PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : چگونه بصیرت بدست بیاوریم؟



king 2011
01-26-2011, 12:35 AM
http://img.tebyan.net/big/1389/05/8327226522221221301371231782264740249149.jpg
شنیدی حتماً که اگر حواس و ذهن فردی، سالم و معتدل باشد، به مجرد اینكه مانعی میان آنها و جهان خارج وجود نداشته باشد، انعكاسی از دیدنی ‌ها و شنیدنی ‌ها و ملموسات و غیره به وسیله حواس وارد مغز شده و شناخت یا مقدمات و شرایط آن را به وجود خواهد آورد. این مقدار از شناخت یا همان "شناخت ابتدایی"، یك جریان جبری طبیعی است. خصوصیات حواسّ و شرایط ذهنی فرد در كمیت و كیفیت شناخت مؤثر است، اما غیر از عامل جبر طبیعی، عوامل دیگری هم در این میان نقش آفرینی می کنند؛ عواملی مثل صفات، غرایز و ملكات نفسانی، عواملی مانند "خود خواهی"، "سود جویی"، "ایمان"، "اعتقاد"، "اخلاق" ...، «وَاللّهُ اَخْرَجَكُم مِّن بُطُونِ اُمَّهَاتِكُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَیْئاً وَجَعَلَ لَكُمُ الْسَّمْعَ وَالاَبْصَارَ وَالاَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» 1ّّّ
حالا می دانی قرآن درباره داشتن شناخت بهتر چه می گوید؟ ... «یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إَن تَتَّقُواْ اللّهَ یَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَاناً»2 می دانستی که تقوای الهی، موجب روشن بینی و تقویت قوّه تمییز و تشخیص ات می ‌شود؟
علامه طباطبایی(ره) وقتی درباره این آیه بالا توضیح می دهد، می گوید: «فرقان، چیزی است كه میان دو شیء جدایی می ‌افكند و مراد در این آیه، جدایی میان حق و باطل است؛ خواه در اعتقادات باشد مانند تمییز ایمان از كفر و هدایت از ضلالت و خواه در اعمال مانند تمییز طاعت از معصیت و رضا از سخط، و چه در تشخیص آراء و نظریات صواب از خطا. اینها تماماً از ثمرات تقوا است.»3 می دانستی این راه شنیده بودی اش؟ ...
سری هم به نهج البلاغه بزن. ببین امیرالمؤمنین علیه السلاFم درباره رابطه شناخت و تقوا چه می گوید؟ ... «عَظُمَ الخَالِقُ فی أنفُسِهم فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فس أعیُنِهم فَهُم وَ الجَنَّةُ کَمَن قَد رَآهَا فَهُم فیهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُم وَ النَّارُ کَمَن قَد رَآهَا فَهُم فیهَا مُعَذَّبُون؛ خالق کائنات در نفوس آنان بزرگ و جز خدا در چشم آنان کوچک گشته است. مَثَل بهشت و آنان چونان است که آن را دیده اند و در مقام والای آن بهشت در نعمت غوطه ورند، و مَثَل دوزخ و آنان چونان است که آن را دیده اند و در آن در عذابند.»4
به تقوا فکر کردی؟ که موجب فروكش كردن گرد و غبار نفسانیات در ضمیر من و تو می شود؟ که موانع دید و تشخیص را ـ كه معمولاً هم من و تو از روشن بینی باز می ‌دارند ـ از میان بر می ‌دارد؟ که سبب می شود من و تو بهتر بتوانیم صلاح را از فساد، حق را از باطل و صحیح را از سقیم باز ‌شناسیم؟
وقتی هوا و هوس بر وجودمان چیره می شود یا خود‌خواهی ها و تعصبات و حبّ و بغض‌ها سر بر می آورند، نتیجه اش چه می تواند باشد، جز اینکه از بینایی درونی مان می ‌كاهند، تا آنجا كه بینایی مان به كوری و روشنایی درونی مان به تاریكی بدل می شود و از درك حقایق باز می ‌مانیم ... !
حتماً شنیده ای که می گویند «برق طمع، عقل را به زمین می ‌افكند و نمی گذارد انجام وظیفه كند» 5، می دانی که اگر عقل حاكم بر قوای دیگر باشد، از افراط و تفریط جلوگیری می ‌كند و باعث تعادل و هماهنگی میان قوای نفس می ‌شود و آنگاه انسان در كمال آرامش، ندای عقل را می شنود و عقل برای تو کافی است كه راه گمراهی را از رستگاری نشانت می دهد.6
علامه طباطبایی(ره) وقتی درباره این آیه بالا توضیح می دهد، می گوید: «فرقان، چیزی است كه میان دو شیء جدایی می ‌افكند و مراد در این آیه، جدایی میان حق و باطل است؛ خواه در اعتقادات باشد مانند تمییز ایمان از كفر و هدایت از ضلالت و خواه در اعمال مانند تمییز طاعت از معصیت و رضا از سخط، و چه در تشخیص آراء و نظریات صواب از خطا. اینها تماماً از ثمرات تقوا است»



وقتی درونت پاک باشد و مصفا، موجبات رشد و پرورش استعداد الهام پذیری از عوالم غیب را برایت فراهم می شود و از معارف ربوبی و حقایق قدسی بهره‌مندات می کند، همان که امیرالمؤمنین علیه السلام این گونه توصیفش کرد برای من و تو ... «قَد أحیَا عَقلَهُ وَ أمَاتَ نَفسَهُ حتَّی دقَّ جَلیلُهُ وَ لَطُفَ غَلیظُهُ وَ بَرَقَ لَهُ لامعٌُ کَثیرُ البَرقِ، فَأبَانَ لَهُ الطَّریق وَ سَلَکَ به السَّبیلَ وَ تَدَافَعَتهُ الأبوَابُ إلی بَاب السََّلامَةِ وَ دَار الأقَامَة وَ ثَبَتَت رجلاهُ بطُمَأنینَةِ بَدَنِهِ فِی قَرار الأَمن وَ الرَّاحَةِ بِمَا أستَعمَلَ قَلبَهُ وَ أرضَی رَبَّهُ؛ عقل خود را زنده کرد و نفس امّاره خود را کشت تا اینکه اعضای بزرگ و نیرومند او باریک شد و درشتی و خشونت او لطیف گشت و بارقه روشنی که درخشش زیادی دارد، درون او درخشید، پس راه را روشن نمود و با آن روشنایی سلوک در راه را پیش گرفت و درهایی گوناگون، او را پیش راندند تا به در سلامت (از آفات راه) رسید و قدم به سرای اقامت جاودانه نهاد و قدم های او با آرامش بدنش در قرارگاه امن و آسایش، ثابت گشت. (این سعادت جاودانی) در نتیجه اشتغال قلبش به ذکر خدا و خشنود ساختن پروردگارش نصیبش گشت.»7
http://img.tebyan.net/big/1389/04/79292315747371962191791053732574015913.jpg
تقوا، همان نیرویی است که موانع و آفات شنـاخت را از بین می ‌بَرد و باعث می ‌شود من و تو با بهره برداری صحیح از ابزار و منابع خدادادی شنـاخت، حقیقت را بیابـیم و مسیر صحیح را در زندگی بپیماییم؛ همان نیرویی که امیرالمؤمنین علیه السلام حلاوت و شیرینی ثمراتش را این گونه توصیف می کند: «فَإنَّ تَقوَی اللهِ دَوَاءُ دَاءِ قُلُوبکُم وَ بَصَرُ عَمَی أفئِدَتِکُم وَ شِفَاءُ مَرَضِ أجسَادِکُم وَ صَلاحُ فَسَادِ صُدُورکُم وَ طُهُورُ دَنَسِ أنفُسِکُم وَ جِلاءُ عَشَا أبصَارکُم؛ تقوا و ترس از خدا برای شما دردهای دل هاست و چشم برای کوری دل ها و شفای بیماری جسدها و اصلاح فساد سینه ها و پاکی آلودگی نفوس و روشنایی پرده های چشمان».8
در مسیر راهى كه من و تو به سوى پیروزى ها مى رویم، همیشه پرتگاه ها و بیراهه هایى وجود دارد كه اگر آنها را به خوبى نبینیم و نشناسیم و پرهیز نكنیم، چنان سقوط مى كنیم كه اثرى از ما باقى نماند.
در این راه مهم ترین مسأله، شناخت حق و باطل، شناخت نیك و بد، شناخت دوست و دشمن، شناخت مفید و زیان بخش و شناخت عوامل سعادت و یا بدبختى است. به راستى اگر من و تو این حقایق را به خوبى بشناسیم، رسیدن به مقصد براى ما آسان است، اما مشكل اینجاست كه در بسیارى از این گونه موارد من و تو گرفتار اشتباه مى شویم، باطل را به جاى حق مى پنداریم و دشمن را به جاى دوست انتخاب مى كنیم و بیراهه را جاده صاف و مستقیم... .
همه علم و دانش ها از علم و دانش خدا سرچشمه مى گیرد و هر گاه من و تو در پرتو تقوا و پرهیز از گناه و هوا و هوس به او نزدیك تر شویم و قطره وجود خودمان را به اقیانوس بى كران هستى او پیوند بزنیم، سهم بیشترى از آن علم و دانش خواهیم گرفت... قلب من و تو مثل آیینه است و وجود هستى پروردگار مثل آفتاب عالم تاب، اگر این آیینه را زنگار هوا و هوس، تیره و تار كند، نورى در آن منعكس نخواهد شد، اما هنگامى كه در پرتو تقوا و پرهیزگارى صیقل داده شود و زنگارها از میان برود، نور خیره كننده آن آفتاب پر فروغ در آن منعكس مى گردد و همه جا را روشن مى سازد... « وَ اتَّقُوا اللّهَ وَ یُعَلِّمُكُمُ اللّهُ» 9
در این راه مهم ترین مسأله، شناخت حق و باطل، شناخت نیك و بد، شناخت دوست و دشمن، شناخت مفید و زیان بخش و شناخت عوامل سعادت و یا بدبختى است. به راستى اگر من و تو این حقایق را به خوبى بشناسیم، رسیدن به مقصد براى ما آسان است، اما مشكل اینجاست كه در بسیارى از این گونه موارد من و تو گرفتار اشتباه مى شویم، باطل را به جاى حق مى پنداریم و دشمن را به جاى دوست انتخاب مى كنیم و بیراهه را جاده صاف و مستقیم...

هر بى تقوایى سرچشمه یك نوع نا آگاهى و یا سوء تشخیص است، به همین جهت در دنیاى ماشینى امروز، جوامعى را می بینیم كه از نظر علم و صنعت بسیار پیشرفته اند، ولى در زندگى روزانه خود چنان گرفتار نابسامانى ها و تضادهاى وحشتناكى هستند كه من و تو را در تعجب فرو مى برد ... اینها همه عظمت این گفته قرآن را روشن مى سازد.
اما یادمان باشد که تقوا منحصر به تقواى عملى نیست؛ بلكه تقواى فكرى و عقلى را نیز شامل مى شود، این حقیقت آشكارتر خواهد شد. تقواى فكرى در برابر بى بندوبارى فكرى؛ یعنی من و تو در مطالعات خود به دنبال مدارك صحیح و مطالب اصیل برویم و بدون تحقیق كافى و دقت لازم در هیچ مسأله اى اظهار عقیده نكنیم. آنها كه تقواى فكرى را به كار مى بندند، بدون شك بسیار آسان تر از بى بندوبارها به نتایج صحیح مى رسند، ولى آنها كه در انتخاب مدارك و طرز استدلال بى بند و بارند، اشتباهاتشان فوق العاده زیاد است.
خداوند برای من و تو ابزار و شرایط بسیاری فراهم آورده تا راه خودمان را بیابیم و قدم در بیراهه ها نگذاریم. اگر از آنها به خوبی استفاده و بهره برداری كنیم، زندگی مان همراه با آرامش و كامیابی، در هر دو سرا خواهد بود؛ اما افسوس و صد افسوس که من و تو هر بار به دلیلی، این فرصت را از دست می دهیم و خودمان را دچار سردرگمی می ‌كنیم. «تقوا» همان عامل مؤثر در «شناخت» است كه موانع به وجود آمده سر راه من و تو را می ‌زداید و منبع جدیدی فراتر از منابع عادی، برای «شناخت» ایجاد می ‌كند، برای من و تو تا خودمان، ویژگی های مان، خوب و بد زندگی مان، صلاح و غیر صلاح مان، جهان پیرامون مان و خدای آفریننده یکتا را بهتر و بیشتر بشناسیم و با استواری در راه کمال قدم برداریم ... .
اما یادت باشد که خودش فرموده است «وَ قَلیلٌ مِن عِبادَی الشّکُور»10 ... نکند که من و تو هم از بندگان شکرگزار خداوند نباشیم؟ ...