tina
12-18-2010, 01:16 PM
آیا شما بهطور مداوم خود را کوچک میکنید؟ آیا هرگز به خودتان جملات تحقیرآمیزی مانند: ”تو نمیتوانی آنکار را انجام دهی“، ”تو استحقاق هیچ چیز را نداری“، ”تو خیلی گیجی“، گفتهاید. آیا وقتی کارهای بیضرری را مثل ریختن یک لیوان آب یا انداختن یک بطری روی زمین انجام میدهید احساس گناه میکنید؟ اگر چنین است یک منتقد درونی فعال در وجود شما وجود دارد.
منتقد یا قاضی درون جنبهای از شخصیت شماست که منعکسکننده صدای بزرگترهای دوران کودکی است. معلم کلاس چهارم من همیشه دانشآموزان کلاس را با گفتن ”شما خیلی احمقید“ سرزنش میکرد بهطوریکه بسیاری از ما این دروغ را باور کردیم. از اینکه بارها پدر یکی از دوستانم به او کلمه بیعرضه را گفته بود، وی متقاعد شده بود که فردی بیارزش است.
اینها هم عقاید غیرواقعی هستند که بهعلت قدرت گوینده، توسط شخص پذیرفته میشوند. ما در روند بزرگ شدن بهتدریج این نظرات را درونی میکنیم و به این ترتیب منتقد درون شکل میگیرد. منتقد درون نقش اشخاص منتقد دوران کودکی ما را برعهده میگیرد و پیامهای آنها را بارها و بارها تکرار میکند. در بزرگسالی نیز، نزدیکان و عزیزان ما ممکن است از ما انتقاد کرده و به آن پیامها بیفزایند.
منتقد درون، شما را عقب نگهمیدارد، باعث میشود نسبت بهخود شک داشته باشید، سعی در بیارزش کردن شما دارد و اعتمادبهنفس شما را کاهش میدهد. او رفتار شما را با معیارهای شخص دیگری مورد قضاوت قرار میدهد و تأکید میکند که شما در خور انتظارات نامعقول آنها نیستید و باعث میشود احساس گناه کنید. بعضی از مراجعان به من میگویند آنها احساس ”کافی بودن“ نمیکنند و هیچیک از کارهای آنها به اندازه کافی خوب نیست یا نمیتوانند آنچه را از آنان انتظار میرود، برآورده کنند.
چه باور کنید یا نه، این جنبه از شخصیت شما در واقع سعی در حمایت شما دارد. او این نوع رفتار را از کسانیکه به آنها وابسته بودهاید کسب کرده تا شما را از عدم پذیرش آنها حفظ کند. اگر کودکی شیر خود را به زمین بریزد و از ترس تنبیه گریه کند عموماً مادر او وی را دلداری میدهد و فقط زمین را تمیز میکند. او مسئولیت خود را پذیرفته زیرا ندامت خود را نشان داده است پس دیگر لزومی ندارد مادر او را تنبیه کند. او با احساس گناه، خود را از مجازات حفظ میکند.
کودک رفتار بزرگترهای محیط خود را تقلید میکند تا تأیید آنها را بهدست آورد. زیرا اگر او توسط خانواده تأیید نشود، تنها میماند، چه بهصورت فیزیکی چه بهصورت احساسی، و این برای کودک خیلی دردناک است. حتی اگر کودک رفتار بزرگترهای خود را نامعقول بداند، باز هم آن رفتار را جذب میکند تا زمانیکه به اندازه کافی بزرگ شود و ناروائی آنها را تشخیص دهد.
پس منتقد درون هنوز سعی میکند شما را ایمن نگاه دارد. او سعی میکند شما را از محیطی که مدتها قبل آنرا ترک کردهاید حفاظت کند. شما دیگر برای بقای خود محتاج تأیید مراقبتکنندگان خود نیستید. شما توانائی ”نه“ گفتن را دارید. اگر در محیط غیردوستانهای قرار دارید میتوانید آنجا را ترک کنید. حتی اگر مشکل باشد باز هم میتوانید آنجا را ترک کرده و زنده بمانید. منتقد درون به شرایط دوران رشد شما واکنش نشان میدهد ولی قادر به تشخیص آن نیست.
بهجای جنگیدن با منتقد درون یا تسلیم شدن به آن، میتوانید شروع به آموزش مجدد او کنید. نقش اصلی او کمک، محافظت، تشویق و بارور کردن شماست. اگر او تشخیص دهد که شما شخص بزرگسالی هستید که در محیط متفاوتی زندگی میکنید و میتوانید مسئولیت خود را بهعهده بگیرید، انتقادهای خود را کاهش خواهد داد. میتوانید اجازه دهید او بداند که لازم است واکنشهای خود را تغییر داده بهطوریکه در شرایط فعلی به شما کمک کند.
وقتی او شروع به درک نقش واقعی خود کند و انرژی خود را برای کمک به شما در شرایطی فعلی مورد استفاده قرار دهد، شما بهبود قابل ملاحظهای را احساس خواهید کرد. اعتمادبهنفس بیشتری خواهید داشت، نسبت بهخود احساس بهتری خواهید داشت و بسیار خلاقتر خواهید بود، زیرا دیگر هر کار کوچکی را که انجام میدهید مورد انتقاد قرار نخواهید داد. دیگر علیه خود نخواهید جنگید و کل وجود درون شما، در کنارتان خواهد بود.
● عبارات تأکیدی
دیگر لازم نیست منتقد درون من به همان روش دوران کودکی از من حمایت کند. اکنون من مجهز به دانش حمایت از خودم هستم. اکنون منتقد درون من این را تشخیص میدهد و روش حمایت خود را به ترتیبی بهبود میبخشد که مناسب زندگی فعلی من باشد. اکنون او نقش واقعی خود را در حمایت از من ایفا میکند.
منتقد یا قاضی درون جنبهای از شخصیت شماست که منعکسکننده صدای بزرگترهای دوران کودکی است. معلم کلاس چهارم من همیشه دانشآموزان کلاس را با گفتن ”شما خیلی احمقید“ سرزنش میکرد بهطوریکه بسیاری از ما این دروغ را باور کردیم. از اینکه بارها پدر یکی از دوستانم به او کلمه بیعرضه را گفته بود، وی متقاعد شده بود که فردی بیارزش است.
اینها هم عقاید غیرواقعی هستند که بهعلت قدرت گوینده، توسط شخص پذیرفته میشوند. ما در روند بزرگ شدن بهتدریج این نظرات را درونی میکنیم و به این ترتیب منتقد درون شکل میگیرد. منتقد درون نقش اشخاص منتقد دوران کودکی ما را برعهده میگیرد و پیامهای آنها را بارها و بارها تکرار میکند. در بزرگسالی نیز، نزدیکان و عزیزان ما ممکن است از ما انتقاد کرده و به آن پیامها بیفزایند.
منتقد درون، شما را عقب نگهمیدارد، باعث میشود نسبت بهخود شک داشته باشید، سعی در بیارزش کردن شما دارد و اعتمادبهنفس شما را کاهش میدهد. او رفتار شما را با معیارهای شخص دیگری مورد قضاوت قرار میدهد و تأکید میکند که شما در خور انتظارات نامعقول آنها نیستید و باعث میشود احساس گناه کنید. بعضی از مراجعان به من میگویند آنها احساس ”کافی بودن“ نمیکنند و هیچیک از کارهای آنها به اندازه کافی خوب نیست یا نمیتوانند آنچه را از آنان انتظار میرود، برآورده کنند.
چه باور کنید یا نه، این جنبه از شخصیت شما در واقع سعی در حمایت شما دارد. او این نوع رفتار را از کسانیکه به آنها وابسته بودهاید کسب کرده تا شما را از عدم پذیرش آنها حفظ کند. اگر کودکی شیر خود را به زمین بریزد و از ترس تنبیه گریه کند عموماً مادر او وی را دلداری میدهد و فقط زمین را تمیز میکند. او مسئولیت خود را پذیرفته زیرا ندامت خود را نشان داده است پس دیگر لزومی ندارد مادر او را تنبیه کند. او با احساس گناه، خود را از مجازات حفظ میکند.
کودک رفتار بزرگترهای محیط خود را تقلید میکند تا تأیید آنها را بهدست آورد. زیرا اگر او توسط خانواده تأیید نشود، تنها میماند، چه بهصورت فیزیکی چه بهصورت احساسی، و این برای کودک خیلی دردناک است. حتی اگر کودک رفتار بزرگترهای خود را نامعقول بداند، باز هم آن رفتار را جذب میکند تا زمانیکه به اندازه کافی بزرگ شود و ناروائی آنها را تشخیص دهد.
پس منتقد درون هنوز سعی میکند شما را ایمن نگاه دارد. او سعی میکند شما را از محیطی که مدتها قبل آنرا ترک کردهاید حفاظت کند. شما دیگر برای بقای خود محتاج تأیید مراقبتکنندگان خود نیستید. شما توانائی ”نه“ گفتن را دارید. اگر در محیط غیردوستانهای قرار دارید میتوانید آنجا را ترک کنید. حتی اگر مشکل باشد باز هم میتوانید آنجا را ترک کرده و زنده بمانید. منتقد درون به شرایط دوران رشد شما واکنش نشان میدهد ولی قادر به تشخیص آن نیست.
بهجای جنگیدن با منتقد درون یا تسلیم شدن به آن، میتوانید شروع به آموزش مجدد او کنید. نقش اصلی او کمک، محافظت، تشویق و بارور کردن شماست. اگر او تشخیص دهد که شما شخص بزرگسالی هستید که در محیط متفاوتی زندگی میکنید و میتوانید مسئولیت خود را بهعهده بگیرید، انتقادهای خود را کاهش خواهد داد. میتوانید اجازه دهید او بداند که لازم است واکنشهای خود را تغییر داده بهطوریکه در شرایط فعلی به شما کمک کند.
وقتی او شروع به درک نقش واقعی خود کند و انرژی خود را برای کمک به شما در شرایطی فعلی مورد استفاده قرار دهد، شما بهبود قابل ملاحظهای را احساس خواهید کرد. اعتمادبهنفس بیشتری خواهید داشت، نسبت بهخود احساس بهتری خواهید داشت و بسیار خلاقتر خواهید بود، زیرا دیگر هر کار کوچکی را که انجام میدهید مورد انتقاد قرار نخواهید داد. دیگر علیه خود نخواهید جنگید و کل وجود درون شما، در کنارتان خواهد بود.
● عبارات تأکیدی
دیگر لازم نیست منتقد درون من به همان روش دوران کودکی از من حمایت کند. اکنون من مجهز به دانش حمایت از خودم هستم. اکنون منتقد درون من این را تشخیص میدهد و روش حمایت خود را به ترتیبی بهبود میبخشد که مناسب زندگی فعلی من باشد. اکنون او نقش واقعی خود را در حمایت از من ایفا میکند.