متعلق به پارسيان است. عده ای از نخبه ترين ، قضات ، سفيران ، مديران ، پژوهشگران و افسران هند پارسي بوده و هستند .
پدر انرژي اتمي هند يكنفر پارسي است . فرماندهان نيروهای مختلف هند، از پارسيان بودند و تنها مارشال هند و فاتح جنگ هند و پاكستان، يك تن پارسي است . در پاكستان هم زرتشتيان به مقام وزارت و سفارت رسيده اند .
در ايران نيز زرتشتيان با وجود كمي عده ، در دوران پهلوی، در آباداني و سازندگي ايران سهم مهمي به عهده گرفتند . نخستين بانكدار مدرن، موسس آبياری نوين و پدر شهرسازي نوين در ايران زرتشتي بودند . در شماری از شهرها ، زرتشتيان اولين كارخانه برق و تلفن را داير كردند . مدارس زرتشتيان در تهران ، يزد وكرمان از برجسته ترين مدارس بوده و زماني تعداد مدارس زرتشتيان در يزد از شمار مدارس دولتي ، بيشتر بود .
سهم زرتشتيان در فرهنگ و بهداشت ايران – به نسبت جمعيت – بر اكثريت فزوني داشت . در بين زرتشتيان ايران بي سواد وجود نداشت و زرتشتيان – به نسبت جمعيت – بيشترين شمار پزشك ، مهندس و استاد دانشگاه را به ميهن خود ايران دادند . نخستين غير مسلمانان ايراني كه به مقام معاونت نخست وزيري ، معاونت وزارت ، سپهبدی و رياست دانشگاهي رسيدند ، زرتشتي بودند .
در امريكا و كانادا عده ای از زرتشتيان و پارسيان در دانشگاه های معتبر به كار آموزش و پژوهش ، سرگرمند و يكي از رهبرهای بزرگ اركستر فيلار مونيك امريكا پارسي است . با وجود ويژگي های اخلاقي ، اجتماعي و قومي مشترك زرتشتيان در اجتماع پارسيان هند و زرتشتيان ايران – كه سازندگي ، كوشش ، پركاري ، ابتكار درستي و دهشمندي ، از جمله آن هاست – بيشتر خارجي هايي كه درباره پارسيان گزارش داده اند ، فكرشان متوجه ثروت و دهشمندی آنان بوده و روش دخمه و احترام به آتش را هم هيجان آميز دانسته اند . ولي به ساير توفيقات و برجستگي های زرتشتيان كمتر اشاره كرده اند.
مثلاً كمتر كسي در خارج از هند و ايران از سهمي كه پارسيان در تحصيل استقلال هند داشته اند و يا سهم زرتشتيان در انقلاب مشروطيت ايران آگاه است .سه رئيس كنگره هند ،درنخستين بيست ساله مبارزه آزادی طلبانه بر عليه امپراطوری انگلستان، پارسي بودند . پارسيان دوش به دوش گاندی ، نهرو و ساير رهبران هند ، برای آزادی آن كشور مبارزه كردند . نخستين كس در انگلستان به نمايندگي مجلس عوام انتخاب شد ( از حزب ليبرال ) يك تن پارسي بود. در انقلاب مشروطه ايران زرتشتيان فعال بودند و كشته دادند !
موفقيت های زرتشتيان ، انعكاس معتقدات و باورهای آنان در الگوهای رفتاريشان است . وفاداری ، درستي ، پركاری ، شجاعت و سازندگي اجزاء تفكيك ناپذير تعاليم زرتشت است .
پرفسور جكسن استاد دانشگاه كلمبيا ، درباره ايرانيان باستان ( زرتشتي ) مي نويسد : ايرانيان تحت باورهای ديني شان ، دارای فروزه هايي هستند كه در سازندگي كوشش و ارزش های علمي جلوه گر مي شود .
بدون شك ، زرتشتيان امروز نيز از همان ويژگي ها بهره دارند . بررسي درباره اين كه چرا و چگونه زرتشتيان در هر كجا بوده هستند ،توانسته اند تا اين اندازه موفق باشند ، پژوهشگر را به بررسي درباره خصوصيات ديني زرتشت مي رساند .ارتباط بين باورهای عقيدتي و الگوهای رفتاري غير قابل انكار است . انديشه ، گفتار و كردار زرتشتيان نيز از آبشخور عقيدتي آنان سيراب شده و شكل مي گيرد . چنين تحقيقي بينش بيشتر درباره راز بقای قوم زرتشتي را در طول دست كم چهل قرن به دست مي دهد .
از مسايلي كه پس از مهاجرت های سي سال اخير ، فكر رهبران زرتشتي را به خود معطوف داشته است ، مسأله بقا است . در ارتباط با اين مسأله ، موضوعاتي از قبيل پذيرش به دين به صورت حاد مطرح است . براي زرتشتيان نگراني « بقا » نبايد وجود داشته باشد به شرط آنكه طبق اصول گات ها عمل كنند . در گات ها ، پذيرش دين يك امر شخصي است و مبني بر اختيار است . هر كس مي تواند با رايزني انديشه نيك و پذيرش اشا به دين زرتشتي در آيد . قبول عقيده ي خاص ، تأييد ديگری را نمي خواهد . بنابراين هر كس مي تواند اگر بخواهد و اگر راه اشا را انتخاب كند ، زرتشتي باشد .
پذيرش فرد زرتشتي شده در داخل انجمن های زرتشتي ، يك امر اجتماعي و مربوط به كساني است كه آن انجمن ها را تشكيل داده و با رأي اكثريت اعضاء ، آن را اداره مي كنند . پس اگر تازه زرتشتي شده ای را انجمني نپذيرد ، در زرتشتي بودن آن فرد تأثيری نمي كند . او زرتشتي است . تازه زرتشتيان مي توانند براي خودشان انجمني درست كنند . در بعضي از شهرهای امريكا ، دو يا سه انجمن زرتشتي ، تشكيل شده است . تعداد انجمن ها ، اگر به وحدت و يگانگي زرتشتيان زيان وارد كند ، قابل قبول نيست .
همه زرتشتيان و همه كساني كه به گات ها باورهای زرتشتي وفا دارند ، بايد به گفته گات ها در انجمن برادری و دوستي با هم همكاري كنند . داوطلب پذيرش دين ، بايد با قبول معنويت دين ، طالب آن باشد نه اين كه به خاطر جلب منفعت مادی ويا به خاطر ازدواج و مانند آن زرتشتي شود . قبول معنويت اصل است .
فردا: دين زرتشتي ديني است كه با پيشرفت و نوگرايي ( مدرنيسم ) سازگار است . مقررات و قواعد دست و پاگير و قهقرايي ، در دين نيست . دين زرتشتي دين جهاني است در دين زرتشت ، امريا نهي غالباً كلي است نه موردی .دستور رعايت سلامت و بهداشت تن و روان كلي است . مسائل موردی ، مثل روزه گرفتن از طلوع تا غروب آفتاب ( كه از لحاظ عملي در بعضي نقاط جغرافيايي مثلاً قطب شمال يا جنوب ايجاد اشكال مي كند ) در دين زرتشتي نيست. در عين حال سنت زرتشتي بر اين است كه زرتشتيان در ماه دست كم زرتشتي چهار روز گوشت نمي خورند . بعضي هم اساساً سبزيخوارند . اين خوبي دين است . همان گونه كه مي دانيم روزه گرفتن از طلوع تا غروب آفتاب در نقاطي مثل قطب شمال يا جنوب ايجاد اشكال مي كند . يا الزام به خوردن گوشت حيواني كه به ترتيب خاص ذبح شده باشد ممكن است از جهت علمي قابل توجيه نباشد و فقط يك سنت مذهبي باشد .
تعطيل يك روز معين در هفته ( روزی كه به باور پيروان مذهبي ، خدا استراحت كرد و ممكن است در كشورها جمعه ، شنبه يا يكشنبه باشد ) در دين زرتشتي نيست . بنابر اين ، زرتشتيان در هر كشوری باشند ، مي توانند به اقتضای وضع آن كشور، يكي از اين روزها را تعطيل كنند بدون آن كه بر خلاف مذهبشان كاری كرده باشند
مسأله آدم وحوا در دين زرتشتي نيست . بنابراين ، جنگي بين طرفداران نظريه تكامل و طرفداران نظريه خلقت پيش نمي آيد .
مسأله پرداخت مبلغ معيني به عناوين ديني به روحانيان ، يا هيچ مرجعي حكم نشده است . بنابراين ، زرتشتيان در هر كشوري ، با رعايت تصميمات اقتصادي دولت كه با توجه به الزامات تورم و توسعه گرفته مي شود ، ماليات خود را مي پردازند بدون آن كه از مقررات ديني عدول كرده باشند و رعايت نظامات محيط زيست وحقوق بشر ، تساوی حقوق زن و مرد و عدم تبعيض مبني بر نژاد و رنگ براي زرتشتيان ممكن است ، زيرا با اصول كلي گات ها سازگار است .
در كتاب مقدس زرتشتيان راجع به حقوق زن و يا سهم الارث او و فرزندان و مانند اين ها ، احكامي وجود ندارد كه عمل بر خلاف آنها ، مغاير دين باشد . بالاخره وفاداری نسبت به حكومت قانوني و دادگستر ، جزو سنت مذهبي زرتشتي است و مسايل مربوط به حكومت پيروان مذهب خاص بر اساس مذاهب پيش نمي آيد .اين قابليت تطبيق با رعايت اصول كلي دين ، يكي از اسرار بقای جامعه زرتشتي است .
مشكل فوری زرتشتيان مهاجر ، قبول يا عدم قبول ديگران به دين نيست ، بلكه اطلاع خود زرتشتيان از ارزش هاي معنوی ، اخلاقي و اجتماعي زرتشتي است . مشكل فوری آزادی از خرافات و تحريفات ديني است كه در طول زمان و در ارتباط با ساير اديان و ايدئولوژي ها وارد دين زرتشتي شده است . زرتشتيان مهاجر بايد با دانش دين مجهز شوند تا از روی ناآگاهي ، پيرو اديان و ايدئولوژي های ديگر نشوند . با اين ترتيب ، نگراني نسبت به بقاي زرتشتيان نخواهد بود . در مورد تشريفات ديني ، پاره ای از تشريفات دست وپاگير و خرافاتي كه وارد سنت شده است ، بايد كنار گذارده شود و يا با شرط روز تطبيق داده شود .
ولي مقررات و تشريفاتي هم وجود دارد كه از لحاظ بقا و همبستگي زرتشتيان ، نهايت اهميت را دارد و بي اعتنايي به آن ها متضمن تضعيف يگانگي در جامعه مي شود . از آن جمله است ، مراسم سدره پوشي ، حفظ گهنبار ، و برپا داشتن جشن هاي مذهبي وملي . اين مراسم زيباي شادي آفرين قسمتي از هويت ملي و مذهبي زرتشتيان است . حفظ گاهنماي ملي و ديني در كشورهای مقيم ، پيروی از تقويم و تاريخ دولتي و در عين حال به ياد داشتن تقويم ملي ، امكان پذير است . همچنين ، آموزش زبان و ادب فارسي به جوانان تا آنجا كه امكانات اجازه دهد ، از اسرار بقا و پايداري جامعه زرتشتي خواهد بود .
باشد كه نسل جوان زرتشتی ، وارث فرهنگ كهن و ارزشمند مذهبی ايرانی بتواند مشعل پر فروغ دين را نگهداری كند و روشن تر به نسل آينده بسپارد .
باشد كه با رايزنی منش نيك ( وهومن ) ، پيمودن راستی و داد ( اشا ) ، به كار بردن مهر و ايثار ( آرميتی ) ، از چنان نيروی اهورايی ( خشترا ) ، برخوردار شوند كه به رسايی ( هَائروَتات ) رسند و جاودان ( اَمرتات ) دست يابند .
جاويد مزديسنا

Mohamad
02-18-2011, 09:14 PM
آخرت شناسی در گاتاها


مفسران جديد متون اوستاي كهن مايل به كمينه ساختن وجود يا اهميت آخرت شناسي درآن‌ها هستند. اين پژوهش‌گران گاثاها را اصولاً متوني آييني، و در روح و جوهره نزديكو شبيه به سرودهاي ودايي مي‌دانند كه هدف پيشواي ديني از آفرينش آن‌ها، فراهم آوردننيك‌بختي و حمايت [ايزدان] براي خود و جهان است. طرف‌دار چنين ديدگاهي، "هلموتهومباخ" (Helmut Humbach) است، هر چند وي اهميت اندكي بدان بخشيده است (Die Gathas des Zarathustra, Heidelberg, 1959, I, p. 74)، و "ژان كلنز" (Jean Kellens) كه وجود آخرت شناسي خاصي را در بافت آييني گاثاها پذيرفته است ("L'eschatologie mazdeenne ancienne" in S. Shaked and A. Netzer, eds., Irano-Judaica 3, 1994, pp. 49-53). با وجود اين، ديگر پژوهش‌گران از سنتزرتشتي در بازيابي پيش‌آگاهي برخي از انگاره‌هاي اصلي آخرت شناسي در گاثاها، كهسپس‌تر توسعه يافته و جايگاهي مركزي را در دين زرتشتي به دست آورده است، پي رويمي‌كنند. با وجود پيش‌رفت‌هاي كلان حاصل شده در فهم گاثاها، اين متون هنوز بسيارپيچيده و مبهم‌اند و تفسيرهاي گوناگون را برمي‌تابند.
در گاثاها اشاره‌اي وجوددارد به اين آموزه كه فرد، به لحاظ آخرت شناختي، در برابر كردارهاي خويش مسؤول وپاسخ‌گو است (يسن 31/14). انگاره‌هايي چون garo.demana، كه غالباً "خانه‌ي سرود" ترجمه شده (يسن 50/4، 51/15)، demana vanheush mananho "خانه‌ي منش نيك" (يسن 32/15)، يا anheush vahishta "بهترين هستي" (يسن 40/10، و با اطنابي توصيفي، 17-15) به نظر مي‌رسد كه با پاداش دادن روح به جهت انجام دادن كارهاي نيك مرتبط باشند. برعكس، "خانه‌ي دروغ" (druji demana)، جزايي است براي كردارهاي بد (يسن 46/11، 49/11). اين وضعيت دوزخي به صورت «زندگي دراز در تاريكي، خورش پليد، [و] بانگ دريغ» (يسن 31/20) توصيف مي‌شود. در يسن 33/1 و 49/4 ممكن است اشاره‌اي وجود داشته باشدبه كيفر اختصاص داده شده به كساني كه كردارهاي بدشان از كارهاي نيك‌شان فزون‌تراست. انگاره‌هاي بهشت و دوزخ در گاثاها با عبارات "بهترين [هستي]" (يسن 44/2)، و "بدترين" (يسن 30/4) بيان مي‌گردد. پل آخرت شناختي با اصطلاح chinvato peretu [= پلگزينش] (يسن 32/15، 33/1، 46/11)، و نيز شايد به وسيله‌ي "آتش" (يسن 31/9) دلالتمي‌شود. قاعدتاً نمي‌توان با اطمينان گفت كه در گاثاها، آخرت شناسي با اصطلاحاتاختصاصي يا عمومي داوري (قضايي) نموده و دريافته مي‌شود. به نظر مي‌رسد Sraosha ("اطاعت") ايزدي است كه به طور بسيار نزديك و عميقي با موضوع داوري و قضاوت درگاثاها مرتبط است.
يكي از اصطلاحات روشن آخرت شناختي در گاثاها Saoshyant،سودرسان آينده، است؛ اصطلاحي كه شايد در اصل براي خود زرتشت به كار رفته است (ماننديسن 46/3). هم‌چنين گاثاها به فلز گداخته (يسن 51/9، 33/1، 46/11) اشاره دارد كه،هر چند زمينه‌ي آن بسيار روشن نيست، اما مي‌توان آن را در مفهومي كه پيرامون اينانگاره در نوشتارهاي پهلوي بسط و توسعه يافته است پذيرفت، كه برپايه‌ي آن، از يكداوري مكانيكي، كه به موجب آن مردم بايد سراسر رودي از فلز گداخته را بپيمايند،نيكوكاران سالم و صحيح بيرون مي‌آيند. واژه‌ي -yah نيز ممكن است به اصطلاحات آخرتشناختي در گاثاها متعلق باشد، كه، برپايه‌ي پيش‌نهاد "هرمان لومل" (Herman Lommel) مي‌توان آن را "بحران، جدايي، خطر"، و در مفهوم حالتي آخرت شناختي، «اضطراب ونگراني و دل‌واپسي [نسبت به فرجام حيات]» معني كرد. اين نكته كه آيا انگاره‌ي "رستاخيز" پيش‌تر در گاثاها شرح و بيان شده است، كاملاً روشن و آشكار نيست. امالومل يسن‌هاي 30/7 و 34/14 را دلايل و نشانه‌هاي موجوديت اين باور دانسته و در نظرگرفته است.*

Mohamad
02-18-2011, 09:14 PM
دریای اسطوره ای فراخ کرد


فراخ‌كرد (Fraxkard) شكل پارسي ميانه‌ي واژه‌ي اوستايي Vourukasha، به معناي "دارايشاخابه‌هاي پهناور"، نام اقيانوسي كيهاني در اسطوره‌هاي ايران است. برپايه‌ياسطوره‌اي محفوظ مانده در كتاب‌هاي پهلوي، در آغاز آفرينش، Tishtar / Tishtriia،ايزد باران، ابرها را برانگيخت و بر سراسر زمين باران فرو ريخت. سپس مينوي باد (Wad) آب فرو ريخته را روبيد و آن را به سوي انتهاي جهان پيش راند، كه از آن آب،درياي "فراخ‌كرد" پديد آمد (بن‌دهش، ترجمه‌ي مهرداد بهار، ص 64؛ گزيده‌هايزادسپرم3/12). چنين گفته شده است كه فراخ‌كرد در دامنه‌هاي جنوبي البرز (Haraburz) واقع شده و يك‌سوم زمين را فراگرفته است. بخشي از فراخ‌كرد نيز گرداگرد Xwanirah (خونيره)، سرزمين مركزي جهان، را در برگرفته است (زادسپرم3/35). رود اسطوره‌اي Aroduui Sura Anahita (ارودويي سورا اناهيتا)، كه احتمالاً جانشين عنوان كهن‌تر Harahuditi* است، به درون اين دريا مي‌ريزد (يشت 5/4). گفته مي‌شود كه فراخ‌كردشامل يك‌صد درياچه (war) به نام "چشمه‌هاي Ardiwsur" يا "سرچشمه‌هاي دريا" است كهبزرگي هر كدام 1800 فرسنگ مي‌باشد (بن‌دهش، ص73؛ زادسپرم3/12). از فراخ‌كرد دو رودبزرگ به نام‌هاي Arang و Wehrod سرچشمه گرفته و جاري مي‌شود سپس گيتي را دور مي‌زندو پاكيزه مي‌شود و به درياي فراخ‌كرد باز مي‌پيوندد (بن‌دهش، ص 65). در اين درياجذر و مد و جنبشي وجود ندارد (بن‌دهش، ص86). فراخ‌كرد انبار و مخزن اصلي باران است (وي‌ديوداد21/4؛ دين‌كرد، ويراسته‌ي مدن، 108/5 و به بعد). هنگامي كه آب‌هاي آن به Hugar / Hukairiia ي بلند، قله‌ي البرز، بر مي‌شود، در آن جا پاك و پيراستهمي‌گردد. بخشي از آن به فراخ‌كرد باز مي‌ريزد و باقي‌اش به صورت نم و تراوش آب بههمه‌ي جهان مي‌رسد (بن‌دهش، ص124؛ مينوي خرد، ترجمه‌ي احمد تفضلي، ص62). در مركزفراخ‌كرد، كوه Us.hendauua (پهلوي: Usindam) واقع است و گرداگرد قله‌ي آن، بخارهاييكه به صورت ابرهاي باراني به سراسر زمين مي‌گسترد، گرد مي‌آيد (يشت 8/33-32). برپايه‌ي يك روايت، آب‌هايي كه از Hugar به فراخ‌كرد جاري مي‌شود، نخست بر اين كوهفرو مي‌ريزد (بن‌دهش، ص71، 73؛ دادستان دينيگ92/5).
"هوم سفيد" كه درخت Gokaran (گوكرن) نيز خوانده مي‌شود - و در پايان جهان، مردمان رستاخيز كرده با نوشيدنافشره‌ي آن جاودانه مي‌شوند - در ژرف‌ترين بخش فراخ‌كرد روييده است (مينوي خرد،ص81، 143؛ بن‌دهش، ص100). يك ماهي افسانه‌اي (به نوشته‌ي بن‌دهش، دو ماهي) به نام Kar (اوستايي: Kara، يشت14/29) در اين جا زندگي مي‌كند و وظيفه‌اي او دور و دفعكردن وزغي است كه اهريمن براي آسيب رسانيدن به "هوم سفيد" آفريده است (بن‌دهش، ص 01-100؛ مينوي خرد، ص81، 143). گفته مي‌شود كه درخت اسطوره‌‌اي ديگري نيز به نام "درخت بسيار تخمه" (was-tohmag)، "رنج زُدا" (jud-besh) در فراخ‌كرد روييده است (بن‌دهش، ص 65، 03-100؛ يشت12/7؛ وي‌ديوداد 5/19). جز اين‌ها، جانوري افسانه‌اي بهنام "خر سه پا" در ميان فراخ‌كرد ايستاده است (يسنه‌ي 42/4؛ بن‌دهش، ص101 و به بعد؛مينوي خرد، ص81، 141). از اين اقيانوس، فروشي‌ها (fravashi) پاس‌داري مي‌كنند (يشت 13/59).
فراخ‌كرد صحنه‌ي وقوع برخي روي‌دادهاي اسطوره‌اي است. نبرد Tishtar / Tishtriia، ايزد باران، و Aposh / Apaosha، ديو خشكي، در اين جا روي داده است (يشت 8/29-20؛ بن‌دهش، ص 64). اين دريا پناهگاه «فر» (اوستايي: xvarenah؛ پهلوي: xwarrah) بود، زماني كه از جمشيد (اوستايي: Yama)، و از افراسياب (اوستايي: Frangrasiian)، كه براي به دست آوردن آن تلاش و تقلايي بي‌هوده كرد، گريخت (يشت 19/58-56؛ دين‌كرد، ويراسته‌ي مدن، 613/2 به بعد). در موردي ديگر، هنگامي كه «فر» از Kayus / Kavus مي‌گريخت، در داخل اين اقيانوس پناه گرفت (دين‌كرد 16-815). گرشاسپ (اوستايي: Keresaspa) بر ديو Gandarw / Gandarewa در ساحل آن چيره شد، و Vandaremai، برادر ارجاسپ براي پيروزي بر گشتاسپ (اوستايي: Vishtaspa) در ايناقيانوس براي Aredvi Sura Anahita قرباني تقديم كرد (يشت 5/17-116). ممكن است كهفراخ‌كرد در برخي دوره‌هاي تاريخي با درياي مازندران يا درياي سياه و يا به ويژه بااقيانوس هند (ابراهيم پورداوود: يشت‌ها، ج1، كتاب‌خانه‌ي طهوري، 1347، ص133، ي 2؛مهرداد بهار: از اسطوره تا تاريخ، نشر چشمه، 1377، ص22) مطابقت داده شده باشد، امابا وجود اين، يقين و اطميناني در اين موضوع وجود ندارد (مري بويس: تاريخ كيش زرتشت،ج1، انتشارات توس، 1376، ص 198).*

Mohamad
02-18-2011, 09:14 PM
نابودی تدریجی آتشکده تهران


آدریان تهران ساختمانی است که یادگاری از دوران شور مشروطه خواهی در ایران است.این ساختمان در فهرست سازمان میراث فرهنگی ثبت شده.با نهایت ناراحتی باید بگویم این ساختمان در حال نابودی است و هیچ نهادی حاضر به رسیدگی و ترمیم آن نیست؟!دیوارها و سر در آدریان واقع در خیابان میرزا کوچک خان بطور کامل نیاز به تعمیر و بازسازی دارد از آنجا که معماری آتشکده تهران بر مبنای معماری سنتی ایرانی شکل گرفته است نگهداری آن همتی بیشتر را میطلبد.
با ورود به صحن حیاط جلوئی آتشکده، ترک خوردگی حوض آدریان و شکستگی اکثریت سنگفرش های کف حیاط و ریزش قسمت عمده بند کشی سنگهای نما دیوار حس تاسف شدیدی را به انسان تحمیل میکند. چرا تنها آدریان بهدینان در تهران باید چنین وضعی داشته باشد؟؟
ساختمان اصلی آتشکده که در میان حیاط آدریان قرار گرفته است حال روز بهتری ندارد.بیشتر قسمت های حجاری شده نیاز به تجدید کنیتکس دارد و بند کشی ها ریخته و تعداد زیادی از سنگهای نما ترک خورده اند.با ورود به درون فضای آتشکده خرابی و نم دادن قسمت شرقی سقف آتشکده از داخل و پوسته شدن رنگهای آن که بصورت ممتد تا دیوار شرقی آتشکده ادامه دارد غم بزرگی را بر دل انسان مینشاند!چرا تنها مکان مذهبی زرتشتیان در تهران باید تا این حد رو به تخریب رود؟؟؟
سادگی و بی آلایشی فضای درونی آتشکده انسان را به یاد نکته مهمی می اندازد، با اندود زر و نقره و زیور آلات طلائی و آینه کای های آنچنانی و ساختمانهایسر بفلک کشیده نمیتوان دین باوری را در میان مردمان زنده کرد.
همتی بزرگ میطلبد زنده نگاه داشتن این ساختمان زیباو این مکان مذهبی ارجمند باید برای تعمیر و نگهداری آشکده تهران فکری اساسی بشود...

Mohamad
02-18-2011, 10:25 PM
در ستايش اشو زرتشت

http://www.shidsun.com/sepandarmazd.jpg




فروهر زرتشت سپنتـــمان پـــاک را می ستـــاییم.



نخستین کسی که نیک اندیشید. نخستین کسی که نیک سخن گفت. نخـستین کسی که نیکی را بجا آورد.


نخستین اَتربان ، نخستین رزم آزمـــا ، نخستین کشـــاورز جهان پرور ، نخستین کسی که بیاموخت و نخستین کسی کــه بیاموزانید. نخستین کسی که از برای خود بپذیرفت ، نخستین کسی که بیـــاموخت پرورش زمین را ، راستی را ، کلام مقدس را و اطاعت از کلام مقدس را ، و سلطنت روحانی را و همه چیزهای نیک مزدا آفریده را که منسوب به راستی است. ))

Mohamad
02-18-2011, 10:26 PM
دو گوهر همزاد : سپنتا مينو و آنگره مينو



"اين دو پديده ي همزادي كه در آغاز آفرينش به صورت دو نيروي متضاد در انديشه و گفتار و كردار ظهور نمودند يك نيكي است و ديگري بدي . انسان دانا از ميان اين دو ، نيكي را بر گزيند ولي شخص نادان چنين نخواهد كرد ." (گاتها 30 بند 3)





اشوزرتشت در فلسفه ي پيام خود به دو گوهر همزاد ولي متضاد اشاره دارد كه در نظم هستي نقش دارند . اثر اين دو گوهر ، نيرويي است كه در كوچكترين ذره ها به صورت مثبت و منفي در پروتون و الكترون وجود دارد و در همه جاي هستي حتي كهكشان به گونه ي كشش و رانش و يا دو نيروي ناهمگون اثر مي گذارد . بنا به تعاليم آيين مزديسنا، در انديشه ي هر كس از هنگام تولد دو نيروي متضاد بوجود مي آيد كه پايه و اساس آفرينش انديشه ي انسان بر آن ها قرار گرفته . اين دو نيرو ، خوبي و بدي يا سپَنتامَينو و اَنگرَه مَينو هستند .



اين دو گوهر يا پديده در انديشه اند و ناسازگاري و وارونگي ، راستي و ناراستي ، پديدآرندگي و تباهكاري ، افزايندگي و كاهندگي ، روشني و تيرگي ، دوستداري و دشمني ، هستي و نيستي ، سامان و بي سامان ، دل آزردگي و دلگرمي ، در اين جهان و در انديشه ي آدمي به نام دو گوهر يا دو مينوي كه نخستين سپَنتامَينو يعني روشن روان و ديگري اَنگرَه مَينو يعني تيره روان شناسانده شده است . اين دو نيز با روان با هم ، همزاد و توامان و برادر دوقلو هستند .




در اين ميان اگر قدرت سپَنتامَينو در انديشه ي انسان فزوني يا بد انسان را به سوي خوشبختي و كاميابي و اگر انديشه ، راه اَنگرَه مَينو را در پيش بگيرد ، بعكس آدمي به سوي ناراحتي و بدبختي خواهد رفت و بنا به عقيده ي ما در هر دو جهان ناكام خواهد شد . اين نگاه اشتباهاً به دوگانه پرستي تعبير شده است در حاليكه دو گانه پرستي يعني پرستش دو خداي متضاد . مثل خداي توانايي و خداي ناتواني ، خداي دارايي و خداي بي نوايي ، خداي تندرستي و خداي بيماري و ... . اعتقاد درست بر اين است كه اهورامزدا همه ي جهان را از جمله انسان را آفريده و به انسان قدرت انديشه داده و اين انديشه مي تواند دو راه را در زندگي برگزيند . راه خوبي يا سپَنتامَينو و راه بدي يا اَنگرَه مَينو . اهورا مزدا خداي خوبي و اهريمن خداي بدي نيستند . زيرا هيچ گاه براي اهريمن نماز و نيايشي انجام نمي شود . و پيوسته شكستش آرزو مي شود . اهورامزدا خالق انديشه ي انسانهاست و سپَنتامَينو و اَنگرَه مَينو (اهريمن) زاييده ي انديشه و کردار انسانها هستند .

Mohamad
02-18-2011, 10:27 PM
گيتي مينويي



ای اهـورا مـزدا ، بشود در زمره کسانی باشیم که جهان را ، به سوی آبادانی و پیشرفت و مردم را به سوی رسایی و خوشبختی رهنمون می سازند . اهنود گات – یسنا هات 30 بند 9



در بندهش بزرگ ، فرایند هستی یافتن جهان هنرمندانه و به گونه ای زیبـا توصیف میشود که آفریدگاربزرگ اهـورا مـزدا سر آغاز آفرینش خود را مینـو قرار داد تا جایـگاه فـروزه های نیـکـش یعنی امشاسپندان باشد . با آفرینش مینـو راز هستی شکل گرفت و اهـورا مـزدا برای آفرینش گیتی در ابتدا به آن شکل مینـوی داد و به آفرینش گیتی مینوی پرداخت و سپس به این گیتی مینوی که پس زمینه جهان مادی بود هستی گیتی ای بخشید و بدین گونه گیتی را آفرید و آنرا جایگاه زندگی در اوج آزادی و انتخاب وهمچنین تلاش پیوسته انسـان برای شرکت جستن در نبردنهایی و پیروزی بر دروغ و پلیدی قرار داد


گیتی مینوی را که پس زمینه و سرآغاز آفرینش گیتی بوده را جایگاه روان انسـان در گذار از جهان مادی به سوی مینـوی اهـورائی قرار داد و ارتباط تنگاتنگی مابین گیتی گیتی ای و گیتی مینوی برقرار کرد ( برخی از انسانها و روان درگذشتگان در شرایط خاص توانایی گذشتن و بازگشتن از مرزهای این دو محیط را دارا میباشند برای نمونه میتوان به داستان سفر موبد ارداویراف اشاره کرد .) اهـورا مـزدا گیتی مینوی را جایگاه درنگ و بازگشتن روان برای تکامل و رسیدن به اشویی تا زمان دل کندن از دلبستگیهای انسانی و آمادگی برای ورود به جایگاه پر فروغ اهورائی ( انارام ، انغر روشنگاه خدا ) وهمپرسگی با اهـورا مـزدا در روز واپسین قرار داد .


انسان اندیشمند و آگاه باید با درک حقیقت راستین ، هدف بزرگ خود را رسیدن به مینوی اهورائی قرار داده وبرای رسیدن به فروزه های پاک اهـورائی تلاش کند تا در روز واپسین لیاقت همپرسگی با اهـورا مـزدا را دارا باشد و به آفریدگار خویش بپیوندد .

Mohamad
02-18-2011, 10:27 PM
برسم چيست و منظور از برسم گرفتن چه مي باشد





برسم گرفتن ومدتی دعا برآن خواندن همان ازبرای نعمت نباتاب سپاس به جای آوردن است که مایه تغذیه انسان، ستوران وزینت طبیعت است وبرسم را بعنوان نشانی ازکلیه رستنی‌ها درمراسم قرار داده وبه آن درود فرستاده می‌شود. گذشته ازآن واژه برز(که برسم ازاین واژه مشتق است) به معنی بالیدن ونمو کردن، دلیل دیگری برسمبل نباتات بودن برسم می‌باشد.



http://www.yataahoo.com/Religion/Images/barsam1.jpg





گذشته ازاوستا، به واسطه خبری ازاسترابون رسم گرفتن نزد ایرانیان بسیارکهن است. جغرافی‌دان مذکور راجع به یک آتشکده درکاپتا توکا(آسیای صغیر) می‌نویسد:«مغ‌ها درآنجا آتشی که هرگز خاموش نمی‌شود رانگهداری کرده وهرروزدرآتشکده تقریبا یک ساعت دربرابر آتش سرود می‌خوانند ویک بسته چوب دردست می‌گیرند وپرده‌ای تا به چانه آویخته که لب‌های آنان رامی‌پوشاند.» مقصود ازبسته چوب وپرده همان برسم وپنام است.
برسم گرفتن پیش ازغذا، درعهد ساسانیان مرسوم بوده است مکررا درشاهنامه به این رسم برمی‌خوریم وازآن جمله است: درضیافت نیا طوس سفیرروم، درنزد خسروپرویز، وقتی که بندوی یکی ازگماشتگان پادشاه پیش از غذا با برسم داخل شده وشاه به ذکرباج (باژ) مشغول شد سفیر مذکور برآشفته وازسرخوان برخاست.

بیامد نیاطوس با رومیان نشستند
با فیلسوفان به خوان
چوخسرو فروآمد ازتخت بار
ابا جامه روم گوهرنگار
خرامید خندان برخوان نشست
بشرتیزبندوی وبرسم به دست
جهان‌داربگرفت باژمهان
به زمزم همی رای زد درنهان
نیا طوس کان دید انداخت نان
زآشفتگی باز پس شد زخوان
همی گفت باژ وچلیپا به هم
زقیصر بود برمسیحا ستم


بَر ِسمَ چیست ؟

پرستنده آتــش زردهشـت
همی رفت با باژو وبرسم به مشت
(فردوسی)

زوروهوم و برسم ازویژگی‌های مزدیسنا ودرمراسم دینی عمده اسباب ستایش است . چنانچه دروقت تهیه نمودن آب زور وفشردن گیاه هوم وبستن وگشودن شاخه‌های برسم، جزاوستا‌خوانی وستایش خداوند هدف وخواسته دیگری درمیان نیست. همین رسوم آداب، با ابراز وآلات ویژه درمندرجات برهمنان وکنشت یهودیان وکلیسای عیسویان هم دیده می‌شود.
این کلمه دراوستا برسمن آمده وازکلمه برز به معنی بالیدن ونمو کردن مشتق شده است. درسانسریت بره Barh عبارتست ازشاخه‌‌های بریده درخت که به هریک ازآنها درفارسی تای ودرپهلوی تاک می‌گویند. دراوستا مشخص نیست که این شاخه‌ها ازچه درختی باید باشد، همینقدر دریسنا 25 هات 3 آمده اورورم برسمنیم،یعنی برسم( شاخه بریده) درخت یا گیاه. ازاین جمله وازبخش‌های دیگر اوستا معلوم می‌شود که برسم باید ازجنس اورورا (urvara) یعنی نباتات باشد. درکتاب شایست نه‌شایست فقط به ذکرآنکه برسم باید ازدرخت پاکیزه باشد، بسنده کرده است. ولی درنوشته‌های متأ خرین گفته شده که برسم باید ازدرخت انارچیده شود.
این شاخه‌ها با آداب مخصوصی همراه سرودن سرود‌های مذهبی وبه کمک کارد ویژه‌ای به نام برسم‌چین بریده می‌شود. مدت‌هاست که به جای برسم‌های نباتی، برسم‌های فلزی ازجنس برنج یا نقره ساخته شده که ابعاد آن‌ها عبارتست ازبلندی نه بند انگشت قطر یک هشتم بند انگشت.*
محل قراردادن برسم‌ها درهنگام مراسم روی شئی است بنام برسمدان یا ماهروی وعلت نامیدن آن شباهت دوسر این شی به شکل تیغه ماه است. *(درفرگرد 19 وندیداد فقره 19 نیزهمین ابعاد برای برسم درنظرگرفته شده است.)
برگرفته از: پورداوود، ابراهیم- ادبیات مزدیسنا – جلد اول- انتشارات انجمن زرتشتیان ایرانی بمبئی وانجمن ایران لیگ بمبئی. ص 32 ه و 556 تا 560

Mohamad
02-18-2011, 10:27 PM
حلقه ي ازدواج و پيوند نزديك آن با آيين ايران باستان



شايد جالب باشد كه بدانيد حلقه اي كه افراد به هنگام پيوند زناشويي بدست مي كنند و اين حلقه نشاني از تعهد و وفاداري همسران است برگرفته از آيين پاك ايران باستان است.
اين ارتباط نزديك ريشه در نگاره ي زيباي فروهر كه بسيار آن را مشاهده كرده ايم دارد.اما پيش از آن بايد به شرح معاني بسياري كه اين نگاره ي زيبا در خود نهفته دارد بپردازيم.




http://behdinan.persiangig.com/image/faravahar.gif


بررسي نگاره فروهر

اين نگاره كه به شكل شاهين است در بسياري از سنگ نبشته ها و آثار قبل از اسلام مشاهده ميشود. در زمان هخامنشيان مهر سلطنتي بوده و گفته ميشود پس از ورود اسلام به ايران براي حفظ اين نماد نياكان ما به آن رنگ ديني داده اند و آموزش هاي دين زرتشت را به آن نسبت داده اند كه اين آموزش ها و مفاهيم نهفته در اين نگاره به شرح زير است:
1-چهره نيم تنه پيرمرد در اين نگاره نشان از دانش و تجربه است و اشاره به فروغ اهورايي وهومن يا دانش دارد.

2-حلقه ي دايره اي بزرگ كه پيرمرد از آن عبور كرده نشان دهنده ي اين است كه اين جهان خاكي گذرا است و هركس و همه چيز بايد در راستاي نظم طبيعت قرار داشته باشد و در جهت آباداني اين جهان تلاش كند.

3-دو بال برافراشته كه ميگويد آدمي بايد از سقوط به كژي و كاستي پرهيز نمايد و همواره اهورايي زندگي كند.هر بال داراي سه رديف است كه نماينده ي چكيده آموزش اشوزرتشت يعني انديشه نيك(هومت)،گفتارنيك (هوخت)و كردارنيك(هورشت) است.

4-بخش زيرين و دم نگاره كه آن هم سه بخش است و نشانه ي انديشه بد(دژمت)،گفتاربد(دژوخت) و كرداربد(دژورشت) است و انسان بايد با خرد خود همواره از آنها پرهيز كند.
5-دو پاي پرنده نماينده سپنته من و انگره من ميباشد كه به عقيده ي اشوزرتشت هر دو گوهرو همزاد هستند و انسان تنها موجوديست كه با نيروي اراده و اختيار ميتواند سپنته منها و خوبي ها را برگزيند و با همه ي انگره منها مبارزه كند.

6-پيرمرد با دست راست بر افراشته ي خود كه رو به سوي نور (قبله ي زرتشتيان)ايستاده در حال نيايش اهورامزدا،خداي بزرگ هستي بخش است.

7-اما حلقه اي كه در دست چپ نگاره است نماد مهر و پيمان است كه در آيين مهرپرستي كه قبل از آيين اشوزرتشت در ايران رواج داشته است و به دليل زيبا بودن اين رسم زرتشتيان نيز آن را پذيرفتند.

در واقع اين نماد بعدها در تمام جهان گسترده شد و امروز نمونه ي كوچكي از آن كه همان حلقه ي ازدواج است و هريك از دو نفر به هنگاه پيوند زناشويي آن را به دست چپ خود ميكند تا نشاني از وفاي به پيمان و همدلي باشد.
پس چرا با وجود اين چنين فرهنگ پرباري كه تمام جهان در تحير آنند بايد به فرهنگ ديگران روي بياوريم؟

Mohamad
02-18-2011, 10:28 PM
کیومرث و نوادگانش




از عالم بالا اخباری می رسید به گوش فرشتگان پیرامون اهوره مزدا. هر یک از امشاسپندان بر تخت زرین خود در کنار اهورا مزدا چرخی زدند. بهمن - یکی از امشاسپندان - به چهره کودک نگریست. لبخند زد. اردیبهشت- یکی دیگر از امشاسپندان- از نیرنگ ابلیس ترسید. نکند نفرین اهریمن دامنگیر این کودک، این انسان اولیه شود. اسپنداز مد - دختر اهوره مزدا - به چهره کودک نگاه کرد و خندید. کیومرث هم به چهره دختر اهورا مزدا نگاه کرد و لبخند زد. اولین خنده بر دهان انسان نخستین رویید. کیومرث چه زیبا می خندید!
اهوره مزدا، از پس ِ گذرانِ خلقِ مخلوقات خویش که پنج روز طول کشیده بود به آسایش می پرداخت. کیومرث ششمین مخلوق بود که پس از خلق آسمان و آب و زمین و گیاه و جانورهستی می یافت. او سالار جهان هستی بود. به زمین پا گذاشت...


***
پیر حماسه سرا در راه خلق اثری بزرگ قدم می گذاشت. سرودن حماسه را با کیومرث آغاز کرد. خلق انسان اولیه، خود حماسه ای بزرگ بود. کیومرث پا به زمین گذاشت. فردوسی نخستین بیت را سرود. به نام خداوند جان و خرد...
کیومرث بر بلندای قله ایستاده بود و سرزمین ایران را از نظر می گذراند. باد می وزید و جامه پلنگینه کیومرث را تاب می داد. کیومرث، این زنده میرا، شاه ایران بود. رعیت او حیوانات بودند. کیومرث کدخدای جهان اولیه بود. تخت شاهی اش تکیه سنگ تراش خورده و بی زینتی بود و ردای شاهی اش پلنگینه پوشی ناچیز. کیومرث رو به سوی خانه اش برگرداند. خانه اش در دل کوه بود. صدای گریه ای شنید. سیامک ، پور پاک کیومرث بود که می گریست. کیومرث به سمت غار دوید و وارد خانه شد. سیامک را در آغوش گرفت. دلش غمگین بود. از کینه اهریمن می ترسید. سیامک را محکم به خود فشرد. نباید یک لحظه از او غافل می شد. خورشید غروب می کرد و کیومرث در حالیکه سیامک را در آغوش داشت به آینده فکر می کرد.


***
غروب یک روز تابستانی بود. غروب های زیادی از پس هم آمده بود و رفته بود تا سیامک، پور کیومرث، قد کشیده و بلند بالا شود. سیامک به سمت بیشه می رفت. می خواست ازچشمه کمی آب بردارد. خم شد. دست در آب کرد. لرزش خفیفی بر سطح آب افتاد. سیامک خودش را در آب دید. لرزش آب ایستاد. سیامک دقت کرد. چهره زیبایی در پشت سرش بود. برگشت. از دیدن یک غریبه، در جهان ساکت ابتدایی، هیجان زده شد؛ ولی از تماشای صورت زیبای امشاسپند زبان به دهان گرفت و هیچ نگفت. سروش( سپند مینو) به سیامک لبخند زد. او امشاسپند فرمانبرداری بود که از خانه اش در بلندترین جای دماوند به دیدار سیامک آمده بود تا او را از نیرنگ اهریمن آگاه کند. چهره سروش در نظر سیامک آشنا می نمود. نیازی به معرفی نبود. سروش گفت: سیامک! از نیرنگ اهریمن بترس! تو پور پاک کیومرث هستی. فرمانروای آینده جهانی. جنگ با دیو پلید ابلیس بس خطرناک و وهم انگیز است. نیرنگی در انتظار توست. نیرنگی در انتظار توست. نیرنگی در انتظار توست... نیرنگی در ... ... نیرنگ... بر حذر باش...
صدای سروش کم و کمتر می شد. امشاسپند می رفت. سیامک ماند و دلی پر از اندیشه نبرد با دیو اهریمنی.... ترسید... در روزگار نخستین، رستمی نبود تا از تیره شاهان ایرانی محافظت کند. سیامک باید دست به کار می شد. افسوس و دریغ که خفتان و زره ای برای مبارزه نداشت. افسوس که ابزار آلات جنگی ساخته نشده بود. این جهان ابتدایی هیچ چیز برای مقابله با دیو ابلیس به سیامک نمی داد. مگر پلنگینه پوشی و چوب دست گرز مانندی. تن برف گون سیامک را چه چیز در مقابل چنگال تیز دیو اهریمن پناه می داد؟ هیچ چیز!
سیامک به نبرد دیو اهریمنی شتافت. دوید. به آغوش دیو پرید و ضربه کوبید. دیو سیاه، این عفریته شیطانی، همچون شبی تاریک تن سیمگون سیامک را فشرد. سیامک درد می کشید. توان مقابله نداشت. کیومرث بر بلندی ایستاده بود و مرگ فرزند را می دید. صدای شکستن استخوان سیامک به گوش کیومرث رسید. دیو، سیامک را رها کرد. پور کیومرث به زمین افتاد. دیو سیاه به پایکوبی مشغول شد. زمین زیر پایش می لرزید. باز ایستاد. نشست و به چنگال تیز، پهلوی سیامک را درید و جگر او را بیرون کشید. کیومرث تاب و تحمل نیاورد. سست شد. زانو زد. دست بر زمین گذاشت. گریست. آداب عزاداری نمی دانست. اولین عزادار جهان، او بود.


***
((های! ای هوشنگ. تویی پسر پاک سیامک و نوه کیومرث. بشتاب و بر دیو سیاه حمله ببر که این فرمان اهوراست.)) باز هم سروش بود که ندا می داد. هوشنگ می بایست فریاد انتقام سر دهد. کیومرث سالخورده به تختگاهش نشسته بود. دلش می لرزید. به پایین دستِ دشت نگاه کرد. سپاه هوشنگ در حرکت بود. سپاهی متشکل از پری و پلنگ و شیر و درندگان و گرگ و ببر دلیر. هوشنگ به لذت انتقام اندیشید. دیو سیاه از دور پدیدار شد. هوشنگ غم به دل راه نداد. درفش به یک دست گرفته بود و گرز به دستی دیگر. فنون جنگی را از کیومرث آموخته بود. نبرد آغاز شد. هوشنگ کمر گاه دیو را به چنگ گرفت. عطر جان هوشنگ در مشام دیو پیچید و بوی عفونت دیو مشام هوشنگ را آزرد. هوشنگ به پدرش سیامک فکر کرد. با نهایت تنفر فریادی کشید. صدا در گوش دیو سیاه طنین انداخت. هوشنگ تمام نیرو را در بازو جمع کرد و دیو را به خاک افکند. بر سینه دیو نشست و جانش را ستاند...
هوا روشن می شد. خنکای باد صبحدم نشاط آور بود. هوشنگ در آغوش کیومرث افتاد. گریست. کیومرث هم گریست. هوشنگ را در بر گرفت و به آغوش فشرد. لاشه دیو پلید در میان دشت افتاده بود. هوشنگ جهان را از پلشتی دیوان ِ اهریمنی رهاند. کیومرث لذت انتقام را چشید. لبخند زد. گونه هوشنگ را بوسید. سرش را روی دسته سنگی تخت پادشاهی اش گذاشت و به خواب ابدی رفت. زنده میرا مُرد.

Mohamad
02-18-2011, 10:28 PM
زادروز اشوزرتشت


خورداد و فروردین ماه ( تعطیل زرتشتیان ) ۶ فروردین خورشیدی
در چنین روزی در زمان فرمانروایی لهراسب اشوزرتشت در خانه پدرش در کنار رود درجی که به دریای چی چست ( ارومیه ) می ریخت با چهره نورانی و خندان از مادرش دغدو زاده شد و چون نام خاندان پدرش اسپنتمان بود اورا زرتشت اسپنتمان نام نهادند و در روز خورداد و فروردین ماه در زمان شاه گشتاسب کیانی از جانب اهورامزدا به پیامبری برگزیده شد.

Mohamad
02-18-2011, 10:28 PM
دعاي روزانه
با دست های بر افراشته بسوی تو ای اهورامزدا و با فروتنی تمام پيش از همه چيز خواستارم که بهره ای از خرد پاک خود را بمن ببخشی تا به همراهی درستی کردار و درون پاک بتوانم خوشبختی روان آفرينش را فراهم سازم .ای اهورامزدا بشود که با انديشه ی نيک به تو نزديک شوم و با پيروی از هنجار راستی و اَشویی به ارزش های گیتی و جُزگیتی خود پی ببرم تا بتوانم راستی جویان را به سوی روشنی و خرمی و زندگی نيک هر دو جهان رهبری کنم . ای هستی بخش دانا ، من سرودهای نیایش و ستايش خود را آنسان که پيش از اين کسی نسروده است می سرایم . ای اهورا ، ای روان راستی و ای نيک انديش راستین ، از تو در خواست می کنم تا اندیشه نیک (وهومن = بهمن) و بهترین نیکوکاری (اشاوهیشتا ) و نیروی اهورایی ات ، را در جهان پرتو افکنی .پروردگارا ، درخواستم را بپذیر و بسویم روی آور (مرا از همه چیز بی نیاز کن) و خوشبختی و کامیابی بهره ام (نصیب) کن.در پرتو اندیشه پاک، روانم را بسوی فردوس رهبری خواهم کرد. و از پاداشی که تو، ای اهورا مزدا، برای کردار نیک می بخشی، آگاهم و آماده ام تا هنگامی که تاب و توان دارم به مردم بیاموزم که به راستی گرایند و درستی پیشه سازند.پروردگارا، چنان که در گفتار آسمانی نوید دادی، در پرتو اندیشه پاک، یاری ام کن (بسوی من آی). و مرا از بخشش و منش پاک و راستی برخوردار ساز تا بر کینه ی دشمنانم چیره گردم و گمراهان را به برترین راه که همانا راه راستیست رهبری کنم .ای اَشا، آن بخشایشی که بهره ی اندیشه پاک است، به من ببخش. ای خداوند خرد، به من نیرو ببخش تا فرمان پاک تو را در جهان بگسترانم .ای اهورا مزدا مبادا کار ناشايستی از من سر زند که از راستی و نیک اندیشی دور گردم. ای راستی، ای سرچشمه ی پاک منشی، پيوسته می کوشم تا تو را بستايم. ای کسی که نیازهایم را بر می آوری تو را از ته دل درود و سپاس می گويم، که به راستی می دانم، نمازی که از روی باور تمام انجام شود به درگاهت پذيرفته خواهد شد. ای کسی که اميد بهشت من به سوی تست.ای سرور دانا، کسانی را که با درستی کردار و اندیشه پاک ستایش تو را به جا می آورند، کامروا ساز و نیازها و آرزوهای آنان را برآورده فرما. که به راستی می دانم، نمازی که از روی باور تمام انجام شود به درگاهت پذيرفته خواهد شد.

Mohamad
02-18-2011, 10:28 PM
اهريمن چيست ؟؟؟


آيا از دیدگاه زرتشتیان اهریمن همان دیو است؟


پاسخ این است که از یک جنس هستند. دیوها اهریمن آفریده هستند. یعنی آفریده شده به دست اهریمن. در پستهای پیشین گفتیم که نوعی تفکر ثنویت و دوئالیسم در میان آریاییها وجود داشته است. زرتشت نیز در این فضا بزرگ شد و سپس به تبلیغ یکتاپرستی پرداخت. در کتاب گاتها کوچکترین اثری از ثنویت و دوئالیسم در زمینه الاهیات وجود ندارد. فقط سخن از اهورامزدا است و این یعنی مکتب زرتشت،‌ مکتب یکتاپرستی است. اما حتا زرتشت نیز نتوانست آریاییها را یکتاپرست کند. بدین ترتیب سده ها پس از او دو گرایش در بین ایرانیان ایجاد شد. اولی زروانی گری (زروانیسم) که در آن رسما و علنا ثنویت و دوخدایی وجود دارد و اهورامزدا در مقابل اهریمن است و هردو زائیده خدایی دیگر به نام زروان!! دوم مزداپرستی که دین هخامنشیان و ساسانیان و پارسیان بود و بر طبق آن خبری از زروان نبود و خدای یکتا اهورامزدا بود اما اهریمن وجود داشت و اهریمن آفریده اهورامزدا نبود. دیوها که همان خدایان بد هستند همه آفریده اهریمن هستند.


http://www.conncoll.edu/academics/departments/relstudies/290/iranian/influences/images/Ahriman.jpg



در یک کلام در حکمت ایرانیان (هر دو گرایش) اهورامزدا آفریننده هیچ چیز بدی نیست. برخلاف یکتاپرستی ابراهیمی (یهود و مسیح و اسلام) که رسما میگویند خدا آفریننده شیطان و اجنه و بدی ها و زشتی ها است و به این افتخار میکنند!!! و شعار یکتاپرستی شان گوش جهان را کر کرده است. اهورامزدا آفریننده دیو و اهریمن نیست. در آتیه بیشتر درباره چیستی و هویت دیو و اهریمن سخن میگوییم.


پرسیده اند آیا اهورامزدا مانند باقی خدایان انسانها را به بردگی میکشد؟ پاسخ اینجاست که چون در فرهنگ ایران بردگی و بندگی وجود ندارد، نتیجتا در آیینهای خالص ایرانی نیز چنین چیزی نداریم. حتما میدانید که در ایران باستان همه انسانها آزاد بودند و ما برده داری نداشتیم. البته در دوران هخامنشی که ایرانیان بر جهان حکم میراندند در ****و هخامنشی برده بود چراکه اینها بردگان دوران پیشین بودند و هخامنشیان نمیتوانستند آنها را آزاد کنند چون با انقلاب دیگر مردم روبرو میشدند اما به آنها حقوق اعطا کردند. با اینحال ایرانی برده نبوده است. در زمان ساسانی نیز گاهی اسرای جنگی را به بیگاری میکشیدند. پس در یک کلام ایرانی معنی برده بودن را هرگز درک نکرده بود. بنده واژه ایست ایرانی و مربوط به پارسی باستان (دوران هخامنشی). بدبختانه واژه عبد که عربی است و با اسلام به ایران وارد شده است به پارسی، به بنده ترجمه شده است. این درحالی است که واژه برابر عبد، برده است. منتها ایرانیان خوش ذوق خجالت کشیدند کلمه زشت برده را مترادف عبد به کار ببرند. یعنی باید به جای واژه عبدالله مینوشتند برده الله و به جای عبادالله بردگان الله. به همین دلیل واژه زیبای بنده به کار رفت. درحالیکه بنده در پارسی باستان یعنی کارمند. یعنی کسیکه فرمانبردار کسی است. اما برده همان عبد است یعنی اسیر. در زبان عربی عبد دقیقا به معنی برده است و اعراب به بردگان خود عبد میگفتند و البته پس از اسلام این واژه بیشتر برای مسلمانان به کار رفت. یعنی مسلمانان برده الله هستند.



پس در یک کلام،‌ در این فرهنگ ورجاوند و اهورایی ما چیزی به نام برده داری نداریم. چه برده داری انسانها از یکدیگر و چه برده داری خدا نسبت به مردم. موبد رستم شهزادی موبد موبدان دوران خود،‌ در پاسخ به پرسشی در این خصوص پاسخ دادند : در آیین ما انسانها یار اهورامزدا هستند و نه برده و عبد او.


در اوستا نیز مدام سخن از یاری رساندن به اهورامزدا در جنگ با اهریمن است و نه خدمت کورکورانه.

Mohamad
02-18-2011, 10:29 PM
اشنايي با ايين كهن ميترايسم در ايران زمين !!



دين باستاني مهر ( ميترا ) اولين دين توحيدي تاريخ بشر مي باشد .در اين آيين پروردگار يکتا اهورا مي ناميده اند که بعدها در آيين زرتشت از او به نامهاي اهورا يا اهورامزدا ياد کرده اند.پيامبر و موسس دين مهر حضرت مهاباد بوده است که ۹۷۰۰ سال قبل از ميلاد يعني ۳۵۹۳سال قبل از زرتشت زمان بعثت و آغاز فرمانروايي ايشان در ايران ويج است .فردوسي از او به عنوان يکي از اجداد حضرت زرتشت ياد کرده و مي فرمايد:


نهم پشت زرتشت پيشين بد او
مه آباد پيغمبر راستگو



مهاباد موسس دين مهر کتابي به نام هفت اورنگ روشن داشته اند و اساس اين دين علاوه بر يکتاپرستي ؛ راستي و مهرورزي و پيمانداري و تک همسري و دادگري و ترقي معنوي بوده است.حضرت مهاباد بر اساس ضوابط همان دين اولين قانون اساسي تاريخ بشر را که تمام قوانين بعدي ده فرمان حمورابي و کنفسيوس از آن ريشه گرفته اند تدوين نمود و به عنوان قانون اساسي نظام حکومتي مشروطه در ايران ويج جاري ساخت .او اخلاق و راستي را پايه دين و حکومت خود قرار داده بود .دين مهر تا هنگام اشو زرتشت دين مسلط بر جامعه ايراني و داراي هفت مقام پر رياضت بوده است که همگان تکليف داشته اند در دوران حيات خود سه مقام از هفت مقام اين دين را به اجبار و چهار مقام را اختياري طي کنند . سه مقام الزامي که مي بايست در سنين ۵تا ۱۵سالگي طي مي گرديدند عبارت بودند از:مقام هاي کلاغ و نامزد (رازدار)و جنگاور (سرباز).در دو مقام کلاغ و نامزد ابتدا سواد خواندن و نوشتن و سپس اصول و فروع دين آموخته مي شد و از آن پس آموزش به دو بخش ورزش و علوم اجتماعي تقسيم مي گرديد که در کنار هم ادامه مي يافت .در بخش ورزش تاکيد بر بدن سازي و مقاومت در برابر سختي ها و شدائد قرار داشت.استادان آنها را علاوه بر ورزش بدني تحمل گرسنگي و تشنگي هاي سخت ياد مي دادند و در محيط هاي سوزاني نظير جهنم و منجمدي نظير زمهرير هفته ها مستقر مي ساختند .شنا و صخره نوردي و پياده روي هاي طولاني را به آنها عادت مي دادند . به آنها اسب سواري و چوگان بازي و ايجاد عاطفه و دوستي و فرمانبرداري آموخته مي شد. در بخش علوم اجتماعي به دانش آموزان اصول اشا و پيمانداري و دادگري و جوانمردي و غسل تعميد همه روزه آموخته مي شد براي مثال در مبحث دادگري اصول پاداش و تنبيه حمايت از راستي و ستيز با ناراستي چگونگي نيل به فرهيختگي فره ايزدي و شکوه نيل به مقان هفتم دين مهر و شناخت حقيقت برتر(پروردگار) تدريس مي گرديد.مقام جنگاور (مقام سوم )به آموزش فنون جنگي اختصاص داشت .در اين دوره که يک سوم از ده سال را شامل مي شد با انجام پر رياضت ترين تمرينها تمام فنون جنگي زمان را به صورت علمي و عملي مي آموختند در اين دوره باور دانش آموز را بر اين اصل استوار مي داشتند که براي حفظ کيان ايراني که در مقام اول و دوم با آن آشنا گرديده مجبور مي باشد که پيکار نمايد. در پايان اين سه دوره از دانشجو امتحان نهايي بسيار سختي به عمل مي آمد و فارغ التحصيل يک کمربند چرمي پهن که سپس زرتشتيان آنرا به کشتي تغيير دادند دريافت مي نمود که مجوز ورود وي به جامعه بود .عبور از چهار مقام بعدي دين درست است که اجباري نبود ولي داراي جاذبه هايي بودند که نامخواهان را ترغيب مي کرد که اين مقامات را هم بگذرانند براي مثال فرمانداران تنها از بين فارغ التحصيلان رتبه چهارم و استانداران تنها از ميان فارغ التحصيبلان رتبه پنجم و فرمانرويان کل و هفت عضو مهستان فقط از بين فارغ التحصيلان مقام ششم دين انتخاب مي گشتند .مهريان معتقد بودند که فارغ التحصيلان مقام ششم فرهيخته هستند واز پروردگار فره ايزدي حاصل مي نمايند.به اعتقاد آنان فر نوري بود يزداني که بر دوش سمت راست صاحبانش مي نشست و ناظري يزداني بود که نگذارد شخص فرهيخته هيچگاه از اصول دادگري عدول نمايد .معدود کساني که در طول تسري اين دين توانستند به مقام هفتم دست يابند چون مقام هفت رفيع ترين مقام ها بوده است و اگر کسي موفق مي گرديد که اين مقام را تا آخر طي کند حقيقت بر او مکشوف مي گرديد و مي توانست با پروردگار مکالمه کند.اکنون محقق است که جمشيد پيش دادي کيخسرو کياني و اشو زرتشت به مقام هفت دين نائل گرديده اند.



اشو زرتشت نيز قبل از بعثت از پيروان سرسخت دين مهر بوده اند و تا قبل از اعتکاف ده ساله در غار سبلان به مقام ششم آيين مهر نائل گرديده اند و مقام هفتم را بعد از تحمل رياضت هاي ده ساله و در آن غار بدست آورده اند و با نيل به مقام هفتم موفق گرديدند با پروردگار گفتگو کنند و از همين جاست که بعثت ايشان آغاز مي گردد تا دين کهنسال مهر را مورد اصلاح قرار دهند .دين اشو زرتشت در واقع همان دين اصلاح شده مهري مي باشد در تاريخ همانطور که پيشتر نيز بيان گرديد پيامبر ديگري به نام مهر داريم که در زمان اشکانيان در ۲۵ دسامبر ۳۷۲ پيش از ميلاد در در کابل به دنيا آمد و دين زوال يافته مهر را دوباره احيا نمود.

Mohamad
02-18-2011, 10:29 PM
واژه حضرت برای اشو زرتشت درست نیست




حضرت واژه ای تازی است که برای پیام آور سرزمینهای بزرگ آریایی پسندیده نیست زیرا اشو خود به معنی مقدس و روحانی است که پیشوند زرتشت اسپنتمان است .
واژه اشو زیباترین واژه برای او است که بارها در اوستا بر آن تاکید شده .
در اوستا این لقب از جانب اهورامزدا به وی داده شده است و هیچ مقامی بالاتر از وی در جهان نمی باشد

Mohamad
02-18-2011, 10:33 PM
اطلاعاتی در مورد زندگی اشو زرتشت

به نام يكتا اهورا

زرتشت در خرداد روز(روز ششم) از ماه فروردين زاده شد.

فره ايزدي از ستارگان به آتشگاه خاندان -فراهيم – فرود آمد .

آن گاه اين فره به –دغدو-دختر فراهيم كه با –پوروشسب-

عروسي كرده بود منتقل گشت و زرتشت با آن فره به دنيا آمد .

هنگامي كه زاده شد خنديد كه موجب شگفتي همگان شد.

زرتشت در جنگ به ضرب شمشير يكي از دشمنان به نام

-توربراتروش-((tur-bratrus كشته و طومار زندگي پر بارش

در 77 سالگي به پايان رسيد.


همسر زرتشت –هووي- دختر- فرشوشتر- مشاور ويشتاسب شاه

مي باشد. فرزندان زرتشت 3 پسر و 3 دختر مي باشند به نام هاي

پسر:

1) ايست واستر----------------- آباد كننده

2) اورونت نر -----------------دوستدار


3) هور چيتر------------------ خورشيد روي

دختر:

1) پئوروچيستا

2) فرني


3) تريتي

برگرفته از كتاب اوستا نوشته هاشم رضي

Mohamad
02-18-2011, 10:33 PM
لهجه و زادگاه اشو زرتشت






دکتر علی اکبر جعفری خاورشناس و محقق دین زرتشتی معتقد است : گاتها به لهجه خوراسانی سروده شده است و هجای گاتها هجای رگ ویدی است . این لهجه در باختر رود سند رایج بوده است . زرتشت از خاندانهایی نام می برد که متعلق به خراسان بزرگ و سرزمینهای سند و پنجاب در شرق ایران است . در تمامی سروده های او از مردمان آریایی نژاد سخنهایی دیده می شود . وی به کشور هفتم اشاره میکند که همان ایرانویچ - ائیرانه ویچه - یا ایران بزرگ ( شامل افغانستان - تاجیکستان - مرو - سمرقند - بخارا و آسیای مرکزی . . . ) بوده است . گفتگوی ها اوستا بیشتر از خراسان بزرگ است . شاه گشتاسب نیز از بلخ بود و بیشتر شواهد حاکی از آن است که زرتشت از شرق ایران بوده است

اما در این میان گروهی با استناد به متن اوستا که از رغه یاد شده است وی را از آذربایجان می دانند . منجمله ارباب کیخسرو شاهرخ . رغه به احتمالی همان مراغه کنونی در آذربایجان است . در فصل بیستم بندهش زرتشت را از حوالی رود ارس ( شمال آذربایجان ) و مادرش را از رغه یا مراغه معرفی میکند . این دسته پدر زرتشت را پورشاسب می دانند و مادرش را دغدو می خوانند . دغدو واژه ای اوستایی ( دغدوا ) است که به معنی دختر پاک و نجیب است . زرتشت در سن سی سالگی در بالای کوه سبلان در آذربایجان به پیامبری برگزیده شد و سپس شهرها را یکی پس از دیگری برای گسترش دینش طی کرد . زاد روز اشو زرتشت در ششم فروردین ماه می باشد که امروزه بسیاری از ایرانیان آن را احترام و جشن می گیرند . در همان روز به گفته اوستا پدرش پوشاسب به شادی و جاودانگی فرزندش درختی کاشت . این سنت از دیرباز در نزد ایرانیان بوده و امروزه نیز در برخی نقاط ایران پابرجاست . نوع درخت معمولا گردو یا بادام یا سرو یا کاج می باشد احترام به طبیعت برای آنکه با افزودن یک فرزند ممکن است طبیعت نیز آلوده شود پدر و مادر ایرانی همیشه برای حفظ منابع طبیعی درختی را با بدنیا آوردن فرزندشان می کاشتند . فردوسی بزرگ زاده شدن زرتشت را چنان مهم دانسته است که زادروز وی را همچون پدیدار شدن درختی می داند که شاخه و برگ آن را خرد و دانش و اندرز فرا گرفته است . وی را نابود کنند اهریمن و بنیان گذار یکتاپرستی جهان میداند و میگوید پس از وی آتش پرستی از میان می رود و آتش تنها نور اهورامزدا و روشنایی مقدس قدرت او می گردد



چو یک چند گاهی بر آمد برین
درختی پدید آمد اندر زمین
از ایوان گشتاسپ تا پیش کاخ
درختی گشن بیخ بسیار شاخ
همه برگ او پند و بارش خرد
کسی جز چون او بر خورد کی مرد
خجسته پی و نام او زردهشت
که اهریمن بد کنش را بکشت
به شاه جهان گفت که پیغمبرم
تو را سوی یزدان همی رهبرم
بیاموز آئین و دین بهی
که بی دین همی خوب نه آید شهی

Mohamad
02-18-2011, 10:33 PM
نام راستین زرتشت


شادروان "دستور دالا" پیرامون زرتشت می گوید : ما همه چیز درباره محمد و موسی و عیسی و حتی بودا می دانیم ولی هیچ آگاهی علمی و دقیقی پیرامون زرتشت بزرگ آریایی و نخستین پیام آور جهان نمی دانیم

از سروده های به جای مانده از زرتشت ( گاتها ) می یابیم که نامش زرتشتر و نام خانوادگی اش سپتام یا سپتم است . اوستا شناسان نام زرتشت را از دو واژه زرث به معنی زرد - زال و پیر و اشتر به معنی شتر معنی میکنند . در مجموعه شتر زرد یا پیر معنی می دهد . عده دیگری این نام را شایسته چنین بزرگ مردی نمی دانند و بر این باور هستند که زرث به معنی روشنایی معنی میدهد و اشتر را از ریشه اش یا درخشیدن می دانند . که در مجوعه "زرین روشنایی" ترجمه می شود . آنان بر این باورند که نام اصلی وی سپتم است که معنی سپید یا سپیدترین بوده است که پس از برانگیخته شدن به پیام آوری جهان زرتشتر خطاب شد به معنی روشنایی مینوی . بودا نیز همین کار را کرده است . نامش گوتم بوده به معنی گاوین و گاونر بزرگ که پس از برانگیخته شدن به ارشاد مردمان نام بذ را بر میگزیند که به معنی دانا است
سپتام زرتشتر اوستایی در پارسی امروزی زرتشت اسپنتمان نامیده می شود . او بر خلاف ادیان دیگر که هزاران سال پس از وی آمدند هرگز اداعاهای همچون پسر خدا - نور خدا و . . .نکرد . با اندیشه کردن در سروده های گات ها ما در می یابیم که او انسانی برجسته - دانا - خردمند - یکتا پرست و بی ادعا است . او تنها گمراهان را به راه نیک دعوت می کند و آنان را از راه خطا سرزنش می کند ولی هرگز آنان را به آتش جهنم و سربهای آتشین آخرت و زنجیرهای جهنم و دوزخ دهشتناک وعده نمی دهد . هرگز فرمان جهاد در راه خدا برای کشتار گمراهان را نمی دهد تا هر کجا کافری را دیدید او را بکشید . او تنها آموزه های خردمندانه و فیلسوفانه خود را در روزگاری به مردم منتقل می کند که به دلیل وسعت تاریخی اش زمانش بر همگان پوشیده است

Mohamad
02-18-2011, 10:34 PM
یاران نزدیک زرتشت


شاه گشتاسب کیانی بزرگ ترین یاور و گسترش دهنده دینی بهی بوده است که آئین وی ار پذیرفت . زمان پادشاهی کیانیان نیز به بیش از سه هزار سال می رسد . فرشوشتر و جاماسب که از نامداران خاندان هوگو بودند از نزدیک ترین یاران زرتشت بوده اند . گویا پس از درگذشت زرتشت جاماسب رهبر پیروان او میگردد . خاندان فریان نیز که ریشه تورانی داشته اند ( در ترکستان کنونی ) از یاران نزدیک زرتشت بودند . یاران زرتشت در تاریخ به سه گروه نامیده شده اند

گروه نخست خیتو که در معنی خودمانی می باشد . اینان کسانی هستند که لقب آزادگان به آنان داده شده است و تمامی گفتار او را با جان و دل پذیرفته بودند و در گسترش آن کوشش میکردند
گروه دوم ورزن می باشد که به کسانی گفته می شود که در حلقه قرار دارند . آنان اندکی از زرتشت دور بودند و در درک درست واژها و سخنان زرتشت کمی دورتر از گروه دوم بودند . به آنان انجمنیان نیز گفته اند
گروه سوم اریمن نام دارد که امروزه آریامنش نامیده می شود . که در آن روزگار دوستان زرتشت در گسترده فلات بزرگ ایران خطاب می شدند . آنان از دور و از کشورهای دیگر به سخنان او ایمان آورده بودند.

Mohamad
02-18-2011, 10:34 PM
بدخواهان زرتشت

زرتشت در برابر پندار بافی و پندار پرستی ایستاد و این کار وی بازار این افراد را تضعیف نمود . بسیاری از بزرگان و شاهان برای خود معبادی برای پرستش ایجاد کرده بودند که ریشه آنها از آئین کهن مهر پرستی نیز می باشد . آئین میترا یکی دیگر از نخستین آئینهای برتر جهان است که با ورود زرتشت رو به زوال رفت ولی بعدها به اروپا گسترش یافت و هنوز در برخی کلیسا ها اروپا نقاشی مهر در کنار گاو وجود دارد . این پندار پرستان به نام کوی یا کرین نامیده می شدند . کوی از همان کی پارسی است ( مانند کی آرش - کی گشتاسب ) که شاه معنی میداده است . آنان شاهان بودند که در امور دینی نیز رهبری مردم را بر عهده داشتند
کرپانان پیشوایان مذهبی روزگار زرتشت بودند که مراسمهای پیچیده ای برای خدا ایجاد کرده بودند . از این خاندان سرداری به نام بندو یکی از بزرگ ترین دشمنان زرتشت بوده است که نامش بارها آمده است . زرتشت در سروده هایش برای آنان از درگاه خداوند درخواست رهنمایی میکند . جایی دگیر از خاندان اسیج نام میبرد که خونهای بسیاری را بیگناه ریخته اند.

Mohamad
02-18-2011, 10:34 PM
دین بهی چیست ؟
دین که به اشتباه از ریشه تازی خوانده می شود از ریشه پهلوی دن و دینه گرفته شده است . که در معنی می شود وجدان و شرف انسان است در زبان پهلوی . ولی اعراب این واژه را از ما گرفتند و جمع ادیان را ساختند و دیانت را نیز به آن افزودند . در واژه نامه پهلوی استاد بهرام فره وشی دین به معنی گسترده یعنی کیش و خصایص روحی و تشخیص معنوی وجدان و ندای درونی انسانهاست . که یکی از قوای پنجگانه نیروی باطنی انسان می باشد. پس وجدان است که مستقل از عالم جسمانی فنا ناپذیر است و آن را آغاز و پایانی نیست . این نیرو در انسان را خداوند به ودیعه گذاشته تا نیکی و بدی را تشخیص دهیم . اگر انسان به ندای درونی خویش به نیکی عمل کند راه راست را دنبال کرده است و زرتشت بزرگ ترین و جاودانه ترین سخنش این است که راه در جهان یکی است و آنهم راستی است . اگر به ندای منفی گوش فرا دهد به نیرو درونی یا همان دین آسیبی نخواهد رسید ولی در روز آخرت دین به صورت فرشته خوب و دختری زیبا ظاهر میشود وگرنه به سان زنی پتیاره و هرزه نمایان می شود . دین بهی نیز از واژه پهلوی دن ای وه گرفته شده است که بزرگان جهان و مورخین و موبدان بزرگ آن را به دین بهی یا همان دین زرتشتی معنی کرده اند . از این روی دین بهی نامیده می شود که سخنان و آموزه هایش تا ابد برای بشریت قابل اجراست و رمز تمامی بشریت در انسانیت و کردار نیک - گفتار نیک و پندار نیک نهفته است.

Mohamad
02-18-2011, 10:34 PM
معنی اسم زرتشت




بیشتر از ده شکل برای اسم زرتشت در زبان فارسی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C) موجود است. زارتشت، زارهشت، زاردشت، زارهوشت، زردهشت، زراتشت، زرادشت، زرتهشت، زرهتشت، زره‌دست و زره‌هشت از این قبیل است ولی او خود را در گاتها (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%DA%AF%D8%A7%D8%AA%D9%87%D8%A7&action=edit) زرتشتر می‌نامد و گاه نیز اسم خانوادگی را که «سپیتمه» باشد افزوده می‌شود و به صورت «زرتشتر سپیتمه» ذکر می‌شود.البته این اسم خانوادگی را امروزه سپنتمان و یا اسپنتمان می‌گویند. ظاهراً معنی آن از نژاد سفید (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D9%86%DA%98%D8%A7%D8%AF_%D8%B3%D9 %81%DB%8C%D8%AF&action=edit) و یا از خاندان سفید است.
از بیشتر از دو هزار سال پیش تا به امروز هرکس به خیال خود معنی از برای کلمه زرتشت تصور کرده‌است. دینون یونانی آنرا به «ستاینده ستاره» ترجمه کرده‌است.آنچه که مشخص است این است که این اسم مرکب است از دو جزء «زرت» و «اشترا» هرچند که در سر زرت اختلاف بسیار است.انواع و اقسام معنی برای آن درست کرده‌اند که شرح همه آنها موجب طول کلام خواهد شد.البته اکثر تاریخ شناسان معتقدند زرد و زرین و پس از آن پیر و خشمگین معانی نزدیک تری هستند.بارتولومه (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D9%88%D9% 84%D9%88%D9%85%D9%87&action=edit) جزء اول را «زرنت» ثبت کرده و «دارنده شتر پیر» معنی کرده‌است و دار (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%AF%D8%A7%D8%B1&action=edit) «زراتو» دانسته و آن را «زرد» ترجمه کرده‌است.شاید هیچکدام درست نباشد زیرا کلمه زرد در خود اوستا (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%88%D8%B3%D8%AA%D8%A7) «زیریت» است.البته «زرات» به معنی پیر آمده‌است ولی اینکه چرا در ترکیب با اشترا تبدیل به «زرت» شد باعث اختلاف نظر شده‌است.پهلوی شناس نامور ژاپنی وآیین زرتشت استاد گیکیواتیو (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF_%DA %AF%DB%8C%DA%A9%DB%8C%D9%88%D8%A7%D8%AA%DB%8C%D9%8 8&action=edit).
در جزء دوم این اسم اختلاف نظری نیست زیرا هنوز کلمه شتر و یا اشتر در زبان فارسی باقی است و هیچ شکی نیست که اسم پیغمبر مانند بسیاری از اسامی قدیم ایرانی که با اسب و شتر و گاو مرکب است با کلمه شتر ترکیب یافته و «دارنده شتر» معنی می‌دهد و به همان معنی است که امروز در فارسی می‌باشد.مثل فراشتر به معنی دارنده شتر راهوار و یا تندرو است.اسم پدر زرتشت پوروش اسپ بوده که مرکب است از پوروش به معنی دو رنگ و سیاه و سفید و اسپ.پوروش اسپ معنی دارنده اسپ سیاه و سفید را می‌دهد
پیام‌های او به وسیلهٔ سروده‌هایش که گات یا گاهان (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%D8%A7%D9%87%D8%A7%D9%86) نامیده می‌شوند به مارسیده‌است منابع:تاریخ جامع ادیان

Mohamad
02-18-2011, 10:34 PM
دین زرتشت (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D8%B1%D8%AA%D8%B4%D8%AA) پس از اسلام (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85) :


با سقوط دولت ساسانی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D9%86%DB%8C) و هجوم اعراب (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B9%D8%B1%D8%A7%D8%A8)مسلمان (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B3%D9%84%D9%85%D8%A7%D9%86) به ایران (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86)، دین (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%DB%8C%D9%86) رسمی ایرانیان نیز مورد هجوم آیین نو پای اسلام قرار گرفت. به خاطر شکست نظامی ایرانیان از اعراب، زرتشتیان نیز مجبور به حفظ مواضع دفاعی شدند. می توان تصور کرد که چه فشاری توسط ایرانیان نو مسلمان، بویژه ناراضیان سیاسی به دستگاه روحانیت زرتشتی وارد آمد و چگونه پیروان اشوزرتشت (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%A7%D8%B4%D9%88%D8%B2%D8%B1%D8% AA%D8%B4%D8%AA&action=edit) زیر بار اهانتها و تحقیر اعراب و نو مسلمانان قرار گرفتند. مورخ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%88%D8%B1%D8%AE)مسلمان (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B3%D9%84%D9%85%D8%A7%D9%86)دکتر حسینعلی ممتحن (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%B1_%D8%AD%D8 %B3%DB%8C%D9%86%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D9%85%D9%85%D8% AA%D8%AD%D9%86&action=edit) در اثر خود « نهضت شعوبیه (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D9%86%D9%87%D8%B6%D8%AA_%D8%B4%D8 %B9%D9%88%D8%A8%DB%8C%D9%87&action=edit)» از جمله عوامل مسلمان شدن ایرانیان را مقرراتی می داند که: « درباره ذمیها معمول و مقرر شده بود، و با برخی اهانتها که در مورد آنان بعمل می آمد، ترجیح می دادند برای رهایی از خواری و مذلت، دست از کیش خود بردارند و مسلمان شوند، (عامل دیگر) وضع مالیات (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%A7%D8%AA)، خراج (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%AE%D8%B1%D8%A7%D8%AC&action=edit) و جزیه (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%AC%D8%B2%DB%8C%D9%87&action=edit) بود و چون مطابق مقررات دین اسلام، کسانیکه قبول اسلام می کردند از پرداخت این مالیات معاف بودند. »
این فشار ها از توهین و دشنام و جزای نقدی تا تازیانه (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%AA%D8%A7%D8%B2%DB%8C%D8%A7%D9% 86%D9%87&action=edit) و داغ و شمشیر را دربر می گرفت: « حجاج بن یوسف ثقفی (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%AD%D8%AC%D8%A7%D8%AC_%D8%A8%D9 %86_%DB%8C%D9%88%D8%B3%D9%81_%D8%AB%D9%82%D9%81%DB %8C&action=edit)، دستهای موالی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%88%D8%A7%D9%84%DB%8C) را داغ می کرد و علامت می گذاشت تا این طبقه از سایر طبقات شناخته شوند. »



فشار بر کیش آیینان زرتشتی

فشارها فقط منحصر به زمان حکومت اعراب در ایران نبود بلکه تا زمان قاجار این روشهای غیر انسانی ادامه داشت و جماعت زرتشتی بطور سیستماتیک زیر فشار قرار داشت و فقط در زمانهای مختلف این فشارها شدت و ضعف پیدا می کرد ولی هیچگاه از بین نمی رفت.

Mohamad
02-18-2011, 10:35 PM
پارسیان هند (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D9%86%D8%AF)




برخی از زرتشتیان که تاب فشارهای مسلمانان را نیاورده و ضمنا نخواستند دل از دین پدران خود برکنند، به ناچار راهی دیار هند شدند که البته در آنجا هم با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم کردند. آنان همواره رابطه خود را با هم کیشان (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D9%87%D9%85_%DA%A9%DB%8C%D8%B4%D8 %A7%D9%86&action=edit) خود در ایران حفظ کردند مگر در دوره هجوم مغول (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%BA%D9%88%D9%84) به ایران که این رابطه به اجبار برای مدتی طولانی قطع شد. سرانجام در آغاز قرن هیجده میلادی دوباره این ارتباط برقرار شد و پارسیان هند جهت حل مشکلات مذهبی خود، رو به همکیشان مقیم ایران آوردند.
از طرف زرتشتیان ایران « دستور جاماسب ولایتی (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%A7%D8%B3%D8% A8_%D9%88%D9%84%D8%A7%DB%8C%D8%AA%DB%8C&action=edit)» از کرمان (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86) به هند (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D9%86%D8%AF) رهسپار شد. دستور جاماسب در هند متوجه شد که در اثر جنگ و گریزهای بیشماری که پارسیان در هند با آن روبرو بودند از بسیاری از نکات دینی بی خبر مانده اند به همین جهت پس از انتخاب سه موبد زاده با هوش از میان موبد زادگان و آموزش و تربیت های دینی دادن به آنها با خیال آسوده به ایران بازگشت.
این خدمت ارزنده ای بود به کلیه زرتشتیان، زیرا از ان پس چنان زرتشتیان ایران زیر فشار قرار گرفتند که به سرعت جمعیت آنان رو به کاهش نهاد و این بار این زرتشتیان هند بودند که به یاری زرتشتیان ایران شتافتند. اگر پارسیان هند نبودند یقینا بطور کل جمعیت زرتشتی در ایران نابود می شد.
پس از روی کار آمدن سلسله صفویه (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B5%D9%81%D9%88%DB%8C%D9%87) در ایران و قدرت گرفتن ملایان متشرع (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D9%85%D8%AA%D8%B4%D8%B1%D8%B9&action=edit)، فشار، توهین و آزار چنان شدت گرفت که جمعیت زرتشتیان ایران از قرن هیجده تا اواخر قرن نوزده از یک میلیون نفر به 7711 نفر تقلیل یافت (3) و اگر تلاشهای روانشاد « مانکجی پور لیمجی هاتریا (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D9%85%D8%A7%D9%86%DA%A9%D8%AC%DB% 8C_%D9%BE%D9%88%D8%B1_%D9%84%DB%8C%D9%85%D8%AC%DB% 8C_%D9%87%D8%A7%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D8%A7&action=edit)» نبود، امروز نشانی از جماعت زرتشتی در ایران باقی نمانده بود.
بهتر است گوشه ای از ظلم و جوری را که به زرتشتیان ایران اعنال می شد از قلم یک کشیش مسیحی بنام «ناپیر ملکم (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D9%86%D8%A7%D9%BE%DB%8C%D8%B1_%D9 %85%D9%84%DA%A9%D9%85&action=edit)» که پنج سال در یزد مقیم بوده است بخوانیم:
« ظلمهای فاحشی که به زرتشتیان ایران می رفت مانند جزیه، پوشیدن لباس کهنه و نپوشیدن لباس نو و سوار نشدن بر چارپایان خود و نساختن خانه هاییکه بلندتر از منازل مسلمانان باشد، بواسطه فعالیت و کوشش های مانکجی صاحب از بین رفت و نیز ظلمی که اگر یک نفر زرتشتی وفات می یافت کلیه متروکات او منقول و یا غیر منقول حق جدیدالاسلامی که از خویشاوندان او بود میشد و به فرزندان زرتشتی ارثی نمی رسید و حتی خانه مس**** او را نیز می بردند. بوسیله کوشش خستگی ناپذیر و هوش و فطانت مانکجی صاحب بر طرف شد. » (4)
روش کاستن از تعداد زرتشتیان بر اساس ساده ای قرار داشت، از طرفی توهین ها و تحقیر هایی بود که اعمال می شد و از طرف دیگر تشویق ها و امتیازات مادی که برقرار می گردید. چنانچه یک زرتشتی مسلمان می شد اموال کلیه اقوام زرتشتی خود را پس از درگذشت ایشان تصاحب می کرد. استاد فرزانه مانکجی در یکی از مجالس سخنرانی خویش در بمبئی در سال 1863 میلادی در حضور بزرگان پارسی از جمله چنین اظهار داشت:
« هرگاه ده یک اینگونه تعدیات و بی حسابی ها و ظلم و ستمی که درباره زرتشتیان ایرانی می شود، درباره هر مذهب و ملت دیگر می شد، تاب نیاورده ناچار فرار اختیار می کردن یا دست از دین و آیین آباء و اجداد خود برداشته یا اینکه خود را هلاک می نمودند. » (5)
ظلم و تعدی به جماعت زرتشتی ایران چندان بود که اگر کسی بخواهد قسمتی از آنرا به شرح در بیاورد خود کتابی قطور خواهد شد. ما در اینجا فقط به دو نمونه به طور اختصار اشاره می کنیم.
« ایزد یار کرمانی (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%A7%DB%8C%D8%B2%D8%AF_%DB%8C%D8 %A7%D8%B1_%DA%A9%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C&action=edit)، راد مرد غیور زرتشتی برای حفظ ناموس با تغییر لباس از کرمان به یزد پناهنده شد و در این شهر هم دختر 9 ساله او که «گلستان (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%D9%84%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86)» نام داشت، مورد طمع و شهوت مسلمانان واقع گشت و چون نقشه ربودن او را می کشیدند به ناچار شبانه نور دیده خود را برداشته، با هم با تغییر لباس و تحمل زحمت و مرارت، چون را به جایی نداشتند، در حدود 1146 یزدگردی (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%DB%8C%D8%B2%D8%AF%DA%AF%D8%B1%D8% AF%DB%8C&action=edit)(1156 خورشیدی) وارد بمبئی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D9%85%D8%A8%D8%A6%DB%8C) شدند. » (6). و « در 1199 پزدگردی رادمرد غیور «بامس (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%A8%D8%A7%D9%85%D8%B3&action=edit)» که جوانی 14 ساله بود و در پزد می زیست، روزی بیرون شهر بر الاغ خویش سواره می رفت. جوانی مسلمان به برخورد بر او حمله کرده و از الاغ بر زمین انداخت که چرا در برابر او سواره می رود. (زرتشتیان اجازه سوار شدن بر چارپایان خود را نداشتند. بویژه در مقابل مسلمانان). بامس جوانی بود با شهامت و نیرومند، محل را خلوت می بیند آن مسلمان را که با حمله ناجوانمردانه، او را بر زمین انداخته و فحش و ناسزا می داد گرفته، با مشت و لگد احوالش را می پرسد و بی حالش ساخته فرار می کند و از ترس اقدام ستمکارانه مسلمانان و صدور فرمان قتلش بوسیله حکام شرع شبانه بسوی هند رهسپار می گردد. » (7)
و بالاخره بر این مجموع ظلم و ستم از ناحیه شریعتمداران و مردم نادان پیرو آنان، باید به جزیه کمر شکن که هستی مالی باقیمانده جماعت زرتشتی را به تاراج می داد اشاره کنیم.
مذاکرات مفصل « مانکجی هاتریا (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D9%85%D8%A7%D9%86%DA%A9%D8%AC%DB% 8C_%D9%87%D8%A7%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D8%A7&action=edit)» در تهران (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86) با ناصرالدین شاه (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%A7%D8%B5%D8%B1%D8%A7%D9%84%D8%AF%DB%8C%D 9%86_%D8%B4%D8%A7%D9%87) از یک طرف و کمک سفرای فرانسه (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%B3%D9%87) و انگلیس (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%86%DA%AF%D9%84%DB%8C%D8%B3) از طرف دیگر سرانجام ناصرالدین شاه را وادار کرد که با لغو جزیه موافقت نماید.
آنچه بر زرتشتیان در طول این هزار و چهارسد سال گذشته است، جماعت زرتشتی را وادار به اتخاذ حالت دفاعی نموده است. برای پیروان دینی که در فاصله فقط 150 سال(از اوایل قرن هیجدهم تا اواخر قرن نوزدهم) حدود یک میلیون از همکیشان خود را از دست دادند و همیشه در محاصره افرادی بوده اند که گوشه دیگری از پیکر آنانرا جدا کرده و نابود سازند، تصور اینکه دین آنها می تواند توسط خود آنها تبلیغ شود باور کردنی نبود.
آنچه برای زرتشتیان 1400 سال در اولویت قرار می گرفت اجتناب از آسیب دشمنان بود و به خاطر نگهداری و حفظ خود مجبور بودند به نقاط دور افتاده رو کنند و در دل کویر ویا در میان کوهستانها، آتش مقدس را از گزند دشمنان حفظ کنند.
برای مردم بی آزاری که در تمام عمرشان با راستی و درستی، صداقت و پاکدامنی، زندگی کرده اند و آسیبی به موجودی نرسانده اند، چطور اماکن داشت بگویند: ای فریب خوردگانی که به آزار ما برخاسته اید « راه یکی است و آنهم راستی! »


پارسیان هند



http://upload.wikimedia.org/wikipedia/fa/thumb/3/3d/%D9%BE%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D9%86.gif/230px-%D9%BE%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D9%86.gif (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%B5%D9%88%DB%8C%D8%B1:%D9%BE%D8%A7%D8%B1% D8%B3%DB%8C%D8%A7%D9%86.gif)
http://fa.wikipedia.org/skins-1.5/common/images/magnify-clip.png (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%B5%D9%88%DB%8C%D8%B1:%D9%BE%D8%A7%D8%B1% D8%B3%DB%8C%D8%A7%D9%86.gif)
بانوان پارسی هند، عکسی از حدود ۱۸۹۵م از عکاسی ناشناس.




پارسیان هند گروهی از مزدیسنان (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D9%85%D8%B2%D8%AF%DB%8C%D8%B3%D9% 86%D8%A7%D9%86&action=edit) اند که در شبه‌قاره هند (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D8%A8%D9%87%E2%80%8C%D9%82%D8%A7%D8%B1%D9%8 7_%D9%87%D9%86%D8%AF) زندگی می‌کنند. نیاکان آنها در سده دوم هجری (پس ازسلطه مهاجمان عرب بر ایران (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%B3%D9%84%D8%B7%D9%87_%D9%85%D9 %87%D8%A7%D8%AC%D9%85%D8%A7%D9%86_%D8%B9%D8%B1%D8% A8_%D8%A8%D8%B1_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86&action=edit)) از ایران (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86) به هند (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D9%86%D8%AF) (بخش گجرات (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%D8%AC%D8%B1%D8%A7%D8%AA)) کوچیده‌اند.
شمار آنان، در سرشماری سال ۲۰۰۱ هند، ۶۹۶۰۱ تن بوده‌است. حدود ۵ هزار پارسی نیز در پاکستان (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%A7%DA%A9%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86) و دیگر کشورهای شبه‌قاره هند زندگی می‌کنند. جمعیت کل آنها در کل دنیا کمتر از ۱۰۰ هزار تن برآورد می‌شود.
پارسیان هند، با وجود جمعیت کم، از نظر اقتصادی اقلیت مهمی در هند به شمار می‌روند و در پایه‌گذاری بسیاری از بنیادهای صنعتی و اقتصادی هند نقش داشته‌اند که بنیاد تاتا (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%A8%D9%86%DB%8C%D8%A7%D8%AF_%D8 %AA%D8%A7%D8%AA%D8%A7&action=edit) نمونه‌ای از آن است.

Mohamad
02-18-2011, 10:35 PM
یکتا پرستی ایرانیان



اولین فکر یگانه پرستی در جهان بوسیله زرتشت عنوان گردید و برای اولین بار زرتشت از معاد،بقای روح،مساله جبر و اختیار و دوزخ و ...گفتگو به میان آورد و بعدها این مسایل در مذاهب دیگر شرق و غرب چون ،یهودی،مسیحی واسلام تاثیر نهاد و از آن الگو برداری شد و از مان هخامنشیان فکر زرتشتی رسالت خود را به دیگر ادیان جهان ادا نمود و عقیده هستی پس از مرگ در ادیان یهودی، مسیحی و اسلام از زرتشت نشآت گرفته است.
امروز همه ملل جهان می کوشند که برای خود از هرجا افتخاری تاریخی پیدا نمایند تا بتوانند آنرا به دنیا معرفی نمایند و این عمل بدان خاطر صورت می گیرد که در تاریخ خود مایه افتخاری نمی یابند،لذا به همین خاطر افتخارات دیگران را به بهانه ها و دلایل بی اساس و کودکانه به خود نسبت می دهند.
میهن پرستی و ایجاد غرور ملی در دلهای جوانان بهترین وسیله ای است که بقاء و کیان هر کشوری را رقم می زند.هرچه افراد کشورمان به بزرگی و قدرت و کمال تاریخی ایران عزیز در گذشته و حال بیشتر آشنا شوند،دلبستگی و عشق به این سرزمین پاک در وجود ایشان استوارتر خواهد شد.این در حالی است که سراسر تاریخ ایران به خاطر وجود سیاستمداران و مدیران نامی و عالمان و شاعران و نویسندگان و هنرمندان بی نظیر آراسته است و شاید به همین خاطر است که این سوال مطرح می شود که چرا باید در معرفی آنان به فرزندان این کشور کوتاهی شود؟!این در حالی است که شناساندن افتخارات گذشته برای تحرک حس باید به جوانان بیاموزیم که ایران عزیز قرنها بر قسمتی بزرگ از جهان متمدن مسلط بوده و بر کشورهای پهناوری از خاور تا باختر حکمفرمایی داشته است و یا اینکه ملتهای بزرگ جهان بخاطر منزلت و تمدن غنی ایران او بدیده احترام و اطاعت مینگریسته اند، و مردم گیتی از چین تا دریای آدریاتیک فرمانبردار و تابع قوانین عاقلانه ایران بوده اند.ما امروزه به خوبی شاهدیم دولتهایی که بر قسمتهای بزرگی از جهان حکومت می کنند،همه با تحریک و تقویت حس میهن پرستی و غرور ملی و میل به سیادت در افراد ملت خویش ،بدین پایه و عرصه رسیده اند و این در حالی است که تاریخ تمدن ایشان در برابر تاریخ پر افتخار ایران ما چند سطر بیش نیست.

Mohamad
02-18-2011, 10:35 PM
اهریمن




اهریمن (از اوستایی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%88%D8%B3%D8%AA%D8%A7%DB%8C%DB%8C) انگره‌مَینیو) بدنهاد است.اهریمن پلیدی است و برای از بین بردن نیکی تلاش می کند ولی چون دون و پست مایه است و اهورامزدا آگاه بر هر چیز است پس سرانجام در پایان کار اهریمن نابود شده و اورمزد بر او چیره می‌شود و کار جهان یکسره به نیکی خواهد گرایید.در این میان انسان و امشاسپندان و دیگر ایزدان (فرشته) و موجودات نیک ( مزدا آفریده) که همگی آفریده ی اهورامزدا هستند در مبارزه با دئوه ها ( دیو ها) که موجودات و پدیده هایی اهریمنی هستند در تلاشی کیهانی برای پیروزی نیکی بر بدی هستند . اهریمن را در پارسی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C) اهرِمن هم می‌گویند. می‌شود او را همتای شیطان (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%DB%8C%D8%B7%D8%A7%D9%86) در باورهای سامی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%A7%D9%85%DB%8C) دانست.
در دین زردشت (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D8%B1%D8%AF%D8%B4%D8%AA) باور بر این است که در طبیعت دو نیروی متضاد خیر (سپنتا مینو (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%B3%D9%BE%D9%86%D8%AA%D8%A7_%D9 %85%DB%8C%D9%86%D9%88&action=edit) - اثر روشنی) و شر (انگره مینو - اثر تاریکی) وجود دارد که همواره در حال نبرد با یکدیگرند.

Mohamad
02-18-2011, 10:36 PM
امـشــا سپــــنـــــــدان



امشاسپندان که بازشناساننده‌های وجود اهورامزدا هستند.این واژه به معنی جاودانان پاک یا مقدسان بی مرگ یا نامیرایان فزونی بخش است که از دو جز امشه به معنی جاودانی و بی مرگ و سپنته به معنی پاک و مقدس و فزونی بخش تشکیل شده‌است. امشاسپندان شش فروزه اهورامزدا هستند که هر کدام دارای مفهومی است که بخشی از عظمت خداوند یکتا را به آدمی می‌شناسانند و با شناخت و پیروی از این مفاهیم و ایزدان می‌توان اهورا مزدا را درک کرد. شش امشاسپندان عبارت‌اند از:
۱- وهمن یا وهومن (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D9%88%D9%87%D9%85%D9%86_%DB%8C%D8 %A7_%D9%88%D9%87%D9%88%D9%85%D9%86&action=edit) : به معنی نیک اندیشی - پندار نیک
۲- اشه وهیشته(اردیبهشت) (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%A7%D8%B4%D9%87_%D9%88%D9%87%DB %8C%D8%B4%D8%AA%D9%87%28%D8%A7%D8%B1%D8%AF%DB%8C%D 8%A8%D9%87%D8%B4%D8%AA%29&action=edit): به معنی بهترین راستی
۳- خشتره وییریه(شهریور) (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%AE%D8%B4%D8%AA%D8%B1%D9%87_%D9 %88%DB%8C%DB%8C%D8%B1%DB%8C%D9%87%28%D8%B4%D9%87%D 8%B1%DB%8C%D9%88%D8%B1%29&action=edit): شهریار گزیده - شهریاری دلخواه
۴- سپنته آرمیتی (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%B3%D9%BE%D9%86%D8%AA%D9%87_%D8 %A2%D8%B1%D9%85%DB%8C%D8%AA%DB%8C&action=edit): به معنی فروتنی و بردباری مقدس
۵- هیوروتات(خرداد) (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D9%87%DB%8C%D9%88%D8%B1%D9%88%D8% AA%D8%A7%D8%AA%28%D8%AE%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%AF%29&action=edit): به معنی رسایی و کمال
۶- امرتات(امرداد) (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%A7%D9%85%D8%B1%D8%AA%D8%A7%D8% AA%28%D8%A7%D9%85%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%AF%29&action=edit): به معنی بی مرگی و جاودانگی
لازم به ذکر است که در برخی از ادبیات دینی،امشاسپندان در جهان مادی دارای نقشی به عنوان نگهبان شش گروه از آفریده‌های جهان هستند:وهمن نگهبان جانوران سودمند،اشه وهیشه نگهبان آتش،خشتره وییریه نگهبان فلزات، سپنته آرمیتی نگهبان زمین،هیوروتات نگهبان آب، امرتات نگهبان گیاهان.
همچنین یک روز از هر ماه و یکی از ماههای سال به نام آنها نامیده می‌شود.
۱- بهمن (وهمن) : روز دوم - ماه یازدهم
۲- اردیبهشت : روز سوم - ماه دوم
۳- شهریور : روز چهارم - ماه ششم
۴- سپنته آرمیئتی (سپندارمز=اسفند) : روز پنجم - ماه دوازدهم
۵- خرداد : روز ششم - ماه سوم
۶- امرداد : روز هفتم - ماه پنجم

Mohamad
02-18-2011, 10:36 PM
هوم



هوم نامِ نوشابه (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%A7%D8%A8%D9% 87&action=edit)‌ای مقدس بود که دینداران زرتشتی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D8%B1%D8%AA%D8%B4%D8%AA%DB%8C) در زمانهایی ویژه می‌‌نوشیدند. همچنين هوم در زمان ساسانيان (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D9%86%D9%8A%D8%A7%D9%86) نامِ معمولي اشخاص بوده است. در هوم يشت (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D9%87%D9%88%D9%85_%D9%8A%D8%B4%D8 %AA&action=edit) از پارسايي بنامِ هوم نام برده شده كه به ظنِ ابراهيم پورداوود (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%8A%D9%85_%D9%BE% D9%88%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D9%88%D9%88%D8%AF) مي توان وي را از پيامبرانِ پيش از عهدِ زرتشت (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D8%B1%D8%AA%D8%B4%D8%AA) شمرد




بررسی ریشه واژه هوم

هوم را در زبان اوستایی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%88%D8%B3%D8%AA%D8%A7%DB%8C%DB%8C) هَئومه haoma می‌‌گفتند. این نام در زبانِ سانسکریت (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%A7%D9%86%D8%B3%DA%A9%D8%B1%DB%8C%D8%AA) سومَ suma بوده است.


چیستی هوم

موبدانِ عهدِ ساساني بر این باور بودند که این گیاه انسان‌های پاک را می‌‌تواند به جهان دیگری رهنمون شود، چنانکه کرتیر (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%B1%D8%AA%DB%8C%D8%B1) موبد بلندپایه زرتشتی با نوشیدن این نوشابه به دیدار جهان پس از مرگ رفت. از اینرو امروزه می‌‌انگارند که شاید این نوشابه را از گیاه شاهدانه (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D8%A7%D9%87%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%87) به دست می‌‌آورده‌اند. تا كنون بطورِ يقين نمي توانيم هوم را با يكي از گياههاي معروف در علمِ گياهشناسي مطابق كنيم.
هوم در دنیای مینوی ایزد است و در گیتی گیاه است و درمان بخش است. هوم آسمانی، پسر اهورا مزدا است. فشردن این گیاه ( کوبیدن در هاون برای به دست آوردن شیره گیاه ) نوعی قربانی غیر خونین است. قربانی شدن او موجب شکست شر است. او ایزدی است که در مراسم قربانی، قربانی می شود تا مردم به زندگی برسند


مراسم هوم

مراسمِ هوم از مهمترين مراسمِ مزديسنا (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B2%D8%AF%D9%8A%D8%B3%D9%86%D8%A7) است و با آدابِ شست و شوي خاصي با سرودِ اوستا (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%88%D8%B3%D8%AA%D8%A7) در مقابلِ مجمرِِ آتش، پنج تا هفت ساقه از هوم با قدري آب زور و شاخه اي اورورام در هاون فشرده شده و قطراتِ حاصل از اين مراسم را كه از گياهانِ فشرده شده بدست آمده پراهوم مي گويند. در اوستا، يشتِ كوتاهي براي هوم سروده شده است.

Mohamad
02-18-2011, 10:36 PM
مغ




مُغان (مفرد آن مُغ) بنا به روایتی در اصل طایفه‌ای از ماد (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%A7%D8%AF)ها بودند که اجرای امورات مذهبی را بر عهده داشتند. با روی کار آمدن هخامنشیان (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D8%AE%D8%A7%D9%85%D9%86%D8%B4%DB%8C%D8%A7%D 9%86) مغان همچنان تولیت امور مذهبی را حفظ کردند و عرصهٔ فعالیت آنها دیگر منحصر به ماد نبود. در دوران ساسانیان (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86) مغ به پایین‌ترین مرتبه از سلسله مراتب روحانیت زرتشتی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B2%D8%AF%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%A7) اطلاق می‌شد.



http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/9/9d/France_Strasbourg_Magi.jpg/210px-France_Strasbourg_Magi.jpg (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%B5%D9%88%DB%8C%D8%B1:France_Strasbourg_M agi.jpg)
http://fa.wikipedia.org/skins-1.5/common/images/magnify-clip.png (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%B5%D9%88%DB%8C%D8%B1:France_Strasbourg_M agi.jpg)

تندیس سه مغ که در هنگام تولد عیسی مسیح برای وی و مریم مقدس هدیه هایی آوردند کلیسای جامع استراسبورگ (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%DA%A9%D9%84%DB%8C%D8%B3%D8%A7%DB% 8C_%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%B9_%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8% B1%D8%A7%D8%B3%D8%A8%D9%88%D8%B1%DA%AF&action=edit)





بعد از اسلام (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85) مغ معنی اسرارآمیزتری پیدا کرد و موارد استعمال آن گسترده‌تر شد و در نزد افراد به گونه‌ای با گذشتهٔ مجوسیو احیاناً پررمز و راز ایران (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86) ارتباط پیدا کرد. همچنین مغ گاه دال بر روحانی زرتشتی در مفهوم کلی آن است (قابل مقایسه با مُلا یا آخوند در اسلام). راجع به نقش مغان در تاریخ مذهبی ایران سخن بسیار گفته شده‌است. شایستهٔ ذکر است که مغان در نزد غربیان نیز به عنوان گروه اسرارآمیز شناخته بودند و کلمهٔ Magic یا مشابهات آن در زبان‌های اروپایی (به معنی جادو) برگرفته از کلمهٔ مغ است.
پانویس

^ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%BA#ref_daryayee) دریایی ۱۳۳
^ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%BA#ref_majus) خود واژهٔ مجوس برگرفته از واژهٔ یونانی مگوس است که خود برگرفته از مغ است.

Mohamad
02-18-2011, 10:38 PM
آشنايي با گات‌ها



گات‌ها از كهن‌ترين و مقدس‌ترين بخش‌هاي اوستا است كه از خود اشوزرتشت به يادگار مانده‌است. گات‌ها جمع گات و به معني سرود يا شعر و نظم است. گات در زبان پهلوي به گاس تبديل شده و به فارسي گاه گوييم كه جمع آن گاهان است. در ميان زرتشتيان ايران منظور از يشت‌ گاهان همان سرودهاي گات‌ها است. در موسيقي امروزي ايران هنوز واژه گاه به معني آهنگ يا نت موسيقي باقي‌مانده، مانند آهنگ سه گاه يا چهارگاه. در زبان سانسكريت گات يا سرود را گيت گويند كه بعد به عربي جيت و جيد شده و تجويد در عربي به معني خواندن قران با آهنگ و وزن است. به‌طور كل كهن‌ترين بخش ادبيات هر قومي را سرود يا شعر يا قطعات منظوم تشكيل مي‌دهد، زيرا مردم مي‌توانند شعر و ترانه و سرود را به آساني از بركنند و به خاطر به‌سپارند. ادبيات منثور بعدها پيدا مي‌شود و آن هم پس از پيدايش خط و نوشتار است.
علاوه‌بر اين، اهميت و تقدس گات‌ها در ميان ايرانيان از روزگار بسيار باستان شناخته‌شده‌بود. به‌طوري كه اوستاهاي بعدي همه به نيكي و احترام از آن نام مي‌برند، از جمله يسنا 57 كه به نام ستوت يشت معروف است آمده: «ما مي‌ستاييم كسي كه براي نخستين بار پنج گات‌هاي اشوزرتشت اسپنتمان را به سرود.»
در ونديداد فرگرد 19 بند 38 از پنج گات‌هاي زرتشت ياري مي‌خواهد. در نخستين كرده ويسپرد نيز از هر پنج گات‌هاي زرتشت به‌طور جداگانه نام برده‌شده و به هر يك درود مي‌فرستد.
يكي از دلايل تقدس زياد و اهميت فوق‌العاده گات‌ها از ميان ديگر بخش‌هاي اوستا، اين است كه تمام اصول و آموزش‌هاي دين زرتشتي در آن گنجانيده‌شده و در واقع از بخش‌هاي اصولي نامه‌هاي ديني زرتشتي به شمار مي‌رود، گرچه بخش‌هاي ديگر اوستا را نيز نمي‌توان از نقطه‌نظر يادگارهاي كتبي، تاريخي، حماسي، علمي و آييني كم‌اهميت‌تر دانست، ولي هيچ‌كدام از لحاظ دارا بودن معاني ژرف و بيان دلكش و ارزش معنوي به پاي گات‌ها نمي‌رسند.
گات‌ها داراي پنج گات يا سرود است كه جمعاً به هفده‌(ها) يا بخش تقسيم مي‌شود كه در دل يسنا جاي دارد. گات‌هاي پنج‌گانه عبارتند از: 1-اهنودگات يا گاه 2-اشتودگاه 3-سپنتمدگاه 4-وهوخشترگاه 5-وهشتواشت گاه.
كتاب‌هاي اوستا از نظر زمان‌بندي نيز به پنج بخش تقسيم مي‌شود كه عبارتند از‌:


1- يسنا 2- ويسپرد 3- يشت‌ها 4- خرده اوستا 5- ونديداد


منبع: سيري در آموزش گات‌ها نوشته موبد رستم شهزاد

Mohamad
02-18-2011, 10:38 PM
خويشكاري اشوزرتشت


يكي از مهم‌ترين خويشكاري‌ها و رسالت‌هاي هر پيامبري رهبري بشر به سوي يكتا‌پرستي و راستي و درستي است تا به وسيله آن صلح و آرامش مردمان فراهم آيد و دست ستم‌پيشه‌گان و سلطه‌گران را از دامان ستم‌كشان و درمانده‌گان كوتاه گرداند.
اشوزرتشت در مورد خويشكاري خود برابر يسناي 28 بند 4 مي‌فرمايد:
«اي اهورامزدا من آگاهم كه مرا براي رهبري روان مردم جهان گماشته‌اي و ازپاداشي كه براي كردارنيك و بد مي‌بخشي خبر دارم و آماده‌ام تا زماني كه مرا تاب و توانايي هست به مردم بياموزم كه به سوي راستي راه پويند.»
«اي اهورامزدا من كه زرتشت هستم از تو درخواست مي‌كنم كه به من تاب و توانايي بخشي تا از پرتو راستي و پاك منشي بتوانم آرامش و آسايش جهان را فراهم سازم.» يسنا29 بند10
« اي مزدا به من نيروي راستي و پاك منشي و شجاعت روحي عطا فرما تا مردم جهان مرا به آساني بپذيرند و جهانيان تعليم مرا دريابند، چه براي اين كار بزرگ تنها چشم اميدم به ياري و پشتيباني توست.» يسنا 29 بند 11

منبع: سيري در آموزش گات‌ها نوشته موبد رستم شهزاد

Mohamad
02-19-2011, 03:48 PM
زرتشت کیست؟
نام راستین اشو زرتشت بنیانگذار یکتاپرستی ایرانیان

شادروان "دستور دالا" پیرامون زرتشت می گوید : ما همه چیز درباره محمد و موسی و عیسی و حتی بودا می دانیم ولی هیچ آگاهی علمی و دقیقی پیرامون زرتشت بزرگ آریایی و نخستین پیام آور جهان نمی دانیم .

از سروده های به جای مانده از زرتشت ( گاتها ) می یابیم که نامش زرتشتر و نام خانوادگی اش سپتام یا سپتم است . اوستا شناسان نام زرتشت را از دو واژه زرث به معنی زرد - زال و پیر و اشتر به معنی شتر معنی میکنند . در مجموعه شتر زرد یا پیر معنی می دهد . عده دیگری این نام را شایسته چنین بزرگ مردی نمی دانند و بر این باور هستند که زرث به معنی روشنایی معنی میدهد و اشتر را از ریشه اش یا درخشیدن می دانند . که در مجوعه "زرین روشنایی" ترجمه می شود . آنان بر این باورند که نام اصلی وی سپتم است که معنی سپید یا سپیدترین بوده است که پس از برانگیخته شدن به پیام آوری جهان زرتشتر خطاب شد به معنی روشنایی مینوی . بودا نیز همین کار را کرده است . نامش گوتم بوده به معنی گاوین و گاونر بزرگ که پس از برانگیخته شدن به ارشاد مردمان نام بذ را بر میگزیند که به معنی دانا است .

سپتام زرتشتر اوستایی در پارسی امروزی زرتشت اسپنتمان نامیده می شود . او بر خلاف ادیان دیگر که هزاران سال پس از وی آمدند هرگز اداعاهای همچون پسر خدا - نور خدا و . . .نکرد . با اندیشه کردن در سروده های گات ها ما در می یابیم که او انسانی برجسته - دانا - خردمند - یکتا پرست و بی ادعا است . او تنها گمراهان را به راه نیک دعوت می کند و آنان را از راه خطا سرزنش می کند ولی هرگز آنان را به آتش جهنم و سربهای آتشین آخرت و زنجیرهای جهنم و دوزخ دهشتناک وعده نمی دهد . هرگز فرمان جهاد در راه خدا برای کشتار گمراهان را نمی دهد تا هر کجا کافری را دیدید او را بکشید . او تنها آموزه های خردمندانه و فیلسوفانه خود را در روزگاری به مردم منتقل می کند که به دلیل وسعت تاریخی اش زمانش بر همگان پوشیده است .

بستگان زرتشت

از روی گات ها متوجه می شویم که او از خویشاوندانش به نام خاندان اسپنتمان هیچداسب نام می برد . از دختر خردمندش پوروچیستا به معنی پر بینش نام می برد و در جای دیگر از میدیوماه سپنتمان که گویا پسر عمویش است . در کتاب دساتیر زرتشت را به خاندان مه آبادیان که هزاران سال پیش از کیومرث پیشدادی است نسبت داده است . خود کیومرث به بیش از شش هزار سال پیش تعلق دارد .

یاران نزدیک زرتشت

شاه گشتاسب کیانی بزرگ ترین یاور و گسترش دهنده دینی بهی بوده است که آئین وی ار پذیرفت . زمان پادشاهی کیانیان نیز به بیش از سه هزار سال می رسد . فرشوشتر و جاماسب که از نامداران خاندان هوگو بودند از نزدیک ترین یاران زرتشت بوده اند . گویا پس از درگذشت زرتشت جاماسب رهبر پیروان او میگردد . خاندان فریان نیز که ریشه تورانی داشته اند ( در ترکستان کنونی ) از یاران نزدیک زرتشت بودند . یاران زرتشت در تاریخ به سه گروه نامیده شده اند .

گروه نخست خیتو که در معنی خودمانی می باشد . اینان کسانی هستند که لقب آزادگان به آنان داده شده است و تمامی گفتار او را با جان و دل پذیرفته بودند و در گسترش آن کوشش میکردند .

گروه دوم ورزن می باشد که به کسانی گفته می شود که در حلقه قرار دارند . آنان اندکی از زرتشت دور بودند و در درک درست واژها و سخنان زرتشت کمی دورتر از گروه دوم بودند . به آنان انجمنیان نیز گفته اند .

گروه سوم اریمن نام دارد که امروزه آریامنش نامیده می شود . که در آن روزگار دوستان زرتشت در گسترده فلات بزرگ ایران خطاب می شدند . آنان از دور و از کشورهای دیگر به سخنان او ایمان آورده بودند .

بدخواهان زرتشت

زرتشت در برابر پندار بافی و پندار پرستی ایستاد و این کار وی بازار این افراد را تضعیف نمود . بسیاری از بزرگان و شاهان برای خود معبادی برای پرستش ایجاد کرده بودند که ریشه آنها از آئین کهن مهر پرستی نیز می باشد . آئین میترا یکی دیگر از نخستین آئینهای برتر جهان است که با ورود زرتشت رو به زوال رفت ولی بعدها به اروپا گسترش یافت و هنوز در برخی کلیسا ها اروپا نقاشی مهر در کنار گاو وجود دارد . این پندار پرستان به نام کوی یا کرین نامیده می شدند . کوی از همان کی پارسی است ( مانند کی آرش - کی گشتاسب ) که شاه معنی میداده است . آنان شاهان بودند که در امور دینی نیز رهبری مردم را بر عهده داشتند .

کرپانان پیشوایان مذهبی روزگار زرتشت بودند که مراسمهای پیچیده ای برای خدا ایجاد کرده بودند . از این خاندان سرداری به نام بندو یکی از بزرگ ترین دشمنان زرتشت بوده است که نامش بارها آمده است . زرتشت در سروده هایش برای آنان از درگاه خداوند درخواست رهنمایی میکند . جایی دگیر از خاندان اسیج نام میبرد که خونهای بسیاری را بیگناه ریخته اند .

لهجه و زادگاه زرتشت

دکتر علی اکبر جعفری خاورشناس و محقق دین زرتشتی معتقد است : گاتها به لهجه خوراسانی سروده شده است و هجای گاتها هجای رگ ویدی است . این لهجه در باختر رود سند رایج بوده است . زرتشت از خاندانهایی نام می برد که متعلق به خراسان بزرگ و سرزمینهای سند و پنجاب در شرق ایران است . در تمامی سروده های او از مردمان آریایی نژاد سخنهایی دیده می شود . وی به کشور هفتم اشاره میکند که همان ایرانویچ - ائیرانه ویچه - یا ایران بزرگ ( شامل افغانستان - تاجیکستان - مرو - سمرقند - بخارا و آسیای مرکزی . . . ) بوده است . گفتگوی ها اوستا بیشتر از خراسان بزرگ است . شاه گشتاسب نیز از بلخ بود و بیشتر شواهد حاکی از آن است که زرتشت از شرق ایران بوده است .

اما در این میان گروهی با استناد به متن اوستا که از رغه یاد شده است وی را از آذربایجان می دانند . منجمله ارباب کیخسرو شاهرخ . رغه به احتمالی همان مراغه کنونی در آذربایجان است . در فصل بیستم بندهش زرتشت را از حوالی رود ارس ( شمال آذربایجان ) و مادرش را از رغه یا مراغه معرفی میکند . این دسته پدر زرتشت را پورشاسب می دانند و مادرش را دغدو می خوانند . دغدو واژه ای اوستایی ( دغدوا ) است که به معنی دختر پاک و نجیب است . زرتشت در سن سی سالگی در بالای کوه سبلان در آذربایجان به پیامبری برگزیده شد و سپس شهرها را یکی پس از دیگری برای گسترش دینش طی کرد . زاد روز اشو زرتشت در ششم فروردین ماه می باشد که امروزه بسیاری از ایرانیان آن را احترام و جشن می گیرند . در همان روز به گفته اوستا پدرش پوشاسب به شادی و جاودانگی فرزندش درختی کاشت . این سنت از دیرباز در نزد ایرانیان بوده و امروزه نیز در برخی نقاط ایران پابرجاست . نوع درخت معمولا گردو یا بادام یا سرو یا کاج می باشد احترام به طبیعت برای آنکه با افزودن یک فرزند ممکن است طبیعت نیز آلوده شود پدر و مادر ایرانی همیشه برای حفظ منابع طبیعی درختی را با بدنیا آوردن فرزندشان می کاشتند . فردوسی بزرگ زاده شدن زرتشت را چنان مهم دانسته است که زادروز وی را همچون پدیدار شدن درختی می داند که شاخه و برگ آن را خرد و دانش و اندرز فرا گرفته است . وی را نابود کنند اهریمن و بنیان گذار یکتاپرستی جهان میداند و میگوید پس از وی آتش پرستی از میان می رود و آتش تنها نور اهورامزدا و روشنایی مقدس قدرت او می گردد .

چو یک چند گاهی بر آمد برین درختی پدید آمد اندر زمین

از ایوان گشتاسپ تا پیش کاخ درختی گشن بیخ بسیار شاخ

همه برگ او پند و بارش خرد کسی جز چون او بر خورد کی مرد

خجسته پی و نام او زردهشت که اهریمن بد کنش را بکشت

به شاه جهان گفت که پیغمبرم تو را سوی یزدان همی رهبرم

بیاموز آئین و دین بهی که بی دین همی خوب نه آید شهی

دین بهی چیست ؟

دین که به اشتباه از ریشه تازی خوانده می شود از ریشه پهلوی دن و دینه گرفته شده است . که در معنی می شود وجدان و شرف انسان است در زبان پهلوی . ولی اعراب این واژه را از ما گرفتند و جمع ادیان را ساختند و دیانت را نیز به آن افزودند . در واژه نامه پهلوی استاد بهرام فره وشی دین به معنی گسترده یعنی کیش و خصایص روحی و تشخیص معنوی وجدان و ندای درونی انسانهاست . که یکی از قوای پنجگانه نیروی باطنی انسان می باشد. پس وجدان است که مستقل از عالم جسمانی فنا ناپذیر است و آن را آغاز و پایانی نیست . این نیرو در انسان را خداوند به ودیعه گذاشته تا نیکی و بدی را تشخیص دهیم . اگر انسان به ندای درونی خویش به نیکی عمل کند راه راست را دنبال کرده است و زرتشت بزرگ ترین و جاودانه ترین سخنش این است که راه در جهان یکی است و آنهم راستی است . اگر به ندای منفی گوش فرا دهد به نیرو درونی یا همان دین آسیبی نخواهد رسید ولی در روز آخرت دین به صورت فرشته خوب و دختری زیبا ظاهر میشود وگرنه به سان زنی پتیاره و هرزه نمایان می شود . دین بهی نیز از واژه پهلوی دن ای وه گرفته شده است که بزرگان جهان و مورخین و موبدان بزرگ آن را به دین بهی یا همان دین زرتشتی معنی کرده اند . از این روی دین بهی نامیده می شود که سخنان و آموزه هایش تا ابد برای بشریت قابل اجراست و رمز تمامی بشریت در انسانیت و کردار نیک - گفتار نیک و پندار نیک نهفته است .

واژه حضرت برای زرتشت درست نیست

حضرت واژه ای تازی است که برای پیام آور سرزمینهای بزرگ آریایی پسندیده نیست زیرا اشو خود به معنی مقدس و روحانی است که پیشوند زرتشت اسپنتمان است . واژه اشو زیباترین واژه برای او است که بارها در اوستا بر آن تاکید شده . در اوستا این لقب از جانب اهورامزدا به وی داده شده است و هیچ مقامی بالاتر از وی در جهان نمی باشد .

زمان ظهور اشو زرتشت

زمان ظهور پیامبر آریایی تا کنون بر هیچ کس روشن نیست و هر مورخ و خاورشناسی دیدگاهی برای خود دارد . آنچه بیش از همه مورد تاکید است بین سه هزار و پانصد سال تا پنج هزار و پانصد سال می باشد . تقویم دینی زرتشتیان نیز به هزار و هفتصد و سی و هشت سال پیش از میلاد تهیه شده است . روز تولد ایشان ششم فرودین است که این روز هزاران سال است که در ایران گرامی داشته می شود .

ويل دورانت تاريخ نگار امريکايي

زمان زرتشت به گفته یونانیان به بیش از پنجهزار سال پیش می رسد . بروسوس بابلی زمان زرتشت را به دو هزار سال پیش از میلاد می داند . اخيرا طبق نظريه اي زمان زرتشت را به هزار تا ششصد قبل از ميلاد نسبت داده اند . اين نظريه زماني به اثبات خواهد رسيد که ويشتاسب که باشد زیرا ویشتاسب کیانی بیش از چهار هزار سال پیش فرمانروایی میکرده است ولی ویشتاسب پدر داریوش بزرگ دوهزار و ششصد سال پیش .

فرهنگ پارسي عميد

نخستين پيام آور صلح و خرد و انديشه جهان که تاريخ زيستن او را از حدود قرن هفتم قبل از ميلاد تا هزار و سیصد و هفتاد و پنج قبل از ميلاد تخمين زده اند که هنوز هيچ تاريخ شناسي نتواسته است از زمان او آگاهي پيدا کند . او ايرانيان را به پرستش خدا يگانه دعوت کرد . نام پدرش پورشسب و نام مادرش دغدو . که گفته اند يکي از دلايل بوجود آمدن بزرگترين امپراتوري تاريخ در زمان شاهنشاهي هخامنشيان گرويدند پادشاهان آن زمان به دين زرتشتي بوده است .

سوئيداس يوناني

که از مورخين يونان است و در سال نهصد و هفتاد ميلادي بسر ميبرده زمان زرتشت که از او به عنوان داناي پارس و ماد نام برده را به پنج هزار سال پيش از جنگ ترويا ميداند .

هرمدروس

از شاگردان ارشد افلاطون - زرتشت را به بيش از پنج هزار سال قبل از شروع جنگ "ترويا" ناميده است .
ارسطو

ساير مورخين يوناني از وي سنديت گرفته اند . او از شاگردان افلاطون بود و دوست و مربي اسکندر . وی در سال سیصد و هشتاد و چهار پيش از ميلاد تولد يافت و زمان ظهور اشو زرتشت را نه هزار و ششصد سال قبل از مسيح مي داند .

شاگردان افلاطون اودوکسوس و ارسطاطالیس در کتاب تاریخ طبیعی

آئین زرتشت بالاترین و برجسته ترین آئین انسانیت و احترام به دیگران است که به بیش از شش هزار سال قبل از افلاطون می رسد . افلاطون در سال چهارصدو بیست و هفت قبل از میلاد متولد شده است و در سال سیصد و چهل و هفت درگذشت . پس ظهور زرتشت برابر می شود با هشت هزار و چهارصد سال پیش .

پليني يا پلينيوس بزرگ رومي

وی از مورخين مشهور يونان است زمان زايش زرتشت را قبل از حضرت موسي خوانده است .

پروفسور شيلر و مسيو ديمارگان فرانسوي

آنان از باستانشناسان فرانسوي هستند در حفرياتي که از شوش - بابل - نينوا بدست اورده اند و به خط ميخي نوشته شده است زمان زرتشت را به هفت هزار الي هشت هزار سال پيش از ميلاد تخمين زده اند و پادشاهان آنجا را زرتشتي خوانده است .

هاشم رضي در کتاب گنجينه اوستا

زمان پيدايش زرتشت طبق گفته هايي به دوره پادشاهي کيانيان بازميگردد .

در گذشت زرتشت

درگذشت زرتشت بزرگ به تاریخ پنجم دی ماه برابر با روز خور از ماه دی می باشد . تاریخ نگاران نوشته اند زرتشت پس از هفتاد و هفت سال از عمر خویش که بیشتر آن را برای هدایت و دادن خرد و آگاهی به مردمان صرف نموده بود روزی در آتشکده شهر بلخ مشغول عبادت بوده است . گشتاسب شاه کیانی و پسرش اسفندیار که از حامیان بزرگ وی بودند نیز برای رسیدگی به شهرهای دیگر از بلخ خارج می شوند و ارجاسب که دشمن دیرینه زرتشت و ایرانیان بود از این هنگام بهره برد و توربراتور فرمانده سپاه خود را با لشگری بسیار راهی بلخ که جزوی از ایران بود کرد . لشگر تورانی که همان ترکستان امروزی است دروازه های شهر بلخ را با تمام دلاوری ها مردم در هم شکستند و هنگامی که زرتشت با لهراسب و گروهی دیگر از یارانش مشغول عبادت به درگاه اهورامزدا بودند توسط سپاه بربر ترکهای تورانی کشته می شود .


بزرگان جهان درباره اشو زرتشت چه می گویند

دکتر ویت نی

مذهب زرتشتی در یکی از اقوام برترکره ارض متنعم شده است . آنکس که از حیث مراتب فیلسوفانه و روحانی و جسمانی و پاکی صوری و معنوی دعوی اصالت نجابتش محل توجه است مذهبش زرتشتی است .

پرفسور دکتر گیگر

به راستی هیچ قومی از اقوام باستانی خاور زمین قدرت حفظ و صحت کیش خویش را مانند زرتشتیان نداشته اند و این خود از تاثیر حقیقت این مذهب است که در عین حقیقت بدون نقصانی در اصول باقی مانده است . در همه تفتیشاتی که در طول زندگی کرده ام هیچ آیینی و قومی را مانند زرتشتیان در یکتاپرستی - خداشناسی - آزاد منشی - پاکی و حقیقت ندیده ام . چه خوشبخت است قومی که این آیننشان است .

نيچه- فیلسوف آلمانی

زردشت بزرگترين پيامبر هوشمند و تيزهوشي است كه پايه‌هاي گسترده انديشه سازنده و مردميش تاكنون براي باختر استوارترين ستون زندگي بوده است. انديشه زردشت آموزشهاي بزرگي براي نيك زندگي كردن، نيك در پيوند بودن، نيك‌‌رفتار داشتن ونيك سخن گفتن و بالاتر از همه، چگونه ارج و ارزش نهي به ديگران است. او هيچگاه در هيچ سخنش از به كاربردن پي‌درپي «راستي و درستي‌ خودداري نكرده وپيوسته همه مردم را بدين سو خوانده است. در سخن زردشت، شكوهي يافت ميشود كه در كمتر سخني ميتوان يافت.

پرفسورهرتسفيلد

پشتكار و كوششهاي خستگي‌ناپذير، از فروزه‌هاي درخشان ايرانيان مي‌باشد كه برپايه راستي و درستي استوار شده است كه همه آنها پرتوي از آيين شكوهمند و پرفروغ زردشت است.

پروفسور ميه

فروزه‌هاي ايرانيان باستان ستايش آميزند. ولي بايد دانست كه انگيزه‌ آنها ، آموزشهاي نيك خواهانه و مردمي زردشت ميباشد . زردشت از منشي والا برخوردار بود كه توانست بر دل مردم رخنه نمايد وآنها را به سوي خود و آفريدگار مهربان و نيك خواهش بكشاند .

التهيم

سروده‌هايي به اين ژرفنايي واستادي و با رواني بي‌همانند دراين دوران تنها از كساني برميآيد كه نيك پرورش يافته باشند و از خانوادة‌ نژاده‌اي باشند كه از آموزش و پرورش نيك برخوردار باشند. سرودهاي زرتشت از يك مايه بنيادين بينشمندي و ادبي كم مانند بهره‌ور است كه با دوران هند و اروپايي پيوندي ناگسستني دارند. بي پروا ميتوان گفت كه درونمايه گاتها از يك گفتار جهان برين برخوردار است كه به انديشه اين مرد بزرگ رخنه كرده و درآن جاي گرفته است. زرتشت انديشمندي يكتا و بي‌همتا و درشناسايي و روشن‌نگري بسيار برجسته و والا بود. از اين رو پيشواي بي چون وچراي كساني شد كه با ژرف‌بيني و ژرف نگري به جهان نگريستند و پايه‌گزار بينشمندي شدند .

جكسون

بودا و كنفوسيوس و سقراط كه جويندگان نور و فروغ و روشنايي بودند. از پايه‌هايي بلند و سركشيده برخوردار بودند، ولي بايد پذيرفت كه زردشت از همه آنها بالاتر و والاتر وارزشمندتر بود. او بي گمان يكي از آموزگاران بزرگ خاوربه شمار ميآيد .

گوته

دانشمند بلند آوازه آلماني، سخت فريفته گفتار و سروده‌هاي زرتشت بود و اورا مردي بسيار بزرگ و نوشته‌هايش را شكوهمند بازنمود كرده است. گوته، زرتشت را خردمندي به شمار ميآورد كه جهان خرد كمتر همانند اورا به خود ديده است. او در همه جا از كسي نام مي‌برد كه هماره درانديشه خوشبختي و آسايش مردم بوده است و جز راستي و پاكدلي سخن نگفته است .

وتين آمريكايي

زردشت از همه نگرها ستودني است، بيگمان مسيح پيرو او بوده واز انديشه او بهره گرفته است. سه سخن رسا و روان و شكوهمند او: پندار نيك –گفتار نيك- كردار نيك، پايه و بنياد همه دينها ست و هيچ خردمندي نتوانسته است چيزي بر آن بيفزايد .

توماس هايد

اين نويسنده بزرگ انگليسي درباره زرتشت مي گويد: كه در آن منش او را سخت مي‌ستايد و اورا انديشمندي بزرگ به شمار ميآورد. او مينويسد كه خداوند زرتشت را براي مردم ايران برگزيد، زيرا ايرانيان از يك آگاهي بزرگي درباره خداوند برخوردار بودند. اين مردم با خرد، سزاوار مرد خردمندي چون زردشت بودند .

هومباخ

درگاتها اين سروده‌ي باشكوه زردشت، يك آفريدگار يافت ميشود كه اهورامزداي نيك خواه و خيرانديش است. آموزش هاي او برترين آموزشهاي نيك و برجسته درراه يك زندگي پاك و آراسته و درست و شايسته است كه بازده‌هاي درخشان آن نيك آشكار ميباشد . اورا ميتوان يك استاد مهر و پاكدلي خواند كه جز درراه راستي و درستي گام ننهاد و از اهورامزدا جز خوشبختي مردمان روي زمين را نخواست.

پرفسور جان هینلز

دین زرتشت را باید نخستین دین آزادی انسانها و حقوق بشر در جهان خواند .

پرفسور هانري ماسه - رنه گروسه

زرتشت اولين شخصي است که پايه هاي يکتا پرستي را در جهان بنيان نهاد .

دکتر هاگ

زرتشتیان مقام زن و مرد را برابر دانسته اند . رسومات دینی زنان و مردان برابر است . مراسم تدفین مردگان برای زن و مرد فرقی ندارد .

خانم فرانسیس پاورکاب

من شگفت دارم از این که اگر زرتشت در هزاران سال پیش از میلاد در شرایطی که هیچ قانونی برای بشریت وجود نداشت ظهور نمی کرد و چنین آموزه هایی را برای ما به جای گذاشته که پس از هزاران سال بدون کوچکترین ناهمگون نبودن با شرایط امروز و همچنان پایه های انسانیت بشر را شکل میدهد اگر وی نیامده بود به راستی امروزه جامعه بشریت چه حالی داشت و در چه شکلی زندگی میکرد .
منبع:مگا