PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : متنهای زیبا



R A H A
01-26-2011, 12:42 AM
اما نشد که تو را از پشت دیوار بلند تنهاییم بیابم
من هر روز برای آدم هایی می خوانم
که هنوز مرا از پشت شیشه نگاهم دیدار نکردند
من عاشقانه دیدار تو را جستم
ودر انتها چیزی جز مفهومی پوچ نیافتم
من روبه روی خیابان تکرار آدم هایی را عشق ورزیدم
که حضور مرا بخاطر نگاه کودکانه ام نادیده گرفتند
آدم هایی که چه صمیمانه به من گفتند
که در این خیابان عشق من بن بست است
خواستم دیدار تو راه فراری باشد
خواستم خواستن من گریز گاهی باشد
گریزی از روی نا گزیری...
و انسان چه پوچ می شود وقتی می گریزد
سقوطم از عشق نیست
سقوطم از گریز نیست
سقوطم از طرد شدن نیست
سقوط من همه از ترس است
و چه سرد بود وقتی فهمیدم هنوز من ترسم
ترس از گم شدنها
ترس از هیاهوی آدم هایی که
هرگز تو را این چنین پاک نخواهند نگریست
با من کمی مهربان باش.....همین

R A H A
01-26-2011, 12:44 AM
دارم میرم نگو نروهوا هوای رفتنه هرچی

بوده تموم شده چاره ی ما گذشتنه دارم میرم

تا سرنوشت ، مار و به بازی نگیره خوب

میدونم این عاشقی ، از یاد هردومون

میره....از یاد هردومون میره دارم میرم نگو

نرو دارم میرم نگو بمون وقت خداحافظیه

قصه ی عاشقی نخون تورو خدا گریه نکن ،

غصه ی رفتنو نخور بهتره که تموم کنیم ، تو

هم دلو ازم ببر....تو هم دلو ازم ببر یادم میاد

روزی رو که ، ما دوتا دل داده بودیم اما حالا

میخندمو ، میگم چقدر ساده بودیم یادم میاد

روزیرو که پرمیکشیدیم واسه هم اما حالا

نشسته جاش یه عالمه غصه و غم شاید

دیگه نبینمت ، شاید نگاه آخره چشمای بی

گناه تو آتیش به جونم میزنه سادگی اشتباه

ما ، گناه ما دل بستنه جدایی سرنوشت تو ،

تنهایی تقدیر منه....تنهایی تقدیر منه

R A H A
01-26-2011, 12:45 AM
زندگي مثل يه ديكته اس هي مي نويسيم،
هي غلط مي نويسيم، هي پاك مي كنيم دوباره هي مي نويسيم، هي پاك مي كنيم
غافل از اينكه عزرائيل داد ميزنه: برگه ها بالا
در ضمن وقتي كه برايمان ديكته ميگن،فكرمان همه جا هست به جز... .وقتي كه ديكته تمام شد ما به فكر نوشتن آن هستيم...!

R A H A
01-26-2011, 12:45 AM
کاش در کتاب زندگی
سطری باشیم به یاد ماندنی
نه حاشیه ای از یاد رفته....

R A H A
01-26-2011, 12:46 AM
کاش آلان آغوش گرمت سر پناه خستگیم بود دو تا چشمات

پر از اندوه واسه دل شکستگیم بود آرزوم اینه که دستام

توی دستای تو باشهتنگیه این دل عاشق با نوازش تو واشه

کاش آلان آغوش گرمت سر پناه خستگیم بود دو تا چشمات

پر از اندوه واسه دل شکستگیم بود آرزوم اینه که دستام

توی دستای تو باشهتنگیه این دل عاشق با نوازش تو

واشه واسه چی خدا نخواسته من تو آغوشتو باشم قول میدم با

داشتن تو هیچ غمی نداشته باشم همه هستی قلبم تو دو

حرف خلاصه میشه عشق تو بودن با تو دو نیاز زندگیشه پرم از

ترانه ی تو گر چه واژه ها حقیرن خوبه وقتی نیستی

پیشم اونا دستمو میگیرن راز عشق من و هیچ کس غیر مهتاب

نمیدونه تنها شاهد واسه غصه، گریه و تنهاییم اونه وای اگر

من این نبودم کاش میشد پرنده باشم تا از این دور بودن از تو

بتونم بلکه رها شم یه پرنده شم شبونه بکشم پر به

خیالت برسم به لونه توبگیرم سر زیر بالت زندگیم رنگ خدا

بود اگه تنها تو رو داشتماگه میشد واسه گریه رو شونت سر


میگذاشتم

R A H A
01-26-2011, 12:46 AM
يا تو زيباتر شدي يا جشمات بارونيه
اين قفس بازه ولي قلب من زندونيه
من بشيمون ميكنم جاده رو از رفتنت
تو نباشي ميبره عطرتم از بيرهتنت
مي خوام اروم شم تو نميزاري
هر دو بي رحمند ! عشق و بيزاري
همه دنيا رو زير رو كردم
تو رو شايد دير ارزو كردم
قدمهاي اخر و اهسته تر برداار
واسه من كابوسه فكر اخرين ديدار
بعض اين اهنك ما رو تا كجاها برد
شايدم تقديرم و امشب به رحم اورد
به تلافي اونهمه تلخي كله هاتم طعم عسل شد
غم معصومانه ي جشمات به تبسم تازه بدل شد
ميشه با من هزار و يك سال بهبهانه ي قصه بموني
همه مرثيه هاي سكوتم به بهار تو باغ غزل شد
نفس كشيدن دل سبردن مثل دريا ماه من
از تو خوندن با تو موندن مقصد من راهه من
همينه رويام ارزوهام سركزشت اهه من
نرفته بر كرد كه با تو شايد خدا كزشت از كناهه من
تو مثل بارون غم و اسون ميبري از ياد من
با تو خوبن بي غروبن خاطرات شاد من
زار و خسته دل شكسته بي نوا فرهاد من
مرغ امين كي به شيرين ميرسه فريااااااااااد من؟

R A H A
01-26-2011, 12:47 AM
میتونی بایه نگاه زیر چشم ...........

مي‌تونم تو لحظه‌هاي بي‌كسيت، واسه تو مرحم تنهايي باشم
مي‌تونم با يه بغل ياس سفيد، تو شبات عطر ترانه بپاشم
مي‌تونم از آسمون قصه‌ها، واسه تو صد تا ستاره بچينم
مي‌تونم حتي اگه دلت نخواد، واسه تو روزي هزار بار بميرم
مي‌تونم با يه سلام گرم تو، تا ابد زندگي‌مو آبي كنم
مي‌تونم رو شونه‌هاي گرم تو ، دردامو با هق‌هقم خالي كنم
مي‌تونم با تو به هر جا برسم، توي خواب اسمتو فرياد بزنم
مي‌تونم قصه‌ي ديوونگيمو، توي كوچه‌هاي شهر داد بزنم
مي‌تونم تا به هميشه پا به پات، توي هر قصه كنارت بمونم
مي‌تونم زير پر ستاره‌ها، واست از ليلي ومجنون بخونم
مي‌تونه نگاه مهربون تو، منو تا مرز شقايق ببره
مي‌تونه قشنگي برق چشات، منو از ياد حقايق ببره
مي‌تونه دستاي تو رو شونه‌هام، خبر از يك شب يلدا رو بده
مي‌تونه بوسه‌ي تو رو گونه‌هام، واسه من نويد فردا روبده
مي‌تونه صداي گرم خنده‌هات، همه قصه‌هامو رؤيايي كنه
مي‌تونه گرماي مهربونيهات، همه زندگيمو مهتابي كنه
مي‌تونه وجود سرد و خستمو، شوق ديدار تو مبتلا كنه
مي‌تونه حس غريب بودنت، درداي زندگيمو دوا كنه
مي‌توني توخستگي‌هاي تنت، به من و شونه‌ي من تكيه كني
مي‌توني با يه نگاه زير چشم، دل كوچيكمو ديوونه كني
مي‌تونن رازقي‌ياي باغچه‌مون، تا هميشه بوي دستاتو بدن
مي‌تونن حتي اگه خودت نگي، واسه من از عشق تو خبربدن
مي‌تونن همه تو اين شهر بزرگ، منو ديوونه‌ي عشقت بدونن
بذاراز اينجا به بعد مردم ما، منو مجنون تو شعرا بدونن

R A H A
01-26-2011, 12:48 AM
در پیچ و تاب گیسوانت گم میشوم هر شب و هررو زو تو نغمه ای تازه سر می دهی از عشق و دلدادگی شاید راز سکوت من همین است شاید هیچ وقت نبودنت را حس نکردم حس تلخ تنهایی همیشه بوده ای زمستانها دستهایت پناه کرخی و سرما بود و قدم هایت حامی لغزش های کودکانه ام با تو همیشه بهار است و باز هم هستی تا گندم زار کودکی مان را بدویم و من برنده ام مثل همیشه و تو تابستانی گرم و مقتدر مهربان و صمیمی و من هنوز سرد و کرخ چشمهایم را با شب های بلند نگاهت ارام می کنمو پاییز پادشاه رنج و تنهایی همقدمان می شود همسفر راهای طولانی مان سنگفرش خیایانهای پوشیده از برگهای زرد و خشک می شوئد و تو هنوز هستی در تن خسته هر ذره سیال هوا بر سیطره بی نظیر اوای پرندگان تو همینجایی هرجا که هستم و من میان نگاه های گاه و بیگاهت واژه عشق را هجی می کنم دفتر خاطراتمان همین جاست همین اسمان همین دلکشی اشک تو همین جایی و من هنز باور نمی کنم نگاهت هنوز طعم باران می دهد و من هنوز عاشق بارانم خیابان روبروی پنجره پر از برگهای زرد پاییزی است و من کنار تو غرق تماشا می شوم مرور روزهای گذشته را می دانی چند پاییز پشت پنجره گذشت ؟ و هنوز پاییز همانطور خیس و خسته مرقد ارزوهای ناتمامان می شود و من هنوز دوست دارم با چشمهای بسته صدای قدم هایت را انتظار بکشم هنوز دوست دارم همقدم نگاهت پاییز را تجربه کنم و هر صبح سلامت مشام خاطر را بنوازد خسته ای خستگی ات بهانه تنهایی هایی است که واهه دیروزمان بود و خنده های امروزم واهه ای است که غربت این روزها را ذوب می کند هنوز شیطنت هایم بهانه شادیهای کوچکت می شود و من هنوز بهانه ای هستم که لختی نگاهت ر از زمین برگیری و با چشمهایم اشتی دهی هنوز هستم وقتی نا شکیبانه سر بر می گردانی و راهت تغییر می کند و من می مانم و سکوت لبخند هنوز انقدر مهمی که نبودنت دلواپسم کند و دلواپسیم لبخند را مهمان سکوتت کند و من هنوز همین جا هستم کنار تو هر قدر سکن و متظاهر و تو هنوز همقدمم هستی حتی همین قدر خسته و در مانده و من می دانم فراموش نخواهیم کرد و فراموش نخواهد شد که تاریخ این سرزمین پر از افسانه های زیباست نمی دانم سر انجام قصه مان چه خواهد شد اما لبخند می زنم چون پایان تمام انتظارمان همین روزهاست و تو نمیدانم چرا حتی لبخند هاییت را دریغ می کنی مردانه قدم های اخر را برمی داریم و تو هنوز اینجایی ..........

R A H A
01-26-2011, 12:50 AM
زندگى مثل دوچرخهسوارى میمونه… واسه حفظ تعادلت همیشه باید در حرکت باشى. آلبرت اینشتین
• شریفترین دلها دلى است که اندیشه آزار کسان درآن نباشد. زرتشت
• خوشبختى فاصله این بدبختى است تا بدبختى دیگر. چارلى چاپلین
• آن چه هستى هدیه خداوند به توست و آن چه میشوى هدیه تو به خداوند.
• همیشه به کسی فکر کن که تو رو دوست دارد، نه کسی که تو دوستش داری. شکسپیر
• وقتى کبوترى شروع به معاشرت با کلاغها میکند پرهایش سفید میماند، ولى قلبش سیاه میشود….

R A H A
01-26-2011, 12:52 AM
دلتنگم از دوري ات دلتنگم از اينكه چرا نمي آي تا كي بايد چشم به جاده بدوزم. دلتنگم از ياس ها وداوودي ها كه نمي توانند براي آمدنت كاري بكنند تا كي بايد نظاره گر آسمان باشم تا روي تو را در ميان ستاره ها بيابم.بيا وبا آمدنت روزها زندگي شب هاي دلواپسي ساعت هاي به انتظار نشسته واميدهاي روشن را بياور.
باز هم چشم به راهت مي نشينم شايد از عابري كه روزي از كوچه پس كوچه هاي قلبت عبور كرده يادي كني شايد از كبوتري كه روزي از لبه پنچره نگاهت دانه اي بر چيد سراغي بگيري.هنوز سر در گم روزهاي بي توام.

R A H A
01-26-2011, 12:54 AM
ای کاش تنها یک نفر هم در این دنیا مرا یاری کند ،

ای کاش می توانستم با کسی درد دل کنم تا بگویم که ،

من دیگر خسته تر از آنم که زندگی کنم تا ابد غم شبهایم را ،

تا بفهمد درد تن خسته و بیمارم را ،

قانون دنیا تنهایی من است و تنهایی من قانون عشق است

و عشق ارمغان دلدادگیست و این سرنوشت سادگیست.

R A H A
01-26-2011, 01:00 AM
ماه من ، غصه چرا ؟!
آسمان را بنگر ، که هنوز، بعد صدها شب و روز
مثل آن روز نخست
گرم وآبی و پر از مهر ، به ما می خندد !
یا زمینی را که، دلش ازسردی شب های خزان
نه شکست و نه گرفت !
بلکه از عاطفه لبریز شد و
نفسی از سر امید کشید
ودر آغاز بهار ، دشتی از یاس سپید
زیر پاهامان ریخت ،
تا بگوید که هنوز، پر امنیت احساس خداست !
ماه من غصه چرا !؟!
تو مرا داری و من
هر شب و روز ،
آرزویم ، همه خوشبختی توست !
ماه من ! ...
ماه من ! دل به غم دادن و از یاس سخن ها گفتن
کارآن هایی نیست ، که خدا را دارند ...
ماه من ! غم و اندوه ، اگر هم روزی، مثل باران بارید
یا دل شیشه ای ات ، از لب پنجره عشق ، زمین خورد و شکست،
با نگاهت به خدا ، چتر شادی وا کن
وبگو با دل خود ،که خدا هست ، خدا هست !
او همانی است که در تار ترین لحظه شب، راه نورانی امید
نشانم می داد ...
او همانی است که هر لحظه دلش می خواهد ، همه زندگی ام ،
غرق شادی باشد ....
ماه من !
غصه اگر هست ! بگو تا باشد !
معنی خوشبختی ،
بودن اندوه است ...!
این همه غصه و غم ، این همه شادی و شور
چه بخواهی و چه نه ! میوه یک باغند
همه را با هم و با عشق بچین ...
ولی از یاد مبر،
پشت هرکوه بلند ، سبزه زاری است پر از یاد خدا
و در آن باز کسی می خواند ،
که خدا هست ، خدا هست
و چرا غصه ؟ چرا !؟!