tina
12-27-2010, 07:06 PM
”بازی“ یک فعالیت طبیعی، لذتبخش و دلخواه برای کودکان میباشد. ولی با تأسف، بزرگترها این حقیقت را جدی تلقی نمیکنند. در صورتیکه با بازی هدفدار و منطقی میتوان روابطی صمیمی، گرم و عمیق را با کودکان برقرار کرد و در جهت رشد و تربیت آنان گام برداشت. گامهائی که از دریچه لطافت بازی شروع شده و به دنیای خیال و رویاها و ابعاد احساسی، عاطفی و شناختی کودکان خاتمه مییابد. بههمین دلیل پرداختن به بازی خصوصاً بازیهای عروسکی، بررسی نزدیکترین زاویه شخصیت کودکی میباشد، بیاعتنائی به این پدیده، نادیدهگرفتن بسیاری از جلوههای روحی و روانی شخصیت کودک خواهد بود.
علاوه بر اینکه بازی، فرآیند یادگیری را برای یادگیرنده یعنی کودک و نوجوان شیرین میکند، موجب ارضاء بسیاری از نیازهای اساسی و زیربنائی کودک نیز میشوند.
● نیاز به تخلیه انرژی و بازتوانی
کودک پربار و غنی از انرژی بوده و نیاز دارد که این انرژیها را بهشکلی از خود بروز دهد. وقتی در اطراف کودک زمینههای مثبت و منطقی جهت تخلیه انرژی وجود نداشته باشد، این انرژیها باعث بیقراری و پرکاری ناسالم کودک میگردد.
وجود کودک مثل یک ژنراتور فعال و پرکار، شروع به بازتوانی زایش مجدد انرژی مینماید. استفاده مثبت از انرژیها، موجب افزایش اعتماد بهنفس و تقویت اراده کودک میگردد. اگر عروسکبازی و بازی عروسکی بهشکلی مناسب، باعث تخلیه انرژیهای کودک گردد، نه تنها آرامش روحی او را افزایش میدهد بلکه باعث پویائی رفتار کودک نیز میگردد. اگر این انرژی مشمول سانسور والدین و یا مدرسه قرار گیرد، کودک انرژی خود را به عمیقترین ذخایر خود واپس میزند و آن را احتمالاً تبدیل به اضطراب میسازد. بهعلاوه کودک، اضطرابهای خود را با عصبانیت، فریاد، اشکریختن، شکستن اشیاء و... نشان میدهد و این فشارهای غیرقابل تحمل در کودک، ناراحتیهائی بهصورت آثار جسمی نظیر ادرار شبانه، کهیر، اگزما و... را ظاهر میسازد.
● تفاوت منحصر بهفرد عروسک در میان اسباببازیها
کودک میتواند در بازی عروسکی، انگیزههایش را متعادل کند و انرژیهای اضافی و روانی خود را تخلیه کند. کودک آنچنان به عروسکش اعتماد دارد و خودش را مثل او میبیند که کلیه احساسات و عواطفش را به عروسک فرافکن میکند و نسبت میدهد. این حالت نه تنها باعث تخلیه روانی شده بلکه درک و فهم بهتری از او را باعث میگردد.
حال اگر والدین میخواهند کودک آنها خودپنداره و درک خوبی از خود داشته باشد، میبایستی بازی کودکان را و خصوصاً بازیهای عروسکی آنها را جدی بگیرید.
پس عروسکها و بازیهای عروسکی به کودک این اجازه را میدهد تا بدون واهمه از بزرگترها، خودش یک آدم بزرگ شود و یکسری مسائل را از روی کنجکاوی تجربه کند. در این فضا، کودک مالک زمان و مکان و شخص میشود و همین تملک به او اجازه میدهد تا هر پوشش را از روی پدیدهها کنار بزند و به آنسوی پدیدهها نگاه کند.
اکثر اوقات، کودکان به تنهائی عروسکبازی میکنند چرا که والدین عروسک را برای او خریدهاند که دیگر کاری بهکارشان نداشته باشد. در درجه دوم اگر با آنها هم بازی کنند، بزرگترها خواستههای خودشان را به خواستههای کودکانشان تحمیل میکنند؛ یعنی مثلاً اگر او به عروسکش میگوید تو دختر خوبی هستی و یا هر احساسی را که دلش میخواهد، سریعاً میشنود که ”نه نه دخترم! عروسک خانم اینکار را نمیکنه، عروسک خانم اونکار را نمیکنه. آره عزیزم، عروسک هر چی بهش میگی کاملاً کوش میدهد. آخه او مثل بچههای بد نیست“. فکر میکنید این دخالت بیخودی چه بلائی سر روابط عروسک با کودک میآورد. واضح و روشن است که کودک عروسکش را از خودش طرد میکند و نیازهایش، در این ارتباط ناکام میگردد و دیگر عروسکش را دوست نخواهد داشت. ولی اگر مشارکت مثبت و بدون شرط والدین وجود داشته باشد کودک میتواند نیازهای خود را با خوشحالی و مسرت در روابطش با عروسک، برآورده کند.
نیازهای دیگری نیز برای کودک وجود دارد که در ارتباط با عروسک میتوانند برآورده و ارضا شوند، از قبیل نیاز به پیشرفت و کسب موفقیت، نیاز به رهبری و اداره کردن، نیاز به امنیت، نیاز به آزادی و کودک آزاد است. کودک درون ما هم میل دارد آزادانه ابراز وجود نماید، گریه کند و به زندگی مشغول باشد. بزرگسالانی که در بازی کودکان شرکت میکنند تنها به فرزند خود محبت نکردهاند، بلکه در جهت آرامسازی خود نیز کوشش و تلاش نمودهاند و در صورتیکه بزرگسالی براساس کودک شخصیت خود، با فرزندش رفتار نماید نتایج مفیدتر و مؤثرتری را خواهد گرفت. در اینباره حالت یک بزرگسال در وقت بازی مثل رسیدن آب به جان زمینی تشنه است ما باید ارتباطی منطقی، نزدیکتر و صمیمیتر با فرزندمان برقرار نمائیم.
والدینی که کودک درون خود را انکار میکنند، کمتر میتوانند کودک بیرون خود را بفهمند. بههمین دلیل، چنین والدینی وقتی با کودکان خود مشغول بازی هستند رفتاری کاملاً مصنوعی دارند. مسئله این است، کسی که میخواهد با کودک خود صمیمی برخورد کند لازم نیست سبک و لوده باشد بلکه سادگی را بهعنوان روشی در جهت قابل فهم کردن خود برای کودک خواهد داشت و یا کودک ساده و قابل فهم رفتار میکند. پس کودک درون اگر سالم باشد بهتر است ارتباط برقرار کنیم و اگر کودک بیرون ما یا همان فرزندمان از ما راضی باشد درون ما نیز نسبت بهخودمان راضی خواهد بود. بیاحترامی به عروسک بیاحترامی به کودک است چرا که کودکان عروسک را قسمتی از شخصیت خود میداند.
عروسکهای مناسب کودکان، عروسکهائی بومی با محتویات خودی هستند، نه عروسکهائی که سمبل فرهنگ غیرخودی است...
● ژاپن بهشت کودکان
اگر ژاپن امروز در دنیا بهعنوان بهشت کودکان است به این علت میباشد که بزرگسالان ژاپنی، ”کودک“ شخصیتی آنان نهفته است. اگر کشورهای دیگر چنین نیستند، دلیل بر بلوغ ارزشی و تفکری آن کشورها نمیباشد، بلکه نشانهای از انکار و نادیده گرفتن قسمتی از شخصیت خودشان است. در نتیجه، موجب اختلالاتی عمیق و گسترده در کلیه جوانب شخصیتشان میشوند. پس ژاپنیها با درک معقولی که از کودک شخصیت داشتهاند حتی بهخود اجازه میدهند به بازی پرداخته، هیجانات خود را بروز دهند و افسانهسرائی زیباشناسانهای داشته باشند. این هیجاندار بودن بازیهای کودکان ژاپن، علاوه بر هیجانی میباشد که هر کودکی بهصورت خود بهخودی در بازی خود حس میکند و این هیجان اضافی و لذتبخش بهعلت مشارکت هیجانآمیز بزرگترهای ژاپنی در بازیهای کودکان است.
بهنظر میرسد که انگیزه مشارکت و همآوائی والدین با کودکان در بازی، در مردم ژاپن بسیار قویتر باشد. همین قوی بودن انگیزه مشارکت والدین ژاپنی باعث میشود که در آن کشور، کودکان بازی خود را شیرینتر تصور و تجربه کنند. حتی این انگیزه تا جائی پیش میرود و قدرت خود را نشان میدهد که جشن ملی خاصی به شناسائی و مشارکت در این رویداد و پدیده اجتماعی اختصاص مییابد. حساسیت اجتماعی به بازیهای کودکان تا جائی بهچشم میخورد که میزان فراموشی و منسوخ شدن بازیها در فرهنگ ژاپن، بسیار کمتر از فرهنگ ایران است. حتی بازیها در آن کشور گستردهتر میشود. مثلاً بادبادکبازی را هم در ژاپن داشتهایم و هم در کشور ایران. این بازی در دو دهه پیش در آن کشور تا چه حدی پرورش پیدا کرده و گسترده شده ولی در کشور ایران منسوخ شده است. شاید فرد ساده عامیانهای، این افول و منسوخ شدن یک بازی را جدی نگیرد ولی افراد صاحب ذوق و صاحب خرد بهخوبی میدانند که چنین پدیدهای چقدر خطرناک و آسیبزائی است. خصوصاً اگر توجه شود که کودکان از طریق بازیها میآموزند که در چه فرهنگی زندگی میکنند و چگونه بایستی هنجارهای آن فرهنگ را نگهداری کنند.
وقتی کودک ژاپنی میبیند که در کشورش روز مخصوصی به نام عید عروسکها وجود دارد، بیمارستان مخصوص عروسکها هست و عروسکها گورستانهای مخصوصی که در آن دفن شوند را دارا میباشند، از نظر ادراکی در مییابد که عروسک در ذهن بزرگترها بهصورت منطقی، و قابل توجهی محترم و ارزشمند میباشد. هنگامیکه او در مییابد، فرهنگ و جامعه او عروسکها را تا این حد مهم میدانند، عروسکها هم برای او مهم میشود. پس با عروسک، بازی میکند نه اینکه عروسک را به هر صورتی که میخواهد بزند، پرت کند، پاره کند و یا مورد پرخاشگری، بیاحترامی و آزار و اذیت قرار دهد. چرا که هر حرکت نامناسب و ناهنجار این کودک با عروسک، بهعنوان کاریکاتور انسان، بعدها و در مراحل بعدی رشد شخصیتی او زمینه را برای برخورد کردن با انسانها فراهم میکند و پرخاشگری و بیاحترامی او تعمیم پیدا میکند.
بخشهائی از دنیای عروسکهای ژاپنی مشتملاند بر:
۱) بیمارستانهائی برای عروسکها که معمولاً بیماران زیادی دارد (رشد مسئولیتپذیری و مهارتهای اجتماعی کودک)
۲) هر کودکی، هزینه بهبود عروسکش را از پول جیبی خود میپردازد و به عیادت بیمارش میآید (رشد فرآیند اجتماعی و جامعهپذیری و آشنائی با مسئولیتهای آینده)
۳) هنگامیکه عروسکها دیگر جای وصله و پینه ندارند، آنها را کنار میگذارند تا روز تدفین عمومی عروسکها (افزایش روحیه قدردانی و سپاسگزاری از هر پدیدهای که به ما خدمتی انجام داده است)
۴) گور عروسکها دارای لوحهای است که بیش از سی سانتیمتر بلندی دارد (آشنا شدن کودکانه بچهها با پدیده مرگ بهعنوان امری اضطرابآفرین در دوران کودکی، گرچه بزرگسالان زیادی نیز هستند که از نظر عرفانی ناخواسته از مرگ غفلت میکنند)
۵) هر عروسک را مدت یکسال طرف راست و سال بعد در طرف چپ آن مدفون میکنند و مراسم تشییع جنازه برپا میشود (رشد آشنائی کودک با آداب و رسوم جامعه خود نسبت به پدیده مرگ)
در کل، کودک میآموزد که در مشارکتهای اجتماعی شرکت داشته باشد و به پدیدههای اطراف خود عمیقاً توجه کند و هر پدیدهای که برای او زیبائی، راحتی، آسودگی میآفریند، چه در نگهداری و چه در سپاسگزاری از آن تلاش کند.
بازی به کودک، کمک میکند تا دنیائی را که در آن زندگی میکند بشناسد، بفهمد و کنترل کند و میان واقعیت و تخیل فرق بگذارد. کودک هنگام بازی درباره خودش، دیگران و رابطهاش با آنها چیز یاد میگیرد. او میزان توانائیهای خود را با دیگران مقایسه میکند و به این ترتیب یک مفهوم روشنتر و واقعگرایانهتر از خود بهدست میآورد. بازی به او فرصت میدهد تجربه و توانائیهای خود را به آزمایش بگذارد، بدون آنکه مجبور باشد مسئولیت کامل اعمال خود را بهعهده بگیرد؛ کاریکه در انجام فعالیتهای جدیتر ناچار به تقبل آن است. بنابراین وقتی کودک در بازی بفهمد که در کجا زندگی میکند اگر والدین خود را همراه داشته باشد و مشارکت والدین در بازی با او بهصورت فعال باشد، در خواهد یافت که در جای خوبی به دلنشینی بهشت، زندگی میکند.
شاید برخی از خوانندگان احساس کنند که اهمیت دادن، یعنی خرید عروسکهای مختلف و رنگارنگ و دارای ارزش اقتصادی بسیار بالا. در حالیکه عروسک هر چه گرانقیمت، زیبا و دارای انواع توانمندیهای سخن گفتن، گریه کردن و... هم باشد ولی از نظر پدر و مادر پذیرفته نباشد و برای عروسک بهعنوان عضوی از خانواده وقت صرف نشود و به آن اهمیت داده نشود، برای کودک ارزش روانی و تربیتی چندانی نخواهد داشت. در حقیقت عروسک تنها، وسیلهای برای سرگرمی و فرار از تنهائی میشود.
● جهت شکوفائی و رشد فرزند دلبندتان:
۱) عروسک و عروسکبازی را بهعنوان یک فرآیند جدی و مهم در زندگی کودک و رشد شخصیت کودک در نظر بگیرید.
۲) کودکان را هنگام بازی عروسکی یا هر بازی دیگری تنها نگذارید.
۳) مشارکت فعال و هیجانداری با کودک خود، در هنگام بازی با او داشته باشید.
۴) آرامش و حوصله را اولین ضرورت درک بازیهای عروسکی کودکان ببینید.
۵) توجه داشته باشید که زندگی برای کودک در بازی معنی و مفهوم میگیرد. پس اگر بهصورت زندهای کودک درگیر بازی شود، به روشنی و خوبی بهتری رشد خواهد کرد و تعالی خواهد یافت.
۶) بازی را فرصتی برای انتقال مفاهیم و الگوهای تربیتی در نظر بگیرید.
اگر هر بزرگتری درک کند که چگونه کودکان آنها از بازی همراه با والدین لذت میبرند، هیچگاه حاضر نخواهند شد چنین محرومیتی را به آنها تحمیل کنند. عروسکهای ژاپنی اکثراً لباس سنتی ژاپنی یعنی کیمونو بر تن دارند ولی در کشور ما عروسکها، اکثراً لباسهای غیرایرانی و اروپائی بر تن دارند، یعنی در حقیقت با حضور یک عروسک کیمونو پوش ژاپنی در اتاق خواب، ذهن، رویاها و همه چیزهائی که کودک در خواب و بیداری بهصورت هشیار و ناهشیار با خود دارد رنگ و بوی کشور خودش را میدهد. ولی کودک ایرانی با عروسکهای خارجی با انواع لباسهای غیرایرانی بهسر میبرد. در آینده پذیرش و قبول اینکه لباسهای فرهنگ او از نظر مردمشناسی، میبایستی به چه صورتی باشد، دچار اشکال میگردد.
شاید برخی احساس سختی بکنند نسبت به اینکه چگونه میشود با همه دشواریهای زندگی برای سالم زیستن کودکان، سعی کنیم شادمان با آنان در بازیهای عروسکی مورد نظرشان شرکت کنیم. در اینجا بایستی بگوئیم که تنها برای سالمتر زیستن آنان نیست که سعی میکنیم در بازیهای عروسکی آنان شرکت کنیم، بلکه خود ما هم به شادمانی و شادمان زیستن نیاز داریم و ابتکار برای ما بیشتر مفید و سودمند میباشد. در حقیقت عروسک بازی، آزمایشگاهی است که کودک در آن آزمایشگاه با زندگی کردن و داشتن زندگی بهتر آشنا میشود. علاوه بر اینکه بزرگترها نیز در این آزمایشگاه انسانی میتوانند با احساسات، اندیشهها، عواطف و ارزشهای کودک خود بیشتر آشنا شوند.
کودک از بازی با عروسکهایش لذت میبرد و با احترامی که ما به عروسکهایش میگذاریم، اطمینان مییابد که دوستش داریم و سپس معتقد میشود که عروسک هم قابل ارتباط است و با نقشه و طرح ذهنی جامعتری در ارتباط با عروسک و ما گام برداشته و عمل مینماید.
کودک ایرانی کمتر از کودک ژاپنی، خودش را مدیون عروسکش میداند در حالیکه کودک ژاپنی اگر عروسکش خراب شود موظف است از پول جیبی خود عروسکش را تعمیر کند، در حالیکه در ایران کودکی که عروسکش را خراب کند نه تنها مجبور نیست عروسک را تعمیر کند بلکه در پارهای اوقات بهعلت فشارهای روانی آنها، والدین دچار فشار و استرس گردیده و مجبور میشوند عروسکهای تازهای را برای آنها تهیه کنند. پس وظیفهشناسی کودک در مقابل عروسک نادیده گرفته میشود. کودکی که در مقابل عروسکش، وظیفهشناس نباشد در مقابل یکسری مسائل بزرگتر نیز وظیفهشناس نخواهد بود.
بههمین دلیل چنین بهنظر میرسد که کودک ژاپنی وقتی میبیند بزرگترها عروسکها و بازیهای عروسکی را جدی میگیرند، نمیتواند با بیاعتنائی از کنار آنها بگذارد و احساس تکلیف نسبت به آنها میکند.
▪ یکی از کارکردهای عروسکبازی، ایجاد روحیه شاد و فرحبخش در کودک دلبندمان است.
▪ میتواند بازیهای عروسکی را در جهت تأمین بهداشت روانی کودکان بهخوبی استفاده کرد.
▪ در ژاپن، کودک در بازی عروسکی مستقل و دارای احساس اتکاء بهنفس میباشد و میبایستی مشکلات خود و عروسکش را حل کند.
بازیهای عروسکی ریتمیک و دارای موسیقی هم بهتر است مورد استفاده قرار بگیرد چرا که کودک دارای تخیل موسیقائی و لطیف میباشد و اگر ادراک و یا فرآیند آموزش زبان او در چنین شرایط موسیقائی قرار بگیرد، خوب میآموزد.
والدین ژاپنی با عروسکهای فرزندان خود محترمانه، با ادب و همراه آرامش برخورد میکنند. بدین ترتیب کودکان ژاپنی خود را جدی میبینند و در بزرگسالی با جدیت عمل میکنند، چرا که در کودکی جدی گرفته شدهاند و با جدیت با آنها برخورد شده است.
وقتی کودک مسئولیت عروسکش را میپذیرد بایستی که قشنگتر، لطیفتر و مهربانتر از او هم صحبت کند و همین اصل تربیتی، او را وادار میکند که به تکلم و بیان خود حالتی بزرگتر و بالغتر بدهد. همین افزایش اعتماد بهنفس او در تکلم عاملی میگردد تا او با قدرت بیشتری عروسکش را مخاطب قرار دهد و بتواند بدون احساس نگرانی، ترس و دلهره خود را بیان کرده و شکل پیوسته به فرآیند پردازش کلامی و تولید تکلم خود دهد.
حتماً در نظر داشته باشید که نه به عروسک کودک خود، توهین کنید و نه بگذارید کسی او را به خاطر عروسکبازی تمسخر کند.
وقتی کودک در حین ارتباط با عروسک میباشد، میتوانیم از الفاظی مانند آفرین خیلی خوب، چه خوب با عروسکت صحبت میکنی، تو چقدر قشنگ برای عروسکت لالائی میخوانی، استفاده کنیم یا به او بگوئیم: ”از اینکه اینقدر خوب با عروسکت صحبت میکنی به تو افتخار میکنم.“ این تقویتکنندهها علاوه بر تأیید کردن نوع ارتباط کودک با عروسک، بهعنوان پاداش کلامی رفتار مثبت کودک با عروسکش موجب میگردد که رفتار او استحکام یابد.
برخی بزرگترها بهعلت آگاهی و دانش لازم، وقتی کودک خود را مشغول بازی کردن و گفت و شنود با عروسک و یا اشیاء خارجی میبینند نه تنها کودک را منع نمیکنند، بلکه در جهت افزایش اعتماد بهنفس آن کودک را یاری میکنند. چنین والدینی نمیخواهند فرزندانشان مثل آنها باشند؛ بلکه دوست دارند کودک همان فردی شود که باید باشد؛ چنین افرادی وقتی میبینند کودکان مشغول گفتوگو و بازی هستند حتی ظرف آبی را پر کرده و برای کودک و عروسکش آب میبرند یا صدای تلویزیون را کم میکنند تا کودک با تمرکز حواس بیشتری با عروسکش حرف بزند یا اگر کودک به آنها گفت که بیائید و به حرفهای من و عروسکم گوش کنید، آنها با حوصله و صبر مینشینند و به حرفهای کودک و عروسک گوش میدهند.
● لزوم درک و فهم خلاقانه مادر و مربی
بزرگسالی که میبیند کودک در نقش مادر عروسک قرار میگیرد، اول به او غذا میدهد و یا لباس او را عوض میکند و تعلیم و تربیت عروسک را بهعهده میگیرد، اگر مفهوم خلاقیت را نادرست فهمیده باشد، نخواهد فهمید که این رفتار کودک، خلاقانه ، شاد و پرجنب و جوش میباشد. در نتیجه در رابطه با کودک پیشرفت چندانی نخواهد داشت. یعنی قادر نیست خلاقیت کودک را بالا ببرد و پرورش دهد. همچنین زمانیکه مادری از سوی کودک به میهمانی چای دعوت میشود و در آن میهمانی، ظروف و فنجان و قند و... همه نامرئی هستند و کودک وقتی چای مینوشد احساس میکند که چای داغ است ولی مادر هیچ واکنشی نشان نمیدهد، چای را به سرعت مینوشد و سریع میخواهد این بازی را به پایان برساند و عروسک را در نوشیدن چای دعوت نمیکند در اصل خلاقیت کودک را محو کرده و نادیده گرفته است. والدین و مربیان میتوانند در کنار کودکان و با استفاده از بازیهای عروسکی، علاوه بر پرورش خلاقیت، نوآوری و نواندیشی کودکان، باعث رشد شخصیتی و تعادل روانی آنان گردیده و زندگی سالمی را به کودکان هدیه دهند.
▪ در هیچ وضعیتی به بازیهای کودکان بیتوجه و بیمیل نباشید و همیشه سعی کنید با دقت، بازیهای عروسکی بچهها را پیگیری کنید و نگذارید سایر اعضاء خانواده، امنیت بازی آنها را بههم بزنند.
▪ هر اسمی که بچههای برای عروسکهای خود انتخاب میکنند را محترم شمارید و سعی کنید آن اسم را یاد بگیرید و عروسک را به آن نام صدا بزنید. هیچ اصراری نباید روی نامگذاری عروسک داشته باشید. اینکار باید کاملاً بهعهده خود کودک باشد.
▪ عروسک میتواند باعث کاهش خلاقیت منفی در کودک شود ولی این مهم در صورتی اتفاق میافتاد که بزرگترها، بازی عروسکی کودکان را بهحال خودشان رها کنند نه اینکه مرتب در کارهای بچهها و عروسکها دخالت کنند.
کودک در ارتباط با عروسک، در حقیقت میل خود به گروه و دیگران را تقویت میکند. وقتیکه تعداد ۱۵ نفر از دخترهای جوانی که در کودکی یا عروسک بازی کمتری داشتهاند و یا بهعلت گرایشهای پسرانه از عروسکبازی محروم بودهاند، شناسائی شدند یک واقعیت قابل توجهی را از خود نشان دادند. واقعیت مذکور این بود که بهعلت محرومیت در ارتباط با عروسک، روابط اجتماعی آنان از نظر کمی و کیفی دچار آسیب شده است.
اولاً میل به انزوا در این افراد بیشتر از گروههای همسن و همجنس آنها بود که این شاهدی بر کاهش میل اجتماعی آنان بود ثانیاً توجه و دقت به روابط اجتماعی آنان کمتر از گروههای همسان خود بود. مثلاً اکثراً از این مسئله شکایت داشتند که ارتباط با دوستان بهعلت یکسری دلایل گنگ موجب قطع رابطه میشود. در حالیکه دخترهای جوانی که در کودکی با عروسک خود ارتباط خوبی داشتهاند، در بزرگسالی و جوانی از کفایت اجتماعی و روابط صمیمی و گرمی برخوردار هستند.
ذاتاً آدم بایستی مهربان باشد تا عروسکها را دوست داشته باشد یعنی اینکه بعضیها به عروسک علاقهمند هستند و این نشان میدهد که آدمهای سالمی هستند.
● کاهش فعالیتهای ضد اجتماعی در بازیهای عروسکی:
کودک عروسکش را کتک میکند، موهای عروسک را میکشد، با عروسک قهر میکند، با صدای بلند سر عروسک داد میزند. این رفتارها اگر در ارتباط با عروسک منع شوند در جای دیگری بهصورت واقعی بروز پیدا میکنند. پس کودک در ارتباط با عروسکش، و با توجه به تخلیه هیجانات و واکنشهای روحی، احتمال بروز رفتارهای ضد اجتماعیش را کاهش میدهد.
ما باید در هنگام بازی عروسکی، همراه و در کنار کودکان خود باشیم، نه در مقابل آنها. ما بایستی حتی واکنشهای نامطلوب آنان را در بازیهای عروسکی با کنش خردمندانه و عاقلانه پاسخ دهیم.
در آخر، یاری رساندن بزرگترها و مربیان به کودک در برطرف ساختن اضطراب و دلهره وجودی، امری ضروری و لازم است و بدون کمک آنان، گذشتن از موقعیتهای بحرانی روحی و اضطراب برانگیز برای کودک ناممکن میباشد.
علاوه بر اینکه بازی، فرآیند یادگیری را برای یادگیرنده یعنی کودک و نوجوان شیرین میکند، موجب ارضاء بسیاری از نیازهای اساسی و زیربنائی کودک نیز میشوند.
● نیاز به تخلیه انرژی و بازتوانی
کودک پربار و غنی از انرژی بوده و نیاز دارد که این انرژیها را بهشکلی از خود بروز دهد. وقتی در اطراف کودک زمینههای مثبت و منطقی جهت تخلیه انرژی وجود نداشته باشد، این انرژیها باعث بیقراری و پرکاری ناسالم کودک میگردد.
وجود کودک مثل یک ژنراتور فعال و پرکار، شروع به بازتوانی زایش مجدد انرژی مینماید. استفاده مثبت از انرژیها، موجب افزایش اعتماد بهنفس و تقویت اراده کودک میگردد. اگر عروسکبازی و بازی عروسکی بهشکلی مناسب، باعث تخلیه انرژیهای کودک گردد، نه تنها آرامش روحی او را افزایش میدهد بلکه باعث پویائی رفتار کودک نیز میگردد. اگر این انرژی مشمول سانسور والدین و یا مدرسه قرار گیرد، کودک انرژی خود را به عمیقترین ذخایر خود واپس میزند و آن را احتمالاً تبدیل به اضطراب میسازد. بهعلاوه کودک، اضطرابهای خود را با عصبانیت، فریاد، اشکریختن، شکستن اشیاء و... نشان میدهد و این فشارهای غیرقابل تحمل در کودک، ناراحتیهائی بهصورت آثار جسمی نظیر ادرار شبانه، کهیر، اگزما و... را ظاهر میسازد.
● تفاوت منحصر بهفرد عروسک در میان اسباببازیها
کودک میتواند در بازی عروسکی، انگیزههایش را متعادل کند و انرژیهای اضافی و روانی خود را تخلیه کند. کودک آنچنان به عروسکش اعتماد دارد و خودش را مثل او میبیند که کلیه احساسات و عواطفش را به عروسک فرافکن میکند و نسبت میدهد. این حالت نه تنها باعث تخلیه روانی شده بلکه درک و فهم بهتری از او را باعث میگردد.
حال اگر والدین میخواهند کودک آنها خودپنداره و درک خوبی از خود داشته باشد، میبایستی بازی کودکان را و خصوصاً بازیهای عروسکی آنها را جدی بگیرید.
پس عروسکها و بازیهای عروسکی به کودک این اجازه را میدهد تا بدون واهمه از بزرگترها، خودش یک آدم بزرگ شود و یکسری مسائل را از روی کنجکاوی تجربه کند. در این فضا، کودک مالک زمان و مکان و شخص میشود و همین تملک به او اجازه میدهد تا هر پوشش را از روی پدیدهها کنار بزند و به آنسوی پدیدهها نگاه کند.
اکثر اوقات، کودکان به تنهائی عروسکبازی میکنند چرا که والدین عروسک را برای او خریدهاند که دیگر کاری بهکارشان نداشته باشد. در درجه دوم اگر با آنها هم بازی کنند، بزرگترها خواستههای خودشان را به خواستههای کودکانشان تحمیل میکنند؛ یعنی مثلاً اگر او به عروسکش میگوید تو دختر خوبی هستی و یا هر احساسی را که دلش میخواهد، سریعاً میشنود که ”نه نه دخترم! عروسک خانم اینکار را نمیکنه، عروسک خانم اونکار را نمیکنه. آره عزیزم، عروسک هر چی بهش میگی کاملاً کوش میدهد. آخه او مثل بچههای بد نیست“. فکر میکنید این دخالت بیخودی چه بلائی سر روابط عروسک با کودک میآورد. واضح و روشن است که کودک عروسکش را از خودش طرد میکند و نیازهایش، در این ارتباط ناکام میگردد و دیگر عروسکش را دوست نخواهد داشت. ولی اگر مشارکت مثبت و بدون شرط والدین وجود داشته باشد کودک میتواند نیازهای خود را با خوشحالی و مسرت در روابطش با عروسک، برآورده کند.
نیازهای دیگری نیز برای کودک وجود دارد که در ارتباط با عروسک میتوانند برآورده و ارضا شوند، از قبیل نیاز به پیشرفت و کسب موفقیت، نیاز به رهبری و اداره کردن، نیاز به امنیت، نیاز به آزادی و کودک آزاد است. کودک درون ما هم میل دارد آزادانه ابراز وجود نماید، گریه کند و به زندگی مشغول باشد. بزرگسالانی که در بازی کودکان شرکت میکنند تنها به فرزند خود محبت نکردهاند، بلکه در جهت آرامسازی خود نیز کوشش و تلاش نمودهاند و در صورتیکه بزرگسالی براساس کودک شخصیت خود، با فرزندش رفتار نماید نتایج مفیدتر و مؤثرتری را خواهد گرفت. در اینباره حالت یک بزرگسال در وقت بازی مثل رسیدن آب به جان زمینی تشنه است ما باید ارتباطی منطقی، نزدیکتر و صمیمیتر با فرزندمان برقرار نمائیم.
والدینی که کودک درون خود را انکار میکنند، کمتر میتوانند کودک بیرون خود را بفهمند. بههمین دلیل، چنین والدینی وقتی با کودکان خود مشغول بازی هستند رفتاری کاملاً مصنوعی دارند. مسئله این است، کسی که میخواهد با کودک خود صمیمی برخورد کند لازم نیست سبک و لوده باشد بلکه سادگی را بهعنوان روشی در جهت قابل فهم کردن خود برای کودک خواهد داشت و یا کودک ساده و قابل فهم رفتار میکند. پس کودک درون اگر سالم باشد بهتر است ارتباط برقرار کنیم و اگر کودک بیرون ما یا همان فرزندمان از ما راضی باشد درون ما نیز نسبت بهخودمان راضی خواهد بود. بیاحترامی به عروسک بیاحترامی به کودک است چرا که کودکان عروسک را قسمتی از شخصیت خود میداند.
عروسکهای مناسب کودکان، عروسکهائی بومی با محتویات خودی هستند، نه عروسکهائی که سمبل فرهنگ غیرخودی است...
● ژاپن بهشت کودکان
اگر ژاپن امروز در دنیا بهعنوان بهشت کودکان است به این علت میباشد که بزرگسالان ژاپنی، ”کودک“ شخصیتی آنان نهفته است. اگر کشورهای دیگر چنین نیستند، دلیل بر بلوغ ارزشی و تفکری آن کشورها نمیباشد، بلکه نشانهای از انکار و نادیده گرفتن قسمتی از شخصیت خودشان است. در نتیجه، موجب اختلالاتی عمیق و گسترده در کلیه جوانب شخصیتشان میشوند. پس ژاپنیها با درک معقولی که از کودک شخصیت داشتهاند حتی بهخود اجازه میدهند به بازی پرداخته، هیجانات خود را بروز دهند و افسانهسرائی زیباشناسانهای داشته باشند. این هیجاندار بودن بازیهای کودکان ژاپن، علاوه بر هیجانی میباشد که هر کودکی بهصورت خود بهخودی در بازی خود حس میکند و این هیجان اضافی و لذتبخش بهعلت مشارکت هیجانآمیز بزرگترهای ژاپنی در بازیهای کودکان است.
بهنظر میرسد که انگیزه مشارکت و همآوائی والدین با کودکان در بازی، در مردم ژاپن بسیار قویتر باشد. همین قوی بودن انگیزه مشارکت والدین ژاپنی باعث میشود که در آن کشور، کودکان بازی خود را شیرینتر تصور و تجربه کنند. حتی این انگیزه تا جائی پیش میرود و قدرت خود را نشان میدهد که جشن ملی خاصی به شناسائی و مشارکت در این رویداد و پدیده اجتماعی اختصاص مییابد. حساسیت اجتماعی به بازیهای کودکان تا جائی بهچشم میخورد که میزان فراموشی و منسوخ شدن بازیها در فرهنگ ژاپن، بسیار کمتر از فرهنگ ایران است. حتی بازیها در آن کشور گستردهتر میشود. مثلاً بادبادکبازی را هم در ژاپن داشتهایم و هم در کشور ایران. این بازی در دو دهه پیش در آن کشور تا چه حدی پرورش پیدا کرده و گسترده شده ولی در کشور ایران منسوخ شده است. شاید فرد ساده عامیانهای، این افول و منسوخ شدن یک بازی را جدی نگیرد ولی افراد صاحب ذوق و صاحب خرد بهخوبی میدانند که چنین پدیدهای چقدر خطرناک و آسیبزائی است. خصوصاً اگر توجه شود که کودکان از طریق بازیها میآموزند که در چه فرهنگی زندگی میکنند و چگونه بایستی هنجارهای آن فرهنگ را نگهداری کنند.
وقتی کودک ژاپنی میبیند که در کشورش روز مخصوصی به نام عید عروسکها وجود دارد، بیمارستان مخصوص عروسکها هست و عروسکها گورستانهای مخصوصی که در آن دفن شوند را دارا میباشند، از نظر ادراکی در مییابد که عروسک در ذهن بزرگترها بهصورت منطقی، و قابل توجهی محترم و ارزشمند میباشد. هنگامیکه او در مییابد، فرهنگ و جامعه او عروسکها را تا این حد مهم میدانند، عروسکها هم برای او مهم میشود. پس با عروسک، بازی میکند نه اینکه عروسک را به هر صورتی که میخواهد بزند، پرت کند، پاره کند و یا مورد پرخاشگری، بیاحترامی و آزار و اذیت قرار دهد. چرا که هر حرکت نامناسب و ناهنجار این کودک با عروسک، بهعنوان کاریکاتور انسان، بعدها و در مراحل بعدی رشد شخصیتی او زمینه را برای برخورد کردن با انسانها فراهم میکند و پرخاشگری و بیاحترامی او تعمیم پیدا میکند.
بخشهائی از دنیای عروسکهای ژاپنی مشتملاند بر:
۱) بیمارستانهائی برای عروسکها که معمولاً بیماران زیادی دارد (رشد مسئولیتپذیری و مهارتهای اجتماعی کودک)
۲) هر کودکی، هزینه بهبود عروسکش را از پول جیبی خود میپردازد و به عیادت بیمارش میآید (رشد فرآیند اجتماعی و جامعهپذیری و آشنائی با مسئولیتهای آینده)
۳) هنگامیکه عروسکها دیگر جای وصله و پینه ندارند، آنها را کنار میگذارند تا روز تدفین عمومی عروسکها (افزایش روحیه قدردانی و سپاسگزاری از هر پدیدهای که به ما خدمتی انجام داده است)
۴) گور عروسکها دارای لوحهای است که بیش از سی سانتیمتر بلندی دارد (آشنا شدن کودکانه بچهها با پدیده مرگ بهعنوان امری اضطرابآفرین در دوران کودکی، گرچه بزرگسالان زیادی نیز هستند که از نظر عرفانی ناخواسته از مرگ غفلت میکنند)
۵) هر عروسک را مدت یکسال طرف راست و سال بعد در طرف چپ آن مدفون میکنند و مراسم تشییع جنازه برپا میشود (رشد آشنائی کودک با آداب و رسوم جامعه خود نسبت به پدیده مرگ)
در کل، کودک میآموزد که در مشارکتهای اجتماعی شرکت داشته باشد و به پدیدههای اطراف خود عمیقاً توجه کند و هر پدیدهای که برای او زیبائی، راحتی، آسودگی میآفریند، چه در نگهداری و چه در سپاسگزاری از آن تلاش کند.
بازی به کودک، کمک میکند تا دنیائی را که در آن زندگی میکند بشناسد، بفهمد و کنترل کند و میان واقعیت و تخیل فرق بگذارد. کودک هنگام بازی درباره خودش، دیگران و رابطهاش با آنها چیز یاد میگیرد. او میزان توانائیهای خود را با دیگران مقایسه میکند و به این ترتیب یک مفهوم روشنتر و واقعگرایانهتر از خود بهدست میآورد. بازی به او فرصت میدهد تجربه و توانائیهای خود را به آزمایش بگذارد، بدون آنکه مجبور باشد مسئولیت کامل اعمال خود را بهعهده بگیرد؛ کاریکه در انجام فعالیتهای جدیتر ناچار به تقبل آن است. بنابراین وقتی کودک در بازی بفهمد که در کجا زندگی میکند اگر والدین خود را همراه داشته باشد و مشارکت والدین در بازی با او بهصورت فعال باشد، در خواهد یافت که در جای خوبی به دلنشینی بهشت، زندگی میکند.
شاید برخی از خوانندگان احساس کنند که اهمیت دادن، یعنی خرید عروسکهای مختلف و رنگارنگ و دارای ارزش اقتصادی بسیار بالا. در حالیکه عروسک هر چه گرانقیمت، زیبا و دارای انواع توانمندیهای سخن گفتن، گریه کردن و... هم باشد ولی از نظر پدر و مادر پذیرفته نباشد و برای عروسک بهعنوان عضوی از خانواده وقت صرف نشود و به آن اهمیت داده نشود، برای کودک ارزش روانی و تربیتی چندانی نخواهد داشت. در حقیقت عروسک تنها، وسیلهای برای سرگرمی و فرار از تنهائی میشود.
● جهت شکوفائی و رشد فرزند دلبندتان:
۱) عروسک و عروسکبازی را بهعنوان یک فرآیند جدی و مهم در زندگی کودک و رشد شخصیت کودک در نظر بگیرید.
۲) کودکان را هنگام بازی عروسکی یا هر بازی دیگری تنها نگذارید.
۳) مشارکت فعال و هیجانداری با کودک خود، در هنگام بازی با او داشته باشید.
۴) آرامش و حوصله را اولین ضرورت درک بازیهای عروسکی کودکان ببینید.
۵) توجه داشته باشید که زندگی برای کودک در بازی معنی و مفهوم میگیرد. پس اگر بهصورت زندهای کودک درگیر بازی شود، به روشنی و خوبی بهتری رشد خواهد کرد و تعالی خواهد یافت.
۶) بازی را فرصتی برای انتقال مفاهیم و الگوهای تربیتی در نظر بگیرید.
اگر هر بزرگتری درک کند که چگونه کودکان آنها از بازی همراه با والدین لذت میبرند، هیچگاه حاضر نخواهند شد چنین محرومیتی را به آنها تحمیل کنند. عروسکهای ژاپنی اکثراً لباس سنتی ژاپنی یعنی کیمونو بر تن دارند ولی در کشور ما عروسکها، اکثراً لباسهای غیرایرانی و اروپائی بر تن دارند، یعنی در حقیقت با حضور یک عروسک کیمونو پوش ژاپنی در اتاق خواب، ذهن، رویاها و همه چیزهائی که کودک در خواب و بیداری بهصورت هشیار و ناهشیار با خود دارد رنگ و بوی کشور خودش را میدهد. ولی کودک ایرانی با عروسکهای خارجی با انواع لباسهای غیرایرانی بهسر میبرد. در آینده پذیرش و قبول اینکه لباسهای فرهنگ او از نظر مردمشناسی، میبایستی به چه صورتی باشد، دچار اشکال میگردد.
شاید برخی احساس سختی بکنند نسبت به اینکه چگونه میشود با همه دشواریهای زندگی برای سالم زیستن کودکان، سعی کنیم شادمان با آنان در بازیهای عروسکی مورد نظرشان شرکت کنیم. در اینجا بایستی بگوئیم که تنها برای سالمتر زیستن آنان نیست که سعی میکنیم در بازیهای عروسکی آنان شرکت کنیم، بلکه خود ما هم به شادمانی و شادمان زیستن نیاز داریم و ابتکار برای ما بیشتر مفید و سودمند میباشد. در حقیقت عروسک بازی، آزمایشگاهی است که کودک در آن آزمایشگاه با زندگی کردن و داشتن زندگی بهتر آشنا میشود. علاوه بر اینکه بزرگترها نیز در این آزمایشگاه انسانی میتوانند با احساسات، اندیشهها، عواطف و ارزشهای کودک خود بیشتر آشنا شوند.
کودک از بازی با عروسکهایش لذت میبرد و با احترامی که ما به عروسکهایش میگذاریم، اطمینان مییابد که دوستش داریم و سپس معتقد میشود که عروسک هم قابل ارتباط است و با نقشه و طرح ذهنی جامعتری در ارتباط با عروسک و ما گام برداشته و عمل مینماید.
کودک ایرانی کمتر از کودک ژاپنی، خودش را مدیون عروسکش میداند در حالیکه کودک ژاپنی اگر عروسکش خراب شود موظف است از پول جیبی خود عروسکش را تعمیر کند، در حالیکه در ایران کودکی که عروسکش را خراب کند نه تنها مجبور نیست عروسک را تعمیر کند بلکه در پارهای اوقات بهعلت فشارهای روانی آنها، والدین دچار فشار و استرس گردیده و مجبور میشوند عروسکهای تازهای را برای آنها تهیه کنند. پس وظیفهشناسی کودک در مقابل عروسک نادیده گرفته میشود. کودکی که در مقابل عروسکش، وظیفهشناس نباشد در مقابل یکسری مسائل بزرگتر نیز وظیفهشناس نخواهد بود.
بههمین دلیل چنین بهنظر میرسد که کودک ژاپنی وقتی میبیند بزرگترها عروسکها و بازیهای عروسکی را جدی میگیرند، نمیتواند با بیاعتنائی از کنار آنها بگذارد و احساس تکلیف نسبت به آنها میکند.
▪ یکی از کارکردهای عروسکبازی، ایجاد روحیه شاد و فرحبخش در کودک دلبندمان است.
▪ میتواند بازیهای عروسکی را در جهت تأمین بهداشت روانی کودکان بهخوبی استفاده کرد.
▪ در ژاپن، کودک در بازی عروسکی مستقل و دارای احساس اتکاء بهنفس میباشد و میبایستی مشکلات خود و عروسکش را حل کند.
بازیهای عروسکی ریتمیک و دارای موسیقی هم بهتر است مورد استفاده قرار بگیرد چرا که کودک دارای تخیل موسیقائی و لطیف میباشد و اگر ادراک و یا فرآیند آموزش زبان او در چنین شرایط موسیقائی قرار بگیرد، خوب میآموزد.
والدین ژاپنی با عروسکهای فرزندان خود محترمانه، با ادب و همراه آرامش برخورد میکنند. بدین ترتیب کودکان ژاپنی خود را جدی میبینند و در بزرگسالی با جدیت عمل میکنند، چرا که در کودکی جدی گرفته شدهاند و با جدیت با آنها برخورد شده است.
وقتی کودک مسئولیت عروسکش را میپذیرد بایستی که قشنگتر، لطیفتر و مهربانتر از او هم صحبت کند و همین اصل تربیتی، او را وادار میکند که به تکلم و بیان خود حالتی بزرگتر و بالغتر بدهد. همین افزایش اعتماد بهنفس او در تکلم عاملی میگردد تا او با قدرت بیشتری عروسکش را مخاطب قرار دهد و بتواند بدون احساس نگرانی، ترس و دلهره خود را بیان کرده و شکل پیوسته به فرآیند پردازش کلامی و تولید تکلم خود دهد.
حتماً در نظر داشته باشید که نه به عروسک کودک خود، توهین کنید و نه بگذارید کسی او را به خاطر عروسکبازی تمسخر کند.
وقتی کودک در حین ارتباط با عروسک میباشد، میتوانیم از الفاظی مانند آفرین خیلی خوب، چه خوب با عروسکت صحبت میکنی، تو چقدر قشنگ برای عروسکت لالائی میخوانی، استفاده کنیم یا به او بگوئیم: ”از اینکه اینقدر خوب با عروسکت صحبت میکنی به تو افتخار میکنم.“ این تقویتکنندهها علاوه بر تأیید کردن نوع ارتباط کودک با عروسک، بهعنوان پاداش کلامی رفتار مثبت کودک با عروسکش موجب میگردد که رفتار او استحکام یابد.
برخی بزرگترها بهعلت آگاهی و دانش لازم، وقتی کودک خود را مشغول بازی کردن و گفت و شنود با عروسک و یا اشیاء خارجی میبینند نه تنها کودک را منع نمیکنند، بلکه در جهت افزایش اعتماد بهنفس آن کودک را یاری میکنند. چنین والدینی نمیخواهند فرزندانشان مثل آنها باشند؛ بلکه دوست دارند کودک همان فردی شود که باید باشد؛ چنین افرادی وقتی میبینند کودکان مشغول گفتوگو و بازی هستند حتی ظرف آبی را پر کرده و برای کودک و عروسکش آب میبرند یا صدای تلویزیون را کم میکنند تا کودک با تمرکز حواس بیشتری با عروسکش حرف بزند یا اگر کودک به آنها گفت که بیائید و به حرفهای من و عروسکم گوش کنید، آنها با حوصله و صبر مینشینند و به حرفهای کودک و عروسک گوش میدهند.
● لزوم درک و فهم خلاقانه مادر و مربی
بزرگسالی که میبیند کودک در نقش مادر عروسک قرار میگیرد، اول به او غذا میدهد و یا لباس او را عوض میکند و تعلیم و تربیت عروسک را بهعهده میگیرد، اگر مفهوم خلاقیت را نادرست فهمیده باشد، نخواهد فهمید که این رفتار کودک، خلاقانه ، شاد و پرجنب و جوش میباشد. در نتیجه در رابطه با کودک پیشرفت چندانی نخواهد داشت. یعنی قادر نیست خلاقیت کودک را بالا ببرد و پرورش دهد. همچنین زمانیکه مادری از سوی کودک به میهمانی چای دعوت میشود و در آن میهمانی، ظروف و فنجان و قند و... همه نامرئی هستند و کودک وقتی چای مینوشد احساس میکند که چای داغ است ولی مادر هیچ واکنشی نشان نمیدهد، چای را به سرعت مینوشد و سریع میخواهد این بازی را به پایان برساند و عروسک را در نوشیدن چای دعوت نمیکند در اصل خلاقیت کودک را محو کرده و نادیده گرفته است. والدین و مربیان میتوانند در کنار کودکان و با استفاده از بازیهای عروسکی، علاوه بر پرورش خلاقیت، نوآوری و نواندیشی کودکان، باعث رشد شخصیتی و تعادل روانی آنان گردیده و زندگی سالمی را به کودکان هدیه دهند.
▪ در هیچ وضعیتی به بازیهای کودکان بیتوجه و بیمیل نباشید و همیشه سعی کنید با دقت، بازیهای عروسکی بچهها را پیگیری کنید و نگذارید سایر اعضاء خانواده، امنیت بازی آنها را بههم بزنند.
▪ هر اسمی که بچههای برای عروسکهای خود انتخاب میکنند را محترم شمارید و سعی کنید آن اسم را یاد بگیرید و عروسک را به آن نام صدا بزنید. هیچ اصراری نباید روی نامگذاری عروسک داشته باشید. اینکار باید کاملاً بهعهده خود کودک باشد.
▪ عروسک میتواند باعث کاهش خلاقیت منفی در کودک شود ولی این مهم در صورتی اتفاق میافتاد که بزرگترها، بازی عروسکی کودکان را بهحال خودشان رها کنند نه اینکه مرتب در کارهای بچهها و عروسکها دخالت کنند.
کودک در ارتباط با عروسک، در حقیقت میل خود به گروه و دیگران را تقویت میکند. وقتیکه تعداد ۱۵ نفر از دخترهای جوانی که در کودکی یا عروسک بازی کمتری داشتهاند و یا بهعلت گرایشهای پسرانه از عروسکبازی محروم بودهاند، شناسائی شدند یک واقعیت قابل توجهی را از خود نشان دادند. واقعیت مذکور این بود که بهعلت محرومیت در ارتباط با عروسک، روابط اجتماعی آنان از نظر کمی و کیفی دچار آسیب شده است.
اولاً میل به انزوا در این افراد بیشتر از گروههای همسن و همجنس آنها بود که این شاهدی بر کاهش میل اجتماعی آنان بود ثانیاً توجه و دقت به روابط اجتماعی آنان کمتر از گروههای همسان خود بود. مثلاً اکثراً از این مسئله شکایت داشتند که ارتباط با دوستان بهعلت یکسری دلایل گنگ موجب قطع رابطه میشود. در حالیکه دخترهای جوانی که در کودکی با عروسک خود ارتباط خوبی داشتهاند، در بزرگسالی و جوانی از کفایت اجتماعی و روابط صمیمی و گرمی برخوردار هستند.
ذاتاً آدم بایستی مهربان باشد تا عروسکها را دوست داشته باشد یعنی اینکه بعضیها به عروسک علاقهمند هستند و این نشان میدهد که آدمهای سالمی هستند.
● کاهش فعالیتهای ضد اجتماعی در بازیهای عروسکی:
کودک عروسکش را کتک میکند، موهای عروسک را میکشد، با عروسک قهر میکند، با صدای بلند سر عروسک داد میزند. این رفتارها اگر در ارتباط با عروسک منع شوند در جای دیگری بهصورت واقعی بروز پیدا میکنند. پس کودک در ارتباط با عروسکش، و با توجه به تخلیه هیجانات و واکنشهای روحی، احتمال بروز رفتارهای ضد اجتماعیش را کاهش میدهد.
ما باید در هنگام بازی عروسکی، همراه و در کنار کودکان خود باشیم، نه در مقابل آنها. ما بایستی حتی واکنشهای نامطلوب آنان را در بازیهای عروسکی با کنش خردمندانه و عاقلانه پاسخ دهیم.
در آخر، یاری رساندن بزرگترها و مربیان به کودک در برطرف ساختن اضطراب و دلهره وجودی، امری ضروری و لازم است و بدون کمک آنان، گذشتن از موقعیتهای بحرانی روحی و اضطراب برانگیز برای کودک ناممکن میباشد.