PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : شخصیت ها و تم های اصلی در هزار و یک شب



mehraboOon
12-29-2010, 02:41 PM
شخصیت ها و تم های اصلی در هزار و یک شب


http://img.tebyan.net/big/1389/08/23953024879371411736312718419916717721266.jpg
بدون شک تم ها و شخصیت ها ارتباطی تنگاتنگ با هم دارند زیرا شخصیت ها بازیگرانی هستند که ایدئولوژی های حکایات هزار و یک شب را به تصویر می کشند. در این اثر صحبت از موضوعاتی چون خیانت، گذشت و ... شده است و زنان و مردانی نیز ایفا گر این نقش ها بوده اند. آیا می توان ارتباطی بین موضوعات مطرح شده در اثر و جنسیت بازیگران یا شخصیت ها برقرار نمود؟ آیا زنان یا مردان همیشه خوب یا بد بوده اند؟
مسلما هزار و یک شب به سبب غنا و تنوعی که دارد به موضوعات متعددی می پردازد. آقای نیکیتا الیسه در اثر کلاسیک خود با عنوان تم ها و موضوعات هزار و یک شب فهرستی جامع از موضوعات موجود در کتاب هزار و یک شب تهیه کرده است. افراد دیگری نیز برخی دیگر از جنبه های اثر را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده اند مانند کتاب تم مسافرت در هزار و یک شب اثر لویل؛ بدون این کتاب ها و تنها با خواندن حکایات هزار و یک شب نیز می توان تم ها و شخصیت های را بازیابی نمود.
بدون شک تم ها و شخصیت ها ارتباطی تنگاتنگ با هم دارند زیرا شخصیت ها بازیگرانی هستند که ایدئولوژی قصه های هزار و یک شب را به تصویر می کشند.
آنچه ما را متعجب می سازد و به خوبی در حکایت اول یعنی "شهریارشاه و برادرش شاه زمان" به چشم می خورد، توجه به زن است. جای شکی نیست که مردان خالق حکایات هستند. از ابتدای داستان زن به عنوان موجودی خائن معرفی می شود که با برده ای سیاه ارتباطی نامشروع برقرار می کند. برای نمونه شهریار شاه و شاه زمان مچ زنانشان را در حین خیانت می گیرند. بدتر از همه این که زن در برخی داستان ها تا جایی پیش می رود که می خواهد شوهرش را کنار بگذارد، سپس او را فریب می دهد و به سنگ تبدیلش می کند؛ مانند داستان "تاجر و اهریمن" یا در داستان "گناهکار و اهریمن" ساق پاهای شوهرش را به سنگ تبدیل می کند.
وقتی به کل حکایات نگاه می اندازیم زنان را موجوداتی می بینیم که از ویژگی بارزشان خیانت می باشد.در نقطه مقابل زنان، مردان هستند که سمبل پاکی و نجابت می باشند و اگر چه زخم خورده خیانت زنشان هستند زهر خیانت را با گذشت جبران می کنند.

اگر در ابتدا زنان به عنوان سرچشمه بدبختی مردان معرفی می شوند، درعوض موجوداتی ابله نیستند. در تعداد زیادی از حکایات، وی موجودی باهوش و مستعد، آشنا به قرآن، قصص اسلامی و اداره امور مملکت است. به واسطه فضل و دانشش، تمامی بزرگان دربار را من جمله وزیر و حتی خلیفه را تحت تاثیر قرار می دهد و خلیفه حاضر می شود تمامی قلمرو سلطنتش را برای تصاحب چنین زنی از دست بدهد. می توان شهرزاد را در زمره این زنان قرار داد که با ترفندش نظر پادشاه را جلب می کند و تمام زنان را نجات داد.
برخی زنان در حکایات دارای قدرت سحر آمیز هستند. افسونگرانی خائن که شوهرشان را به حیوان یا سنگ تبدیل می کنند و برعکس زنانی که با شناخت این انسان های حیوان نما آنان را به هیبت اولیه برمی گردانند و با آنان ازدواج می کنند. سرانجام از یاد نبریم که زنان در طول حکایات قربانیانی هستند که گاه ربوده، در صندوقچه ای حبس و زنده به گور می شوند و گاه نیز به مرگ تهدید می شوند. به عبارت بهتر موجوداتی هستند که این مصائب باورنکردنی را تحمل می کنند. اگر زنان جایگاهی مهم در قلب این اثر دارند، اما به جز شهرزاد مابقی زنان قهرمانان اصلی نیستند.
در مقابل شخصیت زنان، مردان قرار می گیرند که اغلب شاهزاده یا تاجر هستند که اساس هر کدام یک از داستان ها به حساب می آیند. اینان نوعا به ارزش های اسلامی احترام می گذارند. انسان هایی راستین و دلیر که یا از فردی مانند همسر یا از فرد دیگری که به او اعتماد دارند خیانت می بینند. گاه رویدادهای مخاطره آمیز برایشان پیش می آید که آنان را به جلای وطن وا می دارد به جایی که دور از خانه و کاشانه شان شخصیت های بسیاری را می بینند که هر کدام حکایتی برای بازگو کردن دارند. طعم بدبختی، گرسنگی و خیانت را می چشند، می نالند، بر شرایط فلاکت بارشان می گریند و لاغر می شوند. [1]
مردان، این انسان های شجاع تصمیم می گیرند به زادگاهشان بازگردند و شانس نیز روی خوش به آنان نشان می دهد و موفق می شوند داستانشان را برای خلیفه تعریف کنند و از خلیفه لباس های فاخر بگیرند و به موقعیت بالایی دست یابند و مسببین بدبختیشان را به سزای اعمالشان برسانند. مانند حکایت"2 وزیر و انیس الجلیس". نهایتا به این مسئله می رسیم که گاه آنان عاشقانه شیفته زنی می شوند و عقلشان را از دست می دهند و تمامی ثروتشان را از دست می دهند تا به وصال معشوق برسند؛ مانند حکایت "وزیر نورالدین و برادرش شمس الدین".
از دیگر شخصیت های موجود در هزار و یک شب جن و پری ها هستند که دارای دو شخصیت هستند. ابتدا جن و پری هایی هستند که فرمانروایی ندارند و می توانند انسان ها را بشناسند، زنان را بدزدند و تقصیرش را بر گردن مردان بیندازند و هیچ کس نمی تواند آنان را کنترل کند مگر پری های دیگر یا زنان اجنه که می توانند مبارزه ای ددمنشانه را با آنان داشته باشند و آنان را گاه به مار، گاه به اژدها و گاه هم به آتش تبدیل نمایند. از سویی دیگر، جن هایی را می یابیم که تنها از مالک طلسمشان اطاعت می کنند مانند چراغ علاءالدین. اینان انسان ها را نمی شناسند تا بتوانند دوست یا دشمن آنان باشند.
با خواندن حکایات می توان به وضوح دید که تاکید بسیاری بر موضوع خیانت وجود دارد و شخصیتی که مرتکب این عمل می شود اغلب زنی است که به یک شاهزاده نجیب خیانت می کند. از دیگر موضوعات به کار رفته در این اثر می توان به رویدادها و مسافرت کردن ها اشاره نمود؛ رویدادهایی که از یک کنجکاوی نشات می گیرند. اما هنگامی که این کنجکاوی از ویژگی های شاه یا خلیفه است، حسی کشنده و مرگبار است که به عفو محکومی منتهی می شود. بخشش نیز تم مهم دیگری است که در این اثر به آن پرداخته شده است. البته ایده سحر و جادو را هم نمی توان از یاد برد که جزء شخصیت جن و پری ها و برخی زنان است که قدرت مافوق طبیعی دارند و آن را برای تبدیل کردن موجودات دیگر استفاده می کنند.
نهایتا به تم مذهب می رسیم، موضوعی که ردپایش در کل اثر به چشم می خورد. اسلام مذهبی حاکم است البته مسیحیت، یهودیت و دین زرتشت نیز در حکایات وجود دارند. حکایت "النعمان شاه" به ما نگرش مسلمانان را نسبت به رومی های مسیحی در طی جنگ های صلیبی می دهد.
وقتی به کل حکایات نگاه می اندازیم زنان را موجوداتی می بینیم که از ویژگی بارزشان خیانت می باشد. موجوداتی که اگر دارای قدرت مافوق طبیعی نیز باشند آن را بر ضد موجودات دیگر بکار می برند. در نقطه مقابل زنان، مردان هستند که سمبل پاکی و نجابت می باشند و اگر چه زخم خورده خیانت زنشان هستند زهر خیانت را با گذشت جبران می کنند.
پی نوشت:
[1] این جنبه جالب شخصیت مردان در حکایات است. افرادی که تمامی احساسات را لمس می کنند، به راحتی گریه می کنند و این ویژگی با ویژگی قهرمانان مغرب زمین مغایرت دارد.

ساحره بلوچی - تبیان

mehraboOon
12-29-2010, 02:42 PM
ریشه یابی حکایات هزار و یک شب

(سیر پیدایش هزار و یک شب)


http://img.tebyan.net/big/1389/08/237211981051541935324823212921611543174113157.jpg
بحث های مختلفی پیرامون ریشه حکایات این مجموعه کهن ادبی وجود دارد و اعراب، ایرانی ها و هندی ها داعیه این را دارند که اصالت این مجموعه به آنان باز می گردد. حال این سوال در ذهنمان جای می گیرد که ادعای کدام یک از اینان با واقعیت تطبیق دارد؟ برای رسیدن به جواب این سوال نقطه دیدمان را بر پژوهش ارائه شده از یک محقق فرانسوی به نام ونسان دمر متمرکز می کنیم.
تحقیقات متعددی جهت مشخص نمودن ریشه دقیق حکایات هزار و یک شب انجام شده است. این پیچیدگی را می توان با این حقیقت توجیه نمود که آثار نوشتاری به زبان عربی و نسخ خطی تنها به صورت جزئی و ناتمام یافت شده اند و آن ها دارای منابع گوناگون می باشند. با این اوصاف، نوشتاری قدیمی تحت عنوان کتاب الفهرست که به سال 987 به رشته تحریر درآمده است از وجود نسخه ای به زبان فارسی به نام هزار افسانه ( هزار حکایت) خبر می دهد. این کتاب که هیچ ردپایی از آن در دست نیست داستان شهرزاد را حکایت می کند. [1]
شهرزاد و شهریار [2] اسامی فارسی هستند. در این اسامی پیشوند "شاه" به زبان فارسی است، حال آن که دیگر عناصر دارای ریشه هندی می باشند و به قبل از قرن 3 باز می گردند. [3]
بحث های مختلفی پیرامون ریشه حکایات این مجموعه کهن ادبی وجود دارد و اعراب، ایرانی ها و هندی ها داعیه این را دارند که اصالت این مجموعه به آنان باز می گردد.

دگرگونی در حیوانات، اجنه هایی که به صورت نیمه خدا ظاهر می شوند به مکتب چند خدایی هندو اشاره دارد. تاخیر انداختن مجدد در زمان مرگ از دیگر عناصر ویژه هندی است که می توان آن را در دیگر آثار هندو مانند پانکاتانترا و هیتوپادسا ملاحظه نمود. [4]
بنابراین فرضیه بر این است که اصالت حکایات به هند باز می گردد و اینکه این حکایات به صورت شفاهی به ایران زمین رسیده است؛ سرزمینی که اولین مجموعه از این حکایات به نام هزار افسانه در آن به رشته تحریر درآمده است. این مجموعه که همان حکایات شفاهی مکتوب است در دنیای عرب به چاپ رسیده است. تجار افرادی بودند که نقش بسزایی در این کار داشتند زیرا آنان علاقه وافری به حکایات داشتند تا به یاری این حکایات آهنگ سفرشان از یکنواختی به درآورند.
حول و حوش قرن هشتم بود که راویان عرب زبان هزار افسانه را ترجمه کردند و آن را منتشر نمودند. این در حالی است که آنان حکایات را تغییر دادند و آن ها را مطابق فرهنگ، مذهب و زبانشان درآوردند. اما بسیاری از عناصر اصلی را حفظ نمودند. بنابراین این حکایات با جایگزینی اسامی و اماکن هندی و فارسی به جز موارد استثنا و به یاری فضا سازی عربی و حال و هوای اسلامی به حکایات عربی تبدیل شدند. [5] به علاوه آنان تعداد زیادی حکایت را که به طور اخص عربی بودند به انضمام مدح و ستایش پیامبر اکرم (ص) به این مجموعه اضافه نمودند.
از میان عناصر عربی موجود در مجموعه می توان به همزیستی مسلمانان با مسیحیان و یهودیان [6]، رویارویی با رومی ها و فرانسوی ها در زمان جنگ های صلیبی [7]، شهرهای عربی چون بغداد، بصره و شام جایی که داستان در آن ها جریان دارد، بازارها، چانه زنی ها و رجوع به شخصیت های عربی آشنا مانند شعرای معروف، خلفا و دانشمندان اشاره نمود.
بعدها چندین راوی عرب زبان بر اساس نسخ مخصوص خود به نقل حکایات پرداختند. بنابراین دست نوشته های مختلفی یافت می شود که تعداد شب ها در آن با هم مطابقت ندارد. از سویی دیگر تمامی این دست نوشته ها دارای حکایات مشابه و چارچوب مقدماتی یکسان هستند که حضور شهرزاد و شهریار در آن ها به چشم می خورد. ریشه این حکایات هندی- فارسی است. فرضیه بر این است که هزار افسانه تا 1001 شب کامل نمی شود. [8] زمانی که مجموعه هزار و یک شب به دست اعراب می رسد، آنان حکایات و داستان های مختلف ارائه شده توسط راویان و نسخه برداران را به آن اضافه نمودند به این منظور که به مجموعه کاملی دست یابند.
در ابتدا این اعراب آسیایی در حدود قرون 9 یا 10 بودند که زیر نظر خلیفه عباسی به نقل حکایات پرداختند. حکایاتی که در آن ها هارون الرشید [9] و وزیرش جعفر به چشم می خورند. سپس نوبت به قاهره می رسد. از قرن 11 یا 12 زیر نظر سلسله فاطمی ها بود که حکایاتی شگفت انگیز و جالب به چشم می خورد؛ حکایاتی که سحر و اجنه و پری جزء عناصر آن هستند. دیگر دست نوشته که اصالت آن ها مبهم است به حکایات اضافه می شوند و سرانجام این مجموعه شکل ثابت تری را در قرون 13 یا 14 به خود می گیرد.[10]
بنابراین هزار و یک شب در برگیرنده مجموعه ای از حکایات پویا است زیرا راویان، داستان هایی را مطابق دلخواهشان و به ویژه بر طبق ذائقه شنونده به آن اضافه می نمودند.
حول و حوش سال 1700 بود که آنتوان گلان فرانسوی روی دست نوشته های هزار و یک شب دست گذاشت. وی آن را ترجمه نمود و به سال 1704 به چاپ رسانید. گلان داستان ها را مطابق با دوره ای ترجمه نمود که در آن عناصر مبتذل و شهوت انگیز [11] جایشان را به حرف های تملق آمیز به سبک اروپایی ، بدون بازی کلمات، داده اند.
نشر داستان های عربی برای اولین بار توسط گلان این امکان را فراهم نمود که فرهنگ و مذهب اسلامی در اروپا از دید اعراب توصیف شوند و دیگر این چشم اندازها توسط صلیبی ها، زائرین، راهبی ها یا تجار اروپایی توصیف نشوند و این یک موفقیت بلافصل است. [12]
این اثر به واسطه دارا بودن عناصر شگفت انگیز متعدد با نوشتار منطقی دوران مغایرت دارد؛ دورانی که عناصر تخیل و غیر بومی بودن جایگاهی بس ناچیز در آثار دارند.
ترجمه هایی به دیگر زبان های اروپایی از روی این اثر ترجمه شده صورت گرفت. می توان در نظر گرفت که ورود هزار و یک شب به فرانسه و علاقه وافر به شناخت مشرق زمین به خاطر ویژگی اسرارآمیز بودن آن از عوامل مهم در توسعه خاور شناسی [13] در اروپا است.
در سال های بعد و تا قرن 19 نسخ خطی دیگری به دست آمدند که حاوی حکایات هزار و یک شب هستند؛ با این تفاوت که نظم موجود در آن ها با نسخه ترجمه شده تفاوت اندکی دارد و این نسخ حاوی حکایات جدیدی هستند. این دست نوشته ها نیز به نوبه خود ترجمه شدند.
غیر بومی بودن مجموعه تنها در کلمات نمی گنجد بلکه این ویژگی حتی در تصاویری که هنرمندان مستعدی چون ادموند دولاک و مارک شاگال از چندین حکایت هزار و یک شب به تصویر کشیده اند نیز به چشم می خورد.
علاوه بر چاپ سنگی مارک شاگال از یکی از حکایات هزار و یک شب، صنعت سینماتوگرافی نیز به این موضوع می پردازد و آن را به صورت یک مجموعه تلویزیونی ارائه می دهد.
کودکان همیشه تشنه داستان های شگفت انگیز می باشند. به سرعت نسخه ای از روی ترجمه گلان مطابق با دنیای کودکان تهیه شد؛ نسخه ای که عناصر خشن و مبتذل در آن جایشان را به عناصر خارق العاده داده اند.
با جمع بندی مطالب بالا به این نتیجه می رسیم که این مجموعه، اثری پویا با ریشه ها ی گره خورده از ادبیات عرب، ایران و هند است که شاهدی بر فرهنگ اعصار و قرون گذشته می باشد. ابزاری است که به یاری آن با اسطوره شناسی مشرق زمین آشنا می شویم.
پی نوشت ها:
[1] الیسف، نیکیتا، تم ها و علل هزار و یک شب، بیروت، 1949، صفحات 23-20.[2] شهریار یکی از پادشاهان سلسله ساسانی است که دلباخته شهرزاد می شود و وی را به مرگ تهدید می نماید.
[3] لویل، ژان لویس، تم مسافرت در هزار و یک شب، پاریس: ارمتان، 1998، ص 122.
[4] الیسف، نیکیتا، تم ها و علل هزار و یک شب، بیروت، 1949، ص 33.
[5] همان، ص 27.
[6] داستان خیاط ، گوژپشت، یهود، خزانه دار و مسیح در شب های 34-25 هزار و یک شب
[7] حماسه عمرالنعمان در شب های 145-45 هزار و یک شب.
[8] الیسف، نیکیتا، تم ها و علل هزار و یک شب، بیروت، 1949، ص 52.
[9] هارون الرشید (809-766) در پنجمین سلسله عباسی در بغداد خلافت می کرد. وی این شهر را مطابق با سلیقه اش به مکانی باشکوه و فرهنگی برای هنر و موزیک تبدیل نمود. هارون الرشید در چندین حکایت با لباس مبدل ظاهر می شود و در کوچه ها پرسه می زند؛ کوچه هایی که وی شاهد ماجراهایی است...
[10] الیسف، نیکیتا، تم ها و علل هزار و یک شب، بیروت، 1949، ص 25.
[11] لارزول، سیلوت، ترجمه های فرانسوی هزار و یک شب،پاریس: ارمتان، 1996، صفحات 109-106.
[12] الیسف، نیکیتا، تم ها و علل هزار و یک شب، بیروت، 1949، ص 14-7.
[13] همان، ص 15.

ساحره بلوچی - تبیان

mehraboOon
12-29-2010, 02:43 PM
سبک های ادبی و نگارش حکایات هزار و یک شب

http://img.tebyan.net/big/1389/08/100174198474482491734020019515052727762.jpg
سبک های ادبی تحت تاثیر درونمایه و زمان نگارش آثار هستند. به عبارت بهتر عوامل مختلفی هستند که سبک اثر را تعیین می کنند؛ مانند تحولات سیاسی، اجتماعی و تاریخی، زمینه فرهنگی، مخاطب، محیط جغرافیایی و ...
سبک ادبی این اثر کهن که آوازه ی شفاهی اش از ایران زمین با پیک های عرب زبان به دیار اعراب رسیده است، تحت تاثیر کدام یک از عوامل بالا بوده است؟ آیا مخاطبین فارس زبان بیشتر بر این اثر تاثیر گذارده اند یا مخاطبین عرب زبان؟ آیا این اثر بیشتر تحت تاثیر فرهنگ غنی ایران زمین بوده است یا فرهنگ اعراب هم در آن بی تاثیر نبوده اند؟
سبک های ادبی متفاوتی در حکایات مختلف هزار و یک شب وجود دارند[1]. این موضوع تغییرپذیری مولفان را به اثبات می رساند. در ابتدای امر حکایاتی که رنگ و بوی خدعه دارد به چشم می خورد. شخصیت اصلی این حکایات از مرگ می گریزد. بدینسان شهرزاد نیز از حکایات کمک می گیرد تا شاه را قانع کند که مرگش را به تعویق بیندازد.
هزار و یک شب دربرگیرنده حکایات شگفت انگیزی است که جن ها، افسونگران و پری ها در آن نقش به سزایی دارند و در مرکز توجه قرار گرفته اند. در این طبقه بندی می توان به خوبی حکایاتی چون "قصه تاجر و اهریمن" را دید که در آن زن پادشاه جزیره سیاه در شهرش مسلمانان را به ماهی های سفید، زرتشتیان را به ماهی های قرمز، مسیحیان را به ماهی های آبی و یهودیان را به ماهی های زرد تبدیل می کند. [2]
سبک ادبی دیگر در این مجموعه رویدادهای عاشقانه است. می توان این سبک را در حکایت "ایوب بازرگان و پسرش قانم" [3] ملاحظه نمود. اوج این رویداد عاشقانه در عشق بین قانم و همنشین خلیفه است که این راز در طول زمان فاش می شود.
حماسه هایی نیز در این حکایات رخ می دهد، مانند حکایت "عمر النعمان شاه و 2 پسرش" و سرانجام به حکایات پندآموز می رسیم حکایت "گوژپشت" یا حکایات "هارون الرشید". نکته قابل توجه این است که احترام به اصول اسلامی در این حکایات دیده می شوند. این ثنا گویی ها در ارتباط شناخت آنان از قرآن کریم است که گاه مکان بزرگی را در برخی حکایات به خود اختصاص می دهد.
یکی از مشخصه های این اثر مبالغه گویی های بیش از حد است که می توان نمونه ای از آن را در حکایت "النعمان شاه" دید. در این حکایت می خوانیم که هزاران جنگجوی صلیبی که همچون بزدلانی متکبر و خائن هستند نمی توانند چندین فرد معتقد به خدا و پیامبر را شکست دهند. مومنانی که سوار بر اسب تا دروازه های قسطنطنیه پیش می روند و با صدای بلند تکبیر می گویند. به راحتی می توان به این نتیجه رسید که راوی با دادن مشخصه دلیری و بی باکی به مسلمانان در مقابل فوج کافران رومی قصد دارد تا شنوندگانش را مجذوب نماید.
شیوه نگارش حکایات نیز متفاوت است. اگر متن اصلی به نثر نگاشته شده باشد ابیات اقتباس شده از شاعران نام آشنای عرب زبان در آن به چشم می خورد[4]. این ابیات برای بیان احساسات شخصیت ها یا برای حمد و ثنا برای خلفا یا پیامبر اکرم (ص) استفاده می شوند. وانگهی سبک نوشتاری از نوشتار عامیانه به سطح ادبی آراسته تغییر می یابد. این حقیقت را می توان به این گونه توجیه کرد که داستان سرایان بیشتر از دست نوشته های عربی استفاده می کنند تا یادداشت ها.
مترجمان اروپایی نیز سطح نوشتار را تغییر دادند. زیرا انتشار یک مجموعه با سطح نوشتاری عامیانه نمی تواند راهی در میان خریداران خوش ذوق ادبی باز کند[5]. بدین گونه بود که آنتوان گلان فرانسوی اولین فردی است که علی رغم تمامی تغییرات و اضافات اثر هزار و یک شب را به مجموعه ای ادبی تبدیل نمود که ارزش خواندن دارد.
هزار و یک شب که حکایاتش از درونمایه فرهنگ ایران برخاسته است و با گذر زمان به دیار عرب زبانان هم رسیده است تحت تاثیر دو ملیت مختلف بوده است که شاید تنها نقطه مشترکشان بعد مذهب باشد.
با در نظر گرفتن این مطلب که سبک بکار رفته در هر اثر حاكی از شخصیت مولف اثر است، و با توجه به این موضوع که اثر هزار و یک شب را بیش از یک مولف به رشته تحریر درآورده است، می توان سبک های مختلف ادبی را در این اثر مشاهده نمود.
در نهایت امر می توان به این نتیجه رسید که با توجه به مولفان مختلف این اثر که فرهنگشان نیز متفاوت است، سبک های ادبی بکار رفته در اثر نیز متفاوت هستند.پی نوشت ها:
[1] هزار و یک شب، ج 1، صفحات 11-10.[2] الیسف، نیکیتا، تم ها و علل هزار و یک شب، بیروت، 1949، ص 143.
[3] هزار و یک شب، ج 1، صفحات 220-177.
[4] الیسف، نیکیتا، تم ها و علل هزار و یک شب، بیروت، 1949، صفحات 28-27.
[5] هزار و یک شب، ج 1، صفحات 24-21.

ساحره بلوچی - تبیان

mehraboOon
12-29-2010, 02:45 PM
فرم و قالب حکایات هزار و یک شب


http://img.tebyan.net/big/1389/08/4140832172532412480205247851374122215145.jpgحکا یات هزار و یک شب برگرفته از چندین ملل است و ریشه در فرهنگ آن ها دارد. در این مجموعه حکایت ها با رنگ و بوهای مختلفی دیده می شوند. اگر به کل این اثر ادبی با دقت نگاه کنیم ارتباطی بین حکایت ها نمی بینیم، اما چه چیزی خواننده را برآن می دارد که اثر را تا به انتها دنبال کند بدون اینکه نامرتبط بودن حکایت ها را لمس نماید؟ با مراجعه به پژوهش هایی که در این زمینه شده است با هم دست بسوی دست نوشته های ونسان دمر می بریم تا ابهامات ذهنمان را پاک نماییم.
"در حالی که شب طعمه سپیده دم می شود، شهرزاد می بایست حکایتش را ناتمام بگذارد." حکایات همیشه ناتمام به شهرزاد کمک می کند تا زندگیش را از دست پادشاهی که او را به مرگ تهدید کرده است، نجات دهد.
در نبود پادشاه، همسر اول وی با برده ای سیاه ارتباط نامشروعی را برقرار می کند. با وقوع این جریان پادشاه سوگند یاد می کند که هر شب با دوشیزه ای ازدواج کند و سپیده دم او را به قتل برساند. شهرزاد از پدرش که وزیر دربار است اجازه می خواهد تا با پادشاه ازدواج نماید، سپس متوسل به خواهرش به نام دنیازاد می شود تا به او اجازه دهد تا در حضور شاه حکایتی تعریف کند. شهرزاد هیچگاه حکایاتش را پیش از سپیده دم تمام نمی کند و بدینسان موفق می شود از عملی شدن نیت شاه جلوگیری کند؛ کنجکاوی پادشاه هم به خاطر فهمیدن پایان حکایات به یاری او می آید. در انتهای هزار و یکمین شب، شاه شهرزاد را مورد عفو قرار می دهد و این در حالی است که آنان صاحب یک پسر ( یا 3 پسر بر طبق برخی روایات) هستند. این چارچوب برای تمامی حکایات وجود دارد.
داستان شهرزاد دربرگیرنده بافت روایی است. بافتی که اجازه می دهد حکایات نامرتبط در کنار هم قرار گیرند و محتویات کتاب هزار و یک شب را طی قرن ها افزایش دهند.
قالب الحاقی [1] در حکایات از مشخصه های کتاب هزار و یک شب است. در ابتدا خواننده حضور یک راوی را لمس می کند که چارچوب ابتدایی یعنی داستان شهرزاد را روایت می کند. سپس شهرزاد برای پادشاه حکایتی را چون حکایت خیاط، گوژپشت، یهودی، خزانه دار و مسیحی را [2] تعریف می کند. در حکایتی که گوژپشت در مرکز توجه قرار دارد، شهرزاد به نوبت داستان های دلال مسیحی، خزانه دار مسلمان، پزشک یهودی و خیاط را تعریف می کند. حال خیاط نیز به نوبه خود داستان سلمانی را حکایت می کند و سلمانی نیز به نوبه خودش حکایت های 6 برادرش را به طور جداگانه تعریف می کند. این متد نه تنها به شهرزاد اجازه می دهد تا حکایت را جاودانه کند و ساعت شوم مرگش را به تعویق بیندازد، بلکه تنوعی هم به اثر می دهد؛ زیرا هر حکایت جدید الزاما در ارتباط با حکایت قبلی نیست و نوع حکایت نیز می تواند تغییر کند.
این مجموعه ادبی همچون فرشی است که حکایات تار و پود آن هستند. حکایات با چنان مهارتی در کنارهم گنجانده شده اند که مرزی بین آنها دیده نمی شود.
به عبارتی مهارت به کار رفته در این اثر این است که راوی اصلی یا شهرزاد قصه گو روایت را بر دوش شخصیت های داستان هایش می گذارد و آنان نیز هر کدام به نوبه خود این مسئولیت را بر دوش شخصیت بعدی می گذارند. به کار بردن این ترفند موجب آن شده است که حکایات علی رغم متفاوت بودنشان در دل هم جای بگیرند و این باعث انسجام اثر شده است. پی نوشت ها:
[1] لویل، ژان لویس، تم مسافرت در هزار و یک شب، پاریس: ارمتان، 1998، صفحات 123-122.
[2] هزار و یک شب، ج 3، صفحات 318-201.

ساحره بلوچی - تبیان