tina
12-27-2010, 07:08 PM
http://vista.ir/include/articles/images/6057609db20c3ab22fdb7af2baebbe41.jpg
کودک با تمامی وجود و شخصیت مغزی و عاطفی خود نقاشی میکشد. این شخصیت، در خطها، در طرز استفاده از فضا، در فقدان بعضی از قسمتهای نقاشی، در انتخاب رنگها، و در خود موضوع، اگر به او تحمیل نشده باشد، نمایان میشود. هنرمند و کودک وقتی نقاشی میکنند، چیزها را چنان که در حقیقت بیرونی وجود دارد، نشان نمیدهند، بلکه به گونهای که آنها را در ذهن میبینند و به نظرشان میرسد ،بیان میکنند و بدین ترتیب چشمانداز دنیای درون خود را نمایان میسازند. گاه این دخالت درونی و ذهنی چنان قوی است که مثلاً هنرمندانی که صورت مدلی را نقاشی میکنند، ناخودآگاه خطوط صورت خود را در آن به کار میبرند.
کودک نیز چشماندازی از خود را در نقاشیهایش نشان میدهد و همین خصوصیات است که نقاشیهای کودکان را این چنین زنده و جالب میکند.
اگر زبان نقاشیهای کودکانه را بدانیم متوجه میشویم که در ورای شکل و ساختمان نقاشیها، چیزهایی از شخصیت کودک نهفته است. با وجود این بعضی از موضوعها برای تجزیه و تحلیل، سادهتر از دیگران است، زیرا آنها مدتهای درازی مورد بررسی، مطالعه و تجزیه و تحلیل و دستهبندی روانشناسان قرار گرفته بودهاند. باید اضافه کرد موضوعهایی که معمولاً بیشتر مورد مطالعه قرار گرفتهاند همانهایی هستند که بر اثر انعکاسهای عظیم عاطفی، برای کودک جذابیت فراوانی دارند و بنابراین بهتر از هر چیز خطوط شخصیت او را نمایان میسازند و بسیار زیاد مورد توجه کودک قرار میگیرد. کودک این موضوعها را چه اختیاری چه بر اثر تشویق بزرگسالان با کمال میل مورد استفاده قرار میدهد. درک و فهم نقاشیهای کودکان و چیزی که او میخواهد بیان کند، برای والدین و مربیان بسیار لازم است، آنهم نه فقط به عنوان کنجکاوی خشک و خالی، بلکه بدین علت که شناخت آن باعث بهتر شدن روابط بین بزرگسالان و کودکان میشود و به پیشرفت و تکامل کودک کمک شایانی میکند.
بزرگسالان میتوانند با برقرار کردن روابطی دوستانه و معنوی با کودک، از او بخواهند برایشان درخت، حیوان، خانه، یک شخص، یک خانواده، خودش و یا هرچه را که مورد علاقهاش هست و یا ازآن میترسد یا یک رؤیا را ترسیم کند، البته بیآنکه چیزی را به او تحمیل کنند.
قبل از آغاز تجزیه و تحلیل بعضی از موضوعها که بیشتر مورد استفادة کودکان قرار میگیرد، یادآور میشویم که برای آنکه تعبیر نقاشیهای یک کودک دارای کیفیت بهتری باشد، باید از تعداد هرچه بیشتری از نقاشیها و اطلاعات دقیقی از زندگی خود آن کودک کمک گرفت.
۱) شکل آدم
کودک وقتی که شکل آدمی را میکشد، قبل از هر چیز شکل خود و یا درکی را که از بدن و تمایلاتش دارد، بیان میکند. در واقع بین بعضی خطوط آدمک نقاشی شده و خصوصیات روانی و جسمی کودکی که آن را کشیده، ارتباطهای مشخصی وجود دارد. اگر آدمک در مجموع هماهنگ باشد، احتمال بسیاری وجود دارد که کودک کاملاً سازگار باشد. اگر برعکس آدمک مثلاً در اندازهای خیلی کوچک و یا در گوشهای از کاغذ کشیده شده باشد به معنای این است که کودک خود را کم ارزش و از دیگران پایینتر میداند.ار این کم بها دادن به خود، در چندین نقاشی کودک ادامه پیدا کرده باشد، نشانگر خجالتی بودن اوست که ممکن است تا حد تمایل به ناپدیدشدن نیز پیش برود. در نقاشی فقدان دست و بازو نیز علامت کم بها دادن به خود و عدم امنیت است.
زیرا دست و بازو که در نقاشی کشیده نشدهاند، همان وسایلی هستند که امکان عمل در محیط پیرامون کودک را فراهم میآورند.
کودکانی که خود را بالاتر از بقیه میدانند، آمکهایی با ندازه بزرگ رسم میکنند. این نوع نقاشی مخصوص کودکانی است که اختلال دماغی دارند و یا بطور معمول کودکانی هستند زودرنج و حساس که همیشه فکر میکنند مورد ظلم و ستم قرار گرفتهاند.
وجود این نوع آدمکهای بزرگ در نقاشی کودکان آنها را در قضاوتهایشان آشتیناپذیر و سختجلوه میدهد. بنابراین شکل ساده یک آدمک خواه تنها و یا در میان مجموعهای از چیزهای دیگر بیان کننده مشخصات جالبی از شخصیت کودک است. در این گونه نقاشیها، کودک خود را با آدمکی که نقاشی کرده، شبیه میداند و به همین دلیل «ماشوور»، نقاشی آدمک را به عنوان آزمایش برونافکنی مورد استفاده قرار داده است. روش ماشوور به این ترتیب است که از کودک میخواهد پشت سر هم دو شخص را که دومی از نظر جنسیت مخالف اولی باشد، ترسیم کند.
این دانشمند عقیده دارد که شخص اولی خود کودک و شخص دوم دیگران را نشان میدهد.
بررسی و مطالعه «ماشوور» به طور کلی در مورد نمادهای اندامها و از نظر فرعی، بر جزئیات لباس و پوشاک انجام میگیرد. او به بررسی شکل و ساخت در نقاشی (اندازه، خط، ترکیبات) که کمتر در معرض تغییرات است و شالودة سبک نقاشی را در برمیگیرد، اهمیت وافری میدهد.
در زیر بهطور خلاصه نمادهای اصلی اندامها را نام میبریم:
▪ سر: معرف مرکز شخصیت و قدرت فکری و هوشی و عامل اصلی کنترل فشارهای درونی است. کودکان همیشه سرهای بزرگ ترسیم میکنند ولی اگر سر زیاد بزرگ باشد، نشانگر آن است که «من» کودک بیش از حد طبیعی است.
▪ صورت: چون بسیار اهمیت دارد اغلب تنها کشیده میشود. کودکان پرخاشگر جزئیات آن را به حد اغراقآمیزی بزرگ ترسیم میکنند، در حالیکه کودکان خجالتی، جزئیات را از نظر میاندازند و فقط دایره صورت را ترسیم میکنند و به ندرت صورت را از نیمرخ میکشند.
اگر زبان نقاشی های کودکانه را بدانیم متوجه می شویم که در ورای شکل و ساختمان نقاشی ها، چیزهایی از شخصیت کودک نهفته است و سپس به تجزیه و تحلیل اشکال نقاشی ها پرداختیم. ادامه بحث را امروز دنبال می کنیم.
▪ دهان و دندانها: ممکن است معنی نیاز به مواد خوراکی را نمایان سازد و هم به معنی پرخاشگری باشد. لبها که بسته باشند، نشان دهنده تنش و فشار است و چانه، نماد قدرت مردانگی است.
▪ چشمها: دنیای درون نقاش و اجتماعی بودن او را نشان میدهند. کودکان خردسال چشمها را با حالتهای درنده و وحشی میکشند.
▪ دستها و بازوها: که در دوران اولیه زندگی کودک برای شناخت محیط اطراف زیاد به کار میرود، در مرحله بعدی به عنوان پیشرفت «من» و سازگاری اجتماعی به کار میآید. کودکان ضعیف و درونگرا اغلب برای آدمک پا نمیگذارند و یا او را به حالت نشسته نقاشی میکنند.
▪ بالا تنه: اگر باریک و لاغر کشیده شود مشخص کننده این است که کودک از اندام خود ناراضی است و یا از چاق شدن و بزرگ شدن میترسد، در مواردی دیگر، بالاتنه لاغر ممکن است نشان دهنده ضعف جسمانی واقعی باشد.
▪ سایه زدن: در بعضی قسمتهای بدن همیشه نشانه آن است که مسائل و مشکلاتی در قسمتهای سایه زده وجود دارد.
اگر کودک از نقص جسمی رنج ببرد، عضوی که دارای نقیصه است همیشه به طور واضح مشخص میشود. مثلاً کودک ناشنوا، همیشه گوش را به طور واضح و درست و با دقت ترسیم میکند.
با ظاهر شدن سن بلوغ نقاشی پیکر آدمکها کمکم فرق میکند و نقاشیهای نوجوانان در اندازههای جدید (کوچکتر شدن نسبی سر و رشد شانهها) و نیز با سلیقهتر شدن جزئیات لباس پیکر آدمکها نمایان میشود.
برای بررسی و قضاوت درباره نقاشیهای آدمکها ـ مانند هر موضوع دیگر ـ همیشه باید وابستگی فرهنگی کودک را مشخص کرد. زیرا ممکن است امری که در یک محیط فرهنگی، کاملاً عادی است و در محیطی دیگر نشانهای از یک مشکل باشد.
نشان دادن حرکت در نقاشی معرف هوش کودک است، ولی نقاشیهایی که در آن پیکر انسان نمایانده میشود، دارای معنی عاطفی نیز هست و امنیت و سازگاری اجتماعی کودکان را نشان میدهد. پیکرهای صاف و خشک معمولاً توسط کوچکترها یا بچههای خجالتی و پرخاشگر که برای ارتباط با دیگران با مشکل روبرو میشوند، کشیده میشود. بچههای محزون، وضعیت آدمکها را کاملاً دقیق میکشند و تناسب اندامهای مختلف را کاملاً رعایت میکنند. کودکانی که دارای تخیلات پرحاصلی هستند و توجه زیادی به بدن خود دارند، اندامهای مختلف آدمک را به حالتی زنده و شاد ترسیم میکنند.
در نقاشیهایی که فرد مورد نظر در حال انجام کاری است، اغلب قسمتی از بدن که آن کار را انجام میدهد، بیشتر مورد توجه کودک واقع میشود و دیگر قسمتها کم اهمیت نشان داده میشود. یک نوع نقاشی از پیکر آدم، کشیدن تصویر خود است و این نوع با نقاشیهایی که از دیگران کشیده میشود، همسان است، ولی فرقش این است که در نوع اول کودک کاملاً به این موضوع آگاه است که در حال کشیدن تصویر خویش است. این آگاهی ممکن است نیروی مکانیسم دفاع از خود را تقویت کند و نقاش تصویری از خود ارائه دهد که کمال مطلوب او باشد و نه تصویر حقیقی او.
۲) نقاشی گروهی از بچههای هم سن و سال
یکی از انواع نقاشیهای آدمک جهت بررسی شخصیت و سازگاری کودک تصویری است که کودک از خود و کودکان هم سن و سال خود باهم میکشد. بیشتر اوقات، گروه بچهها در حال بازی کردن نشان داده میشوند. زمانی که کودک این نوع نقاشی را میکشد خواهی نخواهی موقعیت واقعی خود و نیز ارتباط خود با دیگران را در گروه مشخص میکند. اگر کودک در میان گروه و یا در کنار دایره کشیده شده باشد، معانی مختلفی پیدا میکند. ناسازگارها اغلب در محدودة خارجی گروه و یا به طور تنها کشیده میشوند. برای تشویق کودکان به این نوع نقاشی میتوان به آنها گفت به همبازیهایی که دوست داری با آنها بازی کنی فکر کن و شکل همه را در حال بازی کردن بکش.
۳) نقاشی خواب و رؤیا
کودکی که شخصی را در حال انجام کاری و یا در محیط خاصی رسم میکند، در واقع به نوعی تمایلات خود را ارضاء میکند و یا موقعیتهایی را که باعث هراس او شده، به صورت نقاشی بیرون میریزد. کودک خودش نمیداند که تمایلات و ترسهایش را بدین وسیله بیرون میریزد، ولی او درست مانند مواقعی که بازی میکند، با تصور موقعیتهای تعارضی خود، در واقع مشکل خود را از فشار درونی و عاطفی آزاد میکند. کودک در نقاشیهایش به طور دلخواه و اختیاری با روشی خاص و شگفتانگیز چیزهایی را در نقاشیهای خود نشان میدهد که دوست دارد یا مورد علاقه اوست و یا از آن میترسد، ولی غالباً وقتی دلهرة او زیاد باشد یا هنگامی که احساس گناه کند از شخصیتهای حکایتها و قصههایی که میشناسد استفاده میکند ـ مثلاً کشیدن شکل پادشاه به عنوان «پدر مطلوب»، ملکه، «مادر مطلوب»، جادوگر «مادربد»، شاهزاده «خودش» و شخصیتهای دیگری مثل فضانورد و کارآگاه و دزد و ... بهترین وسیله برای شناخت نمادها برای کودک این است که از او بخواهیم خواب و رؤیایی را به صورت نقاشی بکشد و سپس آنرا توضیح دهد. این کار را کودک به راحتی انجام میدهد، زیرا مسأله مربوط به خواب و رؤیاست و کودک خود را مسئول نمیداند. نقاشی خواب و رؤیا ممکن است ترسها و تمایلات کودک را ظاهر سازد. مثلاً تمایل به قدرت که سرچشمه آن در احساسات خود کوچکبینی کودک نسبت به بزرگترهاست، با خواب و رؤیا به راحتی بیان میشود.
کودک با تمامی وجود و شخصیت مغزی و عاطفی خود نقاشی میکشد. این شخصیت، در خطها، در طرز استفاده از فضا، در فقدان بعضی از قسمتهای نقاشی، در انتخاب رنگها، و در خود موضوع، اگر به او تحمیل نشده باشد، نمایان میشود. هنرمند و کودک وقتی نقاشی میکنند، چیزها را چنان که در حقیقت بیرونی وجود دارد، نشان نمیدهند، بلکه به گونهای که آنها را در ذهن میبینند و به نظرشان میرسد ،بیان میکنند و بدین ترتیب چشمانداز دنیای درون خود را نمایان میسازند. گاه این دخالت درونی و ذهنی چنان قوی است که مثلاً هنرمندانی که صورت مدلی را نقاشی میکنند، ناخودآگاه خطوط صورت خود را در آن به کار میبرند.
کودک نیز چشماندازی از خود را در نقاشیهایش نشان میدهد و همین خصوصیات است که نقاشیهای کودکان را این چنین زنده و جالب میکند.
اگر زبان نقاشیهای کودکانه را بدانیم متوجه میشویم که در ورای شکل و ساختمان نقاشیها، چیزهایی از شخصیت کودک نهفته است. با وجود این بعضی از موضوعها برای تجزیه و تحلیل، سادهتر از دیگران است، زیرا آنها مدتهای درازی مورد بررسی، مطالعه و تجزیه و تحلیل و دستهبندی روانشناسان قرار گرفته بودهاند. باید اضافه کرد موضوعهایی که معمولاً بیشتر مورد مطالعه قرار گرفتهاند همانهایی هستند که بر اثر انعکاسهای عظیم عاطفی، برای کودک جذابیت فراوانی دارند و بنابراین بهتر از هر چیز خطوط شخصیت او را نمایان میسازند و بسیار زیاد مورد توجه کودک قرار میگیرد. کودک این موضوعها را چه اختیاری چه بر اثر تشویق بزرگسالان با کمال میل مورد استفاده قرار میدهد. درک و فهم نقاشیهای کودکان و چیزی که او میخواهد بیان کند، برای والدین و مربیان بسیار لازم است، آنهم نه فقط به عنوان کنجکاوی خشک و خالی، بلکه بدین علت که شناخت آن باعث بهتر شدن روابط بین بزرگسالان و کودکان میشود و به پیشرفت و تکامل کودک کمک شایانی میکند.
بزرگسالان میتوانند با برقرار کردن روابطی دوستانه و معنوی با کودک، از او بخواهند برایشان درخت، حیوان، خانه، یک شخص، یک خانواده، خودش و یا هرچه را که مورد علاقهاش هست و یا ازآن میترسد یا یک رؤیا را ترسیم کند، البته بیآنکه چیزی را به او تحمیل کنند.
قبل از آغاز تجزیه و تحلیل بعضی از موضوعها که بیشتر مورد استفادة کودکان قرار میگیرد، یادآور میشویم که برای آنکه تعبیر نقاشیهای یک کودک دارای کیفیت بهتری باشد، باید از تعداد هرچه بیشتری از نقاشیها و اطلاعات دقیقی از زندگی خود آن کودک کمک گرفت.
۱) شکل آدم
کودک وقتی که شکل آدمی را میکشد، قبل از هر چیز شکل خود و یا درکی را که از بدن و تمایلاتش دارد، بیان میکند. در واقع بین بعضی خطوط آدمک نقاشی شده و خصوصیات روانی و جسمی کودکی که آن را کشیده، ارتباطهای مشخصی وجود دارد. اگر آدمک در مجموع هماهنگ باشد، احتمال بسیاری وجود دارد که کودک کاملاً سازگار باشد. اگر برعکس آدمک مثلاً در اندازهای خیلی کوچک و یا در گوشهای از کاغذ کشیده شده باشد به معنای این است که کودک خود را کم ارزش و از دیگران پایینتر میداند.ار این کم بها دادن به خود، در چندین نقاشی کودک ادامه پیدا کرده باشد، نشانگر خجالتی بودن اوست که ممکن است تا حد تمایل به ناپدیدشدن نیز پیش برود. در نقاشی فقدان دست و بازو نیز علامت کم بها دادن به خود و عدم امنیت است.
زیرا دست و بازو که در نقاشی کشیده نشدهاند، همان وسایلی هستند که امکان عمل در محیط پیرامون کودک را فراهم میآورند.
کودکانی که خود را بالاتر از بقیه میدانند، آمکهایی با ندازه بزرگ رسم میکنند. این نوع نقاشی مخصوص کودکانی است که اختلال دماغی دارند و یا بطور معمول کودکانی هستند زودرنج و حساس که همیشه فکر میکنند مورد ظلم و ستم قرار گرفتهاند.
وجود این نوع آدمکهای بزرگ در نقاشی کودکان آنها را در قضاوتهایشان آشتیناپذیر و سختجلوه میدهد. بنابراین شکل ساده یک آدمک خواه تنها و یا در میان مجموعهای از چیزهای دیگر بیان کننده مشخصات جالبی از شخصیت کودک است. در این گونه نقاشیها، کودک خود را با آدمکی که نقاشی کرده، شبیه میداند و به همین دلیل «ماشوور»، نقاشی آدمک را به عنوان آزمایش برونافکنی مورد استفاده قرار داده است. روش ماشوور به این ترتیب است که از کودک میخواهد پشت سر هم دو شخص را که دومی از نظر جنسیت مخالف اولی باشد، ترسیم کند.
این دانشمند عقیده دارد که شخص اولی خود کودک و شخص دوم دیگران را نشان میدهد.
بررسی و مطالعه «ماشوور» به طور کلی در مورد نمادهای اندامها و از نظر فرعی، بر جزئیات لباس و پوشاک انجام میگیرد. او به بررسی شکل و ساخت در نقاشی (اندازه، خط، ترکیبات) که کمتر در معرض تغییرات است و شالودة سبک نقاشی را در برمیگیرد، اهمیت وافری میدهد.
در زیر بهطور خلاصه نمادهای اصلی اندامها را نام میبریم:
▪ سر: معرف مرکز شخصیت و قدرت فکری و هوشی و عامل اصلی کنترل فشارهای درونی است. کودکان همیشه سرهای بزرگ ترسیم میکنند ولی اگر سر زیاد بزرگ باشد، نشانگر آن است که «من» کودک بیش از حد طبیعی است.
▪ صورت: چون بسیار اهمیت دارد اغلب تنها کشیده میشود. کودکان پرخاشگر جزئیات آن را به حد اغراقآمیزی بزرگ ترسیم میکنند، در حالیکه کودکان خجالتی، جزئیات را از نظر میاندازند و فقط دایره صورت را ترسیم میکنند و به ندرت صورت را از نیمرخ میکشند.
اگر زبان نقاشی های کودکانه را بدانیم متوجه می شویم که در ورای شکل و ساختمان نقاشی ها، چیزهایی از شخصیت کودک نهفته است و سپس به تجزیه و تحلیل اشکال نقاشی ها پرداختیم. ادامه بحث را امروز دنبال می کنیم.
▪ دهان و دندانها: ممکن است معنی نیاز به مواد خوراکی را نمایان سازد و هم به معنی پرخاشگری باشد. لبها که بسته باشند، نشان دهنده تنش و فشار است و چانه، نماد قدرت مردانگی است.
▪ چشمها: دنیای درون نقاش و اجتماعی بودن او را نشان میدهند. کودکان خردسال چشمها را با حالتهای درنده و وحشی میکشند.
▪ دستها و بازوها: که در دوران اولیه زندگی کودک برای شناخت محیط اطراف زیاد به کار میرود، در مرحله بعدی به عنوان پیشرفت «من» و سازگاری اجتماعی به کار میآید. کودکان ضعیف و درونگرا اغلب برای آدمک پا نمیگذارند و یا او را به حالت نشسته نقاشی میکنند.
▪ بالا تنه: اگر باریک و لاغر کشیده شود مشخص کننده این است که کودک از اندام خود ناراضی است و یا از چاق شدن و بزرگ شدن میترسد، در مواردی دیگر، بالاتنه لاغر ممکن است نشان دهنده ضعف جسمانی واقعی باشد.
▪ سایه زدن: در بعضی قسمتهای بدن همیشه نشانه آن است که مسائل و مشکلاتی در قسمتهای سایه زده وجود دارد.
اگر کودک از نقص جسمی رنج ببرد، عضوی که دارای نقیصه است همیشه به طور واضح مشخص میشود. مثلاً کودک ناشنوا، همیشه گوش را به طور واضح و درست و با دقت ترسیم میکند.
با ظاهر شدن سن بلوغ نقاشی پیکر آدمکها کمکم فرق میکند و نقاشیهای نوجوانان در اندازههای جدید (کوچکتر شدن نسبی سر و رشد شانهها) و نیز با سلیقهتر شدن جزئیات لباس پیکر آدمکها نمایان میشود.
برای بررسی و قضاوت درباره نقاشیهای آدمکها ـ مانند هر موضوع دیگر ـ همیشه باید وابستگی فرهنگی کودک را مشخص کرد. زیرا ممکن است امری که در یک محیط فرهنگی، کاملاً عادی است و در محیطی دیگر نشانهای از یک مشکل باشد.
نشان دادن حرکت در نقاشی معرف هوش کودک است، ولی نقاشیهایی که در آن پیکر انسان نمایانده میشود، دارای معنی عاطفی نیز هست و امنیت و سازگاری اجتماعی کودکان را نشان میدهد. پیکرهای صاف و خشک معمولاً توسط کوچکترها یا بچههای خجالتی و پرخاشگر که برای ارتباط با دیگران با مشکل روبرو میشوند، کشیده میشود. بچههای محزون، وضعیت آدمکها را کاملاً دقیق میکشند و تناسب اندامهای مختلف را کاملاً رعایت میکنند. کودکانی که دارای تخیلات پرحاصلی هستند و توجه زیادی به بدن خود دارند، اندامهای مختلف آدمک را به حالتی زنده و شاد ترسیم میکنند.
در نقاشیهایی که فرد مورد نظر در حال انجام کاری است، اغلب قسمتی از بدن که آن کار را انجام میدهد، بیشتر مورد توجه کودک واقع میشود و دیگر قسمتها کم اهمیت نشان داده میشود. یک نوع نقاشی از پیکر آدم، کشیدن تصویر خود است و این نوع با نقاشیهایی که از دیگران کشیده میشود، همسان است، ولی فرقش این است که در نوع اول کودک کاملاً به این موضوع آگاه است که در حال کشیدن تصویر خویش است. این آگاهی ممکن است نیروی مکانیسم دفاع از خود را تقویت کند و نقاش تصویری از خود ارائه دهد که کمال مطلوب او باشد و نه تصویر حقیقی او.
۲) نقاشی گروهی از بچههای هم سن و سال
یکی از انواع نقاشیهای آدمک جهت بررسی شخصیت و سازگاری کودک تصویری است که کودک از خود و کودکان هم سن و سال خود باهم میکشد. بیشتر اوقات، گروه بچهها در حال بازی کردن نشان داده میشوند. زمانی که کودک این نوع نقاشی را میکشد خواهی نخواهی موقعیت واقعی خود و نیز ارتباط خود با دیگران را در گروه مشخص میکند. اگر کودک در میان گروه و یا در کنار دایره کشیده شده باشد، معانی مختلفی پیدا میکند. ناسازگارها اغلب در محدودة خارجی گروه و یا به طور تنها کشیده میشوند. برای تشویق کودکان به این نوع نقاشی میتوان به آنها گفت به همبازیهایی که دوست داری با آنها بازی کنی فکر کن و شکل همه را در حال بازی کردن بکش.
۳) نقاشی خواب و رؤیا
کودکی که شخصی را در حال انجام کاری و یا در محیط خاصی رسم میکند، در واقع به نوعی تمایلات خود را ارضاء میکند و یا موقعیتهایی را که باعث هراس او شده، به صورت نقاشی بیرون میریزد. کودک خودش نمیداند که تمایلات و ترسهایش را بدین وسیله بیرون میریزد، ولی او درست مانند مواقعی که بازی میکند، با تصور موقعیتهای تعارضی خود، در واقع مشکل خود را از فشار درونی و عاطفی آزاد میکند. کودک در نقاشیهایش به طور دلخواه و اختیاری با روشی خاص و شگفتانگیز چیزهایی را در نقاشیهای خود نشان میدهد که دوست دارد یا مورد علاقه اوست و یا از آن میترسد، ولی غالباً وقتی دلهرة او زیاد باشد یا هنگامی که احساس گناه کند از شخصیتهای حکایتها و قصههایی که میشناسد استفاده میکند ـ مثلاً کشیدن شکل پادشاه به عنوان «پدر مطلوب»، ملکه، «مادر مطلوب»، جادوگر «مادربد»، شاهزاده «خودش» و شخصیتهای دیگری مثل فضانورد و کارآگاه و دزد و ... بهترین وسیله برای شناخت نمادها برای کودک این است که از او بخواهیم خواب و رؤیایی را به صورت نقاشی بکشد و سپس آنرا توضیح دهد. این کار را کودک به راحتی انجام میدهد، زیرا مسأله مربوط به خواب و رؤیاست و کودک خود را مسئول نمیداند. نقاشی خواب و رؤیا ممکن است ترسها و تمایلات کودک را ظاهر سازد. مثلاً تمایل به قدرت که سرچشمه آن در احساسات خود کوچکبینی کودک نسبت به بزرگترهاست، با خواب و رؤیا به راحتی بیان میشود.