PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : نگاهی به ترانه های فارسی امروز (کارگاه هفتگی)



Mohamad
02-07-2011, 02:13 AM
در این محل قصد داریم تا ترانه های امروزی رو از منظر ادبی و محتوایی بررسی کنیم! تا هم برای دانش آموزان و دانشجویان مرتبط! مورد استفاده قرار بگیرد و هم کمکی به جریان ترانه سرایی!

برای جلسه اول ترانه ای انتخاب شده از ترانه سرایی گمنام(چرا رو مردم اسم میذاری! بگو نمی دونم کی گفته این ترانه رو!) که توسط خواننده ای .....(بازم نمی دونی دیگه!) اجرا شده.
ابتدا به سراغ متن کامل ترانه میریم و سپس به کنکاش می پردازیم!

تو کلاس منتظره
زنگ تفریح میشینم
تا که این زنگ برسه
تو حیاط تورو ببینم


سر زنگ هندسه
میگم این درسا بسه
کاشکی زود زنگ بخوره
دل به دلدار برسه


مبصر کلاس منم
توی درس عاشقی
تو کویر سینه ام
آی تو گل شقایقی


تا تو از در تو میای
تنبل کلاس میشم
توی امتحان عشق
گیج و بی حواس میشم


خوب دست منو خوندی
منو بدجوری سوزوندی
منو مثل یه برده
به کجا ها که نکشوندی

مدت زمان آهنگ : 4 دقیقه! ( با استفاده از موسیقی در سبک دی سی دی دیشیدی!)
موارد استفاده آهنگ : در جهت گرم کردن حضار در مجالس و ترغیب عزیزان به حضور بهم رسانیدن در وسط!!

بررسی بیت به بیت

تو کلاس منتظر زنگ تفریح میشینم
راوی در اینجا داره اشاره میکنه سر کلاس در حال انتظار کشیدنه که زنگ تفریح برسه ....مشخص نیست علتش گرسنگی خستگی رفتن به دستشویی یا چچیز دیگه ایه!
تا که این زنگ برسه توحیاط تورو ببینم
مشخص نیست راوی میخواد کیو تو حیاط ببینه! اگه دلدار مد نظر باشه که معلوم نیست چجوری اومده تو حیاط مدرسه...این امکانش هست که حیاط مدرسه مشرف باشه به جایی که دلدار درش حضور داره....در غیر اینصورت با توجه به اینکه ما مدارس مختلط نداریم این قسمت به شدت نگران کننده بوده و حکایت از تمایلات غیر اخلاقی راوی داره!

سر زنگ هندسه میگم این درسا بسه
راوی در این جا تلویحا اعلام می کنه که در رشته ریاضی تحصیل می کنه(راوی اشاره نمیکنه که کلاس هندسه 1 یا هندسه 2 و یا هندسه تحلیلی!)

کاشکی زود زنگ بخوره دل به دلدار برسه
اصولا زنگ سر ساعت مشخصی می خوره و راوی معلوم نیست منتظر چه عواملیه که زنگ زودتر بخوره
نکته دیگه احتمالا زنگ هندسه باید زنگ آخر باشه و دلدار در بیرون مدرسه باشه در غیر اینصورت اگه دلدار تو مدرسه باشه که..(مراجعه کنید به قسمت قبل)
این بیت اشاره کنایی به دستشویی رفتن بعد از کلاس نیز می تونه داشته باشه!

مبصر کلاس منم توی درس عاشقی
خوب باریکلا! البته معلوم نیست معیار انتخاب راوی برای مبصری چی بوده که سه گزینه محتمل به نظر میرسه
الف: راوی هیکلی و گنده تشریف دارن ب: راوی بچه ی درسخونیه(انزجار راوی از هندسه این گزینه رو کمرنگ می کنه ج:پاچه خواری و آدم فروشی!
در ادامه راوی اشاره میکنه : توی درس عاشقی
از اونجایی که این درس بین دروس طبقه بندی شده آموزش پرورش قرار نداره احتمالا باید این کلاس به صورت فوق برنامه توسط مدرسه برگزار شده باشه برای تیغ زدن اولیای محترم ! البته راوی در اینجا فروتنی به خرج داده و مبصر بودنش رو منحصر به این کلاس اعلام می کنه

تو کویر سینه ام آی تو گل شقایقی

بدون شرح! راوی از استعاره و تشبیه دراینجا استفاده کرده


تا تو از در تو میای
معلوم نیست دلدار چه جوری وارو کلاس میشه ؟! دلدار یا باید معلم باشه یا ناظم! خوب اگه دلدار عضو کادر دبیرستان باشه وارو بعد جدیدی میشیم که بخشی از ابهامات رو حل کرده و یه سری ابهامات جدید ایجاد می کنه....از اونجایی که راوی با توجه به اشاره ای که به درس هندسه داشته باید در مقطع دبیرستان تحصیل کنه
که در دبیرستان هم اصولا از جنس مخالف در کادر استفاده نمیشه.!! (به دلیل مباحث فرامتنی از این قسمت میگذریم) اگر دلدار عضو کادر مدرسه نبوده باشه معلوم نیست که چجوری وارد کلاس شده؟! و چه عاقبتی در پیش خواهد داشت!
تنبل کلاس میشم
خوب از همینجا خدمت دلدار اعلام می کنیم که نکن اینکارو! از طرف دیگه علت ضعف علمی راوی نیز آشکار میشه
توی امتحان عاشقی خنگ و بی حواس میشم
این امتحان عاشقی مشخص نیست به چه صورت به عمل میاد؟ شفاهی ؟تشریحی ؟ عملی؟!
اصولا آدم در اثر ضربه ای چیزی گیج و بی حواس میشه ! چه می کنه این امتحان عاشقی!!

خوب دست منو خوندی
مشخص نیست راوی چه قصدی داشته که دلدار دستش رو به خوبی خونده ؟!
منو بدجوری سوزوندی
راوی اعلام نمی کنه که این سوختگی از چه موضعیه !!
منو مثل یه برده به کجاها که نکشوندی
نکته قابل ذکر اینه که از برده معمولا بیگاری میکشن و به جایی نمی کشوننش!! راوی این نکته رو مستور میذاره که دلدار به کجاها کشیدتش که ایشون به شدت سر کلاس در انتظار به سر میبرن که دلدار بیاد ایشون رو به اونجا ها بکشتشون!

در همین جا پایان اولین جلسه این کارگاه رو اعلام می کنم و امیدوارم که بهره لازم رو برده باشین . انشا ا...در آینده به ترانه های بیشتری بپردازیم.

(حق انتشار برای نگارنده محفوظ است!)

Mohamad
02-07-2011, 02:13 AM
خوشگلا باید برقصن!
(هم خوان ها)
"خشگلا باید برقصن
نبینم که بازنشستی منتظر چی هستی؟
تو جشن شب نشینی باید پاشی برقصی، باید پاشی برقصی

خوشگلا باید برقصن
خوشگلا باید برقصن
خوشگلا باید برقصن
خوشگلا باید برقصن"

آخ من قربون اون صورت خوشگلت برم
تو دلت غم نشینه قربون اون دلت برم
پاشو باز با من برقص تا گل بریزم زیر پات
تا به آتیش بکشی صحنه رو با دلبری هات

(هم خوان ها)
خوشگلا باید برقصن
خوشگلا باید برقصن
خوشگلا باید برقصن
خوشگلا باید برقصن"

تو اگه میخوای برات زمستونو بهار کنم
واسه تو از آسمون ستاره رو شکار کنم
تو گل یاس منی دشت شقایق واصه چی؟
تا منو داری دیگه این همه عاشق واصه چی؟

(هم خوان ها)
خوشگلا باید برقصن
خوشگلا باید برقصن
خوشگلا باید برقصن
خوشگلا باید برقصن"

چه خوبه با تو بودن فدات بشم الهی
تو عشق آخرینی راستی چقدر تو ماهی
مثل نگاه اول روزهای آشنایی
هنوز برام شیرینی دختر قصه هایی
دختر، دختر دختر قصه هایی...

(هم خوان ها)
خوشگلا باید برقصن
خوشگلا باید برقصن
خوشگلا باید برقصن
خوشگلا باید برقصن"


متن اقتباسی از ترانه فوق

ابتدا یک نمای خارجی از یک استریپ کلاب کهنه و قدیمی رو میبینیم.تصویر کات می شود به پشت صحنه این کلاب.خوشگل مورد نظر!! را می بینیم که مغموم و با اشک های ماسیده بر روی یک صندلی نشسته و یک نوار تست حاملگی در دست دارد.خوشگل مورد نظر پوشش مناسبی ندارد(البته اگر بشه گفت پوشش!!)
تصویر کات میشود به داخل سالن.تعداد زیادی از آقایون محترم با شور و اشتیاقی خاصی چشم به صحنه خالی دوخته اند.هیچ خوشگلی به روی صحنه تشریف نمی آورد.حضار محترم کم کم به صورت یک صدا دم گرفته و فریاد بر می اورند:
خوشگلا باید برقصن
خوشگلا باید برقصن
خوشگلا باید برقصن
خوشگلا باید برقصن
در پشت صحنه مرد جوانی را می بینیم که با اضراب و نگرانی به سراغ خوشگل می رود.خوشگل نگاه غضبناکی تحویل او می دهد.
مرد لبخندی به روی لب میاورد و رو به خوشگل:
نبینم که بازنشستی منتظر چی هستی؟
تو جشن شب نشینی باید پاشی برقصی، باید پاشی برقصی
خوشگل بر افروخته و می شود و با عصبانیت نوار تست را به سمت مرد پرتاب می کند
_میدونی این چیه؟
_ چی چیه ؟ (نوار را در دست می گیرد)این!! خوب این یه نوار تست حاملگیه که وقتی شما روش قضای حاجت بفرمایید نشون میده که به سلامتی در چه وضعی هستی...چطور نمی دونی عزیزم این همه مگه تو این سریالا مثل لاست ندیدی زرت و زرت ازش استفاده می کنن؟
_احمق اونو میدونم....جوابشو میگم... جوابش مثبته!
_به به ..به سلامتی خدا ببخشه مبارک باشه
_مرتیکه ....بیب...بیب ...بچه تواه!!
_چی ؟ (با کف دست به سرش می کوبد) چطور ممکنه؟
_چطور ممکن نیست...مال همون موقعیه که داشتی گل عشقو تو دلم میکاشتی...الان جوونه زده!!
(صدای بلند حضار به گوش می رسد)
خوشگلا باید برقصن
خوشگلا باید برقصن
خوشگلا باید برقصن
خوشگلا باید برقصن
_عزیزم حالا نه ما وقت داریم که راجع به این گل نوشکفته بحث کنیم...جان مادرت پاشو برو رو صحنه...
_من دیگه از دست کارای تو خسته شدم از جامم تکون نمی خورم
(مرد با حالت التماس جلوی خوشگل زانو می زند)
آخ من قربون اون صورت خوشگلت برم
تو دلت غم نشینه قربون اون دلت برم
پاشو باز با من برقص تا گل بریزم زیر پات
تا به آتیش بکشی صحنه رو با دلبری هات

_بیشین بینیم بابا.....کور خوندی...تو منو اغفال کردی...تو یه ذره شرف و انسانیت نداری..آخه مرتیکه من الان توله تو تو شیکممه ....بارم شیشه اس کجا پاشم برم
_توله کجا بود عزیز من!! این جونور فوق فوقش الان اندازه یه باقالیه!! همین یه امشب رو برو رو صحنه.....(خوشگل به زیر گریه می زند)
_چیه عزیزم؟
_هق...هق...یاد اون روزی افتادم که باغچه معصومیتمو با چنگال بی مهرت شخم میزدی !!....
_عزیزم اون موقع شب بود!!
_حالا هرکوفتی که بود......خاک بر سر من بکنن که خودمو حروم تو کردم...من احمقو بگو که اون همه خاطر خواهو ول کردم واسه خاطر توی......
(صدای حضار با خشم بیشتر)
خوشگلا باید برقصن
خوشگلا باید برقصن
خوشگلا باید برقصن
خوشگلا باید برقصن
مرد در حالی کهخوشگل را درآغوش می گیرد:
تو اگه میخوای برات زمستونو بهار کنم
واسه تو از آسمون ستاره رو شکار کنم
تو گل یاس منی دشت شقایق واصه چی؟
تا منو داری دیگه این همه عاشق واصه چی؟

_همین دیگه فقط با زبونت من خر میکنی
_عزیزم پاشو یه امشب رو برو صحنه رو به آتیش بکش ...بابا من بدهکارم خوبه پس فردا بیفتم زندان؟ اون موقع کی میخواد خرج تو واین گل نشکفته رو بده؟(خوشگل مرد را پس کی زند)
_مرتیکه خرج توام که من دارم میدم!!
_عزیزم من واقعا متاسفم ولی حالا یه غلطی کردم پاشم وا میستم...(لبخند موذیانی ای می زند)همش تقصیر توئه که آنچنان آدمو به آتیش میکشی که عنان از کف میده..
_خیر سرت حداقل یه کپسول آتش نشانی تو جیبت میذاشتی که الان دچار آین سوختگی نمیشدیم(به شکم خود اشاره می کند)
(تصویر حضار رو میبینیم که از شدت خشم در حال پایین آوردن سقف هستند)
خوشگلا باید برقصن
خوشگلا باید برقصن
خوشگلا باید برقصن
خوشگلا باید برقصن
خوشکل از جا برخواسته و بسوی دیگر اتاق می رود...مرد نیز به دنبال او می رود و دستانش را روی شانه های خوشگل می گذارد و رو به او می کند:
چه خوبه با تو بودن فدات بشم الهی
تو عشق آخرینی راستی چقدر تو ماهی
مثل نگاه اول روزهای آشنایی
هنوز برام شیرینی دختر قصه هایی
دختر، دختر دختر قصه هایی...
_خیله خوب بابا ولی فقط همین امشب
_باشه عزیزم
خوشگل به صحنه میرود و با استقبال شدید حضار مواجه میشودد.مرد از لای در در حال نظاره است.خوشگل مشغول به آتش کشیدن صحنه و حضار است!!.... مرد دسته ای پول از جیبش بیرون آورده و می شمارد.سپس رو به دوربین چشمکی می زند.

پایان

Mohamad
02-07-2011, 02:23 AM
برای این جلسه ترانه ای که انتخاب شده نامش هست "مردی گفتن! زنی گفتن!..."از خواهر هنرمند متعهد نجیب و مقبول سوزان روشن!! در ادامه میریم که داشته باشیم کارگاه رو :

به دلیل پتانسیل بالای این ترانه ضمن تفسیر متن سعی می کنیک تصویرسازی توامان نیز داشته باشیم.ابتدا متن ترانه



مردی گفتن زنی گفتن
شرمی و حیایی گفتن
چه قده تو بی حیایی!!

مردی گفتن زنی گفتن
شرمی و حیایی گفتن
چه قده تو ناقلایی!!

دستت رو بکش از رو پام
خودت رو نزن به اون راه
میدونی که من اصیلم
دختر ایرونیم

مردی گفتن زنی گفتن
شرمی و حیایی گفتن
چه قده تو بی حیایی!!

مردی گفتن زنی گفتن
شرمی و حیایی گفتن
چه قده تو ناقلایی!!


اول با حرفات به حرفم بیار
بعدش با چشمات به دستم بیار
اگه که بهت خندیدم
میتونی کنارم بیایی


مردی گفتن زنی گفتن
شرمی و حیایی گفتن
چه قده تو بی حیایی!!

مردی گفتن زنی گفتن
شرمی و حیایی گفتن
چه قده تو ناقلایی!!


چشات که تو خالیه
حرفات که تکراریه
شرم و حیام نداری
اینم یه بیماریه

کارات گرفتاریه
حرفات که تکراریه
شرم و حیام نداری
عشق تو تو خالیه


مردی گفتن زنی گفتن
شرمی و حیایی گفتن
چه قده تو بی حیایی!!

مردی گفتن زنی گفتن
شرمی و حیایی گفتن
چه قده تو ناقلایی!!


هزار هزار گرفتار
به عشق من خریدار
به دام من اسیرن
دست از سر من تو بردار


هزار و یک بهونه
حرفای عاشقونه
تو گوش من میخوندن
عاشقای دیوونه

مردی گفتن زنی گفتن
شرمی و حیایی گفتن
چه قده تو بی حیایی!!

مردی گفتن زنی گفتن
شرمی و حیایی گفتن
چه قده تو ناقلایی!!







خوب حالا به سراغ بررسی تصویری میریم

مردی گفتن زنی گفتن
شرمی و حیایی گفتن
چه قده تو بی حیایی!!

مردی گفتن زنی گفتن
شرمی و حیایی گفتن
چه قده تو ناقلایی!!


راوی (همون خواهر روشن) اینجا کار رو با یه غافلگیری شروع میکنه.چند حالت میشه تصور کرد.
یکی اینکه خواهر سوزان با یک چادر گل گلی تو صف نونوایی ایستاده و یه آقای سیبیل کلفتی نفر بعدی ایشون هستن که مشغول تحقیق و اکتشاف! در راوی هستن که یهو با این برخورد قاطع روبهرو میشن.......
از اونجایی که مسئولین ما با درایت بالا پیش بینی چنین فجایعی رو داشتن صف ها رو زنونه و مردونه کردن بنابراین چنین توتطئه ای صورت نمی گیره و فرض بالا باطل است.
با توجه به درایت مسئولین نمیشه تصور کرد که اتوبوس یا جاهای دیگه ای هم محل وقوع حادثه بوده باشه پس بنابراین میشه حدس زد که راوی یک شیوه روایت پیچیده و تحت تاثیر دیدن فیلمهای برادران تارانتینو و لینچ!! رو برگزیده که حالا ما میریم تا روایت اصلی رو بررسی کنیم




میشه تصور کرد که راوی این قسمت رو بجای بار اعتراضی و نکوهشی با بار تشویقی و ترغیبی (به شیوه چشمک و ارسال بوسه از راه دور) مدنظر داشته و به صورت تلویحی اعلام رضایت میدارن...اما از اینجا به بعد داستان رو طی یک فلاش بک خواهیم دید


دستت رو بکش از رو پام
خودت رو نزن به اون راه
میدونی که من اصیلم
دختر ایرونیم


در اینجا ما میبینیم که بی حیا راوی رو غافلگیر کرده ( تصور کنید که راوی و بی حیا پشت یک میز نشسته اند و بی حیا در حالی که خودش رو به اون راه میزنه! پای راوی رو مورد نوازش قرار میده که راوی برافروخته شده(البته معلوم نیست بعد از گذشت چه زمانی!) و فریاد بر میدارد که دستت رو بکش ای بی حیا خودت رو به اون راه نزن....میدونی که من اصیلم ( راوی معلون نیست که چجوری اصالت خودش رو اعلان کرده که اصیل بودن خودش خودش رو امری بدیهی میدونه) ......دختر ایرونیم! راوی اینجا مانیفستی رو صادر میکنه که اوصلا اینجور بی حیایی ها مختص اجنبی ها بوده و اصلا این وصله ها به دختر ایرونی نمی چسبه!(عجب!!)

البته راوی میتونست به شکل اخلاقی هم انزجار خودش رو اعلام کنه که ما اینجا شیوه اخلاقی رو هم برای اصلاح الگوی رفتار و حیا میاریم:

بعد از اونکه بی حیا ناحیه مورد نظر رو مورد اصابت قرار میده راوی باید تکونی آرومی به خودش بدهد و آروم به بی حیا تذکر بده..ولی راوی خودش رو به اون راه میزنه و میگه چیو ؟ در اینجا راوی بلند اعلام میکنه بس میکنی یا بگم؟!......بگم؟! و در یک حرکت ضربتی دست بی حیا رو از زیر میز بالا آورده و دست بی حیا و ناقلا رو رسوا می کنه! و میگه چنگال کثیفت رو از روی پاهای من بکش ای مفسد اقتصادی...ببخشید ای بی حیا
البته این شیوه منتقدانی هم داشته و یکی از حضار بلند شده و رو به راوی میگه خوب چرا بعد از 4 سال ...ببخشید منظورم 4 دقیقه دست این بی حیا رو آشکار کردی؟ آیا جز این است که تو ........( از ادامه این ماجرا صرف نظر کرده و به ادامه داستان می پردازیم)


اول با حرفات به حرفم بیار
بعدش با چشمات به دستم بیار
اگه که بهت خندیدم
میتونی کنارم بیایی


بعد از قسمت قبل بی حیا ابراز پشیمانی نموده و راوی با دیدن شدت تالم و تاثر سعی میکنه به بی حیا توضیح بده که برادر من بی حیایی هم قانون و چارچوب داره ...حالا بیشین تا برات بگم!

راوی اول توضیح میده که بیا سر حرف رو باز کن ...یه (...)ی چیزی....سپس یه چشمکی گوشه چشمی ....در پاسخ اگر بهت خندیدم بعد پسرخاله شو!

(گفتنی است شیوه و دستورات بالا در کتابی به نا شیوه های کلاسیک چراغ زدن و نخ دادن یا سیر و سلوک عارفانه مدرن در بازار موجوده....و این کتاب فروش بسیار قابل توجهی هم داشته گویا که نمودارهای و دادهای آماری کتاب هم توسط انتشارات مربوطه منتشر شده که از موفقیت این کتاب حکایت داره)


چشات که تو خالیه
حرفات که تکراریه
شرم و حیام نداری
اینم یه بیماریه

کارات گرفتاریه
حرفات که تکراریه
شرم و حیام نداری
عشق تو تو خالیه


در ادامه بی حیا اموزه های راوی رو آویزه گوشش میکنه و سعی میکنه اونا رو به کارببره....ولی راوی که شاهد هنرنمایی بی حیاس پی به بی استعدادی بی حیا برده و اعلام میکنه بابا اصلا اینکاره نیستی ....شرم و حیا هم که نداری!!
(گویا بی حیا خیلی جدی گرفته بوده قضیه بی حیایی رو و جدی جدی سعی کرده خودش رو نزنه به اون راه و همون اصول کلاسیک رو به کار ببره و راوی هم با استفاده از اسفهام انکاری بی حیا رو متوجه کمکاریش بکنه!)


هزار هزار گرفتار
به عشق من خریدار
به دام من اسیرن
دست از سر من تو بردار


هزار و یک بهونه
حرفای عاشقونه
تو گوش من میخوندن
عاشقای دیوونه




بعد از اینکه راوی میگه برو بابا اینکاره نیستی بی حیا ناراحت شده و به راوی میگه که من که اصول خودتو پیاده کردم..اشکال از تو خودته به من ربطی نداره

در اینجا راوی عصبانی شده و سعی میکنه با استفاده از مدارک موجود از اصول و قواعد و همچنین شرم و حیای خودش !! دفاع بکنه و میگه که
چی!!! شیوه من ناکارآمده؟ شما مثنکه اطلاع نداری من خودم هزارتا کشته مرده دارم......همینجوریش مشتری پام خوابیده...اصن تورو چه به این حرفا؟! صدها عاشق دیوونه میومدن در گوش من از اون حرفا میزدن!(البته منظور حرفای عاشقونس!) شما اصن میدونی این شیوه ومتد من چقدر طرفدار داره؟ تازه کتابشم دراومده و به شدت موفق بوده.....جدا از این امروزه هزاران نفر دارن از شیوه من الگوبرداری میکنن....تازه اون فیلمه هم ساختگیه!
(احتمالا منظور فیلمی است که از حریم خصوصی راوی منتشر شده و البته راوی تکذیب کرده که این فیلم ساختگی بوده و برای لکه دار کردن عفت و اصالت راوی به بازار عرضه شده که البته راوی در ترانه خودش بهش اشاره ای نکرده)

در جواب بی حیا میگه که خوب چندتا از این کشته مرده ها رو نشون بده دیگه...اگه کارامده پس چرا همش داری مگس میپرونی؟..........


در ادامه ما میبینیم که مناظران بی حیا و راوی ادامه داشته و کم کم صحنه ار فلاش بک خارج شده و به صحنه اول برمیگرده که ما بی حیا و راوی رو در کنار هم و نزدیک بهم(خیلی نزدیک بهم!) و در حالتی صمیمانه(خیلی صمیمانه!) و در .....(دیگه از اینجا به بعدش رو هم می خواین توضیح اضافی بدم؟! پس حریم خصوصی و حقوق شهروندی چی میشه؟)
خلاصه اینکه کنار همن و به توافق رسیدن و این فلاش بک ها خاطرات مربوط به آشناییشون بوده.





خوب در اینجا جلسه سوم رو به پایان میبریم البته پیچیدگی این جلسه به خاطر پیچیدگی خود ترانه بود وبس.

Mohamad
02-07-2011, 02:25 AM
آیا موشول اینا همون پارمیداست؟
آیا بالاخره حلقه مفقوده رپ فارسی پیدا می شود؟؟؟
جواب همه سوال های زیر :

بله موشول اینا همون پارمیداست
باور نمی کنید
5 پاراگراف زیر را بخوانید تا باور کنید:

1. مسئله اول مسئله کرواسی است از آنجا که در آهنگ پارمیدا شاعر اشاره دارد که " تو سرما هم بی کاپشنی " احتمال حضور پارمیدا یا موشول اینا در مملکت سردی چون کرواسی افزایش می یابد چرا که طبق گفته های شاعر داف مفقوده از بنیه ی خوبی بر خوردار است.
2. شاعر در جایی می فرماید سلام ساسی خوبی من فرونوشم بعد می فرمایند ف ف نمی دونی موشول اینا کوشن؟
این دلیل بر این است که موشول اینا فرنوش نمی باشد پس فرنوش باید احتمالا دوست موشول اینا یا فامیل شان باشد. و این یک سر نخ است. در جای دیگر شاعر اشاره دارد که "سیاه میاه شدی تو که سیاه میاه نبودی موشی کجا رفتی سمت عربستان سعودی" این نکته انحرافی است زیرا ممکن است ما فکر کنیم شاعر در ای موقع موشول اینا یا پارمیدا را خطاب قرار می دهد در حالی که روی سخنش با فرنوش است چرا که با توجه به گرم بودن عربستان سعودی و امکان انتقال بیماری او در ناحیه تحتانی بدنش واکسن زده پس احتمال حضور موشول اینا در عربستان منتفی است .
3. مورد بعدی بحث زبان انگلیسی است که در اهنگ پارمیدا شاعر می فرماید " دوست دارم بیای بام پاریس یا که بریم جزایر مارماریس" همچنین نام بردن از چند کشور دیگر بیانگر این مطلب است که پارمیدا علاقه ی زیادی به مسافرت خارجی دارد و برای اینکه با مشکل مواجه نشود رو به یادگیری زبان آورده چنان که در آهنگ موشول اینا شاعر می گوید " پسر پسر عموی نا تنی پدرت قرار بیاد خونتون بت انگلیسی یاد بده " این هم دلیل دیگری بر این که پارمیدا همان موشول است.
4. بحث بعدی بحث آیس پک است که شاعر می فرماید " خوشمزه تر از آیس پکی" علاقه بیش از حد شاعر به آیس پک شکلاتی باعث شده تا پارمیدا به کشور دیگری سفر کرده و کلا خود را شکلاتی نموده تا مورد پسند شاعر قرار گیرد " بردنت پختنت شکلاتی شد تنت" حال آنکه تغییر لحجه پارمیدا یا موشول اینا به مزاج شاعر خوش نمی آید " مردشورتو ببرن با این ساسی گفتنت "
5. پارمیدا از هیکل خوبی بر خوردار است " تو مدلی مدل دی اند جی " فلذا این توانایی را دارد که دامن کوتاه بپوشد و می بینیم که شاعر می فرماید " موشول اینا کوجان دنبال دامن کوتاه ان " همچنین داف نامبرده می تواند از دامن کوتاه مذکور برای رونق کار مدلی خود نیز بهره ببرد.
آما چرا موشول اینا :
شاید بتوان گفت که انتخاب نام مستعار موشول اینا به دلیل غیرتی بودن شاعر که از مصرع " خانوم بدو برو حجابتو رعایت کن " مفهوم می گردد باشد.
دلیل دیگر می تواند این باشد که شاعر علاقه ای ندارد که نزد مخاطبانش فردی هول (Haval ) جلوه کند.
دلیل دیگری ناتوانی شاعر در یادگیری نام پارمیدا است این نا توانی به حدی آشکار است که شاعر در آهنگ پارمیدا از درست صدا کردن داف مورد نظر عاجز می شود " آخ فدات بشم آرمیتا "