PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : معجون شفابخش‏ امام علی (ع)



Sara12
12-24-2010, 01:19 AM
در زمان امیرمؤمنان علی‏علیه السلام زندگی می‏كرد، مرد عرب و مسلمان و ارادتمند به علی‏علیه السلام بود، ولی مبتلا به بیماری شد و بیماری او طول كشید. برای درمان بیماری خود بسیار تلاش كرد و نزد پزشكان گوناگون رفت، ولی نتیجه نگرفت و همچنان بیماریش ادامه داشت و او همچنان با سختی و رنج می‏ساخت و می‏سوخت. .. (http://forum.isatice.com/showthread.php?t=56722)

سرانجام به محضر علی‏علیه السلام شتافت و از بیماری طولانی خود، شكایت كرد و از آن حضرت خواست كه راه درمانی به او ارائه دهد.

علی‏علیه السلام به او فرمود: همسر داری؟

آن مرد گفت: آری.

علی‏علیه السلام فرمود: به همسرت بگو، مقداری از مهریه خود را به تو ببخشد، سپس از آن بخشیده همسرت، مقداری عسل خریداری كن و آن عسل را با قدری آب باران مخلوط كن و سپس آن را بخور كه به خواست خدا شفا می‏یابی.

بیمار رفت و همین غذای معجون راتهیه نمود و خورد و شفا یافت و در حالی كه بسیار خوشحال بود، به محضر علی‏علیه السلام آمد و پس از اعلام شفای خود عرض كرد: ای امیر مؤمنان! من برای درمان خود، اموال بسیار خرج كردم و به طبیب‏های بسیار مراجعه نمودم ولی نتیجه نگرفتم، اما شما با یك دستور ساده، بیماری مرا درمان كردید، به گونه‏ای كه گویی اصلاً بیمار نبودم. اینك آمده‏ام بپرسم كه درمان با این دستور بر چه اساسی بوده است؟!

امیرمؤمنان علی‏علیه السلام فرمود: در مورد مهریه، خداوند در قرآن می‏فرماید: «فَاِن طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَی‏ء مِنْهُ نَفْساً فَكُلُوهُ هَیئاً مَریئاً؛ واگر زنها با رضایت خاطر چیزی از مهریه خود را بر شما ببخشند، آن را حلال و گوارا مصرف كنید».1 .. (http://forum.isatice.com/showthread.php?t=56722)

و در مورد آب باران می‏فرماید: «وَ نَزَّلْنا مِنَ السَماءِ ماءً مُبارَكاً؛ و از آسمان، آبی پربركت فرستادیم».2

و در مورد عسل می فرماید: فیه شفاء للناس «و در عسل، شفای مردم است»(نحل-69) هر گاه آب باران و قدری از مهریه زن و عسل با هم جمع شوند، در آن معجون حلال و گوارا و برکت و شفا، جمع شده است، البته چنین معجونی شفابخش است و بیماری را برطرف می سازد.
1. سوره نساء(4): آیه (4).

2. . سوره ق (50): آیه (9).

3. جامع النورین،ص479