emad176
12-28-2010, 01:14 PM
سروده ی السه لاسکر شولر
ترجمهی فروغ فرخزاد
من میدانم که به زودی باید بمیرم
تمام درختها رنگین شدهاند
و انتظار بوسهی ژوئیه را میکشند.
رؤیاهای من بیرنگ میشوند
هیچوقت من، در هیچیک از کتابهای شعرم
پایانی به این تیرگی ننوشتم.
تو گلی را برای سلام به من از ساقه جدا میکنی
من او را در غنچهاش دوست داشتم
اما من میدانم که به زودی باید بمیرم.
نفس من در روی رودخانهی خدا پرواز میکند
و من به آرامی پایم را
در جادهی آسمان ابدی میگذارم.
ترجمهی فروغ فرخزاد
من میدانم که به زودی باید بمیرم
تمام درختها رنگین شدهاند
و انتظار بوسهی ژوئیه را میکشند.
رؤیاهای من بیرنگ میشوند
هیچوقت من، در هیچیک از کتابهای شعرم
پایانی به این تیرگی ننوشتم.
تو گلی را برای سلام به من از ساقه جدا میکنی
من او را در غنچهاش دوست داشتم
اما من میدانم که به زودی باید بمیرم.
نفس من در روی رودخانهی خدا پرواز میکند
و من به آرامی پایم را
در جادهی آسمان ابدی میگذارم.