Sara12
02-04-2011, 11:56 PM
Mr and Mrs Jones very seldom go out in the evening, but last Saturday, Mrs Jones said to her husband, 'There's a good film at the cinema tonight. Can we go and see it?'
Mr Jones was quite happy about it, so they went, and both of them enjoyed the film.
They came out of the cinema at 11 o'clock, got into their car and began driving home. It was quite dark. Then Mrs Jones said, 'Look, Bill. A woman’s running along the road very fast and a man's running after her. Can you see them?
Mr Jones said, ‘Yes, I can.' He drove the car slowly near the woman and said to her, 'Can we help you?'
'No, thank you,' the woman said, but she did not stop running. 'My husband and I always run home after the cinema, and the last one washes the dishes at home!'
آقا و خانم جونز به ندرت هنگام عصر بيرون ميرفتند، اما شنبهي گذشته، خانم جونز به شوهرش گفت: امشب سينما يك فيلم خوب دارد. ميتوانيم برويم و آن را ببينيم؟
آقاي جونز بسيار خوشحال شد، در نتيجه (به سينما) رفتند، و هر دو از فيلم لذت بردند.
ساعت 11 از سينما خارج شدند، رفتند داخل ماشينشان و به سمت خانه حركت كردند. (هوا) كاملا تاريك بود. در آن هنگام خانم جو گفت: نگاه كن، بيل. يك زن كنار جاده در حال دويدن است و يك مرد نيز پشت سر او در حال دويدن است. ميتواني آنها را ببيني؟
آقاي جونز گفت: بله، ميبينم. او آهسته ماشينش را به سمت آن زن راند و به او گفت: ميتوانيم كمكتان كنيم؟
آن زن گفت: نه، متشكرم. ولي توقف نكرد (همچنان به راهش ادامه داد). "من و شوهرم هميشه بعد از سينما به سمت خانه ميدويم، و نفر آخر ظرفها را ميشويد"
Mr Jones was quite happy about it, so they went, and both of them enjoyed the film.
They came out of the cinema at 11 o'clock, got into their car and began driving home. It was quite dark. Then Mrs Jones said, 'Look, Bill. A woman’s running along the road very fast and a man's running after her. Can you see them?
Mr Jones said, ‘Yes, I can.' He drove the car slowly near the woman and said to her, 'Can we help you?'
'No, thank you,' the woman said, but she did not stop running. 'My husband and I always run home after the cinema, and the last one washes the dishes at home!'
آقا و خانم جونز به ندرت هنگام عصر بيرون ميرفتند، اما شنبهي گذشته، خانم جونز به شوهرش گفت: امشب سينما يك فيلم خوب دارد. ميتوانيم برويم و آن را ببينيم؟
آقاي جونز بسيار خوشحال شد، در نتيجه (به سينما) رفتند، و هر دو از فيلم لذت بردند.
ساعت 11 از سينما خارج شدند، رفتند داخل ماشينشان و به سمت خانه حركت كردند. (هوا) كاملا تاريك بود. در آن هنگام خانم جو گفت: نگاه كن، بيل. يك زن كنار جاده در حال دويدن است و يك مرد نيز پشت سر او در حال دويدن است. ميتواني آنها را ببيني؟
آقاي جونز گفت: بله، ميبينم. او آهسته ماشينش را به سمت آن زن راند و به او گفت: ميتوانيم كمكتان كنيم؟
آن زن گفت: نه، متشكرم. ولي توقف نكرد (همچنان به راهش ادامه داد). "من و شوهرم هميشه بعد از سينما به سمت خانه ميدويم، و نفر آخر ظرفها را ميشويد"