PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : تاریخچه نام ایران ( ائیرینه وئجه )



mozhgan
02-18-2011, 06:30 PM
ائریه - ائیرین - آریاورته - آورته - آریاویج - ایران ویج - ایران ویژ - اریانه - اران - پارس - ایران.

ایر ، ایران

به آن گروه از آریایی ‌ها گویند که مهاجرت نکردند و در ناف جهان که به ‌زبان اوستائی ائیرینه ‌وئیجنگه airyana-vaējangh خوانده می ‌شد ساکن ماندند و با نام ایرج مشهور اند و ایرج eraj که به ‌زبان پهلوی erech خوانده می‌شود، مخفف همان واژه اوستایی است که به پهلوی و پارسی دری ویج تلفظ می ‌شود که همان مرکز جهان معنی می ‌دهد.

واژه ایران در پارسی ‌میانه به شکل اران - erān بوده و برگرفته شده از شکل‌ های قدیمی آریانا یعنی سرزمین آریایی ‌هاست.

واژه آریا در زبان‌های اوستایی، پارسی باستان و سنسکریت به ترتیب به شکل‌های اَیریه - airya ، اَریه- āriya و آریه - arya بکار رفته است و نیز در زبان سنسکریت اریه - ariya به معنی سَروَر و مهتر و آریکه - aryaka به معنی مَردِ شایسته ‌ی بزرگداشت و حرمت است و آریایی به ‌زبان اوستائی ائیرین - airyana و به ‌زبان پهلوی و پارسی دری « ایر » خوانده می ‌شود و ایرج به ‌زبان آریایی ، airya است.

اریه - ایریه ، رفته‌ رفته به شکل ایر - ēr در آمد. ایرانیان در نوشته‌های پهلوی ساسانی، خود را به این نام و میهن خود را ایران - ērān می‌ نامیدند.

ایرانیان در نوشته‌های پهلوی اشکانی اَریان، در ارمنی eran یا ایرانشتر ērān shathr و در فارسی ایرانشهر نامیده می‌شدند.

ایر در واژه به ‌معنی آزاده و جمع آن ایران به‌ معنی آزادگان است.


فردوسی بزرگ در شاهنامه (http://www.4shared.com/file/8390135/...hah_Nameh.html) در مورد پسر سوم فریدون می فرماید‌:

مر او را که بدهوش و فرهنگ و رای .................... مر او را چه خوانند؟ ایران خدای


ایران در بیت بالا به‌ معنی جمع ایر یعنی آزادگان و ایران خدای به‌ معنی پادشاه آزادگان است. ایرانیان و آریاییان هند که در روزگاران کهن زبان‌های آنان به یکدیگر بسیار نزدیک بود، خود را به این نام خوانده ‌اند.

ابوسعید ابوالخیر در این رباعی ایران را به معنی جمع ایر آورده است:

سبـزی بـهـشـت و نـوبـهـار از تو برند .................... آنـی که به خـلـد یادگار از تو برند

در چیـن و خـتن نقش ‌و نگار از تو برند .................... ایـران همه فـال روزگـار از تو برند

داریوش بزرگ در نوشته‌های نقش رستم و شوش از خود چنین یاد می ‌کند:

منم داریوش، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه سرزمین‌های همه‌ زبان، شاه این بوم بزرگ پهناور، پسر ویشتاسب هخامنشی، پارسی، پسر یک پارسی، آریایی، از چهر آریایی ( آریایی ‌نژاد )...

اریه در نامهای گوناگون بکار رفته است :

اریامنه ariyāramna ( اریامنه پدر اَرشام ، پدر ویشتاسب و ویشتاسب پدر داریوش بزرگ است )

اَیرینَه وئجه airyna.vaējangh (در واژه ‌ی اوستایی )

ایران ‌ویج ( ایران ‌ویج یعنی بهترین و مقدس ‌ترین بخش ایران و جهان در دیده ‌ی زرتشتیان )

اَیریوخشوثه airyo.xshutha ( اَیریوخشوثه کوهی است که آرش کمانگیر، تیرانداز نامی ایران در زمان منوچهر پیشدادی از بالای آن تیری به سوی مشرق انداخت )

ایره ‌یاوه airyāva ( یاری کننده ‌ی آریا )

ائیرینه ‌وئیجنگه airyana-vaējangh ( ایرج، مرکز جهان )

ایران در زبان پهلوی


ایران در زبان پهلوی دو معنی دارد:

یکی آریائیان ( ایرانیان ) و دیگر سرزمین ایران

شکل دیگری از ایران « اریان » است که در کتاب تاریخ پیامبران و شاهان از حمزه‌ی اصفهانی، دانشمند سده‌ی 4 ه.ق آمده است. او یکبار از مملکت اریان و فرس یا به بیان دیگر اریان و ایشان پارسیان ‌اند نام برده است. از این سخن پیداست که او اریان را در معنی جمع و به جای ایرانیان یا آریائیها بکار برده است.

شکل اریان شهر نیز به جای ایران‌ شهر در کتاب التنبیه و الاشراف، تألیف ابوالحسن علی مسعودی، مورخ سده‌ی 4 ه.ق نیز دیده شده است.

شثر ( فارسی = شهر ) که در واژه پهلوی ایران شثر آمده است در آن زبان به معنای کنونی سرزمین است. در زبان پهلوی ساسانی به جای شهر ( در معنی امروزی ) شثرستان ( فارسی = شهرستان ) بکاربرده می ‌شد و کیشور (فارسی = کشور) به معنی یک بخش از هفت بخش زمین بود که به تازی (http://www.4shared.com/file/9611346/62bc0954/Tazi.html) ( عربی ) اقلیم خوانده شده است. در زبان پهلوی از واژه‌ی ایرانشثر، کشور ایرانیان، کشور آریائیان خواسته و دریافته می ‌شد.

ایران همچنین منسوب به ‌محل آن، به ‌نژاد ایر یا محل آریائیان گفته می ‌شده و هم ‌اکنون نیز به همان نسبت خوانده می‌شود.

بخشی از پیام کیخسرو به افراسیاب‌ :

به ایران زن ‌و مرد لرزان به‌ خاک .................... خروشان ز تو پیش یزدان پاک


در بیت زیر ایران به ‌معنی کشور آریائیان است:

دریغ‌ است ایران که ویران شود .................... کنام پلنگان ‌و شیران شود


سرزمین ورجاوند ( جاودانه ) ایران یکی از گهواره های تاریخ و تمدن بشری محسوب می شود که همیشه صحنه ساز دلاوری - مردانگی - روحیه ظلم ستیزی - موسیقی عرفانی و پرمعنا - ادبیات نیک و سترگ - منابع طبیعی و اهواریی ارزشمند - آب و هوایی چهارفصل و معتدل - تاریخ و فرهنگی بس بزرگ و کهن بوده است که بسیار اندک فساد اخلاقی و فحشا را در کل تاریخش شاهد بوده است . نام این سرزمین نیز مانند دیگر نعمات بزرگ اش داری پشتوانه ای بس طولانی ٫ زیبا و پر معنا می باشد . واژه ایران کنونی از واژههای کهن هزاران ساله برداشت شده است . ائیرینه - ائیرینه وئیجه :
ائیرینه :
این واژه در فرس هخامنشی آریا و در پهلوی اران است و آریارامنا (آریارمن) نام جد داریوش بزرگ مشتق شده از همین واژه می باشد . ائیرین در اشتات یشت بند یکم و در دو سیروزه کوچک و بزرگ بند نهم آمده است که به عنوان صفت استفاده شده است . یعنی منسوب به آریا . استاده پورداوود هرکجا به واژه ائیرینه وئیجه برخورده است آن را به معنی آریا ترجمه کرده است ولی در همه جا ذکر کرده است که این همان ایران کنونی است که نشان از مقدس بودن نام کشورمان در تمامی متون دینی باستانی حکایت دارد . در کتاب یشتها استاد پورداوود آمده است شکی نیست که ایرانیان باستان خودشان را آریایی ها می نامیدند . خود واژه ائیریه ( آریا ) در معنی پارسی امروزی یعنی نجیب و شریف و نام قوم آریاست . این نژاد هم اکنون بین هند و ایران تقسیم شده اند که از شاخه نژاد هند و اروپایی است . بخشی دیگر از این اقوام کهن در آلمان - یونان و روم نیز پخش می باشند . در فرس باستان این واژه آریه نامیده شده است . اقوام هند و اروپایی شعبه وسیعی از نژاد سفید هستند که در ایران - هند و اروپا ماندگار شدند . و زبان هند و اروپایی نیز مختص آنان است . در اوستا نام ایران به عنوان مبدا اصلی آریایی نژادها معرفی شده است . حرکت آریایی ها به سوی ایران به بیش از 2000 سال پیش از میلاد مسیح باز میگردد . اقوام آریایی که فلات گسترده ایران را برای مسکن خود انتخاب نمودند به دوازده قسمت عمده تقسیم شدند که نام برخی از آنان در اوستا آمده است :
1 ) مادها در شمال غربی ایران - شامل کلیه قسمتهای آتروپاتکان (آذربایجان) - آران و قفقاز ( جمهوری آذربایجان) - کلیه شهرهای کرد نشین ترکیه و عراق و سوریه .
2 ) پارس ها در جنوب ایران
3 ) هیرکانیها در استرآباد ( گرگان امروزی )
4 ) پارتها در سرزمین خراسان بزرگ
5 ) آریانها در مجاورت رود هریرود ( آریوس )
6 ) درانگیان در شمال غربی افغانستان کنونی
7 ) آراخوتیان در ناحیه رود هلمند و شاخه های آن در اطراق قندهار در افغنستان کنونی
8 ) باکتریان در دامنه های شمالی هندوکش تا کنار جیحون که همان بلخ امروزی در افغانستان است
9 ) سغدیان در ناحیه کوهستانی میان جیحون و سیحون
10 ) خوارزمیان در گستره خیوه
11 ) ماژگیان در کنار رود مارگوس یا مرغاب که بیشتر در گستره مرو واقع در ترکمنستان کنونی است .
12 ) ساگاژتیان واقع در زاگرس شرقی که در سرزمینهای پهناور شمال دریای مازندران ( کاسپین ) زندگی میکنند .

در فرهنگ دهخدا آمده است آری یا آریا نام ایالات قدیم ایران بوده است و نام کرسی آن در قدیم آرتا کوآنا بوده است . اسکندر گجستک شهری به نام اسکندریه آره ایا در کنار رود هری رود بنا کرد . ( در اطراف هرات امروزی )
سرزمینهایی که بخشی از ایئرینه وئیجه ( ایران ) است


ائیرینه وئیجه :
جزو اول این واژه همان ائیرینه است ( آریایی ) ولی جزو دوم آن وئیجه سخنهای بسیاری را در خود جای داده است . در سانسکریت واژه بیجه موجود است که به معنی تخم و نژاد می باشد . خاورشناسان بر این باورند که کل این واژه به معنی نژاد آریایی در پارسی امروزی معنی می دهد . در حقیقت به خاکهایی که نژادهای ایرانی در آن ساکن هستند ائیرئینه وئیجه گفته می شود . ایران به هیچ وجهه محدود به مرزهای کنونی ایران نمی باشد . نام ایران در اوستا و نسکهای باستانی پهلوی بسیار آمده است . در بیشتر این نوشته های کهن پس از آمدن نام ایران درود و ستایش اهورامزدا خدای یکتای ایرانیان پس از آن ذکر شده است . ایرانشهر نیز از نامهای دیگر سرزمینهای ایران است که خاورشناسان بر این باورند ماد خرد و بزرگ یا آتروپاتان ( همان آذربایجان امروزی ) و کردستانات نخستین زادگاه سرزمین ایرانشهر است . عده ای دیگر بر این باورند ایران ویچ همان آذربایجان امروزی است . این افراد با استناد بر بند دوازدهم از فصل 29 بندهش پهلوی نخستین زادگاه ایران ویچ را از آران و قفقاز و اطراف آذربایجان می دانند . عده ای دیگر شهر ایرانی خوارزم ( بین ازبکستان و ترکمنستان ) را زادگاه ایران ویچ میدانند . در وندیداد و کتیبه های خوارزم ایران ویچ را شهری بزرگ و سرد خوانده اند . به هر روی بین این دو نظریه اختلاف وجود دارد ولی چیزی که بر همگان آشکار است این است که معنی واژه ایران در پارسی امروزی یعنی خواستگاه و سرزمینهای آریایی .
بخشی از این سرزمینهای آریایی ایران که توسط سلاطین ننگین قاجار طی قراردادهای تحمیلی گلستان و ترکمانچای واگذار شد و قسمتهایی دیگر که توسط امپراتوری عثمانی و یا دخالت انگلیس متجاوز اشغال و تجزیه شد به شرح زیر است : کردستان سوریه - کردستان عراق - ازبکستان - تاجیکستان - جمهوری آذربایجان - ترکمنستان - داغستان - بخشی از قزاقستان - ارمنستان - بلوچستان پاکستان - هرات افغانستان - گرجستان - بخشی از قرقیزستان

مذهب آریایی های پیش از ظهور زرتشت به صورت گسترده در سرزمینهای آریایی نشین متحد بوده است . آریایی های پیش از زرتشت به آئینی باور داشتند که دنیا را به دو دسته تقسیم میکرده است . یکی خیر و دیگری شر . نخستین گروه اهورایی و درستی و نیکی است . دسته دوم اهریمنی و زشت کرداری است . این دو گروه با یکدیگر در همه موارد زندگی در سیتز هستند . آئین میترائیزم ایران یکی از این باورهاست که از کهن ترین آئین های جهان محسوب می شود و به اروپا و آسیا انتشار یافت و امروزه آثارش در کلیساهای مسیحیت نیز موجود است . میترائیزم آئین مهر و دوستی و ستایش از نیروهای بزرگ خداوند است . آب و آتش و خاک از این نیروهای جاودانه به حساب می آیند . پس از ظهور زرتشت اسپنتمان همه گروه ها و آئین های چند خدایی یکی شدند و دینی واحد تشکیل دادند که اهورامزدا خدای واحد آنان گشت . گاتها بزرگ ترین سند یکتا پرستی ایرانیان زمان اشو زرتشت است . در یشتها- یسنا با اینکه از اصول زرتشتی پیروی شده است ولی چهره های دینی میترایی نیز در آن دیده می شود . دلیل این امر را شاید بتوان متحد کردند همه آئین ها توسط اشو زرتشت دانست . زرتشت ضمن احترام به همه گروههای دینی و مذهبی آن روزگار دینی مترقی تر و واحد را برای آنان به ارمغان آورد که موجب پایداری و گستره بزرگ زرتشتیان در منطقه خاورمیانه شد . زیرا در صورت رد کردن همه گروه های دینی آن روزگار هم احتمال شکست در آوردن دین نو رخ بدهد و هم تمامی آئینهای کهن و باستانی ایران ممکن بود برای همیشه از یادها بروند . با این دو احتمال زرتشت نیک ترین روش را برای آوردن دین خود برگزید و میترائیزم را کامل رد نکرد و با احترام به آن یکتا پرستی - آئینهای انسان دوستی و راه و روش نیک زندگی کردن را به روشی درست و اصولی تر به آن اضافه نمود . زبان اوستایی ایرانیان باستان نیز امروزه با اینکه واژه تازی را پس از یورش اعراب به خود راه داده است ولی همچنان پایدار و استوار است و مایه مباهات فرهنگ و تاریخ و تمدن ایران است . خود واژه اوستا در معنی اساس٫ بنیاد و ریشه نامیده می شود . :
زبان کهن اوستایی ایران
1 ) شعبه شرقی 2 ) شعبه غربی

شعبه شرق ایران خود شامل دو قسمت است :
پارسی میانه : ختنی - سغدی - خوارزمی
پارسی کنونی : آسی - پشتو - لیننانی ( سغدی جدید ) - لهجه های فلات پامیر

شعبه غرب ایران نیز شامل سه قسمت است :
1 ) پارسی کهن : اوستایی - پارسی باستان ( کتیبه های هخامنشیان ) - مادی ( قدمت بیش بین 2200 تا 4000 سال پیش )
2 ) پارسی میانه : پارسی میانه ( پهلوی ) پارتی اشکانی ( پهلوی ) زبان اقوام پارت آریایی ( قدمت بین 2200 تا 1400 سال پیش )
3 ) پارسی کنونی ( قدمت بین 1400 سال تا کنون ) :
الف ) جنوبی : شامل لری - پارسی - لاری - بشکردی
ب) شمالی : کردی - لهجه های اطراف دریای مازندران - بلوچی - لهجه های مرکزی ایران - تالشی - آذریهای کهن

به صورت کلی میتوان گفت که زبان فارسی در ایران زمین به سه دوره مهم تقسیم می شود :
پارسی باستان : شامل کتاب اوستا و سنگ نبشته های پارسی باستان هخامنشیان است
پارسی میانه : پارتی اشکانی - پارسیگ ساسانی
پارسی نو : پارسی کنونی ( یادگار فردوسی بزرگ که از دری و پهلوی گرفته شده است ) - کوردی - پشتو - آسی - لری
از متون به جای مانده از این زبانها و نوشتارها کهن ایرانی می توان آثار تاریخی و کتب زیر را نام برد :
ماتکیان هزاردستان - کارنامک ارتخشیر پاپکان - ادی و ایاتکار زریران - خسرو کواتان وریدگی - فرهنگ پهلویک - ابرادوین نامک پنشتن - شتروهای ایران ( شهرستانهای ایران ) - وچارش چترگ ( ماتیکان چترگ ) - درخت آسوریک - ابرستاینیی - تاریه سورآفرین - افدیها و سهیکهای سگستان ( شگفتیهای سیستان ) - اندرچ پیشیکیان - وچاتک اندرچ فریود کیشان - اندرچ ویه وات فرخ پیروز - ابوریچ خیم هوسروان - اورپتمانی کتک خوتائیه ( پیمان کدخدایی ) - واچیکی چند مچ وژرک متر ( بزرگمهر ) افسون گزندگان - زند وهمن یشت - خوتای نامک - پند نامک وزرک مهر - پند نامک زرتشت - اندرز آذرپات مهر اسپندان - اردای ویرافنامه - جاماسپ نامک - مینوک خرت - نیرنگستان - پتت آذرپاد مهراسپندان - زند وهمن یشت - کتیبه های نقش رستم - پارسه - گنجنامه همدان - کتیبه های آذرگشنسب آذربایجان -کتیبه های شوش - بیشابور - کرمان - متن شاهنامه - سروده های باباطاهر عریان و . . .