توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : لالایی
Mohamad
02-02-2011, 10:09 PM
لالايي ماه و مهتابه
لالايي مونس خوابه
لالايي قصه ي گل هاس
پر از آفتاب پر از آبه
لالايي رسم و آيينه
لالايي شعر شيرينه
روون و صاف و ساده
زلال مثل آيينه
لالايي گرمي خونه
لالايي قوت جونه
لالايي ميگه:يک شب هم
کسي تنها نمي مونه
لالايي آسمون داره
گل و رنگين کمون داره
توي چشمون درويشش
نگاهي مهربون داره
لالايي هاي ما ماهه
بدون ناله و آهه
بخون لالايي و خوش باش
که عمر غصه کوتاهه
Mohamad
02-02-2011, 10:10 PM
لالايی ها، نخستين شعرهای نانوشته ی زنان ایرانی
http://www.aariaboom.com/images/stories/pajhoohesh/lalaee_02.jpg«لالايی» نخستين پيمان آهنگين و شاعرانه ای است که ميان مادر و کودک بسته می شود. رشته ای است، نامريی که از لب های مادر تا گوش های کودک می پويد و تاثير جادويی آن خواب ژرف و آرامی است که کودک را فرا می گيرد. رشته ای که حامل آرمان ها و آرزوهای صادقانه و بی وسواس مادر است و تکان های دمادم گاهواره بر آن رنگی از توازن و تکرار می زند. و اين آرزوها آنچنان بی تشويش و ساده بيان می شوند که ذهن شنونده در اينکه آنها آرزو هستند يا واقعيت، بی تصميم و سرگردان می ماند. انگار که مادر با تمامی قلبش می خواهد که بشود و می شود و حتا گاه خدا هم در برابر اين شدن درمی ماند.
«لالايی»ها در حقيقت ادبيات شفاهی هر سرزمينی هستند، چرا که هيچ مادری آنها را از روی نوشته نمی خواند و همه ی مادران بی آنکه بدانند از کجا و چگونه، آنها را می دانند. انگار دانستن لالايی و لحن ويژه ی آن - از روز نخست - برای روان زن تدارک ديده شده.
زن اگر مادر باشد يا نباشد، لالايی و لحن زمزمه ی آن را بلد است و اگر زنی که مادر نيست در خواندن آنها درنگ می کند، برای اين است که بهانه ی اصلی خواندن را فراهم نمی بيند، اما بی گمان اگر همان زن بر گاهواره ی کودکی بنشيند، بی داشتن تجربه ی قبلی، بدون اينکه از زمينه ی شعر و آهنگ خارج شود، آنها را به کمال زمزمه می کند. گوِيی که روان مادرانه از همان آغاز کودکی به زن حکم می کند که گوشه ای از ذهنش را برای فراگيری اين ترانه های ساده، سفيد بگذارد.
شايد بتوان گفت که لالايی ها طيف های رنگارنگی از آرزوها، گلايه ها و نيايش های معصومانه ی مادرانه هستند که سينه به سينه و دهان به دهان از نسل های پيشين گذشته تا به امروزيان رسيده و هنوز هم که هنوز است، طراوت و تازگی خود را حفظ کرده اند، بگونه ای که تا کنون هيچ ترانه ی ديگری نتوانسته جایشان را بگيرد.
در حقيقت لالايی ها - اين ديرپاترين ترانه های فولکلوريک - آغاز گاه ادبيات زنانه در پای گاهواره ها هستند که قدمت شان ديگر تاريخی نيست، بلکه باستان شناختی است.
http://www.aariaboom.com/images/stories/pajhoohesh/lalaee_01.jpgاز دو بخشی که هنگام خواندن يک لالايی به دست می آيد؛ يعنی - آهنگ و شعر - آهنگ به کودک می رسد و شعر از آن ِمادر است. زيرا آنچه از نظر شنيداری برای کودک گاهواره ای دارای بيشترين اعتبار است. ضرب آهنگ لالايی است، وگرنه همه می دانيم که شعر لالايی زبان فاخری ندارد و تازه اگر هم داشته باشد کودک گاهواره ای آن را دريافت نمی کند. تنها زمزمه و لحن گيرای مادر است که کودک را محظوظ می کند و او را می خواباند. مادر چه خوش صدا باشد و چه نباشد؛ کودک با زمزمه ی او الفتی به هم می زند و لحن او چون جويباری در گوش های کوچکش حظ و طراوت می ريزد.
از طرفی ديگر تجربه نشان می دهد که کودکان با اينکه با لالايی بزرگ می شوند، هرگز شعر آن را ياد نمی گيرند و کلا ذهن خود را موظف به فراگيری لالايی نمی کنند و زمانی هم که به حرف می آيند، هرگز لالايی را به عنوان ابزار خيال خود به کار نمی گيرند. حتا دختران هم هنگام خواباندن عروسک خود، برايش لالايی نمی خوانند بلکه بيشتر سعی دارند که روی او را بپوشانند و به او امنيت بدهند. زيرا در هنگام بازی بيشتر می خواهند عروسک را دريابند، نه اينکه او را بخوابانند. اما اگر همين دخترکان بخواهند خواهر يا برادر کوچک تر خود را بخوابانند، بر اساس داشتن روان اسطوره ای مادرانه، حتما برايش لالايی می خوانند.
آهنگ لالايی ها نيز تناسب مستقيم با نوع گاهواره و وسعت تاب آن دارد و چون نوع گاهواره در شهرهای ايران مختلف است، از اين رو لحن زمزمه ی مادران نيز متناسب با آن متفاوت می شود. مثلا گاهواره هايی که در جنوب و نقاط مرگزی ايران برای خواباندن کودک بکار می رود، «ننو» نام دارد که بی گمان اين واژه از کلمه ی ننه گرفته شده [1] (چون گاهواره را مادر دوم کودک نيز می گويند.) ننوها را می بندند. چنانکه يک لالايی ملايری هم می گويد :
لالالالا کنم ايواره وختی للوته بونم، شاخ درختی
که در مجموع يعنی غروب هنگام، تو را لالايی می گويم و للویت (= نانو = ننو) را بر شاخه ی درختی می بندم.(ترانه و ترانه سرايی، ص 186)
برای بستن ننو در اتاق معمولا دو ميخ طويله ی بزرگ به دو زاويه ی روبروی هم، به ديوار اتاق می کوبند و گهواره را که معمولا از جنس چرم يا پارچه ی سختی است، با طناب های محکم عَلـَم می کنند. وسعت تاب اين گاهواره بسيار زياد است، يعنی با يک تکان دست، از اين سوی اتاق تا آن سوی ديگر تاب برمی دارد و گاه صدای تاب گهواره و حتا صدای کليک ميخ طويله با زمزمه ی لالايی می آميزد، که حال و هوای خوشی بوجود می آورد.
http://www.aariaboom.com/images/stories/pajhoohesh/lalaee_03.gif
اما گاهواره های شمالی، که به آنها گاره (= گهواره) می گويند، از چوب است و زير آن حالت هلالی دارد و تقريبا هم سطح زمين است. تکان های «گاره» کوتاه و پشت سر هم و مقطع است.
اما بخش دوم يعنی شعر لالايی از آن مادر است، زيرا مادر با خواندن لالايی در حقيقت با کودک گاهواره ای خود گفتگو می کند و اگرچه می داند که او سخنش را نمی فهمد، اما همين قدر که کودک به او گوش فرا می دهد برايش کافی است. شعر های لالايی ها اگرچه بسيار ساده است و گاهگاهی هم از وزن و قافيه خارج می شود، اما از نظر درون مايه ی احساسی بسيار غنی و همواره حامل آرزوهای دور و نزديک مادر است و از نظر مضمون نيز چندان بی زمينه نيست، بطور کلی لالايی ها را می توان به شيوه ی زير دسته بندی کرد :
1. لالايی هايی که مادر آرزو می کند کودکش تندرست بماند و او را به مقدسات می سپارد :
لالالالا که لالات می کنم من نگا (=نگاه ) بر قدوبالات می کنم من
لالالالا که لالات بی بلا باد نگهدار شب و روزت خدا باد !
(فرهنگ عاميانه ی مردم ايران، ص. 217)
لالاييت می کنم خوابت نمياد بزرگت کردم و يادت نمياد
بزرگت کردم و تا زنده باشی غلام حضرت معصومه باشی
(ترانه و ترانه سرايی، ص. 191)
2. لالايی هايی که مادر آرزو می کند، کودکش بزرگ شود، به ملا برود، و با سواد شود :
لالالالا عزيز ترمه پوشم کجا بردی کليد عقل و هوشم
لالالالا که لالات بی بلا باد خودت ملا، قلمدونت طلا باد !
(ترانه های ملی ايران - ص. 147)
لالالالا عزيز الله قلم دس (= دست) گير، برو ملا بخوون جزو کلام الله
(ترانه و ترانه سرايی- ص. 182)
3. لالايی هايی که مادر آرزو می کند کودکش به ثمر برسد :
لای لای دييم ياتونجه گؤ زلرم آی باتونچه
(= لالايی می گويم تا به خواب روی ادامه می دهم تا ماه فرو رود)
سانه رم الدوز لری سن حاصله يتوننچه
(= و ستاره ها را می شمارم تا تو بزرگ شوی و به ثمر برسی)
(همان جا - ص. 187)
4. لالايی هايی که مادر در آنها به کودک می گويد که با وجود او ديگر بی کس و تنها نيست :
الا لا لا تو را دارم چرا از بی کسی نالم ؟
الا لالا زر در گوش ببر بازار مرا بفروش
به يک من آرد و سی سير گوش (= گوشت)
(تاريخ ادبيات کودکان ايران - ص. 29)
لالالالاگل آلاله رنگم لالالالا رفيق روز تنگم
لالالالا کنم، خووت کنم مو علی بووم و بيارت کنم مو
(= خوابت کنم من) (= علی گويم و بيدارت کنم من)
(ترانه و ترانه سرايی - ص. 186)
5. لالايی هايی که مادر آرزو می کند کودکش - چه دختر و چه پسر - بزرگ شود و همسر بگيرد و او عروسی اش را ببيند :
لايلاسی درين بالا يو خو سو شيرين بالا
(= کودک نازم که لالايت سنگين است خوابت شيرين است)
تانريدان عهد يم بودو تو يو نو گؤ روم بالا
(= با خدا عهد کرده ام که عروسی تو را ببينم)
(همانجا - ص. 186)
نمونه ی ديگر :
قيزيم بويوک اولرسن بيرگون اره گيدرسن
(= دخترم روزی بزرگ خواهی شد به خانه ی شوهر خواهی رفت)
الله خوشبخت ايله سين بيرگون ننه ايله سين
(خدا تو را خوشبخت کند ! که روزی مادر خواهی شد)
(همانجا - ص. 188)
گاه در اين دسته از لالايی ها رگه هايی از حسرت و رشک ورزی به چشم می خورد :
گل سرخ منی زنده بمونی ز عشقت می کنم من باغبونی
تو که تا غنچه ای بويی نداری همين که گل شدی از ديگرونی
(کتاب کوچه، دفتر اول حرف ب، ص. 773)
6. لالايی هايی که مادر آرزو می کند هنگامی که کودکش بزرگ شد قدرشناس زحمات او باشد :
لای لای د يم آد يوه تاری يتسون داد يوه
(=لالايی گفتم به نام تو خداوند ياور و داد رس تو باشد)
بويو ک اولسان بيرگون سن منی سالگين ياد يوه
(روزی که بزرگ شدی زحمات مرا به ياد آوری)
(ترانه و ترانه سرايی - ص. 187)
اما خود پيشاپيش می داند که کودک فراموش خواهد کرد :
لالاييت می کنم با دس (= دست) پيری که دسّ مادر پيرت بگيری
لالاييت می کنم خوابت نمياد بزرگت می کنم يادت نمياد
(فرهنگ عاميانه ی مردم ايران - ص. 217)
7. لالايی هايی که مادر در آنها از نحسی کودک و از اينکه چرا نمی خوابد گلايه می کند. اين لالايی ها گاه لحنی ملامت بار و گاه عصبی و گاه طنز آميز دارد :
لالالالا گلم باشی تو درمون دلم باشی
بمونی مونسم باشی بخوابی از سرم واشی
(کتاب کوچه، دفتر اول حرف ب، ص. 775)
نمونه ی ديگر :
لالالالا گل پسته شدم از گريه هات خسته ...
(همانجا - ص. 776)
نمونه ی ديگر :
لالالالا گل زيره چرا خوابت نمی گيره ؟
به حق سوره ی ياسين بيا يه خو تو را گيره
(= بيايد خواب و تو را فرا گيره)
(تاريخ ادبيات کودکان ايران - ص. 29)
گاهی در اين دسته از لالايی ها، مادر پای «لولو» را هم به ميان می کشد و از او کمک می گيرد. روانشناسی اين دسته از لالايی ها بسيار جالب است، چون مادر با شگردی که به کار می گيرد، لولو را از بچه می ترساند، نه بچه را از لولو ! و در ضمن يک اعتماد به نفس لفظی هم به کودک می دهد. مثلا می گويد :
« لولو برو ! بچه ی ما خوب است. می خوابد.» يا « تو از جان اين بچه چه می خواهی ؟ اين بچه پدر دارد و دو شمشير بر کمر دارد.» و خلاصه چنين است و چنان :
لالالالالالالايی برو لولوی صحرايی
برو لولو سياهی تو برو سگ، بی حيايی تو
که رود من پدر داره دوخنجر بر کمر داره
دو خنجر بر کمر هچّی دو قرآن در بغل داره
(ترانه و ترانه سرايی - ص. 190-191)
نمونه ی ديگر :
برو لولوی صحرايی تو از بچه چه می خواهی ؟
که اين بچه پدر داره که خنجر بر کمر داره
(کتاب کوچه، دفتر اول حرف ب، ص. 775)
نمونه ی ديگر :
لالالالا گل چايی لولو ! از ما چه می خواهی؟
که اين بچه پدر داره که خنجر بر کار داره
(همانجا)
نمونه ی ديگر :
برو لولوی صحرايی تو از روُدم چه می خواهی؟
که رود من پدر داره کلام الله به بر داره
(گذری و نظری در فرهنگ مردم - ص. 33)
8. در دسته ی ديگری از لالايی ها مادر افزون بر آنکه کودک را با کلام ناز و نوازش می کند، لالايی را به نام او مُهر می زند :
لالالالا گلم باشی انيس و مونسم باشی
بيارين تشت و آفتابه بشورين روی شهزاده
که شاهزاده خداداده همون اسمش خداداده
(کتاب کوچه، دفتر اول حرف ب، ص. 773)
http://www.aariaboom.com/images/stories/pajhoohesh/lalaee_05.jpg
نمونه ی ديگر، ترجمه ی يک لالايی ترکمنی :
اسم پسر من آمان است
کوه های بلند را مه فرا می گيرد
انگشتری يارش
هميشه در انگشتش است
بچه ی من داماد می شود
در هر دستش يک انار نگه می دارد
وقتی که در جشن ها می گردد
دختر ها به او چشم می دوزند ...
(تاريخ ادبيات کودکان ايران - ص. 32)
9. دسته ای از لالايی ها واگويه ی داستان کوتاهی است، از اين رو طولانی تر از يک لالايی کوتاه چهار خطی است :
لالالالا گل نسری (= نسرين) / کوچه م (به کوچه ام) کـَردی درو بسّی (= بستی) / منم رفتم به خاک بازی / دو تا هندو مرا ديدن / مرا بردن به هندسون / به سد نازی بزرگم کرد / به سد عشقی عروسم کرد / پسر دارم ملک جمشيد / دختر دارم ملک خورشيد / ملک جمشيد به شکاره / ملک خورشيد به گهواره / به گهواره ش سه مرواری (مرواريد) / کمربندی طلا کاری / بيا دايه، برو دايه / بيار اين تشت و آفتابه / بشور اين روی مهپاره / که مهپاره خداداده
(فرهنگ عاميانه ی مردم ايران - ص. 218)
اين لالايی توسط شاعر معاصر منصور اوجی به اين صورت هم ضبط شده است :
سر چشمه ز او (= آب) رفتم / سبو دادم به خو (= خواب) رفتم / دو تا ترکی ز ترکسون (= ترکستان) / مرا بردن به هندسون (=هندوستان) / بزرگ کردن به سد نازی / شوور (= شوهر) دادن به سد جازی (= جهازی) / لالالالا بابا منصور / دعای مادرم راسون (= برسان) / دو تا گرجی خدا داده / ملک منصور به خو رفته / ملک محمود کتو (= کتاب، اشاره به مکتب) رفته / بيارين تشت و آفتابه / بشورين روی مهپاره
(کتاب هفته - شماره ی 13)
گاهی اين لالايی های داستان گونه ای، زمينه ی مذهبی دارند :
لالالالا - ی - لالايی / شبی رفتم به دريايی / درآوردم سه تا ماهی / يکی اکبر، يکی اصغر / يکی داماد پيغمبر / که پيغمبر دعا می کرد / علی ذکر خدا می کرد / علی کنده در خيبر / به حکم خالق اکبر
(ترانه و ترانه سرايی در ايران - ص. 192)
10. بسياری از لالايی ها از نظر جامعه شناسی ارزشی ويژه دارند. مثلا در بيشتر لالايی ها مادر ضمن نوازش کودک و مانند کردن او به همه ی گل ها - حتا گل قالی !- به اين اشاره دارد که پدر کودک بيرون از خانه است :
لالالالا گل قالی بابات رفته که جاش خالی
لالالالا گل زيره بابات رفته زنی گيره
(همانجا - ص. 183)
لالالالا گل نازی بابات رفته به سربازی
لالالالا گل نعنا بابات رفته شدم تنها
لالالالا گل پسته بابات رفته کمر بسته
لالالالا گل خاشخاش بابات رفته خدا همراش
لالالالا گل پسته بابات بار سفر بسته
لالالالا گل کيشميش بابات رفته مکن تشويش
(کتاب کوچه، دفتر اول حرف ب، ص. 773)
يا در اين لالايی که مادر شادمانی خود را از آمدن مرد خانه به کودک ابلاغ می کند :
لالالا گل سوسن بابات اومد چش ام (= چشمم) روشن
(همان جا)
اين لالايی ها افزون بر آن که به پيوندهای عاطفی ميان زن و شوهر اشاره می کنند، نشانگر بافت خانوادگی و چگونگی وظايف پدر و مادر در آن زمان ها هم هستند؛ اينکه پدر برای فراهم آوردن هزينه ی زندگی بايد بيرون از خانه باشد و مادر مسوول امور داخل خانه و به ثمر رساندن کودکان است.
11. بعضی از لالايی ها - بی آنکه عمدی در آن به کار رفته باشد - اشاره ی واضح به روابط بازرگانی دوره ی خود دارد :
لالا لالا ملوس ململ که گهوارت چوب صندل
لحافت چيت هندستون که بالشتت پَر سيستون
لالا ای باد تابستون نظر کن سوی هندستون
بگو بابا عزيز من برای رودم کتون (= کتان) بستون
دکتر باستانی پاريزی در مورد اين لالايی کرمانی می گويد :
«اين ترانه، اشاره ی جالبی دارد به کالايی که از سيستان به کرمان آمده و آن پر قوست. سيستان به علت وجود هيرمند و درياچه ی هامون، مرکز تجمع قو و مرغابی و پرندگان ديگر دريايی بود و سال ها مردم سيستان علاوه بر حصير بافی از جگن، کالای عمده ای را که صادر می کردند پر بود و اين پر از طريق راه ميان بُر ميان سيستان و خبيص (شهداد کنونی) حمل می شد.»
(ترانه و ترانه سرايی - پانويس ص. 191)
12. بعضی از لالايی ها به موقعيت جغرافيايی شهر و خانه ی کودک اشاره می کند. مانند لالايی زير از اورازان که نکته ای فلسفی را نيز در خود پنهان دارد و مادر ضمن خواندن آن به کودک هشدار می دهد که عمر به شتاب آب روان می گذرد :
بکن لالا ، بکن جون دل مو (= من) شمال باغ ملا، منزل مو
شمال باغ ملا نخلسونن(= نخلستان است) که عمر آدمی آب روو نن (= روان است)
(همان جا - ص. 184)
13. در بعضی از لالايی ها که از مفهوم عميق و زيبايی سرشارند، مادر آنگونه با کودک گهواره ای خود درد دل می کند و از غم ها و نگرانی های خود به او می گويد که انگار با يک آدم بزرگ روبروست. مانند لالايی زير که نشانگر آن است که پدر مرده و فرزند روی دست مادر مانده. در اين لالايی مادر از اندوه اين عشق از دست رفته و از تنهايی ناگزيرش برای کودک شِکوه می کند. اين لالايی با تمامی لطافتی که دارد بيانگر يک زندگی به بن بست رسيده است :
گلم از دس (= دست) برفت و خار مونده به من جبر و جفا بسيار مونده
به دستم مونده طفل شيرخواری مرا اين يادگار از يار مونده ...
(کتاب کوچه، دفتر اول حرف ب، ص. 774)
يا اين لالايی ديگر که از بی وفايی ها و تنگناها حکايت دارد :
لالالالا عزيزم ، کبک مستم ميون (= ميان) هرچه بود دل بر تو بستم
لالالالا که بابات رفته اما من بيچاره پابند تو هستم ...
(همان جا)
14. بسياری از لالايی های کردی، بلوچی، آذری و ديگر نقاط ايران به سبب گويش محلی خود نگهدارنده ی زبان سرزمين خود هستند و واژگان و اصطلاحاتی که در آنها به کار رفته قابل درنگ است. اين لالايی ها اگر با گويش خود خوانده شوند حال و هوای پر شوری به دست می دهند و برگردان آنها نيز تا حد گيج کننده ای زيباست از قبيل اين لالايی بلوچی که تکرار ترجيع بند «... در خواب خوش فرو روی» آن را دلنشين تر می کند :
لولی لول ديان لعل ءَ را (من فرزند همانند) لعل خود را لالايی می دهم
لکّ مراد کسان سالءَ را (چون برای او) صدها هزار آرزو دارم ، و (او هنوز) کودک است
لولی لول ديان تراوشين واب تو را لالايی می دهم (تا) در خواب خوش فرو روی
وشّين واب منی دراهين جان خواب خوش (ببينی و) جان سالم من (فدای تو باد !) ای همه ی وجودم
لولی لول ديان تراوشين واب تو را لالايی می دهم (تا) در خواب خوش فرو روی
لکّ مراد کسان سالءَ را (چون برای او) صدها هزار آرزو دارم، و (او هنوز) کودک است
دردپين شکر گال ءَ را (لعل من) دهان دُر گونه دارد و سخنانی شکر وار دارد
لکّ مراد کسان سالءَ را (چون برای او) صدها هزار آرزو دارم، و (او هنوز) کودک است
وش بواين ز باد مالءَ را (لعل من) مثل زباد بوی خوش می دهد
بچّ گون خدايی دادان فرزندم هديه ی خداوند است
من اچ خالقءَ لولو کون و من از خداوند تنها خواهان اوهستم ...
(ترانه و ترانه سرايی - ص. 185)
يا ترجمه ی اين لالايی بسيار زيبای ترکی که معنايش درنگ می طلبد :
از سر و صدای لالايی من
مردم از خانه ها گريزانند
هر روز يک آجر می افتد
از سرای عمر من
(تاريخ ادبيات کودکان ايران/ص35)
http://www.aariaboom.com/images/stories/pajhoohesh/lalaee_04.jpg
در لالايی خصلتی است که آن را تنها روان زنانه دريافت می کند. مادر لالايی را از خود آغاز می کند و در آن لحظه به جز کودک و گهواره و حال دل خويش به چيز ديگر نمی انديشد. او روايت دل خود را می خواند ممکن است اين روايت قصه ی جامعه باشد، ممکن است نباشد. حتا اگر هم باشد اين مادر نيست که آن را به جامعه تعميم می دهد، بلکه خود لالايی است که قصه ی ديگران هم می شود. از اين رو بسياری از شاعران مرد که سعی کرده اند، لالايی بسرايند، در اين زمينه موفق نبوده اند چرا که لالايی را از اجتماع آغاز کرده اند يا به زبان ساده تر لالايی را دستاويز گفته های اجتماعی خود کرده اند که از خصلت اين ترانه های ساده بيرون است.
در ميان لالايی های سروده شده توسط شاعران مرد که حضور اين خصلت را دريافته اند، می توان تنها به لالايی دکتر «قدمعلی سرامی» شاعر معاصر اشاره کرد که از احساسی شگفت انگيز برخوردار است. دريغمان می آيد که از کنار اين لالايی ناخوانده بگذريم پس نوشتار را با يادآوری بخشی کوتاهی از آن به پايان می بريم :
سوزنم شعاع خورشيد و
نَخَم رشته ی بارون
از حرير صبح روشن
می دوزم پيرهن الوون
واسه تو بچه ی شيطون
لالالالا
لالالالا
پيشونيت آينه ی روشن
دوتا چشمات،
دو تا شمعدون
بسه مهتاب تو ايوون
ديگه چشمات و بخو ابون
لالالالا
لالالالا
پانوشت :
^ [1] به نقل از دکتر قدمعلی سرامی، مقاله ی «چگونه با بچه ها ارتباط برقرار کنيد»، روزنامه ی همشهری - شماره ی 3140 - دوشنبه 27 مرداد 1383.
در تاييد اين سخن در وبلاگ کوهبنان - همنام کوهبنان (جايی در قسمت شمال غربی استان کرمان) شعری به نام «شعر قديمی» از آقای نيکخواه، به گويش آنجا وجود دارد که چند بيتی از آن عينا نقل می شود :
شعر قدیمی
دلم می خوا بگم شعر قدیمی اَ چوپونی و اَ کار زعیمی
جوونای قدیمی شاخ شمشاد سبیلاشون نبید هشوَخ پرِ باد
وَ پاشون بید تُمون، وصله داری اَ هِشکی هم نداشتن ننگ و عاری
وَ پاشون جفت گیوه طاق سال بید نداشتن پول اگر داشتن حلال بید
به جای لفظ مامان بید ننو به آبجی هر کسی می گفت دادو
برادر اون زمونا بید کاکا به جا بابا بزرگا بید باشا
بن نوشت ها :
1. تاريخ ادبيات کودکان ايران (ادبيات شفاهی و دوران باستان) جلد اول، محمد هادی محمدی و زهره قايينی - نشر چيستا - تهران 1380.
2. ترانه و ترانه سرايی در ايران - محمد احمد پناهی«پناهی سمنانی» - انتشارات سروش - چاپ اول 1376.
3. ترانه های ملی ايران - پناهی سمنانی - ناشر مؤلف - چاپ دوم زمستان 1368.
4. فرهنگ عاميانه ی مردم ايران - صادق هدايت - به کوشش جهانگير هدايت - نشر چشمه تهران - چاپ سوم - پاييز 1379.
5. کتاب کوچه (جامع لغات، اصطلاحات، تعبيرات، ضرب المثل های فارسی) - حرف ب، دفتر اول - احمد شاملو - انتشارات مازيار - تهران 1378.
6. گذری و نظری در فرهنگ مردم - سيد ابوالقاسم انجوی شيرازی - انتشارات اسپرک - تهران - چاپ اول - پاييز 1371.
Mohamad
02-02-2011, 10:11 PM
خداوندا تو پیرش كن
http://www.karnavalaslt.info/public/upload/images/1239115932_1016_Artwork-large.jpg
لالالالا گل پونه بابات رفته در خونه
لالالالاگلم باشی همیشه در برم باشی
لالالالا گل آلو درخت سیب و زرد آلو
لالالالاگلی دارم به گاچو بلبلی دارم
لالالالاگل خشخاش بابات رفته خدا همراش
لالالالاگل زیره بابات دستاش به زنجیره
لالالالاگلم لالا بخواب ای بلبلم لالا
لالالالاگل لاله دوست داریم من و خاله
لالالالا گل دشتی همه رفتن تو برگشتی
خداوندا تو پیرش كن خط قرآن نصیبش كن
لالالالاگلم باشی بزرگ شی همدمم باشی
كلام الله تو پیرش كن زیارتها نصیبش كن
لالالالاگل زردم نبینم داغ فرزندم
خداوندا تو ستاری همه خوابن تو بیداری
به حق خواب و بیداری عزیز م را نگه داری
لالالالاگل خشخاش بابات رفته خدا همراش
بابات رفته به هل چینی بیاره قند و دارچینی
Mohamad
02-02-2011, 10:15 PM
گل صدپر
http://thumbnail.image.rakuten.co.jp/@0_gold/ohanaya/heart/images/puti_sweetheart_up.jpg
لالا، لالا، گل صدپر بخواب ای نازنین دلبر
لالا، لالا، گل نرگس بلا بر تو نیات هرگز
لالا، لالا، شكر بارت خدا باشه نگهدارت
لالا، لالا، گل سوسن سرت بذار لبت بوسم
لبت بوسم كه بو داره كه با گل گفتگو داره
لالا، لالا، گل زردم نبینم داغ فرزندم
خداوندا تو ستّاری همه خوابند تو بیداری
بهحق خواب و بیداری عزیزم را نگهداری
Mohamad
02-02-2011, 10:16 PM
http://www.brierrose.com/images/Moon%20Baby%203.jpg
لالايي كن بخواب
خوابت قشنگه
گل مهتاب شبا هزارتا رنگه
يه وقت بيدار نشي از خواب قصه
يه وقت پا نذاري تو شهر غصه
لالايي كن خاله چشمهاش بيداره
مثل هر شب لولو پشت ديواره
ديگه بادبادكت نخ نداره
نمي رسه به ابر پاره پاره
لالايي كن لالايي كن
خاله تنهات نمي ذاره
دوست داره دوست داره
ميشينه پاي گهواره
همه چي يكي بودو يكي نبوده
به من چشمات ميگه
دريا حسوده
اگه سنگ بندازي
تو اب دريا
مياد شيطون با من
به چنگ و دعوا
اگه ابرا تو رو از من بگيرن
بالاي باغچمون بي تو ميميرم
…….
Mohamad
02-02-2011, 10:16 PM
http://www.gif-animados.net/angeles-gif/angelito-8.gif
نی نی کوچولو گل پسره
الان درست یک سال داره
خوشگله و با نمکه
رو لپش یک خال داره
موهاش صاف و طلایی
چشماش درشت و روشنه
دل می بره با اون لباش
وقتی که لبخند می زنه
همیشه توی دهنش
یک شیشه یا پستونکنه
نینی کوچو لو فقط کمی
بزرگ تر از عروسکه
بابایی اسم باباشه
مامانشم مامان زری
یکی یک دونست چون نداره
خواهر یا برادری
یکی یک دونست چون نداره
خواهر یا برادری
Mohamad
02-02-2011, 10:16 PM
گنجشک لالا
سنجاب لالا
آمد دوباره مهتاب لالا
لالا لالایی
لالا لالایی
گل زود خوابید مثل همیشه
قورباغه ساکت خوابیده بیشه
لالا لالایی
لالا لالایی
جنگل لا لا لا
برکه لا لا لا
شب بر همه خوش تا صبح فردا
شب همه خوش تا صبح فردا
لالا لالایی
لالا لالایی
Mohamad
02-02-2011, 10:16 PM
http://bahar-20.com/pic/albums/userpics/10001/normal_baybi-262.jpg
*لالالالا گل نازم
* تويي سرو سرافرازم
* تويي سرو و تويي كاجم
* تويي افسر، تويي تاجم
* لالالالا گل نرگس
* نباشم دور، ِز تو هرگز
* هميشه در برم باشي
* چو تاجي بر سرم باشي
*لالالالا گل مريم
* چه گويم از غم و دردم
*غم من در دلم پنهان
* بيا اينجا بشو مهمان
* لالالالا گل مينا
* بخواب آروم ،گل بابا
* بابا رفته ، سفر كرده
* الهي زودي برگرده
* لالالالا گل شب بو
* نگاهت مي كند جادو
* ببينم چشم شهلايت
* به زير آن كمان ابرو
* لالالالا گل پونه
*انار كردم واسَت دونه
* انار سرخ ِ ياقوتي
* بخوراي گل، نگير بونه
*لالالالا گل صدپر
* نشه هرگز گلم پرپر
* بمون با من گل خندان
* نبينم چشم ِ تو گريان
* لالالالا گل لاله
* ميريم فردا خونه خاله
* نديدم خاله جانت را
* الان چندين و چن ساله
* لالالالا گلم خوابيد
* به رويش نورِ مَه تابيد
* لالالالا گلم زيباست
* براي من ، همه دنياست .
Mohamad
02-02-2011, 10:17 PM
کاشکی میشد بهت بگم چقدر صداتو دوست دارم
چقدر مثل بچگیام لالاییاتو دوست دارم
سادگیاتو دوست دارم خستگیاتو دوست دارم
چادر نماز و زیر لب خدا خداتو دوست دارم
کاشکی رو طاقچه ی دلت آینه و شمعدون میشدم
تو دشت ابری چشات یه قطره بارون میشدم
کاشکی میشد یه دشت گل برات لالایی بخونم
یه آسمون نرگس و یاس تو باغ دستات بشونم
لالایی لالایی لالالا
بخواب که میخوام تو چشات ستاره هامو بشمرم
لالایی لالایی لالالا
پیشم بمون که تا ابد دنیارو با تو دوست دارم
دنیا اگه خوب اگه بد
با تو برام دیدنیه
باغ گلای اطلسی با تو برام چیدنیه
مادر...
کاشکی میشد بهت بگم چقدر صداتو دوست دارم
لالایی هاتو دوست دارم بغض صداتو دوست دارم
مادر...
لالایی لالایی...
Mohamad
02-02-2011, 10:17 PM
http://talab.persiangig.com/image/talab/1/213m70j.jpg
لالایی
لا لالایی گل لالا مهتاب اومده بالا موقع خواب حالا
لا لالایی گل نی نی خوابهای خوب ببینی روی ابرها بشینی
لالالالالالای به به لالا کن دیگه چشاتو ببند
مامان خوبت پیشت میمو نه قصه می خونه دونه به دونه
لای لای لاریلا لالای لاریلا لالای
لای لای لاریلا لالای لاریلا لالای
لای لای لاریلا لالای لاریلا لالای
پیش پیش لا لا چشاتو ببنید
فکر کن که رو ابرها نشستی
بخواب دیگه موقع خواب
Mohamad
02-02-2011, 10:17 PM
http://www.karajnews.com/images/news/1167734443big.jpg
ببار ای نم نم باران
ببار ای نم نم باران
زمین خشک را تر کن
سرود زندگی سر کن
دلم تنگه دلم تنگه
سرود زندگی سر کن
دلم تنگه دلم تنگه
بخواب بخواب ای دختر نازم
به روی سینه بازم
که همچون سینه سازم
همش سنگه همش سنگه
که همچون سینه سازم
همش سنگه همش سنگه
لالایی کن مرغک من
دنیا فسانه است
لالایی کن مرغک من
دنیا فسانه است
هر لاله شب گیر این گیتار محزون
اشک هزاران مرغک بی آشیانم
هر لاله شب گیر این گیتار محزون
اشک هزاران مرغک بی آشیانم
ببار ای نم نم باران
ببار ای نم نم باران
زمین خشک را تر کن
سرود زندگی سر کن
دلم تنگه دلم تنگه
سرود زندگی سر کن
دلم تنگه دلم تنگه
Mohamad
02-02-2011, 10:18 PM
http://dl.clip2ni.com/ax/rapid/1/bb55c9a9dbdc728c13c0228fb8d2e10b.jpg
لالا لالا گل پونه
دیگه این جور نمی مونه
لالا لالا گل کاشی
مث غنچه تو باغ ، وا شی
لالا لالا گل مریم
همش دور تو می گردم
لالا لالا گل تازه
خدا کارا رو می سازه
لالا لالا گل گندم
نمونه غم توی مردم
لالا لالا گل انجیر
دو پام افتاده تو زنجیر
لالا لالا گل نسرین
به حق سوره ی یاسین
میاد آفتاب رو بوم ما
نکن گریه ! گل زیبا
Mohamad
02-02-2011, 10:18 PM
The midnight train to dreamland
Puffs through valleys bright and green
And around the highest mountain ledges
That you've ever seen!
When you have put your toys up
At the end of every day,
Take The Midnight Train To Dreamland
And dream the night away.
The passengers are elves and sprites;
And one car holds a unicorn
And little gnomes with pointed hats
With polish for his silver horn.
When you have put your toys up
At the end of every day,
Take The Midnight Train To Dreamland
And dream the night away.
And in one car are circusfolk
In costumes colored bright
With baby lions and tigers
To play with you at night.
When you have put your toys up
At the end of every day,
Take The Midnight Train To Dreamland
And dream the night away.
Another car has animals
That you can see and ride
A horse, giraffe, rhinocerous,
And elephant are inside.
When you have put your toys up
At the end of every day,
Take The Midnight Train To Dreamland
And dream the night away.
The midnight train to dreamland
Puffs through valleys bright and green
And around the highest mountain ledges
That you've ever seen!
When you have put your toys up
At the end of every day,
Take The Midnight Train To Dreamland
And dream the night away.
قطار نیمه شب به مقصد سرزمین رویاها
زوزه کشون از بین دره های درخشان و سبز
و از حوالی بلندترین قله های کوهی که تا حالا دیدی
عبور می کنه
وقتی تو آخر هر روز اسباب بازی هاتو می ذاری کنار،
قطار نیمه شب به مقصد سرزمین رویاها رو بگیر
و فرض کن شب تموم شده
همهء مسافرا جن و پری هستن
و یه ماشین
یه موجود تکشاخ ٌ
کوتوله های کوچک با کلاههای نوک تیز
و واکسهایی برای برق انداختن شیپورهاشون رو
حمل می کنه
وقتی تو در آخر هر روز اسباب بازی هاتو می ذاری کنار،
قطار نیمه شب به مقصد سرزمین رویاها رو بگیر
و فرض کن شب تموم شده
توی یه ماشین، یه عده سیرک باز هستن
با لباسهایی که برق برق می زنن
و یا چند تا بچه شیر و بچه ببر
برای اینکه وقتی شب شد با تو بازی کنن
ماشین بعدی حیوونهایی داره
که تو می تونی اونها رو ببینی و سوارشون بشی:
اسب و زرافه و کرگدن و فیل
وقتی تو آخر هر روز اسباب بازی هاتو می ذاری کنار،
قطار نیمه شب به مقصد سرزمین رویاها رو بگیر
و فرض کن شب تموم شده
Mohamad
02-02-2011, 10:20 PM
http://persian-star.org/1388/3/03/2/25_Persian-Star.org.jpg
لالایی آی لالایی آی لالایی
عزیز نازنین من لالایی
بخواب این آخرین خواب تو شیرین
پس از این قهرمان قصه هایی
تو ای سرباز و ای فرزند بهتر
جدا از بستر و آغوش مــادر
به غسلت می برم با دیدة تر
به تو پوشم کفن از یاس پرپر
لالایی لالایی لالایی
عزیز نازنین من لالایی
بخواب این آخرین خواب تو شیرین
پس از این قهرمان قصه هایی
به اون گوری که شد گهوارة تو
برای پیکر صد پاره ی تو
میخونم من اگه بسته ز بیداد
گلوی مادر بیچاره ی تو
شد از خون تو خاک جــبــهــه رنگین
در اون ظلمت سرای سرد و غمگین
بخواب ایـــران ز تو بر جا می مونه
عزیزم آخرین خواب تو شیرین
لالایی لالایی آی لالایی
عزیز نازنین من لالایی
بخواب این آخرین خواب تو شیرین
پس از این قهرمان قصه هایی
Mohamad
02-02-2011, 10:21 PM
http://persian-star.net/1387/12/24/1/5.jpg
ا لا لا لا گل باغ بهشتم
ا لا لا لا تو بودی سرنوشتم
بخواب ای مونس روح روونم
بخواب ای بلبل شیرین زبونم
بخواب ای عندلیب بوستانم
بخواب ای راحت آرام جونم
بخواب ای جان شیرین راحت دل
چو بلبل نغمه زن در ساحت دل
بخواب ای غنچه ی بشكفته ی من
بخواب ای گوهر ناسفته من
بخواب ای نورچشم روشن من
بخواب ای روی ماهت گلشن من
بخواب ای جون دل نوباوه من
به شیرینی انار ساوه ی من
Mohamad
02-02-2011, 10:21 PM
http://www.fx120.net/disease3/UploadFiles_3551/200909/2009092515573505.jpg
لالالا گل مایی
بیومد خانمون دایی
الا لالا گل قندم
عزیزه رود دلبندم
مكن گریه مكن ناله
به قنداغت نمی بندم
الا لا لا گلم باشی
تسلای دلم باشی
بخوبی همدمم باشی
گل تاج سرم باشی
الا لا لا گل نعنا
بابات رفته به كوه تنها
از این صحرابان و صحرا
مرا بردند سویِ صحرا
لایی لایی لایی لای
رودم لایی رودم لای، لای
Mohamad
02-02-2011, 10:21 PM
http://www.sharghi.net/aks5/v4-%284%29.jpg
گل مينا بخواب آروم عزيزم
که تو خواب شبت شبنم بريزم
گل مينا بخواب آروم که ديره
ديگه بد جور داره گريه ام ميگيره
بخواب آروم که بيداره ستاره
دل مريم حراسون دوباره
شايد هيچ وقت ديگه بارون نباره
بخواب آروم که شب طاقت بياره
اگه دل رو به روياي تو بستم
اگه از بغض پاييزت شکستم
نمي دوني تواين شب گريه تلخ
هنوز مديون چشماي تو هستم
تو معصومي مثل اندوه بارون
مثل تنهايي يک معبد دور
نشد قسمت کنيم تنهاييمون و
تو اين فصل حريق آينه و نور
تو اين دنياي دلگير و مه آلود
کسي جز تو به فکر بغض من نيست
من از چشمهاي غمگين تو خوندم
که شب اينجا شب عاشق شدن نيست
گل مينا بخواب که دیگه شب شد
دل من از شکستن جون به لب شد
گل مينا بخواب آروم که ديره
ديگه بد جور داره گريه ام ميگيره
Mohamad
02-02-2011, 10:21 PM
http://www.samanthasdolls.com/alexander/2003dolls/fall/images/37900.jpg
راز لالاییهای دلنشین
واقعیت این است که کودک از زهدان مادر با ریتم و موسیقی مونس میشود و شادیهای مادر را درک میکند؛ به ویژه میتوان اذعان کرد که با شنیدن ریتم دلنشین ضربان قلبِ مادر، موسیقی را قبل از تولد میآموزد. این است که مادران در همه دنیا برای بچههای خود از همان بدو تولد لالایی میخوانند و بعضاً ترانه ملی و محلی سرزمین خود را زیر لب زمزمه میکنند؛ با وجود این که بچهها از معانی این لالاییها سردرنمیآورند ولی از موسیقی و شکل شاعرانه آن لذت میبرند.
● مضمون لالاییها
شاید بتوان گفت که مضمون بیشتر لالاییهای دنیا از هر زبان و فرهنگی که باشند این است که <بچه جان! بخواب، مادرت در کنارت است؛ همه چیز روبراه است>! در بسیاری از لالاییها نمایشی از در اَمان بودن کودک اجرا میشود مثل لالاییهای خودمان؛ مثل <امام هشتم پشت پناهت شاه چراغ پشت پناهت> و یا در لالاییهای دیگران مسیح و مریم مقدس را پناه میگیرند.
دستهای دیگر از لالاییها بر بنیاد ستایش مادر از کودک خویش است. در لالاییهای انگلیسی مادر به بچه وعده میدهد و در لالایی یونانی وعده شهر اسکندریه به بچه داده میشود. پارهای از لالاییها حالتی داستان گونه دارد و مضامین بسیاری از لالاییها، ناراحتیها و اندوههای مادر است که معمولاً حزن انگیز است و اندوهی که در دل مادر است در لابهلای لالایی به گوش کودک میرسد بعضاً دیده شد کودک با واکنشهایی مانع خواندن لالایی مادر میشود.
در روند بررسی لالاییها به گوناگونی لالایی برمیخوریم. لالاییهای سیاسی: مثل سرودوارههایی در وصف میرزا کوچک خان که هنوز هم در منطقه گیلانزمین بر زبان مادران جاریست.لالاییهای مذهبی: که جنبه نوحه سرایی دارد در حقیقت نوحههایی برای نوادههای امامان و معصومین بود که تمامی فرزندان خانوادههای ایرانی آن را شنیدهاند. بحث لالایی و به تعریفی دیگر ادبیات زنانه که در کنار گاهوارهها شکل گرفته بسیار شیرین است، خلاصه آن که ارتباط با کودکان از همان لحظات آغازین حیات شکل میگیرد. نتیجه این که وجه تسمیه آوازهای گاهواره به لالایی برای بیان حالت موسیقایی آن بوده، یعنی اشعاری که با لحن و آواز همراه است.
● عادات خوشایند
مادران با موسیقی(لالایی) کودک خود را یاری میدهند که واقعیتها را واضحتر درک کند و به سوی نیکسیرتی، خیرخواهی و مهربانی رو آورد. بچههایی که در چنین فضاها و با چنین عادتهای خوشایند رشد مییابند از همان کودکی مهرورزی را میآموزند و آرامشی که با شنیدن نوای دلنشین مادر به کودک دست میدهد لذت بخشترین و شیرینترین آرامشهاست که در گستره دیگر عمر به آن لذت دست نمییابد و ارتباط عمیق عاطفی که از لالایی شنیدن و خواندن حاصل میشود از جمله عمیقترین ارتباطهای طول عمر انسان محسوب میشود.
● غنی کردن ارتباط با بچهها
از دیرباز ملت ایران برای هر چه غنیتر کردن ارتباط خود با بچهها از زبان عامیانه بهره جسته و بیتردید آن را کار ساز نیز یافته که همچنان ادامه داده است. زیرا خواندن فارسی محاورهای از فارسی کتابی به مراتب آسانتر بوده و قصهها و شعرهایی که به زبان محاورهای نوشته شدهاند در ادبیات کودکان جایگاه ویژهای دارند مثل شعر <علی کوچیکه> فروغ فرخزاد و <دخترای نه نه دریا> و <پریا>ی احمد شاملو که کودکان به راحتی آنها را میخوانند و لذت میبرند.
در روزگار پیشین هر خانواده به سبک و سیاق مخصوص خود با بچهها ارتباط برقرار میکرد و آثار ادبیِ بیشماری به زبان محاوره در حافظه بزرگسالان وجود داشت که به بچهها منتقل میکردند:
اتل متل توتوله، گاو حسن چه جوره؟
..
در این شعر جاودانه که نسلهای متمادی را محضوظ کرده است فقط عناصر شکلی: وزن، قافیه، آهنگ، شبیه، استعاره، مجاز و... آن سرشار از جذابیت است که به حکم قدیمتر بودن همچنان بر روان بچهها تأثیر میگذارد.
● شکل شاعرانه زبان آموزی و تاثیر آن بر روی بچهها
زبان خوانداری(خواندن) و نوشتاری(نوشتن) بچهها معمولاً از هفت سالگی شروع میشود مگر در کودکان استثنایی که از پنج سالگی و زبانی که وسیله ارتباط با بچهها ست همان زبان مادری است. شایسته است برای تقویت زبان مادری کودکان شعر و قصه با استفاده از زبان شنیداری و گفتاری، سروده و گفته شود تا موجب غنیتر شدن زبان مادری کودک باشد.
به خاطر داشته باشیم که در زبانآموزی هم به طور طبیعی از شکل شاعرانه بهره گرفته میشود، همچنانکه اولین کلماتی که بچهها فرا میگیرند از دو هجای همانند تشکیل مییابد. بابا، ماما، لولو، جوجو و ... پر واضح است که هریک از این واژهها در حقیقت کوتاهترین صورت بیتی از شعر را دارند، بیتی که مصراع آن یک هجا بیشتر نیست و در بسیاری مواقع نیز کودکان به حکم غریزه هجای معنیدار میگویند.
طفل بیتجربهای که به بخاری داغ دست میزند و میسوزد، به حکم غریزه دو هجای معنیدار اوفاوف را بیان میکند. به تعریف هجای معنیدار را غریزه به او میآموزد.
● شعر و کودک
دکتر سرامی دکترای ادبیات میگوید: حقیقت شعر برکندگی آدمی از واقعیت بیرون و گرفتار آمدن او در چنبره اندرون است و اگر کسی بتواند سرگذشت این اسارت شیرین و شورانگیز را با ابزار زبان به میانجی واژهها و ترکیبات گونهگون آنها، بازگوید این حقیقت را رَخت مجاز پوشانده است و در نگاه و باور معتاد زمانه شاعری کرده است.
این روند در دوران کودکی استمرار مییابد و دم بهدم در جستجوی بهانهای برای به نمایش در آوردن خویش است. دکتر سرامی شعر را تنفس روان کودک و نفس کشیدن ناخودآگاه کودک معرفی میکند و معتقد است که کودک در همه اکنونهای خود به آن زنده است.
الکساندر پوشکین نیز گفته بوده شعر گناه کودکی است، یعنی روحیه هنری، گوهری است و اگر قرار باشد کسی شاعر از کار دربیاید در همان کودکی شاعر بودن او آشکار است.
در بررسیهای عمیق دوران کودکی از آغاز تولد درمییابیم که همه شاعر به دنیا میآیند ولی اندکاندک عایقهای زندگانی واقعی، انبوهی از آنان را مجبور به وداع با سرشت آفرینشگر خود میکند؛ اما بعضاً شماری از آنها دست از سرشت شاعرانه خود بر نمیدارند و همچنان شاعر میمانند. این گروه در خانوادهای پرورش مییابند که والدین درک عمیقی از عالم کودکی دارند و پیوسته با کودکان خود کودکی میکنند و شادی و نشاط درخانه ایجاد میکنند و با خواندن شعرها و مت-لها و لالاییها و ... لذت کودکان را از شعر دو چندان میکنند.
مولانا که سرتاسر زندگانی را به ادبیات مانند کرده است کودکی را شعر و بزرگسالی را نثر این ادبیات خوانده است.
● بچهها و دستور زبان
بچهها بیآنکه دستور زبان آموخته باشند زبان مادریشان را به درستی به کار میبرند و این مبین آن است که نوع برخورد بچهها با زبان با برخورد بزرگسالان با زبان متفاوت است، همین طور بهرهگیری آنان از ادبیات نه از دیدگاه معانی بلکه از عناصر شکلی جاذبه دارد و قبل از این که با معانی شعر آشنایی پیدا کنند با عناصر شکلی شعر خو میگیرند، همین طور متلها و بازی آواها و ... اصولاً کودکان با زبان برخوردی کاربردی دارند.
ذهن زلال کودکان را مجموعهای از معانی بیآنکه منسجم باشند به خود مشغول میکند اتل متل توتوله، گاو حسن چه جوره؟ و ... که برای حذف تدریجی یاران بازی و یاآنی، مانی، گفتانی، کی، یای، برفتان و ... مجموعهای از واژهها است که در عین بیمعنایی از نوعی معنای مبهم برخوردار است.
با این که صدها بار آن مجموعه واژگان را به کار بردهایم همچنان در درک معانی آن عاجزیم، همچنان که سریال عروسکی زیزیگولو آسیپاسی... که توجه بچهها را جلب کرد بیشک ضرب آهنگین واژهها آن را برای بچهها جذاب کرده بود. قافیهپردازیهای کودکانه معمولاً با واژگان غیرمؤدبانه به لحاظ ضرب آهنگشان برای بچهها- حتی بزرگسالان - دلنشین میآید.
دستمال من زیر درخت آلبالو گم شده. خبرداری؟ بیخبری؟ پس تو ... والدین باید آگاه باشند که ادبیات فولکوریک فارسی که به زبان گفتاری است کمک شایانی به زبانی نوشتاری کودکان میکند و شایسته است که والدین در جهت کمک به آموزش زبان نوشتاری کودکان از ادبیات فولکوریک استفاده کنند. بگو <طشت>، بشین برو رشت! بگو <آفتابه>، ماشین دودی راه افتاده! بگو <دوچرخه>، سیل بابات میچرخه... ! و برای کودکان لالاییها، متلها، بازی آواها و شعرهای دلنشین بخوانید تا دارای ذهن روشن و زلال شده و استعدادهای نهفته آنان شکوفا شود.
● تأثیرگذاری وزن شعر به کودک
از آنجایی که در روزگار جنینی ضربان قلب مادر، دفنواز سماع خلوت کودک است و در ماههای پایانی، لحظات بیداری جنین با شنیدن طنین این ضرب دهگانه نظام میپذیرد و تکرار این طنین در ماههای پیاپی تأثیر ماندگاری بر روان کودک مینهد و این چنین است که کودک بدون هیچ بیاعتمادی نسبت به واقعیت بیرونی چشم بر جهان هستی میگشاید و هرگز اجزای ظواهر امور او را مشغول نمیکند بلکه مهمترین عنصر شکلی که بر روان کودک اثر میگذارد وزن شعر است. حال که درمییابیم کودک با ریتم پرتوان قلب مادر مأنوس است و به ظواهر امر نظر ندارد و به دنبال حلیتها نیست شایسته است طوری رفتار شود که گوش او با آهنگ زبان مادر و قلب او لبریز از این احساس ظرافت و زیبایی گردد و اشعاری مانند ضرایب آهنگ نخستین بر احساس او نفوذ کند تا الهامبخش او شود.
● تأثیرگذاری قافیه بر کودک
بیشک والدین ابتداییترین نشاط را در کودکان به خاطر میآورند و به جرا‡ت میتوان گفت در همه دنیا چند دقیقه دالی گفتن، پنهان و آشکار شدن و ایجاد تناوب در یک جریان، شادیآورترین و لذت بخشترین لحظات زندگی کودک است. خردسالان از تکرار هجا لذت میبرند.
ایجاد یک صدای مشخص علیالخصوص اگر با تناوب سنجیدهای نیز همراه باشد روان طفل را از نشاط سرشار میکند. <مادر بزرگ علی با فرو بردن انگشت در دهانش صدایی در میآورد که خنده دلنشین علی تمام فضای خانه را پر میکرد.> ناگفته نماند که بزرگترین نیاز کودک القاء مستمر موزونیت به لحظات زندگانی اوست.
کودک نیازمند شنیدن موسیقی، شعر، ترانه، مت-ل، بازی آوا و معما و ... است و برای این که بتوان از عناصر برشمرده شده در جهت مثبت بهرهگیری کرد باید به اثرات مطلوب آنها بها داد. اگر والدین به دوران کودکی خود بیندیشند درخواهند یافت که قبل از دبستان و حتی بعد از دبستان برای تمامی لحظات زندگی خود از شکل شاعرانه استفاده کردهاند حتی برای قهر و آشتیهایشان نیز شعر و ترانه داشتهاند و تمامی بازیهایشان دارای قواعد خاصی بود که نوعی آموزش قانون محسوب میشده است.
هرگز بدون لالایی مادرانشان به خواب نمیرفتند. پاهای پرتوان مادران گهواره آرام بخش آنان بود و از آنجایی که در بسیاری از خانوادهها اختصاص اتاقی برای کودک مقدور نبود و حتی بسیاری از کودکان از تشریفات سیسمونی و غیره ... نیز بیبهره بودهاند، مادران به زمین مینشسته و دو پای خود را روی زمین دراز میکردند و گهوارهای برای ایجاد آرامش قبل از خواب کودک درست میکردند.
● سخن آخر
حال که به عصر دشوار کنونی رسیدهایم و در هزاره سوم و عصر انفورماتیک به سر میبریم مبادا که برآوردن نیاز درونی کودکان(شعر) به فراموشی سپرده شود.
باید قبل از این که آموختن زبان در دبستان فرا گرفته شود زبان مادری یعنی زبان واقعی کودک به او آموزش داده شود. نتایج درخشان نوشتن و سرودن به زبان کودک، پدید آمدن پیوندی صمیمانهتر میان کودکان و ادبیات به ویژه آنان و آفرینندگان این ادبیات خواهد بود. بگذاریم آنان راه آینده را با درخشش چشمانشان برای ما روشن کنند و بدانیم بیش از آن که ما میتوانیم به آنان بیاموزیم آنان میتوانند به ما بیاموزند.
از پشت کوه، خورشید
فردا دمد دوباره
بازی کنیم امشب
با تیله ستاره.
Mohamad
02-02-2011, 10:21 PM
http://aksfa.net/Upload/2009/Baby/Baby3.jpg
شب بخیر ای آخرین امید من
نذار تاریکی تو قلبت بشینه
چشاتو به روی شب آروم ببند
تا چشای کوچیکت خواب ببینه
می دونم خواب ستاره می بینی
خنده هات برای من غریبه نیست
با مداد نقره ای رو تن من
همه آرزوهاتو بنویس
تو سرزمین خواب تو بوی تنهایی و غربت نمی آد
توی کوچه های سبز اون صدای پای محبت نمی آد
فرصت موندن تو شهر خواب کمه
چشتو به آسمون گره بزن
چشتو بذار تو جاده های شب نشین
شب بخیر ای آخرین امید من .
Mohamad
02-02-2011, 10:22 PM
http://www.bo2aks.com/pic3/4623.jpg
برات قصه میگم تا که بخوابی
دیگه اشکی نریز نکن بیتابی
میگم حکایت بره و گرگه
برات میگم که دنیا چه بزرگه
بخواب ای کودک من گریه بسه
از اشکای تو این قلبم شکسته
نذار مروارید چشمات حروم شه
لا لایی میخونم تا شب تموم شه
لا لایی کن لالایی کن لالایی
تویی که پاکترین خلق خدایی
لالایی کن گل ناز قشنگم ملوس کوچیک مستو ملنگم
لالایی کن بخواب بابا بیداره
گل بوسه روی دستات میکاره
لالایی کن بخواب ای نور چشما
با تورنگ خوشی میگیره دنیا
تا خواب ببینه شاهزاده قصه
به روی اسب بالداری نشسته
تو را میبره رو ابرای ابی
تا رو ابرا به ارومی بخوابی
لا لایی کن لالایی کن لالایی
تویی که پاکترین خلق خدایی
لالایی کن گل ناز قشنگم ملوس کوچیک مست و ملنگم .
vBulletin v4.2.5, Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.