Hidden
05-16-2010, 12:50 AM
http://i82.photobucket.com/albums/j253/mehran0/baybek-y.jpg
عباسيان در 132 هجري با بر اندازي امويان بر مسند خلافت ممالک اسلامي و مسلمانان جهان تکيه زدند . اولين خدمت عياسيان به خيل مردماني که ازآمدنشان اظهار شادماني مي نمودند ، کشتن ابو مسلم خراساني و برانداختن برمکيان بود البته همگي به حيله و خدعه !سي سال بعد از اين تاريخ يعني در سال 162 هجري قيام هاي ضد بغداد در قالب قيام خرميان در مناطق متعددي از ممالک تحت سلطه خلفاي عباسي شروع گرديد . خرميان که کلا به ضديت بر حکومت اعراب بر خاسته بودند ، عمدتا ترکيبي از جوانان و کشاورزان و افراد تهي دست بي شمار جامعه بودند که در سايه زراندوزي و عشرت گذاري خلفاي عباسي و امراي دست نشانده آنها هر روز بر تعداد چنين ناراضياني افزوده ميگرديد .
اولين پيروزي بابک بر خلفاي ظلم و جور زماني بود که وي علنا نداي مخالفت را سر داد . هر چند کساني چون افشين و مازيار در خفا با بابک پيمان اتحاد و هم رايي بسته بودند اما هيچگاه علنا مخالفت خود را بروز ندادند و اين دورويي و حيله گري آن دو را از افتخار اولين پيروزي بابک بي بهره گذارد . قاطعيت بابک در خصوص راهي که بر گزيده بود وي را قهرمان هزاران آزادي طلب زمان خود کرد . و چنين شد که بابک توانست پرچمي را که در آذربايجان بر افراشته بود به ولاياتي چون همدان و ديلمان و اصفهان و... حتي روم شرقي نيز ببرد و هزاران کس را در اين راه هم راي خود سازد .
عليرغم قتل ها و کشتار هاي دسته جمعي خرميان که تاريخ نگاران عرب نيز آنرا تاييد مي نمايند ، باز هم بابک فرياد آزادي بر اساس روابط انساني را سر ميداد و هيچگاه نفر اولي نبود که براي جنگ دست به شمشير ببرد . بدين ترتيب بابک مدت بيست و سه سال بدون تغيير موضعي که در روز اول مبارزه بر گزيده بود بي وقفه و شب و روز به مبارزه خود ادامه داد . پايداري وي در اين مدت طولاني و تحمل شديد ترين لطمات روحي و جاني و مالي در واقع دومين پيروزي بدون ترديد بابک به حساب مي آيد . پايداريي که وي در اين مدت از خود نشان داد چنان بي مثال و استثنايي است که تمامي تاريخ نگاران بدان معترفند . و اگر نبود تنگ نظري بسياري از دشمنان بابک ، به يقين وي را تنها نمونه پايداري در مبارزات تاريخي مي ناميدند . بابک پاي در راهي نهاده بود که در پايان راه پيروزي بدون ترديد در انتظار وي بود . و افشين همپيمان وي چنان در دالانهاي تو در توي ذلالت و دلبستگي به مقام و خيانت به دوستان و حتي اقوام سرگردان بود که راه رهايي را هم گم کرده بود . و اگر مي بينيم که خليفه معتصم نهايتا افشين را براي اجراي خدعه هاي درباري بر عليه بابک بر مي گزيند ، از روي همين سرگرداني و بي آرماني افشين است . چراکه افشين همه چيز خود را باخته است و توان تشخيص راه درست را در دالانهاي گمراهي گم کرده است . رويارويي با افشين در نبرد نهايي براي بابک حکم يک پيروزي ديگر را دارد . اين آخرين ترکش خليفه است و بابک از اين آخرين ترکش هم براي اثبات حقانيت و ادعاي خود سود مي جويد . ( هرکس که براي يک بارهم که شده بر سر سفره خليفه بنشيند خائن و متظاهر است ) . بابک مي خواهد در نبرد با افشين به هزاران خلق به ستوه آمده از ستم خلفا نشان بدهد که ( از ماست که بر ماست ! ) . مي خواهد تلخي جنگ داخلي و رويارويي هم بندهاي در بند را به مردم نشان بدهد . مي خواهد به مردم بگويد که در اين جنگ پيروزي از آن نفر سومي است که در ميدان حضور ندارد !
بابک در زمان دستگيري نيز پيروز است . چراکه با خدعه گرفتار ميشود نه با جنگ مردانه و عادلانه . سهل بن سنباط يکي از خائنان به نام تاريخ ، بابک را در مغاره اي تاريک به دست افشين مي سپارد . گويي از نگريستن بر چهره وي نيز وحشت دارد . اما بابک همچنان پيروز است . التماس نمي کند . وعده و وعيد نمي دهد . شرط نمي پذيرد . همانند بيست و سه سال پيش سر افراز و با اراده است . هنوز هم در خود توان مبارزه را مي بيند . دست و پايش را مي بندند تا ظلم خليفه جلوه عيني يابد . خليفه به نمايش قدرت مي انديشد و بابک با تمام توان به شکستن اين قدرت نمايشي جهد دارد . بابک در کاخ خليفه هم پيروز است . امان نامه نمي خواهد . سمت و منصب نمي پذيرد . صدايش نمي لرزد . تمامي نفرت خويش را در چشمانش و زبانش نثار خليفه و دستگاه ظلم و جور او مي سازد . بابک به پيروزي خود يقين دارد . چرا که وي اولين کسي است که قيام بالسيف ( قيام مسلحانه ) را عليه خلفاي ظلم پيشه عباسي بدعت نهاده است و از پايان کار سخت دل قوي است . ميداند که هم اکنون ميليونها انسان در اطراف و اکناف بلاد اسلامي در تدبير بر انداختن خلافت مستبدان هستند . اين براي بابک به معناي پيروزي است چراکه در شروع کار نيز در همين انديشه بود . وي نه طالب خلافت بود نه سرداري و نه اميري . بابک در آرزوي بيداري انسانها يي بود که شب و روز در برابر چشمانش جان مي کندند و خفت ها مي کشيدند . بابک ميخواست همين مردم به پوشالي بودن دستگاه خلافت پي ببرند و حالا که ميليونها هم راي و همفکر دارد پيروز است ، پيروز واقعي !او مرگ را نچشيد........
گئـچيب جـاندان اؤز ائليـه جـان وئره ن
بابكم من آذربـايجــان اوغلويـام
آنـا يوردا اوره كدن عئشق بسلــه يه ن
بـابكم من آذربـايجــان اوغلويـام
ايللــر بـويـو ، جـللاد بـوينـو بـورمـوشام
سينـه گـريب دوشمـه نيمـي يورموشام
ائللريميــن خـيــدمتينــده دورمـوشــام
بـابكم من آذربـايجــان اوغلويـام
بـاغلي قوللا معتصــم'دن قــورخمــاديم
اؤلوم گلدي من سؤزومدن چـيخماديم
آل قانيمي مه ير اوزه يـاخماديم
بـابكم من آذربـايجــان اوغلويـام
تـاريخيمــي آل قــانيمــلا يــازميشــام
قودوزلارا دريــن قـبير قــازميشـام
كيم دئييري من يولومو آزميشام
بابكم من آذربـايجــان اوغلويـام
هوندور داغـام سئللــر منــي ييخـمادي
دوشمنيم ده اوزومه خــور بـاخمادي
آخدي قانيم گؤز ياشلاريم آخمادي
بـابكم من آذربـايجــان اوغلويـام
سينمــده بير يـانـار اود وار سـؤنـولمـه ز
شرف يولو گئده ن يـولچو دؤنولمه ز
محببتيم ائللــريمــــــــدن اوزولمـــــه ز
بـاشـي اوجـــا آذربـايجـــان اوغلويـام
قودرتيمي اؤز ائليمدن آلميشــام
چـراغ اولـوب قــارانليقــدا يــانميشــام
ظفـر مـــارشــي وطنيمــده چالميشـام
بـابكم من آذربـايجـــان اوغلويـام
ايـران بــدن آذربـايجــان جــانيمديـــر
تـوركو ديلــي دامــارلاردا قــانيمديــر
بورا منه وطنيمــديــر شانيمــديـــر
بـابكم من آذربـايجــان اوغلويـام
یاشاسین آذربایجان
عباسيان در 132 هجري با بر اندازي امويان بر مسند خلافت ممالک اسلامي و مسلمانان جهان تکيه زدند . اولين خدمت عياسيان به خيل مردماني که ازآمدنشان اظهار شادماني مي نمودند ، کشتن ابو مسلم خراساني و برانداختن برمکيان بود البته همگي به حيله و خدعه !سي سال بعد از اين تاريخ يعني در سال 162 هجري قيام هاي ضد بغداد در قالب قيام خرميان در مناطق متعددي از ممالک تحت سلطه خلفاي عباسي شروع گرديد . خرميان که کلا به ضديت بر حکومت اعراب بر خاسته بودند ، عمدتا ترکيبي از جوانان و کشاورزان و افراد تهي دست بي شمار جامعه بودند که در سايه زراندوزي و عشرت گذاري خلفاي عباسي و امراي دست نشانده آنها هر روز بر تعداد چنين ناراضياني افزوده ميگرديد .
اولين پيروزي بابک بر خلفاي ظلم و جور زماني بود که وي علنا نداي مخالفت را سر داد . هر چند کساني چون افشين و مازيار در خفا با بابک پيمان اتحاد و هم رايي بسته بودند اما هيچگاه علنا مخالفت خود را بروز ندادند و اين دورويي و حيله گري آن دو را از افتخار اولين پيروزي بابک بي بهره گذارد . قاطعيت بابک در خصوص راهي که بر گزيده بود وي را قهرمان هزاران آزادي طلب زمان خود کرد . و چنين شد که بابک توانست پرچمي را که در آذربايجان بر افراشته بود به ولاياتي چون همدان و ديلمان و اصفهان و... حتي روم شرقي نيز ببرد و هزاران کس را در اين راه هم راي خود سازد .
عليرغم قتل ها و کشتار هاي دسته جمعي خرميان که تاريخ نگاران عرب نيز آنرا تاييد مي نمايند ، باز هم بابک فرياد آزادي بر اساس روابط انساني را سر ميداد و هيچگاه نفر اولي نبود که براي جنگ دست به شمشير ببرد . بدين ترتيب بابک مدت بيست و سه سال بدون تغيير موضعي که در روز اول مبارزه بر گزيده بود بي وقفه و شب و روز به مبارزه خود ادامه داد . پايداري وي در اين مدت طولاني و تحمل شديد ترين لطمات روحي و جاني و مالي در واقع دومين پيروزي بدون ترديد بابک به حساب مي آيد . پايداريي که وي در اين مدت از خود نشان داد چنان بي مثال و استثنايي است که تمامي تاريخ نگاران بدان معترفند . و اگر نبود تنگ نظري بسياري از دشمنان بابک ، به يقين وي را تنها نمونه پايداري در مبارزات تاريخي مي ناميدند . بابک پاي در راهي نهاده بود که در پايان راه پيروزي بدون ترديد در انتظار وي بود . و افشين همپيمان وي چنان در دالانهاي تو در توي ذلالت و دلبستگي به مقام و خيانت به دوستان و حتي اقوام سرگردان بود که راه رهايي را هم گم کرده بود . و اگر مي بينيم که خليفه معتصم نهايتا افشين را براي اجراي خدعه هاي درباري بر عليه بابک بر مي گزيند ، از روي همين سرگرداني و بي آرماني افشين است . چراکه افشين همه چيز خود را باخته است و توان تشخيص راه درست را در دالانهاي گمراهي گم کرده است . رويارويي با افشين در نبرد نهايي براي بابک حکم يک پيروزي ديگر را دارد . اين آخرين ترکش خليفه است و بابک از اين آخرين ترکش هم براي اثبات حقانيت و ادعاي خود سود مي جويد . ( هرکس که براي يک بارهم که شده بر سر سفره خليفه بنشيند خائن و متظاهر است ) . بابک مي خواهد در نبرد با افشين به هزاران خلق به ستوه آمده از ستم خلفا نشان بدهد که ( از ماست که بر ماست ! ) . مي خواهد تلخي جنگ داخلي و رويارويي هم بندهاي در بند را به مردم نشان بدهد . مي خواهد به مردم بگويد که در اين جنگ پيروزي از آن نفر سومي است که در ميدان حضور ندارد !
بابک در زمان دستگيري نيز پيروز است . چراکه با خدعه گرفتار ميشود نه با جنگ مردانه و عادلانه . سهل بن سنباط يکي از خائنان به نام تاريخ ، بابک را در مغاره اي تاريک به دست افشين مي سپارد . گويي از نگريستن بر چهره وي نيز وحشت دارد . اما بابک همچنان پيروز است . التماس نمي کند . وعده و وعيد نمي دهد . شرط نمي پذيرد . همانند بيست و سه سال پيش سر افراز و با اراده است . هنوز هم در خود توان مبارزه را مي بيند . دست و پايش را مي بندند تا ظلم خليفه جلوه عيني يابد . خليفه به نمايش قدرت مي انديشد و بابک با تمام توان به شکستن اين قدرت نمايشي جهد دارد . بابک در کاخ خليفه هم پيروز است . امان نامه نمي خواهد . سمت و منصب نمي پذيرد . صدايش نمي لرزد . تمامي نفرت خويش را در چشمانش و زبانش نثار خليفه و دستگاه ظلم و جور او مي سازد . بابک به پيروزي خود يقين دارد . چرا که وي اولين کسي است که قيام بالسيف ( قيام مسلحانه ) را عليه خلفاي ظلم پيشه عباسي بدعت نهاده است و از پايان کار سخت دل قوي است . ميداند که هم اکنون ميليونها انسان در اطراف و اکناف بلاد اسلامي در تدبير بر انداختن خلافت مستبدان هستند . اين براي بابک به معناي پيروزي است چراکه در شروع کار نيز در همين انديشه بود . وي نه طالب خلافت بود نه سرداري و نه اميري . بابک در آرزوي بيداري انسانها يي بود که شب و روز در برابر چشمانش جان مي کندند و خفت ها مي کشيدند . بابک ميخواست همين مردم به پوشالي بودن دستگاه خلافت پي ببرند و حالا که ميليونها هم راي و همفکر دارد پيروز است ، پيروز واقعي !او مرگ را نچشيد........
گئـچيب جـاندان اؤز ائليـه جـان وئره ن
بابكم من آذربـايجــان اوغلويـام
آنـا يوردا اوره كدن عئشق بسلــه يه ن
بـابكم من آذربـايجــان اوغلويـام
ايللــر بـويـو ، جـللاد بـوينـو بـورمـوشام
سينـه گـريب دوشمـه نيمـي يورموشام
ائللريميــن خـيــدمتينــده دورمـوشــام
بـابكم من آذربـايجــان اوغلويـام
بـاغلي قوللا معتصــم'دن قــورخمــاديم
اؤلوم گلدي من سؤزومدن چـيخماديم
آل قانيمي مه ير اوزه يـاخماديم
بـابكم من آذربـايجــان اوغلويـام
تـاريخيمــي آل قــانيمــلا يــازميشــام
قودوزلارا دريــن قـبير قــازميشـام
كيم دئييري من يولومو آزميشام
بابكم من آذربـايجــان اوغلويـام
هوندور داغـام سئللــر منــي ييخـمادي
دوشمنيم ده اوزومه خــور بـاخمادي
آخدي قانيم گؤز ياشلاريم آخمادي
بـابكم من آذربـايجــان اوغلويـام
سينمــده بير يـانـار اود وار سـؤنـولمـه ز
شرف يولو گئده ن يـولچو دؤنولمه ز
محببتيم ائللــريمــــــــدن اوزولمـــــه ز
بـاشـي اوجـــا آذربـايجـــان اوغلويـام
قودرتيمي اؤز ائليمدن آلميشــام
چـراغ اولـوب قــارانليقــدا يــانميشــام
ظفـر مـــارشــي وطنيمــده چالميشـام
بـابكم من آذربـايجـــان اوغلويـام
ايـران بــدن آذربـايجــان جــانيمديـــر
تـوركو ديلــي دامــارلاردا قــانيمديــر
بورا منه وطنيمــديــر شانيمــديـــر
بـابكم من آذربـايجــان اوغلويـام
یاشاسین آذربایجان