mozhgan
01-15-2011, 09:46 PM
http://forum2.azardl.com/attachment.php?attachmentid=5460&stc=1&d=1295113652
شب عروسي برادرم دزد خانهمان را زد
سارا روستاپور يا همان خاله سارا متولد 1360 تهران و فارغالتحصيل كارشناسي رشته ميراث فرهنگي است. او روحيه بچهها را بسيار دوست دارد و از آنها هرگز خسته نميشود و كودك درونش به شدت شاد و سرزنده است. وي قبل از آنكه وارد دنياي عروسكي كودكان شود كارهايي نظير تدريس خصوصي و روزنامهنگاري را تجربه كرده است.
روستاپور اولين اجرايش را در سال 78 با برنامهاي با عنوان «از مدرسه تا مدرسه» در شبكه دوم تجربه كرد. او سال 82 به طور اتفاقي براي تهيه گزارش در برنامه رنگينكمان حضور پيدا كرد و همان موقع، اجراي برنامه رنگينكمان به او پيشنهاد شد و روستاپور هم از آن استقبال گرمي كرد. وي نوشتن متن برنامه رنگينكمان شبكه تهران را برعهده دارد و ايده نوشتههايش را از كتابها، مجلات، مربيان و همچنين از خود بچهها ميگيرد.
شب عروسي برادر روستاپور اتفاق ناگواري ميافتد كه خاطره آن مراسم را براي او ماندگار ميكند: زماني كه براي جشن عروسي برادرم به سالن رفته بوديم، كسي در خانه نبود احتمالا دزدان صاحبخانه را سرگرم و درگير عروسي ديدند واز موقعيت سوءاستفاده كردند. آخر شب كه همگي با ماشين عروس به خانه برگشتيم ديديم در خانه باز است همين طوري بهتزده بوديم وارد خانه شديم و فهميديم همه وسايلمان به سرقت رفته است. خيلي ناراحت شديم چون كادوها و سكههاي طلاي عروسي خودم و همچنين تمام مبلغ هزينه سفر مكه و كربلاي مادربزرگم جزو اموالي بود كه دزديده بودند. وقتي براي پيگيري به كلانتري مراجعه كرديم، گفتند از اين منطقه سرقتهاي مشابه زياد شده است. بعدها معلوم شد سارقين گروه پاكستاني بودند اما هيچ وقت خبري ازشان نشد و نتيجهاي نگرفتيم.
زماني كه هواپيماي130 - C كه خبرنگاران داخل آن بودند سقوط كرد سارا روستاپور مانند همه مردم به شدت تحت تاثير قرار گرفت: قرار بود همسرم كه عكاس است هم در آن هواپيما باشد اما سفرش لغو شد. با اينكه ميدانستم همسرم سوار آن هواپيما نشده ولي به خاطر اينكه خيلي از كشتهشدگان از همكاران هر دويمان بودند، به شدت ناراحت شدم. خيلي از آشنايان و دوستان مرتب براي جويا شدن حال همسرم با من تماس ميگرفتند و اين حس كه ممكن بود همسرم هم دچار اين سرنوشت دلخراش شود به شدت آزارم ميداد.
شب عروسي برادرم دزد خانهمان را زد
سارا روستاپور يا همان خاله سارا متولد 1360 تهران و فارغالتحصيل كارشناسي رشته ميراث فرهنگي است. او روحيه بچهها را بسيار دوست دارد و از آنها هرگز خسته نميشود و كودك درونش به شدت شاد و سرزنده است. وي قبل از آنكه وارد دنياي عروسكي كودكان شود كارهايي نظير تدريس خصوصي و روزنامهنگاري را تجربه كرده است.
روستاپور اولين اجرايش را در سال 78 با برنامهاي با عنوان «از مدرسه تا مدرسه» در شبكه دوم تجربه كرد. او سال 82 به طور اتفاقي براي تهيه گزارش در برنامه رنگينكمان حضور پيدا كرد و همان موقع، اجراي برنامه رنگينكمان به او پيشنهاد شد و روستاپور هم از آن استقبال گرمي كرد. وي نوشتن متن برنامه رنگينكمان شبكه تهران را برعهده دارد و ايده نوشتههايش را از كتابها، مجلات، مربيان و همچنين از خود بچهها ميگيرد.
شب عروسي برادر روستاپور اتفاق ناگواري ميافتد كه خاطره آن مراسم را براي او ماندگار ميكند: زماني كه براي جشن عروسي برادرم به سالن رفته بوديم، كسي در خانه نبود احتمالا دزدان صاحبخانه را سرگرم و درگير عروسي ديدند واز موقعيت سوءاستفاده كردند. آخر شب كه همگي با ماشين عروس به خانه برگشتيم ديديم در خانه باز است همين طوري بهتزده بوديم وارد خانه شديم و فهميديم همه وسايلمان به سرقت رفته است. خيلي ناراحت شديم چون كادوها و سكههاي طلاي عروسي خودم و همچنين تمام مبلغ هزينه سفر مكه و كربلاي مادربزرگم جزو اموالي بود كه دزديده بودند. وقتي براي پيگيري به كلانتري مراجعه كرديم، گفتند از اين منطقه سرقتهاي مشابه زياد شده است. بعدها معلوم شد سارقين گروه پاكستاني بودند اما هيچ وقت خبري ازشان نشد و نتيجهاي نگرفتيم.
زماني كه هواپيماي130 - C كه خبرنگاران داخل آن بودند سقوط كرد سارا روستاپور مانند همه مردم به شدت تحت تاثير قرار گرفت: قرار بود همسرم كه عكاس است هم در آن هواپيما باشد اما سفرش لغو شد. با اينكه ميدانستم همسرم سوار آن هواپيما نشده ولي به خاطر اينكه خيلي از كشتهشدگان از همكاران هر دويمان بودند، به شدت ناراحت شدم. خيلي از آشنايان و دوستان مرتب براي جويا شدن حال همسرم با من تماس ميگرفتند و اين حس كه ممكن بود همسرم هم دچار اين سرنوشت دلخراش شود به شدت آزارم ميداد.