PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ادبیات؛ یک ابزار مهم



king 2011
02-03-2011, 03:13 PM
ادبیات؛ یک ابزار مهم


http://img.tebyan.net/big/1389/11/51124150164246736150227255179115139727739.jpg (http://www.tebyan.net/bigimage.aspx?img=http://img.tebyan.net/big/1389/11/13375711912191522042212507191517030118135.jpg)
آیا بعد از سی سال گذشتن از تاریخ انقلاب اسلامی متولی فرهنگی این حوزه و نویسنده تکلیف خود را با مقوله ادبیات داستانی روشن کرده است یا خیر؟ روشن تر می‌پرسم: انتظار جامعه از این نوع ادبیات داستانی چیست؟
پس از پاسخ به‌این پرسش است که می‌توانیم از خود بپرسیم که: حال برای استفاده بهینه‌تر و حرفه‌ای‌تر کردن ادبیات انقلاب اسلامی، چگونه و از چه ابزارهای داستانی باید استفاده کرد؟ چه‌بسا اساسی‌ترین علت عدم تالیف داستان و رمان‌های درخشان و تاثیرگذار با موضوع انقلاب اسلامی، توجه نکردن به ‌ذات و جوهره ادبیات داستانی باشد. خطای بزرگ استراتژی این است که انتظار داشته باشیم ادبیات داستانی یک رویداد مهم اجتماعی سیاسی مثل انقلاب اسلامی و یا دفاع مقدس را توجیه کند. در حالی که وقایع و انقلاب‌های مهم تاریخ بشری مثل انقلاب‌اسلامی مبرا از توجیه است. ضمن این که ادبیات داستانی ابزاری نیست که در این راه خرج شود. اما همین ابزار اگر مناسب به‌کار گرفته شود می‌تواند یک واقعه تاریخی فرهنگی را ماندگار و ابدی کند.
نویسنده خوب حرفه‌ای با ابزار داستانی می‌تواند یک واقعه تاریخی سیاسی و فرهنگی را در عصر خود و قرن‌های بعد به‌خواننده نشان دهد. نویسنده، خواننده را به ‌سفر زمان و لحظه‌ها می‌برد. او خواننده را وارد یک مقطع مهم و تاثیرگذار تاریخی مثل انقلاب اسلامی یا دفاع مقدس می‌کند تا خواننده آن لحظه‌های ناب را با پوست و گوشت خود لمس کند و ببیند؛ ادبیات داستانی انتقال حس درونی یک واقعه یا لحظه است به‌خواننده. ادبیات داستانی عواطف خفته خواننده را بیدار می‌کند و به‌غلیان وامی‌دارد که البته از این راه درک خواننده از وقایع سرشارتر و عمیق‌تر می‌شود. تاکید می‌کنم وظیفه ادبیات داستانی نشان دادن لحظه‌های ناب زندگی است با جان و دل. بی‌شک این نشان دادن ابزارهایی مثل ذهن و تخیل؛ فرم، افسانه و فولکلور، عشق و... می‌طلبد.

ادبیات داستانی انتقال حس درونی یک واقعه یا لحظه است به‌خواننده. ادبیات داستانی عواطف خفته خواننده را بیدار می‌کند و به‌غلیان وامی‌دارد که البته از این راه درک خواننده از وقایع سرشارتر و عمیق‌تر می‌شود.


ادبیات داستانی با استفاده از ابزارهای خاص خود یک واقعه بزرگ تاریخی را با احساس عمیق نشان می‌دهد، توجیه نمی‌کند. به‌همین دلیل نویسندگانی که از پتانسیل و جوهره ذاتی ادبیات داستانی استفاده مناسب کرده اند، خالق رمان‌های ماندگار تاریخی شده‌اند حتی اگر آن رمان افسانه یا تخیل ذهن محض نویسنده بوده باشد.
اگر به‌رمان‌های معروف جهان رجوع کنیم، هیچ‌کدام توجیه‌گر یا مدافع محض یک رویداد مهم تاریخی نبوده اند. نمونه بارز آن رمان عظیم «جنگ و صلح» لئو تولستوی، «سلاخ خانه شماره پنج» کورت ونه گات جونیر، «وداع با اسلحه» همینگوی یا «بینوایان» ویکتورهوگو. رمان جنگ و صلح مقاطعی از مبارزات مردم روسیه را هنرمندانه با استفاده از عناصر داستانی به‌تصویر می‌کشد، توجیه نمی‌کند یا بینوایان که اشاره‌ای است به‌انقلاب مردم فرانسه. هرچند این نظریه حکم مطلق نیست و تجربه ‌و برداشت نویسنده از ادبیات داستانی انقلاب است.با این دیدگاه، نویسنده بهتر می‌تواند واژه‌های مقدسی مثل ایثار، عشق، محبت و شهادت و... که مبنا و پایه انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی بوده را به‌خوبی به‌خواننده منتقل کند. به‌نظر می‌رسد دلیل اینکه تابه‌حال استفاده از تکنیک ادبیات داستانی در موضوعی مثل انقلاب اسلامی، ابتر مانده یا لااقل راضی‌کننده نبوده، شاید برگردد به‌ انتظار بیجا و غیرمعقولی که متولیان فرهنگی ما از این ابزار و عناصر داستانی دارند. مثل این است که ما از آتش، سردی را بخواهیم! ذات آتش در گرمای اوست! ذات ادبیات داستانی نشان دادن و تحلیل هنرمندانه وقایع است به‌خواننده نه توجیه گر وقایع. بالطبع در این نشان دادن عمیق، می‌توان از عناصر داستانی مثل فرم، تخیل، فولکلور، طنز، سمبل و کنایه و حتی خیال پردازی استفاده کرد. شک نکنیم وقتی عناصر داستانی در جای درست خرج نشود، نتیجه معکوس می‌دهد.
اگر به‌این خطای استراتژی یا راهبردی توجه نشود، یکی از آفات آن می‌تواند تولید آثار ضعیف و کلیشه‌ای در حوزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس باشد و نتیجه اینکه سیاست‌های حمایتی و جشنواره‌ها هم بی‌تاثیر می‌ماند. اصرار بر خطای نخست، خطای بعد را هم پیش می‌آورد. یعنی به‌جای پرداختن به‌ریشه خطای استراتژیک ادبی؛ به‌تاثیرات منفی اشتباه اول غوطه ور می‌شویم.

خشت اول گر نهد معمار کج
تا ثریا می‌رود دیوار کج
سپس در روند خطای استراتژی اول به ‌این نتیجه می‌رسیم؛ نویسندگان ما از عناصر داستانی در حوزه داستان انقلاب‌اسلامی، استفاده بهینه نکرده اند؛ عناصری مثل فرم، تخیل، فولکلور، افسانه، عشق، نماد و سمبل و اینجور چیزها. این نگاه نپرداختن به‌علت‌ها و پرداختن به‌معلول است! بی‌شک نویسنده خوب در این عرصه وجود دارد و با همه این خطاهای استراتژی، معتقدم ادبیات انقلاب اسلامی رفته رفته راه خود را یافته و به‌رشد خود ادامه خواهد داد.
متاسفانه در سال‌های پس از انقلاب، ادبیات داستانی‌انقلاب، میدان را به‌نفع ادبیات داستانی دفاع مقدس خالی کرده و نحیف شده. هرچند باید قبول کرد که در طول جنگ این کار اجتناب ناپذیر بود! اما پس از آن چرا؟! عملکرد متولیان فرهنگی دفاع مقدس به‌جای برگرداندن ادبیات دفاع مقدس به‌پیکره ادبیات انقلاب، با تفکیک این دو حوزه از هم و حمایت‌های یک‌سویه و ناخواسته، عاملی شدند تا ادبیات داستانی انقلاب همچنان مهجور و ناتوان بماند. به‌شخصه با تفکیک حوزه‌های ادبیاتی مخالف هستم. تاکید و تقسیم بندی بی‌مورد و تعصب بر داستان نویس جنگ، داستان نویس انقلاب، جایزه کتاب دفاع مقدس، منتقد جنگ، ناشر دفاع مقدس و... عاملی شد تا لحظه‌ها و سوژه‌های بکر و جاندار انقلاب اسلامی در این 30 سال مورد استفاده بهینه قرار نگیرد و مهجور بماند. اتفاقات 30سال اخیر به‌اندازه چند قرن تاریخ ایران، بی‌نهایت سوژه‌ها و لحظه‌های بکر و ناب دارد برای نویسنده ایرانی و حتی خارجی. وقتی به‌علت‌ها توجه شود، آن وقت استفاده از تخیل، افسانه، عشق، اسطوره و... در ادبیات داستانی انقلاب اسلامی هم حل خواهد شد.:tajob: