king 2011
02-13-2011, 01:25 AM
ناگفتههایی از شعر انقلاب از زبان حمید سبزواری
http://img.tebyan.net/big/1389/11/1831917893441818569112132154191038918089.jpg (http://www.tebyan.net/bigimage.aspx?img=http://img.tebyan.net/big/1389/11/731224023123190182471562371573120122213152.jpg)
اصلا وقت نمیشد در محضر امام شعر بخوانم. 6.5 بار با یک جمع 30 نفره خدمت حضرت امام رسیدم.امام اصلا این حوصلهها را نداشت. آیتالله خامنهای موضوعشان فرق میکند. ایشان در جریان کارهای ادبی بودند و به کارهایم اشراف داشتند.
حمید سبزواری، نامی مستعار است برای حسین ممتحنی شاعر انقلاب؛ حمید شاعری است ازنسل دیروز . نسلی که با ما همنفس وهم آوا است ،اما پژواک صدایش تا قرن ها در امتداد زمان جاری خواهد بود ، پس شعر او شعر آینده نیز هست . حمید سبزواری در سال 1304 در سبزوار به دنیا آمد. وی شاعر اشعار مختلف حماسی، عرفانی اعم از قصیده، غزل، دوبیتی، رباعی و شعر نو است.
سبزواری دارای مدال درجه یک هنر در رشته ادبیات است و اولین شاعری مییاشد که کتاب شعرش با عنوان(سرود درد) در سال 1375 کتاب سال شناخته شد.
برخی از آثار حمید سبزواری: سرود درد، سرود سپیده، سرود دیگر، کاروان سپیده، یاد یاران، گزیده ادبیات معاصر
ایران سالیان سال است که با کلمه کلمه سرودهای «خمینی ای امام»، «الله اکبر»،«این بانگ آزادی است»، «برخیزید ای شهیدان» و «ای مجاهد شهید مطهر» زندگی کرده است و پس از 30 سال هنوز هم شنیدن این شعرها حال و هوای روزهای انقلاب، روزهای گذشت و شهادت را در دل زنده میکند. تعریف شعر انقلاب را باید از زبان شاعر انقلاب شنید.
****
شعر انقلاب، شعر دگرگونی جامعه است. شاعر باید به چیزهایی بپردازد که مردم به آن دسترسی ندارند در آن زمینه شعر بگوید، مردم را آگاه کند و نتیجه این آگاهی تلاش برای دگرگونی فکر و اندیشه مردم است.
آرمانخواهی، توجه به مسائل عاطفی و انسانی و مبارزه با ستمگری از ویژگیهای شعر انقلاب است. شعر انقلاب مردم را وادار به حرکت میکند. با حرکت مردم، شاعر به آرمانش میرسد و مردم به جایگاهی که حقشان است.
شعر انقلابی پس از انقلاب باید با آرمانهایی آمیخته باشد که بتواند هدفهای ملی را محقق کند تا مردم قدمهای بزرگتری بردارند و مملکت خود را آباد کنند.
شعرهای انقلابی ما برای مردم عراق هم آموزنده است. جبهه ما جبهه هشیاری مردم است.
تاثیر شعر انقلاب را باید از حرکت انقلابی مردم درک کنید.
شعر خمینی ای امام را سال 42 سرودم. زمانی که حضرت امام(ره) از ایران به عراق تبعید شدند، اما 13 سال زمان لازم بود تا این شعر در محضر امام(ره) خوانده شود؛ یعنی روز 12 بهمن سال 57؛من 12 بهمن در 4ـ 3 کیلومتری فرودگاه مانده بودم و نتوانستم اجرای شعرم را مقابل امام ببینم!
من هیچ شعری را از روی هوس نگفتم. از نظر تفکر به جایی رسیدم که احساس کردم مردم شعری را میخواهند که در شعر شاعران متقدم نیست. دیدم مردم وطن دنبال اسلحه است. صاحب کلمهها میتواند کار یک سرباز را انجام دهد حتی گاهی نقش یک فرمانده را بازی میکند.
از مدتها قبل از حادثههای انقلاب اسلامی شعر انقلابی گفتم، زمانی که صنعت نفت را ملی کردند، باز هم منافع دست بیگانگان بود و ثروت مردم را میبردند شعری گفتم با این مطلع«نفت ملی وطن گرو رفته» البته نتوانستم این شعر را جایی چاپ کنم. آن زمان معلم بودم. به من خاتمه خدمت دادند و در مشهد محاکمه شدم.
دلیل سرود گونه بودن شعرهایم مشقهای موسیقی دوران دبستانم است. از کلاس پنجم موسیقی میدانستم. اولین شعرم را هم در همین سن گفتم. جد و پدرم و پدر بزرگم هم شاعر بودند. در دوران کودکی پدرم تشویقم میکرد که در اعیاد و مناسبتها درباره امامان معصوم(ع) شعر بگویم. من هم شعر میگفتم ولی آن سرودهها خیلی ضعیف بود. امدن به تهران و شرکت در جلسههای ادبی خیلی به قوام شعرم کمک کرد.
قبل از اینکه حضرت امام بیایند، یکسری شعرهای انقلابی میگفتم که زمینهساز انقلاب بود. در جلسههای هفتگی خانه آیتالله طالقانی شرکت میکردم و در محضر ایشان شعر میخواندم. یک بار به قدری از شعرم خوششان آمد که حاج احمد خیاط را صدا کرد و گفت کت و شلواری برای این آقا بدوز که من گفتم لزومی ندارد و لباس دارم اما ایشان اصرار کردند. یکی از شعرهایی که خدمت ایشان خواندم چنین جملههایی در آن داشت: « نیک مردان بسته زندان، دردها بسیار، دردمندان تشنه درمان، دور، دور ریزه خواران است و ...»
همیشه عدهای خانه را زیر نظر داشتند. چند مرتبه هم بازجویی شدم اما در جریان نهضت امام حتی بسیاری از ماموران حکومت هم دل خوشی از رژیم نداشتند.
قبل از انقلاب ، من در انجمنهای ادبی شرکت میکردم.در انجمن گاهی شعری از من چاپ میشد در انجمن صائب شعرهایی از من هست. اوایل کسی جرات نمیکرد حرف انقلابی بزند اما من اول شعر انقلابی میگفتم یا به گونهای اشارهای میکردم. جلسهها در خانه اعضای انجمن تشکیل میشد هر کس شعر خودش را میخواند.اما رفتار سایر اعضای انجمن به دلیل سرودن شعرهای انقلابی با من درست نبود. در انجمن شعر و شاعر انقلابی وجود نداشت. از اعضای انجمن هم، روشن کردستانی، مشتاق کاشانی، محمدعلی مردانی و مزوجی را یادم میآید.
شمسایی و دیگران شعرهای مرا در نشریه صائب دیدند و سراغم آمدند. شمسایی رابط من با این بچهها بود که شعرها را پیش امام خواندند. اولین بار که خواست از شعرهایم استفاده کند، به او گفتم باید آنها را بدون کم و کاست بخوانی. شعرهای من گوشههایی داشت. این بچهها که شعر خمینیای امام را مقابل حضرت امام اجرا کردند، چند باری هم به خانه ما آمدند. در و پنجرهها را میبستیم و پتو میزدیم.
آن موقع اینجا (قلهک) دور تا دور باغ بود. ضبط صوت میآوردند و شعر تمرین میکردند.
شعر خمینی ای امام را سال 42 سرودم. زمانی که حضرت امام(ره) از ایران به عراق تبعید شدند، اما 13 سال زمان لازم بود تا این شعر در محضر امام(ره) خوانده شود؛ یعنی روز 12 بهمن سال 57؛من 12 بهمن در 4ـ 3 کیلومتری فرودگاه مانده بودم و نتوانستم اجرای شعرم را مقابل امام ببینم! البته من در بحبوحه انقلاب و به مناسبتهای گوناگون هم شعر میسرودم؛ یکی از حادثههایی که دل همه مردم ایران را به دردآورد و عمق بیرحمی رژیم شاهنشاهی را نشان داد قیام نوزدهم دی بود.ددر قیام نوزدهم دی سال 56 پس از کشتار تظاهرات کنندگان در قم، مردم شهرهای دیگر، اربعین شهیدان قم را برگزار کردند و این قیامها به پیروزی سال 57 منتهی شد. من هم در رسای شهیدان قم شعری گفتم و در شعر ساحل خاموش این اتفاق را زمینه انقلاب پیشبینی کردم.
اولین باری که امام را دیدم هیچ وقت فراموش نمیکنم. دوستانی که در حزب تمدن اسلامی بودند به من زنگ زدند و گفتند آقای سبزواری اگر میخواهی امام را ببینی الان وقتش است.
شعرهای من در روزنامه این حزب چاپ میشد. من هم با خوشحالی همراه آنها به دیدن حضرت امام رفتم. حدود 30 نفر میشدیم. در آن جلسه از تبسم امام و لطفی که نسبت به ما داشتند، خوشم آمد و همان موقع هم شعر «خوش آمدی امام ما» را سرودم.
اصلا وقت نمیشد در محضر امام شعر بخوانم. 6.5 بار با یک جمع 30 نفره خدمت حضرت امام رسیدم.امام اصلا این حوصلهها را نداشت. آیتالله خامنهای موضوعشان فرق میکند. ایشان در جریان کارهای ادبی بودند و به کارهایم اشراف داشتند.
حضرت آیتالله خامنهای هم از قبل انقلاب شعرهای مرا دنبال میکرد سال 62 زمانی که رئیس جمهور بودن به من گفتند: آقای حمید! چرا شعرهایت را چاپ نمیکنی؟ به شوخی جواب دادم: آقا! منتظر دست خط شماست. ایشان فرمودند: برای هیچ کس این کار را نکردم، اما برای شما میکنم. بعد هم مقدمه کتاب سرود درد را خطاطی شده برای من فرستادند. در مقدمه کتاب آمده: انتشار آثار شاعر انقلابی و مخلص جناب اقای حمید سبزواری، پیشگامی برای غنیسازی گنجینه ادبیات انقلاب و عرضه آن به مشتاقان و هنر شناسان است.:merc567:
http://img.tebyan.net/big/1389/11/1831917893441818569112132154191038918089.jpg (http://www.tebyan.net/bigimage.aspx?img=http://img.tebyan.net/big/1389/11/731224023123190182471562371573120122213152.jpg)
اصلا وقت نمیشد در محضر امام شعر بخوانم. 6.5 بار با یک جمع 30 نفره خدمت حضرت امام رسیدم.امام اصلا این حوصلهها را نداشت. آیتالله خامنهای موضوعشان فرق میکند. ایشان در جریان کارهای ادبی بودند و به کارهایم اشراف داشتند.
حمید سبزواری، نامی مستعار است برای حسین ممتحنی شاعر انقلاب؛ حمید شاعری است ازنسل دیروز . نسلی که با ما همنفس وهم آوا است ،اما پژواک صدایش تا قرن ها در امتداد زمان جاری خواهد بود ، پس شعر او شعر آینده نیز هست . حمید سبزواری در سال 1304 در سبزوار به دنیا آمد. وی شاعر اشعار مختلف حماسی، عرفانی اعم از قصیده، غزل، دوبیتی، رباعی و شعر نو است.
سبزواری دارای مدال درجه یک هنر در رشته ادبیات است و اولین شاعری مییاشد که کتاب شعرش با عنوان(سرود درد) در سال 1375 کتاب سال شناخته شد.
برخی از آثار حمید سبزواری: سرود درد، سرود سپیده، سرود دیگر، کاروان سپیده، یاد یاران، گزیده ادبیات معاصر
ایران سالیان سال است که با کلمه کلمه سرودهای «خمینی ای امام»، «الله اکبر»،«این بانگ آزادی است»، «برخیزید ای شهیدان» و «ای مجاهد شهید مطهر» زندگی کرده است و پس از 30 سال هنوز هم شنیدن این شعرها حال و هوای روزهای انقلاب، روزهای گذشت و شهادت را در دل زنده میکند. تعریف شعر انقلاب را باید از زبان شاعر انقلاب شنید.
****
شعر انقلاب، شعر دگرگونی جامعه است. شاعر باید به چیزهایی بپردازد که مردم به آن دسترسی ندارند در آن زمینه شعر بگوید، مردم را آگاه کند و نتیجه این آگاهی تلاش برای دگرگونی فکر و اندیشه مردم است.
آرمانخواهی، توجه به مسائل عاطفی و انسانی و مبارزه با ستمگری از ویژگیهای شعر انقلاب است. شعر انقلاب مردم را وادار به حرکت میکند. با حرکت مردم، شاعر به آرمانش میرسد و مردم به جایگاهی که حقشان است.
شعر انقلابی پس از انقلاب باید با آرمانهایی آمیخته باشد که بتواند هدفهای ملی را محقق کند تا مردم قدمهای بزرگتری بردارند و مملکت خود را آباد کنند.
شعرهای انقلابی ما برای مردم عراق هم آموزنده است. جبهه ما جبهه هشیاری مردم است.
تاثیر شعر انقلاب را باید از حرکت انقلابی مردم درک کنید.
شعر خمینی ای امام را سال 42 سرودم. زمانی که حضرت امام(ره) از ایران به عراق تبعید شدند، اما 13 سال زمان لازم بود تا این شعر در محضر امام(ره) خوانده شود؛ یعنی روز 12 بهمن سال 57؛من 12 بهمن در 4ـ 3 کیلومتری فرودگاه مانده بودم و نتوانستم اجرای شعرم را مقابل امام ببینم!
من هیچ شعری را از روی هوس نگفتم. از نظر تفکر به جایی رسیدم که احساس کردم مردم شعری را میخواهند که در شعر شاعران متقدم نیست. دیدم مردم وطن دنبال اسلحه است. صاحب کلمهها میتواند کار یک سرباز را انجام دهد حتی گاهی نقش یک فرمانده را بازی میکند.
از مدتها قبل از حادثههای انقلاب اسلامی شعر انقلابی گفتم، زمانی که صنعت نفت را ملی کردند، باز هم منافع دست بیگانگان بود و ثروت مردم را میبردند شعری گفتم با این مطلع«نفت ملی وطن گرو رفته» البته نتوانستم این شعر را جایی چاپ کنم. آن زمان معلم بودم. به من خاتمه خدمت دادند و در مشهد محاکمه شدم.
دلیل سرود گونه بودن شعرهایم مشقهای موسیقی دوران دبستانم است. از کلاس پنجم موسیقی میدانستم. اولین شعرم را هم در همین سن گفتم. جد و پدرم و پدر بزرگم هم شاعر بودند. در دوران کودکی پدرم تشویقم میکرد که در اعیاد و مناسبتها درباره امامان معصوم(ع) شعر بگویم. من هم شعر میگفتم ولی آن سرودهها خیلی ضعیف بود. امدن به تهران و شرکت در جلسههای ادبی خیلی به قوام شعرم کمک کرد.
قبل از اینکه حضرت امام بیایند، یکسری شعرهای انقلابی میگفتم که زمینهساز انقلاب بود. در جلسههای هفتگی خانه آیتالله طالقانی شرکت میکردم و در محضر ایشان شعر میخواندم. یک بار به قدری از شعرم خوششان آمد که حاج احمد خیاط را صدا کرد و گفت کت و شلواری برای این آقا بدوز که من گفتم لزومی ندارد و لباس دارم اما ایشان اصرار کردند. یکی از شعرهایی که خدمت ایشان خواندم چنین جملههایی در آن داشت: « نیک مردان بسته زندان، دردها بسیار، دردمندان تشنه درمان، دور، دور ریزه خواران است و ...»
همیشه عدهای خانه را زیر نظر داشتند. چند مرتبه هم بازجویی شدم اما در جریان نهضت امام حتی بسیاری از ماموران حکومت هم دل خوشی از رژیم نداشتند.
قبل از انقلاب ، من در انجمنهای ادبی شرکت میکردم.در انجمن گاهی شعری از من چاپ میشد در انجمن صائب شعرهایی از من هست. اوایل کسی جرات نمیکرد حرف انقلابی بزند اما من اول شعر انقلابی میگفتم یا به گونهای اشارهای میکردم. جلسهها در خانه اعضای انجمن تشکیل میشد هر کس شعر خودش را میخواند.اما رفتار سایر اعضای انجمن به دلیل سرودن شعرهای انقلابی با من درست نبود. در انجمن شعر و شاعر انقلابی وجود نداشت. از اعضای انجمن هم، روشن کردستانی، مشتاق کاشانی، محمدعلی مردانی و مزوجی را یادم میآید.
شمسایی و دیگران شعرهای مرا در نشریه صائب دیدند و سراغم آمدند. شمسایی رابط من با این بچهها بود که شعرها را پیش امام خواندند. اولین بار که خواست از شعرهایم استفاده کند، به او گفتم باید آنها را بدون کم و کاست بخوانی. شعرهای من گوشههایی داشت. این بچهها که شعر خمینیای امام را مقابل حضرت امام اجرا کردند، چند باری هم به خانه ما آمدند. در و پنجرهها را میبستیم و پتو میزدیم.
آن موقع اینجا (قلهک) دور تا دور باغ بود. ضبط صوت میآوردند و شعر تمرین میکردند.
شعر خمینی ای امام را سال 42 سرودم. زمانی که حضرت امام(ره) از ایران به عراق تبعید شدند، اما 13 سال زمان لازم بود تا این شعر در محضر امام(ره) خوانده شود؛ یعنی روز 12 بهمن سال 57؛من 12 بهمن در 4ـ 3 کیلومتری فرودگاه مانده بودم و نتوانستم اجرای شعرم را مقابل امام ببینم! البته من در بحبوحه انقلاب و به مناسبتهای گوناگون هم شعر میسرودم؛ یکی از حادثههایی که دل همه مردم ایران را به دردآورد و عمق بیرحمی رژیم شاهنشاهی را نشان داد قیام نوزدهم دی بود.ددر قیام نوزدهم دی سال 56 پس از کشتار تظاهرات کنندگان در قم، مردم شهرهای دیگر، اربعین شهیدان قم را برگزار کردند و این قیامها به پیروزی سال 57 منتهی شد. من هم در رسای شهیدان قم شعری گفتم و در شعر ساحل خاموش این اتفاق را زمینه انقلاب پیشبینی کردم.
اولین باری که امام را دیدم هیچ وقت فراموش نمیکنم. دوستانی که در حزب تمدن اسلامی بودند به من زنگ زدند و گفتند آقای سبزواری اگر میخواهی امام را ببینی الان وقتش است.
شعرهای من در روزنامه این حزب چاپ میشد. من هم با خوشحالی همراه آنها به دیدن حضرت امام رفتم. حدود 30 نفر میشدیم. در آن جلسه از تبسم امام و لطفی که نسبت به ما داشتند، خوشم آمد و همان موقع هم شعر «خوش آمدی امام ما» را سرودم.
اصلا وقت نمیشد در محضر امام شعر بخوانم. 6.5 بار با یک جمع 30 نفره خدمت حضرت امام رسیدم.امام اصلا این حوصلهها را نداشت. آیتالله خامنهای موضوعشان فرق میکند. ایشان در جریان کارهای ادبی بودند و به کارهایم اشراف داشتند.
حضرت آیتالله خامنهای هم از قبل انقلاب شعرهای مرا دنبال میکرد سال 62 زمانی که رئیس جمهور بودن به من گفتند: آقای حمید! چرا شعرهایت را چاپ نمیکنی؟ به شوخی جواب دادم: آقا! منتظر دست خط شماست. ایشان فرمودند: برای هیچ کس این کار را نکردم، اما برای شما میکنم. بعد هم مقدمه کتاب سرود درد را خطاطی شده برای من فرستادند. در مقدمه کتاب آمده: انتشار آثار شاعر انقلابی و مخلص جناب اقای حمید سبزواری، پیشگامی برای غنیسازی گنجینه ادبیات انقلاب و عرضه آن به مشتاقان و هنر شناسان است.:merc567: